منابع و پی نوشتهای ضعیف
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوحیان اندلسی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نام کامل ابوحیان محمد غرناطى اندلسى
زادروز ۶۵۴ قمری
زادگاه غرناطه، اندلس
وفات ۷۴۵ قمری
مدفن قاهره، مصر

Line.png

اساتید

بهاءالدین ابن النحاس، ابن ابی الاحوص، عبدالحق بن على انصارى، ابوجعفر ابن طباع، ابن بشیر، ابن زبیر،...

شاگردان

ابن هشام انصاری، خلیل صفدى، تقى الدین سبکى، تاج الدین سبکى، ابن عقیل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق، ابن عقیل نحوی،...

آثار

البحر المحیط، تذکرة النحاة، تحفة الاریب بما فی القرآن من الغریب، هدایة النحو، التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل، دیوان اشعار،...

«ابوحیان محمد بن یوسف غرناطى اندلسى» (۶۵۴-۷۴۵ ق)، نحوى، مفسر، محدث، شاعر و ادیب نامدار مسلمان در قرن هشتم قمری است. ابوحیان در علوم مختلف نحو، تفسیر، اصول، حدیث، ادب و لغت و قرائت قرآن تبحر داشت و در این حوزه‌ها به تدریس و تألیف پرداخت. تفسیر «البحر المحیط» از آثار مهم اوست.

زندگی‌نامه

ابوحیان محمد بن یوسف بن على بن حیان نفزى غرناطى اندلسى، متولد شوال ۶۵۴ قمری در مطخشارش از توابع غرناطه بود و در همانجا پرورش یافت. نسب او به قبیلۀ بربر نژاد نفزه مى‌رسد، پدرش اهل جیان بود، و گویا پس از تصرف این شهر در ۶۴۳ق. به دست مسیحیان آنجا را ترک گفته است.

وى با همۀ عشقى که به علوم مختلف مى‌ورزید، به فلسفه اعتنایى نداشت، تا آنجا که وقتى وارد مصر شد و گروه بسیارى را مشغول فراگیرى فلسفه دید، بسیار تعجب کرد. آیین صوفیان را نیز نمى‌پسندید و با اینکه خود داستانهایى از کرامات برخى شیوخ متصوفه نقل کرده، آنان را مورد انتقاد بسیار قرار داده، چندانکه در برخى اشعارش آنان را زندیق و غرق در گمراهى خوانده است.

ابوحیان قبل از مهاجرت به شرق همانند بسیارى از مردم اندلس مذهب ظاهرى داشت و نسبت به آن سخت تعصب مى‌ورزید، اما پس از ورود به مصر مانند بسیارى از دانشمندان دیگر مغربى چون ابن مالک تحت تأثیر محیط مدارس مصر تغییر مذهب داد و با آنکه خود تأکید بسیار کرده بود که همیشه بر آیین ظاهرى خواهد ماند، به مذهب شافعى گرایید و قصیده‌اى نیز در مدح شافعى سرود.

او نسبت به حضرت علی علیه‌السلام ارادت خاصى داشت و دشمنانش را لعن مى‌کرد و در آثار خود گاه به اقوال آن حضرت استناد مى‌جست. با این همه نباید در این جنبه از عقاید او مبالغه کرد. ارادت وى به حضرت علی علیه‌السلام نیز ممکن است از این جهت بوده که آن حضرت را بنیان گذار علم نحو مى‌دانسته است. ابوحیان از میان علماى معاصرش، ابن تیمیه را که بین سالهاى ۷۰۹ تا ۷۱۳ق. در اسکندریه و قاهره اقامت داشت، بسیار مى‌ستود و حتى قصیده‌اى در مدح وى سرود. اما پس از آنکه ابن تیمیه در کتاب العرش بر سیبویه خردۀ بسیار گرفت، ابوحیان از او روى برتافت و به صف مخالفان او پیوست.

ابوحیان شعر نیز مى‌سرود، برخى از این سروده‌ها در مدح نحو و نحویان بزرگ از جمله سیبویه و شیوخ خود و نیز حاکمان وقت است. وى به اشعار عاشقانه و حماسى سخت تمایل داشت.

ابوحیان نسبت به مردم بسیار بد گمان بود و نیز طبعى بخیل داشت و شگفت آنکه به بخل خود افتخار مى‌کرد و در هر مجلسى آن را مى‌ستود و ارباب کرم و بخشش را نکوهش مى‌کرد. زر و سیم را چندان دوست مى‌داشت که آن را درمان هر درد مى‌شمرد. از این رو بر خلاف دیگر علما هیچ گاه مال خود را صرف خرید کتاب نکرد و همیشه از کتاب‌هایى که به عاریت مى‌گرفت، استفاده مى‌کرد.

ابوحیان دخترى به نام «نضار» داشت که از محدثان عصر خود به شمار مى‌رفت، او را سخت گرامى مى‌داشت و بسیار مى‌ستود.نضار در ۷۳۰ق درگذشت و ابوحیان از مرگ او سخت متأثر شد و کتابى به نام وى نوشت.

ابوحیان اندلسی در اواخر عمر نابینا شد و سرانجام در سال ۷۴۵ قمری در قاهره درگذشت و در مقبرۀ صوفیه مدفون گردید.

تحصیل و استادان

ابوحیان غرناطی از سال ۶۷۰ ق. (یا ۶۶۸ ق) شروع به تحصیل علم کرد. به شهرهاى بسیارى در مغرب و مشرق مسافرت نمود و از محضر استادان بسیار و بنامى بهره جست. خود وى استادانش را ۴۵۰ تن شمرده و در جایى دیگر شمار آنان را با کسانى که به او اجازۀ نقل حدیث داده‌اند، ۱۵۰۰ تن نوشته است.

وى نخست در زادگاهش نزد ابومحمد عبدالحق بن على انصارى و در غرناطه نزد ابوجعفر ابن طباع و ابن بشیر قراءات هفتگانه را آموخت. سپس به ملازمت ابن زبیر در آمد و از او نحو آموخت. وی در حدود سال ۶۷۱ق. از غرناطه به مالقه رفت و بار دیگر در محضر درس ابن زبیر که در آن زمان در مالقه به سر می برد، حاضر شد و از وی علم حدیث، اصول فقه و نیز منطق آموخت و کتابهای الاشاره ابوالولید باجی و المستصفی اثر غزالی را نزد او خواند. همچنین قرائات سبع را تا آخر سوره حجر نزد ابن ابی الاحوص فرا گرفت.

در ۶۷۳ق. بار دیگر در محضر درس ابن طباع حاضر شد و الموطأ را نزد وی خواند. از دیگر استادان او در مالقه می توان از محمد بن عباس قرطبی نام برد. وى سپس به المریه، جزیرة الخضراء، جبل الفتح رفت و از استادان بنام آن دیار کسب علم کرد. از اندلس عازم مغرب شد و در سبته، بجایه، تونس از استادان فراوان بهره برد. در سال ۶۷۹ق. برای گزاردن حج به حجاز رفت. ضمن این سفر در مکه، منى و جده نیز به استماع حدیث پرداخت. علت مهاجرت وى از مغرب به مشرق زمین، عوامل گوناگونى داشته، اما مهمتر از همه را مى‌توان ادامۀ تحصیل و بهره مندى از مجالس درس دانشمندان مشرق زمین، برشمرد.

او در ۶۸۰ق. به قاهره رسید ‎و در مدرسۀ افرم به تحصیل مشغول شد. و در ۶۸۸ ق. «الكتاب» سیبویه را به طور كامل نزد ابن نحاس، نحوی معروف، خواند. در آن زمان که از سرزمین اندلس، تنها غرناطه در دست مسلمانان باقی مانده بود و بسیاری از ادیبان و عالمان اندلسی ناگزیر وطن خود را ترک کرده بودند، قاهره به صورت کانون علم و ادب آن روز در آمده بود و مجالس درس و بحث و مناظرۀ علمى در مساجد و مدارس آن شهر رونقى خاص داشت. ابوحیان در اسکندریه قرائات هشتگانه را نزد ابن مریوطی و سپس قرائات هفتگانه را به روایت ورش نزد اسماعیل بن هبة الله ملیجی خواند.

تدریس و شاگردان

ابوحیان پس از آنکه نزدیک به ۲۰ سال از عمر خود را در تحصیل علم سپرى کرد و در علوم مختلف نحو، تفسیر، فقه، حدیث، ادب و لغت و قرائت قرآن آزموده شد، به تدریس و تألیف پرداخت. صفدى مى‌گوید: «در میان استادانم هیچ کس را به سخت کوشى وى نیافتم. هر گاه به خدمتش رسیدم، یا در کار تدریس بود، یا به جمع حدیث و تألیف و تصنیف مشغول بود و هرگز او را در غیر این حالات نیافتم».

او به زودى بر همگنان خود پیشى جست و در شرق و غرب شهرتى عظیم یافت. در نحو به شیخ النحاة یا امام النحاة، در علم حدیث به شیخ المحدثین و در سایر علوم به رئیس العلماء معروف شد. وى پس از مرگ ابن نحاس در ۶۹۸ق. در مقام بزرگترین نحوى روزگار خود کرسى تدریس نحو را در جامع الاقهر و حاکمى و سپس تدریس تفسیر را در مدرسۀ صالحیه و جامع طولون و تدریس و نقل حدیث را در مدرسۀ منصوریه بر عهده گرفت.

شاگردانى از اطراف و اکناف در مجالس درسى او شرکت جستند که بسیارى از آنان بعدها خود در صف بزرگان و دانشمندان روزگار خویش درآمدند. در میان شاگردان معروف او از خلیل صفدى، ابن هشام، تقى الدین سبکى و فرزندش تاج الدین سبکى، ابن عقیل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق و...مى توان نام برد. شهید ثانى بواسطه شاگردش جمال‌الدین بن عبدالصمد بن ابراهیم بن خلیل بغدادى از وى روایت مى‌کند.

وی کتابهای سقط الزند، مقامات حریری، حماسه ابوتمام، مقصوره ابن درید، فصیح ثعلب و نیز آثار ابن ابی الاحوص از جمله التبیان فی احکام القرآن، المعرب المفهم فی شرح مسلم، الوسامه فی احکام القسامه و المشرع السلسل فی حدیث المسلسل را تدریس می کرد و این خود دلیل بر گستردگی دانش اوست.

آثار و تألیفات

چنانکه از آثار ابوحیان بر مى‌آید، وى با زبانهاى فارسی، ترکى و حبشى نیز آشنا بوده و چند اثر خود را به این زبانها تألیف کرده است.

در روزگار ابوحیان شرح نویسى، اختصار و به نظم در آوردن آثار دیگران شیوۀ رایج نحویان بود. وى نیز از این قاعده مستثنى نیست و بیشتر آثارش از این قبیل است. آثار وى را بیش از ۶۰ اثر بر شمرده‌اند که برخى از آنها چاپ شده است، از جمله:

  1. البحر المحیط؛ این کتاب از تفاسیر مهم قرآن کریم به شمار می رود و مولف آن را در ۷۱۰ق. در روزگار حکومت الناصر هنگامی که در قبه منصوریه به تدریس تفسیر مشغول بود نوشته است.
  2. تذکرة النحاة؛ اثری است در مباحث صرفی و نحوی که مطالب آن با بحث درباره حروف رُبّ، منذ، مذ و لو، شروع شده و بخشهای پایانی آن به مسائل لغوی و نقل قطعاتی از کتابهای نحوی همچون «الانصاف» ابن انباری، «التبیین فی مذاهب النحویین» ابو البقا و «المحلی فی النحو» تالیف ابو غانم بن حمدان اختصاص یافته است.
  3. تحفة الاریب بما فی القرآن من الغریب؛ مولف در آغاز این کتاب واژگان قرآن را به دو دسته تقسیم کرده است واژه های ساده و مفهوم همگان و واژه هایی که معنای آنها جز بر اهل فن روشن نیست.
  4. التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل؛ شرح و نقدی است مفصل بر «التسهیل» ابن مالک.
  5. ارتشاف الضرب من لسان العرب؛ این اثر خلاصه ای است از کتاب «التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل» مولف.
  6. الارتضاء فی الفرق بین الضاد و الظاء؛
  7. الادراک للسان الاتراک؛ از کهن ترین دستورهای زبان ترکی است.
  8. تقریب المقرب؛ خلاصه ای است از کتاب «المقرب» ابن عصفور که مولف در آن شواهد و مثالهای المقرب را به کلی حذف کرده و مباحث آن را به اختصار آورده است تا به گفته خود او حفظ آن برای ممتعلمین و دانش پژوهان آسان تر جدا گردد.
  9. منهج السالک فی الکلام علی الفیه ابن مالک؛ شرحی است بر «الفیه» ابن مالک.
  10. النکت الحسان فی شرح غایة الحسان؛ شرحی است بر کتاب «غایة الاحسان فی علم السان» مولف و در واقع مقدمه ای است در مباحث صرفی و نحوی برای نوآموزان.
  11. النهر الماد من البحر المحیط؛ مختصری است از تفسیر «البحر المحیط» اثر خود مولف.
  12. هدایة النحو؛ کتاب کوچکی است در نحو که مولف در آن برخی قواعد نحوی را به روش «الکافیه» ابن حاجب اما به اختصار آورده است.
  13. اعراب القرآن؛
  14. لغات القرآن؛
  15. دیوان اشعار؛
  16. التدریب فی تمثیل التقریب؛
  17. عقد اللآلى فی القراءات السبع العوالى؛
  18. نکت الامالى على عقد اللآلى؛
  19. تلویح التوضیح فی النحو.

منابع

  • "ابوحیان غرناطی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵ ص۲۱۳۵.