مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

حدیث: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(پروژه5: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
(ویرایش)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{عالی}}
 
{{عالی}}
حدیث اصطلاحی در فرهنگ اسلامی و علوم دینی است که بیانگر سخنان نقل شده از زبان [[پیامبر(ص)]] و دیگر معصومین(ع) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان باشد.
+
«حدیث» اصطلاحی در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] و علوم دینی است که بیانگر سخنان نقل شده از زبان [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) و دیگر [[ائمه اطهار|معصومین]] (علیهم السلام) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان می باشد. بین [[شیعه]] و [[اهل سنت]] در تعریف حدیث، [[تدوین حدیث]] و برخی امور دیگر حدیثی، تفاوتهایی وجود دارد.
  
 
==معنای لغوی حدیث==
 
==معنای لغوی حدیث==
حدیث در لغت به معناى چیز تازه<ref>العین, خلیل‌بن احمد، ج ص 177، ذیل «حدث»</ref>، ضد قدیم<ref> المنهل الروی,ابن‌جماعه، ص 30</ref> است. و به كلام و خبر نیز حدیث می گویند، خواه كم باشد خواه زیاد.<ref>تهذیب اللغه ازهرى، ج ص 405، ذیل «حدث»</ref> و به تعریف جامع‌تر، هر سخنى است كه انسان از طریق شنیدن یا وحى، در خواب یا بیدارى، با آن مواجه شود.<ref>المفردات، راغب اصفهانى، ذیل «حدث»</ref>. سخن و كلام را از آن‌رو حدیث نامیده‌اند كه اجزاى آن به‌تدریج و پی‌درپى پدیدار می‌شوند.<ref>المنهل الروی، ابن‌جماعه، ص 30 </ref> جمع حدیث، برخلاف قاعده، احادیث است <ref>رجوع کنید به لسان العرب, ابن‌منظور، ذیل «حدث»</ref>، زیرا مفرد احادیث، اُحدوثه است كه مترادف است با حدیث. <ref>رجوع کنید به تهذیب اللغه ازهرى، ج ص 405، ذیل «حدث»  </ref> واژه حدیث در قرآن 28 بار، 23 بار به صورت مفرد و 5 بار به صورت جمع آمده است. کاربرد واژه حدیث به صورت مفرد و جمع در قرآن برای اشاره به سرگذشت پیشینیان و در موارد متعددى به معناى مطلق كلام و خبر به كار رفته است <ref>براى نمونه رجوع کنید به تحریم: 3؛ طه: 9؛ طور: 34؛ نجم: 59؛ نساء: 78، 140</ref>
+
«حدیث» در لغت به معناى چیز تازه<ref>العین, خلیل‌بن احمد، ج ۲، ص ۱۷۷، ذیل «حدث»</ref> و ضد قدیم<ref> المنهل الروی,ابن‌جماعه، ص ۳۰</ref> است. و به کلام و خبر نیز حدیث می گویند، خواه کم باشد خواه زیاد.<ref>تهذیب اللغه ازهرى، ج ۴، ص ۴۰۵، ذیل «حدث»</ref> و به تعریف جامع‌تر، هر سخنى است که انسان از طریق شنیدن یا [[وحی|وحى]]، در خواب یا بیدارى، با آن مواجه شود.<ref>المفردات، راغب اصفهانى، ذیل «حدث»</ref> سخن و کلام را از آن‌رو حدیث نامیده‌اند که اجزاى آن به‌تدریج و پی‌درپى پدیدار می‌شوند.<ref>المنهل الروی، ابن‌جماعه، ص ۳۰ </ref> جمع حدیث، برخلاف قاعده، احادیث است،<ref>رجوع کنید به لسان العرب, ابن‌منظور، ذیل «حدث»</ref> زیرا مفرد احادیث، اُحدوثه است که مترادف است با حدیث.<ref>رجوع کنید به تهذیب اللغه ازهرى، ج ۴، ص ۴۰۵، ذیل «حدث»  </ref>  
  
== معنای اصطلاحی حدیث==
+
واژه حدیث در [[قرآن]]، ۲۳ بار به صورت مفرد و ۵ بار به صورت جمع آمده است. کاربرد واژه حدیث به صورت مفرد و جمع در قرآن برای اشاره به سرگذشت پیشینیان و در موارد متعددى به معناى مطلق کلام و خبر به کار رفته است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به تحریم: ۳؛ طه: ۹؛ طور: ۳۴؛ نجم: ۵۹؛ نساء: ۷۸، ۱۴۰</ref>
معنای اصطلاحی حدیث برای اهل سنت و شیعه متفاوت است
 
  
'''معنای اصطلاحی حدیث نزد اهل سنت'''  
+
==معنای اصطلاحی حدیث==
 +
'''معنای اصطلاحی حدیث نزد شیعه:'''
  
حدیث در اصطلاح [[اهل‌سنّت]] عبارت است از آنچه به [[پیامبر اكرم]] نسبت داده شود.<ref>ابن‌حجر عسقلانى، 1300ـ1301، ج 1، ص 173</ref>، از قول و فعل و [[تقریر]]<ref>ابن‌تیمیه، ص 5؛ سخاوى، ج 1، ص 21؛ سیوطى، همانجا؛ انصارى، ص 41</ref> و صفاتِ خَلقى و خُلقى و حتى حركات و سكنات آن حضرت در خواب و بیدارى.<ref>سخاوى، همانجا</ref> به سیره، فضائل و ویژگیهاى پیامبر اكرم در پیش از بعثت نیز حدیث اطلاق شده است<ref>رجوع کنید به ابن‌تیمیه، ص 7ـ8</ref> عده‌اى حدیث را شامل قول، فعل و تقریرِ [[صحابه]] و [[تابعین]] <ref>رجوع کنید به سیوطى؛ انصارى، همانجاها</ref> و علما و صُلحا<ref>براى نمونه رجوع کنید به شهیدثانى، ص 54</ref> نیز دانسته‌اند.ظاهرا وجه نام گذاری  حدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن (<small>که هر دو بیان احکام الهی است</small>) قرار گرفته، زیرا بیشتر اهل سنت، قایل به [[قدم قرآن]] می‌باشند و از این رو، احکامی را که از شخص پیغمبر(ص) صادر شده است (حدیث) در مقابل قرآن (قدیم) نامیده‌اند.<ref>فتح الباری، ج۱</ref>
+
حدیث در اصطلاح علماى [[شیعه]] عبارت است از کلامى که قول، فعل یا تقریر<ref>تقریر یعنی شخصی عملی را در حضور معصوم انجام دهد و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید.</ref> [[معصوم]] را گزارش کند<ref>رجوع کنید به شیخ بهائى، ص ۴۱۲؛ میرزاى قمى، ج ۱، ص ۴۰۹؛ مامقانى، ج ۱، ص ۵۷</ref> و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است.<ref>رجوع کنید به شیخ بهائى، همانجا؛ صدر، ص ۸۱</ref> قسمت اخیر در اصطلاح، «تقریر» معصوم نامیده می شود. تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمی کند، مگر به عنوان [[تقیه]] که برای امام جایز است
  
'''معنای اصطلاحی حدیث نزد شیعه'''  
+
'''معنای اصطلاحی حدیث نزد اهل سنت:'''
  
حدیث در اصطلاح علماى شیعه عبارت است از كلامى كه قول، فعل یا تقریر [[معصوم]] را گزارش كند<ref>رجوع کنید به شیخ بهائى، ص 412؛ میرزاى قمى، ج ص 409؛ مامقانى، ج 1، ص 57</ref> و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است <ref>رجوع کنید به شیخ بهائى، همانجا؛ صدر، ص 81</ref>.
+
حدیث در اصطلاح [[اهل‌سنّت]] عبارت است از آنچه به [[پیامبر اکرم]] نسبت داده شود،<ref>ابن‌حجر عسقلانى، ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، ج ۱، ص ۱۷۳</ref> از قول و فعل و تقریر<ref>ابن‌تیمیه، ص ۵؛ سخاوى، ج ۱، ص ۲۱؛ سیوطى، همانجا؛ انصارى، ص ۴۱</ref> و صفاتِ خَلقى و خُلقى و حتى حرکات و سکنات آن حضرت در خواب و بیدارى.<ref>سخاوى، همانجا</ref> به سیره، فضائل و ویژگیهاى پیامبر اکرم در پیش از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] نیز حدیث اطلاق شده است.<ref>رجوع کنید به ابن‌تیمیه، ص ۷ـ۸</ref> عده‌اى حدیث را شامل قول، فعل و تقریرِ [[صحابه]] و [[تابعین]]<ref>رجوع کنید به سیوطى؛ انصارى، همانجاها</ref> و علما و صُلحا<ref>براى نمونه رجوع کنید به شهیدثانى، ص ۵۴</ref> نیز دانسته‌اند. ظاهرا وجه نامگذاری حدیث از آن جهت است که در مقابل [[قرآن]] (<small>که هر دو بیان احکام الهی است</small>) قرار گرفته، زیرا بیشتر اهل سنت، قایل به قدم قرآن می‌باشند و از این رو، احکامی را که از شخص پیغمبر(ص) صادر شده است (حدیث) در مقابل قرآن (قدیم) نامیده‌اند.<ref>فتح الباری، ج۱</ref>
  
==ارتباط معنایی حدیث با دیگر اصطلاحات مرتبط ==
+
==اصطلاحات مرتبط با حدیث==
  
'''خبر'''
+
'''خبر:'''
  
خبر در لغت به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) می باشد.ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است » <REF>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</REF>
+
خبر در لغت به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) می باشد. ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است».<ref>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</ref>
  
'''سنت'''
+
'''سنت:'''
  
در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از [[سنت]] همان گفتار(قول) و کردار(فعل) [[معصوم]] یا عمل شخص دیگری است که در حضور وی انجام شود و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید. قسمت اخیر در اصطلاح، «[[تقریر]]» معصوم نامیده می شود.تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمی کند، مگر به عنوان تقیه که برای امام جایز است، بنابر این، سنت در مقابل کتاب الله، به نفس فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته می شود لذا پاره ای از کتب حدیثی مهم عامه، «سنن » نامیده شده، مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی، چنان که در فقه، بیشتر به معنی دوم (مستحب) آمده.<REF>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</REF>
+
[[سنت]] در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از سنّت، همان گفتار، کردار و تقریر [[معصوم]] است. بنابر این، سنت در مقابل [[قرآن|کتاب الله]]، به نفس قول و فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته می شود، لذا پاره ای از کتب حدیثی مهم [[اهل سنت|عامه]]، «سنن» نامیده شده، مانند: [[سنن نسائی (کتاب)|سنن نسایی]]، [[سنن ابن ماجه (کتاب)|سنن ابن ماجه]]، سنن بیهقی.<ref>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</ref>
  
 +
'''روایت:'''
  
'''روایت'''
+
روایت را به معنی حدیث گفته اند. در [[مجمع البحرین]] فرموده است: روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد. منتها روایت، در نقل [[شعر]] و قرائت قراء [[قرآن]] و مقالات ادب عربی نیز اطلاق شده است.<ref>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</ref>
  
روایت را به معنی حدیث گفته اند.در [[مجمع البحرین]] فرموده است: روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد.منتها روایت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربی بسیار اطلاق شده است.<REF>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</REF>
+
'''اثر:'''
  
'''اثر'''
+
اثر را در کتب لغت مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از [[صحابی|صحابه]] نقل شود، اختصاص داده اند. علامه قاسمی در قواعد التحدیث، اصطلاح مزبور را به محدثان [[خراسان]] نسبت می دهد.<ref>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</ref>
 
 
اثر را در کتب لغت مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص داده اند [[علامه قاسمی]] در [[قواعد التحدیث]]، اصطلاح مزبور را به محدثان خراسان نسبت می دهد.<REF>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</REF>
 
  
 
==اجزاء حدیث==
 
==اجزاء حدیث==
  
'''متن حدیث'''
+
'''متن حدیث:'''
  
متن حدیث دراصطلاح عبارت است از الفاظ حدیث که معنا را افاده می‌کند <REF>عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۳، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.</REF>
+
متن حدیث در اصطلاح عبارت است از الفاظ حدیث که معنا را افاده می‌کند.<ref>سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۳، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.</ref>
  
 +
'''سند حدیث:'''
  
'''سند حدیث'''
+
به زنجیره راویان متن حدیث [[سند حدیث|سند]] می گویند.  
 
 
به زنجیره راویان متن حدیث سند می گویند.  
 
  
 
==علوم مرتبط با حدیث==
 
==علوم مرتبط با حدیث==
  
به دلیل اهمیت بالای حدیث برای مسلمانان علوم مختلفی ناظر به بررسی محتوایی و سندی احادیث پدید آمده است که تحت عنوان [[علوم حدیث]] دسته بندی می‌شوند.
+
به دلیل اهمیت بالای حدیث برای مسلمانان، علوم مختلفی ناظر به بررسی محتوایی و سندی احادیث پدید آمده است که تحت عنوان [[علوم حدیث]] دسته بندی می‌شوند.
 
علوم مرتبط با حدیث عبارتند از:  
 
علوم مرتبط با حدیث عبارتند از:  
#[[درایه الحدیث]] که از آن به [[اصول الحدیث]] یا [[مصطلح الحدیث]] نیز یاد می شود.
+
 
#[[علم رجال]]  
+
*[[درایه الحدیث|درایة الحدیث]]، که از آن به اصول الحدیث یا [[مصطلح الحدیث]] نیز یاد می شود.
#[[فقه الحدیث]]
+
*[[علم رجال]]
 +
*[[فقه الحدیث]]
  
 
==منابع حدیثی==
 
==منابع حدیثی==
  
در عصر نبوی [[امام علی|علی علیه‌السلام]] و عده‌ای از [[صحابه]] احادیث پیامبر(ص) را می‌نوشتند. پس از رحلت پیامبر(ص) اوضاع [[تدوین حدیث|کتابت حدیث]] در بین اهل سنت با شیعه تفاوت زیادی پیدا کرد. [[ابوبکر|خلیفه اول]] و ''[[عمر بن خطاب|دوم]]'' و به دنبال آنها [[عثمان بن عفان|عثمان]] و تا زمان [[عمر بن عبدالعزیز]] سیاست رسمی حکومت مخالفت با نقل و کتابت و [[تدوین حدیث|تدوین احادیث]] پیامبر(ص) بود تا جایی که تعداد زیادی از مکتوبات حدیثی را سوزاندند.
+
در عصر نبوی [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه‌السلام و عده‌ای از [[صحابه]]، احادیث [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) را می‌نوشتند. پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]](ص) اوضاع [[تدوین حدیث|کتابت حدیث]] در بین [[اهل سنت]] با [[شیعه]] تفاوت زیادی پیدا کرد. [[ابوبکر|خلیفه اول]] و [[عمر بن خطاب|دوم]] و به دنبال آنها [[عثمان بن عفان|عثمان]] و تا زمان [[عمر بن عبدالعزیز]]، سیاست رسمی حکومت مخالفت با نقل و کتابت و [[تدوین حدیث|تدوین احادیث]] پیامبر(ص) بود، تا جایی که تعداد زیادی از مکتوبات حدیثی را سوزاندند.
عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی را تغییر داد و تدوین کتابهای روایی آغاز گشت اما منع تدوین حدیث آثار مخرب خود در اصالت منابع بعدی را به جای گذاشت.البته شیعیان از همان دوران رسول خدا و پس از ایشان در زمان [[ائمه اطهار|ائمه معصومین(ع)]] تا [[غیبت صغری]] احادیث را می‌نوشتند. به مرور زمان در میان اهل سنت و شیعیان کتابهای حدیث و جوامع بزرگ روایی با ویژگی های خاص خود شکل گرفتند  
+
عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی را تغییر داد و تدوین کتابهای روایی آغاز گشت، اما منع تدوین حدیث آثار مخرب خود در اصالت منابع بعدی را به جای گذاشت. البته شیعیان از همان دوران رسول خدا و پس از ایشان در زمان [[ائمه اطهار|ائمه معصومین]](ع) تا [[غیبت صغری]] احادیث را می‌نوشتند. به مرور زمان در میان اهل سنت و شیعیان کتابهای حدیث و جوامع بزرگ روایی با ویژگی های خاص خود شکل گرفتند.
 +
 
 +
'''منابع مهم روایی اهل سنت:'''
  
===منابع مهم روایی اهل سنت===
+
مهمترین نگاشته های حدیثی اهل سنت، شش کتاب است که به [[صحاح سته]] معروف هستند. این کتب عبارتند از: [[صحیح بخاری]], [[صحیح مسلم]], [[سنن ابی داود]], [[سنن ترمذی]], [[سنن ابن ماجه]], [[سنن نسائی]].  
مهمترین نگاشته های حدیثی اهل سنت 6 کتاب است که به صحاح سته معروف هستند. این 6 کتاب عبارتند از: [[صحیح بخاری]], [[صحیح مسلم]], [[سنن ابی داود]], [[سنن ترمذی]], [[سنن ابن ماجه]], [[سنن نسائی]].  
 
  
سه کتاب مهم دیگر در میان اهل سنت که بعد از صحاح سته قرار می گیرند عبارتند از:[[موطأ مالک]], [[مسند ابن حنبل]] , [[سنن دارمی]]. <ref>آشنایی با تاریخ و منابع حدیث, محمد کاظم طباطبایی, ص79</ref>
+
سه کتاب مهم دیگر در میان اهل سنت که بعد از صحاح سته قرار می گیرند عبارتند از: [[موطأ مالک]], [[مسند ابن حنبل]], [[سنن دارمی]].<ref>آشنایی با تاریخ و منابع حدیث, محمد کاظم طباطبایی, ص۷۹</ref>
  
===منابع مهم روایی شیعه===
+
'''منابع مهم روایی شیعه:'''
  
[[اصول اربعمائه‌‌‌]] اولین مجموعه های حدیثی در بین شیعیان بودند که برخی از آنها در حال حاضر موجود است. همچنین کتاب [[المحاسن]] تألیف [[احمد بن محمد بن خالد برقی]] و [[تحف العقول]] تألیف [[ابن شعبه حرانی]]از اولین مجموعه های حدیثی شیعه به شمار می آید. و اما مهمترین جوامع حدیثی شیعه که بین سالهای 300 تا 450 هجری قمری تألیف شد و به [[کتب اربعه]] معروف است عبارتند از
+
[[اصول اربعمائه‌‌‌]] اولین مجموعه های حدیثی در بین شیعیان بودند که برخی از آنها در حال حاضر موجود است. همچنین کتاب [[المحاسن]] تألیف [[احمد بن محمد بن خالد برقی]] و [[تحف العقول]] تألیف [[ابن شعبه حرانی]] از اولین مجموعه های حدیثی شیعه به شمار می آیند. و اما مهمترین جوامع حدیثی شیعه که بین سالهای ۳۰۰ تا ۴۵۰ هجری قمری تألیف شد و به [[کتب اربعه]] معروف است عبارتند از:
#[[الکافی]] اثر [[محمد بن یعقوب کلینی]]
 
#[[من لا یحضره الفقیه]]  اثر [[شیخ صدوق]]
 
#[[تهذیب الاحکام]] اثر [[شیخ طوسی]]
 
#[[الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار]] اثر [[شیخ طوسی]]
 
  
از [[جوامع روایی متاخر شیعه|جوامع مهم روایی متأخر  شیعه]] می توان از این کتابها یاد نمود:
+
*[[الکافی]] اثر [[محمد بن یعقوب کلینی]]
 +
*[[من لا یحضره الفقیه]] اثر [[شیخ صدوق]]
 +
*[[تهذیب الاحکام]] اثر [[شیخ طوسی]]
 +
*[[الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار]] اثر [[شیخ طوسی]]
  
*[[وسائل الشیعه]] تالیف [[محمد بن حسن حر عاملی]]  
+
علاوه بر کتب مذکور، «[[جوامع روایی متاخر شیعه|جوامع روایی متأخر شیعه]]» نیز عبارتند از:
 +
 
 +
*[[وسائل الشیعه]] اثر [[محمد بن حسن حر عاملی|شیخ حر عاملی]]
 
*[[الوافی]] اثر [[فیض کاشانی]]
 
*[[الوافی]] اثر [[فیض کاشانی]]
 
*[[بحارالانوار]] اثر [[علامه مجلسی]]
 
*[[بحارالانوار]] اثر [[علامه مجلسی]]
  
 
==طبقه بندی احادیث==
 
==طبقه بندی احادیث==
تا زمانی که هدف از نوشتن حديث، صرف ثبت و ضبط آن باشد، اهميتی ندارد که اين احاديث با چه منطقی ثبت شده باشند؛ اين ويژگی در باره نخستين اصول حديث که همين هدف را دنبال می کردند، کاملا وجود دارد. اما بزرگ شدن حجم نوشته های حديثی و تعدد چنين نوشته هايی به تدريج نگرانی هايی را از نظر دسترسی به احاديث ثبت شده ايجاد می کرد؛ اين نگرانی هم برای خود محدثان وجود داشت که لازم بود دائما با اين احاديث ممارست داشته باشند و هم برای عالمان ديگر به خصوص فقيهان و واعظان لطفی نداشت که نتوانند از ثمره کار محدثان برای اهداف خود بهره گيرند. اين بود که از اواسط سده 2ق، مسئله طبقه بندی احاديث و پيش بينی کردن روشی برای بازيابی آنها به موضوعی مهم در حيطه حديث مبدل شده بود.این تلاشها منجر به گونه های مختلف طبقه بندی احادیث شد
+
تا زمانی که هدف از نوشتن حدیث، صرف ثبت و ضبط آن باشد، اهمیتی ندارد که این احادیث با چه منطقی ثبت شده باشند؛ این ویژگی در باره نخستین اصول حدیثی که همین هدف را دنبال می کردند، کاملا وجود دارد. اما بزرگ شدن حجم نوشته های حدیثی و تعدد چنین نوشته هایی به تدریج نگرانی هایی را از نظر دسترسی به احادیث ثبت شده ایجاد می کرد؛ این نگرانی هم برای خود [[محدث|محدثان]] وجود داشت که لازم بود دائما با این احادیث ممارست داشته باشند و هم برای عالمان دیگر به خصوص فقیهان و واعظان لطفی نداشت که نتوانند از ثمره کار محدثان برای اهداف خود بهره گیرند. این بود که از اواسط سده ۲ق، مسئله طبقه بندی احادیث و پیش بینی کردن روشی برای بازیابی آنها به موضوعی مهم در حیطه حدیث مبدل شده بود. این تلاشها منجر به گونه های مختلف طبقه بندی احادیث شد:
  
'''طبقه بندی موضوعی'''
+
'''طبقه بندی موضوعی:'''
  
در این روش طبقه بندی احادیث بر اساس موضوعات مطرح شده در آنها انجام می شود بیشتر جوامع بزرگ روایی بر چنین مبنایی طبقه بندی شده اند
+
در این روش طبقه بندی احادیث بر اساس موضوعات مطرح شده در آنها انجام می شود. بیشتر جوامع بزرگ روایی بر چنین مبنایی طبقه بندی شده اند.
  
'''طبقه بندی سندی'''
+
'''طبقه بندی سندی:'''
  
مسانيد که از سده 3ق تأليف آنها آغاز شده بود، نوشته هايی بودند که نه به ترتيب موضوعی، بلکه به ترتيب صحابيانی مرتب شده بودند که نخستين ناقل حديث از پيامبر (ص) شمرده می شدند.مرتب کردن احاديث يک کتاب بر اساس [[چهارده معصوم]] نيز شيوه ای نزديک به شيوه ياد شده است  
+
[[مسند|مسانید]] که از سده ۳ق تألیف آنها آغاز شده بود، نوشته هایی بودند که نه به ترتیب موضوعی، بلکه به ترتیب صحابیانی مرتب شده بودند که نخستین ناقل حدیث از پیامبر (ص) شمرده می شدند. مرتب کردن احادیث یک کتاب بر اساس [[چهارده معصوم]] نیز شیوه ای نزدیک به شیوه یاد شده است.  
 
 
'''ترتيب الفبايی مطلع'''
 
 
 
در طی سده های متمادی، شيوه ديگری برای بازيابی زمينه پيدايی طيفی از کتب شده است؛ در اين شيوه، مطلع متن حديث مبنای طبقه بندی بود و هدف ارائه احاديث با ترتيب الفبايی مطلع آنها بود.  
 
  
 +
'''ترتیب الفبایی مطلع:'''
  
 +
در طی سده های متمادی، شیوه دیگری برای بازیابی زمینه پیدایش طیفی از کتب شده است؛ در این شیوه، مطلع متن حدیث مبنای طبقه بندی بود و هدف ارائه احادیث با ترتیب الفبایی مطلع آنها بود.
 
==تقسیمات حدیث==
 
==تقسیمات حدیث==
در علوم حدیث دسته بندی‌های متنوعی برای فهم بهتر سند یا متن روایات به کار می‌رود. این تقسیمات عبارتند از:
+
در علوم حدیث دسته بندی‌های متنوعی برای فهم بهتر [[سند حدیث|سند]] یا متن روایات به کار می‌رود. این تقسیمات عبارتند از:
  
 
*تقسیم بر اساس تعداد راویان سند: [[خبر واحد]]، [[خبر مستفیض|خبر مُسْتَفیض]] و [[خبر متواتر]]
 
*تقسیم بر اساس تعداد راویان سند: [[خبر واحد]]، [[خبر مستفیض|خبر مُسْتَفیض]] و [[خبر متواتر]]
*تقسیم بر اساس اعتبار سند: [[حدیث صحیح|صحیح]]، [[حدیث حسن|حَسَن]]، [[حدیث موثق|موثوق]]، [[حدیث قوی|قوی]]، [[حدیث ضعیف|ضعیف]] و اقسام آن ([[حدیث مدرج|مُدْرَج]]، [[حدیث مشترک|مشترک]]، [[حدیث مصحف|مُصَحَّف]]، [[مؤتلف و مختلف|مؤتلف و مختلف]])
+
*تقسیم بر اساس اعتبار سند: [[حدیث صحیح|صحیح]]، [[حدیث حسن|حَسَن]]، [[حدیث موثق|موثوق]]، [[حدیث قوی|قوی]]، [[حدیث ضعیف|ضعیف]] و اقسام آن ([[حدیث مدرج|مُدْرَج]]، [[حدیث مشترک|مشترک]]، [[حدیث مصحف|مُصَحَّف]]، [[حدیث مؤتلف|مؤتلف]] و [[حدیث مختلف|مختلف]])
*تقسیم بر اساس اتصال یا قطع سند:[[حدیث مسند‌|مُسنَد]]،[[حدیث متصل|مُتَّصِل]]،[[حدیث مرفوع|مرفوع‌‌]]،[[حدیث موقوف|موقوف]][[حدیث مقطوع‌|مَقطوع]]،[[حدیث مرسل|مُرْسَل]]،[[حدیث منقطع|مُنْقَطِع]],
+
*تقسیم بر اساس اتصال یا قطع سند: [[حدیث مسند‌|مُسنَد]]، [[حدیث متصل|مُتَّصِل]]، [[حدیث مرفوع|مرفوع‌‌]]، [[حدیث موقوف|موقوف]]، [[حدیث مقطوع‌|مَقطوع]]، [[حدیث مرسل|مُرْسَل]]، [[حدیث منقطع|مُنْقَطِع]], [[حدیث معضل‌|مُعْضَل یا مشکل]]، [[حدیث مضمر‌|مُضْمَر]]، [[حدیث معلّق‌|مُعَلَّق]]، [[حدیث معنعن|مُعَنْعَن]]، [[حدیث مهمل|مُهْمَل]]
[[حدیث معضل‌|مُعْضَل یا مشکل]]،[[حدیث مضمر‌|مُضْمَر]]،[[حدیث معلّق‌|مُعَلَّق]]،[[حدیث معنعن|مُعَنْعَن]]،[[حدیث مهمل|مُهْمَل]]
 
*تقسیم بر اساس متن: [[نَصّ و ظاهر]]،[[مُؤَوَّل]] [[مطلق و مقید|مُطلَق و مُقَید]]، [[عام و خاص]]، [[مجمل و مبین|مُجْمَل و مُبَین]]، مُکاتَب و مکاتِبه، مشهور، متروک، مطروح، حدیث قدسی، شاذ، مقلوب، متشابه
 
*تقسیم بر اساس عمل به روایت: حجت و لاحجت، مقبول، ناسخ و منسوخ
 
  
 +
*تقسیم بر اساس متن: [[نَصّ و ظاهر]]، [[مُؤَوَّل]]، [[مطلق و مقید|مُطلَق و مُقَید]]، [[عام و خاص]]، [[مجمل و مبین|مُجْمَل و مُبَین]]، مُکاتَب و مکاتِبه، [[حدیث مشهور|مشهور]]، متروک، مطروح، [[حدیث قدسی]]، [[حدیث شاذ|شاذ]]، [[حدیث مقلوب|مقلوب]]، متشابه
 +
*تقسیم بر اساس عمل به روایت: حجت و لاحجت، [[حدیث مقبول|مقبول]]، ناسخ و منسوخ.
  
 
==جعل حدیث==
 
==جعل حدیث==
به موازات آنکه حدیث به عنوان منبعی برای فهم دین در قرن‌های اول و دوم هجری موقعیت خود را به دست آورد، سوءاستفاده از این موقعیت نیز آغاز شد و کسانی دست اندرکار [[جعل حدیث]] شدند.پدیده جعل حدیث در همان زمان پیامبر(ص)آغاز شد تا آنجا که پیامبر خود نسبت به این پدیده شوم واکنش نشان داد.   در منابع حدیثی، چندین حدیث وجود دارد که در آن از زبان خود [[پیامبر(ص)]] مردم به نقل احادیث آن حضرت ترغیب گردیده، و از دروغ بستن بر ایشان برحذر داشته شده‌اند.
+
به موازات آنکه حدیث به عنوان منبعی برای فهم [[دین]] در قرن‌های اول و دوم هجری موقعیت خود را به دست آورد، سوءاستفاده از این موقعیت نیز آغاز شد و کسانی دست اندرکار [[حدیث جعلی|جعل حدیث]] شدند. پدیده جعل حدیث در همان زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) آغاز شد تا آنجا که پیامبر خود نسبت به این پدیده شوم واکنش نشان داد. در منابع حدیثی، چندین حدیث وجود دارد که در آن از زبان خود پیامبر(ص) مردم به نقل احادیث آن حضرت ترغیب گردیده، و از [[دروغ]] بستن بر ایشان برحذر داشته شده‌اند.
 
 
[[علی(ع)]] نیز در خطبه‌ای در واکنش نسبت به رواج «احادیث بدعت آمیز» یادآور شد که «در دست مردم (از احادیث پیامبر(ص) حق و باطل و راست و دروغ است» و سپس ناقلان حدیث پیامبر(ص) را ۴ گروه دانسته است: [[نفاق|منافقانی]] که عامدانه بر پیامبر(ص) دروغ می‌بندند، کسانی که سخنی از پیامبر(ص) شنیده‌اند، اما آن را به درستی حفظ نکرده و دچار وهم شده‌اند، کسانی که امر و نهیی از پیامبر(ص) شنیده‌اند، ولی [[ناسخ و منسوخ|ناسخ]] آن را از آن حضرت درنیافته‌اند، و چهارم کسانی که با امانت حدیث آن حضرت را حفظ نموده و به دیگران انتقال داده‌اند.<ref>نهج البلاغة، همانجا</ref>
 
 
 
عالمان حدیث برای حل این دو مشکل از دو [[علم رجال]] و [[علم درایه|درایه]] بهره می‌برند و به این وسیله حدیث سره از ناسره را بازمی‌شناسند.
 
  
 +
[[امام علی علیه السلام|امام علی]](ع) نیز در خطبه‌ای در واکنش نسبت به رواج «احادیث [[بدعت]] آمیز» یادآور شد که «در دست مردم (از احادیث پیامبر(ص) حق و باطل و راست و دروغ است» و سپس ناقلان حدیث پیامبر(ص) را ۴ گروه دانسته است: [[نفاق|منافقانی]] که عامدانه بر پیامبر(ص) دروغ می‌بندند، کسانی که سخنی از پیامبر(ص) شنیده‌اند، اما آن را به درستی حفظ نکرده و دچار وهم شده‌اند، کسانی که امر و نهیی از پیامبر(ص) شنیده‌اند، ولی [[ناسخ و منسوخ|ناسخ]] آن را از آن حضرت درنیافته‌اند، و چهارم کسانی که با [[امانت]] حدیث آن حضرت را حفظ نموده و به دیگران انتقال داده‌اند.<ref>نهج البلاغة، همانجا</ref>
  
 +
عالمان حدیث برای حل این دو مشکل، از دو [[علم رجال]] و [[علم درایه|درایه]] بهره می‌برند و به این وسیله حدیث سره از ناسره را بازمی‌شناسند.
 
==پدیده نقل به معنا==
 
==پدیده نقل به معنا==
پدیدۀ نقل به معنا که یک حقیقت تأیید شده در تاریخ حدیث است یعنی برخی از راویان حدیث ــ به ویژه در دورۀ متقدم حدیث، پیش از تدوین آثار حدیثی ــ در مواردی شنیده‌های خود از [[معصوم]] را در قالب معانی حفظ می‌کردند و به هنگام انتقال در قالب الفاظی بیان می‌کردند که انتخاب واژگان و ترکیب نحوی آن مربوط به خود ایشان بود، البته با این تأکید که راوی مطمئن بود مطلب را به درستی منتقل می‌کند.<ref>مثلاً نک: دارمی، ۱/۱۰۴-۱۰۶؛ کلینی، ۱/۵۱-۵۲؛ قرطبی، ۱/۴۱۲</ref>
+
پدیدۀ نقل به معنا که یک حقیقت تأیید شده در تاریخ حدیث است، یعنی برخی از راویان حدیث ــ به ویژه در دورۀ متقدم حدیث، پیش از تدوین آثار حدیثی ــ در مواردی شنیده‌های خود از [[معصوم]] را در قالب معانی حفظ می‌کردند و به هنگام انتقال در قالب الفاظی بیان می‌کردند که انتخاب واژگان و ترکیب نحوی آن مربوط به خود ایشان بود، البته با این تأکید که راوی مطمئن بود مطلب را به درستی منتقل می‌کند.<ref>مثلاً نک: دارمی، ۱/۱۰۴-۱۰۶؛ کلینی، ۱/۵۱-۵۲؛ قرطبی، ۱/۴۱۲</ref>
  
 
کمتر می‌توان در باب واحد، احادیثی را منقول از راویان موازی بازجست که در آنها الفاظ عیناً با یکدیگر انطباق داشته باشند و می‌توان بر این پایه مدعی شد که نسبت نقل به معنا در مقایسه با نقل عین الفاظ، نسبتی قابل توجه است.
 
کمتر می‌توان در باب واحد، احادیثی را منقول از راویان موازی بازجست که در آنها الفاظ عیناً با یکدیگر انطباق داشته باشند و می‌توان بر این پایه مدعی شد که نسبت نقل به معنا در مقایسه با نقل عین الفاظ، نسبتی قابل توجه است.
 
+
==پانویس==
 
+
<div class="reflist۴" style="height: ۳۰۰px; overflow: auto; padding: ۳px">
==جستارهای وابسته==
+
{{پانویس|اندازه=ریز|۳}}
*[[روایة الحدیث]]
+
== منابع ==
 +
* [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دایرة المعارف بزرگ اسلامی]].
 +
* [[درایة الحدیث (شانه‌چی) (کتاب)|درایةالحدیث]]، کاظم مدیر شانه چی.
 +
* آشنایی با تاریخ و منابع حدیث، محمدکاظم طباطبایی، قم: نشر هاجر، ۱۳۸۵.
 +
==مطالب مرتبط==
 +
*روایة الحدیث
 
*[[درایة الحدیث]]
 
*[[درایة الحدیث]]
 
*[[خبر متواتر]]
 
*[[خبر متواتر]]
سطر ۱۳۰: سطر ۱۳۱:
 
*[[کتب اربعه]]
 
*[[کتب اربعه]]
 
*[[صحاح سته]]
 
*[[صحاح سته]]
*[[تحمل حدیث]]
+
*[[تحمل حدیث]]</div>
 
 
==پانویس==
 
<div class="reflist4" style="height: 300px; overflow: auto; padding: 3px" >
 
{{پانویس|اندازه=ریز|۳}}
 
</div>
 
 
 
==منابع==
 
1. دایره المعارف بزرگ اسلامی
 
 
 
2.درایه الحدیث, کاظم مدیر شانه چی
 
 
 
3. آشنایی با تاریخ و منابع حدیث, محمد کاظم طباطبایی, قم: نشر هاجر,1385
 
 
 
 
{{حدیث}}
 
{{حدیث}}
 
 
[[رده:حدیث]]
 
[[رده:حدیث]]
 
[[رده:اسلام]]
 
[[رده:اسلام]]
سطر ۱۶۲: سطر ۱۴۹:
 
}}
 
}}
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۰۰

«حدیث» اصطلاحی در فرهنگ اسلامی و علوم دینی است که بیانگر سخنان نقل شده از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و دیگر معصومین (علیهم السلام) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان می باشد. بین شیعه و اهل سنت در تعریف حدیث، تدوین حدیث و برخی امور دیگر حدیثی، تفاوتهایی وجود دارد.

معنای لغوی حدیث

«حدیث» در لغت به معناى چیز تازه[۱] و ضد قدیم[۲] است. و به کلام و خبر نیز حدیث می گویند، خواه کم باشد خواه زیاد.[۳] و به تعریف جامع‌تر، هر سخنى است که انسان از طریق شنیدن یا وحى، در خواب یا بیدارى، با آن مواجه شود.[۴] سخن و کلام را از آن‌رو حدیث نامیده‌اند که اجزاى آن به‌تدریج و پی‌درپى پدیدار می‌شوند.[۵] جمع حدیث، برخلاف قاعده، احادیث است،[۶] زیرا مفرد احادیث، اُحدوثه است که مترادف است با حدیث.[۷]

واژه حدیث در قرآن، ۲۳ بار به صورت مفرد و ۵ بار به صورت جمع آمده است. کاربرد واژه حدیث به صورت مفرد و جمع در قرآن برای اشاره به سرگذشت پیشینیان و در موارد متعددى به معناى مطلق کلام و خبر به کار رفته است.[۸]

معنای اصطلاحی حدیث

معنای اصطلاحی حدیث نزد شیعه:

حدیث در اصطلاح علماى شیعه عبارت است از کلامى که قول، فعل یا تقریر[۹] معصوم را گزارش کند[۱۰] و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است.[۱۱] قسمت اخیر در اصطلاح، «تقریر» معصوم نامیده می شود. تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمی کند، مگر به عنوان تقیه که برای امام جایز است

معنای اصطلاحی حدیث نزد اهل سنت:

حدیث در اصطلاح اهل‌سنّت عبارت است از آنچه به پیامبر اکرم نسبت داده شود،[۱۲] از قول و فعل و تقریر[۱۳] و صفاتِ خَلقى و خُلقى و حتى حرکات و سکنات آن حضرت در خواب و بیدارى.[۱۴] به سیره، فضائل و ویژگیهاى پیامبر اکرم در پیش از بعثت نیز حدیث اطلاق شده است.[۱۵] عده‌اى حدیث را شامل قول، فعل و تقریرِ صحابه و تابعین[۱۶] و علما و صُلحا[۱۷] نیز دانسته‌اند. ظاهرا وجه نامگذاری حدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن (که هر دو بیان احکام الهی است) قرار گرفته، زیرا بیشتر اهل سنت، قایل به قدم قرآن می‌باشند و از این رو، احکامی را که از شخص پیغمبر(ص) صادر شده است (حدیث) در مقابل قرآن (قدیم) نامیده‌اند.[۱۸]

اصطلاحات مرتبط با حدیث

خبر:

خبر در لغت به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) می باشد. ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است».[۱۹]

سنت:

سنت در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از سنّت، همان گفتار، کردار و تقریر معصوم است. بنابر این، سنت در مقابل کتاب الله، به نفس قول و فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته می شود، لذا پاره ای از کتب حدیثی مهم عامه، «سنن» نامیده شده، مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی.[۲۰]

روایت:

روایت را به معنی حدیث گفته اند. در مجمع البحرین فرموده است: روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد. منتها روایت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربی نیز اطلاق شده است.[۲۱]

اثر:

اثر را در کتب لغت مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص داده اند. علامه قاسمی در قواعد التحدیث، اصطلاح مزبور را به محدثان خراسان نسبت می دهد.[۲۲]

اجزاء حدیث

متن حدیث:

متن حدیث در اصطلاح عبارت است از الفاظ حدیث که معنا را افاده می‌کند.[۲۳]

سند حدیث:

به زنجیره راویان متن حدیث سند می گویند.

علوم مرتبط با حدیث

به دلیل اهمیت بالای حدیث برای مسلمانان، علوم مختلفی ناظر به بررسی محتوایی و سندی احادیث پدید آمده است که تحت عنوان علوم حدیث دسته بندی می‌شوند. علوم مرتبط با حدیث عبارتند از:

منابع حدیثی

در عصر نبوی حضرت علی علیه‌السلام و عده‌ای از صحابه، احادیث پیامبر(ص) را می‌نوشتند. پس از رحلت پیامبر(ص) اوضاع کتابت حدیث در بین اهل سنت با شیعه تفاوت زیادی پیدا کرد. خلیفه اول و دوم و به دنبال آنها عثمان و تا زمان عمر بن عبدالعزیز، سیاست رسمی حکومت مخالفت با نقل و کتابت و تدوین احادیث پیامبر(ص) بود، تا جایی که تعداد زیادی از مکتوبات حدیثی را سوزاندند. عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی را تغییر داد و تدوین کتابهای روایی آغاز گشت، اما منع تدوین حدیث آثار مخرب خود در اصالت منابع بعدی را به جای گذاشت. البته شیعیان از همان دوران رسول خدا و پس از ایشان در زمان ائمه معصومین(ع) تا غیبت صغری احادیث را می‌نوشتند. به مرور زمان در میان اهل سنت و شیعیان کتابهای حدیث و جوامع بزرگ روایی با ویژگی های خاص خود شکل گرفتند.

منابع مهم روایی اهل سنت:

مهمترین نگاشته های حدیثی اهل سنت، شش کتاب است که به صحاح سته معروف هستند. این کتب عبارتند از: صحیح بخاری, صحیح مسلم, سنن ابی داود, سنن ترمذی, سنن ابن ماجه, سنن نسائی.

سه کتاب مهم دیگر در میان اهل سنت که بعد از صحاح سته قرار می گیرند عبارتند از: موطأ مالک, مسند ابن حنبل, سنن دارمی.[۲۴]

منابع مهم روایی شیعه:

اصول اربعمائه‌‌‌ اولین مجموعه های حدیثی در بین شیعیان بودند که برخی از آنها در حال حاضر موجود است. همچنین کتاب المحاسن تألیف احمد بن محمد بن خالد برقی و تحف العقول تألیف ابن شعبه حرانی از اولین مجموعه های حدیثی شیعه به شمار می آیند. و اما مهمترین جوامع حدیثی شیعه که بین سالهای ۳۰۰ تا ۴۵۰ هجری قمری تألیف شد و به کتب اربعه معروف است عبارتند از:

علاوه بر کتب مذکور، «جوامع روایی متأخر شیعه» نیز عبارتند از:

طبقه بندی احادیث

تا زمانی که هدف از نوشتن حدیث، صرف ثبت و ضبط آن باشد، اهمیتی ندارد که این احادیث با چه منطقی ثبت شده باشند؛ این ویژگی در باره نخستین اصول حدیثی که همین هدف را دنبال می کردند، کاملا وجود دارد. اما بزرگ شدن حجم نوشته های حدیثی و تعدد چنین نوشته هایی به تدریج نگرانی هایی را از نظر دسترسی به احادیث ثبت شده ایجاد می کرد؛ این نگرانی هم برای خود محدثان وجود داشت که لازم بود دائما با این احادیث ممارست داشته باشند و هم برای عالمان دیگر به خصوص فقیهان و واعظان لطفی نداشت که نتوانند از ثمره کار محدثان برای اهداف خود بهره گیرند. این بود که از اواسط سده ۲ق، مسئله طبقه بندی احادیث و پیش بینی کردن روشی برای بازیابی آنها به موضوعی مهم در حیطه حدیث مبدل شده بود. این تلاشها منجر به گونه های مختلف طبقه بندی احادیث شد:

طبقه بندی موضوعی:

در این روش طبقه بندی احادیث بر اساس موضوعات مطرح شده در آنها انجام می شود. بیشتر جوامع بزرگ روایی بر چنین مبنایی طبقه بندی شده اند.

طبقه بندی سندی:

مسانید که از سده ۳ق تألیف آنها آغاز شده بود، نوشته هایی بودند که نه به ترتیب موضوعی، بلکه به ترتیب صحابیانی مرتب شده بودند که نخستین ناقل حدیث از پیامبر (ص) شمرده می شدند. مرتب کردن احادیث یک کتاب بر اساس چهارده معصوم نیز شیوه ای نزدیک به شیوه یاد شده است.

ترتیب الفبایی مطلع:

در طی سده های متمادی، شیوه دیگری برای بازیابی زمینه پیدایش طیفی از کتب شده است؛ در این شیوه، مطلع متن حدیث مبنای طبقه بندی بود و هدف ارائه احادیث با ترتیب الفبایی مطلع آنها بود.

تقسیمات حدیث

در علوم حدیث دسته بندی‌های متنوعی برای فهم بهتر سند یا متن روایات به کار می‌رود. این تقسیمات عبارتند از:

جعل حدیث

به موازات آنکه حدیث به عنوان منبعی برای فهم دین در قرن‌های اول و دوم هجری موقعیت خود را به دست آورد، سوءاستفاده از این موقعیت نیز آغاز شد و کسانی دست اندرکار جعل حدیث شدند. پدیده جعل حدیث در همان زمان پیامبر(ص) آغاز شد تا آنجا که پیامبر خود نسبت به این پدیده شوم واکنش نشان داد. در منابع حدیثی، چندین حدیث وجود دارد که در آن از زبان خود پیامبر(ص) مردم به نقل احادیث آن حضرت ترغیب گردیده، و از دروغ بستن بر ایشان برحذر داشته شده‌اند.

امام علی(ع) نیز در خطبه‌ای در واکنش نسبت به رواج «احادیث بدعت آمیز» یادآور شد که «در دست مردم (از احادیث پیامبر(ص) حق و باطل و راست و دروغ است» و سپس ناقلان حدیث پیامبر(ص) را ۴ گروه دانسته است: منافقانی که عامدانه بر پیامبر(ص) دروغ می‌بندند، کسانی که سخنی از پیامبر(ص) شنیده‌اند، اما آن را به درستی حفظ نکرده و دچار وهم شده‌اند، کسانی که امر و نهیی از پیامبر(ص) شنیده‌اند، ولی ناسخ آن را از آن حضرت درنیافته‌اند، و چهارم کسانی که با امانت حدیث آن حضرت را حفظ نموده و به دیگران انتقال داده‌اند.[۲۵]

عالمان حدیث برای حل این دو مشکل، از دو علم رجال و درایه بهره می‌برند و به این وسیله حدیث سره از ناسره را بازمی‌شناسند.

پدیده نقل به معنا

پدیدۀ نقل به معنا که یک حقیقت تأیید شده در تاریخ حدیث است، یعنی برخی از راویان حدیث ــ به ویژه در دورۀ متقدم حدیث، پیش از تدوین آثار حدیثی ــ در مواردی شنیده‌های خود از معصوم را در قالب معانی حفظ می‌کردند و به هنگام انتقال در قالب الفاظی بیان می‌کردند که انتخاب واژگان و ترکیب نحوی آن مربوط به خود ایشان بود، البته با این تأکید که راوی مطمئن بود مطلب را به درستی منتقل می‌کند.[۲۶]

کمتر می‌توان در باب واحد، احادیثی را منقول از راویان موازی بازجست که در آنها الفاظ عیناً با یکدیگر انطباق داشته باشند و می‌توان بر این پایه مدعی شد که نسبت نقل به معنا در مقایسه با نقل عین الفاظ، نسبتی قابل توجه است.

پانویس

  1. العین, خلیل‌بن احمد، ج ۲، ص ۱۷۷، ذیل «حدث»
  2. المنهل الروی,ابن‌جماعه، ص ۳۰
  3. تهذیب اللغه ازهرى، ج ۴، ص ۴۰۵، ذیل «حدث»
  4. المفردات، راغب اصفهانى، ذیل «حدث»
  5. المنهل الروی، ابن‌جماعه، ص ۳۰
  6. رجوع کنید به لسان العرب, ابن‌منظور، ذیل «حدث»
  7. رجوع کنید به تهذیب اللغه ازهرى، ج ۴، ص ۴۰۵، ذیل «حدث»
  8. براى نمونه رجوع کنید به تحریم: ۳؛ طه: ۹؛ طور: ۳۴؛ نجم: ۵۹؛ نساء: ۷۸، ۱۴۰
  9. تقریر یعنی شخصی عملی را در حضور معصوم انجام دهد و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید.
  10. رجوع کنید به شیخ بهائى، ص ۴۱۲؛ میرزاى قمى، ج ۱، ص ۴۰۹؛ مامقانى، ج ۱، ص ۵۷
  11. رجوع کنید به شیخ بهائى، همانجا؛ صدر، ص ۸۱
  12. ابن‌حجر عسقلانى، ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، ج ۱، ص ۱۷۳
  13. ابن‌تیمیه، ص ۵؛ سخاوى، ج ۱، ص ۲۱؛ سیوطى، همانجا؛ انصارى، ص ۴۱
  14. سخاوى، همانجا
  15. رجوع کنید به ابن‌تیمیه، ص ۷ـ۸
  16. رجوع کنید به سیوطى؛ انصارى، همانجاها
  17. براى نمونه رجوع کنید به شهیدثانى، ص ۵۴
  18. فتح الباری، ج۱
  19. درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
  20. درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
  21. درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
  22. درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم
  23. سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۳، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
  24. آشنایی با تاریخ و منابع حدیث, محمد کاظم طباطبایی, ص۷۹
  25. نهج البلاغة، همانجا
  26. مثلاً نک: دارمی، ۱/۱۰۴-۱۰۶؛ کلینی، ۱/۵۱-۵۲؛ قرطبی، ۱/۴۱۲

منابع

مطالب مرتبط