باطن (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|فرهنگ قرآن}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} باطن، به معناى مخ...' ایجاد کرد)
 
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[فرهنگ قرآن]]}}
+
'''«باطن»'''، به معناى مخفى از حواسّ<ref>مفردات راغب، ص‌۱۳۰، «بطن».</ref> و از اسماء و صفات [[خداوند]] است و در تفسیر آن این معانی را گفته اند: پنهان از دیدگان و گمانهاى آفریده‌ها؛<ref>لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۴۳۴، «بطن».</ref> غیرقابل ادراک با حواسّ؛ محیط بر هر امر باطنى.<ref>روح‌المعانى، مج ۱۵، ج‌۲۷، ص‌۲۵۵؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۴۵.</ref>
  
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
+
واژه «باطن» یک بار در [[قرآن|قرآن کریم]] همراه با «[[ظاهر (اسم الله)|ظاهر]]» به عنوان وصف خدا به کار رفته است: {{متن قرآن|«هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»}}؛ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست. ([[سوره حدید]]، ۳)
  
باطن، به معناى مخفى از حواسّ <ref> مفردات، ص‌130، «بطن». </ref> و از اسماى خداوند است و در تفسير آن آمده است:  
+
«ظاهر» از ماده «ظُهْر» گرفته شده که قسمت روشن چیز را مى گویند، و اگر نیمه روز را ظُهْر گویند چون روشن ترین نقطه از روز همان وقت نیمه آن است، و از این جا معنى «باطن» نیز روشن مى شود و آن قسمت خفا و پنهانى شیئ است. از این جهت به آن نقطه روشن از حیوانات «ظَهْر» و نقطه پنهان «بَطْن» گفته مى شود، و در قرآن نیز این دو لفظ به همین ملاک به کار رفته اند، آن جا که مى فرماید: {{متن قرآن|«وَ ذَرُوا ظاهِرَ الإِثْمِ وَ باطنَهُ...»}}؛ ([[سوره انعام]]، ۱۲۰) گناهان آشکار و پنهان را ترک کنید.
  
1. پنهان از ديدگان و گمانهاى آفريده‌ها. <ref> لسان‌العرب، ج‌1، ص‌434، «بطن». </ref>
+
بنابراین مقصود از توصیف خدا به «ظاهر» و «باطن»، ظهور و خفاى او است; اکنون باید دید چگونه خدا با این دو صفت متضاد، همزمان توصیف مى شود. در این جا مفسران وجوه گوناگونى گفته اند و [[فخر رازى]] ۲۴ وجه ذکر کرده که همگى از قبیل «تفسیر اشارى» است، نه تفسیر بیانى و ما به بیان سه وجه اکتفا مى کنیم:
  
2. غير قابل ادراك با حواسّ.  
+
*خدا به وسیله آیات و نشانه هاى خود آشکار است و همگى بر قدرت و علم نامحدود او گواهى مى دهند، ولى در عین حال واقعیت و کنه خدا براى ما پنهان است.
  
3. محيط بر هر امر باطنى. <ref> روح‌المعانى، مج 15، ج‌27، ص‌255؛ الميزان، ج‌19، ص‌145. </ref> اين واژه در قرآن همراه با ظاهر به كار رفته است: حديد‌(57)‌3.
+
*خدا به آشکار و پنهان علم دارد. در معنى نخست ظاهر و باطن صفت خود خدا است، درحالى که در معنى دوم صفت مخلوقات است.
  
== پانویس ==
+
*اتصاف خدا به این دو صفت، از شئون احاطه او بر ماسوى است، از آن جا که بر همه چیز محیط است، هرچه را که ظاهر فرض کنیم، خدا أظْهر و آشکاتر از آن است و هرچه را که باطن فرض کنیم، چون خدا بر آن احاطه دارد، از آن پنهان تر خواهد بود.<ref>صدوق، توحید، ص ۲۰۰؛ علامه طباطبایى، المیزان، ج۱۹، ص ۱۶۵؛ فخررازى، مفاتیح الغیب، ج۸، ص ۸۵.</ref>
  
 +
عارفان در تقسیمى باطن را به همراه سه اسم «ظاهر»، «اول» و «آخر»، امهات اسماء دانسته، اسم جامع آنها را «[[الله]]» و «[[رحمان (اسم الله)|الرحمن]]» مى‌دانند و معتقدند اسمائى که به بطون تعلق دارد، در اسم باطن داخل است.<ref>شرح فصوص‌الحکم، ص‌۴۵</ref>
 +
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
+
==منابع==
== منابع ==
+
*منشور جاوید، آیت الله جعفر سبحانی، ج ۲ ص ۱۵۸.
 
+
*فرهنگ قرآن، ج ۶.
فرهنگ قرآن، جلد 6 .
+
*[https://quran.isca.ac.ir/fa/Qurantopic/239/346552 "باطن"، پرتال جامع علوم و معارف قرآن]، بازیابی: ۲ شهریور ۱۳۹۳.
 
+
{{اسماء الله}}
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۲

«باطن»، به معناى مخفى از حواسّ[۱] و از اسماء و صفات خداوند است و در تفسیر آن این معانی را گفته اند: پنهان از دیدگان و گمانهاى آفریده‌ها؛[۲] غیرقابل ادراک با حواسّ؛ محیط بر هر امر باطنى.[۳]

واژه «باطن» یک بار در قرآن کریم همراه با «ظاهر» به عنوان وصف خدا به کار رفته است: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»؛ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست. (سوره حدید، ۳)

«ظاهر» از ماده «ظُهْر» گرفته شده که قسمت روشن چیز را مى گویند، و اگر نیمه روز را ظُهْر گویند چون روشن ترین نقطه از روز همان وقت نیمه آن است، و از این جا معنى «باطن» نیز روشن مى شود و آن قسمت خفا و پنهانى شیئ است. از این جهت به آن نقطه روشن از حیوانات «ظَهْر» و نقطه پنهان «بَطْن» گفته مى شود، و در قرآن نیز این دو لفظ به همین ملاک به کار رفته اند، آن جا که مى فرماید: «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الإِثْمِ وَ باطنَهُ...»؛ (سوره انعام، ۱۲۰) گناهان آشکار و پنهان را ترک کنید.

بنابراین مقصود از توصیف خدا به «ظاهر» و «باطن»، ظهور و خفاى او است; اکنون باید دید چگونه خدا با این دو صفت متضاد، همزمان توصیف مى شود. در این جا مفسران وجوه گوناگونى گفته اند و فخر رازى ۲۴ وجه ذکر کرده که همگى از قبیل «تفسیر اشارى» است، نه تفسیر بیانى و ما به بیان سه وجه اکتفا مى کنیم:

  • خدا به وسیله آیات و نشانه هاى خود آشکار است و همگى بر قدرت و علم نامحدود او گواهى مى دهند، ولى در عین حال واقعیت و کنه خدا براى ما پنهان است.
  • خدا به آشکار و پنهان علم دارد. در معنى نخست ظاهر و باطن صفت خود خدا است، درحالى که در معنى دوم صفت مخلوقات است.
  • اتصاف خدا به این دو صفت، از شئون احاطه او بر ماسوى است، از آن جا که بر همه چیز محیط است، هرچه را که ظاهر فرض کنیم، خدا أظْهر و آشکاتر از آن است و هرچه را که باطن فرض کنیم، چون خدا بر آن احاطه دارد، از آن پنهان تر خواهد بود.[۴]

عارفان در تقسیمى باطن را به همراه سه اسم «ظاهر»، «اول» و «آخر»، امهات اسماء دانسته، اسم جامع آنها را «الله» و «الرحمن» مى‌دانند و معتقدند اسمائى که به بطون تعلق دارد، در اسم باطن داخل است.[۵]

پانویس

  1. مفردات راغب، ص‌۱۳۰، «بطن».
  2. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۴۳۴، «بطن».
  3. روح‌المعانى، مج ۱۵، ج‌۲۷، ص‌۲۵۵؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۴۵.
  4. صدوق، توحید، ص ۲۰۰؛ علامه طباطبایى، المیزان، ج۱۹، ص ۱۶۵؛ فخررازى، مفاتیح الغیب، ج۸، ص ۸۵.
  5. شرح فصوص‌الحکم، ص‌۴۵

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.