هادی (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
اسم '''«الهادى»''' در [[قرآن]] ده بار آمده و در دو مورد، وصف [[الله|خدا]] قرار گرفته است، چنانکه مى فرماید: {{متن قرآن|«...وَ إِنَّ اللّهَ لَهادِ الّذینَ آمَنُوا إِلى صِراط مُسْتَقیم»}}.([[سوره حج|حج]]/۵۴) «خدا افراد با ایمان را به راه راست هدایت مى کند. و نیز مى فرماید: {{متن قرآن|«...وَ کفى بِرَبِّک هادِیاً وَ نَصیراً»}}.([[سوره فرقان|فرقان]]/۳۱) «کافى است که پروردگارت راهنما و کمک تو است».
اسم صد و سى و پنجم: '''الهادى'''
 
  
اسم «الهادى» در [[قرآن]] ده بار آمده و در دو مورد، وصف [[الله|خدا]] قرار گرفته است، چنانكه مى فرمايد: (...وَ إِنَّ اللّهَ لَهادِ الّذينَ آمَنُوا إِلى صِراط مُسْتَقيم).(حج/54) «خدا افراد با ايمان را به راه راست هدايت مى كند».
+
از برخى از [[آیه|آیات]]، راهنما بودن خدا به صورت ضمنى نیز استفاده مى شود چنانکه مى فرماید: {{متن قرآن|«...وَ مَنْ یضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد»}}.([[سوره رعد|رعد]]/۳۳) «آن کس را که خدا گمراه سازد براى او هدایت کننده اى نیست».
 +
==هدایت و ضلالت در قرآن==
 +
یکى از اصول مسلّم قرآنى، آزادى انسان ها در مسئله هدایت و ضلالت یا [[ایمان|ایمان]] و [[کفر|کفر]] است و آیه: {{متن قرآن|«وَ قُلِ الحَقُّ مِنْ رَبّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُر...»}}.([[سوره کهف|کهف]]/۲۹) «بگو حق از جانب خدا است هرکس مى خواهد ایمان بیاورد و هرکس مى خواهد کفر ورزد»، بیانگر اصل اختیار و آزادى انسان در گرایش به آیین الهى، و یا روى گردانى از آن است.
  
و نيز مى فرمايد: (...وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياًوَ نَصيراً).(فرقان/31)  
+
در مقابل این اصل، اصل دیگرى است به نام اینکه هدایت و ضلالت افراد در دست خدا است و او هرکس را بخواهد هدایت، و هرکس را بخواهد گمراه مى سازد چنانکه مى فرماید: {{متن قرآن|«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَومِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللّهُ مَنْ یشاءُ وَیهْدى مَنْ یشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکیم»}}.([[سوره ابراهیم|ابراهیم]]/۴) «هیچ پیامبرى را جز به زبان قوم خویش نفرستادیم تا براى آنان (پیامهاى الهى را) بیان کنند، (خدا) هرکس را بخواهد هدایت، و هرکس را بخواهد گمراه مى سازد اوست قدرتمند وحکیم».<ref>و این مضمون: هدایت و ضلالت در دست خدا است در [[سوره نمل]]/ ۹۳ و [[سوره فاطر]]/۸ نیز وارد شده است.</ref>
  
«كافى است كه پروردگارت راهنما و كمك تو است».
+
اکنون سؤال مى شود، چگونه این دو اصل متضاد با هم پذیرفته مى شوند؟ اگر انسان مختار و آزاد است باید در هدایت و ضلالت نیز آزاد باشد، و اگر ایمان آوردن افراد و کفر ورزیدن آنها در دست خدا است، پس در گرایش به [[دین|دین]] و اعراض از آن آزاد نیست.
  
از برخى از آيات، راهنما بودن خدا به صورت ضمنى نيز استفاده مى شود چنانكه مى فرمايد: (...وَ مَنْ يُضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد).(رعد/33) «آن كس را كه خدا گمراه سازد براى او هدايت كننده اى نيست».
+
آگاهى از مقصد [[قرآن]] در باره هدایت و ضلالت بستگى دارد که مجموع آیات مربوط به موضوع هدایت، یک جا مورد بررسى قرار گیرند، و در غیر این صورت، به مرام واقعى قرآن نخواهیم رسید و همین امر سبب شده است که نگارنده پس از سالهاى اشتغال به نگارش [[تفسیر|تفسیر ترتیبى]]، به [[تفسیر موضوعی|تفسیر موضوعى]] روى آورده و آن را تعقیب مى کند.
  
يكى از اصول مسلّم قرآنى، آزادى انسان ها در مسئله هدايت و ضلالت يا ايمان و كفر است و آيه: (وَ قُلِ الحَقُّ مِنْ رَبّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر...).(كهف/29) «بگو حق از جانب خدا است هركس مى خواهد ايمان بياورد و هركس مى خواهد كفر ورزد» بيانگر اصل اختيار و آزادى انسان در گرايش به آيين الهى، و يا روى گردانى از آن است.
+
یادآور مى شویم که کلید حل اختلاف، در گرو آگاهى از انواع هدایتها است که برخى همگانى و در اختیار همه مردم است و برخى دیگر اختصاصى و در دست خدا است. اینک انواع هدایتها:
  
در مقابل اين اصل، اصل ديگرى است به نام اينكه هدايت و ضلالت افراد در دست خدا است و او هركس را بخواهد هدايت وهركس را بخواهد گمراه مى سازد چنانكه مى فرمايد:(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَومِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدى مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكيم).(ابراهيم/4) «هيچ پيامبرى را جز به زبان قوم خويش نفرستاديم تا براى آنان (پيامهاى الهى را) بيان كنند، (خدا) هركس را بخواهد هدايت، و هركس را بخواهد گمراه مى سازد اوست قدرتمند وحكيم».<ref>و اين مضمون: هدايت و ضلالت در دست خدا است در سوره نمل/ 93 و فاطر/8 نيز وارد شده است.</ref>
+
الف. هدایت همگانى فطرى:
  
اكنون سؤال مى شود، چگونه اين دو اصل متضاد با هم پذيرفته مى شوند؟ اگر انسان مختار و آزاد است بايد در هدايت و ضلالت نيز آزاد باشد، و اگر [[ایمان|ايمان]] آوردن افراد و [[کفر|كفر]] ورزيدن آنها در دست خدا است، پس در گرايش به [[دین|دين]] و اعراض از آن آزاد نيست.
+
خدا گیاهان و جانداران را آفرید، و در وجود هر یک از این دو نوع قوه و نیرویى نهاد که او را به سوى کمالى که براى آن آفریده شده است رهبرى نماید، قرآن به این نوع هدایت همگانى که حتى نبات و حیوان را در بر مى گیرد در آیاتى اشاره کرده است و مى فرماید: {{متن قرآن|«...رَبُّنَا الّذى أَعْطى کلَّ شَىء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»}}.([[سوره طه|طه]]/۵۰) «خدا آفرینش هر موجودى را به او ارزانى داشته، آنگاه او را هدایت کرد».
  
