امام رضا علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۵۶: | سطر ۵۶: | ||
در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و یك دختر نوشته اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه. امّا [[شیخ مفید]] بر این باور است، كه امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.</ref>، و [[ابن شهرآشوب]] و [[طبرسى]] در [[اعلام الورى]]، نیز بر همین اعتقاد مى باشند.<ref> محمدجواد فضل الله، تحلیلى از زندگانى امام رضا(ع)، ص:44-45</ref> | در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و یك دختر نوشته اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه. امّا [[شیخ مفید]] بر این باور است، كه امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.</ref>، و [[ابن شهرآشوب]] و [[طبرسى]] در [[اعلام الورى]]، نیز بر همین اعتقاد مى باشند.<ref> محمدجواد فضل الله، تحلیلى از زندگانى امام رضا(ع)، ص:44-45</ref> | ||
− | ==امامت== | + | ==امامت حضرت رضا== |
با وجود اینکه وضعیت مسأله [[امامت]] در اواخر زندگى [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسى بن جعفر]] علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام كاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. [[شیخ مفید]] نام دوازده تن از این اصحاب [[ائمه اطهار|ائمه]] را كه روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل كرده اند، ذكر مىكند كه مهمترین آنها: داود بن كثیر الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، [[علی بن یقطین|على بن یقطین]] و [[محمد بن سنان]] مى باشند.<ref>الارشاد، ص 304</ref> | با وجود اینکه وضعیت مسأله [[امامت]] در اواخر زندگى [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسى بن جعفر]] علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام كاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. [[شیخ مفید]] نام دوازده تن از این اصحاب [[ائمه اطهار|ائمه]] را كه روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل كرده اند، ذكر مىكند كه مهمترین آنها: داود بن كثیر الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، [[علی بن یقطین|على بن یقطین]] و [[محمد بن سنان]] مى باشند.<ref>الارشاد، ص 304</ref> | ||
سطر ۶۲: | سطر ۶۲: | ||
با این حال باز به دلیل [[تقیه]] و نیز فرصت طلبى اشخاصى كه اموالى از طرف امام كاظم علیه السّلام از [[شیعیان]] گرفته بودند،<ref> إعلام الورى، ص 303</ref> و همچنین وجود برخى از روایات نادرست كه در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشكلاتى به وجود آمد. | با این حال باز به دلیل [[تقیه]] و نیز فرصت طلبى اشخاصى كه اموالى از طرف امام كاظم علیه السّلام از [[شیعیان]] گرفته بودند،<ref> إعلام الورى، ص 303</ref> و همچنین وجود برخى از روایات نادرست كه در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشكلاتى به وجود آمد. | ||
− | [[شیخ طبرسی]] اشکال اصلی را مربوط به کسانی می داند که در آخرین حبس امام کاظم که منجر به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] آن حضرت شد، اموالی نزدشان جمع شده بود.<ref>إعلام الوری، ص 303</ref> این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انكار كرده و در میان [[شیعه]] شایع كردند كه امام كاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او [[امام زمان|قائم آل محمّد]] است.<ref> | + | [[شیخ طبرسی]] اشکال اصلی را مربوط به کسانی می داند که در آخرین حبس امام کاظم که منجر به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] آن حضرت شد، اموالی نزدشان جمع شده بود.<ref>إعلام الوری، ص 303</ref> این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انكار كرده و در میان [[شیعه]] شایع كردند كه امام كاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او [[امام زمان|قائم آل محمّد]] است.<ref>رجال كشى، ص 460</ref> |
پس از شهادت امام كاظم علیه السّلام، دو گرایش عمده به نامهاى «قطعیه» و «[[واقفیه]]» پدید آمد. قطعیه رحلت امام كاظم علیه السّلام را تأیید كرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت.<ref> الملل و النّحل، شهرستانى، ج 1، ص 150؛ اصطلاح قطعیه، بعدها تا زمان امام زمان علیه السّلام به اثناعشریه اطلاق مىشد. </ref> اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام كاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا [[مهدویت]] آن حضرت باقى ماند.<ref> الملل و النحل، ج 1، ص 150</ref> <ref>حیات فکری و سیاسی ائمه، رسول جعفریان ، ص427 تا 429</ref> | پس از شهادت امام كاظم علیه السّلام، دو گرایش عمده به نامهاى «قطعیه» و «[[واقفیه]]» پدید آمد. قطعیه رحلت امام كاظم علیه السّلام را تأیید كرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت.<ref> الملل و النّحل، شهرستانى، ج 1، ص 150؛ اصطلاح قطعیه، بعدها تا زمان امام زمان علیه السّلام به اثناعشریه اطلاق مىشد. </ref> اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام كاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا [[مهدویت]] آن حضرت باقى ماند.<ref> الملل و النحل، ج 1، ص 150</ref> <ref>حیات فکری و سیاسی ائمه، رسول جعفریان ، ص427 تا 429</ref> | ||
سطر ۷۲: | سطر ۷۲: | ||
مطابق با روایتی که [[راوندی]] در کتاب [[الخرائج و الجرائح]] نقل نموده است، بعد از شهادت [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسى كاظم]] علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش، به [[بصره]] و [[کوفه]] با [[طی الأرض|طی الارض]] سفر نمود و در جلسه هایی با حضور [[شیعیان]] و دانشمندان آنجا به اثبات [[امامت]] خود و احتجاج پرداخت. امام در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سكونت گزید و در آنجا با گروهى از [[مسلمان|مسلمانان]] جلسهاى برگزار كرد. در این جلسه امام به زبانهای مختلف با تعدادی از افراد حاضر در کوفه از ملیت های مختلف به زبان خود آنها سخن گفتند و به سوالاتشان پاسخ دادند. امام همچنین در آن جلسه جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت (رئیس [[یهود|یهودیان]]) را شركت دادند و با آنها مناظره نمودند.<ref>الخرائج و الجرائح، ج1، ص 341 تا 351 - نقل ترجمه از ترجمه کتاب الخرائج و الجرائح با عنوان جلوه هاى اعجاز معصومين عليهم السلام از غلامحسن محرمی، ص 270 تا 281 </ref> | مطابق با روایتی که [[راوندی]] در کتاب [[الخرائج و الجرائح]] نقل نموده است، بعد از شهادت [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسى كاظم]] علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش، به [[بصره]] و [[کوفه]] با [[طی الأرض|طی الارض]] سفر نمود و در جلسه هایی با حضور [[شیعیان]] و دانشمندان آنجا به اثبات [[امامت]] خود و احتجاج پرداخت. امام در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سكونت گزید و در آنجا با گروهى از [[مسلمان|مسلمانان]] جلسهاى برگزار كرد. در این جلسه امام به زبانهای مختلف با تعدادی از افراد حاضر در کوفه از ملیت های مختلف به زبان خود آنها سخن گفتند و به سوالاتشان پاسخ دادند. امام همچنین در آن جلسه جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت (رئیس [[یهود|یهودیان]]) را شركت دادند و با آنها مناظره نمودند.<ref>الخرائج و الجرائح، ج1، ص 341 تا 351 - نقل ترجمه از ترجمه کتاب الخرائج و الجرائح با عنوان جلوه هاى اعجاز معصومين عليهم السلام از غلامحسن محرمی، ص 270 تا 281 </ref> | ||
− | ==امام | + | ==خلفای معاصر امام رضا== |
طول مدت [[امامت]] حضرت رضا علیهالسلام مقارن بود با خلافت این سه خلیفه عباسی: [[هارون الرشید]]، [[امین (خلیفه عباسی)|امین]] و [[مأمون]]. | طول مدت [[امامت]] حضرت رضا علیهالسلام مقارن بود با خلافت این سه خلیفه عباسی: [[هارون الرشید]]، [[امین (خلیفه عباسی)|امین]] و [[مأمون]]. | ||
سطر ۸۳: | سطر ۸۳: | ||
مطابق با برخی روایات، برامكه در ابتلاى [[امام کاظم]] و امام رضا علیهما السلام به گرفتاری ها، نقش مهمی داشتند زیرا آنها هارون الرشید ستمگر را به كینه جویى نسبت به این دو امام واداشتند. امام رضا علیه السلام كاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از این رو بر ضدّ آنها از [[خدا]] استمداد كرد. محمد بن فضیل نقل كرده «در سالى كه هارون الرشید برامكه را قتل عام كرد و بلا بر آنها نازل شد، ابو الحسن الرضا علیه السلام در [[عرفات]] ایستاده بود و [[دعا]] مى كرد، سپس سرش را خم كرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را علیه برامكه نسبت به آنچه با پدرم كردند مى خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت كرد. طولى نكشید كه بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد.»<ref> عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 225</ref> | مطابق با برخی روایات، برامكه در ابتلاى [[امام کاظم]] و امام رضا علیهما السلام به گرفتاری ها، نقش مهمی داشتند زیرا آنها هارون الرشید ستمگر را به كینه جویى نسبت به این دو امام واداشتند. امام رضا علیه السلام كاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از این رو بر ضدّ آنها از [[خدا]] استمداد كرد. محمد بن فضیل نقل كرده «در سالى كه هارون الرشید برامكه را قتل عام كرد و بلا بر آنها نازل شد، ابو الحسن الرضا علیه السلام در [[عرفات]] ایستاده بود و [[دعا]] مى كرد، سپس سرش را خم كرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را علیه برامكه نسبت به آنچه با پدرم كردند مى خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت كرد. طولى نكشید كه بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد.»<ref> عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 225</ref> | ||
− | همچنین هارون الرشید پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) كه بر ضدّ [[خلیفه]] شورش كرده بود فرستاد، به او دستور داد كه به خانه هاى [[علویان]] حمله برد و تمام جامه ها و جواهرات زنانشان را غارت كند و براى آنها هیچ جامهاى را باقى نگذارد مگر یك جامه براى هر كدام از آنها. جلودى به خانه امام رضا علیه السلام حمله كرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را گرد آورد، از جمله دختران [[پیامبر اسلام|پیامبر خدا]] صلی الله علیه و آله و خانواده اش را در یك اطاق، سپس دم در خانه ایستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست، من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت كنم، درست همان گونه كه هارون الرشید دستور داده است. امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مىدهم. من به خدا [[قسم]] مىخورم كه همه چیزهایى را كه پوشیده اند بگیرم. امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ها و زینت آلات و حتى گوشواره ها و خلخال ها و دكمه هاى زنان علوى را جمع آورى كرد و به دست جلودى داد تا آنها را به هارون الرشید تسلیم كند.<ref>عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 161</ref> | + | همچنین هارون الرشید پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) كه بر ضدّ [[خلیفه]] شورش كرده بود فرستاد، به او دستور داد كه به خانه هاى [[علویان]] حمله برد و تمام جامه ها و جواهرات زنانشان را غارت كند و براى آنها هیچ جامهاى را باقى نگذارد مگر یك جامه براى هر كدام از آنها. جلودى به خانه امام رضا علیه السلام حمله كرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را گرد آورد، از جمله دختران [[پیامبر اسلام|پیامبر خدا]] صلی الله علیه و آله و خانواده اش را در یك اطاق، سپس دم در خانه ایستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست، من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت كنم، درست همان گونه كه هارون الرشید دستور داده است. امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مىدهم. من به خدا [[قسم]] مىخورم كه همه چیزهایى را كه پوشیده اند بگیرم. امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ها و زینت آلات و حتى گوشواره ها و خلخال ها و دكمه هاى زنان علوى را جمع آورى كرد و به دست جلودى داد تا آنها را به هارون الرشید تسلیم كند.<ref>عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 161</ref> |
− | + | '''در عصر امین عباسی:''' | |
− | |||
− | + | [[امین (خلیفه عباسی)|محمد امین عباسی]] پس از مرگ پدرش عهده دار رهبرى مسلمانان شد، و طبق رأى قاطع مورّخان او صلاحیت چنین پست بالایى را نداشته است. وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و از علم و علم آموزی کراهت داشته است. به دلیل اختلافی که او با [[مأمون]] بر سر حکومت پیدا کرد، امام رضا علیه السلام فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند. | |
− | [[ | ||
− | + | '''در عصر مأمون:''' | |
− | + | ||
− | + | [[مامون]] را می توان از قدرتمند ترین و دانشمندترین خلفای [[عباسیان|عباسی]] دانست. خلیفهای که برخلاف پیشینیانش که راه عیش و نوش را در پیش گرفته بودند، علاقهی وافری به [[علم]] و ترویج آن داشت. با این حال مأمون نیز مانند دیگر خلفای غاصب عباسی میدانست که وجود [[ائمه اطهار]] علیهم السلام برای بقای قدرت او خطرناک است و باید در برابر آنها اقداماتی انجام داد. اما او برخلاف پدرانش که سعی میکردند با زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن ائمه آنها را کنترل کنند، راه دیگری را انتخاب کرد و آن راه واگذاری [[ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ولایتعهدی]] به امام رضا علیه السلام بود. با رجوع به سخنان مأمون در جمع معترضان از خاندان عباسی به این اقدام مأمون و نیز سخنان خود امام رضا علیه السلام در این مورد، می توان اهداف مأمون از انجام این عمل را در موارد زیر خلاصه کرد: | |
− | + | ||
− | + | *جذب یاران و [[شیعیان]] امام به طرف خود | |
+ | *پذیرفتن مشروعیت حکومت [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] توسط [[علویان]] | ||
+ | *کنترل اعمال و رفتار امام رضا علیه السلام | ||
+ | *کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شیعیانشان | ||
+ | *سرکوب قیام های علویان. | ||
==سفر امام رضا به خراسان== | ==سفر امام رضا به خراسان== | ||
− | [[کلینی]] از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار [[امین(خلیفه عباسی)|امین]] پایان یافت و حکومت [[مأمون]] استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به [[خراسان]] بیاید. امام رضا عليه السلام بعللى تمسك | + | [[کلینی]] از یاسر خادم و [[ریان بن صلت|ریّان بن صلت]] نقل کرده که: وقتی کار [[امین(خلیفه عباسی)|امین]] پایان یافت و حکومت [[مأمون]] استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به [[خراسان]] بیاید. امام رضا عليه السلام بعللى تمسك مى فرمود و عذر مي خواست، اما مأمون پيوسته به آن حضرت نامه مي نوشت تا آن حضرت دانست كه چاره اى ندارد و او دست بردار نيست، لذا از [[مدينه]] بيرون شد.<ref>الكافي، ج1، ص489</ref> |
− | + | '''وداع با خانواده:''' | |
− | افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده كه امام به او فرمودند: «موقعى كه مىخواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانوادهام را جمع كرده و دستور دادم براى من گریه كنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم كرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.» <ref>عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 219؛ اثبات الوصیه، ص 203؛ مسند الامام الرضا، ج 1، جزء 2، ص 169 </ref> | + | [[شیخ صدوق]] از معول سجستانى آورده: «زمانى كه براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیكى به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را دیدم كه چندین بار از حرم بیرون مى آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى گشت و با صداى بلند گریه مى كرد. من به امام نزدیك شده و سلام كردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.»<ref> عيون أخبار الرضا عليه السلام، شیخ صدوق، تحقیق مهدی لاجوردى، نشر جهان، تهران، 1378، ص 218</ref> |
+ | |||
+ | افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از [[حسن بن علی وشاء|حسن بن على وشّاء]] نقل شده كه امام به او فرمودند: «موقعى كه مىخواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانوادهام را جمع كرده و دستور دادم براى من گریه كنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم كرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.»<ref>عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 219؛ اثبات الوصیه، ص 203؛ مسند الامام الرضا، ج 1، جزء 2، ص 169 </ref> | ||
چنین برخوردهایى بى تردید مى توانست كسانى را كه درك درستى داشتند، به ویژه شیعیان را كه در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد كه امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است.<ref>حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان، ص 436 و 437</ref> | چنین برخوردهایى بى تردید مى توانست كسانى را كه درك درستى داشتند، به ویژه شیعیان را كه در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد كه امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است.<ref>حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان، ص 436 و 437</ref> | ||
− | + | امام پیش از رفتن به [[خراسان]] به داخل [[مسجد النبی (ص)|مسجد پیامبر]] وارد شد و دستش را بر لبه قبر شریف نهاد و فرزندش [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه السلام را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وكلا و خدمتكارانم گفته ام كه از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت كنند. و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشین وى خواهد بود.»<ref>الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص 678</ref> | |
− | امام پیش از رفتن به [[خراسان]] به داخل [[ | ||
− | + | '''مسیر حرکت امام به مرو:''' | |
− | مسیر حرکت امام و همراهانشان طبق کتاب | + | مسیر حرکت امام و همراهانشان طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: [[مدینه]]، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، [[بصره]]، اهواز، بهبهان، [[اصطخر]]، [[ابرقوه]]، ده شیر (فراشاه)، [[یزد]]، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، [[قدمگاه]]، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.<ref>جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷، ص۹۵.</ref> |
[[پرونده:میسر حرکت امام رضا.jpg|250px|thumb|left|مسیر حرکت امام رضا علیه السلام از [[مدینه]] به [[خراسان]]]] | [[پرونده:میسر حرکت امام رضا.jpg|250px|thumb|left|مسیر حرکت امام رضا علیه السلام از [[مدینه]] به [[خراسان]]]] | ||
− | مطابق با نقل رجاء بن ابى ضحاك که از طرف [[مامون]] به بردن امام رضا علیه السلام به مرو مامور شده | + | مطابق با نقل رجاء بن ابى ضحاك که از طرف [[مامون]] به بردن امام رضا علیه السلام به مرو مامور شده بود، امام رضا علیه السلام در مسیر حرکت خود به [[عبادت]] و [[تهجد]] و موعظه مردم و روشنگری و پاسخ به سوالات آنها می پرداختند. در گزارش مفصلی که او از برنامه روزانه امام در زمان اقامت در شهرها ارائه می دهد آمده است که امام از موقع بالا آمدن آفتاب تا ظهر به مردم رو می نمود و آنها را [[موعظه]] نموده برایشان [[حدیث]] می گفت. او همچنین می گوید: ایشان در هيچ شهری فرود نمى آمد مگر آنكه مردم به نزد او می آمدند و معالم دين خود را از او می پرسیدند و او به آنها جواب می داد و بسيار از پدرانش حديث نقل مي كرد.<ref>عيون أخبار الرضا عليه السلام، شیخ صدوق، ج2، ص 180-183</ref> |
− | : | + | '''امام در نیشابور:''' |
− | + | از اتفاقات مهم مسیر سفر امام رضا علیه السلام، بیان [[حدیث سلسله الذهب]] است. مطابق با نقلی از این حدیث که اسحق بن راهويه راوی آن است، هنگامی که حضرت رضا علیه السلام به نيشابور آمد و خواست كه از نيشابور بسوى [[خراسان]] و نزد [[مأمون]] بيرون رود، اصحاب حديث گرد او اجتماع كرده و عرض كردند يا ابن رسول اللَّه تو از نزد ما كوچ ميكنى و حديث نميكنى ما را بحديثى كه ما آن حديث را از تو استفاده و ضبط كنيم؟<br>آن جناب در ميان عمارى نشسته بود سر از عمارى بيرون كرد و فرمود: از پدرم [[موسى بن جعفر]] (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم [[جعفر بن محمد]] (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم [[امام باقر(ع)|محمد بن على]] (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم [[على بن الحسين]] (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم [[حسين بن على]] (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم [[على بن ابى طالب]] (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از [[رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله) شنيدم كه مي فرمود از [[جبرئيل]] (سلام الله) شنيدم كه مي فرمود از خداوند عز و جل شنيدم كه مي فرمود: | |
− | از اتفاقات مهم مسیر سفر امام رضا علیه السلام، بیان [[حدیث سلسله الذهب]] است. مطابق با نقلی از این حدیث که اسحق بن راهويه راوی آن | + | «لا اله الا الله قلعه من است، پس هر كسى داخل شود در قلعه من ايمن است از عذاب من» و چون راحله قدرى راه پيمود، آن جناب فرمود: بشروط لا اله الا الله و منم از شروط لا اله الا الله». <ref>عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه آقا نجفى، ج2، ص 375</ref> |
− | آن جناب در ميان عمارى نشسته بود سر از عمارى بيرون كرد و فرمود: از پدرم [[موسى بن جعفر]] (علیه السلام) شنيدم كه | ||
− | «لا اله الا الله قلعه من | ||
− | ابن صباغ می گوید: | + | ابن صباغ می گوید: نويسندگانِ صاحب قلم و دوات كه اين [[حديث]] را آنروز مي نوشتند شمارش کردند، بيشتر از بيست هزار نفر بوده اند.<ref>الفصول المهمة في معرفة الأئمة، ابن صباغ، على بن محمد، دار الحديث، قم، 1422 ه. ق، ج2، ص 1003</ref> |
− | ==امام | + | ==ولایتعهدی امام رضا== |
− | مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام [[ | + | مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام جریان [[ولايتعهدى امام رضا عليه السلام|ولایتعهدى]] آن حضرت است. جریانی که به موجب آن، حضرت رضا مجبور شدند از شهر [[مدینه]] به مرو سفر کنند. پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى كه مأمون در صفّ مقدم استقبال كنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند. پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما [[خلافت]] را به امام عرضه كرد و از حضرت درخواست كرد كه آن را به عهده بگیرد. اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت. چرا که مأمون براى رسیدن به خلافت برادرش [[امین(خلیفه عباسی)|امین]] را كشته بود و [[بغداد]] را خراب كرده بود. به همین دلیل امام رضا به او گفتند: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع كنى و لباسى را كه [[خدا]] به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست، چیزى كه مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى.»<ref>باقر شریف قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج2، ص451 و 452</ref> |
− | پس از | + | پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد [[ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ولایتعهدی]] را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعیتى قرار داد كه از پذیرفتن آن ناچار بود.<ref> مقاتل الطالبیین، ص 375</ref> امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند: «از این طریق تو (مأمون) مى خواهى مردم بگویند كه على بن موسى الرضا خود را از [[دنیا]] كنار نكشید، بلكه دنیا بود كه خود را از او كنار كشید، آیا نمى بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به [[خلافت]] قبول كرد؟». |
− | + | مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت: «تو همیشه مرا به كارى وادار مى كنى كه از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوكت من باك ندارى و خود را ایمن مى دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول كنى، یا اینكه تو را به قبول آن مجبور مى كنم. تو باید این كار را بكنى وگرنه گردنت را می زنم».<ref>امالى صدوق، ص 43؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140</ref> | |
− | |||
− | |||
− | مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت: «تو همیشه مرا به كارى وادار مى كنى كه از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوكت من باك ندارى و خود را ایمن مى دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول كنى، یا اینكه تو را به قبول آن مجبور مى كنم. تو باید این كار را بكنى وگرنه گردنت را می زنم». <ref>امالى صدوق، ص 43؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140</ref> | ||
نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند: | نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند: | ||
− | + | *امام احدى را به عنوان والى در كار دولتى منصوب نكند. | |
− | + | *هیچ كس را عزل نكند. | |
− | + | *هیچ رسمى را نقض نكند. | |
− | + | *در امور دولتى مشاورى از دور باشد.<ref>عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140</ref> | |
− | ولايتعهدى بين امام رضا عليه السلام و مأمون در اسنادی رسمى هم نوشته شد و امام و مأمون آن را امضا كردند و بزرگان و دولتمردان شاهد آن بودند و به وسيله گروهى از مورخين نقل شده است.<ref>پژوهشى دقيق در زندگانى امام على بن موسى الرضا عليه السلام، باقر شريف قرشی، ج2، ص457</ref> (مراجعه شود به [[سند ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام )]]) | + | ولايتعهدى بين امام رضا عليه السلام و مأمون در اسنادی رسمى هم نوشته شد و امام و مأمون آن را امضا كردند و بزرگان و دولتمردان شاهد آن بودند و به وسيله گروهى از مورخين نقل شده است.<ref>پژوهشى دقيق در زندگانى امام على بن موسى الرضا عليه السلام، باقر شريف قرشی، ج2، ص457</ref> (مراجعه شود به [[سند ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام )|سند ولایتعهدی امام رضا علیه السلام]]) |
پس از آن مأمون مجلسی ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) [[بیعت]] کردند و مامون دستور داد که لباس سیاه که شعار [[عباسیان]] بود را از تن در آورده و لباس سبز بپوشند. | پس از آن مأمون مجلسی ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) [[بیعت]] کردند و مامون دستور داد که لباس سیاه که شعار [[عباسیان]] بود را از تن در آورده و لباس سبز بپوشند. | ||
سطر ۱۴۷: | سطر ۱۴۵: | ||
مأمون سپس دستور داد سكه به نام آن حضرت زدند و به مباركى آن روز دختر عموى اسحق بن موسى را به همسرى اسحاق درآورد و به او فرمان داد تا به عنوان [[امير الحاج|امير الحاجى]] با عده ای از مردم به [[خانه خدا]] مشرف شده و در هر شهرى كه وارد مى شود برای مردم [[خطبه]] بنام آن حضرت بخواند.<ref>الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 261 و 262</ref> | مأمون سپس دستور داد سكه به نام آن حضرت زدند و به مباركى آن روز دختر عموى اسحق بن موسى را به همسرى اسحاق درآورد و به او فرمان داد تا به عنوان [[امير الحاج|امير الحاجى]] با عده ای از مردم به [[خانه خدا]] مشرف شده و در هر شهرى كه وارد مى شود برای مردم [[خطبه]] بنام آن حضرت بخواند.<ref>الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 261 و 262</ref> | ||
− | + | در زمان [[ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ولایتعهدی]] امام رضا (علیه السلام) اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد: | |
− | در زمان | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | مامون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى كرد و آنگاه امام رضا علیهالسلام را نیز احضار مى كرد. آنان از امام پرسش مى كردند و آن حضرت یكى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شكست مى داد. | + | *دیدار با شعرای معروف زمان مانند [[دعبل خزاعی]] |
+ | *بخشیدن و [[انفاق]] هر آنچه [[عباسیان]] در [[خراسان]] به حضرت داده بودند به فقرا و محرومین | ||
+ | *شورش زید بن [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر]] ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او. مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید. | ||
+ | *مامون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى كرد و آنگاه امام رضا علیهالسلام را نیز برای مناظره با ایشان احضار مى كرد. آنان از امام پرسش مى كردند و آن حضرت یكى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شكست مى داد. | ||
+ | *در سال 201 هجری [[مأمون]] به امام اصرار کرد تا [[نماز عید فطر|نماز عید]] آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه [[رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله و سلم) و [[امام علی]] (علیه اسلام) پذیرفتند. در روز عید امام با شیوه رسول خدا راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را [[تکبیر]]گویان همراهی می کردند. مامون از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند. | ||
+ | *طلب باران برای مردم با خواندن [[نماز باران]] به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت: «... حال كه او را ولیعهد خود كردیم و مرتكب خطایى شدیم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاك كردیم، اكنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم كه اندك اندك فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم كه او لیاقت این امر را ندارد، سپس فكرى به حالش كنیم كه بلا را از ما قطع كند و از فكرش خلاص شویم!»<ref> عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 169</ref> | ||
− | ==شهادت امام رضا | + | ==شهادت امام رضا علیهالسلام== |
− | شهادت [[امام رضا علیه السلام]] بنابه قول مشهور در بین شیعه در روز 30 [[صفر]] سال 203 هجری قمری واقع گردیده است. آن حضرت توسط [[مامون]] خلیفه عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند. | + | شهادت [[امام رضا علیه السلام]] بنابه قول مشهور در بین [[شیعه]] در روز 30 [[صفر]] سال 203 هجری قمری واقع گردیده است. آن حضرت توسط [[مامون]] خلیفه عباسی و با خورانده شدن سم به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسیدند. |
[[پرونده:Mazar.jpg|250px|thumb|left|سومین سنگ مزار از جنس سنگ مرمر بسیار نفیس، به رنگ سبز چمنی با ابعاد 2/20 در 1/10 متر و قطر 90 سانتیمتر که سال 1379 شمسی طراحی شد]] | [[پرونده:Mazar.jpg|250px|thumb|left|سومین سنگ مزار از جنس سنگ مرمر بسیار نفیس، به رنگ سبز چمنی با ابعاد 2/20 در 1/10 متر و قطر 90 سانتیمتر که سال 1379 شمسی طراحی شد]] | ||
− | برای تفصیل در این مورد این مقاله را ببینید: [[شهادت امام رضا علیه السلام]] | + | برای تفصیل در این مورد این مقاله را ببینید: «[[شهادت امام رضا علیه السلام]]». |
==اخلاق امام رضا علیهالسلام== | ==اخلاق امام رضا علیهالسلام== | ||
− | در مورد آن حضرت گفته اند: ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آنها در پارسایی و [[تقوی]] بود، تا جایی كه دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمیتوانستند آن را انكار كنند.<ref>گوشهای از زندگانی | + | در مورد آن حضرت گفته اند: ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آنها در پارسایی و [[تقوی]] بود، تا جایی كه دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمیتوانستند آن را انكار كنند.<ref>گوشهای از زندگانی امام رضا علیهالسلام، ع شریعتی، گلستان قرآن، ش 106، 1380.</ref> |
− | از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است كه گفت: «هیچ كس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیهالسلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایى دیده ام كه از هیچ كس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به كسى جفا كند؛ ندیدم كلام كسى را قطع | + | از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است كه گفت: «هیچ كس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیهالسلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایى دیده ام كه از هیچ كس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به كسى جفا كند؛ ندیدم كلام كسى را قطع كند، تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هیچگاه حاجتى را كه مى توانست برآورده سازد رد نمى كرد؛ هرگز پاهایش را پیش روى كسى كه نشسته بود دراز نمى كرد؛ ندیدم به یكى از دوستان یا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز ندیدم در خنده اش قهقهه بزند بلكه خنده او [[تبسم]] بود؛ اگر تنها بود و غذا برایش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خویش مى نشانید و با آنها غذا مى خورد؛ شبها كم مى خوابید و بسیار [[روزه]] مى گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: این سه روز برابر با روزه یك عمر است؛ و بسیار [[صدقه]] پنهانى مى داد».<ref>سيره معصومان، سيد محسن امين، ترجمه على حجتى كرمانى، ج5، ص 144</ref> |
==احادیثی از امام رضا علیهالسلام== | ==احادیثی از امام رضا علیهالسلام== | ||
− | *«لایستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛ هیچ بندهاى حقیقت ایمانش را کامل نمىکند مگر این که در او سه خصلت باشد: دینشناسى، تدبر نیکو در زندگى و شکیبایى در مصیبتها و بلاها». <ref> | + | *«لایستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛ هیچ بندهاى حقیقت ایمانش را کامل نمىکند مگر این که در او سه خصلت باشد: دینشناسى، تدبر نیکو در زندگى و شکیبایى در مصیبتها و بلاها».<ref> بحارالانوار، ج78، ص 339. </ref> |
− | *«وَقِّرُوا كِبارَكُم وَارحَمُوا صِغارَكُم وَصِلُوا اَرحامَكُم؛ به بزرگترهايتان [[احترام]] بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و [[صله رحم]] نماييد». <ref> عیون اخبارالرضا، ج2، ص 265. </ref> | + | *«وَقِّرُوا كِبارَكُم وَارحَمُوا صِغارَكُم وَصِلُوا اَرحامَكُم؛ به بزرگترهايتان [[احترام]] بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و [[صله رحم]] نماييد».<ref> عیون اخبارالرضا، ج2، ص 265. </ref> |
− | *«مَنْ کَانَ مِنَّا وَلَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا؛ هر کس خودش را با ما بداند و [[خدا]] را اطاعت نکند از ما نیست». <ref> سفینة البحار، ص98. </ref> | + | *«مَنْ کَانَ مِنَّا وَلَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا؛ هر کس خودش را با ما بداند و [[خدا]] را اطاعت نکند از ما نیست».<ref> سفینة البحار، ص98. </ref> |
− | *«اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَالْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَالْاَخُ الشَّقِیقُ؛ امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است». <ref> مسند الامام الرضا علیهالسلام، ج1، ص69. </ref> | + | *«اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَالْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَالْاَخُ الشَّقِیقُ؛ امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است».<ref> مسند الامام الرضا علیهالسلام، ج1، ص69. </ref> |
− | *«اِیَّاکُمْ وَالْحِرْصَ وَالْحَسَدَ فَاِنَّهُما اَهْلَکَا الْاُمَمَ السَّالِفَةَ؛ از [[حرص]] و [[حسد]] بپرهیزید زیرا این دو امتهای گذشته را نابود کرده است». <ref> بحارالانوار، ج75، ص346. </ref> | + | *«اِیَّاکُمْ وَالْحِرْصَ وَالْحَسَدَ فَاِنَّهُما اَهْلَکَا الْاُمَمَ السَّالِفَةَ؛ از [[حرص]] و [[حسد]] بپرهیزید زیرا این دو امتهای گذشته را نابود کرده است».<ref> بحارالانوار، ج75، ص346. </ref> |
− | *«یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوااللهَ فِی نِعَمِ اللهِ عَلَیْکُمْ فَلاتُنْفِرُوهَا عَنْکُمْ بِمَعَاصِیهِ؛ ای مردم [[تقوا]] را دربارهی نعمتهای الهی رعایت کنید و نعمتها را به گناه و [[معصیت]] از خود مرانید». <ref> عیون اخبارالرضا، ج2، ص169. </ref> | + | *«یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوااللهَ فِی نِعَمِ اللهِ عَلَیْکُمْ فَلاتُنْفِرُوهَا عَنْکُمْ بِمَعَاصِیهِ؛ ای مردم [[تقوا]] را دربارهی نعمتهای الهی رعایت کنید و نعمتها را به گناه و [[معصیت]] از خود مرانید».<ref> عیون اخبارالرضا، ج2، ص169. </ref> |
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۶ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۳۸
حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام (11 ذی القعده 148 - 30 صفر 203 ه.ق) فرزند امام کاظم (علیه السلام) و نجمه خاتون (سلام الله علیها) هشتمین امام شیعیان اثنی عشری است. مدت امامت ایشان ۲۰ سال است که همزمان بود با سالهای پایانی خلافت هارون الرشید، خلافت امین (چهار سال) و 5 سال اول خلافت مأمون عباسی.[۱]آن حضرت در سال 200 هجری به اصرار و اجبار مأمون از مدینه راهی شهر مرو محل خلافت این خلیفه عباسی شدند. مأمون حضرت رضا را مجبور به پذیرش عنوان ولایتعهدی کرد و سرانجام در سال 203 هجری ایشان را با زهر مسموم نمود و به شهادت رساند. محل دفن بدن مطهر ایشان بعدا به مشهد الرضا معروف شد که امروزه زیارتگاه بزرگ شیعیان جهان است.
مقام | امام هشتم |
نام | علی |
القاب | رضا |
کنیه | ابوالحسن |
پدر | امام کاظم علیه السلام |
مادر | نجمه |
زادروز | 11 ذی القعده سال 148 هجری |
زادگاه | مدینه |
مدت امامت | 20سال |
مدت عمر | 55 سال |
تاریخ شهادت | آخر صفر سال 203 هجری |
علت شهادت | مسمومیت توسط زهر |
قاتل | مأمون عباسی لعنه الله |
مدفن | مشهد |
محتویات
ولادت و نسب
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، فرزند امام کاظم (علیه السلام)، بنا به قول بسیارى از مورّخان، در سال 148 قمری[۲] و بنا به قول اندكى دیگر از آنان، در سال 153 ق[۳] در 11 ذى القعده یا ذى الحجه و یا ربیع الاول در شهر مدینه به دنیا آمد.
مادر:
مادر گرامی آن حضرت «ام ولد» (کنیز) بوده است. نام او در برخی روایات نجمه[۴] و در برخى تُكتَم[۵] ذکر شده است و اسامی دیگری نیز برای ایشان ذکر کرده اند.[۶]
حميده خاتون میگويد: وقتي که نجمه به خانه ما راه يافت، پيامبر اسلام را در عالم خواب ديدم که به من فرمود: «اي حميده! نجمه را به پسرت موسي (علیهالسلام) ببخش» و همسر او کن و فرمود: «فانه سيولد منها خير اهل الارض؛ همانا بزودي بهترين فرد روي زمين، از او متولد ميشود.» من به اين دستور عمل کردم، و نجمه را همسر فرزندم کاظم نمودم و از او حضرت رضا به دنيا آمد.[۷]
کنیه و القاب:
امام كاظم علیه السّلام کنیه ابوالحسن را به ایشان عنایت فرمودند[۸] و به على بن یقطین گفتند: اى على، این پسرم (با اشاره به امام رضا علیه السّلام) آقاى فرزندان من است و من كنیه خویش را به او داده ام.[۹] بدین جهت امام كاظم علیه السّلام را «ابوالحسن اوّل» و امام رضا علیه السّلام را «ابوالحسن دوم» مى نامند.
امام رضا (علیه اسلام) دارای القاب متعددی می باشند. برخى از القاب آن حضرت عبارتند از:
- رضا
- صابر[۱۰]
- زکی[۱۱]
- وافی[۱۲]
- سراج اللّه[۱۳]
- قرّة عین المؤمنین[۱۴]
- مكیدات الملحدین[۱۵]
- صدیق[۱۶]
- فاضل[۱۷]
نقش انگشتری:
بر انگشتر حضرت حك شده بوده است «ولى اللّه»[۱۸] و انگشتر دیگرى داشته اند كه بر آن نوشته شده: «العزّة للّه»[۱۹]. برخی نیز نقش انگشتر ایشان را «ما شاء الله و لا حول و لا قوّة الّا بالله» نوشته اند.[۲۰]
همسران و فرزندان:
همسر آن حضرت، سبیکه سلام الله علیها از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، بود. او مادر امام جواد علیه السلام است. [۲۱] همسر دیگری که برای امام ذکر شده است، ام حبیبه دختر مأمون است که به پیشنهاد مأمون با امام ازدواج می کند.
در شماره و اسامى فرزندان امام علیه السّلام نیز اختلاف است، گروهى آنها را پنج پسر و یك دختر نوشته اند، به نام هاى محمّد، قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه. امّا شیخ مفید بر این باور است، كه امام هشتم علیه السّلام را، فرزندى جز امام محمّد جواد علیه السّلام نبوده است[۲۲]، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نیز بر همین اعتقاد مى باشند.[۲۳]
امامت حضرت رضا
با وجود اینکه وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگى موسى بن جعفر علیه السّلام به دلیل زندانی بودن امام، بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام كاظم علیه السّلام جانشینى امام رضا علیه السّلام را از طرف آن حضرت پذیرفتند. شیخ مفید نام دوازده تن از این اصحاب ائمه را كه روایاتى در موضوع تعیین امام رضا علیه السّلام به جانشینى پدر بزرگوارش نقل كرده اند، ذكر مىكند كه مهمترین آنها: داود بن كثیر الرقّى، محمد بن اسحاق بن عمّار، على بن یقطین و محمد بن سنان مى باشند.[۲۴]
با این حال باز به دلیل تقیه و نیز فرصت طلبى اشخاصى كه اموالى از طرف امام كاظم علیه السّلام از شیعیان گرفته بودند،[۲۵] و همچنین وجود برخى از روایات نادرست كه در آنها علایمى را براى منحرف ساختن اذهان از امام علیه السّلام، شناسانده بودند، مشكلاتى به وجود آمد.
شیخ طبرسی اشکال اصلی را مربوط به کسانی می داند که در آخرین حبس امام کاظم که منجر به شهادت آن حضرت شد، اموالی نزدشان جمع شده بود.[۲۶] این اشخاص با پول هایی از امام که نزد خود داشتند و متعلق به امام بود، خانه و غلّات خریدند و وقتى خبر رحلت امام علیه السّلام به آنها رسید، وفات آن حضرت را انكار كرده و در میان شیعه شایع كردند كه امام كاظم علیه السّلام نمرده است؛ زیرا او قائم آل محمّد است.[۲۷]
پس از شهادت امام كاظم علیه السّلام، دو گرایش عمده به نامهاى «قطعیه» و «واقفیه» پدید آمد. قطعیه رحلت امام كاظم علیه السّلام را تأیید كرده و امامت امام رضا علیه السّلام را پذیرفت.[۲۸] اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام كاظم علیه السّلام بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقى ماند.[۲۹] [۳۰]
امام رضا علیه السّلام در روایتى سرنوشت واقفیه را اینگونه بیان فرمودند: «در حیرت زندگى مىكنند و نهایت در حال كفر مى میرند.»[۳۱]
سفر به بصره و کوفه:
مطابق با روایتی که راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح نقل نموده است، بعد از شهادت امام موسى كاظم علیه السّلام، امام رضا علیه السّلام به منظور معرفى خود و اثبات امامتش، به بصره و کوفه با طی الارض سفر نمود و در جلسه هایی با حضور شیعیان و دانشمندان آنجا به اثبات امامت خود و احتجاج پرداخت. امام در بصره در منزل حسن بن محمد علوى سكونت گزید و در آنجا با گروهى از مسلمانان جلسهاى برگزار كرد. در این جلسه امام به زبانهای مختلف با تعدادی از افراد حاضر در کوفه از ملیت های مختلف به زبان خود آنها سخن گفتند و به سوالاتشان پاسخ دادند. امام همچنین در آن جلسه جاثلیق مسیحى و رأس الجالوت (رئیس یهودیان) را شركت دادند و با آنها مناظره نمودند.[۳۲]
خلفای معاصر امام رضا
طول مدت امامت حضرت رضا علیهالسلام مقارن بود با خلافت این سه خلیفه عباسی: هارون الرشید، امین و مأمون.
در عصر هارون الرشید:
آنگونه که از روایات تاریخی بر می آید، دستگاه حاکم به زودی به امامت امام رضا علیه السلام پس از امام کاظم علیه السلام پی می برد و حتی کسانی که در توطئه دستگیری و قتل امام کاظم شرکت داشتند، سعی در تحریک هارون به قتل امام رضا می کنند. به عنوان نمونه در کتاب "عیون اخبار الرضا" آمده است، یحیی بن خالد که زمینه توطئه قتل امام کاظم علیه السلام را نزد هارون فراهم ساخت، روزی به هارون گفت: این علیّ فرزند موسی بن جعفر جانشین پدر شده، و مدّعی امامت است. هارون گفت: آنچه به پدرش کردیم برای ما بس نیست؟ تو می خواهی همه آنان را بکشیم؟[۳۳]
زمانی که هارون الرشید امام موسى بن جعفر علیه السلام را كشت، عدهاى از جاسوسان و رجال امنیتى كشور را براى بررسى امر امام رضا علیه السلام فرستاد تا تمایلات و علایق حضرت را به اطلاع او برسانند. با این حال امام رضا علیه السلام مشغول نشر احكام الهى و تعالیم اسلام و توضیح مطالب پیرامون امامت شد. در این حال بعضى از بزرگان شیعه ترسیدند مبادا از طرف هارون الرشید به او آسیبى برسد. محمد بن سنان می گوید: «من به ابوالحسن الرضا علیه السلام در روزگار هارون گفتم: تو خودت را به این امر شهرت دادى (یعنى اظهار امامت كردى) و جاى پدرت نشستى در حالى كه خون شما از شمشیر هارون مى چكد. امام علیه السلام پاسخ داد: مرا بر این كار جرأت داد آنچه كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اگر ابوجهل بتواند یك مو از سر من كم كند من پیغمبر خدا نیستم.» و من به شما مى گویم اگر هارون بتواند یك مو از سر من كم كند شاهد باشید كه من امام نیستم.»[۳۴]
مطابق با برخی روایات، برامكه در ابتلاى امام کاظم و امام رضا علیهما السلام به گرفتاری ها، نقش مهمی داشتند زیرا آنها هارون الرشید ستمگر را به كینه جویى نسبت به این دو امام واداشتند. امام رضا علیه السلام كاملا از طرح توطئه آنها آگاه بود، از این رو بر ضدّ آنها از خدا استمداد كرد. محمد بن فضیل نقل كرده «در سالى كه هارون الرشید برامكه را قتل عام كرد و بلا بر آنها نازل شد، ابو الحسن الرضا علیه السلام در عرفات ایستاده بود و دعا مى كرد، سپس سرش را خم كرد. در این باره از او سؤال شد، فرمود: من خدا را علیه برامكه نسبت به آنچه با پدرم كردند مى خواندم، امروز خداى متعال دعایم را در باره آنها استجابت كرد. طولى نكشید كه بلا بر جعفر و یحیى فرود آمد و احوالشان دگرگون شد.»[۳۵]
همچنین هارون الرشید پس از آنکه جلودى را به جنگ محمد بن جعفر بن محمد (دیباج) كه بر ضدّ خلیفه شورش كرده بود فرستاد، به او دستور داد كه به خانه هاى علویان حمله برد و تمام جامه ها و جواهرات زنانشان را غارت كند و براى آنها هیچ جامهاى را باقى نگذارد مگر یك جامه براى هر كدام از آنها. جلودى به خانه امام رضا علیه السلام حمله كرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را گرد آورد، از جمله دختران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خانواده اش را در یك اطاق، سپس دم در خانه ایستاد. جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست، من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت كنم، درست همان گونه كه هارون الرشید دستور داده است. امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مىدهم. من به خدا قسم مىخورم كه همه چیزهایى را كه پوشیده اند بگیرم. امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ها و زینت آلات و حتى گوشواره ها و خلخال ها و دكمه هاى زنان علوى را جمع آورى كرد و به دست جلودى داد تا آنها را به هارون الرشید تسلیم كند.[۳۶]
در عصر امین عباسی:
محمد امین عباسی پس از مرگ پدرش عهده دار رهبرى مسلمانان شد، و طبق رأى قاطع مورّخان او صلاحیت چنین پست بالایى را نداشته است. وی به شدت متمایل به لذات و شهوات نفسانی بوده و از علم و علم آموزی کراهت داشته است. به دلیل اختلافی که او با مأمون بر سر حکومت پیدا کرد، امام رضا علیه السلام فرصتی پیدا کردند تا در آزادی بیشتر به انجام وظایف سنگین امامت بپردازند.
در عصر مأمون:
مامون را می توان از قدرتمند ترین و دانشمندترین خلفای عباسی دانست. خلیفهای که برخلاف پیشینیانش که راه عیش و نوش را در پیش گرفته بودند، علاقهی وافری به علم و ترویج آن داشت. با این حال مأمون نیز مانند دیگر خلفای غاصب عباسی میدانست که وجود ائمه اطهار علیهم السلام برای بقای قدرت او خطرناک است و باید در برابر آنها اقداماتی انجام داد. اما او برخلاف پدرانش که سعی میکردند با زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن ائمه آنها را کنترل کنند، راه دیگری را انتخاب کرد و آن راه واگذاری ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام بود. با رجوع به سخنان مأمون در جمع معترضان از خاندان عباسی به این اقدام مأمون و نیز سخنان خود امام رضا علیه السلام در این مورد، می توان اهداف مأمون از انجام این عمل را در موارد زیر خلاصه کرد:
- جذب یاران و شیعیان امام به طرف خود
- پذیرفتن مشروعیت حکومت عباسیان توسط علویان
- کنترل اعمال و رفتار امام رضا علیه السلام
- کاسته شدن مقام و منزلت امام در نزد شیعیانشان
- سرکوب قیام های علویان.
سفر امام رضا به خراسان
کلینی از یاسر خادم و ریّان بن صلت نقل کرده که: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مأمون استقرار پیدا کرد، او نامه ای به امام علیه السّلام نوشت و از آن حضرت خواست تا به خراسان بیاید. امام رضا عليه السلام بعللى تمسك مى فرمود و عذر مي خواست، اما مأمون پيوسته به آن حضرت نامه مي نوشت تا آن حضرت دانست كه چاره اى ندارد و او دست بردار نيست، لذا از مدينه بيرون شد.[۳۷]
وداع با خانواده:
شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى كه براى بردن امام رضا علیه السّلام به خراسان پیكى به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را دیدم كه چندین بار از حرم بیرون مى آمد و دوباره به سوى مدفن پیغمبر بازمى گشت و با صداى بلند گریه مى كرد. من به امام نزدیك شده و سلام كردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.»[۳۸]
افزون بر این، وقتی که امام علیه السّلام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظر آن حضرت، هیچ آینده روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست. از حسن بن على وشّاء نقل شده كه امام به او فرمودند: «موقعى كه مىخواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانوادهام را جمع كرده و دستور دادم براى من گریه كنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم كرده و گفتم من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت.»[۳۹]
چنین برخوردهایى بى تردید مى توانست كسانى را كه درك درستى داشتند، به ویژه شیعیان را كه در ارتباط مستقیم با امام بودند متوجه سازد كه امام به اجبار این مسافرت را پذیرفته است.[۴۰]
امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پیامبر وارد شد و دستش را بر لبه قبر شریف نهاد و فرزندش امام جواد علیه السلام را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وكلا و خدمتكارانم گفته ام كه از تو شنوایى داشته باشند و پیرویت كنند. و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشین وى خواهد بود.»[۴۱]
مسیر حرکت امام به مرو:
مسیر حرکت امام و همراهانشان طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۲]
مطابق با نقل رجاء بن ابى ضحاك که از طرف مامون به بردن امام رضا علیه السلام به مرو مامور شده بود، امام رضا علیه السلام در مسیر حرکت خود به عبادت و تهجد و موعظه مردم و روشنگری و پاسخ به سوالات آنها می پرداختند. در گزارش مفصلی که او از برنامه روزانه امام در زمان اقامت در شهرها ارائه می دهد آمده است که امام از موقع بالا آمدن آفتاب تا ظهر به مردم رو می نمود و آنها را موعظه نموده برایشان حدیث می گفت. او همچنین می گوید: ایشان در هيچ شهری فرود نمى آمد مگر آنكه مردم به نزد او می آمدند و معالم دين خود را از او می پرسیدند و او به آنها جواب می داد و بسيار از پدرانش حديث نقل مي كرد.[۴۳]
امام در نیشابور:
از اتفاقات مهم مسیر سفر امام رضا علیه السلام، بیان حدیث سلسله الذهب است. مطابق با نقلی از این حدیث که اسحق بن راهويه راوی آن است، هنگامی که حضرت رضا علیه السلام به نيشابور آمد و خواست كه از نيشابور بسوى خراسان و نزد مأمون بيرون رود، اصحاب حديث گرد او اجتماع كرده و عرض كردند يا ابن رسول اللَّه تو از نزد ما كوچ ميكنى و حديث نميكنى ما را بحديثى كه ما آن حديث را از تو استفاده و ضبط كنيم؟
آن جناب در ميان عمارى نشسته بود سر از عمارى بيرون كرد و فرمود: از پدرم موسى بن جعفر (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم جعفر بن محمد (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم محمد بن على (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم على بن الحسين (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم حسين بن على (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از پدر بزرگوارم على بن ابى طالب (علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم كه مي فرمود از جبرئيل (سلام الله) شنيدم كه مي فرمود از خداوند عز و جل شنيدم كه مي فرمود:
«لا اله الا الله قلعه من است، پس هر كسى داخل شود در قلعه من ايمن است از عذاب من» و چون راحله قدرى راه پيمود، آن جناب فرمود: بشروط لا اله الا الله و منم از شروط لا اله الا الله». [۴۴]
ابن صباغ می گوید: نويسندگانِ صاحب قلم و دوات كه اين حديث را آنروز مي نوشتند شمارش کردند، بيشتر از بيست هزار نفر بوده اند.[۴۵]
ولایتعهدی امام رضا
مهمترین فصل تاریخى زندگى امام رضا علیه السّلام جریان ولایتعهدى آن حضرت است. جریانی که به موجب آن، حضرت رضا مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند. پس از آنکه امام به مرو رسیدند، مأمون دستور داد تا از امام استقبال رسمى شود، بنا بر این نیروهاى مسلح با بقیه مردم براى استقبال از او خارج شدند در حالى كه مأمون در صفّ مقدم استقبال كنندگان بود و با او سهل بن فضل و بقیه وزرا و مستشاران او بودند. پس از مستقر شدن امام در مرو، مأمون رسما خلافت را به امام عرضه كرد و از حضرت درخواست كرد كه آن را به عهده بگیرد. اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت. چرا که مأمون براى رسیدن به خلافت برادرش امین را كشته بود و بغداد را خراب كرده بود. به همین دلیل امام رضا به او گفتند: «اگر این خلافت مال تو است جایز نیست خودت را خلع كنى و لباسى را كه خدا به تو پوشانده به دیگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نیست، چیزى كه مال تو نیست جایز نیست آن را به من بدهى.»[۴۶]
پس از نپذیرفتن خلافت توسط امام، مأمون به امام پیشنهاد ولایتعهدی را داد. اما امام این پیشنهاد مأمون را نیز نپذیرفتند. لیکن به هر روى اصرار مأمون در مسأله پذیرش ولایتعهدى از طرف امام رضا علیه السّلام توأم با تهدید قتل آن حضرت در صورت مخالفت، امام را در وضعیتى قرار داد كه از پذیرفتن آن ناچار بود.[۴۷] امام انگیزه مأمون را در دیدار با او، این چنین بیان می کنند: «از این طریق تو (مأمون) مى خواهى مردم بگویند كه على بن موسى الرضا خود را از دنیا كنار نكشید، بلكه دنیا بود كه خود را از او كنار كشید، آیا نمى بینید چگونه ولیعهدى را به طمع رسیدن به خلافت قبول كرد؟».
مأمون پس از رد پیشنهاد ولایتعهدی از طرف امام رضا (علیه اسلام) عصبانی شد و به حضرت گفت: «تو همیشه مرا به كارى وادار مى كنى كه از انجامش متنفرم، و گویى از قدرت و شوكت من باك ندارى و خود را ایمن مى دانى. به خدا قسم باید ولیعهدى را قبول كنى، یا اینكه تو را به قبول آن مجبور مى كنم. تو باید این كار را بكنى وگرنه گردنت را می زنم».[۴۸]
نهایتاً امام با شروط زیر ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند:
- امام احدى را به عنوان والى در كار دولتى منصوب نكند.
- هیچ كس را عزل نكند.
- هیچ رسمى را نقض نكند.
- در امور دولتى مشاورى از دور باشد.[۴۹]
ولايتعهدى بين امام رضا عليه السلام و مأمون در اسنادی رسمى هم نوشته شد و امام و مأمون آن را امضا كردند و بزرگان و دولتمردان شاهد آن بودند و به وسيله گروهى از مورخين نقل شده است.[۵۰] (مراجعه شود به سند ولایتعهدی امام رضا علیه السلام)
پس از آن مأمون مجلسی ترتیب داد که در آن مجلس بزرگان و درباریان و مردم با امام رضا (علیه السلام) بیعت کردند و مامون دستور داد که لباس سیاه که شعار عباسیان بود را از تن در آورده و لباس سبز بپوشند.
مأمون سپس دستور داد سكه به نام آن حضرت زدند و به مباركى آن روز دختر عموى اسحق بن موسى را به همسرى اسحاق درآورد و به او فرمان داد تا به عنوان امير الحاجى با عده ای از مردم به خانه خدا مشرف شده و در هر شهرى كه وارد مى شود برای مردم خطبه بنام آن حضرت بخواند.[۵۱]
در زمان ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) اتفاقاتی به شرح زیر رخ داد:
- دیدار با شعرای معروف زمان مانند دعبل خزاعی
- بخشیدن و انفاق هر آنچه عباسیان در خراسان به حضرت داده بودند به فقرا و محرومین
- شورش زید بن موسی بن جعفر ملقب به زیدالنار و دستگیره شدن او. مأمون به سبب امام رضا (علیه السلام) او را بخشید.
- مامون دانشمندان دیگر ادیان را جمع مى كرد و آنگاه امام رضا علیهالسلام را نیز برای مناظره با ایشان احضار مى كرد. آنان از امام پرسش مى كردند و آن حضرت یكى پس از دیگرى آنان را در مباحثات علمی شكست مى داد.
- در سال 201 هجری مأمون به امام اصرار کرد تا نماز عید آن سال را با مردم، ایشان بخوانند. امام به شرط خواندن نماز به شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه اسلام) پذیرفتند. در روز عید امام با شیوه رسول خدا راهی نماز عید شدند، درحالی که تمام مردم شهر و بزرگان کشوری و لشکری ایشان را تکبیرگویان همراهی می کردند. مامون از جمعیتی که همراه امام شده بودند، به هراس افتاد و به توصیه وزیرش سهل، امام را در نیمه راه بازگرداند.
- طلب باران برای مردم با خواندن نماز باران به همراه مردم، در سالی که خشکسالی شده بود. این عمل امام، ترس مأمون و عباسیان از جایگاه امام در نزد مردم را بیشتر کرد. پس از این عمل مأمون دادن ولایتعهدی به امام را یک اشتباه دانست و گفت: «... حال كه او را ولیعهد خود كردیم و مرتكب خطایى شدیم و با بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاك كردیم، اكنون جایز نیست در امر او سستى به خرج دهیم و احتیاج داریم كه اندك اندك فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم كه او لیاقت این امر را ندارد، سپس فكرى به حالش كنیم كه بلا را از ما قطع كند و از فكرش خلاص شویم!»[۵۲]
شهادت امام رضا علیهالسلام
شهادت امام رضا علیه السلام بنابه قول مشهور در بین شیعه در روز 30 صفر سال 203 هجری قمری واقع گردیده است. آن حضرت توسط مامون خلیفه عباسی و با خورانده شدن سم به شهادت رسیدند.
برای تفصیل در این مورد این مقاله را ببینید: «شهادت امام رضا علیه السلام».
اخلاق امام رضا علیهالسلام
در مورد آن حضرت گفته اند: ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آنها در پارسایی و تقوی بود، تا جایی كه دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمیتوانستند آن را انكار كنند.[۵۳]
از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است كه گفت: «هیچ كس را فاضل تر از ابوالحسن رضا علیهالسلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایى دیده ام كه از هیچ كس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به كسى جفا كند؛ ندیدم كلام كسى را قطع كند، تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هیچگاه حاجتى را كه مى توانست برآورده سازد رد نمى كرد؛ هرگز پاهایش را پیش روى كسى كه نشسته بود دراز نمى كرد؛ ندیدم به یكى از دوستان یا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز ندیدم در خنده اش قهقهه بزند بلكه خنده او تبسم بود؛ اگر تنها بود و غذا برایش مى آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتى دربان و نگهبان را بر سفره خویش مى نشانید و با آنها غذا مى خورد؛ شبها كم مى خوابید و بسیار روزه مى گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمى داد و مى فرمود: این سه روز برابر با روزه یك عمر است؛ و بسیار صدقه پنهانى مى داد».[۵۴]
احادیثی از امام رضا علیهالسلام
- «لایستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛ هیچ بندهاى حقیقت ایمانش را کامل نمىکند مگر این که در او سه خصلت باشد: دینشناسى، تدبر نیکو در زندگى و شکیبایى در مصیبتها و بلاها».[۵۵]
- «وَقِّرُوا كِبارَكُم وَارحَمُوا صِغارَكُم وَصِلُوا اَرحامَكُم؛ به بزرگترهايتان احترام بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و صله رحم نماييد».[۵۶]
- «مَنْ کَانَ مِنَّا وَلَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا؛ هر کس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست».[۵۷]
- «اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَالْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَالْاَخُ الشَّقِیقُ؛ امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است».[۵۸]
- «اِیَّاکُمْ وَالْحِرْصَ وَالْحَسَدَ فَاِنَّهُما اَهْلَکَا الْاُمَمَ السَّالِفَةَ؛ از حرص و حسد بپرهیزید زیرا این دو امتهای گذشته را نابود کرده است».[۵۹]
- «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوااللهَ فِی نِعَمِ اللهِ عَلَیْکُمْ فَلاتُنْفِرُوهَا عَنْکُمْ بِمَعَاصِیهِ؛ ای مردم تقوا را دربارهی نعمتهای الهی رعایت کنید و نعمتها را به گناه و معصیت از خود مرانید».[۶۰]
پانویس
- ↑ الطبرسی، ج۲، ۱۴۱۷ه. ق. ، صص۴۱-۴۲.
- ↑ . الكافى، ج 1، ص 486؛ الارشاد، ص 341؛ التهذیب، ج 6، ص 83
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 81. نوبختى سال 151 را نقل كرده است. نك: فرق الشیعة، ص 96
- ↑ كشف الغمّه، ج 3، ص 102
- ↑ عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 5
- ↑ كشف الغمة فی معرفة الأئمة (طبع قدیم)، ج2، ص259؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص16
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج1، ص16 و 17.
- ↑ بحار الانوار، ج 12، ص 4
- ↑ بحار الانوار، ج 12، ص 4
- ↑ جوهرة الكلام فى مدح السادة الاعلام، ص 43
- ↑ الصراط السوى، ص 199.
- ↑ تذكرة الخواص، ص 361
- ↑ الدرّ النظیم، ص 210.
- ↑ الدرّ النظیم، ص 210.
- ↑ بحار الانوار، ج 12، ص 4.
- ↑ بحار الانوار، ج 12، ص 4.
- ↑ بحار الانوار، ج 12، ص 4.
- ↑ بحار الانوار، ج 12، ص 4
- ↑ الدّرّ النظیم، ص 210
- ↑ بحار الانوار، ج 49، ص 2، از كافى
- ↑ الکلینی، الکافی، مصحح محمد آخوندی، بیتا، ج۱، ص۴۹۲، منتهی الامال، ج2، ص571
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ محمدجواد فضل الله، تحلیلى از زندگانى امام رضا(ع)، ص:44-45
- ↑ الارشاد، ص 304
- ↑ إعلام الورى، ص 303
- ↑ إعلام الوری، ص 303
- ↑ رجال كشى، ص 460
- ↑ الملل و النّحل، شهرستانى، ج 1، ص 150؛ اصطلاح قطعیه، بعدها تا زمان امام زمان علیه السّلام به اثناعشریه اطلاق مىشد.
- ↑ الملل و النحل، ج 1، ص 150
- ↑ حیات فکری و سیاسی ائمه، رسول جعفریان ، ص427 تا 429
- ↑ رجال الکشی، ص ۴۵۶
- ↑ الخرائج و الجرائح، ج1، ص 341 تا 351 - نقل ترجمه از ترجمه کتاب الخرائج و الجرائح با عنوان جلوه هاى اعجاز معصومين عليهم السلام از غلامحسن محرمی، ص 270 تا 281
- ↑ عیون اخبارالرّضا، ج2، ص226.
- ↑ اعیان الشیعة، ج 4، ص 97.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 225
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 161
- ↑ الكافي، ج1، ص489
- ↑ عيون أخبار الرضا عليه السلام، شیخ صدوق، تحقیق مهدی لاجوردى، نشر جهان، تهران، 1378، ص 218
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 219؛ اثبات الوصیه، ص 203؛ مسند الامام الرضا، ج 1، جزء 2، ص 169
- ↑ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان، ص 436 و 437
- ↑ الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص 678
- ↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷، ص۹۵.
- ↑ عيون أخبار الرضا عليه السلام، شیخ صدوق، ج2، ص 180-183
- ↑ عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه آقا نجفى، ج2، ص 375
- ↑ الفصول المهمة في معرفة الأئمة، ابن صباغ، على بن محمد، دار الحديث، قم، 1422 ه. ق، ج2، ص 1003
- ↑ باقر شریف قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج2، ص451 و 452
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص 375
- ↑ امالى صدوق، ص 43؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140
- ↑ پژوهشى دقيق در زندگانى امام على بن موسى الرضا عليه السلام، باقر شريف قرشی، ج2، ص457
- ↑ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 261 و 262
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 169
- ↑ گوشهای از زندگانی امام رضا علیهالسلام، ع شریعتی، گلستان قرآن، ش 106، 1380.
- ↑ سيره معصومان، سيد محسن امين، ترجمه على حجتى كرمانى، ج5، ص 144
- ↑ بحارالانوار، ج78، ص 339.
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج2، ص 265.
- ↑ سفینة البحار، ص98.
- ↑ مسند الامام الرضا علیهالسلام، ج1، ص69.
- ↑ بحارالانوار، ج75، ص346.
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج2، ص169.
آرشیو عکس و تصویر
چهارده معصوم علیهم السلام |
↓ اسامی ↓ |
حضرت محمد صلی الله علیه و آله • حضرت فاطمه سلام الله علیها امام علی علیه السلام • امام حسن علیه السلام • امام حسین علیه السلام • امام سجاد علیه السلام • امام باقر علیه السلام • امام صادق علیه السلام • امام کاظم علیه السلام • امام رضا علیه السلام • امام جواد علیه السلام • امام هادی علیه السلام • امام حسن عسکری علیه السلام • امام زمان عجل الله تعالی فرجه |
↓ مفاهیم وابسته ↓ |
اهل البیت علیهم السلام • عصمت • پنج تن • عترت • سادات • اهل الذکر • اکمال دین • اولی الأمر |
↓ آیات و احادیث مرتبط ↓ |
آیه تطهیر • آیه امامت • آیه اکمال • حدیث ثقلین • حدیث سفینه • حدیث یوم الدار • حدیث طیر مشوی |