معلی بن خنیس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«مُعلّى بن خُنَیس» از راویان و رجال نامدار شیعه در قرن دوم هجری و از یاران خاص امام صادق علیه‌السلام و وکیل و قیّم بر نفقات عیال آن حضرت بود. روایات متعددی در مدح او از حضرت صادق وجود دارد؛ با این وجود، در وثاقت او اختلاف است.

نام کامل مُعلّى بن خُنَیس
زادگاه کوفه
وفات ۱۳۴ قمری

Line.png

شاگردان

عبدالکریم بن عمرو، یحیی حلبی، معلی بن زید احول،...

آثار

کتاب الحدیث، نوروزیه،...


معرفی اجمالی

ابوعبدالله معلی بن خنیس کوفی بزاز، اصالتاً اهل کوفه و ساکن مدینه بود.[۱] ابتدا او از موالی بنی اسد و سپس از موالی، اصحاب،[۲] کارگزاران و مسئول امور مالی امام صادق (علیه‌السّلام) به شمار می‌رفت[۳] و از آن بزرگوار روایت می‌کرد.[۴]

راویانی همچون عبدالکریم بن عمرو، یحیی حلبی و معلی بن زید احول از او روایت کرده‌اند.[۵] از آثار روایی او نیز «کتاب الحدیث»[۶] و «نوروزیه» ذکر شده است.[۷]

وثاقت

برخی از رجالیون متقدم و متأخر به وثاقت معلی بن خنیس و برخی بر عدم وثاقت او معتقدند. شیخ طوسی وی را از ممدوحان سفرای ائمه به حساب آورده و نام او را در کنار حمران بن اعین و مفضل بن عمر ذکر کرده است.[۸] علامه شوشتری می‌گوید که در روایات، مطلبی دلالت بر ذمّ وی وجود ندارد.[۹] ابوعمرو کشی نیز در کتاب رجال خود روایاتی درباره وی نقل کرده که برخی از آنها اقتضای مدح، و برخی اقتضای ذمّ او را دارد،[۱۰] اما نجاشی ظاهرا به تبعیت از ابن غضائری او را تضعیف کرده و قابل اعتماد نمی‌داند.[۱۱]

برخی نیز مانند آیت الله خویی معلی را فردی جلیل القدر و از شیعیان خالص امام صادق (علیه‌السّلام) دانسته و گفته‌اند که روایات صحیحی در مدح او وارد شده و در آنها تصریح شده که او اهل بهشت است و مورد عنایت امام صادق (علیه‌السّلام) بوده است، لذا تضعیف نجاشی چندان قابل اعتنا نیست، چون منشأ این تضعیف نسبت غلوّی است که به او داده شده و منشأ این نسبت، غالیان و علمای عامه هستند که خواسته‌اند به یاران امام صادق (علیه‌السّلام) ضربه بزنند.[۱۲]

عده‌ای نیز همچون علامه حلی و علامه مجلسی با توجه به تعارض موجود بین قائلین به وثاقت و عدم وثاقت و عدم امکان ترجیح یکی از دو قول، توقف کرده و نظری ابراز نکرده‌اند؛ در این میان معلی یکی از شیوخ مشایخ ثقات شمرده شده است که توثیقات عام رجالیون -از جمله وجود او در سند «کامل الزیارت»- شامل وی نیز می‌گردد.

شهادت

سرانجام معلی بن خنیس پیش از سال ۱۳۴ ق.[۱۳] به اتهام غلوّ به دست داود بن علی عباسی والی مدینه به قتل رسید. همچنین در سبب قتل معلی به دست داود بن علی آمده است که او از کارگزاران و اصحاب سرّ حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) بوده و داود او را دستگیر می‌کند تا اسرار شیعیان و امام را فاش سازد؛ لیکن معلی خودداری می‌کند و لب نمی‌گشاید. داود او را تهدید به قتل نموده و می‌گوید در صورت رازداری او را خواهد کشت؛ اما معلی همچنان در رازداری پایدار می‌ماند و بالاخره به شهادت می‌رسد. این صلابت و استواری معلی دلیل آن است که او درباره دین، سخت کوش و در راه خدمت به پیشوایان برگزیده خدا جان بر کف بوده است.

شیخ طوسى در کتاب «الغیبة» فرموده: از ممدوحین، معلّى بن خنیس است و او از اقوام امام صادق علیه السلام بود، و داود بن على او را به این سبب کشت و او پسندیده بود نزد حضرت صادق علیه السلام و بر طریقه او گذشت.

علامه مجلسی گوید: داوود بن علی عموی منصور عباسی که حکومت مدینه را داشت، معلی را که از کارگزاران و موالی حضرت صادق علیه‌السلام بود، -به آن تهمت که به منظور قیام امام صادق اسلحه می خرد- کشت.

و روایت شده از ابوبصیر که گفت: چون داود بن على، معلّى را کشت و او را به دار کشید، بزرگ آمد این بر حضرت صادق علیه السلام و دشوار آمد بر او، به داود فرمود: اى داود! براى چه کشتى مولاى مرا و وکیل مرا در مال و عیالم؟ به خدا سوگند که او وجیه‌تر بود از تو نزد خدا، و در آخر خبر است که فرمود: آگاه باش به خدا سوگند که او داخل بهشت گردید.[۱۴]

شیخ عباس قمی در «منتهی الآمال» می گوید: از اخبار ظاهر مى‌شود که حضرت صادق علیه السلام در وقت قتل معلى در مکه بود، چون از مکه تشریف آورد نزد داود رفت فرمود: مردى از اهل بهشت را بکشتى، گفت: من نکشتم، فرمود: کى کشت او را؟ گفت: سیرافى او را بکشت و سیرافى صاحب شرطه او بود، حضرت از او قصاص کرد و او را به عوض معلى بکشت.[۱۵] شیخ عباس قمی می‌افزاید: از مطالب خواندنی تاریخ آن است که وقتی سیرافی را کشان کشان برای قصاص می‌بردند، فریاد می‌کشیده و می‌گفته است: ‌ای مردم! اینان (عباسیان) به ما دستور می‌دهند مردم را بکشیم و آنگاه خود، ما را به قربانگاه می‌فرستند.[۱۶]

و از معتب روایت است که امام صادق (ع) در آن شب دائما در حال قيام و سجود بود، تا آن‏كه در آخر شب در سجده چنين فرمود: «خداوندا، تو را به قوّت قويّت، و عذاب سخت و شديدت، و عزّتى كه بندگانت در برابر آن ذليلند، مى ‏خوانم كه بر محمد و آل محمد درود فرست و در همين ساعت داوود بن على را (به عذاب و قهر خويش) فرا بگير!» راوى اين روايت گويد: «به خدا قسم، امام (ع)، سر از سجده برنداشته بود كه صداى صيحه و فريادى برخاست و گفتند: داوود بن على به هلاكت رسيد!». امام (ع) در اين هنگام فرمود: «با نفرين من، خداوند ملكى فرستاد كه با عمودى بر سر داوود بن على كوبيد و تا مثانه ‏اش را شكافت!».[۱۷]

روایاتی در مدح معلّی

شیخ کلینى و شیخ طوسی (به سند حسن کالصحیح) از ولید بن صبیح نقل کرده‌اند که مردى خدمت امام صادق علیه السلام رسید و ادعا کرد بر معلّى بن خنیس دَینى را بر او، و گفت: معلى برد حق مرا، حضرت فرمود: حق تو را برد آن کسى که او را کشت، پس فرمود به ولید برخیز و بده حق این مرد را همانا مى‌خواهم خنک کنم بر معلى پوست او را اگر چه خنک مى‌باشد یعنى حرارت جهنم به او نرسیده.[۱۸]

و نیز کلینى روایت کرده از ولید بن صبیح که گفت: روزى خدمت حضرت صادق علیه السلام مشرف شدم، افکند نزد من جامه‌هایى و فرمود: اى ولید! رد کن این‌ها را به نوردهاى خود، یعنى خدمت آن حضرت پارچه‌هاى ندوخته بود که حضرت صادق به او فرمود که آن‌ها را بپیچد و تا کند. ولید گفت: من برخاستم مقابل آن حضرت فرمود: خدا رحمت کند معلى بن خنیس را! من گمان کردم که آن حضرت شبیه کرد ایستادن مرا مقابل خود به ایستادن معلى در خدمتش، پس فرمود: اف باد بر دنیا که خانه بلا است، مسلط فرموده حق تعالى در دنیا دشمنش ‍ را بر ولیش.[۱۹]

و نیز شیخ کلینى روایت کرده از عقبة بن خالد که گفت: من و معلى و عثمان بن عمران مشرف شدیم خدمت حضرت صادق علیه السلام، همین که حضرت ما را دید فرمود: مرحبا مرحبا به شما! این صورت‌ها دوست دارند ما را و ما دوست مى‌داریم ایشان را، «جَعَلَکمُ اللّهُ مَعَنا فِى الدُّنْیا وَالاخِرَةِ»؛ قرار دهد شما را خداوند تعالى با ما در دنیا و آخرت.[۲۰]

شیخ کَشّى روایت کرده که چون روز عید مى‌شد، معلى بن خنیس بیرون مى‌رفت به صحرا ژولیده‌مو و گردآلوده در زىّ ستمدیده حسرت خورنده، همین که خطیب منبر مى‌رفت دست خود را به آسمان بلند مى‌کرد و مى‌گفت: «اَللّهُمَّ هذا مَقامُ خُلَفائِک وَ اَصْفیائِک وَ مَواِضعُ اُمَنائِک الَّذینَ خَصَصْتَهُمُ ابْتَزُّوها».[۲۱] خدایا این جایگاه (امامت) مخصوص خلفا و اصفیا و امنای توست، که دیگران غصب کردند.

پانویس

  1. پرش به بالا محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۱۰، ۱۶۳.
  2. پرش به بالا شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۳۱۰.
  3. پرش به بالا شیخ طوسی، الغیبه، ص۳۴۷.
  4. پرش به بالا اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، ج۲، ص۲۵۰.
  5. پرش به بالا اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، ج۲، ص۲۵۰.
  6. پرش به بالا آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۶، ص۳۶۷.
  7. پرش به بالا ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۱۲۱.
  8. پرش به بالا شیخ طوسی، الغیبه، ص۳۴۷.
  9. پرش به بالا محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۹، ص۵۶.
  10. پرش به بالا کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص۳۷۶-۳۸۲.
  11. پرش به بالا نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۱۷.
  12. پرش به بالا خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۲۶۹.
  13. پرش به بالا مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۳۲.
  14. پرش به بالا الغيبة، شيخ طوسى، ص ۲۱۰؛ منتهى الآمال، شیخ عباس قمی.
  15. پرش به بالا رجال كشى، ۲/۵۷۵.
  16. پرش به بالا منتهى الآمال، شیخ عباس قمی.
  17. پرش به بالا رجال كشى، ۲، ۶۷۵-۶۷۶.
  18. پرش به بالا الكافى، ۵/۹۴.
  19. پرش به بالا الكافى، ۸/۳۰۴.
  20. پرش به بالا الكافى، ۴/۳۴.
  21. پرش به بالا رجال كشى، ۲/۶۷۹.

منابع

  • "معلی کوفی"، دائرةالمعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۷۷۱.
  • منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه‌السلام.
  • "راویان امام صادق عليه‌السلام"، سایت مجمع جهانی شیعه‌شناسی، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۳۰.