امام صادق علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{عالی}}
 +
'''«ابوعبدالله جعفر بن محمد علیه‌السلام»''' معروف به «امام جعفر صادق» (۸۳-۱۴۸ ق)، فرزند [[امام باقر]] علیه‌السلام و [[امام]] ششم [[شیعه|شیعیان]] است. امام صادق علیه‌السلام در سن ۳۱ سالگی به [[امامت]] رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. امامت امام صادق همزمان با سال‌های پایانی حکومت [[بنی امیه|بنی‌امیه]] و سال‌های آغازین حکومت [[بنی عباس|بنی‌عباس]] بود. از آنجا که حکومت امویان در این سالها رو به ضعف و سقوط می‌رفت و عباسیان نیز استقرار پیدا ننموده بودند و در ابتدای حکومت خود منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیه‌السلام فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه‌های علمی مکتب [[شیعه]] را محکم کند.
 
{{شناسنامه ائمه
 
{{شناسنامه ائمه
|عنوان امام=امام صادق علیه السلام
+
|عنوان امام=امام صادق علیه‌السلام
 +
|تصویر=پرونده:H111-1.jpg
 
|مقام=امام ششم
 
|مقام=امام ششم
 
|نام=جعفر
 
|نام=جعفر
 
|لقب=صادق
 
|لقب=صادق
|کنیه=ابو عبدالله
+
|کنیه=ابوعبدالله
 
|پدر=امام باقر علیه السلام
 
|پدر=امام باقر علیه السلام
|مادر=ام فروه
+
|مادر=[[ام فروه]]
|تاریخ ولادت=17 ربیع الاول سال 83 هجری  
+
|تاریخ ولادت=۱۷ ربیع‌الاول سال ۸۳ هجری  
 
|محل ولادت=مدینه
 
|محل ولادت=مدینه
|مدت امامت=34سال
+
|مدت امامت=۳۴ سال
|مدت عمر=65 سال
+
|مدت عمر=۶۵ سال
|تاریخ شهادت= سال 148 هجری قمری
+
|تاریخ شهادت= سال ۱۴۸ هجری  
 +
|علت شهادت = مسومیت توسط زهر
 
|قاتل=منصور عباسی لعنه الله
 
|قاتل=منصور عباسی لعنه الله
|محل دفن=[[مدینه]]، بقیع}}
+
|محل دفن=[[مدینه]]، [[بقیع]]}}
  
 +
==ولادت==
  
 +
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهم السلام)، فرزند [[امام  باقر]] علیه ‌السلام، بنا به نقل برخی منابع، در ۱۷ [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] سال ۸۰ هجری<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۱؛ اثبات الوصیه، ص ۱۷۸</ref> و به نقل منابع دیگر، در سال ۸۳ هجری<ref>الکافی، ج ۱، ص ۴۷۲؛ الارشاد، ص ۳۰۴؛ فرق الشیعه، ص ۷۸</ref> و در [[مدینه]] به دنیا آمد.
  
==نگاهی به رخدادهاى عصر امام صادق علیه‌السلام==
+
نام مادر ارجمند آن حضرت، فاطمه معروف به «[[ام‌فروه]]» دختر [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]] مى‌ باشد.
  
1- ششمین اختر تابناك آسمان [[امامت  امام صادق]] علیه‌السلام در روز جمعه  17 [[ربیع الاول]] سال  83 هجرى در [[مدینه]] و در زمان عبدالملك بن مروان بن حكم دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت  «ام‌فروه » دختر قاسم-<ref> قاسم با دختر عموى خود اسماء بنت عبدالرحمن بن ابى ‌بكر ازدواج كرد. بنابراین، مادر امام از طرف پدر و نوه ابوبكر است.</ref> بن محمد بن ابوبكر مى‌ باشد. ایشان در سال 148 هجرى به دستور [[منصور عباسى]] به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به [[شهادت]] رسید. مدفن مطهر آن حضرت در [[قبرستان بقیع]] و در جوار ائمه بقیع-<ref> ائمه بقیع عبارتند از: [[امام حسن]]، [[امام سجاد]]، [[امام  باقر]] و [[امام صادق]] علیهم‌السلام.</ref> قرار دارد.-<ref> الارشاد، [[شیخ مفید]]، ج 2، ص 271/ كتاب الحجه، كلینى، باب  مولد الامام ابى  عبدالله/ حیات الصادق، ص 6/ اعلام الورى طبرسى، ص  271/ [[اصول كافى]]، ج 1، ص 472/ [[بحارالانوار]]، ج  47، ص 1.</ref>
+
در [[مناقب ابن شهر آشوب]] آمده است: «امام صادق قدى متوسط داشت، چهره‌اى درخشان و موهاى سیاه و بینى بلند و زیبا، جلو سرشان مو نداشت و موهاى سینه کم بود، روى صورتش خالى سیاه داشت و روى بدنش خالهاى قرمز داشت‌.»<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۸۱</ref>
  
2- امام صادق علیه‌السلام مدت 12 تا 15 سال بنابر اختلاف با [[امام  زین العابدین]] علیه‌السلام و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت  19 سال با [[امام  باقر]] علیه‌السلام زندگى كرد و توانست  به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه‌ چینى نماید. مدت [[امامت ]] 34 سال به طول  انجامید-<ref> سیرى در سیره [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام، استاد مطهرى، ص 137، الارشاد، ص  249.</ref> كه 18 سال در دوره اموى و 16 سال در دوره عباسى  بوده است.-<ref> تاریخ الامم والملوك، ج 4، ص 375/ الشیعه والحاكمون، ص  137/ مروج الذهب مسعودى، ج  3، ص  233 به بعد/ الكامل، ابن اثیر، ج 4، ص 465 به بعد.</ref>
+
==کنیه و القاب==
 +
معروف ترین [[کنیه]] آن حضرت، «ابا عبدالله» است که در [[حدیث|احادیث]] منقول از ایشان، بسیار به چشم می خورد. ابا اسماعیل و ابا موسی دو کنیه دیگر ایشان هستند که اباموسی را فقط [[شیعه]] به کار می برد، و این کنیه‌ها به اعتبار فرزندان امام بوده که این اسامی را دارا بودند.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۸۱</ref>  
  
3- خلفاى اموى معاصر امام جعفرصادق علیه‌السلام به ترتیب عبارتند از: هشام بن عبدالملك (114-125)، ولید بن یزید بن عبدالملك (126-125)، یزید بن ولید بن عبدالملك (126)، ابراهیم بن ولید بن عبدالملك (2 ماه و 10 روز از سال  126) و مروان بن محمد معروف به [[مروان حمار]] (132-126). خلفاى عباسى معاصر امام علیه‌السلام عبارتند از: ابوالعباس عبدالله بن  محمد (137-132) و ابوجعفر منصور دوانیقى (137-148).
+
برای آن حضرت القاب متعدد و متنوعی است که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را در ایشان نشان می‌دهد.
 +
معروف ترین لقب ایشان «صادق» است، به معنی راستین و راستگو. و از دیگر القاب ایشان می توان به این موارد اشاره کرد: فاضل، قائم، طاهر، کامل، منجی، صابر، لسان الصدق، کلمة الحق.
  
4- از امام جعفرصادق علیه‌السلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند كه  عبارتند از: «اسماعیل »، «عبدالله » و «ام‌فروه » كه مادرشان فاطمه بنت  الحسین بن على بن حسین علیه‌السلام است. «[[امام کاظم ]]»، «اسحاق » و «محمد» كه مادرشان حمیده  خاتون مى‌ باشد. و «عباس »، «على »، «اسماء» و «فاطمه » كه  هر یك از مادرى به دنیا آمده ‌اند.-<ref> [[الارشاد]]، [[شیخ مفید]]، ص 284/ مناقب آل ابى طالب، [[ابن شهر آشوب]]، ج 4، ص 280/ [[اعلام الورى]]، فضل بن حسن طبرسى، ص 291/ بحارالانوار، ج  47، ص 241، ح 2.</ref>
+
در روایتی از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) آمده است: به هنگامی که پسرم جعفر بن محمد بدنیا آمد، او را صادق بخوانید، بدان خاطر که در تداوم [[امامت]]، فرزندی به دنیا می آید که به همین نام (جعفر) موسوم می شود، بدون حقی دعوی امامت می کند و او را [[جعفر کذاب|جعفر کذاب]] می نامند.<ref> زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، ص۷</ref>
  
5- در یك دسته‌بندى، زندگانى امام جعفرصادق علیه‌السلام را مى‌ توان به  سه دسته كلى تقسیم نمود:
+
==شخصیت علمی==
 +
[[حسن بن على الوشاء]] مى‌گفت: در [[مسجد کوفه]] نهصد نفر را دیده که «حدّثنى جعفر بن محمد»<ref> الامام الصادق، ص ۱۲۹؛ و نک: الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۷</ref> مى ‌گفتند. برخى منابع، شمار کسانى را که از آن حضرت تلمذ کرده و [[حدیث|حدیث]] شنیده‌اند، حدود چهار هزار نفر یاد کرده‌‌اند.<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۶</ref>
  
:الف- زندگانى امام در دوره [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] علیهماالسلام  كه تقریبا نیمى از عمر حضرت را به خود اختصاص مى‌ دهد. در این  دوره امام صادق علیه‌السلام از علم و تقوا و كمال و فضیلت  آنان در حد كافى بهره مند شد.
+
امام صادق علیه السّلام در میان [[اهل سنت]]، از نظر روایت حدیث و فقاهت و [[فتوا|افتاء]]، از موقعیت شامخى برخوردار بوده، به طورى که او را از شیوخ مسلّم [[ابوحنیفه|ابو حنیفه]] و [[مالک بن انس]] و شمار فراوانى از [[محدث|محدثان]] بزرگ زمان خود به شمار آورده‌اند. مالک بن انس، رئیس مکتب فقهی [[مالکی]] از جمله کسانى است که مدتى در محضر امام صادق علیه السّلام تلمذ کرده است. ابن حجر هیثمى نیز در مقام تمجید از شخصیت علمى امام صادق اشاره به این نکته دارد که افرادى چون یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، [[سفیان ثوری|سفیان ثورى]]، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه، از آن حضرت نقل روایت نموده‌‌اند.<ref> الصواعق المحرقه، ص ۱۲۰</ref>
  
:ب- قسمت دوم زندگى امام جعفرصادق علیه‌السلام از سال 114 هجرى تا 140 هجرى مى ‌باشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى كه به وجود آمد، استفاده نمود و مكتب جعفرى را به تكامل رساند. در این مدت، 4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را كه  جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
+
==رسیدن به امامت==
 +
در سال ۱۱۴ قمری [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام به [[شهادت امام باقر علیه السلام|شهادت]] رسید و [[امامت]] به امام صادق علیه السلام منتقل شد. مطابق با نقل [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد شیخ مفید]]، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. [[هشام بن سالم]] از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجسته‌ترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.<ref>زندگانى امام جعفر صادق(ع) (ترجمه بحار الأنوار)، ص۹</ref>
  
:ج- هشت  سال آخر عمر امام قسمت  سوم زندگى ایشان را تشكیل مى‌ دهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حكومت منصور عباسى قرار داشت. در این دوره امام دائماً تحت نظر بود و مكتب  جعفرى عملاً تعطیل گردید.-<ref> الارشاد، شیخ مفید، ص  289.</ref>
+
دوران امامت امام صادق علیه السلام ۳۴ سال به طول انجامید<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، استاد مطهرى، ص ۱۳۷، الارشاد، ص ۲۴۹.</ref> که ۱۸ سال در دوره [[بنی امیه|اموى]] و ۱۶ سال در دوره [[حکومت بنی عباس|عباسى]] بوده است.<ref> تاریخ الامم والملوک، ج ۴، ص ۳۷۵/ الشیعه والحاکمون، ص  ۱۳۷/ مروج الذهب مسعودى، ج  ۳، ص  ۲۳۳ به بعد/ الکامل، ابن اثیر، ج ۴، ص ۴۶۵ به بعد.</ref>
  
6- در عصر امام صادق علیه‌السلام حكومت اموى منقرض شد. عواملى كه منجر به انقراض سلسله اموى شد عبارتند از:
+
==خلفای معاصر با امام صادق==
# حكومت موروثى استبدادى.
+
در دوران [[امامت]] امام صادق علیه السلام، حوادث سیاسی مهمی رخ داد که از جمله آنها جنبش [[علویان]] ([[قیام زید بن علی بن حسین (ع)|قیام زید بن علی]] در سال ۱۲۲ و قیام [[نفس زکیه|محمد بن عبدالله بن حسن]] و برادرش ابراهیم در سالهای ۱۴۵ و ۱۴۶ هجری) و جنبش [[عباسیان]] بود که به دنبال آن حکومت [[امویان|اموی]] سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. جدایی عباسیان و علویان نیز که زمینه‌های آن قبل از به حکومت رسیدن آل عباس آماده شده بود، از جمله حوادثی است که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست.
# تحریف حقایق توسط محدثان مزدور و روحانیون دربارى.
 
# مخالفت علنى و آشكار با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و [[قرآن کریم]].
 
# اهانت  به حرمین شریفین.
 
# سوء استفاده از [[بیت المال]] مسلمین.
 
#  كامجویى و هوسرانى و می‌گسارى و ساز و آواز.
 
# گرایش به تجملات و زیورآلات.
 
# تعصب عربى و تحقیر موالى (غیراعراب).
 
# اختلافات و درگیرى‌ هاى داخلى و نژادى.
 
# قتل و غارت مسلمین خصوصاً فرزندان [[بنى  هاشم]].
 
# قیام مسلحانه شیعیان.
 
# تعطیل شدن [[امر به معروف و نهى از منكر]] به سبب خشونت  حكمرانان.
 
# رواج شعارها و سنت‌ هاى جاهلى.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص  117-118/الكامل، ج  3، ص  201 به بعد/ مقاتل الطالبیین، ص 70/ [[الامامة والسیاسه]]، ج 1، ص  165/ الغدیر، ج 10، ص  326/ [[مروج الذهب]]، ج  3، ص  166.</ref>
 
  
7- بنى  العباس در اواخر دوره [[بنى  امیه]] از فرصت  سیاسى كه به وجود آمده بود، استفاده كردند و حكومت را در سال 132 هجرى قمرى بدست گرفتند.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص  117.</ref> و تا سال  656 هجرى قمرى حكومت كردند. سیاست  عباسیان تا زمان معتصم بر مبناى حمایت از ایرانیان و تقویت علیه  اعراب بود. صد ساله اول حكومت عباسى براى ایرانیان، عصر طلایى  بود. چه آن  كه برخى از وزراى ایرانى همانند برامكه و فضل بن سهل؛ ذوالریاستین بعد از خلیفه، بزرگترین قدرت به شمار مى‌ رفتند.-<ref> مجموعه آثار شهید مطهری، ج 14، ص 584.</ref>
+
بخش امامت زندگانى امام جعفر صادق علیه‌السلام را مى‌ توان به دو بخش تقسیم نمود:
  
8- روساى بنى‌ هاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیم  و همچنین بنى‌ العباس به نام‌ هاى ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح، ابوجعفر منصور دوانیقى و عموهاى این‌ها، در محلى به نام  «ابواء»-<ref> ابواء مكانى است مابین [[مدینه]] و [[مكه]]. این مكان جایى است كه  آمنه سلام الله علیها مادر پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در آن جا وفات یافت و حضرت [[امام کاظم]] علیه السلام به دنیا آمد. .ك: [[معجم البلدان]]، یاقوت حموى، ج 1، ص 79).</ref>
+
*قسمت اول زندگى امام جعفرصادق علیه‌السلام از سال ۱۱۴ هجرى تا ۱۴۰ هجرى مى‌باشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد، استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت، ۴۰۰۰ دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
 +
*قسمت دوم زندگی امام که شامل هشت سال آخر عمر ایشان می باشد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت [[منصور عباسى]] قرار داشت و دائماً تحت نظر بود و مکتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.<ref>سید سعید روحانى، نگاهی به رخدادهاى عصر امام صادق علیه السلام، ماهنامه کوثر، ش۴۰</ref>
  
نهضت ضد اموى را از سال 100 هجرى آغاز كردند. و چون بنى‌ العباس زمینه را براى خودشان مهیا نمى‌ دیدند، با «محمد نفس زكیه »-<ref> محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على علیه‌السلام.</ref> به عنوان مهدى امت  [[بیعت]] كردند.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، استاد مطهرى، ص 131-132/ مقاتل الطالبیین، ص 173.</ref>
+
خلفاى [[بنی امیه|اموى]] معاصر امام جعفر صادق علیه‌السلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از:
  
9- بعد از آن كه روساى بنى‌ هاشم با محمد بیعت كردند، از امام  جعفرصادق علیه‌السلام نیز دعوت نمودند كه با محمد به عنوان مهدى امت  بیعت كند ولى حضرت به آن‌ها فرمود كه در نزد ما اسرارى است. این پسر، مهدى امت نیست و وقت ظهور نیز فرا نرسیده است. حضرت در آن  جلسه بیان داشتند كه ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافت  خواهند رسید و به عبدالعزیز بن عمران زهرى فرمود كه ابوجعفر منصور قاتل محمد و برادرش ابراهیم خواهد شد.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص 134-135.</ref>
+
*[[هشام بن عبدالملک|هشام بن عبدالملک]] (۱۰۶-۱۲۵) (امامت امام از سال ۱۱۴ و همزمان با این خلیفه آغاز شد.)
 +
*[[ولید بن یزید بن عبدالملک]] (۱۲۶-۱۲۵)
 +
*[[یزید بن ولید بن عبدالملک]] (۱۲۶)
 +
*[[ابراهیم بن ولید بن عبدالملک]] (۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶)
 +
*[[مروان بن محمد]] معروف به مروان حمار (۱۳۲-۱۲۶)
  
10- مبلغان بنى  عباس در آغاز، مردم را با عنوان «الرضا من آل  محمد» یا «الرضى من آل محمد» تبلیغ مى‌ كردند. دو تن از ماهرترین  شان عبارت بودند از: «ابوسلمه خلال » و «ابومسلم  خراسانى ». ابوسلمه كه به وزیر آل محمد لقب گرفت، در [[كوفه]] مخفیانه تبلیغ  مى‌ كرد و ابومسلم كه به امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردم  را بر علیه دستگاه حاكمه اموى مى‌ شوراند.-<ref> الفخرى، ابن طقطقا، ص  153/ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 352.</ref>
+
همچنین خلفاى [[حکومت بنی عباس|عباسى]] معاصر امام علیه‌السلام عبارتند از:
  
یكى از كارهاى زشت ابومسلم این بود كه نسبت  به ابوسلمه حسادت  مى‌ ورزید. نامه ‌هایى به سفاح و عموهاى سفاح نوشت و به آن‌ها اطلاع  داد كه ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آل  عباس به نفع آل ابى‌ طالب  تغییر دهد. ولى سفاح نپذیرفت و گفت: چیزى بر من ثابت نشده است. ابومسلم وقتى كه فهمید ابوسلمه از توطئه او آگاه است، عده اى را مامور كرد كه هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانه  به قتل برسانند.-<ref> مروج الذهب، مسعودى، ج  3، ص 284.</ref> و چون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاح  بودند، خون ابوسلمه لوث شد و [[خوارج]] را به عنوان قاتل معرفى  كردند.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص  123-124/ بیست گفتار، ص  180-179.</ref>
+
*[[ابوالعباس سفاح]] (۱۳۷-۱۳۲)
 +
*[[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانیقى]] (۱۳۷-۱۴۸).
  
11- مسعودى در [[مروج الذهب]]-<ref> الفخرى، ص 154-155/ جهاد الشیعه، ص  104.</ref> مى‌ نویسد: ابوسلمه بعد از كشته  شدن ابراهیم امام به این فكر افتاد كه خلافت را از آل  عباس به نفع آل ابى‌ طالب تغییر دهد. نامه اى در دو نسخه براى امام جعفرصادق علیه‌السلام و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه را مخفیانه به امام جعفرصادق علیه‎السلام بده و اگر قبول كرد، نامه دیگر را از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را براى عبدالله ببر و طورى عمل كن كه هیچ كدام نفهمند كه براى دیگرى نامه نوشتم.
+
==امام صادق در دوران امویان==
 +
[[هشام بن عبدالملک]] پس از سرکوبی [[قیام زید بن علی بن حسین (ع)|قیام زید بن علی بن حسین]]، دشمنى با آل [[امام علی علیه السلام|على]] علیه‌السلام را آشکارتر کرد و به کارگزارانش دستور داد تا بر [[علویان|علویان]] سخت بگیرند، و نام آنان را از [[دیوان (تشکیلات اداری)|دیوان]] حذف کنند و زندانها را از آنان انباشته سازند. اما همین رفتارهای خصمانه [[بنی امیه|امویان]] با [[شیعه|شیعیان]]، و پایداری شیعیان بر اعتقاداتشان از سوی دیگر، تودۀ مردم را نسبت به بنی امیّه بدبین می کرد و بر احساس و آگاهى مردم نسبت به آل [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه وآله می افزود. در پرتو آن جلسات و اجتماعات مخفى، به قصد قیام عمومى و بر انداختن امویان و انتقال [[خلافت]] به آل على، تشکیل گردید. پراکنده شدن مبلغان اندیشه انقلاب و پیدایى اختلافات درونى، دولت اموى را آشفته کرد و ناتوانى به پیکر آن دولت راه یافت و عوامل ویرانى و نابودى بر آن چیره شد.
  
فرستاده، نامه را اول براى امام برد. ایشان قبل از آن كه نامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند و بیان داشت كه ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامه  دیگر را به عبدالله محض داد كه بسیار خوشحال و مسرور گردید.
+
اما با این وجود، امام صادق به علت کمبود یاران واقعی و مخلص<ref>سدیر صیرفی می‌گوید: نزد امام صادق(ع) رفتم و به عرض رساندم که: به خدا سوگند خانه نشینی برای شما روا نیست! فرمود: چرا ای سدیر؟ گفتم: چون دوستان، شیعیان و یاران شما فراوانند. به خدا اگر امیرمؤمنان به اندازه شما شیعه و یاور داشت ابوبکر و عمر در بردن حق او طمع نمی‌کردند.  فرمود: ای سدیر، به نظر می‌رسد که چه مقدار باشند؟ گفتم: صد هزار. فرمود: صد هزار؟ گفتم: دویست هزار. فرمود:دویست هزار؟ گفتم: آری و نیمی از دنیا. امام در پاسخ سکوت اختیار کرد و پس از چند لحظه فرمود: ممکن است که با هم به ینبع برویم؟ گفتم: آری. در بین راه به جوانی رسیدیم که چند بزغاله را شبانی می‌کرد، حضرت نگاه کرد و فرمود: به خدا سوگند، اگر من به اندازه شماره این بزغاله‌ها یاور داشتم، سکوت برایم روا نبود! او می‌گوید: پیاده شدیم و نماز خواندیم. آنگاه که از نماز فراغت پیدا کردیم، متوجه بزغاله‌ها شدم، آنها را شمارش کردم؛ ۱۷ تا بیشتر نبودند. (اصول کافی، ج ۲، باب قلت عدد مؤمنین، ص ۱۹۰.)</ref>، صلاح را در این می دید که به صورت مستقیم در قیامهای بر ضد حکومت شرکت نکند و در عوض در فرصت به دست آمده پایه های علمی مکتب شیعه را تقویت نماید و هویت فقهی و اعتقادی مذهب [[امامیه]] را روشن سازد.  
  
صبح زود نزد امام صادق علیه‌السلام آمد و جریان را اطلاع داد. امام به او گفت: كه ابوسلمه عین این نامه را براى من نیز نوشته بود ولى آن  را سوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار ما نیست. از چه زمان  اهل خراسان شیعه تو شده ‌اند كه مى‌ گویى شیعیان ما نوشته اند؟ آیا تو ابومسلم را به خراسان فرستادى؟ آیا تو به آن‌ها گفتى لباس  سیاه بپوشند و آن را شعار خود قرار دهند...؟ عبدالله از این  سخنان ناراحت  شد و شروع به بحث  با امام نمود.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص 129-124.</ref>
+
در جلسات درس امام صادق (علیه السلام) گاه تا چهار هزار نفر شرکت مى ‌کردند. کسانى که در جلسات درس امام حضور مى‌یافتند دانش طلبان و راویان [[حدیث|حدیث]] بودند که معمولا از جاهاى دور به درس او حاضر می شدند.
  
12- در بررسى نامه ابوسلمه باید گفته شود كه این جریان مقارن  ظهور بنى‌ العباس است و ابومسلم شدیداً در فعالیت است كه ابوسلمه  را از میدان بدر كند و در این قضیه عموهاى سفاح نیز او را تایید و تقویت مى‌ كنند.
+
==امام صادق در دوره عباسیان==
  
با این وصفى كه مسعودى نوشته، معلوم مى‌ گردد كه ابوسلمه مردى  سیاسى بوده و سیاستش از این  كه به نفع آل عباس كار كند، تغییر مى‌ كند و چون هر كسى را نیز براى خلافت نمى‌ توان معرفى نمود، سیاست  مآبانه یك نامه را به هر دو نفر كه از شخصیت ‌هاى مبارز بنى‌ هاشم  هستند، از اولاد بنى  الحسن «عبدالله محض » و از اولاد بنى الحسین  «امام صادق علیه‌السلام» مى‌ نویسد كه تیرش به هر جا اصابت كرد، از آن  استفاده كند. بنابراین در كار ابوسلمه با توجه به وفاداریش به  بنى‌ عباس و تثبیت  حكومت در خاندان آن‌ها و دعوت از دو نفر براى بیعت با آنان، نشان دهنده جدى نبودن دعوت و آمیخته بودن آن با تزویر و عدم آگاهى از نظام واقعى امامت است و فقط مى‌ خواسته كسى  را ابزار قرار دهد. به علاوه این كار، كارى نبوده كه به نتیجه برسد و بهترین دلیل  آن، این است كه هنوز جواب نامه بدست ابوسلمه نرسیده بود كه  غائله به كلى خوابید و ابوسلمه از میان رفت.-<ref> همان، ص 130.</ref>
+
===قیام عباسیان===
 +
در دوران ضعف [[بنی امیه]]، [[حکومت بنی عباس|بنی عباس]] توانستند با وعده انتقام خون [[زید بن علی بن الحسین|زید بن علی]] و فرزندش یحیی و شعار الرضا من آل محمد، بر ضد امویان دست به قیام زدند. کار اصلى دعوت بنى عباس به دست دو نفر یعنی [[ابو سلمه خلال]] که به عنوان وزیر آل محمد شهرت داشت<ref>الوزراء و الکتاب، ص ۸۴؛ او و ابو مسلم هر دو از موالى به حساب مى‌آمدند.</ref> و [[ابومسلم خراسانى|ابو مسلم خراسانى]] انجام شد. آنچه که مردم از این شعار در مى‌یافتند این بود که قرار است شخصى از خاندان [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله - که طبعا جز [[علویان|علویان]] کسى نمى‌توانست باشد - باید به [[خلافت]] برسد. ولى ضعف سیاسى علویان و تلاش بى‌وقفه بنى عباس، مسائل پشت پرده را به نفع دسته دوم تغییر داد. در عین حال تا آخرین روزها، در [[عراق]] کلید کار در دست ابو سلمه خلال بود که در [[کوفه|کوفه]]، [[ابوالعباس سفاح|سفاح]] و [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] را تحت نظر داشت تا آن که به محض سقوط امویان، از مردم براى سفاح [[بیعت]] گرفت. اما چندى بعد به اتهام دعوت براى علویان و این که تلاش مى‌کرده علویان را جایگزین عباسیان نماید، کشته شد.
  
13- بعضى از كسانى كه ادعاى تاریخ  شناسى دارند، با انكار و اعتراض مى‌ پرسند كه چرا امام صادق علیه‌السلام در جواب نامه ابوسلمه چنان  برخوردى داشته است؟ در جواب به این افراد، باید گفته شود كه در این قضیه نه شرایط معنوى در كار بوده كه افرادى با خلوص نیت چنین پیشنهادى را بیان  كنند و نه شرایط ظاهرى و امكاناتى فراهم بوده كه بتوان به واسطه آن اقدام عملى نمود.-<ref> همان، ص 131-130.</ref>
+
ماجرا از این قرار بود که ابو سلمه نامه‌اى به امام صادق علیه السّلام و دو نفر دیگر از علویان نوشت و ابراز تمایل کرد تا در صورت قبول آنها، براى ایشان بیعت بگیرد. امام صادق علیه السّلام آگاه بود که چنین دعوتى پایه‌اى ندارد. حتى اگر پایه ‌اى هم مى‌ داشت، امام وضعیت را براى رهبرى یک [[امام]] شیعه مناسب نمى‌ دید.
 +
از نظر امام صادق علیه السّلام، دعوت ابو سلمه نمى ‌توانست جدى تلقى شود. از این رو در پاسخ نامه ابو سلمه، حضرت به فرستاده او فرمود: «ابو سلمه، شیعۀ شخص دیگرى است.»<ref> مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۶۹؛ الوزراء و الکتاب، ص ۸۶</ref>
  
علت خوددارى و امتناع امام صادق علیه‌السلام از قبول درخواست ابوسلمه: اولاً این بود كه امام مى‌ دانست  بنى عباس ساكت نخواهند نشست و امام را به شهادت مى‌ رسانند. بدون آن  كه شهادت امام هیچ فایده و اثرى  براى [[اسلام]] و مسلمین داشته باشد.
+
به هر حال، اولین خلیفه عباسی [[ابوالعباس سفاح]] شد. روزگار او روزگار انقلاب و شورش بود و مردم به سرکوب و تعقیب بازمانده‌هاى [[بنی امیه|اموى]] سرگرم بودند. همچنین سیاست دولت جوان و جدید چنین اقتضا داشت که سفاح با پسر عموهایش نرم و مهربان باشد، و به خونخواهى از قاتلان [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] (علیه السلام) تظاهر کند. در این دوران امام صادق علیه السلام آزادی عمل خوبی برای تعلیم و تربیت شاگردان داشت.  
  
ثانیا در آن عصرى كه امام مى‌ زیست، آن چه كه براى جامعه اسلامى  بهتر و مفیدتر بود، رهبرى نهضت علمى، فكرى و تربیتى بود كه اثر آن تاكنون هست؛ كما این  كه در عصر [[امام حسین]] علیه‌السلام آن نهضت ضرورت داشت  كه اثرش هنوز نیز باقى است.-<ref> بیست گفتار، مطهرى، ص  180-179.</ref>
+
===برخورد امام صادق با منصور دوانیقی===
 +
در سال ۱۳۶ هجرى، [[منصور دوانیقى]] دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى از پر اختناق ‌ترین دوران‌ هاى تاریخ [[اسلام]] است. به طورى که حکومت ارعاب و ترور، نفس‌ هاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه‌ هاى حکومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند که [[ابومسلم خراسانى]] را مى‌ توان یکى از این افراد دانست.<ref> تذکرة  الخواص، ابن  جوزى، ص  ۲۰۳-۱۹۹.</ref>
  
14- از سال  129 هجرى تا 132 هجرى كه عباسیان روى كار آمدند؛ چون بنى‌ امیه رو به ضعف و سقوط مى‌ رفتند، فرصت این كه امام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز كه شعار طرفدارى از خاندان پاك پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و گرفتن انتقام خون به ناحق  ریخته آنان را مى‌ دادند، به امام فشارى وارد نمى‌ آوردند.  
+
مهمترین مسئله ‌اى که منصور را به رنج و زحمت مى‌ انداخت، وجود [[علویان]] که در رأس آنان شخص امام جعفرصادق علیه‌السلام قرار داشت، بود. وى براى این که شخصیت و عظمت امام را بکاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى‌ داد تا با آن حضرت به مباحثه  برخیزند<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص  ۱۹۷/ تاریخ الخلفا، سیوطى، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.</ref> و امام را مغلوب کنند، ولى موفق نگردید.
  
از این  رو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بود و فرصت  بسیار خوبى براى فعالیت‌ هاى علمى و فرهنگى به  شمار مى‌ رفت، فرصتى  كه براى هیچ  یك از امامان دیگر به غیر از [[امام باقر]] علیه‌السلام كه  اندكى از این فرصت  براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع كرده بود. و هم چنین براى [[امام رضا]] علیه‌السلام فراهم نگشت. ولى  امام صادق علیه‎السلام هم عمر طولانى (حدود 70 سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص  157-158.</ref>
+
از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز [[شهادت امام صادق علیه السلام|شهادت امام صادق]] علیه‌السلام که ۱۲ سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در [[حجاز]] بودند و منصور در [[عراق]] مى‌ زیست، ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت  خود قرار مى‌ داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد.<ref> الامام الصادق علیه‌السلام، محمد ابوزهره، ص ۲۸/ الامام جعفرالصادق  رائد السنه والشیعه، ص  ۱۹.</ref>
  
15- در زمان امام جعفرصادق علیه‌السلام در جامعه اسلامى شور و نشاط فوق‌ العاده‌ اى پیدا شد كه منشا جنگ عقاید گردید. به  طور خلاصه مى‌ توان عوامل مؤثر در این نشاط را در چهار مورد بررسى كرد:
+
منصور درباره امام صادق علیه‌السلام تعبیر عجیبى دارد. مى‌ گوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوى من است؛ نه مى‌ توانم بیرونش بیاورم و نه  مى‌ توانم آن را فرو برم. نه مى‌ توانم مدرکى از او بدست آورم و کلکش را بکنم و نه مى‌ توانم تحملش کنم.<ref> مناقب آل ابى طالب علیه‌السلام، ج ۴، ص ۲۳۸؛ الامام الصادق علیه‌السلام، مظفر، ج ۱، ص ۱۱۱؛ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص ۱۵۹-۱۵۸؛ وسائل  الشیعه، ج  ۱۲، ص  ۱۲۹؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۰۹-۲۰۸.</ref>
  
:الف- محیط آن دوره، محیط كاملا مذهبى و اسلامى بود و مردم تحت  انگیزه‌ هاى مذهبى، زندگى مى‌ كردند. تشویق‌ هاى پیامبر به علم و دانش و تشویق و دعوت‌ هاى قرآن كریم به علم و تعلم و تفكر و تعقل، عامل اساسى این نهضت و شور و نشاط بود.
+
امام صادق علیه السّلام در میان [[بنی هاشم|بنى هاشم]] به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.<ref>شذرات الذهب، ج ۱، ص ۲۲۰؛ جهاد الشیعة، ص ۱۰۴</ref> او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از [[فقیه|فقیهان]] و [[محدث|محدثان]] [[اهل سنت]] بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به [[کینه|کینه]] شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى‌ داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مى‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السّلام دستور مى‌ داد.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۱۲، صص ۲۰۳- ۲۹۱</ref>
  
:ب- نژادهاى مختلفى كه سابقه فكرى و علمى داشتند، در دنیاى  اسلام وارد شدند و تحولاتى را در جامعه ایجاد كردند.
+
امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور -جز در مواردی- سرباز مى‌ زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى‌ گرفت.<ref> مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۷</ref> چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى‌ رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکرده‌ایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر [[آخرت]] پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمى‌دانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چه‌کار داریم؟<ref>کشف الغمه، ج ۲، صص ۲۰۹- ۲۰۸؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۱۴۱</ref>
  
:ج- «جهان وطنى اسلامى »-<ref> مجموعه آثار مطهرى، ج 14، ص 68-71/ [[سوره تكوير]]، آیه  27/ [[سوره سبا]]، آیه 28/ [[سوره انبياء]]، آیه 105/ [[سوره اعراف]]، آیه 158/ [[سوره انعام]]، آیه  89/ [[سوره نساء]]، 133/ [[مجمع البیان]]، ج ص 164.</ref>
+
آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى ‌فرمود: فقیهان امناى [[پیامبران]] اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۸۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۶۲</ref>
  
عامل سومى بود كه زمینه را مساعد مى‌ كرد. اسلام با وطن‌ هاى آب و خاكى مبارزه كرده بود و وطن را «وطن اسلامى » تعبیر مى‌ كرد كه هر جا اسلام هست، آن جا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادى تا حدود بسیار زیادى از میان رفته بود. به طورى كه نژادهاى مختلف با یكدیگر همزیستى داشتند.-<ref> مثلا یك غلام بربرى مانند «نافع » یا «عكرمه » غلام  عبدالله بن عباس در كرسى استادى مى نشست و بسیارى از مسلمانان  عراقى، سورى، حجازى، مصرى، ایرانى و هندى در پاى درس او شركت  مى‌ كردند.</ref>
+
==امام صادق و قیام‌های علویان==
 +
===قیام زید بن علی===
 +
[[زید بن علی بن الحسین|زید بن على بن الحسین]]، برادر [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السّلام بود. اواخر دهه دوم قرن دوم هجری، زید پس از پشت سر گذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با [[هشام بن عبدالملک|هشام بن عبدالملک]]، تصمیم به اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت و در [[ماه صفر|صفر]] (سال ۱۲۲ ق) در [[کوفه|کوفه]] دست به یک حرکت انقلابى زده و پس از دو روز درگیرى نظامى به شهادت رسید.
  
