ملا محمدطاهر قمی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
||نام کامل =ملا محمدطاهر قمی | ||نام کامل =ملا محمدطاهر قمی | ||
||تصویر= [[پرونده:Mohammad-ghomi.jpg]] | ||تصویر= [[پرونده:Mohammad-ghomi.jpg]] | ||
− | ||زادروز = | + | ||زادروز = ابتدای قرن ۱۱ قمری |
− | |زادگاه = شیراز | + | |زادگاه = [[شیراز]] |
− | |وفات = | + | |وفات = ۱۰۹۸ قمری |
− | |مدفن = [[قم]]، قبرستان شيخان | + | |مدفن = [[قم]]، قبرستان شيخان |
− | |اساتید = سيد نورالدين | + | |اساتید = سيد نورالدين علی عاملی،... |
− | |شاگردان = | + | |شاگردان = [[شیخ حر عاملی]]، [[فیض کاشانی]]،... |
− | |آثار = حكمة العارفين، تحفة الأخيار، مونس الابرار،... | + | |آثار = حكمة العارفين، تحفة الأخيار، مونس الابرار، تحفه عباسی، حقالیقین فی معرفة اصولالدین،... |
}} | }} | ||
+ | '''ملا محمدطاهر قمی''' (م، ۱۰۹۸ ق) از علما و فقیهان بزرگ [[شیعه]] در عصر [[صفویه]] است. وی با پذیرفتن مناصب دینی و اجتماعی نظیر «[[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]]» و «[[امام جمعه|امامت جمعه]]» در [[قم]]، سعی در احیای سنتهای [[شیعه|شیعه]] و از بین بردن عقاید باطل رواج یافته در سطح جامعه را داشت. شخصیتهای برجستهای چون [[علامه مجلسی]] و [[شیخ حر عاملی]] از او [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت دارند. محمدطاهر قمی صاحب آثار ارزشمندی در حوزههای مختلف [[علوم اسلامی]] مانند «حکمةالعارفین» در نقد [[تصوف]] است. | ||
+ | ==زندگینامه== | ||
− | + | محمدطاهر در یکی از محلات [[شیراز|شیراز]]، در اوایل قرن یازدهم هجری به دنیا آمد. سپس همراه با اهل خانهاش رهسپار [[عراق]] گردید. محمدطاهر در یکی از آثار خود که به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و به او تقدیم کرده، به اجمال اشاره نموده است که در اوایل عمر از شیراز به [[نجف]] رحل اقامت افکنده و سپس مرقد [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه را در [[کربلا]] و [[کاظمین]]، [[زیارت]] کرده و تا زمانی که طوفان حوادث، امنیت این نواحی را نابود نکرده بود، در عراق اقامت داشته است. از قرائن برمیآید که او مشغول تألیف کتاب «عطیه ربّانی و هدیه سلیمانی» بوده است که به دلیل آشفتگیهای سیاسی و ناامنی، عراق را ترک میکند. | |
− | + | محمدطاهر قمی [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]]، را به قصد اقامت در جوار بارگاه مطهر [[حضرت معصومه]] علیهاالسلام ترک کرد و در [[قم]] اقامت گزید. مقامات علمی و افق اندیشه و تلاشهای فکری او برای علمای این شهر، ناشناخته نبود و به همین دلیل جویندگان معارف، حضور او را مغتنم میشمارند. او هم بر حسب احساس مسئولیت و وظیفه دینی، ترویج [[احکام]] شرعی را بر عهده میگیرد و حوزه درسی تشکیل میدهد. | |
− | در | + | وی که به دلیل اقامت در [[نجف]] به «نجفی» معروف شده بود، پس از پایان تحصیلات خود، به قم میآید و برای همیشه در این دیار متوطّن شده و از آن پس، به «قمی» معروف میگردد.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۹، ص ۳۷۵ و سفینةالبحار، محدث قمی، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> |
− | == | + | ==تحصیلات و اساتید== |
− | |||
− | + | در میان استادان محمدطاهر، تنها کسی که نامش در کتب تراجم ذکر شده و از او اجازهای دریافت کرده است، سید نورالدین علی عاملی (م، ۱۰۶۸ ق)، برادر پدری [[صاحب مدارک|صاحب مدارک]] و برادر مادری شیخ حسن [[صاحب معالم]]، از [[مشایخ]] و بزرگان [[شیعه]] میباشد. | |
− | |||
− | + | از آنجا که نورالدین علی عاملی در [[عراق]] یا [[ایران]] حوزه درسی نداشته و پس از [[شام]] در جوار [[کعبه|خانه خدا]] به تدریس معارف دینی مشغول بوده است، چنین برمیآید که محمدطاهر قمی به [[مکه]] عزیمت نموده و محضر وی را درک کرده و پس از پایان درس و بحث به دریافت [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت از وی موفق شده است.<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج ۵، ص ۳۰۲.</ref> او در بسیاری از موارد در آثار خود، یکی از مصادر نقل روایت را نورالدین علی عاملی معرفی کرده است. گویا در برخی از نوشتههایش به نظرات و پارهای از نوشتههای این استاد اجازه خود اشاره دارد. | |
− | + | ==شاگردان== | |
− | + | از شاگردان او آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما برای محمدطاهر، این افتخار بس که شخصیت برجسته ای چون [[علامه مجلسی]]، به اندوختههای علمی و تواناییهای این عالم پرهیزگار اعتماد نموده و در ملاقاتی که با وی داشتهاند، از او تقاضا کردهاند تا [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت برایشان صادر کند. | |
− | + | محمدطاهر که از مشایخ اجازات به شمار میرفت، در سفری که به [[اصفهان]] نمود در هفتم [[ذی القعده]] سال ۱۰۸۶ ق. به علامه مجلسی اجازه نقل [[حدیث]] میدهد. علامه مجلسی در کتاب اجازات [[بحارالأنوار (کتاب)|بحار]] آن را ذکر کرده و در ابتدا نوشته است: «اجازة کتبها لنا المولی الاجل العالم الورع مولانا محمدطاهر القمی قدس سره بخطه الشریف». این اجازه به هیچ وجه نشانه رابطه استادی نیست. | |
− | در | + | ملا محمدطاهر قمی از [[مشایخ|مشایخ]] اجازه [[شیخ حر عاملی]] هم به شمار میرود.<ref> ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹.</ref> این [[محدث]] بزرگوار از وی روایت نقل کرده است.<ref> نجوم السماء، کشمیری، به اهتمام سید احمد حسینی، ص ۶۴.</ref> صاحب [[وسائل الشیعه]] در معرفی وی مینویسد: «محمدطاهر قمی از برجستگان فضلای معاصر و مردی دانشمند، اهل تحقیق و دقت و بسیار مورد وثوق، فقیه، متکلم و محدث جلیلالقدر و عظیمالشأن است. او را کتب و آثاری است که ما آنها را از او روایت میکنیم».<ref> امل الامل، ج ۲، ص ۲۷۷.</ref> |
− | + | در برخی منابعی که اختصاص به شرح حال شیخ حر عاملی دارد، خاطرنشان گردیده که صاحب وسایل تنها به نقل حدیث از ملا محمدطاهر اکتفا نکرده و شاگرد وی هم بوده است.<ref> شیخ حر عاملی روایت آزادی، محمود شریفی و حسن ابراهیمزاده، ص ۳۵.</ref> | |
− | + | گویا بین ملا محمدطاهر قمی و [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]] نیز ارتباطی علمی برقرار بوده است؛ زیرا گاه فیض به [[قم]] میآمده و از محضر وی بهره میگرفته و در مواردی محمدطاهر قمی به کاشان میرفته و از اندیشه فیض بهرهمند میگردیده است، اما چون ملا محسن فیض کاشانی را عدهای به [[تصوف|صوفیگری]] متهم کردند و این خبر دروغ به گوش محمدطاهر قمی رسید، روابط این دو دانشمند رو به تیرگی نهاد و ملا محمدطاهر در زمره مخالفان فیض درآمد. ولی پس از روشن شدن حقیقت، بر ملا محمدطاهر مسلم گردید که ملا محسن فیض کاشانی گرایش به صوفیان نداشته و این اخبار، کذب محض بوده است؛ از این رو برای عذرخواهی، با پای پیاده از قم به کاشان رفت و چون به در خانه ملا محسن رسید، با صدای بلند گفت: «یا محسن قد أتیک المسیء؛ ای محسن، خطاکار آمد». ملا محسن هم از خانه بیرون آمد و آن دو دانشمند دست به گردن هم انداختند و یکدیگر را حلال نمودند. ملا محمدطاهر بدون حتی لحظهای استراحت، به قم بازگشت و چون دلیل این رفتار و تعجیلش را در این باب پرسیدند، گفت: میخواستم وجدانم آرام گیرد و بدبینی خود را به خوشبینی و [[حسن ظن]] تبدیل کنم و دل را از آن کدورتها و غبارهایی که خصومت ایجاد میکرد، پاک کنم.<ref> روضات الجنات، ج ۶، ص ۸۱ و الله شناسی، علامه سید محمدحسین حسینی، تهرانی، ج ۳، ص ۲۸۴ و ۲۸۵.</ref> | |
+ | ==فعالیتهای اجتماعی== | ||
+ | '''منصب شیخ الاسلامی:''' | ||
− | به | + | بزرگترین صاحب منصب امور [[شرع|شرعی]] و مدنی، [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلام]] میباشد که اداره امور شرعی را بر عهده دارد و به دعاوی بیوه زنان، یتیمان و خردسالان که زیر نظر قیّم اداره میشوند، رسیدگی میکند. محمدطاهر قمی به دلیل شایستگیهای علمی و تواناییهایی که در حل مشکلات مردم داشت، از سوی شیخ الاسلام مرکز حکومت (که در [[اصفهان]] اقامت داشت) به منصب شیخ الاسلامی [[قم]] منصوب گردید. او در این سمت، متصدی اِفتا و قضا و گشودن گرههای اجتماعی نیز بود. وی به عنوان عالیترین و مطلعترین مقام قضایی، عهدهدار دعاوی شرعی و اجرای اصل [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] بود. |
− | + | اموری چون: [[ازدواج|نکاح]]، [[طلاق]]، وصایا، ضبط اموال مجهول المالک و تشخیص دعاوی اهالی بر حسب موازین دینی، تحت نظارت وی در شهر مقدس قم و حومه آن انجام میگرفت. در واقع دو منصب شیخ الاسلامی و [[قضاوت]] به طور توأم به وی تفویض شده بود. جلوگیری از تلاشهای اهل [[بدعت]]، مبارزه با فاسقان، بزهکاران و غارتگران و نیز اخذ [[خمس]] و [[زکات]] و حقوق الهی از جماعتی که در پرداخت آن اکراه دارند و این حقوق به گردنشان میباشد و رسانیدن آن به افراد مستحق، برنامهریزی برای [[مسجد|مساجد]]، مدارس، معابد، بقعهها و امامزادهها و نظارت بر مراکز امور خیریه، احقاق حقوق و رفع ستم، از جمله وظایفی است که به عنوان شیخ الاسلام و قاضی قم بر عهده او بود. با توجه به این وظایف گسترده و سنگین، تنها کسانی به این مقام گماشته میشدند که به [[علم]] و [[تقوا]] شهرت داشتند. از همین جا شأن و منزلت محمدطاهر قمی در میان علمای عصر خویش مشخص میگردد. به علاوه پس از آن که ایشان به شیخ الاسلامی منصوب شد، مقدر گشت که تمامی [[سادات]] عظام، بزرگان شهر، کارگزاران و ارکان دولتی ساکن در قم و حومه، وی را مقتدا و پیشوای خود دانسته و در جمیع امور مطیع و منقاد او باشند و آنچه را که امر مینماید، انجام دهند و آنچه را که نهی میکند، پرهیز نمایند. متصدیان امور شرعی، مدرسان مدارس و متولیان [[وقف|موقوفات]] به وسیله وی عزل و نصب میشدند. | |
− | [[شیخ حر عاملی]] | + | با توجه به این که اشخاصی چون: [[علامه مجلسی]]، [[شیخ حر عاملی]]، [[شیخ بهایی]] و [[محقق کرکی، علی بن حسین|علی بن عبدالعال کرکی]] این سمت را در اختیار داشتهاند، مقام محمدطاهر قمی به عنوان روحانی و [[فقیه]] برجسته و سرآمد علمای شهر قم، مشخص میگردد. از آن جا که علمای عصر [[صفویه|صفوی]] از قبول مناصب رسمی اجتناب میکردند، درباریان و دولت مردان غالباً از حضور فعال علما در صحنه اجتماع و سیاست اکراه داشتند؛ به نظر میرسد صدور احکام شیخ الاسلامی برای دانشورانی چون محمدطاهر قمی تنها به امید جذب مجتهدان به قبول آن مناصب بوده و آنان تا میتوانستند از نزدیک ساختن خود به سلطان، احتراز میکردند. |
− | [[ | + | برای وارستگانی چون ملا محمدطاهر قمی که در [[زهد]] و اعراض از مظاهر دنیایی مشهور عام و خاص بوده، بسیار دشوار است که فرمانبردار و زیردست مقامات دولتی باشند و در مراسم رسمی حضور یابند و به استقبال و سلام روند. از این رو، در فرمان شیخ الاسلامی همه این گونه احتمالات منفی از میان برداشته شده است و مجتهد اعلم را به عنوان مرجع امور قضایی و شرعی معرفی کردهاند. |
− | + | محمدطاهر قمی با وجود این سمت اجرایی، از تلاش علمی و تزکیه و [[تهذیب نفس]] غافل نبود. [[تواضع|فروتنی]] او در برخورد با مردم و طلاب علوم دینی که از اقصی نقاط به قم میرفتند، آشکار بود. هنگامی که در فرصتهای مقتضی از مدارس علمیه بازدید میکرد، طلاب، مدرسان و محققان به تجلیل از او میپرداختند، اما او در نهایت فروتنی همچون یکی از طلبهها در میان آنان مینشست و به مشکلات آموزشی و معیشتی آنان توجه میکرد و احیاناً تدابیری برای رفع دشواریهای آنان اتخاذ میکرد. | |
− | + | '''امام جمعه قم:''' | |
− | + | تقریباً تمامی مورخان و تراجمنگاران، ملا محمدطاهر قمی را به عنوان شیخ الاسلام و [[امام جمعه]] و [[امام جماعت|جماعت]] قم معرفی کردهاند.<ref> ر.ک: تذکره نصرآبادی، ص ۱۶۴؛ گنجینه دانشوران، ص ۱۳۰؛ طبقات اعلام الشیعه، ج ۵، ص ۳۰۳؛ الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۹ و ریحانةالادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج ۴، ص ۴۸۹.</ref> پس از تشکیل دولت شیعی صفویه در [[ایران|ایران]]، «[[تشیع]]» مذهب رسمی مملکت بود و حکام صفوی سعی وافر در تکریم فقها و مجتهدان [[شیعه]] داشتند و تا حدود زیادی دست علما در کارها باز بود. از این رو، برخی از فقها، به خصوص [[محدث|محدثین]] آنها بر اساس آن دسته از روایات که [[فقیه|فقیه]] عادل در بسیاری از امور، نائب [[امام زمان]] عجل الله تعالی فرجه شریف محسوب میشود، قائل به وجوب عینی [[نماز جمعه]] و برگزاری رسمی آن شدند و آن را هم برپای میداشتند و کتابهایی در اثبات آن نوشتند. | |
− | + | ملا محمدطاهر قمی نیز چنین نظری داشت و علاوه بر این که رسالهای درباره نماز جمعه نگاشت، در برخی آثار دیگر خود، نیز به این موضوع پرداخت و تأکید نمود که نماز جمعه، [[واجب]] عینی در همه زمانها است؛ و همان عدالتی که در دیگر نمازها بر امام جماعت لازم است، در این جا نیز کفایت میکند. [[سید محمدباقر موسوی خوانساری|خوانساری]] در این باره مینویسد: «ملا محمدطاهر، نه تنها با تارکین نماز جمعه مخالفت میکرد، بلکه با افراد مخالف با این فتوا، از در مخالفت وارد شد. این در حالی بود که شخصاً امام جمعه و جماعت [[قم]] را عهدهدار بود».<ref> روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۳ و ۱۴۴.</ref> | |
− | + | البته [[فتوا|فتوای]] ایشان در مورد نماز جمعه، با مخالفتهایی مواجه گردید؛ به طوری که برخی از منتقدین وی، به حربههای روانی متوسل شدند و کار را بر او دشوار کردند. | |
− | از | + | [[ملا خلیل قزوینی|حاج ملا خلیل قزوینی]] از رجال بزرگ علم، [[حکمت]] و [[حدیث]] بود که مجموعه [[الکافی (کتاب)|کافی]] را در چند مجلد شرح نمود و آن را صافی نام نهاد.<ref> علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص ۱۵۲.</ref> این عالم [[شیعه]] عقیده داشت که: در عصر [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]]، ترک نماز جمعه اولی است. وی و ملا محمدطاهر در دفاع از نظر خویش مطالبی را مینوشتند و برای یکدیگر ارسال میکردند. محمدطاهر در رساله نماز جمعه و وجوب آن، نظرات ملا خلیل قزوینی را رد کرد.<ref> ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹؛ گنجینه دانشوران، ص ۱۳۰ و ۱۳۱؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۴ و الذریعه، ج ۱۵، ص ۷۲.</ref> |
− | محمدطاهر | + | البته این اختلاف هیچگاه از مسیر ادب و نزاکت خارج نمیشد؛ به ویژه محمدطاهر قمی نظرات خود را بسیار محترمانهتر از مخالفان طرح میکرد و دیدگاههای خود را با استدلال قوی و بیانی متین به آنان عرضه میداشت. در هر حال، ملا محمدطاهر قمی چون اعتقاد داشت [[نماز جمعه]]، شعار عالی دینی است و اجتماع بسیار چشمگیر هفتگی مسلمانان، شکوه خاصی به شهر میدهد، برای آن اهمیت خاصی قائل گردید و به احیای آن کوشید. |
− | + | '''ستیز با صوفیان:''' | |
− | + | ملا محمدطاهر قمی احساس کرد اهل [[تصوف]] با آن همه [[بدعت|بدعتها]]، تحریفها و افکار التقاطی چنان در تار و پود نظام صفوی فرو رفتهاند که استمرار این وضع، مرزهای عقیدتی را به خطر خواهد انداخت و تشیع را به انحراف خواهد کشاند؛ زیرا آنان «طریقت» را از «[[شریعت|شریعت]]» جدا کردند و با تشکیلاتِ مراد و مریدی و خانقاهی و رواج ابتذال و بیبند و باری، رفته رفته از حقیقت [[دین|دین]] فاصله گرفته بودند. | |
− | + | ملا محمدطاهر قمی خطر این گروه را موقعی بیشتر حس کرد که برخی از آنان بر این عقیده قرار گرفتند که: سالک چون به مرتبه اولیا رسید، ملزم به رعایت حدود شریعت نیست. از نظر آنان، [[کفر|کفر]] و [[ایمان]] نزد عارف مساوی است و عارف فوق شریعت محسوب میگشت. این اعتقادات موجب انحرافات و فرصتطلبی آنان گردید؛ به طوری که گروهی نیرنگ باز وسوسه شدند که تصوف را وسیلهای برای دستیابی به اغراض دنیوی خود قرار دهند.<ref> علما و مشروعیت دولت صفوی، سید محمدعلی حسینی، ص ۸۳ و ۸۴.</ref> | |
− | + | این انحرافات عقیدتی از یک سو و بدست گرفتن اداره کشور و برخورداری از قدرت نظامی و سیاسی از سوی دیگر، باعث شده بود که هر گونه درگیری با صوفیان بسیار خطرناک به نظر آید؛ با این همه، محمدطاهر قمی در مخالفت با آنان پیشقدم گردید و به عنوان رهبر نهضت علما بر ضد متصوفه معرفی شد.<ref> الذریعه، ج ۷، ص ۴۰.</ref> | |
− | + | علی دوانی مینویسد: «نخستین کسی که علناً در دولت صفویه با صوفیه درافتاد و عقاید خرافی آنان را به باد انتقاد گرفت، عالم عظیم الشأن ملا محمدطاهر قمی، استاد اجازه [[علامه مجلسی]]، بود و چنان که خود میگوید: نخست بیعلاقه به صوفیه نبوده؛ ولی بعدها که پی به فساد مشرب آنها میبرد، سرسختانه به مبارزه با آنان قیام میکند».<ref> علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص ۴۰۷.</ref> | |
− | + | ملا محمدطاهر در افشاگریهای خود بر ضد صوفیان به مردم هشدار داد: گروهی در جامعه پیدا شدهاند که بدعتهایی در دین خدا نهادهاند و پروردگار را با همان بدعتها [[عبادت]] میکنند و آن را تصوف نامیدهاند. | |
− | + | او در نوشتههای خود این بدعتها را برشمرد و بطلان آنها را بر اساس [[قرآن]] و روایات ثابت کرد و خاطر نشان ساخت: ای شیعیان! برای آن که دین و [[ایمان]] خود را حفظ کنید، از جماعت صوفیان دوری کنید و از [[وسوسه|وسوسههای]] این شیاطین بپرهیزید و فریب حالات و صفات آنان را نخورید... این گروه به آداب دینی پایبندی ندارند و سنتها و رسمهایی را ابداع کردهاند که در متن قرآن و [[حدیث]] و نیز موازین شرعی از آن خبری نیست. | |
− | ملا محمدطاهر قمی | + | تأکید ملا محمدطاهر قمی بر لزوم پیروی از قوانین [[شرع]] مقدس، جدیترین نقطه اتکای او در رویارویی با صوفیان بود. [[محمدعلی مدرس تبریزی|محمدعلی مدرس تبریزی]] مینویسد: «در مسئله تصوف مکاتباتی بین او و یکی از علمای نامی وقت به عمل آمد و رسالهای در رد صوفیه نوشته و جمعی از عرفا را رد کرده است؛ بلکه گویند در چند رساله خود سماع، خرقهپوشی، پشمینهپوشی، [[چله نشینی|چلهنشینی]]، عزلت و انقطاع از مردم، به زبان آوردن لفظ طریقت و حقیقت و قول به عشق حقیقی و مکاشفات عرفانی را از بدعتهای هلاک کننده شمرده است».<ref> ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰.</ref> |
− | + | [[محدث ارموی]] در مورد رواج صوفیگری در آن زمان و شجاعت و توانایی علمی محمدطاهر قمی در مبارزه با این جریان، میگوید: «در آن دوره که تصوف رونق و رواج بسزایی داشت، سمند همت بر رد ایشان تاختن و قد مردانگی علم ساختن و به ابطال عقاید و افکار ایشان پرداختن، شهامت و بضاعت کافی لازم داشته و تا کسی در علم و فضل، تتبع و تحقیق، اعتبار و اعتماد و تشخیص غث و سمین افکار و عقاید و آرا و اقوال بزرگان و تطبیق آنها با [[حدیث]] و [[قرآن]]، مقام شامخ و پایه بسیار بلندی نمیداشت، نمیتوانست به چنین کاری اقدام و به چنین امری قیام نماید. و چون درست نظر کنیم، میبینیم که مصنف نخستین کسی است که در آن زمان به تألیف کتاب مستقلی در این باب پرداخته است و بعد از وی شاگردش [[شیخ حر عاملی]] کتاب اثنی عشریه را به تبعیت وی نوشته است».<ref> شش رساله فارسی از رسائل مولا محمدطاهر قمی، مقدمه سید جلالالدین حسینی ارموی (محدث).</ref> | |
− | + | ملا محمدطاهر قمی عقیده داشت؛ گرایش به مشایخ صوفیه و پیروی از تصوف، اگر چه در آغاز به قصد عمل به شرع است، اما به دلیل عجین شدن آموزههای این فرقه منحرف با [[بدعت|بدعتها]]، در نهایت به تنفر از شرع میانجامد. و به این جهت با آن دسته از علمای [[شیعه]] که مقید به شرع بودند، اما در نوشتههای آنان مطالبی برگرفته از باورهای صوفیان یا مطابق مذاق اهل تصوف دیده میشد، مخالفت کرد. او بر این باور بود که [[فلسفه]] و تصوف هر دو مردم را از فرهنگ [[اهل بیت]] و [[احادیث]] معصومین علیهمالسلام و موازین شرعی و امور عبادی دور میکنند و به همین علت، او با تصوف و نیز فلسفه به طور یکسان مخالف بود. او کتابی به نام تحفةالاخیار منحصراً در نقد صوفیان نوشت که توجه اهل تصوف به نقد این کتاب، بیانگر اهمیت آن است. | |
− | + | نکتهای که ذکر آن لازم است این که، محمدطاهر قمی به طور عمقی با جریانهای صوفیگری مخالفت کرد و پیدایش گرایشهای اصیل [[عرفان|عرفانی]] در بین علمای شیعه را از صوفیگری تفکیک نمود و تنها با صوفیانی مخالف بود که دیدگاههای [[غلو|غلوآمیز]] داشتند و ظواهر و احکام [[شریعت]] را رها کردند؛ محمدطاهر میگفت: اگر مقصود از تصوف، [[زهد]]، وارستگی، [[تزکیه نفس]]، توجه به مبدأ لایزال الهی، تعبد و خلوص در [[عبادت]]، تحصیل صفات کمال و اجتناب از رذایل اخلاقی طبق دستورات دین و عدم علاقه به دنیا باشد، که امر پسندیده است و باید تمام شیعیان چنین باشند و از صدر اسلام تاکنون مسلمان های واقعی این چنین بودهاند؛ ولی اگر هدف از صوفیگری، عقاید فاسدی چون حلول و تناسخ و وحدت وجود باشد و یا مرید و مرید بازی و تشکیل مجالس سماع و رقص و پایکوبی و ارتکاب معاصی و ترک [[نماز]] و سایر واجبات و اباحه منکرات، ریاضات غیرشرعی، ترک معاشرت با مردم و انزوا و فرار از مسئولیت اجتماعی باشد، بر اساس دین، عقل و منطق مردود است و در زشتی آن تردیدی نیست. | |
− | + | '''نفوذ در دستگاه دولت صفوی:''' | |
− | + | استقرار حکومت [[صفویه|صفوی]] با شعار [[تشیع]] در طول سالیان متمادی، پیامدها، تحولات و آثار خاص دینی، اجتماعی و سیاسی پدید آورد. فضای سیاسی جدید، موجبات خشنودی شیعیان را فراهم آورد؛ چرا که آنان به راحتی میتوانستند به تعالیم و [[احکام]] خود عمل کنند. شیعیان و کسانی که تازه به مکتب [[اهل البیت|اهل بیت]] پیوسته بودند، امکان دستیابی به علما و منابع فقهی و کلامی نداشتند و این امر، ضرورت حضور جدی دانش آموختگان و عالمان دینی را در سراسر [[ایران]] آشکار میکرد. | |
− | + | گذشته از این، برخی مناصب حکومتی چون [[قضاوت]] و ولایت در امور حسبیه بنابر ادلهای که در [[فقه]] آمده، در جامعه دینی یا در میان اهل دیانت باید از سوی علما تصدی میشد. همچنین صفویان رقیب سرسختی چون عثمانیان داشتند که کمترین سستی در تحکیم نهادهای دینی، برای آنان زیان میآفرید. از این رو، حکام صفوی برای رویارویی با رقبای عثمانی کوشیدند مناصب دینی حکومت خود را تا آنجا که امکان داشت، با الگوهای موجود در حکومت حریف همسان کنند. | |
− | + | قبول این مناصب از سوی علمایی چون محمدطاهر قمی با این انگیزه صورت گرفت که بتوانند گامی در جهت تبلیغ احکام و اشاعه تعالیم [[دین|دین]] بردارند، از خطاها پیشگیری کنند و در حد توان خود و پذیرش اجتماع، مانع ارتکاب کارهای خلاف شوند. بحث فقهی پذیرش مناصب رسمی از سوی حاکم جائر، در غالب آثار فقهی موجود است و حتی گفتهاند: اگر مؤمنی با قبول منصب از حاکم غیرمقبول شرعی بتواند [[امر به معروف و نهی از منكر|امر به معروف و نهی از منکر]] کند، پذیرش منصب برای او [[مستحب]] و به عقیده برخی، [[واجب]] است. | |
− | به | + | به علاوه فراهم شدن چنین امکانی برای علما در روزگاری که سختگیریها و آزارها در همه نواحی مسلماننشین رو به فزونی گذاشته بود، فرصتی به شمار میآمد و چه بسا نادیده گرفتن این فرصت، خسارتهایی به جامعه تشیع وارد مینمود. اگر دانشمندان عصر صفوی و افرادی چون ملا محمدطاهر قمی و شخصیتهای برجسته این دوران یعنی [[علامه مجلسی]]، [[شیخ حر عاملی]]، [[شیخ بهایی]] و سایر علمای جبل عامل راه انزوا پیش میگرفتند و تربیت فضلا و تألیف آثار را وامینهادند و در عرصههای فرهنگی و سیاسی حضور نمییافتند، از میراث علمی آنان محروم میشدیم. |
− | + | در همان روزگاری که برخی علما هرگونه ارتباط با حکومت صفوی را نمیپسندیدند و بر دانشمندانی چون: [[محقق کرکی|محقق کرکی]]، علامه مجلسی و پدرش خُرده میگرفتند، ملا محمدطاهر قمی تصدی مناصب دینی و اجتماعی را پذیرفت تا به احیای سنتهای شیعه و میراندن افکار و عقیدههای [[باطل]] و منحرف بپردازد و با حضور اجتماعی خود، به مذهب شیعه اقتدار بخشد و در دو حوزه تصدی مناصب دینی (قضاوت، افتاء، اقامه [[نماز جمعه]]، رسیدگی به امور حسبه) و نشر تعالیم مذهبی (تأسیس مراکز علمی، نگارش کتابهای تخصصی و عمومی) توفیق تلاشهایی ارزنده، آموزنده و اثربخش را بدست آورد. | |
− | + | بنابراین، تلاشهای محمدطاهر قمی، بیانگر مشروعیت به دولت صفوی نبود. گذشته از این، پایه اساسی دولت صفویه بر تصوف بود و این گروه بانفوذ در ارکان نظام، به صورت فرقهای سیاسی و اجتماعی درآمده و به عنوان قدرت سیاسی مشروع مطرح بودند. محمدطاهر همچون دیگر فقهای عصر صفویه، معتقد بود که میتواند به وسیله همکاری با حکام صفوی، ضرری از مظلوم دفع یا نفعی را متوجه مؤمنی گرداند و نیز میتواند در اجرای [[امر به معروف و نهی از منکر]] نقشی ایفا کند. ایشان حتی در اندیشه هدایت سلطان جائر و جلوگیری از منکرات کارگزاران و اطرافیان شاه نیز بود. | |
− | + | '''پاسخ به یک سؤال:''' | |
− | + | شاه عباس دوم که در سال ۱۰۵۲ ق. و در سن نه سالگی به جانشینی پدر نشست، از حاکمان صفوی معاصر ملا محمدطاهر قمی است. گرچه برخی اروپائیان او را به خاطر افکار عدالت پروریاش ستوده و گفتهاند در امور دشوار برخورد زیرکانهای داشته است؛ اما با این وجود، وی شخصی [[شراب خواری|میخواره]] و هوسران بود و بسیاری از افراد دربار خود را به قتل میرسانده است. از زمان شاه عباس اول مرسوم شده بود که شاه قرنیه چشم برادران و برادرزادگان خود را با سیم گداخته نقرهای از بین ببرد؛ ولی عباس دوم دستور میدهد تمام چشم را از حدقه درآورند.<ref> ایران صفوی از دیدگاه سفرنامههای اروپائیان، سیبیلا شو ستروالسر، ترجمه و حواشی، دکتر غلامرضا ورهرام، ص۲۲-۲۳.</ref> | |
− | + | عباس دوم اکثر اوقات خود را در اندرون میگذراند و در بیکفایتی بدان حد رسید که در زمان وی فساد، دستگاههای اداری کشور را به انحطاط نزدیک ساخت؛ حتی او در مقام مقایسه با اسلافش از تعصب مذهبی دور بود.<ref> دین و دولت در عصر صفوی، دکتر مریم میراحمدی، ص ۵۸ و ۵۹.</ref> افراط در مصرف مشروبات الکلی باعث شد که در ۳۲ سالگی از دنیا برود. وی همچون جدش به ساختن ابنیه علاقهمند بود. به دستور وی قصر چهل ستون در [[اصفهان]] ساخته شد و [[مسجد جامع اصفهان|مسجد جمعه]] و [[مسجد امام اصفهان|مسجد شاه]] را که عباس اول ساخته بود، مرمت کرد.<ref> ایران عصر صفوی، راجر سیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، ص ۲۳۱.</ref> | |
− | + | برخی سؤال کردهاند که چرا شخصیت برجستهای چون محمدطاهر قمی آثاری را که در فضیلت [[اهل بیت]] علیهمالسلام و مناقب [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه نگاشته، تحفه شاهی و تحفه عباسی مینامد؟ چرا او با این [[ورع]] و پرهیزگاری در طلیعه کتاب خود در حد مدح و ستایش، از شاه عباس دوم نام میبرد؟ | |
− | + | در پاسخ باید گفت: اوّلاً، ایشان نخستین نفر نبوده که اثر خود را به حاکم عصر خود تقدیم کرد و ثانیاً، تقدیم نگاشتهها به شاهان عصر در زمانی با انگیزه [[تقیه|تقیه]] و به منظور ماندگاری آثار جهت بهره گرفتن آیندگان از آنها بوده است. به ویژه که شاهان صفوی نسبت به تدوین آثار شیعه، اهتمام و جدیت داشتهاند.<ref> ر.ک: ریاض العلما، ج ۲، ص ۶۷.</ref> | |
− | + | بنا به اظهارات سید مصلحالدین مهدوی: «سیره و قانون عموم نویسندگان در تمام ادوار، بر این بوده که در مقدمه نامی از حاکمان زمان ببرند و کتاب خود را به او و یا یکی از بزرگان دیگر اهدا کنند و این عمل منحصراً به خاطر حفظ و بقای اثر علمی و انتشار آن بوده که با این وسیله از زوال و فنا محفوظ بماند و ضمناً موجب تنبه و بیداری او بوده است».<ref> زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۲۵۸.</ref> | |
− | + | البته برای وی بسیار رنجآور بود که حاکمی شیعه حکم صریح [[قرآن]] را در حُرمت [[شراب خواری|بادهنوشی]] زیر پا بنهد. از این رو، در یکی از منبرهای خود فریاد میزند که: چرا باید حاکم سرزمین اسلامی شراب بخورد؟ و سپس با استناد به قرآن و روایات، استفاده کننده از مشروبات الکلی را پوینده مسیر [[شیطان]] نامید و شارب الخمر را عروس [[ابلیس]] خواند. | |
− | + | '''گرایش به فارسینویسی:''' | |
− | + | در عصری که ملا محمدطاهر قمی میزیست، تدوین آثاری به زبان فارسی امر لازمی بود؛ زیرا [[مذهب شیعه]] در میان افرادی رسمیت یافته بود که به زبان فارسی تکلم میکردند. از سویی هم زبان رسمی محافل علمی اسلامی و حوزههای علوم دینی، عربی بود و نگارش آثاری به این زبان، نشانه توانایی علمی مؤلف به شمار میرفت. فارسی نگاری، علامت کم دانشی به شمار میرفت؛ همچنین نگارش مطالب دینی به زبان فارسی از تألیف دانشهای دیگر دشوارتر بود؛ چرا که زبان اصلی دین [[اسلام]] عربی است و [[قرآن]] و سخنان [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله و علیه و آله و [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهمالسلام به زبان عربی؛ به علاوه دانشمندان مایل بودند با عربینویسی آثار خود، امکان استفاده شمار بیشتری از مسلمانان را فراهم سازند. | |
− | + | ملا محمدطاهر قمی با ملاحظه همه این امور، با خود میاندیشید که در چنین فضایی، وظیفه عالمان دینی برای آشنایی [[ایران|ایرانیان]] با تعالیم اسلام چیست؟ و اگر عالمی نوشتن به زبان فارسی را دور از شأن خود میداند، چه کسی تشنگان معارف قرآنی و روایی را سیراب میکند؟ و اگر آنان به اندیشهها و عقاید مسموم و مشکوک روی آورند، چه کسی جوابگوی عوارض ناگوار آن است؟ وی با در نظر گرفتن این حقایق، خود وارد میدان گردید و آثار آموزندهای در زمینههای گوناگون معارف [[تشیع]] را برای فارسی زبانان به رشته نگارش درآورد. قبل از وی نیز کسانی دیگر در این راه گام برداشتند و آثاری مینوشتند، اما تلاش آنان وسعت و تأثیر محدودی داشت؛ ولی محمدطاهر قمی این تلاش را با توجه به نیاز جامعه و احساس وظیفه در مقابل شیعیان به شکل گستردهای آغاز کرد. [[شیخ بهایی]]، [[محمدتقی مجلسی|ملا محمدتقی مجلسی]]، [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]]، [[آقا جمال خوانساری|آقا جمال خوانساری]] و [[ملا خلیل قزوینی|ملا خلیل بن غازی قزوینی]] نیز در این راه، کوششهای قابل اعتنایی از خود نشان دادند؛ اما کسی که با جدیت این مسیر را ادامه داد، [[علامه مجلسى|علامه محمدباقر مجلسی]] بود. | |
− | + | '''مداحی اهل بیت علیهمالسلام:''' | |
− | + | این عالم جلیلالقدر که به قول [[محدث نوری]]، چشم و چراغ [[فقیه|فقها]] و دارای تألیفات بلیغ و سودمند است،<ref> مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۰۹.</ref> با احساسات ظریف شاعرانه الفت داشت و با زبان [[شعر]]، مکارم [[اخلاق]] و معارف دینی و باورهای شیعی را بیان میکرد و به پیشگاه [[اهل البیت|اهل بیت]] عرض ارادت مینمود. سرودههای عربی و فارسی وی، خوش سبک، خوش آهنگ، روان، لطیف، پرمحتوا، خواندنی و باحلاوت است. | |
− | محدث | + | در اشعار «طاهر» [[تخلص]] میکرد. [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] و خاندانش علیهمالسلام را مدح و دشمنانشان را نکوهش و اهل [[بدعت]] و انحراف را سرزنش میکرد. صدها [[بیت (شعر)|بیت]] شعر در مدح [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیهالسلام سروده که از جمله آن است [[قصیده لامیه]] و نیز مجموعه مونس الابرار. [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمی]] <nowiki/>مینویسد: «قصیدهای در مدح حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام گفته و در آن اشاره کرده به بسیاری از فضائل آن بزرگوار و شایسته است که ما در این کتاب مبارک ([[منتهى الآمال (کتاب)|منتهی الآمال]]) به چند شعر آن تبرک جوییم» و نزدیک به نود بیت از این اشعار را در کتاب خود درج کرده است.<ref> منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۲۰.</ref> |
− | + | [[علامه امینی|علامه امینی]] در [[الغدير (کتاب)|الغدیر]] او را در زمره شاعرانی معرفی کرده که در مدح و منقبت نخستین پیشوای شیعیان سرودههایی دارند. مناسب است نمونهای از اشعارش را در مورد [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیهالسلام و سایر [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهمالسلام بیاوریم. | |
− | * | + | بما رسیده حدیث صحیح مصطفوی * که هست بعد پیمبر، امام هشت و چهار |
− | * | + | کسی نکرده ز امت بدین حدیث عمل * به غیر پیرو آل و ائمه اطهار |
− | * | + | ای طالب دین، ز من گیر خبر * تا چند دوی دربدر ای خسته جگر |
− | + | خود را برسان به شهر علم ای غافل * شو داخل آن شهر، ولیکن از در | |
− | + | از گفته مصطفی امام است سه چهار * از روی چه گویی که امام است چهار؟ | |
− | + | نشناسی اگر سه چار حق را، ناچار * خواهی به عذاب ایزدی گشت دچار | |
− | + | از رباعیات او که در پند و اندرز است: | |
− | + | از دوری راه خویشتن، یادی کن * آماده ز بهر سفرت، زادی کن | |
− | + | از بیکسی مردن خود، یادآور * در ماتم خود نشین و فریادی کن | |
− | و | + | ای بنده طول امل و حرص و حسد * فرداست که اعضای تو از هم ریزد |
− | + | این سر که ز باد نخوت امروز پر است * تا چشمزنی پر است از خاک لحد | |
− | |||
− | + | سالک هوس عالم بالا نکند * تا بند الم ز پای دل وا نکند | |
− | + | هر دل که زیاد مرگ معمور شود * حقد و حسد و حرص در او جا نکند | |
− | + | خواهی نشود گلشن دل چون بیشه * بر کن تو نهالِ حرص را از ریشه | |
− | + | بر پای درخت امل و حرص و حسد * پیوسته ز یاد مرگ میزن تیشه<ref> الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.</ref> | |
− | + | ==آثار و تألیفات== | |
+ | تألیفات عربی و فارسی چاپ شده و مخطوط ملا محمدطاهر قمی به شرح ذیل است: | ||
− | + | '''<I>۱. حکمة العارفین فی ردّ شبهة المخالفین من المتصوفین والمتفلسفین:</I>''' این اثر آن چنان در شهرت علمی این دانشمند مؤثر بوده که در پارهای کتب [[علم رجال|رجال]]، او را به نام صاحب «حکمة العارفین» میشناسند.<ref> ریحانةالادب، ج ۳، ص ۳۶۱.</ref> شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]] نسخههایی از این اثر را در کتابخانه شخصی [[سردار کابلی|سردار کابلی]] در کرمانشاه و نیز کتابخانه میرزا علی اردوبادی در [[نجف]] دیده است.<ref> الذریعه، ج ۷، ص ۵۸.</ref> محمدطاهر قمی در این اثر، صوفیان و فلاسفه را مورد انتقاد قرار داده و به شبهات ابن کمونه پاسخ گفته است.<ref> علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص ۱۱۸ و ۱۱۹.</ref> | |
− | + | '''<I>۲. تحفة الأخیار:</I>''' این کتاب منحصراً در نقد [[تصوف]] نوشته شده است. در اصل، این کتاب شرح «قصیده رائیه» فارسی ملا محمدطاهر قمی است که در مدح [[امام علی]] علیهالسلام سروده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخهای مخطوط از آن را در کتابخانه شیخ علیاکبر نهاوندی مشاهده کرده است.<ref> همان، ج ۳، ص ۴۱۷.</ref> «تحفةالاخیار» به زبان فارسی و در دو جلد نگاشته شده که جلد اول در رد عقاید صوفیه است و نخستین بار در سال ۱۳۳۶ ش. در [[ایران|ایران]] به طبع رسید. | |
− | + | '''<I>۳. مونس الابرار:</I>''' [[قصیده|قصیدهای]] مفصل در ۳۱۱ [[بیت (شعر)|بیت]] به زبان فارسی در مدح [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیهالسلام میباشد و بعد در احوال صوفیان و فلاسفه سخن گفته است. صاحب [[نجوم السماء فی تراجم العلماء (کتاب)|نجوم السماء]]، کتاب تحفة الاخیار را در شرح قصیده مونس الابرار دانسته است.<ref> نجوم السماء، ص ۶۴.</ref> نسخههای مخطوطی از این اثر در کتابخانه ملی، [[کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی]] و کتابخانه مجلس نگاهداری میشود.<ref> دین و سیاست در عصر صفوی، ص ۲۴۲.</ref> [[محدث قمی]] بخشی از مونس الابرار را در کتاب [[منتهی الآمال]] ذیل فضائل حضرت علی علیهالسلام آورده است. | |
− | + | '''<I>۴. تحفه عباسی:</I>''' در [[اصول دین|اصول دین]] و به فارسی است که نسخهای از آن در فهرست کتب خطی کتابخانههای [[اصفهان]] (ص ۲۱) معرفی شده است. این کتاب به نام شاه عباس ثانی تألیف شده است.<ref> زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۱۵ و ۴۱۶ و الذریعه، ج ۳، ص ۴۵۲.</ref> | |
− | + | '''<I>۵. عطیه ربانی و هدیه سلیمانی:</I>''' شرح فارسی قصیده لامیهای است که خودش در ۱۶۰ بیت در مدح امیرمؤمنان علیهالسلام سروده و آن را به نام شاه سلیمان صفوی نوشته است. در خاتمه آن مطالبی در خصوص تاریخ [[معصوم|معصومین]] و [[معجزه|معجزات]] آنان دارد. کتاب با این شعر آغاز میشود: سلامة القلب یجنبنی من الزلل * و شعلة العلم دلتنی علی العمل.<ref> الذریعه، ج ۱۵، ص ۲۷۸.</ref> | |
− | + | '''<I>۶. رسالة فی صلاة الجمعه و اختیار وجوبها والرد علی المولی خلیل قزوینی:</I>''' این رساله به زبان فارسی است و در آن ضمن اثبات وجوب [[نماز جمعه]] در عصر [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]]، نظرات [[ملا خلیل قزوینی|ملا خلیل قزوینی]] را که قائل به وجوب این فریضه نبوده، رد کرده است.<ref> همان، ص ۷۲.</ref> این رساله در برخی فهارس به نام «جاءالحق» هم معرفی شده و به سال ۱۰۷۶ ق. تألیف گردیده و نسخههایی از آن در فهرست کتابخانه حضرت [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشی]]<ref> همان، ص ۱۵۸.</ref> معرفی شده و نسخهای از آن همراه با توضیحاتی درباره محتوای آن در فهرست دانشگاه تهران آمده است.<ref> همان، ج ۵، ص ۲۰۹۳.</ref> | |
− | + | '''<I>۷. نماز آدینه و جاءالحق:</I>''' این رساله رد بر مولانا حسنعلی بن عبدالله شوشتری است که از قائلین به تحریم اقامه نماز جمعه در عصر غیبت بوده است. نسخههایی از آن در فهرست کتابهای خطی مجلس شورای اسلامی<ref> همان، ج ۱۶، ص ۳۷۱.</ref> و فهرست کتابهای خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی<ref> همان، ص ۲۴۲.</ref> و فهرست کتب خطی کتابخانه ملک<ref> همان، ج ۶، ص ۱۶۸.</ref> معرفی شده است. | |
− | + | '''<I>۸. الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکما والصوفیه:</I>''' مؤلف نجوم السماء آن را «الفوائد الموفیه» نام نهاده است؛ در حالی که کتاب اخیر از آنِ [[محمدامین استرآبادی|ملا محمدامین استرآبادی]]، مروج مکتب [[اخباریان|اخباری]] میباشد<ref> علامه مجلسی، حسن طارمی، ص ۷۲.</ref> و متأسفانه شیخ آقا بزرگ تهرانی این دو کتاب را یکی گرفته و مؤلف آن را محمدطاهر قمی دانسته است.<ref> الذریعه، ج ۱۶، ص ۳۳۴ و ۳۵۸.</ref> | |
− | + | '''<I>۹. محبان خدا:</I>''' این کتاب را محمدطاهر قمی به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و در آن از صوفیان نکوهش کرده است. نسخهای از آن در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی موجود است.<ref> فهرست نسخههای خطی کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی، ج ۷، ص ۳۱۴.</ref> | |
− | + | '''<I>۱۰. الرد علی الصوفیه یا رسالة الرد:</I>'''<ref> الذریعه، ج ۱۰، ص ۲۰۶ و ج ۴، ص ۴۹۷.</ref> رسالهای است در رد عقاید صوفیان که میگویند یکی از اهل تصوف بر آن نقدی نوشته و به [[محمدتقی مجلسی|ملا محمدتقی مجلسی]] نسبت داده است. | |
− | + | '''<I>۱۱. توضیح المشربین و تنقیح المذهبین:</I>''' تاکنون از این کتاب نسخهای یافت شده و تنها دو مُلخّص از آن در دست است: یکی از آنها «اصول فضول التوضیح» نام دارد که در آن محمدطاهر قمی صوفیه را رد کرده و ملا محمدتقی مجلسی به پاسخگویی آن پرداخته و مجدداً مولا محمدطاهر قمی اظهارات وی را رد کرده است. در نسخه شماره ۲۲۰۴ کتابخانه ملی از قول نویسنده این کتاب با عنوان «مختصرالتوضیح» آمده است. برخی بر حسب قرائن و مدارکی در این که پدر [[علامه مجلسی]] به نقد نوشتههای محمدطاهر قمی پرداخته، تردید کردهاند و احتمال دادهاند او فرد دیگری بوده است.<ref> دین و سیاست در دوره صفوی، ص ۲۴۶.</ref> | |
− | ملا محمدطاهر قمی | + | '''<I>۱۲. هدایة العوام و فضیحة اللئام:</I>''' هر چند در مقدمه، نویسنده خود را محمد بن نظامالدین مشهور به عصام معرفی کرده، اما بنا به اظهارات جناب آقای رسول جعفریان به احتمال قریب به یقین، این کتاب از ملا محمدطاهر قمی است و وی خواسته تا به طور مستعار کتابی دیگر بنگارد؛ چرا که در جای جای کتاب سخن از سایر تألیفات خود به میان آورده است و حتی در برگ ۴۵ (نسخه خطی) به کتاب «حکمة العارفین» خود اشاره میکند. شیوه نگارش و لحن تکفیری نیز این احتمال را قوت میبخشد. وی میافزاید: مگر آن که بگوییم عصام تمام کتاب ملا محمدطاهر را خوانده و گزیدهای از آن را بدون تصرف چندانی، ارائه داده است.<ref> همان، ص ۲۴۴.</ref> |
− | + | '''<I>۱۳.</I>''' '''<I>حجةالاسلام فی شرح تهذیب الاحکام:</I>''' در عصر صفویه حرکتی علمی برای بازگشت به متون حدیثی و تدریس آنها به عنوان کتب درسی، آغاز شد که بر اثر آن شروح و حواشی فراوان بر [[منابع حدیثی]] رایج شد. این تلاش مهم و ارزنده، موجب گردید تا مردم با منابع اصیل [[حدیث]] آشنا شوند و آنها را در زندگی و روابط اجتماعی خود بکار ببندند و نیز اعتقادات و باورهای خویش را با الهام از سخنان [[معصوم|معصومین]] غنا بخشیده، یا اصلاح کنند. ملا محمدطاهر قمی از معروفترین کسانی است که در این جهت، احساس مسئولیت کرد و گامهای اساسی برداشت. او متوجه شد که کتاب «[[تهذیب الاحکام]]» [[شیخ طوسی]] که ضمن جنبه حدیثی، حاوی مباحث عمیق [[فقه|فقهی]] است، به بوته فراموشی سپرده شده است. لذا شرحی بر آن نگاشت تا مطالب و مضامین آن بیشتر قابل درک شود، که به نام «شرح تهذیب الاحکام شیخ طوسی» هم معروف است. [[میرزا عبدالله افندی|میرزا عبدالله افندی اصفهانی]] صاحب کتاب [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] بر این کتاب تعلیقاتی نوشته است.<ref> همان، ج ۶، ص ۸۱.</ref> مؤلف قبل از آن که به شرح [[احادیث]] مندرج در تهذیب الاحکام بپردازد، مقدمهای در [[اصول فقه]] و [[علم کلام|کلام]] نوشته است که گویا توضیحات صاحب ریاض بیشتر در مورد این بخش است. [[محمدابراهیم کرباسی|حاج محمدابراهیم کرباسی]] در کتاب «اشارات الاصول» از این اثر استفاده کرده و حاج محمد اردبیلی ذیل آثار محمدطاهر قمی به معرفی آن پرداخته است.<ref> جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۳۳.</ref> | |
− | + | '''<I>۱۴. الاربعون حدیثاً و دلیلاً فی امامة الائمة الطاهرین.<ref> ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۹۰.</ref></I>''' | |
− | + | '''<I>۱۵. حقالیقین فی معرفة اصولالدین:</I>''' این کتاب یک مقدمه، ۵ باب و یک خاتمه دارد. مؤلف در مقدمه میگوید: این اثر را بر اساس مذهب [[پیامبران]] و [[ائمه اطهار|امامان]] تألیف کرده و با اهل [[بدعت]] مخالف است. در جای جای این کتاب، محمدطاهر قمی خواننده را به دیگر آثار خود، چون »حکمة العارفین: و «الاربعین» ارجاع میدهد.<ref> الذریعه، ج ۷، ص ۴۰، ۴۱ و ۲۰۷.</ref> شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]] نسخهای از آن را در [[کربلا]] نزد سید محمدباقر حجت دیده که از روی نسخه اصل، که در تاریخ ۲۴ [[صفر]] ۱۰۹۸ ق نوشته شده، استنساخ گردیده است.<ref> الذریعه، ج ۷، ص ۴۱.</ref> | |
− | + | '''<I>۱۶. معالجة النفس:</I>''' میرزا عبدالله افندی آن را تحت عنوان «لاذم الدنیا» معرفی کرده است. | |
− | + | '''<I>۱۷. رساله مباحثة النفس</I>''' | |
− | + | '''<I>۱۸. رساله تنبیه الراقدین:</I>''' در بیداری [[نفس]] به ذکر [[مرگ]] و کوچ، که به فارسی نیز ترجمه و چاپ شده است. | |
− | + | '''<I>۱۹. رساله زکات</I>''' | |
− | + | '''<I>۲۰. رسالة فی معنی الصلوة:</I>''' پنج رساله اخیر همراه کتاب «تحفه عباسی» به همت مرحوم مغفور [[محدث ارموی|سید جلالالدین محدث ارموی]] به طبع رسیده است. به نظر وی، جا دارد که این شش رساله «آیینه عبرت و گنجینه حکمت» نامیده شود. | |
− | + | '''<I>۲۱. منافع سوره قدر و فضلها:</I>''' این رساله مطالبی در فضیلت [[سوره قدر]] به نقل از کتاب «طریق النجاة» شیخ عزالدین عاملی دارد.<ref> همان، ج ۲۲، ص ۳۱۰ و ج ۲۳، ص ۲۸۱.</ref> نسخهای مخطوط از آن به [[خط نستعلیق]] که در قرن دوازدهم هجری نوشته شده، در کتابخانه دانشگاه تهران نگاهداری میشود. | |
− | + | '''<I>۲۲. نورالایمان فی فضائل القرآن:</I>''' کتابی است به فارسی در فضیلت [[قرآن]] و انس با آن.<ref> الذریعه، ج ۲۲، ص ۳۱۰ و ج ۲۴، ص ۳۶۲.</ref> | |
− | + | '''<I>۲۳. کتاب الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین و امامة الائمّة الطاهرین علیهمالسلام.</I>'''<ref> ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱ و زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۷.</ref> | |
− | + | '''<I>۲۴. رسالة فی القرائة الاحسن من قراءات القرآن.</I>'''<ref> ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱.</ref> | |
− | + | '''<I>۲۵. رسالة فارسیة فی السهو والشک.</I>'''<ref> جامع الروات، ج ۲، ص ۱۳۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۳۳.</ref> | |
− | + | '''<I>۲۶. ملاذ الاخیار:</I>'''<ref> طرائق الحقایق، نایب الصدر، ج ۱، ص ۱۷۷.</ref> در طعن بر صوفیه. | |
− | + | '''<I>۲۷. موعظة النفس:</I>''' که همان ترجمه فارسی «تنبیه الراقدین» است و [[محدث قمی]] آن را در [[فوائد الرضویه (کتاب)|فوائدالرضویه]] معرفی کرده است. | |
− | + | '''<I>۲۸. رساله در جواز ترک «السلام علیک ایها النبی» در نماز:</I>''' که به «رساله السلامیة» موسوم است. | |
− | + | '''<I>۲۹. جامع الاصول یا اصول الفقه</I>''' | |
− | + | '''<I>۳۰. فرحة الدارین فی تحقیق معنی العدالة علی مذهب الامامیه و تعیین المعاصی الکبیرة و غیرها:</I>''' در این اثر مؤلف در خصوص موضوع [[عدالت]] و حکم بر اساس آن بحثهایی کرده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی که [[نسخه خطی|نسخهای خطی]] از آن را در خزانةالصدر (در عراق) دیده است، میگوید: «رسالهای است مفصل همراه با استدلال و برهان که مؤلف، آن را قبل از حکمة العارفین نوشته است».<ref> الذریعه، ج ۱۶، ص ۱۵۸.</ref> | |
− | + | '''<I>۳۱. رسالة فی الفرایض:</I>''' که در برخی فهارس و کتب تراجم تحت عنوان رسالة فی تقسیم الفرائض معرفی شده است.<ref> همان و تحفةالاخیار، مقدمه داود الهامی، ص ۱۰۴.</ref> | |
− | + | '''<I>۳۲. بهجة الدارین فی الجبر والتّفویض والامر بین الامرین:</I>''' این کتاب در [[حکمت]] است.<ref> الذریعه، ج ۳، ص ۱۶۲ و ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱.</ref> | |
− | + | '''<I>۳۳. رسالة فی الرضاع.</I>'''<ref> جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۳۳.</ref> | |
− | ''' | + | '''<I>۳۴. رسالة فی خلل الصلوة:</I>''' به زبان فارسی. |
− | + | '''<I>۳۵. منهاج العارفین:</I>''' شرح [[رباعی|رباعیاتی]] که مؤلف سروده است. | |
− | + | '''<I>۳۶. رسالة فی صلوة اللیل.</I>''' | |
− | + | '''<I>۳۷. رسالة فی صلوة الاذکار:</I>''' این [[نماز]] به «صلوة التسبیح» و [[نماز جعفر طیار]] نیز موسوم است. | |
− | + | '''<I>۳۸. شرح تهذیب الحدیث:</I>''' که [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمی]] در فوائد الرضویه (ص ۵۴۸) آن را معرفی کرده است. | |
− | + | '''<I>۳۹. مفتاح العدالة.</I>''' | |
− | + | '''<I>۴۰. رسالة الجمعه.</I>'''<ref> الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.</ref> | |
− | + | '''<I>۴۱.</I>''' '''<I>سفینة النجاة:</I>''' در [[اخلاق]] و مواعظ.<ref> زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۱۶.</ref> | |
− | + | '''<I>۴۲. اجازه مولا محمدطاهر قمی به علامه مجلسی:</I>'''<ref> الذریعه، ج ۱، ص ۲۰۰ و بحارالانوار، چاپ جدید، ج ۱۰۷، ص ۱۲۹.</ref> که در تاریخ ۱۰۸۶ ق. نوشته شده است. | |
− | + | '''<I>۴۳.</I>''' '''<I>دیوان اشعار.</I>''' | |
+ | ==در گفتار بزرگان== | ||
− | + | ملا محمدطاهر قمی ضمن افزایش دانستهها و پیمودن مسیر معرفت، از خودسازی و [[تزکیه نفس|تزکیه]] درون غافل نبود. لذا معاصرینش که از تراجمنگاران مشهورند، او را به [[زهد]] و پارسایی و دانشوری ستودهاند. به اعتقاد مورخان و شرححالنویسان عصر [[صفویه|صفوی]]، او در زمره فضلا، محققین و از شیوخ [[محدث|محدثین]] و در [[ورع]] و مقامات معنوی همچون [[مقدس اردبیلی|مقدس اردبیلی]] بوده است.<ref> گنجینه دانشوران، احمد رحیمی، ص ۱۲۹.</ref> | |
− | + | * [[ميرزا عبدالله افندی|میرزا عبدالله افندی اصفهانی]] که با او معاصر بوده، ذیل عنوان «مولای اجل محمدطاهر بن محمدحسین شیرازی نجفی قمی» مینویسد: «وی از دانشوران بنام معاصر است. عالمی محقق و در کمال دقت و وثوق و متکلمی [[محدث]] و بزرگ و عالی مقام بود». | |
+ | * [[سید محمد باقر موسوی خوانساری|میرزا محمدباقر موسوی خوانساری]] در معرفی این عالم عصر صفویه، نوشته است: «وی اصلاً شیرازی است. در [[نجف]] پرورش یافت و در [[قم]] توطن اختیار کرد. فاضلی بارع، محققی متکلم و از معاصرین [[علامه مجلسی]] و مشاهیر علمای زمان او بود. نسبت به جماعت صوفیه، سخت مخالف و بر اهل باطل و الحاد، سخت گیر بود».<ref> روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۷.</ref> | ||
+ | * [[محدث قمی]] نیز وی را به عنوان عالمی فرزانه، محققی بابصیرت و اهل دقت، متکلمی محدث و مورد وثوق، فقیهی آگاه و دارای مقاماتی والا و امتیازاتی برجسته، معرفی کرده است.<ref> فوائد الرضویه، ص ۵۴۸.</ref> | ||
+ | * [[علامه امینی]] او را به عنوان شخصیت برجستهای معرفی میکند که در انواع دانشها دست داشت و به دلیل همین توانمندی و مهارت و احاطه بر علوم، از مشایخ روایت محسوب گردید. به باور وی، محمدطاهر دانش [[فقه]] را با [[فلسفه]] صحیح همراه و کلام مورد وثوقش را با ادبیات توأم ساخته، فضیلت فراوان را با موعظههای بلیغ و نصایح کافی درآمیخته و حکمتهای فراوان در کلام خود آورده است و اشعار بسیار او، که همه عقد مروارید را کنار میزند.<ref> الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۷.</ref> | ||
+ | * مرحوم [[محدث ارموی|محدث ارموی]] که شش رساله از میان آثار ملا محمدطاهر قمی را به چاپ رسانیده است، یادآور میشود: با آن که از اظهارات شرححال نگارانی چون صاحب [[نجوم السماء فی تراجم العلماء (کتاب)|نجوم السماء]] (فاضل کشمیری) علوّ مقام و جلالت قدر این دانشمند [[شیعه|شیعه]] به خوبی برای اهل دانش و بینش روشن میشود، ولی تا در آثار و تراوشات فکری او تدبر و اندیشه نکنیم، نمیتوانیم آن گونه که شایسته اوست به مقام ارجمند و خدمات او در راه نشر معارف تشیع پی ببریم. | ||
− | + | ==وفات== | |
− | در | + | ملا محمدطاهر قمی، سرانجام در سال ۱۰۹۸ قمری (یا به نقل صاحب [[تراجم الرجال (کتاب)|تراجم الرجال]]، در ۱۱۰۰ ق) دار فانی را وداع گفت و پیکرش در قبرستان شیخان [[قم]]، کنار مرقد [[زکریا بن آدم|زکریا بن آدم]] مدفون گردید. مرقد [[سید جواد قمی|حاج سید جواد قمی]] (از نوادگان او) نیز در آن بقعه قرار دارد. |
− | + | طاهر آن رونق شریعت و دین * چون از این خاکدان به آیین رفت | |
− | + | شرع چون شد ز فوت او کاسد * عقل گفتا که رونق دین رفت<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۳۹۶.</ref> | |
− | + | ==پانویس== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
− | + | ==منابع== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | ||
+ | * غلامرضا گلی زواره، "ملا محمدطاهر قمی"، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، ج۱۴، ص۱۳۲-۱۷۴. | ||
− | |||
[[رده: علمای قرن یازدهم]] | [[رده: علمای قرن یازدهم]] | ||
[[رده:فقیهان]] | [[رده:فقیهان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۱۷
نام کامل | ملا محمدطاهر قمی |
زادروز | ابتدای قرن ۱۱ قمری |
زادگاه | شیراز |
وفات | ۱۰۹۸ قمری |
مدفن | قم، قبرستان شيخان |
اساتید |
سيد نورالدين علی عاملی،... |
شاگردان |
شیخ حر عاملی، فیض کاشانی،... |
آثار |
حكمة العارفين، تحفة الأخيار، مونس الابرار، تحفه عباسی، حقالیقین فی معرفة اصولالدین،... |
ملا محمدطاهر قمی (م، ۱۰۹۸ ق) از علما و فقیهان بزرگ شیعه در عصر صفویه است. وی با پذیرفتن مناصب دینی و اجتماعی نظیر «شیخ الاسلامی» و «امامت جمعه» در قم، سعی در احیای سنتهای شیعه و از بین بردن عقاید باطل رواج یافته در سطح جامعه را داشت. شخصیتهای برجستهای چون علامه مجلسی و شیخ حر عاملی از او اجازه روایت دارند. محمدطاهر قمی صاحب آثار ارزشمندی در حوزههای مختلف علوم اسلامی مانند «حکمةالعارفین» در نقد تصوف است.
محتویات
زندگینامه
محمدطاهر در یکی از محلات شیراز، در اوایل قرن یازدهم هجری به دنیا آمد. سپس همراه با اهل خانهاش رهسپار عراق گردید. محمدطاهر در یکی از آثار خود که به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و به او تقدیم کرده، به اجمال اشاره نموده است که در اوایل عمر از شیراز به نجف رحل اقامت افکنده و سپس مرقد امامان شیعه را در کربلا و کاظمین، زیارت کرده و تا زمانی که طوفان حوادث، امنیت این نواحی را نابود نکرده بود، در عراق اقامت داشته است. از قرائن برمیآید که او مشغول تألیف کتاب «عطیه ربّانی و هدیه سلیمانی» بوده است که به دلیل آشفتگیهای سیاسی و ناامنی، عراق را ترک میکند.
محمدطاهر قمی عتبات عالیات، را به قصد اقامت در جوار بارگاه مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام ترک کرد و در قم اقامت گزید. مقامات علمی و افق اندیشه و تلاشهای فکری او برای علمای این شهر، ناشناخته نبود و به همین دلیل جویندگان معارف، حضور او را مغتنم میشمارند. او هم بر حسب احساس مسئولیت و وظیفه دینی، ترویج احکام شرعی را بر عهده میگیرد و حوزه درسی تشکیل میدهد.
وی که به دلیل اقامت در نجف به «نجفی» معروف شده بود، پس از پایان تحصیلات خود، به قم میآید و برای همیشه در این دیار متوطّن شده و از آن پس، به «قمی» معروف میگردد.[۱]
تحصیلات و اساتید
در میان استادان محمدطاهر، تنها کسی که نامش در کتب تراجم ذکر شده و از او اجازهای دریافت کرده است، سید نورالدین علی عاملی (م، ۱۰۶۸ ق)، برادر پدری صاحب مدارک و برادر مادری شیخ حسن صاحب معالم، از مشایخ و بزرگان شیعه میباشد.
از آنجا که نورالدین علی عاملی در عراق یا ایران حوزه درسی نداشته و پس از شام در جوار خانه خدا به تدریس معارف دینی مشغول بوده است، چنین برمیآید که محمدطاهر قمی به مکه عزیمت نموده و محضر وی را درک کرده و پس از پایان درس و بحث به دریافت اجازه روایت از وی موفق شده است.[۲] او در بسیاری از موارد در آثار خود، یکی از مصادر نقل روایت را نورالدین علی عاملی معرفی کرده است. گویا در برخی از نوشتههایش به نظرات و پارهای از نوشتههای این استاد اجازه خود اشاره دارد.
شاگردان
از شاگردان او آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما برای محمدطاهر، این افتخار بس که شخصیت برجسته ای چون علامه مجلسی، به اندوختههای علمی و تواناییهای این عالم پرهیزگار اعتماد نموده و در ملاقاتی که با وی داشتهاند، از او تقاضا کردهاند تا اجازه روایت برایشان صادر کند.
محمدطاهر که از مشایخ اجازات به شمار میرفت، در سفری که به اصفهان نمود در هفتم ذی القعده سال ۱۰۸۶ ق. به علامه مجلسی اجازه نقل حدیث میدهد. علامه مجلسی در کتاب اجازات بحار آن را ذکر کرده و در ابتدا نوشته است: «اجازة کتبها لنا المولی الاجل العالم الورع مولانا محمدطاهر القمی قدس سره بخطه الشریف». این اجازه به هیچ وجه نشانه رابطه استادی نیست.
ملا محمدطاهر قمی از مشایخ اجازه شیخ حر عاملی هم به شمار میرود.[۳] این محدث بزرگوار از وی روایت نقل کرده است.[۴] صاحب وسائل الشیعه در معرفی وی مینویسد: «محمدطاهر قمی از برجستگان فضلای معاصر و مردی دانشمند، اهل تحقیق و دقت و بسیار مورد وثوق، فقیه، متکلم و محدث جلیلالقدر و عظیمالشأن است. او را کتب و آثاری است که ما آنها را از او روایت میکنیم».[۵]
در برخی منابعی که اختصاص به شرح حال شیخ حر عاملی دارد، خاطرنشان گردیده که صاحب وسایل تنها به نقل حدیث از ملا محمدطاهر اکتفا نکرده و شاگرد وی هم بوده است.[۶]
گویا بین ملا محمدطاهر قمی و فیض کاشانی نیز ارتباطی علمی برقرار بوده است؛ زیرا گاه فیض به قم میآمده و از محضر وی بهره میگرفته و در مواردی محمدطاهر قمی به کاشان میرفته و از اندیشه فیض بهرهمند میگردیده است، اما چون ملا محسن فیض کاشانی را عدهای به صوفیگری متهم کردند و این خبر دروغ به گوش محمدطاهر قمی رسید، روابط این دو دانشمند رو به تیرگی نهاد و ملا محمدطاهر در زمره مخالفان فیض درآمد. ولی پس از روشن شدن حقیقت، بر ملا محمدطاهر مسلم گردید که ملا محسن فیض کاشانی گرایش به صوفیان نداشته و این اخبار، کذب محض بوده است؛ از این رو برای عذرخواهی، با پای پیاده از قم به کاشان رفت و چون به در خانه ملا محسن رسید، با صدای بلند گفت: «یا محسن قد أتیک المسیء؛ ای محسن، خطاکار آمد». ملا محسن هم از خانه بیرون آمد و آن دو دانشمند دست به گردن هم انداختند و یکدیگر را حلال نمودند. ملا محمدطاهر بدون حتی لحظهای استراحت، به قم بازگشت و چون دلیل این رفتار و تعجیلش را در این باب پرسیدند، گفت: میخواستم وجدانم آرام گیرد و بدبینی خود را به خوشبینی و حسن ظن تبدیل کنم و دل را از آن کدورتها و غبارهایی که خصومت ایجاد میکرد، پاک کنم.[۷]
فعالیتهای اجتماعی
منصب شیخ الاسلامی:
بزرگترین صاحب منصب امور شرعی و مدنی، شیخ الاسلام میباشد که اداره امور شرعی را بر عهده دارد و به دعاوی بیوه زنان، یتیمان و خردسالان که زیر نظر قیّم اداره میشوند، رسیدگی میکند. محمدطاهر قمی به دلیل شایستگیهای علمی و تواناییهایی که در حل مشکلات مردم داشت، از سوی شیخ الاسلام مرکز حکومت (که در اصفهان اقامت داشت) به منصب شیخ الاسلامی قم منصوب گردید. او در این سمت، متصدی اِفتا و قضا و گشودن گرههای اجتماعی نیز بود. وی به عنوان عالیترین و مطلعترین مقام قضایی، عهدهدار دعاوی شرعی و اجرای اصل امر به معروف و نهی از منکر بود.
اموری چون: نکاح، طلاق، وصایا، ضبط اموال مجهول المالک و تشخیص دعاوی اهالی بر حسب موازین دینی، تحت نظارت وی در شهر مقدس قم و حومه آن انجام میگرفت. در واقع دو منصب شیخ الاسلامی و قضاوت به طور توأم به وی تفویض شده بود. جلوگیری از تلاشهای اهل بدعت، مبارزه با فاسقان، بزهکاران و غارتگران و نیز اخذ خمس و زکات و حقوق الهی از جماعتی که در پرداخت آن اکراه دارند و این حقوق به گردنشان میباشد و رسانیدن آن به افراد مستحق، برنامهریزی برای مساجد، مدارس، معابد، بقعهها و امامزادهها و نظارت بر مراکز امور خیریه، احقاق حقوق و رفع ستم، از جمله وظایفی است که به عنوان شیخ الاسلام و قاضی قم بر عهده او بود. با توجه به این وظایف گسترده و سنگین، تنها کسانی به این مقام گماشته میشدند که به علم و تقوا شهرت داشتند. از همین جا شأن و منزلت محمدطاهر قمی در میان علمای عصر خویش مشخص میگردد. به علاوه پس از آن که ایشان به شیخ الاسلامی منصوب شد، مقدر گشت که تمامی سادات عظام، بزرگان شهر، کارگزاران و ارکان دولتی ساکن در قم و حومه، وی را مقتدا و پیشوای خود دانسته و در جمیع امور مطیع و منقاد او باشند و آنچه را که امر مینماید، انجام دهند و آنچه را که نهی میکند، پرهیز نمایند. متصدیان امور شرعی، مدرسان مدارس و متولیان موقوفات به وسیله وی عزل و نصب میشدند.
با توجه به این که اشخاصی چون: علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی و علی بن عبدالعال کرکی این سمت را در اختیار داشتهاند، مقام محمدطاهر قمی به عنوان روحانی و فقیه برجسته و سرآمد علمای شهر قم، مشخص میگردد. از آن جا که علمای عصر صفوی از قبول مناصب رسمی اجتناب میکردند، درباریان و دولت مردان غالباً از حضور فعال علما در صحنه اجتماع و سیاست اکراه داشتند؛ به نظر میرسد صدور احکام شیخ الاسلامی برای دانشورانی چون محمدطاهر قمی تنها به امید جذب مجتهدان به قبول آن مناصب بوده و آنان تا میتوانستند از نزدیک ساختن خود به سلطان، احتراز میکردند.
برای وارستگانی چون ملا محمدطاهر قمی که در زهد و اعراض از مظاهر دنیایی مشهور عام و خاص بوده، بسیار دشوار است که فرمانبردار و زیردست مقامات دولتی باشند و در مراسم رسمی حضور یابند و به استقبال و سلام روند. از این رو، در فرمان شیخ الاسلامی همه این گونه احتمالات منفی از میان برداشته شده است و مجتهد اعلم را به عنوان مرجع امور قضایی و شرعی معرفی کردهاند.
محمدطاهر قمی با وجود این سمت اجرایی، از تلاش علمی و تزکیه و تهذیب نفس غافل نبود. فروتنی او در برخورد با مردم و طلاب علوم دینی که از اقصی نقاط به قم میرفتند، آشکار بود. هنگامی که در فرصتهای مقتضی از مدارس علمیه بازدید میکرد، طلاب، مدرسان و محققان به تجلیل از او میپرداختند، اما او در نهایت فروتنی همچون یکی از طلبهها در میان آنان مینشست و به مشکلات آموزشی و معیشتی آنان توجه میکرد و احیاناً تدابیری برای رفع دشواریهای آنان اتخاذ میکرد.
امام جمعه قم:
تقریباً تمامی مورخان و تراجمنگاران، ملا محمدطاهر قمی را به عنوان شیخ الاسلام و امام جمعه و جماعت قم معرفی کردهاند.[۸] پس از تشکیل دولت شیعی صفویه در ایران، «تشیع» مذهب رسمی مملکت بود و حکام صفوی سعی وافر در تکریم فقها و مجتهدان شیعه داشتند و تا حدود زیادی دست علما در کارها باز بود. از این رو، برخی از فقها، به خصوص محدثین آنها بر اساس آن دسته از روایات که فقیه عادل در بسیاری از امور، نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف محسوب میشود، قائل به وجوب عینی نماز جمعه و برگزاری رسمی آن شدند و آن را هم برپای میداشتند و کتابهایی در اثبات آن نوشتند.
ملا محمدطاهر قمی نیز چنین نظری داشت و علاوه بر این که رسالهای درباره نماز جمعه نگاشت، در برخی آثار دیگر خود، نیز به این موضوع پرداخت و تأکید نمود که نماز جمعه، واجب عینی در همه زمانها است؛ و همان عدالتی که در دیگر نمازها بر امام جماعت لازم است، در این جا نیز کفایت میکند. خوانساری در این باره مینویسد: «ملا محمدطاهر، نه تنها با تارکین نماز جمعه مخالفت میکرد، بلکه با افراد مخالف با این فتوا، از در مخالفت وارد شد. این در حالی بود که شخصاً امام جمعه و جماعت قم را عهدهدار بود».[۹]
البته فتوای ایشان در مورد نماز جمعه، با مخالفتهایی مواجه گردید؛ به طوری که برخی از منتقدین وی، به حربههای روانی متوسل شدند و کار را بر او دشوار کردند.
حاج ملا خلیل قزوینی از رجال بزرگ علم، حکمت و حدیث بود که مجموعه کافی را در چند مجلد شرح نمود و آن را صافی نام نهاد.[۱۰] این عالم شیعه عقیده داشت که: در عصر غیبت، ترک نماز جمعه اولی است. وی و ملا محمدطاهر در دفاع از نظر خویش مطالبی را مینوشتند و برای یکدیگر ارسال میکردند. محمدطاهر در رساله نماز جمعه و وجوب آن، نظرات ملا خلیل قزوینی را رد کرد.[۱۱]
البته این اختلاف هیچگاه از مسیر ادب و نزاکت خارج نمیشد؛ به ویژه محمدطاهر قمی نظرات خود را بسیار محترمانهتر از مخالفان طرح میکرد و دیدگاههای خود را با استدلال قوی و بیانی متین به آنان عرضه میداشت. در هر حال، ملا محمدطاهر قمی چون اعتقاد داشت نماز جمعه، شعار عالی دینی است و اجتماع بسیار چشمگیر هفتگی مسلمانان، شکوه خاصی به شهر میدهد، برای آن اهمیت خاصی قائل گردید و به احیای آن کوشید.
ستیز با صوفیان:
ملا محمدطاهر قمی احساس کرد اهل تصوف با آن همه بدعتها، تحریفها و افکار التقاطی چنان در تار و پود نظام صفوی فرو رفتهاند که استمرار این وضع، مرزهای عقیدتی را به خطر خواهد انداخت و تشیع را به انحراف خواهد کشاند؛ زیرا آنان «طریقت» را از «شریعت» جدا کردند و با تشکیلاتِ مراد و مریدی و خانقاهی و رواج ابتذال و بیبند و باری، رفته رفته از حقیقت دین فاصله گرفته بودند.
ملا محمدطاهر قمی خطر این گروه را موقعی بیشتر حس کرد که برخی از آنان بر این عقیده قرار گرفتند که: سالک چون به مرتبه اولیا رسید، ملزم به رعایت حدود شریعت نیست. از نظر آنان، کفر و ایمان نزد عارف مساوی است و عارف فوق شریعت محسوب میگشت. این اعتقادات موجب انحرافات و فرصتطلبی آنان گردید؛ به طوری که گروهی نیرنگ باز وسوسه شدند که تصوف را وسیلهای برای دستیابی به اغراض دنیوی خود قرار دهند.[۱۲]
این انحرافات عقیدتی از یک سو و بدست گرفتن اداره کشور و برخورداری از قدرت نظامی و سیاسی از سوی دیگر، باعث شده بود که هر گونه درگیری با صوفیان بسیار خطرناک به نظر آید؛ با این همه، محمدطاهر قمی در مخالفت با آنان پیشقدم گردید و به عنوان رهبر نهضت علما بر ضد متصوفه معرفی شد.[۱۳]
علی دوانی مینویسد: «نخستین کسی که علناً در دولت صفویه با صوفیه درافتاد و عقاید خرافی آنان را به باد انتقاد گرفت، عالم عظیم الشأن ملا محمدطاهر قمی، استاد اجازه علامه مجلسی، بود و چنان که خود میگوید: نخست بیعلاقه به صوفیه نبوده؛ ولی بعدها که پی به فساد مشرب آنها میبرد، سرسختانه به مبارزه با آنان قیام میکند».[۱۴]
ملا محمدطاهر در افشاگریهای خود بر ضد صوفیان به مردم هشدار داد: گروهی در جامعه پیدا شدهاند که بدعتهایی در دین خدا نهادهاند و پروردگار را با همان بدعتها عبادت میکنند و آن را تصوف نامیدهاند.
او در نوشتههای خود این بدعتها را برشمرد و بطلان آنها را بر اساس قرآن و روایات ثابت کرد و خاطر نشان ساخت: ای شیعیان! برای آن که دین و ایمان خود را حفظ کنید، از جماعت صوفیان دوری کنید و از وسوسههای این شیاطین بپرهیزید و فریب حالات و صفات آنان را نخورید... این گروه به آداب دینی پایبندی ندارند و سنتها و رسمهایی را ابداع کردهاند که در متن قرآن و حدیث و نیز موازین شرعی از آن خبری نیست.
تأکید ملا محمدطاهر قمی بر لزوم پیروی از قوانین شرع مقدس، جدیترین نقطه اتکای او در رویارویی با صوفیان بود. محمدعلی مدرس تبریزی مینویسد: «در مسئله تصوف مکاتباتی بین او و یکی از علمای نامی وقت به عمل آمد و رسالهای در رد صوفیه نوشته و جمعی از عرفا را رد کرده است؛ بلکه گویند در چند رساله خود سماع، خرقهپوشی، پشمینهپوشی، چلهنشینی، عزلت و انقطاع از مردم، به زبان آوردن لفظ طریقت و حقیقت و قول به عشق حقیقی و مکاشفات عرفانی را از بدعتهای هلاک کننده شمرده است».[۱۵]
محدث ارموی در مورد رواج صوفیگری در آن زمان و شجاعت و توانایی علمی محمدطاهر قمی در مبارزه با این جریان، میگوید: «در آن دوره که تصوف رونق و رواج بسزایی داشت، سمند همت بر رد ایشان تاختن و قد مردانگی علم ساختن و به ابطال عقاید و افکار ایشان پرداختن، شهامت و بضاعت کافی لازم داشته و تا کسی در علم و فضل، تتبع و تحقیق، اعتبار و اعتماد و تشخیص غث و سمین افکار و عقاید و آرا و اقوال بزرگان و تطبیق آنها با حدیث و قرآن، مقام شامخ و پایه بسیار بلندی نمیداشت، نمیتوانست به چنین کاری اقدام و به چنین امری قیام نماید. و چون درست نظر کنیم، میبینیم که مصنف نخستین کسی است که در آن زمان به تألیف کتاب مستقلی در این باب پرداخته است و بعد از وی شاگردش شیخ حر عاملی کتاب اثنی عشریه را به تبعیت وی نوشته است».[۱۶]
ملا محمدطاهر قمی عقیده داشت؛ گرایش به مشایخ صوفیه و پیروی از تصوف، اگر چه در آغاز به قصد عمل به شرع است، اما به دلیل عجین شدن آموزههای این فرقه منحرف با بدعتها، در نهایت به تنفر از شرع میانجامد. و به این جهت با آن دسته از علمای شیعه که مقید به شرع بودند، اما در نوشتههای آنان مطالبی برگرفته از باورهای صوفیان یا مطابق مذاق اهل تصوف دیده میشد، مخالفت کرد. او بر این باور بود که فلسفه و تصوف هر دو مردم را از فرهنگ اهل بیت و احادیث معصومین علیهمالسلام و موازین شرعی و امور عبادی دور میکنند و به همین علت، او با تصوف و نیز فلسفه به طور یکسان مخالف بود. او کتابی به نام تحفةالاخیار منحصراً در نقد صوفیان نوشت که توجه اهل تصوف به نقد این کتاب، بیانگر اهمیت آن است.
نکتهای که ذکر آن لازم است این که، محمدطاهر قمی به طور عمقی با جریانهای صوفیگری مخالفت کرد و پیدایش گرایشهای اصیل عرفانی در بین علمای شیعه را از صوفیگری تفکیک نمود و تنها با صوفیانی مخالف بود که دیدگاههای غلوآمیز داشتند و ظواهر و احکام شریعت را رها کردند؛ محمدطاهر میگفت: اگر مقصود از تصوف، زهد، وارستگی، تزکیه نفس، توجه به مبدأ لایزال الهی، تعبد و خلوص در عبادت، تحصیل صفات کمال و اجتناب از رذایل اخلاقی طبق دستورات دین و عدم علاقه به دنیا باشد، که امر پسندیده است و باید تمام شیعیان چنین باشند و از صدر اسلام تاکنون مسلمان های واقعی این چنین بودهاند؛ ولی اگر هدف از صوفیگری، عقاید فاسدی چون حلول و تناسخ و وحدت وجود باشد و یا مرید و مرید بازی و تشکیل مجالس سماع و رقص و پایکوبی و ارتکاب معاصی و ترک نماز و سایر واجبات و اباحه منکرات، ریاضات غیرشرعی، ترک معاشرت با مردم و انزوا و فرار از مسئولیت اجتماعی باشد، بر اساس دین، عقل و منطق مردود است و در زشتی آن تردیدی نیست.
نفوذ در دستگاه دولت صفوی:
استقرار حکومت صفوی با شعار تشیع در طول سالیان متمادی، پیامدها، تحولات و آثار خاص دینی، اجتماعی و سیاسی پدید آورد. فضای سیاسی جدید، موجبات خشنودی شیعیان را فراهم آورد؛ چرا که آنان به راحتی میتوانستند به تعالیم و احکام خود عمل کنند. شیعیان و کسانی که تازه به مکتب اهل بیت پیوسته بودند، امکان دستیابی به علما و منابع فقهی و کلامی نداشتند و این امر، ضرورت حضور جدی دانش آموختگان و عالمان دینی را در سراسر ایران آشکار میکرد.
گذشته از این، برخی مناصب حکومتی چون قضاوت و ولایت در امور حسبیه بنابر ادلهای که در فقه آمده، در جامعه دینی یا در میان اهل دیانت باید از سوی علما تصدی میشد. همچنین صفویان رقیب سرسختی چون عثمانیان داشتند که کمترین سستی در تحکیم نهادهای دینی، برای آنان زیان میآفرید. از این رو، حکام صفوی برای رویارویی با رقبای عثمانی کوشیدند مناصب دینی حکومت خود را تا آنجا که امکان داشت، با الگوهای موجود در حکومت حریف همسان کنند.
قبول این مناصب از سوی علمایی چون محمدطاهر قمی با این انگیزه صورت گرفت که بتوانند گامی در جهت تبلیغ احکام و اشاعه تعالیم دین بردارند، از خطاها پیشگیری کنند و در حد توان خود و پذیرش اجتماع، مانع ارتکاب کارهای خلاف شوند. بحث فقهی پذیرش مناصب رسمی از سوی حاکم جائر، در غالب آثار فقهی موجود است و حتی گفتهاند: اگر مؤمنی با قبول منصب از حاکم غیرمقبول شرعی بتواند امر به معروف و نهی از منکر کند، پذیرش منصب برای او مستحب و به عقیده برخی، واجب است.
به علاوه فراهم شدن چنین امکانی برای علما در روزگاری که سختگیریها و آزارها در همه نواحی مسلماننشین رو به فزونی گذاشته بود، فرصتی به شمار میآمد و چه بسا نادیده گرفتن این فرصت، خسارتهایی به جامعه تشیع وارد مینمود. اگر دانشمندان عصر صفوی و افرادی چون ملا محمدطاهر قمی و شخصیتهای برجسته این دوران یعنی علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی و سایر علمای جبل عامل راه انزوا پیش میگرفتند و تربیت فضلا و تألیف آثار را وامینهادند و در عرصههای فرهنگی و سیاسی حضور نمییافتند، از میراث علمی آنان محروم میشدیم.
در همان روزگاری که برخی علما هرگونه ارتباط با حکومت صفوی را نمیپسندیدند و بر دانشمندانی چون: محقق کرکی، علامه مجلسی و پدرش خُرده میگرفتند، ملا محمدطاهر قمی تصدی مناصب دینی و اجتماعی را پذیرفت تا به احیای سنتهای شیعه و میراندن افکار و عقیدههای باطل و منحرف بپردازد و با حضور اجتماعی خود، به مذهب شیعه اقتدار بخشد و در دو حوزه تصدی مناصب دینی (قضاوت، افتاء، اقامه نماز جمعه، رسیدگی به امور حسبه) و نشر تعالیم مذهبی (تأسیس مراکز علمی، نگارش کتابهای تخصصی و عمومی) توفیق تلاشهایی ارزنده، آموزنده و اثربخش را بدست آورد.
بنابراین، تلاشهای محمدطاهر قمی، بیانگر مشروعیت به دولت صفوی نبود. گذشته از این، پایه اساسی دولت صفویه بر تصوف بود و این گروه بانفوذ در ارکان نظام، به صورت فرقهای سیاسی و اجتماعی درآمده و به عنوان قدرت سیاسی مشروع مطرح بودند. محمدطاهر همچون دیگر فقهای عصر صفویه، معتقد بود که میتواند به وسیله همکاری با حکام صفوی، ضرری از مظلوم دفع یا نفعی را متوجه مؤمنی گرداند و نیز میتواند در اجرای امر به معروف و نهی از منکر نقشی ایفا کند. ایشان حتی در اندیشه هدایت سلطان جائر و جلوگیری از منکرات کارگزاران و اطرافیان شاه نیز بود.
پاسخ به یک سؤال:
شاه عباس دوم که در سال ۱۰۵۲ ق. و در سن نه سالگی به جانشینی پدر نشست، از حاکمان صفوی معاصر ملا محمدطاهر قمی است. گرچه برخی اروپائیان او را به خاطر افکار عدالت پروریاش ستوده و گفتهاند در امور دشوار برخورد زیرکانهای داشته است؛ اما با این وجود، وی شخصی میخواره و هوسران بود و بسیاری از افراد دربار خود را به قتل میرسانده است. از زمان شاه عباس اول مرسوم شده بود که شاه قرنیه چشم برادران و برادرزادگان خود را با سیم گداخته نقرهای از بین ببرد؛ ولی عباس دوم دستور میدهد تمام چشم را از حدقه درآورند.[۱۷]
عباس دوم اکثر اوقات خود را در اندرون میگذراند و در بیکفایتی بدان حد رسید که در زمان وی فساد، دستگاههای اداری کشور را به انحطاط نزدیک ساخت؛ حتی او در مقام مقایسه با اسلافش از تعصب مذهبی دور بود.[۱۸] افراط در مصرف مشروبات الکلی باعث شد که در ۳۲ سالگی از دنیا برود. وی همچون جدش به ساختن ابنیه علاقهمند بود. به دستور وی قصر چهل ستون در اصفهان ساخته شد و مسجد جمعه و مسجد شاه را که عباس اول ساخته بود، مرمت کرد.[۱۹]
برخی سؤال کردهاند که چرا شخصیت برجستهای چون محمدطاهر قمی آثاری را که در فضیلت اهل بیت علیهمالسلام و مناقب امامان شیعه نگاشته، تحفه شاهی و تحفه عباسی مینامد؟ چرا او با این ورع و پرهیزگاری در طلیعه کتاب خود در حد مدح و ستایش، از شاه عباس دوم نام میبرد؟
در پاسخ باید گفت: اوّلاً، ایشان نخستین نفر نبوده که اثر خود را به حاکم عصر خود تقدیم کرد و ثانیاً، تقدیم نگاشتهها به شاهان عصر در زمانی با انگیزه تقیه و به منظور ماندگاری آثار جهت بهره گرفتن آیندگان از آنها بوده است. به ویژه که شاهان صفوی نسبت به تدوین آثار شیعه، اهتمام و جدیت داشتهاند.[۲۰]
بنا به اظهارات سید مصلحالدین مهدوی: «سیره و قانون عموم نویسندگان در تمام ادوار، بر این بوده که در مقدمه نامی از حاکمان زمان ببرند و کتاب خود را به او و یا یکی از بزرگان دیگر اهدا کنند و این عمل منحصراً به خاطر حفظ و بقای اثر علمی و انتشار آن بوده که با این وسیله از زوال و فنا محفوظ بماند و ضمناً موجب تنبه و بیداری او بوده است».[۲۱]
البته برای وی بسیار رنجآور بود که حاکمی شیعه حکم صریح قرآن را در حُرمت بادهنوشی زیر پا بنهد. از این رو، در یکی از منبرهای خود فریاد میزند که: چرا باید حاکم سرزمین اسلامی شراب بخورد؟ و سپس با استناد به قرآن و روایات، استفاده کننده از مشروبات الکلی را پوینده مسیر شیطان نامید و شارب الخمر را عروس ابلیس خواند.
گرایش به فارسینویسی:
در عصری که ملا محمدطاهر قمی میزیست، تدوین آثاری به زبان فارسی امر لازمی بود؛ زیرا مذهب شیعه در میان افرادی رسمیت یافته بود که به زبان فارسی تکلم میکردند. از سویی هم زبان رسمی محافل علمی اسلامی و حوزههای علوم دینی، عربی بود و نگارش آثاری به این زبان، نشانه توانایی علمی مؤلف به شمار میرفت. فارسی نگاری، علامت کم دانشی به شمار میرفت؛ همچنین نگارش مطالب دینی به زبان فارسی از تألیف دانشهای دیگر دشوارتر بود؛ چرا که زبان اصلی دین اسلام عربی است و قرآن و سخنان پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و اهل بیت علیهمالسلام به زبان عربی؛ به علاوه دانشمندان مایل بودند با عربینویسی آثار خود، امکان استفاده شمار بیشتری از مسلمانان را فراهم سازند.
ملا محمدطاهر قمی با ملاحظه همه این امور، با خود میاندیشید که در چنین فضایی، وظیفه عالمان دینی برای آشنایی ایرانیان با تعالیم اسلام چیست؟ و اگر عالمی نوشتن به زبان فارسی را دور از شأن خود میداند، چه کسی تشنگان معارف قرآنی و روایی را سیراب میکند؟ و اگر آنان به اندیشهها و عقاید مسموم و مشکوک روی آورند، چه کسی جوابگوی عوارض ناگوار آن است؟ وی با در نظر گرفتن این حقایق، خود وارد میدان گردید و آثار آموزندهای در زمینههای گوناگون معارف تشیع را برای فارسی زبانان به رشته نگارش درآورد. قبل از وی نیز کسانی دیگر در این راه گام برداشتند و آثاری مینوشتند، اما تلاش آنان وسعت و تأثیر محدودی داشت؛ ولی محمدطاهر قمی این تلاش را با توجه به نیاز جامعه و احساس وظیفه در مقابل شیعیان به شکل گستردهای آغاز کرد. شیخ بهایی، ملا محمدتقی مجلسی، فیض کاشانی، آقا جمال خوانساری و ملا خلیل بن غازی قزوینی نیز در این راه، کوششهای قابل اعتنایی از خود نشان دادند؛ اما کسی که با جدیت این مسیر را ادامه داد، علامه محمدباقر مجلسی بود.
مداحی اهل بیت علیهمالسلام:
این عالم جلیلالقدر که به قول محدث نوری، چشم و چراغ فقها و دارای تألیفات بلیغ و سودمند است،[۲۲] با احساسات ظریف شاعرانه الفت داشت و با زبان شعر، مکارم اخلاق و معارف دینی و باورهای شیعی را بیان میکرد و به پیشگاه اهل بیت عرض ارادت مینمود. سرودههای عربی و فارسی وی، خوش سبک، خوش آهنگ، روان، لطیف، پرمحتوا، خواندنی و باحلاوت است.
در اشعار «طاهر» تخلص میکرد. پیامبر اکرم و خاندانش علیهمالسلام را مدح و دشمنانشان را نکوهش و اهل بدعت و انحراف را سرزنش میکرد. صدها بیت شعر در مدح امیرمؤمنان علیهالسلام سروده که از جمله آن است قصیده لامیه و نیز مجموعه مونس الابرار. محدث قمی مینویسد: «قصیدهای در مدح حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام گفته و در آن اشاره کرده به بسیاری از فضائل آن بزرگوار و شایسته است که ما در این کتاب مبارک (منتهی الآمال) به چند شعر آن تبرک جوییم» و نزدیک به نود بیت از این اشعار را در کتاب خود درج کرده است.[۲۳]
علامه امینی در الغدیر او را در زمره شاعرانی معرفی کرده که در مدح و منقبت نخستین پیشوای شیعیان سرودههایی دارند. مناسب است نمونهای از اشعارش را در مورد حضرت علی علیهالسلام و سایر ائمه علیهمالسلام بیاوریم.
بما رسیده حدیث صحیح مصطفوی * که هست بعد پیمبر، امام هشت و چهار
کسی نکرده ز امت بدین حدیث عمل * به غیر پیرو آل و ائمه اطهار
ای طالب دین، ز من گیر خبر * تا چند دوی دربدر ای خسته جگر
خود را برسان به شهر علم ای غافل * شو داخل آن شهر، ولیکن از در
از گفته مصطفی امام است سه چهار * از روی چه گویی که امام است چهار؟
نشناسی اگر سه چار حق را، ناچار * خواهی به عذاب ایزدی گشت دچار
از رباعیات او که در پند و اندرز است:
از دوری راه خویشتن، یادی کن * آماده ز بهر سفرت، زادی کن
از بیکسی مردن خود، یادآور * در ماتم خود نشین و فریادی کن
ای بنده طول امل و حرص و حسد * فرداست که اعضای تو از هم ریزد
این سر که ز باد نخوت امروز پر است * تا چشمزنی پر است از خاک لحد
سالک هوس عالم بالا نکند * تا بند الم ز پای دل وا نکند
هر دل که زیاد مرگ معمور شود * حقد و حسد و حرص در او جا نکند
خواهی نشود گلشن دل چون بیشه * بر کن تو نهالِ حرص را از ریشه
بر پای درخت امل و حرص و حسد * پیوسته ز یاد مرگ میزن تیشه[۲۴]
آثار و تألیفات
تألیفات عربی و فارسی چاپ شده و مخطوط ملا محمدطاهر قمی به شرح ذیل است:
۱. حکمة العارفین فی ردّ شبهة المخالفین من المتصوفین والمتفلسفین: این اثر آن چنان در شهرت علمی این دانشمند مؤثر بوده که در پارهای کتب رجال، او را به نام صاحب «حکمة العارفین» میشناسند.[۲۵] شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخههایی از این اثر را در کتابخانه شخصی سردار کابلی در کرمانشاه و نیز کتابخانه میرزا علی اردوبادی در نجف دیده است.[۲۶] محمدطاهر قمی در این اثر، صوفیان و فلاسفه را مورد انتقاد قرار داده و به شبهات ابن کمونه پاسخ گفته است.[۲۷]
۲. تحفة الأخیار: این کتاب منحصراً در نقد تصوف نوشته شده است. در اصل، این کتاب شرح «قصیده رائیه» فارسی ملا محمدطاهر قمی است که در مدح امام علی علیهالسلام سروده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخهای مخطوط از آن را در کتابخانه شیخ علیاکبر نهاوندی مشاهده کرده است.[۲۸] «تحفةالاخیار» به زبان فارسی و در دو جلد نگاشته شده که جلد اول در رد عقاید صوفیه است و نخستین بار در سال ۱۳۳۶ ش. در ایران به طبع رسید.
۳. مونس الابرار: قصیدهای مفصل در ۳۱۱ بیت به زبان فارسی در مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام میباشد و بعد در احوال صوفیان و فلاسفه سخن گفته است. صاحب نجوم السماء، کتاب تحفة الاخیار را در شرح قصیده مونس الابرار دانسته است.[۲۹] نسخههای مخطوطی از این اثر در کتابخانه ملی، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی و کتابخانه مجلس نگاهداری میشود.[۳۰] محدث قمی بخشی از مونس الابرار را در کتاب منتهی الآمال ذیل فضائل حضرت علی علیهالسلام آورده است.
۴. تحفه عباسی: در اصول دین و به فارسی است که نسخهای از آن در فهرست کتب خطی کتابخانههای اصفهان (ص ۲۱) معرفی شده است. این کتاب به نام شاه عباس ثانی تألیف شده است.[۳۱]
۵. عطیه ربانی و هدیه سلیمانی: شرح فارسی قصیده لامیهای است که خودش در ۱۶۰ بیت در مدح امیرمؤمنان علیهالسلام سروده و آن را به نام شاه سلیمان صفوی نوشته است. در خاتمه آن مطالبی در خصوص تاریخ معصومین و معجزات آنان دارد. کتاب با این شعر آغاز میشود: سلامة القلب یجنبنی من الزلل * و شعلة العلم دلتنی علی العمل.[۳۲]
۶. رسالة فی صلاة الجمعه و اختیار وجوبها والرد علی المولی خلیل قزوینی: این رساله به زبان فارسی است و در آن ضمن اثبات وجوب نماز جمعه در عصر غیبت، نظرات ملا خلیل قزوینی را که قائل به وجوب این فریضه نبوده، رد کرده است.[۳۳] این رساله در برخی فهارس به نام «جاءالحق» هم معرفی شده و به سال ۱۰۷۶ ق. تألیف گردیده و نسخههایی از آن در فهرست کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی[۳۴] معرفی شده و نسخهای از آن همراه با توضیحاتی درباره محتوای آن در فهرست دانشگاه تهران آمده است.[۳۵]
۷. نماز آدینه و جاءالحق: این رساله رد بر مولانا حسنعلی بن عبدالله شوشتری است که از قائلین به تحریم اقامه نماز جمعه در عصر غیبت بوده است. نسخههایی از آن در فهرست کتابهای خطی مجلس شورای اسلامی[۳۶] و فهرست کتابهای خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی[۳۷] و فهرست کتب خطی کتابخانه ملک[۳۸] معرفی شده است.
۸. الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکما والصوفیه: مؤلف نجوم السماء آن را «الفوائد الموفیه» نام نهاده است؛ در حالی که کتاب اخیر از آنِ ملا محمدامین استرآبادی، مروج مکتب اخباری میباشد[۳۹] و متأسفانه شیخ آقا بزرگ تهرانی این دو کتاب را یکی گرفته و مؤلف آن را محمدطاهر قمی دانسته است.[۴۰]
۹. محبان خدا: این کتاب را محمدطاهر قمی به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و در آن از صوفیان نکوهش کرده است. نسخهای از آن در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی موجود است.[۴۱]
۱۰. الرد علی الصوفیه یا رسالة الرد:[۴۲] رسالهای است در رد عقاید صوفیان که میگویند یکی از اهل تصوف بر آن نقدی نوشته و به ملا محمدتقی مجلسی نسبت داده است.
۱۱. توضیح المشربین و تنقیح المذهبین: تاکنون از این کتاب نسخهای یافت شده و تنها دو مُلخّص از آن در دست است: یکی از آنها «اصول فضول التوضیح» نام دارد که در آن محمدطاهر قمی صوفیه را رد کرده و ملا محمدتقی مجلسی به پاسخگویی آن پرداخته و مجدداً مولا محمدطاهر قمی اظهارات وی را رد کرده است. در نسخه شماره ۲۲۰۴ کتابخانه ملی از قول نویسنده این کتاب با عنوان «مختصرالتوضیح» آمده است. برخی بر حسب قرائن و مدارکی در این که پدر علامه مجلسی به نقد نوشتههای محمدطاهر قمی پرداخته، تردید کردهاند و احتمال دادهاند او فرد دیگری بوده است.[۴۳]
۱۲. هدایة العوام و فضیحة اللئام: هر چند در مقدمه، نویسنده خود را محمد بن نظامالدین مشهور به عصام معرفی کرده، اما بنا به اظهارات جناب آقای رسول جعفریان به احتمال قریب به یقین، این کتاب از ملا محمدطاهر قمی است و وی خواسته تا به طور مستعار کتابی دیگر بنگارد؛ چرا که در جای جای کتاب سخن از سایر تألیفات خود به میان آورده است و حتی در برگ ۴۵ (نسخه خطی) به کتاب «حکمة العارفین» خود اشاره میکند. شیوه نگارش و لحن تکفیری نیز این احتمال را قوت میبخشد. وی میافزاید: مگر آن که بگوییم عصام تمام کتاب ملا محمدطاهر را خوانده و گزیدهای از آن را بدون تصرف چندانی، ارائه داده است.[۴۴]
۱۳. حجةالاسلام فی شرح تهذیب الاحکام: در عصر صفویه حرکتی علمی برای بازگشت به متون حدیثی و تدریس آنها به عنوان کتب درسی، آغاز شد که بر اثر آن شروح و حواشی فراوان بر منابع حدیثی رایج شد. این تلاش مهم و ارزنده، موجب گردید تا مردم با منابع اصیل حدیث آشنا شوند و آنها را در زندگی و روابط اجتماعی خود بکار ببندند و نیز اعتقادات و باورهای خویش را با الهام از سخنان معصومین غنا بخشیده، یا اصلاح کنند. ملا محمدطاهر قمی از معروفترین کسانی است که در این جهت، احساس مسئولیت کرد و گامهای اساسی برداشت. او متوجه شد که کتاب «تهذیب الاحکام» شیخ طوسی که ضمن جنبه حدیثی، حاوی مباحث عمیق فقهی است، به بوته فراموشی سپرده شده است. لذا شرحی بر آن نگاشت تا مطالب و مضامین آن بیشتر قابل درک شود، که به نام «شرح تهذیب الاحکام شیخ طوسی» هم معروف است. میرزا عبدالله افندی اصفهانی صاحب کتاب ریاض العلماء بر این کتاب تعلیقاتی نوشته است.[۴۵] مؤلف قبل از آن که به شرح احادیث مندرج در تهذیب الاحکام بپردازد، مقدمهای در اصول فقه و کلام نوشته است که گویا توضیحات صاحب ریاض بیشتر در مورد این بخش است. حاج محمدابراهیم کرباسی در کتاب «اشارات الاصول» از این اثر استفاده کرده و حاج محمد اردبیلی ذیل آثار محمدطاهر قمی به معرفی آن پرداخته است.[۴۶]
۱۴. الاربعون حدیثاً و دلیلاً فی امامة الائمة الطاهرین.[۴۷]
۱۵. حقالیقین فی معرفة اصولالدین: این کتاب یک مقدمه، ۵ باب و یک خاتمه دارد. مؤلف در مقدمه میگوید: این اثر را بر اساس مذهب پیامبران و امامان تألیف کرده و با اهل بدعت مخالف است. در جای جای این کتاب، محمدطاهر قمی خواننده را به دیگر آثار خود، چون »حکمة العارفین: و «الاربعین» ارجاع میدهد.[۴۸] شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخهای از آن را در کربلا نزد سید محمدباقر حجت دیده که از روی نسخه اصل، که در تاریخ ۲۴ صفر ۱۰۹۸ ق نوشته شده، استنساخ گردیده است.[۴۹]
۱۶. معالجة النفس: میرزا عبدالله افندی آن را تحت عنوان «لاذم الدنیا» معرفی کرده است.
۱۷. رساله مباحثة النفس
۱۸. رساله تنبیه الراقدین: در بیداری نفس به ذکر مرگ و کوچ، که به فارسی نیز ترجمه و چاپ شده است.
۱۹. رساله زکات
۲۰. رسالة فی معنی الصلوة: پنج رساله اخیر همراه کتاب «تحفه عباسی» به همت مرحوم مغفور سید جلالالدین محدث ارموی به طبع رسیده است. به نظر وی، جا دارد که این شش رساله «آیینه عبرت و گنجینه حکمت» نامیده شود.
۲۱. منافع سوره قدر و فضلها: این رساله مطالبی در فضیلت سوره قدر به نقل از کتاب «طریق النجاة» شیخ عزالدین عاملی دارد.[۵۰] نسخهای مخطوط از آن به خط نستعلیق که در قرن دوازدهم هجری نوشته شده، در کتابخانه دانشگاه تهران نگاهداری میشود.
۲۲. نورالایمان فی فضائل القرآن: کتابی است به فارسی در فضیلت قرآن و انس با آن.[۵۱]
۲۳. کتاب الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین و امامة الائمّة الطاهرین علیهمالسلام.[۵۲]
۲۴. رسالة فی القرائة الاحسن من قراءات القرآن.[۵۳]
۲۵. رسالة فارسیة فی السهو والشک.[۵۴]
۲۶. ملاذ الاخیار:[۵۵] در طعن بر صوفیه.
۲۷. موعظة النفس: که همان ترجمه فارسی «تنبیه الراقدین» است و محدث قمی آن را در فوائدالرضویه معرفی کرده است.
۲۸. رساله در جواز ترک «السلام علیک ایها النبی» در نماز: که به «رساله السلامیة» موسوم است.
۲۹. جامع الاصول یا اصول الفقه
۳۰. فرحة الدارین فی تحقیق معنی العدالة علی مذهب الامامیه و تعیین المعاصی الکبیرة و غیرها: در این اثر مؤلف در خصوص موضوع عدالت و حکم بر اساس آن بحثهایی کرده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی که نسخهای خطی از آن را در خزانةالصدر (در عراق) دیده است، میگوید: «رسالهای است مفصل همراه با استدلال و برهان که مؤلف، آن را قبل از حکمة العارفین نوشته است».[۵۶]
۳۱. رسالة فی الفرایض: که در برخی فهارس و کتب تراجم تحت عنوان رسالة فی تقسیم الفرائض معرفی شده است.[۵۷]
۳۲. بهجة الدارین فی الجبر والتّفویض والامر بین الامرین: این کتاب در حکمت است.[۵۸]
۳۳. رسالة فی الرضاع.[۵۹]
۳۴. رسالة فی خلل الصلوة: به زبان فارسی.
۳۵. منهاج العارفین: شرح رباعیاتی که مؤلف سروده است.
۳۶. رسالة فی صلوة اللیل.
۳۷. رسالة فی صلوة الاذکار: این نماز به «صلوة التسبیح» و نماز جعفر طیار نیز موسوم است.
۳۸. شرح تهذیب الحدیث: که محدث قمی در فوائد الرضویه (ص ۵۴۸) آن را معرفی کرده است.
۳۹. مفتاح العدالة.
۴۰. رسالة الجمعه.[۶۰]
۴۱. سفینة النجاة: در اخلاق و مواعظ.[۶۱]
۴۲. اجازه مولا محمدطاهر قمی به علامه مجلسی:[۶۲] که در تاریخ ۱۰۸۶ ق. نوشته شده است.
۴۳. دیوان اشعار.
در گفتار بزرگان
ملا محمدطاهر قمی ضمن افزایش دانستهها و پیمودن مسیر معرفت، از خودسازی و تزکیه درون غافل نبود. لذا معاصرینش که از تراجمنگاران مشهورند، او را به زهد و پارسایی و دانشوری ستودهاند. به اعتقاد مورخان و شرححالنویسان عصر صفوی، او در زمره فضلا، محققین و از شیوخ محدثین و در ورع و مقامات معنوی همچون مقدس اردبیلی بوده است.[۶۳]
- میرزا عبدالله افندی اصفهانی که با او معاصر بوده، ذیل عنوان «مولای اجل محمدطاهر بن محمدحسین شیرازی نجفی قمی» مینویسد: «وی از دانشوران بنام معاصر است. عالمی محقق و در کمال دقت و وثوق و متکلمی محدث و بزرگ و عالی مقام بود».
- میرزا محمدباقر موسوی خوانساری در معرفی این عالم عصر صفویه، نوشته است: «وی اصلاً شیرازی است. در نجف پرورش یافت و در قم توطن اختیار کرد. فاضلی بارع، محققی متکلم و از معاصرین علامه مجلسی و مشاهیر علمای زمان او بود. نسبت به جماعت صوفیه، سخت مخالف و بر اهل باطل و الحاد، سخت گیر بود».[۶۴]
- محدث قمی نیز وی را به عنوان عالمی فرزانه، محققی بابصیرت و اهل دقت، متکلمی محدث و مورد وثوق، فقیهی آگاه و دارای مقاماتی والا و امتیازاتی برجسته، معرفی کرده است.[۶۵]
- علامه امینی او را به عنوان شخصیت برجستهای معرفی میکند که در انواع دانشها دست داشت و به دلیل همین توانمندی و مهارت و احاطه بر علوم، از مشایخ روایت محسوب گردید. به باور وی، محمدطاهر دانش فقه را با فلسفه صحیح همراه و کلام مورد وثوقش را با ادبیات توأم ساخته، فضیلت فراوان را با موعظههای بلیغ و نصایح کافی درآمیخته و حکمتهای فراوان در کلام خود آورده است و اشعار بسیار او، که همه عقد مروارید را کنار میزند.[۶۶]
- مرحوم محدث ارموی که شش رساله از میان آثار ملا محمدطاهر قمی را به چاپ رسانیده است، یادآور میشود: با آن که از اظهارات شرححال نگارانی چون صاحب نجوم السماء (فاضل کشمیری) علوّ مقام و جلالت قدر این دانشمند شیعه به خوبی برای اهل دانش و بینش روشن میشود، ولی تا در آثار و تراوشات فکری او تدبر و اندیشه نکنیم، نمیتوانیم آن گونه که شایسته اوست به مقام ارجمند و خدمات او در راه نشر معارف تشیع پی ببریم.
وفات
ملا محمدطاهر قمی، سرانجام در سال ۱۰۹۸ قمری (یا به نقل صاحب تراجم الرجال، در ۱۱۰۰ ق) دار فانی را وداع گفت و پیکرش در قبرستان شیخان قم، کنار مرقد زکریا بن آدم مدفون گردید. مرقد حاج سید جواد قمی (از نوادگان او) نیز در آن بقعه قرار دارد.
طاهر آن رونق شریعت و دین * چون از این خاکدان به آیین رفت
شرع چون شد ز فوت او کاسد * عقل گفتا که رونق دین رفت[۶۷]
پانویس
- ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۹، ص ۳۷۵ و سفینةالبحار، محدث قمی، ج ۱، ص ۳۲۵.
- ↑ طبقات اعلام الشیعه، ج ۵، ص ۳۰۲.
- ↑ ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹.
- ↑ نجوم السماء، کشمیری، به اهتمام سید احمد حسینی، ص ۶۴.
- ↑ امل الامل، ج ۲، ص ۲۷۷.
- ↑ شیخ حر عاملی روایت آزادی، محمود شریفی و حسن ابراهیمزاده، ص ۳۵.
- ↑ روضات الجنات، ج ۶، ص ۸۱ و الله شناسی، علامه سید محمدحسین حسینی، تهرانی، ج ۳، ص ۲۸۴ و ۲۸۵.
- ↑ ر.ک: تذکره نصرآبادی، ص ۱۶۴؛ گنجینه دانشوران، ص ۱۳۰؛ طبقات اعلام الشیعه، ج ۵، ص ۳۰۳؛ الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۹ و ریحانةالادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج ۴، ص ۴۸۹.
- ↑ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۳ و ۱۴۴.
- ↑ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص ۱۵۲.
- ↑ ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹؛ گنجینه دانشوران، ص ۱۳۰ و ۱۳۱؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۴ و الذریعه، ج ۱۵، ص ۷۲.
- ↑ علما و مشروعیت دولت صفوی، سید محمدعلی حسینی، ص ۸۳ و ۸۴.
- ↑ الذریعه، ج ۷، ص ۴۰.
- ↑ علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص ۴۰۷.
- ↑ ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰.
- ↑ شش رساله فارسی از رسائل مولا محمدطاهر قمی، مقدمه سید جلالالدین حسینی ارموی (محدث).
- ↑ ایران صفوی از دیدگاه سفرنامههای اروپائیان، سیبیلا شو ستروالسر، ترجمه و حواشی، دکتر غلامرضا ورهرام، ص۲۲-۲۳.
- ↑ دین و دولت در عصر صفوی، دکتر مریم میراحمدی، ص ۵۸ و ۵۹.
- ↑ ایران عصر صفوی، راجر سیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، ص ۲۳۱.
- ↑ ر.ک: ریاض العلما، ج ۲، ص ۶۷.
- ↑ زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۲۵۸.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۰۹.
- ↑ منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۲۰.
- ↑ الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.
- ↑ ریحانةالادب، ج ۳، ص ۳۶۱.
- ↑ الذریعه، ج ۷، ص ۵۸.
- ↑ علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص ۱۱۸ و ۱۱۹.
- ↑ همان، ج ۳، ص ۴۱۷.
- ↑ نجوم السماء، ص ۶۴.
- ↑ دین و سیاست در عصر صفوی، ص ۲۴۲.
- ↑ زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۱۵ و ۴۱۶ و الذریعه، ج ۳، ص ۴۵۲.
- ↑ الذریعه، ج ۱۵، ص ۲۷۸.
- ↑ همان، ص ۷۲.
- ↑ همان، ص ۱۵۸.
- ↑ همان، ج ۵، ص ۲۰۹۳.
- ↑ همان، ج ۱۶، ص ۳۷۱.
- ↑ همان، ص ۲۴۲.
- ↑ همان، ج ۶، ص ۱۶۸.
- ↑ علامه مجلسی، حسن طارمی، ص ۷۲.
- ↑ الذریعه، ج ۱۶، ص ۳۳۴ و ۳۵۸.
- ↑ فهرست نسخههای خطی کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی، ج ۷، ص ۳۱۴.
- ↑ الذریعه، ج ۱۰، ص ۲۰۶ و ج ۴، ص ۴۹۷.
- ↑ دین و سیاست در دوره صفوی، ص ۲۴۶.
- ↑ همان، ص ۲۴۴.
- ↑ همان، ج ۶، ص ۸۱.
- ↑ جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۳۳.
- ↑ ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۹۰.
- ↑ الذریعه، ج ۷، ص ۴۰، ۴۱ و ۲۰۷.
- ↑ الذریعه، ج ۷، ص ۴۱.
- ↑ همان، ج ۲۲، ص ۳۱۰ و ج ۲۳، ص ۲۸۱.
- ↑ الذریعه، ج ۲۲، ص ۳۱۰ و ج ۲۴، ص ۳۶۲.
- ↑ ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱ و زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۷.
- ↑ ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱.
- ↑ جامع الروات، ج ۲، ص ۱۳۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۳۳.
- ↑ طرائق الحقایق، نایب الصدر، ج ۱، ص ۱۷۷.
- ↑ الذریعه، ج ۱۶، ص ۱۵۸.
- ↑ همان و تحفةالاخیار، مقدمه داود الهامی، ص ۱۰۴.
- ↑ الذریعه، ج ۳، ص ۱۶۲ و ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱.
- ↑ جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۳۳.
- ↑ الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.
- ↑ زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۱۶.
- ↑ الذریعه، ج ۱، ص ۲۰۰ و بحارالانوار، چاپ جدید، ج ۱۰۷، ص ۱۲۹.
- ↑ گنجینه دانشوران، احمد رحیمی، ص ۱۲۹.
- ↑ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۷.
- ↑ فوائد الرضویه، ص ۵۴۸.
- ↑ الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۷.
- ↑ طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۳۹۶.
منابع
- غلامرضا گلی زواره، "ملا محمدطاهر قمی"، ستارگان حرم، ج۱۴، ص۱۳۲-۱۷۴.