اصطلاحات احکام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ اصطلاحات احكام را به اصطلاحات احکام منتقل کرد)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
اصطلاحات [[احکام شرعی|احکام]] بخشی است که معمولا در پایان [[رساله|رساله‌های]] توضیح المسائل [[مرجعیت|مراجع]] تقلید قرار می‌گیرد و اصطلاحات مربوط به احکام به کار رفته در رساله را توضیح می‌دهد. فهرست کامل این اصطلاحات به شرح جدول زیر است:
'''منبع:''' توضیح‌المسائل مراجع
+
==«آ»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«آ»'''
 +
|'''آب جاری'''||آب در حال جریان، مانند آب چشمه و قنات که از زمین می‌‌جوشد و رودخانه که از کوه‌ها جاری است و آب لوله‌کشی شهری و حمام‌ها و مانند آن که متصل به منبع است حکم آب جاری را دارد، به شرط این که آب منبع به تنهایى یا به اضافه لوله‌ها کمتر از کر نباشد.
 +
|-
 +
|'''آب قلیل'''||آبی است کمتر از کر، که از زمین هم نجوشد.
 +
|-
 +
|'''آب کر'''||آب کر بنابر احتیاط واجب مقدار آبى است که اگر در ظرفى که طول و عرض و عمق آن هر کدام سه وجب و نیم است بریزند، آن ظرف را پر کند، یا وزن آن ۳۸۴ کیلوگرم (۳۸۴ لیتر) باشد و معیار در وجب، وجب‌هاى متوسط است.
 +
|-
 +
|'''آب مضاف'''||آبی است که با چیزی آمیخته شده باشد مانند شربت و یا از چیزی گرفته شده مانند گلاب.
 +
|-
 +
|'''آب مطلق'''||آبی است که در عرف به آن آب بگویند، بدون اضافه چیزی، مثلا نگویند آب نمک یا آب میوه و به آن آب خالص نیز گفته می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''آلات لهو'''||اسباب [[عیاشی|عیاشی]] و خوشگذرانی نامشروع.
 +
|-
 +
|'''ابن السبیل'''||مسافری که در سفر درمانده باشد و مخارج سفر و زندگی نداشته باشد.
 +
|-
 +
|'''اتقی'''||باتقوی‌تر.
 +
|-
 +
|'''[[اجاره]]'''||قراردادی است که طی آن منافع مال یا کار یک طرف در قبال اجرت و مدت معین به طرف دیگر واگذار می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''اجرت المثل'''||اجرت همانند. مثل این که شخصی بدون تعیین اجرت کاری انجام دهد، که باید اجرت آن را با نظر عرف محل به او داد.
 +
|-
 +
|'''اجزاء و شرایط'''||هر امری که فقدان آن به اصل یک چیز لطمه زند، جزء آن محسوب می‌‌گردد؛ و هر امری که فقدان آن صفت یا حالت چیزی را متغیر کند، شرط آن محسوب می‌‌شود. مثلاً [[رکوع]] و [[سجود]] جزء [[نماز]] است اما [[وضو]] شرط آن محسوب می‌شود.
 +
|-
 +
|'''اجیر'''||کسی که طبق قرارداد در برابر کاری که انجام می‌‌دهد مستحق اجرت می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''احتلام'''||خارج شدن منی از انسان در حالت خواب.
 +
|-
 +
|'''احتیاط'''||رعایت تمام جوانب نمودن که در این صورت موجب اطمینان انسان به رسیدن به واقع می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''احتیاط لازم'''||‌ احتیاط لازم آن است که قبل یا بعد از آن [[فتوا|فتوایی]] از [[فقیه]] صادر نشده باشد.
 +
|-
 +
|'''احتیاط مستحب'''||احتیاط مستحب آن است که قبل یا بعد از آن فتوایی از فقیه در مورد آن صادر شده باشد.
 +
|-
 +
|'''احتیاط واجب'''||به معنای احتیاط لازم است که گذشت. در چنین مواردی مقلد می‌تواند به فتوای مجتهد دیگری که در رتبه بعد قرار دارد عمل نماید.
 +
|-
 +
|'''احتیاط را ترک نکند.'''||اشاره به احتیاط واجب است.
 +
|-
 +
|'''احراز'''||بدست آوردن، فراهم آوردن، دریافتن.
 +
|-
 +
|'''احوط'''||کاری که موافق با احتیاط است.
 +
|-
 +
|'''ادعا'''||چیزی را به نفع خود یا دیگری اظهارداشتن.
 +
|-
 +
|'''اذن'''||اجازه.
 +
|-
 +
|'''ارباح مکاسب'''||منافع کسب و کار، هر نوع درآمدی که از طریق حرفه و کار عاید شود.
 +
|-
 +
|'''ارتماس'''||فرورفتن در آب برای [[غسل]]، فروکردن دست و صورت در آب برای [[وضو]].
 +
|-
 +
|'''[[ارث]]'''||ما ترک متوفی که برای ورثه باقی می‌‌ماند.
 +
|-
 +
|'''استبراء'''||سعی در برائت و پاکی از آلودگی و نجاست. در سه مورد بکار رفته است: ۱- استبراء از بول. ۲- استبراء از منی؛ یعنی ادرارکردن پس از خروج منی به قصد اطمینان از این که ذرات منی در مجرای بول نمانده باشد. ۳- استبراء حیوان نجاست‌خوار؛ یعنی بازداشتن حیوان از خوردن نجاست انسان تا وقتی که به خوراک طبیعی خود عادت کند.
 +
|-
 +
|'''استحاضه'''||به طور کلى تمام خون‌هایى که غیر از حیض و نفاس و زخم و دمل است و از رحم زن خارج مى‌شود خون استحاضه است.
 +
|-
 +
|'''استحاله'''||دگرگونی شیء به صورتی که به حقیقت دیگری مبدل شود. مانند چوب نجسی که بسوزد و خاکستر شود یا سگی که در نمکزار فرو رفته و تبدیل به نمک شود.
 +
|-
 +
|'''استفتاء'''||مطالبه فتوی، سوال کردن و کسب نظر مجتهد درباره حکم شرعی یک مسئله.
 +
|-
 +
|'''[[استطاعت در حج|استطاعت]]'''||توانایی انجام فریضه [[حج]] از حیث بدن، مال و راه.
 +
|-
 +
|'''استمتاع از همسر'''||لذت بردن از همسر.
 +
|-
 +
|'''استمناء'''||انجام کاری با خود که موجب خروج منی شود.
 +
|-
 +
|'''اشکال دارد'''||به معنای احتیاط واجب است که معنی آن گذشت.
 +
|-
 +
|'''اضطرار'''||ناگزیری، ناچاری.
 +
|-
 +
|'''اظهر'''||ظاهرتر، روشن‌تر، فتواست و مقلد بایستی طبق آن عمل نماید.
 +
|-
 +
|'''اعدل'''||عادل‌تر.
 +
|-
 +
|'''اعراض از وطن'''||‌ تصمیم انسان بر روی گردانی از وطن و ترک اقامت مستمر در آن.
 +
|-
 +
|'''اعراض عملی'''||هرگاه شخصى قصد بازگشت به وطن سابق را جهت سکونت مستمر داشته باشد، ولى عملا مدت طولانى گذشته (مثلا پنج سال یا بیشتر) و هنوز بازنگشته، اعراض عملى حاصل شده و [[نماز]] و [[روزه]] او در آن‌جا شکسته است.
 +
|-
 +
|'''اعلان'''||‌ آگاه‌ساختن.
 +
|-
 +
|'''اعلم'''||عالم‌تر.
 +
|-
 +
|'''افضاء'''||بازشدن؛ یکی شدن و تداخل مجاری بول و حیض یا مجاری حیض و غائط یا هر سه مجری.
 +
|-
 +
|'''[[افطار]]'''||بازکردن روزه.
 +
|-
 +
|'''اقامه معروف'''||به پاداشتن کارهای [[واجب]] یا [[مستحب]] است.
 +
|-
 +
|'''اقرب این است.'''||[[فتوا|فتوی]] این است (مگر آن که قرینه‌ای بر عدم فتوی باشد).
 +
|-
 +
|'''اقوی این است.'''||نظر قوی بر این است، فتوای صریح است، بایستی طبق آن عمل شود.
 +
|-
 +
|'''اکتفا به رفع ضرورت کند.'''||به اندازه ناچاری اکتفا کند و بیشتر از آن انجام ندهد.
 +
|-
 +
|'''الزام کردن'''||اجبار نمودن.
 +
|-
 +
|'''[[امام]]'''||رهبر و پیشوای [[معصوم]].
 +
|-
 +
|'''[[امام جماعت‌|امام جماعت]]'''||کسی که در [[نماز]] به او اقتدا می‌‌کنند.
 +
|-
 +
|'''امرار معاش'''||‌ گذراندن زندگی.
 +
|-
 +
|'''[[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف]]'''||‌ واداشتن افراد به انجام [[احکام]] و [[سنت|سنتی]] که از نظر شارع پسندیده است.
 +
|-
 +
|'''امساک'''||امتناع کردن، ‌خود را از انجام کاری بازداشتن. از جمله از آنچه به [[روزه]] ضرر می‌رساند خودداری کردن.
 +
|-
 +
|'''اموال محترمه'''||اموالی که بنابر ضوابط اسلامی ‌‌دارای احترام است.
 +
|-
 +
|'''انتقال'''||جابجایی، جا به جا شدن چیز [[نجس]] به نحوی که دیگر شیء اول محسوب نشود، مانند انتقال خون انسان به پشه.
 +
|-
 +
|'''انزال'''||بیرون ریختن منی.
 +
|-
 +
|'''اوداج اربعه'''||‌ رگ‌های چهارگانه حیوانات (سرخرگ، سیاهرگ، مری، نای).
 +
|-
 +
|'''اورع'''||پرهیزکارتر، کسی که تقوای او بیشتر است.
 +
|-
 +
|'''اولی'''||سزاوارتر، بهتر.
 +
|-
 +
|'''[[ایقاع‌‌|ایقاع]]'''||هر نوع قراری که یک جانبه انجام گیرد و نیاز به قبول طرف دیگر نداشته باشد،‌ مانند [[طلاق]] که شرعاً احتیاجی به قبول زوجه ندارد.
 +
|-
 +
|'''[[اهل کتاب]]'''||غیرمسلمانی که خود را پیرو یکی از [[پیامبران]] صاحب کتاب می‌‌داند مانند [[یهود|یهودی]] و [[مسیحیت|مسیحی]].
 +
|}
  
===«آ»===
+
==«ب»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ب»'''
 +
|'''بالغ'''||فردی که به سن [[بلوغ‌|بلوغ]] رسیده باشد.
 +
|-
 +
|'''بدل از وضو'''||به جای [[وضو]]، در جایی که آب نباشد وظیفه مکلف [[تیمم]] است و این تیمم جایگزین وضو خواهد شد.
 +
|-
 +
|'''برائت ذمه'''||در موارد شک، مکلف بایستی عمل را به گونه‌ای انجام دهد که یقین پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
 +
|-
 +
|'''بعید است'''||فتوی این است (مگر این که قرینه‌ای برخلاف آن در کلام باشد).
 +
|-
 +
|'''بلااشکال'''||اشکال ندارد.
 +
|-
 +
|'''بلوغ'''||رسیدن به حد [[تکلیف]].
 +
|-
 +
|'''بیع مثل به مثل'''||خرید و فروش دو شیء هم‌جنس به صورت مبادله، مانند گندم با گندم.
 +
|-
 +
|'''بهیمه'''||حیوان چهارپا.
 +
|}
  
||* '''آب جاري'''|| آب در حال جريان، مانند آب چشمه و [[قنات]] كه از زمين می‌‌جوشد و رودخانه كه از كوه‌ها جاري است و آب لوله‌كشي شهري و حمام‌ها و مانند آن که متصل به منبع است حکم آب جاری را دارد، به شرط اين كه آب منبع به تنهايى يا به اضافه لوله‌ها كمتر از كر نباشد.||
+
==«ت»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ت»'''
 +
|'''تبعیت'''||پیروی کردن؛ پاک گشتن چیز نجس به تبع پاک شدن چیز نجس دیگر؛ مانند ظروفی که در آن انگور را برای سرکه می‌ریزند که نخست تبدیل به شراب، سپس تبدیل به سرکه می‌شود.
 +
|-
 +
|'''تجافی'''||‌ نیم‌خیز نشستن؛ مأمومی‌‌ که به [[رکعت|رکعت]] اول [[نماز جماعت]] نرسیده، هنگام [[تشهد]] خواندن [[امام جماعت‌|امام جماعت]]، به حالت نیم‌خیز می‌‌نشیند.
 +
|-
 +
|'''تحت الحنک'''||زیر چانه، ‌آن قسمت از عمامه که زیر گلو آویخته می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''تخلی'''||تخلیه کردن؛ بول و غائط کردن.
 +
|-
 +
|'''تخمیس'''||خارج کردن [[خمس]] مال، خمس مال را تأدیه کردن.
 +
|-
 +
|'''تروی'''||تفکر در تعداد رکعات [[نماز]] به هنگام شک.
 +
|-
 +
|'''تزکیه شده'''||حیوانی که با رعایت موازین شرعی [[ذبح]] شده باشد.
 +
|-
 +
|'''تسبیحات اربعه'''||ذکر "سبحان الله والحمدلله ولا اله الّا الله والله اکبر"، در رکعت سوم و چهارم نماز.
 +
|-
 +
|'''[[تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام|تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها]]'''||گفتن سی و چهار مرتبه "الله اکبر" و سی و سه مرتبه "الحمدلله" و سی و سه مرتبه "سبحان الله".
 +
|-
 +
|'''تستّر'''||خود را پوشاندن.
 +
|-
 +
|'''تسمیه'''||جاری کردن اسم خدا بر زبان (به هنگام ذبح حیوان).
 +
|-
 +
|'''تشریح'''||پاره‌کردن بدن انسان یا حیوان مرده برای اطلاعات پزشکی و غیره.
 +
|-
 +
|'''تصدیق'''||گواهی نمودن، ‌تأکید کردن.
 +
|-
 +
|'''تطهیر'''||پاک کردن.
 +
|-
 +
|'''تعدی'''||زیاده‌روی، ستم‌کردن، دست‌درازی، تجاوز.
 +
|-
 +
|'''تعقیب'''||‌ دنبال کردن؛ پس از [[نماز]] با ذکر [[دعا]] و [[قرآن]]، خود را مشغول کردن.
 +
|-
 +
|'''تفاوت قیمت (صحیح و معیوب)'''||مقدار اختلافی که از نظر قیمت بین جنس سالم و غیرسالم وجود دارد.
 +
|-
 +
|'''تفریط'''||کوتاهی کردن، مسامحه نمودن.
 +
|-
 +
|'''تقاص'''||قصاص کردن، تهاتر، مال مدیون را بابت طلب خود برداشتن.
 +
|-
 +
|'''[[تقلید]]'''||تبعیت از فتاوی مجتهد و عمل نمودن به دستور وی.
 +
|-
 +
|'''[[تکبیرة الاحرام|تکبیرة الاحرام]]'''||به قصد اقامه [[نماز]] الله اکبر گفتن.
 +
|-
 +
|'''تلقیح مصنوعی'''||نطفه مرد را با وسیله‌ای نظیر سرنگ به رحم زن رساندن.
 +
|-
 +
|'''تمکن'''||دارایی.
 +
|-
 +
|'''تمکین'''||تن دادن (تبعیت از درخواست [[حلال]] همسر در مسائل جنسی).
 +
|-
 +
|'''[[تیمم|تیمم]]'''||در موارد عدم دسترسی به آب به جای [[وضو]] و [[غسل]] در هفت مورد باید تیمم کرد.
 +
|-
 +
|'''تیمم بدل از غسل'''||در جایی که غسل، ممکن نباشد و یا آبی برای غسل موجود نباشد، ‌تیمم جایگزین غسل خواهد شد.
 +
|-
 +
|'''تیمم جبیره‌ای'''||تیمم کسی که بر اعضاء تیمم او مرهم یا پوشش ([[جبیره]]) است.
 +
|-
 +
|'''توکیل'''||وکیل یا نماینده قرار دادن.
 +
|-
 +
|'''[[توریه‌‌‌‌|توریه]]'''||سخنی دو پهلویی است که شنونده از آن چیزی می‌فهمد ولی مقصود گوینده چیز دیگری است.
 +
|-
 +
|'''[[تهمت]]'''||افترا بستن، نسبت ناروا دادن.
 +
|}
  
||* '''آب قليل'''|| آبي است كمتر از كر، كه از زمين هم نجوشد.||
+
==«ث»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ث»'''
 +
|'''ثلثان'''||‌ دو سوم؛ تبخیر شدن دو سوم آب انگور و کشمش جوشیده که موجب [[حلال]] شدن آن است.
 +
|-
 +
|'''ثمن'''||قیمت کالا.
 +
|}
  
||* '''آب كر'''|| آب كر بنابر احتياط واجب مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه طول و عرض و عمق آن هر كدام سه وجب و نيم است بريزند، آن ظرف را پر كند، يا وزن آن 384 كيلوگرم (384 ليتر) باشد و معيار در وجب، وجب‌هاى متوسط است.||
+
==«ج»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ج»'''
 +
|'''جاعل'''||کسی که قرارداد [[جعاله]] را منعقد می‌‌کند.
 +
|-
 +
|'''جاهل به مسئله'''||ناآشنا به مسئله، کسی که مسئله شرعی خود را نمی‌‌داند.
 +
|-
 +
|'''جاهل قاصر'''||جاهلی که در شرایط عدم امکان دسترسی به حکم خدا قرار دارد.
 +
|-
 +
|'''جاهل مقصر'''||جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته، ولی در فراگیری آن کوتاهی کرده است.
 +
|-
 +
|'''[[جبیره|جبیره]]'''||مرهم؛ پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن می ­بندند.
 +
|-
 +
|'''جرح-جروح'''||‌ جراحت، زخم.
 +
|-
 +
|'''[[جنابت‌‌‌‌‌|جُنُب]]'''||کسی که منی از او خارج شده یا با دیگری آمیزش کرده است.
 +
|-
 +
|'''[[جعاله]]'''||قراری که طبق آن فردی اعلام می‌‌کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می‌‌شود. مثلاً هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می‌‌دهم.
 +
|-
 +
|'''جلال'''||حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده است.
 +
|-
 +
|'''جماع'''||مقاربت، آمیزش جنسی.
 +
|-
 +
|'''[[جهر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|جهر]]'''||صدای بلند؛ با صدای بلند چیزی را قرائت کردن.
 +
|}
  
||* '''آب مضاف'''|| آبي است كه با چيزي آميخته شده باشد مانند شربت و يا از چيزي گرفته شده مانند گلاب.||
+
==«ح»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ح»'''
 +
|'''حائض'''||زنی که در عادت ماهیانه باشد.
 +
|-
 +
|'''حاکم شرع'''||مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای قدرت بر [[فتوا|فتوی]] است.
 +
|-
 +
|'''[[حج]]'''||زیارت [[خانه خدا]] و انجام اعمالی مخصوص در زمانی خاص.
 +
|-
 +
|'''حج نیابتی'''||زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر.
 +
|-
 +
|'''حدث اصغر'''||‌ هر امری که باعث ابطال [[وضو]] شود.
 +
|-
 +
|'''حدث اکبر'''||هر کاری که سبب [[غسل]] برای [[نماز]] شود.
 +
|-
 +
|'''[[حد ترخص|حد ترخّص]]'''||‌ حدی از مسافت که در آن صدای [[اذان]] شهر شنیده نشود و مردم شهر مسافر را نبینند.
 +
|-
 +
|'''[[حرام]]'''||هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد.
 +
|-
 +
|'''حرج'''||مشقت؛ سختی، ‌دشواری.
 +
|-
 +
|'''حصه'''||سهم.
 +
|-
 +
|'''حضر'''||‌ محل حضور (وطن).
 +
|-
 +
|'''حنوط'''||مالیدن کافور بر بعضی اعضای میت؛ یعنی پیشانی، کف دست‌ها،‌ سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها.
 +
|-
 +
|'''[[حواله]]'''||ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش.
 +
|-
 +
|'''حیض'''||قاعدگی، عادت ماهیانه زنان.
 +
|}
  
||* '''آب مطلق'''|| آبی است که در عرف به آن آب بگویند، بدون اضافه چیزی مثلا نگویند آب نمک یا آب میوه و به آن آب خالص نيز گفته می‌‌شود.||
+
==«خ»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«خ»'''
 +
|'''خارق‌العاده'''||خلاف عادت، غیرمعمول، بیش از انتظار.
 +
|-
 +
|'''خالی از قوت نیست'''||فتوی این است.
 +
|-
 +
|'''خبره'''||‌ کارشناس.
 +
|-
 +
|'''خبیث'''||پلید،‌ زشت.
 +
|-
 +
|'''خسارت'''||زیان، ‌ضرر.
 +
|-
 +
|'''[[خمس]]'''||یک پنجم؛ بیست درصد درآمد سالیانه و... که باید به مجتهد جامع‌الشرائط و [[مرجعیت|مرجع]] تقلید پرداخت شود.
 +
|-
 +
|'''[[خوارج]]'''||کسانی که علیه امام [[معصوم]] علیه السلام قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج در [[جنگ نهروان]].
 +
|-
 +
|'''خوف'''||ترس، هراس،‌ واهمه.
 +
|-
 +
|'''خون جهنده'''||یعنی حیوانی که وقتی رگ ‌گردن آن را ببرند خون از آن جستن می‌‌کند.
 +
|-
 +
|'''خیار'''||اختیار بر هم زدن معامله.
 +
|}
  
||* '''آلات لهو'''|| اسباب عياشي و خوشگذراني نامشروع.||
+
==«د»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«د»'''
 +
|'''دائمه (زوجه دائمه)'''||زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درآمده باشد.
 +
|-
 +
|'''دُبُر'''||پشت، مقعد.
 +
|-
 +
|'''دعوی'''||دادخواهی.
 +
|-
 +
|'''دفاع'''||‌ دفع دشمن، مقاومت در برابر دشمن.
 +
|-
 +
|'''[[دیه|دیه]]'''||مالی که به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی او پرداخت شود.
 +
|}
  
||* '''ابن السبيل'''|| مسافري كه در سفر درمانده باشد و مخارج سفر و زندگي نداشته باشد.||
+
==«ذ»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ذ»'''
 +
|'''[[ذبح]] شرعی'''||کشتن حیوانات [[حلال]] گوشت با رعایت ضوابط شرعی.
 +
|-
 +
|'''ذمه'''||تعهد به ادای چیزی یا انجام عملی.
 +
|-
 +
|'''ذمّی'''||کافران [[اهل کتاب|اهل کتاب]] مانند [[یهود|یهود]] و [[مسیحیت|نصاری]] در مقابل تعهدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی‌ ‌از حمایت و امنیت حکومت اسلامی‌‌ برخوردار می‌‌شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد.
 +
|}
  
||* '''اتقي'''|| باتقوي‌تر.||
+
==«ر»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ر»'''
 +
|'''[[ربا]]'''||زیادت، ‌اضافه، سودگرفتن در مقابل وام و مانند آن.
 +
|-
 +
|'''ربای قرضی'''||اضافه‌ای که پرداخت آن در ضمن [[قرض]] شرط گردد.
 +
|-
 +
|'''ربای معاوضی'''||خرید و فروش دو متاع از یک جنس با یکدیگر به شرط اضافه وزن یا پیمانه.
 +
|-
 +
|'''رجوع'''||بازگشتن، بازگشت.
 +
|-
 +
|'''رضاعی'''||هم‌شیر، پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند.
 +
|-
 +
|'''رفع ضرورت'''||برطرف شدن حال اضطرار.
 +
|-
 +
|'''رکن-ارکان'''||پایه؛ اساسی‌ترین جزء هر [[عبادت]] که [[احکام]] خود را دارد.
 +
|-
 +
|'''[[رکوع|رکوع]]'''||خم‌شدن در [[نماز]] به اندازه‌ای که دست­ها به زانو برسد.
 +
|-
 +
|'''[[رهن]]'''||گرو.
 +
|-
 +
|'''ریبه (نظر به ریبه)'''||خوف وقوع در [[گناه]].
 +
|}
  
||* '''اجاره'''|| قراردادي است كه طي آن منافع مال يا كار يك طرف در قبال اجرت و مدت معين به طرف ديگر واگذار می‌‌شود.||
+
==«ز»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ز»'''
 +
|'''زائد بر مؤونه'''||مازاد بر مخارج زندگی.
 +
|-
 +
|'''زائل شدن'''||برطرف شدن.
 +
|-
 +
|'''[[زکات]]'''||پاکی از آلودگی؛ مقدار معینی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخص خود مصرف شود.
 +
|-
 +
|'''زکات فطره'''||مقدار حدود ۳ کیلوگرم از مواد غذایی معمول در هر محیط می­ باشد.
 +
|-
 +
|'''زمان [[غیبت کبری|غیبت کبری]]'''||مثل زمان ما، که [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] علیه السلام در پرده [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]] به سر می‌‌برند.
 +
|-
 +
|'''زینت'''||زیور، آرایش.
 +
|}
  
||* '''اجرت المثل'''|| اجرت همانند. مثل اين كه شخصي بدون تعيين اجرت كاري انجام دهد، که باید اجرت آن را با نظر عرف محل به او داد.||
+
==«س»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«س»'''
 +
|'''سال شمسی'''||مدت یک بار حرکت انتقالی زمین به دور خورشید که ۳۶۵ روز و چند ساعت، که برابر ۱۲ برج از فروردین تا اسفند می‌‌باشد.
 +
|-
 +
|'''سال قمری'''||مدت ۱۲ بار گردش ماه به دور زمین که ۳۵۴ روز و چند ساعت، برابر ۱۲ ماه عربی از [[ماه محرم|محرم]] تا [[ذی الحجه|ذی‌الحجه]] می‌‌باشد.
 +
|-
 +
|'''سال خمسی'''||یک سال تمام که از تاریخ اولین درآمد می‌گذرد و باید هر سال همان تاریخ را مبدأ رسیدگی مجدد قرار دهد.
 +
|-
 +
|'''[[سجده]]-سجود'''||بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست‌ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش [[خداوند]]، یکی از ارکان [[نماز]].
 +
|-
 +
|'''سجده سهو'''||سجده‌ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده به جای آورد.
 +
|-
 +
|'''سجده شکر'''||پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت‌های خداوند.
 +
|-
 +
|'''سرقت حدی'''||سرقتی که با در نظر گرفتن جمیع شرایط سبب وجوب [[حدود‌‌‌‌|حد]] شود.
 +
|-
 +
|'''سرگین'''||مدفوع حیوانات.
 +
|-
 +
|'''سفیه'''||کم‌عقل، کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه‌اش را در کارهای بیهوده مصرف می‌‌کند.
 +
|-
 +
|'''سقط شده'''||افتاده، جنین نارس که قبل از موعد تولد از رحم خارج شده باشد.
 +
|}
  
||* '''اجزاء و شرايط'''|| هر امري كه فقدان آن به اصل يك چيز لطمه زند، جزء آن محسوب می‌‌گردد و هر امري كه فقدان آن صفت يا حالت چيزي را متغير كند، شرط آن محسوب می‌‌شود. مثلاً [[ركوع]] و [[سجود]] جزء [[نماز]] است اما [[وضو]] شرط آن محسوب می‌شود.||
+
==«ش»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ش»'''
 +
|'''شاخص'''||چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می‌‌کنند.
 +
|-
 +
|'''شارع'''||بنیانگذار [[شریعت]] اسلامی‌‌، [[خداوند]]، [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله.
 +
|-
 +
|'''شاهد'''||گواه.
 +
|-
 +
|'''شرایط ذمه'''||شرایطی که اگر [[اهل کتاب|اهل کتاب]] در بلاد مسلمین به آن‌ها عمل کنند حکومت اسلامی حفاظت از جان و مال و آبروی آن‌ها را بر عهده خواهد گرفت.
 +
|-
 +
|'''[[شهادت (در فقه)|شهادت]]'''||گواهی دادن.
 +
|-
 +
|'''شهادتین'''||شهادت به یگانگی [[خداوند]] و [[رسالت]] [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله.
 +
|-
 +
|'''شیوع'''||شایع شدن، همگانی شدن.
 +
|-
 +
|'''[[شهرت (اصول فقه)|شهرت]]'''||مشهورشدن، آشکارشدن برای همه افراد.
 +
|-
 +
|'''شیر کامل'''||منظور انجام یافتن تمام شرایط نه گانه‌ای است که در [[رساله]] توضیح‌المسائل برای مسأله شیرخوارگی گفته شده و موجب محرم شدن است.
 +
|}
  
||* '''اجير'''|| كسي كه طبق قرارداد در برابر كاري كه انجام می‌‌دهد مستحق اجرت می‌‌شود.||
+
==«ص»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ص»'''
 +
|'''صاع'''||‌ پیمانه‌ای دارای گنجایش حدود ۳ کیلوگرم.
 +
|-
 +
|'''صحت'''||درستی.
 +
|-
 +
|'''[[صراط]]'''||منظور پل صراط در روز [[قیامت]] است.
 +
|-
 +
|'''صغیره'''||دختری که به سن [[بلوغ‌|بلوغ]] نرسیده است.
 +
|-
 +
|'''[[صلح]]'''||سازش طرفین؛ این که کسی مال یا [[حق]] خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند.
 +
|-
 +
|'''صیغه'''||خواندن کلماتی که وسیله تحقق عقد است.
 +
|}
  
||* '''احتلام'''|| خارج شدن مني از انسان در حالت خواب.||
+
==«ض»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ض»'''
 +
|'''[[ضامن شدن|ضامن]]'''||عهده‌دار، متعهد.
 +
|-
 +
|'''ضرورت'''||وجوب، حتمیت.
 +
|-
 +
|'''[[ضروریات دین|ضروری دین]]'''||آن چه بدون تردید جزء [[دین]] است؛ مانند وجوب [[نماز]] و [[روزه]] که اگر انکار آن باعث انکار [[نبوت]] شود، چنین شخصی از [[اسلام]] خارج می‌شود.
 +
|}
  
||* '''احتياط'''|| رعايت تمام جوانب نمودن که در اين صورت موجب اطمينان انسان به رسيدن به واقع می‌‌شود.||
+
==«ط»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ط»'''
 +
|'''[[طلاق]]'''||رهایی، گسستن پیمان زناشویی.
 +
|-
 +
|'''طلاق بائن'''||طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد.
 +
|-
 +
|'''طلاق خُلع'''||طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست و [[مهریه|مهر]] یا مال دیگرش را در قبال این کراهت به او می‌‌بخشد تا طلاق بگیرد.
 +
|-
 +
|'''طلاق رجعی'''||طلاقی است که مرد در عده زن می‌‌تواند به او رجوع نماید.
 +
|-
 +
|'''طلاق مُبارات'''||طلاقی است که در نتیجه عدم سازش زن و مرد با یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''طواف نساء'''||آخرین [[طواف کعبه|طواف]] در [[حج]] و [[عمره مفرده]] است که ترک آن موجب استمرار حرمت هم‌بستری و سایر مناسبات همسری برای طواف‌کننده با همسرش می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''[[طهارت]]'''||پاکی، حالتی معنوی که در نتیجه [[وضو]] و [[غسل]] یا [[تیمم]] حاصل شود.
 +
|-
 +
|'''طهارت ظاهری'''||چیزی که بر اساس نظر شارع مقدس محکوم به پاکی است هر چند در واقع [[نجس]] باشد؛ مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود، مادام که او نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است.
 +
|}
  
||* '''احتياط لازم'''||‌ احتیاط لازم آن است که قبل یا بعد از آن فتوایی از فقیه صادر نشده باشد.||
+
==«ظ»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ظ»'''
 +
|'''ظاهر این است'''||[[فتوا|فتوی]] این است؛ (مگر این که در کلام قرینه‌ای برای مقصود دیگر باشد).
 +
|-
 +
|'''ظهر شرعی'''||وقت [[اذان]] ظهر که سایه شاخص به کمترین حد آن می‌‌رسد و گاه در بعضی از مناطق محو می‌شود. ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق‌های گوناگون فرق می‌‌کند.
 +
|}
  
||* '''احتياط مستحب'''|| احتیاط مستحب آن است که قبل یا بعد از آن فتوایی از [[فقیه]] در مورد آن صادر شده باشد.||
+
==«ع»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ع»'''
 +
|'''عادت ماهیانه'''||قاعدگی، حیض.
 +
|-
 +
|'''عادت وقتیه و عددیه'''||زن‌هایی که عادت ماهیانه آن‌ها دارای وقت مشخص و مقدار زمان معین باشد، ‌عادتشان «وقتیه و عددیه» است.
 +
|-
 +
|'''عادل'''||شخصی که دارای ملکه [[عدالت]] است.
 +
|-
 +
|'''[[عاریه|عاریه]]'''||دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن.
 +
|-
 +
|'''عاقله'''||مردان خویشاوند نسبی از طرف پدر.
 +
|-
 +
|'''عاصی'''||عصیان کننده، ‌کسی که نسبت به [[احکام]] الهی نافرمان است.
 +
|-
 +
|'''عامل'''||عمل کننده: ۱. کسی که به قرارداد [[جعاله]] عمل می‌‌کند. ۲. کسی که متصدی جمع‌آوری،‌ حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به [[زکات]] است. ۳. اجیر.
 +
|-
 +
|'''عایدات'''||درآمد.
 +
|-
 +
|'''عُرف'''||فرهنگ عموم مردم.
 +
|-
 +
|'''عرق جنب از حرام'''||عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد.
 +
|-
 +
|'''عزل'''||‌ کنارگذاشتن چیزی؛‌ ۱. انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن ۲. برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار، مانند برکناری وصی یا متولی خائن توسط حاکم شرع.
 +
|-
 +
|'''عُسر و حرج'''||مشقت و سختی.
 +
|-
 +
|'''عسرت'''||سختی، تنگدستی.
 +
|-
 +
|'''عقد'''||گره، ‌پیمان زناشویی، پیوند.
 +
|-
 +
|'''عقد بیع'''||قرارداد خرید و فروش.
 +
|-
 +
|'''عقد دائم'''||[[ازدواج]] دائم.
 +
|-
 +
|'''عقد غیردائم'''||ازدواج موقت، ‌[[متعه|مُتعه]]، ‌صیغه.
 +
|-
 +
|'''عقود'''||قراردادهای دوطرفه، مثل خرید و فروش، ‌ازدواج، مصالحه.
 +
|-
 +
|'''عمّال'''||کارگزاران.
 +
|-
 +
|'''عمداً'''||از روی قصد، کاری را با علم و آگاهی انجام دادن.
 +
|-
 +
|'''[[عمره]]'''||[[زیارت]] خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه [[کعبه]] که تا حدودی شبیه [[حج]] است و آن بر دو قسم است: «عمره تمتع که قبل از [[حج تمتع]] انجام می‌‌گیرد و [[عمره مفرده]] که پس از [[حج قران‌‌‌|حج قِران]] و [[حج افراد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|حج اِفراد]] یا مستقلا انجام می‌‌گیرد».
 +
|-
 +
|'''عمل به احتیاط'''||ملکف [[تکلیف|تکلیف]] خود را به گونه‌ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعی اش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب‌های فقهی مطرح شده است.
 +
|-
 +
|'''عنین'''||مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست.
 +
|-
 +
|'''عورت'''||اعضاء تناسلی.
 +
|-
 +
|'''عهد'''||پیمان؛ تعهد انسان در برابر خداوند برای انجام کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''عیال'''||زن، همسر، نان‌خور.
 +
|-
 +
|'''[[عید فطر|عید فطر]]'''||نخستین روز ماه [[شوال]] که یکی از دو عید بزرگ اسلامی ‌‌است.
 +
|-
 +
|'''[[عید قربان|عید قربان]]'''||دهمین روز ماه [[ذی الحجه|ذی‌الحجه]]‌ که یکی از دو عید بزرگ اسلامی‌‌ است.
 +
|}
  
||* '''احتياط واجب'''|| به معنای احتیاط لازم است که گذشت. در چنین مواردی مقلد می‌تواند به فتوای مجتهد دیگری که در رتبه بعد قرار دارد عمل نماید.||
+
==«غ»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«غ»'''
 +
|'''غایب شدن'''||پنهان شدن، غایب شدن شوهر برای مدتی معین که موجب درخواست [[طلاق]] زوجه از حاکم شرع می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''غائط'''||مدفوع.
 +
|-
 +
|'''غرض عقلائی'''||هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد.
 +
|-
 +
|'''غساله'''||آبی که معمولاً پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن خارج می‌شود.
 +
|-
 +
|'''[[غسل]]'''||شستن، شستشو، شستشوی بدن با کیفیت مخصوص که بر دو نوع است: ۱. ترتیبی. ۲. ارتماسی.
 +
|-
 +
|'''غسل واجب'''||غسلی که انجام دادن آن الزامی ‌‌است.
 +
|-
 +
|'''غسل مستحب'''||غسلی که به مناسبت ایام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص یا افعال خاصی [[مستحب]] است، مانند [[غسل جمعه]] و غسل [[زیارت]] و مانند آن.
 +
|-
 +
|'''غسل ارتماسی'''||به نیت غسل، یک مرتبه در آب فرورفتن.
 +
|-
 +
|'''غسل ترتیبی'''||به نیت غسل، اول سر و گردن بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن.
 +
|-
 +
|'''غسل جبیره'''||غسلی که با وجود [[جبیره]] بر اعضای بدن انجام می‌‌گیرد.
 +
|-
 +
|'''[[غلات|غُلات]]'''||گروهی از مسلمانان هستند که درباره [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام یا سایر [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام غلو می‌‌کنند و آن حضرت را خدا می‌‌شمارند، یا صفات مخصوص خداوند برای آن‌ها قائل می‌شوند.
 +
|}
  
||* '''احتياط را ترك نكند.'''|| اشاره به احتیاط واجب است.||
+
==«ف»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ف»'''
 +
|'''[[فتوا|فتوی]]'''||رأی مجتهد در مسائل شرعیه.
 +
|-
 +
|'''فجر'''||سپیده صبح.
 +
|-
 +
|'''فجر اول و دوم'''||نزدیک [[اذان]] صبح از طرف مشرق سپیده‌ای رو به بالا حرکت می‌‌کند که آن را فجر اول یا صبح کاذب می‌‌گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم یا صبح صادق و اول وقت [[نماز صبح]] است.
 +
|-
 +
|'''فُرادی'''||نمازی که انسان به طور انفرادی می‌‌گذارد.
 +
|-
 +
|'''فَرج'''||‌ معمولاً به عورت زن گفته می‌شود.
 +
|-
 +
|'''فرض'''||امر الزامی‌‌، امری که انجام یا ادای آن [[واجب]] است.
 +
|-
 +
|'''فضله'''||مدفوع حیوانات.
 +
|-
 +
|'''فطریه'''||[[زکات]] فطره.
 +
|-
 +
|'''فُقاع'''||آب جو.
 +
|-
 +
|'''فقیر'''||محتاج؛ کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالاتش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگی اش باشد.
 +
|-
 +
|'''فی سبیل الله'''||به کارهایی که جنبه دینی دارد یا نفع آن عام است، گفته می‌شود.
 +
|}
  
||* '''احراز'''|| بدست آوردن، فراهم آوردن، دريافتن.||
+
==«ق»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ق»'''
 +
|'''قُبُل'''||پیش و جلو (کنایه از عضو جنسی که در جلو بدن زن یا مرد قرار دارد.)
 +
|-
 +
|'''قتل'''||کشتن.
 +
|-
 +
|'''قتل نفس محترمه'''||کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود.
 +
|-
 +
|'''قرائت'''||خواندن، خواندن [[سوره حمد|حمد]] و [[سوره]] در [[نماز|نمازهای]] یومیه.
 +
|-
 +
|'''قروح'''||دمل‌ها، زخم‌های چرکین.
 +
|-
 +
|'''قریب'''||نزدیک به واقع و حقیقت.
 +
|-
 +
|'''قرینه'''||نشانه،‌ علامت، همانند.
 +
|-
 +
|'''قسامه'''||[[قسم خوردن|قسم]] یادکردن شهود در مورد جنایات در دادگاه که شرایط خاص دارد.
 +
|-
 +
|'''[[قصاص]]'''||‌ کیفر، نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می‌‌باشد؛ مثل این که شخصی کسی را عمداً بکشد که اولیای دم حق دارند او را زیر نظر حاکم شرع بکشند.
 +
|-
 +
|'''قصد اقامه'''||تصمیم مسافر مبنی بر ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل.
 +
|-
 +
|'''قصد انشاء'''||تصمیم به ایجاد معامله یا مانند آن همراه با صیغه معینی.
 +
|-
 +
|'''قصد وجه'''||نیت [[واجب|وجوب]] در واجبات و نیت [[استحباب]] در مستحبات.
 +
|-
 +
|'''قصد رجاء'''||در موردی است که مکلف عمل را به احتمال این که او را به خدا نزدیک می‌‌کند انجام می‌‌دهد.
 +
|-
 +
|'''قصد قربت'''||عمل خود را برای خدا بجا آورد.
 +
|-
 +
|'''قضا'''||۱. بجا آوردن عملی که در وقت خود فوت شده است. ۲. [[قضاوت]] کردن.
 +
|-
 +
|'''[[قنوت]]'''||مکلف در [[رکعت|رکعت]] دوم [[نماز]] پس از قرائت [[سوره]]، دست‌ها را تا محاذی صورت بالا می‌آورد و کف دست‌ها را به سمت آسمان می‌کند و دعایی می‌خواند.
 +
|-
 +
|'''قیام متصل به رکوع'''||قیام قبل از رکوع، انجام [[رکوع]] از حالت قیام (فرد از حالت ایستاده به رکوع برود)، که از ارکان نماز می‌باشد.
 +
|-
 +
|'''قِی'''||استفراغ.
 +
|-
 +
|'''قیّم'''||سرپرست، کسی که بر اساس وصیت یا حکم حاکم شرع مسئول امور صغیر یا مجنون یا بیماری می‌شود.
 +
|}
  
||* '''احوط'''|| کاری که موافق با احتياط است.||
+
==«ک»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ک»'''
 +
|'''کافر'''||کسی که اعتقادی به [[توحید]] یا [[نبوت]] و یا هر دوی آن‌ها ندارد: ۱- کسی که وجود [[خدا]] را انکار می‌‌کند. ۲- کسی که برای خدا شریک می‌‌تراشد. ۳- کسی که پیغمبری [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله را قبول ندارد. ۴- کسی که در امور فوق شک دارد. ۵- کسی که منکر [[ضروریات دین|ضروری دین]] است و انکار او به انکار خدا و رسول خدا می‌‌انجامد.
 +
|-
 +
|'''کافر حربی'''||کافری که با مسلمین در حال جنگ می‌‌باشد.
 +
|-
 +
|'''کافر ذمی'''||[[اهل کتاب|اهل کتابی]] که در بلاد اسلامی‌‌ با شرایط مخصوص [[اهل ذمه]] در پناه حکومت اسلامی‌‌ قرار گرفته و زندگی مسالمت‌آمیزی دارند.
 +
|-
 +
|'''کثیرالشک'''||کسی که زیاد به شک می‌‌افتد.
 +
|-
 +
|'''[[کفاره|کفاره]]'''||کاری که انسان برای جبران گناهان خاصی انجام می­ دهد.
 +
|-
 +
|'''کفاره جمع'''||کفاره سه‌گانه (۶۰ روز [[روزه]]‌گرفتن، ۶۰ فقیر را سیر کردن و بنده‌ای را آزادنمودن؛ که در عصر ما همان دو قسم اول است).
 +
|-
 +
|'''[[کفالت]]'''||ضمانت.
 +
|-
 +
|'''کفیل'''||ضامن.
 +
|-
 +
|'''کیفیت'''||چگونگی.
 +
|}
  
||* '''ادعا'''|| چیزی را به نفع خود یا دیگری اظهارداشتن.||
+
==«ل»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ل»'''
 +
|'''لازم'''||واجب.
 +
|-
 +
|'''لازم‌الوفاء'''||باید به آن عمل شود.
 +
|-
 +
|'''لغو'''||‌ بی‌فایده، بی‌معنا، بیهوده.
 +
|}
  
||* '''اذن'''|| اجازه.||
+
==«م»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«م»'''
 +
|'''مابه‌التفاوت'''||مقدار تفاوت بین دو شیء، ‌رجوع به «تفاوت قیمت صحیح و معیوب».
 +
|-
 +
|'''مال الاجاره'''||مالی که باید مستأجر بابت [[اجاره]] بپردازد.
 +
|-
 +
|'''مال المصالحه'''||مالی که مورد [[صلح]] میان دو یا چند نفر قرار گرفته است.
 +
|-
 +
|'''مالیت شرعی'''||چیزهایی که از نظر شارع مقدس، مال محسوب می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''مالیت عرفی'''||چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می‌‌شود. هر چند از نظر دین [[اسلام]] مالیت نداشته باشد، مثل مشروب.
 +
|-
 +
|'''ماه هلالی'''||ماه قمری، مدت ۲۹ یا ۳۰ روز از [[استهلال|رویت هلال]] ماه تا هلال دیگر که یک ماه (یا «شهر» در زبان عرب) است و تکرار ۱۲ بار آن، سال قمری است از [[ماه محرم|محرم]] تا [[ذی الحجه|ذی‌الحجه]].
 +
|-
 +
|'''مأموم'''||پیرو؛ کسی که در [[نماز]] به [[امام جماعت‌|امام جماعت]] اقتدا می‌کند.
 +
|-
 +
|'''مؤونه'''||مخارج یا هزینه زندگی.
 +
|-
 +
|'''مباح'''||هر فعلی که از نظر شرعی انجام آن جایز است.
 +
|-
 +
|'''مبتدئه'''||زنی که برای اولین بار عادت شود.
 +
|-
 +
|'''مبطلات'''||اموری که باطل کننده [[عبادت]] می‌‌باشد.
 +
|-
 +
|'''[[متعه|مُتعه]]'''||زنی که با عقد موقت به همسری مردی درآمده است.
 +
|-
 +
|'''متنجس'''||هر چیزی که ذاتاً پاک است، اما در اثر برخورد با شیء [[نجس]]، ‌آلوده شده است.
 +
|-
 +
|'''متولی'''||سرپرست اوقاف.
 +
|-
 +
|'''مجتهد'''||کوشا؛ کسی که در فهم [[احکام]] الهی به درجه [[اجتهاد]] رسیده، یعنی دارای قدرت علمی ‌‌مناسبی است که می‌‌تواند احکام [[اسلام]] را از روی [[قرآن|کتاب]] و [[سنت]] و [[عقل]] و [[اجماع]] استنباط نماید.
 +
|-
 +
|'''مجتهد جامع‌الشرائط'''||مجتهدی است که شرایط [[مرجعیت|مرجعیت]] تقلید را دارا می‌‌باشد.
 +
|-
 +
|'''مجرای طبیعی'''||مسیر طبیعی هر چیز.
 +
|-
 +
|'''مجهول المالک'''||مالی که معلوم نیست به چه کسی تعلق دارد.
 +
|-
 +
|'''مُجزی است'''||کافی است، ساقط کننده [[تکلیف|تکلیف]] است.
 +
|-
 +
|'''محتضر'''||کسی که در حال [[احتضار]] (جان کندن) است.
 +
|-
 +
|'''محتلم'''||کسی که در خواب از او منی خارج شده باشد.
 +
|-
 +
|'''محذور'''||مانع.
 +
|-
 +
|'''مُحرَم'''||چیزی که [[حرام]] است، یا اولین ماه از سال قمری ([[ماه محرم|مُحرَّم]]).
 +
|-
 +
|'''مَحرَم'''||‌ فامیل‌های نزدیک نسبی و بعضی از فامیل‌های سببی، کسانی که [[ازدواج]] با آن‌ها [[حرام]] ابدی است مانند: خواهر، مادر، ‌دختر و دختر دختر، عمه و عمات، خاله و خالات، ربائب، مادرزن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی.
 +
|-
 +
|'''مُحرِم'''||کسی که در حال [[احرام]] [[حج]] یا [[عمره]] باشد.
 +
|-
 +
|'''محجور'''||‌ کسی که از تصرف در اموال ممنوع شود.
 +
|-
 +
|'''محظور'''||ممنوع.
 +
|-
 +
|'''محل اشکال است'''||باید احتیاط کرد.
 +
|-
 +
|'''مخیر است'''||مقلد می‌تواند یک طرف را انتخاب کند.
 +
|-
 +
|'''مخرج بول و غائط'''||مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع.
 +
|-
 +
|'''مخمَّس'''||مالی که [[خمس]] آن خارج شده باشد.
 +
|-
 +
|'''مُدّ'''||‌ تقریباً معادل ۷۵۰ گرم.
 +
|-
 +
|'''مدعی'''||خواهان، کسی که برای خودش حقی قائل است.
 +
|-
 +
|'''مذی'''||‌ رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج می‌‌گردد.
 +
|-
 +
|'''[[ارتداد|مرتد]]'''||مسلمانی که منکر [[خدا]] و [[پیامبر اسلام|رسول]] یا حکمی ‌‌از [[ضروریات دین|ضروریات دین]] شده که انکارش به انکار خدا و رسول بازمی‌‌گردد.
 +
|-
 +
|'''مرتد فطری'''||کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از [[دین]] خارج شده است.
 +
|-
 +
|'''مرتد ملی'''||کافری که از پدر و مادر غیرمسلمان متولد شده ولی پس از قبول [[اسلام]] مجدداً کافر گردیده است.
 +
|-
 +
|'''مرجوح (مرجوح شرعی)'''||چیزی که [[مکروه|کراهت]] شرعی داشته باشد.
 +
|-
 +
|'''مردار'''||‌ حیوانی که خود به خود مرده باشد.
 +
|-
 +
|'''[[مزارعه|مُزارعه]]'''||قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می‌‌شود که بر اساس آن، مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''مَسّ'''||لمس کردن.
 +
|-
 +
|'''مسّ میت'''||لمس کردن انسان مرده.
 +
|-
 +
|'''[[مساقات|مُساقات]]'''||آبیاری کردن؛ قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که بر اساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، سهمی از درآمد باغ دارد.
 +
|-
 +
|'''[[مستحب]]'''||پسندیده، مطلوب، چیزی که مطلوب شارع است ولی [[واجب]] نیست.
 +
|-
 +
|'''[[استطاعت در حج|مستطیع]]'''||توانا، کسی که امکانات و شرایط سفر [[حج]] را دارا باشد.
 +
|-
 +
|'''مستهلک'''||از میان رفته، نابود شده، نیست شده.
 +
|-
 +
|'''مسح'''||دست کشیدن بر چیزی، دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست‌ها در [[وضو]].
 +
|-
 +
|'''مسکین'''||بیچاره، مفلوک.
 +
|-
 +
|'''مُسکرات'''||چیزهای مست کننده.
 +
|-
 +
|'''مصالحه'''||سازش، آشتی؛ معمولاً در امور مالی به کار می‌رود.
 +
|-
 +
|'''مضطربه'''||زنی که عادت ماهیانه‌اش بی‌نظم است.
 +
|-
 +
|'''مَضمَضه'''||چرخانیدن آب در دهان.
 +
|-
 +
|'''مطهرات'''||پاک کننده‌ها.
 +
|-
 +
|'''مَظالم'''||آنچه که در ذمه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی‌‌باشد. مانند این که کسی بدهکار است ولی صاحب آن را نمی‌شناسد و دسترسی به او ندارد.
 +
|-
 +
|'''مُفطر'''||چیزی که [[روزه]] را می‌‌شکند.
 +
|-
 +
|'''مُفلس'''||کسی که دارائی‌اش کمتر از بدهکاری‌اش می‌‌باشد.
 +
|-
 +
|'''مقررات شرعیه'''||آن چه از طرف خداوند به عنوان [[تکلیف|تکلیف]] شرعی معین گردیده است.
 +
|-
 +
|'''[[مکروه]]'''||ناپسند، نامطلوب؛ آن چه انجام آن [[حرام]] نیست، ولی ترکش اولی است.
 +
|-
 +
|'''مکلف'''||هر انسانی که بالغ و عاقل است.
 +
|-
 +
|'''ملاعبه'''||بازی کردن، معاشقه کردن.
 +
|-
 +
|'''مُمیز'''||خردسالی که خوب و بد را تمییز می‌‌دهد.
 +
|-
 +
|'''مُوالات'''||پشت سر هم، پیاپی انجام دادن.
 +
|-
 +
|'''مُوجر'''||اجاره‌ دهنده.
 +
|-
 +
|'''موقوف علیهم'''||کسانی که به نفع آن‌ها [[وقف]] شده است.
 +
|-
 +
|'''موقوفه'''||وقف شده.
 +
|-
 +
|'''موکل'''||‌ وکیل کننده.
 +
|-
 +
|'''میت'''||مرده، جسد بی‌جان انسان.
 +
|}
  
||* '''ارباح مكاسب'''|| منافع كسب و كار، هر نوع درآمدي كه از طريق حرفه و كار عايد شود.||
+
==«ن»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ن»'''
 +
|'''ناسیه'''||زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است.
 +
|-
 +
|'''[[نافله های شبانه روز|نافله]]'''||[[نماز]] مستحبی.
 +
|-
 +
|'''[[نذر]]'''||ملزم نمودن خود بر انجام کار مطلوب یا ترک کار غیرمطلوب، برای [[خدا]].
 +
|-
 +
|'''نری'''||آلت حیوان نر.
 +
|-
 +
|'''[[نبش قبر]]'''||شکافتن [[قبر]].
 +
|-
 +
|'''نصاب'''||حد مشخص، حد یا مقدر معین.
 +
|-
 +
|'''نصاب زکات'''||حد مشخصی که برای هر یک از موارد وجوب [[زکات]] در نظر گرفته شده است.
 +
|-
 +
|'''نظر به ریبه'''||نگاهی که موجب [[فتنه]] و [[فساد]] شود.
 +
|-
 +
|'''[[نجاسات|نجس]]'''||پلید، ناپاک.
 +
|-
 +
|'''نفاس'''||خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می‌‌گردد.
 +
|-
 +
|'''نَفساء'''||زنی که خون نفاس ببیند.
 +
|-
 +
|'''نکاح'''||[[ازدواج]] کردن، رابطه زناشویی.
 +
|-
 +
|'''[[نماز آیات|نماز آیات]]'''||دو [[رکعت]] [[نماز]] مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف [[واجب]] است.
 +
|-
 +
|'''نماز احتیاط'''||نماز بدون [[سوره|سوره‌ای]] که برای جبران رکعات مورد شک به جا آورده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''[[نماز باران|نماز استسقاء]]'''||نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود.
 +
|-
 +
|'''[[نماز جماعت]]'''||نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر به اتفاق هم بجا می‌آورند که یک نفر [[امام جماعت‌|امام جماعت]] است و بقیه مأموم.
 +
|-
 +
|'''[[نماز جمعه]]'''||دو رکعت نماز مخصوص که در ظهر [[جمعه]] به جای [[نماز ظهر]] و به طور جماعت برگزار می‌‌گردد و با کمتر از ۵ نفر انجام پذیر نیست و دارای دو [[خطبه]] است.
 +
|-
 +
|'''[[نماز خوف]]'''||نماز روزانه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور مختصر به جا آورده شود.
 +
|-
 +
|'''[[نماز شب]]'''||هشت رکعت نماز [[مستحب|مستحبی]] که به صورت ۴ دو رکعتی در ثلث آخر شب بجا آورده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''نماز شفع'''||دو رکعت نماز مستحبی که پس از هشت رکعت نافله‌های شب، پیش از [[نماز وتر]] بجا آورده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''نماز طواف'''||دو رکعت نماز مخصوص که در مراسم [[حج]] و [[عمره]] پس از [[طواف]] بجا آورده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''نماز عید'''||دو رکعت نماز مخصوص که روز [[عید فطر]] و [[عید قربان]] می‌‌خوانند.
 +
|-
 +
|'''نماز غفیله'''||دو رکعت نماز مخصوص که بین [[نماز مغرب]] و [[نماز عشا|عشا]] خوانده می‌شود.
 +
|-
 +
|'''نماز قصر (شکسته)'''||نماز کوتاه، نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''نماز قضا'''||نمازی است که به جبران نمازهای فوت شده بجا آورده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''[[نمازهای مستحب|نماز مستحب]]'''||هر نمازی که بجا آوردن آن [[مستحب]] است ولی [[واجب]] نیست.
 +
|-
 +
|'''[[نماز میت]]'''||نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود.
 +
|-
 +
|'''نماز واجب'''||نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلفی لازم است.
 +
|-
 +
|'''[[نماز وحشت]]'''||دو رکعت نماز که برای شب اول [[قبر]] متوفی با آداب مخصوص خوانده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''نماز یومیه'''||نماز روزانه، نماز واجب در هر شبانه‌روز که مجموعاً ۱۷ [[رکعت]] است.
 +
|-
 +
|'''[[نافله های شبانه روز|نوافل یومیه]]'''||[[نمازهای مستحب|نمازهای مستحبی]] روزانه که هر شبانه‌روز ۳۴ رکعت و در جمعه ۳۸ رکعت است.
 +
|-
 +
|'''[[امر به معروف و نهی از منکر|نهی از منکر]]'''||بازداشتن دیگران از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است.
 +
|-
 +
|'''[[نیت|نیت]]'''||قصد، تصمیم انجام عمل دینی با هدف [[قرب الهی|تقرب به خداوند]].
 +
|}
  
||* '''ارتماس'''|| فرورفتن در آب برای [[غسل]]، فروكردن دست و صورت در آب برای [[وضو]].||
+
==«و»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«و»'''
 +
|'''[[واجب]]'''||هر امری که انجام آن از نظر [[شرع]] الزامی‌‌ و اجباری است.
 +
|-
 +
|'''واجب تخییری'''||واجب بودن یکی از دو یا چند چیز که می توان بین آنها یکی را انتخاب کرد.
 +
|-
 +
|'''واجب عینی'''||واجبی که بر هر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است مانند [[نماز]] و [[روزه]].
 +
|-
 +
|'''واجب کفایی'''||واجبی که اگر به حد کافی کسانی نسبت به آن اقدام نمایند از دیگران ساقط می‌‌شود، مانند [[غسل]] و سایر [[تجهیز میت|تجهیزات میت]] که بر همه واجب است، ولی وقتی که یک نفر یا عده‌ای اقدام کنند، ‌از دیگران ساقط می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''واجب موسّع'''||واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند [[نماز ظهر]] و [[نماز عصر|عصر]] که از ظهر تا غروب وقت دارد.
 +
|-
 +
|'''واجب مضیق'''||واجبی است که دارای وقت مشخص و محدود است، مانند [[روزه]] گرفتن در ماه [[رمضان]].
 +
|-
 +
|'''وُرّاث'''||کسانی که [[ارث]] می‌‌برند.
 +
|-
 +
|'''واقف'''||[[وقف]] کننده.
 +
|-
 +
|'''وثیقه'''||سپرده، گرویی.
 +
|-
 +
|'''وحدت وجود'''||وحدت وجود معانى متعددى دارد، آن چه به طور قطع باطل و به عقیده همه [[فقها]] موجب خروج از [[اسلام]] است این است که کسى معتقد باشد «[[خداوند]] عین موجودات این جهان است، و خالق و مخلوق و عابد و معبودى وجود ندارد. همان طور که [[بهشت]] و [[دوزخ]] نیز عین وجود اوست» و لازمه آن انکار بسیارى از مسلمات [[دین]] است.
 +
|-
 +
|'''ودی'''||رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''[[ودیعه|ودیعه]]'''||امانت.
 +
|-
 +
|'''وذی'''||رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می‌‌شود.
 +
|-
 +
|'''وصل به سکون'''||حرکت آخر کلمه‌ای را انداختن و بدون توقف آن را به کلمه بعد چسباندن.
 +
|-
 +
|'''وصی'''||‌ کسی که مسئول انجام [[وصیت|وصیت]] شود.
 +
|-
 +
|'''وصیت'''||سفارش، توصیه‌هایی که انسان برای کارهای پس از [[مرگ]] خود به دیگری می‌‌کند.
 +
|-
 +
|'''وضوی ارتماسی'''||وضویی که انسان به عوض آن که آب را روی صورت و دست‌هایش بریزد، صورت و دست‌هایش را در آب فرومی‌برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد [[وضو]] می‌‌کند.
 +
|-
 +
|'''وضوی ترتیبی'''||وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست‌هایش آن‌ها را می‌‌شوید.
 +
|-
 +
|'''وضوی جبیره'''||آن است که در محل وضو زخمی باشد که روی آن را با [[جبیره]] بسته باشد.
 +
|-
 +
|'''وطن'''||جایی که انسان برای اقامت و زندگی مستمر خود اختیار کند.
 +
|-
 +
|'''وطی'''||پایمال کردن، گاهی کنایه از عمل جنسی است.
 +
|-
 +
|'''وقف به حرکت'''||در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه، بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن.
 +
|-
 +
|'''وکیل'''||نماینده، کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد.
 +
|-
 +
|'''ولایت'''||سرپرستی، صاحب اختیار بودن.
 +
|-
 +
|'''[[ولایت تکوینی|ولایت تکوینى]]'''||منظور از ولایت تکوینى آن است که به اذن [[خداوند]] بتواند خارق عادتى انجام دهد. مثل آن چه [[قرآن|قرآن مجید]] در [[آیه 49 سوره آل عمران|آیه ۴۹ سوره آل‌عمران]] درباره [[حضرت عیسی]] علیه‌السلام بیان کرده است که مردگان را به اذن خدا زنده مى‌کرد.
 +
|-
 +
|'''ولی (قیم)'''||کسی که به دستور شارع مقدس، سرپرست شخص دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع‌الشرایط.
 +
|}
  
||* '''ارث'''|| ما ترك متوفي كه برای ورثه باقي می‌‌ماند.||
+
==«هـ»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«هـ»'''
 +
|'''هبه'''||بخشش.
 +
|-
 +
|'''هدیه'''||تحفه، ارمغان.
 +
|}
  
||* '''استبراء'''|| سعي در برائت و پاكي از آلودگي و نجاست. در سه مورد بكار رفته است: 1- استبراء از بول. 2- استبراء از مني يعني ادراركردن پس از خروج مني به قصد اطمينان از اين كه ذرات مني در مجراي بول نمانده باشد. 3- استبراء حيوان نجاست‌خوار يعني بازداشتن آن از خوردن نجاست انسان تا وقتي كه به خوراك طبيعي خود عادت كند.||
+
==«ی»==
 +
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
 +
|+'''«ی»'''
 +
|'''یائسه'''||زنی که سنش به حدی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی‌‌شود.
 +
|}
  
||* '''استحاضه'''|| به طور كلى تمام خون‌هايى كه غير از حيض و نفاس و زخم و دمل است و از رحم زن خارج مى‌شود خون استحاضه است.||
+
==منابع==
  
||* '''استحاله'''|| دگرگوني شيء به صورتي كه به حقيقت ديگري مبدل شود. مانند چوب نجسي كه بسوزد و خاكستر شود يا سگي كه در نمكزار فرو رفته و تبديل به نمك شود.||
+
*توضیح‌المسائل مراجع تقلید
  
||* '''استفتاء'''|| مطالبه فتوي، سوال كردن و كسب نظر مجتهد درباره حكم شرعي يك مسئله.||
+
[[Category:احکام]]
 
+
[[Category:اصطلاحات احكام]][[Category:اصطلاحات فقهی]]
||* '''استطاعت'''|| توانايي انجام فريضه [[حج]] از حيث بدن، مال و راه.||
 
 
 
||* '''استمتاع از همسر'''|| لذت بردن از همسر.||
 
 
 
||* '''استمناء'''|| انجام کاری با خود كه موجب انزال مني شود.||
 
 
 
||* '''اشكال دارد'''|| به معنای احتیاط واجب است که معنی آن گذشت.||
 
 
 
||* '''اضطرار'''|| ناگزيري، ناچاري.||
 
 
 
||* '''اظهر'''|| ظاهرتر، روشن‌تر فتواست و مقلد بايستي طبق آن عمل نمايد.||
 
 
 
||* '''اعدل'''|| عادل‌تر.||
 
 
 
||* '''اعراض از وطن'''||‌ تصميم انسان بر روي گرداني از وطن و ترك اقامت مستمر در آن.||
 
 
 
||* '''اعراض عملی'''|| هرگاه شخصى قصد بازگشت به وطن سابق را جهت سكونت مستمر داشته باشد، ولى عملا مدت طولانى گذشته (مثلا پنج سال يا بيشتر) و هنوز بازنگشته، اعراض عملى حاصل شده و [[نماز]] و [[روزه]]‌اش در آن‌جا شكسته است.||
 
 
 
||* '''اعلان'''||‌ آگاه‌ساختن.||
 
 
 
||* '''اعلم'''|| عالم‌تر.||
 
 
 
||* '''افضاء'''|| بازشدن: يكي شدن و تداخل مجاري بول و حيض يا مجاري حيض و غائط يا هر سه مجری.||
 
 
 
||* '''افطار'''|| بازكردن روزه.||
 
 
 
||* '''اقامه معروف'''|| به پاداشتن کارهای واجب یا مستحب است.||
 
 
 
||* '''اقرب اين است.'''|| فتوي اين است (مگر آن كه قرينه‌اي بر عدم فتوي باشد).||
 
 
 
||* '''اقوي اين است.'''|| نظر قوي بر اين است، فتواي صريح است بايستي طبق آن عمل شود.||
 
 
 
||* '''اكتفا به رفع ضرورت كند.'''|| به اندازه ناچاری اكتفا كند و بيشتر از آن انجام ندهد.||
 
 
 
||* '''الزام كردن'''|| اجبار نمودن.||
 
 
 
||* '''امام'''|| رهبر و پيشوای معصوم.||
 
 
 
||* '''امام جماعت'''|| كسي كه در [[نماز]] به او [[اقتدا]] می‌‌كنند.||
 
 
 
||* '''امرار معاش'''||‌ گذراندن زندگي.||
 
 
 
||* '''امر به معروف'''||‌ واداشتن افراد به انجام [[احكام]] و سنتي كه از نظر شارع پسنديده است.||
 
 
 
||* '''امساك'''|| امتناع كردن، ‌خود را از انجام كاري بازداشتن. از جمله از آنچه به [[روزه]] ضرر می‌رساند خودداری کردن.||
 
 
 
||* '''اموال محترمه'''|| اموالي كه بنابر ضوابط اسلامی ‌‌داراي احترام است.||
 
 
 
||* '''انتقال'''|| جابجايي، جا به جا شدن چيز نجس به نحوي كه ديگر شيء اول محسوب نشود مانند انتقال خون انسان به پشه.||
 
 
 
||* '''انزال'''|| بيرون ريختن مني.||
 
 
 
||* '''اوداج اربعه'''||‌ رگ‌های چهارگانه حيوانات.||
 
 
 
||* '''اورع'''|| پرهيزكارتر، كسي كه تقواي او بيشتر است.||
 
 
 
||* '''اولي'''|| سزاوارتر، بهتر.||
 
 
 
||* '''ايقاع'''|| هر نوع قراري كه يك جانبه انجام گيرد و نياز به قبول طرف ديگر نداشته باشد،‌ مانند [[طلاق]] كه شرعاً احتياجي به قبول زوجه ندارد.||
 
 
 
||* '''اهل كتاب'''|| غيرمسلماني كه خود را پيرو يكي از [[پيامبران]] صاحب كتاب می‌‌داند مانند يهودي و مسيحي.
 
 
 
===«ب»===
 
 
 
||* '''بالغ'''|| فردي كه به سن بلوغ رسيده باشد.||
 
 
 
||* '''بدل از وضو'''|| به جاي [[وضو]]، در جايي كه آب نباشد وظيفه مكلف [[تيمم]] است و اين تيمم جايگزين [[غسل]] یا وضو خواهد شد.||
 
 
 
||* '''برائت ذمه'''|| در موارد شك، مكلف بايستي عمل را به گونه‌اي انجام دهد كه يقين پيدا كند تكليف خود را انجام داده است.||
 
 
 
||* '''بعيد است'''|| فتوي اين است (مگر این که قرينه‌اي برخلاف آن در كلام باشد.)||
 
 
 
||* '''بلااشکال'''|| اشکال ندارد.||
 
 
 
||* '''بلوغ'''|| رسیدن به حد تکلیف.||
 
 
 
||* '''بيع مثل به مثل'''|| خريد و فروش دو شيء هم‌جنس به صورت مبادله، مانند گندم با گندم.||
 
 
 
||* '''بهيمه'''|| حيوان چهارپا.||
 
 
 
===«ت»===
 
 
 
||* '''تبعيت'''|| پيروي كردن؛ پاك گشتن چيز نجس به تبع پاك شدن چيز نجس ديگر؛ مانند ظروفی که در آن انگور را برای سرکه می‌ریزند که نخست تبدیل به شراب، سپس تبدیل به سرکه می‌شود.||
 
 
 
||* '''تجافي'''||‌ نيم‌خيز نشستن؛ مأمومی‌‌ كه به ركعت اول [[نماز جماعت]] نرسيده، هنگام [[تشهد]] خواندن امام به حالت نيم‌خيز می‌‌نشيند.||
 
 
 
||* '''تحت الحنك'''|| زير چانه، ‌آن قسمت از عمامه كه زير گلو آويخته می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''تخلي'''|| تخليه كردن؛ بول و غائط كردن.||
 
 
 
||* '''تخميس'''|| خارج كردن [[خمس]] مال، خمس مال را تأديه كردن.||
 
 
 
||* '''تروي'''|| تفكر در تعداد رکعات [[نماز]] به هنگام شک.||
 
 
 
||* '''تزكيه شده'''|| حيواني كه با رعايت موازين شرع [[ذبح]] شده باشد.||
 
 
 
||* '''تسبيحات اربعه'''|| سبحان الله والحمدلله ولااله الله والله اكبر.||
 
 
 
||* '''تسبيح [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله عليها'''|| گفتن سي و چهار مرتبه الله اكبر و سي و سه مرتبه الحمدلله و سي و سه مرتبه سبحان الله.||
 
 
 
||* '''تستر'''|| خود را پوشاندن.||
 
 
 
||* '''تسميه (به هنگام ذبح)'''|| جاري كردن اسم خدا بر زبان.||
 
 
 
||* '''تشريح'''|| پاره‌كردن بدن انسان يا حيوان مرده برای اطلاعات پزشكي و غيره.||
 
 
 
||* '''تصديق'''|| گواهي نمودن، ‌تأكيد كردن.||
 
 
 
||* '''تطهير'''|| پاك كردن.||
 
 
 
||* '''تعدي'''|| زياده‌روي، ستم‌كردن، دست‌درازي، تجاوز.||
 
 
 
||* '''تعقيب'''||‌ دنبال كردن؛ پس از نماز با ذكر [[دعا]] و [[قرآن]]، خود را مشغول كردن.||
 
 
 
||* '''تفاوت قيمت (صحيح و معيوب)'''|| مقدار اختلافي كه از نظر قيمت بين جنس سالم و غيرسالم وجود دارد.||
 
 
 
||* '''تفريط'''|| كوتاهي كردن، مسامحه نمودن.||
 
 
 
||* '''تقاص'''|| قصاص كردن، تهاتر، مال مديون را بابت طلب خود برداشتن.||
 
 
 
||* '''تقليد'''|| تبعيت از فتاوي مجتهد و عمل نمودن به دستور وي.||
 
 
 
||* '''تكبيره الاحرام'''|| به قصد اقامه [[نماز]] الله اكبر گفتن.||
 
 
 
||* '''تلقيح مصنوعی'''|| نطفه مرد را با وسيله‌اي نظير سرنگ به رحم زن رساندن.||
 
 
 
||* '''تمكن'''|| دارايي.||
 
 
 
||* '''تمکین'''|| تن دادن (تبعیت از درخواست [[حلال]] همسر در مسائل جنسی).||
 
 
 
||* '''تيمم'''|| در موارد عدم دسترسي به آب به جاي [[وضو]] و [[غسل]] در هفت مورد بايد تيمم كرد.||
 
 
 
||* '''تيمم بدل از غسل'''|| در جايي كه غسل، ممكن نباشد و يا آبي براي غسل موجود نباشد، ‌تيمم جايگزين غسل خواهد شد.||
 
 
 
||* '''تيمم جبيره‌اي'''|| تيمم كسي كه بر اعضاء تيمم او مرهم يا پوشش است.||
 
 
 
||* '''توكيل'''|| وكيل يا نماينده قرار دادن.||
 
 
 
||* '''توريه'''|| سخنی دو پهلویی است که شنونده از آن چیزی می‌فهمد ولی مقصود گوینده چیز دیگری است.||
 
 
 
||* '''تهمت'''|| افترا بستن، نسبت ناروا دادن.
 
 
 
===«ث»===
 
 
 
||* '''ثلثان'''||‌ دو سوم؛ تبخير شدن دو سوم آب انگور و كشمش جوشيده كه موجب [[حلال]] شدن آن است.||
 
 
 
||* '''ثمن'''|| قيمت كالا.||
 
 
 
===«ج»===
 
 
 
||* '''جاعل'''|| كسي كه قرارداد جعاله را منعقد می‌‌كند.||
 
 
 
||* '''جاهل به مسئله'''|| ناآشنا به مسئله، كسي كه مسئله شرعي خود را نمی‌‌داند.||
 
 
 
||* '''جاهل قاصر'''|| جاهلي كه در شرايط عدم امكان دسترسي به حكم خدا قرار دارد.||
 
 
 
||* '''جاهل مقصر'''|| جاهلي كه امكان آموختن مسائل را داشته، ولي در فراگيري آن كوتاهي كرده است.||
 
 
 
||* '''جبيره'''|| مرهم؛ پارچه و پوششي كه زخم يا شكستگي را با آن می­بندند.||
 
 
 
||* '''جرح-جروح'''||‌ جراحت، زخم.||
 
 
 
||* '''جنب'''|| كسي كه مني از او خارج شده يا با ديگري آمیزش كرده است.||
 
 
 
||* '''جعاله'''|| قراري كه طب آن فردي اعلام می‌‌كند هر كس براي او كار معيني را انجام دهد، اجرت مشخصي به او پرداخت می‌‌شود. مثلاً هر كس گمشده مرا پيدا كند، هزار تومان به او مژدگاني می‌‌دهم.||
 
 
 
||* '''جلال'''|| حيواني كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده است.||
 
 
 
||* '''جماع'''|| مقاربت، آميزش جنسي.||
 
 
 
||* '''جهر'''|| صداي بلند؛ با صداي بلند چيزي را قرائت كردن.
 
 
 
===«ح»===
 
 
 
||* '''حائض'''|| زني كه در عادت ماهيانه باشد.||
 
 
 
||* '''حاكم شرع'''|| مجتهدي كه بر اساس موازي شرعي داراي قدرت بر فتوي است.||
 
 
 
||* '''حج'''|| [[زيارت]] خانه خدا و انجام اعمالي مخصوص در زماني خاص.||
 
 
 
||* '''حج نيابتي'''|| زيارت خانه خدا به نيابت از طرف شخص ديگر.||
 
 
 
||* '''حدث اصغر'''||‌ هر امری كه باعث ابطال [[وضو]] شود.||
 
 
 
||* '''حدث اكبر'''|| هر كاري كه سبب [[غسل]] براي [[نماز]] شود.||
 
 
 
||* '''حد ترخص'''||‌ حدي از مسافت كه در آن صداي [[اذان]] شهر شنیده نشود و مردم شهر مسافر را نبینند.||
 
 
 
||* '''حرام'''|| هر عملي كه از نظر شرعي تركش لازم باشد.||
 
 
 
||* '''حرج'''|| مشقت؛ سختي، ‌دشواري.||
 
 
 
||* '''حصه'''|| سهم.||
 
 
 
||* '''حضر'''||‌ محل حضور (وطن).||
 
 
 
||* '''حنوط'''|| ماليدن كافور بر بعضی اعضاي میت؛ یعنی پيشاني، كف دست‌ها،‌ سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها.||
 
 
 
||* '''حواله'''|| ارجاع طلبكار به شخص ثالث براي دريافت طلبش.||
 
 
 
||* '''حيض'''|| قاعدگي، عادت ماهيانه زنان.
 
 
 
===«خ»===
 
 
 
||* '''خارق‌العاده'''|| خلاف عادت، غيرمعمول، بيش از انتظار.||
 
 
 
||* '''خالي از قوت نيست.'''|| فتوي اين است.||
 
 
 
||* '''خبره'''||‌ كارشناس.||
 
 
 
||* '''خبيث'''|| پليد،‌ زشت.||
 
 
 
||* '''خسارت'''|| زيان، ‌ضرر.||
 
 
 
||* '''خمس'''|| يك پنجم؛ بيست درصد درآمد ساليانه و... كه بايد به مجتهد جامع‌الشرائط و [[مرجع تقليد]] پرداخت شود.||
 
 
 
||* '''خوارج'''|| كساني كه عليه امام معصوم عليه السلام قيام مسلحانه نمايند مثل [[خوارج]] [[نهروان]].||
 
 
 
||* '''خوف'''|| ترس، هراس،‌ واهمه.||
 
 
 
||* '''خون جهنده'''|| يعني حيواني كه وقتي رگ ‌گردن آن را ببرند خون از آن جستن می‌‌كند.||
 
 
 
||* '''خيار'''|| اختيار بر هم زدن معامله.||
 
 
 
===«د»===
 
 
 
||* '''دائمه (زوجه دائمه)'''|| زني كه طي عقد دائم به همسري مردي درآمده باشد.||
 
 
 
||* '''دبر'''|| پشت، مقعد.||
 
 
 
||* '''دعوي'''|| دادخواهي.||
 
 
 
||* '''دفاع'''||‌ دفع دشمن، مقاومت در برابر دشمن.||
 
 
 
||* '''ديه'''|| مالي كه بنابر تقويم شرعي به جبران خون مسلمان يا نقص بدني او پرداخت شود.
 
 
 
===«ذ»===
 
 
 
||* '''ذبح شرعي'''|| كشتن حيوانات [[حلال]] گوشت با رعايت ضوابط شرعي.||
 
 
 
||* '''ذمه'''|| تعهد به اداي چيزي يا انجام عملي.||
 
 
 
||* '''ذمي'''|| كافران اهل كتاب مانند يهود و نصاري در مقابل تعهدشان نسبت به رعايت قوانين اجتماعي اسلامی‌ ‌از حمايت و امنيت حكومت اسلامی‌‌ برخوردار می‌‌شوند و در بلاد مسلمين زندگي خواهند كرد.
 
 
 
===«ر»===
 
 
 
||* '''ربا'''|| زيادت، ‌اضافه، سودگرفتن در مقابل وام و مانند آن.||
 
 
 
||* '''ربای قرضي'''|| اضافه‌اي كه پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد.||
 
 
 
||* '''ربای معاوضی'''|| خرید و فروش دو متاع از یک جنس با یکدیگر به شرط اضافه وزن یا پیمانه.||
 
 
 
||* '''رجوع'''|| بازگشتن، بازگشت.||
 
 
 
||* '''رضاعي'''|| هم‌شير، پسر و دختري كه از يك زن شير خورده باشند.||
 
 
 
||* '''رفع ضرورت'''|| برطرف شدن حال اضطرار.||
 
 
 
||* '''ركن-اركان'''|| پايه؛ اساسي‌ترين جزء هر [[عبادت]] که [[احکام]] خود را دارد.||
 
 
 
||* '''ركوع'''|| خم‌شدن در [[نماز]] به اندازه‌ای كه دست­ها به زانو برسد.||
 
 
 
||* '''رهن'''|| گرو.||
 
 
 
||* '''ريبه (نظر به ریبه)'''|| خوف وقوع در گناه.||
 
 
 
===«ز»===
 
 
 
||* '''زائد بر مؤونه'''|| مازاد بر مخارج زندگي.||
 
 
 
||* '''زائل شدن'''|| برطرف شدن.||
 
 
 
||* '''زکات'''|| پاكي از آلودگي؛ مقدار معيني از اموال خاص انسان كه به شرط رسيدن به حد نصاب بايد در موارد مشخص خود مصرف شود.||
 
 
 
||* '''زکات فطره'''|| مقدار حدود 3 كيلوگرم از مواد غذایی معمول در هر محیط می­باشد.||
 
 
 
||* '''زمان غيبت كبري'''|| مثل زمان ما، كه امام دوازدهم عليه السلام در پرده غيبت به سر می‌‌برند.||
 
 
 
||* '''زينت'''|| زيور، آرايش.||
 
 
 
===«س»===
 
 
 
||* '''سال شمسي'''|| مدت يك بار حركت انتقالي زمين به دور خورشيد كه 365 روز و چند ساعت كه برابر 12 برج از فروردين تا اسفند می‌‌باشد.||
 
 
 
||* '''سال قمري'''|| مدت 12 بار گردش ماه به دور زمين كه 354 روز و چند ساعت برابر 12 ماه عربي از [[محرم]] تا [[ذی الحجه]] می‌‌باشد.||
 
 
 
||* '''سال خمسي'''|| يك سال تمام كه از تاريخ اولین درآمد می‌گذرد و بايد هر سال همان تاريخ را مبدأ رسيدگي مجدد قرار دهد.||
 
 
 
||* '''سجده-سجود'''|| بر زمين گذاردن پيشاني و كف دست‌ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها براي ستايش خداوند، يكي از اركان [[نماز]].||
 
 
 
||* '''سجده سهو'''|| سجده‌اي كه نمازگزار در برابر اشتباهاتي كه سهواً از او سر زده به جاي آورد.||
 
 
 
||* '''سجده شكر'''|| پيشاني بر زمين نهادن به منظور سپاسگزاري از نعمت‌هاي خداوند.||
 
 
 
||* '''سرقت حدی'''|| سرقتی که با در نظر گرفتن جمیع شرایط سبب وجوب حد شود.||
 
 
 
||* '''سرگين'''|| مدفوع حيوانات.||
 
 
 
||* '''سفيه'''|| كم‌عقل، كسي كه قدرت نگهداري مال خودش را ندارد و سرمايه‌اش را در كارهاي بيهوده مصرف می‌‌كند.||
 
 
 
||* '''سقط شده'''|| افتاده، جنين نارس كه قبل از موعد تولد از رحم خارج شده باشد.
 
 
 
===«ش»===
 
 
 
||* '''شاخص'''|| چوب يا آلتي كه براي تعيين وقت ظهر در زمين نصب می‌‌كنند.||
 
 
 
||* '''شارع'''|| بنيانگذار [[شريعت]] اسلامی‌‌ خداوند، [[پیامبر اسلام]] صلي الله عليه و آله و سلم.||
 
 
 
||* '''شاهد'''|| گواه.||
 
 
 
||* '''شرايط ذمه'''|| شرايطي كه اگر اهل كتاب در بلاد مسلمين به آن‌ها عمل كنند حکومت اسلامی حفاظت از جان و مال و آبروی آن‌ها را بر عهده خواهد گرفت.||
 
 
 
||* '''شهادت'''|| گواهي دادن.||
 
 
 
||* '''شهادتين'''|| شهادت به يگانگي خداوند و [[رسالت]] رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.||
 
 
 
||* '''شيوع'''|| شايع شدن، همگاني شدن.||
 
 
 
||* '''شهرت'''|| مشهورشدن، آشكارشدن براي همه افراد.||
 
 
 
||* '''شير كامل'''|| منظور انجام يافتن تمام شرايط نه گانه‌اي است که در رساله توضیح‌المسائل برای مساله شیرخوارگی گفته شده و موجب محرم شدن است.||
 
 
 
===«ص»===
 
 
 
||* '''صاع'''||‌ پيمانه‌اي داراي گنجايش حدود 3 كيلوگرم.||
 
 
 
||* '''صحت'''|| درستي.||
 
 
 
||* '''صراط'''|| منظور پل صراط در روز [[قيامت]] است.||
 
 
 
||* '''صغيره'''|| دختري كه به سن بلوغ نرسيده است.||
 
 
 
||* '''صلح'''|| سازش طرفين؛ اين كه كسي مال يا [[حق]] خود را براي توافق و سازش به ديگري واگذار كند.||
 
 
 
||* '''صيغه'''|| خواندن كلماتي كه وسيله تحقق عقد است.||
 
 
 
===«ض»===
 
 
 
||* '''ضامن'''|| عهده‌دار، متعهد.||
 
 
 
||* '''ضرورت'''|| وجوب، حتميت.||
 
 
 
||* '''ضروري دين'''|| آن چه بدون ترديد جزء [[دين]] است؛ مانند وجوب [[نماز]] و [[روزه]] که اگر انکار آن باعث انکار [[نبوت]] شود چنین شخصی از [[اسلام]] خارج می‌شود.||
 
 
 
===«ط»===
 
 
 
||* '''طلاق'''|| رهايي، گسستن پيمان زناشويي.||
 
 
 
||* '''طلاق بائن'''|| طلاقي است كه پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد.||
 
 
 
||* '''طلاق خلع'''|| طلاق زني كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگرش را در قبال اين كراهت به او می‌‌بخشد تا طلاق بگيرد.||
 
 
 
||* '''طلاق رجعي'''|| طلاقي است كه مرد در عده زن می‌‌تواند به او رجوع نمايد.||
 
 
 
||* '''طلاق مبارات'''|| طلاقي است كه در نتيجه عدم سازش زن و مرد با يكديگر و دادن مقداري مال از طرف زن به شوهر واقع می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''طواف نساء'''|| آخرين طواف [[حج]] و [[عمره مفرده]] است كه ترك آن موجب استمرار حرمت هم‌بستري و سایر مناسبات همسری برای [[طواف]]‌كننده با همسرش می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''طهارت'''|| پاكي، حالتي معنوي كه در نتيجه [[وضو]] و [[غسل]] يا [[تيمم]] حاصل شود.||
 
 
 
||* '''طهارت ظاهري'''|| چيزي كه بر اساس نظر شارع مقدس محكوم به پاكي است هر چند در واقع نجس باشد مثل اين كه شخصي وارد خانه مسلماني شود. مادام كه او نجاست چيزي را مطرح ننمايد تمام اشياء آن خانه محكوم به پاكي است.
 
 
 
===«ظ»===
 
 
 
||* '''ظاهر اين است.'''|| فتوي اين است. (مگر اين كه در كلام قرينه‌اي براي مقصود ديگر باشد.)||
 
 
 
||* '''ظهر شرعي'''|| وقت اذان ظهر كه سايه شاخص به كمترين حد آن می‌‌رسد و گاه در بعضی از مناطق محو می‌شود. ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق‌هاي گوناگون فرق می‌‌كند.||
 
 
 
===«ع»===
 
 
 
||* '''عادت ماهيانه'''|| قاعدگي، حيض.||
 
 
 
||* '''عادت وقتيه و عدديه'''|| زن‌هايي كه عادت ماهيانه آن‌ها داراي وقت مشخص و مقدار زمان معين باشد، ‌عادتشان «وقتيه و عدديه» است.||
 
 
 
||* '''عادل'''|| شخصي كه داراي ملكه [[عدالت]] است.||
 
 
 
||* '''عاريه'''|| دادن مال خود به ديگري براي استفاده موقت و بلاعوض از آن.||
 
 
 
||* '''عاقله'''|| مردان خویشاوند نسبی از طرف پدر.||
 
 
 
||* '''عاصي'''|| عصيان كننده، ‌كسي كه نسبت به [[احكام]] الهي نافرمان است.||
 
 
 
||* '''عامل'''|| عمل كننده: 1. كسي كه به قرارداد جعاله عمل می‌‌كند. 2. كسي كه متصدي جمع‌آوري،‌ حسابرسي و تقسيم و ساير امور مربوط به [[زكات]] است. 3. اجير.||
 
 
 
||* '''عايدات'''|| درآمد.||
 
 
 
||* '''عرف'''|| فرهنگ عموم مردم.||
 
 
 
||* '''عرق جنب از حرام'''|| عرقي كه پس از آميزش نامشروع يا استمناء از بدن خارج گردد.||
 
 
 
||* '''عزل'''||‌ كنارگذاشتن چیزی؛‌ 1. انزال نمودن در خارج از رحم براي جلوگيري از آبستني زن. 2. بركنار كردن وكيل يا مأمور خود از كار مانند بركناري وصي يا متولي خائن توسط حاكم شرع.||
 
 
 
||* '''عسر و حرج'''|| مشقت و سختی.||
 
 
 
||* '''عسرت'''|| سختي، تنگدستي.||
 
 
 
||* '''عقد'''|| گره، ‌پيمان زناشويي، پيوند.||
 
 
 
||* '''عقد بيع'''|| قرارداد خريد و فروش.||
 
 
 
||* '''عقد دائم'''|| ازدواج دائم.||
 
 
 
||* '''عقد غيردائم'''|| ازدواج موقت، ‌متعه، ‌صيغه.||
 
 
 
||* '''عقود'''|| قراردادهاي دوطرفه مثل خريد و فروش، ‌ازدواج، مصالحه.||
 
 
 
||* '''عمال'''|| كارگزاران.||
 
 
 
||* '''عمداً'''|| از روي قصد، كاري را با علم و آگاهي انجام دادن.||
 
 
 
||* '''عمره'''|| [[زيارت]] خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه [[كعبه]] كه تا حدودي شبيه [[حج]] است و آن بر دو قسم است: «عمره تمتع كه قبل از حج تمتع انجام می‌‌گيرد و عمره مفرده كه پس از حج قِران و اِفراد يا مستقلا انجام می‌‌گيرد».||
 
 
 
||* '''عمل به احتياط'''|| ملكف تكليف خود را به گونه‌اي عمل نمايد كه يقين پيدا كند تكليف شرعيش را انجام داده است. طريقه احتياط در كتاب‌هاي فقهي مطرح شده است.||
 
 
 
||* '''عنين'''|| مردي كه قادر به انجام آميزش جنسي نيست.||
 
 
 
||* '''عورت'''|| اعضاء تناسلي.||
 
 
 
||* '''عهد'''|| پيمان؛ تعهد انسان در برابر خداوند براي انجام كار پسنديده يا ترك ناپسند كه با صيغه مخصوص ادا می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''عيال'''|| زن، همسر، نان‌خور.||
 
 
 
|||| نخستين روز ماه [[شوال]] كه يكي از دو عيد بزرگ اسلامی ‌‌است.||
 
 
 
|||| دهمين روز ماه [[ذی الحجه]]‌كه يكي از دو عيد بزرگ اسلامی‌‌ است.||
 
 
 
===«غ»===
 
 
 
||* '''غايب شدن'''|| پنهان شدن، غايب شدن شوهر براي مدتي معين كه موجب درخواست طلاق زوجه از حاكم شرع می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''غائط'''|| مدفوع.||
 
 
 
||* '''غرض عقلائي'''|| هدفي كه از نظر عقلا قابل قبول و پسنديده باشد.||
 
 
 
||* '''غساله'''|| آبي كه معمولاً پس از شستن چيزي خود به خود يا با فشار از آن خارج می‌شود.||
 
 
 
||* '''غسل'''|| شستن، شستشو، شستشوی بدن با كيفيت مخصوص كه بر دو نوع است: 1. ترتيبي. 2. ارتماسي.||
 
 
 
||* '''غسل واجب'''|| غسلي كه انجام دادن آن الزامی ‌‌است.||
 
 
 
||* '''غسل مستحب'''|| غسلي كه به مناسبت ايام وليالي خاص يا عبادات و زيارات مخصوص یا افعال خاصی مستحب است، مانند [[غسل جمعه]] و [[غسل زيارت]] و مانند آن.||
 
 
 
||* '''غسل ارتماسي'''|| به نيت غسل يك مرتبه در آب فرورفتن.||
 
 
 
||* '''غسل ترتيبي'''|| به نيت غسل، اول سر و گردن بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن.||
 
 
 
||* '''غسل جبيره'''|| غسلي كه با وجود جبيره بر اعضاي بدن انجام می‌‌گيرد.||
 
 
 
||* '''غلات'''|| گروهي از مسلمانان هستند كه درباره [[امیرالمومنین]] علي عليه‌السلام یا سایر [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام غلو می‌‌كنند و آن حضرت را خدا می‌‌شمارند، یا صفات مخصوص خداوند برای آن‌ها قائل می‌شوند.
 
 
 
===«ف»===
 
 
 
||* '''فتوي'''|| رأي مجتهد در مسائل شرعيه.||
 
 
 
||* '''فجر'''|| سپيده صبح.||
 
 
 
||* '''فجر اول و دوم'''|| نزديك [[اذان]] صبح از طرف مشرق سپيده‌اي رو به بالا حركت می‌‌كند كه آن را فجر اول یا صبح کاذب می‌‌گويند. موقعي كه آن سپيده گسترده شد، فجر دوم یا صبح صادق و اول وقت [[نماز صبح]] است.||
 
 
 
||* '''فرادي'''|| نمازي كه انسان به طور انفرادي می‌‌گذارد.||
 
 
 
||* '''فرج'''||‌ معمولاً به عورت زن گفته می‌شود.||
 
 
 
||* '''فرض'''|| امر الزامی‌‌، امري كه انجام يا اداي آن واجب است.||
 
 
 
||* '''فضله'''|| مدفوع حيوانات.||
 
 
 
||* '''فطريه'''|| [[زكات]] فطره.||
 
 
 
||* '''فقاع'''|| آب جو.||
 
 
 
||* '''فقير'''|| محتاج؛ كسي كه نيازمند تأمين مخارج سال خود و عيالاتش است و چيزي هم ندارد كه به طور روزانه قادر به تأمين هزينه زندگيش باشد.||
 
 
 
||* '''في سبيل الله'''|| به کارهایی که جنبه دینی دارد یا نفع آن عام است، گفته می‌شود.||
 
 
 
===«ق»===
 
 
 
||* '''قبل'''|| پيش (كنايه از عضو جنسي كه در جلو بدن زن یا مرد قرار دارد.)||
 
 
 
||* '''قتل'''|| كشتن.||
 
 
 
||* '''قتل نفس محترمه'''|| كشتن كسي كه خونش از نظر شرعي محترم است و نبايد كشته شود.||
 
 
 
||* '''قرائت'''|| خواندن، خواندن حمد و سوره در نمازهاي يوميه.||
 
 
 
||* '''قروح'''|| دمل‌ها، زخم‌هاي چركين.||
 
 
 
||* '''قريب'''|| نزدیک به واقع و حقيقت.||
 
 
 
||* '''قرينه'''|| نشانه،‌ علامت، همانند.||
 
 
 
||* '''قسامه'''|| قسم یادکردن شهود در مورد جنایات در دادگاه که شرایط خاص دارد.||
 
 
 
||* '''قصاص'''||‌ كيفر، نوعي از مجازات است كه مشابه با جنايت انجام شده می‌‌باشد؛ مثل اين كه شخصي كسي را عمداً بكشد که اولیای دم حق دارند او را زیر نظر حاکم شرع بکشند.||
 
 
 
||* '''قصد اقامه'''|| تصمیم مسافر مبنی بر ماندن ده روز يا بيشتر در يك محل.||
 
 
 
||* '''قصد انشاء'''|| تصميم به ايجاد معامله یا مانند آن همراه با صیغه معینی.||
 
 
 
||* '''قصد وجه'''|| نیت وجوب در واجبات و نیت استحباب در مستحبات.||
 
 
 
||* '''قصد رجاء'''|| در موردي است كه مكلف عمل را به احتمال اين كه او را به خدا نزديك می‌‌كند انجام می‌‌دهد.||
 
 
 
||* '''قصد قربت'''|| عمل خود را برای خدا بجا آورد.||
 
 
 
||* '''قضا'''|| 1. بجا آوردن عملي كه در وقت فوت شده است. 2. قضاوت كردن.||
 
 
 
||* '''قنوت'''|| مکلف در ركعت دوم [[نماز]] پس از قرائت سوره، دست‌ها را تا محاذی صورت بالا می‌آورد و کف دست‌ها را به سمت آسمان می‌کند و دعایی می‌خواند.||
 
 
 
||* '''قيام متصل به ركوع'''|| انجام رکوع از حالت قیام.||
 
 
 
||* '''قي'''|| استفراغ.||
 
 
 
||* '''قيم'''|| سرپرست، كسي كه بر اساس وصيت يا حكم حاكم شرع مسئول امور صغیر یا مجنون یا بیماری می‌شود.
 
 
 
===«ك»===
 
 
 
||* '''كافر'''|| كسي كه اعتقادی به [[توحيد]] و [[نبوت]] يا هر دوي آن‌ها ندارد: 1- كسي كه وجود خدا را انكار می‌‌كند. 2- كسي که براي خدا شريك می‌‌تراشد. 3- كسي كه پيغمبري [[پیامبر اسلام]] را قبول ندارد. 4- كسي كه در امور فوق شك دارد. 5- كسي كه منكر ضروري [[دين]] است و انكار او به انكار خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم می‌‌انجامد.||
 
 
 
||* '''كافر حربي'''|| كافري كه با مسلمين در حال جنگ می‌‌باشد.||
 
 
 
||* '''كافر ذمي'''|| اهل كتابي كه در بلاد اسلامی‌‌ با شرايط مخصوص اهل ذمه در پناه حكومت اسلامی‌‌ قرار گرفته و زندگي مسالمت‌آمیزی دارند.||
 
 
 
||* '''كثيرالشك'''|| كسي كه زياد به شك می‌‌افتد.||
 
 
 
||* '''كفاره'''|| كاري كه انسان براي جبران گناهان خاصی انجام می­دهد.||
 
 
 
||* '''كفاره جمع'''|| كفاره سه‌گانه (60 روز [[روزه]]‌گرفتن، 60 فقير را سير كردن و بنده‌اي را آزادنمودن و در عصر ما همان دو قسم اول است.)||
 
 
 
||* '''كفالت'''|| ضمانت.||
 
 
 
||* '''كفيل'''|| ضامن.||
 
 
 
||* '''كيفيت'''|| چگونگي.||
 
 
 
===«ل»===
 
 
 
||* '''لازم'''|| واجب.||
 
 
 
||* '''لازم‌الوفاء'''|| بايد به آن عمل شود.||
 
 
 
||* '''لغو'''||‌ بي‌فايده، بي‌معنا، بيهوده.||
 
 
 
===«م»===
 
 
 
||* '''مابه‌التفاوت'''|| مقدار تفاوت بين دو شيء، ‌رجوع به «تفاوت قيمت صحيح و معيوب».||
 
 
 
||* '''مال الاجاره'''|| مالي كه بايد مستأجر بابت اجاره بپردازد.||
 
 
 
||* '''مال المصالحه'''|| مالي كه مورد صلح میان دو یا چند نفر قرار گرفته است.||
 
 
 
||* '''ماليت شرعي'''|| چيزهايي كه از نظر شارع مقدس مال محسوب می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''ماليت عرفي'''|| چيزهايي كه از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می‌‌شود. هر چند از نظر دين [[اسلام]] ماليت نداشته باشد، مثل مشروب.||
 
 
 
||* '''ماه هلالي'''|| ماه قمري، مدت 29 يا 30 روز از رويت هلال ماه تا هلال ديگر كه يك ماه (يا «شهر» در زبان عرب) است و تكرار 12 بار آن، سال قمري است از [[محرم]] تا [[ذی الحجه]].||
 
 
 
||* '''مأموم'''|| پيرو؛ كسي كه در [[نماز]] به [[امام جماعت]] اقتدا می‌کند.||
 
 
 
||* '''مؤونه'''|| مخارج يا هزينه زندگی.||
 
 
 
||* '''مباح'''|| هر فعلي كه از نظر شرعي انجام آن جایز است.||
 
 
 
||* '''مبتدئه'''|| زني كه براي اولين بار عادت شود.||
 
 
 
||* '''مبطلات'''اموري كه باطل كننده [[عبادت]] می‌‌باشد.||
 
 
 
||* '''متعه'''|| زني كه با عقد موقت به همسري مردي درآمده است.||
 
 
 
||* '''متنجس'''|| هر چيزي كه ذاتاً پاك است، اما در اثر برخورد با شيء نجس، ‌آلوده شده است.||
 
 
 
||* '''متولي'''|| سرپرست اوقاف.||
 
 
 
||* '''مجتهد'''|| كوشا؛ كسي كه در فهم [[احكام]] الهي به درجه [[اجتهاد]] رسيده، یعنی داراي قدرت علمی ‌‌مناسبي است كه می‌‌تواند احكام اسلام را از روي كتاب و سنت و عقل و اجماع استنباط نمايد.||
 
 
 
||* '''مجتهد جامع‌الشرائط'''|| مجتهدي است كه شرايط مرجعيت تقليد را دارا می‌‌باشد.||
 
 
 
||* '''مجراي طبيعي'''|| مسير طبيعي هر چيز.||
 
 
 
||* '''مجهول المالك'''|| مالي كه معلوم نيست به چه كسي تعلق دارد.||
 
 
 
||* '''مجزي است.'''|| كافي است، ساقط كننده تكليف است.||
 
 
 
||* '''محتضر'''|| كسي كه در حال جان كندن است.||
 
 
 
||* '''محتلم'''|| كسي كه در خواب از او مني خارج شده باشد.||
 
 
 
||* '''محذور'''|| مانع.||
 
 
 
|||| چيزي كه [[حرام]] است، اولين ماه از سال قمري.||
 
 
 
||* '''محرم'''||‌ فاميل‌هاي نزديک نسبی و بعضی از فامیل‌های سببی كساني كه [[ازدواج]] با آن‌ها حرام ابدي است مانند: خواهر، مادر، ‌دختر و دختر دختر، عمه و عمات، خاله و خالات، ربائب، مادرزن و مادر او، دختر و خواهر رضاعي.||
 
 
 
||* '''محرم'''|| كسي كه در حال [[احرام]] [[حج]] يا عمره باشد.||
 
 
 
||* '''محجور'''||‌ كسي كه از تصرف در اموال ممنوع شود.||
 
 
 
||* '''محظور'''|| ممنوع.||
 
 
 
||* '''محل اشكال است.'''|| بايد احتياط كرد.||
 
 
 
||* '''مخير است.'''|| مقلد می‌تواند یک طرف را انتخاب کند.||
 
 
 
||* '''مخرج بول و غائط'''|| مجراي طبيعي خروج ادرار و مدفوع.||
 
 
 
||* '''مخمس'''|| مالي كه [[خمس]] آن خارج شده باشد.||
 
 
 
||* '''مد'''||‌ تقریباً معادل 750 گرم.||
 
 
 
||* '''مدعي'''|| خواهان، كسي كه براي خودش حقي قائل است.||
 
 
 
||* '''مذي'''||‌ رطوبتي كه پس از ملاعبه از انسان خارج می‌‌گردد.||
 
 
 
||* '''مرتد'''|| مسلماني كه منكر خدا و رسول يا حكمی ‌‌از ضروريات دين شده كه انكارش به انكار خدا و رسول بازمی‌‌گردد.||
 
 
 
||* '''مرتد فطري'''|| كسي كه از پدر يا مادر مسلمان متولد شده و خودش نيز مسلمان بوده و سپس از دين خارج شده است.||
 
 
 
||* '''مرتد ملي'''|| كافري که از پدر و مادر غيرمسلمان متولد شده ولي پس از قبول [[اسلام]] مجدداً كافر گرديده است.||
 
 
 
||* '''مرجوح (مرجوح شرعي)'''|| چيزي كه كراهت شرعي داشته باشد.||
 
 
 
||* '''مردار'''||‌ حيواني كه خود به خود مرده باشد.||
 
 
 
||* '''مزارعه'''|| قراردادي كه بين مالك زمين و زارع منعقد می‌‌شود كه بر اساس آن مالك درصدي از محصول زراعي را صاحب می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''مس'''|| لمس كردن.||
 
 
 
||* '''مس ميت'''|| لمس كردن انسان مرده.||
 
 
 
||* '''مساقات'''|| آبياري كردن؛ قراردادي بين صاحب باغ و باغبان كه بر اساس آن باغبان در برابر آبياري و تربيت درختان، سهمی از درآمد باغ دارد.||
 
 
 
||* '''مستحب'''|| پسنديده، مطلوب، چيزي كه مطلوب شارع است ولي واجب نيست.||
 
 
 
||* '''مستطيع'''|| توانا، كسي كه امكانات و شرايط سفر [[حج]] را دارا باشد.||
 
 
 
||* '''مستهلك'''|| از ميان رفته، نابود شده، نيست شده.||
 
 
 
||* '''مسح'''|| دست كشيدن بر چيزي، دست كشيدن به فرق سر و روي پاها با رطوبت باقيمانده از شستشوي صورت و دست‌ها در [[وضو]].||
 
 
 
||* '''مسكين'''|| بيچاره، مفلوک.||
 
 
 
||* '''مسكرات'''|| چيزهاي مست كننده.||
 
 
 
||* '''مصالحه'''|| سازش، آشتي؛ معمولاً در امور مالی به کار می‌رود.||
 
 
 
||* '''مضطربه'''|| زني كه عادت ماهيانه‌اش بي‌نظم است.||
 
 
 
||* '''مضمضه'''|| چرخانيدن آب در دهان.||
 
 
 
||* '''مطهرات'''|| پاك كننده‌ها.||
 
 
 
||* '''مظالم'''|| آنچه كه در ذمه انسان است ولي صاحب آن معلوم نيست و يا دسترسي به آن ممكن نمی‌‌باشد. مانند اين كه كسي بدهكار است ولي صاحب آن را نمی‌شناسد و دسترسي به او ندارد.||
 
 
 
||* '''مفطر'''|| چيزي كه [[روزه]] را می‌‌شكند.||
 
 
 
||* '''مفلس'''|| كسي كه دارائي‌اش كمتر از بدهكاري‌اش می‌‌باشد.||
 
 
 
||* '''مقررات شرعيه'''|| آن چه از طرف خداوند به عنوان تكليف شرعي معين گرديده است.||
 
 
 
||* '''مكروه'''|| ناپسند، نامطلوب؛ آن چه انجام آن حرام نيست ولي تركش اولي است.||
 
 
 
||* '''مكلف'''|| هر انساني كه بالغ و عاقل است.||
 
 
 
||* '''ملاعبه'''|| بازي كردن، معاشقه كردن.||
 
 
 
||* '''مميز'''|| خردسالي كه خوب و بد را تميز می‌‌دهد.||
 
 
 
||* '''موالات'''|| پشت سر هم، پياپي انجام دادن.||
 
 
 
||* '''موجر'''|| اجاره‌دهنده.||
 
 
 
||* '''موقوف عليهم'''|| كساني كه به نفع آن‌ها وقف شده است.||
 
 
 
||* '''موقوفه'''|| وقف شده.||
 
 
 
||* '''موكل'''||‌ وكيل كننده.||
 
 
 
||* '''ميت'''|| مرده، جسد بي‌جان انسان.||
 
 
 
===«ن»===
 
 
 
||* '''ناسيه'''|| زني كه وقت عادت ماهيانه خود را از ياد برده است.||
 
 
 
||* '''نافله'''|| [[نماز]] مستحبي.||
 
 
 
||* '''نذر'''|| ملزم نمودن كار مطلوب يا ترك كار غيرمطلوب بر خود براي خدا.||
 
 
 
||* '''نري'''|| آلت حیوان نر.||
 
 
 
||* '''نبش قبر'''|| شكافتن قبر.||
 
 
 
||* '''نصاب'''|| حد مشخص، حد يا مقدر معين.||
 
 
 
||* '''نصاب زکات'''|| حد مشخصي كه برای هر يك از موارد وجوب [[زکات]] در نظر گرفته شده است.||
 
 
 
||* '''نظر به ريبه'''|| نگاهي كه موجب [[فتنه]] و فساد شود.||
 
 
 
||* '''نجس'''|| پليد، ناپاك.||
 
 
 
||* '''نفاس'''|| خوني كه پس از زايمان از رحم زن خارج می‌‌گردد.||
 
 
 
||* '''نفساء'''|| زني كه خون نفاس ببيند.||
 
 
 
||* '''نكاح'''|| ازدواج كردن، زناشويي.||
 
 
 
||* '''نماز آيات'''|| دو ركعت نماز مخصوص كه در مواردي نظير زلزله و كسوف و خسوف واجب است.||
 
 
 
||* '''نماز احتياط'''|| نماز بدون سوره‌اي كه براي جبران ركعات مورد شك به جا آورده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''نماز استسقاء'''|| نمازي كه با كيفيت مخصوص براي طلب باران خوانده شود.||
 
 
 
||* '''نماز جماعت'''|| نماز واجبي كه دو نفر يا بيشتر به اتفاق هم بجا می‌آورند که یک نفر امام است و بقیه مأموم.||
 
 
 
||* '''نماز جمعه'''|| دو ركعت نماز مخصوص كه در ظهر جمعه به جاي [[نماز ظهر]] و به طور جماعت برگزار می‌‌گردد و با كمتر از 5 نفر انجام پذير نيست و دارای دو خطبه است.||
 
 
 
||* '''نماز خوف'''|| نماز روزانه انسان در حال جنگ و امثال آن كه با كيفيت مخصوص و به طور مختصر به جا آورده شود.||
 
 
 
||* '''نماز شب'''|| هشت ركعت نماز مستحبي كه به صورت 4 دو ركعتي در ثلث آخر شب بجا آورده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''نماز شفع'''|| دو ركعت نماز مستحبي كه پس از هشت ركعت نافله‌هاي شب، پيش از [[نماز وتر]] بجا آورده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''نماز طواف'''|| دو ركعت نماز مخصوص كه در مراسم [[حج]] و عمره پس از [[طواف]] بجا آورده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''نماز عيد'''|| دو ركعت نماز مخصوص كه روز عيد فطر و قربان می‌‌خوانند.||
 
 
 
||* '''نماز غفيله'''|| دو ركعت نماز مخصوص كه بین نماز مغرب و عشا خوانده می‌شود.||
 
 
 
||* '''نماز قصر (مسافر)'''|| نماز كوتاه، نمازهاي چهار ركعتي كه در سفر دو ركعت خوانده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''نماز قضا'''|| نمازي است كه به جبران نمازهاي فوت شده بجا آورده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''نماز مستحب'''|| هر نمازي كه بجا آوردن آن پسنديده است ولي واجب نيست.||
 
 
 
||* '''نماز ميت'''|| نماز مخصوصي كه بايد بر جنازه مسلمان خوانده شود.||
 
 
 
||* '''نماز واجب'''|| نمازي كه بجا آوردن آن بر هر مكلفي لازم است.||
 
 
 
||* '''نماز وحشت'''|| دو ركعت نماز كه براي شب اول قبر متوفي با آداب مخصوص خوانده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''نماز يوميه'''|| نماز روزانه، نماز واجب در هر شبانه‌روز كه مجموعاً 17 ركعت است.||
 
 
 
||* '''نوافل يوميه'''|| نمازهاي مستحبي روزانه كه هر شبانه‌روز 34 ركعت و در جمعه 38 ركعت است.||
 
 
 
||* '''نهي از منكر'''|| بازداشتن ديگران از هر عملي كه به حكم شارع ناپسند است.||
 
 
 
||* '''نيت'''|| قصد، تصميم انجام عمل ديني با هدف تقرب به خداوند.||
 
 
 
===«و»===
 
 
 
||* '''واجب'''|| هر امري كه انجام آن از نظر شرع الزامی‌‌ و اجباري است.||
 
 
 
||* '''واجب تخييري'''|| واجب بودن یکی از دو یا چند چیز.||
 
 
 
||* '''واجب عيني'''|| واجبي كه بر هر فردي با قطع نظر از ديگران واجب است مانند [[نماز]] و [[روزه]].||
 
 
 
||* '''واجب كفايي'''|| واجبي كه اگر به حد كافي كساني نسبت به آن اقدام نمايند از ديگران ساقط می‌‌شود مانند [[غسل]] و ساير تجهيزات ميت كه بر همه واجب است ولي وقتي كه یک نفر یا عده‌اي اقدام كنند، ‌از ديگران ساقط می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''واجب موسع'''|| واجبي است كه وقت انجام آن وسيع است مانند [[نماز ظهر]] و عصر كه از ظهر تا غروب وقت دارد.||
 
 
 
||* '''واجب مضيق'''|| واجبي است كه داراي وقت مشخص و محدود است مانند روزه گرفتن در ماه [[رمضان]].||
 
 
 
||* '''وراث'''|| كساني كه ارث می‌‌برند.||
 
 
 
||* '''واقف'''|| وقف كننده.||
 
 
 
||* '''وثيقه'''|| سپرده، گرويي.||
 
 
 
||* '''وحدت وجود'''|| وحدت وجود معانى متعددى دارد، آن چه به طور قطع باطل و به عقيده همه فقها موجب خروج از [[اسلام]] است اين است كه كسى معتقد باشد. «خداوند عين موجودات اين جهان است، و خالق و مخلوق و عابد و معبودى وجود ندارد. همان طور كه [[بهشت]] و [[دوزخ]] نيز عين وجود اوست» و لازمه آن انكار بسيارى از مسلمات دين است.||
 
 
 
||* '''ودي'''|| رطوبتي كه گاهي پس از خروج بول مشاهده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''وديعه'''|| امانت.||
 
 
 
||* '''وذي'''|| رطوبتي كه گاهي پس از خروج مني مشاهده می‌‌شود.||
 
 
 
||* '''وصل به سكون'''|| حركت آخر كلمه‌اي را انداختن و بدون توقف آن را به كلمه بعد چسباندن.||
 
 
 
||* '''وصي'''||‌ كسي كه مسئول انجام وصيتي شود.||
 
 
 
||* '''وصيت'''|| سفارش، توصيه‌هايي كه انسان براي كارهاي پس از مرگش به ديگري می‌‌كند.||
 
 
 
||* '''وضو ارتماسي'''|| وضويي كه انسان به عوض آن كه آب را روي صورت و دست‌هايش بريزد، صورت و دست‌هايش را در آب فرومي‌برد و در حال فروبردن يا بيرون آوردن آن قصد [[وضو]] می‌‌كند.||
 
 
 
||* '''وضو ترتيبي'''|| وضويي كه انسان با ريختن آب به قصد وضو روي صورت و دست‌هايش آن‌ها را می‌‌شويد.||
 
 
 
||* '''وضو جبيره'''|| آن است كه در محل وضو زخمی باشد که روی آن را بسته باشد.||
 
 
 
||* '''وطن'''|| جايي كه انسان براي اقامت و زندگي مستمر خود اختيار كند.||
 
 
 
||* '''وطي'''|| پایمال کردن و گاه كنايه از عمل جنسي است.||
 
 
 
||* '''وقف به حركت'''|| در حين اداي حركت آخرين حرف يك كلمه، بين آن و كلمه بعد فاصله انداختن.||
 
 
 
||* '''وكيل'''|| نماينده، كسي كه از طرف شخصي اختيار انجام كاري را داشته باشد.||
 
 
 
||* '''ولايت'''|| سرپرستي، صاحب اختيار بودن.||
 
 
 
||* '''ولايت تكوينى'''|| منظور از ولايت تكوينى آن است كه به اذن خداوند بتواند خارق عادتى انجام دهد. مثل آن چه [[قرآن]] مجيد در آيه 49 [[سوره آل عمران]] درباره [[حضرت عیسی]] عليه السلام بيان كرده است كه مردگان را به اذن خدا زنده مى‌كرد و بيماران غيرقابل علاج را به اذن خدا شفا مى‌داد.||
 
 
 
||* '''ولي يا قيم'''|| كسي كه به دستور شارع مقدس، سرپرست ديگري است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع‌الشرايط.||
 
 
 
===«هـ»===
 
 
 
||* '''هبه'''|| بخشش.||
 
 
 
||* '''هدیه'''|| تحفه، ارمغان.||
 
 
 
===«ي»===
 
 
 
||* '''يائسه'''|| زني كه سنش به حدي رسيده كه ديگر عادت ماهيانه نمی‌‌شود.||
 
[[Category:احكام]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۰

اصطلاحات احکام بخشی است که معمولا در پایان رساله‌های توضیح المسائل مراجع تقلید قرار می‌گیرد و اصطلاحات مربوط به احکام به کار رفته در رساله را توضیح می‌دهد. فهرست کامل این اصطلاحات به شرح جدول زیر است:

«آ»

«آ»
آب جاری آب در حال جریان، مانند آب چشمه و قنات که از زمین می‌‌جوشد و رودخانه که از کوه‌ها جاری است و آب لوله‌کشی شهری و حمام‌ها و مانند آن که متصل به منبع است حکم آب جاری را دارد، به شرط این که آب منبع به تنهایى یا به اضافه لوله‌ها کمتر از کر نباشد.
آب قلیل آبی است کمتر از کر، که از زمین هم نجوشد.
آب کر آب کر بنابر احتیاط واجب مقدار آبى است که اگر در ظرفى که طول و عرض و عمق آن هر کدام سه وجب و نیم است بریزند، آن ظرف را پر کند، یا وزن آن ۳۸۴ کیلوگرم (۳۸۴ لیتر) باشد و معیار در وجب، وجب‌هاى متوسط است.
آب مضاف آبی است که با چیزی آمیخته شده باشد مانند شربت و یا از چیزی گرفته شده مانند گلاب.
آب مطلق آبی است که در عرف به آن آب بگویند، بدون اضافه چیزی، مثلا نگویند آب نمک یا آب میوه و به آن آب خالص نیز گفته می‌‌شود.
آلات لهو اسباب عیاشی و خوشگذرانی نامشروع.
ابن السبیل مسافری که در سفر درمانده باشد و مخارج سفر و زندگی نداشته باشد.
اتقی باتقوی‌تر.
اجاره قراردادی است که طی آن منافع مال یا کار یک طرف در قبال اجرت و مدت معین به طرف دیگر واگذار می‌‌شود.
اجرت المثل اجرت همانند. مثل این که شخصی بدون تعیین اجرت کاری انجام دهد، که باید اجرت آن را با نظر عرف محل به او داد.
اجزاء و شرایط هر امری که فقدان آن به اصل یک چیز لطمه زند، جزء آن محسوب می‌‌گردد؛ و هر امری که فقدان آن صفت یا حالت چیزی را متغیر کند، شرط آن محسوب می‌‌شود. مثلاً رکوع و سجود جزء نماز است اما وضو شرط آن محسوب می‌شود.
اجیر کسی که طبق قرارداد در برابر کاری که انجام می‌‌دهد مستحق اجرت می‌‌شود.
احتلام خارج شدن منی از انسان در حالت خواب.
احتیاط رعایت تمام جوانب نمودن که در این صورت موجب اطمینان انسان به رسیدن به واقع می‌‌شود.
احتیاط لازم ‌ احتیاط لازم آن است که قبل یا بعد از آن فتوایی از فقیه صادر نشده باشد.
احتیاط مستحب احتیاط مستحب آن است که قبل یا بعد از آن فتوایی از فقیه در مورد آن صادر شده باشد.
احتیاط واجب به معنای احتیاط لازم است که گذشت. در چنین مواردی مقلد می‌تواند به فتوای مجتهد دیگری که در رتبه بعد قرار دارد عمل نماید.
احتیاط را ترک نکند. اشاره به احتیاط واجب است.
احراز بدست آوردن، فراهم آوردن، دریافتن.
احوط کاری که موافق با احتیاط است.
ادعا چیزی را به نفع خود یا دیگری اظهارداشتن.
اذن اجازه.
ارباح مکاسب منافع کسب و کار، هر نوع درآمدی که از طریق حرفه و کار عاید شود.
ارتماس فرورفتن در آب برای غسل، فروکردن دست و صورت در آب برای وضو.
ارث ما ترک متوفی که برای ورثه باقی می‌‌ماند.
استبراء سعی در برائت و پاکی از آلودگی و نجاست. در سه مورد بکار رفته است: ۱- استبراء از بول. ۲- استبراء از منی؛ یعنی ادرارکردن پس از خروج منی به قصد اطمینان از این که ذرات منی در مجرای بول نمانده باشد. ۳- استبراء حیوان نجاست‌خوار؛ یعنی بازداشتن حیوان از خوردن نجاست انسان تا وقتی که به خوراک طبیعی خود عادت کند.
استحاضه به طور کلى تمام خون‌هایى که غیر از حیض و نفاس و زخم و دمل است و از رحم زن خارج مى‌شود خون استحاضه است.
استحاله دگرگونی شیء به صورتی که به حقیقت دیگری مبدل شود. مانند چوب نجسی که بسوزد و خاکستر شود یا سگی که در نمکزار فرو رفته و تبدیل به نمک شود.
استفتاء مطالبه فتوی، سوال کردن و کسب نظر مجتهد درباره حکم شرعی یک مسئله.
استطاعت توانایی انجام فریضه حج از حیث بدن، مال و راه.
استمتاع از همسر لذت بردن از همسر.
استمناء انجام کاری با خود که موجب خروج منی شود.
اشکال دارد به معنای احتیاط واجب است که معنی آن گذشت.
اضطرار ناگزیری، ناچاری.
اظهر ظاهرتر، روشن‌تر، فتواست و مقلد بایستی طبق آن عمل نماید.
اعدل عادل‌تر.
اعراض از وطن ‌ تصمیم انسان بر روی گردانی از وطن و ترک اقامت مستمر در آن.
اعراض عملی هرگاه شخصى قصد بازگشت به وطن سابق را جهت سکونت مستمر داشته باشد، ولى عملا مدت طولانى گذشته (مثلا پنج سال یا بیشتر) و هنوز بازنگشته، اعراض عملى حاصل شده و نماز و روزه او در آن‌جا شکسته است.
اعلان ‌ آگاه‌ساختن.
اعلم عالم‌تر.
افضاء بازشدن؛ یکی شدن و تداخل مجاری بول و حیض یا مجاری حیض و غائط یا هر سه مجری.
افطار بازکردن روزه.
اقامه معروف به پاداشتن کارهای واجب یا مستحب است.
اقرب این است. فتوی این است (مگر آن که قرینه‌ای بر عدم فتوی باشد).
اقوی این است. نظر قوی بر این است، فتوای صریح است، بایستی طبق آن عمل شود.
اکتفا به رفع ضرورت کند. به اندازه ناچاری اکتفا کند و بیشتر از آن انجام ندهد.
الزام کردن اجبار نمودن.
امام رهبر و پیشوای معصوم.
امام جماعت کسی که در نماز به او اقتدا می‌‌کنند.
امرار معاش ‌ گذراندن زندگی.
امر به معروف ‌ واداشتن افراد به انجام احکام و سنتی که از نظر شارع پسندیده است.
امساک امتناع کردن، ‌خود را از انجام کاری بازداشتن. از جمله از آنچه به روزه ضرر می‌رساند خودداری کردن.
اموال محترمه اموالی که بنابر ضوابط اسلامی ‌‌دارای احترام است.
انتقال جابجایی، جا به جا شدن چیز نجس به نحوی که دیگر شیء اول محسوب نشود، مانند انتقال خون انسان به پشه.
انزال بیرون ریختن منی.
اوداج اربعه ‌ رگ‌های چهارگانه حیوانات (سرخرگ، سیاهرگ، مری، نای).
اورع پرهیزکارتر، کسی که تقوای او بیشتر است.
اولی سزاوارتر، بهتر.
ایقاع هر نوع قراری که یک جانبه انجام گیرد و نیاز به قبول طرف دیگر نداشته باشد،‌ مانند طلاق که شرعاً احتیاجی به قبول زوجه ندارد.
اهل کتاب غیرمسلمانی که خود را پیرو یکی از پیامبران صاحب کتاب می‌‌داند مانند یهودی و مسیحی.

«ب»

«ب»
بالغ فردی که به سن بلوغ رسیده باشد.
بدل از وضو به جای وضو، در جایی که آب نباشد وظیفه مکلف تیمم است و این تیمم جایگزین وضو خواهد شد.
برائت ذمه در موارد شک، مکلف بایستی عمل را به گونه‌ای انجام دهد که یقین پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
بعید است فتوی این است (مگر این که قرینه‌ای برخلاف آن در کلام باشد).
بلااشکال اشکال ندارد.
بلوغ رسیدن به حد تکلیف.
بیع مثل به مثل خرید و فروش دو شیء هم‌جنس به صورت مبادله، مانند گندم با گندم.
بهیمه حیوان چهارپا.

«ت»

«ت»
تبعیت پیروی کردن؛ پاک گشتن چیز نجس به تبع پاک شدن چیز نجس دیگر؛ مانند ظروفی که در آن انگور را برای سرکه می‌ریزند که نخست تبدیل به شراب، سپس تبدیل به سرکه می‌شود.
تجافی ‌ نیم‌خیز نشستن؛ مأمومی‌‌ که به رکعت اول نماز جماعت نرسیده، هنگام تشهد خواندن امام جماعت، به حالت نیم‌خیز می‌‌نشیند.
تحت الحنک زیر چانه، ‌آن قسمت از عمامه که زیر گلو آویخته می‌‌شود.
تخلی تخلیه کردن؛ بول و غائط کردن.
تخمیس خارج کردن خمس مال، خمس مال را تأدیه کردن.
تروی تفکر در تعداد رکعات نماز به هنگام شک.
تزکیه شده حیوانی که با رعایت موازین شرعی ذبح شده باشد.
تسبیحات اربعه ذکر "سبحان الله والحمدلله ولا اله الّا الله والله اکبر"، در رکعت سوم و چهارم نماز.
تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها گفتن سی و چهار مرتبه "الله اکبر" و سی و سه مرتبه "الحمدلله" و سی و سه مرتبه "سبحان الله".
تستّر خود را پوشاندن.
تسمیه جاری کردن اسم خدا بر زبان (به هنگام ذبح حیوان).
تشریح پاره‌کردن بدن انسان یا حیوان مرده برای اطلاعات پزشکی و غیره.
تصدیق گواهی نمودن، ‌تأکید کردن.
تطهیر پاک کردن.
تعدی زیاده‌روی، ستم‌کردن، دست‌درازی، تجاوز.
تعقیب ‌ دنبال کردن؛ پس از نماز با ذکر دعا و قرآن، خود را مشغول کردن.
تفاوت قیمت (صحیح و معیوب) مقدار اختلافی که از نظر قیمت بین جنس سالم و غیرسالم وجود دارد.
تفریط کوتاهی کردن، مسامحه نمودن.
تقاص قصاص کردن، تهاتر، مال مدیون را بابت طلب خود برداشتن.
تقلید تبعیت از فتاوی مجتهد و عمل نمودن به دستور وی.
تکبیرة الاحرام به قصد اقامه نماز الله اکبر گفتن.
تلقیح مصنوعی نطفه مرد را با وسیله‌ای نظیر سرنگ به رحم زن رساندن.
تمکن دارایی.
تمکین تن دادن (تبعیت از درخواست حلال همسر در مسائل جنسی).
تیمم در موارد عدم دسترسی به آب به جای وضو و غسل در هفت مورد باید تیمم کرد.
تیمم بدل از غسل در جایی که غسل، ممکن نباشد و یا آبی برای غسل موجود نباشد، ‌تیمم جایگزین غسل خواهد شد.
تیمم جبیره‌ای تیمم کسی که بر اعضاء تیمم او مرهم یا پوشش (جبیره) است.
توکیل وکیل یا نماینده قرار دادن.
توریه سخنی دو پهلویی است که شنونده از آن چیزی می‌فهمد ولی مقصود گوینده چیز دیگری است.
تهمت افترا بستن، نسبت ناروا دادن.

«ث»

«ث»
ثلثان ‌ دو سوم؛ تبخیر شدن دو سوم آب انگور و کشمش جوشیده که موجب حلال شدن آن است.
ثمن قیمت کالا.

«ج»

«ج»
جاعل کسی که قرارداد جعاله را منعقد می‌‌کند.
جاهل به مسئله ناآشنا به مسئله، کسی که مسئله شرعی خود را نمی‌‌داند.
جاهل قاصر جاهلی که در شرایط عدم امکان دسترسی به حکم خدا قرار دارد.
جاهل مقصر جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته، ولی در فراگیری آن کوتاهی کرده است.
جبیره مرهم؛ پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن می ­بندند.
جرح-جروح ‌ جراحت، زخم.
جُنُب کسی که منی از او خارج شده یا با دیگری آمیزش کرده است.
جعاله قراری که طبق آن فردی اعلام می‌‌کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می‌‌شود. مثلاً هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می‌‌دهم.
جلال حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده است.
جماع مقاربت، آمیزش جنسی.
جهر صدای بلند؛ با صدای بلند چیزی را قرائت کردن.

«ح»

«ح»
حائض زنی که در عادت ماهیانه باشد.
حاکم شرع مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای قدرت بر فتوی است.
حج زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مخصوص در زمانی خاص.
حج نیابتی زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر.
حدث اصغر ‌ هر امری که باعث ابطال وضو شود.
حدث اکبر هر کاری که سبب غسل برای نماز شود.
حد ترخّص ‌ حدی از مسافت که در آن صدای اذان شهر شنیده نشود و مردم شهر مسافر را نبینند.
حرام هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد.
حرج مشقت؛ سختی، ‌دشواری.
حصه سهم.
حضر ‌ محل حضور (وطن).
حنوط مالیدن کافور بر بعضی اعضای میت؛ یعنی پیشانی، کف دست‌ها،‌ سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها.
حواله ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش.
حیض قاعدگی، عادت ماهیانه زنان.

«خ»

«خ»
خارق‌العاده خلاف عادت، غیرمعمول، بیش از انتظار.
خالی از قوت نیست فتوی این است.
خبره ‌ کارشناس.
خبیث پلید،‌ زشت.
خسارت زیان، ‌ضرر.
خمس یک پنجم؛ بیست درصد درآمد سالیانه و... که باید به مجتهد جامع‌الشرائط و مرجع تقلید پرداخت شود.
خوارج کسانی که علیه امام معصوم علیه السلام قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج در جنگ نهروان.
خوف ترس، هراس،‌ واهمه.
خون جهنده یعنی حیوانی که وقتی رگ ‌گردن آن را ببرند خون از آن جستن می‌‌کند.
خیار اختیار بر هم زدن معامله.

«د»

«د»
دائمه (زوجه دائمه) زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درآمده باشد.
دُبُر پشت، مقعد.
دعوی دادخواهی.
دفاع ‌ دفع دشمن، مقاومت در برابر دشمن.
دیه مالی که به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی او پرداخت شود.

«ذ»

«ذ»
ذبح شرعی کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی.
ذمه تعهد به ادای چیزی یا انجام عملی.
ذمّی کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی‌ ‌از حمایت و امنیت حکومت اسلامی‌‌ برخوردار می‌‌شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد.

«ر»

«ر»
ربا زیادت، ‌اضافه، سودگرفتن در مقابل وام و مانند آن.
ربای قرضی اضافه‌ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد.
ربای معاوضی خرید و فروش دو متاع از یک جنس با یکدیگر به شرط اضافه وزن یا پیمانه.
رجوع بازگشتن، بازگشت.
رضاعی هم‌شیر، پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند.
رفع ضرورت برطرف شدن حال اضطرار.
رکن-ارکان پایه؛ اساسی‌ترین جزء هر عبادت که احکام خود را دارد.
رکوع خم‌شدن در نماز به اندازه‌ای که دست­ها به زانو برسد.
رهن گرو.
ریبه (نظر به ریبه) خوف وقوع در گناه.

«ز»

«ز»
زائد بر مؤونه مازاد بر مخارج زندگی.
زائل شدن برطرف شدن.
زکات پاکی از آلودگی؛ مقدار معینی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخص خود مصرف شود.
زکات فطره مقدار حدود ۳ کیلوگرم از مواد غذایی معمول در هر محیط می­ باشد.
زمان غیبت کبری مثل زمان ما، که امام زمان علیه السلام در پرده غیبت به سر می‌‌برند.
زینت زیور، آرایش.

«س»

«س»
سال شمسی مدت یک بار حرکت انتقالی زمین به دور خورشید که ۳۶۵ روز و چند ساعت، که برابر ۱۲ برج از فروردین تا اسفند می‌‌باشد.
سال قمری مدت ۱۲ بار گردش ماه به دور زمین که ۳۵۴ روز و چند ساعت، برابر ۱۲ ماه عربی از محرم تا ذی‌الحجه می‌‌باشد.
سال خمسی یک سال تمام که از تاریخ اولین درآمد می‌گذرد و باید هر سال همان تاریخ را مبدأ رسیدگی مجدد قرار دهد.
سجده-سجود بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست‌ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند، یکی از ارکان نماز.
سجده سهو سجده‌ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده به جای آورد.
سجده شکر پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت‌های خداوند.
سرقت حدی سرقتی که با در نظر گرفتن جمیع شرایط سبب وجوب حد شود.
سرگین مدفوع حیوانات.
سفیه کم‌عقل، کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه‌اش را در کارهای بیهوده مصرف می‌‌کند.
سقط شده افتاده، جنین نارس که قبل از موعد تولد از رحم خارج شده باشد.

«ش»

«ش»
شاخص چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می‌‌کنند.
شارع بنیانگذار شریعت اسلامی‌‌، خداوند، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله.
شاهد گواه.
شرایط ذمه شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آن‌ها عمل کنند حکومت اسلامی حفاظت از جان و مال و آبروی آن‌ها را بر عهده خواهد گرفت.
شهادت گواهی دادن.
شهادتین شهادت به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله.
شیوع شایع شدن، همگانی شدن.
شهرت مشهورشدن، آشکارشدن برای همه افراد.
شیر کامل منظور انجام یافتن تمام شرایط نه گانه‌ای است که در رساله توضیح‌المسائل برای مسأله شیرخوارگی گفته شده و موجب محرم شدن است.

«ص»

«ص»
صاع ‌ پیمانه‌ای دارای گنجایش حدود ۳ کیلوگرم.
صحت درستی.
صراط منظور پل صراط در روز قیامت است.
صغیره دختری که به سن بلوغ نرسیده است.
صلح سازش طرفین؛ این که کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند.
صیغه خواندن کلماتی که وسیله تحقق عقد است.

«ض»

«ض»
ضامن عهده‌دار، متعهد.
ضرورت وجوب، حتمیت.
ضروری دین آن چه بدون تردید جزء دین است؛ مانند وجوب نماز و روزه که اگر انکار آن باعث انکار نبوت شود، چنین شخصی از اسلام خارج می‌شود.

«ط»

«ط»
طلاق رهایی، گسستن پیمان زناشویی.
طلاق بائن طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد.
طلاق خُلع طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگرش را در قبال این کراهت به او می‌‌بخشد تا طلاق بگیرد.
طلاق رجعی طلاقی است که مرد در عده زن می‌‌تواند به او رجوع نماید.
طلاق مُبارات طلاقی است که در نتیجه عدم سازش زن و مرد با یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می‌‌شود.
طواف نساء آخرین طواف در حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت هم‌بستری و سایر مناسبات همسری برای طواف‌کننده با همسرش می‌‌شود.
طهارت پاکی، حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمم حاصل شود.
طهارت ظاهری چیزی که بر اساس نظر شارع مقدس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد؛ مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود، مادام که او نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است.

«ظ»

«ظ»
ظاهر این است فتوی این است؛ (مگر این که در کلام قرینه‌ای برای مقصود دیگر باشد).
ظهر شرعی وقت اذان ظهر که سایه شاخص به کمترین حد آن می‌‌رسد و گاه در بعضی از مناطق محو می‌شود. ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق‌های گوناگون فرق می‌‌کند.

«ع»

«ع»
عادت ماهیانه قاعدگی، حیض.
عادت وقتیه و عددیه زن‌هایی که عادت ماهیانه آن‌ها دارای وقت مشخص و مقدار زمان معین باشد، ‌عادتشان «وقتیه و عددیه» است.
عادل شخصی که دارای ملکه عدالت است.
عاریه دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن.
عاقله مردان خویشاوند نسبی از طرف پدر.
عاصی عصیان کننده، ‌کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است.
عامل عمل کننده: ۱. کسی که به قرارداد جعاله عمل می‌‌کند. ۲. کسی که متصدی جمع‌آوری،‌ حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است. ۳. اجیر.
عایدات درآمد.
عُرف فرهنگ عموم مردم.
عرق جنب از حرام عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد.
عزل ‌ کنارگذاشتن چیزی؛‌ ۱. انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن ۲. برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار، مانند برکناری وصی یا متولی خائن توسط حاکم شرع.
عُسر و حرج مشقت و سختی.
عسرت سختی، تنگدستی.
عقد گره، ‌پیمان زناشویی، پیوند.
عقد بیع قرارداد خرید و فروش.
عقد دائم ازدواج دائم.
عقد غیردائم ازدواج موقت، ‌مُتعه، ‌صیغه.
عقود قراردادهای دوطرفه، مثل خرید و فروش، ‌ازدواج، مصالحه.
عمّال کارگزاران.
عمداً از روی قصد، کاری را با علم و آگاهی انجام دادن.
عمره زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: «عمره تمتع که قبل از حج تمتع انجام می‌‌گیرد و عمره مفرده که پس از حج قِران و حج اِفراد یا مستقلا انجام می‌‌گیرد».
عمل به احتیاط ملکف تکلیف خود را به گونه‌ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعی اش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب‌های فقهی مطرح شده است.
عنین مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست.
عورت اعضاء تناسلی.
عهد پیمان؛ تعهد انسان در برابر خداوند برای انجام کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می‌‌شود.
عیال زن، همسر، نان‌خور.
عید فطر نخستین روز ماه شوال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی ‌‌است.
عید قربان دهمین روز ماه ذی‌الحجه‌ که یکی از دو عید بزرگ اسلامی‌‌ است.

«غ»

«غ»
غایب شدن پنهان شدن، غایب شدن شوهر برای مدتی معین که موجب درخواست طلاق زوجه از حاکم شرع می‌‌شود.
غائط مدفوع.
غرض عقلائی هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد.
غساله آبی که معمولاً پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن خارج می‌شود.
غسل شستن، شستشو، شستشوی بدن با کیفیت مخصوص که بر دو نوع است: ۱. ترتیبی. ۲. ارتماسی.
غسل واجب غسلی که انجام دادن آن الزامی ‌‌است.
غسل مستحب غسلی که به مناسبت ایام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص یا افعال خاصی مستحب است، مانند غسل جمعه و غسل زیارت و مانند آن.
غسل ارتماسی به نیت غسل، یک مرتبه در آب فرورفتن.
غسل ترتیبی به نیت غسل، اول سر و گردن بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن.
غسل جبیره غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می‌‌گیرد.
غُلات گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمومنین علیه‌السلام یا سایر ائمه اطهار علیهم‌السلام غلو می‌‌کنند و آن حضرت را خدا می‌‌شمارند، یا صفات مخصوص خداوند برای آن‌ها قائل می‌شوند.

«ف»

«ف»
فتوی رأی مجتهد در مسائل شرعیه.
فجر سپیده صبح.
فجر اول و دوم نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده‌ای رو به بالا حرکت می‌‌کند که آن را فجر اول یا صبح کاذب می‌‌گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم یا صبح صادق و اول وقت نماز صبح است.
فُرادی نمازی که انسان به طور انفرادی می‌‌گذارد.
فَرج ‌ معمولاً به عورت زن گفته می‌شود.
فرض امر الزامی‌‌، امری که انجام یا ادای آن واجب است.
فضله مدفوع حیوانات.
فطریه زکات فطره.
فُقاع آب جو.
فقیر محتاج؛ کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالاتش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگی اش باشد.
فی سبیل الله به کارهایی که جنبه دینی دارد یا نفع آن عام است، گفته می‌شود.

«ق»

«ق»
قُبُل پیش و جلو (کنایه از عضو جنسی که در جلو بدن زن یا مرد قرار دارد.)
قتل کشتن.
قتل نفس محترمه کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود.
قرائت خواندن، خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیه.
قروح دمل‌ها، زخم‌های چرکین.
قریب نزدیک به واقع و حقیقت.
قرینه نشانه،‌ علامت، همانند.
قسامه قسم یادکردن شهود در مورد جنایات در دادگاه که شرایط خاص دارد.
قصاص ‌ کیفر، نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می‌‌باشد؛ مثل این که شخصی کسی را عمداً بکشد که اولیای دم حق دارند او را زیر نظر حاکم شرع بکشند.
قصد اقامه تصمیم مسافر مبنی بر ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل.
قصد انشاء تصمیم به ایجاد معامله یا مانند آن همراه با صیغه معینی.
قصد وجه نیت وجوب در واجبات و نیت استحباب در مستحبات.
قصد رجاء در موردی است که مکلف عمل را به احتمال این که او را به خدا نزدیک می‌‌کند انجام می‌‌دهد.
قصد قربت عمل خود را برای خدا بجا آورد.
قضا ۱. بجا آوردن عملی که در وقت خود فوت شده است. ۲. قضاوت کردن.
قنوت مکلف در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره، دست‌ها را تا محاذی صورت بالا می‌آورد و کف دست‌ها را به سمت آسمان می‌کند و دعایی می‌خواند.
قیام متصل به رکوع قیام قبل از رکوع، انجام رکوع از حالت قیام (فرد از حالت ایستاده به رکوع برود)، که از ارکان نماز می‌باشد.
قِی استفراغ.
قیّم سرپرست، کسی که بر اساس وصیت یا حکم حاکم شرع مسئول امور صغیر یا مجنون یا بیماری می‌شود.

«ک»

«ک»
کافر کسی که اعتقادی به توحید یا نبوت و یا هر دوی آن‌ها ندارد: ۱- کسی که وجود خدا را انکار می‌‌کند. ۲- کسی که برای خدا شریک می‌‌تراشد. ۳- کسی که پیغمبری پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را قبول ندارد. ۴- کسی که در امور فوق شک دارد. ۵- کسی که منکر ضروری دین است و انکار او به انکار خدا و رسول خدا می‌‌انجامد.
کافر حربی کافری که با مسلمین در حال جنگ می‌‌باشد.
کافر ذمی اهل کتابی که در بلاد اسلامی‌‌ با شرایط مخصوص اهل ذمه در پناه حکومت اسلامی‌‌ قرار گرفته و زندگی مسالمت‌آمیزی دارند.
کثیرالشک کسی که زیاد به شک می‌‌افتد.
کفاره کاری که انسان برای جبران گناهان خاصی انجام می­ دهد.
کفاره جمع کفاره سه‌گانه (۶۰ روز روزه‌گرفتن، ۶۰ فقیر را سیر کردن و بنده‌ای را آزادنمودن؛ که در عصر ما همان دو قسم اول است).
کفالت ضمانت.
کفیل ضامن.
کیفیت چگونگی.

«ل»

«ل»
لازم واجب.
لازم‌الوفاء باید به آن عمل شود.
لغو ‌ بی‌فایده، بی‌معنا، بیهوده.

«م»

«م»
مابه‌التفاوت مقدار تفاوت بین دو شیء، ‌رجوع به «تفاوت قیمت صحیح و معیوب».
مال الاجاره مالی که باید مستأجر بابت اجاره بپردازد.
مال المصالحه مالی که مورد صلح میان دو یا چند نفر قرار گرفته است.
مالیت شرعی چیزهایی که از نظر شارع مقدس، مال محسوب می‌‌شود.
مالیت عرفی چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می‌‌شود. هر چند از نظر دین اسلام مالیت نداشته باشد، مثل مشروب.
ماه هلالی ماه قمری، مدت ۲۹ یا ۳۰ روز از رویت هلال ماه تا هلال دیگر که یک ماه (یا «شهر» در زبان عرب) است و تکرار ۱۲ بار آن، سال قمری است از محرم تا ذی‌الحجه.
مأموم پیرو؛ کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا می‌کند.
مؤونه مخارج یا هزینه زندگی.
مباح هر فعلی که از نظر شرعی انجام آن جایز است.
مبتدئه زنی که برای اولین بار عادت شود.
مبطلات اموری که باطل کننده عبادت می‌‌باشد.
مُتعه زنی که با عقد موقت به همسری مردی درآمده است.
متنجس هر چیزی که ذاتاً پاک است، اما در اثر برخورد با شیء نجس، ‌آلوده شده است.
متولی سرپرست اوقاف.
مجتهد کوشا؛ کسی که در فهم احکام الهی به درجه اجتهاد رسیده، یعنی دارای قدرت علمی ‌‌مناسبی است که می‌‌تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنت و عقل و اجماع استنباط نماید.
مجتهد جامع‌الشرائط مجتهدی است که شرایط مرجعیت تقلید را دارا می‌‌باشد.
مجرای طبیعی مسیر طبیعی هر چیز.
مجهول المالک مالی که معلوم نیست به چه کسی تعلق دارد.
مُجزی است کافی است، ساقط کننده تکلیف است.
محتضر کسی که در حال احتضار (جان کندن) است.
محتلم کسی که در خواب از او منی خارج شده باشد.
محذور مانع.
مُحرَم چیزی که حرام است، یا اولین ماه از سال قمری (مُحرَّم).
مَحرَم ‌ فامیل‌های نزدیک نسبی و بعضی از فامیل‌های سببی، کسانی که ازدواج با آن‌ها حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، ‌دختر و دختر دختر، عمه و عمات، خاله و خالات، ربائب، مادرزن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی.
مُحرِم کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد.
محجور ‌ کسی که از تصرف در اموال ممنوع شود.
محظور ممنوع.
محل اشکال است باید احتیاط کرد.
مخیر است مقلد می‌تواند یک طرف را انتخاب کند.
مخرج بول و غائط مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع.
مخمَّس مالی که خمس آن خارج شده باشد.
مُدّ ‌ تقریباً معادل ۷۵۰ گرم.
مدعی خواهان، کسی که برای خودش حقی قائل است.
مذی ‌ رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج می‌‌گردد.
مرتد مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی ‌‌از ضروریات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول بازمی‌‌گردد.
مرتد فطری کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است.
مرتد ملی کافری که از پدر و مادر غیرمسلمان متولد شده ولی پس از قبول اسلام مجدداً کافر گردیده است.
مرجوح (مرجوح شرعی) چیزی که کراهت شرعی داشته باشد.
مردار ‌ حیوانی که خود به خود مرده باشد.
مُزارعه قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می‌‌شود که بر اساس آن، مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می‌‌شود.
مَسّ لمس کردن.
مسّ میت لمس کردن انسان مرده.
مُساقات آبیاری کردن؛ قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که بر اساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، سهمی از درآمد باغ دارد.
مستحب پسندیده، مطلوب، چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست.
مستطیع توانا، کسی که امکانات و شرایط سفر حج را دارا باشد.
مستهلک از میان رفته، نابود شده، نیست شده.
مسح دست کشیدن بر چیزی، دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست‌ها در وضو.
مسکین بیچاره، مفلوک.
مُسکرات چیزهای مست کننده.
مصالحه سازش، آشتی؛ معمولاً در امور مالی به کار می‌رود.
مضطربه زنی که عادت ماهیانه‌اش بی‌نظم است.
مَضمَضه چرخانیدن آب در دهان.
مطهرات پاک کننده‌ها.
مَظالم آنچه که در ذمه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی‌‌باشد. مانند این که کسی بدهکار است ولی صاحب آن را نمی‌شناسد و دسترسی به او ندارد.
مُفطر چیزی که روزه را می‌‌شکند.
مُفلس کسی که دارائی‌اش کمتر از بدهکاری‌اش می‌‌باشد.
مقررات شرعیه آن چه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معین گردیده است.
مکروه ناپسند، نامطلوب؛ آن چه انجام آن حرام نیست، ولی ترکش اولی است.
مکلف هر انسانی که بالغ و عاقل است.
ملاعبه بازی کردن، معاشقه کردن.
مُمیز خردسالی که خوب و بد را تمییز می‌‌دهد.
مُوالات پشت سر هم، پیاپی انجام دادن.
مُوجر اجاره‌ دهنده.
موقوف علیهم کسانی که به نفع آن‌ها وقف شده است.
موقوفه وقف شده.
موکل ‌ وکیل کننده.
میت مرده، جسد بی‌جان انسان.

«ن»

«ن»
ناسیه زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است.
نافله نماز مستحبی.
نذر ملزم نمودن خود بر انجام کار مطلوب یا ترک کار غیرمطلوب، برای خدا.
نری آلت حیوان نر.
نبش قبر شکافتن قبر.
نصاب حد مشخص، حد یا مقدر معین.
نصاب زکات حد مشخصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است.
نظر به ریبه نگاهی که موجب فتنه و فساد شود.
نجس پلید، ناپاک.
نفاس خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می‌‌گردد.
نَفساء زنی که خون نفاس ببیند.
نکاح ازدواج کردن، رابطه زناشویی.
نماز آیات دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است.
نماز احتیاط نماز بدون سوره‌ای که برای جبران رکعات مورد شک به جا آورده می‌‌شود.
نماز استسقاء نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود.
نماز جماعت نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر به اتفاق هم بجا می‌آورند که یک نفر امام جماعت است و بقیه مأموم.
نماز جمعه دو رکعت نماز مخصوص که در ظهر جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می‌‌گردد و با کمتر از ۵ نفر انجام پذیر نیست و دارای دو خطبه است.
نماز خوف نماز روزانه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور مختصر به جا آورده شود.
نماز شب هشت رکعت نماز مستحبی که به صورت ۴ دو رکعتی در ثلث آخر شب بجا آورده می‌‌شود.
نماز شفع دو رکعت نماز مستحبی که پس از هشت رکعت نافله‌های شب، پیش از نماز وتر بجا آورده می‌‌شود.
نماز طواف دو رکعت نماز مخصوص که در مراسم حج و عمره پس از طواف بجا آورده می‌‌شود.
نماز عید دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و عید قربان می‌‌خوانند.
نماز غفیله دو رکعت نماز مخصوص که بین نماز مغرب و عشا خوانده می‌شود.
نماز قصر (شکسته) نماز کوتاه، نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می‌‌شود.
نماز قضا نمازی است که به جبران نمازهای فوت شده بجا آورده می‌‌شود.
نماز مستحب هر نمازی که بجا آوردن آن مستحب است ولی واجب نیست.
نماز میت نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود.
نماز واجب نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلفی لازم است.
نماز وحشت دو رکعت نماز که برای شب اول قبر متوفی با آداب مخصوص خوانده می‌‌شود.
نماز یومیه نماز روزانه، نماز واجب در هر شبانه‌روز که مجموعاً ۱۷ رکعت است.
نوافل یومیه نمازهای مستحبی روزانه که هر شبانه‌روز ۳۴ رکعت و در جمعه ۳۸ رکعت است.
نهی از منکر بازداشتن دیگران از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است.
نیت قصد، تصمیم انجام عمل دینی با هدف تقرب به خداوند.

«و»

«و»
واجب هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی‌‌ و اجباری است.
واجب تخییری واجب بودن یکی از دو یا چند چیز که می توان بین آنها یکی را انتخاب کرد.
واجب عینی واجبی که بر هر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است مانند نماز و روزه.
واجب کفایی واجبی که اگر به حد کافی کسانی نسبت به آن اقدام نمایند از دیگران ساقط می‌‌شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میت که بر همه واجب است، ولی وقتی که یک نفر یا عده‌ای اقدام کنند، ‌از دیگران ساقط می‌‌شود.
واجب موسّع واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد.
واجب مضیق واجبی است که دارای وقت مشخص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان.
وُرّاث کسانی که ارث می‌‌برند.
واقف وقف کننده.
وثیقه سپرده، گرویی.
وحدت وجود وحدت وجود معانى متعددى دارد، آن چه به طور قطع باطل و به عقیده همه فقها موجب خروج از اسلام است این است که کسى معتقد باشد «خداوند عین موجودات این جهان است، و خالق و مخلوق و عابد و معبودى وجود ندارد. همان طور که بهشت و دوزخ نیز عین وجود اوست» و لازمه آن انکار بسیارى از مسلمات دین است.
ودی رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می‌‌شود.
ودیعه امانت.
وذی رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می‌‌شود.
وصل به سکون حرکت آخر کلمه‌ای را انداختن و بدون توقف آن را به کلمه بعد چسباندن.
وصی ‌ کسی که مسئول انجام وصیت شود.
وصیت سفارش، توصیه‌هایی که انسان برای کارهای پس از مرگ خود به دیگری می‌‌کند.
وضوی ارتماسی وضویی که انسان به عوض آن که آب را روی صورت و دست‌هایش بریزد، صورت و دست‌هایش را در آب فرومی‌برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می‌‌کند.
وضوی ترتیبی وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست‌هایش آن‌ها را می‌‌شوید.
وضوی جبیره آن است که در محل وضو زخمی باشد که روی آن را با جبیره بسته باشد.
وطن جایی که انسان برای اقامت و زندگی مستمر خود اختیار کند.
وطی پایمال کردن، گاهی کنایه از عمل جنسی است.
وقف به حرکت در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه، بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن.
وکیل نماینده، کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد.
ولایت سرپرستی، صاحب اختیار بودن.
ولایت تکوینى منظور از ولایت تکوینى آن است که به اذن خداوند بتواند خارق عادتى انجام دهد. مثل آن چه قرآن مجید در آیه ۴۹ سوره آل‌عمران درباره حضرت عیسی علیه‌السلام بیان کرده است که مردگان را به اذن خدا زنده مى‌کرد.
ولی (قیم) کسی که به دستور شارع مقدس، سرپرست شخص دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع‌الشرایط.

«هـ»

«هـ»
هبه بخشش.
هدیه تحفه، ارمغان.

«ی»

«ی»
یائسه زنی که سنش به حدی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی‌‌شود.

منابع

  • توضیح‌المسائل مراجع تقلید