حدیث غدیر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حدیث غدیر» به یکی از فرازهای مهم از «خطبه» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر گفته می شود که فرمود: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه». این حدیث از مستندات شیعه برای اثبات خلافت بلافصل امام علی (علیه السلام) پس از رسول خدا می باشد؛ هرچند، بیشتر علمای اهل سنت معتقدند که کلمه «ولی» در این حدیث به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف نیست؛ بلکه به معنای دوست یا ناصر است.

ماجرای غدیر

در دهمین سال هجری، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در ۲۴ یا ۲۵ ذى قعده، به قصد حج، از مدینه خارج شدند. در این سفر که حجة الوداع نامیده شد، گروه زیادى از مسلمانان با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شرکت‌کننده‌ها را ۱۱۴ تا ۱۲۰ هزار نفر، ثبت کرده‌اند.

بعد از انجام مراسم حج، پیامبر با جمعیت، آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامى که در روز پنج‌شنبه، هجده ذى الحجّة به غدیر خم رسیدند؛ جبرئیل امین فرود آمد و از جانب خداى متعال، این آیه را آورد: «یٰا أَیهَا الرَّسُولُ‌ بَلِّغْ‌ مٰا أُنْزِلَ‌ إِلَیک‌ مِنْ‌ رَبِّک‌...»؛ اى رسول ما! آن‌چه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن.»

آنان‌که در دنبال قافله بودند، رسیدند، و کسانى که از آن مکان عبور کرده بودند، باز گشتند. اذان ظهر گفته شد و پیامبر، نماز ظهر را با همراهان ادا کردند. بعد از پایان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتیب دادند.

سپس پیامبر سخنان خود را با مردم آغاز فرمودند و در ضمن خطبه ای طولانی که به خطبه غدیر مشهور شد، مطالب بسیار مهمی را با مسلمانان در میان گذاشتند. از جمله اینکه دست حضرت على علیه السّلام را گرفت و او را بلند نمود و فرمود: «اى مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آن‌ها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خداى و رسولش داناترند.» فرمود: «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم و بر آن‌ها از خودشان اولى و سزاوارترم. پس هرکس که من مولاى اویم، على مولاى او خواهد بود.» و بنا به گفتۀ احمد بن حنبل (پیشواى حنبلى‌ها)، پیامبر این جمله را چهار بار تکرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدایا! دوست بدار، آن‌که او را دوست دارد و دشمن بدار آن‌که او را دشمن دارد. یارى فرما یاران او را و خوارکنندگان او را خوار گردان. او را معیار، میزان و محور حق و راستى قرار ده». آن‌گاه، پیامبر فرمود: «باید آنان‌که حاضرند، این امر را به غایبان برسانند و ابلاغ کنند.»

قبل از پراکنده شدن جمعیت، امین وحى، این آیه را بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل نمود: «اَلْیوْمَ‌ أَکمَلْتُ‌ لَکمْ‌ دِینَکمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَیکمْ‌ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ‌ لَکمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِیناً»؛ «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم.» در این موقع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السّلام بعد از من.»

جمعیت حاضر، از جمله شیخین (ابوبکر و عمر) به امیرالمؤمنین، این‌گونه تهنیت گفتند: «مبارک باد! مبارک باد! بر تو اى پسر ابو طالب که مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى». ابن عباس گفت: «به خدا سوگند، ولایت على علیه السّلام بر همه واجب گشت».[۱]

اعتبار حدیث غدیر

حضور ده ها هزار نفر از صحابه پیامبر در واقعه غدیر موجب شد افراد فراوانی آن را نقل و در کتابهای حدیثی ثبت و ضبط نمایند. راویان این حدیث آنقدر فراوانند که بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت را بر آن داشته که در بیان صحت و تواتر این حدیث آن کتابهای مستقلی تألیف نمایند. مانند:

  • حافظ‍‌ ابن عقده در کتاب «الولایة فی طرق حدیث الغدیر»
  • ابوبکر جعابى در کتاب «من روى حدیث غدیر خم»
  • شمس الدین ذهبى در کتاب «طرق حدیث من کنت مولاه»
  • جزرى شافعى در رساله‌اى مستقل در اثبات تواتر حدیث غدیر با نام «أسنى المطالب فی مناقب سیدنا على بن ابى طالب علیه السّلام»
  • ابو سعید سجستانى در کتاب «الدرایة فی حدیث الولایة»
  • عبیداللّه حسکانى دربارۀ این حدیث کتابى را به نام «دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة» تالیف کرده[۲]

بسیاری دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز در کتب خود به تواتر آن تصریح کرده‌اند از جمله: جلال الدین سیوطى، علامۀ مناوى، علامۀ عزیزى، ملاّ على قارى حنفى، میرزا مخدوم بن میر عبدالباقى، محمّد بن اسماعیل یمانى و ... .[۳]

حافظ‍‌ شهاب الدین احمد بن محمّد بن صدّیق غمارى مى‌گوید: «حدیث "من کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه" به تواتر از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از طریق شصت نفر رسیده است و اگر بخواهیم سندهاى همه را بیاوریم به طول خواهد انجامید، ولى به ناقلین آن به جهت تتمیم فائده اشاره خواهیم کرد. و هرکس که اراده نموده تا بر طرق و سندهاى آن مطّلع شود به کتاب «المتواتر» ما مراجعه کند».[۴]

دلالت حدیث غدیر

دانشمندان شیعه بر این باورند که کلمۀ «مولى» در جمله «من کنتُ مولاه فعلىّ‌ مولاه» به معناى سرپرست و امام و اولى به تصرف است. این معنا را از طرق مختلف مى‌توان به اثبات رساند:

معنای متبادر به ذهن:

در زبان عربی وقتی کلمه «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری، معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مى‌گوید: «ولى و مولاى همسر»؛ این به معناى سرپرست است. و نیز مى‌گوید: «ولى و مولاى طفل»، اینجا نیز در سرپرست به کار رفته است.[۵]

مشترک معنوی:

ابن بطریق مى‌گوید: «کسى که مراجعه به کتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى کلمۀ (مولى) مى‌برد. از باب نمونه فیروزآبادى مى‌گوید: «مولى به معناى مالک، عبد، آزادکننده، آزاد شده، همراه نزدیک، همسایه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شریک، فرزند خواهر، سرپرست، تربیت‌کننده، یاور، نعمت‌دهنده، کسى که به او نعمت داده شده، دوست، پیرو و داماد آمده است... حقّ‌ این است که کلمۀ «مولى» بیش از یک معنا ندارد و آن اولى و سزاوارتر به یک چیز است، ولى این اولویت به حسب استعمال در هرمورد از مواردش مختلف است. نتیجه این‌که لفظ‍‌ «مولى» مشترک معنوى بین این معانى مختلف است. و مشترک معنوى از مشترک لفظى سزاوارتر است...».

در توضیح کلام ابن بطریق مى‌گوییم: با کمى تأمل و دقّت پى خواهیم برد که معناى «اولویت در یک شئ» در تمام معانى لفظ‍‌ «مولى» به یک نحوى موجود است، و اطلاق این کلمه بر هریک از آن معانى به اعتبار دربر داشتن معناى اولویت است. نتیجه این‌که: کلمه «مولى» در لغت عرب در یک معنا یعنى «سزاوارتر» به کار مى‌رود، و در مورد حدیث غدیر به قرینۀ اضافۀ به «ه» [یعنى مولاه] که مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است که مرادف با امامت مى‌باشد.[۶]

فهم حاضران در غدیر:

شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و ولایت را فهمیده‌اند و فهم کسانى که در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى که در آن زمان هیچ‌کس با آن مخالفت نکرد؛ بلکه آیندگان نیز این فهم را دنبال کرده و در شعر و نظم خود آورده‌اند. اشخاصى مثل امام على علیه السّلام در جواب معاویه، حسان بن ثابت، قیس بن سعد بن عبادۀ انصارى، محمّد بن عبداللّه حمیرى، عبد کوفى، ابى تمام، دعبل خزاعى، حمّانى کوفى، ابو فراس و علم الهدی و دیگران از این حدیث معناى سرپرستى فهمیده و در اشعارشان به آن اشاره کرده‌اند.

گواهى گرفتن از مردم:

در حدیث حذیفة بن اسید، به سند صحیح نقل شده است، که پیامبر فرمود: «آیا شهادت نمى‌دهید که جز خدا الهى نیست و محمد [صلّى اللّه علیه و آله] رسول اوست‌؟... گفتند: بلى، شهادت مى‌دهیم». در این هنگام پیامبر عرض کرد: «خدایا! شاهد باش». سپس فرمود: «اى مردم! خدا، مولاى من، و من مولاى مؤمنانم. و من اولى به مؤمنین از خود آنهایم. پس هرکه من مولاى اویم، على مولاى اوست».

قرار گرفتن ولایت در سیاق شهادت به توحید و رسالت و در ردیف مولویت خدا و رسول، دلیل بر آن است که در این حدیث، ولایت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است.[۷]

قرینۀ صدر حدیث:

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله قبل از جمله «من کنت مولاه...» از باب مقدمه فرمود: «ألستُ أولى بکم مِن أنفسکم»؛ «آیا من سزاوارتر بر شما از خود شما نیستم‌؟» همگى گفتند: آرى. آن‌گاه فرمود: «فمن کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه». این «فاء» تفریع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقیقت جملۀ سابق مفسّر معناى حدیث غدیر مى‌باشد. به این معنا که همان مقامى که خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على علیه السّلام بعد از من است.

این معنا از آیۀ قرآن نیز استفاده مى‌شود آن جا که فرمود: «اَلنَّبِی‌ أَوْلىٰ‌ بِالْمُؤْمِنِینَ‌ مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌». زمخشرى در تفسیر آیه مى‌گوید: «پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به مؤمنین در هرچیز از امور دنیا و دین از خود آن‌ها سزاوارتر است، و به همین جهت است که به صورت مطلق آمده و مقید نشده است. لذا واجب است بر مؤمنین که پیامبر محبوب‌ترین افراد نزدشان باشد، و حکم او نافذتر از حکم خودشان باشد، و نیز حقّ‌ او مقدّم بر حقوق خودشان باشد...».

قابل ذکر است که جملۀ «ألستُ اولى بکم من انفسکم» را بسیارى از علماى اهل سنت نقل کرده‌اند از قبیل: احمد بن حنبل، ابن ماجه، نسائى، شیبانى، ذهبى، حاکم، ثعلبى، ابو نعیم، بیهقى، خطیب بغدادى، ابن مغازلى، خوارزمى، بیضاوى، ابن عساکر، ابن اثیر، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ایجى، محبّ‌ الدین طبرى، ابن کثیر، قسطانى، جزرى، مقریزى، ابن صبّاغ، هیثمى، ابن حجر، سمهودى، سیوطى، حلبى، ابن حجر مکى و...[۸]

اکمال دین به ولایت حضرت على علیه السّلام:

مطابق روایات صحیح السند که در ذیل آیه «اکمال» آمده، خداوند متعال بعد از واقعه غدیر و اتمام خطبۀ رسولش این آیه را نازل کرد: «اَلْیوْمَ‌ أَکمَلْتُ‌ لَکمْ‌ دِینَکمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَیکمْ‌ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ‌ لَکمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِیناً»؛ «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.»

از این آیه استفاده مى‌شود که خداوند متعال، به اسلام با ولایت حضرت على علیه السّلام رضایت داده است. و نیز دین با ولایت او کامل و نعمت با ولایت او تمام خواهد شد. و این با امامت و سرپرستى امام على علیه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روایات، بعد از نزول «آیۀ اکمال» و قبل از پراکنده شدن مردم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الربّ‌ برسالتى و الولایة لعلىّ‌ من بعدى»؛ «خدا بزرگ‌تر است بر کامل‌کردن دین و تمام‌کردن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت براى على بعد از من.»[۹]

انکار حارث بن نعمان:

مطابق برخى از روایات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدیر خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده و عرض کرد: «اى محمّد! ما را از جانب خداوند امر کردى که شهادت به وحدانیت خدا داده و تو را رسول خدا بدانیم، ما آن را قبول کردیم و ما را امر کردى که پنج وقت نماز گذاریم، آن را قبول کردیم و ما را امر به زکات و روزه و حج کردى، آن‌ها را نیز قبول نمودیم. به این مقدار راضى نشدى تا اینکه دست پسر عموى خود را بلند کرده و او را بر ما برترى دادى و فرمودى: «من کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه»، این مطلب از طرف تو بود یا از طرف خدا؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به کسى که به جز او خدایى نیست، این مطلب را از طرف خداوند ابلاغ کردم». در این هنگام حارث بن نعمان پشت کرده و به سوى راحله‌اش حرکت نمود در حالى که با خودش چنین زمزمه مى‌کرد: «بار خدایا! اگر آن‌چه را که محمد مى‌گوید حق است پس بر ما سنگى از آسمان بفرست یا به عذاب دردناکى مبتلا گردان. هنوز به مرکبش نرسیده بود که خداوند سنگى را بر او زد و بر فرق او خورد و از پشتش خارج شد و به درک واصل گشت. در این هنگام بود که این آیه نازل شد:«سَأَلَ‌ سٰائِلٌ‌ بِعَذٰابٍ‌ وٰاقِعٍ‌. ..».

این حدیث را ثعلبى در تفسیر این آیه و دیگران نیز نقل کرده‌اند. اگر در حدیث غدیر تنها خبر از محبّت حضرت على علیه السّلام و نصرت او داده است، چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است‌؟ این معناى سلطه و سرپرستى است که برخى حاضر به زیربار رفتن آن نبودند.

گذاشتن عمامه بر سر علی علیه السلام:

دلیل دیگر بر این ادعا، گذاشتن عمامه به دست پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر سر حضرت على علیه السّلام در روز غدیر است که در تاریخ آمده است. ابن قیم جوزیه، نقل مى‌کند: «براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عمامه‌اى بود به نام سحاب، که بر سر على علیه السّلام قرار داد. عبد الاعلى بن عدى بهرانى، نقل مى‌کند: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در روز غدیر، على علیه السّلام را خواست و عمامه‌اى بر سر او نهاد».[۱۰] مسلم نقل مى‌کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن عمامه را در ایام خاص، همانند روز فتح مکه بر سر مى‌گذاشت». محب الدین طبرى از عبد الاعلى بن عدى بهرانى نقل مى‌کند که گفت: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم على علیه السّلام را خواست و بر سر او عمامه‌اى پیچید و دنبال آن را بر پشتش انداخت.

عده‌اى از علماى اهل سنت حدیث تاج‌گذارى حضرت على علیه السّلام را نقل کرده‌اند امثال: ابو داود طیالسى، ابن ابى شیبه، احمد بن حسین بن على بیهقى، ابراهیم بن محمد حموینى، محمد بن یوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالکى، جلال الدین سیوطى، متقى هندى و...[۱۱]

تبریک به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:

مطابق برخى از روایات، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از واقعۀ غدیر و تمام شدن خطبه‌اش به مردم امر کرد تا به او تهنیت و تبریک بگویند. بنا بر نقل حافظ‍‌ ابو سعید نیشابورى (م، ۴۰۷ ق) در کتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و ابو سعید خدری نقل مى‌کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هنّئونى هنّئونى، انّ‌ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ‌ اهل بیتى بالإمامة»؛ «مرا تبریک بگویید، مرا تبریک بگویید، زیرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت اختصاص داد.» عمر بن خطاب در همین وقت جلو آمد و به حضرت على علیه السّلام تبریک گفت.

خبر وفات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در صدر خطبۀ غدیر خطاب به مردم فرمود: «کأنّى دعیت فأجبت»؛ «گویا من دعوت شده و اجابت کرده‌ام.» بنابر نقلى فرمود: «یوشک ان ادعى فاجیب»؛ «نزدیک است که دعوت شوم و من نیز آن دعوت را اجابت خواهم کرد.»

از این تعبیرها استفاده مى‌شود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درصدد ابلاغ مطلب بسیار مهمّى است که قبل از آن مقدمه‌چینى کرده و خبر از مرگ خود مى‌دهد، و این به جز با معناى جانشینى خود در امر امامت و خلافت و سرپرستى سازگارى ندارد.

تعبیر صریح به نصب:

در برخى از روایات غدیر خم با لفظ‍‌ «نصب» تعبیر شده است. شهاب الدین همدانى از عمر بن خطاب نقل کرده که گفت: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على علیه السّلام را به عنوان علم نصب کرده و فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه»...

حموینى به سند خود از حضرت على علیه السّلام نقل کرده که فرمود: «خداوند پیامبرش را امر کرد تا مرا بر مردم نصب کند». ما مى‌دانیم که تعبیر «نصب» با مقام امامت و سرپرستى سازگارى دارد.

تعبیر صریح به اولویت:

سبط‍‌ بن جوزى بعد از ردّ معانى دیگر غیر از «اولویت و سرپرستى» براى حدیث غدیر مى‌گوید: «پس متعین است معناى دهم، و معناى حدیث این است: هرکس من به او سزاوارتر از خودش هستم پس على سزاوارتر به اوست. آن‌گاه مى‌گوید: به این معنا تصریح کرده حافظ‍‌ ابوالفرج اصفهانى در کتاب «مرج البحرین»، زیرا این حدیث را به سند خود از مشایخش نقل کرده و در آن چنین آمده است: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود: «من کنت ولیه و أولى به من نفسه فعلىّ‌ ولیه»؛ «هرکس من ولىّ‌ و سزاوارتر به او از خودش هستم پس على ولىّ‌ و سرپرست اوست».[۱۱]

پانویس

  1. برگرفته از کتاب غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۸۵
  2. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۱۷
  3. مانند: محمّد صدر عالم، شیخ عبد اللّه شافعى، شیخ ضیاء الدین مقبلى، ابن کثیر دمشقى، ابو عبد اللّه حافظ‍‌ ذهبى، این جزرى، شیخ حسام الدین متقى، جمال الدین حسینى شیرازى.
  4. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۰۳
  5. نگرشی نو به غدیر، ص ۲۴۶
  6. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۲۰
  7. ولایت أقربین در غدیر خم، ص ۹۱
  8. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۱
  9. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۳
  10. ولایت أقربین در غدیر خم، ص۹۱
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۶


منابع

  • غدیر شناسی و پاسخ به شبهات موضوع: پاسخ به شبهات، علی‌اصغر رضوانی، ناشر: مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۶ ه.ش.
  • نگرشی نو به غدیر موضوع: مبانی و ادله امامت، علی‌اصغر رضوانی، ناشر: عطر عترت، قم، ۱۳۸۹ ه.ش.
  • ولایت أقربین در غدیر خم موضوع: مبانی و ادله امامت، محمد علوی، ناشر: نغمات، قم، ۱۳۸۶ ه.ش.

پیوندها