آگاهى از مقصد قرآن در باره هدايت و ضلالت بستگى دارد كه مجموع آيات مربوط به موضوع هدايت، يك جا مورد بررسى قرار گيرند، و در غير اين صورت، به مرام واقعى قرآن نخواهيم رسيدو همين امر سبب شده است كه نگارنده پس از سالهاى اشتغال به نگارش [[تفسير|تفسير ترتيبى]]، به تفسير موضوعى روى آورده و آن را تعقيب مى كند.
+
مقصود از هدایت همگانى که همه موجودات امکانى را در بر مى گیرد جز هدایت [[فطرت|فطرى]] در [[انسان]]، و [[غریزه|غریزى]] در حیوان، و طبیعى در نبات و جماد نیست و قرآن در آیات مختلفى درباره این نوع هدایت سخن گفته است.<ref>درباره همه موجودات [[سوره اعلى]]/۱ـ۳ و در باره زنبور عسل، [[سوره نحل]]/۶۸ـ۶۹، درباره انسان [[سوره بلد]]/۸ـ۱۰ و [[سوره شمس]]/۷ـ۸.</ref>
  
يادآور مى شويم كه كليد حل اختلاف، در گرو آگاهى از انواع هدايتها است كه برخى همگانى و در اختيار همه مردم است و برخى ديگر اختصاصى و در دست خدا است، اينك انواع هدايتها:
+
بنابر این هدایت تکوینى و فطرى که با قلم [[قضا و قدر|قضایى]]، بر پیشانى هر موجودى نوشته شده، استثناء بردار نبوده و همه را شامل است، لذا مى بینیم: گیاهان و درختان به صورت خودکار بالا مى روند، گل مى کنند، میوه مى دهند، و به حدّ کمال مى رسند و زنبور عسل، و مورچگان و کلیه جانداران با الهام از جهان غیب به زندگى حیوانى خود ادامه مى دهند، در حالى که در هیچ مکتب و مرکزى، چیزى نیاموخته و حتى براى زایمان و پرورش اولاد درسى فرا نگرفته اند.
  
الف. هدايت همگانى فطرى:
+
ب. هدایت همگانى تبلیغى:
  
خدا گياهان و جانداران را آفريد، و در وجود هر يك از اين دو نوع قوه و نيرويى نهاد كه او را به سوى كمالى كه براى آن آفريده شده است رهبرى نمايد، قرآن به اين نوع هدايت همگانى كه حتى نبات وحيوان را در بر مى گيرد در آياتى اشاره كرده است و مى فرمايد:
+
در این میان [[انسان]] از یک هدایت همگانى دیگرى برخوردار است که دیگر موجودات را چنین شأن و مقامى نیست و آن اینکه خدا او را از طریق [[عقل]] و خرد، اعزام پیامبران و آموزگاران الهى، فرستادن کتاب و صحیفه، به راه راست هدایت کرده و بهره گیرى از این وسایل را در اختیار همگان قرار داده و تبعیض و استثنایى قائل نشده است، چنانکه مى فرماید: {{متن قرآن|«...وَ إِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ»}}.([[سوره فاطر|فاطر]]/۲۴) «هیچ امت و جمعیتى نیست مگر در میان آنان بیم دهى بوده است».
  
1.(...رَبُّنَا الّذى أَعْطى كُلَّ شَىء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى).(طه/50) «خدا آفرينش هر موجودى را به او ارزانى داشته، آنگاه او را هدايت كرد».
+
در آیه دیگر مى فرماید: {{متن قرآن|«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الکتابَ وَ المِیزان لِیقُومَ النّاسُ بِالقِسْطِ ...»}}.([[سوره حدید|حدید]]/۲۵) «ما پیامبران خود را با دلایل فرستادیم، و همراه آنان کتاب و ترازو نیز نازل کردیم تا مردم عدالت را بپا دارند».
  
مقصود از هدايت همگانى كه همه موجودات امكانى را در بر مى گيرد جز هدايت [[فطرت|فطرى]] در انسان، و [[غریزه|غريزى]] در حيوان، و طبيعى در نبات و جماد نيست و قرآن در آيات مختلفى درباره اين نوع هدايت سخن گفته است.<ref>درباره همه موجودات سوره اعلى /1ـ3 و در باره زنبور عسل، سوره نحل/68ـ69، درباره انسان سوره بلد/8ـ10 و سوره شمس/7ـ8.</ref>
+
در این آیه، از سه وسیله تبلیغى همگانى سخن به میان آمده است: ۱. اعزام پیامبران همراه با معجزات: {{متن قرآن|«رُسُلَنا بالبَینات»}}، ۲. کتابهاى آسمانى: «الکتاب»، ۳. عقل و خرد، «المِیزان»، که در حقیقت وسیله سنجش حق و باطل است.
  
