منابع و پی نوشتهای متوسط
عنوان بندی متوسط
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

شق القمر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده:پیامبر اکرم از بعثت تا رحلت)
جز
 
(۱۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
  
 +
[[معجزه]] «'''شقّ القمر»''' (شکافته شدن ماه)، یکی از معجزات [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله است که پیش از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]]، در [[مکه|مکه]] و بنا به درخواست مشرکان صورت گرفت. این جریان با اندکی اختلاف، در کتب مختلف [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنی]] آمده است.
 +
[[پرونده:Ghamar.jpg|بندانگشتی|معجزه شق القمر]]
  
'''کلیدواژه: روز قیامت، رسول خدا صلي الله عليه و آله، شق القمر، زمان وقوع شق القمر، معجزه رسول خدا صلی الله علیه و آله'''
+
==تاریخ وقوع این معجزه==
  
==شق القمر معجزه اى از معجزات پيامبر صلی الله علیه و آله==
+
در این که این معجزه در زمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و در [[مکه]] انجام شده اختلافى در روایات و گفتار [[محدث|محدثین]] نیست و مسئله [[اجماع|اجماعى]] است، ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایات و کتاب ها به چشم مى خورد.
  
'''1- تاريخ وقوع اين معجزه'''
+
از [[مرحوم طبرسى|شیخ طبرسى]] در [[اعلام الورى]] و [[قطب راوندى|راوندى]] در [[الخرائج والجرائح (کتاب)|خرائج]] نقل شده که گفته اند این داستان در سال هاى اول [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] اتفاق افتاد،<ref> بحارالانوار - ج ۱۷ - ص ۳۵۴ و ۳۵۷.</ref> ولى مرحوم [[علامه طباطبائى]] در [[تفسیر المیزان]] در دو جا ذکر کرده که این ماجرا در سال پنجم قبل از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] اتفاق افتاد<ref> المیزان - ج ۱۹ - ص ۶۹ و ۷۲.</ref> و در یک جا از پاره اى روایات نقل کرده که: این داستان در آغاز شب چهاردهم [[ذى الحجه]] پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاد و مدت آن نیز اندکى بیش نبود.
  
در اين كه اين معجزه در زمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و در [[مكه]] انجام شده اختلافى در روايات و گفتار [[محدثين]] نيست و مسئله اجماعى است، ولى در مورد تاريخ آن اختلافى در روايات و كتاب ها به چشم مى خورد.
+
==چگونگى ماجرا==
  
از [[مرحوم طبرسى]] در [[اعلام الورى]] و [[راوندى]] در [[خرائج]] نقل شده كه گفته اند اين داستان در سال هاى اول بعثت اتفاق افتاد<ref> [[بحارالانوار]] - ج 17 - ص 354 و 357.</ref> ولى مرحوم [[علامه طباطبائى]] در [[تفسير الميزان]] در دو جا ذكر كرده كه اين ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد<ref> الميزان - ج 19 - ص 69 و 72.</ref> و در يك جاى آن از پاره اى روايات نقل كرده كه:
+
در روایات مختلفى که در تواریخ [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت]] عموما از [[ابن عباس]] و [[انس بن مالک]] و دیگران نقل شده گفته اند: این [[معجزه]] بنا به درخواست جمعى از سران [[قریش]] و مشرکان مانند [[ابوجهل]] و [[ولید بن مغیره|ولید بن مغیره]] و [[عاص بن وائل]] و دیگران انجام شد، بدین ترتیب که آن ها در یکى از شب ها که تمامى ماه در آسمان بود به نزد [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله آمده و گفتند: اگر در ادعاى [[نبوت]] خود راستگو و صادق هستى، دستور ده این ماه دو نیم شود! رسول خدا صلی الله علیه و آله بدان ها گفت: اگر من این کار را بکنم [[ایمان|ایمان]] خواهید آورد؟
  
اين داستان در آغاز شب چهاردهم [[ذى الحجه]] پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاد. و مدت آن نيز اندكى بيش نبود.
+
گفتند: آرى، و آن حضرت از خداى خود درخواست این معجزه را کرد و ناگهان همگى دیدند که ماه دو نیم شد به طورى که [[غار حرا|کوه حرا]] را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به هم چسبید و همانند اول گردید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله دوبار فرمود: «اشهدوا، اشهدوا» یعنى گواه باشید و بنگرید!
  
'''2- چگونگى ماجرا'''
+
مشرکین که این منظره را دیدند به جاى آن که به آن حضرت ایمان آورند گفتند! «سحرنا محمد» [[پیامبر اسلام|محمد]] ما را جادو کرد، و یا آن که گفتند: «سحر القمر، سحر القمر» ماه را جادو کرد!
  
در روايات مختلفى كه در تواريخ شيعه و اهل سنت از [[ابن عباس]] و [[انس بن مالك]] و ديگران نقل شده عموما گفته اند: اين معجزه بنا به درخواست جمعى از سران [[قريش]] و مشركان مانند [[ابوجهل]] و [[وليد بن مغيره]] و [[عاص بن وائل]] و ديگران انجام شد، بدين ترتيب كه آن ها در يكى از شب ها كه تمامى ماه در آسمان بود به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده و گفتند: اگر در ادعاى نبوت خود راستگو و صادق هستى دستور ده اين ماه دو نيم شود! رسول خدا صلی الله علیه و آله بدان ها گفت: اگر من اين كار را بكنم ايمان خواهيد آورد؟
+
برخى از آن ها گفتند: اگر شما را جادو کرده، مردم شهرهاى دیگر را که جادو نکرده! از آن ها بپرسید، و چون از مسافران و مردم شهرهاى دیگر پرسیدند آن ها نیز مشاهدات خود را در دو نیم شدن ماه بیان داشتند.<ref> بحارالانوار - ج ۱۷ - ص ۳۴۷ - ۳۶۳، سیره ابن کثیر - ج ۲ - ص ۱۱۳-۱۲۱.</ref>
  
گفتند: آرى، و آن حضرت از خداى خود درخواست اين معجزه را كرد و ناگهان همگى ديدند كه ماه دو نيم شد به طورى كه [[كوه حرا]] را در ميان آن ديدند و سپس ماه به هم آمد و دو نيمه آن به هم چسبيد و همانند اول گرديد، و رسول خدا صلی الله علیه و آله دوبار فرمود: «اشهدوا، اشهدوا» يعنى گواه باشيد و بنگريد!
+
و در پاره اى از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتاد، ولى برخى از شارحین [[حدیث|حدیث]] گفته اند: منظور از دو بار همان دو قسمت شدن ماه است نه این که این جریان دو بار اتفاق افتاده باشد.<ref> به صفحه ۳۵۰ از جلد ۱۷ بحار و پاورقى آن مراجعه شود.</ref>
  
مشركين كه اين منظره را ديدند به جاى آن كه به آن حضرت ايمان آورند گفتند! «سحرنا محمد» محمد ما را جادو كرد، و يا آن كه گفتند: «سحر القمر، سحر القمر» ماه را جادو كرد!
+
و البته مجموع روایاتى که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت می شود که در کتاب هاى حدیثى و اهل سنت مانند: [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزئل (کتاب)|تفسیر کشاف]]، [[تفسیر طبری (کتاب)|تفسیر طبری]]، سیرة النبویة ابن کثیر و «[[درالمنثور]]» [[سیوطى]] و در کتب شیعه مانند: [[الأمالی شیخ طوسی (کتاب)|امالی شیخ طوسی]]، [[تفسیر قمی (کتاب)|تفسیر قمی]]، [[التبیان (کتاب)|تفسیر تبیان]]، [[منهج الصادقین فی الزام المخالفین (کتاب)|تفسیر منهج الصادقین]]  و [[بحارالانوار]] و ... نقل شده.
 +
==اجماع و تواتر روایات شق القمر==
  
برخى از آن ها گفتند: اگر شما را جادو كرده مردم شهرهاى ديگر را كه جادو نكرده! از آن ها بپرسيد، و چون از مسافران و مردم شهرهاى ديگر پرسيدند آن ها نيز مشاهدات خود را در دو نيم شدن ماه بيان داشتند.-<ref> بحارالانوار - ج 17 - ص 347 - 363، [[سيره ابن كثير]] - ج 2 - ص 113-121.</ref>
+
عموم [[محدث|محدثین]] و علماى اسلامى درباره وقوع این [[معجزه]] از رسول خدا صلی الله علیه و آله ادعاى [[اجماع]] و [[خبر متواتر|تواتر]] روایات را کرده اند، چنانچه مرحوم [[شیخ طبرسی|طبرسى]] صاحب [[مجمع البیان]] از علماى [[شیعه|شیعه]] در مقام رد گفتار مخالف گفته: «المسلمین اجمعوا على ذلک فلا یعتد بخلاف من خالف فیه..<ref> مجمع البیان - ج ۹ - ص ۱۸۶.</ref> مسلمانان بر انجام این معجزه اجماع دارند و از این رو به گفتار مخالف اعتنائى نیست.
  
و در پاره اى از روايات آمده كه اين ماجرا دو بار اتفاق افتاد ولى برخى از شارحين حديث گفته اند: منظور از دو بار همان دو قسمت شدن ماه است نه اين كه اين جريان دو بار اتفاق افتاده باشد.-<ref> به صفحه 350 از جلد 17 بحار و پاورقى آن مراجعه شود.</ref> و البته مجموع رواياتى كه درباره اين معجزه وارد شده حدود بيست روايت مي شود كه در كتاب هاى حديثى شيعه و اهل سنت مانند [[بحارالانوار]] و [[سيرة النبوية]] [[ابن كثير]] و [[درالمنثور]] [[سيوطى]] و ديگران نقل شده.
+
و [[ابن شهر آشوب]] در [[مناقب ابن شهر آشوب (کتاب)|مناقب]] گوید: «اجمع المفسرون والمحدثون سوى عطاء والحسن والبلخى فى قوله (اقتربت الساعة...) انه اجتمع المشرکون... و آنگاه داستان را نقل کرده».<ref> بحارالانوار - ج ۱۷ - ص ۳۵۷.</ref>
  
'''3- گفتار بزرگان در مورد اجماع و تواتر روايات در اين باره'''
+
و از علماى [[اهل سنت]] نیز [[فخر رازى]] در تفسیر [[مفاتیح الغیب]] در تفسیر [[سوره قمر]] گوید: «المفسرون بأسرهم على ان المراد ان القمر حصل فیه الانشقاق...».<ref> مفاتیح الغیب - ج ۲۹ - ص ۲۸.</ref> مفسران همگى بر این عقیده اند که در ماه انشقاق پدید آمد و دو نیم شد... و سپس داستان را به همان گونه که ما نقل کردیم بیان مى کند.
  
عموم محدثين و علماى اسلامى درباره وقوع اين [[معجزه]] از رسول خدا صلی الله علیه و آله ادعاى اجماع و تواتر روايات را كرده اند چنانچه مرحوم طبرسى از علماى شيعه در مقام رد گفتار مخالف گفته: «المسلمين اجمعوا على ذلك فلا يعتد بخلاف من خالف فيه...»-<ref> [[مجمع البيان]] - ج 9 - ص 186.</ref> مسلمانان بر انجام اين معجزه اجماع دارند و از اين رو به گفتار مخالف اعتنائى نيست.
+
و از قاضى در شفاء نقل شده که گفته: «اجمع المفسرون و اهل السنة على وقوع الانشقاق».<ref> بحارالانوار - ج ۱۷ - ص ۳۴۹.</ref>
 
 
و [[ابن شهر آشوب]] در [[مناقب]] گويد: «اجمع المفسرون والمحدثون سوى عطاء والحسن والبلخى فى قوله (اقتربت الساعة...) انه اجتمع المشركون. و آنگاه داستان را نقل كرده».-<ref> بحارالانوار - ج 17 - ص 357.</ref>
 
 
 
و از علماى [[اهل سنت]] نيز [[فخر رازى]] در تفسير [[مفاتيح الغيب]] در تفسير [[سوره قمر]] گويد: «المفسرون باسرهم على ان المراد ان القمر حصل فيه الانشقاق...».-<ref> [[مفاتيح الغيب]] - ج 29 - ص 28.</ref>
 
 
 
مفسران همگى بر اين عقيده اند كه در ماه انشقاق پديد آمد و دو نيم شد... و سپس داستان را به همان گونه كه ما نقل كرديم بيان مى كند.
 
 
 
و از قاضى در شفاء نقل شده كه گفته: «اجمع المفسرون و اهل السنة على وقوع الانشقاق ».-<ref> بحارالانوار - ج 17 - ص 349.</ref>
 
 
   
 
   
چنان چه ابن كثير در [[سيرة النبوية]] گويد: «و قد اجمع المسلمون على وقوع ذلك فى زمنه عليه الصلاة والسلام و جاءت بذلك الاحاديث المتواترة من طرق متعددة تفيد القطع عند من احاط بها و نظر فيها».-<ref> [[سيرة النبوية]] - ج 2 - ص 114.</ref>
+
چنان چه ابن کثیر در سیرة النبویة گوید: «و قد اجمع المسلمون على وقوع ذلک فى زمنه علیه الصلاة والسلام و جاءت بذلک الاحادیث المتواترة من طرق متعددة تفید القطع عند من احاط بها و نظر فیها».<ref> سیرة النبویة - ج ۲ - ص ۱۱۴.</ref> مسلمانان اجماع بر وقوع آن در زمان آن حضرت دارند و حدیث هاى متواتره  نیز از طرق متعدده در این باره رسیده که براى هر کس که بدان ها احاطه داشته و در آن ها نظر افکنده موجب قطع خواهد شد.
  
مسلمانان اجماع بر وقوع آن در زمان آن حضرت دارند و [[حديث هاى متواتره ]] نيز از طرق متعدده در اين باره رسيده كه براى هر كس كه بدان ها احاطه داشته و در آن ها نظر افكنده موجب قطع خواهد شد.
+
و مرحوم [[علامه طباطبائى]] از دانشمندان و مفسران معاصر نیز فرموده: «آیة شق القمر بید النبى صلی الله علیه و آله بمکة قبل الهجرة باقتراح من المشرکین مما تسلمها المسلمون بلا ارتیاب منهم». معجزه شق القمر بدست رسول خدا صلی الله علیه و آله در [[مکه]] پیش از هجرت بنا به درخواست مشرکان از موضوعاتى است که مسلمان ها همگى وقوع آن را مسلم دانسته و تردیدى در آن نکرده اند.
  
و مرحوم [[علامه طباطبائى]] از دانشمندان و مفسران معاصر نيز فرموده: «آية شق القمر بيد النبى صلی الله علیه و آله بمكة قبل الهجرة باقتراح من المشركين مما تسلمها المسلمون بلا ارتياب منهم ».
+
و از دانشمندان معاصر [[اهل سنت]] نیز دکتر سعید بوطى  نویسنده کتاب فقه السیرة در این باره گوید: «و هذا امر متفق علیه بین العلماء انه قد وقع فى زمان النبى صلی الله علیه و آله و انه کان احدى المعجزات».<ref> فقه السیره - ص ۱۵۰.</ref> و این چیزى است که میان علماء مورد اتفاق است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده و یکى از معجزات اوست.  
 +
==دلیل شق القمر از قرآن کریم==
  
معجزه شق القمر بدست رسول خدا صلی الله علیه و آله در [[مكه]] پيش از هجرت بنا به درخواست مشركان از موضوعاتى است كه مسلمان ها همگى وقوع آن را مسلم دانسته و ترديدى در آن نكرده اند.  
+
به جز برخى معدود از اهل [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، همان گونه که در خلال بحث هاى گذشته گفته شد، عموم مفسران [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت]] گفته اند: آیه مبارکه: {{متن قرآن|«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ* وَإِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَیقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»}}<ref>[[سوره قمر]]/۱-۲.</ref> (قیامت نزدیک شد و ماه شکافت، و اگر معجزه اى ببینند روى بگردانند و گویند جادوئى است مستمر.) درباره همین معجزه شق القمر نازل شده و همان داستان را بازگو می کند که مشرکان درخواست چنین معجزه اى کردند و چون به وقوع پیوست روى گردانده و گفتند: جادوئى است مانند جادوهاى دیگر.
  
و از دانشمندان معاصر اهل سنت نيز [[دكتر سعيد بوطى ]] نويسنده [[كتاب فقه السيرة]] در اين باره گويد: «و هذا امر متفق عليه بين العلماء انه قد وقع فى زمان النبى صلی الله علیه و آله و انه كان احدى المعجزات ».-<ref> فقه السيره - ص 150.</ref>
+
تنها از [[حسن بصری|حسن]] و عطا و بلخى نقل شده که گفته اند: «انشق» در این جا به معناى «سینشق» است یعنى به زودى در [[قیامت]] ماه دو نیم خواهد شد و این که به لفظ ماضى آمده به خاطر این که محققا واقع خواهد شد، ولى این [[تفسیر قرآن|تفسیر]] به گفته [[علامه طباطبایى|علامه طباطبائى]] و دیگران بسیار بى پایه است و دلالت آیه بعدى که مى فرماید: {{متن قرآن|«وَإِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَیقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»}}، آن را رد مى کند، براى این که [[سیاق آیات|سیاق]] آن [[آیه|آیه]] روشن ترین شاهد است بر این که منظور از «آیت» [[معجزه]] به قول مطلق است، که شامل دو نیم کردن ماه هم می شود، یعنى حتى اگر دو نیم شدن ماه را هم ببینند می گویند سحرى است پشت سر هم، و معلوم است که روز قیامت روز پرده پوشى نیست، روزی است که همه حقایق ظهور مى کند، و در آن روز همه دربدر دنبال معرفت مى گردند، تا به آن پناهنده شوند. و معنا ندارد در چنین روزى هم بعد از دیدن «شق القمر» باز بگویند این سحرى است مستمر، پس هیچ چاره اى نیست جز این که بگوئیم شق القمر آیت و معجزه اى بوده که واقع شده، تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت کند، و چنین چیزى را ممکن است انکار کنند و بگویند سحر است.
  
