خیرالوارثین (اسم الله): تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
− | |||
'''«خیرُ الوارثین»''' از اسماء و صفات [[الله|خداوند]] و به معناى «بهترین ستانندگان» است و تنها یک بار در [[قرآن|قرآن کریم]] در آیه ۸۹ [[سوره انبیاء]] آمده است:<ref>اسماء و صفات الهى فقط در قرآن، ج۱، ص۴۱۰.</ref> | '''«خیرُ الوارثین»''' از اسماء و صفات [[الله|خداوند]] و به معناى «بهترین ستانندگان» است و تنها یک بار در [[قرآن|قرآن کریم]] در آیه ۸۹ [[سوره انبیاء]] آمده است:<ref>اسماء و صفات الهى فقط در قرآن، ج۱، ص۴۱۰.</ref> | ||
− | {{متن قرآن|«وَ زَکرِیا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرداً وَأَنْتَ خَیر الوارِثینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یحیى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یسارِعُونَ فِى الخَیراتِ وَیدْعُونَنا رَغَباً وَ | + | {{متن قرآن|«وَ زَکرِیا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرداً وَأَنْتَ خَیر الوارِثینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یحیى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یسارِعُونَ فِى الخَیراتِ وَیدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَکانُوا لَنا خاشِعینَ»}}؛ «وقتى [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]] پروردگارش را چنین ندا کرد: پروردگارا! مرا تنها نگذار، که تو بهترین وارثانى، دعاى او را اجابت کردیم، و یحیى را به او بخشیدیم، و همسرش را براى او اصلاح کردیم (امکان فرزند آورى به او دادیم) آنها در کارهاى خیر پیشگام بودند و با بیم و امید، ما را مى خواندند، و در برابر ما فروتن بودند». |
− | |||
− | |||
− | {{متن قرآن|«... وَ عَلَى الوارِثِ مِثْلُ ذلِک...»}}.([[سوره بقره|بقره]]/۲۳۳) | + | «[[ارث]]» در لغت چیزى است که از طریق بستگى نسبى یا سببى، از فردى به فرد دیگر منتقل شود، و چون وارث به این معنى متعدد است این [[آیه|آیه]]، [[الله|خدا]] را «خَیرُ الوارِثین» خواند، و در [[قرآن]] لفظ وارث در غیر خدا نیز به کار رفته است چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«... وَ عَلَى الوارِثِ مِثْلُ ذلِک...»}}.([[سوره بقره|بقره]]/۲۳۳) «و بر وارث او نیز مانند آن است». |
ولى مسلماً وراثت خدا برتر از وراثت دیگران است. | ولى مسلماً وراثت خدا برتر از وراثت دیگران است. |
نسخهٔ کنونی تا ۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۲۹
«خیرُ الوارثین» از اسماء و صفات خداوند و به معناى «بهترین ستانندگان» است و تنها یک بار در قرآن کریم در آیه ۸۹ سوره انبیاء آمده است:[۱]
«وَ زَکرِیا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرداً وَأَنْتَ خَیر الوارِثینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یحیى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یسارِعُونَ فِى الخَیراتِ وَیدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَکانُوا لَنا خاشِعینَ»؛ «وقتى زکریا پروردگارش را چنین ندا کرد: پروردگارا! مرا تنها نگذار، که تو بهترین وارثانى، دعاى او را اجابت کردیم، و یحیى را به او بخشیدیم، و همسرش را براى او اصلاح کردیم (امکان فرزند آورى به او دادیم) آنها در کارهاى خیر پیشگام بودند و با بیم و امید، ما را مى خواندند، و در برابر ما فروتن بودند».
«ارث» در لغت چیزى است که از طریق بستگى نسبى یا سببى، از فردى به فرد دیگر منتقل شود، و چون وارث به این معنى متعدد است این آیه، خدا را «خَیرُ الوارِثین» خواند، و در قرآن لفظ وارث در غیر خدا نیز به کار رفته است چنان که مى فرماید: «... وَ عَلَى الوارِثِ مِثْلُ ذلِک...».(بقره/۲۳۳) «و بر وارث او نیز مانند آن است».
ولى مسلماً وراثت خدا برتر از وراثت دیگران است.
چیزى که در آیه مورد بحث باید مورد دقت قرار گیرد این است که پس از نداى «ربّ لا تَذَرْنى فَرداً» جمله «وَ أَنْتَ خَیرُ الوارِثینَ» به عنوان استدراک وارد شده است. اکنون باید دید هدف از آوردن این جمله چیست؟ در باره این پرسش مى توان گفت جمله نخست حاکى است که حضرت زکریا مى گوید: خدایا! مرا تنها مگذار، و با دادن فرزند به من وارثى عطا فرما، ناگهان به ذهن زکریا خطور مى کند، اگر هدف از درخواست فرزند وارث بودن است، خدا که وارث همگان و بهترین وارثها است، دیگر چه نیازى به درخواست وارث است. براى رفع ابهام یادآور مى شود که تفاوت میان دو وارث زیاد است، وارث مورد نظر من من وارث موقتى است که او نیز بسان مورّث، مى میرد و ارث او به دیگران منتقل مى گردد. در حالى که وارث بودن خدا پیوسته و دایمى است چنان که مى فرماید:
«... وَ للّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الأَرْض وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر».(آل عمران/۱۸۰) «براى خدا است ارث آسمانها و زمین، خدا از آنچه که انجام مى دهید آگاه است».
و نیز مى فرماید: «وَ إِنّا لنحنُ نُحْیى و نُمیتُ وَنَحْنُ الوارثُون...».(حجر/۲۳) «و ما زنده مى کنیم و مى میرانیم و ما وارث همگانیم».[۲]
پانویس
- ↑ اسماء و صفات الهى فقط در قرآن، ج۱، ص۴۱۰.
- ↑ آیت الله جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۲، ص۲۳۳.