آیه تبلیغ: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} آیه تبلیغ آیه 67 سوره مبارکه مائده میباشد. '''مت...' ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | آیه 67 [[سوره مائده]] را «آیه تبلیغ» نامیدهاند. این [[آیه]] یکی از سه آیهای است که مستقیماً در رابطه با [[واقعه غدیر]] بر [[پیامبر]] صلی الله علیه وآله نازل گردیده است. مطابق منابع [[شیعه]] و بسیاری از منابع [[اهل سنت]]،<ref>برای اطلاع از مدارک اهل سنت در این مورد رجوع نمایید به: خطابه غدیر در آئینه اسناد محمدباقر انصاری، بخش مستندسازی خطابه غدیر.</ref> پیامی که پیامبر اکرم به موجب این آیه مأمور به ابلاغ آن گردید، [[ولایت]] [[امام علی|علی بن ابیطالب]] علیهالسلام بوده است. | |
− | |||
− | + | ==متن و ترجمه آیه== | |
− | + | {{قرآن در قاب|«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»|سوره=5|آیه=67|ترجمه=ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام)] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.}} | |
− | + | ==سبب نزول آیه تبلیغ== | |
+ | به طورى كه در كتب سيره و [[حديث]] و [[تفسير]] آمده است، [[پيامبر اسلام]] در سال آخر عمر پربار خود، همراه با كاروان بزرگى از مسلمانان به سفر [[حج]] رفت و پس از انجام مناسك حج با همراهان خود، [[مكه]] را به قصد [[مدينه]] ترك كرد. هنگامى كه كاروان به سرزمين «رابغ» در سه ميلى «[[جحفه]]» رسيد، در كنار بركهاى كه به «[[غدير خم]]» معروف بود [[فرشته وحى]] بر پيامبر نازل شد و اين آيه را آورد: | ||
+ | {{متن قرآن|«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»}} ([[سوره مائده]]/ 67) اى پيامبر آنچه را كه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر نرسانى، پيام او را ابلاغ نكرده اى و خداوند تو را از مردم حفظ مىكند همانا خدا گروه كافر را هدايت نمى كند. | ||
− | + | از لحن آيه معلوم بود كه پيامبر صلی الله علیه وآله به رساندن پيام بسيار مهمى به مردم مأموريت يافته است، پيامى كه رسول خدا از رساندن آن به مردم بيم داشت و مى ترسيد كه مردم عكس العمل نامطلوبى نشان بدهند. آن پيام مهم اين بود كه پيامبر بايد جانشينى براى خود تعيين كند و بدون تعيين جانشين رسالت او كامل نمى شود و او از جانب خداوند مأموريت داشت كه على بن ابى طالب را به جانشينى خود تعيين كند. | |
− | + | پيامبر خدا براى اجراى دستور خدا، فرمان داد كه كاروان يكصد و بيست هزار نفرى مسلمانان از حركت باز ايستد؛ كسانى كه در جلو كاروان بودند ايستادند و آنها كه در عقب بودند به آنها پيوستند. ظهر روز پنجشنبه هيجدهم ماه [[ذی الحجه]] سال دهم هجرت بود و هوا به شدت گرم بود مردم قسمتى از رداى خود را بر سر كشيدند و قسمتى را زيرانداز كردند و چادرى را سايبان پيامبر قرار دادند و پيامبر همراه با جمعيت [[نماز ظهر]] را خواند. سپس روى نقطه بلندى كه از جهاز شتران ساخته بودند رفت و با صداى بلند خطبهاى خواند و نزديك شدن مرگ خود را به مردم خبر داد و سفارشهايى كرد. آنگاه در برابر ديدگان آن جمعيت انبوه، دست على بن ابى طالب را گرفت و او را بالا برد، به طورى كه زير بغل پيامبر نمايان شد. در اين حال فرمود: | |
+ | «ايها الناس من كنتُ مولاه فهذا على مولاه، اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه و انصُر من نصره و اخذُل من خذله...» اى مردم هر كس را كه من رهبر او هستم اين على رهبر اوست. خدايا هر كس او را دوست بدارد دوستش بدار و هر كس او را دشمن بدارد، دشمنش بدار و هر كس او را يارى كند، ياريش بنما و هر كس او را خوار سازد، خوارش كن. | ||
− | + | پس از اين مراسم، مردم گروه گروه مى آمدند و به على بن ابى طالب علیه السلام تبريك مى گفتند و از جمله [[عمر بن خطاب]] به او تبريك گفت و او را رهبر و مولاى خود خواند. | |
− | در سوره مائده | + | در همين زمان بود كه آيه ديگرى نازل شد و كامل شدن [[دين اسلام]] را اعلام نمود: {{متن قرآن|«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»}} <ref>[[سوره مائده]]، 3.</ref> امروز دينتان را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما به پايان رساندم و اسلام را به عنوان دين بر شما پسنديدم.در اين موقع تكبير پيامبر اسلام بلند شد و فرمود: خدا را سپاسگزارم كه دين خود را كامل كرد و نعمت خود را به پايان رسانيد. |
− | + | [[حسان بن ثابت]] كه خود در آن مراسم حضور داشت، با كسب اجازه از پيامبر اشعارى سرود كه چند [[بيت]] آن چنین است: | |
+ | {{بیت|فقال له قُم يا علىّ فانّنى|رضيتُك من بعدى اماماً و هادياً}} | ||
+ | {{بیت|فمن كنتُ مولاه فهذا وليّه|فكونوا له أنصار صدق مُوالياً}} | ||
+ | {{بیت|هناك دعا اللّهم والِ وليه|و كن للذى عادا علياً مُعادياً<ref>یعقوب جعفری، تفسیر كوثر، ج3، ص 210</ref>}} | ||
− | + | ==پیام آیه== | |
− | + | اگر این پیام در سالهای اول [[بعثت]] پیامبر صلی الله علیه وآله در [[مکه]]، نازل شده بود، البته به طور آشکار می فهمیدیم که پیامبر از این می ترسیده است که جامعه بتپرست در مقابل او بایستند و یکتاپرستی و نفی [[بت پرستی]] را رد کنند، ولی این آیه از آیات [[سوره مائده]] است که سوره ای [[مدنی]] است. و اگر در آغاز دوران [[هجرت]] نازل شده بود، باز هم حق داشتیم تصور کنیم که محتوای پیام، امر به [[نماز]] یا [[زکات]] و یا [[روزه]] است که پیامبر صلی الله علیه وآله می ترسید بر مردم سنگین باشد و یا دستور به [[جهاد]] با بتپرستان سرسخت است، و پیامبر می ترسیده است که مبادا مسلمانان تحمل نکنند. | |
− | + | ولیکن سوره مائده در سال دهم هجری، پس از این که تمام واجبات الهی نازل شده بود و بعد از این که مسلمانان دهها جنگ را، بر ضد بتپرستان و دیگر مخالفان، پشت سر نهاده بودند و کار اسلام بالا گرفته و در سراسر [[شبه جزیره عربستان]] استوار شده بود، نازل شده است. | |
