عالم الغیب و الشهادة: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه جدید)
 
(ویرایش)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
اسم هفتاد وهشتم: '''عالم الغيب و الشهادة'''
+
اسم هفتاد و هشتم: '''عالم الغیب و الشهادة؛'''
  
واژه عالم مجرد از اضافه وصف خدا قرار نگرفته، بلكه پيوسته در حال اضافه به چيزى وصف او قرار گرفته است مانند:
+
واژه «عالِم» مجرد از اضافه وصف [[الله|خدا]] قرار نگرفته، بلکه پیوسته در حال اضافه به چیزى وصف او قرار گرفته است مانند:
  
1. (عالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهادةِ).
+
{{متن قرآن|«عالِمُ الغَیبِ وَالشَّهادةِ»}}، {{متن قرآن|«عالمُ الغَیبِ»}} و {{متن قرآن|«عالِمُ غَیبِ السَّماواتِ والأَرض»}}.
  
2. (عالمُ الغَيْبِ).
+
وصف اول در [[قرآن]] ده بار،<ref>انعام/۷۳; توبه/۹۴، ۱۰۵; رعد/۹; مؤمنون/۹۲; سجده/۶; زمر/۴۶; حشر/۲۲; جمعه /۸ و تغابن/۱۸.</ref> دومى دوبار،<ref>سبأ/۳ و جن/۲۶.</ref> و سومى یک بار<ref>فاطر/۳۸.</ref> آمده است. و همگى از [[علم]] گسترده خدا حکایت مى کنند.
  
3. (عالِمُ غَيْبِ السَّماواتِ والأَرض).
+
امام کلمه «غیب» در مقابل «شهود» است، و مقصود از آن چیزى است که از حواس ما پنهان باشد، خواه بالذات قابل ادراک با حواس باشد، مانند پدیده هایى که در زمانهاى پیش تحقق پیدا کرده و یا الآن متحقق است ولى از قلمرو حس ما بیرون مى باشد، و یا بالذات مافوق حواس باشد مانند [[الله|خدا]] و صفات او و دیگر عوالم روحى که همگى فراتر از درک حسى مى باشند.
  
وصف اول در قرآن ده بار (1) دومى دوبار (2) و سومى يك بار آمده است.(3) و همگى از علم گسترده خدا حكايت مى كنند.
+
بنابر این باید آیات یاد شده در زیر را به همین نحو [[تفسیر]] کرد، و هدف همگى تبیین گستردگى علم او است:
  
«غيب» در مقابل «شهود» است، و مقصود از آن چيزى است كه از حواس ما پنهان باشد، خواه بالذات قابل ادراك با حواس باشد، مانند پديده هايى كه در زمانهاى پيش تحقق پيدا كرده و يا الآن متحقق است ولى از قلمرو حس ما بيرون مى باشد، و يا بالذات مافوق حواس باشد مانند خدا و صفات او و ديگر عوالم روحى كه همگى فراتر از درك حسى مى باشند.
+
۱. {{متن قرآن|«عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ الکبیرُ المُتَعال»}}.([[سوره رعد|رعد]]/۹) «آگاه از غیب و شهادت بزرگ و برتر».
  
بنابر اين بايد آيات ياد شده در زير را به همين نحو تفسير كرد، و هدف
+
۲. {{متن قرآن|«وَقالَ الَّذِینَ کفَرُوا لا تَأْتِینَا السّاعَة قُل بَلى وَرَبِّى لتَأْتِینَّکمْ عالم الغَیبِ لا یعزب عَنْهُ مِثقالُ ذَرَّة فى السَّماواتِ وَ لا فِى الأَرْض وَ لاأَصْغَرُ مِنْ ذلِک ولا أَکبَرُ إِلاّ فِى کتاب مُبین»}}.([[سوره سبا|سبأ]]/۳) «کافران گفتند: قیامت براى ما نخواهد آمد، بگو آرى سوگند به پروردگارم قطعاً خواهد آمد، پروردگارى که آگاه از غیب است، و ذرّه اى در آسمانها و زمین از او پنهان نیست، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، همگى در کتاب مبین آمده است».
1 . انعام/73; توبه/94، 105; رعد/9; مؤمنون/92; سجده/6; زمر/46; حشر/22; جمعه /8 و تغابن/18.
 
  
2 . سبأ/3 و جن/26.
+
این آیات در صدد حصر علم به «غیب و شهادت» در خدا است. در این جا دو سؤال مطرح است:
  
3 . فاطر/38.
+
۱. چگونه این آیات علم به شهادت را منحصر به خدا دانسته در حالى که غیر خدا از شهادت آگاه است، و هر انسانى چشم و گوش خود را باز کند صدها مشهود را مى بیند یا مى شنود؟
  
همگى تبيين گستردگى علم او است:
+
۲. چگونه علم به غیب منحصر به خدا است در حالى که طبق آیات و روایات [[انبیاء|انبیا]] و [[اولیاء الله|اولیا]] از غیب آگاه بوده و از غیب گزارش مى دادند؟
  
1. (عالِمُ الغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الكبيرُ المُتَعال). (رعد/9)
+
پاسخ هر دو سؤال یک جا بیان مى شود و آن اینکه هدف از تأکید بر حصر علم به شهادت و غیب به خدا این است که علم خدا وسیع و گسترده است و احدى جز او داراى چنین علم و دانش نیست، در این صورت «الف و لام» در الفاظ «غیب» و «شهادت» اشاره به مجموع اشیایى است که تحت عنوان «غیب» و «شهادت» قرار دارند، و علم به چنین موضوع بدون استثنا از شئون خدا است، ولى مانع از آن نخواهد بود که برخى به صورت محدود از غیب و شهادت آگاه باشند، در حالى که دانش خدا نسبت به این دو فراگیر و نامحدود است.
  
«آگاه از غيب و شهادت بزرگ و برتر».
+
گواه بر این که هدف از حصر در آیات فوق همین است که یادآور شدیم، جمله هاى {{متن قرآن|«وَ لاأَصْغَرُ مِنْ ذلِک ولا أَکبَرُ إِلاّ فِى کتاب مُبین»}} در آیه مزبور مى باشد.
  
2. (وَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السّاعَة قُل بَلى وَرَبِّى لتَأْتِيَنَّكُمْ عالم الغَيْبِ لا يعزب عَنْهُ مِثقالُ ذَرَّة فى السَّماواتِ وَ لا فِى الأَرْض وَ لاأَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ ولا أَكْبَرُ إِلاّ فِى كِتاب مُبين).(سبأ/3)
+
خلاصه علم نامحدود، غیر از علم محدود است آنچه به خدا اختصاص دارد اوّلى است نه دومى. البته دانش بشرى با دانش الهى فرق دیگرى نیز دارد و آن این که دانش خدا بسان ذات او واجب، و دانش بشر بسان ذات او ممکن است؛ دانش الهى از درون او سرچشمه مى گیرد، در حالى که دانش بشرى از جانب خدا است. در این صورت حتى دانشهاى جزئى و محدود بشر با دانش الهى تفاوت دارد.
  
«كافران گفتند: قيامت براى ما نخواهد آمد، بگو آرى سوگند به پروردگارم قطعاً خواهد آمد، پروردگارى كه آگاه از غيب است، و ذرّه اى در آسمانها و زمين از او پنهان نيست، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن، همگى در كتاب مبين آمده است».
+
==پانویس==
  
اين آيات در صدد حصر علم به «غيب و شهادت» در خدا است، در اين جا دو سؤال مطرح است:
+
<references />
 
 
1. چگونه اين آيات علم به شهادت را منحصر به خدا دانسته در حالى كه غير خدا از شهادت آگاه است، و هر انسانى چشم و گوش خود را باز كند صدها مشهود را مى بيند يا مى شنود؟
 
 
 
2. چگونه علم به غيب منحصر به خدا است در حالى كه طبق آيات و روايات انبيا و اوليا از غيب آگاه بوده و از غيب گزارش مى دادند؟
 
 
 
پاسخ هر دو سؤال يك جا بيان مى شود و آن اينكه هدف از تأكيد بر حصر علم به شهادت و غيب به خدا اين است كه علم خدا وسيع و گسترده است و احدى جز او داراى چنين علم و دانش نيست، در اين صورت «الف و لام» در الفاظ «غيب» و «شهادت» اشاره به مجموع اشيايى است كه تحت عنوان «غيب» و «شهادت» قرار دارند، و علم به چنين موضوع بدون استثنا از شئون خدا است، ولى مانع از آن نخواهد بود كه برخى به صورت محدود از غيب و شهادت آگاه باشند، در حالى كه دانش او نسبت به اين دو فراگير و نامحدود است.
 
 
 
گواه بر اين كه هدف از حصر در آيات فوق همين است كه يادآور شديم، جمله هاى (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ ولا أَكْبَرُ إِلاّ فِى كِتاب مُبين) مى باشد.
 
 
 
خلاصه علم نامحدود، غير از علم محدود است آنچه به خدا اختصاص دارد اوّّلى است نه دومى.
 
 
 
البته دانش بشرى با دانش الهى فرق ديگرى نيز دارد و آن اين كه دانش خدا بسان ذات او واجب، و دانش بشر بسان ذات او ممكن است، دانش الهى از درون او سرچشمه مى گيرد، در حالى كه دانش بشرى از جانب خدا است. در اين صورت حتى دانشهاى جزئى و محدود بشر با دانش الهى تفاوت دارد.<ref> [http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=12#id289_p289  منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه۲۸۹ تا ۲۹۱،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
 
  
 
== منبع ==
 
== منبع ==
 
+
[http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=12#id289_p289 منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه ۲۸۹ تا ۲۹۱، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی].
<references/>
 
  
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۳۷

اسم هفتاد و هشتم: عالم الغیب و الشهادة؛

واژه «عالِم» مجرد از اضافه وصف خدا قرار نگرفته، بلکه پیوسته در حال اضافه به چیزى وصف او قرار گرفته است مانند:

«عالِمُ الغَیبِ وَالشَّهادةِ»، «عالمُ الغَیبِ» و «عالِمُ غَیبِ السَّماواتِ والأَرض».

وصف اول در قرآن ده بار،[۱] دومى دوبار،[۲] و سومى یک بار[۳] آمده است. و همگى از علم گسترده خدا حکایت مى کنند.

امام کلمه «غیب» در مقابل «شهود» است، و مقصود از آن چیزى است که از حواس ما پنهان باشد، خواه بالذات قابل ادراک با حواس باشد، مانند پدیده هایى که در زمانهاى پیش تحقق پیدا کرده و یا الآن متحقق است ولى از قلمرو حس ما بیرون مى باشد، و یا بالذات مافوق حواس باشد مانند خدا و صفات او و دیگر عوالم روحى که همگى فراتر از درک حسى مى باشند.

بنابر این باید آیات یاد شده در زیر را به همین نحو تفسیر کرد، و هدف همگى تبیین گستردگى علم او است:

۱. «عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ الکبیرُ المُتَعال».(رعد/۹) «آگاه از غیب و شهادت بزرگ و برتر».

۲. «وَقالَ الَّذِینَ کفَرُوا لا تَأْتِینَا السّاعَة قُل بَلى وَرَبِّى لتَأْتِینَّکمْ عالم الغَیبِ لا یعزب عَنْهُ مِثقالُ ذَرَّة فى السَّماواتِ وَ لا فِى الأَرْض وَ لاأَصْغَرُ مِنْ ذلِک ولا أَکبَرُ إِلاّ فِى کتاب مُبین».(سبأ/۳) «کافران گفتند: قیامت براى ما نخواهد آمد، بگو آرى سوگند به پروردگارم قطعاً خواهد آمد، پروردگارى که آگاه از غیب است، و ذرّه اى در آسمانها و زمین از او پنهان نیست، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، همگى در کتاب مبین آمده است».

این آیات در صدد حصر علم به «غیب و شهادت» در خدا است. در این جا دو سؤال مطرح است:

۱. چگونه این آیات علم به شهادت را منحصر به خدا دانسته در حالى که غیر خدا از شهادت آگاه است، و هر انسانى چشم و گوش خود را باز کند صدها مشهود را مى بیند یا مى شنود؟

۲. چگونه علم به غیب منحصر به خدا است در حالى که طبق آیات و روایات انبیا و اولیا از غیب آگاه بوده و از غیب گزارش مى دادند؟

پاسخ هر دو سؤال یک جا بیان مى شود و آن اینکه هدف از تأکید بر حصر علم به شهادت و غیب به خدا این است که علم خدا وسیع و گسترده است و احدى جز او داراى چنین علم و دانش نیست، در این صورت «الف و لام» در الفاظ «غیب» و «شهادت» اشاره به مجموع اشیایى است که تحت عنوان «غیب» و «شهادت» قرار دارند، و علم به چنین موضوع بدون استثنا از شئون خدا است، ولى مانع از آن نخواهد بود که برخى به صورت محدود از غیب و شهادت آگاه باشند، در حالى که دانش خدا نسبت به این دو فراگیر و نامحدود است.

گواه بر این که هدف از حصر در آیات فوق همین است که یادآور شدیم، جمله هاى «وَ لاأَصْغَرُ مِنْ ذلِک ولا أَکبَرُ إِلاّ فِى کتاب مُبین» در آیه مزبور مى باشد.

خلاصه علم نامحدود، غیر از علم محدود است آنچه به خدا اختصاص دارد اوّلى است نه دومى. البته دانش بشرى با دانش الهى فرق دیگرى نیز دارد و آن این که دانش خدا بسان ذات او واجب، و دانش بشر بسان ذات او ممکن است؛ دانش الهى از درون او سرچشمه مى گیرد، در حالى که دانش بشرى از جانب خدا است. در این صورت حتى دانشهاى جزئى و محدود بشر با دانش الهى تفاوت دارد.

پانویس

  1. انعام/۷۳; توبه/۹۴، ۱۰۵; رعد/۹; مؤمنون/۹۲; سجده/۶; زمر/۴۶; حشر/۲۲; جمعه /۸ و تغابن/۱۸.
  2. سبأ/۳ و جن/۲۶.
  3. فاطر/۳۸.

منبع

منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه ۲۸۹ تا ۲۹۱، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی.

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.