اکرم (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ویرایش جزئی‌)
 
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
لفظ «اكرم» به صورت اضافه يا معرّف به الف و لام،دوبار در [[قرآن]] وارد شده است كه فقط يكى از آنها مربوط به خدا است، چنان كه مى فرمايد:
+
لفظ «اکرم» به صورت اضافه یا معرّف به الف و لام، دوبار در [[قرآن]] وارد شده است که فقط یکى از آنها مربوط به [[خدا]] است، چنانکه مى فرماید:
  
(إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ* خَلقَ الإِنْسانَ مِنْ عَلَق* إِقْرأْ وَ رَبُّكَ الأَكْرَم). ([[سوره علق]]/1ـ3)
+
{{متن قرآن|«إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِى خَلَقَ * خَلقَ الإِنْسانَ مِنْ عَلَق * إِقْرأْ وَ رَبُّک الأَکرَم»}}. ([[سوره علق]]/۱ـ۳)
 +
«بخوان به نام پروردگارت که تو را آفرید، انسان را از خون بسته خلق کرد. بخوان به نام پروردگارت که کریم است».
  
«بخوان به نام پروردگارت كه تو را آفريد، انسان را از خون بسته خلق كرد. بخوان به نام پروردگارت كه كريم است».
+
و در مورد دیگر مى فرماید:
 +
{{متن قرآن|«...إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقیکمْ...»}}. ([[سوره حجرات]]/۱۳)
 +
«گرامى ترین افراد نزد خدا، پرهیزگارترین آنها است».
  
و در مورد ديگر مى فرمايد:
+
[[راغب اصفهانی]] مى گوید: واژه «کرم» چیزى است که هم خدا و هم [[انسان]] به آن توصیف مى شوند، هرگاه وصف خدا قرار گرفت، مقصود از آن [[احسان]] و انعام آشکار او است، چنانکه مى فرماید: {{متن قرآن|«... فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ کرِیمٌ»}}. ([[سوره نمل]]/۴۰) «پروردگار من بى نیاز و [[کریم]] است».
  
(...إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقيكُمْ...). ([[سوره حجرات]]/13)
+
و هرگاه وصف انسان قرار گرفت، مقصود [[اخلاق]] و افعال نیکوى او است که خود را به گونه اى نشان دهد. مثلاً آن گاه مى گویند فلانى [[کریم]] است که چیزى از او در این زمینه آشکار شود.<ref>راغب، مفردات، ماده کرم.</ref>
 
 
«گرامى ترين افراد نزد خدا، پرهيزگارترين آنها است».
 
 
 
راغب مى گويد:واژه «كرم» چيزى است كه هم خدا و هم [[انسان]] به آن توصيف مى شوند، هرگاه وصف خدا قرار گرفت، مقصود از آن احساس و انعام آشكار او است، چنان كه مى فرمايد:
 
 
 
(...فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ كَرِيمٌ). ([[سوره نمل]]/40)
 
 
 
«پروردگار من بى نياز و [[كريم]] است».
 
 
 
و هرگاه وصف انسان قرار گرفت، مقصود اخلاق و افعال نيكوى او است كه خود را به گونه اى نشان دهد. مثلاً آن گاه مى گويند فلانى [[كريم]] است كه چيزى از او در اين زمينه آشكار شود.<ref>راغب، مفردات، ماده كرم </ref>
 
 
 
روى اين اساس، معنى «اكرم» در آيه ياد شده مبالغه در كرم و احسان است، آن هم از دوجهت; زيرا او [[احسان]] مى كند هرچند طرف [[مستحق]] نباشد و از جهتى همه كرم ها و نعمت ها به او منتهى مى شود.
 
 
 
ممكن است «كرم» به معنى شرف باشد، يا شرافت در ذات يا در خلق و خوى، در زبان عرب مى گويند:«رجل كريم و فرس كريم» و عطاء و بخشش و گذشت از گناه گنهكاران، اثر اين شرف ذاتى است، در اين صورت معنى (وَ رَبُّكَ الأَكْرَم) يعنى خدايى كه از نظر ذات و فعل در نهايت شرف است.<ref> [http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=6 کتاب منشور جاوید-صفحه۱۴۰تا ۱۴۱ از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
 
  
 +
روى این اساس، معنى «اکرم» در آیه یاد شده، مبالغه در کرم و احسان است، آن هم از دوجهت; زیرا او احسان مى کند هرچند طرف مستحق نباشد و از جهتى همه کرم ها و نعمت ها به او منتهى مى شود.
  
 +
ممکن است «کرم» به معنى شرف باشد، یا شرافت در ذات یا در خُلق و خوى، در زبان عرب مى گویند: «رجل کریم و فرس کریم» و عطاء و بخشش و گذشت از گناه گنهکاران، اثر این شرف ذاتى است، در این صورت معنى {{متن قرآن|«وَ رَبُّک الأَکرَم»}} یعنى خدایى که از نظر ذات و فعل در نهایت شرف است.
 +
==پانویس==
 +
<references/>
 
== منابع ==
 
== منابع ==
<references/>
+
*[http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=6#id140_p140 منشور جاوید، ج۲ ص۱۴۰-۱۴۱، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله سبحانی].
 
 
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
 
+
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
[[رده:واژگان قرآنی]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۷

لفظ «اکرم» به صورت اضافه یا معرّف به الف و لام، دوبار در قرآن وارد شده است که فقط یکى از آنها مربوط به خدا است، چنانکه مى فرماید:

«إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِى خَلَقَ * خَلقَ الإِنْسانَ مِنْ عَلَق * إِقْرأْ وَ رَبُّک الأَکرَم». (سوره علق/۱ـ۳) «بخوان به نام پروردگارت که تو را آفرید، انسان را از خون بسته خلق کرد. بخوان به نام پروردگارت که کریم است».

و در مورد دیگر مى فرماید: «...إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقیکمْ...». (سوره حجرات/۱۳) «گرامى ترین افراد نزد خدا، پرهیزگارترین آنها است».

راغب اصفهانی مى گوید: واژه «کرم» چیزى است که هم خدا و هم انسان به آن توصیف مى شوند، هرگاه وصف خدا قرار گرفت، مقصود از آن احسان و انعام آشکار او است، چنانکه مى فرماید: «... فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ کرِیمٌ». (سوره نمل/۴۰) «پروردگار من بى نیاز و کریم است».

و هرگاه وصف انسان قرار گرفت، مقصود اخلاق و افعال نیکوى او است که خود را به گونه اى نشان دهد. مثلاً آن گاه مى گویند فلانى کریم است که چیزى از او در این زمینه آشکار شود.[۱]

روى این اساس، معنى «اکرم» در آیه یاد شده، مبالغه در کرم و احسان است، آن هم از دوجهت; زیرا او احسان مى کند هرچند طرف مستحق نباشد و از جهتى همه کرم ها و نعمت ها به او منتهى مى شود.

ممکن است «کرم» به معنى شرف باشد، یا شرافت در ذات یا در خُلق و خوى، در زبان عرب مى گویند: «رجل کریم و فرس کریم» و عطاء و بخشش و گذشت از گناه گنهکاران، اثر این شرف ذاتى است، در این صورت معنى «وَ رَبُّک الأَکرَم» یعنى خدایى که از نظر ذات و فعل در نهایت شرف است.

پانویس

  1. راغب، مفردات، ماده کرم.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.