التفسیر الکبیر (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از مفاتيح الغيب)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
التفسير الكبير (فخر رازی).jpg
نویسنده فخرالدين رازى
موضوع تفسیر اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد ۳۲

«مفاتیح الغیب» معروف به «التفسیر الکبیر»، تألیف فخرالدین رازى (م، ۶۰۶ ق)، متکلم و مفسر اشعرى قرن هفتم هجری است. تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى و ادبى است. در تفسیر کبیر که از تفاسیر کلامى بشمار مى‌رود، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى اشاعره، معتزله، کرامیه و برخى فرق دیگر ملاحظه کرد.

مؤلف

محمد بن عمر فخر رازی (۵۴۳-۶۰۶ ق) متکلم، فقیه و مفسر اهل سنت ایرانی است. وی در فروع دین، شافعی مذهب و در اصول عقاید کلامی، پیرو مذهب اشعری بود، و با این وصف با علمای هم کیش خود همیشه در مجادله و مناظره بوده است.

فخر دارای در عصر خود از بزرگترین علما و حکمای اسلام بوده و در علوم مختلف فلسفه، کلام، ریاضیات و فقه و اصول، تفسیر قرآن و ادبیات، صاحب نظر و صاحب تألیف بود. معروفترین اثر او کتاب تفسیری «مفاتیح الغیب» است. برخی دیگر از آثار او عبارتند از: نهایة العقول، المحصول فی علم الاصول، الملخص فی الحکمه، مباحث المشرقیه، لباب الاشاره فی شرح اشارات، المطالب العالیه فی الحکمه، الاربعین فی اصول الدین، الجامع الکبیر فی الطب، تفسیر اسما الحسنی، الرساله الکمالیه، الطریقه فی الجدل.

معرفی کتاب

«تفسیر کبیر» مهمترین و جامعترین اثر فخر رازى و یکى از چند تفسیر مهم و برجسته قرآن کریم به زبان عربى است. این کتاب به سبب حجم بسیارش به «تفسیر کبیر» مشهور شده، ولى نام اصلى آن «مفاتیح الغیب» است.

یکى از دلایل شهرت و اعتبار تفسیر کبیر، تأثیر آن بر تفاسیر بعدى است. برخى از مفسرانى که از محتواى تفسیر کبیر و روش آن استفاده کرده یا تأثیر پذیرفته‌اند، عبارت‌اند از: نیشابورى در غرائب القرآن، بیضاوى در انوار التنزیل، آلوسى در روح المعانى، علامه طباطبائى در المیزان و محمد رشید رضا در المنار.

درباره تاریخ آغاز و پایان نگارش این تفسیر، تنها بر اساس اطلاعات پراکنده‌اى که در آخر برخى سوره‌ها آمده مى‌توان سخن گفت. نخستین تاریخى که فخر رازى به آن اشاره کرده، اول ربیع الاول ۵۹۵ ق. است که در پایان سوره آل عمران آمده است. بر این اساس وى تفسیر خود را قبل از ۵۹۵ آغاز کرده است. آخرین تاریخ نیز در پایان سوره احقاف ذکر شده که چهارشنبه ۲۰ ذی الحجّه ۶۰۳ ق. است.

فخر رازى، بر خلاف زمخشرى، که هدف از تفسیرش دفاع از آموزه‌هاى معتزلى است، بصراحت به انگیزه و هدف خود در نگارش این تفسیر اشاره‌اى نکرده ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب کلامى ابو الحسن اشعرى (متوفى ۳۳۴) و رد آراى مخالفان وى، بویژه معتزله، پرداخته است.

تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غیره است و همین ویژگى آن را دایرةالمعارف گونه کرده است. این گستردگى و اطناب تفسیر فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد که وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسیر، اشتمال تفسیر کبیر بر این حجم مطالب متنوع، از اهمیت تفسیرى آن کاسته است. به گفته ابوحیان غرناطى، (مفسر قرن هشتم)، در تفسیر فخر رازى مطالبى هست که در عالم تفسیر نیازى به آنها نیست. ابن تیمیه نیز آن را تفسیرى دانسته که در آن، جز تفسیر از هر موضوعى سخنى یافت مى‌شود. به عقیده سیوطى، این تفسیر مملو از سخنان حکما و فلاسفه است و بحثهاى تفسیرى‌اش بى‌ارتباط با آیات است. ابن خلّکان نیز مى‌گوید که در آن مطالب غریب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبکى در وصف این کتاب گفته است که در آن همه چیز، از جمله تفسیر، وجود دارد.

