محمد بن سنان
«محمد بن سنان» (متوفای ۲۲۰ ق)، از اصحاب امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهمالسّلام) بوده و روایاتی را از ایشان نقل کرده است. علمای رجال دیدگاههای متفاوتی در مورد او دارند؛ عدّهای وی را بنا به اتّهاماتی مانند غلو، تضعيف کردهاند و عدّهای نيز وی را توثيق کردهاند و از اصحاب سرّ ائمه به حساب آوردهاند.
نام کامل | محمد بن سنان |
وفات | قرن سوم هجری |
اساتید |
بشیر نبّال، ابوالجارود، داود بن سرحان، زید شحّام،... |
شاگردان |
محمد بن حسین بن ابیالخطاب، محمد بن عیسی عبیدی، ایوب بن نوح،... |
آثار |
کتاب الطرائف، کتاب الأظلة، کتاب المکاسب، کتاب الحجّ، کتاب الصيد و الذبائح، کتاب الشراء و البيع، کتاب الوصية، کتاب النوادر،... |
محتویات
زندگینامه
ابوجعفر محمد بن حسن بن سنان زاهری کوفی خزاعی، از نوادگان زاهر بن عمرو مولی عمرو بن حمق بود و از اینرو، به زاهری شهرت داشت. «زاهر»، از شهدای کربلا است.
نجاشی بنابر گزارشی نقل میکند که محمد در کودکی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی جدش سنان رشد و پرورش یافت، به همینسبب به جدش منسوب شده و در بسیاری از منابع با عنوان «محمد بن سنان» شهرت یافته است.[۱]
محمد بن سنان از اصحاب امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهمالسّلام) بود.
محمد بن سنان زاهری به سال ۲۲۰ قمری درگذشت. در میان اولاد و احفاد او جملهاى از راویان احادیث مىباشند، از جمله ابوعیسى محمد بن احمد بن محمد بن سنان که از مشایخ شیخ صدوق است.
اساتید و شاگردان
محمد بن سنان افزون بر امامان معصوم، از کسانی چون بشیر نبّال، ابوالجارود، داود بن سرحان و زید شحام حدیث شنیده و روایت کرده است.
همچنین از او افرادی مانند محمد بن حسین بن ابیالخطاب، محمد بن عیسی عبیدی و ایوب بن نوح استماع حدیث کرده و به روایاتش استناد جستهاند.[۲]
آثار و تألیفات
محمد بن سنان در کتب حديثي شيعه فراوان ياد شده و در کتب اربعه حديثي، عنوان محمّد بن سنان در اسناد ۷۹۷ حديث وجود دارد.
برخی از تأليفات محمد بن سنان عبارتند از: کتاب الطرائف، کتاب الأظلة، کتاب المکاسب، کتاب الحجّ، کتاب الصيد و الذبائح، کتاب الشراء و البيع، کتاب الوصية و کتاب النوادر. افزون بر آن، مسائلی را از امام رضا (علیهالسّلام) نقل کرده که معروف است. رسالة ابیجعفر الجواد (علیهالسّلام) الی اهل البصرة دیگر اثر اوست.
ابن سنان از نظر عالمان
کلمات علما در باب محمد بن سنان بسیار مختلف است، حتى از شخص واحد. شیخ مفید او را در «الارشاد» از خواص و ثقات امام کاظم علیهالسلام و اهل ورع و فقه و علم، و از شیعه آن حضرت نوشته[۳] و در رساله دیگر خود، او را مطعون شمرده است.
شیخ الطائفه نیز در «فهرست» و «رجال» خود او را ضعیف شمرده و در «کتاب الغیبة» در ذکر ممدوحین از خواص ائمه اطهار علیهمالسلام او را ذکر نموده است.
و علامه حلی در «خلاصه» در او توقف نموده، ولی در «مختلف الشیعه» فرموده: «قَدْ بَیّنّا رُجُحانَ الْعَمَلِ بِرَوایةِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنانٍ».
اسباب تضعيف محمّد بن سنان
تضعيف محمّد بن سنان، به اين چند امر بر میگردد:
الف) اتّهام غلوّ:
از صفوان بن یحیی نقل شده است که: «انّ محمّد بن سنان کان من الطيارة فقصمناه»؛[۴] محمّد بن سنان، از غلات بود و ما در مقابل او ايستاديم.
بررسی اتّهام غلو: اوّلاً: بررسي روايات محمّد بن سنان و توجّه به اعتماد قميين ـ بويژه احمد بن محمد بن عیسی اشعری و محمد بن حسن بن ولید و محمد بن علی بن بابويه بر وي، محمّد بن سنان را از اين اتّهام بري ميسازد. ثانياً: اين اتّهام، با روايت علماي عادل و ثقه که از محمّد بن سنان نقل کردهاند، در تناقض است. ثالثاً نيز کثرت روايات او در اصول و فروع، و موافقت اين روايات با اخبار ساير بزرگان شيعه، سلامت وي را از غلو و کذب، آشکار ميسازد.
ب) وجادهای بودن روايات:
گفتهاند که محمّد بن سنان، رواياتش را نه خود شخصاً شنيده، و نه بر او روايت شده است؛ بلکه آنها را در کتابها ميخوانده و نقل ميکرده است. از ايوب بن نوح نقل شده که وي گفته است: من از محمّد بن سنان رواياتي را نوشتهام؛ امّا آنها را روايت نميکنم؛ زيرا وي قبل از مرگش گفته است: کلّما حدّثتکم به لم يکن لي سماعٌ و لا روايةٌ، إنّما وجدته.[۵]
بررسی وجادهای بودن روايات: در اين باره، بايد گفت که اوّلاً هنگامي که انتساب کتاب به مؤلّفش مشخّص باشد، وجاده معتبر است. ثانياً با توجّه به رواياتي که محمّد بن سنان، بيواسطه از ائمه نقل ميکند، نميتوان تصوّر کرد که اين گونه روايات از طريق وجاده به دست آمده باشند.
ج) کذّاب شمردن وی:
از فضل بن شاذان نقل شده که در بعضي از کتب خود آورده است: «لا أستحلُّ أن أروی أحاديثَ محمّد بن سنان».[۲۵] همچنين در يکي از کتب ديگرش آورده است: «الکذّابون المشهورون: أبوالخطّاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصايغ و محمّد بن سنان، و أبو سمينة أشهرهم».[۶]
بررسی کذّاب بودن محمّد بن سنان: اوّلاً با نظر در کتب تراجم و رجال، مشخّص ميشود که محمّد بن سنان، همانند ابو الخطّاب و ابو سمينه و مانند اينها نيست و بر فرض ضعيف بودن، وي کذّاب مشهور نيست؛ چرا که فضل بن شاذان، خود از کساني است که فراوان از محمّد بن سنان نقل روايت ميکند. ابن داوود، در شرح حال محمّد بن علي، مکنّا به ابو سمينه، سخن فضل را چنين نقل ميکند: إنّ الکذّابين المشهورين أربعة: أبو الخطّاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ و أبو سمينة، و هو أشهرهم، که محمّد بن سنان از آنها نيست. پس شايد اضافه کردن محمّد بن سنان در جمع اينها، يک دسيسه باشد.[۷] ثانياً اگر محمّد بن سنان، کذّابي مشهور بود؛ چرا اين همه بزرگان عدول و ثقه، از وي روايت کردهاند؟
توثيق محمد بن سنان
مطالبی را که در توثيق محمّد بن سنان بيان شده، ميتوان به چند صورت بيان کرد:
بيان علماي رجال و حديث:
شيخ مفيد، درباره محمّد بن سنان، چنين نوشته است: إنّه من خاصّة الکاظم (ع) و ثقاته و أهل الورع و العلم و الفقه من شيعته، و ممّن روى النص على الرضا.[۸]
شيخ طوسي، در کتاب الغيبة، روايتي را نقل کرده که حاکی از توثيق و يا مدح محمّد بن سنان است: «و روي عن أبي طالب القمّي قال: دخلت علي أبي جعفر الثاني في آخر عمره، فسمعته يقول: جزي الله صفوان بن يحيي و محمّد بن سنان و زکريا بن آدم و سعد بن سعد عنّي خيراً، فقد وفوا لي». ابوطالب قمى نقل کرده که گفت داخل شدم بر حضرت جواد علیهالسلام در آخر عمرش شنیدم که فرمود: جزا دهد خداوند صفوان بن یحیى و محمد بن سنان و زکریا بن آدم و سعد بن سعد را از من جزاى خیر، پس به تحقیق که وفا کردند از براى من.
همچنین شیخ طوسی فرموده: و اما محمد بن سنان پس به درستى که روایت شده از على بن حسین بن داود که گفت شنیدم که امام جواد علیهالسلام ذکر فرمود محمد بن سنان را به خیر و فرمود: «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُ بِرِضائى عَنْهُ فَما خالَفَنى وَ ما خالَفَ اَبى قَطُّ».[۹]
سيد بن طاووس، از کساني که وی را ذم ميکنند، اظهار تعجّب کرده است. او در «فلاح السائل» گوید: شنیدم از کسى که ذکر مىکرد طعن بر محمد بن سنان را و شاید او واقف نشده مگر بر طعن او و مطلع نگشته بر تزکیه و ثنایى که از براى او است و همچنین احتمال هست در بیشتر از طعنها پس ذکر فرموده مدائح او را و آن که معجزه حضرت جواد علیهالسلام در او ظاهر شد چه آن که او نابینا بود و مسح کرد آن حضرت چشم او را، به او رد شد، و هم روایتى نقل کرده که «اِنَّهُ کانَ مُتَقَشِّفا مُتَعَبِّدا».[۱۰]
علامه حلی، از تضعيف وي برگشته[۱۱] و حکم به صحيح بودن وي داده است.[۱۲] علامه مجلسی و سید نعمت الله جزایری نيز وي را از ياران خاص ائمه دانستهاند.
برخی از علمای متأخّر نيز پس از بررسی اقوال علمای متقدّم، رأی به توثيق محمّد بن سنان دادهاند. شیخ حر عاملی ضمن بیان اقوالی، درباره وي ميگويد: کساني مانند ابن طاووس و ابن شعبه، وی را توثيق کردهاند و برخی از بزرگان شيعه توثيق وی را ترجيح دادهاند، که صحيح هم همين است.[۱۳]
سيد بحرالعلوم نيز در کتاب الفوائد الرجالية مينويسد: ... اين اختلاف اقوال و روايات، به متأخّران از علماي فن نيز سرايت کرد و برخي از آنها وي را تضعيف و برخي ديگر وي را توثيق نمودند و برخي نيز رأي به توقّف دادند؛ ولي با توجّه به همه اقوالي که ذکر شد، به دست ميآيد که: أنّ الأصحَّ توثيق محمّد بن سنان.[۱۴]
میرزا ابوالمعالی کلباسی نيز در کتاب «الرسائل الرجالیة»، ابتدا روايات و اقوال دالّ بر مدح و يا توثيق محمّد بن سنان را ميآورد و همه آنها را تأييد ميکند و سپس چنين نتيجه ميگيرد: و الظاهر ـ بل بلا إشکالٍ ـ سقوط دعوي کونه من الکذّابين المشهورين، و الظاهر تقدّم التوثيقات المتقدّمة علي ما ينافيها، لاعتضادها باُمورٍ تظهر ممّا مرّ من الأخبار الدالة علي المدح و غير الأخبار. فحديثه صحيح بناءً علي کفاية التوثيق في صحّة الحديث، بل تثبت عدالته بالتوثيقات المتقدّمة... .[۱۵]
روايت کردن مشايخ بزرگ از ابن سنان:
تعداد بسياري از علما و فقهاي بزرگ و مورد اعتماد شيعه، از محمّد بن سنان رواياتي نقل کردهاند و اين، خود حاکي از اعتماد آنان به محمّد بن سنان است؛ کساني مانند: احمد بن محمد بن عیسی اشعری، ايوب بن نوح، حسن بن سعيد بن سعيد، حسن بن علي بن يقطين، حسين بن سعيد، صفوان بن يحيى، عباس بن معروف قمى، عبد الرحمان بن ابي نجران، عبد الله بن صلت، فضل بن شاذان، محمد بن اسماعيل بن بزيع، محمّد بن حسين بن ابي الخطّاب، محمّد بن عبد الجبّار، موسى بن قاسم، يعقوب بن يزيد و يونس بن عبدالرحمن.
از راويان مشهور موثّق يا مقبول نيز که از وي روايت نقل کردهاند، ميتوان به اين افراد اشاره کرد: ابراهیم بن هاشم قمی، احمد بن محمّد بن خالد، حسن بن حسين لؤلؤي، حسن بن علي بن فضّال، شاذان بن خليل، علي بن اَسباط، علي بن حَکَم، محمّد بن احمد بن يحيى، محمد بن خالد برقی، محمّد بن عيسى بن عُبيد.[۱۶]
نقل روايات ابن سنان توسّط محدّثان بزرگ:
کتابهاي حديثي، مشحون از رواياتي است که بزرگان شيعه از جمله کوفيان و قميان، از محمّد بن سنان نقل نمودهاند. صاحب نوادر الحکمة، تعداد بسياري از اين روايات را آورده است. شیخ کلینی در اصول و فروع الکافی، فراوان از وي نقل نموده است. شيخ صدوق، در کتاب من لا یحضره الفقیه ـ که به گفته خودش، لا يورد فيه إلاّ ما هو حجةٌ بينه و بين ربّه - از محمّد بن سنان روايت نقل نموده و در مشيخه اين کتاب آورده است: إن ما يرويه عنه، فقد رواه عن أبيه عن علي بن ابراهيم عن أبيه عنه. شيخ طوسي، در تهذيبين، فراوان از محمّد بن سنان روايت آورده است.
ابوغالب زراری، در نامه خود به نوهاش احمد بن عبد الله بن احمد، نوشته است: از جمله کتابهايي که به خواندن آنها وصيت ميکنم و بر حفظ آن تأکيد دارم و روايت کردن مطالب آن را اجازه ميدهم، دو کتاب الطرائف و النوادر و ديگر کتب محمّد بن سنان است.
شیخ عباس قمی می نویسد: گویند که بعضى از عارفین تفأل زد به کتاب الله مجید براى استعلام حال محمد بن سنان این آیه به نظرش آمد: «اِنَّما یخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ».[۱۷] [۱۸]
پانویس
- پرش به بالا ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۲۸.
- پرش به بالا ↑ کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص۱۰۳.
- پرش به بالا ↑ ارشاد، شیخ مفید، ۲/۲۴۸.
- پرش به بالا ↑ ابن داوود، رجال ابن داود، ص۲۷۳.
- پرش به بالا ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۹۵.
- پرش به بالا ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۸۲۳.
- پرش به بالا ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۸۲۳.
- پرش به بالا ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۸.
- پرش به بالا ↑ الغیبة، شیخ طوسى، ص ۲۰۹، ۲۱۱.
- پرش به بالا ↑ فلاح السائل، ص ۵۰-۵۲.
- پرش به بالا ↑ علامه حلی، خلاصه الاقوال، ص۳۹۴.
- پرش به بالا ↑ علامه حلی، محتلف الشیعه، ج۷، ص۸.
- پرش به بالا ↑ خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۱۶۹.
- پرش به بالا ↑ بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۷۸.
- پرش به بالا ↑ کلباسی، محمدابراهیم، الرسائل الرجالیه، ج۳، ص۶۵۱.
- پرش به بالا ↑ خاقانی، رجال الخاقانی، ص۱۸۱.
- پرش به بالا ↑ سوره فاطر، آیه ۲۸.
- پرش به بالا ↑ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب یازدهم.
منابع
- "بررسی توصيف رجالی محمّد بن سنان"، علی خادمپير، پایگاه حدیث نت.
- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب یازدهم: در تاريخ حضرت جواد عليهالسلام.
- "محمد زاهری"، دائرةالمعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۷۰۰.