سنجش مقاله انجام نشده است

تحریف قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۱۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''تحریف در لغت'''
+
{{خوب}}
 +
مسلمانان از [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنی]] معتقدند که [[قرآن|قرآن کریم]] به همان شکلی که بر [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] نازل شده، بدون کم و زیاد، حفظ گردیده و «تحریف» نشده است. این اعتقاد متکی به ادله مختلف عقلی و نقلی (از قرآن و روایات) و شواهد تاریخیِ اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن است.
 +
 +
==تحریف در لغت و اصطلاح==
 +
«تحریف» مصدر باب تفعیل از ریشه «حرف» است. معناى اصلى «حرف» را لبه، جانب، کناره و مرز دانسته‌اند. بر اساس این معنا، تحریف، به حاشیه بردن معناى لفظ و ایجاد نوعى دگرگونى و انحراف در مقصود گوینده است. دگرگونى یاد شده مى‌تواند از طریق جا به جا کردن واژه‌ها، اعراب آنها، تغییر ساختار جمله‌ها یا تفسیر نادرست آنها باشد.
  
«تحريف» مصدر باب تفعيل از ريشه «حـرف» است. معناى اصلى حرف را لبه، جانب، كناره و مرز دانسته‌اند. بر اساس اين معنا، تحريف، به حاشيه بردن معناى لفظ و ايجاد نوعى دگرگونى و انحراف در مقصود گوينده است. دگرگونى ياد شده مى‌تواند از طريق جابه جا كردن واژه‌ها، اعراب آنها، تغيير ساختار جمله‌ها يا تفسير نادرست آنها باشد.
+
برخى هم «تحریف» را به تغییر و تبدیل که جامع‌تر است، معنا کرده‌اند، با این تفاوت که در تحریف سعى بر القاى خلاف مقصود است. تحریف بر دگرگون ساختن سخنان شفاهى نیز اطلاق مى‌شود و اختصاص به سخنان مکتوب ندارد.
  
برخى هم «تحريف» را به تغيير و تبديل كه جامع‌تر است، معنا كرده‌اند، با اين تفاوت كه در تحريف سعى بر القاى خلاف مقصود است. تحريف بر دگرگون ساختن سخنان شفاهى نيز اطلاق مى‌شود و اختصاص به سخنان مكتوب ندارد.
+
اما «تحریف» اصطلاحا از مباحث مهم [[علم کلام|کلامى]] است که به راهیابى تغییر در کتب آسمانى و یا عدم آن مى‌پردازد. این بحث در فرهنگ [[اسلام|اسلامى]] به طور خاص درباره کتاب مقدس (عهد قدیم و جدید) و [[قرآن کریم]] مطرح مى‌شود.
  
'''تحريف در اصطلاح'''
+
همه اقسام تحریف را مى‌توان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى.
  
تحریف اصطلاحا از مباحث مهم كلامى است كه به راهيابى تغيير در كتب آسمانى و عدم آن مى‌پردازد. اين بحث در فرهنگ اسلامى به طور خاص درباره [[كتاب مقدس]] (عهد قديم و جديد) و [[قرآن کریم]] مطرح مى‌شود.
+
تحریف لفظى، تصرّف در ساختار الفاظ و عبارات است. تحریف معنوى، [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[تأویل|تأویل]] نادرست از لفظ و عبارت است، که برخلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام و بر اساس رأى شخصى و با انگیزه‌هاى خاص صورت مى‌پذیرد.
  
همه اقسام تحريف را مى‌توان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى.
+
تحریف لفظى خود داراى اقسامى است:  
  
تحريف لفظى، تصرّف در ساختار الفاظ و عبارات است.
+
#تحریف به فزونى؛ یعنى افزودن کلمه یا جمله‌اى به سخن و متن اصلى.
 +
#تحریف به کاهش؛ یعنى حذف بخشى از حروف، واژه‌ها یا جملات متن.
 +
#تحریف به تبدیل و جابه‌جایى؛ که در آن کلماتى جایگزین واژه‌هاى مترادف یا غیر مترادف مى‌شود، به گونه‌اى که معنا را مخدوش کند.
 +
#تحریف در لحن و گویش؛ که همان تغییر در حرکات و نحوه اداى واژگان است، به گونه‌اى که معناى اصلى کلمه فهمیده نشود.
  
تحريف معنوى، تفسير و تأويل نادرست از لفظ و عبارت است، كه برخلاف مقصود گوينده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست كلام و بر اساس رأى شخصى و با انگيزه‌هاى خاص صورت مى‌پذيرد.
+
واژه «تحریف» به شکل مصدر در قرآن نیامده است؛ ولى آیات متعددی به انواع تحریف در آموزه‌هاى دینى [[اهل کتاب]] ناظر است. از جمله این آیات، آیاتى هستند که با کاربرد واژگان هم خانواده با «تحریف»، نمونه‌هایى از تحریف‌ گرى در آموزه‌ها و سخنان دینى و الهى، به ویژه از سوى [[یهود]] را گزارش مى‌کنند؛ مانند آیه {{متن قرآن|«منَ الَّذِینَ هادُوا یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‌...»}}.<ref>[[سوره نساء]]، آیه ۴۶.</ref>
  
تحريف لفظى خود داراى اقسامى است:
+
بر اساس آنچه گفته شد بیشتر مفسّران و قرآن‌پژوهان نخستین و معاصر، کتاب مقدس را تحریف شده و فاقد ساختار [[وحی|وحیانى]] دانسته و بر این باورند که افزون بر تحریف معنوى، انواع تحریف لفظى نیز در آن راه یافته است. این گروه از صاحب نظران در اثبات ادعاى خویش افزون بر آیات بررسى شده، به مواردى همچون اختلاف نسخه‌هاى سه‌گانه عبرى، [[زبان سریانی|سُریانى]] و یونانى عهد قدیم، تاریخ تدوین، عدم [[تواتر]] و نگارش آن قرنها پس از [[حضرت موسى]] علیه السلام، نگارش [[انجیل|اناجیل]] به دست ۴ تن و اختلاف آنها با یکدیگر، نامعقول و توجیه‌ناپذیر بودن بخشى از آموزه‌هاى کتاب مقدس و... اشاره کرده اند.
  
# تحريف به فزونى؛ يعنى افزودن كلمه يا جمله‌اى به سخن و متن اصلى
+
مسلمانان اعتقاد دارند که هیچ یک از انواع تحریف به ساحت [[قرآن]] راه نیافته است. تا جایی که عالم گرانقدر [[شیعه]]، [[علامه حسن زاده آملی]] در این مورد می گوید: در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآن بین دفّتین که اول آن [[سوره حمد|فاتحه]] و آخر آن [[سوره ناس|ناس]] است، همانی است که بر [[پیامبر اسلام|پیامبر خاتم]] صلّی الله علیه وآله و سلم انزالاً و تنزیلاً [[وحی]] شده است، و ترتیب [[سوره|سور]] و [[آیه|آیات]]، همه به فرمان حق سبحانه است و اگر کسی خلاف این حکم را مدعی است، علاوه بر این که رساله ای در ردّ آن نوشته ام و براهین قاطعه آورده ام، با چنان کس به [[مباهله]] حاضرم.<ref> هزار و یک نکته، صفحه ۱۰۲. </ref>
# تحريف به كاهش؛ يعنى حذف بخشى از حروف، واژه‌ها يا جملات متن
 
# تحريف به تبديل و جابه‌جايى كه در آن كلماتى جايگزين واژه‌هاى مترادف يا غير مترادف مى‌شود، به گونه‌اى كه معنا را مخدوش كند.
 
# تحريف در لحن و گويش كه همان تغيير در حركات و نحوه اداى واژگان است، به گونه‌اى كه معناى اصلى كلمه فهميده نشود.
 
  
واژه تحريف به شكل مصدر در قرآن نيامده است؛ ولى آيات متعددی به انواع تحريف در آموزه‌هاى دينى [[اهل كتاب]] ناظر است. از جمله اين آيات، آياتى هستند كه با كاربرد واژگان هم خانواده با «تحريف»، نمونه‌هايى از تحريف‌ گرى در آموزه‌ها و سخنان دينى و الهى، به ويژه از سوى [[يهود]] را گزارش مى‌كنند؛ مانند آیه «منَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‌...».([[سوره نساء]]- 46)
+
==ادله عدم تحریف قرآن==
  
بر اساس آنچه گفته شد بيشتر مفسّران و قرآن‌پژوهان نخستين، متأخر و معاصر، كتاب مقدس را تحريف شده و فاقد ساختار وحيانى دانسته و بر اين باورند كه افزون بر تحريف معنوى، انواع تحريف لفظى نيز در آن راه يافته است.
+
===ادله عقلی===
  
اين گروه از صاحب نظران در اثبات ادعاى خويش افزون بر آيات بررسى شده، به مواردى همچون اختلاف نسخه‌هاى سه‌گانه عبرى، سُريانى و يونانى عهد قديم، تاريخ تدوين، عدم تواتر و نگارش آن قرنها پس از [[حضرت موسى]] عليه السلام، نگارش اناجيل به دست 4 تن و اختلاف آنها با يكديگر، نامعقول و توجيه‌ناپذير بودن بخشى از آموزه‌هاى كتاب مقدس و... اشاره کرده اند.
+
دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با [[عقل]] ثابت می ­شود که به دو بیان قابل طرح است:<ref>آیت الله جوادی آملی؛ نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، اول، ۱۳۸۲ش، ص۴۱.</ref>
  
'''تحریف در قرآن'''  
+
'''ضرورت اتمام حجّت‌:'''
  
از میان انواعی که برای تحریف ذکر شد، تحریف به نقیصه مورد اختلاف است، و بعضی به آن قائل شده اند. البته نظريه مشهور در ميان دانشمندان و محققين اسلامی و به خصوص شيعه، همان نظريه عدم تحريف است.
+
ضرورت ابلاغ [[احکام]] الهى و اتمام حجت بر مردم از برنامه‌هاى رسالت [[پیامبران]] است که قرآن بر آن تأکید کرده ­و خداوند بر اساس چنین حکمتى است که‌ پیامبران را براى هدایت و ابلاغ پیام هاى الهى به سوى مردم گسیل داشته است و کتاب هاى آسمانى نیز چنین وظیفه‌اى را برعهده دارند؛ یعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مى‌کنند. از سوى دیگر، قرآن در مقایسه با سایر کتاب هاى آسمانى دو ویژگى منحصر به فرد دارد؛ یکى جهانى و همگانى بودن؛ و دیگرى جاودانگى و همیشگى بودن. و خاتمیت رسالت [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله و عدم امکان [[نسخ]] آن با [[دین|دین]] یا کتاب آسمانى دیگر، همگی مبین جاودانگى قرآن است.
  
'''دلايل عدم تحريف قرآن'''
+
با چنین فرضى مى‌بایست قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا [[قیامت|قیامت]]، ابلاغگرى پیام هاى [[الله|خداوند]] و حیثیت حجت بودن خود را حفظ کند؛ زیرا تنها در این صورت است که وظیفه هدایتگرى را به انجام رسانده و حکمت [[نبوت|رسالت]] جاوید پیامبر صلی الله علیه و آله که کامل شدن حجت بر جهانیان است، تحقق یافته است.
  
1- تحريف از نظر قرآن
+
حال اگر کسى تحریف قرآن را هر چند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده ­است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که به طور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فى الجمله، بخشى از پیام هاى هدایتگر الهى از آن‌ حذف مى‌شود و با سقوط بخشى از حجت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زیرا فرض آن بود که حجت بدون نقص و کاستى به مردم رسیده است و تنها در این صورت است که امر تکلیف و نظام پاداش و کیفر به صورت جامع شکل گرفته است. بنابراین با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خدا بر مردم زیر سؤال مى‌رود؛ بلکه دوام [[نبوت]] و استمرار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مورد اشکال خواهد بود و در نتیجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امت هاى پیشین پیامبرى جدید و کتابى نو، کامل و جامع حجیت براى مردم ارائه کند؛ در حالى ‌که چنین امرى قطعاً پس از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منتفى است.
  
بر اساس برخی از آیات قرآن کریم تحريف به معناى کاهش و اسقاط قسمتى از آيات اصلا راهى به قرآن ندارد؛ از جمله آيه شریفه: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ ماييم كه ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم و به يقين آن را حفظ خواهيم نمود».(سوره حجر- 9)
+
بر این اساس از نظر عقل برهانى، خاتمیت رسالت [[پیامبر اسلام|پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله با عدم امکان راهیابى هر گونه تحریف در قرآن - براى بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگرى آن -، ملازمه کامل دارد.
  