بنابر اين هدايت تكوينى و فطرى كه با قلم قضايى، بر پيشانى هر موجودى نوشته شده، استثناء بردار نبوده و همه را شامل است لذا مى بينيم: گياهان و درختان به صورت خودكار بالا مى روند، گل مى كنند، ميوه مى دهند، و به حدّكمال مى رسند و زنبور عسل، و مورچگان و كليه جانداران با الهام از جهان غيب به زندگى حيوانى خود ادامه مى دهند، در حالى كه در هيچ مكتب و مركزى، چيزى نياموخته وحتى براى زايمان وپرورش اولاد درسى فرا نگرفته اند.
+
از آنجا که پیامبران یکى از هادیان هستند و در باره [[پیامبر اسلام|پیامبر خاتم]] مى فرماید: {{متن قرآن|«...و إِنَّک لَتهدى إِلى صِراط مُستَقیم»}}.([[سوره شوری|شورى]]/۵۲) «تو به راه راست هدایت مى کنى». و در باره [[قرآن]] مى فرماید: {{متن قرآن|«إِنَّ هذا القرآنَ یهْدى لِلَّتى هِىَ أَقْوَم...»}}.([[سوره اِسراء|اسراء]]/۹) «این قرآن انسان ها را به درست ترین آئین ها هدایت مى کند». و در آیات دیگر از [[مشیت الهی|مشیت]] حکیمانه خود گزارش مى دهد که هیچ ملتى را عذاب نمى کند مگر این که با فرستادن پیامبر، حجت را بر آنها تمام مى کند، چنانکه مى فرماید: {{متن قرآن|«وَ ما کنّا مُعَذِّبینَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً»}}.(اسراء/۱۵) «ما هیچ قومى را عذاب نمى کنیم مگر اینکه قبلاً براى آنها پیامبرى مى فرستیم».
  
ب. هدايت همگانى تبليغى:
+
بنابراین، مشیت حکیمانه الهى ایجاب کرده است که ابزار هدایت را در اختیار همگان قرار دهد، آنگاه بگوید: {{متن قرآن|«...فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِن وَمَنْ شاءَ فَلْیکفُر...»}}. واگر قرآن، در موردى مى گوید: هدایت و ضلالت در دست خدا است، هرکس را بخواهد هدایت وهرکس را بخواهد گمراه مى سازد، به این نوع از هدایت، ارتباطى ندارد. مشیت حکیمانه او تعلق گرفته که این قسم از هدایت در اختیار همگان باشد و هرکس خواست از آن بهره بگیرد.
  
در اين ميان [[انسان]] از يك هدايت همگانى ديگرى برخوردار است كه ديگر موجودات را چنين شأن و مقامى نيست و آن اينكه خدا او را از طريق عقل و خرد، اعزام پيامبران و آموزگاران الهى، فرستادن كتاب و صحيفه، به راه راست هدايت كرده و بهره گيرى از اين وسايل را در اختيار همگان قرار داده است. و تبعيض و استثنايى قائل نشده است، چنانكه مى فرمايد:
+
آرى در برابر این دو هدایت همگانى، هدایت خصوصى است، که در اختیار برخى قرار مى گیرد و به تعبیر دیگر: به هر کسى بخواهد مى بخشد و به هرکس نخواهد نمى بخشد، البته خواستن و نخواستن خدا نیز بى ملاک نبوده و قطعاً براى خود ضابطه اى دارد که هم اکنون بیان مى گردد.
  
(...وَ إِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِيها نَذِيرٌ).(فاطر/24)«هيچ امت و جمعيتى نيست مگر در ميان آنان بيم دهى بوده است».
+
ج. هدایت خصوصى:
  
در آيه ديگر مى فرمايد:
+
خداى مهربان، گذشته از هدایت هاى همگانى، هدایت خاصى دارد که از آن گروهى است که از هدایت نخستین بهره گرفته و از این طریق خویشتن را در معرض بهره ورى از نسیم رحمت قرار دهد، خداوند نسبت به این گروه، از دریچه رحمت نگریسته، و در پوشش الطاف خاص خود در مى آورد.
  
(لَقَدْأَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَ المِيزان لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسْطِ ...).(حديد/25)
+
گروهى که از هدایت همگانى (هدایت پیامبران، [[ائمه اطهار|امامان]] و کتاب آسمانى) بهره مند شده، و با عقیده پاک در طریق اطاعت باشند، ناگهان الطاف خاص الهى شامل حال آنها مى شود و از هدایت افزون از گذشته، بهره مند مى گردند، بهره گیرى از این هدایت در دست خدا است، او هرکس را بخواهد هدایت مى کند ولى خواست خدا، نیز بى ملاک نیست، ملاک آن، بهره مندى از هدایت هاى قبلى است.
  
«ما پيامبران خود را با دلايل فرستاديم، و همراه آنان كتاب و ترازو نيز نازل كرديم تا مردم عدالت را بپا دارند».
+
اگر برخى از آیات، هدایت و ضلالت را از آن خدا مى داند، مقصود این نوع هدایت خصوصى است و مقصود از گمراهى، محرومیت از آن مى باشد، و اسباب هدایت خصوصى در اختیار همگان است.
  
در اين آيه، از سه وسيله تبليغى همگانى سخن به ميان آمده است:
+
در این جا به دو گروه از آیات اشاره مى کنیم که هدایت و ضلالت خصوصى را مدلّل به امورى نموده است که فعل و ترک آنها در اختیار تمام بندگان است:
  
# اعزام پيامبران همراه با معجزات: (رُسُلَنا بالبَيِّنات)، 2. كتابهاى آسمانى: (الكِتاب)، 3. عقل و خرد، (المِيزان)، كه در حقيقت وسيله سنجش حق و باطل است.
+
الف. ملاک هدایت خصوصى: براى شمول هدایت خصوصى ملاکهایى در آیات وارد شده که همگى به یک منشأ بر مى گردد و آن بهره مندى از هدایت نخستین است، چنانکه:
  
از آنجا كه پيامبران يكى از هاديان هستند و در باره [[پیامبر اسلام|پيامبر خاتم]] مى فرمايد:
+
۱. {{متن قرآن|«...إِنَّ اللّهَ یضِلُّ مَنْ یشاءُ وَ یهْدِى إِلَیهِ مَن أَناب»}}.([[سوره رعد|رعد]]/۲۷) «خدا هرکس را بخواهد گمراه، و آن کس که به سوى او توجه کند، هدایت مى کند».
  
(...و إِنَّكَ لَتهدى إِلى صِراط مُستَقيم).(شورى/52)«تو به راه راست هدايت مى كنى».
+
۲. {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ مَعَ المُحْسِنینَ»}}.([[سوره عنکبوت|عنکبوت]]/۶۹) «آنان را که در راه ما کوشش کرده اند به راههاى خود هدایت مى کنیم و خدا با نیکوکاران است».
  
و در باره [[قرآن]] مى فرمايد:
+
۳. {{متن قرآن|«وَ الّذینَ اهْتَدَوا زادَهُمْ هُدىً»}}.([[سوره محمد|محمد]]/۱۷) «آنان که هدایت یافته اند، بر هدایتشان افزودیم».
  
(إِنَّ هذا القرآنَ يَهْدى لِلَّتى هِىَ أَقْوَم...).( اسراء/9)«اين قرآن انسان ها را به درست ترين آئين ها هدايت مى كند».
+
۴. {{متن قرآن|«...إِنَّهُمْ فِتیـةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً»}}.([[سوره کهف|کهف]]/۱۳) («[[اصحاب کهف|اصحاب کهف]]) جوان مردانى بودند که به خدا ایمان آورده و برهدایتشان افزودیم».
  
و در آيات ديگر از مشيت حكيمانه خود گزارش مى دهد كه هيچ ملتى را، عذاب نمى كند مگر اين كه با فرستادن پيامبر، حجت را بر آنها تمام مى كند، چنانكه مى فرمايد:
+
روى سخن در این آیات با گروه مؤمنان است که از اسباب هدایت عمومى بهره مند شده و به راه راست هدایت شده اند و پس از اندى مشمول لطف خاص خدا مى شوند، چون از هدایت عمومى بهره کافى گرفته اند. در این آیات هدایت خصوصى، با جمله هاى (من أناب) و (من ینیب) و (جاهدوا) و (اهتدوا) و (آمنوا بربّهم) مدلّل گردیده است، یعنى این گروه به خاطر این شایستگى، مشمول لطف خاص الهى مى شوند.
  
(وَ ما كُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً).(اسراء/15)«ماهيچ قومى را عذاب نمى كنيم مگر اينكه قبلاً براى آنها پيامبرى مى فرستيم».
+
ب. ملاک ضلالت خصوصى: در برخى از آیات، ملاک ضلالت خصوصى، نظیر هدایت بیان گردیده و مقصود از ضلالت خصوصى فقدان هدایت خاص و عنایت الهى است و خود این محرومیت نوعى گمراهى به شمار مى رود. در برخى از آیات به علت محرومیت تصریح شده و آن [[ظلم]]، [[فسق]]، [[کفر|کفر]] و زیغ است. یعنى این صفات پیشین مانع از وصول نور هدایت خصوصى مى گردد، چنانکه مى فرماید:
  
بنابراين، مشيت حكيمانه الهى ايجاب كرده است كه ابزار هدايت را در اختيار همگان قرار دهد، آنگاه بگويد:(...فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر...) واگر قرآن، در موردى مى گويد: هدايت و ضلالت در دست خدا است، هركس را بخواهد هدايت وهركس را بخواهد گمراه مى سازد، به اين نوع از هدايت، ارتباطى ندارد. مشيت حكيمانه او تعلق گرفته كه اين قسم از هدايت در اختيار همگان باشد و هركس خواست از آن بهره بگيرد.
+
۱. {{متن قرآن|«...وَ اللّهُ لا یهْدى القَومَ الظّالِمین»}}.([[سوره جمعه|جمعه]]/۵) «خدا ستمگران را هدایت نمى کند».
  
آرى در برابر اين دو هدايت همگانى، هدايت خصوصى است، كه در اختيار برخى قرار مى گيرد و به تعبير ديگر: به هر كسى بخواهد مى بخشد و به هركس نخواهد نمى بخشد، البته خواستن و نخواستن خدا نيز بى ملاك نبوده و قطعاً براى خود ضابطه اى دارد كه هم اكنون بيان مى گردد.
+
۲. {{متن قرآن|«...وَ یضِلُّ اللّهُ الظالِمینَ وَ یفْعَلُ اللّهُ ما یشاء»}}.([[سوره ابراهیم|ابراهیم]]/۲۷) «خدا ستمگران را گمراه مى سازد و آنچه بخواهد انجام مى دهد».
  
ج. هدايت خصوصى:
+
۳. {{متن قرآن|«...وَ ما یضِلُّ بِهِ إِلاّ الفاسِقین»}}.([[سوره بقره|بقره]]/۲۶) «با این مثل ها جز گروه فاسق گمراه نمى شود».
  
خداى مهربان، گذشته از هدايت هاى همگانى، هدايت خاصى دارد كه از آن گروهى است كه از هدايت نخستين بهره گرفته و از اين طريق خويشتن را در معرض بهره ورى از نسيم رحمت قرار دهد، خداوند نسبت به اين گروه، از دريچه رحمت نگريسته، و در پوشش الطاف خاص خود در مى آورد.
+
۴. {{متن قرآن|«إِنَّ الّذینَ کفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یکنِ اللّهُ لِیغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیهْدِیهُمْ طَرِیقاً»}}.([[سوره نساء|نساء]]/۱۶۸) «آنان که کافر شده و ستم کرده اند خدا آنان را نمى بخشد و به راهى هدایت نمى کند».
  
گروهى كه از هدايت همگانى (هدايت پيامبران، امامان وكتاب آسمانى) بهره مند شده، و با عقيده پاك در طريق اطاعت باشند، ناگهان الطاف خاص الهى شامل حال آنها مى شود و از هدايت افزون ازگذشته، بهره مند مى گردند، بهره گيرى از اين هدايت در دست خدا است، او هركس را بخواهد هدايت مى كند ولى خواست خدا، نيز بى ملاك نيست، ملاك آن، بهره مندى از هدايت هاى قبلى است.
+
۵. {{متن قرآن|«...فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللّهُ لا یهْدى القَومَ الفاسِقینَ»}}. ([[سوره صف|صف]]/۵) «آنگاه که منحرف گردیدند خدا نیز دلهاى آنان را، منحرف ساخت خدا گروه فاسق را هدایت نمى کند».
  
اگر برخى از آيات، هدايت و ضلالت را از آن خدا مى داند، مقصود اين نوع هدايت خصوصى است و مقصود از گمراهى، محروميت از آن مى باشد، و اسباب هدايت خصوصى در اختيار همگان است.
+
مقصود از هدایت نکردن و یا گمراه ساختن خدا، همان محرومیت از هدایت خصوصى، و عنایات خاص الهى است، و علت محرومیت آنان، به خاطر یک رشته موانعى، مانند ظلم، و فسق، کفر و یا انحراف عملى است که از نزول رحمت جلوگیرى مى کند و اگر این موانع نبود، و یا آن را مرتفع مى کردند، بسان گروه نخست، از لطف الهى محروم نمى شدند.
  
در اين جا به دو گروه از آيات اشاره مى كنيم كه هدايت و ضلالت خصوصى را مدلل به امورى نموده است كه فعل و ترك آنها در اختيار تمام بندگان است:
+
با آشنایى با اقسام هدایتها، مشکل [[جبر]] خود به خود حل مى گردد، زیرا آنچه که ملاک جبر است، همان دو هدایت نخست است که خوشبختانه جنبه عمومى دارد، و امّا هدایت خصوصى، اگر چه گسترده نیست ولى علت محرومیت، خود انسان است که مقدمات آن را فراهم نمى سازد.
  
الف. ملاك هدايت خصوصى:
+
اگر قرآن مى فرماید: هرکس را بخواهد گمراه و هرکس را بخواهد هدایت مى کند، مقصود هدایت سوم است، و خواست الهى بى ملاک نیست، و تحصیل آن براى بندگان کار آسان است، این بندگان صالح و ناصالح خدا هستند که مقدمات یکى را فراهم مى سازند.
  
براى شمول هدايت خصوصى ملاكهايى در آيات وارد شده كه همگى به يك منشأ بر مى گردد و آن بهره مندى از هدايت نخستين است، چنانكه:
+
آخرین سؤال:
  
1. (...إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِى إِلَيْهِ مَن أَناب).(رعد/27)
+
آیاتى گواهى مى دهند که اگر خدا مى خواست همه مردم بدون استثنا [[ایمان|ایمان]] مى آوردند، ولى [[مشیت الهی|مشیت]] او بر چنین هدایت همگانى تعلق نگرفته است، مانند آیه: {{متن قرآن|«وَلَو شاءَ رَبُّک لآمَنَ مَنْ فِى الأَرض کلُّهُمْ جَمیعاً...»}}.([[سوره یونس|یونس]]/۹۹) «اگر خدا مى خواست همه مردم روى زمین ایمان مى آوردند».
  
«خدا هركس را بخواهد گمراه، و آن كس كه به سوى او توجه كند، هدايت مى كند».
+
اکنون سؤال مى شود چرا، خواستار ایمان همگان نشده است؟
  
2.(وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ مَعَ المُحْسِنينَ).(عنكبوت/69)
+
پاسخ: مقصود از این مشیت، [[اراده الهی|اراده]] نافذ خدا است، که تحقق مراد پس از آن امر قطعى است، و اگر اراده او بر ایمان همه مردم روى زمین تعلق مى گرفت، کافرى روى زمین پیدا نمى شد، ولى در این صورت چنین ایمانى فاقد ارزش بود، ایمانى ارزش دارد که از روى اختیار باشد نه اضطرار، ایمانى که معلول اراده نافذ خدا باشد، بسان اعمال غریزى حشرات مى شود که ناخود آگاه به دنبال آن مى روند، و جز آن راه، راه دیگرى را نمى توانند انتخاب کنند و در مورد بحث، جز ایمان آوردن، پیمودن راه دیگرى براى آنان به صورت ممتنع در مى آید.
 
 
«آنان را كه در راه ما كوشش كرده اند به راههاى خود هدايت مى كنيم و خدا با نيكوكاران است».
 
 
 
3. (وَ الّذينَ اهْتَدَوا زادَهُمْ هُدىً).(محمد/17)
 
 
 
«آنان كه هدايت يافته اند، بر هدايتشان افزوديم».
 
 
 
4. (...إِنَّهُمْ فِتيَـةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً).(كهف/13)
 
 
 
(«اصحاب كهف) جوان مردانى بودند كه به خدا ايمان آورده و برهدايتشان افزوديم».
 
 
 
روى سخن در اين آيات با گروه مؤمنان است كه اسباب هدايت عمومى
 
بهره مند شده و به راه راست هدايت شده اند پس از اندى مشمول لطف خاص خدا مى شوند، چرا چون از هدايت عمومى بهره كافى گرفته اند.
 
 
 
در اين آيات هدايت خصوصى، با جمله هاى (من أناب) و (من ينيب) و (جاهدوا) و (اهتدوا) و (آمنوا بربّهم) مدلل گرديده است، يعنى اين گروه به خاطر اين شايستگى، مشمول لطف خاص الهى مى شوند.
 
 
 
ب. ملاك ضلالت خصوصى:
 
 
 
در برخى از آيات، ملاك ضلالت خصوصى، نظير هدايت بيان گرديده ومقصود از ضلالت خصوصى فقدان هدايت خاص و عنايت الهى است و خود اين محروميت نوعى گمراهى به شمار مى رود.
 
 
 
در برخى از آيات به علت محروميت تصريح شده و آن ظلم، فسق، كفر و زيغ است. يعنى اين صفات پيشين مانع از وصول نور هدايت خصوصى مى گردد، چنانكه مى فرمايد:
 
 
 
1. (...وَ اللّهُ لا يَهْدى القَومَ الظّالِمين).(جمعه/5)
 
 
 
«خدا ستمگران را هدايت نمى كند».
 
 
 
2. (...وَ يُضِلُّ اللّهُ الظالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللّهُ ما يَشاء).(ابراهيم/27)
 
 
 
«خدا ستمگران را گمراه مى سازد و آنچه بخواهد انجام مى دهد».
 
 
 
3. (...وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاّ الفاسِقين).(بقره/26)
 
 
 
«با اين مثل ها جز گروه فاسق گمراه نمى شود».
 
 
 
4. (إِنَّ الّذينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً).(نساء/168)
 
 
 
«آنان كه كافر شده و ستم كرده اند خدا آنان را نمى بخشد و به راهى هدايت نمى كند».
 
 
 
5. (...فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللّهُ لا يَهْدى القَومَ الفاسِقينَ). (صف/5)
 
 
 
«آنگاه كه منحرف گرديدند خدا نيز دلهاى آنان را، منحرف ساخت خدا گروه فاسق را هدايت نمى كند».
 
 
 
مقصود از هدايت نكردن و يا گمراه ساختن خدا، همان محروميت از هدايت خصوصى، و عنايات خاص الهى است، وعلت محروميت آنان، به خاطر يك رشته موانعى، مانند ظلم، و فسق، كفر و يا انحراف عملى است كه از نزول رحمت جلوگيرى مى كند و اگر اين موانع نبود، و يا آن را مرتفع مى كردند، بسان گروه نخست، از لطف الهى محروم نمى شدند.
 
 
 
با آشنايى با اقسام هدايتها، مشكل [[جبر]] خود به خود حل مى گردد، زيرا آنچه كه ملاك جبر است، همان دو هدايت نخست است كه خوشبختانه جنبه عمومى دارد، و امّا هدايت خصوصى، اگر چه گسترده نيست ولى علت محروميت، خود انسان است كه مقدمات آن را فراهم نمى سازد.
 
 
 
اگر قرآن مى فرمايد: هركس را بخواهد گمراه و هركس را بخواهد هدايت مى كند، مقصود هدايت سوم است، و خواست الهى بى ملاك نيست، و تحصيل آن براى بندگان كار آسان است، اين بندگان صالح و ناصالح خدا هستند كه مقدمات يكى را فراهم مى سازند.
 
 
 
آخرين سؤال:
 
 
 
آياتى گواهى مى دهند كه اگر خدا مى خواست همه مردم بدون استثنا [[ایمان|ايمان]] مى آوردند، ولى مشيت او بر چنين هدايت همگانى تعلق نگرفته است مانند:
 
 
 
(وَلَو شاءَ رَبُّكَ لآمَنَ مَنْ فِى الأَرض كُلُّهُمْ جَميعاً...).(يونس/99)
 
 
 
«اگر خدا مى خواست همه مردم روى زمين ايمان مى آوردند».
 
 
 
اكنون سؤال مى شود چرا، خواستار ايمان همگان نشده است؟
 
 
 
پاسخ: مقصود از اين مشيت، اراده نافذ خدا است، كه تحقق مراد پس از آن امر قطعى است، و اگر اراده او بر ايمان همه مردم روى زمين تعلق مى گرفت، كافرى روى زمين پيدا نمى شد ولى در اين صورت چنين ايمانى فاقد ارزش بود، ايمانى ارزش دارد كه از روى اختيار باشد نه اضطرار، ايمانى كه معلول اراده نافذ خدا باشد، بسان اعمال غريزى حشرات مى شود كه ناخود آگاه به دنبال آن مى روند، و جز آن راه، راه ديگرى را نمى توانند انتخاب كنند و در مورد بحث، جز ايمان آوردن، پيمودن راه ديگرى براى آنان به صورت ممتنع در مى آيد.<ref> [http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=10#id245_p245 منشور جاوید-جلد دوم، جعفر سبحانی، صفحه۳۹۲ تا ۴۰۰،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
 
<references />
 
<references />
 
+
==منابع==
 +
*[[جعفر سبحانی|آیت الله سبحانی]]، منشور جاوید، جلد دوم، صفحه ۳۹۲ - ۴۰۰، [http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=15#id392_p392 پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی].
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
  
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۶

اسم «الهادى» در قرآن ده بار آمده و در دو مورد، وصف خدا قرار گرفته است، چنانکه مى فرماید: «...وَ إِنَّ اللّهَ لَهادِ الّذینَ آمَنُوا إِلى صِراط مُسْتَقیم».(حج/۵۴) «خدا افراد با ایمان را به راه راست هدایت مى کند. و نیز مى فرماید: «...وَ کفى بِرَبِّک هادِیاً وَ نَصیراً».(فرقان/۳۱) «کافى است که پروردگارت راهنما و کمک تو است».

از برخى از آیات، راهنما بودن خدا به صورت ضمنى نیز استفاده مى شود چنانکه مى فرماید: «...وَ مَنْ یضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد».(رعد/۳۳) «آن کس را که خدا گمراه سازد براى او هدایت کننده اى نیست».

هدایت و ضلالت در قرآن

یکى از اصول مسلّم قرآنى، آزادى انسان ها در مسئله هدایت و ضلالت یا ایمان و کفر است و آیه: «وَ قُلِ الحَقُّ مِنْ رَبّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُر...».(کهف/۲۹) «بگو حق از جانب خدا است هرکس مى خواهد ایمان بیاورد و هرکس مى خواهد کفر ورزد»، بیانگر اصل اختیار و آزادى انسان در گرایش به آیین الهى، و یا روى گردانى از آن است.

در مقابل این اصل، اصل دیگرى است به نام اینکه هدایت و ضلالت افراد در دست خدا است و او هرکس را بخواهد هدایت، و هرکس را بخواهد گمراه مى سازد چنانکه مى فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَومِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللّهُ مَنْ یشاءُ وَیهْدى مَنْ یشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکیم».(ابراهیم/۴) «هیچ پیامبرى را جز به زبان قوم خویش نفرستادیم تا براى آنان (پیامهاى الهى را) بیان کنند، (خدا) هرکس را بخواهد هدایت، و هرکس را بخواهد گمراه مى سازد اوست قدرتمند وحکیم».[۱]

اکنون سؤال مى شود، چگونه این دو اصل متضاد با هم پذیرفته مى شوند؟ اگر انسان مختار و آزاد است باید در هدایت و ضلالت نیز آزاد باشد، و اگر ایمان آوردن افراد و کفر ورزیدن آنها در دست خدا است، پس در گرایش به دین و اعراض از آن آزاد نیست.

آگاهى از مقصد قرآن در باره هدایت و ضلالت بستگى دارد که مجموع آیات مربوط به موضوع هدایت، یک جا مورد بررسى قرار گیرند، و در غیر این صورت، به مرام واقعى قرآن نخواهیم رسید و همین امر سبب شده است که نگارنده پس از سالهاى اشتغال به نگارش تفسیر ترتیبى، به تفسیر موضوعى روى آورده و آن را تعقیب مى کند.

