اسوه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اُسوه» از واژگان قرآنی، به معنای الگو، پیروى و اقتدا، آمده است. پیامبران الهی و اهل بیت علیهم‌السلام، الگوهاى شایسته‌ای هستند که خداوند برای هدایت انسانها معرفی کرده است.

واژه‌شناسی

«اسوه»، اسم ثلاثى مجرد است که معناى مصدرى نیز از آن فهمیده مى‌شود[۱] و از ریشه «ا‌ـ‌س‌ـ‌و» به معانى مداوا، اصلاح[۲]، اندوه، مداواى جراحت و صبر[۳] آمده است.

کلمه اسوه در لغت به معناى سرمشق، پیشوا[۴]، پیشوا در مهمّات، خصلتى که شخص بدان لایق مقتدایى شود[۵]، آنچه بدان شخص اندوهگین تسلى یابد[۶]، حالت و روشى که شایسته پیروى است[۷] و حالت پیروى انسان از دیگران آمده است؛ خواه پیروى، نیک و سودمند یا بد و زیانبار باشد.[۸]

در فرهنگ اسلامى، اسوه به معناى پیروى نیک و سودمند است. کاربرد اسوه در قرآن با وصف «حسنه» و در برخى از روایات بدون وصف حسنه در پیروى از الگوهاى شایسته، مانند پیامبر صلى الله علیه وآله مى‌تواند گواه بر این معنا باشد؛ چنانچه در روایتى از امام حسین علیه السلام نقل شده: «لى و لکلّ مسلم برسول الله اُسْوه».[۹]

واژه اسوه در قرآن‌کریم سه بار آمده است: یک بار در آیه ۲۱ سوره احزاب/۳۳ در مورد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و دو بار در آیات ۴ و ۶ سوره ممتحنه/۶۰ درباره حضرت ابراهیم علیه السلام و همراهان‌ او.

برخى واژه‌هاى متقارب و مرتبط با اسوه در قرآن کریم عبارت است از: «اقتدا»، «امام»، «شهید»، «مثل». واژه «اقتدا» که از امر به آن در آیه ۹۰ سوره انعام، امر به تأسى فهمیده مى‌شود،[۱۰] به مفهوم اسوه نزدیک است. در این آیه خداوند پس از نام بردن از چند پیامبر و برشمارى صفات و ویژگی هاى آنان، به رسول گرامى خویش مى‌فرماید: به هدایت آنان اقتدا کن.

افزون بر عنوان اسوه و اقتدا، در برخى موارد از عناوین دیگرى مفهوم اسوه برداشت مى‌شود؛ مانند: «امام» (سوره بقره/۲، ۱۲۴؛ سوره انبیاء/۲۱، ۷۳) که در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام و برخی انبیا بکار رفته است و به مقتدا و پیشوا بودن آنان اشاره دارد[۱۱] و «شهید» (سوره نحل /۱۶، ۸۹؛ سوره بقره/۲، ۱۴۳) که به یک معنا بر الگو اطلاق شده است، چنان که معناى دیگر آن گواه است[۱۲] و نیز مواردى که خداوند متعالى افرادى را به عنوان مَثَل و نمونه براى مؤمنان معرفى مى‌کند.(سوره تحریم/۶۶،۱۱‌ـ‌۱۲)

راز ارائه الگو

ارائه الگو به انسان ها مى‌تواند دلایل و رازهاى گوناگونى داشته باشد:

  • با توجه به این که حیات انسان از آغاز تا انجام با رنج و مشقت آمیخته است: «لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فى کبَد»(سوره بلد/۹۰،۴)، «اِنَّک کادِحٌ اِلى رَبِّک» (سوره انشقاق/۸۴،۶) ارائه الگویى موفق که در مسیر زندگى بر مشکلات فائق آمده و راه سعادت را پیموده باشد مى‌تواند مایه تأسى و موجب آرامش خاطر انسان شده و روح تلاش و کوشش را در او تقویت کند، چنان‌که بررسى سیاق آیاتى که در آنها واژه اسوه بکار رفته و سخن از سختی ها و ناملایمات جنگ و پیامدهاى ناشى از بیزارى جستن از کافران به میان آمده، مى‌تواند مؤید این راز‌ باشد.
  • طبق آیه ۱۲ سوره لیل/۹۲: «اِنَّ عَلَینا لَلهُدى» و آیه ۹ سوره نحل/۱۶: «وعَلَى اللّهِ قَصدُ السَّبیلِ»، خداوند سبحان هدایت انسانها و ارائه راه راست به آنان را بر عهده گرفته است و معرفى الگوى هدایت شده و راهنماى راه یافته مى‌تواند از عوامل مؤثر در جهت هدایت انسانها محسوب گردد.
  • خصلت تأثیرپذیرى انسان از عوامل تأثیرگذار نیز مى‌تواند راز دیگرى جهت ارائه الگو براى او باشد، چنان‌که قرآن کریم پشیمانى حسرت بار گروهى از ستمکاران را از عدم همراهى با رسول خدا صلى الله علیه وآله: «یالَیتَنِى اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسولِ سَبیلا» (سوره فرقان/۲۵،۲۷) و از دوستى با انسانهاى ناشایست: «لَیتَنى لَم اَتَّخِذ فُلانـًا خَلیلا» (سوره فرقان/۲۵،۲۸) متذکر مى‌شود. از نظر تربیتى نیز معرفى الگو از بهترین روش هاى عملى تربیت به شمار مى‌آید که برخى اثربخشى آن را از سخنان زیبا فزون‌تر مى‌دانند.[۱۳]

الگوهاى شایسته

پیامبران الهی

خداوند هدایت انبیا را که همان هدایت خاص الهى است مقتداى رسول خویش دانسته و او را به اقتداى به این هدایت خاص مأمور کرده است:[۱۴]«اُولائِک الَّذینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقتَدِهُ...» (سوره انعام/۶،۹۰) و در جاى دیگر، انبیا را «ائمه» به معناى الگو براى امت هایشان قرار داده است:[۱۵]«وجَعَلناهُم اَئِمَّةً یهدونَ بِاَمرِنا...» (سوره انبیاء/۲۱، ۷۳) و در مورد دیگر راجع به انبیاء مى‌فرماید: «یومَ نَبعَثُ فى کلِّ اُمَّة شَهیدًا عَلَیهِم مِن اَنفُسِهِم وَجِئْنَا بِک شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ» (سوره نحل/۱۶،۸۹). یکى از معانى «شهادت» در این آیه این است که پیامبر اسوه و قدوه مردم است یعنى مردم او را مى‌بینند و به او تأسى مى‌کنند؛[۱۶] لیکن تنها درباره دو تن از انبیا به سبب ویژگی هاى خاص ایشان واژه «اسوه حسنه» به صراحت بکار رفته است:

پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله:

خداوند در آیه ۲۱ سوره احزاب/۳۳ درباره اسوه بودن پیامبر اسلام مى‌فرماید: «لَکم فى رَسولِ اللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ شما را در (خصلت و گفتار و رفتار) پیامبر خدا نمونه و سرمشق نیکو و پسندیده‌اى است.

معرفى رسول خدا صلى الله علیه وآله به عنوان الگو و اسوه نیکو، بدون هیچ قید و استثنا، دلیل اعتبار و حجیت همه افعال آن حضرت در تمام حالات است که از صدر اسلام به عنوان سنت مورد استناد بوده است، چنان‌که در روایات از اعمال عبادى و غیرعبادى پیامبر صلى الله علیه وآله با تعبیر اسوه یاد شده است.[۱۷] البته برخى احکام مانند جواز ازدواج دائم با بیش از ۴ همسر و‌... ویژه شخص رسول خداست.[۱۸]

درباره حکم اولىِ تأسّى به رسول خدا، نظرات گوناگونى است؛ برخى حکم اولى را وجوب تأسى به آن حضرت و پیروى از روش و منش ایشان دانسته‌اند. مگر آن که دلیلى برخلاف آن یا بر استحباب وارد شده باشد و برخى حکم اولى را استحباب تأسى دانسته‌اند، مگر دلیلى بر وجوب آن اقامه شود و گروهى دیگر قائل به تفصیل شده و تأسى به ایشان را در امور دینى واجب و در امور دنیایى مستحب مى‌دانند.[۱۹]

اصولیان نیز ضمن استناد به آیه مذکور براى حجیت افعال پیامبر صلى الله علیه وآله، معتقدند اصل عمل معصوم تنها بر اباحه فعل و استمرار آن بر استحباب فعل دلالت‌ مى‌کند.[۲۰]

حضرت ابراهیم علیه‌السلام و همراهان او:

آیات ۴ و ۶ سوره ممتحنه/۶۰ به اسوه نیکو بودن حضرت ابراهیم و همراهان او تصریح مى‌کند: «قَد کانَت لَکم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبراهیمَ والَّذینَ مَعَهُ... * لَقَد کانَ لَکم فیهِم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ».

شخصیت ابراهیم علیه السلام مورد پذیرش همه ملل است[۲۱] تا آنجا که اهل کتاب ابراهیم علیه السلام را منسوب به خود و خود را پیرو او مى‌دانستند.[۲۲] این اعتقاد اهل کتاب در آیاتى از قرآن گزارش و به تعبیرهاى متفاوتى نفى شده است. در آیات ۶۷‌ـ‌۶۸ سوره آل‌ عمران/۳ و ۱۳۵ و ۱۴۰ سوره بقره/۲ بر حنیف و مسلم بودن ابراهیم علیه السلام و عدم انتساب او به یهود و نصارا و مشرک نبودن وى تصریح و تأکید شده است. راز معرفى ابراهیم علیه السلام به عنوان الگویى نیکو از سوى قرآن با نگاهى به برجستگی هاى زندگى الهى او روشن مى‌شود.

نشان دادن ملکوت آسمان ها به وى، عدم پرستش بت ها و اجرام آسمانى، بت‌شکنى و احتجاج با بت‌پرستان و تسلیم کامل او در برابر فرمان هاى الهى، از نشانه‌هاى روشن زندگى توحیدى آن حضرت به شمار مى‌آید.

قرآن حضرت ابراهیم را امتى تسلیم در برابر خدا شناسانده است: «اِنَّ اِبراهیمَ کانَ اُمَّةً قانِتـًا لِلّهِ» (سوره نحل/۱۶،۱۲۰). با توجه به این که ادامه آیه ۴ سوره ممتحنه/۶۰ به وعده استغفار ابراهیم براى آزر اشاره مى‌کند: «إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَک»، برخى از مفسران با اعتقاد به پیوند این جمله با ابتداى آیه، بر آن‌اند که استغفار ابراهیم براى آزر از محدوده اسوه بودن وى استثنا شده است[۲۳]، بر این اساس اسوه بودن ابراهیم علیه السلام با اسوه بودن رسول خاتم صلى الله علیه وآله متفاوت است، زیرا هیچ موردى از گفتار و رفتار رسول گرامى اسلام از محدوده تأسى استثنا نشده است. در برابر نظر یاد شده، برخى دیگر از مفسران، اسوه بودن ابراهیم را شامل همه اعمال وى دانسته‌اند. این گروه بر این باورند که جمله استثنا به صدر آیه و اسوه بودن وى ارتباطى ندارد[۲۴] و وعده استغفار براى آزر به سبب روشن و قطعى نبودن کفر او براى ابراهیم و امید به ایمان وى بوده است، از این‌رو هنگامى که کفر و دشمنى او با خدا براى ابراهیم روشن شد، از او بیزارى جست. (سوره توبه/۹، ۱۱۴) درباره کسانى‌ که به همراه ابراهیم علیه السلام در آیه ۴ سوره ممتحنه/۶۰ اسوه دانسته شده‌اند، سه احتمال مطرح شده است: انبیا؛ ایمان آورندگان به ابراهیم در همان زمان؛ و همراهان ایمانى ابراهیم در هر عصر.[۲۵]

شایان ذکر است که گرچه اسوه بودن پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله و ابراهیم علیه السلام با توجه به جهانى بودن رسالت ایشان، براى گروهى خاص نیست، لیکن بر اساس آنچه در ادامه دو آیه ۲۱ سوره احزاب/۳۳ و ۶ سوره ممتحنه/۶۰ آمده است: «لِمَن کانَ یرجُو االلّهَ والیومَ الأخِرَ...» تنها کسانى از دو الگوى یاد شده بهره‌مند مى‌شوند که به خدا و روز واپسین امیدوار باشند، چنان که بهره‌مندى از هدایت قرآن کریم ویژه پرواپیشگان است: «هُدًى لِلمُتَّقین» (سوره بقره/‌۲،‌۲)، با این که قرآن کتاب هدایت همه مردم است: «هُدًى لِلنّاسِ» (سوره بقره/ ۲، ۱۸۵). افزون بر آیاتى که ابراهیم علیه السلام را اسوه دانسته، وى براى مردم از سوى خداوند «امام» به معناى مقتدا نیز قرار داده شده است: [۲۶] «اِنّى جاعِلُک لِلنّاسِ اِمامـًا». (سوره بقره/۲، ۱۲۴)

امامان شیعه

ائمه اطهار علیهم السلام مصداق کامل اسوه حسنه‌اند، زیرا از یک سو این آیه که نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم علیه السلام را پیروان او مى‌داند: «اِنَّ اَولَى النّاسِ بِاِبراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعوهُ...» (سوره آل‌ عمران/۳،۶۸) بر امامان شیعه تطبیق شده است؛[۲۷] و از سوى دیگر «والَّذینَ مَعَهُ» در آیه ۴ سوره ممتحنه/۶۰ که اسوه حسنه دانسته شده‌اند بر مؤمنان به ابراهیم و پیروان وى تطبیق شده است.[۲۸] امت وسط نیز که در آیه ۱۴۳ سوره بقره/ ۲ الگو دانسته شده: «و کذلِک جَعَلناکم اُمَّةً وسَطـًا لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ» بر امامان‌ شیعه تطبیق گردیده است[۲۹] و چون امامان‌ شیعه از مقام عصمت برخوردار و از خطا مصون‌اند، گفتار و رفتار و اخلاق آنها حجت بوده و بدون استثنا الگو و سرمشق کاملى براى همگان هستند. در روایات نیز به اسوه بودن امامان علیهم السلام تصریح شده‌ است.[۳۰]

امت اسلامى

قرآن، امت اسلامى را امتى متعادل به دور از افراط و تفریط دانسته و الگو براى همه معرفى کرده است:[۳۱] «وکذلِک جَعَلناکم اُمَّةً وسَطـًا لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ» (سوره بقره/ ۲، ۱۴۳) زیرا زندگى جمعى مسلمانان تابع احکام و دستورات اجتماعى است که اگر عملى شود مى‌تواند الگوى متعادل و جامعى براى جوامع بشرى باشد، در حالى‌ که جوامع کوچک و بزرگ قبل از اسلام یا در مادیگرایى و گرایش به مادیات افراط کرده‌اند یا در ورطه تفریطِ پرداختن به روح و ترک مادیات‌ غلتیده‌اند.

مریم بنت عمران

حضرت مریم که در سراسر زندگى پاک خویش محل ظهور آیات و معجزات الهى قرار گرفته و منزلت مادرى عیسى علیه السلام را به خود اختصاص داده است، در آیات ۱۱‌ـ‌۱۲ سوره تحریم/۶۶ براى مردم مؤمن نمونه و الگو قرار گرفته است: «و‌ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ ءامَنوا... * و مَریمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتى اَحصَنَت فَرجَها...».

آسیه همسر فرعون

آسیه با وجود نزدیکى به فرعون و برخوردارى از زندگى اشرافى، با ایمان به موسى علیه السلام و بردبارى در برابر دشواری هاى زندگىِ مؤمنانه، مَثَل و نمونه‌اى براى مؤمنان شد: «و‌ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ ءامَنوا امرَأتَ فِرعَونَ...» (سوره تحریم/۶۶،۱۱). در آیه ۱۰ همین سوره از همسر نوح و همسر لوط به عنوان کسانى که به رغم فراهم بودن همه زمینه‌هاى ایمان، از آن امتناع ورزیده و بیراهه کفر را در پیش گرفتند به مذمت یاد شده است: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کفَرُوا امرَأتَ نوح وامرَأتَ لوط».

پانویس

  1. اعراب القرآن، ج‌۲۱‌ـ‌۲۲، ص‌۱۴۶.
  2. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۰۵، «اسو»؛ لسان العرب، ج‌۱، ص‌۱۴۶‌ـ‌۱۴۷، «اسا».
  3. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۱۴۶‌ـ‌۱۴۷؛ شمس العلوم، ج‌۱، ص‌۲۶۲؛ القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۶۵۴، «اسا».
  4. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۱۴۷، «اسا»؛ المصباح، ج‌۱، ص‌۱۵، «اسوه»؛ مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۰۵، «اسو».
  5. لغت نامه، ج‌۲، ص‌۲۱۹۶، «اسوه».
  6. لغت‌نامه، ج‌۲، ص‌۲۱۹۶، «اسوه»؛ القاموس‌المحیط، ج‌۲، ص‌۱۶۵۴، «اسا».
  7. التحقیق، ج۱، ص۹۰‌ـ‌۹۱؛ الکشاف، ج۳، ص۵۳۱.
  8. مفردات، ص‌۷۶، «اسا».
  9. الارشاد، ج‌۲، ص‌۹۴؛ بحارالانوار، ج‌۴۵، ص‌۳.
  10. تفسیر موضوعى، ج‌۶، ص‌۸۴.
  11. المیزان، ج‌۱، ص‌۲۷۰‌ـ‌۲۷۲.
  12. تفسیر موضوعى، ج‌۶، ص‌۱۱۱.
  13. فلسفة التربیة فى القرآن، ص‌۲۱۷؛ سیرى در تربیت اسلامى، ص‌۲۴۳.
  14. تفسیرموضوعى، ج‌۶، ص‌۸۴.
  15. المیزان، ج‌۱، ص‌۲۷۰‌ـ‌۲۷۲.
  16. تفسیر موضوعى، ج‌۶، ص‌۱۱۱.
  17. الدرالمنثور، ج‌۶، ص‌۵۸۳؛ روح المعانى، مج‌۱۲، ج‌۲۱، ص‌۲۵۲؛ الفرقان، ج‌۲۱، ص‌۷۵‌ـ‌۷۶.
  18. روح المعانى، مج‌۱۲، ج‌۲۱، ص‌۲۵۳.
  19. التبیان، ج‌۸، ص‌۳۲۸؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۴، ص‌۱۰۲‌ـ‌۱۰۳؛ البصائر، ج‌۳۲، ص۳۹۱.
  20. اصول‌الفقه، ج۲، ص۳۲۴ـ۳۲۵؛ اصطلاحات‌الاصول، ص‌۱۴۲.
  21. جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۰۶؛ التبیان، ج‌۸، ص‌۵۲۰.
  22. تفسیر قرطبى، ج‌۴، ص‌۷۰.
  23. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۴۰۶؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۸۰.
  24. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۸۱؛ تفسیر قرطبى، ج۱۸، ص۳۸‌ـ‌۳۹؛ احسن‌الحدیث، ج۱۱، ص۱۲۲.
  25. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۹؛ البصائر، ج‌۴۵، ص‌۳۷۳.
  26. المیزان، ج‌۱، ص‌۲۷۰.
  27. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۵۳.
  28. البصائر، ج‌۴۵، ص‌۳۷۳.
  29. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۴۱۵.
  30. بحارالانوار، ج‌۴۸، ص‌۲۶۱.
  31. تفسیر المنار، ج‌۲، ص‌۴؛ نمونه، ج‌۱، ص‌۴۸۸.

منابع

  • "اسوه"، دائرةالمعارف قرآن کریم، سید محسن سادات‌فخر، ج۳، ص۳۲۲-۳۲۷.