اين آيه به صراحت دلالت دارد كه قرآن از تحريف محفوظ مانده و تا ابد نيز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحريف كنندگان از كتاب خود دفاع خواهد كرد و جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خيانت به سوى قرآن ببرند و آن را ملعبه خويش قرار داده و به دلخواه خود در آن تغيير و تبديل به وجود بياورند.
+
'''رابطه اعجاز قرآن با عدم تحریف‌:'''
  
همچنین آيه زیر بر این مطلب دلالت دارد:
+
[[اعجاز قرآن]] با ادلّه خاص خودش نظیر هماوردطلبى قرآن ([[تحدی در قرآن|تحدّی]]) اثبات مى‌گردد و امرى مسلم میان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحریف‌ناپذیرى آن با برهان عقلى اثبات‌پذیر است؛ یعنى عقل حکم مى‌کند که اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد که هست، این کتاب مى‌بایست ضرورتاً دچار هیچ‌گونه تحریف به فزونى یا کاستى نشده باشد و پذیرش احتمال تحریف به معناى نفى اعجاز آن است.
  
«وَإِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ. لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ؛ واين قرآن، كتابى است قطعا شكست ناپذير كه هيچ گونه باطلى نه از پيش‌رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى‌آيد، چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است».([[سوره فصلت]]، 41-42)
+
تبیین این ملازمه چنین است: درستى تحریف به زیادى، معنایش آن است که اشخاصى توانسته‌اند [[سوره|سوره‌اى]] همسان با قرآن بیاورند و این همسانى به گونه‌اى است که نمى‌شود این بخش فزونى را از قرآن تشخیص داد. ارائه [[آیه|آیات]] و سوره‌ها در این‌ سطح از همسانى به معناى فروپاشى [[تحدی|تحدّى]] و نتیجه‌اش ساقط شدن اعجاز قرآن است که قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیات قرآن بیاورد.
 +
 +
===ادله نقلی===
  
اين آيه شريفه قرآن مجيد را از انواع و اقسام باطل، پاك و به دور معرفى مى‌كند. زيرا اگر در كلامى «نفى» متوجه طبيعت و موجوديت چيزى گردد، تمام افراد و مصاديق آن را نفى خواهد كرد و اين آيه نيز طبيعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى كرده است. بنابراين هيچ گونه بطلان كه تحريف نيز يكى از مصاديق آن است، نمى‌تواند به ساحت قدسی قرآن راه يابد.
+
ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است،<ref>آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۷.</ref> از جمله:
  
2- تحريف از نظر سنت و احادیث
+
'''آیات دالّ بر عدم تحریف قرآن:'''
  
دومين دليل بر عدم تحريف، «[[حدیث ثقلين]]» است كه از رسول خدا نقل شده است. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در اين حديث «عترت» يعنى اهل بيت و «قرآن» را جانشين خود معرفى فرموده و اين كه اين دو همدوش و غيرقابل انفكاك از يكديگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است كه از آن دو پيروى كنند و آن‌ها را از هم جدا نسازند.
+
*آیه اول: {{متن قرآن|«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»}}؛<ref>[[سوره حجر]]، آیه ۹.</ref> همانا ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم نمود.
  
قائل شدن به تحريف قرآن مستلزم اين است كه امت اسلامى نتواند به قرآن تمسك جويد و از آن پيروى كند زيرا در صورت تحريف، قسمتى از قرآن از بين رفته و از حجيت و مدرك بودن ساقط شده است، در صورتى كه وجوب تبعيت از قرآن و تمسك به آن كه صريح حدیث ثقلين است تا روز قيامت باقى و پابرجاست.
+
این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف­ کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوى قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل به وجود بیاورند.
  
از اين جا كشف مى‌كنيم و بر ما يقين حاصل مى‌شود كه قول به تحريف باطل و قابل اعتبار نمى‌باشد.
+
*آیه دوم: {{متن قرآن|«وَ إِنَّهُ لَکتابٌ عَزِیزٌ. لایأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِیدٍ»}}؛<ref>[[سوره فصلت]]، آیه ۴۱ و ۴۲.</ref> و این قرآن، کتابى است قطعاً شکست ناپذیر است و هیچ گونه باطلى نه از پیش‌رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى‌آید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته­ی ستایش، نازل شده ­است.
  
توضيح اين كه: حدیث «ثقلين» بر اقتران و همدوش بودن عترت و كتاب و بر بقاى آن دو، تا روز رستاخيز دلالت مى‌كند. بنابراين بايد، هم شخصى از افراد عترت تا روز قيامت پيوسته در ميان مردم باشد و هم قرآن، تا هر دو براى هميشه و تا رستاخيز، قرين و همدوش و پشتوانه يكديگر، هادى و راهنماى امت باشند تا در روز قيامت به پيشگاه پيامبر وارد شوند.
+
این آیه شریفه، قرآن مجید را از انواع و اقسام [[باطل]]، پاک و آن را از ساحت مقدس قرآن، دور معرفى مى‌کند؛ زیرا اگر در کلامى، نفى متوجه طبیعت و موجودیت چیزى گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفى خواهد کرد و این آیه هم نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى کرده­ است. بنابراین هیچ گونه بطلان که تحریف نیز یکى از مصادیق آن است، نمى‌تواند به ساحت قدس قرآن راه یابد.
  
 +
*آیه سوم: {{متن قرآن|«یرِیدُونَ أَنْ یطْفِؤُا نُورَاللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ‌»}}؛<ref>[[سوره توبه]]، آیه ۳۲.</ref> مى‌خواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خویش‌) خاموش کنند، ولى خداوند نمى‌گذارد تا این که نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید.
 +
 +
از این آیه مى‌توان براى اثبات پیراستگى قرآن از تحریف بهره گرفت؛ زیرا خداى سبحان قرآن را نور معرفى کرده ­است؛ {{متن قرآن|«قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ‌»}}<ref>[[سوره مائده]]، آیه ۱۵.</ref> و آیه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حکایت دارد و یکى از برجسته‌ترین نمونه اراده بدخواهان، از بین بردن قرآن است که با شیوه‌هاى مختلف دنبال شده ­است. نابود کردن اساس قرآن و تحریف آن به منظور بر جاى گذاشتن کتابى تحریف شده و نامعتبر، یکى از این شیوه‌هاست. آنان همان‌ گونه که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد، خود نیز تلاش مى‌کردند که قرآن را تغییر دهند یا با آوردن کتابى همسان با آن معارضه کنند و همه این ها مصادیق اطفاء نور الهى است.
 +
 +
بر اساس این آیه، دشمنان قرآن مى‌خواهند نور خداوند را خاموش کنند، خداوند در پاسخ آنان مى‌توانست بگوید که قرآن بسان نور خورشید است که انسان قادر به خاموش کردن آن نمى‌باشد لیکن چنین تعبیرى را روا ندانست؛ زیرا نور خورشید نیز یک روز خاموش مى‌شود؛ {{متن قرآن|«إِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ‌»}}.<ref>[[سوره تکویر]]، آیه ۱.</ref> اما نور قرآن هرگز خاموش‌ نخواهد شد؛ از این‌ رو از قرآن به نور خداوند یاد نمود و این همان نورى است که حتى پس از خاموش شدن نور خورشید، منور خواهد ماند. بنابراین با بکار بردن تعبیر نور خداوند درباره قرآن خواست به کافران تفهیم کند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.<ref>آیت الله جوادی آملی؛ پیشین، ص۶۹.</ref>
 +
 +
'''روایات:'''
 +
 +
روایات مشهور [[حدیث ثقلین|ثقلین]] که از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلین، گروه احادیثى است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در این احادیث، [[عترت]] یعنى [[اهل البیت|اهل­ بیت]] علیهم السلام و [[قرآن]] را جانشین خود معرفى فرموده و این که این دو ثقل، غیرقابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروى کنند و آن‌ها را از هم جدا نسازند. این گونه روایات از طریق [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]] به طور فراوان نقل شده است، لذا با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق مى‌توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود:<ref>آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیرالقرآن، ص۲۱۰. </ref>
 +
 +
'''شکل اول استدلال:'''
 +
 +
قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که [[امت]] اسلامى نتواند به [[قرآن]] تمسک جوید و از آن پیروى کند؛ زیرا در صورت تحریف، قسمتى از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتى که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن - که صریح اخبار ثقلین است - تا روز قیامت باقى و پابرجاست. از این مطلب نتیجه می­ گیریم که قول به تحریف، باطل و غیرقابل اعتبار مى‌باشد.
 +
 +
'''شکل دوم استدلال:'''
 +
 +
شکل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلین بر عدم تحریف قرآن، این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و اعتبار است. لذا کسانى که به تحریف قائل هستند در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به [[ائمه اطهار|ائمه]] هدى علیهم السلام مراجعه نموده، در صورت تأیید و امضاى آنان می­­ توانند از قرآن فعلى تبعیت کنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحریف، حجیت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضاى اهل بیت علیهم السلام خواهد بود. ولى از اخبار [[خبر متواتر|متواتر]] «ثقلین» چنین برمى‌آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکى از دو مرجع اصیل اسلامى است، یکى قرآن و دیگرى اهل بیت علیهم السلام که از این دو مدرک باید مستقلاً پیروى شود و از آن روایت چنین استفاده مى‌شود که قرآن، ثقل اکبر و بزرگ‌ترین حجت است و اهل ­بیت علیهم السلام نیز ثقل اصغر می­ باشد؛ بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیت استقلالى بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل ­بیت علیهم السلام، یعنى «ثقل اصغر» متوقف سازیم؟!
 +
 +
===اهتمام پیامبر و مسلمین به قرآن===
 +
 +
شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط [[قرآن]] دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی می­ کند:
 +
 +
قرآن، بزرگترین [[معجزه]] پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده و از ابتداى نزول، [[پیامبر اسلام|پیغمبر اکرم]] صلی الله علیه و آله به آیات آن [[تحدی|تحدّى]] می­ نمود و دلیل صدق دعوى خود قرار می­ داد و همان طور که می­ دانیم قرآن [[آیه|آیه]] آیه و [[سوره]] سوره نازل شده است و چون پایه و اساس [[دین|دین]]، و وسیله دعوت پیغمبر صلی الله علیه و آله بود، از همان روز اول اهتمام بسیار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول آیات، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله براى مسلمانان قرائت می ­کردند و آنان ضبط و حفظ می ­نمودند و در مواقع لازم براى مشرکین و [[یهود|یهود]] و [[نصاری|نصارى]] تلاوت و آنان را به دین مبین دعوت می نمودند و عده ­ای به نام کتّاب [[وحی|وحى]] معروف بودند و آیاتى که نازل می ­شد، می ­نوشتند و هر چه تعداد مسلمین بیشتر می­ شد، اهتمامشان در این امر بیشتر مى‌شد و چه بسیار از آنها که تمام قرآن را ضبط و حفظ کرده بودند و هر چند مرتبه بر پیغمبر صلی الله علیه و آله [[تلاوت قرآن|تلاوت]] می­ نمود.<ref>طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، دوم، ج‌۱، ص۱۳ و ۱۴.</ref>
 +
 +
بنابراین [[جمع قرآن|جمع آورى قرآن]] در عصر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با دستور مستقیم آن بزرگوار انجام گرفته است. پس نتیجه می ­گیریم که قرآن در زمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور و نظارت مستقیم شخص آن حضرت جمع آورى شده بود و کوچک‌ترین احتمال تحریف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره می ­کنیم:<ref> آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۴۸.</ref>
 +
 +
#گروهى از [[محدث|محدثین]] مانند ابن ابى شیبه، [[احمد بن حنبل]]، ترمذى، نسائى، ابن حبان، حاتم، بیهقى و ضیاء مقدسى از [[ابن عباس]] نقل کرده‌اند که به [[عثمان بن عفان|عثمان]] گفتند: چه عاملى سبب شد که شما [[سوره انفال]] را که از [[مثانی (اسامی و اوصاف قرآن)|مثانى]] بود و [[سوره توبه|سوره برائت]] که از مئین بود، یک جا و پهلوى هم نوشتید و از میان آنها «[[بسم الله الرحمن الرحیم|بسم اللّه]]» را برداشتید و هر دو را در کنار سوره‌هاى بزرگ «طوال» قرار دادید؟ عثمان گفت: در دوران پیغمبر صلی الله علیه و آله سوره‌اى که داراى آیات متعدد بود، نازل شد. آن بزرگوار نویسندگان وحى را مى‌خواست و دستور مى‌داد که این سوره را در کنار فلان سوره قرار دهید و گاهى نیز چند آیه نازل مى‌شد و دستور مى‌داد که این آیات را در فلان سوره‌اى که داراى فلان آیات است، قرار دهید. همه این ها به دستور [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و با نظر وى انجام مى‌گرفت. عثمان اضافه کرد که سوره انفال اولین سوره‌اى است که در [[مدینه]] نازل شده و سوره برائت آخرین سوره قرآن است که فرود آمده است، ولى داستان نزول هر دو سوره شبیه هم بود و دستورات و مضمون آیاتشان با هم سنخیت داشت. به این جهت من فکر کردم که هر دو سوره از یک باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله که از دنیا رحلت نمود، بیان نکرد که آیا سوره برائت از انفال است یا نه؟ روى این اصل، من هم آنها را پهلوى هم و بدون این که «بسم اللّه» در میان‌شان فاصله باشد، نوشتم و در کنار سوره‌هاى بزرگ قرار دادم.
 +
#طبرانى و [[ابن عساکر|ابن عساکر]] از شعبى نقل کرده‌اند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله شش نفر از [[انصار]]، [[قرآن]] را جمع آورى کرده بودند: [[ابی بن کعب|ابى بن کعب]]، [[زید بن ثابت|زید بن ثابت]]، [[معاذ بن جبل]]، ابو درداء، سعد بن عبید و ابوزید و علاوه بر آنان مجمع بن جاریه نیز به جز دو یا سه سوره، همه قرآن را ضبط کرده بود.
 +
#قتاده نقل مى‌کند که از [[انس بن مالک|انس بن مالک]] پرسیدم در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله چه کسى قرآن را جمع‌آورى کرده بود؟ گفت: چهار تن که همه آن‌ها از «انصار» بودند: ابى ابن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابو زید.
 +
#مسروق مى‌گوید: روزى [[عبدالله بن عمر|عبداللّه بن عمر]] از [[ابن مسعود|عبداللّه بن مسعود]] یاد کرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زیرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى‌فرمود: قرآن را از چهار نفر فراگیرد: عبداللّه بن مسعود، سالم، معاذ و ابى بن کعب.
 +
#نسائى با سند صحیح از عبداللّه بن عمر نقل مى‌کند که گفت: من قرآن را جمع آورى کرده بودم و هر شب یک بار مى‌خواندم و چون این جریان به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه یک بار بخوان!
 +
 +
بنابراین اهتمام مسلمانان به [[حفظ قرآن|حفظ]] و حراست قرآن به حدى بود که اگر جزئى از قرآن کم مى‌شد همه دانسته و به مقابله برمى‌خاستند.<ref>قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، سوم، ۱۳۷۷ش، ج‌۵، ص۳۳.</ref> در تفسیر خازن تألیف محمد بن ابراهیم بغدادى صوفى مى‌خوانیم که کلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سى و دو، و حروف آن نه هزار و نود و نه است. این شمارش، اهتمام مسلمین را به قرآن مجید نشان مى‌دهد.<ref>همان، ج۴، ص۳۴۰.</ref> فرید وجدى در دائرة المعارف اهتمام مسلمین را در حفظ و تألیف و تعلیم قرآن دلیل عدم تحریف آن دانسته و گوید اهتمامی که مسلمین بر قرآن داشتند، احتمال نقصان آن را از میان برمی­ دارد.
 +
 +
این همان دلیل متقنى است که [[سید مرتضی]] علم ­الهدى بنابر آنچه در مقدمه [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]] است به آن تمسّک جسته و گفته: «علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقایع بزرگ است و علماء مسلمین در حفظ و حمایت آن کوشیده‌اند، چطور ممکن است که با آن عنایت صادقه و ضبط شدید تغییرى یا نقصانى در آن راه یابد؟».
 +
 +
[[علامه طباطبائى]] نیز در کتاب «[[قرآن در اسلام (کتاب)|قرآن در اسلام]]» در این زمینه فرموده: «آیات قرآنى در دست عامه مسلمانان بود و براى نگهدارى آنچه داشتند کمال جدیت را به خرج می ­دادند، علاوه بر آن گروه زیادى از [[صحابه]] و [[تابعین|تابعین]] قاری قرآن بودند و کارى جز آن نداشتند و جمع آورى قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می ­گرفت و همگان مصحفى را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذیرفتند و نسخه ­هائى از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نکردند».
 +
 +
[[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام با این که خودش قرآن مجید را به [[ترتیب نزول سوره ها|ترتیب نزول]] جمع آورى کرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت.<ref>قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ششم، ۱۳۷۱ ش، ج‌۵، ص۲۷۲.</ref>
 +
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
* دائرة المعارف قرآن كريم، جلد صفحه 287.
+
 
* ترجمه البيان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص262.
+
*[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، جلد ۶، صفحه ۲۸۷.
 +
*[[البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|البیان فی تفسیر القرآن]]، سید ابوالقاسم خویی، ص۲۶۲.
 +
*هزار و یک نکته، حسن حسن زاده آملی.
 +
*[http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، "ادله عدم تحریف قرآن"، سید حسین میر نور الهی، تاریخ بازیابی: ۲۹ آذر ۱۳۹۱.
 +
 
 +
{{قرآن}}
 +
{{اعتقادات شیعه}}
 +
 
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=نشده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب=
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها=
 +
|رعایت سطح مخاطب عام=
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای=
 +
|جامعیت=
 +
|رعایت اختصار=
 +
|سیر منطقی=
 +
}}
  
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 +
[[رده:قرآن]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۹

مسلمانان از شیعه و سنی معتقدند که قرآن کریم به همان شکلی که بر پیامبر اکرم نازل شده، بدون کم و زیاد، حفظ گردیده و «تحریف» نشده است. این اعتقاد متکی به ادله مختلف عقلی و نقلی (از قرآن و روایات) و شواهد تاریخیِ اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن است.

تحریف در لغت و اصطلاح

«تحریف» مصدر باب تفعیل از ریشه «حرف» است. معناى اصلى «حرف» را لبه، جانب، کناره و مرز دانسته‌اند. بر اساس این معنا، تحریف، به حاشیه بردن معناى لفظ و ایجاد نوعى دگرگونى و انحراف در مقصود گوینده است. دگرگونى یاد شده مى‌تواند از طریق جا به جا کردن واژه‌ها، اعراب آنها، تغییر ساختار جمله‌ها یا تفسیر نادرست آنها باشد.

برخى هم «تحریف» را به تغییر و تبدیل که جامع‌تر است، معنا کرده‌اند، با این تفاوت که در تحریف سعى بر القاى خلاف مقصود است. تحریف بر دگرگون ساختن سخنان شفاهى نیز اطلاق مى‌شود و اختصاص به سخنان مکتوب ندارد.

اما «تحریف» اصطلاحا از مباحث مهم کلامى است که به راهیابى تغییر در کتب آسمانى و یا عدم آن مى‌پردازد. این بحث در فرهنگ اسلامى به طور خاص درباره کتاب مقدس (عهد قدیم و جدید) و قرآن کریم مطرح مى‌شود.

همه اقسام تحریف را مى‌توان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى.

تحریف لفظى، تصرّف در ساختار الفاظ و عبارات است. تحریف معنوى، تفسیر و تأویل نادرست از لفظ و عبارت است، که برخلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام و بر اساس رأى شخصى و با انگیزه‌هاى خاص صورت مى‌پذیرد.

تحریف لفظى خود داراى اقسامى است:

  1. تحریف به فزونى؛ یعنى افزودن کلمه یا جمله‌اى به سخن و متن اصلى.
  2. تحریف به کاهش؛ یعنى حذف بخشى از حروف، واژه‌ها یا جملات متن.
  3. تحریف به تبدیل و جابه‌جایى؛ که در آن کلماتى جایگزین واژه‌هاى مترادف یا غیر مترادف مى‌شود، به گونه‌اى که معنا را مخدوش کند.
  4. تحریف در لحن و گویش؛ که همان تغییر در حرکات و نحوه اداى واژگان است، به گونه‌اى که معناى اصلى کلمه فهمیده نشود.

واژه «تحریف» به شکل مصدر در قرآن نیامده است؛ ولى آیات متعددی به انواع تحریف در آموزه‌هاى دینى اهل کتاب ناظر است. از جمله این آیات، آیاتى هستند که با کاربرد واژگان هم خانواده با «تحریف»، نمونه‌هایى از تحریف‌ گرى در آموزه‌ها و سخنان دینى و الهى، به ویژه از سوى یهود را گزارش مى‌کنند؛ مانند آیه «منَ الَّذِینَ هادُوا یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‌...».[۱]

بر اساس آنچه گفته شد بیشتر مفسّران و قرآن‌پژوهان نخستین و معاصر، کتاب مقدس را تحریف شده و فاقد ساختار وحیانى دانسته و بر این باورند که افزون بر تحریف معنوى، انواع تحریف لفظى نیز در آن راه یافته است. این گروه از صاحب نظران در اثبات ادعاى خویش افزون بر آیات بررسى شده، به مواردى همچون اختلاف نسخه‌هاى سه‌گانه عبرى، سُریانى و یونانى عهد قدیم، تاریخ تدوین، عدم تواتر و نگارش آن قرنها پس از حضرت موسى علیه السلام، نگارش اناجیل به دست ۴ تن و اختلاف آنها با یکدیگر، نامعقول و توجیه‌ناپذیر بودن بخشى از آموزه‌هاى کتاب مقدس و... اشاره کرده اند.

مسلمانان اعتقاد دارند که هیچ یک از انواع تحریف به ساحت قرآن راه نیافته است. تا جایی که عالم گرانقدر شیعه، علامه حسن زاده آملی در این مورد می گوید: در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآن بین دفّتین که اول آن فاتحه و آخر آن ناس است، همانی است که بر پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله و سلم انزالاً و تنزیلاً وحی شده است، و ترتیب سور و آیات، همه به فرمان حق سبحانه است و اگر کسی خلاف این حکم را مدعی است، علاوه بر این که رساله ای در ردّ آن نوشته ام و براهین قاطعه آورده ام، با چنان کس به مباهله حاضرم.[۲]

ادله عدم تحریف قرآن

ادله عقلی

دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با عقل ثابت می ­شود که به دو بیان قابل طرح است:[۳]

ضرورت اتمام حجّت‌:

ضرورت ابلاغ احکام الهى و اتمام حجت بر مردم از برنامه‌هاى رسالت پیامبران است که قرآن بر آن تأکید کرده ­و خداوند بر اساس چنین حکمتى است که‌ پیامبران را براى هدایت و ابلاغ پیام هاى الهى به سوى مردم گسیل داشته است و کتاب هاى آسمانى نیز چنین وظیفه‌اى را برعهده دارند؛ یعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مى‌کنند. از سوى دیگر، قرآن در مقایسه با سایر کتاب هاى آسمانى دو ویژگى منحصر به فرد دارد؛ یکى جهانى و همگانى بودن؛ و دیگرى جاودانگى و همیشگى بودن. و خاتمیت رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عدم امکان نسخ آن با دین یا کتاب آسمانى دیگر، همگی مبین جاودانگى قرآن است.

با چنین فرضى مى‌بایست قرآن، افزون بر عصر نزول، تمام اعصار تا قیامت، ابلاغگرى پیام هاى خداوند و حیثیت حجت بودن خود را حفظ کند؛ زیرا تنها در این صورت است که وظیفه هدایتگرى را به انجام رسانده و حکمت رسالت جاوید پیامبر صلی الله علیه و آله که کامل شدن حجت بر جهانیان است، تحقق یافته است.

حال اگر کسى تحریف قرآن را هر چند به معناى کاستى در آیات قرآن، محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند، حجیت قرآن را مخدوش ساخته و حیثیت هدایتگرى آن را زیر سؤال برده ­است؛ چون قرآنى حجت کامل بر مردم است که به طور کامل به مردم رسیده باشد و با احتمال تحریف فى الجمله، بخشى از پیام هاى هدایتگر الهى از آن‌ حذف مى‌شود و با سقوط بخشى از حجت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زیرا فرض آن بود که حجت بدون نقص و کاستى به مردم رسیده است و تنها در این صورت است که امر تکلیف و نظام پاداش و کیفر به صورت جامع شکل گرفته است. بنابراین با احتمال تحریف، نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خدا بر مردم زیر سؤال مى‌رود؛ بلکه دوام نبوت و استمرار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مورد اشکال خواهد بود و در نتیجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امت هاى پیشین پیامبرى جدید و کتابى نو، کامل و جامع حجیت براى مردم ارائه کند؛ در حالى ‌که چنین امرى قطعاً پس از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منتفى است.

بر این اساس از نظر عقل برهانى، خاتمیت رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با عدم امکان راهیابى هر گونه تحریف در قرآن - براى بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدایتگرى آن -، ملازمه کامل دارد.

رابطه اعجاز قرآن با عدم تحریف‌:

اعجاز قرآن با ادلّه خاص خودش نظیر هماوردطلبى قرآن (تحدّی) اثبات مى‌گردد و امرى مسلم میان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحریف‌ناپذیرى آن با برهان عقلى اثبات‌پذیر است؛ یعنى عقل حکم مى‌کند که اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد که هست، این کتاب مى‌بایست ضرورتاً دچار هیچ‌گونه تحریف به فزونى یا کاستى نشده باشد و پذیرش احتمال تحریف به معناى نفى اعجاز آن است.

تبیین این ملازمه چنین است: درستى تحریف به زیادى، معنایش آن است که اشخاصى توانسته‌اند سوره‌اى همسان با قرآن بیاورند و این همسانى به گونه‌اى است که نمى‌شود این بخش فزونى را از قرآن تشخیص داد. ارائه آیات و سوره‌ها در این‌ سطح از همسانى به معناى فروپاشى تحدّى و نتیجه‌اش ساقط شدن اعجاز قرآن است که قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیات قرآن بیاورد.

