سنجش مقاله انجام نشده است

امام علی علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۲۶ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) امام اول شیعیان، چهارمین خلیفه اهل سنت، پسر عموی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، همسر حضرت زهرا (سلام الله علیها) و پدر امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است. آن حضرت اولین مردی است که به پیامبر اسلام ایمان آورد و همواره یار و یاور پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود. پیامبر اکرم آن حضرت را به دستور خدا به عنوان جانشین خود تعیین نمود و از مردم برای او بیعت گرفت اما پس از رحلت پیامبر در سال 11 هجری عده ای از مهاجرین و انصار در واقعه ای موسوم به واقعه سقیفه از این دستور سرپیچی نموده و با ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت نمودند. این واقعه موجب شد که آن حضرت عملا از سال 35 هجری قمری و پس از عثمان به خلافت برسد. دوران ریاست ایشان بر حکومت اسلامی عموما به درگیری با معاویه، اصحاب جمل و خوارج گذشت و سرانجام آن حضرت در سال 40 هجری در 63 سالگی به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسید.

موضوع خلافت آن حضرت مسئله ای است که به سبب آن مسلمانان به دو گروه شیعه و سنی تقسیم می گردند شیعیان امام علی علیه السلام را خلیفه بلافصل پیامبر و اهل سنت ایشان را خلیفه چهارم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می دانند.

H1151.jpg
مقام امام اول
نام علی
القاب امیرالمؤمنین، مرتضی، حیدر کرار، امام متقین
کنیه ابو الحسن، ابوتراب
پدر ابوطالب علیه السلام
مادر
زادروز 13 رجب سال 30 عام الفیل
زادگاه مکه، خانه کعبه
مدت امامت 30 سال
مدت عمر 63 سال
تاریخ شهادت 21 رمضان سال 40 هجری
علت شهادت ضربت خوردن در محراب نماز
قاتل ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه
مدفن نجف اشرف


محتویات

نام و نسب

پدر ایشان ابوطالب عموی گرامی رسول خدا صلی الله علیه و اله و مادرش فاطمه بنت اسد نام داشتند که هر دو از تیره بنی هاشم از قبیله قریش در مکه بودند.[۱] علی بن ابی طالب 10 سال پیش از بعثت رسول خدادر روز جمعه سیزدهم ماه رجب[۲] در خانه کعبه [۳] متولد شد.

مرقد امام علی علیه السلام در نجف اشرف

هنگامى كه امام علی عليه السلام متولّد شد، مادرش فاطمه بنت اسد، او را «حيدرة» (به معنای شیر) ناميد. سپس او و ابو طالب، به الهام الهى توافق كردند كه وى را «على» بنامند.

به نقل از فاطمه بنت اسد: من به درون كعبه رفتم و از ميوه ها و روزى هاى بهشتى خوردم. پس چون خواستم بيرون بيايم، كسى مرا ندا داد: «اى فاطمه! او را «على» بنام كه او على (بلند مرتبه) است و خداوندِ علىّ اعلى مى فرمايد: «نامش را از نام خود برگرفته ام و به ادب خود، تربيتش كرده ام و بر دشوارى هاى دانشم آگاهش كرده ام. اوست كه بت ها را در خانه ام مى شكند، و اوست كه بر بام خانه ام اذان مى گويد و مرا تقديس و تمجيد مى كند. پس خوشا به سعادت كسى كه دوستش بدارد و اطاعتش كند، و واى بر كسى كه سرپيچى اش كند و دشمنش بدارد!»». [۴]

علی علیه السلام، كنيه هاى متعدّدى داشته كه مشهورترين آنها «ابوالحسن» است [۵]. کنیه های دیگر ایشان، ابو الحسين، ابوالسبطين [۶]، ابوالريحانتين و ابوتراب است. از روايات، چنين بر مى آيد كه كنيه «ابوتراب»، محبوب ترين كنيه نزد امام عليه السلام بوده است و هرگاه ايشان را با آن مى خوانده اند، شادمان مى شده است. [۷]

همسران و فرزندان

آن حضرت در ذى حجّه سال دوم هجرى[۸] و در سن 24 سالگی با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر پیامبر اسلام ازدواج نمود. فرزندان آن حضرت از حضرت فاطمه سلام الله علیها عبارتند از:

  1. امام حسن علیه السلام
  2. امام حسین علیه السلام
  3. حضرت زینب سلام الله علیها
  4. حضرت ام کلثوم سلام الله علیها[۹]

ایشان تا زمان شهادت فاطمه سلام الله علیها همسر دیگری نداشتند. ولی پس از شهادت ایشان همسرانی اختیار کرد؛ امامه دختر ابی العاص [۱۰] اسماء دختر عمیس[۱۱] فاطمه دختر حِزام (ام البنين)[۱۲] از همسران آن حضرت بودند. در مورد تعداد فرزندان امام على علیه السلام مورّخان، بر عدد واحدى اتّفاق ندارند. شيخ مفيد، آنان را ۲۷ پسر و دختر مى داند[۱۳] و ابن سعد، تعداد آنان را به ۳۴ نفر مى رساند[۱۴] و مِزّى، آنان را ۳۹ نفر مى شمارد[۱۵]. اختلاف موجود در كتاب هاى تاريخى را مى توان ناشى از تداخل نام ها و كنيه ها و تكرار برخى از آنها دانست.

حضرت عباس علیه السلام فرزند ام البنین و محمد بن حنفیه فرزند خوله بنت جعفر، دو فرزند دیگر آن حضرت هستند که شهرت تاریخی دارند.

القاب امام

امام علی عليه السلام، القاب و اوصاف بسيارى دارد كه هر كدام، اشاره دارد به بُعدى از ابعاد والاى شخصیت ایشان دارد. بیشتر این القاب را پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)به ایشان داده بودند. برخى از اين القاب چنين اند: «أعلمُ الاُمّة»، «أقضَى الاُمّة»، «أوّلُ مَن أسلَمَ»، «أوّلُ مَن صلّى»، «خير البشر»، «أمير المؤمنين»، «إمام المتّقين»، «قائد الغُرِّ المُحَجَّلين»، «سيّد المسلمين»، «سيّد المؤمنين»، «يعسوب المؤمنين»، «الأنزع البطين»، «عمود الدين»، «سيّد الشهداء»، «سيّد العرب»، «راية الهدى»، «باب الهدى»، «حَيدر»، «المرتضى»، «الولىّ» و «الوصىّ» [۱۶] و. . . . .

در ميان القاب على عليه السلام، دو لقب از بقيه مشهورتر است:

بر اساس برخی روایات لقب «امير المؤمنين»، اختصاص به على عليه السلام داشته و دیگران حتی ساير امامان معصوم عليهم السلام را با این لقب نمی خوانند.[۱۷] به عنوان نمونه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آن گاه كه شبانه به آسمان برده شدم و ميان من و پروردگارم فاصله اى جز به اندازه دو سرِ كمان يا كمتر از آن نبود، پروردگارم آنچه كه بايد به من وحى كند، وحى كرد و سپس فرمود: «اى محمّد! به على بن ابى طالب، امير مؤمنان، سلام برسان، كه پيش از او هيچ كس را به اين نام نناميده ام و پس از او نيز كسى را به اين نام نمى نامم». [۱۸] در منابع اهل سنت نیز روایاتی وجود دارد که در آنها پیامبر او را به امیرالمومنین توصیف نموده است.[۱۹]

اين عنوان، در زمان حياتِ پيامبر صلی الله علیه و آله برای على عليه السلام مشهور بود زیرا رسول خدا صلى الله عليه و آله در زمان حیات خود بارها و بارها ایشان را با این عنوان یاد کردند. به عنوان نمونه در روز دعوت خویشاوندان که به یوم الدار یا یوم الانذار معروف است فرمودند: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید»[۲۰]

دوران کودکی امام علی علیه السلام

زمانی که علی (ع) خردسال بود قریش دچار قحطی شد. همین امر باعث شد پیامبر صلی الله علیه و آله به ابوطالب که فرزندان زیادی داشت و نگهداری آنها در شرایط قحطی برایش دشوار شده بود پیشنهاد بدهد که سرپرستی علی علیه السلام را به او بسپارد. ابوطالب این پیشنهاد را پذیرفت و علی علیه السلام به خانه پیامبر وارد شد.[۲۱]

رسول خدا (ص) محبت فراوانی به علی علیه اسلام داشت و در تربیت او بسیار دقیق و کوشا بود. امیرالمؤمنین (ع)در مورد آموزش و پرورش خویش به دست رسول خدا (ص) در خطبه قاصعه می فرمایند: «شما موقعيت مرا نزد پيامبر خدا به سبب خويشاوندى نزديك و منزلت ويژه‌ام مى‌دانيد. به گاه كودكى ام مرا در دامنش مى‌نهاد و به سينه‌اش مى چسبانْد، و در بستر خويش جايم مى‌داد، و مرا به تن خويش مى‌سود، و بوى خوشش را به [مشام ]من مى‌رسانْد، و غذا را مى‌جويد و لقمه لقمه در دهانم مى‌نهاد. از من نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى ديد.

بى ترديد، خداوند از همان اَوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبر صلى الله عليه و آله، بزرگ ترين فرشته را از ميان فرشتگانش شب و روز، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپيمايد و من هماره در پى او بودم، همچون بچّه شتر از شير گرفته شده در پىِ مادرش. هر روز از اخلاق خود، نشانه‌اى برايم بر پا مى‌داشت و مرا به پيروى‌اش وا‌مى‌داشت»[۲۲]

حضرت علی علیه السلام در دوران رسالت پیامبر اسلام

اولین مردی که بلافاصله پس از بعثت رسول خدا (ص) با ایشان بیعت کرد و رسالت ایشان را پذیرفت، امام علی (علیه السلام) بود. [۲۳] رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در این باره به اصحاب چنین فرمودند: «نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض (کوثر) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است». [۲۴]

نجات جان پیامبر (ص) در شعب ابی طالب

در مدت سه سالی که مسلمانان مکه تحت محاصره اقتصادی قریش بودند و در شعب ابیطالب اسکان داشتند، علی علیه السلام که نوجوان بود به فرمان پدرش ابوطالب در بستر پیامبر می خوابید تا در صورت هجوم شبانه قریش پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آسیبی نبیند.[۲۵]

لیلة المبیت

در سال سیزدهم بعثت، بااوج گرفتن فشار مشرکان مکه بر مسلمانان و همچنین دعوت مردم یثرب (مدینه) از رسول خدا صلی الله علیه و آله زمینه مهاجرت مسلمانان به یثرب فراهم شد. در این شرایط مشرکان قریش تصمیم به قتل پیامبر صلی الله علیه و آله گرفتند. آنها 40 نفر از قبایل مختلف را برگزیدند تا شبانه به خانه پیامبر هجوم برده و ایشان را در بستر به قتل برسانند. رسول خدا به وحی الهی از این نقشه آگاهی یافته و از علی علیه السلام خواستند تا برای فریب قاتلان، در بستر ایشان بخوابد تا ایشان شبانه به سمت یثرب حرکت کنند. به این ترتیب در شبی که به «لیلة المبیت» معروف شد علی علیه السلام فداکارانه در بستر پیامبر خوابید و پیامبر در غفلت مشرکان به مدینه مهاجرت نمود.[۲۶] آیه 207 سوره بقره به مناسبت این واقعه در شأن علی علیه السلام نازل شد: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛و از میان مردم كسی است كه جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.

حضرت علی علیه السلام در جنگ ها و غزوات صدر اسلام

پس از هجرت مسلمانان به مدینه، غزوات پیامبر با مشرکین و منافقین و اهل کتاب آغاز شد. علی علیه السلام به جز غزوه تبوک که به فرمان پیامبر برای جلوگیری از دسیسه مشرکان و فتنه احتمالی منافقان در مدینه ماند.[۲۷] در همه این جنگها حضور داشت [۲۸] و در تمام این جنگها پرچمدار مسلمین بود.[۲۹] سیره نویسان از رشادتها و فداکاری های علی علیه السلام در این غزوات فراوان نوشته اند.

  • در جنگ بدر علی علیه السلام جلوتر از دیگران می جنگید و نیمی از کشتگان قریش با شمشیر او هلاک شدند.[۳۰]
  • در جنگ احد نافرمانی گروهی از مسلمانان از دستور پیامبر صلی الله علیه و اله موجب شد سپاه مشرکان از پشت سر به سپاه مسلمانان یورش برد. در این شرایط سخت که بسیاری از اصحاب از معرکه گریختند علی علیه السلام فداکارانه به دفاع از پیامبر (ص) در برابر حمله مشرکان پرداخت. [۳۱] تا آنجا که زخمهای فراوان برداشت [۳۲] و شمشیرش شکست [۳۳]در این جنگ پیامبر صلی الله علیه و اله درباره علی علیه السلام فرمود: «هُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْه»‏؛ علی از من است و من از علی هستم. [۳۴]و جبرئیل در آسمان ندا داد: «لا سيف إلّا ذو الفقار و لا فتى إلّا عليّ» [۳۵]
  • در جنگ خندق یا احزاب مشرکان با سپاه ده هزار نفری به جنگ مسلمین آمدند و مسلمانان با کندن خندق در اطراف مدینه مانع یورش آنها شدند. با این وجود عمر بن عبدود که از زبده ترین جنگجویان عرب بود از خندق گذشت و مبارز طلبید. جز علی علیه السلام کسی برای مبارزه برنخواست. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به دست خويش عمامه‏اى بر سر امام نهاده او را دعا كرد و به سوى عمرو فرستاد. جنگ سختی در گرفت و در نهایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عمر را از پای در آورد[۳۶] رسول خدا درباره مبارزه علی علیه السلام در جنگ احزاب فرمود: «لمبارزة علي بن أبي طالب عمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة»؛ مبارزه علی با عمر بن عبدود در روز خندق از عبادت همه امت من تا روز قیامت بالاتر است.[۳۷]
  • در جنگ خیبر پس از اینکه سپاه مسلمین یک بار به فرماندهی ابوبکر و بار دیگر به فرماندهی عمر موفق به گشودن قلعه قموص نشده و از میدان گریختند [۳۸] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فردا پرچم را به مردى خواهم داد كه از ميدان مبارزه فرار نمي كند، خداوند و رسول او را دوست دارند، و او نيز خدا و رسول را دوست دارد، وى هرگز از جنگ‏ فرار نمی كند تا آنگاه كه خداوند قلعه‏ هاى محكم را به دست او بگشايد». فردا رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد و او با فتح و پیروزی بازگشت. [۳۹] در این جنگ پهلوان یهودیان به نام مرحب به دست علی علیه السلام کشته شد.[۴۰] همچنین در این جنگ امیرالمؤمنین علی (ع)درب قلعه قموص که 40 نفر به سختی قدرت جابجاکردنش را داشتند با قدرت روحانی خویش از جا کند.[۴۱]
  • پس از فتح مکه به دست مسلمانان، علی علیه السلام به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه شده و به فرمان پیامبر بر دوش ایشان قرار گرفت و بتهای کعبه را سرنگون کرد و کعبه را از آلودگی بتها پاک نمود. [۴۲]
  • بعد از فتح مکه قبایل هوازن و ثقیف از شهر طائف هم دست شده و تصمیم به جنگ با مسلمانان گرفتند. در این غزوه مسلمانان که از نظر تعداد رزمندگان و امکانات وضعیت خوبی داشتند دچار عجب و غرور شدند و با شبیخون دشمن غافلگیر شده و پیامبر خدا را رها کرده و از میدان گریختند. جز چند نفر از جمله علی بن ابی طالب علیه السلام که مردانه از رسول الله دفاع کردند. پایمردی این گروه باعث شد سایر مسلمان به میدان بازگشته و مسلمانان به پیروزی برسند. [۴۳]

علی و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول 23 سال رسالتشان بارها به جانشینی و خلافت علی علیه السلام تأکید نمودند

یوم الدار و تعیین علی علیه السلام به جانشینی پیامبر

سال سوم بعثت با نزول آيه «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»[۴۴]؛ «و خويشان نزديكت را بيم ده» ، پيامبر خدا مأمور به ابلاغ رسالتش به خویشاوندان و نزدیکان خود شد. ایشان مجلسی با حضور فرزندان عبدالمطلب ترتیب داد و به ایشان فرمود: «اى بنى عبد المطّلب! به خدا سوگند، هيچ جوانى را در عرب نمى شناسم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام، آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام و خداى متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم. پس كدامتان مرا بر اين امر، يارى مى دهد تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟». جز علی بن ابی طالب علیه السلام کسی پاسخ مثبت نداد. پیامبر صلی الله علیه و آله دست بر گردن علی علیه السلام انداخت و فرمود: «اين، برادر و وصى و جانشينم در ميان شماست. پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد».[۴۵]

غدیر خم

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سال دهم هجری مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حج رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام غدیر (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد. «يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين» [۴۶]

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی نمودند. خود حضرت در این باره می فرمایند: «پیامبر خدا به قصد حجة الوداع بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به غدیرخم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!». پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. خداوند عزوجل در آن روز، نازل کرد:«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا» [۴۷] پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است.[۴۸]

حدیث منزلت

حدیث منزلت حدیث معتبر پیامبر نزد اهل سنت و شیعه است که به علی علیه السلام فرمود:«أنتَ مِنّى بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسى، اِلّاأنـّه لانَبىَّ بَعدى» [۴۹] تو نسبت به من مثل هارون به موسی هستی به جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. لازم به توضیح است که بر اساس آیات قرآن هارون علیه السلام دارای 5 جایگاه بود:

  1. وزارت: با توجه به آیه: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيراً»[۵۰]
  2. برادری و اخوت با توجه به کلام موسی علیه السلام در آیه: «هارُونَ أَخي‏» [۵۱]
  3. قرابت: با توجه به واژه اهلی در آیه:«وَ اجْعَلْ لي‏ وَزيراً مِنْ أَهْلي‏» [۵۲]
  4. خلافت: َ «قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏»[۵۳] موسى به برادر خود هارون گفت: تو اكنون جانشين من در قوم من باش‏
  5. نبوت: با توجه به آیه: «وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيًّا» [۵۴]

بر اساس حدیث منزلت و با توجه به این آیات علی علیه السلام به جز نبوت سایر مناسب هارون علیه السلام از جمله خلافت را داشته است.

آیه ولایت

آیه 55 سوره مائده است که در شأن علی علیه السلام نازل شد: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»ولی شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات می‌دهند. و ان زمانی بود که نیازمندی به مسجد آمد و علی علیه السلام در حال رکوع انگشترش را به او بخشید. این شأن نزول در منابع حدیثی فراوان شیعه و اهل سنت بیان شده و همه مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت نزول این آیه را در شأن علی علیه السلام دانسته اند. [۵۵]

آیه اولی الامر

آیه 59 سوره نساء که به آيه اطاعت نیز نامیده می شود و مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر صلى الله علیه و آله و اولى الأمر فرمان داده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ...» که در روایات فراوان منظور از اولی الامر ائمه علیهم السلام دانسته شده است.[۵۶]از جمله حدیث پیامبرصلی الله علیه و اله که فرمود:«هُوَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ»[۵۷]

سقیفه و غصب خلافت پیامبر

رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در 28 صفر سال 11 هجری واقع شد. در حالیکه علی علیه السلام و برخی از اصحاب مشغول تجهیز پیکر پاک رسول الله بودند عده ای از مهاجرین و انصار بدون توجه به سفارشات مکرر پیامبر صلی الله علیه و اله نسبت به جانشینی علی علیه السلام در مکانی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند.[۵۸] حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که علم دارد، من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سر چشمه من مانند سیل سرازیر می‌شود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمی‌رسند».[۵۹]

امیرالمؤمنین (علیه اسلام) در زمان خلفا

رویکرد امیرالمؤنین در برخورد با خلفا به دو صورت بود:

  • اگر خطری اسلام و مسلمین را تهدید می کرد و یا تصمیم اشتباهی از جانب خلفا موجب انحراف بیشتر در دین می شد، ایشان صرفاً به عنوان یک مشاور به خلفا مشورت می دانند تا اسلام بیش از این نابود نشود. مانند مشورت نظامی حضرت در نحوه مقابله با سپاه ایران در جنگ نهاوند یا کمک به خلفا در تصحیح برخی از احکام دینی که به اشتباه صادر می کردند.
  • اگر کمک حضرت به خلفا موجب بالارفتن موقعیت این افراد در نزد مسلمین می شد و یا در جهت تامین منافع آنان بود از دادن کمک به آنها خودداری می کردند. مانند عدم همراهی عمر در سفر به شام که موجب شکایت عمر به ابن عباس شد.

البته این مشورت ها در طول مدت 25 سال خانه نشینی حضرت بسیار محدود است[۶۰] و بیشتر مربوط به زمان عمر بن خطاب می باشد. در بسیاری از موارد زمانی که خلفا از دادن حکمی فقهی و قضایی درمانده می شدند یا قادر به پاسخگویی سؤالات مردم و بعضاً اهل کتاب نبودند، اینان را به نزد امیرالمؤمنین (علیه اسلام) می فرستادند.

فعالیت های امام از رحلت پیامبر تا خلافت

فعالیت های امام علیه السلام در این دوره در امور زیر خلاصه می شد:

  1. عبادت خدا آن هم به صورتی که در شأن شخصیتی مانند حضرت علی علیه السلام بود؛ تا آن جا که امام سجاد علیه السلام عبادت و تهجد شگفت انگیز خود را در برابر عبادت های جد بزرگوار خود ناچیز می دانست.
  2. پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و نحل دیگر، بالاخص یهودیان و مسیحیان که پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله برای تحقیق درباره ی اسلام رهسپار مدینه می شدند و سؤالاتی مطرح می کردند که پاسخگویی جز حضرت علی علیه السلام، پیدا نمی کردند. اگر این خلا به وسیله ی امام علیه السلام پر نمی شد جامعه ی اسلامی دچار سرشکستگی شدیدی می شد.
  3. بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت و در مورد آن ها نصی در قرآن مجید و حدیثی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در دست نبود. قسمتی از داوری های امام علیه السلام و استفاده های ابتکاری و جالب وی از آیات در کتاب های حدیث و تاریخ منعکس است.
  4. تربیت و پرورش گروهی که ضمیر پاک و روح آماده ای برای سیر و سلوک داشتند، تا در پرتو رهبری و تصرف معنوی امام علیه السلام بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کنند و آن چه را که با دیده ی ظاهر نمی توان دید با دیده ی دل و چشم باطنی ببینند.
  5. کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان؛ تا آن جا که امام علیه السلام با دست خود باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آن ها را در راه خدا وقف می کرد.

در دوران ابوبکر

  • مناظره با دانشمندان بزرگ یهود. [۶۱]
  • پاسخ قانع کننده به دانشمند مسیحی. [۶۲]
  • داوری حضرت علی درباره یک مرد شرابخوار. [۶۳]

در دوران عمر

در زمان خلافت خلیفه دوم، هرگاه که مشکلی او را در مانده می کرد و کسی قادر به پاسخگویی آن نبود، به نزد امیرالمؤنین علیه اسلام می رفت. خلیفه دوم در این باره می گوید: «ى ابو الحسن! من از زندگى با كسانى كه تو در ميانشان نباشى، به خدا پناه مى برم[۶۴]. » و یا در جایی دیگر می گوید: «اگر على نبود، عمر هلاك مى شد[۶۵]. »از جمله این مشورت ها عبارت اند از:

  • مشورت درباره نحوه مقابله با سپاه عظیم ایران در جنگ نهاوند . [۶۶]
  • مشورت در فتح بیت المقدس. [۶۷]
  • تعیین مبدأ تاریخ اسلام: سعيد بن مُسَيَّب نقل می کند: «عمر، مردم را گرد آورد و از آنان پرسيد: تاريخ، از چه روزى نوشته شود؟ علی بن ابى طالب عليه السلام فرمود: «از روزى كه پيامبر خدا هجرت كرد و سرزمين شرك را ترك نمود.» و عمر نيز چنين كرد. [۶۸]»
  • تقسیم زمین های کوفه[۶۹]

شورای شش نفره خلافت

عمر بن خطاب، پیش از مرگ خود در سال 23 هجری، شورایی شش نفره متشکل از امام علی (علیه اسلام)، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص تشکیل داد تا آنها یک نفر را از بین خود به عنوان خلیفه انتخاب کنند. سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از علی (ع) از نامزدی خلافت انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسرعموی ابوبکر و مخالف علی (ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند[۷۰] و رأی و نظر عبدالرحمن بسیار حائز اهمیت شد.

عبدالرحمن‌ بن عوف پس از ۳ روز رایزنی با مردم، به‌ویژه اشراف و امرا، ابتدا از علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و ابوبکر و عمر عمل کند. علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن‌ عوف با عثمان بیعت کرد.

دوران عثمان

همکاری‌های امام با عثمان کم تر از دو خلیفه دیگر بود و بیشتر محدود به پاسخگویی سؤالات اعتقادی و احکام می‌شد. همچنین عثمان نسبت به عمر کمتر از مشورت های امام استفاده می کرد و بیشتر به نصیحت خویشاوندان اموی خویش گوش می‌داد.

شورش مسلمانان علیه عثمان

در سال 35 هجری مسلمانان معترض به سیاست های عثمان بن عفان و ظلم و ستم های کارگزاران وی در مدینه گردهم آمدند و خواستار اصلاح امور و یا عزل خلیفه شدند. عثمان که بسیار ترسیده بود، از حضرت علی (علیه اسلام) کمک خواست تا حضرت معترضان را آرام کنند. در ابتدا حضرت به شرط توبه عثمان از کارهای گذشته خویش، عزل کارگزاران ظالم و کوتاه کردن دست آنها از بیت المال مسلمین و اصلاح امور و عمل به قرآن و بازگشت به سیره رسول خدا (ص) حاضر به کمک به وی شدند و پیمانی میان عثمان و معترضان امضا کردند.[۷۱] همچنین عثمان در خطبه‌ای که در میان انصار و مهاجران در مسجد پیامبر (ص) خواند، ندامت و پشیمانی خویش را به مردم اعلام کرد. اما با کارشکنی‌های نزدیکانش به خصوص مروان بن حکم دوباره آتش شورشیان شعله ور شد و دگر بار به مدینه آمدند و به کمک انصار و مهاجرین خانه عثمان را محاصره کردند و حتی آب را نیز بر او بستند که با تلاش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آب به عثمان رسید. در نهایت شورشیان از طریق خانه همسایه عثمان به او حمله کردند و او را در ذی الحجه سال 35 کشتند.

خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)

بیعت مردم با حضرت

پس از کشته شدن عثمان مخالفان او که شامل انصار و مهاجران مخالف قریش، مصریان و کوفیان بودند، همگی بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اتفاق نظر داشتند. حضرت خود در این باره می فرمایند: «آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصره‌ام كردند.[۷۲]»بيعت مردم با امام، در روز جمعه هيجدهم ذى الحجة الحرام سال ۳۵ هجرى بوده است. [۷۳]

در ابتدا حضرت از پذیرش امر خلافت سرباز می زدند. ایشان خطاب به مردم فرمودند: «مرا رها سازيد و ديگرى را بجوييد. به درستى كه حوادثى چند پهلو و چند رنگ در پيش داريم كه دل ها بر آن پايدار، و انديشه ها در آن، استوار نمى مانَد»[۷۴] اما در نهایت خلافت را پذیرفتند و مردم برای بیعت به مسجد پیامبر (ص) رفتند. طلحة بن عبیدالله اولین کسی بود که با امام بیعت کرد. [۷۵]. و سپس مردم دسته دسته آمدند و باامیرالمؤمنین بیعت کردند و حضرت اولین خلیفه ای در اسلام بودند که تمام مردم در انتخاب ایشان شرکت داشتند.

سیاست های حکومتی

در زمان خلفای پیش از حضرت اقدامات اشتباه زیادی توسط آنان صورت گرفت که موجب شد، دین اسلام از مسیر اصلی خود خارج شود. به همین دلیل حضرت دست به یک سری اصلاحات زدند تا بتوانند، از انحرافات بیشتر جلوگیری کنند و اسلام را به مسیر اصلی خویش بازگردانند. [۷۶]این اصلاحات در بخش های متعددی صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد:

اصلاحات و سیاست های اداری
  1. گزینش کارگزاران شایسته و برکناری کارگزاران بی لیاقت و به کار نگرفتن خائنان و ناتوانان
  2. برنامه ریزی و سازماندهی: حضرت در نامه معروف خویش به مالک اشتر می نویسند: «كار هرروز را در همان روز انجام بده؛ چرا كه هر روز، كار خود را دارد. . . از شتاب در كارهايى كه هنگام انجام دادن آن نرسيده، و از سستى در آن وقتى كه انجام دادنش ممكن گرديده، يا اصرار بى جا به هنگامى كه ناشناخته و مبهم است، و يا سستى به هنگامى كه روشن و آشكار است، بپرهيز! هر كارى را در جاى آن بِنه و هر كارى را به هنگام آن، بگزار[۷۷]»
  3. قانون مداری
  4. برگزيدن ديده بان براى مراقبت از كارگزاران و گشاده دستی در روزی کارگزاران: حضرت در نامه به مالک می نویسند: «آن گاه بر آنان (کارگزاران) روزى را فراوان ساز؛ چرا كه اين، نيرويى است براى اصلاح نفس آنان، و سبب بى نيازى است براى آنها، تا به مالى كه در اختيار دارند، دست نگشايند، و حجّتى است بر آنها، اگر فرمانت را نپذيرفتند يا در امانت، خيانت ورزيدند »[۷۸]

از جمله برخی از کارگزاران حضرت می توان به افراد زیر اشاره کرد:

سیاست ها و اصلاحات اقتصادی
  1. آبادانی شهرها: حضرت در این باره به حکمرانان خویش می فرمایند: «برترى حكمران، در آبادانى شهرهاست. [۷۹]»
  2. توسعه کشاورزی: از امام باقر عليه السلام روایت شده است كه على عليه السلام به فرماندهان لشكر مى نوشت «شما را به خدا سوگند كه مبادا كشاورزان، از جانب شما مورد ستم واقع شوند[۸۰]». همچنین از حضرت روایت شده است که: «خداوندِ سبحان، بندگانش را به آبادانى زمين، فرمان داده است تا گذرانِ زندگى شود با آنچه از زمين مى رويد از دانه ها، ميوه ها و مانند آن از چيزهايى كه خداوند، سبب گذرانِ زندگى بندگان قرار داده است. [۸۱]»
  3. توسعه صنعت و تجارت: حضرت خطاب به مردم می فرمایند: «به تجارت بپردازيد كه تجارت، سبب بى نيازى شماست از آنچه در دست ديگران است. [۸۲]» و یا می فرمایند: «حرفه آدمى گنج است. [۸۳]»
  4. بازرسی مستقیم بازار و جلوگیری از احتکار
  5. تقسيم برابر ثروت هاى عمومى و به تأخير نينداختن تقسيم آنها
  6. حمايت از طبقه هاى پايين جامعه
سیاست ها و اصلاحات فرهنگی
  1. توسعه آموزش و پرورش: حضرت خطاب به قثم بن عباس حاکم مکه می فرمایند: « بامداد و شامگاه برايشان بنشين، به استفتاكنندگان فتوا ده، نادان را تعليم كن، و با دانشمند، مذاكره نما. [۸۴]»در منابع تاریخی نیز آمده است که هرگاه حضرت در جنگ فراغت پيدا مى كرد، به آموزش مردم و داورى در ميان آنان مى پرداخت.
  2. بازداشتن از برهم زدن سنّت هاى پسنديده و ستيز با سنّت هاى ناپسند
  3. توجه به انتقاد و بی توجهی به ستایش کردن[۸۵]

جنگ های دوران خلافت امیرالمؤمنین

حضرت در خلافت چهار سال و نه ماهه خویش سه بار به پیکار با دشمنان خویش رفت. این پیکارها عبارتند از:

  1. جنگ جمل در سال 36 هجری با ناکثین
  2. جنگ صفین در سال 37 هجری با قاسطین
  3. جنگ نهروان در سال 38 هجری با مارقین

علت جنگ جمل (جنگ با ناکثین) آن بود که طلحه و زبیر از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند مأیوس و نومید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون، رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای کوفه و بصره را اشتغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.

این دو صحابی ساده لوح فریب نامه ی معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم. [۸۶]

جنگ جمل در یک درگیری یک روزه اما سخت با دادن کشته بسیار از هر دو طرف و با شکست ناکثین پایان یافت و امام عایشه را به همراه برادرش محمد بن ابی‌بکر به بصره و از آنجا توسط شماری زن و مرد بصری به مدینه فرستاد.[۸۷]

پس از جنگ جمل، حضرت کوفه را به عنوان مرکز خلافت برگزید و از آنجا که می دانست شورش پیمان شکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.

جنگ صفین هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری عمروعاص کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم ابوموسی اشعری حکم امام علیه السلام که خلاف میل ایشان انتخاب شده بود جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.

پس از جنگ صفین جهالی که تن به حکمیت دادند گفتند گناه کرده ایم و توبه کردیم، علی علیه السلام نیز باید توبه کند. سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام علیه السلام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست خوارج پایان یافت.

شهادت امام علی علیه السلام

بعد از شکست خوارج از سپاه امام علی علیه السلام در جنگ نهروان گروهی سه نفره از آنها تصمیم گرفتند به طور همزمان معاویه، عمر عاص و امیرالمؤمنین علی (ع) را ترور کنند تا به زعم خودشان سه عامل اختلاف و فتنه در میان مسلمانان را از بین ببرند. ابن ملجم مرادی مأمور کشتن امام علیه السلام شد و با همدستی وردان بن مجالد و اشعث بن قيس‏ و شبيب ابن بجره‏ که از خوارج نهروان بود تصمیمش را عملی کرد. ابن ملجم در سحرگاه چهارشنبه نوزدهم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه با شمشیر زهرآگین فرق مبارک امام را در حال نماز شکافت. [۸۸] امام علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در اثر همین به شهادت رسید.[۸۹]

فضایل امیرالمومنین علیه السلام

بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ کس در فضایل و مناقب در پایه امام علی علیه السلام نیست. علاوه بر احادیث متعددی از پیامبر که فضائل آن حضرت را بیان می کند آیاتی از قرآن نیز در شان ایشان نازل شده است.

برخی احادیث نبوی درباره امیرالمومنین علیه السلام

  • علمای شیعه و اهل سنت به طرق مختلفه نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «علی مع الحق والحق مع علی»علی علیه السلام همیشه همراه با حق بوده و حق هم با علی علیه السلام است. بحرانی در غایة المرام پانزده حدیث از عامه و یازده حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است. [۹۰]
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»[۹۱]؛ از من و من هم از او هستم و او ولی هر مؤمنی است.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا علیه السلام فقد اطاعنی و من عصی علیا علیه السلام فقد عصانی.» [۹۲]هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، و کسی که علی علیه السلام را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که علی علیه السلام را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:«ان الله جعل ذریة کل نبی فی صلبه و جعل ذریتی فی صلب علی بن ابی طالب»[۹۳]؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبری را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب علی بن ابیطالب علیه السلام گذاشت.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «حب علی بن ابیطالب علیه السلام یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب»»[۹۴]؛ دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام بدی ها را می خورد (از بین می برد) همچنان که آتش هیزم را می خورد می سوزاند.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «انا مدینة العلم و علی علیه السلام بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»[۹۵] ؛ من شهرستان علم هستم و علی علیه السلام هم دروازه آنست پس هر که علم را بخواهد باید از در آن وارد شود.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»[۹۶]؛ حق علی علیه السلام بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است.
  • حدیث سدالابواب: رسول اکرم صلی الله علیه و آله درب خانه های ابوبکر و عمر و عباس بن عبدالمطلب و دیگران را که به مسجد باز می شد مسدود کردند و فقط درب خانه حضرت امیر علیه السلام را بازگذاشتند، عباس بن عبدالمطلب علت این امر را از حضرتش پرسید: پیغمبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود: «ما انا سددت ابوابکم و فتحت باب علی علیه السلام ولکن الله فتح باب علی علیه السلام و سد ابوابکم» [۹۷] من درهای خانه های شما را نبستم و در خانه علی را بازنگذاشتم ولکن خداوند درهای شما را مسدود کرد و در خانه علی را بازگذاشت.
  • رسول اکرم صلی الله علیه و آله میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست علی علیه السلام در حالی که چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض کرد: یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردی و مرا با کسی برادر ننمودی پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «انت اخی فی الدنیا والآخرة». [۹۸] تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.

بعضی آیات نازله در شان امیرالمومنین علیه السلام

به جز آیه ولایت و آیه لیله المبیت آیات فراوان دیگری از قرآن در شأن امام علی علیه السلام نازل شده یا ایشان یکی از برترین مصادیق آن به شمار می آیند. برخی از این ایات عبارتند از:

  • آیه تطهیر: «...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؛[۹۹] جز این نیست که همواره خدا می خواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت [که به روایت شیعه و سنی محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام اند] برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان و معاصی] پاک و پاکیزه گرداند.
  • آیه مباهله که منظور آیه ۶۱ سوره آل عمران است. «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ...» (از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا کنیم...) که در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران نزل شد. پیامبر در این ماجرا حسنین علیهم السلام را به عنوان «ابناءنا » و فاطمه سلام الله علیها را به عنوان «نساءنا» و علی علیه السلام را به عنوان «انفسنا» با خود همراه نمود و این فضیلت بزرگی برای امام علی علیه السلام به شمار می آید که نفس رسول الله صلی الله علیه و آله است.
  • آیه « قُلْ كَفى‌ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ». [۱۰۰]کافران رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی این آیه در پاسخ آنان به حضرتش نازل شد که بگو (من برای رسالت خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در تفسیر آیه مزبور می نویسد آن که علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب علیه السلام است. همچنین ابوسعید خدری گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم آن کس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود: «آن کس برادرم علی بن ابیطالب است.». همچنین شیخ سلیمان بلخی از ابن عباس نقل می کند که گفت آن که علم کتاب در نزد اوست علی علیه السلام است زیرا او به تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود.
  • آیه: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»؛ آن ها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود. [۱۰۱]ابوسعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که: «آن چه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب است.» [۱۰۲]
  • آیه: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید. [۱۰۳] صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبدالله بن عباس روایت کرده است که ما در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم عربی آمد و عرض کرد: یا رسول الله شنیدم که می فرمودی «اعتصموا بحبل الله» حبل خدا کدام است؟ که به او تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: «به این شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است.» [۱۰۴]
  • آیه: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؛ آن گاه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوند. [۱۰۵] ابونعیم و حاکم حسکانی به سند خود از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: «مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ما است که از آن پرسیده خواهد شد.» [۱۰۶]
  • علی علیه السلام چهار درهم پول داشت یکی را در موقع شب انفاق نمود و یکی را در روز و یک درهم آشکارا و یک درهم در نهان آن گاه این آیه نازل شد که: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ». [۱۰۷] مفسرین شأن نزول آن را در مورد انفاق آن حضرت دانسته اند[۱۰۸]

سخن اصحاب درباره علی علیه السلام

  • حذیفه بعد از بیعت مردم با علی علیه السلام گفت:«إنّ الناس قد بايعوا عليا فعليكم بتقوى اللّه و انصروا عليا و وازروه، فو اللّه إنّه لعلى الحق آخرا و أولا و إنّه لخير من مضى بعد نبيّكم و من بقي إلى يوم القيامة»؛ ای مردم! همانا مردم با علی بیعت کردند. بر شما باد تقوای الهی، علی را یاری کنید و پشتیبان او باشید. قسم به خدا او از ابتدا تا آخر بر حق بوده و و در میان گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت بهترين فرد بعد از پيامبر شماست.[۱۰۹]
  • بریده اسلمی نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سلام کنید بر علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین، عمر پرسید: آیا این فرمان از جانب خداست یا رسولش؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: از جانب خدا و رسولش. [۱۱۰]
  • عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفت: در قرآن آیه ای به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» وجود ندارد مگر این که علی علیه السلام امیر آن و شریف آن است و از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله کسی نیست مگر این که خداوند او را مورد عتاب قرار داده اما علی علیه السلام را جز به نیکی یاد نکرده است. [۱۱۱]
  • محمد بن منصور گفت، از احمد بن حنبل شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فضایلی بیشتر از آن چه برای علی بن ابی طالب علیه السلام آمده، نقل نشده است. این سخن را حاکم نیز از ابن حنبل نقل کرده: [۱۱۲]
  • ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید: همه مردم اجماع کردند بر این که احدی از صحابه و علماء نگفته سلونی قبل ان تفقدونی مگر علی بن ابیطالب علیه السلام.
  • عمر بن خطاب می گوید: ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی علیه السلام شد نصیب من شده بود، و آن سه فضیلت عبارتند از: پیامبر دختر خود را در عقد علی درآورد، تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه ی علی علیه السلام، در جنگ خبیر پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را بدست علی علیه السلام داد. [۱۱۳]
  • ابو مسعود انصارى گفت: ما او را«خیرالبشر»؛ (بهترين افراد بشر) می دانستيم.[۱۱۴]

