حدیث غدیر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{خوب}}
حدیث غدیر به یکی از فراز های مهم از خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله  در روز غدیر گفته می شود که فرمود: « من کنت مولاه فهذا علی مولاه».  این حدیث  از مستندات [[شیعه]] برای اثبات خلافت و جانشینی بلافصل [[امام علی علیه السلام]] پس از [[پیامبر]] اعظم صلی الله علیه و آله می باشد.
+
[[پیامبر اسلام]] ۷۰ روز قبل از وفات خود در ۱۸ [[ذی‌ الحجه‌|ذی‌الحجه]] سال ۱۰ قمری در راه بازگشت از سفر [[حجةالوداع]] و در مکانی به نام «[[غدیر خم]]» خطبه‌ای ایراد کرد که به [[خطبه غدیر]] معروف است. در ضمن آن خطبه، پیامبر [[حضرت علی علیه السلام]] را به جانشینی خود معرفی کرد. یکی از عباراتی که پیامبر به این منظور بیان داشت این جمله است: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه: هر کس من مولای او هستم این علی هم مولای اوست ». این جمله را پیامبر در حالی بیان می داشت که دست امیرالمومنین علیه السلام را گرفته و بالا برده بود.
  
شیعه دلالت این کلام بر خلافت و ولایت حضرت علی علیه السلام را روشن و غیر قابل تردید می داند و دلائل متعددی برای آن ذکر می کند اما بیشتر علمای اهل سنت معتقدند که کلمه «ولی» در این حدیث به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف نیست؛ بلکه به معنای دوست و ناصر است.  
+
این [[حدیث]] از مستندات [[شیعه]] برای اثبات [[خلافت]] بلافصل [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام) پس از رسول خدا می باشد؛ هرچند، بیشتر علمای [[اهل سنت]] معتقدند که کلمه «ولی» در این حدیث به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف نیست؛ بلکه به معنای دوست یا ناصر است.
  
==واقعه ی غدیر==
+
==ماجرای غدیر==
در دهمين سال هجرت، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قصد زيارت خانۀ خدا را نمودند. اين حج با نام‌هاى محتلف، در تاريخ ثبت شده است، از قبيل: حجة الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الكمال و حجة التمام.
+
در دهمین سال هجری، [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله در ۲۴ یا ۲۵ [[ماه ذی القعده|ذى قعده]]، به قصد [[حج]]، از [[مدینه|مدینه]] خارج شدند. در این سفر که [[حجة الوداع]] نامیده شد، گروه زیادى از مسلمانان با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شرکت‌کننده‌ها را ۱۱۴ تا ۱۲۰ هزار نفر، ثبت کرده‌اند.
  
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله  روز شنبه، 24 يا 25 ذى قعده، به قصد حج، پياده از مدينه خارج شدند.در این سفر  گروه بى‌شمارى از مسلمانان با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شركت‌كننده‌ها را، 114 هزار، 120 تا 124 هزار و بيشتر، ثبت كرده‌اند.
+
بعد از انجام مراسم حج، پیامبر با جمعیت، آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامى که در روز پنج‌شنبه، هجده [[ماه ذی الحجه|ذى الحجّة]] به [[واقعه غدیر|غدیر خم]] رسیدند؛ [[جبرئیل|جبرئیل امین]] فرود آمد و از جانب خداى متعال، این [[آیه|آیه]] را آورد: {{متن قرآن|«یٰا أَیهَا الرَّسُولُ‌ بَلِّغْ‌ مٰا أُنْزِلَ‌ إِلَیک‌ مِنْ‌ رَبِّک‌...»}}؛ اى رسول ما! آن‌چه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن.»
  
بعد از انجام مراسم حج، پيامبر با جمعيت، آهنگ بازگشت به مدينه كردند. هنگامى كه به غدير خم رسيدند؛ جبرئيل امين فرود آمد و از جانب خداى متعال، اين آيه را آورد: {{متن قرآن|«يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ‌ بَلِّغْ‌ مٰا أُنْزِلَ‌ إِلَيْكَ‌ مِنْ‌ رَبِّكَ‌...»}}؛ اى رسول ما! آن‌چه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ كن.»
+
آنان‌که در دنبال قافله بودند، رسیدند، و کسانى که از آن مکان عبور کرده بودند، باز گشتند. [[اذان]] ظهر گفته شد و پیامبر، [[نماز]] ظهر را با همراهان ادا کردند. بعد از پایان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتیب دادند.
  
ورود پيامبر و يارانش به آن‌جا، در روز پنج‌شنبه، هجده ذى الحجّة صورت گرفت. امين وحى، از طرف خداوند به پيامبر امر كرد تا على عليه السّلام را ولى و امام معرفى كرده و وجوب پيروى و اطاعت از او را به خلق ابلاغ كند. آنان‌كه در دنبال قافله بودند، رسيدند، و كسانى كه از آن مكان عبور كرده بودند، باز گشتند. اذان ظهر گفته شد و پيامبر، نماز ظهر را با همراهان ادا كردند. بعد از پايان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتيب دادند.
+
سپس پیامبر سخنان خود را با مردم آغاز فرمودند و در ضمن خطبه ای طولانی که به [[خطبه غدیر]] مشهور شد، مطالب بسیار مهمی را با مسلمانان در میان گذاشتند. از جمله اینکه دست [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السّلام را گرفت و او را بلند نمود و فرمود: «اى مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آن‌ها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خداى و رسولش داناترند.» فرمود: «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم و بر آن‌ها از خودشان اولى و سزاوارترم. پس هرکس که من مولاى اویم، على مولاى او خواهد بود.» و بنا به گفتۀ [[احمد بن حنبل]] (پیشواى حنبلى‌ها)، پیامبر این جمله را چهار بار تکرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدایا! دوست بدار، آن‌که او را دوست دارد و دشمن بدار آن‌که او را دشمن دارد. یارى فرما یاران او را و خوارکنندگان او را خوار گردان. او را معیار، میزان و محور حق و راستى قرار ده». آن‌گاه، پیامبر فرمود: «باید آنان‌که حاضرند، این امر را به غایبان برسانند و ابلاغ کنند.»
  
سپس پیامبر سخنان خود را با مردم آغاز فرمودند و در ضمن خطبه ای طولانی که به خطبه غدیر مشهور شد مطالب بسیار مهمی را با مسلمانان در میان گذاشتند. از جمله اینکه دست على عليه السّلام را گرفت و او را بلند نمودو فرمودند: «اى مردم! كيست كه بر اهل ايمان از خود آن‌ها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خداى و رسولش داناترند.» فرمود: «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنين هستم و بر آن‌ها از خودشان اولى و سزاوارترم. پس هركس كه من مولاى اويم، على مولاى او خواهد بود.» و بنا به گفتۀ احمد بن حنبل (پيشواى حنبلى‌ها)، پيامبر اين جمله را چهار بار تكرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدايا! دوست بدار، آن‌كه او را دوست دارد و دشمن بدار آن‌كه او را دشمن دارد. يارى فرما ياران او را و خواركنندگان او را خوار گردان. او را معيار، ميزان و محور حق و راستى قرار ده». آن‌گاه، پيامبر فرمود: «بايد آنان‌كه حاضرند، اين امر را به غايبان برسانند و ابلاغ كنند
+
قبل از پراکنده شدن جمعیت، امین وحى، این آیه را بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل نمود: {{متن قرآن|«اَلْیوْمَ‌ أَکمَلْتُ‌ لَکمْ‌ دِینَکمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَیکمْ‌ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ‌ لَکمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِیناً»}}؛ «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم.» در این موقع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السّلام بعد از من
  
قبل از پراكنده شدن جمعيت، امين وحى، اين آيه را بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل نمود: {{متن قرآن|«اَلْيَوْمَ‌ أَكْمَلْتُ‌ لَكُمْ‌ دِينَكُمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَيْكُمْ‌ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ‌ لَكُمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِيناً»}}؛ «امروز دين شما را كامل نمودم و نعمت را بر شما تمام كردم و دين اسلام را براى شما پسنديدم.» در اين موقع پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اللّه اكبر، بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولايت على عليه السّلام بعد از من.»
+
جمعیت حاضر، از جمله شیخین ([[ابوبکر|ابوبکر]] و [[عمر بن الحسین|عمر]]) به [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]]، این‌گونه تهنیت گفتند: «مبارک باد! مبارک باد! بر تو اى پسر ابو طالب که مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى». [[ابن عباس]] گفت: «به خدا سوگند، ولایت على علیه السّلام بر همه واجب گشت».<ref>برگرفته از کتاب غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۸۵</ref>
  