ادله نقلی

ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است،[۴] از جمله:

آیات دالّ بر عدم تحریف قرآن:

  • آیه اول: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛[۵] همانا ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و به یقین آن را حفظ خواهیم نمود.

این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف­ کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوى قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل به وجود بیاورند.

  • آیه دوم: «وَ إِنَّهُ لَکتابٌ عَزِیزٌ. لایأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِیدٍ»؛[۶] و این قرآن، کتابى است قطعاً شکست ناپذیر است و هیچ گونه باطلى نه از پیش‌رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمى‌آید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته­ی ستایش، نازل شده ­است.

این آیه شریفه، قرآن مجید را از انواع و اقسام باطل، پاک و آن را از ساحت مقدس قرآن، دور معرفى مى‌کند؛ زیرا اگر در کلامى، نفى متوجه طبیعت و موجودیت چیزى گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفى خواهد کرد و این آیه هم نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى کرده­ است. بنابراین هیچ گونه بطلان که تحریف نیز یکى از مصادیق آن است، نمى‌تواند به ساحت قدس قرآن راه یابد.

  • آیه سوم: «یرِیدُونَ أَنْ یطْفِؤُا نُورَاللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ‌»؛[۷] مى‌خواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خویش‌) خاموش کنند، ولى خداوند نمى‌گذارد تا این که نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید.

از این آیه مى‌توان براى اثبات پیراستگى قرآن از تحریف بهره گرفت؛ زیرا خداى سبحان قرآن را نور معرفى کرده ­است؛ «قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ‌»[۸] و آیه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حکایت دارد و یکى از برجسته‌ترین نمونه اراده بدخواهان، از بین بردن قرآن است که با شیوه‌هاى مختلف دنبال شده ­است. نابود کردن اساس قرآن و تحریف آن به منظور بر جاى گذاشتن کتابى تحریف شده و نامعتبر، یکى از این شیوه‌هاست. آنان همان‌ گونه که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد، خود نیز تلاش مى‌کردند که قرآن را تغییر دهند یا با آوردن کتابى همسان با آن معارضه کنند و همه این ها مصادیق اطفاء نور الهى است.

بر اساس این آیه، دشمنان قرآن مى‌خواهند نور خداوند را خاموش کنند، خداوند در پاسخ آنان مى‌توانست بگوید که قرآن بسان نور خورشید است که انسان قادر به خاموش کردن آن نمى‌باشد لیکن چنین تعبیرى را روا ندانست؛ زیرا نور خورشید نیز یک روز خاموش مى‌شود؛ «إِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ‌».[۹] اما نور قرآن هرگز خاموش‌ نخواهد شد؛ از این‌ رو از قرآن به نور خداوند یاد نمود و این همان نورى است که حتى پس از خاموش شدن نور خورشید، منور خواهد ماند. بنابراین با بکار بردن تعبیر نور خداوند درباره قرآن خواست به کافران تفهیم کند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.[۱۰]

روایات:

روایات مشهور ثقلین که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلین، گروه احادیثى است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در این احادیث، عترت یعنى اهل­ بیت علیهم السلام و قرآن را جانشین خود معرفى فرموده و این که این دو ثقل، غیرقابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروى کنند و آن‌ها را از هم جدا نسازند. این گونه روایات از طریق شیعه و سنى به طور فراوان نقل شده است، لذا با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق مى‌توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود:[۱۱]

شکل اول استدلال:

قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامى نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروى کند؛ زیرا در صورت تحریف، قسمتى از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتى که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن - که صریح اخبار ثقلین است - تا روز قیامت باقى و پابرجاست. از این مطلب نتیجه می­ گیریم که قول به تحریف، باطل و غیرقابل اعتبار مى‌باشد.

شکل دوم استدلال:

شکل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلین بر عدم تحریف قرآن، این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و اعتبار است. لذا کسانى که به تحریف قائل هستند در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به ائمه هدى علیهم السلام مراجعه نموده، در صورت تأیید و امضاى آنان می­­ توانند از قرآن فعلى تبعیت کنند و به عبارت ساده‌تر: در صورت وقوع تحریف، حجیت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضاى اهل بیت علیهم السلام خواهد بود. ولى از اخبار متواتر «ثقلین» چنین برمى‌آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکى از دو مرجع اصیل اسلامى است، یکى قرآن و دیگرى اهل بیت علیهم السلام که از این دو مدرک باید مستقلاً پیروى شود و از آن روایت چنین استفاده مى‌شود که قرآن، ثقل اکبر و بزرگ‌ترین حجت است و اهل ­بیت علیهم السلام نیز ثقل اصغر می­ باشد؛ بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیت استقلالى بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل ­بیت علیهم السلام، یعنى «ثقل اصغر» متوقف سازیم؟!

اهتمام پیامبر و مسلمین به قرآن

شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط قرآن دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی می­ کند:

قرآن، بزرگترین معجزه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده و از ابتداى نزول، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به آیات آن تحدّى می­ نمود و دلیل صدق دعوى خود قرار می­ داد و همان طور که می­ دانیم قرآن آیه آیه و سوره سوره نازل شده است و چون پایه و اساس دین، و وسیله دعوت پیغمبر صلی الله علیه و آله بود، از همان روز اول اهتمام بسیار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول آیات، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله براى مسلمانان قرائت می ­کردند و آنان ضبط و حفظ می ­نمودند و در مواقع لازم براى مشرکین و یهود و نصارى تلاوت و آنان را به دین مبین دعوت می نمودند و عده ­ای به نام کتّاب وحى معروف بودند و آیاتى که نازل می ­شد، می ­نوشتند و هر چه تعداد مسلمین بیشتر می­ شد، اهتمامشان در این امر بیشتر مى‌شد و چه بسیار از آنها که تمام قرآن را ضبط و حفظ کرده بودند و هر چند مرتبه بر پیغمبر صلی الله علیه و آله تلاوت می­ نمود.[۱۲]

بنابراین جمع آورى قرآن در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور مستقیم آن بزرگوار انجام گرفته است. پس نتیجه می ­گیریم که قرآن در زمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور و نظارت مستقیم شخص آن حضرت جمع آورى شده بود و کوچک‌ترین احتمال تحریف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره می ­کنیم:[۱۳]

  1. گروهى از محدثین مانند ابن ابى شیبه، احمد بن حنبل، ترمذى، نسائى، ابن حبان، حاتم، بیهقى و ضیاء مقدسى از ابن عباس نقل کرده‌اند که به عثمان گفتند: چه عاملى سبب شد که شما سوره انفال را که از مثانى بود و سوره برائت که از مئین بود، یک جا و پهلوى هم نوشتید و از میان آنها «بسم اللّه» را برداشتید و هر دو را در کنار سوره‌هاى بزرگ «طوال» قرار دادید؟ عثمان گفت: در دوران پیغمبر صلی الله علیه و آله سوره‌اى که داراى آیات متعدد بود، نازل شد. آن بزرگوار نویسندگان وحى را مى‌خواست و دستور مى‌داد که این سوره را در کنار فلان سوره قرار دهید و گاهى نیز چند آیه نازل مى‌شد و دستور مى‌داد که این آیات را در فلان سوره‌اى که داراى فلان آیات است، قرار دهید. همه این ها به دستور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و با نظر وى انجام مى‌گرفت. عثمان اضافه کرد که سوره انفال اولین سوره‌اى است که در مدینه نازل شده و سوره برائت آخرین سوره قرآن است که فرود آمده است، ولى داستان نزول هر دو سوره شبیه هم بود و دستورات و مضمون آیاتشان با هم سنخیت داشت. به این جهت من فکر کردم که هر دو سوره از یک باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله که از دنیا رحلت نمود، بیان نکرد که آیا سوره برائت از انفال است یا نه؟ روى این اصل، من هم آنها را پهلوى هم و بدون این که «بسم اللّه» در میان‌شان فاصله باشد، نوشتم و در کنار سوره‌هاى بزرگ قرار دادم.
  2. طبرانى و ابن عساکر از شعبى نقل کرده‌اند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله شش نفر از انصار، قرآن را جمع آورى کرده بودند: ابى بن کعب، زید بن ثابت، معاذ بن جبل، ابو درداء، سعد بن عبید و ابوزید و علاوه بر آنان مجمع بن جاریه نیز به جز دو یا سه سوره، همه قرآن را ضبط کرده بود.
  3. قتاده نقل مى‌کند که از انس بن مالک پرسیدم در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله چه کسى قرآن را جمع‌آورى کرده بود؟ گفت: چهار تن که همه آن‌ها از «انصار» بودند: ابى ابن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابو زید.
  4. مسروق مى‌گوید: روزى عبداللّه بن عمر از عبداللّه بن مسعود یاد کرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زیرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى‌فرمود: قرآن را از چهار نفر فراگیرد: عبداللّه بن مسعود، سالم، معاذ و ابى بن کعب.
  5. نسائى با سند صحیح از عبداللّه بن عمر نقل مى‌کند که گفت: من قرآن را جمع آورى کرده بودم و هر شب یک بار مى‌خواندم و چون این جریان به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه یک بار بخوان!

بنابراین اهتمام مسلمانان به حفظ و حراست قرآن به حدى بود که اگر جزئى از قرآن کم مى‌شد همه دانسته و به مقابله برمى‌خاستند.[۱۴] در تفسیر خازن تألیف محمد بن ابراهیم بغدادى صوفى مى‌خوانیم که کلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سى و دو، و حروف آن نه هزار و نود و نه است. این شمارش، اهتمام مسلمین را به قرآن مجید نشان مى‌دهد.[۱۵] فرید وجدى در دائرة المعارف اهتمام مسلمین را در حفظ و تألیف و تعلیم قرآن دلیل عدم تحریف آن دانسته و گوید اهتمامی که مسلمین بر قرآن داشتند، احتمال نقصان آن را از میان برمی­ دارد.

این همان دلیل متقنى است که سید مرتضی علم ­الهدى بنابر آنچه در مقدمه مجمع البیان است به آن تمسّک جسته و گفته: «علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقایع بزرگ است و علماء مسلمین در حفظ و حمایت آن کوشیده‌اند، چطور ممکن است که با آن عنایت صادقه و ضبط شدید تغییرى یا نقصانى در آن راه یابد؟».

علامه طباطبائى نیز در کتاب «قرآن در اسلام» در این زمینه فرموده: «آیات قرآنى در دست عامه مسلمانان بود و براى نگهدارى آنچه داشتند کمال جدیت را به خرج می ­دادند، علاوه بر آن گروه زیادى از صحابه و تابعین قاری قرآن بودند و کارى جز آن نداشتند و جمع آورى قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می ­گرفت و همگان مصحفى را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذیرفتند و نسخه ­هائى از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نکردند».

امام على علیه السلام با این که خودش قرآن مجید را به ترتیب نزول جمع آورى کرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت.[۱۶]

پانویس

  1. سوره نساء، آیه ۴۶.
  2. هزار و یک نکته، صفحه ۱۰۲.
  3. آیت الله جوادی آملی؛ نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، اول، ۱۳۸۲ش، ص۴۱.
  4. آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۷.
  5. سوره حجر، آیه ۹.
  6. سوره فصلت، آیه ۴۱ و ۴۲.
  7. سوره توبه، آیه ۳۲.
  8. سوره مائده، آیه ۱۵.
  9. سوره تکویر، آیه ۱.
  10. آیت الله جوادی آملی؛ پیشین، ص۶۹.
  11. آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیرالقرآن، ص۲۱۰.
  12. طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، دوم، ج‌۱، ص۱۳ و ۱۴.
  13. آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۴۸.
  14. قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، سوم، ۱۳۷۷ش، ج‌۵، ص۳۳.
  15. همان، ج۴، ص۳۴۰.
  16. قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ششم، ۱۳۷۱ ش، ج‌۵، ص۲۷۲.

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن


‌اعتقادات شیعه
توحید توحید ذاتی * توحید صفاتی * توحید افعالی * توحید در عبادت * بداء * اسماء و صفات الهی
عدل قضا و قدر * اختیار * امر بین الامرین
نبوت عصمت پیامبران * خاتمیت * وحی * اعجاز * عدم تحریف قرآن
امامت

باورها:

ضرورت وجود امام * عصمت امامان * اهل بیت * چهارده معصوم * ولایت تكوینی * علم غیب امامان * غیبت امام زمان (عج) * انتظار * رجعت * توسل * شفاعت * آخر الزمان

ائمه علیهم السلام:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله * امام علی(ع) * امام حسن(ع) * امام حسین(ع) * امام سجاد(ع) * امام باقر(ع) * امام صادق(ع) * امام کاظم(ع) * امام رضا(ع) * امام جواد(ع) * امام هادی(ع) * امام عسکری(ع) * امام مهدی(عج)

معاد برزخ * معاد جسمانی * حشر * صراط * میزان * بهشت * جهنم