پانویس


  1. الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:47
  2. الإرشاد، المفيد ،ج‏1،ص:5؛إعلام الورى، الطبرسي ،ج‏1،ص:306
  3. إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج‏3،ص:441 ؛ تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي ،ص:20؛ كشف الغمة ج1 ص125؛ إزالة الخفاء (ط باكستان) ص251؛ مرآة المؤمنين (ط الهند) ص21؛ حلية الأبرار ج2 ص21
  4. وقد روي عن فاطمة بنت أسد أنها قالت: إني دخلت بيت الله الحرام، وأكلت من ثمار الجنة وأرزاقها، فلما أردت أن أخرج هتف بي هاتف: يا فاطمة! سميه علياً، فهو علي، والله العلي الأعلى يقول: إني شققت اسمه من اسمي، وأدبته بأدبي، ووقَّفته على غامض علمي، وهو الذي يكسر الأصنام في بيتي، وهو الذي يؤذن فوق ظهر بيتي، ويقدسني ويمجدني، فطوبى لمنحبه وأطاعه، و ويل لمن عصاه وأبغضه (موسوعة الإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" في الكتاب والسنة والتاريخ ج1 ص76 و 77 وعلل الشرائع ج1 ص164 و (ط المطبعة الحيدرية) ج1 ص136 ومعاني الأخبار ص62 و 63 وروضة الواعظين ص77 والأمالي للشيخ الصدوق ص195 والأمالي للشيخ الطوسي ص707 والثاقب في المناقب لابن حمزة الطوسي ص197 و 198 والمحتضر لحسن بن سليمان الحلي ص264 وكتاب الأربعين للشيرازي ص61 والجواهر السنية للحر العاملي ص230 وحلية الأبرار للسيد هاشم البحراني ج2 ص22 ومدينة المعاجز ج1 ص48 وبحار الأنوار ج35 ص9 و 37 والأنوار البهية ص68 والإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" لأحمد الرحماني الهمداني ص636 وبشارة المصطفى لمحمد بن علي الطبري ص27 والدر النظيم لابن حاتم العاملي ص235 وكشف الغمة للإربلي ج1 ص61 وكشف اليقين للعلامة الحلي ص19 والخصائص الفاطمية للكجوري ج2 ص99 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج5 ص57. )
  5. الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۱۹، المعجم الكبير: ج ۱ ص ۹۲، تاريخ بغداد: ج ۱ ص ۱۳۳، المعارف لابن قتيبة: ص ۲۰۳، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۷ و ص ۱۰ ـ ۱۴، مروج الذهب: ج ۲ ص ۳۵۹، الاستيعاب: ج ۳ ص ۱۹۷ الرقم ۱۸۷۵، اُسد الغابة: ج ۴ ص ۸۸ الرقم ۳۷۸۹، الإصابة: ج ۴ ص ۴۶۴ الرقم ۵۷۰۴، تاريخ الإسلام للذهبي: ج ۳ ص ۶۲۱، صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۳۰، البداية والنهاية: ج ۷ ص ۲۲۳ ؛ تهذيب الأحكام: ج ۶ ص ۱۹، الإرشاد: ج ۱ ص ۵، تاج المواليد: ص ۸۷، تاريخ مواليد الأئمّة عليهم السلام: ص ۱۶۹، المستجاد: ص ۲۹۴، روضة الواعظين: ص ۸۷، عمدة الطالب: ص ۵۹.
  6. الفصول المهمّة: ص ۱۲۹ ؛ تاج المواليد: ص ۸۸، إعلام الورى: ج ۱ ص ۳۰۷.
  7. المعجم الكبير ج6 ص167 و 149 وتاريخ مدينة دمشق ج42 ص17 و 18 وتاريخ الأمم والملوك ج2 ص409 وتذكرة الخواص ج1 ص127 وكشف الغمة ج1 ص136 وبحار الأنوار ج35 ص60 ومناقب علي بن أبي طالب "عليه السلام" وما نزل من القرآن في علي "عليه السلام" لابن مردويه الأصفهاني ص53 ومناقب آل أبي طالب لابن شهرآشوب ج2 ص305 وجواهر المطالب ج1 ص30 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج15 ص597 وج30 ص138 ومقاتل الطالبيين ص25 و 26 وعن البخاري، ومسلم، والسنن الكبرى للبيهقي ج2 ص625 وتاريخ الإسلام للذهبي ج3 ص262، وغير ذلك.
  8. إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق
  9. ارشاد، ج 1، ص 356
  10. این ازدواج بنا به وصيّت زهرا سلام الله علیها انجام شد که به على عليه السلام گفت: «او براى فرزندانم همچون من است» نک:روضة الواعظين: ص ۱۶۸، كتاب سليم بن قيس: ج ۲ ص ۸۷۰ ح ۴۸ وراجع علل الشرائع: ص ۱۸۸ ح ۲
  11. الطبقات الكبرى: ج۸ ص۲۸۵، تهذيب الكمال: ج۳۵ ص۱۲۷ الرقم ۷۷۸۴، تاريخ الطبري: ج ۵ ص ۱۵۴، الكامل في التاريخ: ج ۲ ص ۴۴۰، حلية الأولياء: ج ۲ ص ۷۵ ح ۱۵۸، سير أعلام النبلاء: ج ۲ ص ۲۸۳ الرقم ۵۱، اُسد الغابة: ج ۷ ص ۱۳ الرقم ۶۷۱۳، الاستيعاب: ج ۴ ص ۳۴۸ الرقم ۳۲۶۴، الإصابة: ج ۸ ص ۱۵ الرقم ۱۰۸۰۹
  12. مقاتل الطالبيّين: ص ۹۰
  13. الإرشاد: ج ۱ ص ۳۵۴
  14. الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۲۰
  15. تهذيب الكمال: ج ۲۰ ص ۴۷۹ الرقم ۴۰۸۹
  16. تذكرة الخواصّ: ص ۵
  17. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۳۴؛ وسائل‌الشیعة، حر عاملی، ج۱۴، ص۶۰۰.
  18. الأمالي للصدوق: ص ۶۳۴ ح ۸۵۰ بحار الأنوار: ج ۳۸ ص ۱۰۶ ح ۳۴.
  19. برای نمونه بنگرید: مناقب ابن مردویه، ص ۶۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۲۵ق، ج۴۲، ص۳۰۳ و ۳۸۶
  20. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏38، ص: 224
  21. المستدرك على الصحيحين: ج ۳ ص ۶۶۶ ح ۶۴۶۳، السيرة النبويّة لابن هشام: ج ۱ ص ۲۶۲، تاريخ الطبري: ج ۲ ص ۳۱۳، الكامل في التاريخ: ج ۱ ص ۴۸۴، علل الشرائع: ص ۱۶۹ ح ۱، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۷۹، إعلام الورى: ج ۱ ص ۱۰۵، روضة الواعظين: ص ۹۸
  22. نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۲
  23. مرحوم علامه امینی متون احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جلد سوم الغدیر، صفحات 191 تا 213 (چاپ نجف) آورده است. بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد.
  24. تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص41 و 42 و 43؛ ميزان الإعتدال، ج2، ص3 و 416؛ المعجم الكبير للطبراني، ج6، ص269.
  25. نک: تفسیر نمونه ج5، ص198
  26. شیخ مفید، الإرشاد، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص43؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏19، ص60؛الأمالي (للطوسي)، النص، ص463
  27. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص: 154
  28. الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:49 ؛الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج‏4،ص:464 ؛ تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي ،ص:28
  29. مناقب أهل البيت(ع)،ابن المغازلي جلد1، صفحه429؛إحقاق الحق و إزهاق الباطل،التستري، القاضي نور الله، جلد30، صفحه220؛الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص: 79
  30. زندگانى دوازده امام عليهم السلام ،ج‏1،ص:197؛أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج‏1، ص384
  31. إعلام الورى، الطبرسي ،ج‏1، ص176؛ الإرشاد، المفيد ،ج‏1، ص:82
  32. سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:516
  33. بحار الأنوار، المجلسي ،ج‏41،ص:84
  34. الإرشاد، المفيد ،ج‏1،ص:85 ؛ إعلام الورى، الطبرسي ،ج‏1،ص:178؛فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج‏1،ص:258
  35. إعلام الورى، الطبرسي ،ج‏1،ص:378؛ فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج‏1،ص:258
  36. سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:559 ؛الإرشاد، المفيد ،ج‏1،ص:98
  37. فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج‏1،ص:256؛ بحار الأنوار، المجلسي ،ج‏39،ص:1؛ إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج‏3،ص:265
  38. إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج‏1،ص:391؛ الإرشاد، المفيد ،ج‏1،ص:125
  39. إعلام الورى، الطبرسي،ج‏1، ص207؛ ينابيع المودة، القندوزي ،ج‏1، ص154؛ الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج‏4،ص:466؛
  40. أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج‏1،ص:331؛ الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج‏4،ص:466
  41. ينابيع المودة، القندوزي، ج‏2، ص386 ؛ مناقب أمير المؤمنين(ع)، الكوفي ، ج‏2، ص562؛ مدينة المعاجز، البحراني، ج‏1، ص175
  42. علامه امینی در الغدیر دهها منبع تاریخی برای این واقعه گزارش نموده است. رک: الغدیر، ج7، صص 10-14
  43. الإرشاد، المفيد ،ج‏1،ص140 ؛ إعلام الورى، الطبرسي ،ج‏1،ص386 ؛المناقب، ابن شهرآشوب ،ج‏3، ص143 ؛
  44. سوره شعراء
  45. تاريخ الطبري: ج ۲ ص۳۱۹ـ۳۲۱، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸ ح ۸۳۸۱، تفسير الطبري: ج ۱۱ الجزء۱۹ ص ۱۲۱، شرح نهج البلاغة: ج ۱۳ ص ۲۱۰، شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۴۸۶ ح ۵۱۴؛ الكامل في التاريخ: ج ۱ ص ۴۸۷، كنز العمّال: ج ۱۳ ص ۱۳۱ ح ۳۶۴۱۹ و ص ۱۱۴ ح ۳۶۳۷۱ ؛ مجمع البيان: ج ۷ ص ۳۲۲
  46. (سوره مائده، آیه 67)
  47. (آیه 3 سوره مائده)
  48. الکافی: 4/27/8
  49. صحیح بخاری، کتاب فضائل اصحاب النبی، باب 9 حدیث 3706؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب 4، حدیث 2404، ص 1041؛ سنن ترمزی، کتاب المناقب، باب 21 حدیث 3731، ص981.
  50. سوره فرقان آیه 35
  51. سوره طه آیه 30
  52. سوره طه آیه 29
  53. سوره اعراف آیه 142
  54. سوره مریم آیه 53
  55. رک: حسن حکیم باشى، پژوهشهای قرآنی 1374، شماره 2، ویژه نامه اسباب نزول؛ فتح الله نجارزادگان، نشریه طلوع، 1381، شماره 1
  56. رک: مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۶.
  57. تفسير فرات : ص 109 ح 110 عن سلمان الفارسي ، اليقين : ص 379 ح 134 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري
  58. رک: کتاب سقیفه، علامه سید مرتضی عسگری،
  59. نهج البلاغه، خطبه 3؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبه آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱
  60. رجوع شود به کتاب دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی علیه اسلام با خلفا نوشته علی لباف
  61. الارشاد، شیخ مفید، چاپ سنگی، ص 107
  62. الدرالمنثور، ج 6، ص 317، الارشاد ص 106
  63. بحارالانوار، ج 40، ص 224
  64. المستدرك على الصحيحين: ج ۱ ص ۶۲۸ ح ۱۶۸۲، شعب الإيمان: ج ۳ ص ۴۵۱ ح ۴۰۴۰، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۰۵، الرياض النضرة: ج ۳ ص ۱۶۶ ؛ شرح الأخبار: ج ۲ ص ۳۱۷ ح ۶۵۲
  65. الكافي: ج ۷ ص ۴۲۴ ح ۶، تهذيب الأحكام: ج ۶ ص ۳۰۶ ح ۸۴۹ و ج ۱۰ ص ۵۰ ح ۱۸۶، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۳۶ ح ۵۰۲۵، خصائص الأئمّة عليهم السلام: ص ۸۵، الإيضاح: ص ۱۹۱ و ۱۹۲، تفسير العيّاشي: ج ۱ ص ۷۵ ح ۱۵۵، الفضائل لابن شاذان: ص ۹۵، شرح الأخبار: ج ۲ ص ۳۱۹ ح ۶۵۵، المسترشد: ص ۵۸۳ ح ۲۵۳، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۳۱ ؛ الاستيعاب: ج ۳ ص ۲۰۶ الرقم ۱۸۷۵ وفيه «فكان عمر يقول. . . »، ذخائر العقبى: ص ۱۴۹
  66. نهج البلاغه عبده، خطبه 144؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 238 تا 237 تاریخ کامل، ج 3، ص 3؛ تاریخ ابن کثیر، ج 7، ص 107؛ بحارالانوار، ج 9، ص 501، ط کمپانی
  67. ثمرة الاوراق، در حاشیه ی المستطرف، نگارش تقی الدین حموی، ج 2، ص 15، ط مصر، 1368 ه. ق
  68. المستدرك على الصحيحين: ج ۳ ص ۱۵ ح ۴۲۸۷، التاريخ الكبير: ج ۱ ص ۹، تاريخ الطبري: ج ۴ ص ۳۹، تاريخ المدينة: ج ۲ ص ۷۵۸ ؛ الإقبال: ج ۳ ص ۲۲، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۴۴ كلّها نحوه وراجع التنبيه والإشراف: ص ۲۵۲.
  69. عمر درباره زمين هاى حاصلخيز كوفه با اصحاب پيامبر خدا مشورت كرد. برخى به او گفتند: آنها را ميان ما قسمت كن. سپس با على عليه السلام مشورت كرد. [على عليه السلام] فرمود: «اگر امروزْ آنها را تقسيم كنى، براى افرادى كه پس از ما مى آيند، چيزى نمى مانَد. آنها را به دست آنان وا گذار تا روى آن كار كنند و [ در اين صورت است كه ]خراج آنها، هم براى ما مى شود و هم براى آيندگان ما». عمر گفت: خدا تو را موفّق بدارد! اين نظر، درست است. (تاريخ اليعقوبي: ج ۲ ص ۱۵۱ وراجع فتوح البلدان: ص ۳۷۱ والأموال: ص ۶۴ ح ۱۵۱ و ص ۶۵ ح ۱۵۳. )
  70. تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸.
  71. انساب الاشراف ج 5 ص 111-112
  72. نهج البلاغه، سید رضی/ترجمه حسین انصاریان، خطبه شماره 3
  73. تاريخ دمشق: ۴۲ / ۴۳۷، تذكرة الخواصّ: ۵۶
  74. تاریخ الطبری، ج 4، ص 429؛ نک: انساب الاشراف، ج 2، ص 219
  75. الكامل فى التاريخ: ۲ / ۳۰۲، تاريخ الطبرى: ۴ / ۴۲۸، نهاية الأرب: ۲۰ / ۱۰
  76. رج: سیاست نامه امام علی (علیه السلام)/محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر
  77. نهج البلاغة: نامه ۵۳، تحف العقول: ۱۴۳ و ۱۴۷، دعائم الإسلام: ۱ / ۳۶۷
  78. نهج البلاغة: نامه ۵۳
  79. غرر الحكم: ۶۵۶۲، عيون الحكم والمواعظ: ۳۵۷ / ۶۰۴۴
  80. قرب الإسناد: ۱۳۸ / ۴۸۹، بحار الأنوار: ۱۰۰ / ۳۳ / ۱۰
  81. وسائل الشيعة: ۱۳ / ۱۹۵ / ۱۰، بحار الأنوار: ۹۳ / ۴۶ و ۴۷
  82. الكافى: ۵ / ۱۴۹ / ۹، من لا يحضره الفقيه: ۳ / ۱۹۳ / ۳۷۲۳، الخصال: ۶۲۱ / ۱۰
  83. المواعظ العدديّة: ۵۵
  84. نهج البلاغة: نامه 67
  85. رج: سیاست نامه امام علی (علیه اسلام)، محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
  86. تاریخ طبری، ج 3، ص 172
  87. سمط النجوم العوالی، ج2، ص 440.
  88. إعلام الورى، الطبرسي ،ج‏1،ص:389
  89. إعلام الورى، الطبرسي ،ج‏1،ص:309
  90. غایة المرام، باب 360 - 361
  91. کنوز الحقایق، ص 37. ذخائر العقبی، ص 68
  92. مستدرک صحیحین، جلد 3 ص 126
  93. فیض القدیر، جلد 2، ص 223. مناقب ابن مغازلی، ص 49
  94. تاریخ بغداد، جلد 4، ص 194
  95. مناقب ابن مغازلی، ص 83. جامع الصغیر، سیوطی، جلد 1، ص 37
  96. لسان المیزان، جلد 5، ص 399. مناقب ابن مغازلی، ص 48
  97. کنز العمال، جلد 6، ص 408
  98. مناقب ابن مغازلی، ص 37. کفایة الطالب، ص 194
  99. سوره احزاب آیه 33
  100. سوره رعد، آیه 13
  101. سوره صافات، آیه 24
  102. شواهد التنزیل، جلد 1، ص 107. صواعق المحرقه، ص 89
  103. سوره آل عمران، آیه 103
  104. کفایة الخصام، ص 343
  105. سوره تكاثر، آیه 8
  106. غایة المرام، باب 48. شواهد التنزیل، جلد 2، ص 368
  107. سوره بقره، آیه 274.
  108. کشف الغمه، ص 93، ینابیع المودة، ص 92، مناقب ابن مغازلی، ص 280:
  109. أصحاب أمير المؤمنين عليه السلام و الرواة عنه ،ج‏1،ص:153
  110. مناقب، ابن شهر آشوب، 52: 3
  111. کنز العمال، ج 15 ص 94
  112. المستدرک، ج 3، ص 107
  113. مسند احمد، ج 2 ص
  114. تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي ،ص:166

منابع

  • دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن و حديث، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386
  • الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام)، علامه جعفر مرتضی عاملی، موسسه فرهنگی ولاء منتظر (عج)، 1388
  • امامت و سياست (تاريخ خلفاء)، ابن قتيبة دينوري (276)، ترجمه سيد ناصر طباطبايى، تهران، ققنوس، 1380ش.
  • تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت، دار صادر، بى تا.
  • الكامل في التاريخ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965.
  • تاریخ سیاسی اسلام ج 2 (تاریخ خلفا)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، 1392
  • سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1381
چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی


پیوندها