زهد

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«زهد» بی­ رغبتی و دل نبستن به دنیا است. کسی که به خدا ایمان آورده و دل در گرو سرای آخرت و جهان پایدار دارد، متاع دنیا را امانتی می­ داند که خدای بزرگ جهت آزمودنش در اختیار وی قرار داده است؛ لذا دیگر فریب دنیا را نمی­ خورد و از داشتن آن مسرور و از رفتن آن محزون نمی­ گردد. نیازمند نبودن، صبرکردن در مقابل حرام، آسان شدن گرفتاری ها و مشتاق بودن به سرای ابدی، از ثمرات زهد است.

معنای زهد

«زهد» در لغت به معانی «بی­ رغبت شدن، روی بازگردانیدن از چیزی، پارسایی و ترک دنیا می ­باشد».[۱] و در اصطلاح به معنی «بی­ رغبتی و دل نبستن به ظاهر دنیا به خاطر بدست آوردن آخرت و خشنودی و رضوان خداوند می ­باشد».[۲]

«در فرهنگ اسلام زهد به این معنا نیست که انسان از مال و منال دنیوی برخوردار نباشد، بلکه رکن اساسی و حقیقت زهد آن است که آدمی اسیر دنیا و مظاهر آن نگشته و در عین بهره مندی از آن، امیر و حاکم بر آن باشد؛ زهد دل کندن از دنیا و پرهیز از آمال و آرزوهایی است که تعلق به آنها انسان را زمین گیر می ­سازد».[۳]

«زهد غبار روبی دل است. صحنه دل، چون آیینه، مایل به سوی حق است و هر علاقه ­ای به غیر خدا غباری است بر آیینه دل و چنان غبارآلوده و گرد گرفته، راهی به حریم خدا ندارد و غبار روبی ضریح دل و گردگیری رواق جان، شرط لازم تابش نور حق در آیینه دل است».

حضرت علی علیه السلام درباره حقیقت زهد می­ فرمایند: «همه زهد در دو جمله از قرآن آمده است. خداوند می­ فرماید: بر آنچه از دستتان می­ رود اندوهگین نشوید و به آنچه دستتان می ­آید شادمانی نکنید. بنابراین کسی که بر گذشته اندوه نخورد و برای آنچه به دستش می­ رسد شاد نشود، زاهد است».[۴]

پارسایی در دنیا، پوشیدن لباسی خشن و خوردن غذای ناملایم نیست، بلکه زهد، کوتاه کردن آرزوهاست.[۵] بنابراین زهد، ترک لذت گرایی هاست، اما ترک زندگی و اجتماع نیست.[۶]

فضیلت زهد

با مطالعه فرازهایی از حکمت های گوهرنشان اولیای اسلام و پیشوایان معصوم دین، بیش از پیش نسبت به ارزش زهد و فضیلت پارسایی آگاه خواهیم شد و چراغ راهمان خواهد شد تا به مقصود نائل شویم.

امام صادق علیه السلام می­ فرمایند: «همه خوبی­ها در خانه ­ای استقرار یافته و کلیدش زهد و بی­ رغبتی به دنیا قرار داده شده است».[۷]

هرگاه خداوند خیر بنده ­ای را بخواهد او را به دنیا بی ­رغبت کرده و به دین آگاه و به عیبهای دنیا، بصیر می ­سازد و به هر کسی این خصلتها داده شود، خیر دنیا و آخرت به او ارزانی شده است».[۸]

بنابراین اگر دنبال خیر و نیکی هستیم منشأ آنها پارسایی و بی­ رغبتی به دنیا است. زیرا همه خطاها و گناهان از محبت به دنیا ریشه می­ گیرد و خانه ایمان را ویران می­ سازد، حضرت علی علیه السلام می­ فرمایند: «زهد کمیاب ترین چیزها و ارزشمندترین چیزی است که آدمی می شناسد؛ همگان آن را می ­ستایند ولی بیشتر مردم به آن عمل نمی­ کنند».[۹]

فلسفه زهد

درباره فلسفه و چرایی زهد چند مطلب می ­توان گفت:

۱. رهایی از دنیا: زهد باعث می ­شود انسان از زنجیر مادیات رهایی یابد و با شرایط طبیعی، خود را طوری تربیت کند که بتواند با کم بسازد و با امکانات کم زندگی کند و خود را از اسارت طبیعت آزاد کند. «پس یک فلسفه زهد، آزادی و سبکبالی است و نجات از ضعف است و انسان خود را از اسیر بودن به مادیات آزاد می­ کند... انسان تا زاهد نباشد نمی تواند آزاد باشد.»

۲. ایثار: فلسفه دیگر زهد ایثار است که یکی از عالی­ترین شئون انسانی است؛ وقتی که در جامعه ای انسانهایی نیازمند وجود داشته باشد، خدمت به همنوع ایجاب می­ کند که انسان از مادیات صرف نظر کند و به دیگران ببخشد. به این دلیل که نعمت هایی که خدا به او بخشیده را فقط مال خودش نمی ­داند و ایمان دارد که فردای قیامت از این نعمتها پرسیده خواهد شد. چنانکه آیه شریفه می­ فرماید: «و آنها را بر خود مقدم می­ دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند».[۱۰]

۳. همدردی: در بسیاری از مشکلات ممکن است کاری از انسان ساخته نباشد ولی انسان می­ تواند خود را همرنگ دیگران بکند و اظهار همدردی بکند. در شرح حال عالم بزرگ وحید بهبهانی آمده است: «پسر آقای وحید بهبهانی، برای زن خود لباس فاخر تهیه کرده بود. مورد اعتراض مرحوم وحید قرار گرفت و فرزند ایشان در جواب پدر این آیه تلاوت نمود: «بگو چه کسی زینت­هایی را که خداوند برای بندگانش آفریده و روزی­های پاکیزه را حرام کرده است؟»[۱۱] مرحوم وحید فرمود: من نمی­ گویم خوب پوشیدن و استفاده کردن از نعمت­های الهی حرام است؛ ولی یگانه مایه تسلی خاطر فقرا در این شهر، ما هستیم که با دیدن ما و لباس و خوراکمان، احساس حقارت نمی ­کنند و تسلی خاطری پیدا می ­کنند. با خارج شدن ما از طبقه آنها و رفتن به طبقه اشراف، این نقطه اتکاء روحی به کلی ویران و موجب تزلزل و اضطراب و ناراحتی آنها می گردد».[۱۲]

۴. معنویت روحی: دور نگاه داشتن خود از مادیات، روح را برای جذب شدن به معنویت آماده می­ کند و راز این مطلب آن است که توجه و سرگرمی به اینها را با حالت معنوی خود منافی می ­بینند.

ثمرات زهد

۱. چشیدن حلاوت ایمان: وقتی بنده ­ای به خاطر خدا، لذت دنیا را از دلش خارج می­ کند، خدای کریم در مقابل، شیرینی ایمان را به وی ارزانی می ­دارد و این لذت ایمان، لذتی ابدی، معنوی و آرامش دهنده و الهی می­ باشد. امام صادق علیه السلام می ­فرمایند: «چشیدن حلاوت ایمان بر دلهای شما حرام است، مگر آنگاه که دلهایتان به دنیا زاهد و بی ­رغبت باشد».[۱۳]

۲. ریزش رحمت الهی: دل زاهد، سرشار از عشق خداست. چرا که او محبت خدا را به جای محبت دنیا انتخاب کرده و هر جا که محبت خدا باشد، بی­ گمان رحمت الهی هم در آنجا متجلی می­ شود. حضرت علی علیه السلام می ­فرمایند: «به دنیا زاهد و بی­ رغبت باش تا رحمت بر تو فرود آید».[۱۴]

۳. آسان شدن گرفتاری ها: هدف زاهد بزرگ بوده و سختی­های راه در برابر هدف بزرگ او اصلاً به حساب نمی ­آیند. برای نمونه کسی که می­ خواهد در کنکور جزء نمرات اول باشد و در بهترین دانشگاه مشغول به تحصیل شود، انجام ندادن بازی ها و سرگرمی­ها و نرفتن به مهمانی و شب بیداری کشیدن­ها برایش آسان می­ شود. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می ­فرمایند: «هرکه دل از دنیا برکند، مصیبت ها و گرفتاری ها بر او آسان شود».[۱۵]

۴. جاری شدن حکمت: زاهد واقع بین می­ شود. چون حقیقت را یافته و اوهام و خیالات در سر ندارد. زیرا آنها از هوی و هوس نشأت می ­گیرد و محبت به دنیاست که انسان را به سوی هوی و هوس می­ کشاند. کسی که محبت دنیا در دلش نباشد در او حکمت جاری می­ شود. هرجا حکمت باشد، بصیرت و دانایی نیز در آنجا حضور دارد و حکمت برای زاهد چراغی می­ شود تا وی را به مقصد برساند. حضرت علی علیه السلام می­ فرمایند: «بوسیله زهد است که حکمت به بار می ­نشیند».[۱۶]

۵. صبرکردن در مقابل حرام: چون زاهد محبت دنیا در دلش نیست، دست به کارهای حرام نمی ­زند. زمانی کسی کار حرام مرتکب می ­شود که آن کار را دوست داشته باشد و از آن لذت ببرد. حضرت علی علیه السلام می ­فرمایند: «زاهد به دنیا کسی است که در مقابل حرام شکیبایی خود را از دست ندهد و در برابر نعمت های حلال، او را از شکرگزاری غافل نسازد».[۱۷]

۶. کارهای خداپسندانه انجام دادن: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می ­فرمایند: «گفتم ای جبرئیل تفسیر زهد چیست؟ گفت: زاهد آنچه را که آفریدگارش دوست دارد، دوست می ­دارد و آنچه را آفریدگارش ناخوش دارد، ناخوش می­ دارد و از حلال دنیا می­ پرهیزد و به حرام آن توجه نمی ­کند؛ زیرا که حلال آن حساب دارد و حرامش کیفر و همچنانکه به خودش رحم می­ کند به همه مسلمانان نیز رحم می­ کند و همان­گونه که از مردار بسیار بدبو دوری می­ کند از کلام بیجا نیز می­ پرهیزد و همچنانکه از آتش دوری می­ کند که مبادا او را فراگیرد از ریزه های دنیا نیز کناره می­ گیرد و آرزویش کوتاه است و مرگ رادر برابر چشم خود دارد».[۱۸]

۶. بی اعتنایی به دنیا: زاهد به سبب دلبستگی های اخروی و معنوی، به مظاهر مادی دنیا بی­ اعتناست و از پیامدهای خطرناک وابستگی به دنیا آگاه است و می­ داند اگر دلبسته به مال دنیا شود سرمایه عظیم انسانیت از دستش خواهد رفت. به همین خاطر به چیزی دل می ­بندد که ابدی و جاودانه باشد. حضرت علی علیه السلام می ­فرمایند: «هر چه دنیا بیشتر برای زاهد خودآرایی کند او بیشتر به آن پشت می­ کند.»[۱۹]

۷. برگزیدن آخرت: شخص زاهد به دنبال لذت و آرامش حقیقی و دایمی است و ارزش های دنیوی را به چشم حقارت نگریسته و به آنها بها نمی­ دهد و دنیا را برای دنیا نمی ­خواهد بلکه برای بندگی خدا، انفاق و خدمت به خدا و برای آبادی آخرت می ­خواهد. زاهد هنگامی که راه طولانی و توشه اندک خویش را می ­نگرد دنیا را نه ناپسند بلکه کم و زودگذر می­ یابد، به همین خاطر در جستجوی حقیقتی ماندگار گام بر­می­ دارد و در این راه، آخرت را در برابر دنیا انتخاب می­ کند و رنج و سختی های این راه را به جان می ­خرد و با همتی بلند و پشتکاری فراوان به مقصود خویش نائل می­ گردد. امام صادق علیه السلام می­ فرمایند: «زاهد کسی است که آخرت را بر دنیا بر می­ گزیند و خاکساری را بر بزرگی و اقتدار و رنج را بر آسایش و گرسنگی را بر سیری و سربلندی آخرت را بر محبت دنیا و ذکر و یاد خدا و آخرت را بر غفلت می­ گزیند و پیکرش در دنیاست و دلش در آخرت».[۲۰]

پانویس

  1. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول، ج هشتم، ص۱۱۴۷۷.
  2. انصاریان، حسین، عرفان اسلامی، دفتر انتشارات اسلام ۱۳ی، ۸۶ش، چاپ اول، ج هشتم، ص۱۳۸.
  3. جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۵ش، چاپ ششم، ج۱۱، ص۱۷۸.
  4. محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۰۸ق، چاپ اول، ج۱۲، ص۴۴.
  5. مطهری، مرتضی؛ یادداشت های استاد مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ج۵، ص۳۷۸.
  6. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۱۶، ص۱۲.
  7. همان، ص۱۳۰.
  8. تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۸ش، چاپ اول، ص۲۷۵.
  9. مطهری، مرتضی؛ یادداشتهای استاد مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ج۵، ص۳۸۲.
  10. سوره حشر، آیه ۹.
  11. سوره اعراف، آیه ۳۲.
  12. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۶۷، ص۳۲۰.
  13. تمیعی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۷۸ش، چاپ اول، ص۲۷۶.
  14. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۷۴، ص۱۷۳.
  15. تمیعی آمدی، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۸ش، چاپ اول، ص۲۷۷.
  16. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، چاپ دوم، ص۲۰۰.
  17. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۶۷، ص۳۱۳.
  18. همان، ج۷۴، ص۴۲۷.
  19. همان، ج۷۴، ص۴۲۷.
  20. همان، ج۶۷، ص۳۱۵.

منابع

پیوندها