یادآور مى شویم که کلید حل اختلاف، در گرو آگاهى از انواع هدایتها است که برخى همگانى و در اختیار همه مردم است و برخى دیگر اختصاصى و در دست خدا است. اینک انواع هدایتها:

الف. هدایت همگانى فطرى:

خدا گیاهان و جانداران را آفرید، و در وجود هر یک از این دو نوع قوه و نیرویى نهاد که او را به سوى کمالى که براى آن آفریده شده است رهبرى نماید، قرآن به این نوع هدایت همگانى که حتى نبات و حیوان را در بر مى گیرد در آیاتى اشاره کرده است و مى فرماید: «...رَبُّنَا الّذى أَعْطى کلَّ شَىء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى».(طه/۵۰) «خدا آفرینش هر موجودى را به او ارزانى داشته، آنگاه او را هدایت کرد».

مقصود از هدایت همگانى که همه موجودات امکانى را در بر مى گیرد جز هدایت فطرى در انسان، و غریزى در حیوان، و طبیعى در نبات و جماد نیست و قرآن در آیات مختلفى درباره این نوع هدایت سخن گفته است.[۲]

بنابر این هدایت تکوینى و فطرى که با قلم قضایى، بر پیشانى هر موجودى نوشته شده، استثناء بردار نبوده و همه را شامل است، لذا مى بینیم: گیاهان و درختان به صورت خودکار بالا مى روند، گل مى کنند، میوه مى دهند، و به حدّ کمال مى رسند و زنبور عسل، و مورچگان و کلیه جانداران با الهام از جهان غیب به زندگى حیوانى خود ادامه مى دهند، در حالى که در هیچ مکتب و مرکزى، چیزى نیاموخته و حتى براى زایمان و پرورش اولاد درسى فرا نگرفته اند.

ب. هدایت همگانى تبلیغى:

در این میان انسان از یک هدایت همگانى دیگرى برخوردار است که دیگر موجودات را چنین شأن و مقامى نیست و آن اینکه خدا او را از طریق عقل و خرد، اعزام پیامبران و آموزگاران الهى، فرستادن کتاب و صحیفه، به راه راست هدایت کرده و بهره گیرى از این وسایل را در اختیار همگان قرار داده و تبعیض و استثنایى قائل نشده است، چنانکه مى فرماید: «...وَ إِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ».(فاطر/۲۴) «هیچ امت و جمعیتى نیست مگر در میان آنان بیم دهى بوده است».

در آیه دیگر مى فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الکتابَ وَ المِیزان لِیقُومَ النّاسُ بِالقِسْطِ ...».(حدید/۲۵) «ما پیامبران خود را با دلایل فرستادیم، و همراه آنان کتاب و ترازو نیز نازل کردیم تا مردم عدالت را بپا دارند».

در این آیه، از سه وسیله تبلیغى همگانى سخن به میان آمده است: ۱. اعزام پیامبران همراه با معجزات: «رُسُلَنا بالبَینات»، ۲. کتابهاى آسمانى: «الکتاب»، ۳. عقل و خرد، «المِیزان»، که در حقیقت وسیله سنجش حق و باطل است.

از آنجا که پیامبران یکى از هادیان هستند و در باره پیامبر خاتم مى فرماید: «...و إِنَّک لَتهدى إِلى صِراط مُستَقیم».(شورى/۵۲) «تو به راه راست هدایت مى کنى». و در باره قرآن مى فرماید: «إِنَّ هذا القرآنَ یهْدى لِلَّتى هِىَ أَقْوَم...».(اسراء/۹) «این قرآن انسان ها را به درست ترین آئین ها هدایت مى کند». و در آیات دیگر از مشیت حکیمانه خود گزارش مى دهد که هیچ ملتى را عذاب نمى کند مگر این که با فرستادن پیامبر، حجت را بر آنها تمام مى کند، چنانکه مى فرماید: «وَ ما کنّا مُعَذِّبینَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً».(اسراء/۱۵) «ما هیچ قومى را عذاب نمى کنیم مگر اینکه قبلاً براى آنها پیامبرى مى فرستیم».

بنابراین، مشیت حکیمانه الهى ایجاب کرده است که ابزار هدایت را در اختیار همگان قرار دهد، آنگاه بگوید: «...فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِن وَمَنْ شاءَ فَلْیکفُر...». واگر قرآن، در موردى مى گوید: هدایت و ضلالت در دست خدا است، هرکس را بخواهد هدایت وهرکس را بخواهد گمراه مى سازد، به این نوع از هدایت، ارتباطى ندارد. مشیت حکیمانه او تعلق گرفته که این قسم از هدایت در اختیار همگان باشد و هرکس خواست از آن بهره بگیرد.

آرى در برابر این دو هدایت همگانى، هدایت خصوصى است، که در اختیار برخى قرار مى گیرد و به تعبیر دیگر: به هر کسى بخواهد مى بخشد و به هرکس نخواهد نمى بخشد، البته خواستن و نخواستن خدا نیز بى ملاک نبوده و قطعاً براى خود ضابطه اى دارد که هم اکنون بیان مى گردد.

ج. هدایت خصوصى:

خداى مهربان، گذشته از هدایت هاى همگانى، هدایت خاصى دارد که از آن گروهى است که از هدایت نخستین بهره گرفته و از این طریق خویشتن را در معرض بهره ورى از نسیم رحمت قرار دهد، خداوند نسبت به این گروه، از دریچه رحمت نگریسته، و در پوشش الطاف خاص خود در مى آورد.

گروهى که از هدایت همگانى (هدایت پیامبران، امامان و کتاب آسمانى) بهره مند شده، و با عقیده پاک در طریق اطاعت باشند، ناگهان الطاف خاص الهى شامل حال آنها مى شود و از هدایت افزون از گذشته، بهره مند مى گردند، بهره گیرى از این هدایت در دست خدا است، او هرکس را بخواهد هدایت مى کند ولى خواست خدا، نیز بى ملاک نیست، ملاک آن، بهره مندى از هدایت هاى قبلى است.

اگر برخى از آیات، هدایت و ضلالت را از آن خدا مى داند، مقصود این نوع هدایت خصوصى است و مقصود از گمراهى، محرومیت از آن مى باشد، و اسباب هدایت خصوصى در اختیار همگان است.

در این جا به دو گروه از آیات اشاره مى کنیم که هدایت و ضلالت خصوصى را مدلّل به امورى نموده است که فعل و ترک آنها در اختیار تمام بندگان است:

الف. ملاک هدایت خصوصى: براى شمول هدایت خصوصى ملاکهایى در آیات وارد شده که همگى به یک منشأ بر مى گردد و آن بهره مندى از هدایت نخستین است، چنانکه:

۱. «...إِنَّ اللّهَ یضِلُّ مَنْ یشاءُ وَ یهْدِى إِلَیهِ مَن أَناب».(رعد/۲۷) «خدا هرکس را بخواهد گمراه، و آن کس که به سوى او توجه کند، هدایت مى کند».

۲. «وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ مَعَ المُحْسِنینَ».(عنکبوت/۶۹) «آنان را که در راه ما کوشش کرده اند به راههاى خود هدایت مى کنیم و خدا با نیکوکاران است».

۳. «وَ الّذینَ اهْتَدَوا زادَهُمْ هُدىً».(محمد/۱۷) «آنان که هدایت یافته اند، بر هدایتشان افزودیم».

۴. «...إِنَّهُمْ فِتیـةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً».(کهف/۱۳) («اصحاب کهف) جوان مردانى بودند که به خدا ایمان آورده و برهدایتشان افزودیم».

روى سخن در این آیات با گروه مؤمنان است که از اسباب هدایت عمومى بهره مند شده و به راه راست هدایت شده اند و پس از اندى مشمول لطف خاص خدا مى شوند، چون از هدایت عمومى بهره کافى گرفته اند. در این آیات هدایت خصوصى، با جمله هاى (من أناب) و (من ینیب) و (جاهدوا) و (اهتدوا) و (آمنوا بربّهم) مدلّل گردیده است، یعنى این گروه به خاطر این شایستگى، مشمول لطف خاص الهى مى شوند.

ب. ملاک ضلالت خصوصى: در برخى از آیات، ملاک ضلالت خصوصى، نظیر هدایت بیان گردیده و مقصود از ضلالت خصوصى فقدان هدایت خاص و عنایت الهى است و خود این محرومیت نوعى گمراهى به شمار مى رود. در برخى از آیات به علت محرومیت تصریح شده و آن ظلم، فسق، کفر و زیغ است. یعنى این صفات پیشین مانع از وصول نور هدایت خصوصى مى گردد، چنانکه مى فرماید:

۱. «...وَ اللّهُ لا یهْدى القَومَ الظّالِمین».(جمعه/۵) «خدا ستمگران را هدایت نمى کند».

۲. «...وَ یضِلُّ اللّهُ الظالِمینَ وَ یفْعَلُ اللّهُ ما یشاء».(ابراهیم/۲۷) «خدا ستمگران را گمراه مى سازد و آنچه بخواهد انجام مى دهد».

۳. «...وَ ما یضِلُّ بِهِ إِلاّ الفاسِقین».(بقره/۲۶) «با این مثل ها جز گروه فاسق گمراه نمى شود».

۴. «إِنَّ الّذینَ کفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یکنِ اللّهُ لِیغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیهْدِیهُمْ طَرِیقاً».(نساء/۱۶۸) «آنان که کافر شده و ستم کرده اند خدا آنان را نمى بخشد و به راهى هدایت نمى کند».

۵. «...فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللّهُ لا یهْدى القَومَ الفاسِقینَ». (صف/۵) «آنگاه که منحرف گردیدند خدا نیز دلهاى آنان را، منحرف ساخت خدا گروه فاسق را هدایت نمى کند».

مقصود از هدایت نکردن و یا گمراه ساختن خدا، همان محرومیت از هدایت خصوصى، و عنایات خاص الهى است، و علت محرومیت آنان، به خاطر یک رشته موانعى، مانند ظلم، و فسق، کفر و یا انحراف عملى است که از نزول رحمت جلوگیرى مى کند و اگر این موانع نبود، و یا آن را مرتفع مى کردند، بسان گروه نخست، از لطف الهى محروم نمى شدند.

با آشنایى با اقسام هدایتها، مشکل جبر خود به خود حل مى گردد، زیرا آنچه که ملاک جبر است، همان دو هدایت نخست است که خوشبختانه جنبه عمومى دارد، و امّا هدایت خصوصى، اگر چه گسترده نیست ولى علت محرومیت، خود انسان است که مقدمات آن را فراهم نمى سازد.

اگر قرآن مى فرماید: هرکس را بخواهد گمراه و هرکس را بخواهد هدایت مى کند، مقصود هدایت سوم است، و خواست الهى بى ملاک نیست، و تحصیل آن براى بندگان کار آسان است، این بندگان صالح و ناصالح خدا هستند که مقدمات یکى را فراهم مى سازند.

آخرین سؤال:

آیاتى گواهى مى دهند که اگر خدا مى خواست همه مردم بدون استثنا ایمان مى آوردند، ولى مشیت او بر چنین هدایت همگانى تعلق نگرفته است، مانند آیه: «وَلَو شاءَ رَبُّک لآمَنَ مَنْ فِى الأَرض کلُّهُمْ جَمیعاً...».(یونس/۹۹) «اگر خدا مى خواست همه مردم روى زمین ایمان مى آوردند».

اکنون سؤال مى شود چرا، خواستار ایمان همگان نشده است؟

پاسخ: مقصود از این مشیت، اراده نافذ خدا است، که تحقق مراد پس از آن امر قطعى است، و اگر اراده او بر ایمان همه مردم روى زمین تعلق مى گرفت، کافرى روى زمین پیدا نمى شد، ولى در این صورت چنین ایمانى فاقد ارزش بود، ایمانى ارزش دارد که از روى اختیار باشد نه اضطرار، ایمانى که معلول اراده نافذ خدا باشد، بسان اعمال غریزى حشرات مى شود که ناخود آگاه به دنبال آن مى روند، و جز آن راه، راه دیگرى را نمى توانند انتخاب کنند و در مورد بحث، جز ایمان آوردن، پیمودن راه دیگرى براى آنان به صورت ممتنع در مى آید.

پانویس

  1. و این مضمون: هدایت و ضلالت در دست خدا است در سوره نمل/ ۹۳ و سوره فاطر/۸ نیز وارد شده است.
  2. درباره همه موجودات سوره اعلى/۱ـ۳ و در باره زنبور عسل، سوره نحل/۶۸ـ۶۹، درباره انسان سوره بلد/۸ـ۱۰ و سوره شمس/۷ـ۸.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.