رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

استعاذه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اِستعاذه» واژه‌‌ای قرآنى‌، به‌ معنى‌ پناه‌ بردن‌ به‌ خداوند از هر نوع‌ شرّ و بدی‌ و نیز وسوسه‌های شیطانى‌ است. مرتبه بالاى استعاذه، پناه بردن قلبى به خداست و گفتار زبانىِ تنها، بدون معرفت قلبى بى‌فایده است. سفارش به استعاذه در موقعیت‌هاى حساس مانند رهایى از خطرات جانى و اخلاقى و توجه به پناهجویى انبیا و اولیاى الهى، حاکى از اهمیت و تأثیر استعاذه است.

واژه‌شناسی

«استعاذه‌» مصدر باب‌ استفعال‌ از ریشه «ع‌ و ذ» و عَوذ مصدر فعل‌ «عاذَ، یعوذُ» به‌ معنى‌ پناه‌ بردن‌ به‌ غیر، اعم‌ از شى‌ء، شخص‌ یا مکان‌ است‌. این مادّه وقتى به باب استفعال برده شود، به معناى پناه جستن و پناهجویى و نیز به معناى گفتن «أعوذُ بِاللّه مِن الشیطانِ الرّجیم» است.

ابن فارس در این باره مى گوید: مادّه «عوذ»، یک اصل صحیح است و بر یک معنا دلالت دارد و آن پناه بردن به چیزى است. سپس بر هر چیزى که به چیزى بچسبد یا همراه آن باشد، اطلاق مى شود.

ابن منظور، در تبیین معناى «عوذ» و «استعاذه» مى گوید: عوذ ـ که عاذ بِهِ، یعوذ، عوذاً، عیاذاً و معاذاً از آن است ـ یعنى: به او پناه برد و مُلتجى شد و متمسّک گردید ... و «استعذتُ به»، یعنى به او پناه بردم. جمله «معاذَ اللّه»، یعنى: به خدا پناه مى برم ... در قرآن آمده است: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» (سوره نحل‌، ۹۸) یعنى هر گاه خواستى قرآن بخوانى، بگو: از شیطانِ رانده شده و وسوسه هاى او به خدا پناه مى برم.

استعاذه‌ در فرهنگ‌ اسلامى‌ به‌ ویژه‌ در قرآن‌ کریم‌، دعایى‌ است‌ که‌ به‌ وسیله آن‌، انسان‌ برای‌ دفع‌ شرور خود را در پناه‌ خداوند متعال‌ قرار مى‌دهد.

خواستگاه استعاذه

استعاذه‌ در معنى‌ وسیع‌ آن‌، برخاسته‌ از یک‌ امر غریزی‌ است‌. انسان‌ هنگام‌ رویارویى‌ با خطرها مى‌کوشد تا با پناه‌ جستن‌ از یک‌ قدرت‌ برتر به‌ آرامش‌ و اطمینان‌ دست‌ یابد. بدین‌ جهت‌ از زمانهای‌ دور در میان‌ اقوام‌ بشر، آداب‌ و رسوم‌ خاصى‌ برای‌ دفع‌ شرور و آفات‌ وجود داشته‌ است‌.

عرب‌ پیش‌ از اسلام‌ نیز برای‌ رهایى‌ از ناگواری ها و شرور، تعویذهای‌ گوناگون‌ از جمله‌: رُقیه‌، نُشره‌، نَفره‌، تَمیمه‌ و... بکار مى‌بردند، یا از ساحران‌ و کاهنان‌ که‌ مدعى‌ رابطه‌ با موجودات‌ غیبى‌ (جن‌ّ و شیطان‌) و دانستن‌ رازهای‌ نهفته‌ بودند، یاری‌ مى‌خواستند و با واسطه آنان‌ به‌ آن‌ موجودات‌ توسل‌ مى‌جستند. این‌ مردم‌ با اعتقاد راسخى‌ که‌ به‌ جن‌ داشتند، گاه‌ برای‌ حفظ خود از گزند حوادث‌ به‌ آن‌ پناه‌ مى‌بردند؛ چنانکه‌ هنگام‌ سفر به‌ سرزمینى‌ ناشناخته‌ خود را در پناه‌ جنى‌ که‌ صاحب‌ و بزرگ‌ آن‌ وادی‌ بود، قرار مى‌دادند.