و اين چيزى است كه ميان علماء مورد اتفاق است كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده و يكى از معجزات اوست. و اين بود نمونه هائى از گفتار علماء و محدثين شيعه و اهل سنت در اين باره، و از اين رو بهتر آنست كه از ذكر گفته هاى مخالفان صرفنظر كرده و به دنبال بخش بعدى برويم و انشاء الله تعالى در پايان مقاله به برخى از [[شبهات]] آن ها پاسخ خواهيم داد.
+
نظیر تفسیر مذکور در بى پایگى، گفتار بعضى دیگر است که گفته اند: کلمه «آیت» اشاره است به آن مطلبى که ریاضى دانان این عصر به آن پى برده اند، و آن اینست که کره ماه از زمین جدا شده، همان طور که خود زمین هم از خورشید جدا شده، پس جمله «وانشق القمر» اشاره است به یک حقیقت علمى، که در عصر نزول آیه کشف نشده بود، بعد از صدها قرن کشف شد.
  
'''4- دليلى از قرآن كريم'''
+
وجه بى پایگى این تفسیر اینست که در صورتى که گفتار ریاضى دانان صحیح باشد، آیه بعدى که مى فرماید: {{متن قرآن|«وَإِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَیقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»}} با آن نمى سازد، براى این که از احدى نقل نشده که گفته باشد خود ماه سحرى است مستمر. علاوه بر این که جدا شدن ماه از زمین اشتقاق است، و آن چه در آیه شریفه آمده انشقاق است، و انشقاق را جز به پاره شدن چیزى و دو نیم شدن آن اطلاق نمى کنند، و هرگز جدا شدن چیزى از چیز دیگر که قبلا با آن یکى بوده را انشقاق نمى گویند.
  
به جز برخى معدود از اهل تفسير همان گونه كه در خلال بحث هاى گذشته گفته شد: عموم مفسران شيعه و اهل سنت گفته اند: آيه مباركه: «اقتربت الساعة وانشق القمر، و ان يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمر».
+
و نظیر وجه بالا در بى پایگى، این وجه است که بعضى اختیار کرده گفته اند: انشقاق قمر به معناى برطرف شدن ظلمت شب هنگام طلوع آن است، و نیز این که بعضى دیگر گفته اند: انشقاق قمر کنایه است از ظهور امر و روشن شدن حق. البته این آیه خالى از این اشاره نیست، که انشقاق قمر یکى از لوازم نزدیکى ساعت قیامت است.
  
قيامت نزديك شد و ماه شكافت، و اگر معجزه اى ببينند روى بگردانند و گويند جادوئى است مستمر. درباره همين معجزه شق القمر نازل شده و همان داستان را بازگو مي كند كه مشركان درخواست چنين معجزه اى كردند و چون به وقوع پيوست روى گردانده و گفتند: جادوئى است مانند جادوهاى ديگر.
+
==پانویس==
 +
<references />
  
تنها از حسن و عطا و بلخى نقل شده كه گفته اند: «[[انشق ]]» در اين جا به معناى «[[سينشق ]]» است يعنى به زودى در [[قيامت]] ماه دو نيم خواهد شد و اين كه به لفظ ماضى آمده به خاطر اين كه محققا واقع خواهد شد، ولى اين تفسير به گفته علامه طباطبائى و ديگران بسيار بى پايه است و دلالت آيه بعدى كه مى فرمايد: «و ان يرو آية يعرضوا، و يقولوا سحر مستمر».
+
==منابع==
 
 
آن را رد مى كند براى اين كه سياق آن آيه روشن ترين شاهد است. بر اين كه منظور از «آيت » معجزه به قول مطلق است، كه شامل دو نيم كردن ماه هم مي شود، يعنى حتى اگر دو نيم شدن ماه را هم ببينند مي گويند سحرى است پشت سر هم، و معلوم است كه [[روز قيامت]] روز پرده پوشى نيست، روزيست كه همه حقايق ظهور مى كند، و در آن روز همه دربدر دنبال معرفت مى گردند، تا به آن پناهنده شوند.
 
 
 
و معنا ندارد در چنين روزى هم بعد از ديدن «شق القمر» باز بگويند اين سحرى است مستمر، پس هيچ چاره اى نيست جز اين كه بگوئيم شق القمر آيت و معجزه اى بوده، كه واقع شده، تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت كند، و چنين چيزى را ممكن است انكار كنند و بگويند سحر است.
 
 
 
نظير تفسير بالا در بى پايگى گفتار بعضى ديگر است كه گفته اند: كلمه «آيت » اشاره است به آن مطلبى كه رياضى دانان اين عصر به آن پى برده اند، و آن اينست كه كره ماه از زمين جدا شده، همان طور كه خود زمين هم از خورشيد جدا شده، پس جمله «[[وانشق القمر]]» اشاره است به يك حقيقت علمى، كه در عصر نزول آيه كشف نشده بود، بعد از صدها قرن كشف شد.
 
 
 
وجه بى پايگى اين تفسير اينست كه در صورتى كه گفتار رياضى دانان صحيح باشد آيه بعدى كه مى فرمايد: «و ان يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمر» با آن نمى سازد، براى اين كه از احدى نقل نشده كه گفته باشد خود ماه سحرى است مستمر.
 
 
 
علاوه بر اين كه جدا شدن ماه از زمين اشتقاق است، و آن چه در آيه شريفه آمده انشقاق است، و انشقاق را جز به پاره شدن چيزى و دو نيم شدن آن اطلاق نمى كنند، و هرگز جدا شدن چيزى از چيز ديگر كه قبلا با آن يكى بوده را انشقاق نمى گويند. و نظير وجه بالا در بى پايگى اين وجه است كه بعضى اختيار كرده گفته اند: انشقاق قمر به معناى برطرف شدن لمت شب هنگام طلوع آن است، و نيز اين كه بعضى ديگر گفته اند: انشقاق قمر كنايه است از ظهور امر و روشن شدن حق. البته اين آيه خالى از اين اشاره نيست، كه انشقاق قمر يكى از لوازم نزديكى ساعت است.
 
 
 
'''5- پاسخ از چند اشكال'''
 
 
 
يكى از اشكال هائى كه بر وقوع معجزه شق القمر شده و با معجزه [[معراج]] رسول خدا صلی الله علیه و آله نيز از اين جهت مشترك است اشكالى است كه سابق بر اين، روى [[فرضيه بطلميوس]] كه خرق و التيام را در افلاك محال مى دانستند كرده اند و خلاصه فرضيه آن ها اين بود كه افلاك را اجسامى بلورين مى دانستند و مجموعه آن ها را نيز نه فلك مى پنداشتند كه همانند ورقه هاى پياز روى هم قرار گرفته و ستارگان نيز هم چون گل ميخى بر آن ها چسبيده بود و حركت ستارگان را نيز با حركت افلاك مى گرفت.
 
 
 
يعنى هر فلكى حركتى داشت و قهرا با حركت فلك گل ميخى هم كه بر او چسبيده بود حركت مى كرد، و روى اين نظريه مى گفتند خرق و التيام - يعنى شكسته و بسته شدن - در آن ها محال است، و چون شق القمر - دو نيم شدن ماه - و هم چنين داستان معراج جسمانى رسول خدا مستلزم [[خرق و التيام در افلاك]] مي شد آن را منكر شده و يا دست به تاويل و توجيه در آن ها مى زدند، غافل ازآن كه قرن ها قبل از جا افتادن اين نظريه غلط، [[قرآن كريم]] آن را مردود دانسته و پنبه افلاك پوسته پيازى را زده است، آن جا كه درباره خورشيد و ماه و فلك گويد: «والشمس تجرى لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم، والقمر قدرناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم، لاالشمس ينبغى لها ان تدرك القمر و لا الليل سابق النهار و كل فى فلك يسبحون ». ([[سوره يس]] آيه 38-40)
 
 
 
كه اولا حركت و جريان را به خود خورشيد و ماه نسبت مي دهد، و ثانيا «فلك » را مدار آن ها دانسته و ثالثا حركت آن ها را در اين مدار به صورت «شنا» و شناورى بيان فرموده، و فضاى آسمان بى انتها را به صورت درياى بيكرانى ترسيم فرموده كه اين ستارگان همچون ماهيان در آن شناورى مي كنند.
 
 
 
و علم و كشفيات و اختراعات جديد و سفينه هاى فضائى و موشك ها و آپولوها و لوناها نيز اين حقيقت قرآن را به اثبات رسانيد، و بر [[هيئت بطلميوسى]] خط بطلان كشيده و در زواياى تاريخ دفن كرد. و يا اين آيه كه در [[سوره فصلت]] (آيه 11) آمده كه مى فرمايد: «ثم استوى الى السماء و هى دخان » كه آسمان را همانند دودى دانسته، و آيات ديگر كه جاى ذكر آن ها نيست.
 
 
 
اشكال ديگرى كه برخى به اين معجزه كرده اند اينست كه اگراين طور كه مي گويند قرص ماه دو نيم شده باشد بايد تمام مردم دنيا ديده باشند، و رصد بندان شرق و غرب عالم اين حادثه را در رصدخانه خود ضبط كرده باشند، چون اين از عجيب ترين آيات آسمانى است، و تاريخ تا آن جا كه در دست است و همچنين كتب علمى هيئت و نجوم كه از اوضاع آسمانى بحث مى كند نظيرى براى آن سراغ ندارد، و قطعا اگر چنين حادثه اى رخ داده بود اهل بحث كمال دقت و اعتناء در شنيدن و نقل آن را بكار مى بردند، و مى بينيم كه نه در تاريخ از آن خبرى هست و نه در كتب علمى اثرى از آن ديده مى شود؟
 
 
 
پاسخى كه از اين اعتراض داده اند خلاصه اش اين است كه گفته اند: اولا ممكن است مردم آن شب از اين حادثه غفلت كرده باشند، زيرا چه بسيار حوادث جوى و زمينى رخ مى دهد كه مردم از آن غافلند، و اين طور نيست كه هر حادثه اى رخ دهد مردم بفهمند، و آن را نزد خود محفوظ نگه داشته، پشت به پشت و سينه به سينه تا عصر ما به يكديگر منتقل كنند.
 
 
 
و ثانيا سرزمين [[حجاز]] و اطراف آن از شهرهاى عرب غيره رصدخانه اى نداشتند، تا حوادث جوى را ضبط كند، رصدخانه هائى كه در آن ايام به فرضى كه بوده باشد در شرق در هند، و در مغرب در [[روم]] و [[يونان]] و غيره بوده، در حالي كه تاريخ از وجود چنين رصدخانه هائى در اين نواحى و در ايام وقوع حادثه هم خبر نداده و اين جريان به طوري كه در بعضى از روايات آمده در اوائل شب چهاردهم [[ذى الحجه]] [[سال هشتم بعثت ]] يعنى پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاده.
 
 
 
علاوه بر اين كه بلاد مغرب كه اعتنائى به اين گونه مسائل داشته اند (البته اگر در آن تاريخ چنين اعتنائى داشته بودند) با مكه اختلاف افق داشته اند، اختلاف زمانى زيادي كه باعث مي شد آن بلاد جريان را نبينند، چون به طوري كه در بعضى از روايات آمده قرص ماه در آن شب تمام بوده، و در حوالى غروب خورشيد و اوائل طلوع ماه اتفاق افتاده، و ميانه انشقاق ماه و دوباره متصل شدن آن زمانى اندك فاصله شده است، ممكن است مردم آن بلاد وقتى متوجه ماه شده اند كه اتصال يافته بوده.
 
 
 
از اين هم كه بگذريم، ملت هاى غير مسلمان يعنى اهل [[كليسا]] و [[بتخانه]] را در امور دينى و مخصوصا حوادثى كه به نفع اسلام باشد متهم و مغرض مى دانيم، و چه بسيار حوادث مهم تر از اين را ناديده گرفته و نقل نكرده اند.
 
 
 
اشكال ديگرى هم برخى با استناد به پاره اى از آيات كريمه قرآنى كرده اند كه مرحوم [[علامه طباطبائى]] در ذيل همين آيات [[سوره قمر]] نقل كرده و جواب كافى و شافى به آن داده به تفصيلى كه هر كه خواهد به [[تفسيرالميزان]] آن مرحوم مراجعه نمايد.
 