عده‌اى نیز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند که تفسیر کبیر از این جهت عیوب فراوانى دارد، از جمله ابوشامه مقدسى (متوفى ۶۶۵) معتقد است که فخر رازى در تفسیر خود شبهات جدّى مخالفان اسلام و اهل سنّت را به بهترین شکل مطرح کرده، ولى از حل آنها در نهایت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفته شرف الدین نصیبى، استاد و شیخ او سراج الدین سرمیاحى مغربى در کتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بیان معایب و نقاط ضعف تفسیر فخر رازى پرداخته است. اقبال لاهورى نیز تفسیر فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است.

در دفاع از فخر رازى پاسخهایى نیز داده‌اند، از جمله گفته‌اند که امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان، بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گیرى واداشته است. خود فخر رازى نیز در ابتداى تفسیر کبیر، دلیل تفصیل و تنوع مطالب کتاب را بیان کرده و به خرده گیران پاسخ داده و مى‌گوید: زمانى گفته بودم که مى‌توان از فواید و نفایس سوره حمد، ده هزار مسئله استنباط کرد، برخى از حسودان و جاهلان و دشمنان قیاس به نفس کرده، این سخن مرا باور نکردند و آن را انکار نمودند، لذا هنگامى که شروع به نگارش این کتاب کردم، براى اثبات اینکه چنین چیزى ممکن است، این مقدمه (تفسیر تفصیلى سوره حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى دیگرى از تفسیر، انگیزه‌اش را در تنوع و تفصیل مطالب، تقویت دین و القاى یقین و برطرف کردن شک و شبهه‌ها و از بین بردن نا آگاهى ذکر کرده است.

اما درباره اینکه تمامى تفسیر کبیر را خود فخر رازى نوشته یا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد؛ یک نظر این است که فخر رازى، خود، تفسیرش را به اتمام رسانده است، زیرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسیر کبیر نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به میان نیاورده‌اند. گروهى دیگر مانند ابن خلکان، بخشى از تفسیر کبیر را تألیف فخر رازى دانسته و براى اثبات نظرشان به خود تفسیر کبیر استناد کرده‌اند، از جمله ذیل آیه «جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (واقعه: ۲۴) که آمده است: «المسألة الاولى الاصولیة، ذکرها الامام فخرالدین رحمه اللّه فى مواضع کثیرة و نحن نذکر بعضها». این عبارت به روشنى گواه است بر اینکه فخر رازى در تفسیرش به این جا نرسیده بوده و این بخش از تفسیر کبیر را کس دیگرى نوشته است. به گفته ابن حجر عسقلانى، تکمیل کننده تفسیر کبیر، احمد بن محمد بن مکى قمولى (متوفى ۷۲۵) بوده است. حاجى خلیفه نوشته است که قمولى و شهاب الدین بن خلیل خویى (متوفى ۶۳۱) تفسیر فخر رازى را تکمیل کرده‌اند. ذهبى معتقد است که بعد از فخر رازى، خویى شروع به تکمیل تفسیر کبیر کرد ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. به این ترتیب، مسلّم شده که فخرالدین رازى خود تفسیرش را به پایان نرسانده ولى مشخص نیست تا کجاى آن را نوشته است. به عقیده ذهبى از ابتدا تا تفسیر سوره انبیاء، و به گفته خرمشاهى تا سوره فتح اثر فخر رازى است. در نسخه خطى از تفسیر کبیر آمده که از بعد از تفسیر سوره عنکبوت تألیف خویى است.

روش تفسیر

فخر رازى تفسیر هر سوره را با ذکر نام آن، محل نزول، تعداد آیات و اقوال مربوط به آن آغاز کرده، سپس با ذکر یک یا دو یا چند آیه از آن سوره، توضیح کوتاهى درباره مناسبت آنها با آیات قبلى داده است. سپس، چنانچه روایتی از پیامبر اکرم (ص)، صحابه یا تابعین درباره آیات وجود داشته، آنها را بررسى کرده، یا به ذکر مسائلى چون ناسخ و منسوخ یا شرح مصطلحات حدیثى (مانند متواتر و خبر واحد و جرح و تعدیل) پرداخته، آنگاه آیه یا آیات مورد نظر را به کوچکترین اجزاى مفهومى، تجزیه کرده و تحت عناوینى چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و ...، از ابعاد مختلف کلامى و فلسفى و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اینها به بررسى و تفسیر آنها پرداخته و در پایان، نظر خود را بیان نموده است. این بحثهاى تفصیلى و پرداختن به ابعاد گوناگون یک مسئله، از ویژگیهاى بارز و منحصر به فرد تفسیر کبیر است.

تفسیر کبیر را از نظر روش، در شمار تفاسیر عقلى و کلامى آورده‌اند. محمدحسین ذهبى آن را از نوع تفسیر به رأى جائز دانسته است. علامه طباطبائى نیز از طرفى این تفسیر را تفسیرى کلامى ذکر کرده و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است. هر چند تفسیر فخر رازى پر از مباحث کلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسیرى کلامى یا فلسفى نبوده است، زیرا در تفسیر خود به این نکته اشاره‌اى نکرده و در وصیتنامه‌اش مى‌نویسد که هیچیک از این روشهاى فلسفى و کلامى در کنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند.

با توجه به اینکه محور غالب مباحث کلامى، آیات قرآن کریم بوده است، در تفسیر کبیر که صبغه‌اى کلامى دارد، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى اشاعره، معتزله، کرامیه و برخى فرق دیگر ملاحظه کرد و به یک دوره کامل از مباحث کلامى دست یافت. برخى از مباحث کلامى-فلسفى که فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اینکه آیا در شناخت او نظر و استدلال جائز است یا نه، ایمان و اسلام، تفاوت میان این دو و ارکان ایمان، کلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن، رؤیت خداوند، عدل الهى، جبر و اختیار و قضا و قدر، حدوث و قدم عالم، اعجاز قرآن، اراده خداوند، مفهوم استواى خداوند بر عرش، تجسیم، تثلیث، معاد، عصمت انبیا، شفاعت پیامبر اکرم، عقیده شیعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن، بیان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با این توضیح که بر خلاف نظر شیعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است، نه یک نفر.

از آراى خاص تفسیرى رازى، اعتقاد به نبودن واژه‌هاى دخیل و غیر عربى در قرآن است. همچنین وى به نقل روایات اسباب نزول و ذکر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است.

غلبه صبغه کلامى-عقلى در تفسیر کبیر مانع از این نشده است که فخر رازى در مواردى، از شیوه تفسیر قرآن به قرآن، در تفسیر آیات کریمه استفاده کند، ولى با وجود اشاراتى که به احادیث پیامبر اکرم و امامان شیعه کرده و روایاتى که از صحابه و تابعین آورده، در تفسیر خود اعتماد اندکى به احادیث داشته است. گفته مى‌شود که او در نقل احادیث به شیوه‌اى که در عصر او معمول بوده، سلسله سند حدیث را ذکر نکرده و نیز احادیثى را که بسیارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون زمخشرى و طبرسى، در فضائل سوره‌ها و ثواب قرائت آنها نقل مى‌کنند، نیاورده است. همچنین در تفسیر کبیر استفاده از روایاتى که از اسرائیلیات شمرده مى‌شوند، بسیار اندک است.

تفسیر فخر رازى با وجود صبغه کلامى، از اشارات صوفیانه خالى نیست و در تفسیر برخى آیات به ذکر طریق و شیوه عارفان و اهل تصوف در تفسیر آیات نیز پرداخته است.

از ویژگیهاى بارز روش فخر رازى در تفسیر کبیر، اهتمام جدّى او به بیان تناسب آیات و سور قرآن کریم است. وى تنها به ذکر یک مناسبت اکتفا نمى‌کند، بلکه در بیشتر مواقع به بیان چند مناسبت مى‌پردازد.

عنایت به نکات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دوره جاهلیت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از دیگر ویژگیهاى روش تفسیرى فخر رازى محسوب مى‌شود. وى در این خصوص، بیشترین استفاده را از الکشاف زمخشرى برده است.

توجه به مباحث فقهى نیز از جمله خصایص روش فخر رازى در تفسیر کبیر است. فخر رازى در برخورد با آیات الاحکام، ابتدا آراى مکاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌کند و سپس بتفصیل به بیان گرایش فقهى خود، یعنى مذهب فقهى شافعى، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌کند.

منابع تفسیر

فخر رازى در نگارش تفسیر خود از آثار و تفاسیر گوناگونى بهره برده، ولى نام بیشتر آنها را ذکر نکرده است. از جمله آثارى که نام برده، «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» ابوریحان بیرونى و «الاعتذار» قاضى عبدالجبار معتزلى و «التوحید» ابن خزیمه است.

شیوه معمول فخر رازى تنها ذکر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از کتاب «معانى القرآن» زجّاج، «الکامل» مبرّد و «غریب القرآن» ابن قتیبه بهره برده است. در تفاسیر مأثور و روایى صحابه و تابعین به تفاسیر عبداللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعید بن جبیر مراجعه و بیش از همه به آراى ابن عباس استناد کرده است. از تفاسیر متأخرتر نیز از جامع البیان فى تفسیر القرآن طبرى، الکشف و البیان احمد بن ابراهیم ثعلبى (متوفى ۴۲۷) و تفسیر قفّال شاشى و احکام القرآن جصّاص بهره جسته است.

با توجه به رویکرد عقلانى در تفسیر فخر رازى، وى از تفاسیر معتزلى نقل قول فراوانى آورده است. تفاسیر معتزلى که فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسیر ابوالقاسم کعبى، تفسیر ابوعلى جبّایى (متوفى ۳۰۳)، الجامع ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى، تفسیر قاضى عبدالجبار معتزلى (متوفى ۴۱۵)، تفسیر ابوبکر اصمّ و کشاف زمخشرى (متوفى ۵۳۸) که فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است.

وى به اختلافات کلامى نحله‌ها و مذاهب گوناگون نیز توجه داشته و از گروههایى چون کرامیه، اشاعره، امامیه، ثنویه، جبریه، خوارج و روافض نیز یاد کرده است.

توجه به نظریات لغویان و نحویان بصره و کوفه و ذکر اختلاف آراى آنها، و بیان نظریات عالمان قرائت و فقها، از دیگر جنبه‌هاى درخور توجه تفسیر فخر رازى است. فخر رازى در فقه بیشتر از شافعى- چون پیرو مذهب امام شافعى بوده- و سپس از ابو حنیفه تأثیر گرفته است.

به گفته قاضى نوراللّه شوشترى، فخر رازى اساس تفسیر خود را از تفسیر ابوالفتوح رازى، اقتباس کرده و براى رفع توهم، بعضى از تشکیکات خود را بر آن افزوده است؛ ولى حلبى این قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسیار مشکل دانسته و منکر هر گونه شباهت این دو تفسیر شده است. حلبى معتقد است که چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسیارى از اوقات از خواندن تفاسیر عقلى، از جمله تفاسیر شیعى، متأثر گشته و بر خلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.

منابع

  • مسلم آل جعفر، مناهج المفسرین، دارالکتب للطباعة و النشر، ۱۹۸۰.
  • محمد على ایازى، المفسرون حیاتهم و منهجهم، تهران ۱۴۱۴.
  • محمد بن على داوودى، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳.
  • محمدحسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷.
  • «شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، حوزه، سال ۵، ش ۴ (مهر ۱۳۶۷).
  • نرم افزار جامع التفاسیر نور، بخش کتابشناسی.
***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: