ساده زیستی پیامبر اکرم (ص)
ساده زیستی مورد نظر اسلام عبارت از عدم دلبستگی به مظاهر دنیا و رهایی از تجملات و تشریفات زاید زندگی و بی پیرایه بودن است، و مقابل آن تجملگرایی و رفاه زدگی است. ساده زیستی از ویژگی های بارز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان الگوی نیکوی مسلمانان می باشد.
محتویات
مفهوم سادهزیستی
سادهزیستی خود یکی از مراتب زهد است و برای رسیدن به زهد باید این مرحله را طی کرد. سادهزیستی هر چند به معنای زهد و بیرغبتی به دنیا نیست؛ ولی یکی از راههای کسب آن است و ترویج فرهنگ سادهزیستی در جامعه به تقویت فرهنگ زهدگرایی میانجامد.[۱]
سادهزیستی دارای مراتبی است که با توجه به شخصیت و شأنیت افراد متفاوت است. به طوری که لزوم سادهزیستی در رهبران و کارگزاران از شدت بیشتری برخوردار است و هر چه مسوولیتها سنگینتر شود، سادهزیستی یک امر واجب میشود.[۲] امام علی علیه السلام میفرماید: بر پیشوایان حق است تا میتوانند خود را به حال فقیرترین مردم درآورند، تا فقیر به فقرش راضی باشد.[۳]
در مورد سادهزیستی باید گفت که فرد در عین توانایی داشتن زندگی بهتر، با توجه به درجه معنویت خود و تأسی از ائمه معصومین، خود به دنبال زندگی ساده و بیپیرایه است. «از طرفی برای سادهزیستی حدود و مرزهایی وجود دارد که این حدود لایتغیر است، از جمله نفی اسراف، تبذیر، اتراف و تجمل است و همچنین رعایت کفاف، عفاف، قناعت و... است. با توجه به این نکات، سادهزیستی علیرغم تغییر صورت آن در زمانهای مختلف، دارای حدود و مرزهای ثابت است».[۴] در مقایسهای دیگر باید گفت: سادهزیستی امری پسندیده و مورد توجه معصومین علیهم السلام است.
شهید مطهری در باب سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مینویسد: زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود. در عین سادگی، طرفدار فلسفه فقر نبود. بکارگیری مال و ثروت را به سود جامعه و در راههای مشروع لازم میشمرد و میفرمود: «نعم المال الصالح للرجل الصالح».[۵]
مسلما ادامه حیات در گرو بهره برداری و استفاده از امکانات موجود و سرمایه های دنیوی است. پروردگار متعال به پیامبر مکرم اسلام میگوید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالْطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هی لِلَّذینَ آمَنُواْ فی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ کَذالِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ»؛[۶] بگو ای پیامبر چه کسی زینتهای خدا را که برای بندگان خود آفریده است، حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع نموده؟ بگو: این نعمتها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص اینها در آخرت برایشان خواهد بود.
