سنجش مقاله انجام نشده است

تحریف قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
مسلمانان از شیعه و سنی معتقدند که [[قرآن]] به همان شکلی که بر پیامبر نازل گردیده بی کم و کاست یا زیادی حفظ گردیده است. این اعتقاد متکی به ادله مختلف عقلی، نقلی (دلائل از قرآن و روایات) و شواهد تاریخی اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن است.  
+
{{خوب}}
 +
مسلمانان از [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنی]] معتقدند که [[قرآن|قرآن کریم]] به همان شکلی که بر [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] نازل شده، بدون کم و زیاد، حفظ گردیده و «تحریف» نشده است. این اعتقاد متکی به ادله مختلف عقلی و نقلی (از قرآن و روایات) و شواهد تاریخیِ اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن است.  
 
   
 
   
==تحریف در لغت==
+
==تحریف در لغت و اصطلاح==
«تحريف» مصدر باب تفعيل از ريشه «حـرف» است. معناى اصلى حرف را لبه، جانب، كناره و مرز دانسته‌اند. بر اساس اين معنا، تحريف، به حاشيه بردن معناى لفظ و ايجاد نوعى دگرگونى و انحراف در مقصود گوينده است. دگرگونى ياد شده مى‌تواند از طريق جابه جا كردن واژه‌ها، اعراب آنها، تغيير ساختار جمله‌ها يا تفسير نادرست آنها باشد.
+
«تحریف» مصدر باب تفعیل از ریشه «حرف» است. معناى اصلى «حرف» را لبه، جانب، کناره و مرز دانسته‌اند. بر اساس این معنا، تحریف، به حاشیه بردن معناى لفظ و ایجاد نوعى دگرگونى و انحراف در مقصود گوینده است. دگرگونى یاد شده مى‌تواند از طریق جا به جا کردن واژه‌ها، اعراب آنها، تغییر ساختار جمله‌ها یا تفسیر نادرست آنها باشد.
  
برخى هم «تحريف» را به تغيير و تبديل كه جامع‌تر است، معنا كرده‌اند، با اين تفاوت كه در تحريف سعى بر القاى خلاف مقصود است. تحريف بر دگرگون ساختن سخنان شفاهى نيز اطلاق مى‌شود و اختصاص به سخنان مكتوب ندارد.
+
برخى هم «تحریف» را به تغییر و تبدیل که جامع‌تر است، معنا کرده‌اند، با این تفاوت که در تحریف سعى بر القاى خلاف مقصود است. تحریف بر دگرگون ساختن سخنان شفاهى نیز اطلاق مى‌شود و اختصاص به سخنان مکتوب ندارد.
  
==تحريف در اصطلاح==
+
اما «تحریف» اصطلاحا از مباحث مهم [[علم کلام|کلامى]] است که به راهیابى تغییر در کتب آسمانى و یا عدم آن مى‌پردازد. این بحث در فرهنگ [[اسلام|اسلامى]] به طور خاص درباره کتاب مقدس (عهد قدیم و جدید) و [[قرآن کریم]] مطرح مى‌شود.
  
تحریف اصطلاحا از مباحث مهم كلامى است كه به راهيابى تغيير در كتب آسمانى و عدم آن مى‌پردازد. اين بحث در فرهنگ اسلامى به طور خاص درباره [[كتاب مقدس]] (عهد قديم و جديد) و [[قرآن کریم]] مطرح مى‌شود.
+
همه اقسام تحریف را مى‌توان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى.  
  
همه اقسام تحريف را مى‌توان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى.  
+
تحریف لفظى، تصرّف در ساختار الفاظ و عبارات است. تحریف معنوى، [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[تأویل|تأویل]] نادرست از لفظ و عبارت است، که برخلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام و بر اساس رأى شخصى و با انگیزه‌هاى خاص صورت مى‌پذیرد.
  
تحريف لفظى، تصرّف در ساختار الفاظ و عبارات است.
+
تحریف لفظى خود داراى اقسامى است:
  
تحريف معنوى، تفسير و تأويل نادرست از لفظ و عبارت است، كه برخلاف مقصود گوينده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست كلام و بر اساس رأى شخصى و با انگيزه‌هاى خاص صورت مى‌پذيرد.
+
#تحریف به فزونى؛ یعنى افزودن کلمه یا جمله‌اى به سخن و متن اصلى.
 +
#تحریف به کاهش؛ یعنى حذف بخشى از حروف، واژه‌ها یا جملات متن.
 +
#تحریف به تبدیل و جابه‌جایى؛ که در آن کلماتى جایگزین واژه‌هاى مترادف یا غیر مترادف مى‌شود، به گونه‌اى که معنا را مخدوش کند.
 +
#تحریف در لحن و گویش؛ که همان تغییر در حرکات و نحوه اداى واژگان است، به گونه‌اى که معناى اصلى کلمه فهمیده نشود.
  
تحريف لفظى خود داراى اقسامى است:
+
واژه «تحریف» به شکل مصدر در قرآن نیامده است؛ ولى آیات متعددی به انواع تحریف در آموزه‌هاى دینى [[اهل کتاب]] ناظر است. از جمله این آیات، آیاتى هستند که با کاربرد واژگان هم خانواده با «تحریف»، نمونه‌هایى از تحریف‌ گرى در آموزه‌ها و سخنان دینى و الهى، به ویژه از سوى [[یهود]] را گزارش مى‌کنند؛ مانند آیه {{متن قرآن|«منَ الَّذِینَ هادُوا یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‌...»}}.<ref>[[سوره نساء]]، آیه ۴۶.</ref>
  
# تحريف به فزونى؛ يعنى افزودن كلمه يا جمله‌اى به سخن و متن اصلى
+
بر اساس آنچه گفته شد بیشتر مفسّران و قرآن‌پژوهان نخستین و معاصر، کتاب مقدس را تحریف شده و فاقد ساختار [[وحی|وحیانى]] دانسته و بر این باورند که افزون بر تحریف معنوى، انواع تحریف لفظى نیز در آن راه یافته است. این گروه از صاحب نظران در اثبات ادعاى خویش افزون بر آیات بررسى شده، به مواردى همچون اختلاف نسخه‌هاى سه‌گانه عبرى، [[زبان سریانی|سُریانى]] و یونانى عهد قدیم، تاریخ تدوین، عدم [[تواتر]] و نگارش آن قرنها پس از [[حضرت موسى]] علیه السلام، نگارش [[انجیل|اناجیل]] به دست ۴ تن و اختلاف آنها با یکدیگر، نامعقول و توجیه‌ناپذیر بودن بخشى از آموزه‌هاى کتاب مقدس و... اشاره کرده اند.  
# تحريف به كاهش؛ يعنى حذف بخشى از حروف، واژه‌ها يا جملات متن
 
# تحريف به تبديل و جابه‌جايى كه در آن كلماتى جايگزين واژه‌هاى مترادف يا غير مترادف مى‌شود، به گونه‌اى كه معنا را مخدوش كند.
 
# تحريف در لحن و گويش كه همان تغيير در حركات و نحوه اداى واژگان است، به گونه‌اى كه معناى اصلى كلمه فهميده نشود.
 
  
واژه تحريف به شكل مصدر در قرآن نيامده است؛ ولى آيات متعددی به انواع تحريف در آموزه‌هاى دينى [[اهل كتاب]] ناظر است. از جمله اين آيات، آياتى هستند كه با كاربرد واژگان هم خانواده با «تحريف»، نمونه‌هايى از تحريف‌ گرى در آموزه‌ها و سخنان دينى و الهى، به ويژه از سوى [[يهود]] را گزارش مى‌كنند؛ مانند آیه {{متن قرآن|«منَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‌...»}}.([[سوره نساء]]- 46)
+
مسلمانان اعتقاد دارند که هیچ یک از انواع تحریف به ساحت [[قرآن]] راه نیافته است. تا جایی که عالم گرانقدر [[شیعه]]، [[علامه حسن زاده آملی]] در این مورد می گوید: در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآن بین دفّتین که اول آن [[سوره حمد|فاتحه]] و آخر آن [[سوره ناس|ناس]] است، همانی است که بر [[پیامبر اسلام|پیامبر خاتم]] صلّی الله علیه وآله و سلم انزالاً و تنزیلاً [[وحی]] شده است، و ترتیب [[سوره|سور]] و [[آیه|آیات]]، همه به فرمان حق سبحانه است و اگر کسی خلاف این حکم را مدعی است، علاوه بر این که رساله ای در ردّ آن نوشته ام و براهین قاطعه آورده ام، با چنان کس به [[مباهله]] حاضرم.<ref> هزار و یک نکته، صفحه ۱۰۲. </ref>
 
 
بر اساس آنچه گفته شد بيشتر مفسّران و قرآن‌پژوهان نخستين، متأخر و معاصر، كتاب مقدس را تحريف شده و فاقد ساختار وحيانى دانسته و بر اين باورند كه افزون بر تحريف معنوى، انواع تحريف لفظى نيز در آن راه يافته است.
 
 
 
اين گروه از صاحب نظران در اثبات ادعاى خويش افزون بر آيات بررسى شده، به مواردى همچون اختلاف نسخه‌هاى سه‌گانه عبرى، سُريانى و يونانى عهد قديم، تاريخ تدوين، عدم تواتر و نگارش آن قرنها پس از [[حضرت موسى]] عليه السلام، نگارش اناجيل به دست 4 تن و اختلاف آنها با يكديگر، نامعقول و توجيه‌ناپذير بودن بخشى از آموزه‌هاى كتاب مقدس و... اشاره کرده اند.
 
 
 
==اعتقاد مسلمانان در مورد عدم تحریف در قرآن==
 
مسلمانان اعتقاد دارند که هیچ یک از انواع تحریف به ساحت قرآن راه نیافته است. تا جایی که عالم گرانقدر شیعه؛ علامه حسن زاده آملی در این مورد می گوید:
 
 
 
در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآن بین دفّتین که اول آن فاتحه و آخر آن ناس است.همانی است که بر خاتم صلّی علیه وآله و سلم انزالاً و تنزیلاً وحی شده است ،و ترتیب سور و آیات،همه به فرمان حق، سبحانه است و اگر کسی خلاف این حکم را مدعی است . علاوه بر این که رساله ای در ردّ آن نوشته ام و براهین قاطعه آورده ام ، با چنان کس به [[مباهله]] حاضرم. <ref> هزار ویک نکته ، صفحه 102 </ref>
 
  
 
==ادله عدم تحریف قرآن==
 
==ادله عدم تحریف قرآن==
سطر ۳۸: سطر ۳۰:
 
===ادله عقلی===
 
===ادله عقلی===
  
دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با [[عقل]] ثابت می­شود که به دو بیان قابل طرح است:<ref>آیت الله جوادی آملی؛ نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، اول، 1382ش، ص41.</ref>
+
دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با [[عقل]] ثابت می ­شود که به دو بیان قابل طرح است:<ref>آیت الله جوادی آملی؛ نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، اول، ۱۳۸۲ش، ص۴۱.</ref>
  
====ضرورت اتمام حجّت‌====
+
'''ضرورت اتمام حجّت‌:'''
  
ضرورت ابلاغ [[احكام]] الهى و اتمام حجت بر مردم از برنامه‌هاى رسالت [[پيامبران]] است كه قرآن بر آن تأكيد كرده ­است و خداوند بر اساس چنين حكمتى است كه‌ پيامبران را براى هدايت و ابلاغ پيام هاى الهى به سوى مردم گسيل داشته است و كتاب هاى آسمانى نيز چنين وظيفه‌اى را برعهده دارند؛ يعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مى‌كنند. از سوى ديگر، قرآن در مقايسه با ساير كتاب هاى آسمانى دو ويژگى منحصر به فرد دارد؛ يكى جهانى و همگانى بودن؛ و ديگرى جاودانگى و هميشگى بودن و خاتميت رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و عدم امكان نسخ آن با دين يا كتاب آسمانى ديگر، همگی مبيّن جاودانگى قرآن است.
+
ضرورت ابلاغ [[احکام]] الهى و اتمام حجت بر مردم از برنامه‌هاى رسالت [[پیامبران]] است که قرآن بر آن تأکید کرده ­و خداوند بر اساس چنین حکمتى است که‌ پیامبران را براى هدایت و ابلاغ پیام هاى الهى به سوى مردم گسیل داشته است و کتاب هاى آسمانى نیز چنین وظیفه‌اى را برعهده دارند؛ یعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مى‌کنند. از سوى دیگر، قرآن در مقایسه با سایر کتاب هاى آسمانى دو ویژگى منحصر به فرد دارد؛ یکى جهانى و همگانى بودن؛ و دیگرى جاودانگى و همیشگى بودن. و خاتمیت رسالت [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله و عدم امکان [[نسخ]] آن با [[دین|دین]] یا کتاب آسمانى دیگر، همگی مبین جاودانگى قرآن است.
  
با چنين فرضى مى‌بايست قرآن، افزون بر عصر نزول تمام اعصار تا قيامت ابلاغگرى پيام هاى خداوند و حيثيّت حجت بودن خود را حفظ كند؛ زيرا تنها در اين صورت است كه وظيفه هدايتگرى را به انجام رسانده و حكمت رسالت جاويد پيامبر صلی الله علیه و آله كه كامل شدن حجت بر جهانيان است، تحقق يافته است.
+
با چنین فرضى مى‌بایست قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا [[قیامت|قیامت]]، ابلاغگرى پیام هاى [[الله|خداوند]] و حیثیت حجت بودن خود را حفظ کند؛ زیرا تنها در این صورت است که وظیفه هدایتگرى را به انجام رسانده و حکمت [[نبوت|رسالت]] جاوید پیامبر صلی الله علیه و آله که کامل شدن حجت بر جهانیان است، تحقق یافته است.
  
حال اگر كسى تحريف قرآن را هر چند به معناى كاستى در آيات قرآن، محتمل بداند و برايش دليل اقامه كند، حجيت قرآن را مخدوش ساخته و حيثيت هدايتگرى آن را زير سؤال برده ­است؛ چون قرآنى حجت كامل بر مردم است كه به طور کامل به مردم رسيده باشد و با احتمال تحريف فى الجمله، بخشى از پيام هاى هدايتگر الهى از آن‌ حذف مى‌شود و با سقوط بخشى از حجت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زيرا فرض آن بود كه حجت بدون نقص و كاستى به مردم رسيده است و تنها در اين صورت است كه امر تكليف و نظام پاداش و كيفر به صورت جامع شكل گرفته است. بنابراين با احتمال تحريف، نه تنها حجيت قرآن و كامل بودن حجت خدا بر مردم زير سؤال مى‌رود؛ بلكه دوام نبوت و استمرار رسالت پيامبر صلی الله علیه و آله نيز مورد اشكال خواهد بود و در نتيجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امت هاى پيشين پيامبرى جديد و كتابى نو، كامل و جامع حجيت براى مردم ارائه كند؛ در حالى ‌كه چنين امرى قطعاً پس از رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله منتفى است.
+
حال اگر کسى تحریف قرآن را هر چند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده ­است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که به طور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فى الجمله، بخشى از پیام هاى هدایتگر الهى از آن‌ حذف مى‌شود و با سقوط بخشى از حجت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زیرا فرض آن بود که حجت بدون نقص و کاستى به مردم رسیده است و تنها در این صورت است که امر تکلیف و نظام پاداش و کیفر به صورت جامع شکل گرفته است. بنابراین با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خدا بر مردم زیر سؤال مى‌رود؛ بلکه دوام [[نبوت]] و استمرار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مورد اشکال خواهد بود و در نتیجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امت هاى پیشین پیامبرى جدید و کتابى نو، کامل و جامع حجیت براى مردم ارائه کند؛ در حالى ‌که چنین امرى قطعاً پس از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منتفى است.
  
بر اين اساس از نظر عقل برهانى، خاتميت رسالت پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله با عدم امكان راهيابى هر گونه تحريف در قرآن براى بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدايتگرى آنان، ملازمه كامل دارد.
+
بر این اساس از نظر عقل برهانى، خاتمیت رسالت [[پیامبر اسلام|پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله با عدم امکان راهیابى هر گونه تحریف در قرآن - براى بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگرى آن -، ملازمه کامل دارد.
  
====رابطه ناگسست اعجاز با عدم تحريف قرآن‌====
+
'''رابطه اعجاز قرآن با عدم تحریف‌:'''
  
اعجاز قرآن با ادلّه خاص خودش نظير هماوردطلبى قرآن اثبات مى‌گردد و امرى مسلم ميان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحريف‌ناپذيرى آن با برهان عقلى اثبات‌پذير است؛ يعنى عقل حكم مى‌كند كه اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد كه هست، اين كتاب مى‌بايست ضرورتاً دچار هيچ‌گونه تحريف به فزونى يا كاستى نشده باشد و پذيرش احتمال تحريف به معناى نفى اعجاز آن است.
+
[[اعجاز قرآن]] با ادلّه خاص خودش نظیر هماوردطلبى قرآن ([[تحدی در قرآن|تحدّی]]) اثبات مى‌گردد و امرى مسلم میان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحریف‌ناپذیرى آن با برهان عقلى اثبات‌پذیر است؛ یعنى عقل حکم مى‌کند که اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد که هست، این کتاب مى‌بایست ضرورتاً دچار هیچ‌گونه تحریف به فزونى یا کاستى نشده باشد و پذیرش احتمال تحریف به معناى نفى اعجاز آن است.
  
تبيين اين ملازمه چنين است: درستى تحريف به زيادى، معنايش آن است كه اشخاصى توانسته‌اند سوره‌اى همسان با قرآن بياورند و اين همسانى به گونه‌اى است كه نمى‌شود اين بخش فزونى را از قرآن تشخيص داد. ارائه آيات و سوره‌ها در اين‌ سطح از همسانى به معناى فروپاشى تحدّى و نتيجه‌اش ساقط شدن اعجاز قرآن است كه قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیه­ای از آیات قرآن بیاورد.
+
تبیین این ملازمه چنین است: درستى تحریف به زیادى، معنایش آن است که اشخاصى توانسته‌اند [[سوره|سوره‌اى]] همسان با قرآن بیاورند و این همسانى به گونه‌اى است که نمى‌شود این بخش فزونى را از قرآن تشخیص داد. ارائه [[آیه|آیات]] و سوره‌ها در این‌ سطح از همسانى به معناى فروپاشى [[تحدی|تحدّى]] و نتیجه‌اش ساقط شدن اعجاز قرآن است که قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیات قرآن بیاورد.
 
   
 
   
 
===ادله نقلی===
 
===ادله نقلی===
  
ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است که از باب نمونه به برخی از آنها اشاره می­کنیم:<ref>آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص207.</ref>
+
ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است،<ref>آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۷.</ref> از جمله:
  
====آيات دالّ بر عدم تحريف قرآن====
+
'''آیات دالّ بر عدم تحریف قرآن:'''
  
* آیه اول: {{متن قرآن|«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»}}.<ref>[[سوره حجر]]، آیه 9.</ref> همانا ما ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم و به يقين آن را حفظ خواهيم نمود.
+
*آیه اول: {{متن قرآن|«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»}}؛<ref>[[سوره حجر]]، آیه ۹.</ref> همانا ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم نمود.
  
اين آيه به صراحت دلالت دارد كه قرآن از تحريف محفوظ مانده و تا ابد نيز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحريف­ كنندگان از كتاب خود دفاع خواهد كرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خيانت به سوى قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغيير و تبديل به وجود بياورند.
+
این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف­ کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوى قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل به وجود بیاورند.
  
* آيه دوم: {{متن قرآن|«وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ. لايَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»}}<ref>[[سوره فصلت]]، آیه 41 و 42.</ref> و اين قرآن، كتابى است قطعاً شكست ناپذير است و هيچ گونه باطلى نه از پيش‌رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى‌آيد؛ چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته­ی ستايش، نازل شده ­است.
+
*آیه دوم: {{متن قرآن|«وَ إِنَّهُ لَکتابٌ عَزِیزٌ. لایأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِیدٍ»}}؛<ref>[[سوره فصلت]]، آیه ۴۱ و ۴۲.</ref> و این قرآن، کتابى است قطعاً شکست ناپذیر است و هیچ گونه باطلى نه از پیش‌رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى‌آید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته­ی ستایش، نازل شده ­است.
  
اين آيه شريفه، قرآن مجيد را از انواع و اقسام باطل، پاك و آن را از ساحت مقدس قرآن، دور معرفى مى‌كند؛ زيرا اگر در كلامى، نفى متوجه طبيعت و موجوديت چيزى گردد، تمام افراد و مصاديق آن را نفى خواهد كرد و اين آيه هم نيز طبيعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى كرده­ است. بنابراين هيچ گونه بطلان كه تحريف نيز يكى از مصاديق آن است، نمى‌تواند به ساحت قدس قرآن راه يابد.
+
این آیه شریفه، قرآن مجید را از انواع و اقسام [[باطل]]، پاک و آن را از ساحت مقدس قرآن، دور معرفى مى‌کند؛ زیرا اگر در کلامى، نفى متوجه طبیعت و موجودیت چیزى گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفى خواهد کرد و این آیه هم نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى کرده­ است. بنابراین هیچ گونه بطلان که تحریف نیز یکى از مصادیق آن است، نمى‌تواند به ساحت قدس قرآن راه یابد.
  
* آیه سوم: {{متن قرآن|«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَاللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ‌»}}<ref>[[سوره توبه]]، آيه 32.</ref>؛ مى‌خواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خويش‌) خاموش كنند، ولى خداوند نمى‌گذارد تا اين كه نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد.
+
*آیه سوم: {{متن قرآن|«یرِیدُونَ أَنْ یطْفِؤُا نُورَاللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ‌»}}؛<ref>[[سوره توبه]]، آیه ۳۲.</ref> مى‌خواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خویش‌) خاموش کنند، ولى خداوند نمى‌گذارد تا این که نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید.
  
از اين آيه مى‌توان براى اثبات پيراستگى قرآن از تحريف بهره گرفت؛ زيرا خداى سبحان قرآن را نور معرفى كرده­است؛ {{متن قرآن|«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ‌»}}<ref>[[سوره مائده]]، آيه 15.</ref> و آيه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حكايت دارد و يكى از برجسته‌ترين نمونه اراده بدخواهان، از بين بردن قرآن است كه با شيوه‌هاى مختلف دنبال شده ­است.
+
از این آیه مى‌توان براى اثبات پیراستگى قرآن از تحریف بهره گرفت؛ زیرا خداى سبحان قرآن را نور معرفى کرده ­است؛ {{متن قرآن|«قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ‌»}}<ref>[[سوره مائده]]، آیه ۱۵.</ref> و آیه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حکایت دارد و یکى از برجسته‌ترین نمونه اراده بدخواهان، از بین بردن قرآن است که با شیوه‌هاى مختلف دنبال شده ­است. نابود کردن اساس قرآن و تحریف آن به منظور بر جاى گذاشتن کتابى تحریف شده و نامعتبر، یکى از این شیوه‌هاست. آنان همان‌ گونه که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد، خود نیز تلاش مى‌کردند که قرآن را تغییر دهند یا با آوردن کتابى همسان با آن معارضه کنند و همه این ها مصادیق اطفاء نور الهى است.
  
نابود كردن اساس قرآن و تحريف آن به منظور بر جاى گذاشتن كتابى تحريف شده و نامعتبر، يكى از اين شيوه‌هاست. آنان همان‌ گونه كه به حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله پيشنهاد كردند كه قرآن را تغيير دهد، خود نيز تلاش مى‌كردند كه قرآن را تغيير دهند يا با آوردن كتابى همسان با آن معارضه كنند و همه اين ها مصاديق اطفاء نور الهى است.
+
بر اساس این آیه، دشمنان قرآن مى‌خواهند نور خداوند را خاموش کنند، خداوند در پاسخ آنان مى‌توانست بگوید که قرآن بسان نور خورشید است که انسان قادر به خاموش کردن آن نمى‌باشد لیکن چنین تعبیرى را روا ندانست؛ زیرا نور خورشید نیز یک روز خاموش مى‌شود؛ {{متن قرآن|«إِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ‌»}}.<ref>[[سوره تکویر]]، آیه ۱.</ref> اما نور قرآن هرگز خاموش‌ نخواهد شد؛ از این‌ رو از قرآن به نور خداوند یاد نمود و این همان نورى است که حتى پس از خاموش شدن نور خورشید، منور خواهد ماند. بنابراین با بکار بردن تعبیر نور خداوند درباره قرآن خواست به کافران تفهیم کند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.<ref>آیت الله جوادی آملی؛ پیشین، ص۶۹.</ref>
  
بر اساس اين آيه، دشمنان قرآن مى‌خواهند نور خداوند را خاموش كنند، خداوند در پاسخ آنان مى‌توانست بگويد كه قرآن بسان نور خورشيد است كه انسان قادر به خاموش کردن آن نمى‌باشد ليكن چنين تعبيرى را روا ندانست؛ زيرا نور خورشيد نيز يك روز خاموش مى‌شود؛ {{متن قرآن|«إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ‌»}}.<ref>[[سوره تكوير]]، آيه 1.</ref>، اما نور قرآن هرگز خاموش‌ نخواهد شد؛ از اين‌ رو از قرآن به نور خداوند ياد نمود و اين همان نورى است كه حتى پس از خاموش شدن نور خورشيد، منور خواهد ماند. بنابراين با بكار بردن تعبير نور خداوند درباره قرآن خواست به كافران تفهيم كند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.<ref>آیت الله جوادی آملی؛ پیشین، ص69.</ref>
+
'''روایات:'''
  
====روایات====
+
روایات مشهور [[حدیث ثقلین|ثقلین]] که از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلین، گروه احادیثى است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در این احادیث، [[عترت]] یعنى [[اهل البیت|اهل­ بیت]] علیهم السلام و [[قرآن]] را جانشین خود معرفى فرموده و این که این دو ثقل، غیرقابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروى کنند و آن‌ها را از هم جدا نسازند. این گونه روایات از طریق [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]] به طور فراوان نقل شده است، لذا با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق مى‌توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود:<ref>آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیرالقرآن، ص۲۱۰. </ref>
  
روايات مشهور ثقلين كه از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلين، گروه احاديثى است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در اين احاديث، عترت يعنى اهل­ بيت علیهم السلام و [[قرآن]] را جانشين خود معرفى فرموده و اين كه اين دو ثقل، غيرقابل انفكاك از يكديگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است كه از آن دو پيروى كنند و آن‌ها را از هم جدا نسازند. اين گونه روايات از طريق شيعه و سنى به طور فراوان نقل شده است لذا با مضمون اين احاديث به دو شكل و طريق مى‌توان بر عدم تحريف قرآن استدلال نمود:<ref>آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیرالقرآن، ص210. </ref>
+
'''شکل اول استدلال:'''
  
'''شكل اول استدلال:'''
+
قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که [[امت]] اسلامى نتواند به [[قرآن]] تمسک جوید و از آن پیروى کند؛ زیرا در صورت تحریف، قسمتى از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتى که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن - که صریح اخبار ثقلین است - تا روز قیامت باقى و پابرجاست. از این مطلب نتیجه می­ گیریم که قول به تحریف، باطل و غیرقابل اعتبار مى‌باشد.
  
قائل شدن به تحريف قرآن مستلزم اين است كه امت اسلامى نتواند به قرآن تمسك جويد و از آن پيروى كند زيرا در صورت تحريف، قسمتى از قرآن از بين رفته و از حجيت و مدرك بودن ساقط شده است، در صورتى كه وجوب تبعيت از قرآن و تمسك به آن - كه صريح اخبار ثقلين است - تا روز قيامت باقى و پابرجاست.
+
'''شکل دوم استدلال:'''
  
از اين مطلب نتیجه می­گیریم که قول به تحريف، باطل و غیرقابل اعتبار مى‌باشد.
+
شکل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلین بر عدم تحریف قرآن، این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و اعتبار است. لذا کسانى که به تحریف قائل هستند در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به [[ائمه اطهار|ائمه]] هدى علیهم السلام مراجعه نموده، در صورت تأیید و امضاى آنان می­­ توانند از قرآن فعلى تبعیت کنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحریف، حجیت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضاى اهل بیت علیهم السلام خواهد بود. ولى از اخبار [[خبر متواتر|متواتر]] «ثقلین» چنین برمى‌آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکى از دو مرجع اصیل اسلامى است، یکى قرآن و دیگرى اهل بیت علیهم السلام که از این دو مدرک باید مستقلاً پیروى شود و از آن روایت چنین استفاده مى‌شود که قرآن، ثقل اکبر و بزرگ‌ترین حجت است و اهل ­بیت علیهم السلام نیز ثقل اصغر می­ باشد؛ بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیت استقلالى بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل ­بیت علیهم السلام، یعنى «ثقل اصغر» متوقف سازیم؟!
  
'''شكل دوم استدلال:'''
+
===اهتمام پیامبر و مسلمین به قرآن===
  
شكل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلين بر عدم تحريف قرآن، اين است كه اعتقاد به تحريف قرآن موجب سقوط قرآن از حجيت و اعتبار است. لذا كسانى كه به تحريف قائل هستند در تمسك نمودن به قرآن موجود بايد به ائمه هدى علیه السلام مراجعه نموده، در صورت تأييد و امضاى آنان می­­توانند از قرآن فعلى تبعيت كنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحريف، حجيت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضاى اهل بيت علیهم السلام خواهد بود ولى از اخبار متواتر «ثقلين» چنين برمى‌آيد كه خود قرآن يك حجت و مدرك مستقل و يكى از دو مرجع اصيل اسلامى است يكى قرآن و ديگرى اهل بيت علیهم السلام كه از اين دو مدرك بايد مستقلاً پيروى شود و از آن روايت چنين استفاده مى‌شود كه قرآن، ثقل اكبر و بزرگ‌ترين حجت است و اهل­بيت علیهم السلام نيز ثقل اصغر می­باشد؛ بنابراين چگونه ممكن است كه قرآن را از حجيت استقلالى بياندازيم و حجت بودن آن را به اهل ­بيت علیهم السلام، يعنى «ثقل اصغر» متوقف سازيم؟!
+
شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط [[قرآن]] دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی می­ کند:
  
==شواهد دال بر عدم تحریف قرآن==
+
قرآن، بزرگترین [[معجزه]] پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده و از ابتداى نزول، [[پیامبر اسلام|پیغمبر اکرم]] صلی الله علیه و آله به آیات آن [[تحدی|تحدّى]] می­ نمود و دلیل صدق دعوى خود قرار می­ داد و همان طور که می­ دانیم قرآن [[آیه|آیه]] آیه و [[سوره]] سوره نازل شده است و چون پایه و اساس [[دین|دین]]، و وسیله دعوت پیغمبر صلی الله علیه و آله بود، از همان روز اول اهتمام بسیار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول آیات، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله براى مسلمانان قرائت می ­کردند و آنان ضبط و حفظ می ­نمودند و در مواقع لازم براى مشرکین و [[یهود|یهود]] و [[نصاری|نصارى]] تلاوت و آنان را به دین مبین دعوت می نمودند و عده ­ای به نام کتّاب [[وحی|وحى]] معروف بودند و آیاتى که نازل می ­شد، می ­نوشتند و هر چه تعداد مسلمین بیشتر می­ شد، اهتمامشان در این امر بیشتر مى‌شد و چه بسیار از آنها که تمام قرآن را ضبط و حفظ کرده بودند و هر چند مرتبه بر پیغمبر صلی الله علیه و آله [[تلاوت قرآن|تلاوت]] می­ نمود.<ref>طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، دوم، ج‌۱، ص۱۳ و ۱۴.</ref>
  
شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط قرآن دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی می­کند:
+
بنابراین [[جمع قرآن|جمع آورى قرآن]] در عصر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با دستور مستقیم آن بزرگوار انجام گرفته است. پس نتیجه می ­گیریم که قرآن در زمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور و نظارت مستقیم شخص آن حضرت جمع آورى شده بود و کوچک‌ترین احتمال تحریف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره می ­کنیم:<ref> آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۴۸.</ref>
  
===اهتمام پیامبر (ص) و صحابه به قرآن===
+
#گروهى از [[محدث|محدثین]] مانند ابن ابى شیبه، [[احمد بن حنبل]]، ترمذى، نسائى، ابن حبان، حاتم، بیهقى و ضیاء مقدسى از [[ابن عباس]] نقل کرده‌اند که به [[عثمان بن عفان|عثمان]] گفتند: چه عاملى سبب شد که شما [[سوره انفال]] را که از [[مثانی (اسامی و اوصاف قرآن)|مثانى]] بود و [[سوره توبه|سوره برائت]] که از مئین بود، یک جا و پهلوى هم نوشتید و از میان آنها «[[بسم الله الرحمن الرحیم|بسم اللّه]]» را برداشتید و هر دو را در کنار سوره‌هاى بزرگ «طوال» قرار دادید؟ عثمان گفت: در دوران پیغمبر صلی الله علیه و آله سوره‌اى که داراى آیات متعدد بود، نازل شد. آن بزرگوار نویسندگان وحى را مى‌خواست و دستور مى‌داد که این سوره را در کنار فلان سوره قرار دهید و گاهى نیز چند آیه نازل مى‌شد و دستور مى‌داد که این آیات را در فلان سوره‌اى که داراى فلان آیات است، قرار دهید. همه این ها به دستور [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و با نظر وى انجام مى‌گرفت. عثمان اضافه کرد که سوره انفال اولین سوره‌اى است که در [[مدینه]] نازل شده و سوره برائت آخرین سوره قرآن است که فرود آمده است، ولى داستان نزول هر دو سوره شبیه هم بود و دستورات و مضمون آیاتشان با هم سنخیت داشت. به این جهت من فکر کردم که هر دو سوره از یک باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله که از دنیا رحلت نمود، بیان نکرد که آیا سوره برائت از انفال است یا نه؟ روى این اصل، من هم آنها را پهلوى هم و بدون این که «بسم اللّه» در میان‌شان فاصله باشد، نوشتم و در کنار سوره‌هاى بزرگ قرار دادم.
 +
#طبرانى و [[ابن عساکر|ابن عساکر]] از شعبى نقل کرده‌اند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله شش نفر از [[انصار]]، [[قرآن]] را جمع آورى کرده بودند: [[ابی بن کعب|ابى بن کعب]]، [[زید بن ثابت|زید بن ثابت]]، [[معاذ بن جبل]]، ابو درداء، سعد بن عبید و ابوزید و علاوه بر آنان مجمع بن جاریه نیز به جز دو یا سه سوره، همه قرآن را ضبط کرده بود.
 +
#قتاده نقل مى‌کند که از [[انس بن مالک|انس بن مالک]] پرسیدم در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله چه کسى قرآن را جمع‌آورى کرده بود؟ گفت: چهار تن که همه آن‌ها از «انصار» بودند: ابى ابن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابو زید.
 +
#مسروق مى‌گوید: روزى [[عبدالله بن عمر|عبداللّه بن عمر]] از [[ابن مسعود|عبداللّه بن مسعود]] یاد کرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زیرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى‌فرمود: قرآن را از چهار نفر فراگیرد: عبداللّه بن مسعود، سالم، معاذ و ابى بن کعب.
 +
#نسائى با سند صحیح از عبداللّه بن عمر نقل مى‌کند که گفت: من قرآن را جمع آورى کرده بودم و هر شب یک بار مى‌خواندم و چون این جریان به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه یک بار بخوان!
  
قرآن، بزرگترين معجزه [[پيامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله بوده و از ابتداى نزول، پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله به آيات آن تحدّى مي­نمود و دليل صدق دعوى خود قرار مي­داد و همان طور که می­دانیم قرآن آيه آيه و سوره سوره نازل شده است و چون پايه و اساس دين، و وسيله دعوت پيغمبر صلی الله علیه و آله و مسلمين بود. از همان روز اول اهتمام بسيار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول، پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله براى مسلمانان قرائت می­کردند و آنان ضبط و حفظ می­نمودند و در مواقع لازم براى مشركين و يهود و نصارى تلاوت و آنان را به دين مبين دعوت مي­نمودند و عده­ای به نام كتاب وحى معروف بودند و آياتى كه نازل مي­شد، مي­نوشتند و هر چه تعداد مسلمين بیشتر می­شد، اهتمامشان در اين امر بيشتر مى‌شد و چه بسيار از آنها كه تمام قرآن را ضبط و حفظ كرده بودند و هر چند مرتبه بر پيغمبر صلی الله علیه و آله تلاوت مي­نمود.<ref>طیب، سید عبدالحسین؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، دوم، ج‌1، ص13 و 14.</ref>
+
بنابراین اهتمام مسلمانان به [[حفظ قرآن|حفظ]] و حراست قرآن به حدى بود که اگر جزئى از قرآن کم مى‌شد همه دانسته و به مقابله برمى‌خاستند.<ref>قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، سوم، ۱۳۷۷ش، ج‌۵، ص۳۳.</ref> در تفسیر خازن تألیف محمد بن ابراهیم بغدادى صوفى مى‌خوانیم که کلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سى و دو، و حروف آن نه هزار و نود و نه است. این شمارش، اهتمام مسلمین را به قرآن مجید نشان مى‌دهد.<ref>همان، ج۴، ص۳۴۰.</ref> فرید وجدى در دائرة المعارف اهتمام مسلمین را در حفظ و تألیف و تعلیم قرآن دلیل عدم تحریف آن دانسته و گوید اهتمامی که مسلمین بر قرآن داشتند، احتمال نقصان آن را از میان برمی­ دارد.
  
بنابراین جمع آورى قرآن در عصر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با دستور مستقيم آن بزرگوار انجام گرفته است پس نتیجه می­گیریم كه قرآن در زمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور و نظارت مستقيم شخص آن حضرت جمع آورى شده بود و كوچك‌ترين احتمال تحريف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره می­کنیم:<ref> آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص248.</ref>
+
این همان دلیل متقنى است که [[سید مرتضی]] علم ­الهدى بنابر آنچه در مقدمه [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]] است به آن تمسّک جسته و گفته: «علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقایع بزرگ است و علماء مسلمین در حفظ و حمایت آن کوشیده‌اند، چطور ممکن است که با آن عنایت صادقه و ضبط شدید تغییرى یا نقصانى در آن راه یابد؟».  
  
# گروهى از محدثين مانند ابن ابى شيبه، احمد بن حنبل، ترمذى، نسائى، ابن حبان، حاتم، بيهقى و ضياء مقدسى از ابن عباس نقل كرده‌اند كه به عثمان گفتند: چه عاملى سبب شد كه شما [[سوره انفال]] را كه از مثانى بود و سوره برائت كه از مئين بود، يك جا و پهلوى هم نوشتيد و از ميان آنها «بسم اللّه» را برداشتيد و هر دو را در كنار سوره‌هاى بزرگ «طوال» قرار داديد؟ عثمان گفت: در دوران پيغمبر صلی الله علیه و آله سوره‌اى كه داراى آيات متعدد بود، نازل شد. آن بزرگوار نويسندگان وحى را مى‌خواست و دستور مى‌داد كه اين سوره را در كنار فلان سوره قرار دهيد و گاهى نيز چند آيه نازل مى‌شد و دستور مى‌داد كه اين آيات را در فلان سوره‌اى كه داراى فلان آيات است، قرار دهيد. همه اين ها به دستور [[پيامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و با نظر وى انجام مى‌گرفت. عثمان اضافه كرد كه سوره انفال اولين سوره‌اى است كه در [[مدينه]] نازل شده و سوره برائت آخرين سوره قرآن است كه فرود آمده است ولى داستان نزول هر دو سوره شبيه هم بود و دستورات و مضمون آياتشان با هم سنخيت داشت. به اين جهت من فكر كردم كه هر دو سوره از يك باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف ديگر رسول خدا صلی الله علیه و آله كه از دنيا رحلت نمود، بيان نكرد كه آيا سوره برائت از انفال است يا نه؟ روى اين اصل، من هم آنها را پهلوى هم و بدون اين كه «بسم اللّه» در ميان‌شان فاصله باشد، نوشتم و در كنار سوره‌هاى بزرگ قرار دادم.
+
[[علامه طباطبائى]] نیز در کتاب «[[قرآن در اسلام (کتاب)|قرآن در اسلام]]» در این زمینه فرموده: «آیات قرآنى در دست عامه مسلمانان بود و براى نگهدارى آنچه داشتند کمال جدیت را به خرج می ­دادند، علاوه بر آن گروه زیادى از [[صحابه]] و [[تابعین|تابعین]] قاری قرآن بودند و کارى جز آن نداشتند و جمع آورى قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می ­گرفت و همگان مصحفى را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذیرفتند و نسخه ­هائى از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نکردند».
# طبرانى و ابن عساكر از شعبى نقل كرده‌اند كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله شش نفر از انصار، [[قرآن]] را جمع آورى كرده بودند: ابى بن كعب، زيد بن ثابت، معاذ بن جبل، ابو درداء، سعد بن عبيد و ابوزيد و علاوه بر آنان مجمع بن جاريه نيز به جز دو يا سه سوره، همه قرآن را ضبط كرده بود.
 
# قتاده نقل مى‌كند كه از انس بن مالك پرسيدم در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله چه كسى قرآن را جمع‌آورى كرده بود؟ گفت: چهار تن كه همه آن‌ها از «انصار» بودند: ابى ابن كعب، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت و ابو زيد.
 
# مسروق مى‌گويد: روزى عبداللّه بن عمر از عبداللّه بن مسعود ياد كرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زيرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيدم كه مى‌فرمود: قرآن را از چهار نفر فراگيرد: عبداللّه بن مسعود، سالم بن معاذ و ابى بن كعب.
 
# نسائى با سند صحيح از عبداللّه بن عمر نقل مى‌كند كه گفت: من قرآن را جمع آورى كرده بودم و هر شب يك بار مى‌خواندم و چون اين جريان به گوش پيامبر صلی الله علیه و آله رسيد، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه يك بار بخوان!
 
  
===اهتمام مسلمین به قرآن===
+
[[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام با این که خودش قرآن مجید را به [[ترتیب نزول سوره ها|ترتیب نزول]] جمع آورى کرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت.<ref>قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ششم، ۱۳۷۱ ش، ج‌۵، ص۲۷۲.</ref>
 
 
اهتمام مسلمانان به حفظ و حراست قرآن به حدى بود كه اگر جزئى از قرآن كم مى‌شد همه دانسته و به مقابله برمى‌خاستند<ref>قرشی، سید علی اکبر؛ تفسير أحسن الحديث، تهران، بنیاد بعثت، سوم، 1377ش، ج‌5، ص33.</ref>، در تفسير خازن تأليف محمد بن ابراهيم بغدادى صوفى مى‌خوانيم كه كلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سى و دو و حروف آن نه هزار و نود و نه است. اين شمارش، اهتمام مسلمين را به قرآن مجيد نشان مى‌دهد.<ref>همان، ج4، ص340.</ref> فريد وجدى در دائرة المعارف اهتمام مسلمين را در حفظ و تأليف و تعليم قرآن دليل عدم تحريف آن دانسته و گويد اهتمامي كه مسلمين بر قرآن داشتند، احتمال نقصان آن را از ميان برمي­دارد.
 
 
 
اين همان دليل متقنى است كه علم­الهدى بنابر آنچه در مقدمه مجمع البيان است به آن تمسّك جسته و گفته: علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقايع بزرگ است و علماء مسلمين در حفظ و حمايت آن كوشيده‌اند چطور ممكن است كه با آن عنايت صادقه و ضبط شديد تغييرى يا نقصانى در آن راه يابد؟ [[علامه طباطبائى]] در كتاب «قرآن در اسلام» در اين زمينه فرموده: آيات قرآنى در دست عامه مسلمانان بود و براى نگهدارى آنچه داشتند كمال جديت را به خرج مي­دادند، علاوه بر آن گروه زيادى از صحابه و تابعين قاری قرآن بودند و كارى جز آن نداشتند و جمع آورى قرآن در يك مصحف جلو چشم همه انجام مي­گرفت و همگان مصحفى را كه آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذيرفتند و نسخه­هائى از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نكردند.
 
 
 
امام على علیه السلام با اين كه خودش قرآن مجيد را به ترتيب نزول جمع آورى كرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذيرفت.<ref>قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ششم، 1371 ش، ج‌5، ص272.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 +
==منابع==
  
==منابع==
+
*[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، جلد ۶، صفحه ۲۸۷.
* دائرة المعارف قرآن كريم، جلد صفحه 287.
+
*[[البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|البیان فی تفسیر القرآن]]، سید ابوالقاسم خویی، ص۲۶۲.
* ترجمه البيان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص262.
+
*هزار و یک نکته، حسن حسن زاده آملی.
* هزار و یک نکته، حسن حسن زاده آملی
+
*[http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، "ادله عدم تحریف قرآن"، سید حسین میر نور الهی، تاریخ بازیابی: ۲۹ آذر ۱۳۹۱.
* [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=44157 ادله عدم تحریف قرآن، سید حسین میر نور الهی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 29 آذر 1391.
 
  
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}
 
{{اعتقادات شیعه}}
 
{{اعتقادات شیعه}}
 +
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=نشده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب=
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها=
 +
|رعایت سطح مخاطب عام=
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای=
 +
|جامعیت=
 +
|رعایت اختصار=
 +
|سیر منطقی=
 +
}}
 +
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 
[[رده:قرآن]]
 
[[رده:قرآن]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۹

مسلمانان از شیعه و سنی معتقدند که قرآن کریم به همان شکلی که بر پیامبر اکرم نازل شده، بدون کم و زیاد، حفظ گردیده و «تحریف» نشده است. این اعتقاد متکی به ادله مختلف عقلی و نقلی (از قرآن و روایات) و شواهد تاریخیِ اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن است.

تحریف در لغت و اصطلاح

«تحریف» مصدر باب تفعیل از ریشه «حرف» است. معناى اصلى «حرف» را لبه، جانب، کناره و مرز دانسته‌اند. بر اساس این معنا، تحریف، به حاشیه بردن معناى لفظ و ایجاد نوعى دگرگونى و انحراف در مقصود گوینده است. دگرگونى یاد شده مى‌تواند از طریق جا به جا کردن واژه‌ها، اعراب آنها، تغییر ساختار جمله‌ها یا تفسیر نادرست آنها باشد.

برخى هم «تحریف» را به تغییر و تبدیل که جامع‌تر است، معنا کرده‌اند، با این تفاوت که در تحریف سعى بر القاى خلاف مقصود است. تحریف بر دگرگون ساختن سخنان شفاهى نیز اطلاق مى‌شود و اختصاص به سخنان مکتوب ندارد.

اما «تحریف» اصطلاحا از مباحث مهم کلامى است که به راهیابى تغییر در کتب آسمانى و یا عدم آن مى‌پردازد. این بحث در فرهنگ اسلامى به طور خاص درباره کتاب مقدس (عهد قدیم و جدید) و قرآن کریم مطرح مى‌شود.

همه اقسام تحریف را مى‌توان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى.

تحریف لفظى، تصرّف در ساختار الفاظ و عبارات است. تحریف معنوى، تفسیر و تأویل نادرست از لفظ و عبارت است، که برخلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام و بر اساس رأى شخصى و با انگیزه‌هاى خاص صورت مى‌پذیرد.

تحریف لفظى خود داراى اقسامى است:

  1. تحریف به فزونى؛ یعنى افزودن کلمه یا جمله‌اى به سخن و متن اصلى.
  2. تحریف به کاهش؛ یعنى حذف بخشى از حروف، واژه‌ها یا جملات متن.
  3. تحریف به تبدیل و جابه‌جایى؛ که در آن کلماتى جایگزین واژه‌هاى مترادف یا غیر مترادف مى‌شود، به گونه‌اى که معنا را مخدوش کند.
  4. تحریف در لحن و گویش؛ که همان تغییر در حرکات و نحوه اداى واژگان است، به گونه‌اى که معناى اصلى کلمه فهمیده نشود.

واژه «تحریف» به شکل مصدر در قرآن نیامده است؛ ولى آیات متعددی به انواع تحریف در آموزه‌هاى دینى اهل کتاب ناظر است. از جمله این آیات، آیاتى هستند که با کاربرد واژگان هم خانواده با «تحریف»، نمونه‌هایى از تحریف‌ گرى در آموزه‌ها و سخنان دینى و الهى، به ویژه از سوى یهود را گزارش مى‌کنند؛ مانند آیه «منَ الَّذِینَ هادُوا یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‌...».[۱]

بر اساس آنچه گفته شد بیشتر مفسّران و قرآن‌پژوهان نخستین و معاصر، کتاب مقدس را تحریف شده و فاقد ساختار وحیانى دانسته و بر این باورند که افزون بر تحریف معنوى، انواع تحریف لفظى نیز در آن راه یافته است. این گروه از صاحب نظران در اثبات ادعاى خویش افزون بر آیات بررسى شده، به مواردى همچون اختلاف نسخه‌هاى سه‌گانه عبرى، سُریانى و یونانى عهد قدیم، تاریخ تدوین، عدم تواتر و نگارش آن قرنها پس از حضرت موسى علیه السلام، نگارش اناجیل به دست ۴ تن و اختلاف آنها با یکدیگر، نامعقول و توجیه‌ناپذیر بودن بخشى از آموزه‌هاى کتاب مقدس و... اشاره کرده اند.