 
 
و به طور كلى در پاسخ اين گونه اعتراضات و شبهات بايد بگوئيم: ما وقتى مسئله [[نبوت]] را پذيرفتيم و به «غيب » ايمان آورده و معجزه را قبول كرديم ديگر جائى براى بحث و رد و ايراد و تاويل و توجيه باقى نمى ماند، مگر با كدام تجزيه و تحليل مادى مسئله شكافتن سنگ سخت با ضربه چوب و بيرون آمدن دوازده چشمه آب گوارا قابل توجيه است-<ref> «و اوحينا الى موسى اذا استسقى قومه ان اضرب بعصاك الحجر، فانبجست منه اثنتا عشرة عينا...». ([[سوره اعراف]]-آيه 160)</ref>
 
، و با كدام حساب ظاهرى حاضر كردن [[تخت بلقيس]] در يك چشم بر هم زدن از صنعا به [[بيت المقدس]] قابل درك و قبول است-<ref> «قال الذي عنده علم من الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك...». ([[سوره نمل]]-آيه 40)</ref>
 
، و با كدام وسيله اى - جز معجزه - مي توان عصاى چوبى را به اژدهائى بزرگ «[[ثعبان مبين ]]» تبديل نمود-<ref> «فالقى عصاه فاذا هي ثعبان مبين ». ([[سوره شعراء]]-آيه 32)</ref>، و يا با زدن همان عصاى چوبين بدر يا مي توان آن را شكافت، و دوازده شكاف در آن پديدار كرد،-<ref> به آيات مباركه [[سوره بقره]] - آيه 50 و [[سوره طه]] - آيه 77 و سوره شعراء - آيه 63 و [[سوره دخان]] -آيه 24 مراجعه شود.</ref> و لشكرى عظيم را از آن دريا عبور داد.
 
 
 
اين ها و امثال اين ها معجزاتى است كه در [[قرآن كريم]] آمده و روايات صحيحه اثبات آن ها را تضمين كرده كه از آن جمله است معجزه [[معراج]] جسمانى و «شق القمر» و در برابر آن ها نمى توان با تئوري ها و فرضيه هائى هم چون «[[محال بودن خرق و التيام در افلاك ]]» و [[هيئت بطلميوسى]] كه سال ها و قرن ها به عنوان يك قانون مسلم علم هيئت مورد قبول دانشمندان بوده و امروزه بطلان آن به اثبات رسيده و به صورت مضحكه اى درآمده دست به تاويل و توجيه اين آيات و روايات زد، چنان چه برخى در گذشته و يا امروز متاسفانه اين كار را كرده اند.
 
 
 
و اساس اين توجيهات و تاويلات آن است كه ظاهرا اينان معناى صحيح «[[نبوت ]]» و «[[وحى ]]» و ارتباط انبيا را با عالم غيب و حقيقت جهان هستى ندانسته و يا همه را خواسته اند با فكر مادى و عقل ناقص خود فهميده و تجزيه و تحليل كنند، و قدرت لايزال و بى انتهاى آفريدگار جهان را از ياد برده اند و در نتيجه به چنين تاويلاتى دست زده اند وگرنه به گفته «[[ويليام جونز]]»-<ref> . [[فقه السيره]] - ص 150-151.</ref>:
 
 
 
آن قدرت بزرگى كه اين عالم را آفريد از اين كه چيزى از آن كم كند يا چيزى بر آن بيفزايد عاجز و ناتوان نخواهد بود!
 
 
 
و به گفته آن دانشمند ديگر اسلامى «[[دكتر محمد سعيد بوطى ]]»-<ref> همان.</ref> اطراف وجود ما و بلكه خود وجودمان را همه گونه معجزه اى فرا گرفته ولى به خاطر انس و الفتى كه ما به آن ها پيدا كرده ايم براى ما عادى شده و آن ها را معمولى مى دانيم در صورتي كه در حقيقت هر كدام معجزه و يا معجزاتى شگفت انگيز است.
 
 
 
مگر اين ستارگان بى شمار، و حركت اين افلاك، و قانون جاذبه زمين و يا ستارگان ديگر، و حركت ماه و خورشيد، و اين نظم دقيق و حساب شده، و خلقت اين همه موجودات ريز و درشت بلكه خلقت خود انسان - كه آن دانشمندان بزرگ او را موجود ناشناخته ناميده - و گردش خون در بدن، مسئله [[روح]]، و مسئله [[مرگ]] و حيات، و هزاران مسئله پيچيده و مرموز ديگرى كه در وجود انسان و خلقت حيوانات و موجودات ديگر به كار رفته و موجود است معجزه نيست!
 
  
با اندكى تامل و دقت انسان به اعجاز همگى پى برده و همه را معجزه مي داند ولى از آن جا كه مانوس و مالوف بوده براى ما صورت عادى پيدا كرده و از حالت اعجازى آن ها غافل شده ايم.
+
*هاشم رسولى محلاتی، درس هایى از تاریخ تحلیلى اسلام، جلد ۳، صفحه ۲۴۷.
  
'''يك تذكر پايانى'''
+
*مهدی جنّتی، شق القمر، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: ۱۲ بهمن ماه ۱۳۹۲.
  
همان گونه كه گفتيم: در مسئله [[معراج]] و شق القمر هر چه را براى ما از نظر قرآن و حديث صحيح به اثبات رسيده مى پذيريم، و اما پاره اى از روايات غير صحيح و به اصطلاح «شاذ» را كه در كتاب ها ديده مى شود، مانند آن كه در مسئله شق القمر نقل شده كه ماه به دو نيم شد و به گريبان رسول خدا رفت و سپس نيمى از آستين راست و نيمى از آستين چپ آن حضرت خارج شد و دوباره به آسمان رفت و به يكديگر چسبيد نمى پذيريم و بلكه اين گونه نقل ها را مجعول مى دانيم. و به گفته [[ابن كثير]] اين گفته برخى قصه پردازانى است كه هيچ اصلى ندارد و دروغى آشكار است كه صحت ندارد.-<ref> سيره النبويه [[ابن كثير]] - ج 2 - ص 120-121.</ref>
+
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 
 
و يا پاره اى از خصوصيات و رواياتى كه در داستان معراج و مشاهدات رسول خدا صلى الله عليه و آله در آسمان ها و [[بهشت]] و [[دوزخ]] آمده و روايت صحيح و نقل معتبرى آن را تاييد نكرده ما نمى پذيريم و اصرارى هم به قبول آن نداريم.
 
 
 
نويسنده تفسير «کاشف» گفت: طبق مطالعاتي که بر روي تحقيقات سازمان ناسا در اين رابطه انجام داده‌ام متوجه شده‌ام که آن‌ ها سه نوع شکاف را در روي کره ماه شناسايي کرده‌اند؛ اول شکاف‌ هاي دايره‌اي که توسط ريزش سنگ‌ هاي آسماني به وجود آمده است، دوم شکاف‌ هاي مارپيچ و سوم شکاف‌ هاي کمربندي، آن‌ ها در بررسي اين شکاف‌ ها براي هر کدام از دو شکاف اوليه دلايلي را يافته‌اند اما در رابطه با شکاف کمربندي به پاسخي علمي دست نيافته‌اند؛ زيرا اين امر معجزه و از امور خرق عادت است.
 
 
 
==پانویس==
 
<references/>
 
 
 
==منابع==
 
هاشم رسولى محلاتی، درس هايى از تاريخ تحليلى اسلام، جلد 3، صفحه 247.
 
  
 
[[رده:معجزات پیامبر]]
 
[[رده:معجزات پیامبر]]
 +
[[رده:پیامبر اکرم از بعثت تا رحلت]]
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
  
[[رده:پیامبر اکرم از بعثت تا رحلت]]
+
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= متوسط
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۲


معجزه «شقّ القمر» (شکافته شدن ماه)، یکی از معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که پیش از هجرت، در مکه و بنا به درخواست مشرکان صورت گرفت. این جریان با اندکی اختلاف، در کتب مختلف شیعه و سنی آمده است.

معجزه شق القمر

تاریخ وقوع این معجزه

در این که این معجزه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و در مکه انجام شده اختلافى در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئله اجماعى است، ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایات و کتاب ها به چشم مى خورد.

از شیخ طبرسى در اعلام الورى و راوندى در خرائج نقل شده که گفته اند این داستان در سال هاى اول بعثت اتفاق افتاد،[۱] ولى مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده که این ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد[۲] و در یک جا از پاره اى روایات نقل کرده که: این داستان در آغاز شب چهاردهم ذى الحجه پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاد و مدت آن نیز اندکى بیش نبود.

چگونگى ماجرا

در روایات مختلفى که در تواریخ شیعه و اهل سنت عموما از ابن عباس و انس بن مالک و دیگران نقل شده گفته اند: این معجزه بنا به درخواست جمعى از سران قریش و مشرکان مانند ابوجهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد، بدین ترتیب که آن ها در یکى از شب ها که تمامى ماه در آسمان بود به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده و گفتند: اگر در ادعاى نبوت خود راستگو و صادق هستى، دستور ده این ماه دو نیم شود! رسول خدا صلی الله علیه و آله بدان ها گفت: اگر من این کار را بکنم ایمان خواهید آورد؟

گفتند: آرى، و آن حضرت از خداى خود درخواست این معجزه را کرد و ناگهان همگى دیدند که ماه دو نیم شد به طورى که کوه حرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به هم چسبید و همانند اول گردید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله دوبار فرمود: «اشهدوا، اشهدوا» یعنى گواه باشید و بنگرید!

مشرکین که این منظره را دیدند به جاى آن که به آن حضرت ایمان آورند گفتند! «سحرنا محمد» محمد ما را جادو کرد، و یا آن که گفتند: «سحر القمر، سحر القمر» ماه را جادو کرد!

برخى از آن ها گفتند: اگر شما را جادو کرده، مردم شهرهاى دیگر را که جادو نکرده! از آن ها بپرسید، و چون از مسافران و مردم شهرهاى دیگر پرسیدند آن ها نیز مشاهدات خود را در دو نیم شدن ماه بیان داشتند.[۳]

و در پاره اى از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتاد، ولى برخى از شارحین حدیث گفته اند: منظور از دو بار همان دو قسمت شدن ماه است نه این که این جریان دو بار اتفاق افتاده باشد.[۴]

و البته مجموع روایاتى که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت می شود که در کتاب هاى حدیثى و اهل سنت مانند: تفسیر کشاف، تفسیر طبری، سیرة النبویة ابن کثیر و «درالمنثور» سیوطى و در کتب شیعه مانند: امالی شیخ طوسی، تفسیر قمی، تفسیر تبیان، تفسیر منهج الصادقین و بحارالانوار و ... نقل شده.

اجماع و تواتر روایات شق القمر

عموم محدثین و علماى اسلامى درباره وقوع این معجزه از رسول خدا صلی الله علیه و آله ادعاى اجماع و تواتر روایات را کرده اند، چنانچه مرحوم طبرسى صاحب مجمع البیان از علماى شیعه در مقام رد گفتار مخالف گفته: «المسلمین اجمعوا على ذلک فلا یعتد بخلاف من خالف فیه...»[۵] مسلمانان بر انجام این معجزه اجماع دارند و از این رو به گفتار مخالف اعتنائى نیست.

و ابن شهر آشوب در مناقب گوید: «اجمع المفسرون والمحدثون سوى عطاء والحسن والبلخى فى قوله (اقتربت الساعة...) انه اجتمع المشرکون... و آنگاه داستان را نقل کرده».[۶]

و از علماى اهل سنت نیز فخر رازى در تفسیر مفاتیح الغیب در تفسیر سوره قمر گوید: «المفسرون بأسرهم على ان المراد ان القمر حصل فیه الانشقاق...».[۷] مفسران همگى بر این عقیده اند که در ماه انشقاق پدید آمد و دو نیم شد... و سپس داستان را به همان گونه که ما نقل کردیم بیان مى کند.

و از قاضى در شفاء نقل شده که گفته: «اجمع المفسرون و اهل السنة على وقوع الانشقاق».[۸]

چنان چه ابن کثیر در سیرة النبویة گوید: «و قد اجمع المسلمون على وقوع ذلک فى زمنه علیه الصلاة والسلام و جاءت بذلک الاحادیث المتواترة من طرق متعددة تفید القطع عند من احاط بها و نظر فیها».[۹] مسلمانان اجماع بر وقوع آن در زمان آن حضرت دارند و حدیث هاى متواتره نیز از طرق متعدده در این باره رسیده که براى هر کس که بدان ها احاطه داشته و در آن ها نظر افکنده موجب قطع خواهد شد.

و مرحوم علامه طباطبائى از دانشمندان و مفسران معاصر نیز فرموده: «آیة شق القمر بید النبى صلی الله علیه و آله بمکة قبل الهجرة باقتراح من المشرکین مما تسلمها المسلمون بلا ارتیاب منهم». معجزه شق القمر بدست رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه پیش از هجرت بنا به درخواست مشرکان از موضوعاتى است که مسلمان ها همگى وقوع آن را مسلم دانسته و تردیدى در آن نکرده اند.

و از دانشمندان معاصر اهل سنت نیز دکتر سعید بوطى نویسنده کتاب فقه السیرة در این باره گوید: «و هذا امر متفق علیه بین العلماء انه قد وقع فى زمان النبى صلی الله علیه و آله و انه کان احدى المعجزات».[۱۰] و این چیزى است که میان علماء مورد اتفاق است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده و یکى از معجزات اوست.

دلیل شق القمر از قرآن کریم

به جز برخى معدود از اهل تفسیر، همان گونه که در خلال بحث هاى گذشته گفته شد، عموم مفسران شیعه و اهل سنت گفته اند: آیه مبارکه: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ* وَإِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَیقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»[۱۱] (قیامت نزدیک شد و ماه شکافت، و اگر معجزه اى ببینند روى بگردانند و گویند جادوئى است مستمر.) درباره همین معجزه شق القمر نازل شده و همان داستان را بازگو می کند که مشرکان درخواست چنین معجزه اى کردند و چون به وقوع پیوست روى گردانده و گفتند: جادوئى است مانند جادوهاى دیگر.

تنها از حسن و عطا و بلخى نقل شده که گفته اند: «انشق» در این جا به معناى «سینشق» است یعنى به زودى در قیامت ماه دو نیم خواهد شد و این که به لفظ ماضى آمده به خاطر این که محققا واقع خواهد شد، ولى این تفسیر به گفته علامه طباطبائى و دیگران بسیار بى پایه است و دلالت آیه بعدى که مى فرماید: «وَإِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَیقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»، آن را رد مى کند، براى این که سیاق آن آیه روشن ترین شاهد است بر این که منظور از «آیت» معجزه به قول مطلق است، که شامل دو نیم کردن ماه هم می شود، یعنى حتى اگر دو نیم شدن ماه را هم ببینند می گویند سحرى است پشت سر هم، و معلوم است که روز قیامت روز پرده پوشى نیست، روزی است که همه حقایق ظهور مى کند، و در آن روز همه دربدر دنبال معرفت مى گردند، تا به آن پناهنده شوند. و معنا ندارد در چنین روزى هم بعد از دیدن «شق القمر» باز بگویند این سحرى است مستمر، پس هیچ چاره اى نیست جز این که بگوئیم شق القمر آیت و معجزه اى بوده که واقع شده، تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت کند، و چنین چیزى را ممکن است انکار کنند و بگویند سحر است.

نظیر تفسیر مذکور در بى پایگى، گفتار بعضى دیگر است که گفته اند: کلمه «آیت» اشاره است به آن مطلبى که ریاضى دانان این عصر به آن پى برده اند، و آن اینست که کره ماه از زمین جدا شده، همان طور که خود زمین هم از خورشید جدا شده، پس جمله «وانشق القمر» اشاره است به یک حقیقت علمى، که در عصر نزول آیه کشف نشده بود، بعد از صدها قرن کشف شد.

وجه بى پایگى این تفسیر اینست که در صورتى که گفتار ریاضى دانان صحیح باشد، آیه بعدى که مى فرماید: «وَإِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَیقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» با آن نمى سازد، براى این که از احدى نقل نشده که گفته باشد خود ماه سحرى است مستمر. علاوه بر این که جدا شدن ماه از زمین اشتقاق است، و آن چه در آیه شریفه آمده انشقاق است، و انشقاق را جز به پاره شدن چیزى و دو نیم شدن آن اطلاق نمى کنند، و هرگز جدا شدن چیزى از چیز دیگر که قبلا با آن یکى بوده را انشقاق نمى گویند.

و نظیر وجه بالا در بى پایگى، این وجه است که بعضى اختیار کرده گفته اند: انشقاق قمر به معناى برطرف شدن ظلمت شب هنگام طلوع آن است، و نیز این که بعضى دیگر گفته اند: انشقاق قمر کنایه است از ظهور امر و روشن شدن حق. البته این آیه خالى از این اشاره نیست، که انشقاق قمر یکى از لوازم نزدیکى ساعت قیامت است.

پانویس

  1. بحارالانوار - ج ۱۷ - ص ۳۵۴ و ۳۵۷.
  2. المیزان - ج ۱۹ - ص ۶۹ و ۷۲.
  3. بحارالانوار - ج ۱۷ - ص ۳۴۷ - ۳۶۳، سیره ابن کثیر - ج ۲ - ص ۱۱۳-۱۲۱.
  4. به صفحه ۳۵۰ از جلد ۱۷ بحار و پاورقى آن مراجعه شود.
  5. مجمع البیان - ج ۹ - ص ۱۸۶.
  6. بحارالانوار - ج ۱۷ - ص ۳۵۷.
  7. مفاتیح الغیب - ج ۲۹ - ص ۲۸.
  8. بحارالانوار - ج ۱۷ - ص ۳۴۹.
  9. سیرة النبویة - ج ۲ - ص ۱۱۴.
  10. فقه السیره - ص ۱۵۰.
  11. سوره قمر/۱-۲.

منابع

  • هاشم رسولى محلاتی، درس هایى از تاریخ تحلیلى اسلام، جلد ۳، صفحه ۲۴۷.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام