ابن خلکان
«شمسالدين ابوالعباس احمد» معروف به «ابن خَلْكان» (۶۰۸-۶۸۱ ق)، قاضی، اديب، مورخ و فقیه مشهور شافعی مذهب در قرن هفتم هجری است. «وفَیات الأعیان و أنباءُ أبناء الزمان» در ترجمه امرا و وزرا و علما، از مهمترین آثار اوست.
نام کامل | احمد بن محمد ابن خلكان |
زادروز | ۶۰۸ قمری |
زادگاه | اربیل، عراق |
وفات | ۶۸۱ قمری |
مدفن | کوه قاسیون، دمشق |
اساتید |
احمد بن منعه، محمد بن هبةالله بن مکرم، اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری، موسی بن يونس بن منعه، عثمان بن عبدالرحمن ابن صلاح، ابن خباز موصلی،... |
| |
آثار |
|
محتویات
ولادت و خاندان
ابوالعباس شمسالدين احمد بن شهابالدين محمد بن ابراهيم بن ابی بكر بن خلكان، متولد ۱۱ ربیع الثانی ۶۰۸ قمری است. اسنوی، «خَلْكان» یا «خَلِّكان» را نام قريهای دانسته كه هنوز برجای است.
شمسالدين احمد از خاندانی كه از علما و فقها بودند برخاست و به تصريح پسرش كمالالدين موسی، به قبيله كردِزرزاريّه منسوب بوده و نياكانش كه به خالد بن برمك نسب میبردند، اصلاً از بلخ برخاستند. با اينهمه برخی در درستی انتساب آنان به برامكه ترديد داشتند، اما به هر حال شمسالدين احمد خود از انتسابش به برمكيان دفاع كرده است.
پدر او، محمد بن ابراهيم، از فقهای معروف عصر خود بود و در شام، مصر، عراق و حجاز دانش آموخت و مدتها در موصل اقامت گزيد. وی سپس در روزگار امير مظفرالدين گوكبوری، اتابك اربل، به اين شهر رفت و به تدريس در مدرسۀ مظفريۀ آنجا مشغول شد. شمسالدين احمد در همين شهر و در مدرسۀ مظفريه كه پدرش در آنجا اقامت داشت به دنيا آمد و دو سال بيش نداشت كه در ۶۱۰ ق. پدرش را از دست داد. ولی امير مظفرالدين پاس استاد را نگاه داشت و چنانكه شمسالدين احمد خود بارها اشاره كرده، فرزندان وی را به خوبی رعايت كرد.
تحصیل و استادان
محمد بن ابراهيم بن خلكان به تربيت و آموزش فرزندانش توجه بسيار داشت و همين معنی سبب شد كه در ۶۱۰ ق. برای شمسالدين احمد خردسال، بنا به رسم زمان، از رضیالدين ابوالحسن المؤيد نيشابوری طوسی از خراسان اجازۀ روايت گيرد و زينب بنت الشعری نيز برای او اجازۀ روايت نويسد.
شمسالدين احمد، سپس در محضر درس شرفالدين ابوالفضل احمد بن منعه فقيه كه در ۶۱۰ ق. وارد اربل شده و به تدريس در مظفريه پرداخته بود، حضور میيافت و بارها مجلس درس او را ستوده است. ظاهراً شمسالدين احمد تا مدتی قبل از ۶۱۷ ق. كه ابن منعه به حج رفت، نزد او به تحصيل پرداخت. آنگاه به خدمت شيخ ابوجعفر محمد بن هبةالله ابن المكرم در اربل شتافت و به شنيدن حدیث و فراگيری «صحیح بخاری» مشغول شد. در ۶۲۳ ق. شمسالدين احمد هنوز در اربل بود كه با جمالالدين عبدالرحمن واسطی شاعر مشهور عصر كه در مدرسۀ مظفريه آمده بود و نيز با محمد بن عُنَين انصاری شاعر ملاقات كرد. همچنين با عيسی بن سنجر اربلی دوستی داشت و وی بسياری از اشعار خود را برای ابن خلكان خواند.
واپسين خبری كه از تحصيل شمسالدين احمد در اربل در دست است، آموختن علم خلاف نزد شيخ اثيرالدين مفضّل بن عمر ابهری به سال ۶۲۶ ق. در دارالحديث اربل است، زيرا در ماه رمضان همان سال، شمسالدين احمد اربل را ترك كرد و گويا چند روز بعد به موصل رسيد و با كمالالدين موسی بن يونس بن منعه (م، ۶۳۹ ق)، فقيه معروف شافعی و پدر احمد ابن منعه ملاقات كرد و محبت استاد را در دل گرفت. به هر حال وی به زودی از موصل خارج شد و به حران رفت و از آنجا به قصد حلب كه در آن وقت از مراكز بسيار مهم علمی بود به راه افتاد. وی در آغاز ذيقعده اندكی پس از مرگ یاقوت حموی وارد آن شهر شد و به ملاقات عزالدین ابن اثیر كه از پيش با پدر شمسالدين دوستی داشت، شتافت. اين ملاقات كه به دفعات اتفاق افتاد، تأثير مهمی بر او نهاد و باعث شد كه وی را بسيار ستايش كند.
ابن خلكان با توصيهای كه مظفرالدين گوكبوری برای قاضی بهاءالدين يوسف بن شداد (م، ۶۳۲ ق) نوشته بود همراه برادر به نزد قاضی رفتند. ابن شداد آن دو را بسيار نواخت و در مدرسۀ خود (احتمالاً دارالحديث) جای داد و بالاترين مقرری را برای آنان تعيين كرد. ابن شداد كه در آن تاريخ مردی كهنسال بود و مجلس درس عمومی نداشت، چهار تن از فقهای مبرز را به سمت معيد تعيين كرده بود كه از جملۀ آنان شيخ جمالالدين ابوبكر ماهانی بود كه شمسالدين احمد و برادرش نزد او درس می خواندند. شيخ جمالالدين در ۶۲۷ ق. درگذشت و شمسالدين احمد به نزد شيخ نجمالدين محمد معروف به ابن الخبّاز موصلی فقيه (م، ۶۳۱ ق) در مدرسۀ سيفيۀ حلب رفت و بخشی از كتاب «الوجيز» غزالی را فراگرفت. نيز در ۶۲۷ ق. در محضر موفقالدين يعيش ابن علی، اديب برجستۀ عصر، در مقصورۀ شمالی جامع حلب حاضر میشد و كتاب «اللمع» ابن جنّی را نزد او میخواند.
اگرچه از استادان ديگر ابن خلكان در حلب آگاهی دقيقی در دست نيست، ولی احتمالاً نزد كسانی چون عبداللطيف ابومحمد موفقالدين بن يوسف بغدادی نيز كه از او با عنوان «شيخنا» سخن رانده نيز درس خوانده است. با اينهمه به كسب دانش در حلب بسنده نكرد و پس از چند سال به دمشق رفت و در شوال ۶۳۲ ق. در مجلس درس ابوعمر عثمان بن عبدالرحمن معروف به ابنصلاح حاضر شد و مدت يك سال نزد او به تحصيل پرداخت. ابن خلكان همچنين با اصحاب حافظ السّلفی (م، ۵۷۶ ق) در شام و سپس در مصر ملاقات كرد و از آنان حدیث شنيد و اجازۀ روايت گرفت. ابن خلكان مدتی بعد در ۶۳۳ ق، از شام به مصر رفت و چند ماهی در اسكندريه ماند و سپس به قاهره رفت. وی در آنجا نيز با گروهی از دانشمندان و اديبان آن ديار ارتباط يافت. در ۶۳۷ ق با حافظ زكیالدين منذری محدث مصر ملاقات كرد و از اصحاب عبدالله ابن برّی (م، ۵۸۲ ق) اديب و حافظ معروف عصر، در آنجا حديث شنيد و اجازۀ روايت يافت.
فعالیتهای اجتماعی
دوستی ابن خلكان با كسانی چون بهاءالدين زهير و ابن مطروح كه خود از اميران دربار ايوبی به شمار میرفتند، گذشته از فايدۀ علمی و ادبی، سبب شد كه مدتی پس از ورود به قاهره، به سمت نيابت قاضی القضاة ابوالمحاسن بدرالدين يوسف معروف به قاضی سنجار برگزيده شود. در ۶۴۹ ق كه ابنمطروح اديب و يار ديرين شمسالدين احمد درگذشت، وی در تدفين ابن مطروح حاضر شد و بر او نماز میت گزارد. مدتی بعد كه ظاهراً بايد ۶۵۴ ق. بوده باشد، دست به تأليف كتاب «وفیات الاعیان» زد.
در ۶۵۸ ق، هنگامی كه سيفالدين قطز كشته شد و الظاهر بيبرس به فرمانروايی مصر و شام نشست، دوران جديدی در زندگی ابن خلكان آغاز شد. بيبرس كه از ناخشنودی مردم از نجمالدين بن سنیالدوله، قاضی القضات شام آگاه بود، وی را عزل كرد و ابن خلكان را به جای او به قاضی القضاتی و نظارت بر اوقاف جامع و بيمارستان و مدارس دمشق منصوب كرد و تدريس در هفت مدرسۀ معروف آنجا به وی واگذار شد، اما در ۶۶۰ ق. به نفع شيخ شهابالدين ابوشامه مقدسی از تدريس در مدرسۀ ركنيه كناره گرفت و حتی گفتهاند كه خود وی نيز در درس ابوشامه حاضر شد.
ابن خلكان همچنان در منصب قضای دمشق بود تا در ۶۶۹ ق. پس از ۱۰ سال قضاوت معزول و ابن صائغ به جای او منصوب گرديد و پس از آن به قاهره بازگشت و مشغول اتمام كتاب «وفيات الاعيان» شد. در اين روزگار كه ابن خلكان سخت تنگدست بود، بيبرس به سبب نسب نامهای كه گفتهاند ابن خلكان برای او ساخت و تبارش را به چنگيز مغول رسانيد، خواست قاضی معزول را به وزارت بردارد، ولی به سعایت الصاحب بهاءالدين بن حنا وزير خود از آن رأی بازگشت تا آنكه دوات دارِ بيبرس دربارۀ ابن خلكان با ابن حنا سخن گفت و همين معنی سبب شد كه وی مجدداً در ذی الحجه ۶۷۶ ق به قضای دمشق منصوب گردد. ابن خلكان در محرم ۶۷۷ ق به دمشق رسيد و با استقبال مردم و عزالدين ايدمر نايب دمشق و ساير اميران روبه رو شد و شاعران وی را ستايش كردند.
در ذی القعده همان سال مدرسۀ نجيبيۀ دمشق افتتاح شد و ابن خلكان برای تدريس در آنجا حاضر گشت و سپس پسر خود كمالالدين موسی را به تدريس در آنجا گماشت. اگر چه ابن خلكان در ذی الحجه سال ۶۷۹ ق. فرمان قضای حلب نيز يافت، ولی در محرم ۶۸۰ ق. از مناصب قضايی عزل شد و در مدرسۀ نجيبيه كه در دست پسرش كمالالدين موسی بود، نشست و ماهانه ۳۰۰ درهم برای او مقرری تعيين شد؛ آنگاه در صفر ۶۸۱ ق. به تدريس در این مدرسه پرداخت و تا پايان عمر در آن شغل بود.
ابن خلكان سرانجام در ۲۶ رجب ۶۸۱ ق. در مدرسۀ نجيبيه درگذشت و پيكرش را در دامنۀ کوه قاسیون كه مدفن بسياری از دانشمندان از جمله محیی الدین ابن عربی (م، ۶۳۸ ق) بود، به خاک سپردند.
ویژگیهای علمی و اخلاقی
ابن خلكان با توجه به اينكه در منصب قضا، فقيهی دانشمند و داوری عادل به شمار میرفت و نزد فقيهان بزرگ روزگار خود دانش آموخته بود، اهتمامی خاص به فقه و اصول نشان میداد، اما در تاريخ و نحو و ادبیات عرب نيز دستی قوی داشت. اين معنی گذشته از ارتباطش با اديبان و شاعرانی چون بهاءالدين زهير، ابن الخيمی، ابوالحسين جزار، ابن مطروح و جمالالدين محمود اربلی، از آنجا پيداست كه در دواوين شعرا و ادبايی چون بحتری، مبرّد و فرزدق و متنبّی چندان متوغّل بود كه او را شعرشناسی وارد دانستهاند كه هفده ديوان شعر از بَر داشت. وی آگاهترين كس به ديوان متنبّی بود و اظهار نظرهای جالب در باب شعر و شاعران از ابن خلكان برجای است.
ابن خلكان خود در سرودن غزل و دوبیتی چيرهدست بود و شعر او را نيكو و لطيف دانستهاند، و نيز البته از «وفَیات الأعیان و أنباءُ أبناء الزمان»، برمیآيد كه در نثرنويسی هم چيرهدست بوده است. كتاب «وفيات الاعيان» كه نگارش آن از ۶۵۴ ق. در قاهره تا ۶۷۲ ق. به طول انجاميد، در نوع خود كم نظير است و از بزرگترین و نافعترین کتابهای فن رجال است. ابن خلكان بهترتیب حروف معجم، ترجمه ۸۴۶ تن از بزرگان امرا و وزرا و علما را كه طی چند سال از كتب مختلف استخراج كرده يا از افراد موثق شنيده يا خود با آنان دوستی و ارتباط داشته، گردآورده است.
از وی كتاب ديگری در دست نيست، اما به نظر می رسد كه اثر يا آثار ديگری نيز پديد آورده بوده است. خاصه كه صفدی يادآور شده كه وی مجموعههای ادبی نيز داشته است.
بسياری از نويسندگان ابن خلكان را از نظر اخلاقی ستودهاند و او را مردی نيك نفس و خوش خوی و سخاوتمند و پاكدامن دانستهاند كه حتی از گرفتن مالی كه بيبرس در روزگار تنگدستی، به نزد وی فرستاد، خودداری كرد و هرگز در كار قضا بیراه نشد. همين رفتارهای او بود كه وقتی دوباره به قضای دمشق منصوب شد، مردم شادی كردند. با اينهمه برخی او را به كردارهای ناپسند و ادعای دروغين انتساب به برامكه متهم كردند، اما ابن خلكان خود به برخی از آنها پاسخ داد. چنانکه گویند وقتی او را به کذب در انتساب به برامکه تهمت کردند، او در جواب گفت: اگر به دورغ نسب خواستمی کردن، خود را به عباس بن عبدالمطلب یا علی بن ابیطالب یا یکی از صحابه بستمی. چه فایدتی مترتب تواند بود در انتساب به قومی که از آنان بقیتی نمانده و در اصل مجوس بودهاند؟
مذهب ابن خلكان
دربارۀ مذهب ابن خلكان، با آنكه هيچ ترديدی نيست كه شافعی بوده، اما گفتهاند كه محمد بن شيخ محيیالدين معروف به اسلمی در كتاب «الترجمة العبقرية و الصولة الحيدرية»، ابن خلكان را بدان سبب كه از برخی منابع شيعی استفاده كرده، شيعه دانسته است.
البته درست است كه چون برخی از دوستان او مانند ابوالمحاسن الشّوّاء و يوسف اربلی شاعر، شيعه بودند و او خود شعر فرزدق در ستايش امام زينالعابدين (علیه السلام) را در كتابش نقل كرده، میتواند چنين نظری را برانگيزد، ولی بايد گفت كه اين معنی در ديدگاه نخست ناشی از بیطرفی او در نقل حوادث و ذكر تراجم است و بايد توجه داشت كه او در سرزمينی میزيست كه ساليان دراز فاطمیان بر آنجا فرمان راندند و گرايشهای شيعی هنوز در منطقه نمايان بوده است.
منابع
- "ابن خلکان"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، صادق سجادی.
- "شمسالدین ابوالعباس احمد البرمکی الاربلی الشافعی"، سایت علما و عرفا.