باری (اسم الله): تفاوت بین نسخهها
(افزودن الگو:اسماء الله) |
|||
سطر ۳۱: | سطر ۳۱: | ||
سيد حبيب بخارايىزاده و بخش فلسفه و كلام دائرة المعارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص260-262. | سيد حبيب بخارايىزاده و بخش فلسفه و كلام دائرة المعارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص260-262. | ||
+ | {{اسماء الله}} | ||
[[رده: واژگان قرآنی]] | [[رده: واژگان قرآنی]] | ||
[[رده: اسماء و صفات الهی]] | [[رده: اسماء و صفات الهی]] |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۴۱
پديدآورنده آفريدگان به صورت متمايز از يكديگر، از اسما و صفات الهى.
بارى (در اصل بارىء[۱] به همزه آخر) در لغت از ريشه «ب ـ ر ـ ء»[۲] به معناى آفريدن[۳] بدون نمونه[۴] پيشين است.
واژه بارى دو بار در آيه 54 سوره بقره/2 و يك بار در آيه 24 سوره حشر/ 59 وارد شده است. در آيه 22 سوره حديد/ 57، نيز فعل (نبرأ) كه معناى همين اسم را افاده مىكند بكار رفته است.
اسم بارى به معناى پديدآورنده مخلوقات است، به نحوى كه هيچ يك به ديگرى مشتبه نشده، از يكديگر متمايز باشند؛[۵] به عبارت ديگر بارى جداسازنده و متمايزكننده مخلوقات از يكديگر از طريق بخشيدن صورت هاى گوناگون به آنهاست،[۶] زيرا خداوند انسان را از زمين (خاك) جدا مىسازد[۷] يا اشيا را (از عالم عقول متمايز مىكند و) به عالم نفوس تنزل مىدهد[۸] يا به عقيده برخى، موجودات را از عدم جدا مىسازد.[۹]
پيوند بين معناى بارى به عنوان اسم خداوند و معناى لغوى آن از اين جهت است كه معناى آفريدن و پديدآوردن به نوعى در اسم بارى لحاظ شده و شايد با توجه به همين ارتباط است كه برخى اسم بارى را به معناى آفريدگار نخستين و پديدآورنده اشيا بدون نمونه پيشين دانستهاند.[۱۰] گفتنى است كه برخى، اساساً بارى را از ريشه «براء» (جداسازى) و به معناى جداسازنده دانستهاند.[۱۱]
اسم بارى در آيه «هُوَ اللّهُ الخلِقُ البارِئُ المُصَوِّرُلَهُ الاَسماءُ الحُسنى» (سوره حشر/59، 24) بين دو اسم خالق و مصوّر واقع شده است. از نظر محققان[۱۲] بارى به مرتبه ويژهاى از آفرينش موجودات بدست خداوند اشاره دارد كه پس از مرتبه خلق و پيش از تصوير است، از اين رو ترتيب اين نام ها در آيه ياد شده برخلاف پندار برخى مبنى بر ترادف آنها، از پيوند منطقى آنها حكايت دارد زيرا هر آنچه كه از عدم به سوى وجود خارج مىشود در مرحله نخست نيازمند تقدير و تعيين اندازهها و حد و حدود و خصوصيات گوناگون و در مرحله دوم نيازمند پديدآوردن بر طبق اندازهها و خصوصيات معين شده پيشين و در مرحله سوم نيازمند صورتگرى و شكلدهى است و خداوند متعالى از آن حيث كه مقدِّر و تعيين كننده حدود و خصوصيات آفريدگان است. «خالق» و به جهت اين كه اختراع كننده و پديدآورنده آنهاست «بارى» و به اعتبار اين كه مرتب كننده صورت هاى مخلوقات به بهترين ترتيب است «مُصوّر» خوانده مىشود.[۱۳]
بر اساس آيه 22 سوره حديد/ 57 مصيبت هايى كه در زمين واقع مىشود يا به انسانها مىرسد، خداوند پيش از بارى بودن نسبت به آنها، حدود و اندازهها و خصوصيات آنها را در لوح محفوظ معين و مقدر كرده است. آيه مذكور تقدير حوادث پيش از وقوع آنها و تعلق قضاى تغييرناپذير الهى به آنها را بر خداوند آسان دانسته است: «ما اَصابَ مِن مُصيبَة فِى الاَرضِ ولا فى اَنفُسِكُم اِلاّ فى كِتب مِن قَبلِ اَن نَبرَاَها اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسير». آيه بعد علت آگاه ساختن مردم از اين امر (تقدير حوادث پيش از وقوع آنها) را اندوهگين نشدن انسانها بر نعمت هاى از دست رفته و خوشحال نشدن ايشان بر دريافت نعمت ها بيان كرده است: «لِكَيلا تَأسَوا عَلى ما فاتَكُم ولا تَفرَحوا بِما ءاتكُم...»(سوره حديد/57، 23) زيرا انسان اگر يقين كند كه آنچه (مصيبت ها) به او رسيده قبلاً مقدّر شده و بايد به او مىرسيد و نعمت هايى كه به او داده شده تا مدتى نزد او به امانت است، غم و شادى خود را به هنگام از دست دادن نعمت و دريافت آن بزرگ نمىشمارد و چندان به آن اهميت نمىدهد.[۱۴]
برخى در تبيين بارى آن را برگرفته از ريشه «برى» (خاك) و به معناى آفريننده انسان و تركيب كننده او از خاك دانستهاند.[۱۵] در نظر ديگر بارى از «بَرْى» (تراشيدن) و به مفهوم پديدآورنده چيزى به شكل موزون است.[۱۶] گفته شده: بارى از ريشه بَرء (آفريدن) و به معناى خالق و مترادف با آن است.[۱۷]
به اعتقاد برخى بارى از «بُرء» (بهبودى و رهايى از نقص و مرض) و به معناى پديدآورنده اشيا بدون نقص و كاستى[۱۸] يا آفريدگار موجودات بدون تخلف از مقتضاى حكمت و فطرت است.[۱۹] از ديدگاه هاى ياد شده بدست مىآيد كه قدر مشترك معناى بارى نزد بيشتر مفسران و شارحانِ اسماء اللّه تعالى «آفريننده» است.
در سعه و ضيق اين معنا از نظر متعلق هم اختلاف نظر وجود دارد؛ بعضى استعمال بارى را هم در پديدآورنده اجسام و هم در پديدآورنده اعراض، مانند رنگ و بو صحيح مىدانند[۲۰] و برخى معتقدند بارى فقط در مورد پديدآورنده اجسام بكار مىرود، از اينرو به مخلوقات، «بريّه» گفته مىشود؛ ولى درباره اعراضى همچون طعم و رنگ بريه بكار نمىرود.[۲۱]
دسته سوم بر اين باورند كه لفظ بارى به آفريدن جانداران اختصاص داشته و در غير جانداران به ندرت بكار مىرود، به همين جهت گفته مىشود: «برأ اللّه النسمة و خلق السموات والارض».[۲۲] بارى در آيه 54 سوره بقره/2 نيز بكار رفته است و در آن قوم موسى به توبه و بازگشت به سوى آفريدگار و كشتن خويش فرمان يافتهاند: «و اِذ قالَ موسى لِقَومِهِ يقَومِ اِنَّكُم ظَلَمتُم اَنفُسَكُم بِاتِّخاذِكُمُ العِجلَ فَتوبوا اِلى بارِئِكُم فَاقتُلوا اَنفُسَكُم ذلِكُم خَيرٌ لَكُم عِندَ بارِئِكُم فَتابَ عَلَيكُم اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيم».
در اين آيه دو بار لفظ بارى در حال اضافه به ضمير جمع مخاطب (كُم) بكار رفته است تا ضمن اشعار به اختصاص (پديدآورنده شما)، محبت مخاطبان را نيز برانگيزد؛ گويا خداوند مىفرمايد: اين توبه و كشتن خويش گرچه براى شما از دشوارترين فرمانهاست؛ ليكن خدايى كه اين فرمان را داده آفريننده شماست، پس كسى كه به وجود آمدن شما را پسنديد و آن براى شما خير بود، اكنون همو كشته شدن شما را پسنديده و اين براى شما بهتر است. چگونه ممكن است خداوند خير شما را نخواهد در حالى كه شما را آفريده است؟[۲۳]
پانویس
- ↑ مقاييساللغه، ج1، ص236؛ المنجد، ج1، ص73، «برء».
- ↑ الصحاح، ج1، ص36؛ اقربالموارد، ج1، ص154؛ ترتيبالعين، ص74، «برء».
- ↑ مقاييس اللغه، ج1، ص236، «برء».
- ↑ النهايه، ج1، ص111؛ تاجالعروس، ج1، ص113، «برء».
- ↑ فتح الرحمن، ج7، ص3643؛ الميزان، ج19، ص257.
- ↑ لوامع البينات، ص216.
- ↑ الميزان، ج1، ص189.
- ↑ شرح الاسماء الحسنى، درودآبادى، ص33.
- ↑ التبيان، ج1، ص244؛ مجمعالبيان، ج1، ص237.
- ↑ تفسير سمرقندى، ج3، ص348.
- ↑ الميزان، ج1، ص190.
- ↑ علماليقين، ج1، ص170؛ الميزان، ج19، ص257؛ كشفالاسرار، ج10، ص57.
- ↑ شرح الاسماء الحسنى، غزالى، ص64ـ65.
- ↑ الميزان، ج19، ص192.
- ↑ لوامعالبينات، ص217؛ التوحيد، ص200.
- ↑ پيام قرآن، ج4، ص292؛ نمونه، ج23، ص555.
- ↑ لوامع البينات، ص216.
- ↑ نمونه، ج23، ص555؛ پيام قرآن، ج4، ص292.
- ↑ روح المعانى، مج15، ج27، ص92؛ فتح الرحمن، ج7، ص3647.
- ↑ مجمعالبيان، ج9، ص442؛ لسان العرب، ج1، ص354، «برء».
- ↑ التفسير الكبير، ج10، ص514.
- ↑ مجمع البحرين، ج1، ص48؛ لسانالعرب، ج1، ص354، «برء»؛ نثرطوبى، ج1، ص69، «برء».
- ↑ الميزان، ج1، ص190.
منابع
سيد حبيب بخارايىزاده و بخش فلسفه و كلام دائرة المعارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص260-262.