مسلمانان اعتقاد دارند که هیچ یک از انواع تحریف به ساحت قرآن راه نیافته است. تا جایی که عالم گرانقدر شیعه، علامه حسن زاده آملی در این مورد می گوید: در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآن بین دفّتین که اول آن فاتحه و آخر آن ناس است، همانی است که بر پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله و سلم انزالاً و تنزیلاً وحی شده است، و ترتیب سور و آیات، همه به فرمان حق سبحانه است و اگر کسی خلاف این حکم را مدعی است، علاوه بر این که رساله ای در ردّ آن نوشته ام و براهین قاطعه آورده ام، با چنان کس به مباهله حاضرم.[۲]

ادله عدم تحریف قرآن

ادله عقلی

دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با عقل ثابت می ­شود که به دو بیان قابل طرح است:[۳]

ضرورت اتمام حجّت‌:

ضرورت ابلاغ احکام الهى و اتمام حجت بر مردم از برنامه‌هاى رسالت پیامبران است که قرآن بر آن تأکید کرده ­و خداوند بر اساس چنین حکمتى است که‌ پیامبران را براى هدایت و ابلاغ پیام هاى الهى به سوى مردم گسیل داشته است و کتاب هاى آسمانى نیز چنین وظیفه‌اى را برعهده دارند؛ یعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مى‌کنند. از سوى دیگر، قرآن در مقایسه با سایر کتاب هاى آسمانى دو ویژگى منحصر به فرد دارد؛ یکى جهانى و همگانى بودن؛ و دیگرى جاودانگى و همیشگى بودن. و خاتمیت رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عدم امکان نسخ آن با دین یا کتاب آسمانى دیگر، همگی مبین جاودانگى قرآن است.

با چنین فرضى مى‌بایست قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا قیامت، ابلاغگرى پیام هاى خداوند و حیثیت حجت بودن خود را حفظ کند؛ زیرا تنها در این صورت است که وظیفه هدایتگرى را به انجام رسانده و حکمت رسالت جاوید پیامبر صلی الله علیه و آله که کامل شدن حجت بر جهانیان است، تحقق یافته است.

حال اگر کسى تحریف قرآن را هر چند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده ­است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که به طور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فى الجمله، بخشى از پیام هاى هدایتگر الهى از آن‌ حذف مى‌شود و با سقوط بخشى از حجت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زیرا فرض آن بود که حجت بدون نقص و کاستى به مردم رسیده است و تنها در این صورت است که امر تکلیف و نظام پاداش و کیفر به صورت جامع شکل گرفته است. بنابراین با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خدا بر مردم زیر سؤال مى‌رود؛ بلکه دوام نبوت و استمرار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مورد اشکال خواهد بود و در نتیجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امت هاى پیشین پیامبرى جدید و کتابى نو، کامل و جامع حجیت براى مردم ارائه کند؛ در حالى ‌که چنین امرى قطعاً پس از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منتفى است.

بر این اساس از نظر عقل برهانى، خاتمیت رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با عدم امکان راهیابى هر گونه تحریف در قرآن - براى بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگرى آن -، ملازمه کامل دارد.

رابطه اعجاز قرآن با عدم تحریف‌:

اعجاز قرآن با ادلّه خاص خودش نظیر هماوردطلبى قرآن (تحدّی) اثبات مى‌گردد و امرى مسلم میان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحریف‌ناپذیرى آن با برهان عقلى اثبات‌پذیر است؛ یعنى عقل حکم مى‌کند که اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد که هست، این کتاب مى‌بایست ضرورتاً دچار هیچ‌گونه تحریف به فزونى یا کاستى نشده باشد و پذیرش احتمال تحریف به معناى نفى اعجاز آن است.

تبیین این ملازمه چنین است: درستى تحریف به زیادى، معنایش آن است که اشخاصى توانسته‌اند سوره‌اى همسان با قرآن بیاورند و این همسانى به گونه‌اى است که نمى‌شود این بخش فزونى را از قرآن تشخیص داد. ارائه آیات و سوره‌ها در این‌ سطح از همسانى به معناى فروپاشى تحدّى و نتیجه‌اش ساقط شدن اعجاز قرآن است که قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیات قرآن بیاورد.

ادله نقلی

ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است،[۴] از جمله:

آیات دالّ بر عدم تحریف قرآن:

  • آیه اول: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛[۵] همانا ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم نمود.

این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف­ کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوى قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل به وجود بیاورند.

  • آیه دوم: «وَ إِنَّهُ لَکتابٌ عَزِیزٌ. لایأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِیدٍ»؛[۶] و این قرآن، کتابى است قطعاً شکست ناپذیر است و هیچ گونه باطلى نه از پیش‌رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى‌آید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته­ی ستایش، نازل شده ­است.

این آیه شریفه، قرآن مجید را از انواع و اقسام باطل، پاک و آن را از ساحت مقدس قرآن، دور معرفى مى‌کند؛ زیرا اگر در کلامى، نفى متوجه طبیعت و موجودیت چیزى گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفى خواهد کرد و این آیه هم نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى کرده­ است. بنابراین هیچ گونه بطلان که تحریف نیز یکى از مصادیق آن است، نمى‌تواند به ساحت قدس قرآن راه یابد.

  • آیه سوم: «یرِیدُونَ أَنْ یطْفِؤُا نُورَاللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ‌»؛[۷] مى‌خواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خویش‌) خاموش کنند، ولى خداوند نمى‌گذارد تا این که نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید.

از این آیه مى‌توان براى اثبات پیراستگى قرآن از تحریف بهره گرفت؛ زیرا خداى سبحان قرآن را نور معرفى کرده ­است؛ «قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ‌»[۸] و آیه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حکایت دارد و یکى از برجسته‌ترین نمونه اراده بدخواهان، از بین بردن قرآن است که با شیوه‌هاى مختلف دنبال شده ­است. نابود کردن اساس قرآن و تحریف آن به منظور بر جاى گذاشتن کتابى تحریف شده و نامعتبر، یکى از این شیوه‌هاست. آنان همان‌ گونه که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد، خود نیز تلاش مى‌کردند که قرآن را تغییر دهند یا با آوردن کتابى همسان با آن معارضه کنند و همه این ها مصادیق اطفاء نور الهى است.

بر اساس این آیه، دشمنان قرآن مى‌خواهند نور خداوند را خاموش کنند، خداوند در پاسخ آنان مى‌توانست بگوید که قرآن بسان نور خورشید است که انسان قادر به خاموش کردن آن نمى‌باشد لیکن چنین تعبیرى را روا ندانست؛ زیرا نور خورشید نیز یک روز خاموش مى‌شود؛ «إِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ‌».[۹] اما نور قرآن هرگز خاموش‌ نخواهد شد؛ از این‌ رو از قرآن به نور خداوند یاد نمود و این همان نورى است که حتى پس از خاموش شدن نور خورشید، منور خواهد ماند. بنابراین با بکار بردن تعبیر نور خداوند درباره قرآن خواست به کافران تفهیم کند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.[۱۰]

روایات:

روایات مشهور ثقلین که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلین، گروه احادیثى است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در این احادیث، عترت یعنى اهل­ بیت علیهم السلام و قرآن را جانشین خود معرفى فرموده و این که این دو ثقل، غیرقابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروى کنند و آن‌ها را از هم جدا نسازند. این گونه روایات از طریق شیعه و سنى به طور فراوان نقل شده است، لذا با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق مى‌توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود:[۱۱]

شکل اول استدلال:

قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامى نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروى کند؛ زیرا در صورت تحریف، قسمتى از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتى که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن - که صریح اخبار ثقلین است - تا روز قیامت باقى و پابرجاست. از این مطلب نتیجه می­ گیریم که قول به تحریف، باطل و غیرقابل اعتبار مى‌باشد.

شکل دوم استدلال:

شکل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلین بر عدم تحریف قرآن، این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و اعتبار است. لذا کسانى که به تحریف قائل هستند در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به ائمه هدى علیهم السلام مراجعه نموده، در صورت تأیید و امضاى آنان می­­ توانند از قرآن فعلى تبعیت کنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحریف، حجیت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضاى اهل بیت علیهم السلام خواهد بود. ولى از اخبار متواتر «ثقلین» چنین برمى‌آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکى از دو مرجع اصیل اسلامى است، یکى قرآن و دیگرى اهل بیت علیهم السلام که از این دو مدرک باید مستقلاً پیروى شود و از آن روایت چنین استفاده مى‌شود که قرآن، ثقل اکبر و بزرگ‌ترین حجت است و اهل ­بیت علیهم السلام نیز ثقل اصغر می­ باشد؛ بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیت استقلالى بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل ­بیت علیهم السلام، یعنى «ثقل اصغر» متوقف سازیم؟!

اهتمام پیامبر و مسلمین به قرآن

شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط قرآن دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی می­ کند:

قرآن، بزرگترین معجزه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده و از ابتداى نزول، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به آیات آن تحدّى می­ نمود و دلیل صدق دعوى خود قرار می­ داد و همان طور که می­ دانیم قرآن آیه آیه و سوره سوره نازل شده است و چون پایه و اساس دین، و وسیله دعوت پیغمبر صلی الله علیه و آله بود، از همان روز اول اهتمام بسیار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول آیات، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله براى مسلمانان قرائت می ­کردند و آنان ضبط و حفظ می ­نمودند و در مواقع لازم براى مشرکین و یهود و نصارى تلاوت و آنان را به دین مبین دعوت می نمودند و عده ­ای به نام کتّاب وحى معروف بودند و آیاتى که نازل می ­شد، می ­نوشتند و هر چه تعداد مسلمین بیشتر می­ شد، اهتمامشان در این امر بیشتر مى‌شد و چه بسیار از آنها که تمام قرآن را ضبط و حفظ کرده بودند و هر چند مرتبه بر پیغمبر صلی الله علیه و آله تلاوت می­ نمود.[۱۲]

بنابراین جمع آورى قرآن در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور مستقیم آن بزرگوار انجام گرفته است. پس نتیجه می ­گیریم که قرآن در زمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور و نظارت مستقیم شخص آن حضرت جمع آورى شده بود و کوچک‌ترین احتمال تحریف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره می ­کنیم:[۱۳]

  1. گروهى از محدثین مانند ابن ابى شیبه، احمد بن حنبل، ترمذى، نسائى، ابن حبان، حاتم، بیهقى و ضیاء مقدسى از ابن عباس نقل کرده‌اند که به عثمان گفتند: چه عاملى سبب شد که شما سوره انفال را که از مثانى بود و سوره برائت که از مئین بود، یک جا و پهلوى هم نوشتید و از میان آنها «بسم اللّه» را برداشتید و هر دو را در کنار سوره‌هاى بزرگ «طوال» قرار دادید؟ عثمان گفت: در دوران پیغمبر صلی الله علیه و آله سوره‌اى که داراى آیات متعدد بود، نازل شد. آن بزرگوار نویسندگان وحى را مى‌خواست و دستور مى‌داد که این سوره را در کنار فلان سوره قرار دهید و گاهى نیز چند آیه نازل مى‌شد و دستور مى‌داد که این آیات را در فلان سوره‌اى که داراى فلان آیات است، قرار دهید. همه این ها به دستور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و با نظر وى انجام مى‌گرفت. عثمان اضافه کرد که سوره انفال اولین سوره‌اى است که در مدینه نازل شده و سوره برائت آخرین سوره قرآن است که فرود آمده است، ولى داستان نزول هر دو سوره شبیه هم بود و دستورات و مضمون آیاتشان با هم سنخیت داشت. به این جهت من فکر کردم که هر دو سوره از یک باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله که از دنیا رحلت نمود، بیان نکرد که آیا سوره برائت از انفال است یا نه؟ روى این اصل، من هم آنها را پهلوى هم و بدون این که «بسم اللّه» در میان‌شان فاصله باشد، نوشتم و در کنار سوره‌هاى بزرگ قرار دادم.
  2. طبرانى و ابن عساکر از شعبى نقل کرده‌اند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله شش نفر از انصار، قرآن را جمع آورى کرده بودند: ابى بن کعب، زید بن ثابت، معاذ بن جبل، ابو درداء، سعد بن عبید و ابوزید و علاوه بر آنان مجمع بن جاریه نیز به جز دو یا سه سوره، همه قرآن را ضبط کرده بود.
  3. قتاده نقل مى‌کند که از انس بن مالک پرسیدم در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله چه کسى قرآن را جمع‌آورى کرده بود؟ گفت: چهار تن که همه آن‌ها از «انصار» بودند: ابى ابن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابو زید.
  4. مسروق مى‌گوید: روزى عبداللّه بن عمر از عبداللّه بن مسعود یاد کرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زیرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى‌فرمود: قرآن را از چهار نفر فراگیرد: عبداللّه بن مسعود، سالم، معاذ و ابى بن کعب.
  5. نسائى با سند صحیح از عبداللّه بن عمر نقل مى‌کند که گفت: من قرآن را جمع آورى کرده بودم و هر شب یک بار مى‌خواندم و چون این جریان به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه یک بار بخوان!

بنابراین اهتمام مسلمانان به حفظ و حراست قرآن به حدى بود که اگر جزئى از قرآن کم مى‌شد همه دانسته و به مقابله برمى‌خاستند.[۱۴] در تفسیر خازن تألیف محمد بن ابراهیم بغدادى صوفى مى‌خوانیم که کلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سى و دو، و حروف آن نه هزار و نود و نه است. این شمارش، اهتمام مسلمین را به قرآن مجید نشان مى‌دهد.[۱۵] فرید وجدى در دائرة المعارف اهتمام مسلمین را در حفظ و تألیف و تعلیم قرآن دلیل عدم تحریف آن دانسته و گوید اهتمامی که مسلمین بر قرآن داشتند، احتمال نقصان آن را از میان برمی­ دارد.

این همان دلیل متقنى است که سید مرتضی علم ­الهدى بنابر آنچه در مقدمه مجمع البیان است به آن تمسّک جسته و گفته: «علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقایع بزرگ است و علماء مسلمین در حفظ و حمایت آن کوشیده‌اند، چطور ممکن است که با آن عنایت صادقه و ضبط شدید تغییرى یا نقصانى در آن راه یابد؟».

علامه طباطبائى نیز در کتاب «قرآن در اسلام» در این زمینه فرموده: «آیات قرآنى در دست عامه مسلمانان بود و براى نگهدارى آنچه داشتند کمال جدیت را به خرج می ­دادند، علاوه بر آن گروه زیادى از صحابه و تابعین قاری قرآن بودند و کارى جز آن نداشتند و جمع آورى قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می ­گرفت و همگان مصحفى را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذیرفتند و نسخه ­هائى از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نکردند».

امام على علیه السلام با این که خودش قرآن مجید را به ترتیب نزول جمع آورى کرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت.[۱۶]

پانویس

  1. سوره نساء، آیه ۴۶.
  2. هزار و یک نکته، صفحه ۱۰۲.
  3. آیت الله جوادی آملی؛ نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، اول، ۱۳۸۲ش، ص۴۱.
  4. آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۷.
  5. سوره حجر، آیه ۹.
  6. سوره فصلت، آیه ۴۱ و ۴۲.
  7. سوره توبه، آیه ۳۲.
  8. سوره مائده، آیه ۱۵.
  9. سوره تکویر، آیه ۱.
  10. آیت الله جوادی آملی؛ پیشین، ص۶۹.
  11. آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیرالقرآن، ص۲۱۰.
  12. طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، دوم، ج‌۱، ص۱۳ و ۱۴.
  13. آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۴۸.
  14. قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، سوم، ۱۳۷۷ش، ج‌۵، ص۳۳.
  15. همان، ج۴، ص۳۴۰.
  16. قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ششم، ۱۳۷۱ ش، ج‌۵، ص۲۷۲.

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن


‌اعتقادات شیعه
توحید توحید ذاتی * توحید صفاتی * توحید افعالی * توحید در عبادت * بداء * اسماء و صفات الهی
عدل قضا و قدر * اختیار * امر بین الامرین
نبوت عصمت پیامبران * خاتمیت * وحی * اعجاز * عدم تحریف قرآن
امامت

باورها:

ضرورت وجود امام * عصمت امامان * اهل بیت * چهارده معصوم * ولایت تكوینی * علم غیب امامان * غیبت امام زمان (عج) * انتظار * رجعت * توسل * شفاعت * آخر الزمان

ائمه علیهم السلام:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله * امام علی(ع) * امام حسن(ع) * امام حسین(ع) * امام سجاد(ع) * امام باقر(ع) * امام صادق(ع) * امام کاظم(ع) * امام رضا(ع) * امام جواد(ع) * امام هادی(ع) * امام عسکری(ع) * امام مهدی(عج)

معاد برزخ * معاد جسمانی * حشر * صراط * میزان * بهشت * جهنم