ابقى (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی 'ابقی به معنای باقی‌ترین و پایدارترین از صفات خداوند است. ==بررسی لغوی واژه ابق...' ایجاد کرد)
 
(پانویس‌ها)
سطر ۸: سطر ۸:
 
==پانویس‌ها==
 
==پانویس‌ها==
 
<references/>
 
<references/>
 +
 +
==منابع==
 +
[http://quranjooy.itrc.ac.ir/ قرآن جوی]
  
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}

نسخهٔ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۹:۴۹

ابقی به معنای باقی‌ترین و پایدارترین از صفات خداوند است.


بررسی لغوی واژه ابقی

در قرآن کلماتي هست که از لحاظ حروف، حرکات، علامات، و ضوابط عيناً يکسانند؛ ولي از نظر هويت صرفي يا معاني تفسيري و… متفاوتند؛ به اين الفاظ «کلمات همشکل قرآن» اطلاق شده است. مثلا لفظ «أبْقي» در آيه ﴿و ثمود فما أبْقي﴾ (نجم/ ۵۱) فعل ماضي است؛ ولي در آيه ﴿… و لتعلمُنّ أيُّنا اشدُّ عذاباً و أبْقي﴾ (طه/ ۷۱) اسم تفضيل است. [۱]

پانویس‌ها

  1. روحاني ، محمود ، المعجم الاحصائي لالفاظ القرآن الکريم=فرهنگ آماري کلمات قرآن کريم ، ج ۱ ، ص ۱۲۸

منابع

قرآن جوی

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.