ذوالمعارج: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[فرهنگ قرآن]]}}
+
'''«ذو المعارج»''' از اسماى الهى و به این معنا است که همراه با اعمال و ارواح به جانب او صعود مى شود.<ref>الاسماء والصّفات، بیهقى، ج۱، ص ۱۶۱.</ref> معارج جمع «مِعْرَج» به معناى آلة صعود (نردبان) است و به مقامات [[عالم ملکوت|ملکوت]]، که [[فرشتگان]] هنگام مراجعه به [[الله|خداوند]] سبحان به آن عروج مى کنند، [[تفسیر قرآن|تفسیر]] شده است.<ref>المیزان، ج۲۰، ص۷.</ref>
  
ذوالمعارج از اسماى الهى و به اين معنا است كه همراه با اعمال و ارواح به جانب او صعود مى شود.<ref>الاسماء والصّفات، بيهقى، ج1، ص 161.</ref> معارج جمع «مِعْرَج» به معناى آلة صعود (نردبان) است و به مقامات ملكوت، كه فرشتگان هنگام مراجعه به خداى سبحان به آن عروج مى كنند، تفسير شده است.<ref>الميزان، ج20، ص7.</ref>
+
در معناى «معارج» وجوه دیگرى نیز ذکر شده است:
  
در معناى «معارج» وجوه ديگرى نيز ذكر شده است:
+
*یعنى خداوند داراى فواضل و برتری هاى عالى و درجاتى است که آنها را به انبیاء و اولیاى خود در [[بهشت]] عطا مى فرماید، زیرا او است که عطاکننده منازل رفیع و درجات عالى است.
 +
*منظور از «معارج»، جایگاه عروج [[فرشتگان]] به آسمان است.
 +
*بدین معنا است که خداوند، داراى فرشتگان و صاحب آنها است که عروج به آسمانها نمایند.<ref>مجمع البیان، ج ۹-۱۰، ص۵۳۰.</ref>
  
# يعنى خداوند داراى فواضل و برتري هاى عالى و درجاتى است كه آنها را به انبياء و اولياى خود در [[بهشت]] عطا مى فرمايد، زيرا او است كه عطاكننده منازل رفيع و درجات عالى است.
+
«ذى المعارج» یک بار در [[قرآن]] و به عنوان وصف [[الله|خدا]] آمده است، چنانکه در آیات زیر مى فرماید:
# منظور از «معارج»، جايگاه عروج [[فرشتگان]] به آسمان است.
 
# بدين معنا است كه خداوند، داراى فرشتگان و صاحب آنها است كه عروج به آسمانها نمايند.<ref>مجمع البيان، ج 9-10، ص530.</ref>
 
  
ذى المعارج يك بار در قرآن آمده است:
+
{{متن قرآن|«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع * لِلْکافِرینَ لَیسَ لَهُ دافِع * مِنَ اللّهِ ذِى المَعارِج * تعرُجُ المَلائِکة وَالرُّوح إِلیهِ فى یوم کانَ مِقدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَة»}}. ([[سوره معارج]]/۱ـ۴) «سؤال کننده‌اى از عذاب قطعى که رخ داد سؤال نمود، کسى نمى تواند آن را دفع کند، خداوندى که صاحب معراج ها است، فرشتگان و روح در روزى که به درازاى پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى روند».
  
{{متن قرآن|«مِنَ اللّهِ ذِى المَعارِج»}}. ([[سوره معارج]](70)/ 3)
+
اهل لغت براى «عروج» معانى متعددى مانند: میل، شمارش و ارتقاء را ذکر کرده اند، ولى مسلماً مقصود در این [[آیه|آیه]] همان سومى است، و آیه دوم که از ارتقاء فرشتگان و روح به سوى مقام ربوبى حکایت مى کند، این معنا را تأیید مى نماید.
 +
 
 +
و در هر حال مقصود از «ذو المعارج» یکى از دو معنى زیر است:
 +
 
 +
* در آسمانها نقاط خاصى است که فرشتگان و روح در روز [[قیامت|قیامت]] به مقام [[قرب الهی|قرب الهى]] از آنجا عروج مى کنند تا فرمانها را دریافت کنند.
 +
* مقاماتى که افراد با [[ایمان|ایمان]] آنها را یکى پس از دیگرى مى پیمایند.
 +
 
 +
معنى نخست با [[سیاق آیات|سیاق آیه]] انطباق بیشترى دارد، ولى در عین حال معنى دوم نیز خالى از شاهد نیست، چنان که مى فرماید:
 +
 
 +
{{متن قرآن|«... لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کرِیمٌ»}}.([[سوره انفال]]) «براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى بسیار و پایدار است».<ref>منشور جاوید، جعفر سبحانی، ص ۲۴۶.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
فرهنگ قرآن، جلد 14، صفحه 319.
+
* [[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، جلد ۱۴، صفحه ۳۱۹.
 +
* [http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=10#id245_p245 منشور جاويد، سایت آيت الله سبحانی.]
 +
{{اسماء الله}}
  
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۹

«ذو المعارج» از اسماى الهى و به این معنا است که همراه با اعمال و ارواح به جانب او صعود مى شود.[۱] معارج جمع «مِعْرَج» به معناى آلة صعود (نردبان) است و به مقامات ملکوت، که فرشتگان هنگام مراجعه به خداوند سبحان به آن عروج مى کنند، تفسیر شده است.[۲]

در معناى «معارج» وجوه دیگرى نیز ذکر شده است:

  • یعنى خداوند داراى فواضل و برتری هاى عالى و درجاتى است که آنها را به انبیاء و اولیاى خود در بهشت عطا مى فرماید، زیرا او است که عطاکننده منازل رفیع و درجات عالى است.
  • منظور از «معارج»، جایگاه عروج فرشتگان به آسمان است.
  • بدین معنا است که خداوند، داراى فرشتگان و صاحب آنها است که عروج به آسمانها نمایند.[۳]

«ذى المعارج» یک بار در قرآن و به عنوان وصف خدا آمده است، چنانکه در آیات زیر مى فرماید:

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع * لِلْکافِرینَ لَیسَ لَهُ دافِع * مِنَ اللّهِ ذِى المَعارِج * تعرُجُ المَلائِکة وَالرُّوح إِلیهِ فى یوم کانَ مِقدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَة». (سوره معارج/۱ـ۴) «سؤال کننده‌اى از عذاب قطعى که رخ داد سؤال نمود، کسى نمى تواند آن را دفع کند، خداوندى که صاحب معراج ها است، فرشتگان و روح در روزى که به درازاى پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى روند».

اهل لغت براى «عروج» معانى متعددى مانند: میل، شمارش و ارتقاء را ذکر کرده اند، ولى مسلماً مقصود در این آیه همان سومى است، و آیه دوم که از ارتقاء فرشتگان و روح به سوى مقام ربوبى حکایت مى کند، این معنا را تأیید مى نماید.

و در هر حال مقصود از «ذو المعارج» یکى از دو معنى زیر است:

  • در آسمانها نقاط خاصى است که فرشتگان و روح در روز قیامت به مقام قرب الهى از آنجا عروج مى کنند تا فرمانها را دریافت کنند.
  • مقاماتى که افراد با ایمان آنها را یکى پس از دیگرى مى پیمایند.

معنى نخست با سیاق آیه انطباق بیشترى دارد، ولى در عین حال معنى دوم نیز خالى از شاهد نیست، چنان که مى فرماید:

«... لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کرِیمٌ».(سوره انفال/۴) «براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى بسیار و پایدار است».[۴]

پانویس

  1. الاسماء والصّفات، بیهقى، ج۱، ص ۱۶۱.
  2. المیزان، ج۲۰، ص۷.
  3. مجمع البیان، ج ۹-۱۰، ص۵۳۰.
  4. منشور جاوید، جعفر سبحانی، ص ۲۴۶.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.