جمعيت حاضر، از جمله شيخين (ابو بكر و عمر) به امير المؤمنين، اين‌گونه تهنيت گفتند: «مبارك باد! مبارك باد! بر تو اى پسر ابو طالب كه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى». ابن عباس گفت: «به خدا سوگند، ولايت على عليه السّلام بر همه واجب گشت».<ref>برگرفته از کتاب غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 85</ref>
+
==اعتبار حدیث غدیر==
 +
حضور ده ها هزار نفر از [[صحابه]] پیامبر در [[واقعه غدیر]] موجب شد افراد فراوانی آن را نقل و در کتابهای حدیثی ثبت و ضبط نمایند. راویان این [[حدیث]] آنقدر فراوانند که بسیاری از دانشمندان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] را بر آن داشته که در بیان صحت و [[خبر متواتر|تواتر]] این حدیث آن کتابهای مستقلی تألیف نمایند. مانند:  
  
==تواتر حدیث غدیر==
+
*حافظ‍‌ [[ابن عقده]] در کتاب «الولایة فی طرق حدیث الغدیر»
حضور ده ها هزار نفر از صحابه پیامبر در واقعه غدیر موجب شد افراد فراوانی آن را نقل و در کتابهای حدیثی ثبت و ضبط نمایند. راویان این حدیث آنقدر فراوانند که بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت را بر آن داشته که در بیان صحت و تواتر این حدیث آن کتابهای مستقلی تألیف نمایند. مانند:
+
*ابوبکر جعابى در کتاب «من روى حدیث غدیر خم»
 +
*شمس الدین ذهبى در کتاب «طرق حدیث من کنت مولاه»
 +
*جزرى شافعى در رساله‌اى مستقل در اثبات تواتر حدیث غدیر با نام «أسنى المطالب فی مناقب سیدنا على بن ابى طالب علیه السّلام»
 +
*ابو سعید سجستانى در کتاب «الدرایة فی حدیث الولایة»
 +
*[[حاکم حسکانی|عبیداللّه حسکانى]] دربارۀ این حدیث کتابى را به نام «دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة» تالیف کرده<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۱۷</ref>
  
*حافظ‍‌ ابن عقده در کتاب «الولاية في طرق حديث الغدير»،
+
بسیاری دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز در کتب خود به تواتر آن تصریح کرده‌اند از جمله: [[جلال الدین سیوطی|جلال الدین سیوطى]]، علامۀ مناوى، علامۀ عزیزى، ملاّ على قارى حنفى، میرزا مخدوم بن میر عبدالباقى، محمّد بن اسماعیل یمانى و ... .<ref>مانند: محمّد صدر عالم،  شیخ عبد اللّه شافعى، شیخ ضیاء الدین مقبلى،  ابن کثیر دمشقى، ابو عبد اللّه حافظ‍‌ ذهبى، این جزرى،  شیخ حسام الدین متقى، جمال الدین حسینى شیرازى.</ref>
*ابو بكر جعابى در کتاب«من روى حديث غدير خم»،
 
*شمس الدين ذهبى در كتابى به نام «طرق حديث من كنت مولاه»،
 
*جزرى شافعى در رساله‌اى مستقل در اثبات تواتر حديث غدير با نام «أسنى المطالب في مناقب سيّدنا على بن ابى طالب عليه السّلام»،
 
*ابو سعيد سجستانى در كتابى به نام «الدراية في حديث الولاية»
 
*ابو القاسم عبيد اللّه حسكانى دربارۀ اين حديث كتابى را به نام «دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة» تالیف کرده <ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 117</ref>
 
  
بسیاری دیگر از دانشمندان  اهل سنت نیز در کتب خود به تواتر آن تصريح كرده‌اند از جمله: جلال الدين سيوطى،  علامۀ مناوى،  علامۀ عزيزى،  ملاّ على قارى حنفى، ميرزا مخدوم بن مير عبد الباقى، محمّد بن اسماعيل يمانى و ... دیگران<ref>مانند: محمّد صدر عالم،  شيخ عبد اللّه شافعى، شيخ ضياء الدين مقبلى،  ابن كثير دمشقى،  ابو عبد اللّه حافظ‍‌ ذهبى،  اين جزرى،  شيخ حسام الدين متقى، جمال الدين حسينى شيرازى.</ref>
+
حافظ‍‌ شهاب الدین احمد بن محمّد بن صدّیق غمارى مى‌گوید: «حدیث "من کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه" به تواتر از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از طریق شصت نفر رسیده است و اگر بخواهیم سندهاى همه را بیاوریم به طول خواهد انجامید، ولى به ناقلین آن به جهت تتمیم فائده اشاره خواهیم کرد. و هرکس که اراده نموده تا بر طرق و سندهاى آن مطّلع شود به کتاب «المتواتر» ما مراجعه کند».<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۰۳</ref>
  
حافظ‍‌ شهاب الدين ابو الفيض احمد بن محمّد بن صدّيق غمارى  مى‌گويد: «حديث «من كنت مولاه فعلىّ‌ مولاه» به تواتر از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از طريق شصت نفر رسيده است و اگر بخواهيم سندهاى همه را بياوريم به طول خواهد انجاميد، ولى به ناقلين آن به جهت تتميم فائده اشاره خواهيم كرد. و هركس كه اراده نموده تا بر طرق و سندهاى آن مطّلع شود به كتاب «المتواتر» ما مراجعه كند».<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 103</ref>
+
==دلالت حدیث غدیر==
==دلالت حديث غدير==
+
دانشمندان [[شیعه]] بر این باورند که کلمۀ «مولى» در جمله «من کنتُ مولاه فعلىّ‌ مولاه» به معناى سرپرست و [[امام]] و اولى به تصرف است. این معنا را از طرق مختلف مى‌توان به اثبات رساند:
دانشمندان شیعه بر این باورند که كلمۀ «مولى» در حديث غدير به معناى سرپرست و امام و اولى به تصرف است. اين معنا را از طرق مختلف مى‌توان به اثبات رساند:
 
  
'''معنای متبادر به ذهن'''
+
'''معنای متبادر به ذهن:'''
  
در زبان عربی وقتی کلمه ی «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری به معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مى‌گويد: «ولى و مولاى همسر»؛ اين به معناى سرپرست است. و نيز مى‌گويد: «ولى و مولاى طفل»، اينجا نيز در سرپرست به كار رفته است. <ref>نگرشی نو به غدیر، ص 246</ref>
+
در زبان عربی وقتی کلمه «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری، معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مى‌گوید: «ولى و مولاى همسر»؛ این به معناى سرپرست است. و نیز مى‌گوید: «ولى و مولاى طفل»، اینجا نیز در سرپرست به کار رفته است.<ref>نگرشی نو به غدیر، ص ۲۴۶</ref>
  
'''مشترک معنوی'''
+
'''مشترک معنوی:'''
  
[[ابن بطريق]] مى‌گويد: «كسى كه مراجعه به كتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى كلمۀ (مولى) مى‌برد. از باب نمونه فيروزآبادى مى‌گويد: «مولى به معناى مالك، عبد، آزادكننده، آزاد شده، همراه نزديك همانند پسر عمو، و...، همسايه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شريك، فرزند خواهر، سرپرست، تربيت‌كننده، ياور، نعمت‌دهنده، كسى كه به او نعمت داده شده، دوست، پيرو و داماد آمده است».
+
[[یحیی بن بطریق|ابن بطریق]] مى‌گوید: «کسى که مراجعه به کتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى کلمۀ (مولى) مى‌برد. از باب نمونه فیروزآبادى مى‌گوید: «مولى به معناى مالک، عبد، آزادکننده، آزاد شده، همراه نزدیک، همسایه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شریک، فرزند خواهر، سرپرست، تربیت‌کننده، یاور، نعمت‌دهنده، کسى که به او نعمت داده شده، دوست، پیرو و داماد آمده است... حقّ‌ این است که کلمۀ «مولى» بیش از یک معنا ندارد و آن اولى و سزاوارتر به یک چیز است، ولى این اولویت به حسب استعمال در هرمورد از مواردش مختلف است. نتیجه این‌که لفظ‍‌ «مولى» مشترک معنوى بین این معانى مختلف است. و مشترک معنوى از مشترک لفظى سزاوارتر است...».
  
آن‌گاه مى‌گويد: «حقّ‌ اين است كه كلمۀ «مولى» بيش از يك معنا ندارد و آن اولى و سزاوارتر به يك چيز است، ولى اين اولويّت به حسب استعمال در هرمورد از مواردش مختلف است. نتيجه اين‌كه لفظ‍‌ «مولى» مشترك معنوى بين اين معانى مختلف است. و مشترك معنوى از مشترك لفظى سزاوارتر است...».
+
در توضیح کلام ابن بطریق مى‌گوییم: با کمى تأمل و دقّت پى خواهیم برد که معناى «اولویت در یک شئ» در تمام معانى لفظ‍‌ «مولى» به یک نحوى موجود است، و اطلاق این کلمه بر هریک از آن معانى به اعتبار دربر داشتن معناى اولویت است. نتیجه این‌که: کلمه «مولى» در لغت عرب در یک معنا یعنى «سزاوارتر» به کار مى‌رود، و در مورد حدیث غدیر به قرینۀ اضافۀ به «ه» [یعنى مولاه] که مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است که مرادف با [[امامت]] مى‌باشد.<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۲۰</ref>
  
در توضيح كلام ابن بطريق مى‌گوييم: با كمى تأمل و دقّت پى خواهيم برد كه معناى «اولويت در يك شئ» در تمام معانى لفظ‍‌ «مولى» به يك نحوى موجود است، و اطلاق اين كلمه بر هريك از آن معانى به اعتبار دربر داشتن معناى اولويت است:  
+
'''فهم حاضران در غدیر:'''
  
1 - مالك، اولى به تصرّف در ملك خود است.
+
شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و [[ولایت|ولایت]] را فهمیده‌اند و فهم کسانى که در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى که در آن زمان هیچ‌کس با آن مخالفت نکرد؛ بلکه آیندگان نیز این فهم را دنبال کرده و در [[شعر]] و نظم خود آورده‌اند. اشخاصى مثل [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السّلام در جواب [[معاویه|معاویه]]، [[حسان بن ثابت]]، [[قیس بن سعد|قیس بن سعد بن عبادۀ انصارى]]، محمّد بن عبداللّه حمیرى، عبد کوفى، ابى تمام، [[دعبل خزاعی|دعبل خزاعى]]، حمّانى کوفى، [[ابو فراس]] و [[سید مرتضی|علم الهدی]] و دیگران از این حدیث معناى سرپرستى فهمیده و در اشعارشان به آن اشاره کرده‌اند.
  
2 - عبد، سزاوارتر بر اطاعت مولاى خود از ديگرى است.
+
'''گواهى گرفتن از مردم:'''
  
3 - آزادكننده، سزاوارتر است به تفضيل بر كسى كه او را آزاد كرده از ديگرى.
+
در حدیث حذیفة بن اسید، به [[سند حدیث|سند]] صحیح نقل شده است، که پیامبر فرمود: «آیا شهادت نمى‌دهید که جز خدا الهى نیست و محمد [صلّى اللّه علیه و آله] رسول اوست‌؟... گفتند: بلى، شهادت مى‌دهیم». در این هنگام پیامبر عرض کرد: «خدایا! شاهد باش». سپس فرمود: «اى مردم! خدا، مولاى من، و من مولاى مؤمنانم. و من اولى به مؤمنین از خود آنهایم. پس هرکه من مولاى اویم، على مولاى اوست».  
  
4 - آزادشده، اولى است به تشكر از آزادكننده.
+
قرار گرفتن ولایت در سیاق شهادت به [[توحید|توحید]] و [[نبوت|رسالت]] و در ردیف مولویت خدا و رسول، دلیل بر آن است که در این حدیث، ولایت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است.<ref>ولایت أقربین در غدیر خم، ص ۹۱</ref>
  
5 - همراه، سزاوارتر است به شناخت حقوق كسى كه همراه اوست.
+
'''قرینۀ صدر حدیث:'''
  
6 - نزديك، سزاوارتر است به دفاع و كمك قوم خود.
+
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله قبل از جمله «من کنت مولاه...» از باب مقدمه فرمود: {{متن حدیث|«ألستُ أولى بکم مِن أنفسکم»}}؛ «آیا من سزاوارتر بر شما از خود شما نیستم‌؟» همگى گفتند: آرى. آن‌گاه فرمود: {{متن حدیث|«فمن کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه»}}. این «فاء» تفریع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقیقت جملۀ سابق مفسّر معناى حدیث غدیر مى‌باشد. به این معنا که همان مقامى که خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على علیه السّلام بعد از من است.
  
7 - همسايه، سزاوارتر است به حفظ‍‌ حقوق همسايگى.
+
این معنا از آیۀ [[قرآن]] نیز استفاده مى‌شود آن جا که فرمود: {{متن قرآن|«اَلنَّبِی‌ أَوْلىٰ‌ بِالْمُؤْمِنِینَ‌ مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌»}}. زمخشرى در تفسیر آیه مى‌گوید: «پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به مؤمنین در هرچیز از امور دنیا و دین از خود آن‌ها سزاوارتر است، و به همین جهت است که به صورت مطلق آمده و مقید نشده است. لذا واجب است بر مؤمنین که پیامبر محبوب‌ترین افراد نزدشان باشد، و حکم او نافذتر از حکم خودشان باشد، و نیز حقّ‌ او مقدّم بر حقوق خودشان باشد...».  
  
8 - هم‌قسم، اولى است به دفاع و حمايت از كسى كه با او هم قسم شده.
+
قابل ذکر است که جملۀ «ألستُ اولى بکم من انفسکم» را بسیارى از علماى اهل سنت نقل کرده‌اند از قبیل: [[احمد بن حنبل]]، [[ابن ماجه]]، نسائى، شیبانى، ذهبى، حاکم، ثعلبى، ابو نعیم، بیهقى، [[خطیب بغدادی|خطیب بغدادى]]، ابن مغازلى، خوارزمى، بیضاوى، [[ابن عساکر|ابن عساکر]]، [[مجدالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ایجى، محبّ‌ الدین طبرى، ابن کثیر، قسطانى، جزرى، مقریزى، ابن صبّاغ، هیثمى، ابن حجر، سمهودى، [[جلال الدین سیوطی|سیوطى]]، حلبى، ابن حجر مکى و...<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۱</ref>
  
9 - فرزند، سزاوارتر است به اطاعت از پدرش.
+
'''اکمال دین به ولایت حضرت على علیه السّلام:'''
  
10 - عمو، اولى‌تر است به مراعات فرزند برادرش. و...  
+
مطابق روایات صحیح السند که در ذیل آیه «اکمال» آمده، خداوند متعال بعد از [[واقعه غدیر|واقعه غدیر]] و اتمام خطبۀ رسولش این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|«اَلْیوْمَ‌ أَکمَلْتُ‌ لَکمْ‌ دِینَکمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَیکمْ‌ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ‌ لَکمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِیناً»}}؛ «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.»
  
نتيجه اين‌كه: كلمه «مولى» در لغت عرب در يك معنا يعنى «سزاوارتر» به كار مى‌رود، و در مورد حديث غدير به قرينۀ اضافۀ به «ه» [يعنى مولاه] كه مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است كه مرادف با امامت مى‌باشد.<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 120</ref>
+
از این آیه استفاده مى‌شود که خداوند متعال، به [[اسلام]] با [[ولایت]] حضرت على علیه السّلام رضایت داده است. و نیز [[دین|دین]] با ولایت او کامل و نعمت با ولایت او تمام خواهد شد. و این با امامت و سرپرستى امام على علیه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روایات، بعد از نزول «[[آیه اکمال|آیۀ اکمال]]» و قبل از پراکنده شدن مردم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|«اللّه اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الربّ‌ برسالتى و الولایة لعلىّ‌ من بعدى»}}؛ «خدا بزرگ‌تر است بر کامل‌کردن دین و تمام‌کردن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت براى على بعد از من.»<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۳</ref>
  
'''فهم حاضران در غدیر'''
+
'''انکار حارث بن نعمان:'''
  
شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و ولایت را فهميده‌اند و فهم كسانى كه در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى كه در آن زمان هيچ‌كس با آن مخالفت نكرد؛ بلكه آيندگان نيز اين فهم را دنبال كرده و در شعر و نظم خود آورده‌اند.
+
مطابق برخى از روایات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدیر خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده و عرض کرد: «اى محمّد! ما را از جانب خداوند امر کردى که شهادت به وحدانیت خدا داده و تو را رسول خدا بدانیم، ما آن را قبول کردیم و ما را امر کردى که پنج وقت نماز گذاریم، آن را قبول کردیم و ما را امر به زکات و روزه و حج کردى، آن‌ها را نیز قبول نمودیم. به این مقدار راضى نشدى تا اینکه دست پسر عموى خود را بلند کرده و او را بر ما برترى دادى و فرمودى: «من کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه»، این مطلب از طرف تو بود یا از طرف خدا؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به کسى که به جز او خدایى نیست، این مطلب را از طرف خداوند ابلاغ کردم». در این هنگام حارث بن نعمان پشت کرده و به سوى راحله‌اش حرکت نمود در حالى که با خودش چنین زمزمه مى‌کرد: «بار خدایا! اگر آن‌چه را که محمد مى‌گوید حق است پس بر ما سنگى از آسمان بفرست یا به عذاب دردناکى مبتلا گردان. هنوز به مرکبش نرسیده بود که خداوند سنگى را بر او زد و بر فرق او خورد و از پشتش خارج شد و به درک واصل گشت. در این هنگام بود که این آیه نازل شد:{{متن قرآن|«سَأَلَ‌ سٰائِلٌ‌ بِعَذٰابٍ‌ وٰاقِعٍ‌. ..»}}.  
  
اشخاصى مثل امام على بن ابى طالب عليه السّلام در جواب معاويه، [[حسان بن ثابت]]، قيس بن سعد بن عبادۀ انصارى، محمّد بن عبد اللّه حميرى، عبد كوفى، ابى تمام، [[دعبل خزاعی|دعبل خزاعى]]، حمّانى كوفى، امير ابى فراس و علم الهدى و ديگران از اين حديث معناى سرپرستى فهميده و در اشعارشان به آن اشاره كرده‌اند.
+
این حدیث را ثعلبى در تفسیر این آیه و دیگران نیز نقل کرده‌اند. اگر در حدیث غدیر تنها خبر از محبّت حضرت على علیه السّلام و نصرت او داده است، چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است‌؟ این معناى سلطه و سرپرستى است که برخى حاضر به زیربار رفتن آن نبودند.
  
'''گواهى گرفتن از مردم'''
+
''' گذاشتن عمامه بر سر علی علیه السلام:'''
  
در حديث حذيفة بن اسيد، به سند صحيح نقل شده است، كه پيامبر فرمود: «آيا شهادت نمى‌دهيد كه جز خدا الهى نيست و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول اوست‌؟... گفتند: بلى، شهادت مى‌دهيم».  
+
دلیل دیگر بر این ادعا، گذاشتن عمامه به دست پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر سر حضرت على علیه السّلام در روز غدیر است که در تاریخ آمده است. ابن قیم جوزیه، نقل مى‌کند: «براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عمامه‌اى بود به نام سحاب، که بر سر على علیه السّلام قرار داد. عبد الاعلى بن عدى بهرانى، نقل مى‌کند: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در روز غدیر، على علیه السّلام را خواست و عمامه‌اى بر سر او نهاد».<ref>ولایت أقربین در غدیر خم، ص۹۱</ref> مسلم نقل مى‌کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن عمامه را در ایام خاص، همانند روز [[فتح مکه|فتح مکه]] بر سر مى‌گذاشت». محب الدین طبرى از عبد الاعلى بن عدى بهرانى نقل مى‌کند که گفت: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم على علیه السّلام را خواست و بر سر او عمامه‌اى پیچید و دنبال آن را بر پشتش انداخت.  
  
در اين هنگام پيامبر عرض كرد: «خدايا! شاهد باش».  
+
عده‌اى از علماى اهل سنت حدیث تاج‌گذارى حضرت على علیه السّلام را نقل کرده‌اند امثال: ابو داود طیالسى، ابن ابى شیبه، احمد بن حسین بن على بیهقى، ابراهیم بن محمد حموینى، محمد بن یوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالکى، [[جلال الدین سیوطی|جلال الدین سیوطى]]، متقى هندى و...<ref name=":۰">غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۶</ref>
  
سپس فرمود: «اى مردم! خدا، مولاى من، و من مولاى مؤمنانم. و من اولى به مؤمنين از خود آنهايم. پس هركه من مولاى اويم، على مولاى اوست».
+
'''تبریک به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:'''
  
قرار گرفتن ولايت در سياق شهادت به توحيد و رسالت و در رديف مولويت خدا و رسول، دليل بر آن است كه در حديث، ولايت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است. <ref>ولایت أقربین در غدیر خم، ص 91</ref>
+
مطابق برخى از روایات، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از واقعۀ غدیر و تمام شدن خطبه‌اش به مردم امر کرد تا به او تهنیت و تبریک بگویند. بنا بر نقل حافظ‍‌ ابو سعید نیشابورى (م، ۴۰۷ ق) در کتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و [[ابو سعید خدری]] نقل مى‌کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|«هنّئونى هنّئونى، انّ‌ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ‌ اهل بیتى بالإمامة»}}؛ «مرا تبریک بگویید، مرا تبریک بگویید، زیرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت اختصاص داد.» [[عمر بن خطاب]] در همین وقت جلو آمد و به حضرت على علیه السّلام تبریک گفت.
  
'''قرينۀ صدر حديث'''
+
'''خبر وفات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:'''  
  
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله صدر حديث {{متن حدیث|«من كنت مولاه...»}} از باب مقدمه فرمود: {{متن حدیث|«الست اولى بكم من انفسكم»}}؛ «آيا من سزاوارتر بر شما از خود شما نيستم‌؟» همگى گفتند: آرى. آن‌گاه فرمود: {{متن حدیث|«فمن كنت مولاه فعلىّ‌ مولاه»}}. اين «فاء» تفريع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقيقت جملۀ سابق مفسّر معناى حديث غدير مى‌باشد. به اين معنا كه همان مقامى كه خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على عليه السّلام بعد از من است. اين معنا از آيۀ قرآن نيز استفاده مى‌شود آن جا كه فرمود: {{متن قرآن|«اَلنَّبِيُّ‌ أَوْلىٰ‌ بِالْمُؤْمِنِينَ‌ مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌»}}.  
+
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در صدر خطبۀ غدیر خطاب به مردم فرمود: {{متن حدیث|«کأنّى دعیت فأجبت»}}؛ «گویا من دعوت شده و اجابت کرده‌ام.» بنابر نقلى فرمود: {{متن حدیث|«یوشک ان ادعى فاجیب»}}؛ «نزدیک است که دعوت شوم و من نیز آن دعوت را اجابت خواهم کرد.»
  
قسطلانى در تفسير آيه مى‌گويد: «پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سزاوارتر است در تمام امور بر مردم از خودشان، از بعضى به بعض ديگر، در نفوذ حكم و وجوب طاعتش. ابن عباس و عطا مى‌گويند: هرگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آن‌ها را به كارى دعوت نمود، و نفوس آن‌ها از جانب خودشان به كار ديگرى دعوت شد، اطاعت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر آنان از اطاعت خودشان سزاوارتر است؛ زيرا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تنها به چيزى امر مى‌كند و رضايت مى‌دهد كه صلاح و رستگارى آنان است برخلاف نفس انسان...».
+
از این تعبیرها استفاده مى‌شود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درصدد ابلاغ مطلب بسیار مهمّى است که قبل از آن مقدمه‌چینى کرده و خبر از مرگ خود مى‌دهد، و این به جز با معناى جانشینى خود در امر امامت و [[خلافت]] و سرپرستى سازگارى ندارد.
  
بيضاوى مى‌گويد: «پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در تمام امور، نسبت به مؤمنين از خودشان سزاوارتر است، زيرا او برخلاف ديگران به چيزى كه مصلحت مردم در آن نباشد نه امر خواهد كرد و نه به آن رضايت خواهد داد». زمخشرى مى‌گويد: «پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به مؤمنين در هرچيز از امور دنيا و دين از خود آن‌ها سزاوارتر است، و به همين جهت است كه به صورت مطلق آمده و مقيّد نشده است. لذا واجب است بر مؤمنين كه پيامبر محبوب‌ترين افراد نزدشان باشد، و حكم او نافذتر از حكم خودشان باشد، و نيز حقّ‌ او مقدّم بر حقوق خودشان باشد...».
+
'''تعبیر صریح به نصب:'''
  
همين تفسير از نسفى و سيوطى نيز وارد شده است. قابل ذكر است كه جملۀ «الست اولى بكم من انفسكم» را بسيارى از علماى اهل سنت نقل كرده‌اند از قبيل: احمد بن حنبل، ابن ماجه، نسائى، شيبانى، ذهبى، حاكم، ثعلبى، ابو نعيم، بيهقى، خطيب بغدادى، ابن مغازلى، خوارزمى، بيضاوى، ابن عساكر، ابن اثير، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ايجى، محبّ‌ الدين طبرى، ابن كثير، حمّوئى، زرندى، قسطانى، جزرى، مقريزى، ابن صبّاغ، هيثمى، ابن حجر، سمهودى، سيوطى، حلبى، ابن حجر مكّى، بدخشى و...<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص121</ref>
+
در برخى از روایات غدیر خم با لفظ‍‌ «نصب» تعبیر شده است. شهاب الدین همدانى از عمر بن خطاب نقل کرده که گفت: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على علیه السّلام را به عنوان علم '''نصب''' کرده و فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه»...  
  
'''اكمال دين به ولايت حضرت على عليه السّلام'''
+
حموینى به سند خود از حضرت على علیه السّلام نقل کرده که فرمود: «خداوند پیامبرش را امر کرد تا مرا بر مردم نصب کند». ما مى‌دانیم که تعبیر «نصب» با مقام امامت و سرپرستى سازگارى دارد.
  
مطابق روايات صحيح السند كه در ذيل آيه «اكمال» آمده,  خداوند متعال بعد از واقعۀ غدير و اتمام خطبۀ رسولش اين آيه را نازل كرد: {{متن قرآن|«اَلْيَوْمَ‌ أَكْمَلْتُ‌ لَكُمْ‌ دِينَكُمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَيْكُمْ‌ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ‌ لَكُمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِيناً»}}؛ «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم.»
+
'''تعبیر صریح به اولویت:'''
  
از اين آيه استفاده مى‌شود كه خداوند متعال، به اسلام با ولايت حضرت على عليه السّلام رضايت داده است. و نيز دين با ولايت او كامل و نعمت با ولايت او تمام خواهد شد. و اين با امامت و سرپرستى امام على عليه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روايات، بعد از نزول آيۀ «اكمال» و قبل از پراكنده شدن مردم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: {{متن حدیث|«اللّه اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الربّ‌ برسالتى و الولاية لعلىّ‌ من بعدى»}}؛ «خدا بزرگ‌تر است بر كامل‌كردن دين و تمام‌كردن نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت براى على بعد از من.»<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص123</ref>
+
[[سبط بن جوزی|سبط‍‌ بن جوزى]] بعد از ردّ معانى دیگر غیر از «اولویت و سرپرستى» براى حدیث غدیر مى‌گوید: «پس متعین است معناى دهم، و معناى حدیث این است: هرکس من به او سزاوارتر از خودش هستم پس على سزاوارتر به اوست. آن‌گاه مى‌گوید: به این معنا تصریح کرده [[ابوالفرج اصفهانی|حافظ‍‌ ابوالفرج اصفهانى]] در کتاب «مرج البحرین»، زیرا این حدیث را به سند خود از مشایخش نقل کرده و در آن چنین آمده است: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|«من کنت ولیه و أولى به من نفسه فعلىّ‌ ولیه»}}؛ «هرکس من ولىّ‌ و سزاوارتر به او از خودش هستم پس على ولىّ‌ و سرپرست اوست».<ref name=":۰" />
 
 
'''انكار حارث بن نعمان'''
 
 
 
مطابق برخى از روايات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدير خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمده و عرض كرد:
 
 
 
«اى محمّد! ما را از جانب خداوند امر كردى كه شهادت به وحدانيت خدا داده و تو را رسول خدا بدانيم، ما آن را قبول كرديم و ما را امر كردى كه پنج وقت نماز گذاريم، آن را قبول كرديم و ما را امر به زكات و روزه و حج كردى، آن‌ها را نيز قبول نموديم. به اين مقدار راضى نشدى تا اينكه دست پسر عموى خود را بلند كرده و او را بر ما برترى دادى و فرمودى: «من كنت مولاه فعلىّ‌ مولاه»، اين مطلب از طرف تو بود يا از طرف خدا؟
 
 
 
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «سوگند به كسى كه به جز او خدايى نيست، اين مطلب را از طرف خداوند ابلاغ كردم».
 
 
 
در اين هنگام حارث بن نعمان پشت كرده و به سوى راحله‌اش حركت نمود در حالى كه با خودش چنين زمزمه مى‌كرد: «بار خدايا! اگر آن‌چه را كه محمد مى‌گويد حق است پس بر ما سنگى از آسمان بفرست يا به عذاب دردناكى مبتلا گردان. هنوز به مركبش نرسيده بود كه خداوند سنگى را بر او زد و بر فرق او خورد و از پشتش خارج شد و به درك واصل گشت. در اين هنگام بود كه اين آيه نازل شد: {{متن قرآن|«سَأَلَ‌ سٰائِلٌ‌ بِعَذٰابٍ‌ وٰاقِعٍ‌. ..»}}
 
 
 
اين حديث را ثعلبى در تفسير اين آيه و ديگران نيز نقل كرده‌اند. اگر در حديث غدير تنها خبر از محبّت حضرت على عليه السّلام و نصرت او داده است چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است‌؟ اين معناى سلطه و سرپرستى است كه برخى حاضر به زيربار رفتن آن نبودند.
 
 
 
''' گذاشتن عمامه بر سر  علی علیه السلام'''
 
 
 
دليل ديگر بر اين ادعا، گذاشتن عمامه به دست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر سر على عليه السّلام در روز غدير است كه در تاريخ آمده است. ابن قيّم جوزيّه، نقل مى‌كند: «براى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمامه‌اى بود به نام سحاب، كه بر سر على عليه السّلام قرار داد.
 
 
 
عبد الاعلى بن عدى بهرانى، نقل مى‌كند: «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در روز غدير، على عليه السّلام را خواست و عمامه‌اى بر سر او نهاد». <ref>ولایت أقربین در غدیر خم، ص91</ref>
 
 
 
مسلم نقل مى‌كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن عمامه را در ايّام خاص، همانند روز [[فتح مکه|فتح مكه]] بر سر مى‌گذاشت».
 
 
 
محب الدين طبرى از عبد الاعلى بن عدى بهرانى نقل مى‌كند كه گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در روز غدير خم على عليه السّلام را خواست و بر سر او عمامه‌اى پيچيد و دنبال آن را بر پشتش انداخت.
 
 
 
عده‌اى از علماى اهل سنت حديث تاج‌گذارى حضرت على عليه السّلام را نقل كرده‌اند امثال:  ابو داود طيالسى، ابن ابى شيبه، احمد بن حسين بن على بيهقى، ابراهيم بن محمد حموينى، محمد بن يوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالكى، جلال الدين سيوطى، متقى هندى و...<ref name=":0">غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص126</ref>
 
 
 
'''تبريك به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله'''
 
 
 
مطابق برخى از روايات، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از واقعۀ غدير و تمام شدن خطبه‌اش به مردم امر كرد تا به او تهنيت و تبريك بگويند. بنا بر نقل حافظ‍‌ ابو سعيد نيشابورى (م 407) در كتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و ابو سعيد خدرى نقل مى‌كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: {{متن حدیث|«هنّئونى هنّئونى، انّ‌ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ‌ اهل بيتى بالإمامة»}}؛ «مرا تبريك بگوييد، مرا تبريك بگوييد، زيرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بيت مرا به امامت اختصاص داد.»
 
 
 
عمر بن خطاب در همين وقت جلو آمد و به حضرت على عليه السّلام تبريك گفت.
 
 
 
'''خبر وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله'''
 
 
 
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در صدر خطبۀ غدير خطاب به مردم فرمود: {{متن حدیث|«كأنّى دعيت فأجبت»}}؛ «گويا من دعوت شده و اجابت كرده‌ام.» بنابر نقلى فرمود: {{متن حدیث|«يوشك ان ادعى فاجيب»}}؛ «نزديك است كه دعوت شوم و من نيز آن دعوت را اجابت خواهم كرد.»
 
 
 
از اين تعبيرها استفاده مى‌شود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درصدد ابلاغ مطلب بسيار مهمّى است كه قبل از آن مقدمه‌چينى كرده و خبر از مرگ خود مى‌دهد، و اين به جز با معناى جانشينى خود در امر امامت و خلافت و سرپرستى سازگارى ندارد.
 
 
 
'''تعبير صریح به نصب'''
 
 
 
در برخى از روايات غدير خم با لفظ‍‌ «نصب» تعبير شده است. شهاب الدين همدانى از عمر بن خطاب نقل كرده كه گفت: «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را به عنوان علم '''نصب''' كرده و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»...
 
 
 
حموينى به سند خود از حضرت على عليه السّلام نقل كرده كه فرمود: «خداوند پيامبرش را امر كرد تا مرا بر مردم نصب كند». ما مى‌دانيم كه تعبير «نصب» با مقام امامت و سرپرستى سازگارى دارد.
 
 
 
====تعبیر صریح به اولویت====
 
سبط‍‌ بن جوزى بعد از ردّ معانى ديگر غير از «اولويّت و سرپرستى» براى حديث غدير مى‌گويد: «پس متعيّن است معناى دهم، و معناى حديث اين است: هركس من به او سزاوارتر از خودش هستم پس على سزاوارتر به اوست. آن‌گاه مى‌گويد: به اين معنا تصريح كرده حافظ‍‌ ابو الفرج يحيى بن سعيد ثقفى اصفهانى در كتاب «مرج البحرين»، زيرا اين حديث را به سند خود از مشايخش نقل كرده و در آن چنين آمده است: «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|«من كنت وليّه و أولى به من نفسه فعلىّ‌ وليّه»}}؛ «هركس من ولىّ‌ و سزاوارتر به او از خودش هستم پس على ولىّ‌ و سرپرست اوست».<ref name=":0" />
 
 
 
<br />
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
سطر ۱۵۲: سطر ۱۰۴:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*غدیر شناسی و پاسخ به شبهات موضوع: پاسخ به شبهات پدیدآور اصلی:  نويسنده: رضوانی، علی‌اصغر قرن: 15 ناشر: مسجد مقدس جمکران محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1386 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی
+
*غدیر شناسی و پاسخ به شبهات موضوع: پاسخ به شبهات، علی‌اصغر رضوانی، ناشر: مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۶ ه.ش.  
*‌نگرشی نو به غدیر موضوع: مبانی و ادله امامت - پاسخ به شبهات پدیدآور اصلی:  نويسنده: رضوانی، علی‌اصغر قرن: 15 ناشر: عطر عترت محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1389 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی
+
*نگرشی نو به غدیر موضوع: مبانی و ادله امامت، علی‌اصغر رضوانی، ناشر: عطر عترت، قم، ۱۳۸۹ ه.ش.  
*‌ولایت أقربین در غدیر خم موضوع: مبانی و ادله امامت - پاسخ به شبهات پدیدآور اصلی:  نويسنده: علوی، محمد قرن: 15 ناشر: نغمات محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1386 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی
+
*ولایت أقربین در غدیر خم موضوع: مبانی و ادله امامت، محمد علوی، ناشر: نغمات، قم، ۱۳۸۶ ه.ش.  
  
 
==پیوندها==
 
==پیوندها==
 
+
*[[واقعه غدیر]]
* [http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6323 تواتر حدیث غدیر از دیدگاه دانشمندان اهل سنت]
+
* [[خطبه غدیر]]
 +
*[http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6323 تواتر حدیث غدیر از دیدگاه دانشمندان اهل سنت]
  
 
*[http://ghadir.ahlolbait.com/content/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-0 آخرین پیام]
 
*[http://ghadir.ahlolbait.com/content/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-0 آخرین پیام]
 
*[http://ahlolbait.com/article/14106 ده شاهد بر اشتباه بودن اعتقاد اهل سنت در مورد غدیر]
 
*[http://ahlolbait.com/article/14106 ده شاهد بر اشتباه بودن اعتقاد اهل سنت در مورد غدیر]
 +
  
 
[[رده:احادیث با عناوین خاص]]
 
[[رده:احادیث با عناوین خاص]]
سطر ۱۶۷: سطر ۱۲۱:
 
[[رده:مقاله های مهم]]
 
[[رده:مقاله های مهم]]
 
{{حدیث}}
 
{{حدیث}}
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۹

پیامبر اسلام ۷۰ روز قبل از وفات خود در ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ قمری در راه بازگشت از سفر حجةالوداع و در مکانی به نام «غدیر خم» خطبه‌ای ایراد کرد که به خطبه غدیر معروف است. در ضمن آن خطبه، پیامبر حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کرد. یکی از عباراتی که پیامبر به این منظور بیان داشت این جمله است: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه: هر کس من مولای او هستم این علی هم مولای اوست ». این جمله را پیامبر در حالی بیان می داشت که دست امیرالمومنین علیه السلام را گرفته و بالا برده بود.

این حدیث از مستندات شیعه برای اثبات خلافت بلافصل امام علی (علیه السلام) پس از رسول خدا می باشد؛ هرچند، بیشتر علمای اهل سنت معتقدند که کلمه «ولی» در این حدیث به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف نیست؛ بلکه به معنای دوست یا ناصر است.

ماجرای غدیر

در دهمین سال هجری، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در ۲۴ یا ۲۵ ذى قعده، به قصد حج، از مدینه خارج شدند. در این سفر که حجة الوداع نامیده شد، گروه زیادى از مسلمانان با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شرکت‌کننده‌ها را ۱۱۴ تا ۱۲۰ هزار نفر، ثبت کرده‌اند.

بعد از انجام مراسم حج، پیامبر با جمعیت، آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامى که در روز پنج‌شنبه، هجده ذى الحجّة به غدیر خم رسیدند؛ جبرئیل امین فرود آمد و از جانب خداى متعال، این آیه را آورد: «یٰا أَیهَا الرَّسُولُ‌ بَلِّغْ‌ مٰا أُنْزِلَ‌ إِلَیک‌ مِنْ‌ رَبِّک‌...»؛ اى رسول ما! آن‌چه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن.»

آنان‌که در دنبال قافله بودند، رسیدند، و کسانى که از آن مکان عبور کرده بودند، باز گشتند. اذان ظهر گفته شد و پیامبر، نماز ظهر را با همراهان ادا کردند. بعد از پایان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتیب دادند.

سپس پیامبر سخنان خود را با مردم آغاز فرمودند و در ضمن خطبه ای طولانی که به خطبه غدیر مشهور شد، مطالب بسیار مهمی را با مسلمانان در میان گذاشتند. از جمله اینکه دست حضرت على علیه السّلام را گرفت و او را بلند نمود و فرمود: «اى مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آن‌ها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خداى و رسولش داناترند.» فرمود: «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم و بر آن‌ها از خودشان اولى و سزاوارترم. پس هرکس که من مولاى اویم، على مولاى او خواهد بود.» و بنا به گفتۀ احمد بن حنبل (پیشواى حنبلى‌ها)، پیامبر این جمله را چهار بار تکرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدایا! دوست بدار، آن‌که او را دوست دارد و دشمن بدار آن‌که او را دشمن دارد. یارى فرما یاران او را و خوارکنندگان او را خوار گردان. او را معیار، میزان و محور حق و راستى قرار ده». آن‌گاه، پیامبر فرمود: «باید آنان‌که حاضرند، این امر را به غایبان برسانند و ابلاغ کنند.»

قبل از پراکنده شدن جمعیت، امین وحى، این آیه را بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل نمود: «اَلْیوْمَ‌ أَکمَلْتُ‌ لَکمْ‌ دِینَکمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَیکمْ‌ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ‌ لَکمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِیناً»؛ «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم.» در این موقع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السّلام بعد از من.»

جمعیت حاضر، از جمله شیخین (ابوبکر و عمر) به امیرالمؤمنین، این‌گونه تهنیت گفتند: «مبارک باد! مبارک باد! بر تو اى پسر ابو طالب که مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى». ابن عباس گفت: «به خدا سوگند، ولایت على علیه السّلام بر همه واجب گشت».[۱]

اعتبار حدیث غدیر

حضور ده ها هزار نفر از صحابه پیامبر در واقعه غدیر موجب شد افراد فراوانی آن را نقل و در کتابهای حدیثی ثبت و ضبط نمایند. راویان این حدیث آنقدر فراوانند که بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت را بر آن داشته که در بیان صحت و تواتر این حدیث آن کتابهای مستقلی تألیف نمایند. مانند:

  • حافظ‍‌ ابن عقده در کتاب «الولایة فی طرق حدیث الغدیر»
  • ابوبکر جعابى در کتاب «من روى حدیث غدیر خم»
  • شمس الدین ذهبى در کتاب «طرق حدیث من کنت مولاه»
  • جزرى شافعى در رساله‌اى مستقل در اثبات تواتر حدیث غدیر با نام «أسنى المطالب فی مناقب سیدنا على بن ابى طالب علیه السّلام»
  • ابو سعید سجستانى در کتاب «الدرایة فی حدیث الولایة»
  • عبیداللّه حسکانى دربارۀ این حدیث کتابى را به نام «دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة» تالیف کرده[۲]

بسیاری دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز در کتب خود به تواتر آن تصریح کرده‌اند از جمله: جلال الدین سیوطى، علامۀ مناوى، علامۀ عزیزى، ملاّ على قارى حنفى، میرزا مخدوم بن میر عبدالباقى، محمّد بن اسماعیل یمانى و ... .[۳]

حافظ‍‌ شهاب الدین احمد بن محمّد بن صدّیق غمارى مى‌گوید: «حدیث "من کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه" به تواتر از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از طریق شصت نفر رسیده است و اگر بخواهیم سندهاى همه را بیاوریم به طول خواهد انجامید، ولى به ناقلین آن به جهت تتمیم فائده اشاره خواهیم کرد. و هرکس که اراده نموده تا بر طرق و سندهاى آن مطّلع شود به کتاب «المتواتر» ما مراجعه کند».[۴]

دلالت حدیث غدیر

دانشمندان شیعه بر این باورند که کلمۀ «مولى» در جمله «من کنتُ مولاه فعلىّ‌ مولاه» به معناى سرپرست و امام و اولى به تصرف است. این معنا را از طرق مختلف مى‌توان به اثبات رساند:

معنای متبادر به ذهن:

در زبان عربی وقتی کلمه «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری، معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مى‌گوید: «ولى و مولاى همسر»؛ این به معناى سرپرست است. و نیز مى‌گوید: «ولى و مولاى طفل»، اینجا نیز در سرپرست به کار رفته است.[۵]

مشترک معنوی:

ابن بطریق مى‌گوید: «کسى که مراجعه به کتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى کلمۀ (مولى) مى‌برد. از باب نمونه فیروزآبادى مى‌گوید: «مولى به معناى مالک، عبد، آزادکننده، آزاد شده، همراه نزدیک، همسایه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شریک، فرزند خواهر، سرپرست، تربیت‌کننده، یاور، نعمت‌دهنده، کسى که به او نعمت داده شده، دوست، پیرو و داماد آمده است... حقّ‌ این است که کلمۀ «مولى» بیش از یک معنا ندارد و آن اولى و سزاوارتر به یک چیز است، ولى این اولویت به حسب استعمال در هرمورد از مواردش مختلف است. نتیجه این‌که لفظ‍‌ «مولى» مشترک معنوى بین این معانى مختلف است. و مشترک معنوى از مشترک لفظى سزاوارتر است...».

در توضیح کلام ابن بطریق مى‌گوییم: با کمى تأمل و دقّت پى خواهیم برد که معناى «اولویت در یک شئ» در تمام معانى لفظ‍‌ «مولى» به یک نحوى موجود است، و اطلاق این کلمه بر هریک از آن معانى به اعتبار دربر داشتن معناى اولویت است. نتیجه این‌که: کلمه «مولى» در لغت عرب در یک معنا یعنى «سزاوارتر» به کار مى‌رود، و در مورد حدیث غدیر به قرینۀ اضافۀ به «ه» [یعنى مولاه] که مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است که مرادف با امامت مى‌باشد.[۶]

فهم حاضران در غدیر:

شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و ولایت را فهمیده‌اند و فهم کسانى که در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى که در آن زمان هیچ‌کس با آن مخالفت نکرد؛ بلکه آیندگان نیز این فهم را دنبال کرده و در شعر و نظم خود آورده‌اند. اشخاصى مثل امام على علیه السّلام در جواب معاویه، حسان بن ثابت، قیس بن سعد بن عبادۀ انصارى، محمّد بن عبداللّه حمیرى، عبد کوفى، ابى تمام، دعبل خزاعى، حمّانى کوفى، ابو فراس و علم الهدی و دیگران از این حدیث معناى سرپرستى فهمیده و در اشعارشان به آن اشاره کرده‌اند.

گواهى گرفتن از مردم:

در حدیث حذیفة بن اسید، به سند صحیح نقل شده است، که پیامبر فرمود: «آیا شهادت نمى‌دهید که جز خدا الهى نیست و محمد [صلّى اللّه علیه و آله] رسول اوست‌؟... گفتند: بلى، شهادت مى‌دهیم». در این هنگام پیامبر عرض کرد: «خدایا! شاهد باش». سپس فرمود: «اى مردم! خدا، مولاى من، و من مولاى مؤمنانم. و من اولى به مؤمنین از خود آنهایم. پس هرکه من مولاى اویم، على مولاى اوست».

قرار گرفتن ولایت در سیاق شهادت به توحید و رسالت و در ردیف مولویت خدا و رسول، دلیل بر آن است که در این حدیث، ولایت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است.[۷]

قرینۀ صدر حدیث:

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله قبل از جمله «من کنت مولاه...» از باب مقدمه فرمود: «ألستُ أولى بکم مِن أنفسکم»؛ «آیا من سزاوارتر بر شما از خود شما نیستم‌؟» همگى گفتند: آرى. آن‌گاه فرمود: «فمن کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه». این «فاء» تفریع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقیقت جملۀ سابق مفسّر معناى حدیث غدیر مى‌باشد. به این معنا که همان مقامى که خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على علیه السّلام بعد از من است.

این معنا از آیۀ قرآن نیز استفاده مى‌شود آن جا که فرمود: «اَلنَّبِی‌ أَوْلىٰ‌ بِالْمُؤْمِنِینَ‌ مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌». زمخشرى در تفسیر آیه مى‌گوید: «پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به مؤمنین در هرچیز از امور دنیا و دین از خود آن‌ها سزاوارتر است، و به همین جهت است که به صورت مطلق آمده و مقید نشده است. لذا واجب است بر مؤمنین که پیامبر محبوب‌ترین افراد نزدشان باشد، و حکم او نافذتر از حکم خودشان باشد، و نیز حقّ‌ او مقدّم بر حقوق خودشان باشد...».

قابل ذکر است که جملۀ «ألستُ اولى بکم من انفسکم» را بسیارى از علماى اهل سنت نقل کرده‌اند از قبیل: احمد بن حنبل، ابن ماجه، نسائى، شیبانى، ذهبى، حاکم، ثعلبى، ابو نعیم، بیهقى، خطیب بغدادى، ابن مغازلى، خوارزمى، بیضاوى، ابن عساکر، ابن اثیر، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ایجى، محبّ‌ الدین طبرى، ابن کثیر، قسطانى، جزرى، مقریزى، ابن صبّاغ، هیثمى، ابن حجر، سمهودى، سیوطى، حلبى، ابن حجر مکى و...[۸]

اکمال دین به ولایت حضرت على علیه السّلام:

مطابق روایات صحیح السند که در ذیل آیه «اکمال» آمده، خداوند متعال بعد از واقعه غدیر و اتمام خطبۀ رسولش این آیه را نازل کرد: «اَلْیوْمَ‌ أَکمَلْتُ‌ لَکمْ‌ دِینَکمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَیکمْ‌ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ‌ لَکمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِیناً»؛ «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.»

از این آیه استفاده مى‌شود که خداوند متعال، به اسلام با ولایت حضرت على علیه السّلام رضایت داده است. و نیز دین با ولایت او کامل و نعمت با ولایت او تمام خواهد شد. و این با امامت و سرپرستى امام على علیه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روایات، بعد از نزول «آیۀ اکمال» و قبل از پراکنده شدن مردم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الربّ‌ برسالتى و الولایة لعلىّ‌ من بعدى»؛ «خدا بزرگ‌تر است بر کامل‌کردن دین و تمام‌کردن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت براى على بعد از من.»[۹]

انکار حارث بن نعمان:

مطابق برخى از روایات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدیر خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده و عرض کرد: «اى محمّد! ما را از جانب خداوند امر کردى که شهادت به وحدانیت خدا داده و تو را رسول خدا بدانیم، ما آن را قبول کردیم و ما را امر کردى که پنج وقت نماز گذاریم، آن را قبول کردیم و ما را امر به زکات و روزه و حج کردى، آن‌ها را نیز قبول نمودیم. به این مقدار راضى نشدى تا اینکه دست پسر عموى خود را بلند کرده و او را بر ما برترى دادى و فرمودى: «من کنت مولاه فعلىّ‌ مولاه»، این مطلب از طرف تو بود یا از طرف خدا؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به کسى که به جز او خدایى نیست، این مطلب را از طرف خداوند ابلاغ کردم». در این هنگام حارث بن نعمان پشت کرده و به سوى راحله‌اش حرکت نمود در حالى که با خودش چنین زمزمه مى‌کرد: «بار خدایا! اگر آن‌چه را که محمد مى‌گوید حق است پس بر ما سنگى از آسمان بفرست یا به عذاب دردناکى مبتلا گردان. هنوز به مرکبش نرسیده بود که خداوند سنگى را بر او زد و بر فرق او خورد و از پشتش خارج شد و به درک واصل گشت. در این هنگام بود که این آیه نازل شد:«سَأَلَ‌ سٰائِلٌ‌ بِعَذٰابٍ‌ وٰاقِعٍ‌. ..».

این حدیث را ثعلبى در تفسیر این آیه و دیگران نیز نقل کرده‌اند. اگر در حدیث غدیر تنها خبر از محبّت حضرت على علیه السّلام و نصرت او داده است، چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است‌؟ این معناى سلطه و سرپرستى است که برخى حاضر به زیربار رفتن آن نبودند.

گذاشتن عمامه بر سر علی علیه السلام:

دلیل دیگر بر این ادعا، گذاشتن عمامه به دست پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر سر حضرت على علیه السّلام در روز غدیر است که در تاریخ آمده است. ابن قیم جوزیه، نقل مى‌کند: «براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عمامه‌اى بود به نام سحاب، که بر سر على علیه السّلام قرار داد. عبد الاعلى بن عدى بهرانى، نقل مى‌کند: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در روز غدیر، على علیه السّلام را خواست و عمامه‌اى بر سر او نهاد».[۱۰] مسلم نقل مى‌کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن عمامه را در ایام خاص، همانند روز فتح مکه بر سر مى‌گذاشت». محب الدین طبرى از عبد الاعلى بن عدى بهرانى نقل مى‌کند که گفت: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم على علیه السّلام را خواست و بر سر او عمامه‌اى پیچید و دنبال آن را بر پشتش انداخت.

عده‌اى از علماى اهل سنت حدیث تاج‌گذارى حضرت على علیه السّلام را نقل کرده‌اند امثال: ابو داود طیالسى، ابن ابى شیبه، احمد بن حسین بن على بیهقى، ابراهیم بن محمد حموینى، محمد بن یوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالکى، جلال الدین سیوطى، متقى هندى و...[۱۱]

تبریک به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:

مطابق برخى از روایات، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از واقعۀ غدیر و تمام شدن خطبه‌اش به مردم امر کرد تا به او تهنیت و تبریک بگویند. بنا بر نقل حافظ‍‌ ابو سعید نیشابورى (م، ۴۰۷ ق) در کتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و ابو سعید خدری نقل مى‌کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هنّئونى هنّئونى، انّ‌ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ‌ اهل بیتى بالإمامة»؛ «مرا تبریک بگویید، مرا تبریک بگویید، زیرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت اختصاص داد.» عمر بن خطاب در همین وقت جلو آمد و به حضرت على علیه السّلام تبریک گفت.

خبر وفات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در صدر خطبۀ غدیر خطاب به مردم فرمود: «کأنّى دعیت فأجبت»؛ «گویا من دعوت شده و اجابت کرده‌ام.» بنابر نقلى فرمود: «یوشک ان ادعى فاجیب»؛ «نزدیک است که دعوت شوم و من نیز آن دعوت را اجابت خواهم کرد.»

از این تعبیرها استفاده مى‌شود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درصدد ابلاغ مطلب بسیار مهمّى است که قبل از آن مقدمه‌چینى کرده و خبر از مرگ خود مى‌دهد، و این به جز با معناى جانشینى خود در امر امامت و خلافت و سرپرستى سازگارى ندارد.

تعبیر صریح به نصب:

در برخى از روایات غدیر خم با لفظ‍‌ «نصب» تعبیر شده است. شهاب الدین همدانى از عمر بن خطاب نقل کرده که گفت: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على علیه السّلام را به عنوان علم نصب کرده و فرمود: «من کنت مولاه فعلى مولاه»...

حموینى به سند خود از حضرت على علیه السّلام نقل کرده که فرمود: «خداوند پیامبرش را امر کرد تا مرا بر مردم نصب کند». ما مى‌دانیم که تعبیر «نصب» با مقام امامت و سرپرستى سازگارى دارد.

تعبیر صریح به اولویت:

سبط‍‌ بن جوزى بعد از ردّ معانى دیگر غیر از «اولویت و سرپرستى» براى حدیث غدیر مى‌گوید: «پس متعین است معناى دهم، و معناى حدیث این است: هرکس من به او سزاوارتر از خودش هستم پس على سزاوارتر به اوست. آن‌گاه مى‌گوید: به این معنا تصریح کرده حافظ‍‌ ابوالفرج اصفهانى در کتاب «مرج البحرین»، زیرا این حدیث را به سند خود از مشایخش نقل کرده و در آن چنین آمده است: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود: «من کنت ولیه و أولى به من نفسه فعلىّ‌ ولیه»؛ «هرکس من ولىّ‌ و سزاوارتر به او از خودش هستم پس على ولىّ‌ و سرپرست اوست».[۱۱]

پانویس

  1. برگرفته از کتاب غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۸۵
  2. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۱۷
  3. مانند: محمّد صدر عالم، شیخ عبد اللّه شافعى، شیخ ضیاء الدین مقبلى، ابن کثیر دمشقى، ابو عبد اللّه حافظ‍‌ ذهبى، این جزرى، شیخ حسام الدین متقى، جمال الدین حسینى شیرازى.
  4. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۰۳
  5. نگرشی نو به غدیر، ص ۲۴۶
  6. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۱۲۰
  7. ولایت أقربین در غدیر خم، ص ۹۱
  8. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۱
  9. غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۳
  10. ولایت أقربین در غدیر خم، ص۹۱
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۲۶


منابع

  • غدیر شناسی و پاسخ به شبهات موضوع: پاسخ به شبهات، علی‌اصغر رضوانی، ناشر: مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۶ ه.ش.
  • نگرشی نو به غدیر موضوع: مبانی و ادله امامت، علی‌اصغر رضوانی، ناشر: عطر عترت، قم، ۱۳۸۹ ه.ش.
  • ولایت أقربین در غدیر خم موضوع: مبانی و ادله امامت، محمد علوی، ناشر: نغمات، قم، ۱۳۸۶ ه.ش.

پیوندها