مقتدر (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«مُقتَدر» -به معنای دارای اقتدار و توانایی- در قرآن کریم به صورت مفرد، سه بار و به صورت جمع يک بار وارد شده و همه جا وصف خدا قرار گرفته است، چنانكه مى‌فرمايد:

  • (كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزيزٍ مُقْتَدر)؛ (سوره قمر/۴۲) «همه آيات ما را تكذيب كردند، ما نيز آنها را گرفتيم، بسان گرفتن عزيز مقتدر».
  • (إِنَّ المُتَّقينَ فِى جَنّات وَنَهَر * فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر)؛ (سوره قمر/۵۴ـ۵۵) «پرهيزگاران در كنار باغها و جويبارها هستند. در جايگاهى پسنديده، نزد پروردگارى توانا».
  • (...وَ كانَ اللّهُ عَلى كلِّ شَىء مُقْتَدراً)؛ (سوره کهف/۴۵) «خدا بر همه چيز قادر و توانا است».
  • (أَو نُرِيَنَّكَ الّذى وَعَدْناهُمْ فَإِنّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُون)؛ (سوره زخرف/۴۲) «يا آنچه را كه به تو وعده كرديم نشان مى دهيم، ما بر انتقام از آنان قادريم».

در هر حال «مقتدر» با «قادر» مفهوم مشتركى دارند، جز اين كه «مقتدر» بر قدرت بيشترى دلالت دارد، و اين لازمه باب افتعال است.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه