امام صادق علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
(←ولادت) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۴۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | {{عالی}} | ||
+ | '''«ابوعبدالله جعفر بن محمد علیهالسلام»''' معروف به «امام جعفر صادق» (۸۳-۱۴۸ ق)، فرزند [[امام باقر]] علیهالسلام و [[امام]] ششم [[شیعه|شیعیان]] است. امام صادق علیهالسلام در سن ۳۱ سالگی به [[امامت]] رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. امامت امام صادق همزمان با سالهای پایانی حکومت [[بنی امیه|بنیامیه]] و سالهای آغازین حکومت [[بنی عباس|بنیعباس]] بود. از آنجا که حکومت امویان در این سالها رو به ضعف و سقوط میرفت و عباسیان نیز استقرار پیدا ننموده بودند و در ابتدای حکومت خود منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیهالسلام فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایههای علمی مکتب [[شیعه]] را محکم کند. | ||
{{شناسنامه ائمه | {{شناسنامه ائمه | ||
− | |عنوان امام=امام صادق | + | |عنوان امام=امام صادق علیهالسلام |
+ | |تصویر=پرونده:H111-1.jpg | ||
|مقام=امام ششم | |مقام=امام ششم | ||
|نام=جعفر | |نام=جعفر | ||
|لقب=صادق | |لقب=صادق | ||
− | |کنیه= | + | |کنیه=ابوعبدالله |
|پدر=امام باقر علیه السلام | |پدر=امام باقر علیه السلام | ||
− | |مادر=ام فروه | + | |مادر=[[ام فروه]] |
− | |تاریخ ولادت= | + | |تاریخ ولادت=۱۷ ربیعالاول سال ۸۳ هجری |
|محل ولادت=مدینه | |محل ولادت=مدینه | ||
− | |مدت امامت= | + | |مدت امامت=۳۴ سال |
− | |مدت عمر= | + | |مدت عمر=۶۵ سال |
− | |تاریخ شهادت= سال | + | |تاریخ شهادت= سال ۱۴۸ هجری |
+ | |علت شهادت = مسومیت توسط زهر | ||
|قاتل=منصور عباسی لعنه الله | |قاتل=منصور عباسی لعنه الله | ||
− | |محل دفن=[[مدینه]]، | + | |محل دفن=[[مدینه]]، [[بقیع]]}} |
− | [[ | ||
− | |||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
− | + | ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام)، فرزند [[امام باقر]] علیه السلام، بنا به نقل برخی منابع، در ۱۷ [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] سال ۸۰ هجری<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۱؛ اثبات الوصیه، ص ۱۷۸</ref> و به نقل منابع دیگر، در سال ۸۳ هجری<ref>الکافی، ج ۱، ص ۴۷۲؛ الارشاد، ص ۳۰۴؛ فرق الشیعه، ص ۷۸</ref> و در [[مدینه]] به دنیا آمد. | |
− | + | نام مادر ارجمند آن حضرت، فاطمه معروف به «[[امفروه]]» دختر [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]] مى باشد. | |
− | |||
− | معروف | ||
− | + | در [[مناقب ابن شهر آشوب]] آمده است: «امام صادق قدى متوسط داشت، چهرهاى درخشان و موهاى سیاه و بینى بلند و زیبا، جلو سرشان مو نداشت و موهاى سینه کم بود، روى صورتش خالى سیاه داشت و روى بدنش خالهاى قرمز داشت.»<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۸۱</ref> | |
− | == | + | ==کنیه و القاب== |
− | + | معروف ترین [[کنیه]] آن حضرت، «ابا عبدالله» است که در [[حدیث|احادیث]] منقول از ایشان، بسیار به چشم می خورد. ابا اسماعیل و ابا موسی دو کنیه دیگر ایشان هستند که اباموسی را فقط [[شیعه]] به کار می برد، و این کنیهها به اعتبار فرزندان امام بوده که این اسامی را دارا بودند.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۸۱</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | برای آن حضرت القاب متعدد و متنوعی است که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را در ایشان نشان میدهد. | |
− | + | معروف ترین لقب ایشان «صادق» است، به معنی راستین و راستگو. و از دیگر القاب ایشان می توان به این موارد اشاره کرد: فاضل، قائم، طاهر، کامل، منجی، صابر، لسان الصدق، کلمة الحق. | |
− | + | در روایتی از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) آمده است: به هنگامی که پسرم جعفر بن محمد بدنیا آمد، او را صادق بخوانید، بدان خاطر که در تداوم [[امامت]]، فرزندی به دنیا می آید که به همین نام (جعفر) موسوم می شود، بدون حقی دعوی امامت می کند و او را [[جعفر کذاب|جعفر کذاب]] می نامند.<ref> زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، ص۷</ref> | |
− | |||
− | + | ==شخصیت علمی== | |
+ | [[حسن بن على الوشاء]] مىگفت: در [[مسجد کوفه]] نهصد نفر را دیده که «حدّثنى جعفر بن محمد»<ref> الامام الصادق، ص ۱۲۹؛ و نک: الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۷</ref> مى گفتند. برخى منابع، شمار کسانى را که از آن حضرت تلمذ کرده و [[حدیث|حدیث]] شنیدهاند، حدود چهار هزار نفر یاد کردهاند.<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۶</ref> | ||
− | + | امام صادق علیه السّلام در میان [[اهل سنت]]، از نظر روایت حدیث و فقاهت و [[فتوا|افتاء]]، از موقعیت شامخى برخوردار بوده، به طورى که او را از شیوخ مسلّم [[ابوحنیفه|ابو حنیفه]] و [[مالک بن انس]] و شمار فراوانى از [[محدث|محدثان]] بزرگ زمان خود به شمار آوردهاند. مالک بن انس، رئیس مکتب فقهی [[مالکی]] از جمله کسانى است که مدتى در محضر امام صادق علیه السّلام تلمذ کرده است. ابن حجر هیثمى نیز در مقام تمجید از شخصیت علمى امام صادق اشاره به این نکته دارد که افرادى چون یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، [[سفیان ثوری|سفیان ثورى]]، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه، از آن حضرت نقل روایت نمودهاند.<ref> الصواعق المحرقه، ص ۱۲۰</ref> | |
− | |||
− | + | ==رسیدن به امامت== | |
+ | در سال ۱۱۴ قمری [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام به [[شهادت امام باقر علیه السلام|شهادت]] رسید و [[امامت]] به امام صادق علیه السلام منتقل شد. مطابق با نقل [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد شیخ مفید]]، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. [[هشام بن سالم]] از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجستهترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.<ref>زندگانى امام جعفر صادق(ع) (ترجمه بحار الأنوار)، ص۹</ref> | ||
− | + | دوران امامت امام صادق علیه السلام ۳۴ سال به طول انجامید<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، استاد مطهرى، ص ۱۳۷، الارشاد، ص ۲۴۹.</ref> که ۱۸ سال در دوره [[بنی امیه|اموى]] و ۱۶ سال در دوره [[حکومت بنی عباس|عباسى]] بوده است.<ref> تاریخ الامم والملوک، ج ۴، ص ۳۷۵/ الشیعه والحاکمون، ص ۱۳۷/ مروج الذهب مسعودى، ج ۳، ص ۲۳۳ به بعد/ الکامل، ابن اثیر، ج ۴، ص ۴۶۵ به بعد.</ref> | |
− | |||
− | + | ==خلفای معاصر با امام صادق== | |
− | + | در دوران [[امامت]] امام صادق علیه السلام، حوادث سیاسی مهمی رخ داد که از جمله آنها جنبش [[علویان]] ([[قیام زید بن علی بن حسین (ع)|قیام زید بن علی]] در سال ۱۲۲ و قیام [[نفس زکیه|محمد بن عبدالله بن حسن]] و برادرش ابراهیم در سالهای ۱۴۵ و ۱۴۶ هجری) و جنبش [[عباسیان]] بود که به دنبال آن حکومت [[امویان|اموی]] سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. جدایی عباسیان و علویان نیز که زمینههای آن قبل از به حکومت رسیدن آل عباس آماده شده بود، از جمله حوادثی است که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست. | |
− | + | بخش امامت زندگانى امام جعفر صادق علیهالسلام را مى توان به دو بخش تقسیم نمود: | |
− | + | *قسمت اول زندگى امام جعفرصادق علیهالسلام از سال ۱۱۴ هجرى تا ۱۴۰ هجرى مىباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد، استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت، ۴۰۰۰ دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت. | |
+ | *قسمت دوم زندگی امام که شامل هشت سال آخر عمر ایشان می باشد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت [[منصور عباسى]] قرار داشت و دائماً تحت نظر بود و مکتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.<ref>سید سعید روحانى، نگاهی به رخدادهاى عصر امام صادق علیه السلام، ماهنامه کوثر، ش۴۰</ref> | ||
− | + | خلفاى [[بنی امیه|اموى]] معاصر امام جعفر صادق علیهالسلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از: | |
− | |||
− | + | *[[هشام بن عبدالملک|هشام بن عبدالملک]] (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد.) | |
− | + | *[[ولید بن یزید بن عبدالملک]] (۱۲۶-۱۲۵) | |
− | + | *[[یزید بن ولید بن عبدالملک]] (۱۲۶) | |
+ | *[[ابراهیم بن ولید بن عبدالملک]] (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶) | ||
+ | *[[مروان بن محمد]] معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶) | ||
− | + | همچنین خلفاى [[حکومت بنی عباس|عباسى]] معاصر امام علیهالسلام عبارتند از: | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | * | + | *[[ابوالعباس سفاح]] (۱۳۷-۱۳۲) |
− | + | *[[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانیقى]] (۱۳۷-۱۴۸). | |
− | |||
− | == | + | ==امام صادق در دوران امویان== |
− | + | [[هشام بن عبدالملک]] پس از سرکوبی [[قیام زید بن علی بن حسین (ع)|قیام زید بن علی بن حسین]]، دشمنى با آل [[امام علی علیه السلام|على]] علیهالسلام را آشکارتر کرد و به کارگزارانش دستور داد تا بر [[علویان|علویان]] سخت بگیرند، و نام آنان را از [[دیوان (تشکیلات اداری)|دیوان]] حذف کنند و زندانها را از آنان انباشته سازند. اما همین رفتارهای خصمانه [[بنی امیه|امویان]] با [[شیعه|شیعیان]]، و پایداری شیعیان بر اعتقاداتشان از سوی دیگر، تودۀ مردم را نسبت به بنی امیّه بدبین می کرد و بر احساس و آگاهى مردم نسبت به آل [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه وآله می افزود. در پرتو آن جلسات و اجتماعات مخفى، به قصد قیام عمومى و بر انداختن امویان و انتقال [[خلافت]] به آل على، تشکیل گردید. پراکنده شدن مبلغان اندیشه انقلاب و پیدایى اختلافات درونى، دولت اموى را آشفته کرد و ناتوانى به پیکر آن دولت راه یافت و عوامل ویرانى و نابودى بر آن چیره شد. | |
− | + | اما با این وجود، امام صادق به علت کمبود یاران واقعی و مخلص<ref>سدیر صیرفی میگوید: نزد امام صادق(ع) رفتم و به عرض رساندم که: به خدا سوگند خانه نشینی برای شما روا نیست! فرمود: چرا ای سدیر؟ گفتم: چون دوستان، شیعیان و یاران شما فراوانند. به خدا اگر امیرمؤمنان به اندازه شما شیعه و یاور داشت ابوبکر و عمر در بردن حق او طمع نمیکردند. فرمود: ای سدیر، به نظر میرسد که چه مقدار باشند؟ گفتم: صد هزار. فرمود: صد هزار؟ گفتم: دویست هزار. فرمود:دویست هزار؟ گفتم: آری و نیمی از دنیا. امام در پاسخ سکوت اختیار کرد و پس از چند لحظه فرمود: ممکن است که با هم به ینبع برویم؟ گفتم: آری. در بین راه به جوانی رسیدیم که چند بزغاله را شبانی میکرد، حضرت نگاه کرد و فرمود: به خدا سوگند، اگر من به اندازه شماره این بزغالهها یاور داشتم، سکوت برایم روا نبود! او میگوید: پیاده شدیم و نماز خواندیم. آنگاه که از نماز فراغت پیدا کردیم، متوجه بزغالهها شدم، آنها را شمارش کردم؛ ۱۷ تا بیشتر نبودند. (اصول کافی، ج ۲، باب قلت عدد مؤمنین، ص ۱۹۰.)</ref>، صلاح را در این می دید که به صورت مستقیم در قیامهای بر ضد حکومت شرکت نکند و در عوض در فرصت به دست آمده پایه های علمی مکتب شیعه را تقویت نماید و هویت فقهی و اعتقادی مذهب [[امامیه]] را روشن سازد. | |
− | + | در جلسات درس امام صادق (علیه السلام) گاه تا چهار هزار نفر شرکت مى کردند. کسانى که در جلسات درس امام حضور مىیافتند دانش طلبان و راویان [[حدیث|حدیث]] بودند که معمولا از جاهاى دور به درس او حاضر می شدند. | |
− | + | ==امام صادق در دوره عباسیان== | |
− | === | + | ===قیام عباسیان=== |
− | + | در دوران ضعف [[بنی امیه]]، [[حکومت بنی عباس|بنی عباس]] توانستند با وعده انتقام خون [[زید بن علی بن الحسین|زید بن علی]] و فرزندش یحیی و شعار الرضا من آل محمد، بر ضد امویان دست به قیام زدند. کار اصلى دعوت بنى عباس به دست دو نفر یعنی [[ابو سلمه خلال]] که به عنوان وزیر آل محمد شهرت داشت<ref>الوزراء و الکتاب، ص ۸۴؛ او و ابو مسلم هر دو از موالى به حساب مىآمدند.</ref> و [[ابومسلم خراسانى|ابو مسلم خراسانى]] انجام شد. آنچه که مردم از این شعار در مىیافتند این بود که قرار است شخصى از خاندان [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله - که طبعا جز [[علویان|علویان]] کسى نمىتوانست باشد - باید به [[خلافت]] برسد. ولى ضعف سیاسى علویان و تلاش بىوقفه بنى عباس، مسائل پشت پرده را به نفع دسته دوم تغییر داد. در عین حال تا آخرین روزها، در [[عراق]] کلید کار در دست ابو سلمه خلال بود که در [[کوفه|کوفه]]، [[ابوالعباس سفاح|سفاح]] و [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] را تحت نظر داشت تا آن که به محض سقوط امویان، از مردم براى سفاح [[بیعت]] گرفت. اما چندى بعد به اتهام دعوت براى علویان و این که تلاش مىکرده علویان را جایگزین عباسیان نماید، کشته شد. | |
− | امام | + | ماجرا از این قرار بود که ابو سلمه نامهاى به امام صادق علیه السّلام و دو نفر دیگر از علویان نوشت و ابراز تمایل کرد تا در صورت قبول آنها، براى ایشان بیعت بگیرد. امام صادق علیه السّلام آگاه بود که چنین دعوتى پایهاى ندارد. حتى اگر پایه اى هم مى داشت، امام وضعیت را براى رهبرى یک [[امام]] شیعه مناسب نمى دید. |
+ | از نظر امام صادق علیه السّلام، دعوت ابو سلمه نمى توانست جدى تلقى شود. از این رو در پاسخ نامه ابو سلمه، حضرت به فرستاده او فرمود: «ابو سلمه، شیعۀ شخص دیگرى است.»<ref> مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۶۹؛ الوزراء و الکتاب، ص ۸۶</ref> | ||
− | + | به هر حال، اولین خلیفه عباسی [[ابوالعباس سفاح]] شد. روزگار او روزگار انقلاب و شورش بود و مردم به سرکوب و تعقیب بازماندههاى [[بنی امیه|اموى]] سرگرم بودند. همچنین سیاست دولت جوان و جدید چنین اقتضا داشت که سفاح با پسر عموهایش نرم و مهربان باشد، و به خونخواهى از قاتلان [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] (علیه السلام) تظاهر کند. در این دوران امام صادق علیه السلام آزادی عمل خوبی برای تعلیم و تربیت شاگردان داشت. | |
− | == امام صادق | + | ===برخورد امام صادق با منصور دوانیقی=== |
− | + | در سال ۱۳۶ هجرى، [[منصور دوانیقى]] دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى از پر اختناق ترین دوران هاى تاریخ [[اسلام]] است. به طورى که حکومت ارعاب و ترور، نفس هاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه هاى حکومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند که [[ابومسلم خراسانى]] را مى توان یکى از این افراد دانست.<ref> تذکرة الخواص، ابن جوزى، ص ۲۰۳-۱۹۹.</ref> | |
− | |||
− | + | مهمترین مسئله اى که منصور را به رنج و زحمت مى انداخت، وجود [[علویان]] که در رأس آنان شخص امام جعفرصادق علیهالسلام قرار داشت، بود. وى براى این که شخصیت و عظمت امام را بکاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى داد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۱۹۷/ تاریخ الخلفا، سیوطى، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.</ref> و امام را مغلوب کنند، ولى موفق نگردید. | |
− | + | از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز [[شهادت امام صادق علیه السلام|شهادت امام صادق]] علیهالسلام که ۱۲ سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در [[حجاز]] بودند و منصور در [[عراق]] مى زیست، ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مى داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد.<ref> الامام الصادق علیهالسلام، محمد ابوزهره، ص ۲۸/ الامام جعفرالصادق رائد السنه والشیعه، ص ۱۹.</ref> | |
− | |||
− | + | منصور درباره امام صادق علیهالسلام تعبیر عجیبى دارد. مى گوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوى من است؛ نه مى توانم بیرونش بیاورم و نه مى توانم آن را فرو برم. نه مى توانم مدرکى از او بدست آورم و کلکش را بکنم و نه مى توانم تحملش کنم.<ref> مناقب آل ابى طالب علیهالسلام، ج ۴، ص ۲۳۸؛ الامام الصادق علیهالسلام، مظفر، ج ۱، ص ۱۱۱؛ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۱۵۹-۱۵۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۲۹؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۰۹-۲۰۸.</ref> | |
− | |||
− | + | امام صادق علیه السّلام در میان [[بنی هاشم|بنى هاشم]] به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.<ref>شذرات الذهب، ج ۱، ص ۲۲۰؛ جهاد الشیعة، ص ۱۰۴</ref> او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از [[فقیه|فقیهان]] و [[محدث|محدثان]] [[اهل سنت]] بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به [[کینه|کینه]] شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السّلام دستور مى داد.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۱۲، صص ۲۰۳- ۲۹۱</ref> | |
− | |||
− | + | امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور -جز در مواردی- سرباز مى زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت.<ref> مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۷</ref> چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر [[آخرت]] پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمىدانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چهکار داریم؟<ref>کشف الغمه، ج ۲، صص ۲۰۹- ۲۰۸؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۱۴۱</ref> | |
− | + | آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى فرمود: فقیهان امناى [[پیامبران]] اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۸۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۶۲</ref> | |
− | + | ==امام صادق و قیامهای علویان== | |
+ | ===قیام زید بن علی=== | ||
+ | [[زید بن علی بن الحسین|زید بن على بن الحسین]]، برادر [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السّلام بود. اواخر دهه دوم قرن دوم هجری، زید پس از پشت سر گذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با [[هشام بن عبدالملک|هشام بن عبدالملک]]، تصمیم به اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت و در [[ماه صفر|صفر]] (سال ۱۲۲ ق) در [[کوفه|کوفه]] دست به یک حرکت انقلابى زده و پس از دو روز درگیرى نظامى به شهادت رسید. | ||
− | + | در برخى از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به [[امامت]] امامان شیعه از جمله امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوده است، چنانکه از او نقل شده که مى گفت: جعفر، امام ما در [[حلال]] و [[حرام]] است.<ref>رجال النجاشى، ص ۱۳۰؛ کفایة الاثر، ص ۳۲۷، و نک: سیره و قیام زید بن على، حسین کریمان، ص ۴۹ به بعد</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با قیام زید موافق بوده است؛ از جمله این روایات، روایتی از [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام است که در پاسخ به [[مأمون]] فرمود: «پدرم موسی بن جعفر، نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت:... زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داری همان شخص به دار آویخته در کناسه (کوفه) باشی، راه تو همین است. موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت، امام فرمود: «وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.»<ref>شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ هـ ق، ج ۱، چاپ اول، ص ۲۲۵، باب ۲۵</ref> | |
− | |||
− | در | + | ===قیام نفس زکیه=== |
+ | ابوعبدالله محمد معروف به «[[نفس زکیه]]» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند [[حسن مثنی]] و نوه [[امام حسن علیه السلام|امام حسن مجتبی]] علیه السلام است. محمد را از جهت کثرت [[زهد]] و [[عبادت]] و [[فقه]] و دانایی و [[شجاعت]] و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. او نامزد جمعی از [[بنی هاشم|بنیهاشم]] برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشیگرفتن بنیعباس به چنین مقامی نرسید. محمد در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد [[مدینه]] شد و مردم به فتوای [[مالک بن انس]] با وی بیعت کردند. [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عدهای کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد و در [[بقیع]] مدفون گردید. | ||
− | و | + | اختلاف میان فرزندان امام حسن و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیهما السّلام از آنجا پدید آمد که عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد<ref> مقاتل الطالبیین، ص ۱۴۱</ref> معرفى کرد. |
− | + | جریان [[بیعت]] علویان و عباسیان با نفس زکیه را، [[ابوالفرج اصفهانی|ابو الفرج اصفهانى]] به تفصیل نقل کرده است. بنا به نقل او، از عباسیان داود بن على، ابراهیم امام، صالح بن على، [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] و [[ابوالعباس سفاح|سفاح]] در این بیعت حاضر بودند. زمانى که در آن محفل از امام صادق علیه السّلام سخن به میان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر در اینجا لزومى ندارد؛ زیرا او کار شما را خراب مى کند. | |
− | + | زمانى هم که امام مخالفت خود را با قیام آنها اعلام کرد، عبدالله بن حسن این عمل امام را حمل بر [[حسادت]] کرد.<ref>مقاتل الطالبیین، صص ۴۱-۴۰؛ سیره و قیام زید بن على، ص ۷۵ به نقل از الارشاد، صص ۲۷۷-۲۷۶؛ اعلام الورى (ترجمه) ، صص ۳۸۴-۳۸۳؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۵۶ به نقل از الاحتجاج؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۷۳-۱۷۲؛ و نک: تاریخ طبرى، ج ۷، ص ۳۰۲، ط عز الدین</ref> در جریان شورش نفس زکیه در مدینه، امام صادق علیه السّلام از مدینه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدینه به مکه رفتند و پس از پایان ماجرا به مدینه بازگشتند.<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۲</ref> پیش از آن هم منصور از امام صادق به خاطر فتنهانگیزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله کرد. حضرت اختلاف میان خود و آنها را به وى یادآور شد. | |
− | + | پس از نفس زکیه برخی از برادرانش راه او را ادامه دادند و اینها به تدریج گروهى از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان اطلاق گردید. زیدیها، امام صادق علیه السّلام را آماج ایراد اتهاماتى قرار دادند. در حدیثى آمده است: زیدیان امام صادق را متهم مىکردند که ایشان اعتقاد به [[جهاد]] در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: ولى من نمىخواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم.<ref>تهذیب، ج ۲، ص ۴۳؛ وسائل الشیعة، ج ۲، ص ۳۲</ref> | |
+ | ==نهضت علمی امام صادق== | ||
+ | از سال ۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى که [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] روى کار آمدند، چون [[بنی امیه|بنى امیه]] رو به ضعف و سقوط مى رفتند، فرصت اینکه امام صادق علیهالسلام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعار طرفدارى از خاندان پاک [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى دادند، به امام فشارى وارد نمى آوردند. | ||
− | + | از این رو، این دوران، براى امام صادق دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت هاى علمى و فرهنگى به شمار مى رفت؛ فرصتى که براى هیچ یک از امامان دیگر به غیر از [[امام باقر]] علیهالسلام که اندکى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع کرده بود، و همچنین براى [[امام رضا]] علیهالسلام، فراهم نگشت. ولى امام صادق علیه السلام هم عمر نسبتا طولانى (حدود ۶۵ سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref> | |
− | [[ | ||
− | + | امام با استفاده از این فرصت، نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب [[شیعه]] را محکم کردند. آن حضرت در طول عمر خود در [[مدینه]] زیست و تنها به قصد [[حج]] یا بنا به الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه به [[مکه]] و [[عراق]] داشت. وی در مدینه که اصلیترین مرکز نشر [[سنت]] نبوی در آن عصر بود، مجلس درس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا ساختن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکانپذیر بود. گسترۀ دانش حضرت از یک سو، و [[شرح صدر|سعۀ صدر]] وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآیند. شاگردانی از خواص [[امامیه|امامیه]] گرفته تا طیفهای متنوع [[عامه]]، از متکلم و [[فقیه|فقیه]] گرفته تا مُقری و [[محدث]] بر گرد حضرت دیده میشدند و از اقصى نقاط [[ماوراءالنهر|ماوراء النهر]] تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. [[شیخ مفید|شیخ مفید]] اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب [[حدیث|حدیث]] احصا کردهاند، شمار شاگردان حضرت صادق بالغ بر ۴ هزار نفر بوده است.<ref> الارشاد، ۲/۱۷۹. </ref> | |
− | + | ===شاگردان امام جعفرصادق=== | |
+ | در شمار راویان و شاگردان ذکر شده برای امام صادق در منابع [[اهل سنت]] می توان اینان را برشمرد: | ||
− | + | *از [[مدینه|مدینه]]: [[مالک بن انس]] پیشوای مذهب [[مالکی]]، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ | |
− | + | *از [[مکه]]: ابن جریج، [[سفیان بن عیینه]]، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ | |
+ | *از [[کوفه]]: [[ابوحنیفه|ابوحنیفه]]، [[سفیان ثوری]]، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛ | ||
+ | *از [[بصره]]: عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛ | ||
+ | *و از [[خراسان]]: ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی. | ||
− | + | در منابع [[امامیه|امامیه]] نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب آن حضرت معرفی شدهاند. امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «[[هشام بن حکم|هشام بن حکم کندى]]»، «[[محمد بن مسلم ثقفی کوفی|محمد بن مسلم]]»، «[[ابان بن تغلب ]]»، «[[هشام بن سالم]]»، «[[معلی بن خنیس|معلّى بن خُنیس]]»، «[[مؤمن الطاق]]»، «[[مفضل بن عمر]]»، «[[ابوحمزه ثمالی|ابو حمزه ثمالى]]»، «[[زرارة بن اعین]]»، «[[جابر بن یزید جعفی|جابر بن یزید جعفى کوفى]]»، «[[صفوان بن مهران|صفوان بن مهران جمال]]»، «[[عبدالله بن ابی یعفور|عبدالله بن ابى یعفور]]»، «[[حمران بن اعین شیبانى]]»، «حمزه طیار»، «[[برید بن معاویه|بُرید بن معاویه عجلى]]»، و... تربیت نمود.<ref> رجال کشى، محمد بن حسن طوسى، ص ۲۷۵؛ قاموس الرجال، محمدتقى تسترى، ج ۳، ص ۴۱۶/ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۴۵.</ref> | |
− | |||
− | + | در میان اصحاب حضرت صادق، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان [[شیعه]]، به عنوان «[[اصحاب اجماع]]» شناخته شدهاند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید [[امامیه]] بوده، و آنان معتبرترین مروجان تعالیم آن حضرت محسوب شدهاند. | |
− | + | ==برخورد امام صادق با فرق دیگر== | |
− | + | امام صادق علیهالسلام در عصرى میزیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ها و ابهام هاى فکرى و روحى پیدا شده بود که [[اسلام]] را تهدید مى کرد. | |
− | + | ===متکلمان=== | |
+ | از بحث هاى داغ آن روز، بحث هاى [[علم کلام|کلامى]] بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون [[الله|خدا]]، [[اسماء و صفات الهی|صفات خدا]]، [[آیه|آیات]] مربوط به خدا، درباره [[نبوت]] و حقیقت [[وحى]]، درباره [[شیطان]]، [[توحید]]، [[ثنویت]]، [[قضا و قدر]]، [[جبر]] و [[اختیار]] و... بحث مى کردند. [[جبریه]]، مشبّهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند. | ||
− | + | ===زنادقه=== | |
− | + | از خطرناکترین طبقه هاى این عصر، ظهور [[زنادقه]] بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده بودند که با زبان هاى زنده آن روز یعنی [[زبان سریانی|سریانى]]، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در رأس این گروه افرادی از قبیل [[ابن ابی العوجاء|ابن ابى العوجاء]]، ابوشاکر دیصانى و حتى [[ابن مقفع]] قرار داشتند. | |
− | از | ||
− | از | + | ===غالیان=== |
+ | امام صادق علیه السّلام همانند پدرشان، بشدّت در برابر انحراف [[غلو|غلوّ]] ایستادگى کردند. باید گفت در طى سالها تلاش، از زمان [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السّلام تا [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السّلام، محبوبیتى براى [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السّلام پدید آمد و نفوذ [[تشیع]] در [[عراق]] و برخى از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. اینک غالیان مى کوشیدند تا با رخنه در درون شیعه، آن را از داخل متلاشى کرده و چهره خارجى آن را خراب کنند.<ref> به طورى که از یکى از خوارج، شیعه را متهم کرده بود که آنها گمان کردهاند به جهت دوستى اهل بیت مستغنى از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب، به خاطر اعمال بدشان، نجات مىیابند نک: الاغانى، ج ۲۰، ص ۱۰۷. به نقل از العقیدة و الشریعة فى الاسلام، ص ۲۰۳</ref> | ||
− | + | جریان غالى از جهاتى براى تشیع خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگى در عقاید شیعه شده و آن را منزوى مى کرد، بلکه شیعه را در نظر دیگران، انسانهاى بى قید و بند نسبت به فروعات دینى نشان داده و بدبینى همگانى را نسبت به شیعیان به وجود مى آورد. | |
− | + | از جمله اقدامات امام صادق، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهى است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبههاى احتمالى موجود در غلات، مىتوانست کسانى از شیعیان را به سوى غلو بکشاند، به ویژه که غالیان به [[دروغ]] خود را مرتبط با [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السّلام معرفى کرده و در برابر تکذیب امامان، اظهار مىکردند که این تکذیب صرفا از روى [[تقیه|تقیه]] است. این امر در فریب شیعیان سادهدل مؤثر بود. | |
− | + | در روایتى [[حدیث مسند|مسند]] از قول امام صادق علیه السّلام آمده که حضرت با اشاره به اصحاب ابو الخطاب و دیگر غالیان، به «[[مفضل بن عمر جعفی|مفضّل]]» فرمودند: «یا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم»<ref>رجال کشى، حدیث ۵۲۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۱۵</ref>، اى مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزى ننوشید و با آنان مصافحه نکنید. | |
− | |||
− | در | + | در روایتى دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأکید کرده فرمود: «و أما أبو الخطاب محمد أبى زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برئ و آبائى علیهم السّلام منهم براء»<ref> الغیبه ص ۱۷۷؛ مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۳۱۵</ref>، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم. |
− | + | امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادترى داشته و مىفرمودند: | |
+ | «احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، یصغّرون عظمة الله و یدعون الربوبیة لعباد الله»؛<ref> الامالى، شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۶۴</ref> درباره جوانان خویش از این که غلاة آنان را فاسد کنند بترسید. | ||
+ | غلاة بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبیت مى کنند. | ||
− | === | + | ===مکتبهاى مختلف فقهى=== |
− | + | [[مدینه]]، [[کوفه|کوفه]]، [[بصره]] و حتى [[اندلس]]، هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند که [[مالک ابن انس|مالک ابن انس]]، [[ابوحنیفه]] و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.<ref> بیست گفتار، ص ۱۸۰-۱۸۴.</ref> | |
− | + | امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با [[زنادقه]] به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «[[توحید مفضل|توحید مفضّل]]» در اثر مباحثه ای با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضّل به امام صادق علیهالسلام پدید آمده است. | |
− | |||
− | + | امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون [[هشام بن حکم]] برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند. | |
− | + | در باب نحله هاى [[فقه|فقهى]] هم، مکتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود، قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که [[اهل سنت|اهل تسنن]] هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه<ref> نعمان بن ثابت بن زوطى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بود. (امام الصادق والمذاهب الاربعه، حیدر اسد، ج ۱، ص ۷۰).</ref> و مالک بن انس<ref> مالک بن انس نیز نزد امام مى آمد و به شاگردى آن حضرت افتخار مى کرد. (همان، ج ۱، ص ۵۳).</ref> شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از [[مدینه]] به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. [[شافعی|شافعى]] و [[احمد بن حنبل]] نیز از شاگردان امام هستند.<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۱۵۱-۱۴۷.</ref> | |
− | + | ==فرزندان امام صادق علیهالسلام== | |
− | + | از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از: | |
− | از | + | *[[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی کاظم]] علیه السلام، امام هفتم شیعیان. |
+ | *[[اسماعیل بن جعفر |اسماعیل بن جعفر]] معروف به اعرج، که بزرگترین فرزند امام است. اسماعیل در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده ای از کجاندیشان به [[امامت]] اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را [[اسماعیلیه|اسماعیلیه]] می گویند. | ||
+ | *[[عبدالله افطح]]، وی همیشه با خواسته های پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی [[خلافت]] و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را [[فطحیه|فطحیه]] مینامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر]] روی آوردند. | ||
+ | *[[اسحاق بن جعفر صادق|اسحاق بن جعفر]]، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و [[تقوا|تقوی]] بود و [[حدیث|احادیث]] بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود. | ||
+ | *[[محمد دیباج|محمد دیباج بن جعفر]]، این شخص والا از سخیترین و شجاعترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان [[روزه|روزهدار]] بود. در سال یکصد و نود و نه به [[مأمون|مأمون عباسی]] به خاطر [[ظلم|ظلمها]] و حقکشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز [[خراسان]] رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت. | ||
+ | *عباس بن جعفر، که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است. | ||
+ | *[[علی بن جعفر علیه السلام|علی بن جعفر]]، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد. | ||
− | + | دختران امام صادق علیه السلام: | |
− | [[ | + | *ام فروه که همنام مادرش بود. او عروس [[زید بن علی بن الحسین|زید بن علی بن الحسین]] بوده است. |
+ | *اسماء. | ||
+ | *فاطمه. | ||
− | + | ==شهادت امام صادق علیهالسلام== | |
− | + | امام جعفر صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ هجرى به دستور [[منصور عباسى]] به وسیله انگور زهرآلود، مسموم و به [[شهادت امام صادق علیه السلام|شهادت]] رسید. برخی روز شهادت آن حضرت را در ۲۵ ماه [[شوال]] دانسته<ref>تاج الموالید، طبرسی، ص ۴۴؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص ۳۱۰.</ref> و برخی دیگر آن را در نیمه ماه [[رجب]] ذکر کرده اند.<ref>الارشاد، شیخ مفید، ص ۵۲۵؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۱۵۵.</ref> اما نظر مشهور علمای [[شیعه]]، قول نخست است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | امام صادق علیه السلام در سال | ||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | مدفن مطهر امام صادق علیهالسلام در [[قبرستان بقیع]] و در جوار ائمه بقیع<ref> ائمه بقیع عبارتند از: [[امام حسن]]، [[امام سجاد]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهمالسلام.</ref> قرار دارد.<ref> الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۷۱؛ اعلام الورى طبرسى، ص ۲۷۱، اصول کافى، ج ۱، ص ۴۷۲، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱.</ref> | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | *"پرتوى از رخدادهاى عصر امام صادق علیهالسلام"، سید سعید روحانى، ماهنامه کوثر، ش ۴۰، [http://www.al-shia.org/html/far/books/majalat/26/40/index.htm مرکز اطلاعرسانی آلالبیت علیهمالسلام]. | ||
+ | *حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، سال چاپ ۱۳۸۱ ش. | ||
+ | *امام صادق و مذاهب چهارگانه، اسد حیدر / مترجم حسن یوسفى اشکورى، انتشارات شرکت سهامى انتشار، ۱۳۶۹ شریا. | ||
+ | *زندگانى حضرت امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی، ترجمه موسی خسروی، انتشارات اسلامیة. | ||
+ | *الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة. | ||
{{چهارده معصوم علیهم السلام}} | {{چهارده معصوم علیهم السلام}} | ||
− | + | {{شناختنامه امام صادق (ع)}} | |
+ | [[رده:امام صادق علیه السلام]] | ||
[[رده:اهل البیت]] | [[رده:اهل البیت]] | ||
− | |||
[[رده:ائمه اطهار]] | [[رده:ائمه اطهار]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۴
«ابوعبدالله جعفر بن محمد علیهالسلام» معروف به «امام جعفر صادق» (۸۳-۱۴۸ ق)، فرزند امام باقر علیهالسلام و امام ششم شیعیان است. امام صادق علیهالسلام در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. امامت امام صادق همزمان با سالهای پایانی حکومت بنیامیه و سالهای آغازین حکومت بنیعباس بود. از آنجا که حکومت امویان در این سالها رو به ضعف و سقوط میرفت و عباسیان نیز استقرار پیدا ننموده بودند و در ابتدای حکومت خود منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیهالسلام فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایههای علمی مکتب شیعه را محکم کند.
مقام | امام ششم |
نام | جعفر |
القاب | صادق |
کنیه | ابوعبدالله |
پدر | امام باقر علیه السلام |
مادر | ام فروه |
زادروز | ۱۷ ربیعالاول سال ۸۳ هجری |
زادگاه | مدینه |
مدت امامت | ۳۴ سال |
مدت عمر | ۶۵ سال |
تاریخ شهادت | سال ۱۴۸ هجری |
علت شهادت | مسومیت توسط زهر |
قاتل | منصور عباسی لعنه الله |
مدفن | مدینه، بقیع |
محتویات
- ۱ ولادت
- ۲ کنیه و القاب
- ۳ شخصیت علمی
- ۴ رسیدن به امامت
- ۵ خلفای معاصر با امام صادق
- ۶ امام صادق در دوران امویان
- ۷ امام صادق در دوره عباسیان
- ۸ امام صادق و قیامهای علویان
- ۹ نهضت علمی امام صادق
- ۱۰ برخورد امام صادق با فرق دیگر
- ۱۱ فرزندان امام صادق علیهالسلام
- ۱۲ شهادت امام صادق علیهالسلام
- ۱۳ پانویس
- ۱۴ منابع
ولادت
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام)، فرزند امام باقر علیه السلام، بنا به نقل برخی منابع، در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۰ هجری[۱] و به نقل منابع دیگر، در سال ۸۳ هجری[۲] و در مدینه به دنیا آمد.
نام مادر ارجمند آن حضرت، فاطمه معروف به «امفروه» دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مى باشد.
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: «امام صادق قدى متوسط داشت، چهرهاى درخشان و موهاى سیاه و بینى بلند و زیبا، جلو سرشان مو نداشت و موهاى سینه کم بود، روى صورتش خالى سیاه داشت و روى بدنش خالهاى قرمز داشت.»[۳]
کنیه و القاب
معروف ترین کنیه آن حضرت، «ابا عبدالله» است که در احادیث منقول از ایشان، بسیار به چشم می خورد. ابا اسماعیل و ابا موسی دو کنیه دیگر ایشان هستند که اباموسی را فقط شیعه به کار می برد، و این کنیهها به اعتبار فرزندان امام بوده که این اسامی را دارا بودند.[۴]
برای آن حضرت القاب متعدد و متنوعی است که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را در ایشان نشان میدهد. معروف ترین لقب ایشان «صادق» است، به معنی راستین و راستگو. و از دیگر القاب ایشان می توان به این موارد اشاره کرد: فاضل، قائم، طاهر، کامل، منجی، صابر، لسان الصدق، کلمة الحق.
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آمده است: به هنگامی که پسرم جعفر بن محمد بدنیا آمد، او را صادق بخوانید، بدان خاطر که در تداوم امامت، فرزندی به دنیا می آید که به همین نام (جعفر) موسوم می شود، بدون حقی دعوی امامت می کند و او را جعفر کذاب می نامند.[۵]
شخصیت علمی
حسن بن على الوشاء مىگفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده که «حدّثنى جعفر بن محمد»[۶] مى گفتند. برخى منابع، شمار کسانى را که از آن حضرت تلمذ کرده و حدیث شنیدهاند، حدود چهار هزار نفر یاد کردهاند.[۷]
امام صادق علیه السّلام در میان اهل سنت، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخى برخوردار بوده، به طورى که او را از شیوخ مسلّم ابو حنیفه و مالک بن انس و شمار فراوانى از محدثان بزرگ زمان خود به شمار آوردهاند. مالک بن انس، رئیس مکتب فقهی مالکی از جمله کسانى است که مدتى در محضر امام صادق علیه السّلام تلمذ کرده است. ابن حجر هیثمى نیز در مقام تمجید از شخصیت علمى امام صادق اشاره به این نکته دارد که افرادى چون یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثورى، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه، از آن حضرت نقل روایت نمودهاند.[۸]
رسیدن به امامت
در سال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق علیه السلام منتقل شد. مطابق با نقل ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجستهترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.[۹]
دوران امامت امام صادق علیه السلام ۳۴ سال به طول انجامید[۱۰] که ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده است.[۱۱]
خلفای معاصر با امام صادق
در دوران امامت امام صادق علیه السلام، حوادث سیاسی مهمی رخ داد که از جمله آنها جنبش علویان (قیام زید بن علی در سال ۱۲۲ و قیام محمد بن عبدالله بن حسن و برادرش ابراهیم در سالهای ۱۴۵ و ۱۴۶ هجری) و جنبش عباسیان بود که به دنبال آن حکومت اموی سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. جدایی عباسیان و علویان نیز که زمینههای آن قبل از به حکومت رسیدن آل عباس آماده شده بود، از جمله حوادثی است که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست.
بخش امامت زندگانى امام جعفر صادق علیهالسلام را مى توان به دو بخش تقسیم نمود:
- قسمت اول زندگى امام جعفرصادق علیهالسلام از سال ۱۱۴ هجرى تا ۱۴۰ هجرى مىباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد، استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت، ۴۰۰۰ دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
- قسمت دوم زندگی امام که شامل هشت سال آخر عمر ایشان می باشد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسى قرار داشت و دائماً تحت نظر بود و مکتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.[۱۲]
خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیهالسلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از:
- هشام بن عبدالملک (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد.)
- ولید بن یزید بن عبدالملک (۱۲۶-۱۲۵)
- یزید بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶)
- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶)
- مروان بن محمد معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶)
همچنین خلفاى عباسى معاصر امام علیهالسلام عبارتند از:
- ابوالعباس سفاح (۱۳۷-۱۳۲)
- منصور دوانیقى (۱۳۷-۱۴۸).
امام صادق در دوران امویان
هشام بن عبدالملک پس از سرکوبی قیام زید بن علی بن حسین، دشمنى با آل على علیهالسلام را آشکارتر کرد و به کارگزارانش دستور داد تا بر علویان سخت بگیرند، و نام آنان را از دیوان حذف کنند و زندانها را از آنان انباشته سازند. اما همین رفتارهای خصمانه امویان با شیعیان، و پایداری شیعیان بر اعتقاداتشان از سوی دیگر، تودۀ مردم را نسبت به بنی امیّه بدبین می کرد و بر احساس و آگاهى مردم نسبت به آل محمد صلی الله علیه وآله می افزود. در پرتو آن جلسات و اجتماعات مخفى، به قصد قیام عمومى و بر انداختن امویان و انتقال خلافت به آل على، تشکیل گردید. پراکنده شدن مبلغان اندیشه انقلاب و پیدایى اختلافات درونى، دولت اموى را آشفته کرد و ناتوانى به پیکر آن دولت راه یافت و عوامل ویرانى و نابودى بر آن چیره شد.
اما با این وجود، امام صادق به علت کمبود یاران واقعی و مخلص[۱۳]، صلاح را در این می دید که به صورت مستقیم در قیامهای بر ضد حکومت شرکت نکند و در عوض در فرصت به دست آمده پایه های علمی مکتب شیعه را تقویت نماید و هویت فقهی و اعتقادی مذهب امامیه را روشن سازد.
در جلسات درس امام صادق (علیه السلام) گاه تا چهار هزار نفر شرکت مى کردند. کسانى که در جلسات درس امام حضور مىیافتند دانش طلبان و راویان حدیث بودند که معمولا از جاهاى دور به درس او حاضر می شدند.
امام صادق در دوره عباسیان
قیام عباسیان
در دوران ضعف بنی امیه، بنی عباس توانستند با وعده انتقام خون زید بن علی و فرزندش یحیی و شعار الرضا من آل محمد، بر ضد امویان دست به قیام زدند. کار اصلى دعوت بنى عباس به دست دو نفر یعنی ابو سلمه خلال که به عنوان وزیر آل محمد شهرت داشت[۱۴] و ابو مسلم خراسانى انجام شد. آنچه که مردم از این شعار در مىیافتند این بود که قرار است شخصى از خاندان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله - که طبعا جز علویان کسى نمىتوانست باشد - باید به خلافت برسد. ولى ضعف سیاسى علویان و تلاش بىوقفه بنى عباس، مسائل پشت پرده را به نفع دسته دوم تغییر داد. در عین حال تا آخرین روزها، در عراق کلید کار در دست ابو سلمه خلال بود که در کوفه، سفاح و منصور را تحت نظر داشت تا آن که به محض سقوط امویان، از مردم براى سفاح بیعت گرفت. اما چندى بعد به اتهام دعوت براى علویان و این که تلاش مىکرده علویان را جایگزین عباسیان نماید، کشته شد.
ماجرا از این قرار بود که ابو سلمه نامهاى به امام صادق علیه السّلام و دو نفر دیگر از علویان نوشت و ابراز تمایل کرد تا در صورت قبول آنها، براى ایشان بیعت بگیرد. امام صادق علیه السّلام آگاه بود که چنین دعوتى پایهاى ندارد. حتى اگر پایه اى هم مى داشت، امام وضعیت را براى رهبرى یک امام شیعه مناسب نمى دید. از نظر امام صادق علیه السّلام، دعوت ابو سلمه نمى توانست جدى تلقى شود. از این رو در پاسخ نامه ابو سلمه، حضرت به فرستاده او فرمود: «ابو سلمه، شیعۀ شخص دیگرى است.»[۱۵]
به هر حال، اولین خلیفه عباسی ابوالعباس سفاح شد. روزگار او روزگار انقلاب و شورش بود و مردم به سرکوب و تعقیب بازماندههاى اموى سرگرم بودند. همچنین سیاست دولت جوان و جدید چنین اقتضا داشت که سفاح با پسر عموهایش نرم و مهربان باشد، و به خونخواهى از قاتلان امام حسین (علیه السلام) تظاهر کند. در این دوران امام صادق علیه السلام آزادی عمل خوبی برای تعلیم و تربیت شاگردان داشت.
برخورد امام صادق با منصور دوانیقی
در سال ۱۳۶ هجرى، منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى از پر اختناق ترین دوران هاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعاب و ترور، نفس هاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه هاى حکومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مى توان یکى از این افراد دانست.[۱۶]
مهمترین مسئله اى که منصور را به رنج و زحمت مى انداخت، وجود علویان که در رأس آنان شخص امام جعفرصادق علیهالسلام قرار داشت، بود. وى براى این که شخصیت و عظمت امام را بکاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى داد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند[۱۷] و امام را مغلوب کنند، ولى موفق نگردید.
از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام صادق علیهالسلام که ۱۲ سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند و منصور در عراق مى زیست، ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مى داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد.[۱۸]
منصور درباره امام صادق علیهالسلام تعبیر عجیبى دارد. مى گوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوى من است؛ نه مى توانم بیرونش بیاورم و نه مى توانم آن را فرو برم. نه مى توانم مدرکى از او بدست آورم و کلکش را بکنم و نه مى توانم تحملش کنم.[۱۹]
امام صادق علیه السّلام در میان بنى هاشم به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۰] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به کینه شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى داد.[۲۱]
امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور -جز در مواردی- سرباز مى زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت.[۲۲] چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمىدانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چهکار داریم؟[۲۳]
آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.[۲۴]
امام صادق و قیامهای علویان
قیام زید بن علی
زید بن على بن الحسین، برادر امام باقر علیه السّلام بود. اواخر دهه دوم قرن دوم هجری، زید پس از پشت سر گذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با هشام بن عبدالملک، تصمیم به اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت و در صفر (سال ۱۲۲ ق) در کوفه دست به یک حرکت انقلابى زده و پس از دو روز درگیرى نظامى به شهادت رسید.
در برخى از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به امامت امامان شیعه از جمله امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوده است، چنانکه از او نقل شده که مى گفت: جعفر، امام ما در حلال و حرام است.[۲۵]
از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با قیام زید موافق بوده است؛ از جمله این روایات، روایتی از امام رضا علیه السلام است که در پاسخ به مأمون فرمود: «پدرم موسی بن جعفر، نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت:... زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داری همان شخص به دار آویخته در کناسه (کوفه) باشی، راه تو همین است. موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت، امام فرمود: «وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.»[۲۶]
قیام نفس زکیه
ابوعبدالله محمد معروف به «نفس زکیه» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. او نامزد جمعی از بنیهاشم برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشیگرفتن بنیعباس به چنین مقامی نرسید. محمد در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد مدینه شد و مردم به فتوای مالک بن انس با وی بیعت کردند. منصور او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عدهای کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد و در بقیع مدفون گردید.
اختلاف میان فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام از آنجا پدید آمد که عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد[۲۷] معرفى کرد.
جریان بیعت علویان و عباسیان با نفس زکیه را، ابو الفرج اصفهانى به تفصیل نقل کرده است. بنا به نقل او، از عباسیان داود بن على، ابراهیم امام، صالح بن على، منصور و سفاح در این بیعت حاضر بودند. زمانى که در آن محفل از امام صادق علیه السّلام سخن به میان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر در اینجا لزومى ندارد؛ زیرا او کار شما را خراب مى کند.
زمانى هم که امام مخالفت خود را با قیام آنها اعلام کرد، عبدالله بن حسن این عمل امام را حمل بر حسادت کرد.[۲۸] در جریان شورش نفس زکیه در مدینه، امام صادق علیه السّلام از مدینه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدینه به مکه رفتند و پس از پایان ماجرا به مدینه بازگشتند.[۲۹] پیش از آن هم منصور از امام صادق به خاطر فتنهانگیزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله کرد. حضرت اختلاف میان خود و آنها را به وى یادآور شد.
پس از نفس زکیه برخی از برادرانش راه او را ادامه دادند و اینها به تدریج گروهى از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان اطلاق گردید. زیدیها، امام صادق علیه السّلام را آماج ایراد اتهاماتى قرار دادند. در حدیثى آمده است: زیدیان امام صادق را متهم مىکردند که ایشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: ولى من نمىخواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم.[۳۰]
نهضت علمی امام صادق
از سال ۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى که عباسیان روى کار آمدند، چون بنى امیه رو به ضعف و سقوط مى رفتند، فرصت اینکه امام صادق علیهالسلام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعار طرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى دادند، به امام فشارى وارد نمى آوردند.
از این رو، این دوران، براى امام صادق دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت هاى علمى و فرهنگى به شمار مى رفت؛ فرصتى که براى هیچ یک از امامان دیگر به غیر از امام باقر علیهالسلام که اندکى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع کرده بود، و همچنین براى امام رضا علیهالسلام، فراهم نگشت. ولى امام صادق علیه السلام هم عمر نسبتا طولانى (حدود ۶۵ سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.[۳۱]
امام با استفاده از این فرصت، نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کردند. آن حضرت در طول عمر خود در مدینه زیست و تنها به قصد حج یا بنا به الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه به مکه و عراق داشت. وی در مدینه که اصلیترین مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس درس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا ساختن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکانپذیر بود. گسترۀ دانش حضرت از یک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآیند. شاگردانی از خواص امامیه گرفته تا طیفهای متنوع عامه، از متکلم و فقیه گرفته تا مُقری و محدث بر گرد حضرت دیده میشدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. شیخ مفید اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب حدیث احصا کردهاند، شمار شاگردان حضرت صادق بالغ بر ۴ هزار نفر بوده است.[۳۲]
شاگردان امام جعفرصادق
در شمار راویان و شاگردان ذکر شده برای امام صادق در منابع اهل سنت می توان اینان را برشمرد:
- از مدینه: مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛
- از مکه: ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛
- از کوفه: ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛
- از بصره: عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛
- و از خراسان: ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی.
در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب آن حضرت معرفی شدهاند. امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلّى بن خُنیس»، «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «بُرید بن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۳]
در میان اصحاب حضرت صادق، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شدهاند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و آنان معتبرترین مروجان تعالیم آن حضرت محسوب شدهاند.
برخورد امام صادق با فرق دیگر
امام صادق علیهالسلام در عصرى میزیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ها و ابهام هاى فکرى و روحى پیدا شده بود که اسلام را تهدید مى کرد.
متکلمان
از بحث هاى داغ آن روز، بحث هاى کلامى بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و... بحث مى کردند. جبریه، مشبّهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند.
زنادقه
از خطرناکترین طبقه هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده بودند که با زبان هاى زنده آن روز یعنی سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در رأس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند.
غالیان
امام صادق علیه السّلام همانند پدرشان، بشدّت در برابر انحراف غلوّ ایستادگى کردند. باید گفت در طى سالها تلاش، از زمان امام على علیه السّلام تا امام باقر علیه السّلام، محبوبیتى براى اهل بیت علیهم السّلام پدید آمد و نفوذ تشیع در عراق و برخى از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. اینک غالیان مى کوشیدند تا با رخنه در درون شیعه، آن را از داخل متلاشى کرده و چهره خارجى آن را خراب کنند.[۳۴]
جریان غالى از جهاتى براى تشیع خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگى در عقاید شیعه شده و آن را منزوى مى کرد، بلکه شیعه را در نظر دیگران، انسانهاى بى قید و بند نسبت به فروعات دینى نشان داده و بدبینى همگانى را نسبت به شیعیان به وجود مى آورد.
از جمله اقدامات امام صادق، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهى است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبههاى احتمالى موجود در غلات، مىتوانست کسانى از شیعیان را به سوى غلو بکشاند، به ویژه که غالیان به دروغ خود را مرتبط با امامان علیهم السّلام معرفى کرده و در برابر تکذیب امامان، اظهار مىکردند که این تکذیب صرفا از روى تقیه است. این امر در فریب شیعیان سادهدل مؤثر بود.
در روایتى مسند از قول امام صادق علیه السّلام آمده که حضرت با اشاره به اصحاب ابو الخطاب و دیگر غالیان، به «مفضّل» فرمودند: «یا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم»[۳۵]، اى مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزى ننوشید و با آنان مصافحه نکنید.
در روایتى دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأکید کرده فرمود: «و أما أبو الخطاب محمد أبى زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برئ و آبائى علیهم السّلام منهم براء»[۳۶]، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم.
امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادترى داشته و مىفرمودند: «احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، یصغّرون عظمة الله و یدعون الربوبیة لعباد الله»؛[۳۷] درباره جوانان خویش از این که غلاة آنان را فاسد کنند بترسید. غلاة بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبیت مى کنند.
مکتبهاى مختلف فقهى
مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.[۳۸]
امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضّل» در اثر مباحثه ای با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضّل به امام صادق علیهالسلام پدید آمده است.
امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند.
در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود، قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۳۹] و مالک بن انس[۴۰] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.[۴۱]
فرزندان امام صادق علیهالسلام
از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از:
- امام موسی کاظم علیه السلام، امام هفتم شیعیان.
- اسماعیل بن جعفر معروف به اعرج، که بزرگترین فرزند امام است. اسماعیل در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده ای از کجاندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می گویند.
- عبدالله افطح، وی همیشه با خواسته های پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه مینامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند.
- اسحاق بن جعفر، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود.
- محمد دیباج بن جعفر، این شخص والا از سخیترین و شجاعترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزهدار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلمها و حقکشیهای وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فانی را وداع گفت.
- عباس بن جعفر، که سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده است.
- علی بن جعفر، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.
دختران امام صادق علیه السلام:
- ام فروه که همنام مادرش بود. او عروس زید بن علی بن الحسین بوده است.
- اسماء.
- فاطمه.
شهادت امام صادق علیهالسلام
امام جعفر صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود، مسموم و به شهادت رسید. برخی روز شهادت آن حضرت را در ۲۵ ماه شوال دانسته[۴۲] و برخی دیگر آن را در نیمه ماه رجب ذکر کرده اند.[۴۳] اما نظر مشهور علمای شیعه، قول نخست است.
مدفن مطهر امام صادق علیهالسلام در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۴] قرار دارد.[۴۵]
پانویس
- ↑ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۱؛ اثبات الوصیه، ص ۱۷۸
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۴۷۲؛ الارشاد، ص ۳۰۴؛ فرق الشیعه، ص ۷۸
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۸۱
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۸۱
- ↑ زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، ص۷
- ↑ الامام الصادق، ص ۱۲۹؛ و نک: الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۷
- ↑ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۶
- ↑ الصواعق المحرقه، ص ۱۲۰
- ↑ زندگانى امام جعفر صادق(ع) (ترجمه بحار الأنوار)، ص۹
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، استاد مطهرى، ص ۱۳۷، الارشاد، ص ۲۴۹.
- ↑ تاریخ الامم والملوک، ج ۴، ص ۳۷۵/ الشیعه والحاکمون، ص ۱۳۷/ مروج الذهب مسعودى، ج ۳، ص ۲۳۳ به بعد/ الکامل، ابن اثیر، ج ۴، ص ۴۶۵ به بعد.
- ↑ سید سعید روحانى، نگاهی به رخدادهاى عصر امام صادق علیه السلام، ماهنامه کوثر، ش۴۰
- ↑ سدیر صیرفی میگوید: نزد امام صادق(ع) رفتم و به عرض رساندم که: به خدا سوگند خانه نشینی برای شما روا نیست! فرمود: چرا ای سدیر؟ گفتم: چون دوستان، شیعیان و یاران شما فراوانند. به خدا اگر امیرمؤمنان به اندازه شما شیعه و یاور داشت ابوبکر و عمر در بردن حق او طمع نمیکردند. فرمود: ای سدیر، به نظر میرسد که چه مقدار باشند؟ گفتم: صد هزار. فرمود: صد هزار؟ گفتم: دویست هزار. فرمود:دویست هزار؟ گفتم: آری و نیمی از دنیا. امام در پاسخ سکوت اختیار کرد و پس از چند لحظه فرمود: ممکن است که با هم به ینبع برویم؟ گفتم: آری. در بین راه به جوانی رسیدیم که چند بزغاله را شبانی میکرد، حضرت نگاه کرد و فرمود: به خدا سوگند، اگر من به اندازه شماره این بزغالهها یاور داشتم، سکوت برایم روا نبود! او میگوید: پیاده شدیم و نماز خواندیم. آنگاه که از نماز فراغت پیدا کردیم، متوجه بزغالهها شدم، آنها را شمارش کردم؛ ۱۷ تا بیشتر نبودند. (اصول کافی، ج ۲، باب قلت عدد مؤمنین، ص ۱۹۰.)
- ↑ الوزراء و الکتاب، ص ۸۴؛ او و ابو مسلم هر دو از موالى به حساب مىآمدند.
- ↑ مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۶۹؛ الوزراء و الکتاب، ص ۸۶
- ↑ تذکرة الخواص، ابن جوزى، ص ۲۰۳-۱۹۹.
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۱۹۷/ تاریخ الخلفا، سیوطى، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.
- ↑ الامام الصادق علیهالسلام، محمد ابوزهره، ص ۲۸/ الامام جعفرالصادق رائد السنه والشیعه، ص ۱۹.
- ↑ مناقب آل ابى طالب علیهالسلام، ج ۴، ص ۲۳۸؛ الامام الصادق علیهالسلام، مظفر، ج ۱، ص ۱۱۱؛ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۱۵۹-۱۵۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۲۹؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۰۹-۲۰۸.
- ↑ شذرات الذهب، ج ۱، ص ۲۲۰؛ جهاد الشیعة، ص ۱۰۴
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، صص ۲۰۳- ۲۹۱
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۷
- ↑ کشف الغمه، ج ۲، صص ۲۰۹- ۲۰۸؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۱۴۱
- ↑ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۸۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۶۲
- ↑ رجال النجاشى، ص ۱۳۰؛ کفایة الاثر، ص ۳۲۷، و نک: سیره و قیام زید بن على، حسین کریمان، ص ۴۹ به بعد
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ هـ ق، ج ۱، چاپ اول، ص ۲۲۵، باب ۲۵
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص ۱۴۱
- ↑ مقاتل الطالبیین، صص ۴۱-۴۰؛ سیره و قیام زید بن على، ص ۷۵ به نقل از الارشاد، صص ۲۷۷-۲۷۶؛ اعلام الورى (ترجمه) ، صص ۳۸۴-۳۸۳؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۵۶ به نقل از الاحتجاج؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۷۳-۱۷۲؛ و نک: تاریخ طبرى، ج ۷، ص ۳۰۲، ط عز الدین
- ↑ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۲
- ↑ تهذیب، ج ۲، ص ۴۳؛ وسائل الشیعة، ج ۲، ص ۳۲
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۱۵۷-۱۵۸.
- ↑ الارشاد، ۲/۱۷۹.
- ↑ رجال کشى، محمد بن حسن طوسى، ص ۲۷۵؛ قاموس الرجال، محمدتقى تسترى، ج ۳، ص ۴۱۶/ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۴۵.
- ↑ به طورى که از یکى از خوارج، شیعه را متهم کرده بود که آنها گمان کردهاند به جهت دوستى اهل بیت مستغنى از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب، به خاطر اعمال بدشان، نجات مىیابند نک: الاغانى، ج ۲۰، ص ۱۰۷. به نقل از العقیدة و الشریعة فى الاسلام، ص ۲۰۳
- ↑ رجال کشى، حدیث ۵۲۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۱۵
- ↑ الغیبه ص ۱۷۷؛ مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۳۱۵
- ↑ الامالى، شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۶۴
- ↑ بیست گفتار، ص ۱۸۰-۱۸۴.
- ↑ نعمان بن ثابت بن زوطى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بود. (امام الصادق والمذاهب الاربعه، حیدر اسد، ج ۱، ص ۷۰).
- ↑ مالک بن انس نیز نزد امام مى آمد و به شاگردى آن حضرت افتخار مى کرد. (همان، ج ۱، ص ۵۳).
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۱۵۱-۱۴۷.
- ↑ تاج الموالید، طبرسی، ص ۴۴؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص ۳۱۰.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ص ۵۲۵؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۱۵۵.
- ↑ ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهمالسلام.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۷۱؛ اعلام الورى طبرسى، ص ۲۷۱، اصول کافى، ج ۱، ص ۴۷۲، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱.
منابع
- "پرتوى از رخدادهاى عصر امام صادق علیهالسلام"، سید سعید روحانى، ماهنامه کوثر، ش ۴۰، مرکز اطلاعرسانی آلالبیت علیهمالسلام.
- حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، سال چاپ ۱۳۸۱ ش.
- امام صادق و مذاهب چهارگانه، اسد حیدر / مترجم حسن یوسفى اشکورى، انتشارات شرکت سهامى انتشار، ۱۳۶۹ شریا.
- زندگانى حضرت امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی، ترجمه موسی خسروی، انتشارات اسلامیة.
- الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة.
چهارده معصوم علیهم السلام |
↓ اسامی ↓ |
حضرت محمد صلی الله علیه و آله • حضرت فاطمه سلام الله علیها امام علی علیه السلام • امام حسن علیه السلام • امام حسین علیه السلام • امام سجاد علیه السلام • امام باقر علیه السلام • امام صادق علیه السلام • امام کاظم علیه السلام • امام رضا علیه السلام • امام جواد علیه السلام • امام هادی علیه السلام • امام حسن عسکری علیه السلام • امام زمان عجل الله تعالی فرجه |
↓ مفاهیم وابسته ↓ |
اهل البیت علیهم السلام • عصمت • پنج تن • عترت • سادات • اهل الذکر • اکمال دین • اولی الأمر |
↓ آیات و احادیث مرتبط ↓ |
آیه تطهیر • آیه امامت • آیه اکمال • حدیث ثقلین • حدیث سفینه • حدیث یوم الدار • حدیث طیر مشوی |