غافر الذنب (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۱۵، ساعت ۱۸:۳۶ توسط Goodosuser (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه جدید)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اسم هشتاد و ششم: غافر الذنب

اين اسم در قرآن يك بار آمده، و همراه با اسمهاى ديگر وصف خدا قرار گرفته است، چنان كه مى فرمايد:

(...تَنْزِيلُ الكِتابِ مِنَ اللّهِ العَزيز العَليم*غافِر الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوبِ شَديدِ العِقابِ ذِى الطَولِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ إِليهِ المَصير).(غافر/2ـ3)

«كتاب نازل شده از جانب خداى قدرتمند و دانا، آمرزنده گناه، پذيرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب مكنت، خدايى جز او نيست بازگشت به سوى خدا است».

«غافر» به صورت جمع همراه با كلمه «خير» يك بار در قرآن آمده است آن هم وصف خدا قرار گرفته است چنانكه مى فرمايد:(...فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَأَنْتَ خَيْرُالغافِرينَ)(اعراف/155)«ما را ببخش وبر ما رحم كن تو بهترين آمرزندگانى».

از ماده «غفر» كه به معنى سَتْر است، سه اسم براى خدا در قرآن مشتق شده است:

1. غافر: (غافر الذَّنب...)(غافر/3):«بخشنده گناه».

2. غفور: (...رَبّكَ الغَفُورُ ذُو الرَّحمَة...)(كهف/58): «پروردگار تو بخشنده و صاحب رحمت است».

3. غفّار:(وَ إِنِّى لَغَفّار لِمَنْ تابَ...)(طه/82):«و من كسى را كه توبه كند مى آمرزم».

و شگفت اين است كه براى انسان گنهكار سه اسم معادل اسم غفار، از ماده ظلم يا معادل آن به كار رفته است:

1. ظالم:(... فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ...)(فاطر/32): «برخى از آنان بر خويش ستمگرند».

2. ظَلُوم: (...إِنَّهُ كان ظَلُوماً جَهُولاً)(احزاب/72): «او ستم پيشه و نادان است».

3. ظلاّم:(...يا عِبادِىَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ...)(زمر/53):«اى بندگان من كه در حق خود اسراف كرده ايد از رحمت خدا مأيوس نباشيد»،و اسراف بر نفس در حقيقت عبارت ديگرى از «ظلام» است.

با توجه به سه اسمى كه خدا و انسان در قرآن دارند مى توان چنين گفت: خدا مى خواهد برساند كه بنده من، تو در اثر گناه سه اسم دارى، و من هم از آن جهت كه مبدء رحمت و مغفرت هستم سه اسم دارم:

اگر تو ظالمى من غافرم.

اگر تو ظلومى من غفورم.

و اگر تو ظلاّمى من غفّارم.(1)

درگذشته در معناى «غفر» سخن گفتيم ويادآور شديم كه معنى لغوى آن ستر و پوشاندن است. تو گويى خدا گناهان بنده را مى پوشاند.و ا گر هم به كلاهخُود «مِغْفَر» مى گويند چون سر را پوشانده و از آسيب حفظ مى كند.

وتفاوت «غفور» با «عفو» به هنگام بحث از اسم «عفو» بيان گرديد. 1 . رازى، لوامع البينات، ص 212. [۱]


منبع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.