قرآن‌ کریم‌ در سوره جن‌ (آیه ۶) با اشاره‌ به‌ این‌ اندیشه نادرست‌، پناه‌ بردن‌ گروهى‌ از آدمیان‌ به‌ جن‌ را موجب‌ گمراهى‌ و خسران‌ بیشتر آنان‌ برشمرده‌ است‌.

قرآن‌ همچنین با نزول‌ نخستین‌ سوره‌های‌ مکى‌ مانند سوره ناس‌ و سوره فلق‌، به‌ تبیین‌ استعاذه حقیقى‌ پرداخت‌ و برخلاف‌ تفکر جاهلى‌ که‌ تسلیم‌ پذیری‌ در برابر نیروهای‌ شیطانى‌ را رواج‌ مى‌داد، استعاذه‌ را تنها پناه‌ بردن‌ به‌ خداوند از هر شر و بدی‌ و وسوسه شیطانى‌ دانست‌.

بر همین‌ اساس‌، آیات‌ قرآنى‌ تهمتى‌ را که‌ مشرکان‌ به‌ پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، مبنى‌ بر رابطه‌ با شیاطین‌ مى‌بستند، به‌ صراحت‌ رد کرده‌ است‌ (آیه ۲۱۰ سوره شعراء، آیه ۲۵ سوره تکویر) و شاید از همین‌ روی‌، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمان‌ یافته‌ است‌ که‌ همواره‌ پیش‌ از تلاوت‌ آیات‌ وحى‌، از شیطان‌ رجیم‌ به‌ خداوند پناه‌ آورَد (آیه ۹۸ سوره نحل) تا بدین‌ وسیله‌ پاسخى‌ قوی‌ به‌ تهمت های‌ پى‌درپى‌ آنان‌ باشد.

استعاذه‌ در قرآن‌

در قرآن‌ مجید، ۱۷ بار مشتقات‌ «عوذ» بکار رفته‌ است‌ که‌ بیشتر از همه‌ صورت های‌ ثلاثى‌ مجرد آن‌ مانند: عُذْت‌ُ، اَعوذُ، یعوذون‌َ، مَعاذ و در ثلاثى‌ مزید یک‌ بار صورتى‌ از باب‌ افعال‌ (اُعیذُها) و ۴ بار از باب‌ استفعال‌ (استعاذه‌) در صیغه امری‌ «اِسْتَعِذْ» آمده‌ است‌. در این‌ آیات‌ جز یک‌ بار که‌ در نکوهش‌ از پناه‌ جستن‌ آدمیان‌ از جن‌ سخن‌ رفته‌، در دیگر موارد، خداوند به‌ عنوان‌ تنها ملجأ و مأوا شناسانیده‌ شده‌ است‌.

اهمیت‌ استعاذه‌ در قرآن‌ هنگامى‌ آشکارتر مى‌شود که‌ بدانیم‌ دو سوره پایانى‌ (سوره ناس‌ و سوره فلق‌)، به‌ همین‌ موضوع‌ اختصاص‌ یافته‌ است‌. این‌ دو سوره‌ که‌ با خطاب‌ به‌ پیامبر صلی الله علیه وآله آغاز مى‌شود، جامع‌ترین‌ بیان‌ درباره ارکان‌ استعاذه‌ را دارند، به‌ گونه‌ای‌ که‌ آیات‌ دیگر مربوط به‌ استعاذه‌ را مى‌توان‌ شرحى‌ از مفاهیم‌ و مصادیق‌ این‌ دو سوره‌ تلقى‌ کرد.

این‌ دو سوره‌ به‌ سبب‌ آغازهای‌ مشترک‌ از همان‌ عصر نزول‌ به‌ «مُعَوّذَتَین‌» شهرت‌ یافت‌ و جایگاه‌ ویژه‌ای‌ در نظام‌ آموزش‌ قرآن‌ پیدا کرد. از جانب‌ دیگر نیز معوذتین‌ جانشین‌ انواع‌ تعاویذ نادرست‌ عصر جاهلى‌ شد. رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه وآله، تلاوت‌ معوذتین‌ را بهترین‌ تعویذ مى‌دانستند و در عمل‌ بارها امام حسن و امام حسین‌ علیهما السلام را به‌ این‌ دو سوره‌ تعویذ مى‌کردند.

از آیه «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» (سوره ناس/۱۱۴، ۴) برمى‌آید که خداوند از استعاذه کننده مراقبت و او را از شر شیطان‌ها کفایت مى‌کند زیرا اگر چنین نبود، خداوند وى را به استعاذه فرا‌نمى‌خواند.[۱] از دیگر آثار استعاذه مصون ماندن از خطر متکبران (سوره غافر/۴۰، ۲۷) دور ماندن از درخواست‌هاى نابجا (سوره هود/۱۱، ۴۷؛ سوره بقره/۲، ۶۷)، نجات از آلوده شدن دامن به گناه (سوره یوسف/۱۲، ۲۳)، پرهیز از ظلم (سوره یوسف/۱۲، ۷۹)، مصون ماندن از شر موجودات شرور (فلق/۱۱۳، ۲‌ـ‌۵) و خطرات دیگر (سوره دخان/۴۴، ۲۰) است.

از استعاذه‌هایى‌ که‌ در قرآن‌ کریم‌ آمده‌، برخى‌ از زبان‌ پیامبران‌ همچون‌ حضرت نوح‌، حضرت یوسف‌ و حضرت موسى‌ علیهم السلام و نیز حضرت‌ مریم‌ و همسر عمران‌ (نک: سوره آل‌ عمران‌/۳۵-۳۶) و موارد دیگر خطاب‌ به‌ پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه وآله است‌.

حضرت‌ نوح‌ علیه السلام از این که‌ از خداوند چیزی‌ بخواهد که‌ بر پایه آگاهى‌ نبوده‌ باشد، به‌ وی‌ پناه‌ برده‌ است‌ (آیه ۴۷ سوره هود). حضرت‌ موسى‌ علیه السلام در برابر فرعونیان‌ که‌ او را به‌ سنگسار شدن‌ و نیز قتل‌ (آیه ۲۰ سوره دخان‌، آیه ۲۷ سوره مؤمن‌) تهدید مى‌کردند، از هر متکبری‌ که‌ به‌ روز حساب‌ ایمان‌ ندارد به‌ پروردگار پناه‌ جسته‌ است‌.

همچنین‌ در داستان‌ گاو بنى‌اسرائیل‌ از این که‌ در زمره جاهلان‌ باشد، استعاذه‌ کرده‌ است‌ (آیه ۶۷ سوره بقره‌). حضرت‌ یوسف‌ علیه السلام، درخواست‌ کامجویى‌ همسرِ عزیزِ مصر (زلیخا) را با گفتن‌ «معاذَالله‌» پاسخ‌ گفته‌ (سوره یوسف‌/۲۳) و آنگاه‌ که‌ در مصر قدرت‌ یافت، از مجازات‌ بى‌گناهان‌ به‌ جای‌ مجرمان‌ به‌ خداوند پناه‌ برد. (نک: سوره یوسف‌/۷۹) حضرت‌ مریم‌ علیها السلام نیز از این که‌ به‌ گناه‌ آلوده‌ شود، به‌ خداوند رحمان‌ پناه‌ جسته‌ (نک: سوره مریم‌/۱۸) و همسر عمران‌ پس‌ از زادن‌ مریم‌، در دعایى‌، او و ذریه‌اش‌ را از شیطان‌ رجیم‌ به‌ پناه‌ حق‌ سپرده‌ است‌. (سوره آل‌ عمران‌/۳۶)

خطاب های‌ استعاذه‌ به‌ پیامبر صلی الله علیه وآله در سوره‌ ناس‌ و سوره فلق‌ با تعبیر «قل‌ اعوذ برب‌...» است‌ و در این‌ دو سوره‌ راه‌ غلبه‌ بر شیاطین‌ و دفع‌ شرور بیان‌ شده‌ است‌. در سوره مؤمن‌ (۵۶) که‌ امر به‌ استعاذه‌ آمده‌ است‌، با توجه‌ به‌ سیاق‌ آیه‌ که‌ کبر را منشأ جدال‌ جاهلانه‌ در آیات‌ الهى‌ مى‌شمارد، چنین‌ برمى‌آید که‌ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمان‌ یافته‌ است‌ تا از کبر و عناد کافران‌ استعاذه‌ نماید، همان‌سان‌ که‌ موسى‌ علیه السلام از گزند فرعون‌ به‌ خداوند پناه‌ برده‌ است‌.

خداوند در آیاتى‌ از سوره‌ فصلت‌ (۳۶)، سوره اعراف‌ (۲۰۰) و سوره مومنون‌ (۹۷-۹۸)، پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه وآله را فرموده‌ است‌ که‌ از وسوسه‌ها و تحریکات‌ شیطان‌ به‌ او پناه‌ برد. سیاق‌ آیات‌، درباره شیوه رفتار پیامبر صلی الله علیه وآله با مشرکان‌ است‌ که‌ بدکرداری‌ آنان‌ را به‌ نیکى‌ پاسخ‌ دهد و با گذشت‌ و گفتار نیک‌ و پرهیز از جدل‌، از نادانان‌ روی‌ برتابد. البته‌ این‌ چنین‌ کرداری‌ در برابر مخالفان‌ بس‌ دشوار است‌ زیرا چه‌ بسا رفتار جاهلان‌ و سفیهان‌ موجب‌ غضب‌ مى‌شود و این‌ خود راه‌ نفوذ وسوسه‌های‌ شیطانى‌ را هموار مى‌سازد و در این‌ صورت‌ شیطان‌ دشمنی ها را شدت‌ مى‌بخشد و کار دعوت‌ پیامبران‌ را دشوار مى‌کند.

همچنین در آیه «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» (سوره نحل‌، ۹۸) که به آیه استعاذه معروف است، خطاب‌ به‌ پیامبر صلی الله علیه وآله، استعاذه‌ به‌ عنوان‌ یکى‌ از آداب‌ تلاوت‌ قرآن‌ مطرح‌ شده‌ است‌. استعاذه‌ در آغاز تلاوت‌ قرآن‌ از آن‌ روست‌ که‌ قاری‌ از لغزش ها به‌ دور باشد و بنابراین‌ به‌ زبان‌ آوردن‌ الفاظ استعاذه‌ مقدمه‌ای‌ برای‌ تحقق‌ حالت‌ نفسانى‌ استعاذه‌ است‌؛ چنان که‌ حقیقت‌ امر در آیه‌های‌ ۹۹ و ۱۰۰ همین‌ سوره‌ توضیح‌ داده‌ شده‌ است‌ و آن‌ داشتن‌ ایمان‌ و توکل‌ به‌ خداوند است‌ و این‌ دو سدّی‌ در برابر نفوذ و سیطره شیطان‌ است‌.

استعاذه‌ در روایات

استعاذه‌ در احادیث‌ و روایات‌ از جهت‌ لفظ و معنى‌ کاربرد وسیعى‌ دارد. گاه‌ مفهوم‌ استعاذه‌ با کلمات‌ مترادف‌ مثل‌ «التجاء»، «استجاره‌» و «استغاثه‌» بکار رفته‌ و حتى‌ واژگان‌ غیرمترادف‌ مانند «لبیک‌»، گویای‌ توجه‌ و استعاذه‌ به‌ خداوند تلقى‌ شده‌ است‌.

در روایات‌ و ادعیه‌ به‌ تفصیل‌ از انواع‌ شروری‌ سخن‌ آمده‌ که‌ استعاذه‌ از آنها بایسته‌ است‌ که‌ این‌ شرور را مى‌توان‌ در قالبى‌ کلى‌ چنین‌ طبقه‌بندی‌ کرد: رذایل‌ اخلاقى‌، گناهان‌ و وسوسه‌های‌ شیطانى‌ مانند بخل‌، خیانت‌، حسد، نفاق‌، بدخُلقى‌ و حرص‌؛ آفت های‌ جسمانى‌ مثل‌ بیماری ها، گزند حیوانات‌ موذی‌ و ناتوانی های‌ جسمى‌ مانند پیری‌؛ تنش های‌ روحى‌ و روانى‌ مانند غم‌ و اندوه‌، کسالت‌ و اضطراب‌؛ نابسامانی های‌ اجتماعى‌ و اقتصادی‌ همچون‌: فقر، گرسنگى‌، بدهکاری‌، ورشکستگى‌، ستم ها، آشوب ها، غلبه دشمنان‌ و بدخواهان‌؛ انحرافات‌ اعتقادی‌ در دین‌ چون‌ کفر و ضلالت‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ خشم‌ و سخط الهى‌ و عذاب های‌ دنیوی‌ و اخروی‌ مثل‌ زوال‌ نعمت‌، عذاب‌ قبر، عذاب‌ جهنم‌.

در کتب‌ ادعیه‌ و اذکار، برای‌ دفع‌ بیماری ها و آفات‌ و شرور و مصونیت‌ از آنها، دعاها و نوشته‌های‌ رمزدار با عنوان‌ حِرز، رُقیه‌، عَوذه‌ و غیر آن‌ آمده‌ است‌. اگرچه‌ در این‌ تعاویذ لزوماً عناصر استعاذه‌ بکار نرفته‌ است‌؛ چنانکه‌ - بر پایه روایات‌ - مثلاً رسول‌ خدا صلی الله علیه وآله به‌ سوره فاتحة الکتاب‌ تعویذ مى‌کردند و نیز سوره اخلاص‌ در کنار معوذّتین‌ (المعوذات‌ الثلاث‌) در یک‌ گروه‌ و به‌ عنوان‌ برترین‌ تعویذها و استعاذه‌ها معرفى‌ شده‌ است‌.

ارکان استعاذه

هر استعاذه‌اى چهار رکن دارد:

  • کسى که پناه مى‌برد (مستعیذ، پناهنده).
  • کسى یا چیزى که به آن پناه برده مى‌شود (مستعاذٌ به، پناهگاه).
  • چیزى که از آن پناه برده مى‌شود (مستعاذٌ منه).
  • هدف و مقصدى که براى بدست آوردن آن پناه برده مى‌شود. (مستعاذٌ‌له)[۲]

الف. مستعیذ (پناهنده):

پناهنده باید به خداوند و قدرت او عقیده راسخ داشته باشد، زیرا این باور که خدا پناهگاهى مطمئن است، شرط لازم براى استعاذه است، چنان ‌که در صدر اسلام شمار اندکى از مسلمانان از غزوه تبوک سرباز ‌زدند و در پى آن، چنان عرصه بر آنان تنگ شد که یقین کردند هیچ پناهى جز خدا وجود ندارد: «ظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیهِ». (سوره توبه/۹، ۱۱۸)

قرآن از انسان‌هاى بزرگى مانند پیامبران الهی نام مى‌برد که به خداوند پناه برده‌اند. گفتنى است که برخى استعاذه انبیا را به دلیل عصمت آنان، از باب ادب و تواضع ‌دانسته‌اند.[۳]

ب. مستعاذٌ به (پناهگاه):

از دیدگاه قرآن، تنها خداوند است که باید به او پناه برد: «ولَن تَجِدَ مِن دونِهِ مُلتَحَدا». (سوره کهف/۱۸، ۲۷). در برخى از آیاتى که درباره پناه بردن به خداست اسم جامع «اللّه» مطرح شده: «مَعاذَ الله» (سوره یوسف/۱۲، ۷۹)، «فَاستَعِذ بِاللّهِ» (سوره نحل/۱۶، ۹۸)، «أَعوذُ بِاللّهِ» (سوره بقره/۲، ۶۷) در برخى دیگر صفت رحمانیت خدا ذکر شده است: «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن...»(سوره مریم/۱۹، ۱۸) و در برخى صفتِ «مَلِک النَّاسِ» (سوره ناس/۱۱۴، ۲) و در جایى صفت الوهیت: «إِلَهِ النَّاسِ» (سوره ناس/۱۱۴، ۳) و گاه صفتِ «...ربّ‌النّاس» (سوره ناس/۱۱۴، ۱) آمده است. خداوند به استعاذه‌کنندگان وعده داده است که پاسخگوى استعاذه آنان است و از خواست قلبى ایشان آگاهى دارد. (سوره اعراف/۷، ۲۰۰)

ج. مستعاذٌ منه (امورى که باید از آن‌ها پناه ‌برد):

بیشترین محور آیات استعاذه، امورى است که باید از آن‌ها به خدا پناه برد و از خداوند براى غلبه بر آن‌ها استمداد‌ کرد، از جمله:

  • شیطان: در قرآن دو دسته آیات درباره استعاذه از شیطان وجود دارد: دسته نخست، آیاتى که از شیطان بدون اشاره به اعمال وى سخن گفته است؛ مانند: «إِنِّی أُعِیذُهَا بِک وَذُرِّیتَهَا مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» (سوره آل ‌عمران/۳، ۳۶). دسته دوم، آیاتى است که در آن‌ها شرّ شیطان بازگو و از آن استعاذه شده یا به استعاذه سفارش گردیده است: «وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِک مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیاطِینِ» (سوره مؤمنون/۲۳، ۹۷).
  • متکبران: آنگاه که فرعون، حضرت موسى علیه‌السلام را به قتل تهدید کرد: «ذَرونِى أقْتُل موسى» موسى گفت: از هر متکبرى به پروردگار پناه مى‌برم: «وَقَالَ مُوسَى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکم مِّن کلِّ مُتَکبِّرٍ لَّا یؤْمِنُ بِیوْمِ الْحِسَابِ» (سوره غافر/۴۰، ۲۷) منظور از متکبر کسى است که نسبت به اقرار به الوهیت خدا و اطاعت از او تکبر ورزد.[۴]
  • جهل: حضرت موسى علیه‌السلام در ماجراى ذبح گاو بنى‌اسرائیل و رهنمودهاى وحیانى‌اش به آنان و متهم شدن به استهزاى قوم خود گفت: به خدا پناه مى‌برم که از جهالت ‌پیشگان باشم: «أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ» (سوره بقره/۲، ۶۷) به قرینه سیاق آیه، مقصود از جاهلان استهزاکنندگان هستند و تعبیر از آنان به جاهلان از آن‌روست که استهزا از جهل برمى‌خیزد.[۵]
  • ظلم: هنگامى که برادران حضرت یوسف علیه‌السلام از وى خواستند که به جاى بنیامین یکى دیگر از برادران را به گروگان گیرد یوسف گفت: پناه بر خدا که جز کسى را بازداشت کنیم که کالایمان را نزد او یافته‌ایم که در این صورت ستمکار خواهیم بود: «قَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّـآ إِذًا لَّظَالِمُونَ». (سوره یوسف/۱۲، ۷۹)
  • موجودات شرور: شرّ هر نوع بدى را در برمى‌گیرد. برخى شر را شامل شرور دنیا و آخرت، انسان و جن و شیاطین، درندگان و گزندگان، آتش، آب، غذاهاى زیانبار، قحطى و بیمارى برشمرده‌اند.[۶] در قرآن، یک بار (به ‌صورت مطلق) به استعاذه از شر این ‌گونه موجودات سفارش شده است: «مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» (سوره فلق/۱۱۳، ۲) «مَا خَلَقَ» شامل همه آفریدگان مى‌شود و «شرّ»، آن‌ها را به مخلوقاتى مقید مى‌کند که منشأ شر باشند.[۷] در آیاتى نیز مصادیقى براى شرور بیان شده است که باید از آن‌ها به خدا پناه برد: تاریکى فراگیر، حسودان، عناد کافران و... .

مراتب استعاذه

استعاذه داراى دو ‌مرتبه است:

الف. استعاذه زبانى:

