اکرم (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۷ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

لفظ «اکرم» به صورت اضافه یا معرّف به الف و لام، دوبار در قرآن وارد شده است که فقط یکى از آنها مربوط به خدا است، چنانکه مى فرماید:

«إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِى خَلَقَ * خَلقَ الإِنْسانَ مِنْ عَلَق * إِقْرأْ وَ رَبُّک الأَکرَم». (سوره علق/۱ـ۳) «بخوان به نام پروردگارت که تو را آفرید، انسان را از خون بسته خلق کرد. بخوان به نام پروردگارت که کریم است».

و در مورد دیگر مى فرماید: «...إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقیکمْ...». (سوره حجرات/۱۳) «گرامى ترین افراد نزد خدا، پرهیزگارترین آنها است».

راغب اصفهانی مى گوید: واژه «کرم» چیزى است که هم خدا و هم انسان به آن توصیف مى شوند، هرگاه وصف خدا قرار گرفت، مقصود از آن احسان و انعام آشکار او است، چنانکه مى فرماید: «... فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ کرِیمٌ». (سوره نمل/۴۰) «پروردگار من بى نیاز و کریم است».

و هرگاه وصف انسان قرار گرفت، مقصود اخلاق و افعال نیکوى او است که خود را به گونه اى نشان دهد. مثلاً آن گاه مى گویند فلانى کریم است که چیزى از او در این زمینه آشکار شود.[۱]

روى این اساس، معنى «اکرم» در آیه یاد شده، مبالغه در کرم و احسان است، آن هم از دوجهت; زیرا او احسان مى کند هرچند طرف مستحق نباشد و از جهتى همه کرم ها و نعمت ها به او منتهى مى شود.

ممکن است «کرم» به معنى شرف باشد، یا شرافت در ذات یا در خُلق و خوى، در زبان عرب مى گویند: «رجل کریم و فرس کریم» و عطاء و بخشش و گذشت از گناه گنهکاران، اثر این شرف ذاتى است، در این صورت معنى «وَ رَبُّک الأَکرَم» یعنى خدایى که از نظر ذات و فعل در نهایت شرف است.

پانویس

  1. راغب، مفردات، ماده کرم.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.