شکور (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
(ویرایش)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[فرهنگ قرآن]]}}
+
'''«شکور»'''، مبالغه «[[شاکر (اسم الله)|شاکر]]» از اسماى [[الله|خداوند]] است، به این معنا که بر [[شکر|شکر]] بنده جزا دهد، بندگان خود را بسیار ستاید و بر اندکى طاعت [[ثواب]] دهد.<ref>روح الارواح فى شرح اسماء الملک الفتّاح، ص ۳۲۴. </ref>
  
'''شکور'''، مبالغه شاکر از اسماى [[الله|خداوند]] است، به این معنا که بر [[شکر|شکر]] بنده جزا دهد، بندگان خود را بسیار ستاید و بر اندکى طاعت [[ثواب]] دهد.<ref>روح الارواح فى شرح اسماء الملک الفتّاح، ص ۳۲۴. </ref>
+
لفظ «[[شکور]]» -که با '''شاکر''' هم معنی است- در [[قرآن]] در دوازده مورد آمده و در پاره اى از موارد وصف خدا قرار گرفته و احیاناً با اسم «[[غفور (اسم الله)|غفور]]» و «[[حلیم (اسم الله)|حلیم]]» همراه مى باشد، چنان که مى فرماید:
  
این واژه، چهار بار به صورت صفت خدا در [[قرآن]] ذکر شده است:
+
*{{متن قرآن|«لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ»}} ([[سوره فاطر|فاطر]]/۳۰). تا خداوند اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است.
 +
*{{متن قرآن|«... إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکورٌ»}}. ([[سوره فاطر|فاطر]]/۳۴) «پروردگار ما آمرزنده و شکر پذیر است».
 +
*{{متن قرآن|«... وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ»}} ([[سوره شورى|شورى]]/۲۳). و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی‌اش می‌افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
 +
*{{متن قرآن|«إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضَاً حَسَناً یضاعِفْهُ لَکمْ وَ یغْفِرْ لَکمْ وَ اللّهُ شَکورٌ حَلِیمٌ»}}. ([[سوره تغابن|تغابن]]/۱۷) اگر به خدا وام نیکو دهید، خدا آن را براى شما افزایش مى دهد و خدا شکرپذیر و بردبار است.
  
*[[سوره فاطر]](۳۵)، ۳۰.
+
حقیقت «[[شکر]]» این است که انسان به کار نیکى که در حق وى انجام مى شود، ارج نهد یعنى ارزش نعمت را بشناسد و شناخت خود را اظهار کند، در این صورت باید دید مفاد «شکور» و «شاکر» در [[خدا]] چیست؟ خدا که منعم و احسان کننده است و کسى در حق او کار نیکى انجام نمى دهد. و به تعبیر دیگر: (شکر) عکس العملى است نسبت به کار نیکى که در حق شخص انجام مى شود؛ در این صورت چگونه مى توان خدا را «شاکر» و «شکور» خواند؟
*[[سوره فاطر]](۳۵)، ۳۴.
 
*[[سوره شورى]](۴۲)، ۲۳.
 
*[[سوره تغابن]](۶۴)، ۱۷.
 
  
 +
برخى گفته اند: به کار بردن این دو وصف در مورد خدا مجاز و به معنى پاداش دادن به نیکوکاران است. ولى ممکن است این دو لفظ را به همان معناى حقیقى در حق خدا بکار بریم و مجوّز آن این است که خدا از باب تفضّل خود را «شاکر» و «شکور» مى خواند، همان طور که از بندگان خدا وام مى طلبد، در حالى که همه صفحه وجود از آنِ او است.
 +
 +
در اینجا [[علامه طباطبایى|علامه طباطبائى]] (قدس سره) سخنى دارد که این نظر را تأیید مى کند، مى فرماید: «خداوند نیکوکار و قدیم الإحسان است و همه خیرات از وجود او سرچشمه مى گیرد، کسى بر او حقى ندارد تا از او انتظار شکر داشته باشد، ولى در عین حال، خداى بزرگوار اعمال نیک بندگان خود را نوعى احسان در حق خویش تلقى مى کند، آنگاه پاداش اعمال آنها را شکر مى نامد. و روى این اصل مى فرماید: {{متن قرآن|«هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ إِلاَّ الإِحْسانُ»}} ([[سوره الرحمن|رحمن]]/۶۰)، و در آیه دیگر مى فرماید: {{متن قرآن|«إِنَّ هذا کانَ لَکمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیکمْ مَشْکوراً»}} ([[سوره انسان|انسان]]/۲۲) «این پاداشى مقرر شما است و از سعى شما تقدیر مى شود».
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
سطر ۱۵: سطر ۱۸:
  
 
*[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، ج ۱۷، ص ۴۳۵.
 
*[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، ج ۱۷، ص ۴۳۵.
 +
*[[جعفر سبحانی|آیت الله سبحانی]]، منشور جاوید، ج ۲ ص ۲۷۷.
 +
 +
== مطالب مرتبط ==
  
 +
* [[شاکر (اسم الله)]]
 +
* [[شکر]]
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
  
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۴۰

«شکور»، مبالغه «شاکر» از اسماى خداوند است، به این معنا که بر شکر بنده جزا دهد، بندگان خود را بسیار ستاید و بر اندکى طاعت ثواب دهد.[۱]

لفظ «شکور» -که با شاکر هم معنی است- در قرآن در دوازده مورد آمده و در پاره اى از موارد وصف خدا قرار گرفته و احیاناً با اسم «غفور» و «حلیم» همراه مى باشد، چنان که مى فرماید:

  • «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ» (فاطر/۳۰). تا خداوند اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است.
  • «... إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکورٌ». (فاطر/۳۴) «پروردگار ما آمرزنده و شکر پذیر است».
  • «... وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» (شورى/۲۳). و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی‌اش می‌افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
  • «إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضَاً حَسَناً یضاعِفْهُ لَکمْ وَ یغْفِرْ لَکمْ وَ اللّهُ شَکورٌ حَلِیمٌ». (تغابن/۱۷) اگر به خدا وام نیکو دهید، خدا آن را براى شما افزایش مى دهد و خدا شکرپذیر و بردبار است.

حقیقت «شکر» این است که انسان به کار نیکى که در حق وى انجام مى شود، ارج نهد یعنى ارزش نعمت را بشناسد و شناخت خود را اظهار کند، در این صورت باید دید مفاد «شکور» و «شاکر» در خدا چیست؟ خدا که منعم و احسان کننده است و کسى در حق او کار نیکى انجام نمى دهد. و به تعبیر دیگر: (شکر) عکس العملى است نسبت به کار نیکى که در حق شخص انجام مى شود؛ در این صورت چگونه مى توان خدا را «شاکر» و «شکور» خواند؟

برخى گفته اند: به کار بردن این دو وصف در مورد خدا مجاز و به معنى پاداش دادن به نیکوکاران است. ولى ممکن است این دو لفظ را به همان معناى حقیقى در حق خدا بکار بریم و مجوّز آن این است که خدا از باب تفضّل خود را «شاکر» و «شکور» مى خواند، همان طور که از بندگان خدا وام مى طلبد، در حالى که همه صفحه وجود از آنِ او است.

در اینجا علامه طباطبائى (قدس سره) سخنى دارد که این نظر را تأیید مى کند، مى فرماید: «خداوند نیکوکار و قدیم الإحسان است و همه خیرات از وجود او سرچشمه مى گیرد، کسى بر او حقى ندارد تا از او انتظار شکر داشته باشد، ولى در عین حال، خداى بزرگوار اعمال نیک بندگان خود را نوعى احسان در حق خویش تلقى مى کند، آنگاه پاداش اعمال آنها را شکر مى نامد. و روى این اصل مى فرماید: «هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ إِلاَّ الإِحْسانُ» (رحمن/۶۰)، و در آیه دیگر مى فرماید: «إِنَّ هذا کانَ لَکمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیکمْ مَشْکوراً» (انسان/۲۲) «این پاداشى مقرر شما است و از سعى شما تقدیر مى شود».

پانویس

  1. روح الارواح فى شرح اسماء الملک الفتّاح، ص ۳۲۴.

منابع

مطالب مرتبط

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.