− | + | از [[عایشه]] و [[عبدالله بن عمر]] روایت شده که سوره مائده آخرین سوره ای است که نازل شده است<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 2، ص 311.</ref> و این مطلب که سوره مائده مشتمل بر [[آیه اکمال|آیه اکمال دین]] است، روایت مزبور را تایید می کند: «امروز برای شما دینتان را کامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم». و این آیه مبارکه در [[حجة الوداع]] در حالی نازل شد که پیامبر صلی الله علیه وآله در محل [[عرفه]] بود همان طوری که روایت مسلم و بخاری از عمر گواه بر آن است<ref>صحیح بخاری، ج 6، ص 63؛ صحیح مسلم.</ref> و نیز روایت شده است که این آیه موقعی نازل شد که پیامبر صلی الله علیه وآله از حجة الوداع تاریخی خود برگشته بود و در توقفگاه خویش در [[غدیر خم]] بود، همان طوری که روایات زیادی که پس از این بعضی از آنها ذکر خواهد شد، دلالت بر آن دارند. | |
− | + | و از این مطالب درک می کنیم محتوای پیامی که پیامبر صلی الله علیه وآله ابلاغ آن را به مردم تاخیر انداخته بود، فرمان اعلان اصل [[توحید]] و واجبی از واجبات عبادی و دستور به مبارزه با بتپرستان و یا [[اهل کتاب]] نبوده است، بلکه فرمانی مربوط به سیاست داخلی دولت و حکومت بوده است. و اگر ما خاطرنشان کردیم که سوره مائده در ایام [[حجة الوداع]] و بعد از آن نازل شده است -همان طوری که روایت حاکم، بخاری و مسلم دلالت بر آن دارند- و یادآور شدیم که پیامبر صلی الله علیه وآله در حالی که از حجة الوداع برمی گشت [[ولایت]] علی بن ابیطالب علیهالسلام را در غدیر خم اعلان فرمود، برای ما آسان است چنین نتیجهگیری کنیم که معنی آن پیام، دستور بر اعلان ولایت [[حضرت علی]] علیهالسلام بوده است. | |
− | + | توضیح مطلب اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله موقعی که دستور یافت تا اعلان کند که علی علیهالسلام زمامدار این امت است، از اختلاف پیروان خود و از این که گمان کنند او به خاطر خویشاوندی و نزدیکی این مقام را به علی بخشیده است، هراسناک بود. پس آیه تبلیغ نازل شد و او را مأمور کرد تا آنچه از جانب پروردگارش نازل شده است ابلاغ کند و به او هشدار داد که اگر آن کار را نکند، در حقیقت به وظیفه خود به عنوان یک پیامبر صلی الله علیه وآله قیام نکرده است و نیز به او وعده داد که خداوند او را از شرّ مردمی که از آنها می ترسد حفظ خواهد کرد. | |
− | از | + | و پیامبر صلی الله علیه وآله پس از دریافت این دستور اکید، در محل غدیر خم توقف کرد تا آنچه را که به او ماموریت داده شده بود درباره علی علیهالسلام اعلان کند. و هرگاه مقصود آیه مبارکه همین باشد، روشن می شود که هدف پیامبر از اعلام غدیر همان رهبری دینی و دنیوی علی علیهالسلام برای مسلمانان مطابق رهبری شخص پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است و اگر محتوای ابلاغ پیامبر کمتر از جریان کار علی علیهالسلام بود، نباید از اختلاف مردم درباره آن می ترسید و نباید دستور اکید توأم با هشدار نازل می شد. |
− | و از این | + | و کسانی از مردم [[مکه]] و دیگران که چشم [[طمع]] به ریاست داشتند، از این که علی علیهالسلام صاحب هر نوع مقامی می شد، تا وقتی که آن مقام ریاست عمومی در دنیا و [[آخرت]] نبود، ناراحت نمی شدند. البته این که خداوند دستور تبلیغ می دهد، دلیل بر آن است که خداوند خواسته است تا برای بندگی مسلمانان رهبری تأمین کند که اگر در زیر پرچم او حرکت کنند، گمراه نشوند و آن مقام، رهبری علی علیهالسلام بزرگ خاندان [[عترت]] پاک پیامبر صلی الله علیه وآله بود که جدایی ناپذیر از [[قرآن]] و ضامن وحدت و پیشرفت [[امت]] است و به منظور امتثال همین دستور الهی بود که پیامبر صلی الله علیه وآله مقابل هزاران فرد ایستاد و آنچه را که باید اعلان کند، اعلان کرد. |
− | + | ==آیه تبلیغ و اهل کتاب== | |
+ | بعضی تصور کرده اند پیامی که پیامبر صلی الله علیه وآله ابلاغ آن را از ترس مردم به تأخیر انداخت، مربوط به [[اهل کتاب]] بوده است. زیرا که پیش از این آیه چندین آیه راجع به ایشان صحبت می کند. از جمله این آیه مبارکه است: «یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، دستهای ایشان بسته باد! به دلیل آن سخنی که گفتند، از رحمت خدا دور شدند، بلکه دستهای خداوند باز است، هر طوری که بخواهد، [[انفاق]] می کند و البته آنچه از جانب پروردگارت به تو فرو فرستاده شده است، برای اکثر آنان باعث فزونی سرکشی و کفر است و ما تا روز قیامت بین ایشان دشمنی و کینه افکندیم، هرگاه آتشی برای جنگ شعله ور کردند خداوند آن را فرونشاند، آنان برای فساد در زمین شتاب دارند و خداوند تبهکاران را دوست نمی دارد».<ref>سوره مائده، 70.</ref> | ||
− | و | + | و پس از این آیه، آیات زیادی درباره اهل کتاب می بینیم، از آن جمله است آیه: «بگو ای اهل کتاب شما کسی نیستید، مگر این که [[تورات]]، [[انجیل]] و آنچه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است برپا دارید و البته آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده است. بر سرکشی و کفر بسیاری از ایشان بیفزاید، پس در برابر گروه کافران اندوهی به خود راه مده».<ref> سوره مائده، 73.</ref> |
− | + | ولی هنگامی که ما یادآور می شویم، بر این که ترتیب آیات در [[قرآن مجید]] مطابق نزول پیاپی آنها نبوده است، شایبه این تصور از بین می رود، زیرا ممکن است، جای آیه تبلیغ در موقع نزولش، آن جایی که اکنون در [[سوره مائده]] می خوانیم، نبوده باشد و اگر فرض کنیم که جای آیه در وقت نزول همان بوده است که در تنظیم قرآن قرار گرفته، بنابراین هیچگونه اشاره ای به ارتباط معنای این آیه با معنی آیه قبل و بعد خود ندارد و هرگاه در معنای آیه دقت کنیم، یقین پیدا می کنیم که از آیه های قبل و بعد، جدا و مستقل است. زیرا مضمون آیه، خود دلیل بر نداشتن هیچ گونه رابطه با آیه های ماقبل و مابعد آن است. آیه مبارکه بر این دلالت دارد که پیامبر صلی الله علیه وآله از نشر محتوای پیامی که آیه به آن اشاره دارد، می ترسیده است. در صورتی که پیامبر هنگام نزول آیه تبلیغ از نشر چیزی که مخصوص رابطه مسلمانان با اهل کتاب باشد، نمی ترسیده است. چندین نبرد میان مسلمانان و یهود، از جمله [[غزوه بنی قینقاع]] و [[غزوه بنی نضیر]] در سالهای اول هجرت اتفاق افتاد. | |
− | + | و [[غزوه بنی قریظه]] در سال پنجم هجری پس از [[جنگ احزاب]] پیش آمد و آخرین نبرد بین پیامبر صلی الله علیه و آله و یهود نبرد خیبر بود که در سال ششم واقع شد و بدان وسیله هر نوع خطر یهود در برابر مسلمانان از بین رفت. بنابراین اگر پیامبر صلی الله علیه و آله هر نوع رسالتی را در سال دهم هجری بر ضد ایشان نشر می داد، هیچ گونه خطری از جانب یهود او را تهدید نمی کرد. البته مسلمانان با [[مسیحیت|مسیحیان]] در حال نبردی بودند که با [[جنگ موته]] در سال هشتم آغاز شد و در سال نهم با [[جنگ تبوک]] خاتمه یافت. و آن کسی که از نبرد با مسیحیان نمی ترسد، از پخش پیامی در برابر ایشان نیز هراسی به خود راه نمی دهد. | |
− | + | علاوه بر همه اینها، نظیر مضامین آیات پیرامون آیه تبلیغ، در سوره هایی که پیش از زمان نزول سوره مائده نازل شده اند، نیز نازل شده است و در آیه های قبلی خداوند به مؤمنان دستور می دهد تا اهل کتاب را که دین [[اسلام]] را مسخره می کنند، دوست خود نگیرند و یادآور می شود که برخی از ایشان را خداوند از رحمت خود دور ساخته و برخی از آنها را به صورت میمون و خوک درآورده است و هرگاه آنان به طرف مسلمانان بیایند با حالت [[نفاق]] بگویند ایمان آورده اند، در حالی که به جانب گناه می شتابند و مال [[حرام]] می خورند و به راستی که یهود هر گونه آتش جنگی را برافروزند، خداوند آن را فرو نشاند. | |
− | و | + | و اگر اهل کتاب پرهیزکار بودند و به [[تورات]] و [[انجیل]] عمل می کردند، وارد [[بهشت]] می شدند و از نعمتهای بهشتی بالای سر و پایین پایشان برخوردار بودند و آیه بعد، می گوید که اهل کتاب چیزی نیستند مگر آن که مطابق تورات و انجیل عمل کنند و البته اگر به خدا و روز جزا ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ترسی بر آنها نیست. [[بنی اسرائیل]] پیامبرانی را تکذیب کردند و گروه دیگری از آنها را پس از پیمان بستن با ایشان به قتل رساندند و آن کسانی که گفتند، مسیح فرزند خداست، ناسپاسی کردند... . |
− | + | این مضامین و نظایر آنها در سوره های مختلفی که پیش از سوره مائده نازل شده اند اعلام شده است و در [[سوره بقره]] آمده است: «آیا هرگاه پیامبری برخلاف میل شما (یعنی یهود) به جانب شما آمد، سرکشی کردید گروهی را تکذیب کردید و دسته ای را به قتل رساندید؟ و گفتند: دلهای ما پوشیده است بلکه خداوند ایشان را به سبب ناسپاسی شان از رحمت خود دور داشته است و از ایشان گروهی اندک ایمان دارند».<ref>[[سوره بقره]]، 83-84.</ref> | |
− | + | و در [[سوره آل عمران]] است: «و اگر اهل کتاب ایمان می آوردند، بر ایشان بهتر بود بعضی از ایشان مؤمنند و بیشترشان کافر می باشند. هرگز زیانی برای شما جز اندک اذیت و آزاری، نخواهند داشت و اگر آنان با شما مبارزه کنند، پشت بر شما و رو به فرار گذارند و بعد از آن یاری نمی شوند. خواری و ذلت بر ایشان مقرر شده است در هر کجا که باشند، مگر به زنهاری از جانب خدا و زنهاری از طرف مردم و بعضی از ایشان به خشم خدا بازگشتند و بر آنها درماندگی مقرر شد به این سبب که ایشان آیات خدا را نادیده می گرفتند و [[پیامبران]] را بنا حق می کشتند، اینها به علت نافرمانی و تجاوز ایشان از حدّ خود، بوده است».<ref>[[سوره آل عمران]]، 109-110.</ref> | |
− | و | + | و در [[سوره مریم]] (که [[مکی]] است) می خوانیم: «و گفتند خداوند بخشنده، فرزندی برای خود گرفته است. به راستی که سخن ناروا گفتند نزدیک است آسمانها پاره پاره شود و زمین بشکافد و کوهها بر روی هم فرو ریزند، به سبب آن که آنان برای خداوند قائل به فرزند شدند، در حالی که برای خداوند بخشنده سزاوار نیست تا برای خود فرزندی بگیرد».<ref>[[سوره مریم]]، 90-94.</ref> |
− | + | و در [[سوره توبه]] (که در سال نهم هجرت نازل شده است) چنین می خوانیم: «با آنان که ایمان به خدا و روز جزا ندارند و [[حرام]] نمی شمارند آنچه را که خدا و پیامبرش حرام شمرده اند و دین حق را نمی پذیرند، مبارزه کنید. از آن کسانی که کتاب بر ایشان فرو فرستاده شده است تا این که ایشان در حالت خواری به دست خود جزیه دهند. یهود گفتند: عزیر پسر خداست و نصارا گفتند: مسیح پسر خداست. این حرفی است که به دهان می گویند مانند سخن آن کسانی که پیش از آنها کافر شدند، خداوند ایشان را بکشد چگونه بازگردانده می شوند. دانایان و پارسایان خود را و مسیح پسر مریم را اربابان خود گرفتند نه خدا را، در صورتی که ایشان مامور نبودند جز آن که خدای یکتا را عبادت کنند که جز او خدایی نیست. او پاک و منزه است از آنچه شریک او می دانند».<ref>[[سوره توبه]]، 30-32.</ref> | |
− | و | + | همه این آیات شریفه بر آن دلالت دارند که پیامبر صلی الله علیه وآله در سال دهم هجری از نبردی رو در رو و یا رسالتی در برابر [[اهل کتاب]] هراسی به خود راه نمی داده است و آیه تبلیغ بر این دلالت دارد که او از نشر پیامی که بر او نازل شده هراس داشت و خداوند به او دستور تبلیغ آن را داد و وعده داد که او را از شرّ مردم نگاه می دارد و به این ترتیب به طور آشکار آیه شریفه خود گواهی می دهد که معنایش ارتباطی به ما قبل و ما بعد آن ندارد. بلکه به طور کامل از آنها جدا و مستقل است و این همان چیزی است که ما را وادار می کند تا قطع پیدا کنیم پیامی که پیامبر صلی الله علیه وآله درباره تبلیغ آن از مردم هراس داشت، نه به سیاست خارجی در برابر اهل کتاب و یا مشرکان، بلکه به سیاست داخلی اسلام، مربوط بوده است و از طرفی چون به واجبی از واجبات اسلامی مربوط نمی شد، برای این که تمام آنها سالها پیش از نزول آیه تبلیغ اعلان شده بود، پس حق داریم یقین پیدا کنیم که رسالت به تأخیر افتاده، مربوط به حکومت و ریاست دولت بوده است. |
− | + | و چون سوره مائده در حجة الوداع و روزهای بعد از آن نازل شده است و چون پیامبر صلی الله علیه وآله شتابزده و ناگهانی در [[غدیر خم]] توقفگاه حاجیان، توقف کرد تا ولایت علی علیهالسلام را بر ایشان اعلان کند، برای ما جایز است یقین پیدا کنیم که محتوای رسالتِ به تاخیر افتاده، اعلان همان ولایت بوده است. آری ما بدون مراجعه به [[احادیث]] ویژه ای که ما را با [[سبب نزول]] آیه مبارکه آشنا می سازند، می توانیم بر آن یقین پیدا کنیم و هنگامی که آگاه می شویم چندین [[حدیث]] دلالت دارد بر اینکه آن فرمان مربوط به ولایت علی علیهالسلام است، بر یقین ما نسبت به آن افزوده می شود. | |
− | و در [[ | + | [[سیوطی]] نقل کرده است که حافظ بن ابیحاتم به اسناد خود از [[ابوسعید خدری]] روایت کرده است که آیه روز غدیر خم درباره علی بن ابیطالب علیهالسلام بر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نازل شد<ref>در مورد مصادر این احادیث 19 تا 25 اعتماد ما بر کتاب الغدیر، ج 1، صفحه های 214-222 علامه امینی بوده است.</ref> و در کنز العمال نقل شده است که محاملی در کتاب امالی خود به اسناد خویش از [[ابن عباس]] مطلب زیر را روایت کرده است: «وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله مامور شد تا علی علیهالسلام را جانشین خود قرار دهد، راهی مکه شد و فرمود: دیدم مردم هنوز تازه از کفر و [[جاهلیت]] وارد اسلام شده اند و هرگاه این کار را انجام دهم، می گویند نسبت به پسرعمویش چنین کاری کرد و بعد رفت تا حجة الوداع را برگزار کرد، آن گاه برگشت تا وقتی که به محل غدیر خم رسید، خداوند بزرگ آیه مبارکه را نازل کرد: ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، تبلیغ کن تا آخر آیه. پس منادیی به پا ایستاد و ندای، الصلاة جامعة (شعار جهت دعوت عام) در داد و بعد پیامبر صلی الله علیه وآله به پا خاست و دست علی علیهالسلام را گرفت و فرمود: هر کسی را که من سرپرست اویم پس علی علیهالسلام سرپرست اوست. بار خدا دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن دارد».<ref>کنز العمال، ج 6، ص 143.</ref> |
− | و در [[ | + | [[ابن مردویه اصفهانی]] از ابن عباس، قریب به این عبارتها را نقل کرده است و [[ابن بطریق]] در کتاب «العمدة»، روایت کرده است که ابواسحاق ثعلبی در تفسیر خود ([[الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (کتاب)|الکشف و البیان]]) از [[امام باقر]] علیهالسلام و ابن عباس نقل کرده است که آن آیه درباره علی علیهالسلام نازل شد، پس پیامبر صلی الله علیه وآله دست علی علیهالسلام را گرفت و فرمود: هر کسی که من سرپرست او هستم پس علی علیهالسلام سرپرست اوست.<ref>الغدیر، ج 1.</ref> |
− | و در [[ | + | و شیخ الاسلام ابواسحاق حموینی در کتاب خود «اسباب النزول»، از ابوسعید خدری نقل کرده است که او گفت، این آیه روز غدیر خم درباره علی بن ابیطالب علیهالسلام نازل شده است. [[فخر رازى]] در [[التفسیر الکبیر (کتاب)|التفسیر الکبیر]] خود نقل کرده است که [[براء بن عازب]] و ابن عباس و محمد بن علی علیهالسلام روایت کرده اند که آن آیه روز غدیر خم درباره علی علیهالسلام نازل شده است. [[محمد بن جریر طبری]] به اسناد خود (در کتاب الولایه) در طریق [[حدیث غدیر]] از [[زید بن ارقم]] نقل کرده است که آیه درباره علی بن ابیطالب علیهالسلام نازل شده است.<ref>همان مصدر.</ref> |
− | + | و هرگاه بدانیم که توقف تاریخی پیامبر صلی الله علیه وآله در غدیر خم، نتیجه [[وحی]] الهی بوده است که در آیه [[قرآن]] نازل شده است و [[جبرئیل]] آن را در آن روز، برای پیامبر صلی الله علیه وآله آورده و او را مامور کرده است تا ولایت علی علیهالسلام را به مسلمانان ابلاغ کند و به او هشدار دهد که مبادا تبلیغ نکند و به او وعده دهد که خداوند او را در صورتی که ابلاغ کند، از شرّ افرادی از مردم که از آنها می ترسد، نگاه می دارد، واضح می شود که پیام غدیر پیامی مهم است که به مسلمانان اعلام می کند ولایت اعلام شده علی علیهالسلام همان رهبری عمومی در امور دین و دنیاست و آن رهبری از نوع رهبری شخص پیامبر صلی الله علیه وآله است و اگر هر چیز دیگری بود، چنین وحی آمرانه و هشداردهنده نازل نمی شد و آنچه از حدیث غدیر نقل شده است، بخشی از گفته های پیامبر صلی الله علیه وآله در آن توقف تاریخی است. | |
− | + | ==پانویس== | |
− | + | {{پانویس}} | |
− | + | ==منابع== | |
− | + | *امیرالمؤمنین اسوه وحدت، محمدجواد الشری، ترجمه محمدرضا عطائى. | |
− | + | *تفسیر كوثر، يعقوب جعفرى. | |
− | + | {{قرآن}} | |
− | + | {{شناختنامه امام علی (ع)}} | |
− | + | [[رده:آیههای با عناوین خاص]] | |
− | + | [[رده:آیات سوره مائده]] | |
− | + | [[رده:غدیر]] | |
− | |||
− | و هرگاه بدانیم که توقف تاریخی پیامبر صلی الله علیه | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ( | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۸
آیه 67 سوره مائده را «آیه تبلیغ» نامیدهاند. این آیه یکی از سه آیهای است که مستقیماً در رابطه با واقعه غدیر بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل گردیده است. مطابق منابع شیعه و بسیاری از منابع اهل سنت،[۱] پیامی که پیامبر اکرم به موجب این آیه مأمور به ابلاغ آن گردید، ولایت علی بن ابیطالب علیهالسلام بوده است.
متن و ترجمه آیه
سبب نزول آیه تبلیغ
به طورى كه در كتب سيره و حديث و تفسير آمده است، پيامبر اسلام در سال آخر عمر پربار خود، همراه با كاروان بزرگى از مسلمانان به سفر حج رفت و پس از انجام مناسك حج با همراهان خود، مكه را به قصد مدينه ترك كرد. هنگامى كه كاروان به سرزمين «رابغ» در سه ميلى «جحفه» رسيد، در كنار بركهاى كه به «غدير خم» معروف بود فرشته وحى بر پيامبر نازل شد و اين آيه را آورد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» (سوره مائده/ 67) اى پيامبر آنچه را كه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر نرسانى، پيام او را ابلاغ نكرده اى و خداوند تو را از مردم حفظ مىكند همانا خدا گروه كافر را هدايت نمى كند.
از لحن آيه معلوم بود كه پيامبر صلی الله علیه وآله به رساندن پيام بسيار مهمى به مردم مأموريت يافته است، پيامى كه رسول خدا از رساندن آن به مردم بيم داشت و مى ترسيد كه مردم عكس العمل نامطلوبى نشان بدهند. آن پيام مهم اين بود كه پيامبر بايد جانشينى براى خود تعيين كند و بدون تعيين جانشين رسالت او كامل نمى شود و او از جانب خداوند مأموريت داشت كه على بن ابى طالب را به جانشينى خود تعيين كند.
پيامبر خدا براى اجراى دستور خدا، فرمان داد كه كاروان يكصد و بيست هزار نفرى مسلمانان از حركت باز ايستد؛ كسانى كه در جلو كاروان بودند ايستادند و آنها كه در عقب بودند به آنها پيوستند. ظهر روز پنجشنبه هيجدهم ماه ذی الحجه سال دهم هجرت بود و هوا به شدت گرم بود مردم قسمتى از رداى خود را بر سر كشيدند و قسمتى را زيرانداز كردند و چادرى را سايبان پيامبر قرار دادند و پيامبر همراه با جمعيت نماز ظهر را خواند. سپس روى نقطه بلندى كه از جهاز شتران ساخته بودند رفت و با صداى بلند خطبهاى خواند و نزديك شدن مرگ خود را به مردم خبر داد و سفارشهايى كرد. آنگاه در برابر ديدگان آن جمعيت انبوه، دست على بن ابى طالب را گرفت و او را بالا برد، به طورى كه زير بغل پيامبر نمايان شد. در اين حال فرمود: «ايها الناس من كنتُ مولاه فهذا على مولاه، اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه و انصُر من نصره و اخذُل من خذله...» اى مردم هر كس را كه من رهبر او هستم اين على رهبر اوست. خدايا هر كس او را دوست بدارد دوستش بدار و هر كس او را دشمن بدارد، دشمنش بدار و هر كس او را يارى كند، ياريش بنما و هر كس او را خوار سازد، خوارش كن.
پس از اين مراسم، مردم گروه گروه مى آمدند و به على بن ابى طالب علیه السلام تبريك مى گفتند و از جمله عمر بن خطاب به او تبريك گفت و او را رهبر و مولاى خود خواند.
در همين زمان بود كه آيه ديگرى نازل شد و كامل شدن دين اسلام را اعلام نمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» [۲] امروز دينتان را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما به پايان رساندم و اسلام را به عنوان دين بر شما پسنديدم.در اين موقع تكبير پيامبر اسلام بلند شد و فرمود: خدا را سپاسگزارم كه دين خود را كامل كرد و نعمت خود را به پايان رسانيد.
حسان بن ثابت كه خود در آن مراسم حضور داشت، با كسب اجازه از پيامبر اشعارى سرود كه چند بيت آن چنین است:
فقال له قُم يا علىّ فانّنى رضيتُك من بعدى اماماً و هادياً
فمن كنتُ مولاه فهذا وليّه فكونوا له أنصار صدق مُوالياً
هناك دعا اللّهم والِ وليه و كن للذى عادا علياً مُعادياً[۳]
پیام آیه
اگر این پیام در سالهای اول بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله در مکه، نازل شده بود، البته به طور آشکار می فهمیدیم که پیامبر از این می ترسیده است که جامعه بتپرست در مقابل او بایستند و یکتاپرستی و نفی بت پرستی را رد کنند، ولی این آیه از آیات سوره مائده است که سوره ای مدنی است. و اگر در آغاز دوران هجرت نازل شده بود، باز هم حق داشتیم تصور کنیم که محتوای پیام، امر به نماز یا زکات و یا روزه است که پیامبر صلی الله علیه وآله می ترسید بر مردم سنگین باشد و یا دستور به جهاد با بتپرستان سرسخت است، و پیامبر می ترسیده است که مبادا مسلمانان تحمل نکنند.
ولیکن سوره مائده در سال دهم هجری، پس از این که تمام واجبات الهی نازل شده بود و بعد از این که مسلمانان دهها جنگ را، بر ضد بتپرستان و دیگر مخالفان، پشت سر نهاده بودند و کار اسلام بالا گرفته و در سراسر شبه جزیره عربستان استوار شده بود، نازل شده است.
از عایشه و عبدالله بن عمر روایت شده که سوره مائده آخرین سوره ای است که نازل شده است[۴] و این مطلب که سوره مائده مشتمل بر آیه اکمال دین است، روایت مزبور را تایید می کند: «امروز برای شما دینتان را کامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم». و این آیه مبارکه در حجة الوداع در حالی نازل شد که پیامبر صلی الله علیه وآله در محل عرفه بود همان طوری که روایت مسلم و بخاری از عمر گواه بر آن است[۵] و نیز روایت شده است که این آیه موقعی نازل شد که پیامبر صلی الله علیه وآله از حجة الوداع تاریخی خود برگشته بود و در توقفگاه خویش در غدیر خم بود، همان طوری که روایات زیادی که پس از این بعضی از آنها ذکر خواهد شد، دلالت بر آن دارند.
و از این مطالب درک می کنیم محتوای پیامی که پیامبر صلی الله علیه وآله ابلاغ آن را به مردم تاخیر انداخته بود، فرمان اعلان اصل توحید و واجبی از واجبات عبادی و دستور به مبارزه با بتپرستان و یا اهل کتاب نبوده است، بلکه فرمانی مربوط به سیاست داخلی دولت و حکومت بوده است. و اگر ما خاطرنشان کردیم که سوره مائده در ایام حجة الوداع و بعد از آن نازل شده است -همان طوری که روایت حاکم، بخاری و مسلم دلالت بر آن دارند- و یادآور شدیم که پیامبر صلی الله علیه وآله در حالی که از حجة الوداع برمی گشت ولایت علی بن ابیطالب علیهالسلام را در غدیر خم اعلان فرمود، برای ما آسان است چنین نتیجهگیری کنیم که معنی آن پیام، دستور بر اعلان ولایت حضرت علی علیهالسلام بوده است.
توضیح مطلب اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله موقعی که دستور یافت تا اعلان کند که علی علیهالسلام زمامدار این امت است، از اختلاف پیروان خود و از این که گمان کنند او به خاطر خویشاوندی و نزدیکی این مقام را به علی بخشیده است، هراسناک بود. پس آیه تبلیغ نازل شد و او را مأمور کرد تا آنچه از جانب پروردگارش نازل شده است ابلاغ کند و به او هشدار داد که اگر آن کار را نکند، در حقیقت به وظیفه خود به عنوان یک پیامبر صلی الله علیه وآله قیام نکرده است و نیز به او وعده داد که خداوند او را از شرّ مردمی که از آنها می ترسد حفظ خواهد کرد.
و پیامبر صلی الله علیه وآله پس از دریافت این دستور اکید، در محل غدیر خم توقف کرد تا آنچه را که به او ماموریت داده شده بود درباره علی علیهالسلام اعلان کند. و هرگاه مقصود آیه مبارکه همین باشد، روشن می شود که هدف پیامبر از اعلام غدیر همان رهبری دینی و دنیوی علی علیهالسلام برای مسلمانان مطابق رهبری شخص پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است و اگر محتوای ابلاغ پیامبر کمتر از جریان کار علی علیهالسلام بود، نباید از اختلاف مردم درباره آن می ترسید و نباید دستور اکید توأم با هشدار نازل می شد.
و کسانی از مردم مکه و دیگران که چشم طمع به ریاست داشتند، از این که علی علیهالسلام صاحب هر نوع مقامی می شد، تا وقتی که آن مقام ریاست عمومی در دنیا و آخرت نبود، ناراحت نمی شدند. البته این که خداوند دستور تبلیغ می دهد، دلیل بر آن است که خداوند خواسته است تا برای بندگی مسلمانان رهبری تأمین کند که اگر در زیر پرچم او حرکت کنند، گمراه نشوند و آن مقام، رهبری علی علیهالسلام بزرگ خاندان عترت پاک پیامبر صلی الله علیه وآله بود که جدایی ناپذیر از قرآن و ضامن وحدت و پیشرفت امت است و به منظور امتثال همین دستور الهی بود که پیامبر صلی الله علیه وآله مقابل هزاران فرد ایستاد و آنچه را که باید اعلان کند، اعلان کرد.
آیه تبلیغ و اهل کتاب
بعضی تصور کرده اند پیامی که پیامبر صلی الله علیه وآله ابلاغ آن را از ترس مردم به تأخیر انداخت، مربوط به اهل کتاب بوده است. زیرا که پیش از این آیه چندین آیه راجع به ایشان صحبت می کند. از جمله این آیه مبارکه است: «یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، دستهای ایشان بسته باد! به دلیل آن سخنی که گفتند، از رحمت خدا دور شدند، بلکه دستهای خداوند باز است، هر طوری که بخواهد، انفاق می کند و البته آنچه از جانب پروردگارت به تو فرو فرستاده شده است، برای اکثر آنان باعث فزونی سرکشی و کفر است و ما تا روز قیامت بین ایشان دشمنی و کینه افکندیم، هرگاه آتشی برای جنگ شعله ور کردند خداوند آن را فرونشاند، آنان برای فساد در زمین شتاب دارند و خداوند تبهکاران را دوست نمی دارد».[۶]
و پس از این آیه، آیات زیادی درباره اهل کتاب می بینیم، از آن جمله است آیه: «بگو ای اهل کتاب شما کسی نیستید، مگر این که تورات، انجیل و آنچه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است برپا دارید و البته آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده است. بر سرکشی و کفر بسیاری از ایشان بیفزاید، پس در برابر گروه کافران اندوهی به خود راه مده».[۷]
ولی هنگامی که ما یادآور می شویم، بر این که ترتیب آیات در قرآن مجید مطابق نزول پیاپی آنها نبوده است، شایبه این تصور از بین می رود، زیرا ممکن است، جای آیه تبلیغ در موقع نزولش، آن جایی که اکنون در سوره مائده می خوانیم، نبوده باشد و اگر فرض کنیم که جای آیه در وقت نزول همان بوده است که در تنظیم قرآن قرار گرفته، بنابراین هیچگونه اشاره ای به ارتباط معنای این آیه با معنی آیه قبل و بعد خود ندارد و هرگاه در معنای آیه دقت کنیم، یقین پیدا می کنیم که از آیه های قبل و بعد، جدا و مستقل است. زیرا مضمون آیه، خود دلیل بر نداشتن هیچ گونه رابطه با آیه های ماقبل و مابعد آن است. آیه مبارکه بر این دلالت دارد که پیامبر صلی الله علیه وآله از نشر محتوای پیامی که آیه به آن اشاره دارد، می ترسیده است. در صورتی که پیامبر هنگام نزول آیه تبلیغ از نشر چیزی که مخصوص رابطه مسلمانان با اهل کتاب باشد، نمی ترسیده است. چندین نبرد میان مسلمانان و یهود، از جمله غزوه بنی قینقاع و غزوه بنی نضیر در سالهای اول هجرت اتفاق افتاد.
و غزوه بنی قریظه در سال پنجم هجری پس از جنگ احزاب پیش آمد و آخرین نبرد بین پیامبر صلی الله علیه و آله و یهود نبرد خیبر بود که در سال ششم واقع شد و بدان وسیله هر نوع خطر یهود در برابر مسلمانان از بین رفت. بنابراین اگر پیامبر صلی الله علیه و آله هر نوع رسالتی را در سال دهم هجری بر ضد ایشان نشر می داد، هیچ گونه خطری از جانب یهود او را تهدید نمی کرد. البته مسلمانان با مسیحیان در حال نبردی بودند که با جنگ موته در سال هشتم آغاز شد و در سال نهم با جنگ تبوک خاتمه یافت. و آن کسی که از نبرد با مسیحیان نمی ترسد، از پخش پیامی در برابر ایشان نیز هراسی به خود راه نمی دهد.
علاوه بر همه اینها، نظیر مضامین آیات پیرامون آیه تبلیغ، در سوره هایی که پیش از زمان نزول سوره مائده نازل شده اند، نیز نازل شده است و در آیه های قبلی خداوند به مؤمنان دستور می دهد تا اهل کتاب را که دین اسلام را مسخره می کنند، دوست خود نگیرند و یادآور می شود که برخی از ایشان را خداوند از رحمت خود دور ساخته و برخی از آنها را به صورت میمون و خوک درآورده است و هرگاه آنان به طرف مسلمانان بیایند با حالت نفاق بگویند ایمان آورده اند، در حالی که به جانب گناه می شتابند و مال حرام می خورند و به راستی که یهود هر گونه آتش جنگی را برافروزند، خداوند آن را فرو نشاند.
و اگر اهل کتاب پرهیزکار بودند و به تورات و انجیل عمل می کردند، وارد بهشت می شدند و از نعمتهای بهشتی بالای سر و پایین پایشان برخوردار بودند و آیه بعد، می گوید که اهل کتاب چیزی نیستند مگر آن که مطابق تورات و انجیل عمل کنند و البته اگر به خدا و روز جزا ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ترسی بر آنها نیست. بنی اسرائیل پیامبرانی را تکذیب کردند و گروه دیگری از آنها را پس از پیمان بستن با ایشان به قتل رساندند و آن کسانی که گفتند، مسیح فرزند خداست، ناسپاسی کردند... .
این مضامین و نظایر آنها در سوره های مختلفی که پیش از سوره مائده نازل شده اند اعلام شده است و در سوره بقره آمده است: «آیا هرگاه پیامبری برخلاف میل شما (یعنی یهود) به جانب شما آمد، سرکشی کردید گروهی را تکذیب کردید و دسته ای را به قتل رساندید؟ و گفتند: دلهای ما پوشیده است بلکه خداوند ایشان را به سبب ناسپاسی شان از رحمت خود دور داشته است و از ایشان گروهی اندک ایمان دارند».[۸]
و در سوره آل عمران است: «و اگر اهل کتاب ایمان می آوردند، بر ایشان بهتر بود بعضی از ایشان مؤمنند و بیشترشان کافر می باشند. هرگز زیانی برای شما جز اندک اذیت و آزاری، نخواهند داشت و اگر آنان با شما مبارزه کنند، پشت بر شما و رو به فرار گذارند و بعد از آن یاری نمی شوند. خواری و ذلت بر ایشان مقرر شده است در هر کجا که باشند، مگر به زنهاری از جانب خدا و زنهاری از طرف مردم و بعضی از ایشان به خشم خدا بازگشتند و بر آنها درماندگی مقرر شد به این سبب که ایشان آیات خدا را نادیده می گرفتند و پیامبران را بنا حق می کشتند، اینها به علت نافرمانی و تجاوز ایشان از حدّ خود، بوده است».[۹]
و در سوره مریم (که مکی است) می خوانیم: «و گفتند خداوند بخشنده، فرزندی برای خود گرفته است. به راستی که سخن ناروا گفتند نزدیک است آسمانها پاره پاره شود و زمین بشکافد و کوهها بر روی هم فرو ریزند، به سبب آن که آنان برای خداوند قائل به فرزند شدند، در حالی که برای خداوند بخشنده سزاوار نیست تا برای خود فرزندی بگیرد».[۱۰]
و در سوره توبه (که در سال نهم هجرت نازل شده است) چنین می خوانیم: «با آنان که ایمان به خدا و روز جزا ندارند و حرام نمی شمارند آنچه را که خدا و پیامبرش حرام شمرده اند و دین حق را نمی پذیرند، مبارزه کنید. از آن کسانی که کتاب بر ایشان فرو فرستاده شده است تا این که ایشان در حالت خواری به دست خود جزیه دهند. یهود گفتند: عزیر پسر خداست و نصارا گفتند: مسیح پسر خداست. این حرفی است که به دهان می گویند مانند سخن آن کسانی که پیش از آنها کافر شدند، خداوند ایشان را بکشد چگونه بازگردانده می شوند. دانایان و پارسایان خود را و مسیح پسر مریم را اربابان خود گرفتند نه خدا را، در صورتی که ایشان مامور نبودند جز آن که خدای یکتا را عبادت کنند که جز او خدایی نیست. او پاک و منزه است از آنچه شریک او می دانند».[۱۱]
همه این آیات شریفه بر آن دلالت دارند که پیامبر صلی الله علیه وآله در سال دهم هجری از نبردی رو در رو و یا رسالتی در برابر اهل کتاب هراسی به خود راه نمی داده است و آیه تبلیغ بر این دلالت دارد که او از نشر پیامی که بر او نازل شده هراس داشت و خداوند به او دستور تبلیغ آن را داد و وعده داد که او را از شرّ مردم نگاه می دارد و به این ترتیب به طور آشکار آیه شریفه خود گواهی می دهد که معنایش ارتباطی به ما قبل و ما بعد آن ندارد. بلکه به طور کامل از آنها جدا و مستقل است و این همان چیزی است که ما را وادار می کند تا قطع پیدا کنیم پیامی که پیامبر صلی الله علیه وآله درباره تبلیغ آن از مردم هراس داشت، نه به سیاست خارجی در برابر اهل کتاب و یا مشرکان، بلکه به سیاست داخلی اسلام، مربوط بوده است و از طرفی چون به واجبی از واجبات اسلامی مربوط نمی شد، برای این که تمام آنها سالها پیش از نزول آیه تبلیغ اعلان شده بود، پس حق داریم یقین پیدا کنیم که رسالت به تأخیر افتاده، مربوط به حکومت و ریاست دولت بوده است.
و چون سوره مائده در حجة الوداع و روزهای بعد از آن نازل شده است و چون پیامبر صلی الله علیه وآله شتابزده و ناگهانی در غدیر خم توقفگاه حاجیان، توقف کرد تا ولایت علی علیهالسلام را بر ایشان اعلان کند، برای ما جایز است یقین پیدا کنیم که محتوای رسالتِ به تاخیر افتاده، اعلان همان ولایت بوده است. آری ما بدون مراجعه به احادیث ویژه ای که ما را با سبب نزول آیه مبارکه آشنا می سازند، می توانیم بر آن یقین پیدا کنیم و هنگامی که آگاه می شویم چندین حدیث دلالت دارد بر اینکه آن فرمان مربوط به ولایت علی علیهالسلام است، بر یقین ما نسبت به آن افزوده می شود.
سیوطی نقل کرده است که حافظ بن ابیحاتم به اسناد خود از ابوسعید خدری روایت کرده است که آیه روز غدیر خم درباره علی بن ابیطالب علیهالسلام بر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نازل شد[۱۲] و در کنز العمال نقل شده است که محاملی در کتاب امالی خود به اسناد خویش از ابن عباس مطلب زیر را روایت کرده است: «وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله مامور شد تا علی علیهالسلام را جانشین خود قرار دهد، راهی مکه شد و فرمود: دیدم مردم هنوز تازه از کفر و جاهلیت وارد اسلام شده اند و هرگاه این کار را انجام دهم، می گویند نسبت به پسرعمویش چنین کاری کرد و بعد رفت تا حجة الوداع را برگزار کرد، آن گاه برگشت تا وقتی که به محل غدیر خم رسید، خداوند بزرگ آیه مبارکه را نازل کرد: ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، تبلیغ کن تا آخر آیه. پس منادیی به پا ایستاد و ندای، الصلاة جامعة (شعار جهت دعوت عام) در داد و بعد پیامبر صلی الله علیه وآله به پا خاست و دست علی علیهالسلام را گرفت و فرمود: هر کسی را که من سرپرست اویم پس علی علیهالسلام سرپرست اوست. بار خدا دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن دارد».[۱۳]
ابن مردویه اصفهانی از ابن عباس، قریب به این عبارتها را نقل کرده است و ابن بطریق در کتاب «العمدة»، روایت کرده است که ابواسحاق ثعلبی در تفسیر خود (الکشف و البیان) از امام باقر علیهالسلام و ابن عباس نقل کرده است که آن آیه درباره علی علیهالسلام نازل شد، پس پیامبر صلی الله علیه وآله دست علی علیهالسلام را گرفت و فرمود: هر کسی که من سرپرست او هستم پس علی علیهالسلام سرپرست اوست.[۱۴]
و شیخ الاسلام ابواسحاق حموینی در کتاب خود «اسباب النزول»، از ابوسعید خدری نقل کرده است که او گفت، این آیه روز غدیر خم درباره علی بن ابیطالب علیهالسلام نازل شده است. فخر رازى در التفسیر الکبیر خود نقل کرده است که براء بن عازب و ابن عباس و محمد بن علی علیهالسلام روایت کرده اند که آن آیه روز غدیر خم درباره علی علیهالسلام نازل شده است. محمد بن جریر طبری به اسناد خود (در کتاب الولایه) در طریق حدیث غدیر از زید بن ارقم نقل کرده است که آیه درباره علی بن ابیطالب علیهالسلام نازل شده است.[۱۵]
و هرگاه بدانیم که توقف تاریخی پیامبر صلی الله علیه وآله در غدیر خم، نتیجه وحی الهی بوده است که در آیه قرآن نازل شده است و جبرئیل آن را در آن روز، برای پیامبر صلی الله علیه وآله آورده و او را مامور کرده است تا ولایت علی علیهالسلام را به مسلمانان ابلاغ کند و به او هشدار دهد که مبادا تبلیغ نکند و به او وعده دهد که خداوند او را در صورتی که ابلاغ کند، از شرّ افرادی از مردم که از آنها می ترسد، نگاه می دارد، واضح می شود که پیام غدیر پیامی مهم است که به مسلمانان اعلام می کند ولایت اعلام شده علی علیهالسلام همان رهبری عمومی در امور دین و دنیاست و آن رهبری از نوع رهبری شخص پیامبر صلی الله علیه وآله است و اگر هر چیز دیگری بود، چنین وحی آمرانه و هشداردهنده نازل نمی شد و آنچه از حدیث غدیر نقل شده است، بخشی از گفته های پیامبر صلی الله علیه وآله در آن توقف تاریخی است.
پانویس
- ↑ برای اطلاع از مدارک اهل سنت در این مورد رجوع نمایید به: خطابه غدیر در آئینه اسناد محمدباقر انصاری، بخش مستندسازی خطابه غدیر.
- ↑ سوره مائده، 3.
- ↑ یعقوب جعفری، تفسیر كوثر، ج3، ص 210
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 2، ص 311.
- ↑ صحیح بخاری، ج 6، ص 63؛ صحیح مسلم.
- ↑ سوره مائده، 70.
- ↑ سوره مائده، 73.
- ↑ سوره بقره، 83-84.
- ↑ سوره آل عمران، 109-110.
- ↑ سوره مریم، 90-94.
- ↑ سوره توبه، 30-32.
- ↑ در مورد مصادر این احادیث 19 تا 25 اعتماد ما بر کتاب الغدیر، ج 1، صفحه های 214-222 علامه امینی بوده است.
- ↑ کنز العمال، ج 6، ص 143.
- ↑ الغدیر، ج 1.
- ↑ همان مصدر.
منابع
- امیرالمؤمنین اسوه وحدت، محمدجواد الشری، ترجمه محمدرضا عطائى.
- تفسیر كوثر، يعقوب جعفرى.