رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تدوین حدیث: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (7پروژه: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۳: سطر ۳:
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}}
  
تدوین حدیث اصطلاحی در علوم حدیث است.
+
«تدوین حدیث» اصطلاحی در [[علوم حدیث]]، به معنای ثبت [[حدیث]] و یا تنظیم حدیث و تألیف کتاب حدیثی است. با وجود توصیه [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله به نگارش احادیث، پس از درگذشت آن حضرت، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه به وجود آمد که تا عصر خلافت [[عمر بن عبدالعزیز]] ادامه داشت. ثبت و تدوین حدیث در نزد محدثان [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، مراحل متعددی را پشت سر گذاشته است. [[کتب اربعه]] و [[صحاح سته]] از مهمترین مجموعه های حدیثی این دو فرقه اسلامی است.
  
تدوین در اصل به معنای «در دیوان نبشتن» بوده<ref>بیهقی، ج2، ص605.</ref> و در اصطلاح به معنای ثبت نوشته های متفرق در کنار هم به منظور حفظ آنها از نابودی است و اگر این نوشته ها در فصلهایی تنظیم و در کنار هم جمع شود، به آن تصنیف می گویند. «تقیید» نیز به معنای ثبت و نگارش است اما تدوین از نظر معنی از آن وسیعتر است.<ref>رجوع کنید به جوهری، ذیل «صنف»؛ ابوریّه، ص258، پانویس 1.</ref> اصطلاح تدوین در عصر صحابه و تابعین استعمال چندانی نداشته و در آن دوره بیشتر بر اصطلاح کتابت و تقیید و تألیف تأکید می شده است.
+
==مفهوم تدوین حدیث==
  
== بررسی اصطلاح==
+
تدوین در اصل به معنای «در دیوان نبشتن» بوده<ref>بیهقی، ج۲، ص۶۰۵.</ref> و در اصطلاح به معنای ثبت نوشته های متفرق در کنار هم به منظور حفظ آنها از نابودی است و اگر این نوشته ها در فصلهایی تنظیم و در کنار هم جمع شود، به آن تصنیف می گویند. «تقیید» نیز به معنای ثبت و نگارش است اما تدوین از نظر معنی از آن وسیعتر است.<ref>رجوع کنید به جوهری، ذیل «صنف»؛ ابوریّه، ص۲۵۸، پانویس ۱.</ref> اصطلاح تدوین در عصر [[صحابی|صحابه]] و [[تابعین]] استعمال چندانی نداشته و در آن دوره بیشتر بر اصطلاح کتابت و تقیید و تألیف تأکید می شده است.
  
تدوین حدیث اصطلاحی شایع در روایات تاریخی و کتب علوم حدیثی است. با توجه به موارد کاربرد آن از تدوین دو معنی فهمیده می شود: ثبت حدیث و تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی.
+
تدوین حدیث اصطلاحی شایع در روایات تاریخی و کتب [[علوم حدیث|علوم حدیثی]] است. با توجه به موارد کاربرد آن از تدوین دو معنی فهمیده می شود: ثبت [[حدیث]] و تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی.
  
* الف) ثبت حدیث:
+
*الف) ثبت حدیث:
  
ابن حَجَر عَسقَلانی (متوفی 852؛ 1407، ج1، ص208) ضمن اشاره به شفاهی بودن روایت در عهد صحابه و تابعین، گفته است که ترس بزرگان از نابودی دانش باعث شد که آنان به تدوین حدیث بپردازند. آغازگر تدوین ابن شهاب زُهْری (متوفی 124) بود و پس از آن تصنیف فراوان شد.(همانجا) در این سخن تدوین از طرفی در مقابل «حفظ» و از طرف دیگر در مقابل «تصنیف» بکار رفته است ولذا معنایی جز نگارش ندارد.
+
[[ابن حجرعسقلانی|ابن حَجَر عَسقَلانی]] (متوفی ۸۵۲) ضمن اشاره به شفاهی بودن روایت در عهد صحابه و تابعین، گفته است که ترس بزرگان از نابودی دانش باعث شد که آنان به تدوین حدیث بپردازند. آغازگر تدوین ابن شهاب زُهْری (متوفی ۱۲۴) بود و پس از آن تصنیف فراوان شد.<ref>۱۴۰۷، ج۱، ص۲۰۸.</ref> در این سخن تدوین از طرفی در مقابل «حفظ» و از طرف دیگر در مقابل «تصنیف» بکار رفته است ولذا معنایی جز نگارش ندارد.
  
از سخن ابن شهاب که «این علم را پیش از من کسی تدوین نکرد» (کتانی، ص5) نیز معنایی جز نگارش بدست نمی آید، زیرا بنا به برخی گزارشها، در آن زمان دانشمندان نگارش حدیث را مکروه می پنداشتند.<ref>رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص121، 127ـ128.</ref> از معاصران نیز بعضی ، تدوین را به مفهوم نگارش بکار برده اند.<ref>رجوع کنید به ابوریّه، ص264؛ صالح، ص1؛ خطیب، 1411، ص293؛ همو، 1417، ص137؛ خولی، ص33.</ref> عجاج خطیب (1411، ص343ـ348) در فصلی با عنوان «ما دُوِّنَ فی صدرالاسلام» از مکتوباتی نام برده است که از نظر نظم و نسق با تألیفات محدّثان قرنهای بعد شباهتی ندارد.
+
از سخن ابن شهاب که «این علم را پیش از من کسی تدوین نکرد»<ref>کتانی، ص۵.</ref> نیز معنایی جز نگارش بدست نمی آید، زیرا بنا به برخی گزارشها، در آن زمان دانشمندان نگارش حدیث را [[مکروه]] می پنداشتند.<ref>رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۲۱، ۱۲۷ـ۱۲۸.</ref> از معاصران نیز بعضی، تدوین را به مفهوم نگارش بکار برده اند.<ref>رجوع کنید به ابوریّه، ص۲۶۴؛ صالح، ص۱؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۲۹۳؛ همو، ۱۴۱۷، ص۱۳۷؛ خولی، ص۳۳.</ref> عجاج خطیب در فصلی با عنوان «ما دُوِّنَ فی صدرالاسلام» از مکتوباتی نام برده است که از نظر نظم و نسق با تألیفات محدّثان قرنهای بعد شباهتی ندارد.<ref>۱۴۱۱، ص۳۴۳ـ۳۴۸.</ref>
  
* ب) تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی:
+
*ب) تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی:
  
از کلام ذهبی که شروع تدوین حدیث را در 143 دانسته و نتیجه چنین تدوینی را ظهور تصانیف متعدد اعلام کرده است،<ref>رجوع کنید به سیوطی، 1370 ش، ص261.</ref> می توان مراد او را از تدوین همان تنظیم و مرتب سازی دانست زیرا نگارش ابتدایی از دهها سال قبل از آن صورت می گرفته است.
+
از کلام ذهبی که شروع تدوین حدیث را در ۱۴۳ هجری دانسته و نتیجه چنین تدوینی را ظهور تصانیف متعدد اعلام کرده است،<ref>رجوع کنید به سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱.</ref> می توان مراد او را از تدوین همان تنظیم و مرتب سازی دانست زیرا نگارش ابتدایی از دهها سال قبل از آن صورت می گرفته است.
  
 
به علاوه در سخن ذهبی بحث از پیدایش تصانیف است و تصنیف کتابی است که مطالب آن در چند فصل منظم شده است.<ref>رجوع کنید به جوهری، همانجا. </ref>
 
به علاوه در سخن ذهبی بحث از پیدایش تصانیف است و تصنیف کتابی است که مطالب آن در چند فصل منظم شده است.<ref>رجوع کنید به جوهری، همانجا. </ref>
  
به گفته ابن حجر عسقلانی<ref>1407، مقدمه: هدی الساری، ص8.</ref></ref>، احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دوره صحابه و بزرگان تابعین مدون و مرتب نشده بود.<ref>نیز رجوع کنید به اعظمی، ج1، ص71.</ref> منظور او نفی کلی نگارش حدیث در عصر صحابه و تابعین نیست. نجاشی (ص117) نیز درباره ثُبَیت، یکی از اصحاب [[امام صادق]] علیه السلام سخنی دارد که بر اساس آن روایات این شخص مکتوب بوده اما مدون یعنی مرتب و منظم نبوده است.
+
به گفته ابن حجر عسقلانی<ref>۱۴۰۷، مقدمه: هدی الساری، ص۸.</ref>، احادیث [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله در دوره صحابه و بزرگان تابعین مدون و مرتب نشده بود.<ref>نیز رجوع کنید به اعظمی، ج۱، ص۷۱.</ref> منظور او نفی کلی نگارش حدیث در عصر صحابه و تابعین نیست. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] نیز درباره ثُبَیت، یکی از اصحاب [[امام صادق]] علیه السلام سخنی دارد که بر اساس آن روایات این شخص مکتوب بوده اما مدون یعنی مرتب و منظم نبوده است.
  
در مجموع می توان گفت که تدوین در اصل به معنای جمع آوری و نگارش بوده اما این کار در هر دوره ویژگی هایی داشته است. تدوین حدیث در عصر پیامبر اکرم و صحابه، نگارش و ثبت بوده اما از قرن دوم به بعد این مفهوم توسعه یافته و علاوه بر نگارش، تبویب و تنظیم را هم دربر گرفته است؛ از این رو، علمای حدیث در کتب خود از ادوار تدوین بحث می کنند و برای هر دوره خصوصیتی می آورند که از دوره های دیگر تمایز دارد.<ref>رجوع کنید به ابوریه، ص267؛ صالح، ص38ـ41.</ref>
+
در مجموع می توان گفت که تدوین در اصل به معنای جمع آوری و نگارش بوده اما این کار در هر دوره ویژگی هایی داشته است. تدوین حدیث در عصر پیامبر اکرم و صحابه، نگارش و ثبت بوده اما از قرن دوم به بعد این مفهوم توسعه یافته و علاوه بر نگارش، تبویب و تنظیم را هم دربر گرفته است؛ از این رو، علمای حدیث در کتب خود از ادوار تدوین بحث می کنند و برای هر دوره خصوصیتی می آورند که از دوره های دیگر تمایز دارد.<ref>رجوع کنید به ابوریه، ص۲۶۷؛ صالح، ص۳۸ـ۴۱.</ref>
  
==تدوین حدیث در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله==
+
==تدوین حدیث در زمان پیامبر اکرم==
  
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم کاتبان متعددی داشت که بعضی به فرمان آن حضرت [[وحی]] را می نوشتند و بعضی نیز معاهدات و نامه های پیامبر را ثبت می کردند.<ref>رجوع کنید به رامیار، ص261ـ269.</ref> با توجه به این مطلب، در طول رسالت نبی اکرم اسناد بسیاری نوشته شد که علاوه بر مصادر تاریخی، قسمتی از آنها در دو کتاب مکاتیب الرسول و مجموعه الوثائق السیاسیة گردآوری شده است. بیش از پنجاه تن از صحابه نیز به سائقة شخصی و امکاناتی که در اختیار داشتند، احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را ثبت می کردند.<ref>رجوع کنید به اعظمی، ج1، ص92ـ142.</ref>
+
[[پیامبر اکرم]] صلی اللّه علیه و آله و سلم کاتبان متعددی داشت که بعضی به فرمان آن حضرت [[وحی]] را می نوشتند و بعضی نیز معاهدات و نامه های پیامبر را ثبت می کردند.<ref>رجوع کنید به رامیار، ص۲۶۱ـ۲۶۹.</ref> با توجه به این مطلب، در طول رسالت نبی اکرم اسناد بسیاری نوشته شد که علاوه بر مصادر تاریخی، قسمتی از آنها در دو کتاب «[[مکاتیب الرسول (کتاب)|مکاتیب الرسول]]» و «مجموعه الوثائق السیاسیة» گردآوری شده است. بیش از پنجاه تن از صحابه نیز به سائقه شخصی و امکاناتی که در اختیار داشتند، [[احادیث]] رسول خدا صلی الله علیه و آله را ثبت می کردند.<ref>رجوع کنید به اعظمی، ج۱، ص۹۲ـ۱۴۲.</ref>
  
علاوه بر علی علیه السلام معروفترین کاتبان روایات این اشخاص بودند: عبداللّه بن عمروبن عاص<ref>دارمی، ج1، مقدمه، ص125.</ref> جابر بن عبداللّه انصاری، <ref>ذهبی، ج1، ص43.</ref> سَمُرَة بن جُنْدَب،<ref>ابن حجر عسقلانی، 1415، ج3، ص521ـ522.</ref> سعد بن عباده انصاری<ref>خطیب، 1411، ص346.</ref> و عبداللّه بن عباس <ref>ابن سعد، ج5، ص216.</ref> از این عده آثاری برجای ماند که در دوره های بعد از آنها استفاده شد. رسول خدا بارها نگارش احادیث خود را توصیه فرموده بود.<ref>دارمی ، همانجا؛ ترمذی، ج5، ص38؛ ابن عبدالبر، ص118؛ خطیب بغدادی، ص64ـ84؛ نیز رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص117ـ128: «باب ذکرالرخصة فی کتاب العلم».</ref>
+
علاوه بر [[حضرت علی]] علیه السلام، معروفترین کاتبان روایات این اشخاص بودند: عبداللّه بن [[عمرو بن عاص]]<ref>دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۵.</ref> [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبداللّه انصاری]]، <ref>ذهبی، ج۱، ص۴۳.</ref> سَمُرَة بن جُنْدَب،<ref>ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۳، ص۵۲۱ـ۵۲۲.</ref> [[سعد بن عباده|سعد بن عباده انصاری]]<ref>خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۴۶.</ref> و [[ابن عباس|عبداللّه بن عباس]].<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۱۶.</ref> از این عده آثاری برجای ماند که در دوره های بعد از آنها استفاده شد.  
  
به گفته آن حضرت، باقی ماندن ورقه ای از مؤمن ــ که در آن علمی [از مطالب دینی] ضبط شده باشد ــ حایل بین او و آتش دوزخ است .<ref>مجلسی، ج2، ص144.</ref> پیامبر اکرم در آستانه وفات نیز درصدد نگارش وصیت خود بود که بعضی صحابه مانع شدند.<ref>بخاری جعفی، ج1، ص37؛ عسکری، 1412، ج1، ص97ـ100.</ref> به رغم تمام این شواهد، عده ای از محدّثان با استناد به روایاتی که ابوسعید خدری و ابوهریره و زید بن ثابت نقل کرده اند، معتقدند که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در دوره ای از حیات خود با نگارش حدیث موافق نبود و حتی اصحاب را از این کار نهی می کرد.<ref>رجوع کنید به ترمذی، همانجا؛ خطیب بغدادی، ص29ـ35.</ref>
+
رسول خدا بارها نگارش احادیث خود را توصیه فرموده بود.<ref>دارمی ، همانجا؛ ترمذی، ج۵، ص۳۸؛ ابن عبدالبر، ص۱۱۸؛ خطیب بغدادی، ص۶۴ـ۸۴؛ نیز رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۱۷ـ۱۲۸: «باب ذکرالرخصة فی کتاب العلم».</ref> به گفته آن حضرت، باقی ماندن ورقه ای از مؤمن ـ که در آن علمی [از مطالب دینی] ضبط شده باشد ـ حایل بین او و آتش [[دوزخ]] است.<ref>مجلسی، ج۲، ص۱۴۴.</ref> پیامبر اکرم در آستانه وفات نیز درصدد نگارش وصیت خود بود که بعضی صحابه مانع شدند.<ref>بخاری جعفی، ج۱، ص۳۷؛ عسکری، ۱۴۱۲، ج۱، ص۹۷ـ۱۰۰.</ref>  
  
روایت دو فرد اخیر را محققان اهل سنّت ضعیف دانسته اند.<ref>اعظمی، ج1، ص78؛ معلمی، ص35.</ref> درباره روایت ابوسعید نیز دانشمندان از جهت موقوف یا مرفوع بودن آن، اختلاف نظر دارند.<ref>رجوع کنید به خطیب، 1411، ص306؛ اعظمی؛ معلمی، همانجاها.</ref> به فرض مرفوع بودن روایت ابوسعید از جهت متن و سند اشکالات اساسی دارد<ref>جلالی حسینی، ص295ـ297؛ معارف، ص58ـ59.</ref> و نمی توان از آن نتیجه گرفت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با نگارش حدیث مخالف بوده است. البته به عقیده علمای اهل سنّت، که قایل به صحت روایت ابوسعید شده اند.<ref>رجوع کنید به ابوشهبه، ص57؛ اعظمی، ج1، ص77؛ خطیب، 1411، ص306، 308.</ref> تعارض روایات اذنِ کتابت و نهی از آن با قول به منسوخ بودن روایات نهی یا خاص بودنِ خطاب در آنها قابل رفع است.<ref>ابن قتیبه، ص266؛ ابن صلاح، ص119؛ صالح، ص8ـ11؛ ابوشهبه، همانجا؛ ابوزهو، ص124؛ خطیب، 1411، ص308.</ref> اما محققان شیعه صدور احادیث نهی را از اساس نفی کرده اند.<ref>رجوع کنید به جلالی حسینی، ص302؛ جعفریان، ص18؛ معارف، ص58ـ62.</ref> به هر جهت مطلب مهم توجه به آخرین موضع رسول خداست که در موافقت با تدوین حدیث بوده است.<ref>ابوزهو، ص125.</ref>
+
به رغم تمام این شواهد، عده ای از [[محدثان]] با استناد به روایاتی که [[ابوسعید خدری]] و [[ابوهریره]] و [[زید بن ثابت]] نقل کرده اند، معتقدند که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در دوره ای از حیات خود با نگارش حدیث موافق نبود و حتی اصحاب را از این کار نهی می کرد.<ref>رجوع کنید به ترمذی، همانجا؛ خطیب بغدادی، ص۲۹ـ۳۵.</ref>
  
==تدوین حدیث بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله==
+
روایت دو فرد اخیر را محققان [[اهل سنت|اهل سنّت]] ضعیف دانسته اند.<ref>اعظمی، ج۱، ص۷۸؛ معلمی، ص۳۵.</ref> درباره روایت ابوسعید نیز دانشمندان از جهت [[حدیث موقوف|موقوف]] یا [[حدیث مرفوع‌‌|مرفوع]] بودن آن، اختلاف نظر دارند.<ref>رجوع کنید به خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۶؛ اعظمی؛ معلمی، همانجاها.</ref> به فرض مرفوع بودن روایت ابوسعید از جهت متن و [[سند حدیث|سند]] اشکالات اساسی دارد<ref>جلالی حسینی، ص۲۹۵ـ۲۹۷؛ معارف، ص۵۸ـ۵۹.</ref> و نمی توان از آن نتیجه گرفت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با نگارش حدیث مخالف بوده است. البته به عقیده علمای اهل سنّت، که قایل به صحت روایت ابوسعید شده اند،<ref>رجوع کنید به ابوشهبه، ص۵۷؛ اعظمی، ج۱، ص۷۷؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۶، ۳۰۸.</ref> تعارض روایات اذنِ کتابت و نهی از آن با قول به منسوخ بودن روایات نهی یا خاص بودنِ خطاب در آنها قابل رفع است.<ref>ابن قتیبه، ص۲۶۶؛ ابن صلاح، ص۱۱۹؛ صالح، ص۸ـ۱۱؛ ابوشهبه، همانجا؛ ابوزهو، ص۱۲۴؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۸.</ref> اما محققان [[شیعه]] صدور احادیث نهی را از اساس نفی کرده اند.<ref>رجوع کنید به جلالی حسینی، ص۳۰۲؛ جعفریان، ص۱۸؛ معارف، ص۵۸ـ۶۲.</ref> به هر جهت مطلب مهم توجه به آخرین موضع رسول خداست که در موافقت با تدوین حدیث بوده است.<ref>ابوزهو، ص۱۲۵.</ref>
  
پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه و برخی صحابه به وجود آمد. آنان با طرح دلایلی، مردم را به ترک نقل و تدوین حدیث دعوت کردند، دلایلی چون جلوگیری از اختلاف افتادن در بین مسلمانان، <ref>ذهبی، ج1، ص2ـ3، به نقل از ابوبکر.</ref> ترس از نسبت دادن خلاف به پیامبر،<ref>همان، ج1، ص5، به نقل از ابوبکر.</ref> کافی بودن قرآن و در نتیجه عدم نیاز به حدیث،<ref>بخاری جعفی، ج1، ص37، به نقل از عمر: کِتابُ اللّه حَسْبُنا.</ref> ترس از اختلاط قرآن با حدیث و نیز ترس از ترک قرآن و پرداختن به غیر آن <ref>ابن عبدالبر، ص112، 115؛ ذهبی، ج1، ص4، هر دو به نقل از عمر.</ref> آنان حتی بعضی صحابه را به سبب نقل حدیث تحت فشار قرار دادند،<ref>ذهبی، ج1، ص7؛ ابوریّه، ص54.</ref> حتی ابوبکر به از بین بردن روایاتی که در اختیار داشت، مبادرت کرده بود.<ref>خطیب بغدادی، ص51ـ53؛ ذهبی، ج1، ص5.</ref>
+
==تدوین حدیث پس از پیامبر اکرم==
  
از نظر محققان، هیچیک از دلایل یادشده علت اصلی ممنوعیت نقل و تدوین حدیث نبوده<ref>شهرستانی، ص17ـ39؛ جلالی حسینی، ص316ـ338؛ معارف، ص85ـ88.</ref> و این ممنوعیت با حوادث سیاسی آن عصر ارتباط داشته است. از جمله آنکه هدف مهم مانعان، از بین رفتن احادیثی از پیامبر درباره فضایل و رذایل اشخاص بود،<ref>عسکری، 1413، ج2، ص44ـ45؛ حسنی، ص2؛ جلالی حسینی، ص414ـ422.</ref> حساسیت کمتر داشتن نسبت به نقل روایات فقهی،<ref>رجوع کنید به ابن کثیر، ج4، جزء8، ص110، به نقل از عمر: اَقِلُّوا الروایةَ عَنْ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله اِلاّ فیما یُعْمَلُ بِهِ.</ref> مؤید این مطلب است.
+
پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نسبت به نقل و نگارش [[حدیث]] موانعی از جانب خلفای سه گانه و برخی [[صحابی|صحابه]] به وجود آمد. آنان با طرح دلایلی، مردم را به ترک نقل و تدوین حدیث دعوت کردند، دلایلی چون جلوگیری از اختلاف افتادن در بین مسلمانان،<ref>ذهبی، ج۱، ص۲ـ۳، به نقل از ابوبکر.</ref> ترس از نسبت دادن خلاف به پیامبر،<ref>همان، ج۱، ص۵، به نقل از ابوبکر.</ref> کافی بودن [[قرآن]] و در نتیجه عدم نیاز به حدیث،<ref>بخاری جعفی، ج۱، ص۳۷، به نقل از عمر: کِتابُ اللّه حَسْبُنا.</ref> ترس از اختلاط قرآن با حدیث و نیز ترس از ترک قرآن و پرداختن به غیر آن.<ref>ابن عبدالبر، ص۱۱۲، ۱۱۵؛ ذهبی، ج۱، ص۴، هر دو به نقل از عمر.</ref> آنان حتی بعضی صحابه را به سبب نقل حدیث تحت فشار قرار دادند،<ref>ذهبی، ج۱، ص۷؛ ابوریّه، ص۵۴.</ref> حتی [[ابوبکر]] به از بین بردن روایاتی که در اختیار داشت، مبادرت کرده بود.<ref>خطیب بغدادی، ص۵۱ـ۵۳؛ ذهبی، ج۱، ص۵.</ref>
  
واکنش صحابه و تابعین در مقابل سیاست منعِ نقل و تدوین حدیث، متفاوت بود. عده ای نقل و نگارش حدیث را ترک کردند.<ref>دارمی، ج1، مقدمه، ص85؛ سیوطی، 1409، ج2، ص61.</ref> عده ای حدیث را به خاطر سپردند، اما از تدوین آن خودداری کردند یا نوشته های حدیثی خود را از بین بردند،<ref>رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص107ـ112.</ref> عده ای نیز مقاومت کردند و به نقل و تدوین حدیث ادامه دادند.<ref>دارمی، ج1، مقدمه، ص128.</ref> به هر حال، سیاستِ منع روایت و تدوین حدیث موجب شد که بخش وسیعی از احادیث به تدریج فراموش یا مضمون آنها تحریف شود یا جعل به این حوزه راه یابد.<ref>برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به جلالی حسینی، باب «آثار المنع من التدوین»، ص481ـ549؛ معارف، ص151ـ157.</ref>
+
از نظر محققان، هیچیک از دلایل یادشده علت اصلی ممنوعیت نقل و تدوین حدیث نبوده<ref>شهرستانی، ص۱۷ـ۳۹؛ جلالی حسینی، ص۳۱۶ـ۳۳۸؛ معارف، ص۸۵ـ۸۸.</ref> و این ممنوعیت با حوادث سیاسی آن عصر ارتباط داشته است. از جمله آنکه هدف مهم مانعان، از بین رفتن احادیثی از پیامبر درباره فضایل و رذایل اشخاص بود،<ref>عسکری، ۱۴۱۳، ج۲، ص۴۴ـ۴۵؛ حسنی، ص۲؛ جلالی حسینی، ص۴۱۴ـ۴۲۲.</ref> حساسیت کمتر داشتن نسبت به نقل روایات [[فقه|فقهی]]،<ref>رجوع کنید به ابن کثیر، ج۴، جزء۸، ص۱۱۰، به نقل از عمر: اَقِلُّوا الروایةَ عَنْ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله اِلاّ فیما یُعْمَلُ بِهِ.</ref> مؤید این مطلب است.
  
در عهد خلافت معاویه، سیاست خلفای سه گانه درباره حدیث دنبال شد.<ref>رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج3، ص95، ج5، ص43ـ44؛ ذهبی، ج1، ص7.</ref> در این دوره علاوه بر سخت گیری نسبت به اهل بیت پیامبر، دستور داده شد درباره فضایل خلفای سه گانه و ذمّ و نکوهش علی علیه السلام روایاتی جعل شود و عده ای از صحابه و تابعین برای این کار به خدمت گرفته شدند.<ref>رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج4، ص63ـ68، ج11، ص44ـ46.</ref> این وضع تا پایان قرن نخست ادامه یافت.
+
واکنش صحابه و تابعین در مقابل سیاست منعِ نقل و تدوین حدیث، متفاوت بود. عده ای نقل و نگارش حدیث را ترک کردند.<ref>دارمی، ج۱، مقدمه، ص۸۵؛ سیوطی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۶۱.</ref> عده ای حدیث را به خاطر سپردند، اما از تدوین آن خودداری کردند یا نوشته های حدیثی خود را از بین بردند،<ref>رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۰۷ـ۱۱۲.</ref> عده ای نیز مقاومت کردند و به نقل و تدوین حدیث ادامه دادند.<ref>دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۸.</ref> به هر حال، سیاستِ منع روایت و تدوین حدیث موجب شد که بخش وسیعی از احادیث به تدریج فراموش یا مضمون آنها تحریف شود یا [[حدیث جعلی|جعل]] به این حوزه راه یابد.<ref>برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به جلالی حسینی، باب «آثار المنع من التدوین»، ص۴۸۱ـ۵۴۹؛ معارف، ص۱۵۱ـ۱۵۷.</ref>
  
در سال 99 عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید.<ref>مسعودی، ج4، ص16.</ref> وی که سیره اش با خلفای پیشین تفاوت داشت با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنت و حدیث پیامبر،<ref>ابن حجر عسقلانی، 1407، ج1، ص235؛ صالح، ص37.</ref> در فرمانی به عامل خود در مدینه، ابوبکر بن محمد بن عَمرو بن حَزم انصاری، نگارش حدیث و سنّت پیامبر را خواستار شد.<ref>دارمی، ج1، مقدمه، ص126؛ کتانی، ص4.</ref> برخی نوشته اند که او نظیر این فرمان را برای ابن شهاب زُهْری <ref>ابن عبدالبر، ص127.</ref> و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد.<ref>ابن حجر عسقلانی، 1407، ج1، ص237؛ کتانی، همانجا؛ ابوزهو، ص244.</ref>
+
در عهد خلافت [[معاویه]]، سیاست خلفای سه گانه درباره حدیث دنبال شد.<ref>رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج۳، ص۹۵، ج۵، ص۴۳ـ۴۴؛ ذهبی، ج۱، ص۷.</ref> در این دوره علاوه بر سخت گیری نسبت به [[اهل بیت]] پیامبر، دستور داده شد درباره فضایل خلفای سه گانه و ذمّ و نکوهش [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه السلام روایاتی جعل شود و عده ای از صحابه و تابعین برای این کار به خدمت گرفته شدند.<ref>رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۳ـ۶۸، ج۱۱، ص۴۴ـ۴۶.</ref> این وضع تا پایان قرن نخست ادامه یافت.
  
به نوشته ابن حجر عسقلانی، صدور فرمان عمر بن عبدالعزیز نشانه آغاز تدوین بوده است.<ref>1407، ج1، ص235؛ سیوطی، 1409، ج1، ص67.</ref> بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمر بن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند.<ref>رجوع کنید به ابوشهبه، ص65؛ قاسمی، ص71؛ خولی، ص37؛ صالح، ص36.</ref> به گزارش محمد عجاج خطیب، <ref>1411، ص373ـ374.</ref> فرمان رسمی تدوین حدیث را پیش از این یکی از امرای [[مصر]] به نام عبدالعزیز بن مروان (متوفی 85) خطاب به کثیر بن مُرّه حضرمی صادر کرده بوده،  اما معلوم نیست که کثیر بن مرّه از این فرمان اطاعت کرده بوده است یا خیر. بعضی برآن اند که به سبب کوتاهی دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز، از امتثال ابن حزم نیز اثری در دست نیست، <ref>صدر، ص278.</ref> اما بنابر قراینی ابن حزم دفاتری از حدیث تدوین کرده بود که از میان رفته است.<ref>ابن حجر عسقلانی، 1415، ج10، ص40ـ41.</ref>
+
در سال ۹۹ هجری [[عمر بن عبدالعزیز]] به [[خلافت]] رسید.<ref>مسعودی، ج۴، ص۱۶.</ref> وی که سیره اش با خلفای پیشین تفاوت داشت، با احساس خطر نسبت به از بین رفتن [[سنت]] و حدیث پیامبر،<ref>ابن حجر عسقلانی، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۵؛ صالح، ص۳۷.</ref> در فرمانی به عامل خود در [[مدینه]]، ابوبکر بن محمد بن عَمرو بن حَزم انصاری، نگارش حدیث و سنّت پیامبر را خواستار شد.<ref>دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۶؛ کتانی، ص۴.</ref> برخی نوشته اند که او نظیر این فرمان را برای ابن شهاب زُهْری<ref>ابن عبدالبر، ص۱۲۷.</ref> و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد.<ref>ابن حجر عسقلانی، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۷؛ کتانی، همانجا؛ ابوزهو، ص۲۴۴.</ref>
  
به هر صورت، فرمان عمر بن عبدالعزیز نقطه عطفی در مسیر تدوین حدیث به شمار می رود. برخی مستشرقان از جمله گولدتسیهر، نسبت به هر گونه تدوین در قرن نخست تشکیک کرده اند، اما نظر این گروه از مستشرقان را در این خصوص به دور از غرض ــ در ایجاد تردید نسبت به اصالت سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ــ ندانسته اند.<ref>رجوع کنید به صالح، ص24ـ25؛ عتر، ص49ـ50؛ خطیب، 1411، ص376؛ ابوزهو، ص302؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله، آرای خاورشناسان.</ref>
+
به نوشته [[ابن حجر عسقلانی]]، صدور فرمان عمر بن عبدالعزیز نشانه آغاز تدوین بوده است.<ref>۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۵؛ سیوطی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۶۷.</ref> بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمر بن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند.<ref>رجوع کنید به ابوشهبه، ص۶۵؛ قاسمی، ص۷۱؛ خولی، ص۳۷؛ صالح، ص۳۶.</ref> به گزارش محمد عجاج خطیب،<ref>۱۴۱۱، ص۳۷۳ـ۳۷۴.</ref> فرمان رسمی تدوین حدیث را پیش از این یکی از امرای [[مصر]] به نام عبدالعزیز بن مروان (متوفی ۸۵) خطاب به کثیر بن مُرّه حضرمی صادر کرده بوده،  اما معلوم نیست که کثیر بن مرّه از این فرمان اطاعت کرده بوده است یا خیر. بعضی برآن اند که به سبب کوتاهی دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز، از امتثال ابن حزم نیز اثری در دست نیست،<ref>صدر، ص۲۷۸.</ref> اما بنابر قراینی ابن حزم دفاتری از حدیث تدوین کرده بود که از میان رفته است.<ref>ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۱۰، ص۴۰ـ۴۱.</ref>
  
پس از فرمان عمر بن عبدالعزیز، به تدریج دانشمندان به تدوین حدیث روی آوردند. در این که چه کسی نخستین بار به تدوین حدیث پرداخت، اختلاف هست. ابن حجر در یک جا نخستین تدوین کنندگان حدیث را ربیع بن صبیح و سعید بن ابی عروبه ذکر کرده <ref>1407، مقدمه: هدی الساری، ص8.</ref> و در جای دیگر ابن شهاب زهری را آغازگر تدوین معرفی نموده است.<ref>همان، ج1، ص251.</ref> به تصریح مالک بن انس، نخستین مدوِن علم حدیث ابن شهاب است.<ref>ابن عبدالبر، ص127.</ref>
+
به هر صورت، فرمان عمر بن عبدالعزیز نقطه عطفی در مسیر تدوین حدیث به شمار می رود. برخی مستشرقان از جمله گولدتسیهر، نسبت به هر گونه تدوین در قرن نخست تشکیک کرده اند، اما نظر این گروه از مستشرقان را در این خصوص به دور از غرض ــ در ایجاد تردید نسبت به اصالت سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ــ ندانسته اند.<ref>رجوع کنید به صالح، ص۲۴ـ۲۵؛ عتر، ص۴۹ـ۵۰؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۷۶؛ ابوزهو، ص۳۰۲؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله، آرای خاورشناسان.</ref>
  
به نوشته ذهبی (ج1، ص93)، خالد بن سعدان (متوفی 104) هفتاد صحابی را ملاقات کرد و دانش خود را که از آنان آموخته بود در مصحفی گرد آورد. ابن حزم انصاری <ref>ابن حجر عسقلانی، 1415، ج10، ص40ـ41.</ref> و ابن جریج <ref>ابن حنبل، ج2، ص311.</ref> را نیز آغازگر تدوین دانسته اند. در مجموع، در بیشتر اقوال ابن شهاب زهری نخستین مدون دانسته شده،<ref>رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص123، 127؛ خطیب، 1411، ص494؛ صالح، ص38؛ ضاری، ص292، 295.</ref> شاید به دلیل سخن خود ابن شهاب که گفته است پیش از من کسی این علم را تدوین نکرده است.<ref>رجوع کنید به کتانی، همانجا.</ref>
+
پس از فرمان عمر بن عبدالعزیز، به تدریج دانشمندان به تدوین حدیث روی آوردند. در این که چه کسی نخستین بار به تدوین حدیث پرداخت، اختلاف هست. ابن حجر در یک جا نخستین تدوین کنندگان حدیث را ربیع بن صبیح و سعید بن ابی عروبه ذکر کرده<ref>۱۴۰۷، مقدمه: هدی الساری، ص۸.</ref> و در جای دیگر ابن شهاب زهری را آغازگر تدوین معرفی نموده است.<ref>همان، ج۱، ص۲۵۱.</ref> به تصریح [[مالک بن انس]]، نخستین مدوِن علم حدیث ابن شهاب است.<ref>ابن عبدالبر، ص۱۲۷.</ref>
  
به هر حال، در مورد نخستین مدون حدیث قطعیت وجود ندارد زیرا افراد یاد شده معاصر یکدیگر بوده اند و به همین دلیل مشکل می توان گفت که کدامیک در تدوین بر دیگری سبقت داشته است.<ref>سیوطی، 1409، ج1، ص66؛ ابوریّه، ص265؛ ابوزهو، ص244.</ref> همچنین ممکن است اول بودن هر یک به نسبت منطقه ای باشد که در آن می زیسته است. در عصر بنی امیه کار تدوین بسیار کند بود زیرا کتابت و تدوین علوم از نظر اکثر دانشمندان خوشایند تلقی نمی شد،<ref>صالح، ص40؛ ابوریّه، ص262ـ263؛ ابوزهو، ص245.</ref> ضمن آن که تدوین نیز وضعی ابتدایی داشت و از تنظیم و طبقه بندی مطالب در آن خبری نبود،<ref>ابوریّه، ص263.</ref> اما پس از به خلافت رسیدن بنی عباس و به ویژه در عصر منصور عباسی در تدوین حدیث تحولی ایجاد شد <ref>ابوریّه، ص264؛ ابوزهو، همانجا.</ref> که البته تشویق منصور عباسی به امر تدوین و استقبال علما از آن، علل خاصی داشت.<ref>معارف، ص118.</ref> بنا به گزارش ذهبی در سال 143 در تمام شهرها دانشمندان به تدوین معلومات خود در رشته های حدیث و فقه و تفسیر پرداختند و در نتیجه تصانیف فراوانی پدید آمد.<ref>سیوطی، 1370 ش، ص261؛ ابوریّه، ص264ـ265.</ref>
+
به نوشته ذهبی،<ref>ج۱، ص۹۳.</ref> خالد بن سعدان (متوفی ۱۰۴) هفتاد صحابی را ملاقات کرد و دانش خود را که از آنان آموخته بود در مصحفی گرد آورد. ابن حزم انصاری<ref>ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۱۰، ص۴۰ـ۴۱.</ref> و ابن جریج<ref>ابن حنبل، ج۲، ص۳۱۱.</ref> را نیز آغازگر تدوین دانسته اند. در مجموع، در بیشتر اقوال، ابن شهاب زهری نخستین مدون دانسته شده،<ref>رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۲۳، ۱۲۷؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۴۹۴؛ صالح، ص۳۸؛ ضاری، ص۲۹۲، ۲۹۵.</ref> شاید به دلیل سخن خود ابن شهاب که گفته است پیش از من کسی این علم را تدوین نکرده است.<ref>رجوع کنید به کتانی، همانجا.</ref>
  
از قرن دوم تا پنجم، تدوین حدیث مسیر مشخصی داشته و به روشهای مختلفی صورت می گرفته که از مهمترین آنهاست: تدوین موضوعی به ویژه بر اساس ابواب فقهی و تدوین بر حسب مسانید، یعنی نگارش احادیثی که هر یک از صحابه روایت کرده اند در یک باب <ref>ابن صلاح، ص154.</ref> از این دو روش شیوه نخست را بهتر دانسته اند.<ref>سیوطی، 1409، ج2، ص140.</ref>
+
به هر حال، در مورد نخستین مدون حدیث قطعیت وجود ندارد، زیرا افراد یاد شده معاصر یکدیگر بوده اند و به همین دلیل مشکل می توان گفت که کدامیک در تدوین بر دیگری سبقت داشته است.<ref>سیوطی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۶۶؛ ابوریّه، ص۲۶۵؛ ابوزهو، ص۲۴۴.</ref> همچنین ممکن است اول بودن هر یک به نسبت منطقه ای باشد که در آن می زیسته است. در عصر [[بنی امیه]] کار تدوین بسیار کند بود زیرا کتابت و تدوین علوم از نظر اکثر دانشمندان خوشایند تلقی نمی شد،<ref>صالح، ص۴۰؛ ابوریّه، ص۲۶۲ـ۲۶۳؛ ابوزهو، ص۲۴۵.</ref> ضمن آن که تدوین نیز وضعی ابتدایی داشت و از تنظیم و طبقه بندی مطالب در آن خبری نبود،<ref>ابوریّه، ص۲۶۳.</ref> اما پس از به خلافت رسیدن [[بنی عباس]] و به ویژه در عصر [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور عباسی]] در تدوین حدیث تحولی ایجاد شد<ref>ابوریّه، ص۲۶۴؛ ابوزهو، همانجا.</ref> که البته تشویق منصور عباسی به امر تدوین و استقبال علما از آن، علل خاصی داشت.<ref>معارف، ص۱۱۸.</ref> بنا به گزارش ذهبی در سال ۱۴۳ در تمام شهرها دانشمندان به تدوین معلومات خود در رشته های حدیث و فقه و تفسیر پرداختند و در نتیجه تصانیف فراوانی پدید آمد.<ref>سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱؛ ابوریّه، ص۲۶۴ـ۲۶۵.</ref>
  
==سیر تدوین حدیث در اهل سنت==
+
از قرن دوم تا پنجم، تدوین حدیث مسیر مشخصی داشته و به روشهای مختلفی صورت می گرفته که از مهمترین آنهاست: تدوین موضوعی به ویژه بر اساس ابواب فقهی و تدوین بر حسب مسانید، یعنی نگارش احادیثی که هر یک از صحابه روایت کرده اند در یک باب.<ref>ابن صلاح، ص۱۵۴.</ref> از این دو روش شیوه نخست را بهتر دانسته اند.<ref>سیوطی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۱۴۰.</ref>
  
در سیر تدوین حدیث اهل سنت ادوار مهمی وجود داشته که عبارت است از:
+
==سیر تدوین حدیث در اهل‌سنت==
 +
 
 +
در سیر تدوین حدیث [[اهل سنت]] ادوار مهمی وجود داشته که عبارت است از:
  
 
===الف) دوره مصنفات اولیه===
 
===الف) دوره مصنفات اولیه===
  
در این دوره محدثان در کتابهای خود حدیث و غیرحدیث (آرای صحابه و تابعین) را در کنار هم ثبت می کردند، زیرا عده ای از متقدمان اطلاق «حدیث» را بر آثار صحابه و تابعین صادق می دانستند.<ref>ابوریّه، ص267؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی، ص73.</ref> در این دوره، نسبت به روایات از لحاظ صحت و سُقم یا مرسل و مسند بودن حساسیت چندانی وجود نداشت. بسیاری از مشاهیر حدیث در قرن دوم، از جمله ابن جریج، سعید بن ابی عروبه، حمّاد بن سلَمه، اَوْزاعی، سفیان ثوری و مالک بن انس، <ref>سیوطی، 1370 ش، ص261.</ref> دارای تصنیف حدیثی بودند، هر چند از آثار این دوره جز کتاب موطّأ مالک بن انس اثر دیگری بر جای نمانده است.<ref>ابوریّه، ص265؛ نیز رجوع کنید به الموطّأ.</ref>
+
در این دوره [[محدث|محدثان]] در کتابهای خود [[حدیث]] و غیرحدیث (آرای [[صحابه]] و [[تابعین]]) را در کنار هم ثبت می کردند، زیرا عده ای از متقدمان اطلاق «حدیث» را بر آثار صحابه و تابعین صادق می دانستند.<ref>ابوریّه، ص۲۶۷؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی، ص۷۳.</ref> در این دوره، نسبت به روایات از لحاظ صحت و سُقم یا [[مرسل]] و مسند بودن حساسیت چندانی وجود نداشت. بسیاری از مشاهیر حدیث در قرن دوم، از جمله ابن جریج، سعید بن ابی عروبه، حمّاد بن سلَمه، اَوْزاعی، [[سفیان ثوری]] و مالک بن انس،<ref>سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱.</ref> دارای تصنیف حدیثی بودند، هر چند از آثار این دوره جز کتاب [[موطأ مالک بن انس (کتاب)|موطّأ]] مالک بن انس اثر دیگری بر جای نمانده است.<ref>ابوریّه، ص۲۶۵؛ نیز رجوع کنید به الموطّأ.</ref>
  
 
===ب) دوره تدوین مسانید===
 
===ب) دوره تدوین مسانید===
  
مسند کتابی است که در آن احادیث ذیل نام راوی آنها ــ که از یک صحابی است ــ طبقه بندی شده است. تدوین مسانید در دهه های پایانی قرن دوم شروع شد و در قرن سوم به شکل گسترده <ref>کتانی، ص52ـ64؛ طباطبائی، ص97ـ161.</ref> و پس از قرن سوم نیز کم و بیش ادامه یافت. (همانجاها) ویژگی مهم و بارز مسانید، جدا شدن حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از گفته های صحابه و تابعین و توضیحات فقها درباره آنها بود.<ref>ابوریّه، ص267.</ref> همچنین از آنجا که هدف صاحب مسند، جمع آوری کلیه منقولات یک صحابی در کنار هم بود، طبعاً در این گونه کتب همه گونه روایت، از صحیح و ضعیف و حتی جعلی یکجا گرد می آمد،<ref>ابوریّه، ص268؛ طباطبائی، ص88.</ref> لذا مسانید از لحاظ اعتبار در شمار منابع درجه سوم، بعد از صحاح و سنن به شمار می روند <ref>صالح، ص298.</ref> و تنها مسند احمد بن حنبل از دیگر مسانید متمایز بوده و از نظر برخی، در ردیف سنن قرار گرفته است.<ref>همان، ص297.</ref>
+
[[مسند]] کتابی است که در آن احادیث ذیل نام راوی آنها ــ که از یک [[صحابی]] است ــ طبقه بندی شده است. تدوین مسانید در دهه های پایانی قرن دوم شروع شد و در قرن سوم به شکل گسترده<ref>کتانی، ص۵۲ـ۶۴؛ طباطبائی، ص۹۷ـ۱۶۱.</ref> و پس از قرن سوم نیز کم و بیش ادامه یافت. ویژگی مهم و بارز مسانید، جدا شدن حدیث [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله از گفته های صحابه و تابعین و توضیحات فقها درباره آنها بود.<ref>ابوریّه، ص۲۶۷.</ref> همچنین از آنجا که هدف صاحب مسند، جمع آوری کلیه منقولات یک صحابی در کنار هم بود، طبعاً در این گونه کتب همه گونه روایت، از صحیح و ضعیف و حتی [[حدیث جعلی|جعلی]] یکجا گرد می آمد،<ref>ابوریّه، ص۲۶۸؛ طباطبائی، ص۸۸.</ref> لذا مسانید از لحاظ اعتبار در شمار منابع درجه سوم، بعد از صحاح و سنن به شمار می روند<ref>صالح، ص۲۹۸.</ref> و تنها مسند [[احمد بن حنبل]] از دیگر مسانید متمایز بوده و از نظر برخی، در ردیف سنن قرار گرفته است.<ref>همان، ص۲۹۷.</ref>
  
 
===ج) تدوین صحاح و سنن===
 
===ج) تدوین صحاح و سنن===
  
محدودیت های مسانید سبب گردید که در قرن سوم شیوه دیگری در تدوین حدیث پیدا شود. در این شیوه از بین روایات، نوع صحیح آنها گزینش و در قالب ابواب موضوعی طبقه بندی می شد.<ref>رجوع کنید به صحیح؛ صحاح سته؛ بخاری، ابوعبداللّه محمد؛ مسلم بن حجاج نیشابوری.</ref> همچنین تدوین نوع دیگری از کتب با عنوان سنن، مورد توجه محدثان قرار گرفت. سنن کتابی است که معمولاً مشتمل بر احادیث احکام است که بر پایة ابواب فقهی مدون شده است.<ref>کتانی، ص25؛ عتر، ص199؛ طباطبائی، ص45.</ref> در این کتب نیز روایات به صورت مسند و عاری از موقوفات <ref>رجوع کنید به حدیث.</ref> است، زیرا از آنجا که موقوفات به صحابه منتسب اند <ref>عتر، ص326.</ref> در شمار حدیث قرار می گیرند ولی نمی توان آنها را سنن پیامبر دانست.<ref>کتانی، ص25.</ref>
+
محدودیت های مسانید سبب گردید که در قرن سوم شیوه دیگری در تدوین حدیث پیدا شود. در این شیوه از بین روایات، نوع صحیح آنها گزینش و در قالب ابواب موضوعی طبقه بندی می شد.<ref>رجوع کنید به صحیح؛ صحاح سته؛ بخاری، ابوعبداللّه محمد؛ مسلم بن حجاج نیشابوری.</ref> همچنین تدوین نوع دیگری از کتب با عنوان سنن، مورد توجه محدثان قرار گرفت. سنن کتابی است که معمولاً مشتمل بر احادیث [[احکام شرعی|احکام]] است که بر پایه ابواب فقهی مدون شده است.<ref>کتانی، ص۲۵؛ عتر، ص۱۹۹؛ طباطبائی، ص۴۵.</ref> در این کتب نیز روایات به صورت مسند و عاری از [[حدیث موقوف|موقوفات]] است، زیرا از آنجا که موقوفات به صحابه منتسب اند<ref>عتر، ص۳۲۶.</ref> در شمار حدیث قرار می گیرند ولی نمی توان آنها را سنن پیامبر دانست.<ref>کتانی، ص۲۵.</ref>
  
در دوره متقدمان، تدوین سنن امری شایع بود. به صحیحین <ref>صحیح مسلم و صحیح بخاری.</ref> و سنن اربعه <ref>سنن ابن ماجه، سنن ابی داود، سنن نسایی، سنن ترمذی؛ نیز رجوع کنید به سنن.</ref> با نوعی تسامح «صحاح سته» اطلاق شده است. این کتب ــ که اهمّ مصادر حدیث اهل سنّت اند ــ در قرن سوم تدوین شدند لذا این قرن، عصر طلایی تدوین حدیث به شمار می رود.<ref>فاخوری، ص25.</ref>
+
در دوره متقدمان، تدوین سنن امری شایع بود. به صحیحین<ref>صحیح مسلم و صحیح بخاری.</ref> و سنن اربعه<ref>سنن ابن ماجه، سنن ابی داود، سنن نسایی، سنن ترمذی؛ نیز رجوع کنید به سنن.</ref> با نوعی تسامح «[[صحاح سته]]» اطلاق شده است. این کتب ــ که اهمّ مصادر حدیث اهل سنّت اند ــ در قرن سوم تدوین شدند، لذا این قرن، عصر طلایی تدوین حدیث به شمار می رود.<ref>فاخوری، ص۲۵.</ref>
  
 
===د) استمرار تدوین پس از صحاح سته===
 
===د) استمرار تدوین پس از صحاح سته===
  
در قرن چهارم و پنجم محدّثان، احادیثی را که محدّثان پیشین کمتر به آنها توجه کرده بودند، در قالب تألیفات جدید تدوین کردند. بعضی محدّثان نامدار این دو قرن این اشخاص بودند: یعقوب بن اسحاق معروف به ابوعوانه اسفراینی (متوفی 316) صاحب مسند یا صحیح؛ محمد بن حِبّان بن احمد معروف به ابن حبّان (متوفی 354) صاحب المسند الصحیح یا الانواع والتقاسیم؛ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (متوفی 360) صاحب معاجم سه گانه؛ ابوالحسن علی بن عمر معروف به دارقطنی صاحب الزامات که در واقع مستدرکی بر صحیحین است؛ ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه معروف به حاکم نیشابوری (متوفی 405) صاحب کتابهای العلل، الامالی، فوائدالشیوخ، امالی العشیات، معرفة علوم الحدیث والمستدرک علی الصحیحین و ابوبکر احمد بن حسین خسروجردی مشهور به بیهقی (متوفی 458) صاحب دو کتاب السنن الکبری والسنن الصُغری <ref>رجوع کنید به معارف، ص159، 162؛ ابوزهو، ص407ـ409، 421ـ428.</ref> حاکم نیشابوری کتاب المستدرک علی الصحیحین را به عنوان تکمله ای بر صحیح بخاری و صحیح مسلم بر اساس ضوابط آن دو تألیف نمود. قرن پنجم پایان دوره تدوین حدیث اهل سنت در دوره متقدمان به شمار می رود. به گفته بعضی محققان، در این قرن جمع کردن مصادری که مشخصه آن سندهای متصل از مؤلف تا رسول خدا باشد، متوقف گردید و پیشوایان حدیث از قبول حدیثی که محدّثان سابق روایت نکرده بودند، خودداری کردند به طوری که بعدها ابن صلاح (متوفی 624) گفت اگر امروز کسی حدیثی بیاورد که نزد محدّثان سابق نباشد، از او پذیرفته نمی شود.<ref>ابن صلاح، ص108؛ مرعشی، ص17.</ref>
+
محدّثان در قرن چهارم و پنجم، احادیثی را که محدّثان پیشین کمتر به آنها توجه کرده بودند، در قالب تألیفات جدید تدوین کردند. بعضی محدّثان نامدار این دو قرن این اشخاص بودند: یعقوب بن اسحاق معروف به ابو عوانه اسفراینی (متوفی ۳۱۶) صاحب مسند یا صحیح؛ محمد بن حِبّان بن احمد معروف به ابن حبّان (متوفی ۳۵۴) صاحب المسند الصحیح یا الانواع والتقاسیم؛ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (متوفی ۳۶۰) صاحب معاجم سه گانه؛ ابوالحسن علی بن عمر معروف به دارقطنی صاحب الزامات که در واقع مستدرکی بر صحیحین است؛ ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه معروف به [[حاکم نیشابوری]] (متوفی ۴۰۵) صاحب کتابهای العلل، الامالی، فوائدالشیوخ، امالی العشیات، معرفة علوم الحدیث و [[مستدرک حاکم نیشابوری (کتاب)|المستدرک علی الصحیحین]]<ref>حاکم نیشابوری کتاب المستدرک علی الصحیحین را به عنوان تکمله ای بر صحیح بخاری و صحیح مسلم بر اساس ضوابط آن دو تألیف نمود.</ref> و ابوبکر احمد بن حسین خسروجردی مشهور به بیهقی (متوفی ۴۵۸) صاحب دو کتاب السنن الکبری و السنن الصُغری<ref>رجوع کنید به معارف، ص۱۵۹، ۱۶۲؛ ابوزهو، ص۴۰۷ـ۴۰۹، ۴۲۱ـ۴۲۸.</ref>.  
 +
 
 +
قرن پنجم پایان دوره تدوین حدیث اهل سنت در دوره متقدمان به شمار می رود. به گفته بعضی محققان، در این قرن جمع کردن مصادری که مشخصه آن سندهای متصل از مؤلف تا [[رسول خدا]] باشد، متوقف گردید و پیشوایان حدیث از قبول حدیثی که محدّثان سابق روایت نکرده بودند خودداری کردند، به طوری که بعدها ابن صلاح (متوفی ۶۲۴) گفت اگر امروز کسی حدیثی بیاورد که نزد محدّثان سابق نباشد، از او پذیرفته نمی شود.<ref>ابن صلاح، ص۱۰۸؛ مرعشی، ص۱۷.</ref>
  
===ر) تدوین جوامع حدیث در دورة متأخران===
+
===ه) تدوین جوامع حدیث در دوره متأخران===
  
مقصود از جوامع، کتابهایی است که با استفاده از کتب اصلی حدیث از جمله صحاح سته، موطّأ مالک و مسند احمد بن حنبل تدوین شده است. این کتب به چند دسته تقسیم می شود:
+
مقصود از جوامع حدیث، کتابهایی است که با استفاده از کتب اصلی حدیث از جمله [[صحاح سته]]، [[موطأ مالک بن انس (کتاب)|موطّأ مالک]] و [[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|مسند احمد بن حنبل]] تدوین شده است. این کتب به چند دسته تقسیم می شود:
  
کتبی که فقط جامع روایات صحیحین است؛ کتبی که جامع روایات صحاح و سنن و مسانید مهم است؛ کتبی که در آنها با استفاده از منابع اخیر تنها به جمع روایات فقهی بسنده شده است.<ref>رجوع کنید به معارف، ص166ـ174؛ ابوزهو، ص430ـ447.</ref>
+
*کتبی که فقط جامع روایات صحیحین است؛
 +
*کتبی که جامع روایات صحاح و سنن و مسانید مهم است؛
 +
*کتبی که در آنها با استفاده از منابع اخیر تنها به جمع روایات فقهی بسنده شده است.<ref>رجوع کنید به معارف، ص۱۶۶ـ۱۷۴؛ ابوزهو، ص۴۳۰ـ۴۴۷.</ref>
  
 
در مورد کتابهای دسته اول گفتنی است که افراد بسیاری دارای «الجمع بین الصحیحین» بوده اند، از جمله:
 
در مورد کتابهای دسته اول گفتنی است که افراد بسیاری دارای «الجمع بین الصحیحین» بوده اند، از جمله:
  
جوزقی نیشابوری (متوفی 388)، ابومسعود ابراهیم بن عبید دمشقی (متوفی 401)، اسماعیل بن احمد معروف به ابن فرات سرخسی نیشابوری (متوفی 414)، ابوبکر احمد بن محمد برقانی (متوفی 425)، محمد بن نصر یا ابی نصر فتوح حمیدی (متوفی 488)، حسین بن مسعود بغوی  (متوفی 516)، محمد بن عبدالحق اشبیلی (متوفی 581)، احمد بن محمد قرطبی معروف به ابن ابی الحجة (متوفی 642) و صاغانی (متوفی 650). از معاصران نیز محمد حبیب اللّه الشنقیطی (متوفی 1363) در کتاب زادالمسلم فیما اتّفق علیه البخاری و مسلم و محمدفؤاد عبدالباقی (متوفی 1388) در کتاب اللؤلؤ والمرجان فیما اتّفق علیه الشیخان به استخراج مشترکات صحیحین پرداختند.<ref>ابوزهو، ص430ـ433، 446ـ447؛ معارف، ص167.</ref>
+
#جوزقی نیشابوری (متوفی ۳۸۸
 +
#ابومسعود ابراهیم بن عبید دمشقی (متوفی ۴۰۱
 +
#اسماعیل بن احمد معروف به ابن فرات سرخسی نیشابوری (متوفی ۴۱۴
 +
#ابوبکر احمد بن محمد برقانی (متوفی ۴۲۵
 +
#محمد بن نصر یا ابی نصر فتوح حمیدی (متوفی ۴۸۸
 +
#حسین بن مسعود بغوی  (متوفی ۵۱۶
 +
#محمد بن عبدالحق اشبیلی (متوفی ۵۸۱
 +
#احمد بن محمد قرطبی معروف به ابن ابی الحجة (متوفی ۶۴۲)،
 +
#صاغانی (متوفی ۶۵۰)،
 +
#محمد حبیب اللّه الشنقیطی (متوفی ۱۳۶۳) از معاصران در کتاب زادالمسلم فیما اتّفق علیه البخاری و المسلم،
 +
#محمدفؤاد عبدالباقی (متوفی ۱۳۸۸) در کتاب اللؤلؤ والمرجان فیما اتّفق علیه الشیخان، به استخراج مشترکات صحیحین پرداختند.<ref>ابوزهو، ص۴۳۰ـ۴۳۳، ۴۴۶ـ۴۴۷؛ معارف، ص۱۶۷.</ref>
  
 
در دسته دوم نیز کتب مختلفی تدوین گردید که مهمترین جامعان آنها این اشخاص بودند:
 
در دسته دوم نیز کتب مختلفی تدوین گردید که مهمترین جامعان آنها این اشخاص بودند:
  
* بغوی صاحب مصابیح السنة، وی در این کتاب به جمع روایات صحاح سته و موطّأ مالک بن انس اقدام نمود.<ref>ابوزهو، ص431.</ref>
+
#بغوی صاحب مصابیح السنة، وی در این کتاب به جمع روایات صحاح سته و موطّأ مالک بن انس اقدام نمود.<ref>ابوزهو، ص۴۳۱.</ref>
* احمد بن رزین بن معاویه (متوفی 535) مؤلف التجرید للصحاح والسنن، وی در این کتاب تنها به جمع روایات صحیح از کتب شش گانه پرداخت با این تفاوت که به جای سنن ابن ماجه، موطّأ مالک بن انس را در نظر گرفت.<ref>کتانی، ص142.</ref>
+
#احمد بن رزین بن معاویه (متوفی ۵۳۵) مؤلف التجرید للصحاح والسنن، وی در این کتاب تنها به جمع روایات صحیح از کتب شش گانه پرداخت با این تفاوت که به جای سنن ابن ماجه، موطّأ مالک بن انس را در نظر گرفت.<ref>کتانی، ص۱۴۲.</ref>
* ابوالسعادات مجدالدین مبارک بن ابی الکرم محمد معروف به ابن اثیر جزری (متوفی 606) مؤلف جامع الاصول من احادیث الرسول.
+
#ابوالسعادات مجدالدین مبارک بن ابی الکرم معروف به [[مجدالدین ابن اثیر|ابن اثیر جزری]] (متوفی ۶۰۶) مؤلف جامع الاصول من احادیث الرسول.
* ابوالفرج عبدالرحمان بن علی جوزی معروف به ابن جوزی (متوفی 597) مؤلف جامع المسانید والالقاب، وی در این کتاب روایات صحیحین و مسند احمد بن حنبل و جامع ترمذی را به ترتیب مسانید جمع کرد و بعدها محبّ الدین طبری (متوفی 694) به این کتاب ترتیب و تدوین جدیدی داد.<ref>ابوزهو، ص431؛ کتانی، ص132.</ref>
+
#ابوالفرج عبدالرحمان بن علی جوزی معروف به [[عبدالرحمان بن جوزی|ابن جوزی]] (متوفی ۵۹۷) مؤلف جامع المسانید والالقاب، وی در این کتاب روایات صحیحین و مسند احمد بن حنبل و جامع ترمذی را به ترتیب مسانید جمع کرد و بعدها محبّ الدین طبری (متوفی ۶۹۴) به این کتاب ترتیب و تدوین جدیدی داد.<ref>ابوزهو، ص۴۳۱؛ کتانی، ص۱۳۲.</ref>
* اسماعیل بن عمر بن کثیر معروف به ابن کثیر دمشقی (متوفی 774) صاحب جامع المسانید والسنن الهادی لِأقْوَم السنن، در این کتاب نیز روایات کتب شش گانه و مسند احمد بن حنبل و مسند ابی بکر بزاز و مسند ابی یَعْلی والمعجم الکبیر طبرانی به روش مسانید جمع و تدوین شده است، این کتاب در حدود یکصد هزار حدیث دارد مشتمل بر روایات صحیح و حسن و ضعیف.<ref>کتانی، ص131ـ132؛ معارف، ص169.</ref>
+
#اسماعیل بن عمر بن کثیر معروف به ابن کثیر دمشقی (متوفی ۷۷۴) صاحب جامع المسانید والسنن الهادی لِأقْوَم السنن، در این کتاب نیز روایات کتب شش گانه و مسند احمد بن حنبل و مسند ابی بکر بزاز و مسند ابی یَعْلی والمعجم الکبیر طبرانی به روش مسانید جمع و تدوین شده است، این کتاب در حدود یکصد هزار حدیث دارد مشتمل بر روایات صحیح و حسن و ضعیف.<ref>کتانی، ص۱۳۱ـ۱۳۲؛ معارف، ص۱۶۹.</ref>
* عبدالرحمان بن ابی بکر جلال الدین سیوطی صاحب جمع الجوامع یا جامع کبیر؛ علاءالدین علی بن حسام مشهور به متقی هندی صاحب کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، مبنای این کتاب همان جمع الجوامع سیوطی است با این تفاوت که روایات آن بر مبنای حروف الفبا و موضوعات فقهی تنظیم شده است، متقی هندی احادیث الجامع الصغیر را به همین شیوه تنظیم کرد و آن را منهج العمال فی سنن الاقوال نامید.<ref>ابوزهو، ص446.</ref>
+
#[[جلال الدین سیوطی|عبدالرحمان بن ابی بکر جلال الدین سیوطی]] صاحب جمع الجوامع یا جامع کبیر؛
* شیخ منصور علی ناصف (از معاصران) صاحب التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، وی در این کتاب به رسم قدما به جمع و تدوین روایات پنج کتاب از کتب شش گانه پرداخت، به این معنی که از درج روایات سنن ابن ماجه خودداری کرد.<ref>مدیر شانه چی، ص47.</ref>
+
#علاءالدین علی بن حسام مشهور به [[متقی هندی]] صاحب [[کنز العمال (کتاب)|کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال]]، مبنای این کتاب همان جمع الجوامع سیوطی است با این تفاوت که روایات آن بر مبنای حروف الفبا و موضوعات فقهی تنظیم شده است، متقی هندی احادیث الجامع الصغیر را به همین شیوه تنظیم کرد و آن را منهج العمال فی سنن الاقوال نامید.<ref>ابوزهو، ص۴۴۶.</ref>
* بشّار عوّاد عراقی و همکاران او که المسند الجامع لاحادیث الکتب الستة و مؤلفات اصحابها الاخری و موطّأ مالک و مسانید الحُمَیْدی و احمد بن حنبل را تدوین کردند. این کتاب بر مبنای مسندها تنظیم شده اما احادیث هر یک از صحابیان بر پایه ابواب آورده شده است. کتاب دارای 802، 17 حدیث از 237، 1 صحابی است.<ref>طباطبائی، ص454ـ467.</ref>
+
#شیخ منصور علی ناصف (از معاصران) صاحب التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، وی در این کتاب به رسم قدما به جمع و تدوین روایات پنج کتاب از کتب شش گانه پرداخت، به این معنی که از درج روایات سنن ابن ماجه خودداری کرد.<ref>مدیر شانه چی، ص۴۷.</ref>
 +
#بشّار عوّاد عراقی و همکاران او که المسند الجامع لاحادیث الکتب الستة و مؤلفات اصحابها الاخری و موطّأ مالک و مسانید الحُمَیْدی و احمد بن حنبل را تدوین کردند. این کتاب بر مبنای مسندها تنظیم شده اما احادیث هر یک از صحابیان بر پایه ابواب آورده شده است. کتاب دارای ۸۰۲، ۱۷ حدیث از ۲۳۷، ۱ صحابی است.<ref>طباطبائی، ص۴۵۴ـ۴۶۷.</ref>
  
 
در دسته سوم یعنی جوامع احادیث فقهی نیز کتابهای متنوعی تدوین شده که از مهمترین آنهاست:
 
در دسته سوم یعنی جوامع احادیث فقهی نیز کتابهای متنوعی تدوین شده که از مهمترین آنهاست:
  
* السنن الکبری والسنن الصغری، هر دو از احمد بن حسین بیهقی (متوفی 458)
+
#السنن الکبری والسنن الصغری، هر دو از احمد بن حسین بیهقی (متوفی ۴۵۸)
* الاحکام الصغری از ابومحمد عبدالحق اشبیلی (متوفی 582)
+
#الاحکام الصغری از ابومحمد عبدالحق اشبیلی (متوفی ۵۸۲)
* عمدة الاحکام از حافظ عبدالغنی بن عبدالواحد مقدّسی (متوفی 600)
+
#عمدة الاحکام از حافظ عبدالغنی بن عبدالواحد مقدّسی (متوفی ۶۰۰)
* منتقی الاخبار فی الاحکام از عبدالسلام بن عبداللّه حرّانی معروف به ابن تیمیّه (متوفی 652)
+
#منتقی الاخبار فی الاحکام از عبدالسلام بن عبداللّه حرّانی معروف به [[ابن تیمیه|ابن تیمیّه]] (متوفی ۶۵۲)
* الترغیب والترهیب از عبدالعظیم بن عبدالقوی (متوفی 656)
+
#الترغیب والترهیب از عبدالعظیم بن عبدالقوی (متوفی ۶۵۶)
* الالمام فی احادیث الاحکام از ابن دقیق العید (متوفی 702)
+
#الالمام فی احادیث الاحکام از ابن دقیق العید (متوفی ۷۰۲)
* تقریب الاسانید و ترتیب المسانید از زین الدین ابی الفضل عبدالرحیم بن حسین عراقی (متوفی 806)  
+
#تقریب الاسانید و ترتیب المسانید از زین الدین ابی الفضل عبدالرحیم بن حسین عراقی (متوفی ۸۰۶)
* بلوغ المرام من احادیث الاحکام از ابن حجر عسقلانی.<ref>ابوزهو، ص432ـ433، 446ـ447.</ref>
+
#بلوغ المرام من احادیث الاحکام از [[ابن حجر عسقلانی]].<ref>ابوزهو، ص۴۳۲ـ۴۳۳، ۴۴۶ـ۴۴۷.</ref>
  
غیر از موارد مذکور، در دوره متأخران کتب حدیثی دیگر با ویژگی هایی متفاوت با آنچه گذشت، تدوین شد که از جمله می توان به کتب زواید، مستخرجات اجزاء، اطراف حدیث، تخریج، معاجِم موضوعی و واژه ای، نقد و تصحیح منابع پیشین و بررسی احادیث از نظر درستی سند و متن و نیز موضوع جعل و وضع حدیث اشاره کرد.<ref>رجوع کنید به معارف، ص174ـ184.</ref> این سنت تا عصر حاضر نیز استمرار یافته و مطالعات حدیثی برای تدوین آثار جدید، با توجه به پرسشها و نیازهای علمی صورت می پذیرد.
+
غیر از موارد مذکور، در دوره متأخران کتب حدیثی دیگر با ویژگی هایی متفاوت با آنچه گذشت، تدوین شد که از جمله می توان به کتب زواید، مستخرجات اجزاء، اطراف حدیث، [[تخریج حدیث|تخریج]]، معاجِم موضوعی و واژه ای، نقد و تصحیح منابع پیشین و بررسی احادیث از نظر درستی [[سند حدیث|سند]] و متن و نیز موضوع جعل و وضع حدیث اشاره کرد.<ref>رجوع کنید به معارف، ص۱۷۴ـ۱۸۴.</ref> این سنت تا عصر حاضر نیز استمرار یافته و مطالعات حدیثی برای تدوین آثار جدید، با توجه به پرسشها و نیازهای علمی صورت می پذیرد.
==تدوین حدیث شیعه==
+
==تدوین حدیث در شیعه==
  
مقصود از حدیث شیعه، احادیث پیامبر اسلام که از طرق مورد قبول شیعه وارد شده و نیز احادیث امامان علیهم السلام است. به اعتقاد شیعه امامان به عنوان جانشینان [[رسول خدا]] از دو ویژگی علم وَهْبی (موهوبی) و عصمت برخوردارند، لذا قول و فعلشان همانند قول و فعل پیامبر معتبر است.<ref>رجوع کنید به [[سوره واقعه]]: 79؛ [[سوره احزاب]]: 31.</ref> رسول خدا نیز در حدیث متواتر ثقلین، <ref>رجوع کنید به شرف الدین، ص72ـ75؛ خوئی، ص499: تواتر حدیث ثقلین.</ref> تمسّک به آنان را توصیه کرده آن را عامل رهایی از گمراهی دانستند و در نتیجه حجیت آنان را امضا فرمودند، از این رو شیعیان علاوه بر ثبت روایات پیامبر اکرم به نگارش حدیث امامان علیهم السلام نیز پرداختند.
+
مقصود از حدیث [[شیعه]]، احادیث [[پیامبر اسلام]] که از طرق مورد قبول شیعه وارد شده و نیز احادیث [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام است. به اعتقاد شیعه، امامان به عنوان جانشینان [[رسول خدا]] از دو ویژگی علم وَهْبی (موهوبی) و [[عصمت]] برخوردارند، لذا قول و فعلشان همانند قول و فعل پیامبر معتبر است.<ref>رجوع کنید به [[سوره واقعه]]: ۷۹؛ [[سوره احزاب]]: ۳۱.</ref> رسول خدا نیز در [[حدیث ثقلین]]،<ref>رجوع کنید به شرف الدین، ص۷۲ـ۷۵؛ خوئی، ص۴۹۹: تواتر حدیث ثقلین.</ref> تمسّک به آنان را توصیه کرده و آن را عامل رهایی از گمراهی دانستند و در نتیجه حجیت آنان را امضا فرمودند، از این رو شیعیان علاوه بر ثبت روایات پیامبر اکرم، به نگارش حدیث امامان علیهم السلام نیز پرداختند.
  
موضع شیعه از آغاز، جواز نگارش حدیث به منزله پایه تدوین آن بود. رسول خدا خود مطالب را به علی علیه السلام املا می کرد<ref>صفار قمی، ص167.</ref> و گاه نوشته ای از احادیث را به فاطمه سلام اللّه علیها می داد <ref>کلینی، ج2، ص667.</ref> که برای فاطمه بسیار عزیز بود.<ref>طبری، ص65ـ66.</ref> حضرت علی از جمله کاتبان پیامبر بود که علاوه بر قرآن معاهدات آن حضرت را می نگاشت<ref>رامیار، ص266؛ قدّوری الحمد، ص96.</ref> و بنابر روایت سیوطی (ج2، ص63) به نگارش احادیث به ویژه با سند آن، توصیه می کرد.
+
موضع شیعه از آغاز، جواز نگارش حدیث به منزله پایه تدوین آن بود. رسول خدا خود مطالب را به [[امام علی]] علیه السلام املا می کرد<ref>صفار قمی، ص۱۶۷.</ref> و گاه نوشته ای از احادیث را به [[حضرت فاطمه]] سلام اللّه علیها می داد<ref>کلینی، ج۲، ص۶۶۷.</ref> که برای فاطمه بسیار عزیز بود.<ref>طبری، ص۶۵ـ۶۶.</ref> حضرت علی از جمله کاتبان پیامبر بود که علاوه بر [[قرآن]]، معاهدات آن حضرت را می نگاشت<ref>رامیار، ص۲۶۶؛ قدّوری الحمد، ص۹۶.</ref> و بنابر روایت [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] به نگارش احادیث به ویژه با [[سند حدیث|سند]] آن، توصیه می کرد.<ref>ج۲، ص۶۳.</ref>
  
علاوه بر آن، حضرت علی علیه السلام خود کاتبانی نیز داشت، از جمله علی و عبیداللّه پسران ابورافع <ref>نجاشی، ص4ـ6؛ طوسی، 1380، ص7.</ref> توصیة حسن بن علی علیه السلام به پسران خود و پسران برادرش کسب دانش و نگارش آن بود.<ref>دارمی، ج1، مقدمه، ص130.</ref> به گفته ابن ندیم (ص46)، اسنادی به خط حضرت علی و حسنین علیهم السلام وجود داشته است.
+
علاوه بر آن، حضرت علی علیه السلام خود کاتبانی نیز داشت، از جمله علی و عبیداللّه پسران ابورافع.<ref>نجاشی، ص۴ـ۶؛ طوسی، ۱۳۸۰، ص۷.</ref> توصیه [[امام حسن علیه السلام|حسن بن علی]] علیه السلام به پسران خود و پسران برادرش کسب دانش و نگارش آن بود.<ref>دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۳۰.</ref> به گفته [[ابن ندیم]]، اسنادی به خط حضرت علی و حسنین علیهم السلام وجود داشته است.
  
با توجه به این شواهد، وقتی دانشمندان از اختلاف اصحاب پیامبر درباره نگارش حدیث خبر می دهند، از امام علی و امام حسن علیهم السلام در شمار موافقان نگارش نام می برند.<ref>رجوع کنید به ابن صلاح، ص119؛ سیوطی، ج2، ص61.</ref> امامان دیگر نیز بر ثبت علم تأکید داشتند. [[امام صادق]] علیه السلام نگارش را مایة اطمینان دل و عامل حفظ مطالب می دانست.<ref>کلینی، ج1، ص52.</ref> و به اصحاب خود برای مراقبت از نوشته ها توصیه می کرد و کتاب را میراث علمی برای آیندگان می دانست.(همانجا) لذا برخی شاگردان ائمه با لوح و قلم در جلسات آنان حاضر می شدند و روایات را می نگاشتند.<ref>کشّی، ص143ـ144؛ ابن طاووس، ص219ـ220.</ref> برخی نیز پس از استماع حدیث با کمک کاتبان به ثبت آنها می پرداختند.<ref>بهبودی، ص23.</ref> به این ترتیب، نوشته های فراوانی به وجود آمد و با سیر مشخصی تدوین شد.
+
با توجه به این شواهد، وقتی دانشمندان از اختلاف اصحاب پیامبر درباره نگارش حدیث خبر می دهند، از امام علی و امام حسن علیهما السلام در شمار موافقان نگارش نام می برند.<ref>رجوع کنید به ابن صلاح، ص۱۱۹؛ سیوطی، ج۲، ص۶۱.</ref> امامان دیگر نیز بر ثبت علم تأکید داشتند. [[امام صادق]] علیه السلام نگارش را مایه اطمینان دل و عامل حفظ مطالب می دانست.<ref>کلینی، ج۱، ص۵۲.</ref> و به اصحاب خود برای مراقبت از نوشته ها توصیه می کرد و کتاب را میراث علمی برای آیندگان می دانست. لذا برخی شاگردان [[ائمه]] با لوح و قلم در جلسات آنان حاضر می شدند و روایات را می نگاشتند.<ref>کشّی، ص۱۴۳ـ۱۴۴؛ ابن طاووس، ص۲۱۹ـ۲۲۰.</ref> برخی نیز پس از استماع حدیث با کمک کاتبان به ثبت آنها می پرداختند.<ref>بهبودی، ص۲۳.</ref> به این ترتیب، نوشته های فراوانی به وجود آمد و با سیر مشخصی تدوین شد.
  
 
==مراحل تدوین حدیث شیعه==
 
==مراحل تدوین حدیث شیعه==
  
حدیث شیعه از صدور تا تدوین نهایی این مراحل را داشت:
+
حدیث [[شیعه]] از صدور تا تدوین نهایی این مراحل را داشته است:
  
===الف) تدوین میراث علمی امامان علیهم السلام===
+
===الف) تدوین میراث علمی امامان===
  
نخستین کتابی که در اسلام تدوین گردید، کتابی به املای پیامبر و خط حضرت علی علیهم السلام بود که به آن «صحیفة جامعه» یا «جامعه» گفته اند.<ref>غفاری، ص227؛ عسکری، ص316ـ322.</ref> این کتاب یکی از پشتوانه های حدیث شیعه است<ref>رجوع کنید به جامعه.</ref> که با استفاده از آن، انطباق حدیث شیعه با سنّت پیامبر و نیز شایستگی ائمه به عنوان وارثان علوم نبوی بدست می آید.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج7، ص94ـ95؛ کشّی، ص376؛ نجاشی، ص360.</ref>
+
نخستین کتابی که در [[اسلام]] تدوین گردید، کتابی به املای [[پیامبر|پیامبر اکرم]] و خط [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیهما السلام بود که به آن «صحیفة جامعه» یا «جامعه» گفته اند.<ref>غفاری، ص۲۲۷؛ عسکری، ص۳۱۶ـ۳۲۲.</ref> این کتاب یکی از پشتوانه های حدیث شیعه است<ref>رجوع کنید به جامعه.</ref> که با استفاده از آن، انطباق حدیث شیعه با [[سنت|سنّت]] پیامبر و نیز شایستگی [[ائمه اطهار|ائمه]] به عنوان وارثان علوم نبوی بدست می آید.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۷، ص۹۴ـ۹۵؛ کشّی، ص۳۷۶؛ نجاشی، ص۳۶۰.</ref>
  
در روایات اهل سنّت سخن از «صحیفة علی» به میان آمده که این صحیفه شامل احکامی در زمینة دیه، آزادی بنده و عدم جواز قتل مؤمن در برابر کافر بوده است.<ref>رجوع کنید به بخاری جعفی، ج1، ص36؛ ابن حنبل، ج1، ص79، 81، 100، 102، 110، ج2، ص35، 121؛ شافعی، ص221.</ref> برخی بر این باورند که این صحیفه همان کتاب جامعه است، (غفاری، ص228) اما بررسی دقیق نشان می دهد که صحیفه غیر از جامعه است.<ref>رجوع کنید به معارف، ص49ـ50.</ref> برخی روایات، حکایت از وجود صحف متعدد نزد علی علیه السلام دارد.<ref> مجلسی، ج26، ص37.</ref>
+
در روایات اهل سنّت سخن از «صحیفة علی» به میان آمده که این صحیفه شامل احکامی در زمینه [[دیه]]، آزادی بنده و عدم جواز قتل مؤمن در برابر کافر بوده است.<ref>رجوع کنید به بخاری جعفی، ج۱، ص۳۶؛ ابن حنبل، ج۱، ص۷۹، ۸۱، ۱۰۰، ۱۰۲، ۱۱۰، ج۲، ص۳۵، ۱۲۱؛ شافعی، ص۲۲۱.</ref> برخی بر این باورند که این صحیفه همان کتاب جامعه است،<ref>غفاری، ص۲۲۸.</ref> اما بررسی دقیق نشان می دهد که صحیفه غیر از جامعه است.<ref>رجوع کنید به معارف، ص۴۹ـ۵۰.</ref> برخی روایات، حکایت از وجود صحف متعدد نزد علی علیه السلام دارد.<ref> مجلسی، ج۲۶، ص۳۷.</ref>
  
 
===ب) تدوین اصول حدیثی===
 
===ب) تدوین اصول حدیثی===
  
اصول حدیثی، پایه های اولیه حدیث شیعه را تشکیل می دهد. در اصطلاح محدّثان شیعه، «اصل» یکی از اصناف کتب حدیث است که البته در تعریف آن اختلاف نظر وجود دارد، اما معمولاً در مقابل «کتاب» یا «تصنیف» قرار می گیرد، <ref>رجوع کنید به اصل.</ref> لذا [[شیخ طوسی]] به اسماعیل بن مهران کتاب هایی نسبت داده و جداگانه از آنها یاد کرده و در عین حال تصریح نموده که او یک «اصل» داشته است، <ref>لَهُ اَصْلٌ؛ 1351 ش، ص1.</ref> چنانکه ابن غضائری را صاحب دو تألیف دانسته است، یکی درباره مصنَفات شیعه و دیگری درباره اصول.<ref>همان، ص1ـ2.</ref>
+
اصول حدیثی، پایه های اولیه [[حدیث]] شیعه را تشکیل می دهد. در اصطلاح محدّثان شیعه، «اصل» یکی از اصناف کتب حدیث است که البته در تعریف آن اختلاف نظر وجود دارد، اما معمولاً در مقابل «کتاب» یا «تصنیف» قرار می گیرد، <ref>رجوع کنید به اصل.</ref> لذا [[شیخ طوسی]] به اسماعیل بن مهران کتاب هایی نسبت داده و جداگانه از آنها یاد کرده و در عین حال تصریح نموده که او یک «اصل» داشته است، <ref>لَهُ اَصْلٌ؛ ۱۳۵۱ ش، ص۱.</ref> چنانکه [[ابن غضائری]] را صاحب دو تألیف دانسته است، یکی درباره مصنَفات شیعه و دیگری درباره اصول.<ref>همان، ص۱ـ۲.</ref>
  
اصول حدیثی را اصحاب ائمه تألیف کردند. با توجه به توصیه امامان به نگارش حدیث و تعدد اصحاب ائمه، اصول بیشماری تدوین شد و بسیاری از آنها محل اعتماد محدّثان و مرجع آنان قرار گرفت. با توجه به شماره تقریبی این اصول و برخی دلایل دیگر، اصطلاحاً به آنها «اصول اربعمأه» گفته اند.<ref>شهید ثانی.</ref> اصول اربعمأه که بیشترین آنها را شاگردان [[امام باقر]] و [[امام صادق]] و [[امام کاظم]] علیهم السلام تدوین کردند،<ref>رجوع کنید به معارف، ص177ـ193.</ref> پایة کتب حدیثی شیعه از قرن سوم به بعد است و با استفاده از آنها کتب اربعه و سایر آثار حدیثی متقدمان به وجود آمده است. پس از تألیف کتب اربعه از رغبت دانشمندان در استنساخ اصول کاسته شد و در نتیجه بسیاری از آنها متروک گردید، ضمن آنکه برخی اصول، در آتش سوزی کتابخانه کرخ بغداد در 447 از بین رفت.<ref>یاقوت حموی، ج1، ص799؛ قس آقا بزرگ طهرانی، ج2، ص134: 448.</ref> با توجه به قراین و شواهد <ref>رجوع کنید به نجاشی، ص134ـ135.</ref> روشن می شود که اصول حدیثی از نظر حجم و تعداد حدیث محدود بوده است و با کتب دوره های بعد قابل مقایسه نیست. ضمناً در این اصول طرحی جهت تنظیم احادیث و تبویب آنها در کار نبود.<ref>همان، ص117.</ref> زیرا اهتمام راویان بیشتر به ثبت روایات بود و از آنجا که احادیث اصول به موضوع خاصی اختصاص نداشت، معمولاً به نام صاحب آن شهرت می یافت مانند اصل عاصم بن حُمَید و اصل حفص بن سُوقه. در همین دوره اصطلاحات دیگری نیز به وجود آمد که بعضاً نزدیک به اصول است. از جمله این اصطلاحات ، «نسخه» و «نوادر» است<ref>رجوع کنید به نجاشی، ص116، 153.</ref> که نوادر کاربرد بیشتری یافته <ref>رجوع کنید به نوادر.</ref> و نوادرنویسی، شیوه غالب تدوین حدیث تا پایان قرن دوم بوده است.
+
اصول حدیثی را اصحاب ائمه تألیف کردند. با توجه به توصیه امامان به نگارش حدیث و تعدد اصحاب ائمه، اصول بیشماری تدوین شد و بسیاری از آنها محل اعتماد محدّثان و مرجع آنان قرار گرفت. با توجه به شماره تقریبی این اصول و برخی دلایل دیگر، اصطلاحاً به آنها «[[اصول اربعمائه‌‌‌|اصول اربعمأه]]» گفته اند.<ref>شهید ثانی.</ref> اصول اربعمأه که بیشترین آنها را شاگردان [[امام باقر]] و [[امام صادق]] و [[امام کاظم]] علیهم السلام تدوین کردند،<ref>رجوع کنید به معارف، ص۱۷۷ـ۱۹۳.</ref> پایه کتب حدیثی شیعه از قرن سوم به بعد است و با استفاده از آنها کتب اربعه و سایر آثار حدیثی متقدمان به وجود آمده است. پس از تألیف کتب اربعه از رغبت دانشمندان در استنساخ اصول کاسته شد و در نتیجه بسیاری از آنها متروک گردید، ضمن آنکه برخی اصول، در آتش سوزی کتابخانه کرخ [[بغداد]] در ۴۴۷ قمری از بین رفت.<ref>یاقوت حموی، ج۱، ص۷۹۹؛ قس آقا بزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۳۴: ۴۴۸.</ref> با توجه به قراین و شواهد،<ref>رجوع کنید به نجاشی، ص۱۳۴ـ۱۳۵.</ref> روشن می شود که اصول حدیثی از نظر حجم و تعداد حدیث محدود بوده است و با کتب دوره های بعد قابل مقایسه نیست. ضمناً در این اصول طرحی جهت تنظیم احادیث و تبویب آنها در کار نبود.<ref>همان، ص۱۱۷.</ref> زیرا اهتمام راویان بیشتر به ثبت روایات بود و از آنجا که احادیث اصول به موضوع خاصی اختصاص نداشت، معمولاً به نام صاحب آن شهرت می یافت، مانند اصل عاصم بن حُمَید و اصل حفص بن سُوقه. در همین دوره اصطلاحات دیگری نیز به وجود آمد که بعضاً نزدیک به اصول است. از جمله این اصطلاحات، «نسخه» و «[[نوادر]]» است<ref>رجوع کنید به نجاشی، ص۱۱۶، ۱۵۳.</ref> که نوادر کاربرد بیشتری یافته<ref>رجوع کنید به نوادر.</ref> و نوادرنویسی، شیوه غالب تدوین حدیث تا پایان قرن دوم بوده است.
  
 
===ج) تدوین حدیث در قرن سوم===
 
===ج) تدوین حدیث در قرن سوم===
  
با تثبیت خلافت بنی عباس به ویژه پس از رحلت [[امام صادق]] علیه السلام در 148، فشار خلفای عباسی بر شیعیان فزونی یافت. در این دوران با اجبار خلفا اکثر امامان علیهم السلام از [[مدینه]] به [[عراق]] جلب شدند و تحت نظر عوامل خلافت قرار گرفتند، در نتیجه ارتباط شیعیان با امامان محدود شد و آنان جهت حل مشکلات دینی خود به محدثان و حاملان اخبار روی آوردند. در این زمان صدها تن از شاگردان [[امام صادق]] علیه السلام در مراکز علمی به نقل و نشر حدیث می پرداختند <ref>نجاشی، ص40.</ref> و هزاران حدیث، غالباً به صورت غیرمبوّب در اختیار آنان بود. نخستین بار عده ای از شاگردان امام صادق و امام کاظم علیهاالسلام، مانند حَریز بن عبداللّه سجستانی <ref>نجاشی، ص144ـ145؛ طوسی، 1351 ش، ص62ـ63.</ref> و معاویة بن عمّار <ref>نجاشی، ص411.</ref> و معاویة بن وهْب <ref>همان، ص412.</ref> توانستند با استفاده از روایات خود، کتابهایی درباره [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] و فضایل [[حج]] تدوین کنند. از عهد [[امام رضا]] علیه السلام و به ویژه در قرن سوم دسته بندی روایات ذیل موضوعات مختلف فقهی و کلامی و اخلاقی و تدوین کتب بزرگتر سرعت بیشتری یافت. پیشگامان تدوین حدیث در این دوره سومین نسل از اصحاب اجماع بودند.<ref>رجوع کنید به کشّی، ص556؛ اصحاب اجماع.</ref> در این دوره از بزرگان دیگری چون حسن بن سعید اهوازی و برادرش حسین و علی بن مهزیار اهوازی می توان یاد کرد که دو برادر به اشتراک سی کتاب تدوین کرده بودند و هر کتاب جامعی از روایات در موضوعی خاص بوده است. ابن مهزیار نیز سی کتاب تدوین کرد.<ref>نجاشی، ص58ـ60، 253ـ254.</ref>
+
با تثبیت خلافت [[حکومت بنی عباس|بنی عباس]] به ویژه پس از رحلت [[امام صادق]] علیه السلام در ۱۴۸، فشار خلفای عباسی بر شیعیان فزونی یافت. در این دوران با اجبار خلفا اکثر امامان علیهم السلام از [[مدینه]] به [[عراق]] جلب شدند و تحت نظر عوامل خلافت قرار گرفتند، در نتیجه ارتباط شیعیان با امامان محدود شد و آنان جهت حل مشکلات دینی خود به [[محدث|محدثان]] و حاملان اخبار روی آوردند. در این زمان صدها تن از شاگردان [[امام صادق]] علیه السلام در مراکز علمی به نقل و نشر حدیث می پرداختند<ref>نجاشی، ص۴۰.</ref> و هزاران حدیث، غالباً به صورت غیرمبوّب در اختیار آنان بود. نخستین بار عده ای از شاگردان امام صادق و [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام کاظم]] علیهماالسلام، مانند [[حریز بن عبدالله سجستانی|حریز بن عبداللّه سجستانی]] <ref>نجاشی، ص۱۴۴ـ۱۴۵؛ طوسی، ۱۳۵۱ ش، ص۶۲ـ۶۳.</ref> و معاویة بن عمّار<ref>نجاشی، ص۴۱۱.</ref> و معاویة بن وهْب<ref>همان، ص۴۱۲.</ref> توانستند با استفاده از روایات خود، کتابهایی درباره [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] و ... تدوین کنند. از عهد [[امام رضا]] علیه السلام و به ویژه در قرن سوم، دسته بندی روایات ذیل موضوعات مختلف فقهی و کلامی و اخلاقی و تدوین کتب بزرگتر سرعت بیشتری یافت. پیشگامان تدوین حدیث در این دوره سومین نسل از [[اصحاب اجماع]] بودند.<ref>رجوع کنید به کشّی، ص۵۵۶؛ اصحاب اجماع.</ref> در این دوره از بزرگان دیگری چون [[حسین بن سعید اهوازی]] و برادرش حسن و [[علی بن مهزیار اهوازی]] می توان یاد کرد که دو برادر به اشتراک سی کتاب تدوین کرده بودند و هر کتاب جامعی از روایات در موضوعی خاص بوده است. ابن مهزیار نیز سی کتاب تدوین کرد.<ref>نجاشی، ص۵۸ـ۶۰، ۲۵۳ـ۲۵۴.</ref>
  
همچنین با ایجاد محدودیت برای امامان علیهم السلام در این دوره، بزرگان حدیث در مساجد یا حوزه ها فعال شدند<ref>رجوع کنید به معارف، ص355ـ379.</ref> و علاوه بر اشتغال به تدوین حدیث، به تهیه فهارس کتب حدیث پرداختند، به ویژه کتبی که از طریق سماع و قرائت بدست آورده بودند.<ref>زراری، ص160ـ167؛ ابن بابویه، 1401، ج1، ص4ـ5؛ بهبودی، ص28ـ33.</ref> این کتب خود منشأ پیدایش کتب حدیثی بزرگتر در قرن چهارم و پنجم گردیدند، از این رو [[شیخ صدوق]] بسیاری از کتب متقدمان را جزو مآخذ من لایحضره الفقیه دانسته است<ref>ابن بابویه، 1401، ج1، ص3ـ5.</ref> همچنین [[شیخ طوسی]] در الفهرست و نیز «مشیخة» تهذیب الاحکام و نجاشی در رجال خود، طریق خود را تا بسیاری از صاحبان اصول و مصنفات شناسانده اند. در عصر ما جز معدودی از این کتب از جمله محاسن برقی<ref>نجاشی، ص76؛ المحاسن، چاپ مهدی رجایی در دو مجلد در 1413.</ref> باقی نمانده است.
+
همچنین با ایجاد محدودیت برای امامان علیهم السلام در این دوره، بزرگان حدیث در [[مسجد|مساجد]] یا حوزه ها فعال شدند<ref>رجوع کنید به معارف، ص۳۵۵ـ۳۷۹.</ref> و علاوه بر اشتغال به تدوین حدیث، به تهیه فهارس کتب حدیث پرداختند، به ویژه کتبی که از طریق [[سماع (علم الحدیث)|سماع]] و [[قرائت (علم الحدیث)|قرائت]] بدست آورده بودند.<ref>زراری، ص۱۶۰ـ۱۶۷؛ ابن بابویه، ۱۴۰۱، ج۱، ص۴ـ۵؛ بهبودی، ص۲۸ـ۳۳.</ref> این کتب خود منشأ پیدایش کتب حدیثی بزرگتر در قرن چهارم و پنجم گردیدند، از این رو [[شیخ صدوق]] بسیاری از کتب متقدمان را جزو مآخذ [[من لایحضره الفقیه (کتاب)|من لایحضره الفقیه]] دانسته است.<ref>ابن بابویه، ۱۴۰۱، ج۱، ص۳ـ۵.</ref> همچنین [[شیخ طوسی]] در [[فهرست شیخ طوسی (کتاب)|الفهرست]] و نیز «مشیخة» [[تهذیب الأحکام (کتاب)|تهذیب الاحکام]] و [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] در [[رجال نجاشی (کتاب)|رجال]] خود، طریق خود را تا بسیاری از صاحبان اصول و مصنفات شناسانده اند. در عصر ما جز معدودی از این کتب از جمله [[المحاسن (کتاب)|محاسن برقی]]<ref>نجاشی، ص۷۶؛ المحاسن، چاپ مهدی رجایی در دو مجلد در ۱۴۱۳.</ref> باقی نمانده است.
  
کاهش ارتباط شیعیان با امامانشان در پی فشارهای خلفا، به معنای قطع کامل ارتباط و در نتیجه عدم صدور حدیث از امامان نبود، بلکه شکل جدیدی از ارتباط به وجود آمد که در جای خود دستاورد تازه ای برای حدیث شیعه داشت: از زمان [[امام صادق]] علیه السلام به بعد عده ای به عنوان «وکلای ائمه» یا رابطان بین امامان و مردم تعیین شدند. آنان سؤالات شرعی را جمع آوری می کردند و به حضور ائمه علیهم السلام می بردند و پاسخهای سؤالات را ــ که غالباً با خط و امضای امامان بود ــ دریافت می کردند.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج5، ص566؛ نجاشی، ص283؛ کشّی، ص162؛ بهبودی، ص17.</ref>
+
کاهش ارتباط شیعیان با امامانشان در پی فشارهای خلفا، به معنای قطع کامل ارتباط و در نتیجه عدم صدور حدیث از امامان نبود، بلکه شکل جدیدی از ارتباط به وجود آمد که در جای خود دستاورد تازه ای برای حدیث شیعه داشت: از زمان [[امام صادق]] علیه السلام به بعد عده ای به عنوان «وکلای ائمه» یا رابطان بین امامان و مردم تعیین شدند. آنان سؤالات شرعی را جمع آوری می کردند و به حضور ائمه علیهم السلام می بردند و پاسخهای سؤالات را ــ که غالباً با خط و امضای امامان بود ــ دریافت می کردند.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۵، ص۵۶۶؛ نجاشی، ص۲۸۳؛ کشّی، ص۱۶۲؛ بهبودی، ص۱۷.</ref>
  
گاه نیز امامان از طریق وکلای خود رسایل و مکتوباتی برای شیعیان می فرستادند و وظایف و تکالیف آنان را در مقابل پیشامدهای اجتماعی روشن می ساختند.<ref>شریف قریشی، ص73ـ88؛ معارف، ص343.</ref> از آنجا که مکتوبهای امامان و پاسخهای آنان به سؤالات شیعیان در حکم حدیث و روایت بود، محدّثان در مقام جمع و تدوین آنها برآمدند و کتبی با عنوان «مسائل» و «رسایل» به جمع مصادر حدیث اضافه کردند. شیخ طوسی <ref>1351 ش، ص102.</ref> ضمن برشمردن آثار عبداللّه بن جعفر حِمْیَری از کتاب المسائل والتوقیعات نام برده  اما نجاشی (ص220) به سه کتاب این شخص در حوزه مسائل اشاره کرده است: مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیه السلام، مسائلُ لابی محمدالحسن علیه السلام علی یَدِ محمدبن عثمان العَمْری و مسائل ابی محمد و توقیعات. زکریا بن آدم، محمد بن سلیمان، هارون بن مسلم، یعقوب بن یزید، یعقوب بن اسحاقِ سِکّیت و احمد بن اسحاق اشعری از کسانی بودند که در این دوره به تدوین مسائل پرداختند.<ref>رجوع کنید به نجاشی، ص91، 174، 347، 438، 449ـ450.</ref> کلینی نیز کتابی به نام رسائل الائمه داشته است.<ref>نجاشی، ص377.</ref>
+
گاه نیز امامان از طریق وکلای خود رسایل و مکتوباتی برای شیعیان می فرستادند و وظایف و تکالیف آنان را در مقابل پیشامدهای اجتماعی روشن می ساختند.<ref>شریف قریشی، ص۷۳ـ۸۸؛ معارف، ص۳۴۳.</ref> از آنجا که مکتوبهای امامان و پاسخهای آنان به سؤالات شیعیان در حکم حدیث و روایت بود، محدّثان در مقام جمع و تدوین آنها برآمدند و کتبی با عنوان «مسائل» و «رسایل» به جمع مصادر حدیث اضافه کردند. [[شیخ طوسی]] <ref>۱۳۵۱ ش، ص۱۰۲.</ref> ضمن برشمردن آثار [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبداللّه بن جعفر حِمْیَری]] از کتاب المسائل والتوقیعات نام برده، اما [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] به سه کتاب این شخص در حوزه مسائل اشاره کرده است: مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیه السلام، مسائلُ لابی محمدالحسن علیه السلام علی یَدِ محمدبن عثمان العَمْری و مسائل ابی محمد و توقیعات. [[زکریا بن آدم]]، محمد بن سلیمان، هارون بن مسلم، [[یعقوب بن یزید قمی|یعقوب بن یزید]]، یعقوب بن اسحاقِ سِکّیت و [[احمد بن اسحاق اشعری]] از کسانی بودند که در این دوره به تدوین مسائل پرداختند.<ref>رجوع کنید به نجاشی، ص۹۱، ۱۷۴، ۳۴۷، ۴۳۸، ۴۴۹ـ۴۵۰.</ref> [[شیخ کلینی|کلینی]] نیز کتابی به نام رسائل الائمه داشته است.<ref>نجاشی، ص۳۷۷.</ref>
  
مجموعه های رسایل و مسائل تا قرن پنجم وجود داشت و همانند اصول روایی جزو مصادر کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی قرار گرفت اما پس از تقطیع و تقسیم محتوای آنها در آثار یادشده به تدریج از بین رفت.<ref>معارف، ص350.</ref> ابن بابویه <ref>1401، ج1، ص86.</ref> تصریح کرده که مجموعه نامه ها و توقیعات امام حسن عسکری علیه السلام را به خط خود امام از طریق ابوجعفر صفار دریافت کرده است. هارون بن موسی تلّعکبری و احمد بن حسین بن عبیداللّه غضائری نیز خبر داده اند که بسیاری از نامه های امام یازدهم و دوازدهم را دیده اند.<ref>نجاشی، ص355، 380.</ref> از متقدمان، ابن بابویه در کمال الدین ج2، ص482ـ522 و شیخ طوسی در الغیبة (ص345ـ41) و از متأخران ، محمدباقر مجلسی (متوفی 1110) در بحارالانوار <ref>ج53، ص150ـ19.</ref> بسیاری از توقیعات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را جمع کرده اند.
+
مجموعه های رسایل و مسائل تا قرن پنجم وجود داشت و همانند اصول روایی جزو مصادر [[کتب اربعه]] و دیگر کتب حدیثی قرار گرفت اما پس از [[تقطیع حدیث|تقطیع]] و تقسیم محتوای آنها در آثار یادشده، به تدریج از بین رفت.<ref>معارف، ص۳۵۰.</ref> [[شیخ صدوق|ابن بابویه]]<ref>۱۴۰۱، ج۱، ص۸۶.</ref> تصریح کرده که مجموعه نامه ها و توقیعات [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]] علیه السلام را به خط خود امام از طریق [[محمد بن حسن صفار|ابوجعفر صفار]] دریافت کرده است. [[هارون بن موسی تلعکبری|هارون بن موسی تلّعکبری]] و [[ابن غضائری|احمد بن حسین بن عبیداللّه غضائری]] نیز خبر داده اند که بسیاری از نامه های امام یازدهم و دوازدهم را دیده اند.<ref>نجاشی، ص۳۵۵، ۳۸۰.</ref> از متقدمان، ابن بابویه در [[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال الدین]]<ref>ج۲، ص۴۸۲ـ۵۲۲.</ref> و [[شیخ طوسی]] در [[الغیبة شیخ طوسی (کتاب)|الغیبة]]<ref>ص۳۴۵ـ۴۱.</ref> و از متأخران، [[علامه مجلسى|محمدباقر مجلسی]] (متوفی ۱۱۱۰) در [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالانوار]]<ref>ج۵۳، ص۱۵۰ـ۱۹.</ref> بسیاری از [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعات]] [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت مهدی]] عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را جمع کرده اند.
  
 
===د) تدوین کتب اربعه===
 
===د) تدوین کتب اربعه===
 
    
 
    
از حقایق مسلّم درباره حدیث شیعه ورود جعل و تحریف در آن است. این امر به سبب وجود افراد «کذّاب»، «فاسدالمذهب» و «مجهول الحال» در بین راویان شیعه در ادوار گوناگون و نیز وضع سیاسی و اجتماعی خاص شیعیان و قطع یا دشواری ارتباط با امامان بوده است.<ref>رجوع کنید به علامه حلّی، ص197ـ269؛ ابن داود حلّی، ص225ـ289؛ بهبودی، ص99ـ239، باب الضعفاء.</ref> هدف این راویان، تحریف حقایق دینی از طریق جعل حدیث بوده است. یکی از عوامل مؤثر در جعل حدیث، جریان غُلات بود.<ref>رجوع کنید به معارف، ص298ـ305؛ غلّو.</ref> این جریان از زمان امام چهارم علیه السلام در میان شیعیان آغاز شد و تا پایان عصر ائمه کم و بیش ادامه یافت به طوری که در زمان هر یک از امامان علیهم السلام چند تن به عنوان غالیانِ شاخص شناخته شدند و مورد لعن و نفرین ائمه قرار گرفتند .<ref>کشّی، ص290ـ291، 295، 300ـ302، 321، 503، 517ـ520.</ref>
+
از حقایق مسلّم درباره حدیث شیعه، ورود [[حدیث جعلی|جعل]] و تحریف در آن است. این امر به سبب وجود افراد «کذّاب»، «فاسدالمذهب» و «مجهول الحال» در بین راویان شیعه در ادوار گوناگون و نیز وضع سیاسی و اجتماعی خاص شیعیان و قطع یا دشواری ارتباط با [[ائمه اطهار|امامان]] بوده است.<ref>رجوع کنید به علامه حلّی، ص۱۹۷ـ۲۶۹؛ ابن داود حلّی، ص۲۲۵ـ۲۸۹؛ بهبودی، ص۹۹ـ۲۳۹، باب الضعفاء.</ref> هدف این راویان، تحریف حقایق دینی از طریق جعل حدیث بوده است. یکی از عوامل مؤثر در جعل حدیث، جریان [[غلات|غُلات]] بود.<ref>رجوع کنید به معارف، ص۲۹۸ـ۳۰۵؛ غلّو.</ref> این جریان از زمان [[امام سجاد]] علیه السلام در میان شیعیان آغاز شد و تا پایان عصر ائمه کم و بیش ادامه یافت به طوری که در زمان هر یک از امامان علیهم السلام چند تن به عنوان غالیانِ شاخص شناخته شدند و مورد [[لعن]] و نفرین ائمه قرار گرفتند.<ref>کشّی، ص۲۹۰ـ۲۹۱، ۲۹۵، ۳۰۰ـ۳۰۲، ۳۲۱، ۵۰۳، ۵۱۷ـ۵۲۰.</ref>
  
ترفندهای غلات را همواره امامان شیعه آشکار می کردند، چنانکه [[امام صادق]] علیه السلام درباره مُغیرة بن سعید به جعل حدیث و افزودن آنها در کتب اصحاب پدرش اشاره کرد و [[امام رضا]] علیه السلام، بیان و مغیره بن سعید و ابوالخطاب و برخی دیگر را از دروغگویان عمده معرفی کرد (همان، ص302) و امام حسن عسکری ضمن تکذیب عقاید علی بن حَسَکه و قاسم یقطینی آنان را نفرین کرد.<ref> کشّی، ص516ـ519؛ مجلسی، ج25، ص316.</ref> پس از عصر ائمه نیز از جمله تلاشهای بزرگان شیعه شناسایی غلات و طرد آنان از میان شیعیان بود،<ref>رجوع کنید به نجاشی، ص332، 338؛ علامه حلّی، ص14؛ بهبودی، ص47.</ref> اما به رغم این تلاش ها، بخشی از روایات جعلی و مشکوک به مجموعه های حدیثی راه یافت (بهبودی، ص44) و از این حیث، در احادیث اختلاف و تعارض پیدا شد.<ref>طوسی، 1401، ج1.</ref>
+
ترفندهای غلات را همواره امامان شیعه آشکار می کردند، چنانکه [[امام صادق]] علیه السلام درباره مُغیرة بن سعید به جعل حدیث و افزودن آنها در کتب اصحاب پدرش اشاره کرد و [[امام رضا]] علیه السلام، بیان و مغیره بن سعید و ابوالخطاب و برخی دیگر را از دروغگویان عمده معرفی کرد و [[امام حسن عسکری]] ضمن تکذیب عقاید علی بن حَسَکه و قاسم یقطینی آنان را نفرین کرد.<ref> کشّی، ص۵۱۶ـ۵۱۹؛ مجلسی، ج۲۵، ص۳۱۶.</ref> پس از عصر ائمه نیز از جمله تلاشهای بزرگان شیعه، شناسایی غلات و طرد آنان از میان شیعیان بود،<ref>رجوع کنید به نجاشی، ص۳۳۲، ۳۳۸؛ علامه حلّی، ص۱۴؛ بهبودی، ص۴۷.</ref> اما به رغم این تلاش ها، بخشی از روایات جعلی و مشکوک به مجموعه های حدیثی راه یافت<ref>بهبودی، ص۴۴.</ref> و از این حیث، در احادیث اختلاف و تعارض پیدا شد.<ref>طوسی، ۱۴۰۱، ج۱.</ref>
  
پس از وقوع غیبت امام دوازدهم و در پی قطع ارتباط مستقیم شیعیان با امامان خود، این تعارض نمایانتر شد به طوری که حقایق گاه بر اهل علم نیز مشتبه می گشت.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج1، ص8.</ref> در این شرایط، محدّثان نسبت به پالایش حدیث و تدوین کتب مورد اعتماد، نیاز مبرم احساس کردند. تدوین کتب اربعه توسط محمد بن یعقوب کلینی و محمد بن علی بن بابویه و محمد بن حسن طوسی ــ که به «محمدون ثلاث اُوَل» مشهورند ــ و تدوین دیگر آثار ارزشمند حدیثی، به ویژه کتابهای ابن بابویه و [[شیخ طوسی]] در قرنهای چهارم و پنجم گامی مهم در رفع نابسامانی های موجود در حیطة حدیث و زدودن تعارض از آن به شمار می رود.<ref>رجوع کنید به کتب اربعه؛ کافی.</ref>
+
پس از وقوع [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]] امام دوازدهم و در پی قطع ارتباط مستقیم شیعیان با امامان خود، این تعارض نمایانتر شد به طوری که حقایق گاه بر اهل علم نیز مشتبه می گشت.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۸.</ref> در این شرایط، محدّثان نسبت به پالایش حدیث و تدوین کتب مورد اعتماد، نیاز مبرم احساس کردند. تدوین [[کتب اربعه]] توسط [[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینی]] و [[شیخ صدوق|محمد بن علی بن بابویه]] و [[شیخ طوسی|محمد بن حسن طوسی]] ــ که به «محمدون ثلاث اول» مشهورند ــ و تدوین دیگر آثار ارزشمند حدیثی، به ویژه کتابهای ابن بابویه و شیخ طوسی در قرنهای چهارم و پنجم، گامی مهم در رفع نابسامانی های موجود در حیطه حدیث و زدودن تعارض از آن به شمار می رود.<ref>رجوع کنید به کتب اربعه؛ کافی.</ref>
  
با تألیف کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی در قرنهای چهارم و پنجم، به ویژه کتب حدیثی [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]] و سید مرتضی و [[شیخ مفید]]، تدوین حدیث شیعه در عصر متقدمان به پایان رسید و فقها و متکلمان به مدد این کتابها به تدوین آثار فقهی و کلامی پرداختند و از سوی دیگر فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی شیعه، روند تدوین آثار جدید را کند کرد و عالمان شیعه بیشتر به انتقال کتابهای قبل از طریق اجازه و کتابت و وجاده اهتمام ورزیدند. با این همه بررسی های حدیث شناختی و التفات به مباحث رجال و درایه ــ که از علوم اساسی و ضروری در حوزه حدیث است ــ رونق گرفت و کسانی چون نجاشی و کشّی و ابن غضایری و احمد بن طاووس و علامه حلّی و ابن داود حلّی در این راه گامهای مؤثری برداشتند. از آثار حدیثی ارزشمندی که بر پایه کتب اربعه به منظور بررسی انتقادی آنها، به ویژه از نظر سند و دقت و ضبط تدوین شد، مُنْتقی الجُمان فی الاحادیث الصحاح والحسان بود. این کتاب را حسن بن زین الدین عاملی، فقیه و اصولی نامور شیعه معروف به صاحب معالم، نگاشت که متأسفانه ناتمام ماند.
+
با تألیف کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی در قرنهای چهارم و پنجم، به ویژه کتب حدیثی [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]] و [[سید مرتضی]] و [[شیخ مفید]]، تدوین حدیث شیعه در عصر متقدمان به پایان رسید و فقها و متکلمان به مدد این کتابها به تدوین آثار فقهی و [[علم کلام|کلامی]] پرداختند و از سوی دیگر فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی شیعه، روند تدوین آثار جدید را کند کرد و عالمان شیعه بیشتر به انتقال کتابهای قبل از طریق [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] و [[کتابت (علم الحدیث)|کتابت]] و [[وجاده]] اهتمام ورزیدند. با این همه بررسی های حدیث شناختی و التفات به مباحث [[علم رجال|رجال]] و [[درایه]] ــ که از علوم اساسی و ضروری در حوزه حدیث است ــ رونق گرفت و کسانی چون [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] و [[ابوعمرو کشی|کشّی]] و [[ابن غضائری|ابن غضایری]] و [[سید احمد بن طاووس|احمد بن طاووس]] و [[علامه حلی|علامه حلّی]] و [[ابن داوود حلی|ابن داود حلّی]] در این راه گامهای مؤثری برداشتند. از آثار حدیثی ارزشمندی که بر پایه کتب اربعه به منظور بررسی انتقادی آنها، به ویژه از نظر سند و دقت و ضبط تدوین شد، «[[منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان (کتاب)|مُنْتقی الجُمان فی الاحادیث الصحاح والحسان]]» بود. این کتاب را [[حسن بن زین الدین عاملی]]، فقیه و اصولی نامور شیعه معروف به صاحب [[معالم الدین و ملاذ المجتهدین (کتاب)|معالم]]، نگاشت که متأسفانه ناتمام ماند.
  
 
===ه) تدوین حدیث در دوره متأخران===
 
===ه) تدوین حدیث در دوره متأخران===
  
با روی کارآمدن دولت شیعی صفوی در قرن دهم و فراهم آمدن فضایی نو برای ارائه و نشر تعالیم شیعی، بسیاری از علمای شیعه از نقاط مختلف به ایران آمدند، از جمله حسین بن عبدالصمد و فرزندش بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهائی و محقق کرکی هر سه از جبل عامل، محقق میسی از عراق و سید ماجد بحرانی از بحرین. بدینسان، تألیف آثاری در زمینه فقه و حدیث شیعه که مدتی دچار وقفه و رکود شده بود، دوباره رونق گرفت.<ref>مدیر شانه چی، ص164.</ref>
+
با روی کارآمدن دولت شیعی [[صفویه|صفوی]] در قرن دهم هجری و فراهم آمدن فضایی نو برای ارائه و نشر تعالیم شیعی، بسیاری از علمای [[شیعه]] از نقاط مختلف به [[ایران]] آمدند، از جمله حسین بن عبدالصمد و فرزندش بهاءالدین محمد معروف به [[شیخ بهایی|شیخ بهائی]]، [[شیخ لطف الله عاملی اصفهانی|شیخ لطف الله میسی]] و [[محقق ثانی|محقق کرکی]] از جبل عامل [[لبنان]]، و [[سید ماجد بحرانی]] از [[بحرین]]. بدینسان، تألیف آثاری در زمینه فقه و حدیث شیعه که مدتی دچار وقفه و رکود شده بود، دوباره رونق گرفت.<ref>مدیر شانه چی، ص۱۶۴.</ref>
 +
 
 +
از سوی دیگر پس از آنکه [[محمدامین استرآبادی]] کتاب [[الفوائد المدنیه و الشواهد المکیه (کتاب)|الفوائد المدنیة]] را تألیف کرد و این کتاب در ایران و [[عراق]] منتشر شد، شماری از فقها گرایش اخباری پیدا کردند<ref>دوانی، ص۹۰.</ref> و به حدیث و علوم آن توجه شایانی نمودند.
  
از سوی دیگر پس از آنکه ملامحمدامین استرآبادی کتاب الفوائد المدنیة را تألیف کرد و این کتاب در ایران و [[عراق]] منتشر شد، شماری از فقها گرایش اخباری پیدا کردند (دوانی، ص90) و به حدیث و علوم آن توجه شایانی نمودند. نامورترین محدّثان این دوره که به «محمدون ثلاث اُخَر» معروف اند، منشأ تدوین این آثار مهم در حدیث شدند: الوافی تألیف محمد بن مرتضی معروف به مولی محسن فیضِ کاشانی  که جامع کتب اربعه با حذف مکررات آنها به شمار می رود و حاوی شرح و بررسی احادیث نیز هست؛ <ref>رجوع کنید به الوافی.</ref> بحارالانوار تألیف محمدباقر مجلسی که از حیث محتوا مشتمل بر همه مباحث دینی و از حیث منابع بر بیش از 360 کتاب و رسالة حدیثی و غیره مبتنی است و با شرح و بیان مؤلف همراه است؛ وسائل الشیعه تألیف محمد بن حسن شیخ حر عاملی (متوفی 1104) که جامع احادیث فقهی بر پایه تبویب رایج نزد فقهاست و به طور عمده از کتب اربعه گردآوری شده و از منابع متقدم دیگر نیز بهره برده است. از جوامع دیگر حدیثی این دوره، کتاب عوالم العلوم والمعارف والاحوال تألیف مولی عبداللّه بحرانی اصفهانی، شاگرد و همکار محمدباقر مجلسی  با صورت بندی و محتوای تقریباً همسان با بحارالانوار است.
+
نامورترین محدّثان این دوره که به «محمدون ثلاث اُخَر» معروف اند، منشأ تدوین این آثار مهم در حدیث شدند:  
  
به طور کلی در عصر صفوی گذشته از اهتمام محدثان به جستجو و شناسایی برخی آثار حدیثیِ مهجور و حفظ آنها از آفت و نابودی، گرایش به شرح و بررسی حدیث در موضوعات مختلف نیز رواج یافت و شماری از عالمان چون میرداماد، صدرالمتألهین شیرازی، مولی محمدتقی مجلسی، مولی صالح مازندرانی، محمدباقر مجلسی، مولی رفیعا قزوینی، قاضی سعید قمی و سید نعمت اللّه جزایری بر آثار متقدم حدیثی به ویژه کتب اربعه شرح نوشتند. در این شروح ارزیابی همه جانبة سند و متن احادیث مورد توجه قرار می گرفت. از حیث موضوع بندی نیز گاه به مباحث جدید و صورت بندی های متداول در علوم دینی التفات می شد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به محمدباقر مجلسی، ج1.</ref>
+
#[[الوافى (کتاب)|الوافی]]، تألیف محمد بن مرتضی معروف به [[فیض کاشانی|مولی محسن فیض کاشانی]] که جامع [[کتب اربعه]] با حذف مکررات آنها به شمار می رود و حاوی شرح و بررسی احادیث نیز هست؛<ref>رجوع کنید به الوافی.</ref>
 +
#[[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالانوار]]، تألیف [[علامه مجلسى|محمدباقر مجلسی]] که از حیث محتوا مشتمل بر همه مباحث دینی و از حیث منابع بر بیش از ۳۶۰ کتاب و رساله حدیثی و غیره مبتنی است و با شرح و بیان مؤلف همراه است؛
 +
#[[وسائل الشیعه]]، تألیف [[شیخ حر عاملی|محمد بن حسن شیخ حر عاملی]] (متوفی ۱۱۰۴) که جامع احادیث فقهی بر پایه تبویب رایج نزد فقهاست و به طور عمده از کتب اربعه گردآوری شده و از منابع متقدم دیگر نیز بهره برده است.
 +
#از جوامع دیگر حدیثی این دوره، کتاب «عوالم العلوم والمعارف والاحوال» تألیف مولی عبداللّه بحرانی اصفهانی، شاگرد و همکار محمدباقر مجلسی  با صورت بندی و محتوای تقریباً همسان با بحارالانوار است.
  
سنّت تدوین آثار جدید حدیثی از آن پس با آهنگی کندتر ادامه یافت و برخی عالمان در مقام مستدرک نویسی بر جوامع پیشین چون بحارالانوار و وسایل الشیعه برآمدند؛ معروفترین این کتابها مستدرک الوسایل تألیف میرزا حسین نوری مازندرانی (متوفی 1320) حدیث شناس و کتاب شناس نامور است که آن را بر پایه منابع پیشین و برخی آثار نو یافته، طبق تبویب وسایل الشیعه تنظیم کرد.
+
به طور کلی در عصر [[صفویه|صفوی]] گذشته از اهتمام محدثان به جستجو و شناسایی برخی آثار حدیثیِ مهجور و حفظ آنها از آفت و نابودی، گرایش به شرح و بررسی حدیث در موضوعات مختلف نیز رواج یافت و شماری از عالمان چون [[میرداماد]]، [[ملاصدرا|صدرالمتألهین شیرازی]]، [[محمدتقی مجلسی|مولی محمدتقی مجلسی]]، [[ملا صالح مازندرانی|مولی صالح مازندرانی]]، محمدباقر مجلسی، مولی رفیعا قزوینی، [[قاضی سعید قمی]] و [[سید نعمت الله جزائری|سید نعمت اللّه جزایری]] بر آثار متقدم حدیثی به ویژه کتب اربعه شرح نوشتند. در این شروح ارزیابی همه جانبه [[سند حدیث|سند]] و متن احادیث مورد توجه قرار می گرفت. از حیث موضوع بندی نیز گاه به مباحث جدید و صورت بندی های متداول در علوم دینی التفات می شد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به محمدباقر مجلسی، ج۱.</ref>
  
این کتاب امروزه از مراجع مهم تحقیقات فقهی مجتهدان است. آخرین گام در تدوین حدیث ــ بجز آثاری که با نگرش موضوعی نو و تبویب ویژه سامان یافته <ref>برای نمونه رجوع کنید به الحیاة تألیف محمدرضا حکیمی و دیگران.</ref> ــ جامع حدیثی ــ فقهی جامع احادیث الشیعه است. طرح این اثر حدیثی را فقیه و مرجع تقلید مشهور شیعه، آیت اللّه حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ارائه کرد و در آغاز با اشراف وی چند تن از علما و فضلای حوزه علمیه قم به تدوین آن اهتمام کردند، پس از درگذشت وی نیز کار با جدیت پیگیری شد و صورت اتمام یافت.
+
سنّت تدوین آثار جدید حدیثی از آن پس با آهنگی کندتر ادامه یافت و برخی عالمان در مقام مستدرک نویسی بر جوامع پیشین چون بحارالانوار و وسایل الشیعه برآمدند؛ معروفترین این کتابها [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک الوسایل]] تألیف [[محدث نوری|میرزا حسین نوری مازندرانی]] (متوفی ۱۳۲۰) حدیث شناس و کتاب شناس نامور است که آن را بر پایه منابع پیشین و برخی آثار نو یافته، طبق تبویب وسایل الشیعه تنظیم کرد. این کتاب امروزه از مراجع مهم تحقیقات فقهی مجتهدان است.  
  
گفتنی است که تألیف معجم های موضوعی و واژه ای برای تسهیل دستیابی به مضامین احادیث در جوامع معتبر حدیثی در چند دهة اخیر مطمح نظر مؤلفان بوده و هست. مشهورترین این آثار کتاب سفینة البحار تألیف حاج شیخ عباس معروف به محدّث قمی (متوفی 1359) است که فهرستی موضوعی و الفبایی بر بحارالانوار است.
+
آخرین گام در تدوین حدیث ـ بجز آثاری که با نگرش موضوعی نو و تبویب ویژه سامان یافته <ref>برای نمونه رجوع کنید به الحیاة تألیف محمدرضا حکیمی و دیگران.</ref> ـ جامع حدیثی فقهی [[جامع احادیث الشیعه (کتاب)|جامع احادیث الشیعه]] است. طرح این اثر حدیثی را فقیه و مرجع تقلید مشهور شیعه، آیت اللّه [[آیت الله بروجردی|سید حسین طباطبائی بروجردی]] ارائه کرد و در آغاز با اشراف وی چند تن از علما و فضلای [[حوزه علمیه قم]] به تدوین آن اهتمام کردند، پس از درگذشت وی نیز کار با جدیت پیگیری شد و صورت اتمام یافت.
  
 +
گفتنی است که تألیف معجم های موضوعی و واژه ای برای تسهیل دستیابی به مضامین احادیث در جوامع معتبر حدیثی در چند دهه اخیر مطمح نظر مؤلفان بوده و هست. مشهورترین این آثار کتاب [[سفینة البحار (کتاب)|سفینة البحار]] تألیف [[حاج شیخ عباس قمی]] معروف به محدّث قمی (متوفی ۱۳۵۹) است که فهرستی موضوعی و الفبایی بر [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالانوار]] است.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
+
==منابع مقاله==
==فهرست منابع==
+
* ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۱) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).  
+
* ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، چاپ محب الدین خطیب، قاهره ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.  
 
+
* ابن حجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، (بیروت) ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.  
(۲) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، چاپ محب الدین خطیب، قاهره ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.  
+
* ابن حنبل، العلل و معرفة الرجال، چاپ وصی اللّه بن محمود عباس، بیروت ۱۴۰۸.  
 
+
* ابن‌سعد، الطبقات الکبرى.  
(۳) ابن حجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، (بیروت) ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.  
+
* ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، چاپ صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.  
 
+
* ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، قاهره ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.  
(۴) ابن حنبل، العلل و معرفة الرجال، چاپ وصی اللّه بن محمود عباس، بیروت ۱۴۰۸.  
+
* ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).  
 
+
* ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۴، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).  
(۵) ابن‌سعد، الطبقات الکبرى.  
+
* محمود ابوریّه، اضواء علی السنة المحمدیة، او، دفاع عن الحدیث، مصر (۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).  
 
+
* محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.  
(۶) ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، چاپ صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.  
+
* محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، قاهره (۱۴۰۳/ ۱۹۸۲).  
 
+
* محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.  
(۷) ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، قاهره ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.  
+
* احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش.  
 
+
* محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.  
(۸) ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).  
+
* محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هوسنن الترمذی، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت: داراحیاء التراث العربی.  
 
+
* رسول جعفریان، مقدمه ای بر تاریخ تدوین حدیث، قم ۱۳۶۸ ش.  
(۹) ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۴، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).  
+
* محمدرضا جلالی حسینی، تدوین السنة الشریفة، قم ۱۳۷۶ ش.  
 
+
* اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت ۱۹۷۴.  
(۱۰) محمود ابوریّه، اضواء علی السنة المحمدیة، او، دفاع عن الحدیث، مصر (۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).  
+
* هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث و المحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، (بی تا).  
 
+
* محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.  
(۱۱) محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.  
+
* محمد عجاج خطیب، السنة قبل التدوین، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.  
 
+
* احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، بیروت ۱۹۷۴.  
(۱۲) محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، قاهره (۱۴۰۳/ ۱۹۸۲).  
+
* محمد عبدالعزیز خولی، تاریخ فنون الحدیث النبوی، چاپ محمود ارناؤوط و محمد بدرالدین قهوجی، دمشق ۱۴۰۸.  
 
+
* عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، السنن الدارمی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.  
(۱۳) محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.  
+
* محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۰.  
 
+
* محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۲ ش.  
(۱۴) احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش.  
+
* عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ ش.  
 
+
* عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹.  
(۱۵) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.  
+
* علی شهرستانی، منع تدوین الحدیث، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.  
 
+
* صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، عرض و دراسة، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.  
(۱۶) محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هوسنن الترمذی، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی تا).  
+
* حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، (بغداد ۱۳۷۰)، چاپ افست تهران (بی تا).  
 
+
* حارث سلیمان ضاری، الامام الزهری و اثره فی السنة، موصل ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.  
(۱۷) رسول جعفریان، مقدمه ای بر تاریخ تدوین حدیث، قم ۱۳۶۸ ش.  
+
* کاظم طباطبائی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، قم ۱۳۷۷ ش.  
 
+
* نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.  
(۱۸) محمدرضا جلالی حسینی، تدوین السنة الشریفة، قم ۱۳۷۶ ش.  
+
* مرتضی عسکری، عبداللّه بن سبأ و اساطیر اخری، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.  
 
+
* مرتضی عسکری، معالم المدرستین، تهران ۱۴۱۳.  
(۱۹) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت ۱۹۷۴.  
+
* محمود فاخوری، الامام مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری: حیاته و صحیحه، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.  
 
+
* جمال الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة البیطار، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.  
(۲۰) هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث و المحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، (بی تا).  
+
* محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة، قاهره: مکتبة الکلیات الازهریة، (بی تا).  
 
+
* مجلسی، بحارالانوار.  
(۲۱) محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.  
+
* کاظم مدیر شانه چی، تاریخ حدیث، تهران ۱۳۷۷ ش.  
 
+
* یوسف عبدالرحمان مرعشلی، علم فهرسة الحدیث: نشأته، تطوّره، اشهر ما دوّن فیه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.  
(۲۲) محمد عجاج خطیب، السنة قبل التدوین، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.  
+
* مسعودی، مروج (بیروت).  
 
+
* مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، (بی تا).  
(۲۳) احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، بیروت ۱۹۷۴.  
+
* مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، تهران ۱۳۷۷ ش.  
 
+
* عبدالرحمان معلمی، الانوار الکاشفة لما فی الاضواء من المجازفة، بیروت ۱۴۰۳.  
(۲۴) محمد عبدالعزیز خولی، تاریخ فنون الحدیث النبوی، چاپ محمود ارناؤوط و محمد بدرالدین قهوجی، دمشق ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.  
+
* احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.  
 
+
==منبع==
(۲۵) عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، السنن الدارمی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.  
+
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "تدوین حدیث" از مجید معارف.
 
 
(۲۶) محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۰.  
 
 
 
(۲۷) محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۲ ش.  
 
 
 
(۲۸) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ ش.  
 
 
 
(۲۹) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.  
 
 
 
(۳۰) علی شهرستانی، منع تدوین الحدیث، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.  
 
 
 
(۳۱) صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، عرض و دراسة، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.  
 
 
 
(۳۲) حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، (بغداد ۱۳۷۰)، چاپ افست تهران (بی تا).  
 
 
 
(۳۳) حارث سلیمان ضاری، الامام الزهری و اثره فی السنة، موصل ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.  
 
 
 
(۳۴) کاظم طباطبائی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، قم ۱۳۷۷ ش.  
 
 
 
(۳۵) نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.  
 
 
 
(۳۶) مرتضی عسکری، عبداللّه بن سبأ و اساطیر اخری، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.  
 
 
 
(۳۷) مرتضی عسکری، معالم المدرستین، تهران ۱۴۱۳.  
 
 
 
(۳۸) محمود فاخوری، الامام مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری: حیاته و صحیحه، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.  
 
 
 
(۳۹) جمال الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة البیطار، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.  
 
 
 
(۴۰) محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة، قاهره: مکتبة الکلیات الازهریة، (بی تا).  
 
 
 
(۴۱) مجلسی، بحارالانوار.  
 
 
 
(۴۲) کاظم مدیر شانه چی، تاریخ حدیث، تهران ۱۳۷۷ ش.  
 
 
 
(۴۳) یوسف عبدالرحمان مرعشلی، علم فهرسة الحدیث: نشأته، تطوّره، اشهر ما دوّن فیه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.  
 
 
 
(۴۴) مسعودی، مروج (بیروت).  
 
 
 
(۴۵) مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، (بی تا).  
 
 
 
(۴۶) مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، تهران ۱۳۷۷ ش.  
 
 
 
(۴۷) عبدالرحمان معلمی، الانوار الکاشفة لما فی الاضواء من المجازفة، بیروت ۱۴۰۳.  
 
 
 
(۴۸) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
 
 
 
==منابع==
 
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/ دانشنامه جهان اسلام]، مدخل "تدوین حدیث" از مجید معارف.
 
 
 
 
[[رده:تدوین حدیث]]
 
[[رده:تدوین حدیث]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
+
{{حدیث}}
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
|شناسه= خوب
+
|شناسه= متوسط
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۲


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«تدوین حدیث» اصطلاحی در علوم حدیث، به معنای ثبت حدیث و یا تنظیم حدیث و تألیف کتاب حدیثی است. با وجود توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نگارش احادیث، پس از درگذشت آن حضرت، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه به وجود آمد که تا عصر خلافت عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت. ثبت و تدوین حدیث در نزد محدثان شیعه و اهل سنت، مراحل متعددی را پشت سر گذاشته است. کتب اربعه و صحاح سته از مهمترین مجموعه های حدیثی این دو فرقه اسلامی است.

مفهوم تدوین حدیث

تدوین در اصل به معنای «در دیوان نبشتن» بوده[۱] و در اصطلاح به معنای ثبت نوشته های متفرق در کنار هم به منظور حفظ آنها از نابودی است و اگر این نوشته ها در فصلهایی تنظیم و در کنار هم جمع شود، به آن تصنیف می گویند. «تقیید» نیز به معنای ثبت و نگارش است اما تدوین از نظر معنی از آن وسیعتر است.[۲] اصطلاح تدوین در عصر صحابه و تابعین استعمال چندانی نداشته و در آن دوره بیشتر بر اصطلاح کتابت و تقیید و تألیف تأکید می شده است.

تدوین حدیث اصطلاحی شایع در روایات تاریخی و کتب علوم حدیثی است. با توجه به موارد کاربرد آن از تدوین دو معنی فهمیده می شود: ثبت حدیث و تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی.

  • الف) ثبت حدیث:

ابن حَجَر عَسقَلانی (متوفی ۸۵۲) ضمن اشاره به شفاهی بودن روایت در عهد صحابه و تابعین، گفته است که ترس بزرگان از نابودی دانش باعث شد که آنان به تدوین حدیث بپردازند. آغازگر تدوین ابن شهاب زُهْری (متوفی ۱۲۴) بود و پس از آن تصنیف فراوان شد.[۳] در این سخن تدوین از طرفی در مقابل «حفظ» و از طرف دیگر در مقابل «تصنیف» بکار رفته است ولذا معنایی جز نگارش ندارد.

از سخن ابن شهاب که «این علم را پیش از من کسی تدوین نکرد»[۴] نیز معنایی جز نگارش بدست نمی آید، زیرا بنا به برخی گزارشها، در آن زمان دانشمندان نگارش حدیث را مکروه می پنداشتند.[۵] از معاصران نیز بعضی، تدوین را به مفهوم نگارش بکار برده اند.[۶] عجاج خطیب در فصلی با عنوان «ما دُوِّنَ فی صدرالاسلام» از مکتوباتی نام برده است که از نظر نظم و نسق با تألیفات محدّثان قرنهای بعد شباهتی ندارد.[۷]

  • ب) تنظیم حدیث و تألیف رساله یا کتاب حدیثی:

از کلام ذهبی که شروع تدوین حدیث را در ۱۴۳ هجری دانسته و نتیجه چنین تدوینی را ظهور تصانیف متعدد اعلام کرده است،[۸] می توان مراد او را از تدوین همان تنظیم و مرتب سازی دانست زیرا نگارش ابتدایی از دهها سال قبل از آن صورت می گرفته است.

به علاوه در سخن ذهبی بحث از پیدایش تصانیف است و تصنیف کتابی است که مطالب آن در چند فصل منظم شده است.[۹]

به گفته ابن حجر عسقلانی[۱۰]، احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دوره صحابه و بزرگان تابعین مدون و مرتب نشده بود.[۱۱] منظور او نفی کلی نگارش حدیث در عصر صحابه و تابعین نیست. نجاشی نیز درباره ثُبَیت، یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام سخنی دارد که بر اساس آن روایات این شخص مکتوب بوده اما مدون یعنی مرتب و منظم نبوده است.

در مجموع می توان گفت که تدوین در اصل به معنای جمع آوری و نگارش بوده اما این کار در هر دوره ویژگی هایی داشته است. تدوین حدیث در عصر پیامبر اکرم و صحابه، نگارش و ثبت بوده اما از قرن دوم به بعد این مفهوم توسعه یافته و علاوه بر نگارش، تبویب و تنظیم را هم دربر گرفته است؛ از این رو، علمای حدیث در کتب خود از ادوار تدوین بحث می کنند و برای هر دوره خصوصیتی می آورند که از دوره های دیگر تمایز دارد.[۱۲]

تدوین حدیث در زمان پیامبر اکرم

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم کاتبان متعددی داشت که بعضی به فرمان آن حضرت وحی را می نوشتند و بعضی نیز معاهدات و نامه های پیامبر را ثبت می کردند.[۱۳] با توجه به این مطلب، در طول رسالت نبی اکرم اسناد بسیاری نوشته شد که علاوه بر مصادر تاریخی، قسمتی از آنها در دو کتاب «مکاتیب الرسول» و «مجموعه الوثائق السیاسیة» گردآوری شده است. بیش از پنجاه تن از صحابه نیز به سائقه شخصی و امکاناتی که در اختیار داشتند، احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را ثبت می کردند.[۱۴]

علاوه بر حضرت علی علیه السلام، معروفترین کاتبان روایات این اشخاص بودند: عبداللّه بن عمرو بن عاص[۱۵] جابر بن عبداللّه انصاری، [۱۶] سَمُرَة بن جُنْدَب،[۱۷] سعد بن عباده انصاری[۱۸] و عبداللّه بن عباس.[۱۹] از این عده آثاری برجای ماند که در دوره های بعد از آنها استفاده شد.

رسول خدا بارها نگارش احادیث خود را توصیه فرموده بود.[۲۰] به گفته آن حضرت، باقی ماندن ورقه ای از مؤمن ـ که در آن علمی [از مطالب دینی] ضبط شده باشد ـ حایل بین او و آتش دوزخ است.[۲۱] پیامبر اکرم در آستانه وفات نیز درصدد نگارش وصیت خود بود که بعضی صحابه مانع شدند.[۲۲]

به رغم تمام این شواهد، عده ای از محدثان با استناد به روایاتی که ابوسعید خدری و ابوهریره و زید بن ثابت نقل کرده اند، معتقدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوره ای از حیات خود با نگارش حدیث موافق نبود و حتی اصحاب را از این کار نهی می کرد.[۲۳]

روایت دو فرد اخیر را محققان اهل سنّت ضعیف دانسته اند.[۲۴] درباره روایت ابوسعید نیز دانشمندان از جهت موقوف یا مرفوع بودن آن، اختلاف نظر دارند.[۲۵] به فرض مرفوع بودن روایت ابوسعید از جهت متن و سند اشکالات اساسی دارد[۲۶] و نمی توان از آن نتیجه گرفت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با نگارش حدیث مخالف بوده است. البته به عقیده علمای اهل سنّت، که قایل به صحت روایت ابوسعید شده اند،[۲۷] تعارض روایات اذنِ کتابت و نهی از آن با قول به منسوخ بودن روایات نهی یا خاص بودنِ خطاب در آنها قابل رفع است.[۲۸] اما محققان شیعه صدور احادیث نهی را از اساس نفی کرده اند.[۲۹] به هر جهت مطلب مهم توجه به آخرین موضع رسول خداست که در موافقت با تدوین حدیث بوده است.[۳۰]

تدوین حدیث پس از پیامبر اکرم

پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نسبت به نقل و نگارش حدیث موانعی از جانب خلفای سه گانه و برخی صحابه به وجود آمد. آنان با طرح دلایلی، مردم را به ترک نقل و تدوین حدیث دعوت کردند، دلایلی چون جلوگیری از اختلاف افتادن در بین مسلمانان،[۳۱] ترس از نسبت دادن خلاف به پیامبر،[۳۲] کافی بودن قرآن و در نتیجه عدم نیاز به حدیث،[۳۳] ترس از اختلاط قرآن با حدیث و نیز ترس از ترک قرآن و پرداختن به غیر آن.[۳۴] آنان حتی بعضی صحابه را به سبب نقل حدیث تحت فشار قرار دادند،[۳۵] حتی ابوبکر به از بین بردن روایاتی که در اختیار داشت، مبادرت کرده بود.[۳۶]

از نظر محققان، هیچیک از دلایل یادشده علت اصلی ممنوعیت نقل و تدوین حدیث نبوده[۳۷] و این ممنوعیت با حوادث سیاسی آن عصر ارتباط داشته است. از جمله آنکه هدف مهم مانعان، از بین رفتن احادیثی از پیامبر درباره فضایل و رذایل اشخاص بود،[۳۸] حساسیت کمتر داشتن نسبت به نقل روایات فقهی،[۳۹] مؤید این مطلب است.

واکنش صحابه و تابعین در مقابل سیاست منعِ نقل و تدوین حدیث، متفاوت بود. عده ای نقل و نگارش حدیث را ترک کردند.[۴۰] عده ای حدیث را به خاطر سپردند، اما از تدوین آن خودداری کردند یا نوشته های حدیثی خود را از بین بردند،[۴۱] عده ای نیز مقاومت کردند و به نقل و تدوین حدیث ادامه دادند.[۴۲] به هر حال، سیاستِ منع روایت و تدوین حدیث موجب شد که بخش وسیعی از احادیث به تدریج فراموش یا مضمون آنها تحریف شود یا جعل به این حوزه راه یابد.[۴۳]

در عهد خلافت معاویه، سیاست خلفای سه گانه درباره حدیث دنبال شد.[۴۴] در این دوره علاوه بر سخت گیری نسبت به اهل بیت پیامبر، دستور داده شد درباره فضایل خلفای سه گانه و ذمّ و نکوهش علی علیه السلام روایاتی جعل شود و عده ای از صحابه و تابعین برای این کار به خدمت گرفته شدند.[۴۵] این وضع تا پایان قرن نخست ادامه یافت.

در سال ۹۹ هجری عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید.[۴۶] وی که سیره اش با خلفای پیشین تفاوت داشت، با احساس خطر نسبت به از بین رفتن سنت و حدیث پیامبر،[۴۷] در فرمانی به عامل خود در مدینه، ابوبکر بن محمد بن عَمرو بن حَزم انصاری، نگارش حدیث و سنّت پیامبر را خواستار شد.[۴۸] برخی نوشته اند که او نظیر این فرمان را برای ابن شهاب زُهْری[۴۹] و حکام ولایات دیگر نیز صادر کرد.[۵۰]

به نوشته ابن حجر عسقلانی، صدور فرمان عمر بن عبدالعزیز نشانه آغاز تدوین بوده است.[۵۱] بیشتر دانشمندان معاصر نیز خلافت عمر بن عبدالعزیز را مقارن با مبدأ رسمی تدوین حدیث دانسته اند.[۵۲] به گزارش محمد عجاج خطیب،[۵۳] فرمان رسمی تدوین حدیث را پیش از این یکی از امرای مصر به نام عبدالعزیز بن مروان (متوفی ۸۵) خطاب به کثیر بن مُرّه حضرمی صادر کرده بوده، اما معلوم نیست که کثیر بن مرّه از این فرمان اطاعت کرده بوده است یا خیر. بعضی برآن اند که به سبب کوتاهی دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز، از امتثال ابن حزم نیز اثری در دست نیست،[۵۴] اما بنابر قراینی ابن حزم دفاتری از حدیث تدوین کرده بود که از میان رفته است.[۵۵]

به هر صورت، فرمان عمر بن عبدالعزیز نقطه عطفی در مسیر تدوین حدیث به شمار می رود. برخی مستشرقان از جمله گولدتسیهر، نسبت به هر گونه تدوین در قرن نخست تشکیک کرده اند، اما نظر این گروه از مستشرقان را در این خصوص به دور از غرض ــ در ایجاد تردید نسبت به اصالت سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ــ ندانسته اند.[۵۶]

پس از فرمان عمر بن عبدالعزیز، به تدریج دانشمندان به تدوین حدیث روی آوردند. در این که چه کسی نخستین بار به تدوین حدیث پرداخت، اختلاف هست. ابن حجر در یک جا نخستین تدوین کنندگان حدیث را ربیع بن صبیح و سعید بن ابی عروبه ذکر کرده[۵۷] و در جای دیگر ابن شهاب زهری را آغازگر تدوین معرفی نموده است.[۵۸] به تصریح مالک بن انس، نخستین مدوِن علم حدیث ابن شهاب است.[۵۹]

به نوشته ذهبی،[۶۰] خالد بن سعدان (متوفی ۱۰۴) هفتاد صحابی را ملاقات کرد و دانش خود را که از آنان آموخته بود در مصحفی گرد آورد. ابن حزم انصاری[۶۱] و ابن جریج[۶۲] را نیز آغازگر تدوین دانسته اند. در مجموع، در بیشتر اقوال، ابن شهاب زهری نخستین مدون دانسته شده،[۶۳] شاید به دلیل سخن خود ابن شهاب که گفته است پیش از من کسی این علم را تدوین نکرده است.[۶۴]

به هر حال، در مورد نخستین مدون حدیث قطعیت وجود ندارد، زیرا افراد یاد شده معاصر یکدیگر بوده اند و به همین دلیل مشکل می توان گفت که کدامیک در تدوین بر دیگری سبقت داشته است.[۶۵] همچنین ممکن است اول بودن هر یک به نسبت منطقه ای باشد که در آن می زیسته است. در عصر بنی امیه کار تدوین بسیار کند بود زیرا کتابت و تدوین علوم از نظر اکثر دانشمندان خوشایند تلقی نمی شد،[۶۶] ضمن آن که تدوین نیز وضعی ابتدایی داشت و از تنظیم و طبقه بندی مطالب در آن خبری نبود،[۶۷] اما پس از به خلافت رسیدن بنی عباس و به ویژه در عصر منصور عباسی در تدوین حدیث تحولی ایجاد شد[۶۸] که البته تشویق منصور عباسی به امر تدوین و استقبال علما از آن، علل خاصی داشت.[۶۹] بنا به گزارش ذهبی در سال ۱۴۳ در تمام شهرها دانشمندان به تدوین معلومات خود در رشته های حدیث و فقه و تفسیر پرداختند و در نتیجه تصانیف فراوانی پدید آمد.[۷۰]

از قرن دوم تا پنجم، تدوین حدیث مسیر مشخصی داشته و به روشهای مختلفی صورت می گرفته که از مهمترین آنهاست: تدوین موضوعی به ویژه بر اساس ابواب فقهی و تدوین بر حسب مسانید، یعنی نگارش احادیثی که هر یک از صحابه روایت کرده اند در یک باب.[۷۱] از این دو روش شیوه نخست را بهتر دانسته اند.[۷۲]

سیر تدوین حدیث در اهل‌سنت

در سیر تدوین حدیث اهل سنت ادوار مهمی وجود داشته که عبارت است از:

الف) دوره مصنفات اولیه

در این دوره محدثان در کتابهای خود حدیث و غیرحدیث (آرای صحابه و تابعین) را در کنار هم ثبت می کردند، زیرا عده ای از متقدمان اطلاق «حدیث» را بر آثار صحابه و تابعین صادق می دانستند.[۷۳] در این دوره، نسبت به روایات از لحاظ صحت و سُقم یا مرسل و مسند بودن حساسیت چندانی وجود نداشت. بسیاری از مشاهیر حدیث در قرن دوم، از جمله ابن جریج، سعید بن ابی عروبه، حمّاد بن سلَمه، اَوْزاعی، سفیان ثوری و مالک بن انس،[۷۴] دارای تصنیف حدیثی بودند، هر چند از آثار این دوره جز کتاب موطّأ مالک بن انس اثر دیگری بر جای نمانده است.[۷۵]

ب) دوره تدوین مسانید

مسند کتابی است که در آن احادیث ذیل نام راوی آنها ــ که از یک صحابی است ــ طبقه بندی شده است. تدوین مسانید در دهه های پایانی قرن دوم شروع شد و در قرن سوم به شکل گسترده[۷۶] و پس از قرن سوم نیز کم و بیش ادامه یافت. ویژگی مهم و بارز مسانید، جدا شدن حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از گفته های صحابه و تابعین و توضیحات فقها درباره آنها بود.[۷۷] همچنین از آنجا که هدف صاحب مسند، جمع آوری کلیه منقولات یک صحابی در کنار هم بود، طبعاً در این گونه کتب همه گونه روایت، از صحیح و ضعیف و حتی جعلی یکجا گرد می آمد،[۷۸] لذا مسانید از لحاظ اعتبار در شمار منابع درجه سوم، بعد از صحاح و سنن به شمار می روند[۷۹] و تنها مسند احمد بن حنبل از دیگر مسانید متمایز بوده و از نظر برخی، در ردیف سنن قرار گرفته است.[۸۰]

ج) تدوین صحاح و سنن

محدودیت های مسانید سبب گردید که در قرن سوم شیوه دیگری در تدوین حدیث پیدا شود. در این شیوه از بین روایات، نوع صحیح آنها گزینش و در قالب ابواب موضوعی طبقه بندی می شد.[۸۱] همچنین تدوین نوع دیگری از کتب با عنوان سنن، مورد توجه محدثان قرار گرفت. سنن کتابی است که معمولاً مشتمل بر احادیث احکام است که بر پایه ابواب فقهی مدون شده است.[۸۲] در این کتب نیز روایات به صورت مسند و عاری از موقوفات است، زیرا از آنجا که موقوفات به صحابه منتسب اند[۸۳] در شمار حدیث قرار می گیرند ولی نمی توان آنها را سنن پیامبر دانست.[۸۴]

در دوره متقدمان، تدوین سنن امری شایع بود. به صحیحین[۸۵] و سنن اربعه[۸۶] با نوعی تسامح «صحاح سته» اطلاق شده است. این کتب ــ که اهمّ مصادر حدیث اهل سنّت اند ــ در قرن سوم تدوین شدند، لذا این قرن، عصر طلایی تدوین حدیث به شمار می رود.[۸۷]

د) استمرار تدوین پس از صحاح سته

محدّثان در قرن چهارم و پنجم، احادیثی را که محدّثان پیشین کمتر به آنها توجه کرده بودند، در قالب تألیفات جدید تدوین کردند. بعضی محدّثان نامدار این دو قرن این اشخاص بودند: یعقوب بن اسحاق معروف به ابو عوانه اسفراینی (متوفی ۳۱۶) صاحب مسند یا صحیح؛ محمد بن حِبّان بن احمد معروف به ابن حبّان (متوفی ۳۵۴) صاحب المسند الصحیح یا الانواع والتقاسیم؛ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (متوفی ۳۶۰) صاحب معاجم سه گانه؛ ابوالحسن علی بن عمر معروف به دارقطنی صاحب الزامات که در واقع مستدرکی بر صحیحین است؛ ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه معروف به حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵) صاحب کتابهای العلل، الامالی، فوائدالشیوخ، امالی العشیات، معرفة علوم الحدیث و المستدرک علی الصحیحین[۸۸] و ابوبکر احمد بن حسین خسروجردی مشهور به بیهقی (متوفی ۴۵۸) صاحب دو کتاب السنن الکبری و السنن الصُغری[۸۹].

قرن پنجم پایان دوره تدوین حدیث اهل سنت در دوره متقدمان به شمار می رود. به گفته بعضی محققان، در این قرن جمع کردن مصادری که مشخصه آن سندهای متصل از مؤلف تا رسول خدا باشد، متوقف گردید و پیشوایان حدیث از قبول حدیثی که محدّثان سابق روایت نکرده بودند خودداری کردند، به طوری که بعدها ابن صلاح (متوفی ۶۲۴) گفت اگر امروز کسی حدیثی بیاورد که نزد محدّثان سابق نباشد، از او پذیرفته نمی شود.[۹۰]

ه) تدوین جوامع حدیث در دوره متأخران

مقصود از جوامع حدیث، کتابهایی است که با استفاده از کتب اصلی حدیث از جمله صحاح سته، موطّأ مالک و مسند احمد بن حنبل تدوین شده است. این کتب به چند دسته تقسیم می شود:

  • کتبی که فقط جامع روایات صحیحین است؛
  • کتبی که جامع روایات صحاح و سنن و مسانید مهم است؛
  • کتبی که در آنها با استفاده از منابع اخیر تنها به جمع روایات فقهی بسنده شده است.[۹۱]

در مورد کتابهای دسته اول گفتنی است که افراد بسیاری دارای «الجمع بین الصحیحین» بوده اند، از جمله:

  1. جوزقی نیشابوری (متوفی ۳۸۸)،
  2. ابومسعود ابراهیم بن عبید دمشقی (متوفی ۴۰۱)،
  3. اسماعیل بن احمد معروف به ابن فرات سرخسی نیشابوری (متوفی ۴۱۴)،
  4. ابوبکر احمد بن محمد برقانی (متوفی ۴۲۵)،
  5. محمد بن نصر یا ابی نصر فتوح حمیدی (متوفی ۴۸۸)،
  6. حسین بن مسعود بغوی (متوفی ۵۱۶)،
  7. محمد بن عبدالحق اشبیلی (متوفی ۵۸۱)،
  8. احمد بن محمد قرطبی معروف به ابن ابی الحجة (متوفی ۶۴۲)،
  9. صاغانی (متوفی ۶۵۰)،
  10. محمد حبیب اللّه الشنقیطی (متوفی ۱۳۶۳) از معاصران در کتاب زادالمسلم فیما اتّفق علیه البخاری و المسلم،
  11. محمدفؤاد عبدالباقی (متوفی ۱۳۸۸) در کتاب اللؤلؤ والمرجان فیما اتّفق علیه الشیخان، به استخراج مشترکات صحیحین پرداختند.[۹۲]

در دسته دوم نیز کتب مختلفی تدوین گردید که مهمترین جامعان آنها این اشخاص بودند:

  1. بغوی صاحب مصابیح السنة، وی در این کتاب به جمع روایات صحاح سته و موطّأ مالک بن انس اقدام نمود.[۹۳]
  2. احمد بن رزین بن معاویه (متوفی ۵۳۵) مؤلف التجرید للصحاح والسنن، وی در این کتاب تنها به جمع روایات صحیح از کتب شش گانه پرداخت با این تفاوت که به جای سنن ابن ماجه، موطّأ مالک بن انس را در نظر گرفت.[۹۴]
  3. ابوالسعادات مجدالدین مبارک بن ابی الکرم معروف به ابن اثیر جزری (متوفی ۶۰۶) مؤلف جامع الاصول من احادیث الرسول.
  4. ابوالفرج عبدالرحمان بن علی جوزی معروف به ابن جوزی (متوفی ۵۹۷) مؤلف جامع المسانید والالقاب، وی در این کتاب روایات صحیحین و مسند احمد بن حنبل و جامع ترمذی را به ترتیب مسانید جمع کرد و بعدها محبّ الدین طبری (متوفی ۶۹۴) به این کتاب ترتیب و تدوین جدیدی داد.[۹۵]
  5. اسماعیل بن عمر بن کثیر معروف به ابن کثیر دمشقی (متوفی ۷۷۴) صاحب جامع المسانید والسنن الهادی لِأقْوَم السنن، در این کتاب نیز روایات کتب شش گانه و مسند احمد بن حنبل و مسند ابی بکر بزاز و مسند ابی یَعْلی والمعجم الکبیر طبرانی به روش مسانید جمع و تدوین شده است، این کتاب در حدود یکصد هزار حدیث دارد مشتمل بر روایات صحیح و حسن و ضعیف.[۹۶]
  6. عبدالرحمان بن ابی بکر جلال الدین سیوطی صاحب جمع الجوامع یا جامع کبیر؛
  7. علاءالدین علی بن حسام مشهور به متقی هندی صاحب کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، مبنای این کتاب همان جمع الجوامع سیوطی است با این تفاوت که روایات آن بر مبنای حروف الفبا و موضوعات فقهی تنظیم شده است، متقی هندی احادیث الجامع الصغیر را به همین شیوه تنظیم کرد و آن را منهج العمال فی سنن الاقوال نامید.[۹۷]
  8. شیخ منصور علی ناصف (از معاصران) صاحب التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، وی در این کتاب به رسم قدما به جمع و تدوین روایات پنج کتاب از کتب شش گانه پرداخت، به این معنی که از درج روایات سنن ابن ماجه خودداری کرد.[۹۸]
  9. بشّار عوّاد عراقی و همکاران او که المسند الجامع لاحادیث الکتب الستة و مؤلفات اصحابها الاخری و موطّأ مالک و مسانید الحُمَیْدی و احمد بن حنبل را تدوین کردند. این کتاب بر مبنای مسندها تنظیم شده اما احادیث هر یک از صحابیان بر پایه ابواب آورده شده است. کتاب دارای ۸۰۲، ۱۷ حدیث از ۲۳۷، ۱ صحابی است.[۹۹]

در دسته سوم یعنی جوامع احادیث فقهی نیز کتابهای متنوعی تدوین شده که از مهمترین آنهاست:

  1. السنن الکبری والسنن الصغری، هر دو از احمد بن حسین بیهقی (متوفی ۴۵۸)
  2. الاحکام الصغری از ابومحمد عبدالحق اشبیلی (متوفی ۵۸۲)
  3. عمدة الاحکام از حافظ عبدالغنی بن عبدالواحد مقدّسی (متوفی ۶۰۰)
  4. منتقی الاخبار فی الاحکام از عبدالسلام بن عبداللّه حرّانی معروف به ابن تیمیّه (متوفی ۶۵۲)
  5. الترغیب والترهیب از عبدالعظیم بن عبدالقوی (متوفی ۶۵۶)
  6. الالمام فی احادیث الاحکام از ابن دقیق العید (متوفی ۷۰۲)
  7. تقریب الاسانید و ترتیب المسانید از زین الدین ابی الفضل عبدالرحیم بن حسین عراقی (متوفی ۸۰۶)
  8. بلوغ المرام من احادیث الاحکام از ابن حجر عسقلانی.[۱۰۰]

غیر از موارد مذکور، در دوره متأخران کتب حدیثی دیگر با ویژگی هایی متفاوت با آنچه گذشت، تدوین شد که از جمله می توان به کتب زواید، مستخرجات اجزاء، اطراف حدیث، تخریج، معاجِم موضوعی و واژه ای، نقد و تصحیح منابع پیشین و بررسی احادیث از نظر درستی سند و متن و نیز موضوع جعل و وضع حدیث اشاره کرد.[۱۰۱] این سنت تا عصر حاضر نیز استمرار یافته و مطالعات حدیثی برای تدوین آثار جدید، با توجه به پرسشها و نیازهای علمی صورت می پذیرد.

تدوین حدیث در شیعه

مقصود از حدیث شیعه، احادیث پیامبر اسلام که از طرق مورد قبول شیعه وارد شده و نیز احادیث امامان علیهم السلام است. به اعتقاد شیعه، امامان به عنوان جانشینان رسول خدا از دو ویژگی علم وَهْبی (موهوبی) و عصمت برخوردارند، لذا قول و فعلشان همانند قول و فعل پیامبر معتبر است.[۱۰۲] رسول خدا نیز در حدیث ثقلین،[۱۰۳] تمسّک به آنان را توصیه کرده و آن را عامل رهایی از گمراهی دانستند و در نتیجه حجیت آنان را امضا فرمودند، از این رو شیعیان علاوه بر ثبت روایات پیامبر اکرم، به نگارش حدیث امامان علیهم السلام نیز پرداختند.

موضع شیعه از آغاز، جواز نگارش حدیث به منزله پایه تدوین آن بود. رسول خدا خود مطالب را به امام علی علیه السلام املا می کرد[۱۰۴] و گاه نوشته ای از احادیث را به حضرت فاطمه سلام اللّه علیها می داد[۱۰۵] که برای فاطمه بسیار عزیز بود.[۱۰۶] حضرت علی از جمله کاتبان پیامبر بود که علاوه بر قرآن، معاهدات آن حضرت را می نگاشت[۱۰۷] و بنابر روایت سیوطی به نگارش احادیث به ویژه با سند آن، توصیه می کرد.[۱۰۸]

علاوه بر آن، حضرت علی علیه السلام خود کاتبانی نیز داشت، از جمله علی و عبیداللّه پسران ابورافع.[۱۰۹] توصیه حسن بن علی علیه السلام به پسران خود و پسران برادرش کسب دانش و نگارش آن بود.[۱۱۰] به گفته ابن ندیم، اسنادی به خط حضرت علی و حسنین علیهم السلام وجود داشته است.

با توجه به این شواهد، وقتی دانشمندان از اختلاف اصحاب پیامبر درباره نگارش حدیث خبر می دهند، از امام علی و امام حسن علیهما السلام در شمار موافقان نگارش نام می برند.[۱۱۱] امامان دیگر نیز بر ثبت علم تأکید داشتند. امام صادق علیه السلام نگارش را مایه اطمینان دل و عامل حفظ مطالب می دانست.[۱۱۲] و به اصحاب خود برای مراقبت از نوشته ها توصیه می کرد و کتاب را میراث علمی برای آیندگان می دانست. لذا برخی شاگردان ائمه با لوح و قلم در جلسات آنان حاضر می شدند و روایات را می نگاشتند.[۱۱۳] برخی نیز پس از استماع حدیث با کمک کاتبان به ثبت آنها می پرداختند.[۱۱۴] به این ترتیب، نوشته های فراوانی به وجود آمد و با سیر مشخصی تدوین شد.

مراحل تدوین حدیث شیعه

حدیث شیعه از صدور تا تدوین نهایی این مراحل را داشته است:

الف) تدوین میراث علمی امامان

نخستین کتابی که در اسلام تدوین گردید، کتابی به املای پیامبر اکرم و خط حضرت علی علیهما السلام بود که به آن «صحیفة جامعه» یا «جامعه» گفته اند.[۱۱۵] این کتاب یکی از پشتوانه های حدیث شیعه است[۱۱۶] که با استفاده از آن، انطباق حدیث شیعه با سنّت پیامبر و نیز شایستگی ائمه به عنوان وارثان علوم نبوی بدست می آید.[۱۱۷]

در روایات اهل سنّت سخن از «صحیفة علی» به میان آمده که این صحیفه شامل احکامی در زمینه دیه، آزادی بنده و عدم جواز قتل مؤمن در برابر کافر بوده است.[۱۱۸] برخی بر این باورند که این صحیفه همان کتاب جامعه است،[۱۱۹] اما بررسی دقیق نشان می دهد که صحیفه غیر از جامعه است.[۱۲۰] برخی روایات، حکایت از وجود صحف متعدد نزد علی علیه السلام دارد.[۱۲۱]

ب) تدوین اصول حدیثی

اصول حدیثی، پایه های اولیه حدیث شیعه را تشکیل می دهد. در اصطلاح محدّثان شیعه، «اصل» یکی از اصناف کتب حدیث است که البته در تعریف آن اختلاف نظر وجود دارد، اما معمولاً در مقابل «کتاب» یا «تصنیف» قرار می گیرد، [۱۲۲] لذا شیخ طوسی به اسماعیل بن مهران کتاب هایی نسبت داده و جداگانه از آنها یاد کرده و در عین حال تصریح نموده که او یک «اصل» داشته است، [۱۲۳] چنانکه ابن غضائری را صاحب دو تألیف دانسته است، یکی درباره مصنَفات شیعه و دیگری درباره اصول.[۱۲۴]

اصول حدیثی را اصحاب ائمه تألیف کردند. با توجه به توصیه امامان به نگارش حدیث و تعدد اصحاب ائمه، اصول بیشماری تدوین شد و بسیاری از آنها محل اعتماد محدّثان و مرجع آنان قرار گرفت. با توجه به شماره تقریبی این اصول و برخی دلایل دیگر، اصطلاحاً به آنها «اصول اربعمأه» گفته اند.[۱۲۵] اصول اربعمأه که بیشترین آنها را شاگردان امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام تدوین کردند،[۱۲۶] پایه کتب حدیثی شیعه از قرن سوم به بعد است و با استفاده از آنها کتب اربعه و سایر آثار حدیثی متقدمان به وجود آمده است. پس از تألیف کتب اربعه از رغبت دانشمندان در استنساخ اصول کاسته شد و در نتیجه بسیاری از آنها متروک گردید، ضمن آنکه برخی اصول، در آتش سوزی کتابخانه کرخ بغداد در ۴۴۷ قمری از بین رفت.[۱۲۷] با توجه به قراین و شواهد،[۱۲۸] روشن می شود که اصول حدیثی از نظر حجم و تعداد حدیث محدود بوده است و با کتب دوره های بعد قابل مقایسه نیست. ضمناً در این اصول طرحی جهت تنظیم احادیث و تبویب آنها در کار نبود.[۱۲۹] زیرا اهتمام راویان بیشتر به ثبت روایات بود و از آنجا که احادیث اصول به موضوع خاصی اختصاص نداشت، معمولاً به نام صاحب آن شهرت می یافت، مانند اصل عاصم بن حُمَید و اصل حفص بن سُوقه. در همین دوره اصطلاحات دیگری نیز به وجود آمد که بعضاً نزدیک به اصول است. از جمله این اصطلاحات، «نسخه» و «نوادر» است[۱۳۰] که نوادر کاربرد بیشتری یافته[۱۳۱] و نوادرنویسی، شیوه غالب تدوین حدیث تا پایان قرن دوم بوده است.

ج) تدوین حدیث در قرن سوم

با تثبیت خلافت بنی عباس به ویژه پس از رحلت امام صادق علیه السلام در ۱۴۸، فشار خلفای عباسی بر شیعیان فزونی یافت. در این دوران با اجبار خلفا اکثر امامان علیهم السلام از مدینه به عراق جلب شدند و تحت نظر عوامل خلافت قرار گرفتند، در نتیجه ارتباط شیعیان با امامان محدود شد و آنان جهت حل مشکلات دینی خود به محدثان و حاملان اخبار روی آوردند. در این زمان صدها تن از شاگردان امام صادق علیه السلام در مراکز علمی به نقل و نشر حدیث می پرداختند[۱۳۲] و هزاران حدیث، غالباً به صورت غیرمبوّب در اختیار آنان بود. نخستین بار عده ای از شاگردان امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام، مانند حریز بن عبداللّه سجستانی [۱۳۳] و معاویة بن عمّار[۱۳۴] و معاویة بن وهْب[۱۳۵] توانستند با استفاده از روایات خود، کتابهایی درباره نماز و زکات و روزه و حج و ... تدوین کنند. از عهد امام رضا علیه السلام و به ویژه در قرن سوم، دسته بندی روایات ذیل موضوعات مختلف فقهی و کلامی و اخلاقی و تدوین کتب بزرگتر سرعت بیشتری یافت. پیشگامان تدوین حدیث در این دوره سومین نسل از اصحاب اجماع بودند.[۱۳۶] در این دوره از بزرگان دیگری چون حسین بن سعید اهوازی و برادرش حسن و علی بن مهزیار اهوازی می توان یاد کرد که دو برادر به اشتراک سی کتاب تدوین کرده بودند و هر کتاب جامعی از روایات در موضوعی خاص بوده است. ابن مهزیار نیز سی کتاب تدوین کرد.[۱۳۷]

همچنین با ایجاد محدودیت برای امامان علیهم السلام در این دوره، بزرگان حدیث در مساجد یا حوزه ها فعال شدند[۱۳۸] و علاوه بر اشتغال به تدوین حدیث، به تهیه فهارس کتب حدیث پرداختند، به ویژه کتبی که از طریق سماع و قرائت بدست آورده بودند.[۱۳۹] این کتب خود منشأ پیدایش کتب حدیثی بزرگتر در قرن چهارم و پنجم گردیدند، از این رو شیخ صدوق بسیاری از کتب متقدمان را جزو مآخذ من لایحضره الفقیه دانسته است.[۱۴۰] همچنین شیخ طوسی در الفهرست و نیز «مشیخة» تهذیب الاحکام و نجاشی در رجال خود، طریق خود را تا بسیاری از صاحبان اصول و مصنفات شناسانده اند. در عصر ما جز معدودی از این کتب از جمله محاسن برقی[۱۴۱] باقی نمانده است.

کاهش ارتباط شیعیان با امامانشان در پی فشارهای خلفا، به معنای قطع کامل ارتباط و در نتیجه عدم صدور حدیث از امامان نبود، بلکه شکل جدیدی از ارتباط به وجود آمد که در جای خود دستاورد تازه ای برای حدیث شیعه داشت: از زمان امام صادق علیه السلام به بعد عده ای به عنوان «وکلای ائمه» یا رابطان بین امامان و مردم تعیین شدند. آنان سؤالات شرعی را جمع آوری می کردند و به حضور ائمه علیهم السلام می بردند و پاسخهای سؤالات را ــ که غالباً با خط و امضای امامان بود ــ دریافت می کردند.[۱۴۲]

گاه نیز امامان از طریق وکلای خود رسایل و مکتوباتی برای شیعیان می فرستادند و وظایف و تکالیف آنان را در مقابل پیشامدهای اجتماعی روشن می ساختند.[۱۴۳] از آنجا که مکتوبهای امامان و پاسخهای آنان به سؤالات شیعیان در حکم حدیث و روایت بود، محدّثان در مقام جمع و تدوین آنها برآمدند و کتبی با عنوان «مسائل» و «رسایل» به جمع مصادر حدیث اضافه کردند. شیخ طوسی [۱۴۴] ضمن برشمردن آثار عبداللّه بن جعفر حِمْیَری از کتاب المسائل والتوقیعات نام برده، اما نجاشی به سه کتاب این شخص در حوزه مسائل اشاره کرده است: مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیه السلام، مسائلُ لابی محمدالحسن علیه السلام علی یَدِ محمدبن عثمان العَمْری و مسائل ابی محمد و توقیعات. زکریا بن آدم، محمد بن سلیمان، هارون بن مسلم، یعقوب بن یزید، یعقوب بن اسحاقِ سِکّیت و احمد بن اسحاق اشعری از کسانی بودند که در این دوره به تدوین مسائل پرداختند.[۱۴۵] کلینی نیز کتابی به نام رسائل الائمه داشته است.[۱۴۶]

مجموعه های رسایل و مسائل تا قرن پنجم وجود داشت و همانند اصول روایی جزو مصادر کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی قرار گرفت اما پس از تقطیع و تقسیم محتوای آنها در آثار یادشده، به تدریج از بین رفت.[۱۴۷] ابن بابویه[۱۴۸] تصریح کرده که مجموعه نامه ها و توقیعات امام حسن عسکری علیه السلام را به خط خود امام از طریق ابوجعفر صفار دریافت کرده است. هارون بن موسی تلّعکبری و احمد بن حسین بن عبیداللّه غضائری نیز خبر داده اند که بسیاری از نامه های امام یازدهم و دوازدهم را دیده اند.[۱۴۹] از متقدمان، ابن بابویه در کمال الدین[۱۵۰] و شیخ طوسی در الغیبة[۱۵۱] و از متأخران، محمدباقر مجلسی (متوفی ۱۱۱۰) در بحارالانوار[۱۵۲] بسیاری از توقیعات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را جمع کرده اند.

د) تدوین کتب اربعه

از حقایق مسلّم درباره حدیث شیعه، ورود جعل و تحریف در آن است. این امر به سبب وجود افراد «کذّاب»، «فاسدالمذهب» و «مجهول الحال» در بین راویان شیعه در ادوار گوناگون و نیز وضع سیاسی و اجتماعی خاص شیعیان و قطع یا دشواری ارتباط با امامان بوده است.[۱۵۳] هدف این راویان، تحریف حقایق دینی از طریق جعل حدیث بوده است. یکی از عوامل مؤثر در جعل حدیث، جریان غُلات بود.[۱۵۴] این جریان از زمان امام سجاد علیه السلام در میان شیعیان آغاز شد و تا پایان عصر ائمه کم و بیش ادامه یافت به طوری که در زمان هر یک از امامان علیهم السلام چند تن به عنوان غالیانِ شاخص شناخته شدند و مورد لعن و نفرین ائمه قرار گرفتند.[۱۵۵]

ترفندهای غلات را همواره امامان شیعه آشکار می کردند، چنانکه امام صادق علیه السلام درباره مُغیرة بن سعید به جعل حدیث و افزودن آنها در کتب اصحاب پدرش اشاره کرد و امام رضا علیه السلام، بیان و مغیره بن سعید و ابوالخطاب و برخی دیگر را از دروغگویان عمده معرفی کرد و امام حسن عسکری ضمن تکذیب عقاید علی بن حَسَکه و قاسم یقطینی آنان را نفرین کرد.[۱۵۶] پس از عصر ائمه نیز از جمله تلاشهای بزرگان شیعه، شناسایی غلات و طرد آنان از میان شیعیان بود،[۱۵۷] اما به رغم این تلاش ها، بخشی از روایات جعلی و مشکوک به مجموعه های حدیثی راه یافت[۱۵۸] و از این حیث، در احادیث اختلاف و تعارض پیدا شد.[۱۵۹]

پس از وقوع غیبت امام دوازدهم و در پی قطع ارتباط مستقیم شیعیان با امامان خود، این تعارض نمایانتر شد به طوری که حقایق گاه بر اهل علم نیز مشتبه می گشت.[۱۶۰] در این شرایط، محدّثان نسبت به پالایش حدیث و تدوین کتب مورد اعتماد، نیاز مبرم احساس کردند. تدوین کتب اربعه توسط محمد بن یعقوب کلینی و محمد بن علی بن بابویه و محمد بن حسن طوسی ــ که به «محمدون ثلاث اول» مشهورند ــ و تدوین دیگر آثار ارزشمند حدیثی، به ویژه کتابهای ابن بابویه و شیخ طوسی در قرنهای چهارم و پنجم، گامی مهم در رفع نابسامانی های موجود در حیطه حدیث و زدودن تعارض از آن به شمار می رود.[۱۶۱]

با تألیف کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی در قرنهای چهارم و پنجم، به ویژه کتب حدیثی شیخ صدوق و شیخ طوسی و سید مرتضی و شیخ مفید، تدوین حدیث شیعه در عصر متقدمان به پایان رسید و فقها و متکلمان به مدد این کتابها به تدوین آثار فقهی و کلامی پرداختند و از سوی دیگر فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی شیعه، روند تدوین آثار جدید را کند کرد و عالمان شیعه بیشتر به انتقال کتابهای قبل از طریق اجازه و کتابت و وجاده اهتمام ورزیدند. با این همه بررسی های حدیث شناختی و التفات به مباحث رجال و درایه ــ که از علوم اساسی و ضروری در حوزه حدیث است ــ رونق گرفت و کسانی چون نجاشی و کشّی و ابن غضایری و احمد بن طاووس و علامه حلّی و ابن داود حلّی در این راه گامهای مؤثری برداشتند. از آثار حدیثی ارزشمندی که بر پایه کتب اربعه به منظور بررسی انتقادی آنها، به ویژه از نظر سند و دقت و ضبط تدوین شد، «مُنْتقی الجُمان فی الاحادیث الصحاح والحسان» بود. این کتاب را حسن بن زین الدین عاملی، فقیه و اصولی نامور شیعه معروف به صاحب معالم، نگاشت که متأسفانه ناتمام ماند.

ه) تدوین حدیث در دوره متأخران

با روی کارآمدن دولت شیعی صفوی در قرن دهم هجری و فراهم آمدن فضایی نو برای ارائه و نشر تعالیم شیعی، بسیاری از علمای شیعه از نقاط مختلف به ایران آمدند، از جمله حسین بن عبدالصمد و فرزندش بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهائی، شیخ لطف الله میسی و محقق کرکی از جبل عامل لبنان، و سید ماجد بحرانی از بحرین. بدینسان، تألیف آثاری در زمینه فقه و حدیث شیعه که مدتی دچار وقفه و رکود شده بود، دوباره رونق گرفت.[۱۶۲]

از سوی دیگر پس از آنکه محمدامین استرآبادی کتاب الفوائد المدنیة را تألیف کرد و این کتاب در ایران و عراق منتشر شد، شماری از فقها گرایش اخباری پیدا کردند[۱۶۳] و به حدیث و علوم آن توجه شایانی نمودند.

نامورترین محدّثان این دوره که به «محمدون ثلاث اُخَر» معروف اند، منشأ تدوین این آثار مهم در حدیث شدند:

  1. الوافی، تألیف محمد بن مرتضی معروف به مولی محسن فیض کاشانی که جامع کتب اربعه با حذف مکررات آنها به شمار می رود و حاوی شرح و بررسی احادیث نیز هست؛[۱۶۴]
  2. بحارالانوار، تألیف محمدباقر مجلسی که از حیث محتوا مشتمل بر همه مباحث دینی و از حیث منابع بر بیش از ۳۶۰ کتاب و رساله حدیثی و غیره مبتنی است و با شرح و بیان مؤلف همراه است؛
  3. وسائل الشیعه، تألیف محمد بن حسن شیخ حر عاملی (متوفی ۱۱۰۴) که جامع احادیث فقهی بر پایه تبویب رایج نزد فقهاست و به طور عمده از کتب اربعه گردآوری شده و از منابع متقدم دیگر نیز بهره برده است.
  4. از جوامع دیگر حدیثی این دوره، کتاب «عوالم العلوم والمعارف والاحوال» تألیف مولی عبداللّه بحرانی اصفهانی، شاگرد و همکار محمدباقر مجلسی با صورت بندی و محتوای تقریباً همسان با بحارالانوار است.

به طور کلی در عصر صفوی گذشته از اهتمام محدثان به جستجو و شناسایی برخی آثار حدیثیِ مهجور و حفظ آنها از آفت و نابودی، گرایش به شرح و بررسی حدیث در موضوعات مختلف نیز رواج یافت و شماری از عالمان چون میرداماد، صدرالمتألهین شیرازی، مولی محمدتقی مجلسی، مولی صالح مازندرانی، محمدباقر مجلسی، مولی رفیعا قزوینی، قاضی سعید قمی و سید نعمت اللّه جزایری بر آثار متقدم حدیثی به ویژه کتب اربعه شرح نوشتند. در این شروح ارزیابی همه جانبه سند و متن احادیث مورد توجه قرار می گرفت. از حیث موضوع بندی نیز گاه به مباحث جدید و صورت بندی های متداول در علوم دینی التفات می شد.[۱۶۵]

سنّت تدوین آثار جدید حدیثی از آن پس با آهنگی کندتر ادامه یافت و برخی عالمان در مقام مستدرک نویسی بر جوامع پیشین چون بحارالانوار و وسایل الشیعه برآمدند؛ معروفترین این کتابها مستدرک الوسایل تألیف میرزا حسین نوری مازندرانی (متوفی ۱۳۲۰) حدیث شناس و کتاب شناس نامور است که آن را بر پایه منابع پیشین و برخی آثار نو یافته، طبق تبویب وسایل الشیعه تنظیم کرد. این کتاب امروزه از مراجع مهم تحقیقات فقهی مجتهدان است.

آخرین گام در تدوین حدیث ـ بجز آثاری که با نگرش موضوعی نو و تبویب ویژه سامان یافته [۱۶۶] ـ جامع حدیثی فقهی جامع احادیث الشیعه است. طرح این اثر حدیثی را فقیه و مرجع تقلید مشهور شیعه، آیت اللّه سید حسین طباطبائی بروجردی ارائه کرد و در آغاز با اشراف وی چند تن از علما و فضلای حوزه علمیه قم به تدوین آن اهتمام کردند، پس از درگذشت وی نیز کار با جدیت پیگیری شد و صورت اتمام یافت.

گفتنی است که تألیف معجم های موضوعی و واژه ای برای تسهیل دستیابی به مضامین احادیث در جوامع معتبر حدیثی در چند دهه اخیر مطمح نظر مؤلفان بوده و هست. مشهورترین این آثار کتاب سفینة البحار تألیف حاج شیخ عباس قمی معروف به محدّث قمی (متوفی ۱۳۵۹) است که فهرستی موضوعی و الفبایی بر بحارالانوار است.

پانویس

  1. بیهقی، ج۲، ص۶۰۵.
  2. رجوع کنید به جوهری، ذیل «صنف»؛ ابوریّه، ص۲۵۸، پانویس ۱.
  3. ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۰۸.
  4. کتانی، ص۵.
  5. رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۲۱، ۱۲۷ـ۱۲۸.
  6. رجوع کنید به ابوریّه، ص۲۶۴؛ صالح، ص۱؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۲۹۳؛ همو، ۱۴۱۷، ص۱۳۷؛ خولی، ص۳۳.
  7. ۱۴۱۱، ص۳۴۳ـ۳۴۸.
  8. رجوع کنید به سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱.
  9. رجوع کنید به جوهری، همانجا.
  10. ۱۴۰۷، مقدمه: هدی الساری، ص۸.
  11. نیز رجوع کنید به اعظمی، ج۱، ص۷۱.
  12. رجوع کنید به ابوریه، ص۲۶۷؛ صالح، ص۳۸ـ۴۱.
  13. رجوع کنید به رامیار، ص۲۶۱ـ۲۶۹.
  14. رجوع کنید به اعظمی، ج۱، ص۹۲ـ۱۴۲.
  15. دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۵.
  16. ذهبی، ج۱، ص۴۳.
  17. ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۳، ص۵۲۱ـ۵۲۲.
  18. خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۴۶.
  19. ابن سعد، ج۵، ص۲۱۶.
  20. دارمی ، همانجا؛ ترمذی، ج۵، ص۳۸؛ ابن عبدالبر، ص۱۱۸؛ خطیب بغدادی، ص۶۴ـ۸۴؛ نیز رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۱۷ـ۱۲۸: «باب ذکرالرخصة فی کتاب العلم».
  21. مجلسی، ج۲، ص۱۴۴.
  22. بخاری جعفی، ج۱، ص۳۷؛ عسکری، ۱۴۱۲، ج۱، ص۹۷ـ۱۰۰.
  23. رجوع کنید به ترمذی، همانجا؛ خطیب بغدادی، ص۲۹ـ۳۵.
  24. اعظمی، ج۱، ص۷۸؛ معلمی، ص۳۵.
  25. رجوع کنید به خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۶؛ اعظمی؛ معلمی، همانجاها.
  26. جلالی حسینی، ص۲۹۵ـ۲۹۷؛ معارف، ص۵۸ـ۵۹.
  27. رجوع کنید به ابوشهبه، ص۵۷؛ اعظمی، ج۱، ص۷۷؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۶، ۳۰۸.
  28. ابن قتیبه، ص۲۶۶؛ ابن صلاح، ص۱۱۹؛ صالح، ص۸ـ۱۱؛ ابوشهبه، همانجا؛ ابوزهو، ص۱۲۴؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۰۸.
  29. رجوع کنید به جلالی حسینی، ص۳۰۲؛ جعفریان، ص۱۸؛ معارف، ص۵۸ـ۶۲.
  30. ابوزهو، ص۱۲۵.
  31. ذهبی، ج۱، ص۲ـ۳، به نقل از ابوبکر.
  32. همان، ج۱، ص۵، به نقل از ابوبکر.
  33. بخاری جعفی، ج۱، ص۳۷، به نقل از عمر: کِتابُ اللّه حَسْبُنا.
  34. ابن عبدالبر، ص۱۱۲، ۱۱۵؛ ذهبی، ج۱، ص۴، هر دو به نقل از عمر.
  35. ذهبی، ج۱، ص۷؛ ابوریّه، ص۵۴.
  36. خطیب بغدادی، ص۵۱ـ۵۳؛ ذهبی، ج۱، ص۵.
  37. شهرستانی، ص۱۷ـ۳۹؛ جلالی حسینی، ص۳۱۶ـ۳۳۸؛ معارف، ص۸۵ـ۸۸.
  38. عسکری، ۱۴۱۳، ج۲، ص۴۴ـ۴۵؛ حسنی، ص۲؛ جلالی حسینی، ص۴۱۴ـ۴۲۲.
  39. رجوع کنید به ابن کثیر، ج۴، جزء۸، ص۱۱۰، به نقل از عمر: اَقِلُّوا الروایةَ عَنْ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله اِلاّ فیما یُعْمَلُ بِهِ.
  40. دارمی، ج۱، مقدمه، ص۸۵؛ سیوطی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۶۱.
  41. رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۰۷ـ۱۱۲.
  42. دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۸.
  43. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به جلالی حسینی، باب «آثار المنع من التدوین»، ص۴۸۱ـ۵۴۹؛ معارف، ص۱۵۱ـ۱۵۷.
  44. رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج۳، ص۹۵، ج۵، ص۴۳ـ۴۴؛ ذهبی، ج۱، ص۷.
  45. رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۳ـ۶۸، ج۱۱، ص۴۴ـ۴۶.
  46. مسعودی، ج۴، ص۱۶.
  47. ابن حجر عسقلانی، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۵؛ صالح، ص۳۷.
  48. دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۲۶؛ کتانی، ص۴.
  49. ابن عبدالبر، ص۱۲۷.
  50. ابن حجر عسقلانی، ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۷؛ کتانی، همانجا؛ ابوزهو، ص۲۴۴.
  51. ۱۴۰۷، ج۱، ص۲۳۵؛ سیوطی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۶۷.
  52. رجوع کنید به ابوشهبه، ص۶۵؛ قاسمی، ص۷۱؛ خولی، ص۳۷؛ صالح، ص۳۶.
  53. ۱۴۱۱، ص۳۷۳ـ۳۷۴.
  54. صدر، ص۲۷۸.
  55. ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۱۰، ص۴۰ـ۴۱.
  56. رجوع کنید به صالح، ص۲۴ـ۲۵؛ عتر، ص۴۹ـ۵۰؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۳۷۶؛ ابوزهو، ص۳۰۲؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله، آرای خاورشناسان.
  57. ۱۴۰۷، مقدمه: هدی الساری، ص۸.
  58. همان، ج۱، ص۲۵۱.
  59. ابن عبدالبر، ص۱۲۷.
  60. ج۱، ص۹۳.
  61. ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۱۰، ص۴۰ـ۴۱.
  62. ابن حنبل، ج۲، ص۳۱۱.
  63. رجوع کنید به ابن عبدالبر، ص۱۲۳، ۱۲۷؛ خطیب، ۱۴۱۱، ص۴۹۴؛ صالح، ص۳۸؛ ضاری، ص۲۹۲، ۲۹۵.
  64. رجوع کنید به کتانی، همانجا.
  65. سیوطی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۶۶؛ ابوریّه، ص۲۶۵؛ ابوزهو، ص۲۴۴.
  66. صالح، ص۴۰؛ ابوریّه، ص۲۶۲ـ۲۶۳؛ ابوزهو، ص۲۴۵.
  67. ابوریّه، ص۲۶۳.
  68. ابوریّه، ص۲۶۴؛ ابوزهو، همانجا.
  69. معارف، ص۱۱۸.
  70. سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱؛ ابوریّه، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
  71. ابن صلاح، ص۱۵۴.
  72. سیوطی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۱۴۰.
  73. ابوریّه، ص۲۶۷؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی، ص۷۳.
  74. سیوطی، ۱۳۷۰ ش، ص۲۶۱.
  75. ابوریّه، ص۲۶۵؛ نیز رجوع کنید به الموطّأ.
  76. کتانی، ص۵۲ـ۶۴؛ طباطبائی، ص۹۷ـ۱۶۱.
  77. ابوریّه، ص۲۶۷.
  78. ابوریّه، ص۲۶۸؛ طباطبائی، ص۸۸.
  79. صالح، ص۲۹۸.
  80. همان، ص۲۹۷.
  81. رجوع کنید به صحیح؛ صحاح سته؛ بخاری، ابوعبداللّه محمد؛ مسلم بن حجاج نیشابوری.
  82. کتانی، ص۲۵؛ عتر، ص۱۹۹؛ طباطبائی، ص۴۵.
  83. عتر، ص۳۲۶.
  84. کتانی، ص۲۵.
  85. صحیح مسلم و صحیح بخاری.
  86. سنن ابن ماجه، سنن ابی داود، سنن نسایی، سنن ترمذی؛ نیز رجوع کنید به سنن.
  87. فاخوری، ص۲۵.
  88. حاکم نیشابوری کتاب المستدرک علی الصحیحین را به عنوان تکمله ای بر صحیح بخاری و صحیح مسلم بر اساس ضوابط آن دو تألیف نمود.
  89. رجوع کنید به معارف، ص۱۵۹، ۱۶۲؛ ابوزهو، ص۴۰۷ـ۴۰۹، ۴۲۱ـ۴۲۸.
  90. ابن صلاح، ص۱۰۸؛ مرعشی، ص۱۷.
  91. رجوع کنید به معارف، ص۱۶۶ـ۱۷۴؛ ابوزهو، ص۴۳۰ـ۴۴۷.
  92. ابوزهو، ص۴۳۰ـ۴۳۳، ۴۴۶ـ۴۴۷؛ معارف، ص۱۶۷.
  93. ابوزهو، ص۴۳۱.
  94. کتانی، ص۱۴۲.
  95. ابوزهو، ص۴۳۱؛ کتانی، ص۱۳۲.
  96. کتانی، ص۱۳۱ـ۱۳۲؛ معارف، ص۱۶۹.
  97. ابوزهو، ص۴۴۶.
  98. مدیر شانه چی، ص۴۷.
  99. طباطبائی، ص۴۵۴ـ۴۶۷.
  100. ابوزهو، ص۴۳۲ـ۴۳۳، ۴۴۶ـ۴۴۷.
  101. رجوع کنید به معارف، ص۱۷۴ـ۱۸۴.
  102. رجوع کنید به سوره واقعه: ۷۹؛ سوره احزاب: ۳۱.
  103. رجوع کنید به شرف الدین، ص۷۲ـ۷۵؛ خوئی، ص۴۹۹: تواتر حدیث ثقلین.
  104. صفار قمی، ص۱۶۷.
  105. کلینی، ج۲، ص۶۶۷.
  106. طبری، ص۶۵ـ۶۶.
  107. رامیار، ص۲۶۶؛ قدّوری الحمد، ص۹۶.
  108. ج۲، ص۶۳.
  109. نجاشی، ص۴ـ۶؛ طوسی، ۱۳۸۰، ص۷.
  110. دارمی، ج۱، مقدمه، ص۱۳۰.
  111. رجوع کنید به ابن صلاح، ص۱۱۹؛ سیوطی، ج۲، ص۶۱.
  112. کلینی، ج۱، ص۵۲.
  113. کشّی، ص۱۴۳ـ۱۴۴؛ ابن طاووس، ص۲۱۹ـ۲۲۰.
  114. بهبودی، ص۲۳.
  115. غفاری، ص۲۲۷؛ عسکری، ص۳۱۶ـ۳۲۲.
  116. رجوع کنید به جامعه.
  117. رجوع کنید به کلینی، ج۷، ص۹۴ـ۹۵؛ کشّی، ص۳۷۶؛ نجاشی، ص۳۶۰.
  118. رجوع کنید به بخاری جعفی، ج۱، ص۳۶؛ ابن حنبل، ج۱، ص۷۹، ۸۱، ۱۰۰، ۱۰۲، ۱۱۰، ج۲، ص۳۵، ۱۲۱؛ شافعی، ص۲۲۱.
  119. غفاری، ص۲۲۸.
  120. رجوع کنید به معارف، ص۴۹ـ۵۰.
  121. مجلسی، ج۲۶، ص۳۷.
  122. رجوع کنید به اصل.
  123. لَهُ اَصْلٌ؛ ۱۳۵۱ ش، ص۱.
  124. همان، ص۱ـ۲.
  125. شهید ثانی.
  126. رجوع کنید به معارف، ص۱۷۷ـ۱۹۳.
  127. یاقوت حموی، ج۱، ص۷۹۹؛ قس آقا بزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۳۴: ۴۴۸.
  128. رجوع کنید به نجاشی، ص۱۳۴ـ۱۳۵.
  129. همان، ص۱۱۷.
  130. رجوع کنید به نجاشی، ص۱۱۶، ۱۵۳.
  131. رجوع کنید به نوادر.
  132. نجاشی، ص۴۰.
  133. نجاشی، ص۱۴۴ـ۱۴۵؛ طوسی، ۱۳۵۱ ش، ص۶۲ـ۶۳.
  134. نجاشی، ص۴۱۱.
  135. همان، ص۴۱۲.
  136. رجوع کنید به کشّی، ص۵۵۶؛ اصحاب اجماع.
  137. نجاشی، ص۵۸ـ۶۰، ۲۵۳ـ۲۵۴.
  138. رجوع کنید به معارف، ص۳۵۵ـ۳۷۹.
  139. زراری، ص۱۶۰ـ۱۶۷؛ ابن بابویه، ۱۴۰۱، ج۱، ص۴ـ۵؛ بهبودی، ص۲۸ـ۳۳.
  140. ابن بابویه، ۱۴۰۱، ج۱، ص۳ـ۵.
  141. نجاشی، ص۷۶؛ المحاسن، چاپ مهدی رجایی در دو مجلد در ۱۴۱۳.
  142. رجوع کنید به کلینی، ج۵، ص۵۶۶؛ نجاشی، ص۲۸۳؛ کشّی، ص۱۶۲؛ بهبودی، ص۱۷.
  143. شریف قریشی، ص۷۳ـ۸۸؛ معارف، ص۳۴۳.
  144. ۱۳۵۱ ش، ص۱۰۲.
  145. رجوع کنید به نجاشی، ص۹۱، ۱۷۴، ۳۴۷، ۴۳۸، ۴۴۹ـ۴۵۰.
  146. نجاشی، ص۳۷۷.
  147. معارف، ص۳۵۰.
  148. ۱۴۰۱، ج۱، ص۸۶.
  149. نجاشی، ص۳۵۵، ۳۸۰.
  150. ج۲، ص۴۸۲ـ۵۲۲.
  151. ص۳۴۵ـ۴۱.
  152. ج۵۳، ص۱۵۰ـ۱۹.
  153. رجوع کنید به علامه حلّی، ص۱۹۷ـ۲۶۹؛ ابن داود حلّی، ص۲۲۵ـ۲۸۹؛ بهبودی، ص۹۹ـ۲۳۹، باب الضعفاء.
  154. رجوع کنید به معارف، ص۲۹۸ـ۳۰۵؛ غلّو.
  155. کشّی، ص۲۹۰ـ۲۹۱، ۲۹۵، ۳۰۰ـ۳۰۲، ۳۲۱، ۵۰۳، ۵۱۷ـ۵۲۰.
  156. کشّی، ص۵۱۶ـ۵۱۹؛ مجلسی، ج۲۵، ص۳۱۶.
  157. رجوع کنید به نجاشی، ص۳۳۲، ۳۳۸؛ علامه حلّی، ص۱۴؛ بهبودی، ص۴۷.
  158. بهبودی، ص۴۴.
  159. طوسی، ۱۴۰۱، ج۱.
  160. رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۸.
  161. رجوع کنید به کتب اربعه؛ کافی.
  162. مدیر شانه چی، ص۱۶۴.
  163. دوانی، ص۹۰.
  164. رجوع کنید به الوافی.
  165. برای نمونه رجوع کنید به محمدباقر مجلسی، ج۱.
  166. برای نمونه رجوع کنید به الحیاة تألیف محمدرضا حکیمی و دیگران.

منابع مقاله

  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
  • ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، چاپ محب الدین خطیب، قاهره ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.
  • ابن حجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، (بیروت) ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
  • ابن حنبل، العلل و معرفة الرجال، چاپ وصی اللّه بن محمود عباس، بیروت ۱۴۰۸.
  • ابن‌سعد، الطبقات الکبرى.
  • ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، چاپ صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
  • ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، قاهره ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
  • ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).
  • ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۴، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).
  • محمود ابوریّه، اضواء علی السنة المحمدیة، او، دفاع عن الحدیث، مصر (۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
  • محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
  • محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، قاهره (۱۴۰۳/ ۱۹۸۲).
  • محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  • احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش.
  • محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  • محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هوسنن الترمذی، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
  • رسول جعفریان، مقدمه ای بر تاریخ تدوین حدیث، قم ۱۳۶۸ ش.
  • محمدرضا جلالی حسینی، تدوین السنة الشریفة، قم ۱۳۷۶ ش.
  • اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت ۱۹۷۴.
  • هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث و المحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، (بی تا).
  • محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
  • محمد عجاج خطیب، السنة قبل التدوین، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
  • احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، بیروت ۱۹۷۴.
  • محمد عبدالعزیز خولی، تاریخ فنون الحدیث النبوی، چاپ محمود ارناؤوط و محمد بدرالدین قهوجی، دمشق ۱۴۰۸.
  • عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، السنن الدارمی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  • محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۰.
  • محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۲ ش.
  • عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ ش.
  • عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۹.
  • علی شهرستانی، منع تدوین الحدیث، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
  • صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، عرض و دراسة، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
  • حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، (بغداد ۱۳۷۰)، چاپ افست تهران (بی تا).
  • حارث سلیمان ضاری، الامام الزهری و اثره فی السنة، موصل ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
  • کاظم طباطبائی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، قم ۱۳۷۷ ش.
  • نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
  • مرتضی عسکری، عبداللّه بن سبأ و اساطیر اخری، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
  • مرتضی عسکری، معالم المدرستین، تهران ۱۴۱۳.
  • محمود فاخوری، الامام مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری: حیاته و صحیحه، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
  • جمال الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة البیطار، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.
  • محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة، قاهره: مکتبة الکلیات الازهریة، (بی تا).
  • مجلسی، بحارالانوار.
  • کاظم مدیر شانه چی، تاریخ حدیث، تهران ۱۳۷۷ ش.
  • یوسف عبدالرحمان مرعشلی، علم فهرسة الحدیث: نشأته، تطوّره، اشهر ما دوّن فیه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
  • مسعودی، مروج (بیروت).
  • مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
  • مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، تهران ۱۳۷۷ ش.
  • عبدالرحمان معلمی، الانوار الکاشفة لما فی الاضواء من المجازفة، بیروت ۱۴۰۳.
  • احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.

منبع