اولین مرتبه استعاذه، گفتن الفاظى خاص با زبان است. قرآن براى استعاذه عبارت‌هایى را از اولیاى الهى نقل کرده است؛ از حضرت موسى علیه‌السلام «اَعوذُ بِاللّهِ‌...» (سوره بقره/۲، ۶۷)، از حضرت نوح علیه‌السلام «رَبِّ اِنّى اَعوذُ بِک‌...» (سوره هود/۱۱، ۴۷) و از مریم علیهاالسلام «اِنِّى اَعوذ بِالرّحمنِ‌...» (سوره مریم/۱۹، ۱۸) و از حضرت یوسف علیه‌السلام «معاذاللّه» (حضرت یوسف/۱۲، ۲۳)، چنان ‌که به رسول اکرم صلى الله علیه وآله نیز فرمان داده شده که الفاظى را بر زبان جارى سازد. (سوره مؤمنون/۲۳، ۹۷‌ـ‌۹۸؛ سوره فلق/۱۱۳، ۱؛ سوره ناس/۱۱۴، ۱) در اینکه با چه ‌عبارتى باید استعاذه کرد میان مفسران اختلاف است؛ آنان عبارت‌هایى را مانند: «أعوذ باللّه من الشّیطن الرّجیم»، «أستعیذ باللّه‌...»، «معاذ‌اللّه»، «أعوذ باللّه السّمیع العلیم‌...» و «أللّهمّ إنّى أعوذ‌...» ذکر ‌کرده‌اند.[۸]

ب. استعاذه قلبى:

مرتبه بالاى استعاذه، پناه بردن قلبى به خداست و گفتار زبانىِ صرف، بدون معرفت قلبى بى‌فایده است،[۹] چنان‌ که یاد دارو شفابخش نیست.[۱۰] عبارت « إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» پس از فرمان استعاذه در آیه ۳۶ سوره فصلت/۴۱ اشاره دارد که استعاذه زبانى وقتى مؤثر است که حقیقت آن در قلب جاى گیرد؛ گویا خداوند فرموده است: با زبان استعاذه را بگو، من شنوا هستم و در قلب و اندیشه‌ات متوجه آن باش، من از نهانت خبر دارم.

برخى گفته‌اند: تمامیت استعاذه به این است که بنده بداند از جلب منفعت و دفع ضرر عاجز است و خداوند بر آن قدرت دارد و در قلب بخواهد که خداوند او را پناه دهد و با زبان آن را بطلبد.[۱۱] عده‌اى نیز حقیقت استعاذه را مرتبه قلبى آن دانسته و گفته‌اند: استعاذه کیفیتى نفسانى است که از علم کامل برهانى و ایمان به مقام توحید فعلى حق حاصل مى‌شود.[۱۲] استعاذه یادآورى نعمت‌هاى بزرگ خدا و ذکر شدت کیفر اوست و این دو، بنده را به دورى از هواى نفس و رویکرد به شریعت فرا مى‌خوانند.[۱۳]

برخى نیز حقیقت استعاذه را داراى سه مرتبه دانسته‌اند: الف. استعاذه در مقام توحید فعلى ب.‌ استعاذه در مقام توحید صفاتى ج. استعاذه در مقام توحید ذات و احتمال داده‌اند که دعاى منسوب به رسول اکرم صلى الله علیه وآله: «أعوذ بعفوک من عقابک و أعوذ برضاک من سخطک و أعوذ بک منک» به این سه مقام اشاره داشته باشد.[۱۴]

پانویس

  1. مجمع البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۴۹۸.
  2. التفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۶۴؛ الفرقان، ج ۳۰، ص ۵۴۴؛ پرواز در ملکوت، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۱.
  3. روح‌المعانى، مج‌ ۱، ج‌ ۱، ص‌ ۴۵۲.
  4. جامع البیان، مج‌ ۱۲، ج‌ ۲۴، ص‌ ۷۳.
  5. مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۷۴.
  6. التفسیرالکبیر، ج ۳۲، ص ۱۷۷؛ روح‌المعانى، مج‌ ۱۶، ج‌ ۳۰، ص‌ ۵۰۱.
  7. جامع‌البیان، مج‌ ۱۵، ج‌ ۳۰، ص‌ ۴۵۷؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۸۶۶.
  8. مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۸۹؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۱، ص‌ ۶۲؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ‌۱، ص‌ ۱۵.
  9. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۵، ص ۹۸.
  10. التحقیق، ج‌ ۸، ص‌ ۲۵۸.
  11. البصائر، ج‌ ۶۰، ص‌ ۷۵۰.
  12. پرواز در ملکوت، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۰.
  13. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۵، ص‌ ۹۸.
  14. سر الصلوه، ص‌ ۸۴؛ بیان السعاده، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴.

منابع