:د- عامل دیگرى كه زمینه  این جهش و جنبش را فراهم مى‌ كرد، «تسامح و تساهل دینى » بود.-<ref> مسئله «تساهل و تسامح با اهل كتاب » عامل فوق‌العاده  مهمى بود. این مسئله ریشه حدیثى دارد. احادیثى همچون «خذوا الحكمه ولو من مشرك » و «الحكمه ضاله  المؤمن، یاءخذها اینما وجدها» مضمونش همین است.</ref>
+
در برخى از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به [[امامت]] امامان شیعه از جمله امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوده است، چنانکه از او نقل شده که مى‌ گفت: جعفر، امام ما در [[حلال]] و [[حرام]] است.<ref>رجال النجاشى، ص ۱۳۰؛ کفایة الاثر، ص ۳۲۷، و نک‍: سیره و قیام زید بن على، حسین کریمان، ص ۴۹ به بعد</ref>
  
یعنى مسلمانان به  خاطر همزیستى  با اهل كتاب، آن‌ها را تحمل مى‌ كردند و آن را برخلاف اصول دینى خود نمى‌ پنداشتند. در آن زمان اهل كتاب، اهل علم و دانش بودند كه وارد جامعه اسلامى شده بودند و مسلمین نیز مقدم آن‌ها را گرامى مى‌ شمردند. در نتیجه در همان عصر اول، معلومات آن‌ها را گرفتند و در عصر بعدى، خود در راس جامعه اسلامى قرار گرفتند.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص 161-159.</ref>
+
از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با  قیام زید موافق بوده است؛ از جمله این روایات، روایتی از [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام است که در پاسخ به [[مأمون]] فرمود: «پدرم موسی بن جعفر، نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت:... زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داری همان شخص به دار آویخته در کناسه (کوفه) باشی، راه تو همین است. موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت، امام فرمود: «وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.»<ref>شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ هـ ق، ج ۱، چاپ اول، ص ۲۲۵، باب ۲۵</ref>
  
16- امام صادق علیه‌السلام در عصرى زیست كه علاوه بر حوادث سیاسى، یك  سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى‌ ها و ابهام‌ هاى فكرى و روحى پیدا شده بود كه اسلام را تهدید مى‌ كرد. ظهور متكلمان-<ref> از بحث هاى داغ آن روز، بحث‌ هاى كلامى بود. متكلمین در اصول  عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، [[صفات خدا]]، آیات مربوط به خدا، درباره [[نبوت]] و حقیقت [[وحى]]، درباره [[شیطان]]، [[توحید]]، [[ثنویت]]، [[قضا و قدر]]، [[جبر و اختیار]] و... بحث مى‌ كردند.</ref>، [[صوفیه]] (خشكه  مقدس‌ ها)-<ref> ظهور متصوفه به طورى كه طبقه اى را به وجود آورند و طرفداران زیادى پیدا كنند و در كمال آزادى، حرف  هاى خود را بر زبان جارى سازند، در زمان امام صادق علیه‌السلام رخ داد. این گروه به  عنوان نحله اى در مقابل [[اسلام]] سخن نمى‌ گفتند، بلكه بیان مى‌ داشتند كه اصلا حقیقت اسلام آن است كه ما مى‌ گوییم. اینان روش خشكه مقدس  عجیبى پیشنهاد مى‌ كردند كه قابل تحمل نبود.</ref>
+
===قیام نفس زکیه===
، زنادقه-<ref> از خطرناك‎ترین طبقه‌ هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه  طبقه متجدد و تحصیل كرده آن عصر بودند. كه با زبان‌ هاى زنده آن  روز سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. زنادقه و دهریینى از قبیل ابن  ابى  العوجاء، ابوشاكر دیصانى و حتى ابن  مقفع  وجود داشتند كه با آن حضرت به محاجه برخاستند. احتجاجات بسیار مفصل و طولانى كه در این زمینه باقى است  به راستى اعجاب آور است. «توحید مفضل » در اثر یك مباحثه با یك نفر دهرى ‎مسلك و رجوع مفضل به امام صادق علیه‌السلام پدید آمده است.</ref>
+
ابوعبدالله محمد معروف به «[[نفس زکیه]]» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند [[حسن مثنی]] و نوه [[امام حسن علیه السلام|امام حسن مجتبی]] علیه السلام است. محمد را از جهت کثرت [[زهد]] و [[عبادت]] و [[فقه]] و دانایی و [[شجاعت]] و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. او نامزد جمعی از [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشی‌گرفتن بنی‌عباس به چنین مقامی نرسید. محمد در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد [[مدینه]] شد و مردم به فتوای [[مالک بن انس]] با وی بیعت کردند. [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عده‌ای کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد و در [[بقیع]] مدفون گردید.  
، مكتب‌ ها و نحله هاى مختلف فقهى  جبریه، مشبهه، تناسخیه و...-<ref> [[مدینه]]، كوفه، [[بصره]] و حتى اندلس هر كدام مركزى بشمار مى‌ رفتند كه [[مالك ابن انس]]، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده  داشتند.</ref>
 
  
اختلاف قرائت، اختلاف در تفسیر، و رشد گروه [[خوارج]] و مرجئه از آن جمله بودند.-<ref> بیست گفتار، ص 180-184.</ref> هر كدام عقاید خود را ترویج مى‌ كردند و به نحوى نظر مى‌ دادند. از این رو، تشنگى  عجیبى به وجود آمده بود كه لازم بود امام به آن‌ها پاسخ مناسب گوید.
+
اختلاف میان فرزندان امام حسن و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیهما السّلام از آنجا پدید آمد که عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد<ref> مقاتل الطالبیین، ص ۱۴۱</ref> معرفى کرد.
  
17- امام صادق علیه‌السلام با تمامى این جریاناتى كه وجود داشت، برخورد كرد. از نظر قرائت و تفسیر، یك عده شاگردان امام هستند. در باب  نحله هاى فقهى هم كه مكتب امام صادق علیه‌السلام قوى‌ ترین و نیرومندترین  مكتب‌ هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى كه اهل  تسنن هم اعتراف  نمودند. ابوحنیفه-<ref> نعمان بن ثابت  بن زو طى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بود. (امام الصادق والمذاهب الاربعه، حیدر اسد، ج 1، ص 70).</ref>
+
جریان [[بیعت]] علویان و عباسیان با نفس زکیه را، [[ابوالفرج اصفهانی|ابو الفرج اصفهانى]] به تفصیل نقل کرده است. بنا به نقل او، از عباسیان داود بن على، ابراهیم امام، صالح بن على، [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] و [[ابوالعباس سفاح|سفاح]] در این بیعت حاضر بودند. زمانى که در آن محفل از امام صادق علیه السّلام سخن به میان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر در اینجا لزومى ندارد؛ زیرا او کار شما را خراب مى‌ کند.
  
و مالك-<ref> مالك بن انس نیز نزد امام مى‌ آمد و به شاگردى آن حضرت  افتخار مى‌ كرد. (همان، ج ص 53).</ref> شخصاً از محضر امام استفاده  كردند و مالك بارها از [[مدینه]] به خدمت امام مى‌ رسید و از وجود ایشان استفاده مى‌ برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان  امام هستند.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص 151-147.</ref>
+
زمانى هم که امام مخالفت خود را با قیام آنها اعلام کرد، عبدالله بن حسن این عمل امام را حمل بر [[حسادت]] کرد.<ref>مقاتل الطالبیین، صص ۴۱-۴۰؛ سیره و قیام زید بن على، ص ۷۵ به نقل از الارشاد، صص ۲۷۷-۲۷۶؛ اعلام الورى (ترجمه) ، صص ۳۸۴-۳۸۳؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۵۶ به نقل از الاحتجاج؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۷۳-۱۷۲؛ و نک‍: تاریخ طبرى، ج ۷، ص ۳۰۲، ط عز الدین</ref> در جریان شورش نفس زکیه در مدینه، امام صادق علیه السّلام از مدینه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدینه به مکه رفتند و پس از پایان ماجرا به مدینه بازگشتند.<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۲</ref> پیش از آن هم منصور از امام صادق به خاطر فتنه‌انگیزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله کرد. حضرت اختلاف میان خود و آنها را به وى یادآور شد.
  
امام صادق علیه‌السلام با در نظر گرفتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه  اجتماعى مناسب، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش را گرفت و حوزه  علمى وسیعى به وجود آورد-<ref> حركت‌ هاى علمى دنیاى اسلام، اعم از [[شیعه]] و سنى مربوط به  [[امام صادق]] علیه‌السلام است. حوزه هاى سنى مولود تفكر امام است؛ چون در راس حوزه هاى سنى، جامع الازهر وجود دارد كه در حدود 1000 سال  پیش توسط شیعیان فاطمى تاسیس شد و تمام حوزه هاى دیگر اهل سنت، منشعب از این جامع است. (سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص 164-163).</ref>
+
پس از نفس زکیه برخی از برادرانش راه او را ادامه دادند و اینها به تدریج گروهى از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان اطلاق گردید. زیدیها، امام صادق علیه السّلام را آماج ایراد اتهاماتى قرار دادند. در حدیثى آمده است: زیدیان امام صادق را متهم مى‌کردند که ایشان اعتقاد به [[جهاد]] در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: ولى من نمى‌خواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم.<ref>تهذیب، ج ۲، ص ۴۳؛ وسائل الشیعة، ج ۲، ص ۳۲</ref>  
  
و در رشته هاى مختلف، شاگردان  بزرگى  همچون «[[هشام بن حكم كندى ]]»، «[[محمد بن مسلم ]]»، «[[ابان بن  تغلب ]]»، «[[هشام بن سالم ]]»، «[[معلى بن خنیس ]]»، «محمد بن على بن  نعمان بجلى كوفى » معروف به «[[مؤمن  الطاق ]]»، «[[مفضل بن عمر]]»، «ثابت  بن دینار» معروف به «[[ابو حمزه ثمالى ]]»، «[[زرارة بن اعین ]]»، «[[جابر بن یزید جعفى كوفى ]]»، «صفوان بن مهران جمال  اسدى كوفى » معروف به «[[صفوان جمال ]]»، «[[عبدالله بن  ابى  یعفور]]»، «[[حمران بن اعین شیبانى ]]»، «[[حمزه طیار]]»، «[[برید بن معاویه عجلى ]]»، و... تربیت نمود.-<ref> رجال كشى، محمد بن حسن طوسى، ص 275؛ قاموس الرجال، محمدتقى  تسترى، ج  3، ص  416/ بحارالانوار، ج 47، ص 345.</ref>
+
==نهضت علمی امام صادق==
 +
از سال ۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى که [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] روى کار آمدند، چون [[بنی امیه|بنى‌ امیه]] رو به ضعف و سقوط مى‌ رفتند، فرصت اینکه امام صادق علیه‌السلام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعار طرفدارى از خاندان پاک [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى‌ دادند، به امام فشارى وارد نمى‌ آوردند.  
  
18- در دوره امام صادق علیه‌السلام، شیعیان و طرفداران امام با نوعى پیوستگى فكرى و عملى، تشكیلاتى را به وجود آورده بودند و امام  صادق علیه‌السلام نیز با خلفا مبارزه مخفى مى‌ كرد. نوعى جنگ سرد در میان بود. معایب، مثالب و مظالم خلفاى جور به وسیله امام در دنیا پخش شد. حتى امام به منظور تبلیغ ولایت و امامت  خود، نمایندگانى به مناطق مختلف از جمله خراسان مى‌ فرستاد.-<ref> بحارالانوار، ج 47، ص 72.</ref>
+
از این  رو، این دوران، براى امام صادق دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت‌ هاى علمى و فرهنگى به  شمار مى‌ رفت؛ فرصتى  که براى هیچ  یک از امامان دیگر به غیر از [[امام باقر]] علیه‌السلام که اندکى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع کرده بود، و همچنین براى [[امام رضا]] علیه‌السلام، فراهم نگشت. ولى  امام صادق علیه السلام هم عمر نسبتا طولانى (حدود ۶۵ سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>
  
فشار گسترده سیاسى حكام اموى و عباسى گویاى این حقیقت است  كه یاران امام به خاطر مصون ماندن از گزند حكام زورگو، «[[تقیه ]]» مى‌ كردند. تاكیدهاى مكرر امام بر «تقیه » نشان دهنده فعال  بودن این تشكیلات به طور مخفى و تصمیم جدى حكومت  بر سركوب كردن  حركت‌ ها است. برخى از روایت‌ هاى موجود نشان مى‌ دهد كه شیعیان به شدت تحت فشار بودند.-<ref> [[مستدرك الوسائل]]، حاج میرزا حسین نورى طبرسى، ج 12، ص  297 به بعد/ وسائل الشیعه، حر عاملى، ج  9، ص 32.</ref> و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیه  را در پیش گرفتند.-<ref> [[تاریخ الشیعه]]، ص  43.</ref>
+
امام با استفاده از این فرصت، نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب [[شیعه]] را محکم کردند. آن حضرت در طول عمر خود در [[مدینه]] زیست و تنها به قصد [[حج]] یا بنا به الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه به [[مکه]] و [[عراق]] داشت. وی در مدینه که اصلی‌ترین مرکز نشر [[سنت]] نبوی در آن عصر بود، مجلس درس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا ساختن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکان‌پذیر بود. گسترۀ دانش حضرت از یک سو، و [[شرح صدر|سعۀ صدر]] وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآیند. شاگردانی از خواص [[امامیه|امامیه]] گرفته تا طیفهای متنوع [[عامه]]، از متکلم و [[فقیه|فقیه]] گرفته تا مُقری و [[محدث]] بر گرد حضرت دیده می‌شدند و از اقصى نقاط [[ماوراءالنهر|ماوراء النهر]] تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. [[شیخ مفید|شیخ مفید]] اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب [[حدیث|حدیث]] احصا کرده‌اند، شمار شاگردان حضرت صادق بالغ بر ۴ هزار نفر بوده است.<ref> الارشاد، ۲/۱۷۹. </ref>
  
جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحابشان بودند. اگر كسى تماسى برقرار مى‌ كرد، با كمال احتیاط این عمل را به انجام مى‌ رساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مى‌ شناخت كه به [[اهل بیت]] علیهم‌السلام اظهار محبت مى‌ كند، سرنوشت او با [[مرگ]] یا سیاه‌چال و زندان ابد، رقم مى‌ خورد. چنان كه یكى از اطرافیان  امام زیر شلاق جان سپرد.-<ref> حیاة  الامام الباقر علیه‌السلام، ج 1، ص  256/ المحاسن، ص  119.</ref> به همین خاطر امام از بعضى از شیعیان روى برمى‌ گرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرار مى‌ داد.-<ref> المناقب، ج 4، ص 248.</ref>
+
===شاگردان امام جعفرصادق===
 +
در شمار راویان و شاگردان ذکر شده برای امام صادق در منابع [[اهل سنت]] می‌ توان اینان را برشمرد:
  
19- از رویدادهاى دیگر زندگى [[امام صادق]] علیه‌السلام فوت فرزند بزرگش  اسماعیل است كه بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام در مرگ او بسیار بى‌ تابى و بدون ردا و با پاى برهنه دنبال جنازه او حركت مى‌ كرد.-<ref> الارشاد، شیخ مفید، ص  267.</ref>
+
*از [[مدینه|مدینه]]: [[مالک بن انس]] پیشوای مذهب [[مالکی]]، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛
 +
*از [[مکه]]: ابن جریج، [[سفیان بن عیینه]]، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛
 +
*از [[کوفه]]: [[ابوحنیفه|ابوحنیفه]]، [[سفیان ثوری]]، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛
 +
*از [[بصره]]: عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛
 +
*و از [[خراسان]]: ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی.
  
امام والى مدینه و جمعى انبوه از معاریف و مشایخ مدینه را حاضر كرد و از همگى آن‌ها دعوت نمود كه خوب به چهره اسماعیل نگاه كنند كه آیا مرده یا زنده است؟
+
در منابع [[امامیه|امامیه]] نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب آن حضرت معرفی شده‌اند. امام در رشته هاى مختلف، شاگردان  بزرگى  همچون «[[هشام بن حکم|هشام بن حکم کندى]]»، «[[محمد بن مسلم ثقفی کوفی|محمد بن مسلم]]»، «[[ابان بن  تغلب ]]»، «[[هشام بن سالم]]»، «[[معلی بن خنیس|معلّى بن خُنیس]]»، «[[مؤمن  الطاق]]»، «[[مفضل بن عمر]]»، «[[ابوحمزه ثمالی|ابو حمزه ثمالى]]»، «[[زرارة بن اعین]]»، «[[جابر بن یزید جعفی|جابر بن یزید جعفى کوفى]]»، «[[صفوان بن مهران|صفوان بن مهران جمال]]»، «[[عبدالله بن ابی یعفور|عبدالله بن ابى یعفور]]»، «[[حمران بن اعین شیبانى]]»، «حمزه طیار»، «[[برید بن معاویه|بُرید بن معاویه عجلى]]»، و... تربیت نمود.<ref> رجال کشى، محمد بن حسن طوسى، ص ۲۷۵؛ قاموس الرجال، محمدتقى  تسترى، ج ۳، ص ۴۱۶/ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۴۵.</ref>
  
همگى مرده بودن اسماعیل را تصدیق كردند. این عمل چند بار انجام  شد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسى كاظم علیه‌السلام را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الى...؛ او حق  است و حق با اوست تا ظهور امام غایب...»-<ref> [[كتاب الغیبه]]، محمد بن ابراهیم نعمانى، ص 328/ بحارالانوار، ج  47، ص 254.</ref> اسماعیل در [[قبرستان  بقیع]] به خاك سپرده شد.-<ref> الارشاد، شیخ مفید، ص  267.</ref> فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزند امام مى ‌باشند.
+
در میان اصحاب حضرت صادق، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان [[شیعه]]، به عنوان «[[اصحاب اجماع]]» شناخته شده‌اند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید [[امامیه]] بوده، و آنان معتبرترین مروجان تعالیم آن حضرت محسوب شده‌اند.
  
20- از حوادث مهم دوره زندگى امام صادق علیه‌السلام كه در زمان خلافت  هشام بن عبدالملك، دهمین خلیفه اموى به وقوع پیوست، «جنبش  مسلحانه زید بن على» است. زید فرزند بزرگتر [[امام سجاد علیه السلام]] است.-<ref> [[مقاتل  الطالبیین]]، ص  127/ بحارالانوار، ج  46، ص  208.</ref> كه در روز جمعه سوم [[صفر]] سال 123-121 هجرى قمرى بنابر اختلافى كه وجود دارد-<ref> [[تاریخ یعقوبى]]، ج  3، ص  67-70/ مختصر تاریخ العرب، سید امیرعلى، ص 154/ بحارالانوار، ج  46، ص 172/ الاخبارالطوال، ص  345/ مقاتل الطالبیین، ص  137.</ref> در كوفه به همراهى 5000 نفر دست  به قیام زد و پس از دو روز درگیرى به شهادت رسید. یاران زید با تدابیر امنیتى شدیدى، پیكر بى‌ جان او را دفن نمودند ولى با گزارش حفار، حاكم كوفه به گور دست  یافت و بعد از جدا كردن سر از بدن، پیكرش را در محله «كناسه » [[كوفه]] به مدت چهار سال به دار آویختند.-<ref> الامالى، [[شیخ  طوسى]]، ص 277 و [[شیخ  صدوق]]، ص 392/ تنقیح المقال، مامقانى، ج 1، حرف (ز).</ref>
+
==برخورد امام صادق با فرق دیگر==
  
درباره ادعا یا عدم ادعاى امامت زید، گزارش‌ هاى ضد و نقیضى نقل  شده است.-<ref> روایاتى كه در نكوهش زید بیان گردیده به خاطر [[تقیه]] صورت  گرفته است.</ref> در بعضى روایات كه از [[امام صادق]] علیه‌السلام وجود دارد، آمده است كه: «خدا زید را رحمت كند، او عالمى درست گفتار بود».-<ref> الغدیر، ج 2، ص 221.</ref>
+
امام صادق علیه‌السلام در عصرى می‌زیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یک  سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى‌ ها و ابهام‌ هاى فکرى و روحى پیدا شده بود که [[اسلام]] را تهدید مى‌ کرد.  
  
«او مردى باایمان، عارف، دانشمند و درستكار بود. و اگر زمام امور را بدست مى‌ گرفت، مى ‌دانست آن را به چه كسى  بسپارد».-<ref> [[تاریخ طبرى]]، ج 8، ص 300.</ref> «به خدا قسم عمویم زید راه شهداى حق را پیمود، راه شهیدانى كه در كنار [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله، على و حسین علیهماالسلام  شربت  شهادت نوشیدند».-<ref> همان، ج  3، ص 70/ رجال كشى، ص 184.</ref>
+
===متکلمان===
 +
از بحث هاى داغ آن روز، بحث‌ هاى [[علم کلام|کلامى]] بود. متکلمین در اصول  عقاید و مسائل اصولى همچون [[الله|خدا]]، [[اسماء و صفات الهی|صفات خدا]]، [[آیه|آیات]] مربوط به خدا، درباره [[نبوت]] و حقیقت [[وحى]]، درباره [[شیطان]]، [[توحید]]، [[ثنویت]]، [[قضا و قدر]]، [[جبر]] و [[اختیار]] و... بحث مى‌ کردند. [[جبریه]]، مشبّهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند.
  
فلسفه قیام زید در چند امر، خلاصه مى‌ گردد:
+
===زنادقه===
  
• :الف- انتقام خون شهداى [[كربلا]].
+
از خطرناک‎ترین طبقه‌ هاى این عصر، ظهور [[زنادقه]] بود. زنادقه  طبقه متجدد و تحصیل کرده بودند که با زبان‌ هاى زنده آن  روز یعنی [[زبان سریانی|سریانى]]، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در رأس این گروه افرادی از قبیل [[ابن ابی العوجاء|ابن  ابى  العوجاء]]، ابوشاکر دیصانى و حتى [[ابن مقفع]] قرار داشتند.
• :ب- [[امر به معروف و نهى از منكر]] و اصلاح وضع موجود.
 
• :ج- تشكیل حكومت اسلامى و واگذارى آن به [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام.
 
  
21- از حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق علیه‌‌السلام، «قیام یحیى  بن زید بن على » است كه در سال 125 هجرى در خراسان و در زمان حكومت هشام بن عبدالملك صورت گرفت و در همین سال به شهادت  رسید.-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، مطهرى، ص  117-118/ تنقیح  المقال، مامقانى، ج 1، حرف (ز)، ص 468/ سفینة  البحار، ج 1، ماده (ز).</ref>
+
===غالیان===
 +
امام صادق علیه السّلام همانند پدرشان، بشدّت در برابر انحراف [[غلو|غلوّ]] ایستادگى کردند. باید گفت در طى سالها تلاش، از زمان [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السّلام تا [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السّلام، محبوبیتى براى [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السّلام پدید آمد و نفوذ [[تشیع]] در [[عراق]] و برخى از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. اینک غالیان مى‌ کوشیدند تا با رخنه در درون شیعه، آن را از داخل متلاشى کرده و چهره خارجى آن را خراب کنند.<ref> به طورى که از یکى از خوارج، شیعه را متهم کرده بود که آنها گمان کرده‌اند به جهت دوستى اهل بیت مستغنى از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب، به خاطر اعمال بدشان، نجات مى‌یابند نک: الاغانى، ج ۲۰، ص ۱۰۷. به نقل از العقیدة و الشریعة فى الاسلام، ص ۲۰۳</ref>
  
22- «قیام محمد نفس زكیه » از حوادث دیگر دوره امام صادق علیه‌السلام است. او در سال 145 هجرى و به همراهى 250 نفر از اصحاب خود در ماه [[رجب]] به عنوان خروج بر منصور عباسى به [[مدینه]] آمد و شهر را در تصرف خود درآورد. سرانجام در درگیرى با لشكر عیسى بن موسى  در اواسط ماه [[رمضان]] همان سال در سن 40 سالگى به قتل رسید.-<ref> تاریخ طبرى، ج 8، ص 300.</ref>
+
جریان غالى از جهاتى براى تشیع خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگى در عقاید شیعه شده و آن را منزوى مى ‌کرد، بلکه شیعه را در نظر دیگران، انسانهاى بى ‌قید و بند نسبت به فروعات دینى نشان داده و بدبینى همگانى را نسبت به شیعیان به وجود مى‌ آورد.
  
ابراهیم برادر محمد نیز بعد از قتل نفس زكیه، قیام كرد و در نزدیكى‌ هاى كوفه كشته شد و بدین گونه پیش  بینى امام صادق علیه‌السلام به وقوع پیوست.
+
از جمله اقدامات امام صادق، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهى است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبه‌هاى احتمالى موجود در غلات، مى‌توانست کسانى از شیعیان را به سوى غلو بکشاند، به ویژه که غالیان به [[دروغ]] خود را مرتبط با [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السّلام معرفى کرده و در برابر تکذیب امامان، اظهار مى‌کردند که این تکذیب صرفا از روى [[تقیه|تقیه]] است. این امر در فریب شیعیان ساده‌دل مؤثر بود.
  
23- در سال  136 هجرى [[منصور دوانیقى]] دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال 158 هجرى حكومت كرد. دوران منصور یكى از پر اختناق ‌ترین دوران‌ هاى تاریخ اسلام است. به طورى كه حكومت ارعاب  و ترور، نفس‌ هاى مردم را در سینه خفه كرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحكام پایه‌ هاى حكومت  خود، افراد زیادى را به قتل رساند كه ابومسلم خراسانى را مى‌ توان یكى از این افراد دانست.-<ref> [[تذكرة  الخواص]]، ابن  جوزى، ص 203-199.</ref>
+
در روایتى [[حدیث مسند|مسند]] از قول امام صادق علیه السّلام آمده که حضرت با اشاره به اصحاب ابو الخطاب و دیگر غالیان، به «[[مفضل بن عمر جعفی|مفضّل]]» فرمودند: «یا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم»<ref>رجال کشى، حدیث ۵۲۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۱۵</ref>، اى مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزى ننوشید و با آنان مصافحه نکنید.
  
مهمترین مسئله ‌اى كه منصور را به رنج و زحمت مى‌ انداخت، وجود علویان كه در راس آنان شخص امام جعفرصادق علیه‌السلام قرار داشت، بود. وى براى این كه شخصیت و عظمت امام را بكاهد، شاگردان امام  را رو در روى ایشان قرار مى‌ داد تا با آن حضرت به مباحثه  برخیزند-<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص 197/ [[تاریخ الخلفا]]، [[سیوطى]]، ص 208 و 209.</ref> و امام را مغلوب كنند ولى موفق نگردید.
+
در روایتى دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأکید کرده فرمود: «و أما أبو الخطاب محمد أبى زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برئ و آبائى علیهم السّلام منهم براء»<ref> الغیبه ص ۱۷۷؛ مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۳۱۵</ref>، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم.
  
24- از روزى كه منصور به حكومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق علیه‌السلام كه 12 سال به طول كشید، با وجودى كه بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در [[حجاز]] بودند و منصور در عراق مى‌ زیست ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت  خود قرار مى‌ داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت  شوم خود نشد.-<ref> الامام الصادق علیه‌السلام، محمد ابوزهره، ص 28/ الامام جعفرالصادق  رائد السنه والشیعه، ص 19.</ref>
+
امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادترى داشته و مى‌فرمودند:
 +
«احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، یصغّرون عظمة الله و یدعون الربوبیة لعباد الله»؛<ref> الامالى، شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۶۴</ref> درباره جوانان خویش از این که غلاة آنان را فاسد کنند بترسید.
 +
غلاة بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبیت مى ‌کنند.
  
منصور درباره امام صادق علیه‌السلام تعبیر عجیبى دارد. مى‌ گوید: جعفر بن محمد مثل یك استخوان در گلوى من است؛ نه مى‌ توانم بیرونش بیاورم و نه  مى‌ توانم آن را فرو برم. نه مى‌ توانم مدركى از او بدست آورم و كلكش را بكنم و نه مى‌ توانم تحملش كنم.-<ref> مناقب آل ابى  طالب علیه‌السلام، ج 4، ص 238/ الامام الصادق علیه‌السلام، مظفر، ج 1، ص 111/  سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص 159-158/ وسائل  الشیعه، ج  12، ص  129/ كشف الغمه، ج 2، ص 209-208/ بحارالانوار، ج  47، ص 42.</ref>
+
===مکتب‌هاى مختلف فقهى===
  
== پانویس ==
+
[[مدینه]]، [[کوفه|کوفه]]، [[بصره]] و حتى [[اندلس]]، هر کدام مرکزى بشمار مى‌ رفتند که [[مالک ابن انس|مالک ابن انس]]، [[ابوحنیفه]] و... رهبرى آن را بر عهده  داشتند.<ref> بیست گفتار، ص ۱۸۰-۱۸۴.</ref>  
<references/>
 
  
 +
امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با [[زنادقه]] به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «[[توحید مفضل|توحید مفضّل]]» در اثر مباحثه ای با یک نفر دهرى ‎مسلک و رجوع مفضّل به امام صادق علیه‌السلام پدید آمده است.
 +
 +
امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون [[هشام بن حکم]] برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند.
 +
 +
در باب نحله هاى [[فقه|فقهى]] هم، مکتبی که امام صادق علیه‌السلام بنیانگذاری نمود، قوى‌ ترین و نیرومندترین  مکتب‌ هاى فقهى آن زمان بوده، به  طورى که [[اهل سنت|اهل  تسنن]] هم به آن اعتراف  نمودند. ابوحنیفه<ref> نعمان بن ثابت بن زوطى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بود. (امام الصادق والمذاهب الاربعه، حیدر اسد، ج ۱، ص ۷۰).</ref> و مالک بن انس<ref> مالک بن انس نیز نزد امام مى‌ آمد و به شاگردى آن حضرت  افتخار مى‌ کرد. (همان، ج ۱، ص  ۵۳).</ref> شخصاً از محضر امام استفاده  کردند و مالک بارها از [[مدینه]] به خدمت امام مى‌ رسید و از وجود ایشان استفاده مى‌ برد. [[شافعی|شافعى]] و [[احمد بن حنبل]] نیز از شاگردان  امام هستند.<ref> سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص  ۱۵۱-۱۴۷.</ref>
 +
 +
==فرزندان امام صادق علیه‌السلام==
 +
 +
از امام جعفر صادق علیه‌السلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که  عبارتند از:
 +
 +
*[[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی کاظم]] علیه السلام، امام هفتم شیعیان.
 +
*[[اسماعیل بن جعفر |اسماعیل بن جعفر]] معروف به اعرج، که بزرگترین فرزند امام است. اسماعیل در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه‌ السلام، عده‌ ای از کج‌اندیشان به [[امامت]] اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را [[اسماعیلیه|اسماعیلیه]] می‌ گویند.
 +
*[[عبدالله افطح]]، وی همیشه با خواسته‌ های پدر مخالفت می‌کرد. بعد از پدر مدعی [[خلافت]] و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را [[فطحیه|فطحیه]] می‌نامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر]] روی آوردند.
 +
*[[اسحاق بن جعفر صادق|اسحاق بن جعفر]]، شخص جلیل‌القدر و اهل فضل و [[تقوا|تقوی]] بود و [[حدیث|احادیث]] بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه ‌السلام قائل بود.
 +
*[[محمد دیباج|محمد دیباج بن جعفر]]، این شخص والا از سخی‌ترین و شجاع‌ترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان [[روزه|روزه‌دار]] بود. در سال یکصد و نود و نه به [[مأمون|مأمون عباسی]] به خاطر [[ظلم|ظلم‌ها]] و حق‌کشی‌های وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز [[خراسان]] رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف‌ آباد است دار فانی را وداع گفت.
 +
*عباس بن جعفر، که سید جلیل‌ القدر و دانشمند و فاضلی بوده است.
 +
*[[علی بن جعفر علیه السلام|علی بن جعفر]]، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.
 +
 +
دختران امام صادق علیه ‌السلام:
 +
 +
*ام فروه که همنام مادرش بود. او عروس [[زید بن علی بن الحسین|زید بن علی بن الحسین]] بوده است.
 +
*اسماء.
 +
*فاطمه.
 +
 +
==شهادت امام صادق علیه‌السلام==
 +
امام جعفر صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ هجرى به دستور [[منصور عباسى]] به وسیله انگور زهرآلود، مسموم و به [[شهادت امام صادق علیه السلام|شهادت]] رسید. برخی روز شهادت آن حضرت را در ۲۵ ماه [[شوال]] دانسته<ref>تاج الموالید، طبرسی، ص ۴۴؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص ۳۱۰.</ref> و برخی دیگر آن را در نیمه ماه [[رجب]] ذکر کرده اند.<ref>الارشاد، شیخ مفید، ص ۵۲۵؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۱۵۵.</ref> اما نظر مشهور علمای [[شیعه]]، قول نخست است.
 +
 +
مدفن مطهر امام صادق علیه‌السلام در [[قبرستان بقیع]] و در جوار ائمه بقیع<ref> ائمه بقیع عبارتند از: [[امام حسن]]، [[امام سجاد]]، [[امام  باقر]] و [[امام صادق]] علیهم‌السلام.</ref> قرار دارد.<ref> الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۷۱؛ اعلام الورى طبرسى، ص ۲۷۱، اصول کافى، ج ۱، ص ۴۷۲، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱.</ref>
 +
==پانویس==
 +
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
سید سعید روحانى، پرتوى از رخدادهاى عصر امام صادق عليه‌السلام، [http://www.al-shia.org/html/far/books/majalat/26/40/index.htm  ماهنامه كوثر، ش 40، با موضوع امام صادق علیه‌السلام، پایگاه مرکز اطلاع رسانی آل البیت علیهم‌السلام].
 
  
 +
*"پرتوى از رخدادهاى عصر امام صادق علیه‌السلام"، سید سعید روحانى، ماهنامه کوثر، ش ۴۰، [http://www.al-shia.org/html/far/books/majalat/26/40/index.htm مرکز اطلاع‌رسانی آل‌البیت علیهم‌السلام].
 +
*حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان‌، انتشارات انصاریان، سال چاپ ۱۳۸۱ ش.
 +
*امام صادق و مذاهب چهارگانه، اسد حیدر / مترجم حسن یوسفى اشکورى، انتشارات شرکت سهامى انتشار، ۱۳۶۹ شریا.
 +
*زندگانى حضرت امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی، ترجمه موسی خسروی، انتشارات اسلامیة.
 +
*الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى‌، انتشارات  اسلامیة.
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 
+
{{شناختنامه امام صادق (ع)}}
 +
[[رده:امام صادق علیه السلام]]
 
[[رده:اهل البیت]]
 
[[رده:اهل البیت]]
[[رده:امام صادق علیه السلام]]
 
 
[[رده:ائمه اطهار]]
 
[[رده:ائمه اطهار]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۴

«ابوعبدالله جعفر بن محمد علیه‌السلام» معروف به «امام جعفر صادق» (۸۳-۱۴۸ ق)، فرزند امام باقر علیه‌السلام و امام ششم شیعیان است. امام صادق علیه‌السلام در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید و مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. امامت امام صادق همزمان با سال‌های پایانی حکومت بنی‌امیه و سال‌های آغازین حکومت بنی‌عباس بود. از آنجا که حکومت امویان در این سالها رو به ضعف و سقوط می‌رفت و عباسیان نیز استقرار پیدا ننموده بودند و در ابتدای حکومت خود منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیه‌السلام فرصتی دست داد که نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه‌های علمی مکتب شیعه را محکم کند.

H111-1.jpg
مقام امام ششم
نام جعفر
القاب صادق
کنیه ابوعبدالله
پدر امام باقر علیه السلام
مادر ام فروه
زادروز ۱۷ ربیع‌الاول سال ۸۳ هجری
زادگاه مدینه
مدت امامت ۳۴ سال
مدت عمر ۶۵ سال
تاریخ شهادت سال ۱۴۸ هجری
علت شهادت مسومیت توسط زهر
قاتل منصور عباسی لعنه الله
مدفن مدینه، بقیع


ولادت

ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهم السلام)، فرزند امام باقر علیه ‌السلام، بنا به نقل برخی منابع، در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۰ هجری[۱] و به نقل منابع دیگر، در سال ۸۳ هجری[۲] و در مدینه به دنیا آمد.

نام مادر ارجمند آن حضرت، فاطمه معروف به «ام‌فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مى‌ باشد.

در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: «امام صادق قدى متوسط داشت، چهره‌اى درخشان و موهاى سیاه و بینى بلند و زیبا، جلو سرشان مو نداشت و موهاى سینه کم بود، روى صورتش خالى سیاه داشت و روى بدنش خالهاى قرمز داشت‌.»[۳]

کنیه و القاب

معروف ترین کنیه آن حضرت، «ابا عبدالله» است که در احادیث منقول از ایشان، بسیار به چشم می خورد. ابا اسماعیل و ابا موسی دو کنیه دیگر ایشان هستند که اباموسی را فقط شیعه به کار می برد، و این کنیه‌ها به اعتبار فرزندان امام بوده که این اسامی را دارا بودند.[۴]

برای آن حضرت القاب متعدد و متنوعی است که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را در ایشان نشان می‌دهد. معروف ترین لقب ایشان «صادق» است، به معنی راستین و راستگو. و از دیگر القاب ایشان می توان به این موارد اشاره کرد: فاضل، قائم، طاهر، کامل، منجی، صابر، لسان الصدق، کلمة الحق.

در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آمده است: به هنگامی که پسرم جعفر بن محمد بدنیا آمد، او را صادق بخوانید، بدان خاطر که در تداوم امامت، فرزندی به دنیا می آید که به همین نام (جعفر) موسوم می شود، بدون حقی دعوی امامت می کند و او را جعفر کذاب می نامند.[۵]

شخصیت علمی

حسن بن على الوشاء مى‌گفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده که «حدّثنى جعفر بن محمد»[۶] مى ‌گفتند. برخى منابع، شمار کسانى را که از آن حضرت تلمذ کرده و حدیث شنیده‌اند، حدود چهار هزار نفر یاد کرده‌‌اند.[۷]

امام صادق علیه السّلام در میان اهل سنت، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخى برخوردار بوده، به طورى که او را از شیوخ مسلّم ابو حنیفه و مالک بن انس و شمار فراوانى از محدثان بزرگ زمان خود به شمار آورده‌اند. مالک بن انس، رئیس مکتب فقهی مالکی از جمله کسانى است که مدتى در محضر امام صادق علیه السّلام تلمذ کرده است. ابن حجر هیثمى نیز در مقام تمجید از شخصیت علمى امام صادق اشاره به این نکته دارد که افرادى چون یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثورى، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه، از آن حضرت نقل روایت نموده‌‌اند.[۸]

رسیدن به امامت

در سال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق علیه السلام منتقل شد. مطابق با نقل ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل کرده است که چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش می کنم که نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آنها می کوشم که هر کدام از برجسته‌ترین افراد جامعه شوند و احتیاجى به دانش دیگران نداشته باشند.[۹]

دوران امامت امام صادق علیه السلام ۳۴ سال به طول انجامید[۱۰] که ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده است.[۱۱]

خلفای معاصر با امام صادق

در دوران امامت امام صادق علیه السلام، حوادث سیاسی مهمی رخ داد که از جمله آنها جنبش علویان (قیام زید بن علی در سال ۱۲۲ و قیام محمد بن عبدالله بن حسن و برادرش ابراهیم در سالهای ۱۴۵ و ۱۴۶ هجری) و جنبش عباسیان بود که به دنبال آن حکومت اموی سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. جدایی عباسیان و علویان نیز که زمینه‌های آن قبل از به حکومت رسیدن آل عباس آماده شده بود، از جمله حوادثی است که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست.

بخش امامت زندگانى امام جعفر صادق علیه‌السلام را مى‌ توان به دو بخش تقسیم نمود:

  • قسمت اول زندگى امام جعفرصادق علیه‌السلام از سال ۱۱۴ هجرى تا ۱۴۰ هجرى مى‌باشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى که به وجود آمد، استفاده نمود و مکتب جعفرى را به تکامل رساند. در این مدت، ۴۰۰۰ دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
  • قسمت دوم زندگی امام که شامل هشت سال آخر عمر ایشان می باشد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسى قرار داشت و دائماً تحت نظر بود و مکتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.[۱۲]

خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیه‌السلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از:

همچنین خلفاى عباسى معاصر امام علیه‌السلام عبارتند از:

امام صادق در دوران امویان

هشام بن عبدالملک پس از سرکوبی قیام زید بن علی بن حسین، دشمنى با آل على علیه‌السلام را آشکارتر کرد و به کارگزارانش دستور داد تا بر علویان سخت بگیرند، و نام آنان را از دیوان حذف کنند و زندانها را از آنان انباشته سازند. اما همین رفتارهای خصمانه امویان با شیعیان، و پایداری شیعیان بر اعتقاداتشان از سوی دیگر، تودۀ مردم را نسبت به بنی امیّه بدبین می کرد و بر احساس و آگاهى مردم نسبت به آل محمد صلی الله علیه وآله می افزود. در پرتو آن جلسات و اجتماعات مخفى، به قصد قیام عمومى و بر انداختن امویان و انتقال خلافت به آل على، تشکیل گردید. پراکنده شدن مبلغان اندیشه انقلاب و پیدایى اختلافات درونى، دولت اموى را آشفته کرد و ناتوانى به پیکر آن دولت راه یافت و عوامل ویرانى و نابودى بر آن چیره شد.

اما با این وجود، امام صادق به علت کمبود یاران واقعی و مخلص[۱۳]، صلاح را در این می دید که به صورت مستقیم در قیامهای بر ضد حکومت شرکت نکند و در عوض در فرصت به دست آمده پایه های علمی مکتب شیعه را تقویت نماید و هویت فقهی و اعتقادی مذهب امامیه را روشن سازد.

در جلسات درس امام صادق (علیه السلام) گاه تا چهار هزار نفر شرکت مى ‌کردند. کسانى که در جلسات درس امام حضور مى‌یافتند دانش طلبان و راویان حدیث بودند که معمولا از جاهاى دور به درس او حاضر می شدند.

امام صادق در دوره عباسیان

قیام عباسیان

در دوران ضعف بنی امیه، بنی عباس توانستند با وعده انتقام خون زید بن علی و فرزندش یحیی و شعار الرضا من آل محمد، بر ضد امویان دست به قیام زدند. کار اصلى دعوت بنى عباس به دست دو نفر یعنی ابو سلمه خلال که به عنوان وزیر آل محمد شهرت داشت[۱۴] و ابو مسلم خراسانى انجام شد. آنچه که مردم از این شعار در مى‌یافتند این بود که قرار است شخصى از خاندان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله - که طبعا جز علویان کسى نمى‌توانست باشد - باید به خلافت برسد. ولى ضعف سیاسى علویان و تلاش بى‌وقفه بنى عباس، مسائل پشت پرده را به نفع دسته دوم تغییر داد. در عین حال تا آخرین روزها، در عراق کلید کار در دست ابو سلمه خلال بود که در کوفه، سفاح و منصور را تحت نظر داشت تا آن که به محض سقوط امویان، از مردم براى سفاح بیعت گرفت. اما چندى بعد به اتهام دعوت براى علویان و این که تلاش مى‌کرده علویان را جایگزین عباسیان نماید، کشته شد.

ماجرا از این قرار بود که ابو سلمه نامه‌اى به امام صادق علیه السّلام و دو نفر دیگر از علویان نوشت و ابراز تمایل کرد تا در صورت قبول آنها، براى ایشان بیعت بگیرد. امام صادق علیه السّلام آگاه بود که چنین دعوتى پایه‌اى ندارد. حتى اگر پایه ‌اى هم مى‌ داشت، امام وضعیت را براى رهبرى یک امام شیعه مناسب نمى‌ دید. از نظر امام صادق علیه السّلام، دعوت ابو سلمه نمى ‌توانست جدى تلقى شود. از این رو در پاسخ نامه ابو سلمه، حضرت به فرستاده او فرمود: «ابو سلمه، شیعۀ شخص دیگرى است.»[۱۵]

به هر حال، اولین خلیفه عباسی ابوالعباس سفاح شد. روزگار او روزگار انقلاب و شورش بود و مردم به سرکوب و تعقیب بازمانده‌هاى اموى سرگرم بودند. همچنین سیاست دولت جوان و جدید چنین اقتضا داشت که سفاح با پسر عموهایش نرم و مهربان باشد، و به خونخواهى از قاتلان امام حسین (علیه السلام) تظاهر کند. در این دوران امام صادق علیه السلام آزادی عمل خوبی برای تعلیم و تربیت شاگردان داشت.

برخورد امام صادق با منصور دوانیقی

در سال ۱۳۶ هجرى، منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى از پر اختناق ‌ترین دوران‌ هاى تاریخ اسلام است. به طورى که حکومت ارعاب و ترور، نفس‌ هاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه‌ هاى حکومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند که ابومسلم خراسانى را مى‌ توان یکى از این افراد دانست.[۱۶]

مهمترین مسئله ‌اى که منصور را به رنج و زحمت مى‌ انداخت، وجود علویان که در رأس آنان شخص امام جعفرصادق علیه‌السلام قرار داشت، بود. وى براى این که شخصیت و عظمت امام را بکاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى‌ داد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند[۱۷] و امام را مغلوب کنند، ولى موفق نگردید.

از روزى که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام صادق علیه‌السلام که ۱۲ سال به طول کشید، با وجودى که بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند و منصور در عراق مى‌ زیست، ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مى‌ داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد.[۱۸]

منصور درباره امام صادق علیه‌السلام تعبیر عجیبى دارد. مى‌ گوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوى من است؛ نه مى‌ توانم بیرونش بیاورم و نه مى‌ توانم آن را فرو برم. نه مى‌ توانم مدرکى از او بدست آورم و کلکش را بکنم و نه مى‌ توانم تحملش کنم.[۱۹]

امام صادق علیه السّلام در میان بنى هاشم به عنوان یک شخصیت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۰] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعى بود که منصور با توجه به کینه شدیدى که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى‌ داد. فعالیتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مى‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى‌ داد.[۲۱]

امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور -جز در مواردی- سرباز مى‌ زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى‌ گرفت.[۲۲] چنانکه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمى‌ رود؟ امام در جواب فرمود: کارى نکرده‌ایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتى براى خود نمى‌دانى که تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چه‌کار داریم؟[۲۳]

آن حضرت عالمانى را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از این کار بیم داده و مى ‌فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد، او را متهم کنید.[۲۴]

امام صادق و قیام‌های علویان

قیام زید بن علی

زید بن على بن الحسین، برادر امام باقر علیه السّلام بود. اواخر دهه دوم قرن دوم هجری، زید پس از پشت سر گذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با هشام بن عبدالملک، تصمیم به اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت و در صفر (سال ۱۲۲ ق) در کوفه دست به یک حرکت انقلابى زده و پس از دو روز درگیرى نظامى به شهادت رسید.

در برخى از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به امامت امامان شیعه از جمله امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوده است، چنانکه از او نقل شده که مى‌ گفت: جعفر، امام ما در حلال و حرام است.[۲۵]

از روایات بر می آید که امام صادق علیه السلام با قیام زید موافق بوده است؛ از جمله این روایات، روایتی از امام رضا علیه السلام است که در پاسخ به مأمون فرمود: «پدرم موسی بن جعفر، نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت:... زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داری همان شخص به دار آویخته در کناسه (کوفه) باشی، راه تو همین است. موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت، امام فرمود: «وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.»[۲۶]

قیام نفس زکیه

ابوعبدالله محمد معروف به «نفس زکیه» در سال ۱۰۰ هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. او نامزد جمعی از بنی‌هاشم برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشی‌گرفتن بنی‌عباس به چنین مقامی نرسید. محمد در سال ۱۴۵ هـ.ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد مدینه شد و مردم به فتوای مالک بن انس با وی بیعت کردند. منصور او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عده‌ای کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد و در بقیع مدفون گردید.

اختلاف میان فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام از آنجا پدید آمد که عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد[۲۷] معرفى کرد.

جریان بیعت علویان و عباسیان با نفس زکیه را، ابو الفرج اصفهانى به تفصیل نقل کرده است. بنا به نقل او، از عباسیان داود بن على، ابراهیم امام، صالح بن على، منصور و سفاح در این بیعت حاضر بودند. زمانى که در آن محفل از امام صادق علیه السّلام سخن به میان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر در اینجا لزومى ندارد؛ زیرا او کار شما را خراب مى‌ کند.

زمانى هم که امام مخالفت خود را با قیام آنها اعلام کرد، عبدالله بن حسن این عمل امام را حمل بر حسادت کرد.[۲۸] در جریان شورش نفس زکیه در مدینه، امام صادق علیه السّلام از مدینه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدینه به مکه رفتند و پس از پایان ماجرا به مدینه بازگشتند.[۲۹] پیش از آن هم منصور از امام صادق به خاطر فتنه‌انگیزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله کرد. حضرت اختلاف میان خود و آنها را به وى یادآور شد.

پس از نفس زکیه برخی از برادرانش راه او را ادامه دادند و اینها به تدریج گروهى از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان اطلاق گردید. زیدیها، امام صادق علیه السّلام را آماج ایراد اتهاماتى قرار دادند. در حدیثى آمده است: زیدیان امام صادق را متهم مى‌کردند که ایشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: ولى من نمى‌خواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم.[۳۰]

نهضت علمی امام صادق

از سال ۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى که عباسیان روى کار آمدند، چون بنى‌ امیه رو به ضعف و سقوط مى‌ رفتند، فرصت اینکه امام صادق علیه‌السلام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز که شعار طرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى‌ دادند، به امام فشارى وارد نمى‌ آوردند.

از این رو، این دوران، براى امام صادق دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت‌ هاى علمى و فرهنگى به شمار مى‌ رفت؛ فرصتى که براى هیچ یک از امامان دیگر به غیر از امام باقر علیه‌السلام که اندکى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع کرده بود، و همچنین براى امام رضا علیه‌السلام، فراهم نگشت. ولى امام صادق علیه السلام هم عمر نسبتا طولانى (حدود ۶۵ سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.[۳۱]

امام با استفاده از این فرصت، نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کردند. آن حضرت در طول عمر خود در مدینه زیست و تنها به قصد حج یا بنا به الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه به مکه و عراق داشت. وی در مدینه که اصلی‌ترین مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس درس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا ساختن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکان‌پذیر بود. گسترۀ دانش حضرت از یک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآیند. شاگردانی از خواص امامیه گرفته تا طیفهای متنوع عامه، از متکلم و فقیه گرفته تا مُقری و محدث بر گرد حضرت دیده می‌شدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. شیخ مفید اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب حدیث احصا کرده‌اند، شمار شاگردان حضرت صادق بالغ بر ۴ هزار نفر بوده است.[۳۲]

شاگردان امام جعفرصادق

در شمار راویان و شاگردان ذکر شده برای امام صادق در منابع اهل سنت می‌ توان اینان را برشمرد:

  • از مدینه: مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛
  • از مکه: ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛
  • از کوفه: ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛
  • از بصره: عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛
  • و از خراسان: ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی.

در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال به عنوان اصحاب آن حضرت معرفی شده‌اند. امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حکم کندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلّى بن خُنیس»، «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى کوفى»، «صفوان بن مهران جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «بُرید بن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۳]

در میان اصحاب حضرت صادق، ۱۲ تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجالیان شیعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شده‌اند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و آنان معتبرترین مروجان تعالیم آن حضرت محسوب شده‌اند.

برخورد امام صادق با فرق دیگر

امام صادق علیه‌السلام در عصرى می‌زیست که علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى‌ ها و ابهام‌ هاى فکرى و روحى پیدا شده بود که اسلام را تهدید مى‌ کرد.

متکلمان

از بحث هاى داغ آن روز، بحث‌ هاى کلامى بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و... بحث مى‌ کردند. جبریه، مشبّهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند.

زنادقه

از خطرناک‎ترین طبقه‌ هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده بودند که با زبان‌ هاى زنده آن روز یعنی سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در رأس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند.

غالیان

امام صادق علیه السّلام همانند پدرشان، بشدّت در برابر انحراف غلوّ ایستادگى کردند. باید گفت در طى سالها تلاش، از زمان امام على علیه السّلام تا امام باقر علیه السّلام، محبوبیتى براى اهل بیت علیهم السّلام پدید آمد و نفوذ تشیع در عراق و برخى از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. اینک غالیان مى‌ کوشیدند تا با رخنه در درون شیعه، آن را از داخل متلاشى کرده و چهره خارجى آن را خراب کنند.[۳۴]

جریان غالى از جهاتى براى تشیع خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگى در عقاید شیعه شده و آن را منزوى مى ‌کرد، بلکه شیعه را در نظر دیگران، انسانهاى بى ‌قید و بند نسبت به فروعات دینى نشان داده و بدبینى همگانى را نسبت به شیعیان به وجود مى‌ آورد.

از جمله اقدامات امام صادق، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهى است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبه‌هاى احتمالى موجود در غلات، مى‌توانست کسانى از شیعیان را به سوى غلو بکشاند، به ویژه که غالیان به دروغ خود را مرتبط با امامان علیهم السّلام معرفى کرده و در برابر تکذیب امامان، اظهار مى‌کردند که این تکذیب صرفا از روى تقیه است. این امر در فریب شیعیان ساده‌دل مؤثر بود.

در روایتى مسند از قول امام صادق علیه السّلام آمده که حضرت با اشاره به اصحاب ابو الخطاب و دیگر غالیان، به «مفضّل» فرمودند: «یا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم»[۳۵]، اى مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزى ننوشید و با آنان مصافحه نکنید.

در روایتى دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأکید کرده فرمود: «و أما أبو الخطاب محمد أبى زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برئ و آبائى علیهم السّلام منهم براء»[۳۶]، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم.

امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادترى داشته و مى‌فرمودند: «احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، یصغّرون عظمة الله و یدعون الربوبیة لعباد الله»؛[۳۷] درباره جوانان خویش از این که غلاة آنان را فاسد کنند بترسید. غلاة بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبیت مى ‌کنند.

مکتب‌هاى مختلف فقهى

مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى‌ رفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.[۳۸]

امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضّل» در اثر مباحثه ای با یک نفر دهرى ‎مسلک و رجوع مفضّل به امام صادق علیه‌السلام پدید آمده است.

امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند.

در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی که امام صادق علیه‌السلام بنیانگذاری نمود، قوى‌ ترین و نیرومندترین مکتب‌ هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى که اهل تسنن هم به آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۳۹] و مالک بن انس[۴۰] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام مى‌ رسید و از وجود ایشان استفاده مى‌ برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.[۴۱]

فرزندان امام صادق علیه‌السلام

از امام جعفر صادق علیه‌السلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از:

  • امام موسی کاظم علیه السلام، امام هفتم شیعیان.
  • اسماعیل بن جعفر معروف به اعرج، که بزرگترین فرزند امام است. اسماعیل در زمان حیات آن حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه‌ السلام، عده‌ ای از کج‌اندیشان به امامت اسماعیل و عده ا ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می‌ گویند.
  • عبدالله افطح، وی همیشه با خواسته‌ های پدر مخالفت می‌کرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه می‌نامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند.
  • اسحاق بن جعفر، شخص جلیل‌القدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش امام موسی علیه ‌السلام قائل بود.
  • محمد دیباج بن جعفر، این شخص والا از سخی‌ترین و شجاع‌ترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزه‌دار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلم‌ها و حق‌کشی‌های وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام «فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف‌ آباد است دار فانی را وداع گفت.
  • عباس بن جعفر، که سید جلیل‌ القدر و دانشمند و فاضلی بوده است.
  • علی بن جعفر، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.

دختران امام صادق علیه ‌السلام:

شهادت امام صادق علیه‌السلام

امام جعفر صادق علیه السلام در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود، مسموم و به شهادت رسید. برخی روز شهادت آن حضرت را در ۲۵ ماه شوال دانسته[۴۲] و برخی دیگر آن را در نیمه ماه رجب ذکر کرده اند.[۴۳] اما نظر مشهور علمای شیعه، قول نخست است.

مدفن مطهر امام صادق علیه‌السلام در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۴] قرار دارد.[۴۵]

پانویس

  1. کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۱؛ اثبات الوصیه، ص ۱۷۸
  2. الکافی، ج ۱، ص ۴۷۲؛ الارشاد، ص ۳۰۴؛ فرق الشیعه، ص ۷۸
  3. ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۸۱
  4. ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۸۱
  5. زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، ص۷
  6. الامام الصادق، ص ۱۲۹؛ و نک: الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۷
  7. کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۶
  8. الصواعق المحرقه، ص ۱۲۰
  9. زندگانى امام جعفر صادق(ع) (ترجمه بحار الأنوار)، ص۹
  10. سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، استاد مطهرى، ص ۱۳۷، الارشاد، ص ۲۴۹.
  11. تاریخ الامم والملوک، ج ۴، ص ۳۷۵/ الشیعه والحاکمون، ص ۱۳۷/ مروج الذهب مسعودى، ج ۳، ص ۲۳۳ به بعد/ الکامل، ابن اثیر، ج ۴، ص ۴۶۵ به بعد.
  12. سید سعید روحانى، نگاهی به رخدادهاى عصر امام صادق علیه السلام، ماهنامه کوثر، ش۴۰
  13. سدیر صیرفی می‌گوید: نزد امام صادق(ع) رفتم و به عرض رساندم که: به خدا سوگند خانه نشینی برای شما روا نیست! فرمود: چرا ای سدیر؟ گفتم: چون دوستان، شیعیان و یاران شما فراوانند. به خدا اگر امیرمؤمنان به اندازه شما شیعه و یاور داشت ابوبکر و عمر در بردن حق او طمع نمی‌کردند. فرمود: ای سدیر، به نظر می‌رسد که چه مقدار باشند؟ گفتم: صد هزار. فرمود: صد هزار؟ گفتم: دویست هزار. فرمود:دویست هزار؟ گفتم: آری و نیمی از دنیا. امام در پاسخ سکوت اختیار کرد و پس از چند لحظه فرمود: ممکن است که با هم به ینبع برویم؟ گفتم: آری. در بین راه به جوانی رسیدیم که چند بزغاله را شبانی می‌کرد، حضرت نگاه کرد و فرمود: به خدا سوگند، اگر من به اندازه شماره این بزغاله‌ها یاور داشتم، سکوت برایم روا نبود! او می‌گوید: پیاده شدیم و نماز خواندیم. آنگاه که از نماز فراغت پیدا کردیم، متوجه بزغاله‌ها شدم، آنها را شمارش کردم؛ ۱۷ تا بیشتر نبودند. (اصول کافی، ج ۲، باب قلت عدد مؤمنین، ص ۱۹۰.)
  14. الوزراء و الکتاب، ص ۸۴؛ او و ابو مسلم هر دو از موالى به حساب مى‌آمدند.
  15. مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۶۹؛ الوزراء و الکتاب، ص ۸۶
  16. تذکرة الخواص، ابن جوزى، ص ۲۰۳-۱۹۹.
  17. سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص ۱۹۷/ تاریخ الخلفا، سیوطى، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.
  18. الامام الصادق علیه‌السلام، محمد ابوزهره، ص ۲۸/ الامام جعفرالصادق رائد السنه والشیعه، ص ۱۹.
  19. مناقب آل ابى طالب علیه‌السلام، ج ۴، ص ۲۳۸؛ الامام الصادق علیه‌السلام، مظفر، ج ۱، ص ۱۱۱؛ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص ۱۵۹-۱۵۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۲۹؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۰۹-۲۰۸.
  20. شذرات الذهب، ج ۱، ص ۲۲۰؛ جهاد الشیعة، ص ۱۰۴
  21. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، صص ۲۰۳- ۲۹۱
  22. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۷
  23. کشف الغمه، ج ۲، صص ۲۰۹- ۲۰۸؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۱۴۱
  24. کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۸۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۶۲
  25. رجال النجاشى، ص ۱۳۰؛ کفایة الاثر، ص ۳۲۷، و نک‍: سیره و قیام زید بن على، حسین کریمان، ص ۴۹ به بعد
  26. شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ هـ ق، ج ۱، چاپ اول، ص ۲۲۵، باب ۲۵
  27. مقاتل الطالبیین، ص ۱۴۱
  28. مقاتل الطالبیین، صص ۴۱-۴۰؛ سیره و قیام زید بن على، ص ۷۵ به نقل از الارشاد، صص ۲۷۷-۲۷۶؛ اعلام الورى (ترجمه) ، صص ۳۸۴-۳۸۳؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۵۶ به نقل از الاحتجاج؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۷۳-۱۷۲؛ و نک‍: تاریخ طبرى، ج ۷، ص ۳۰۲، ط عز الدین
  29. کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۲
  30. تهذیب، ج ۲، ص ۴۳؛ وسائل الشیعة، ج ۲، ص ۳۲
  31. سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص ۱۵۷-۱۵۸.
  32. الارشاد، ۲/۱۷۹.
  33. رجال کشى، محمد بن حسن طوسى، ص ۲۷۵؛ قاموس الرجال، محمدتقى تسترى، ج ۳، ص ۴۱۶/ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۴۵.
  34. به طورى که از یکى از خوارج، شیعه را متهم کرده بود که آنها گمان کرده‌اند به جهت دوستى اهل بیت مستغنى از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب، به خاطر اعمال بدشان، نجات مى‌یابند نک: الاغانى، ج ۲۰، ص ۱۰۷. به نقل از العقیدة و الشریعة فى الاسلام، ص ۲۰۳
  35. رجال کشى، حدیث ۵۲۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۱۵
  36. الغیبه ص ۱۷۷؛ مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۳۱۵
  37. الامالى، شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۶۴
  38. بیست گفتار، ص ۱۸۰-۱۸۴.
  39. نعمان بن ثابت بن زوطى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بود. (امام الصادق والمذاهب الاربعه، حیدر اسد، ج ۱، ص ۷۰).
  40. مالک بن انس نیز نزد امام مى‌ آمد و به شاگردى آن حضرت افتخار مى‌ کرد. (همان، ج ۱، ص ۵۳).
  41. سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام، ص ۱۵۱-۱۴۷.
  42. تاج الموالید، طبرسی، ص ۴۴؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص ۳۱۰.
  43. الارشاد، شیخ مفید، ص ۵۲۵؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۱۵۵.
  44. ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام.
  45. الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۷۱؛ اعلام الورى طبرسى، ص ۲۷۱، اصول کافى، ج ۱، ص ۴۷۲، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱.

منابع

  • "پرتوى از رخدادهاى عصر امام صادق علیه‌السلام"، سید سعید روحانى، ماهنامه کوثر، ش ۴۰، مرکز اطلاع‌رسانی آل‌البیت علیهم‌السلام.
  • حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان‌، انتشارات انصاریان، سال چاپ ۱۳۸۱ ش.
  • امام صادق و مذاهب چهارگانه، اسد حیدر / مترجم حسن یوسفى اشکورى، انتشارات شرکت سهامى انتشار، ۱۳۶۹ شریا.
  • زندگانى حضرت امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی، ترجمه موسی خسروی، انتشارات اسلامیة.
  • الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى‌، انتشارات اسلامیة.
چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی