احکم الحاکمین (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«أحکَمُ الحاکمین» یکی از اسماء و صفات خداوند متعال به معنای داورترین داوران می‌باشد. این تعبیر در قرآن کریم دو بار و در هر دو مورد، وصف خداوند قرار گرفته است، چنانکه مى فرماید:

«وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبّ إِنَّ ابْنى مِنْ أَهْلى وَ إِنَّ وَعْدَک الحَقُّ وَأَنْتَ أَحْکمُ الحاکمینَ»؛ (هود/۴۵) پروردگارا فرزند من از خاندان من است و وعده تو، وعده حق و راست است و تو بهترین داوران هستى.

و نیز مى فرماید:

«أَلَیسَ اللّهُ بِأَحْکمِ الحاکمین»؛ (تین/۸) آیا خدا بهترین داوران نیست؟

«حُکم» در لغت به معنى منع است، چنانکه شاعر مى گوید:

ابنى حنیفة أحکموا سفهاءَکم *** انّى أخاف علیکم أن أغضِبا

اى فرزندان حنیفه بى خردان خود را منع کنید. از آن ترسم که بر شما خشم گیرم.

سپس این لفظ در هر رأى قاطع به کار مى رود، زیرا رأى قاطع مانع از تعدّى طرفین مى شود. و اگر به پند و اندرز حکمت مى گویند چون انسان را از کار ناشایست باز مى دارد. و اگر قرآن خدا را «أَحْکمُ الحاکمین» مى داند و یا حکم را نیز از آن او مى داند و مى فرماید: «...أَلا لَهُ الحُکمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الحاسِبینَ»؛ (انعام/۶۲): (داورى براى او است و او سریع ترین حساب کنندگان است)، به همین مناسبت است.

درست است که حکم به معنى «منع» است، ولى در مورد آیه مذکور، لفظ «أحْکم» متضمن معنى اتقان نیز مى باشد و صیغه تفضیل به خاطر همین است و مفاد «أَحْکمُ الحاکمین» این است که حکم او در اتقان و نفوذ بالاترین حکم ها است، و به تعبیر دیگر، صیغه تفضیل در این مورد مربوط به کمیت حکم نیست بلکه مربوط به کیفیت آن است.

منابع

پیوندها

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.