سادهزیستی پیامبر اسلام
امام علی علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله و زندگی او را این گونه توصیف میکند: «پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرورفتهتر و شکمش از همه خالیتر بود، دنیا را به او نشان دادند؛ اما نپذیرفت... روی زمین مینشست و غذا میخورد و چون برده ساده مینشست، با دست خود کفش خود را وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت... پردهای بر در خانه آویخته بود که نقش و نگار داشت، به یکی از همسران فرمود: این پرده را از چشمان من دور کن که هرگاه نگاهم به آن میافتد، به یاد دنیا و زینت های آن میافتم، پیامبر صلی الله علیه و آله با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از جان خود ریشه کن کرد...».[۷]
خوراک پیامبر اکرم
عمر میگفت: روزی به اتاق پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم، دیدم او بر بوریا خفته بود و بوریا بر پهلوی او رد انداخته بود و اندوخته خوراک پیامبر صلی الله علیه و آله هم چیزی جز دو مشت جو و یک مشت تره نبود؛ گریهام گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای پسر خطاب چرا گریه میکنی؟ گفتم: چرا گریه نکنم؟ تو برگزیده خدایی و این اندوخته غذایی توست، در حالی که خسرو و قیصر غرق در میوه و نعمتهای فراوانند، فرمود: ای عمر خشنود نیستی که دنیا از آن ایشان و آخرت از آن ما باشد؟ من هم پذیرفتم.[۸]
روایتهای مختلفی در مورد خوراک ایشان نقل شده است؛ از جمله این که ایشان هیچگاه سه شب متوالی سیر غذا نخورد، تا رحلت فرمود.[۹] گاهی سه ماه متوالی بر خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله میگذشت که آتشی برای پختن غذا روشن نمیکردند؛ زیرا بیشتر خوراک ایشان آب و خرما بود، گاه همسایهها زیادی شیر گوسفندان خود را برای پیامبر صلی الله علیه و آله میفرستادند.[۱۰] پیامبر صلی الله علیه و آله حتی دو روز پیاپی از نان جو هم سیر نشد.[۱۱]
از انس بن مالک نقل است، فاطمه سلام الله علیها قطعه نانی برای رسولخدا آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه این چیست؟ گفت: قرص نانی پختهام، دلم آرام نگرفت تا این قطعه را برای شما آوردم. فرمود: دخترم این اولین غذایی است که از سه روز پیش تاکنون به دهان پدرت رسیده است.[۱۲] باز از انس بن مالک است، هرگز در غذای روز یا شب پیامبر صلی الله علیه و آله نان و گوشت با هم در سفره نبود؛ مگر در مهمانیها.[۱۳]
از ابو امامه نقل شده که گفته است: هیچگاه از سفره خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله حتی قطعه نان جوینی هم باقی نمیماند.[۱۴]
پوشاک پیامبر اکرم
پیامبر سادگی را در پوشاک هم رعایت میکرد. ایشان بعضی اوقات جامه خود را وصله میکرد.[۱۵] گاهی لباس پشمینه میپوشید.[۱۶]
از انس بن مالک روایت شده، پادشاه روم ردایی از سندس به پیامبر صلی الله علیه و آله هدیه کرد، رسولخدا آن را پوشید، مردم گفتند: ای رسولخدا آیا این جامه از آسمان بر شما نازل شده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از این تعجب میکنید و حال آنکه سوگند به کسی که جانم در دست اوست، دستمالی از دستمالهای سعد بن معاذ در بهشت، بهتر از این است. آنگاه آن را نزد جعفر بن ابیطالب فرستاد که به نجاشی برگرداند[۱۷] و در نقل دیگر قبای حریری به رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه شد که نخست آن را پوشید و در آن نماز گزارد؛ سپس از پوشیدن آن منصرف شد و آن را بیرون آورد و فرمود: برای پرهیزکاران شایسته نیست.[۱۸]
محل خواب حضرت نیز بسیار ساده بود. تشک پیامبر صلی الله علیه و آله چرمی از لیف خرما بود.[۱۹] از عایشه نقل است که روزی بانویی از انصار به خانه ما آمد و رختخواب پیامبر که یک عبای تا شده بود، دید و تشکی انباشته از پشم فرستاد، چون رسول خدا پیش من آمد، فرمود: این چیست؟ گفتم: بانوی انصاری چون رختخواب شما را دید این را فرستاد. پیامبر فرمود: این را برگردان، ای عایشه اگر میخواستم خداوند کوههایی از طلا و نقره در اختیارم قرار میداد.[۲۰]
در روایت دیگری از عبدالله بن مسعود است که میگفت، پیامبر صلی الله علیه و آله بر روی حصیری خوابید که روی پوست ایشان اثر و نشانه انداخته بود؛ چون بیدار شد، من شروع به دست کشیدن به محل نشان حصیر کردم و گفتم چه میشود اگر به ما اجازه فرمایی که روی این حصیر چیزی بگسترانیم تا از تاثیر آن محفوظ بمانی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مرا با دنیا چه کار است، مثل من و دنیا چون سواری است که زیر درختی سایه میگیرد و سپس به سرعت حرکت میکند و درخت را رها میکند.[۲۱]
مرکب پیامبر اکرم
تواضع و فروتنی پیامبر صلی الله علیه و آله به حدی بود که در وسایل و زندگی شخصی ایشان نمود داشت، از جمله مرکب ایشان بود، ایشان علاوه بر اسب بر شتر و قاطر نیز سوار میشدند.[۲۲] و گاهی نیز کسی را هم ترک خود سوار میکرد.[۲۳] در مواردی هم بر خر بیپالان سوار میشد.[۲۴] در بعضی مواقع نیز با پای پیاده بدون دستار و کلاه راه میرفتند.[۲۵]
خانه پیامبر اکرم
واقدی از عبدالله بن زید هذلی نقل کرده که میگفته است: من خانههای همسران رسول خدا را در آن موقع که به فرمان عمر بن عبدالعزیز ویران کردند دیدم، دیوار حیاطها از خشت خام بود و هر حیاط دارای حجرههایی از چوب و شاخ خرما بود که میان آنها را گل اندود کرده بودند، حتی در یک مورد که امسلمه در نبود پیامبر صلی الله علیه و آله حجره خود را با خشت خام بنا کرد؛ چون رسول خدا برگشتند و متوجه شدند، فرمودند: این چیست؟ امسلمه گفت: ای رسول خدا خواستم از دید مردم محفوظ باشم، فرمودند: ای امسلمه بدترین چیزی که اموال مسلمانان در آن راه خرج شود، ساختمان است.[۲۶]
در زمان ولید بن عبدالملک و به دستور وی حجرههای همسران رسولخدا ضمیمه مسجد شد، سعید بن مسیب گفت: به خدا سوگند دوست میداشتم که آن حجرهها را به همان حال نگه میداشتند، تا آنکه مردم مدینه و هر کس به آنجا میآید، ببیند رسولخدا در زندگی خود به چه مقدار کفایت میکرد و موجب شود که مردم از مال اندوزی و فخرفروشی دست بردارند و به زهد رو آورند.[۲۷]
پرهیز از خوی استکبار
یکی از نمودهای سادهزیستی، پرهیز از تکبر و خوی استکباری است. رسول خدا فرمود: پنج کار را ترک نمیکنم، تا پس از آن برای امتم سنت گردد؛ روی زمین با غلامان غذاخوردن، سوار الاغ بیپالان شدن، بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن.[۲۸] ایشان هنگامی که سواره بود، اجازه نمیداد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند، یا او را با خود سوار میکرد و یا اگر فرد نمیپذیرفت، میفرمود: جلوتر برود و در فلان مکان منتظر باشد.[۲۹] با توانگر و تنگدست یکسان مصافحه میکرد؛[۳۰] اگر به خوردن چیزی دعوت میشد، آن را کوچک نمیشمرد، هر چند خرمایی پوسیده باشد.[۳۱]
در خوراک و پوشاک بر غلامان و کنیزانش برتری نمیجست.[۳۲] دعوت هر کس را چه آزاد و چه غلام میپذیرفت. در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت میکرد.[۳۳] در خانه به اهل خانه کمک میکرد.[۳۴] هنگام نشستن تکیه نمیکرد.[۳۵]
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من همان طور غذا میخورم که برده غذا میخورد، همانطور مینشینم که برده مینشیند که من بندهای از بندگان خدایم.[۳۶] پیامبر صلی الله علیه و آله حتی در سلام کردن به کودکان نیز سبقت میگرفت. از انس بن مالک نقل است که پیامبر صلی الله علیه و آله مرا برای انجام کاری فرستاد، گروهی از کودکان را دیدم و با ایشان نشستم که پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و به کودکان سلام کرد.[۳۷]
از ابوذر نقل است که رسول خدا بدون امتیاز در میان اصحاب خود مینشست، هرگاه بیگانهای وارد مجلس میشد، ایشان را نمیشناخت تا این که بپرسد.[۳۸]
علاوه بر این که خود پیامبر صلی الله علیه و آله خصلت سادهزیستی داشت، حتی از جانب خدا مامور بود به همسران خود که درخواست زندگی بهتری داشتند، وحی خداوند را اعلام کند: «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا و ان کنتن تردن الله و رسوله والدار الآخرة اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما».[۳۹] ای پیامبر صلی الله علیه و آله به زنان خود بگو؛ اگر شما زندگانی و زینت دنیا را میخواهید، بیایید تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبی طلاق دهم و اگر طالب خدا و رسول و مشتاق آخرت هستید، همانا خدا به نیکوکاران از شما اجر عظیم عطا خواهد کرد.
پانویس
- ↑ مصطفی؛ دلشاد تهرانی، سیره نبوی «منطق عملی»، تهران، دریا چاپ دوم، ۱۳۸۵، ج۱، ص۳۲۷.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۳۲.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، بیروت، الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳، ج۶۹، ص۴۷.
- ↑ سیره نبوی «منطق عملی»، ج۱، ص۳۵۹؛ برای مطالعه بیشتر در مورد ساده زیستی پیامبر به همین کتاب رجوع شود.
- ↑ وحی و نبوت، شهید مطهری، تهران، صدرا، ص۱۳۶.
- ↑ سوره اعراف، ۳۲.
- ↑ محمدی ری شهری و همکاران، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۶، ج۸، ص۲۰۰.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج۷، ص۴۶؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان، موسسه الرساله، ۱۴۱۴، ج۹، ص۴۹۷.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، نجف، دارالنعمان، ۱۳۸۶، ج۱، ص۳۳۵؛ سنن الکبری، ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی تا، ج۱، ص۳۰۷؛ سنن الکبری، ج۷، ص۴۷.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج۶، ص۹۷؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۰۸، ج۶، ص۵۸.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۴۰۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۴، ص۱۲۲.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۴۰۴؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۲۷۴.
- ↑ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، چاپ دوم، ۱۴۱۴، ج۵، ص۵۴؛ فضل الله؛راوندی، النوادر، قم، دارالحدیث، ص۱۵۲.
- ↑ شیخ صدوق، امالی، قم، موسسه بعثت، ۱۴۱۷، ص۱۳۰؛ مکارم الخلاق، ص۱۱۵.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۴۵۶؛ذهبی، میزان الاعتدال، بیروت، دارالمعرفه، ج۳، ص۱۲۸.
- ↑ بخاری، صحیح، استانبول، دارالفکر، ۱۴۰۱، ج۷، ص۲۸؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۴۵۷.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۴۶۵.
- ↑ همان؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۰۵.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۴۶۵؛ الحلبی، السیرة الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه،۱۴۰۰، ج۳، ص۴۵۴.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۳؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۹۰.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، بیروت، موسسه الرسالة، ۱۴۰۹، ج۷، ص۹۸.
- ↑ امالی، ص۱۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص۱۱۵.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب، نجف، مکتبة الحیدریة، ۱۳۷۶، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۴۹۹؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷، ج۶، ص۳۱.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۴۹۹؛ مقریزی، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰، ج۱۰، ص۹۴.
- ↑ امالی، ص۱۳۰، مکارم الاخلاق، ص۱۱۵.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۲۲.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاءالکتب العربی، ۱۹۶۱، ج۱۱، ص۱۹۶.
- ↑ همان.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۴۸.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۸۹.
- ↑ همان، ص۱۹۰.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۱؛ امتاع الاسماع، ج۷، ص۳۳۵.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ مکارم اخلاق، ص۱۶.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹.
- ↑ حضرت علی علیه السلام، نهج البلاغه، ترجمه محمددشتی، قم، مشرقین، چاپ چهارم، ۱۳۷۹، خطبه۱۶۰، ص۳۰۰.
منابع
- فاطمه عادلی، ساده زیستی پیامبر صلی الله علیه و آله، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳.
- زهرا نساجی، خانواده ها و رعایت الگوی مصرف، پیام زن، مهر ۱۳۸۸، شماره ۲۱۱،ص۲۴، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳.