واژه «رحم» در قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
==معنی رحم==
+
ریشه '''«رحم»''' و مشتقات آن، از واژگان پرکاربرد در [[قرآن کریم]] و دارای معانی گوناگون است. «[[رحمان (اسم الله)|رحمن]]» و «[[رحیم (اسم الله)|رحیم]]» از اسماء و صفات [[خداوند]]، از «رحم» مشتق شده‌اند.
  
=== رحم در قاموس قرآن ===
+
==معنای رحم و مشتقات آن در قرآن==
(بفتح اوّل و کسر دوّم) رحم زن. محل رشد جنین. جمع آن ارحام است «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ» [[سوره آل عمران|آل عمران]]: ۶.
+
'''الف. رَحِم:'''
  
«وَ ینَزِّلُ الْغَیثَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ» [[سوره لقمان|لقمان]]: ۳۴.
+
«رَحِم» (بفتح اوّل و کسر دوّم) به معنای رَحِم زن و محل رشد جنین و جمع آن «ارحام» است: {{متن قرآن|«هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ»}} ([[سوره آل عمران|آل عمران]]: ۶). {{متن قرآن|«وَ ینَزِّلُ الْغَیثَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ»}} ([[سوره لقمان|لقمان]]: ۳۴).
  
رحم بمعناى فوق در [[قرآن]] همیشه جمع آمده است. بقوم و خویش از آنجهت رحم و ارحام گفته‌اند که آنها از یک رحم خارج شده‌اند ([[مفردات قرآن راغب (کتاب)|مفردات]]) یعنى ریشه همه یک رحم است. ذو رحم یعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام یعنى صاحبان قرابت.
+
رحِم بمعناى فوق در [[قرآن]] همیشه جمع آمده است. به گفته [[راغب اصفهانی]] در «[[مفردات قرآن راغب (کتاب)|مفردات]]» به قوم و خویش از آن جهت رحم و ارحام گفته‌اند که آنها از یک رحم خارج شده‌اند، یعنى ریشه همه یک رحم است. ذو رحم یعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام یعنى صاحبان قرابت.
«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» [[سوره نساء|نساء]]: ۱. یعنى از خدا و از ارحام بترسید و قطع رحم نکنید، مراد از ارحام، خویشان است.
+
{{متن قرآن|«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ»}} ([[سوره نساء|نساء]]: ۱). یعنى از خدا و از ارحام بترسید و قطع رحم نکنید، مراد از ارحام، خویشان است.
  
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَی‌ءٍ عَلِیمٌ» [[سوره انفال|انفال]]: ۷۵. نظیر این آیه، آیه ششم احزاب است که فرموده «النَّبِی أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‌ أَوْلِیائِکمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِک فِی الْکتابِ مَسْطُوراً».  
+
{{متن قرآن|«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَی‌ءٍ عَلِیمٌ»}} ([[سوره انفال|انفال]]: ۷۵). نظیر این آیه، آیه ششم [[سوره احزاب|احزاب]] است که فرموده: {{متن قرآن|«النَّبِی أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‌ أَوْلِیائِکمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِک فِی الْکتابِ مَسْطُوراً»}}.  
  
بموجب این دو آیه وارث شخص متوفّى فقط ارحام اوست نه دیگران و در میان ارحام هم بعضى از بعض دیگر برتر است و با وجود ارحام نزدیک ارحام دیگر ارث نمى‌برند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمى‌برند مؤمنین و مهاجران و غیرهم با آنکه دوست و رفیق و برادر پیمانى شخص‌اند باز حقّى در ارث ندارند مگر آنکه بطور احسان چیزى بآنها داده شود و اینکه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنین‌اند اینها هیچ یک سبب ارث نمیشوند و ترکه فقط مال ارحام است.
+
بموجب این دو [[آیه]] وارث شخص متوفّى فقط ارحام اوست نه دیگران و در میان ارحام هم بعضى از بعض دیگر برتر است و با وجود ارحام نزدیک ارحام دیگر [[ارث]] نمى‌برند. مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمى‌برند. مؤمنین و مهاجران و غیرهم با آنکه دوست و رفیق و برادر پیمانى شخص‌اند باز حقّى در ارث ندارند مگر آنکه بطور احسان چیزى بآنها داده شود و اینکه [[رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنین‌اند اینها هیچ یک سبب ارث نمیشوند و ترکه فقط مال ارحام است.
  
در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] از [[الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (کتاب)|درّ المنثور]] نقل میکند که ابن عباس گوید: [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله میان [[صحابه]] برادرى افکند و گفت که بعضى از بعضى ارث ببرند تا این آیه نازل شد «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ» و توارث با نسب بر قرار گردید.
+
در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] از [[الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (کتاب)|درّ المنثور]] نقل میکند که [[ابن عباس]] گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله میان [[صحابه]] برادرى افکند و گفت که بعضى از بعضى ارث ببرند تا این آیه نازل شد {{متن قرآن|«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ»}} ([[سوره احزاب|احزاب]]: ۶) و توارث با نسب برقرار گردید.
  
در [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع]] از [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السّلام نقل شده که با برادرى ارث مى‌بردند (تا آیه آنرا نسخ کرد).
+
در [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]] از [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السّلام نقل شده که با برادرى ارث مى‌بردند (تا آیه آنرا [[نسخ]] کرد).
 
المیزان ذیل آیه دوم میگوید: این آیه توارثى را که در صدر اسلام بوسیله هجرت و موالات در دین بود نسخ میکند.
 
المیزان ذیل آیه دوم میگوید: این آیه توارثى را که در صدر اسلام بوسیله هجرت و موالات در دین بود نسخ میکند.
[[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام با آیه «أُولُوا الْأَرْحامِ» آنطور که گذشت فتوى داده‌اند در صافى از کافى نقل میکند چون یکى از غلامان آزاد کرده [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السّلام فوت میکرد و وارث داشت امام چیزى از ترکه او اخذ نمیکرد و میفرمود: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ».
+
[[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام با آیه {{متن قرآن|«أُولُوا الْأَرْحامِ»}} آنطور که گذشت [[فتوا]] داده‌اند. در [[تفسیر صافى]] از [[الکافی]] نقل میکند چون یکى از غلامان آزاد کرده [[امام علی]] علیه السّلام فوت میکرد و وارث داشت، امام چیزى از ترکه او اخذ نمیکرد و میفرمود: {{متن قرآن|«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ»}} ([[سوره احزاب|احزاب]]: ۶).
  
(رحمة): مهربانى: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» [[سوره اِسراء|اسراء]]: ۲۴.
+
'''ب. رحمة:'''
بال تواضع را براى آنها از روى مهربانى بخوابان.
 
  
«وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» [[سوره روم|روم]]: ۲۱.
+
«رحمة» به معنای مهربانى: {{متن قرآن|«وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ»}} ([[سوره اِسراء|اسراء]]: ۲۴). بال تواضع را براى آنها از روى مهربانى بخوابان.
 +
{{متن قرآن|«وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»}} ([[سوره روم|روم]]: ۲۱).
  
راغب میگوید: رحمت مهربانى و رقتّى است که مقتضى احسان است.
+
[[راغب اصفهانی]] میگوید: رحمت مهربانى و رقتّى است که مقتضى احسان است.
نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بکار میرود مثل: رحم اللّه فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب لذاست که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.
+
نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بکار میرود مثل: رحم اللّه فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب، لذاست که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.
  
در المیزان ذیل تفسیر بسمله میگوید:
+
در المیزان ذیل تفسیر [[بسمله]] میگوید:
رحمت انفعال و تأثر خاصى است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را برفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند این معنى بحسب تحلیل بعطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنى خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات بارى انفعال نیست.
+
رحمت انفعال و تأثر خاصى است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را برفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند. این معنى بحسب تحلیل به عطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنى خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات بارى انفعال نیست.
  
[[شیخ طبرسی|طبرسى]] در موارد بسیارى از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه ۱۵۷ [[سوره بقره|بقره]] رحمت را نعمت معنى کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس میگوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد).
+
[[شیخ طبرسی|طبرسى]] در موارد بسیارى از جمله در تفسیر [[سوره حمد]] و ذیل آیه ۱۵۷ [[سوره بقره|بقره]] رحمت را نعمت معنى کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس میگوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد).
  
 
[[جارالله زمخشری|زمخشرى]] در تفسیر بسمله گوید:
 
[[جارالله زمخشری|زمخشرى]] در تفسیر بسمله گوید:
اگر گوئى معنى توصیف خدا با رحمت یعنى چه؟ با آنکه رحمت بمعنى عاطفه و مهربانى است؟ گویم: آن مجاز است از انعام خدا ببندگانش چون فرمانروا آنگاه که بمردم مهربان باشد بآنها انعام و احسان میکند.
+
اگر گوئى معنى توصیف خدا با رحمت یعنى چه؟ با آنکه رحمت بمعنى عاطفه و مهربانى است؟ گویم: آن مَجاز است از انعام خدا ببندگانش چون فرمانروا آنگاه که بمردم مهربان باشد به آنها انعام و [[احسان]] میکند.
کوتاه سخن آنکه رحمت بمعنى مهربانى و رقت قلب است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و شخص را باحسان وامیدارد ولى در خدا فقط بمعنى احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود.
+
کوتاه سخن آنکه رحمت بمعنى مهربانى و رقت قلب است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و شخص را به احسان وامیدارد، ولى در خدا فقط بمعنى احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود.
  
در [[نهج البلاغة (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱۷۷ فرموده «رحیم لا یوصف بالرّقّة».
+
در [[نهج البلاغة (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱۷۷ فرموده: «رحیم لا یوصف بالرّقّة».
«مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ ...» [[سوره انعام|انعام]]: ۱۶. هر که آنروز عذاب از وى دفع شود خدا احسانش کرده است «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...» [[سوره عنکبوت|عنکبوت]]: ۲۱. هر که را خواهد عذاب کند و هر که را خواهد مى‌بخشد و از عذاب نجاتش میدهد.                       
+
{{متن قرآن|«مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ ...»}} ([[سوره انعام|انعام]]: ۱۶). هر که آنروز عذاب از وى دفع شود خدا احسانش کرده است. {{متن قرآن|«یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...»}} ([[سوره عنکبوت|عنکبوت]]: ۲۱). هر که را خواهد عذاب کند و هر که را خواهد مى‌بخشد و از عذاب نجاتش میدهد.                       
  
قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۱
+
{{متن قرآن|«أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»}} ([[سوره بقره|بقره]]: ۱۵۷). آنانرا از پروردگارشان عنایات و احسانى است. {{متن قرآن|«وَ رَبُّک الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ ...»}} (انعام: ۱۳۳). خداى تو بى نیاز و صاحب احسان و نعمت است.
  
«أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» [[سوره بقره|بقره]]: ۱۵۷. آنانرا از پروردگارشان عنایات و احسانى است. «وَ رَبُّک الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ ...» انعام: ۱۳۳. خداى تو بى نیاز و صاحب احسان و نعمت است.
+
{{متن قرآن|«خَیراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً»}} ([[سوره کهف|کهف]]: ۸۱). «رُحم» (بر وزن قُفل): در اکثر کتب لغت رُحم بمعنى مهربانى است چنانکه در [[قاموس المحیط]]، صحاح، اقرب الموارد، [[النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (کتاب)|النهایه]] و غیره آمده استريال لذا رحم در آیه فوق بمعنى مهربانى است، نه از رحِم بمعنى قرابت. معنى {{متن قرآن|«أَقْرَبَ رُحْماً»}} یعنى نزدیکتر از جهت مهر و عاطفه.
«خَیراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» [[سوره کهف|کهف]]:
+
بنا بر آنچه گذشت همه نعمتهاى خدا رحمت او هستند و بعضى از چیزها در قرآن بخصوص با کلمه رحمت توصیف شده‌اند که ذیلا ببعضى اشاره میشود:
۸۱.  
 
  
رحم (بر وزن قفل): در اکثر کتب لغت مثل (رحم) بمعنى مهربانى است چنانکه در قاموس، صحاح، اقرب، نهایه و غیره آمده است لذا رحم در آیه بمعنى مهربانى است نه از رجم بمعنى قرابت معنى «أَقْرَبَ رُحْماً» یعنى نزدیکتر از جهت مهر و عاطفه.
+
۱- [[بهشت]]: {{متن قرآن|«وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ»}} ([[سوره آل عمران|آل عمران]]: ۱۰۷).  
بنا بر آنچه گذشت همه نعمتهاى خدا رحمت اواند و بعضى از چیزها در قرآن بخصوص با کلمه رحمت توصیف شده‌اند که ذیلا ببعضى اشاره میشود:
 
  
۱- بهشت «وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ» [[سوره آل عمران|آل عمران]]:
+
۲- [[قرآن]]: {{متن قرآن|«وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‌ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ»}} ([[سوره اعراف|اعراف]]: ۵۲).
۱۰۷.  
 
  
۲- قرآن «وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‌ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ» [[سوره اعراف|اعراف]]: ۵۲.
+
۳- [[تورات]]: {{متن قرآن|«وَ مِنْ قَبْلِهِ کتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً»}} ([[سوره هود|هود]]: ۱۷).
  
۳- تورات «وَ مِنْ قَبْلِهِ کتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً» [[سوره هود|هود]]: ۱۷.
+
۴- [[نبوت]]: {{متن قرآن|«یا قَوْمِ أَرَأَیتُمْ إِنْ کنْتُ عَلى‌ بَینَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً»}} (هود: ۶۳).
  
۴- نبوّت «یا قَوْمِ أَ رَأَیتُمْ إِنْ کنْتُ عَلى‌ بَینَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً» هود: ۶۳.
+
۵- [[پیامبر]]: {{متن قرآن|«وَ لِنَجْعَلَهُ آیةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا»}} ([[سوره مریم|مریم]]: ۲۱) و {{متن قرآن|«وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»}} ([[سوره انبیاء|انبیاء]]: ۱۰۷).
  
۵- پیغمبر «وَ لِنَجْعَلَهُ آیةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا» [[سوره مریم|مریم]]: ۲۱.
+
۶- باران: {{متن قرآن|«فَانْظُرْ إِلى‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»}} ([[سوره روم|روم]]: ۵۰).  
«وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» [[سوره انبیاء|انبیاء]]: ۱۰۷.
 
  
۶- باران «فَانْظُرْ إِلى‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» [[سوره روم|روم]]:
+
خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده و رحمتش به تمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است: {{متن قرآن|«کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»}} (انعام: ۵۴). {{متن قرآن|«رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً»}} ([[سوره غافر|غافر]]: ۷). {{متن قرآن|«وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»}} (اعراف: ۱۵۱)، {{متن قرآن|«وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»}} ([[سوره یوسف|یوسف]]: ۶۴ و ۹۲).
۵۰. ایضا ۴۶ روم.
 
خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده و رحمتش بتمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است «کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» انعام: ۵۴. «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» [[سوره غافر|غافر]]: ۷.
 
«وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» اعراف: ۱۵۱.
 
انبیاء: ۸۳. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» [[سوره یوسف|یوسف]]: ۶۴ و ۹۲.
 
  
ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است یکى رحمت عام که شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غیره است چنانکه فرموده «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ» [[سوره اعراف|اعراف]]:
+
ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است: یکى رحمت عام که شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و [[رزق]] و غیره است، چنانکه فرموده: {{متن قرآن|«وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ»}} ([[سوره اعراف|اعراف]]: ۱۵۶). {{متن قرآن|«رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً»}} (غافر: ۷). و یکى رحمت خاصّ که مخصوص اهل [[ایمان]] است و دیگران در آن سهیم نیستند، مثل: {{متن قرآن|«أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»}} (بقره: ۱۵۷). {{متن قرآن|«وَ اللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ»}} (بقره ۱۰۵). {{متن قرآن|«وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً»}} ([[سوره احزاب|احزاب]]: ۴۳).
۱۵۶. «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» غافر: ۷. و یکى رحمت خاصّ که مخصوص اهل ایمان است و دیگران در آن سهیم نیستند مثل «أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» بقره:
 
۱۵۷. «وَ اللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ» بقره ۱۰۵. «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» [[سوره احزاب|احزاب]]: ۴۳.
 
(رحمن): از نامهاى خداوند سبحان است و غیر خدا با آن توصیف نمیشود.
 
  
و ۱۶۹ بار در قرآن مجید آمده است صد و سیزده بار در اوّل سوره‌ها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آیات.
+
'''ج. رحمن:'''
اکثریت قریب باتفاق اهل لغت و تفسیر آنرا کلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته‌اند و احسان کننده و نعمت دهنده معنى کرده‌اند.
+
 
 +
«رحمن» از نامهاى [[خداوند]] سبحان است و غیر خدا با آن توصیف نمیشود و ۱۶۹ بار در [[قرآن مجید]] آمده است؛ صد و سیزده بار در اوّل سوره‌ها ضمن [[بسمله]] و پنجاه و شش بار در اثناء آیات.
 +
اکثریت قریب باتفاق اهل لغت و [[تفسیر]] آنرا کلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته‌اند و احسان کننده و نعمت دهنده معنى کرده‌اند.
  
 
در صحاح میگوید: رحمن و رحیم دو اسم‌اند مشتق از رحمت مثل ندمان و ندیم و هر دو بیک معنى‌اند و چون صیغه دو اسم مختلف باشد تکرار آنها بر وجه تأکید جایز است چنانکه گفته‌اند: جاد مجد تنها فرق آنست که رحمن مختص بخداست بخلاف رحیم.
 
در صحاح میگوید: رحمن و رحیم دو اسم‌اند مشتق از رحمت مثل ندمان و ندیم و هر دو بیک معنى‌اند و چون صیغه دو اسم مختلف باشد تکرار آنها بر وجه تأکید جایز است چنانکه گفته‌اند: جاد مجد تنها فرق آنست که رحمن مختص بخداست بخلاف رحیم.
 
راغب نیز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را کسیکه رحمتش بهر چیز وسعت داده و رحیم را کثیر الرحمة معنى کرده است.
 
راغب نیز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را کسیکه رحمتش بهر چیز وسعت داده و رحیم را کثیر الرحمة معنى کرده است.
  
[[مجدالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] در نهایه گوید: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتق‌اند مثل ندمان و ندیم و هر دو صیغه مبالغه‌اند و رحمن از رحیم رساتر است. رحمن اسم خاصّ خداست غیر خدا با آن توصیف نمیشود بر خلاف رحیم.
+
[[مجدالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] در [[النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (کتاب)|النهایه]] گوید: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتق‌اند مثل ندمان و ندیم و هر دو صیغه مبالغه‌اند و رحمن از رحیم رساتر است. رحمن اسم خاصّ خداست و غیر خدا با آن توصیف نمیشود، بر خلاف رحیم.
[[شیخ طبرسی|طبرسى]] فرموده: رحمن و رحیم براى مبالغه‌اند و هر دو از رحمت مشتق میباشند جز آنکه وزن فعلان در مبالغه از فعیل رساتر است. همچنین است قول زمخشرى و بیضاوى که هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحیم رساتر گفته‌اند.
+
[[شیخ طبرسی|طبرسى]] فرموده: رحمن و رحیم براى مبالغه‌اند و هر دو از رحمت مشتق میباشند جز آنکه وزن فعلان در مبالغه از فعیل رساتر است. همچنین است قول [[زمخشرى]] و بیضاوى که هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحیم رساتر گفته‌اند.
  
المنار گوید: رحمن صیغه مبالغه است دلالت بر کثرت دارد و رحیم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و این دو تأکیدهم نیستند بلکه هر یک معنى مستقل دارد. [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] نیز مانند المنار رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه گرفته و گوید: لذا مناسب است که رحمن دلالت بر رحمت کثیره کند که بر مؤمن و کافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اکثرا در این معنى بکار رفته ...
+
صاحب المنار گوید: رحمن صیغه مبالغه است و دلالت بر کثرت دارد و رحیم صفت مشبهه است که دلالت بر ثبوت دارد و این دو تأکید هم نیستند بلکه هر یک معنى مستقل دارد. [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] نیز مانند المنار رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه گرفته و گوید: لذا مناسب است که رحمن دلالت بر رحمت کثیره کند که بر مؤمن و کافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اکثرا در این معنى بکار رفته ...
و لذا مناسب است که رحیم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد که بر مؤمن افاضه میشود چنانکه فرموده «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» [[سوره احزاب|احزاب]]: ۴۳ ... و براى همین است که گفته‌اند: رحمن بر مؤمن و کافر عمومیت دارد و رحیم خاصّ مؤمن است. صدوق رحمه اللّه در کتاب توحید بعد از ذکر معناى رحمن فرموده:
+
و لذا مناسب است که رحیم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد که بر مؤمن افاضه میشود چنانکه فرموده {{متن قرآن|«وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً»}} ([[سوره احزاب|احزاب]]: ۴۳) ... و براى همین است که گفته‌اند: رحمن بر مؤمن و کافر عمومیت دارد و رحیم خاصّ مؤمن است. [[شیخ صدوق]] در کتاب [[التوحید]] بعد از ذکر معناى رحمن فرموده: رحمن براى جمیع عالم و رحیم فقط براى مؤمنان است.
رحمن براى جمیع عالم و رحیم فقط براى مؤمنان است.
 
  
 
خلاصه سخن آنکه: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتقّ‌اند و هر دو صیغه مبالغه و یا رحمن صیغه مبالغه و رحیم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه بگیریم تا تکرار لازم نیاید و نیز خیلى جالب است که گفته شود رحمن دلالت بر کثرت و رحیم دلالت بر دوام دارد.
 
خلاصه سخن آنکه: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتقّ‌اند و هر دو صیغه مبالغه و یا رحمن صیغه مبالغه و رحیم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه بگیریم تا تکرار لازم نیاید و نیز خیلى جالب است که گفته شود رحمن دلالت بر کثرت و رحیم دلالت بر دوام دارد.
ناگفته نماند یکى از مختّصات «رحمن» آنست که در قرآن هر جا کلمه رحمن آمده میشود بجاى آن «اللّه» ذکر کرد و بالعکس بر خلاف نامهاى دیگر خدا. مثلا در جاى «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» بقره:
+
ناگفته نماند یکى از مختّصات «رحمن» آنست که در قرآن هر جا کلمه رحمن آمده میشود بجاى آن «[[الله]]» ذکر کرد و بالعکس، بر خلاف نامهاى دیگر خدا. مثلا در جاى {{متن قرآن|«لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ»}} (بقره: ۱۶۳میشود گفت «هو اللّه الرّحیم» و بجاى {{متن قرآن|«وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ»}} ([[سوره رعد|رعد]]: ۳۰)، میشود گفت: «و هم یکفرون باللَّه». و در آیات {{متن قرآن|«إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً»}} ([[سوره مریم|مریم]]: ۲۶) و {{متن قرآن|«إِذا تُتْلى‌ عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ»}} (مریم: ۵۸)، نیز میشود بجاى رحمن، «اللّه» گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمن در قرآن چنین است.
۱۶۳. میشود گفت «هو اللّه الرّحیم» و بجاى «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» [[سوره رعد|رعد]]: ۳۰.                      
 
  
قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۴
+
از طرف دیگر میشود بجاى «اللّه»، «رحمن» گذاشت، چنانکه آمده {{متن قرآن|«وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً»}} (بقره: ۱۱۶). {{متن قرآن|«وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً»}} (مریم: ۸۸) هر یک بجاى دیگرى است. {{متن قرآن|«إِنْ أَتاکمْ عَذابُ اللَّهِ»}} (انعام: ۴۰ و ۴۷). {{متن قرآن|«إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ»}} (مریم: ۴۵). در این دو آیه نیز یکى بجاى دیگرى آمده و متعلق هر دو عذاب است. در آیه {{متن قرآن|«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ»}} ([[سوره اِسراء|اسراء]]: ۱۱۰). نیز هر دو مساوى آمده‌اند.
 +
{{متن قرآن|«جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ»}} (مریم: ۶۱). {{متن قرآن|«أَطَّلَعَ الْغَیبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»}} (مریم: ۷۸).
 +
نظیر این دو آیه چنین است {{متن قرآن|«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... جَنَّاتِ عَدْنٍ»}} ([[سوره توبه|توبه]]: ۷۲). {{متن قرآن|«قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً»}} (بقره: ۸۰).
  
میشود گفت: «و هم یکفرون باللَّه» «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْک»
+
این مطلب نشان میدهد که «رحمن» با «اللّه» مساوى و هر دو به یک معنى‌اند، نه اینکه رحمن صفتى از صفات خدا باشد.
«إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» [[سوره مریم|مریم]]: ۱۸- ۲۶. «إِذا تُتْلى‌ عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» مریم: ۵۸.
+
این مطلب که گفته شد، در صفات دیگر عمومیت ندارد؛ «مثلا در جاى {{متن قرآن|«وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً»}} (احزاب: ۴۳)، نمیشود گفت «و کان بالمؤمنین اللَّه» و در جاى {{متن قرآن|«وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»}} (بقره: ۱۶۰)، نمیشود گفت «و انا التواب اللَّه». همچنین سایر [[اسماء الحسنی]] که دلالت بر معناى خاصّ دارند.
در آیات فوق نیز میشود بجاى رحمن اللّه گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمن در قرآن چنین است.
 
  
از طرف دیگر میشود بجاى اللّه رحمن گذاشت چنانکه آمده «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» بقره: ۱۱۶. «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» مریم: ۸۸. هر یک بجاى دیگرى است «إِنْ أَتاکمْ عَذابُ اللَّهِ» انعام: ۴۰ و ۴۷. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مریم:
+
از طرف دیگر، «رحمن» مثل «اللّه» در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت؛ مثلا رحیم پیوسته در موارد رحمت بکار رفته ولى «رحمن» مثل «اللّه» در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غیره استعمال گردیده، مثل {{متن قرآن|«وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ»}} ([[سوره رعد|رعد]]: ۳۰). {{متن قرآن|«إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً»}} (مریم: ۲۶). {{متن قرآن|«إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ»}} (مریم: ۴۵). {{متن قرآن|«أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً * وَ ما ینْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یتَّخِذَ وَلَداً»}} (مریم: ۹۱-۹۲). ملاحظه میشود که این موارد محل رحمت نیستند بلکه محل عذاب و اقتدارند.
۴۵. در این دو آیه نیز یکى بجاى دیگرى آمده و متعلق هر دو عذاب است. در آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» [[سوره اِسراء|اسراء]]: ۱۱۰. نیز هر دو مساوى آمده‌اند.
 
«جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ» مریم: ۶۱. «أَطَّلَعَ الْغَیبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» مریم: ۷۸.
 
نظیر این دو آیه چنین است «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... جَنَّاتِ عَدْنٍ» [[سوره توبه|توبه]]: ۷۲. «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً» بقره: ۸۰.
 
  
این مطلب نشان میدهد که رحمن با اللّه مساوى و هر دو بیک معنى‌اند نه اینکه رحمن صفتى از صفات خدا باشد.
+
{{متن قرآن|«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌»}} ([[سوره طه|طه]]: ۵)
این مطلب که گفته شد در صفات دیگر عمومیت ندارد «مثلا در جاى «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» احزاب:
+
{{متن قرآن|«وَ إِنَّ رَبَّکمُ الرَّحْمنُ ...»}} (طه: ۹۰)
۴۳. نمیشود گفت «و کان بالمؤمنین اللَّه» و در جاى «وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» بقره: ۱۶۰. نمیشود گفت «و انا التواب اللَّه» همچنین سایر اسماء حسنى که دلالت بر معناى خاصّ دارند.
+
{{متن قرآن|«وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ»}} (طه: ۱۰۸)
 +
{{متن قرآن|«الْمُلْک یوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً»}} ([[سوره فرقان|فرقان]]: ۲۶).
 +
{{متن قرآن|«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»}} (فرقان: ۶۳).
 +
{{متن قرآن|«وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ»}} (زخرف: ۲۰)
 +
{{متن قرآن|«ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ»}} ([[سوره ملک|ملک]]: ۳).  
 +
{{متن قرآن|«لا یتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ»}} ([[سوره نباء|نباء]]: ۳۸).  
  
از طرف دیگر رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحیم پیوسته در موارد رحمت بکار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غیره استعمال گردیده مثل «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» [[سوره رعد|رعد]]: ۳۰. «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» مریم: ۲۶. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مریم: ۴۵.                     
+
ملاحظه این آیات و غیره شکى نمیگذارد در اینکه «رحمن» با «اللّه» مساوى است و همچون اوصاف دیگر خدا نمیباشد که به یک معنى خاصّ دلالت داشته باشد.
 
+
این سخن مؤید آنست که «رحمن» مثل «اللّه» از نامهاى خداست و وصف نیست و از رحمت مشتق نمیباشد و عربى نیست بلکه دخیل است. و در غیر لغت عربى بمعنى اللّه و خدا و «گاد» انگلیسى میباشد.
قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۵
 
 
 
«أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً وَ ما ینْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یتَّخِذَ وَلَداً» مریم: ۹۱ و ۹۲. ملاحظه میشود که این موارد محل رحمت نیستند بلکه محل عذاب و اقتدار و کفراند.
 
«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌» [[سوره طه|طه]]:
 
۵. «وَ إِنَّ رَبَّکمُ الرَّحْمنُ ...» طه: ۹۰ «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ» طه:
 
۱۰۸ «الْمُلْک یوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً» [[سوره فرقان|فرقان]]:
 
۲۶. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» فرقان: ۶۳.
 
«وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» زخرف: ۲۰ «ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» [[سوره ملک|ملک]]: ۳. «لا یتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ» [[سوره نباء|نباء]]: ۳۸،
 
 
 
ملاحظه این آیات و غیره شکى نمیگذارد در اینکه رحمن با اللّه مساوى است و همچون اوصاف دیگر خدا نمیباشد که بیک معنى خاصّ دلالت داشته باشد.
 
این سخن مؤید آنست که رحمن مثل اللّه از نامهاى خداست و وصف نیست و از رحمت مشتق نمیباشد و عربى نیست بلکه دخیل است. و در غیر لغت عربى بمعنى اللّه و خدا و «گاد» انگلیسى میباشد.
 
  
 
طریحى در مجمع البحرین ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل کرده که وقت نشستن کشتى گفت «رهمان اتقن» و گوید: معنایش آنست پروردگارا احسان کن.
 
طریحى در مجمع البحرین ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل کرده که وقت نشستن کشتى گفت «رهمان اتقن» و گوید: معنایش آنست پروردگارا احسان کن.
این جمله میرساند که رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى اللّه میباشد. طبرسى رحمه اللّه گوید: از ثعلب حکایت شده که رحمن عربى نیست و از لغات دیگر است و با آیه «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ» که کفار مکه آنرا انکار میکردند استدلال کرده ولى طبرسى آنرا قبول نمیکند و میگوید:
+
این جمله میرساند که رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى اللّه میباشد. [[طبرسى]] رحمه اللّه گوید: از ثعلب حکایت شده که رحمن عربى نیست و از لغات دیگر است و با آیه {{متن قرآن|«قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ»}} که کفار مکه آنرا انکار میکردند استدلال کرده ولى طبرسى آنرا قبول نمیکند و میگوید:
این لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است شنفرى گفته «الا ضربت تلک الفتاة هجینها * الا قضب الرحمن ربى یمینها» و سلامة بن جندل گفته است:
+
این لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است. شنفرى گفته «الا ضربت تلک الفتاة هجینها * الا قضب الرحمن ربى یمینها» و سلامة بن جندل گفته است: و ما یشاء الرحمن یعقد و یطلق.  
و ما یشاء الرحمن یعقد و یطلق.  
 
 
ولى فرمایش طبرسى رحمه اللّه سخن پیشین ما را که رحمن با اللّه مساوى استعمال شده است و مانند صفات دیگر خاصّ نیست رد نمیکند. دو شعر فوق در تفسیر ابن کثیر ذیل آیه بسمله نیز نقل شده است و نیز ابن کثیر از ابن انبارى از مبرّد نقل میکند که رحمن عبرانى است و عربى نیست و از زجاج از احمد بن یحیى نقل کرده که رحیم عربى و رحمن عبرانى است لذا میان آندو در (بسمله) جمع شده است.
 
ولى فرمایش طبرسى رحمه اللّه سخن پیشین ما را که رحمن با اللّه مساوى استعمال شده است و مانند صفات دیگر خاصّ نیست رد نمیکند. دو شعر فوق در تفسیر ابن کثیر ذیل آیه بسمله نیز نقل شده است و نیز ابن کثیر از ابن انبارى از مبرّد نقل میکند که رحمن عبرانى است و عربى نیست و از زجاج از احمد بن یحیى نقل کرده که رحیم عربى و رحمن عبرانى است لذا میان آندو در (بسمله) جمع شده است.
  
حبیب اللّه نوبخت در کتاب دیوان دین ص ۱۰۳ از کتاب المزهر و اتقان سیوطى نقل نموده که رحمن عبرى و معرّب رخمان است و در ص ۱۲۹ میگوید: کلمه رحمن چنانکه در کتاب المزهر آمده و نیز در ضمن معربات ابن نقیب، لغتى است معرّب و عبرى و نظیر رحمان.
+
حبیب اللّه نوبخت در کتاب دیوان دین از کتاب المزهر و [[الاتقان فی علوم القرآن|الاتقان]] [[سیوطى]] نقل نموده که رحمن عبرى و معرّب رخمان است و نیز میگوید: کلمه رحمن چنانکه در کتاب المزهر آمده و نیز در ضمن معربات ابن نقیب، لغتى است معرّب و عبرى و نظیر رحمان.
آیه ۶۰ سوره [[سوره فرقان|فرقان]] نیز مؤید و یا دلیل این مطلب است «وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً» کلمه «وَ مَا الرَّحْمنُ» اگر از روى عناد نباشد میرساند که آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نمیدانستند که رحمن از نامهاى خداست.  
+
آیه ۶۰ سوره [[سوره فرقان|فرقان]] نیز مؤید و یا دلیل این مطلب است {{متن قرآن|«وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَنَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً»}} کلمه «وَ مَا الرَّحْمنُ» اگر از روى عناد نباشد میرساند که آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نمیدانستند که رحمن از نامهاى خداست.  
  
در مجمع از زجاج نقل میکند: که رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در کتب قبلى ذکر شده و (عرب) آنرا از نامهاى خدا نمیدانستند بآنها گفته شد که رحمن از نامهاى خداست.
+
در مجمع از زجاج نقل میکند: که رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در کتب قبلى ذکر شده و عرب آنرا از نامهاى خدا نمیدانستند بآنها گفته شد که رحمن از نامهاى خداست.
در جریان [[صلح حدیبیه|صلح حدیبیه]] نقل شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بعلى علیه السّلام فرمود:
+
در جریان [[صلح حدیبیه|صلح حدیبیه]] نقل شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به [[حضرت على]] علیه السّلام فرمود:
بنویس بسم اللّه الرحمن الرحیم. سهیل بن عمرو و مشرکان گفتند: ما رحمن را نمى‌شناسیم مگر صاحب یمامه (مسیلمه کذاب) بنویس: بسمک اللّهم. این سخن نیز حاکى از عدم شناسائى آنها از رحمن است.
+
بنویس بسم اللّه الرحمن الرحیم. سهیل بن عمرو و مشرکان گفتند: ما رحمن را نمى‌شناسیم مگر صاحب [[جنگ یمامه|یمامه]] ([[مسیلمه کذاب]]). بنویس: «بسمک اللّهم». این سخن نیز حاکى از عدم شناسائى آنها از رحمن است.
  
ابن کثیر در تفسیر بسمله گوید:
+
ابن کثیر در تفسیر بسمله گوید: این سخن را از روى عناد و لجاجت گفته‌اند و گرنه رحمن در اشعارشان مذکور است، آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. صاحب [[المیزان]] گوید: «وَ مَا الرَّحْمنُ» سؤال از هویت و ماهیت است و این از آنها مبالغه در تجاهل و استکبارى است نسبت بخداوند.
این سخن را از روى عناد و لجاجت گفته‌اند و گرنه رحمن در اشعارشان مذکور است آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. المیزان گوید:  
 
«وَ مَا الرَّحْمنُ» سؤال از هویت و ماهیت است و این از آنها مبالغه در تجاهل و استکبارى است نسبت بخداوند.
 
و خلاصه آنکه: لفظ رحمن یا غیر عربى است و بمعنى اللّه میباشد و از این جهت هر یک در جاى دیگرى واقع میشوند و معنى بسم اللّه الرحمن الرحیم چنین میشود: بنام خدا، خدائیکه مهربان است. و یا بواسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بکار میرود ولى این اشکال میماند که در قرآن پیوسته در مواقع رحمت بکار نرفته است.
 
  
(رحیم): مهربان. از اسماء حسنى است و دویست و بیست و هفت بار در قرآن بکار رفته است صد و سیزده بار در ضمن بسمله و صد و چهار ده بار در اثناء آیات و آن بر خدا و غیر خدا اطلاق میشود چنانکه درباره حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله آمده «عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» توبه: ۱۲۸. در تمام قرآن فقط یکمورد فوق آمده و در موارد دیگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن بعکس رحمن فقط در موارد رحمت بکار رفته است.
+
و خلاصه آنکه: لفظ رحمن یا غیر عربى است و بمعنى «[[الله]]» میباشد و از این جهت هر یک در جاى دیگرى واقع میشوند و معنى «بسم اللّه الرحمن الرحیم» چنین میشود: بنام خدا، خدائیکه مهربان است. و یا بواسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بکار میرود. ولى این اشکال میماند که در قرآن پیوسته در مواقع رحمت بکار نرفته است.
وصف رحیم مخصوص براى آخرت نیست بلکه بیشتر آیات عمومیت آنرا میرساند «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» بقره:
 
۱۷۳. «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» [[سوره فصلت|فصلت]]:
 
۲. و ده‌ها آیه دیگر و اگر بگوئیم رحیم یعنى خدائیکه فقط براى مؤمنان رحیم است آنهم در قیامت، این سخن را قرآن تصدیق نمیکند. در دعاى ۵۴ [[صحيفه سجاديه (کتاب)|صحیفه سجّادیه]] آمده «یا رحمن الدّنیا و الآخرة و رحیمهما» چنانکه ملاحظه میشود هر دو درباره دنیا و آخرت بکار رفته است. رحیم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان کننده است و چون بر غیر خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد.
 
  
مولا امیر المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه در خطبه ۱۷۷ نهج البلاغه در وصف خدا فرموده «بصیر لا یوصف بالحاسّة رحیم لا یوصف بالرّقّة» یعنى خدا بیناست ولى نمیشود گفت چشم دارد.
+
'''د. رحیم:'''
رحیم است ولى با رقت و تأثر و انفعال توصیف نمیشود.
 
[[شیخ صدوق|صدوق]] رحمه اللّه در توحید در معنى رحیم فرموده: معنى رحمت نعمت است و راحم بمعنى منعم است ...
 
معناى رحمت (در خدا) رقّت نیست که آن از خدا منتفى است فقط بشخص رقیق القلب رحیم گویند که بسیار رحم کننده باشد.
 
مرحمت نیز بمعنى رحمت است «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» [[سوره بلد|بلد]]: ۱۷. جمع رحیم در قرآن رحماء آمده «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ» [[سوره فتح|فتح]]: ۲۹.
 
  
=== رحم در التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ===
+
«رحیم»: مهربان؛ از [[اسماء الحسنی]] است و ۲۲۷ بار در [[قرآن]] بکار رفته است؛ صد و سیزده بار در ضمن [[بسمله]] و صد و چهار ده بار در اثناء آیات و آن بر خدا و غیر خدا اطلاق میشود، چنانکه درباره [[حضرت رسول]] صلّى اللّه علیه و آله آمده: {{متن قرآن|«عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»}} (توبه: ۱۲۸). در تمام قرآن فقط یکمورد فوق آمده و در موارد دیگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن بعکس «رحمن» فقط در موارد رحمت بکار رفته است.
رحم: مصبا- رحمنا اللّه و أنا لنا رحمته الّتى وسعت کلّ شی‌ء، و رحمت زیدا رحما و رحمة و مرحمة: إذا رققت له و حننت. و الفاعل راحم، و فی المبالغة رحیم، و جمعه رحماء. و فی الحدیث- انّما یرحم اللّه من عباده الرحماء. و الرحم: موضع تکوین الولد، و یخفّف بسکون الحاء مع فتح الراء و مع کسرها أیضا، و فی لغة تکسر الحاء اتباعا لکسرة الراء، ثمّ سمّیت القرابة و الوصلة من جهة الولاء رحما. فالرحم خلاف الأجنبىّ، و الرحم أنثى فی المعنیین، و قیل مذکر، و هو الأکثر فی القرابة.
+
وصف رحیم مخصوص براى [[آخرت]] نیست، بلکه بیشتر آیات عمومیت آنرا میرساند: {{متن قرآن|«فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»}} (بقره: ۱۷۳). {{متن قرآن|«تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»}} ([[سوره فصلت|فصلت]]: ۲). و ده‌ها آیه دیگر و اگر بگوئیم رحیم یعنى خدائیکه فقط براى مؤمنان رحیم است آنهم در قیامت، این سخن را قرآن تصدیق نمیکند. در دعاى ۵۴ [[صحيفه سجاديه (کتاب)|صحیفه سجّادیه]] آمده «یا رحمن الدّنیا و الآخرة و رحیمهما». چنانکه ملاحظه میشود هر دو درباره دنیا و آخرت بکار رفته است. رحیم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان کننده است و چون بر غیر خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است، محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد.
مقا- رحم: أصل واحد یدلّ على الرقّة و العطف و الرأفة.
 
یقال من ذلک رحمه یرحمه: إذا رقّ له و تعطّف علیه. و الرحم و الرحمة و المرحمة: بمعنى. و الرحم: علاقة القرابة، ثمّ سمّیت رحم الأنثى رحما من هذا، لأنّ منها ما یکون ما یرحم و یرقّ له من ولد.
 
  
الاشتقاق ۵۸- قال أبو عبیدة: رحمان فعلان من الرحمة، و رحیم فعیل منها، مثل ندمان و ندیم. عن ابن الکلبی: الرحمن صفة منفردة للّه تبارک و تعالى، لا یوصف به غیره، ألا ترى أنّک تقول رجل رحیم القلب و کن بى رحیما، و لا یقال کن بى رحمانا. و الدلیل على ذلک- قل ادعوا اللّه أو ادعوا الرحمن- فأضاف الرحمن الى اسمه جلّ و عزّ، و هذا اسم لم یعرف فی الجاهلیة. قال ابن الکلبی: و قد سمّت العرب فی الجاهلیة عبد الرحمن و الرحم: اشتقاقها من الرحمة- تقول العرب- بینی و بین فلان رحم و رحم، و الرحم مؤنّثة.                     
+
مولا [[امیرالمؤمنین]] صلوات اللّه و سلامه علیه در خطبه ۱۷۷ [[نهج البلاغه]] در وصف خدا فرموده: «بصیر لا یوصف بالحاسّة رحیم لا یوصف بالرّقّة» یعنى خدا بیناست ولى نمیشود گفت چشم دارد. رحیم است ولى با رقت و تأثر و انفعال توصیف نمیشود.
 
+
[[شیخ صدوق]] رحمه اللّه در [[التوحید]] در معنى رحیم فرموده: معنى رحمت نعمت است و راحم بمعنى منعم است ...
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۰
+
معناى رحمت (در خدا) رقّت نیست که آن از خدا منتفى است فقط بشخص رقیق القلب رحیم گویند که بسیار رحم کننده باشد.
 
+
مرحمت نیز بمعنى رحمت است {{متن قرآن|«وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»}} ([[سوره بلد|بلد]]: ۱۷). جمع رحیم در قرآن «رُحماء» آمده: {{متن قرآن|«أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ»}} ([[سوره فتح|فتح]]: ۲۹).
الفروق- ۱۶- الفرق بین النعمة و الرحمة: أنّ الرحمة الإنعام على المحتاج الیه. و لیس کذلک النعمة، لأنّک إذا أنعمت بمال تعطیه ایاه فقد أنعمت علیه، و لا تقول انّک رحمته.
 
الفرق بین الرحمن و الرحیم: انّ الرحیم مبالغة لعدوله، و انّ الرحمان اشدّ مبالغة، لأنّه أشدّ عدولا.
 
و غیره خلقة، و الرحمة فعل الراحم، و الناس یقولون رقّ علیه فرحمه یجعلون الرقّة سبب الرحمة.
 
الفرق بین الرأفة و الرحمة: أنّ الرأفة أبلغ من الرحمة.
 
والفرق بین اللطف و التوفیق ص ۱۷۹: أنّ اللطف هو فعل تسهل به طاعة اللّه على العبد، و التوفیق فعل ما تتّفق معه الطاعة، والتوفیق یحدث قبل الطاعة بوقت، و اللطف قد یتقدّم الفعل بأوقات یسیرة، و لا یکون التوفیق ثوابا لأنّه یقع قبل الفعل، ولا یکون الّا لما حسن من الأفعال. و اللطف یکون التدبیر الّذى ینفذ فی صغیر الأمور و کبیرها، و الفرق بین اللطف و الرفق ص ۱۸۰: أنّ الرفق هو الیسر فی الأمور و السهولة فی التوصّل الیها و خلافه العنف و هو التشدید فی التوصّل الى المطلوب، و أصل الرفق فی اللغة النفع.
 
و الفرق بین الانعام و الإحسان ص ۱۵۸: أنّ الانعام لا یکون الّا على الغیر و هو متضمّن بالشکر. و یجوز احسان الإنسان الى نفسه، و لا تقول منعم على نفسه، و الإحسان متضمّن بالحمد و یجوز حمد الحامد لنفسه. و یکون من                     
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۱
 
 
 
الإحسان ما هو ضرر مثل تعذیب اللّه تعالى أهل النار.
 
و الفرق بین الفضل و الإحسان ص ۱۵۹: أنّ الإحسان قد یکون واجبا و غیر واجب. و الفضل لا یکون واجبا على أحد.
 
قع- (رحمیم) شفقة، رأفة، رحمة، عطف، حبّ.
 
(رحمان) رحیم، رءوف، رءوم، حنون، شفیق.
 
 
 
و التحقیق:
 
أنه ظهر من هذه الکلمات المنقولة امور نشیر الیها:                       
 
 
 
۱- أنّ هذه المادّة مذکورة فی اللغة العبریة باختلاف فی الهیئة، کما فی سائر الکلمات المشترکة المسبوقة فیها، بل کانت قریبة منها لفظا و معنا فی اللغة السریانیة (أرامیة) أیضا.
 
و هذا الاشتراک لا یوجب کون کلمة الرحمن عبریة، کما قال به بعضهم.                       
 
 
 
۲- انّ اطلاق کلمة الرحمن على اللّه المتعال: إذا کان معرّفا باللّام، و قد نقلنا الکلمة العبریة [ها رحمان‌] مرادا بها اللّه المتعال، إذا ذکرت بحرف ها بدلا عن لام التعریف. و امّا نفس الکلمة بلا لام و منکرا: فلا اشکال فی التسمیة بها فی غیر اللّه المتعال. و هذا نظیر کلمة إلاه- بلا لام فیطلق على کلّ من یعبد حقّا أو باطلا.
 
و أمّا خصوصیة مفهومه: فهی کما فی سائر أسمائه الحسنى، و لا تراد تلک المفاهیم الحقیقیة عند التسمیة بها غیره تعالى و لا یتوجّه الیها.                       
 
 
 
۳- و قد خلط أهل المعاجم حقیقة مفهوم هذه المادّة کما فی سائر الموادّ                                               
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۲                       
 
 
 
و ذکروا لها معانی- الرقّة، الرأفة، اللطف، الرفق، العطوفة، الحبّ، الشفقّة، الحنّة، و غیرها. من دون تدقیق و تمییز بینها.
 
و قد عرفت خصوصیة کلّ واحد منها: فانّ النظر فی الرقّة الى ما یقابل الغلظة، و فی اللطف الى الدقّة و التوجّه الى الخصوصیات، و فی العطوفة الى التمایل و جلب التوجّه، و فی الرأفة الى شفقّة شدیدة، و فی الحبّ الى مطلق المحبّة، و فی الحنّة الى رقّة مخصوصة کما سبق فی مادّتها.
 
فالرقّة توجد فی القلب أوّلا، ثمّ یحصل اللطف، ثمّ العطوفة، ثمّ الحنّة، ثمّ المحبّة، ثمّ الشفقّة، ثمّ الرأفة، ثمّ الرحمة.
 
فالرحمة: انّما هی تجلّى الرأفة و ظهور الحنّة و الشفقّة، و فی مقام التعلّق و الاظهار، و یلاحظ فیها الخیر و الصلاح، و لو أوجدت کراهة أو ألما أو ابتلاء، کما فی إسقاء الدواء المرّ للمریض.
 
و أمّا الإحسان و الانعام و الإفضال: فیصدق فی مواردها الرحمة، مع خصوصیات و قیود ملحوظة فیه، و کلّ واحد منها نوع من الرحمة.
 
و سنزید خصوصیة کلّ من هذه الموادّ فی محلّها فراجعه.                       
 
 
 
۳- و الفرق بین صیغة الرحمن و الرحیم: هو اختلاف وزنهما و ما یختصّ بکلّ من الهیئتین، فانّ الفعیل یدلّ على اللزوم و یبنى للدلالة على الثبوت، کالحمید و العزیز و الکریم و المجید و البصیر. و فعلان یدلّ على ملأ و حرارة و وفور، مادّیا أو معنویا، کما فی الشبعان و ریان و عطشان و صدیان و جوعان، و فی المعنوىّ- غضبان و غیران و لهفان، أى الممتلأ من هذه الصفات.
 
فالرحمن: من امتلأ رحمة، و لمّا کان امتلاء کلّ شی‌ء بحسبه، فیکون                       
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۳
 
 
 
امتلاء الحقّ المتعال عبارة عن فعلیة الرحمة الکلیة الواسعة لجمیع الموجودات و قاطبة الممکنات فیه تعالى، و هذا إذا أطلقت هذه الصیغة معرّفة باللام- علیه تعالى، و قد ذکر فی القرآن الکریم فی ۵۷ موردا، کلّها معرّفا و مرادا بها اللّه المتعال.
 
و أمّا عمومیة الرحمة و سعتها: یقول اللّه تعالى: رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ ...،
 
. کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ...،. فَإِنْ کذَّبُوک فَقُلْ رَبُّکمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ ...،
 
. رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً- ۴۰/ ۷.
 
فالرحمة فی مقام التکوین و الخلق: کما فی-. أَ هُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّک ...،
 
. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا ...،. ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ ...
 
. یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ ...،. وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ.
 
و فی مقام الهدایة کما فی-. هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّکمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ ...،. وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ ...،. وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِک فِی عِبادِک الصَّالِحِینَ.
 
 
 
و فی مقام إیجاد یلزم فی الحیاة کما فی: أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً .... وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ...،. وَ یسْتَخْرِجا کنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّک.
 
و فی مقام رفع الموانع کما فی-. لا عاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ ...،. نَجَّینا شُعَیباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا ...،. وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِک مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرِینَ.
 
و فی مقام رفع الضرر کما فی- رب انى. مَسَّنِی الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ...،
 
. وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ.
 
و فی مقام المغفرة و العفو کما فی-. وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا ...،. وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ ...،. أَنْتَ وَلِینا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا.                       
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۴
 
 
 
و فی مقام التفضّل کما فی-. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‌ مِنْکمْ ...،. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکمْ.
 
و فی مقام رفع الموانع الروحی کما فی-. وَ لا یزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّک ...،
 
. إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی.
 
و فی مقام التوفیق و الإصلاح کما فی-. وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ.
 
و فی مقام إیجاد مقدّمات للرحمة کما فی-. کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ ...،. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ.
 
و قد یذکر الرحمة فی ما سوى اللّه الرحمن کما فی-. وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ...
 
. وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ ...،. وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ...،. أَنْ یبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً- ۲۸/ ۸۱.
 
و قد یکون موضوع خارجىّ مصداقا للرحمة کما فی-. وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ، أى القرآن،. وَ یؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا- ۹/ ۶۱.
 
 
 
و ممّا یدلّ على سریان الرحمة و عمومیتها: انّها یذکر فی مورد العذاب و یرجى نزولها کما فی-. یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...،. رَبُّکمْ أَعْلَمُ بِکمْ إِنْ یشَأْ یرْحَمْکمْ أَوْ إِنْ یشَأْ یعَذِّبْکمْ ...،. لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ- ۲۷/ ۴۶.
 
نعم یستثنى من عمومیة الرحمة: إذا کانت موجبة للفساد و منتجة خلاف المطلوب کما قال تعالى-. وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ- ۲۳/ ۷۵.
 
و فی مقابل هذا الاستثناء: تعبیر فی حقّ المؤمنین المتّقین بما یدلّ على غایة تشریفهم و کمال تجلیلهم فی نزول الرحمة، فیعبّر بإدخال هؤلاء فی رحمته فیقول تعالى-. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ- ۴۵/ ۳۰،. وَ أَدْخَلْناهُ (لوطا)                       
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۵
 
 
 
فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ- ۲۱/ ۷۵،. وَ إِسْماعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکفْلِ کلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ- ۲۱/ ۸۶،. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ- ۴/ ۱۷۵.
 
فظهر أنّ الرحمة فیض منبسط و نور متّسع و محیط بجمیع عالم الوجود سماء و أرضا ظاهرا و باطنا إیجادا و إبقاء مادّیا و روحانیا، و نور الرحمة فی سریانه و نفوذه و جریانه و شموله کنور الوجود المنبسط منه تعالى شأنه و عظم برهانه، ففی کلّ مورد ورد نور الوجود منه تعالى یلازمه نور الرحمة. و فی کلّ مورد أحاط به علمه الواسع المحیط یحیط به الرحمة الواسعة-. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...،. رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً- ۴۰/ ۷.
 
 
 
و هذا المقام: مقام الرحمانیة الالهیة المنبسطة التامّة المحیطة، و کما أنّ- لنور الوجود بل للنور الحسّى مراتب شدّة و ضعفا، کذلک للرحمة الحقّه، فکلّ فرد من موجودات سماویة أو أرضیة یستفید من الرحمة المنبسطة على حسب استعداده الذاتی و الفعلى، الى أن یصل فی الکمال الى درجة فوق الاستفادة و هو مقام الصالحین، فیدخلهم اللّه عزّ و جلّ فی رحمته الخالصة النافذة. و الى أن ینتهى فی الضعف و النزول الى حدّ لا یستفاد فیه الّا من الرحمة العمومیة فقط.
 
. یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ وَ إِلَیهِ تُقْلَبُونَ- ۲۹/ ۲۱.
 
. وَ أَدْخِلْنا فِی رَحْمَتِک وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ- ۷/ ۱۵۱.
 
ثمّ انّ للرحمة منزلتین: منزلة بسط أوّلیة تساوق نور الوجود المنبسط، و منزلة ظهور ثانویة تتعلّق بالموجودات بعد الوجود، فی مقام الربوبیة و الهدایة و الفضل و الإصلاح و التکمیل و الإکرام و الانعام و ادامة المحبّة و الحنّة.                       
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۶
 
 
 
و الى المنزلة الاولى ناظر قوله تعالى-. الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ- ۶۷/ ۴،. أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ- ۴۳/ ۴۵،. ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ- ۲۵/ ۵۹،. وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ- ۲۵/ ۶۰،. قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ- ۱۷/ ۱۱۰،. إِنْ کلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً- ۱۹/ ۹۳.
 
فانّ الخلق و الالوهیة و الاستواء على العرش و السجدة و الدعوة و العبودیة:
 
کلّها فی تلک المرتبة، و لا اشکال فی ارادة مطلق مفهوم الرحمانیة الشاملة على المرحلتین. و أمّا التعبیر بهذه المادّة: اشارة الى جهة الوصف و الرحمة- أیضا الداعیة الى تحقیق العبودیة و الالوهیة و السجدة و الدعوة.
 
فذکر هذا الاسم فی موارده: یدلّ على تعلیل و إتیان حجّة و برهان یناسبها المورد- و قد یقال إنّ تعلیق حکم بالوصف مشعر بالعلیة.
 
و الى المنزلة الثانویة یشیر قوله عزّ و جلّ-. یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیطانَ إِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیا، یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکونَ لِلشَّیطانِ وَلِیا- ۱۹/ ۴۵،. قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا- ۱۹/ ۷۵،. وَ ما یأْتِیهِمْ مِنْ ذِکرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ- ۲۶/ ۵،. عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ- ۵۹/ ۲۲،. الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ- ۵۵/ ۱،. تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- ۴۱/ ۲- فانّ البعد و الشطن و و اتّباع الشیطان و ولایته و الضلالة و الهدایة و الطاعة و الاعراض و التعلیم و و التنزیل و الذکر و الآیات: کلّها فی هذه المرتبة.
 
و لا یخفى أنّ الشیطان انسیا أو من الجنّ: مشمول للرحمة الأوّلیة المنبسطة،                       
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۷
 
و أمّا الرحمة الثانویة: فقد جعل نفسه محرومة عنها و مبعدة، و الشطن بمعنى البعد، فالشیطان فی مقابل الرحمن، و هو المظهر التامّ للمرتبة النازلة من البعد، و من أعرض الرحمن و عصاه: فهو من أولیاء الشیطان، و یکون من المحرومین و المبعدین عن هذه الرحمة الظاهرة المتعلّقة بالموجودات-. وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحْمنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ- ۴۳/ ۳۶.
 
و لا یخفى أنّ تطبیق المنزلتین على الآیات الکریمة المذکورة و غیرها:
 
یراد منه النظر الأوّلى الى الحیثیة الأوّلیة من المنزلتین أو الحیثیة الثانویة، و لیس المراد نفى الدلالة الى حیثیة اخرى أو تخصیص الدلالة علیها.
 
و قد یکون النظر الى الحیثیتین معا فی عرض واحد، و یراد من الکلمة عموم المعنى و مطلق المفهوم الشامل على المنزلتین، کما فی قوله تعالى و تبارک. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ...،. وَ إِلهُکمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ ...،. قُلْ مَنْ یکلَؤُکمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ- ۲۱/ ۴۲.
 
 
 
و أمّا الرحیم: قلنا إنّ الصیغة تدلّ على الثبوت و اتّصاف الذات بالوصف على سبیل اللزوم، فانّ الکسرة تدلّ على رسوخ و ثبوت زائد، و الیاء من حروف المدّ تدلّ على امتداد فی الاتّصاف، و هذا هو الفارق بین فعل و فعیل کخشن و شریف، و هکذا صیغة فعل و فعلان کصعب و عطشان فانّ الألف و النون تدلّان على ظهور امتداد و توسعة فی الاتّصاف.
 
فالرحیم هو ذو رحمة ثابتة راسخة لا سعة فیها کمّا، و على هذا یقال انّه رحیم بالمؤمنین أو رحیم فی الأمور المعنویة أو بخصوصیات اخر.                     
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۸
 
 
 
و قد ذکر فی القرآن المجید فی ۱۱۵ موردا، منها بعد کلمة الغفور فی ۷۲ موردا-. إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. و بعد کلمة التوّاب فی ۹ موارد-. إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. و بعد کلمة رءوف فی ۹ موارد أیضا-. إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ. و ذکر بعد کلمات- ودود، العزیز، الرحمن، البرّ، أیضا.
 
و کلّ منها بمناسبة اقتضاء المورد.
 
و کلّ هذه الموارد الّتى استعمل لفظ الرحیم فیها: مرجعها الى توبة العباد و مغفرة الذنوب و العفو عن الخطایا و ما یرجع الى الأمور المعنویة.
 
ثمّ انّ الرحیم المطلق هو اللّه المتعال، کما فی سائر أسمائه الحسنى. و اما الرحیم فی الجملة فیطلق على کلّ ذى رحمة باعتبار تلک الرحمة-. رُحَماءُ بَینَهُمْ.
 
و أمّا الرحم: فهذه الصیغة فعل کخشن من صیغ الصفة المشبهة، و الاستمرار و الامتداد فیها أقلّ من صیغة الرحیم.
 
فالرحم بمعنى من یقوم به الرحمة على سبیل الثبوت، و المصداق الأتمّ له من بین الناس هو الأقارب من ذوى النسب، الأقرب فالأقرب.
 
و أقرب الأرحام للمرأة ولدها الّذى تلده و تربیه، و لمّا کان الولد فی مقام المرحمة و العطوفة و القرابة بمنزلة لا یوجد فی الطبیعة ما فوقه: یطلق على محلّ نشوءه و تکوّنه و ما یشار به الیه و ما هو سبب بقائه و حیاته: الرحم.
 
لَنْ تَنْفَعَکمْ أَرْحامُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ- ۶۰/ ۳- أى مع أنّ الأرحام و من بینهم الأولاد أقرب الناس إلیکم رحمة و مودّة.
 
و. هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ- ۳/ ۶،. اللَّهُ یعْلَمُ ما تَحْمِلُ کلُّ أُنْثى‌ وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ .... وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‌ أَجَلٍ- ۲۲/ ۵                       
 
 
 
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۹
 
 
 
فتدلّ الآیات الکریمة: على انّ الحکم و السلطة و کیفیة التقدیر و التصویر فی مرحلة الجنین للّه تعالى، کما أنّه مالک یوم الدین.
 
فعالم التکوین و ما دام الإنسان جنینا و عالم الآخرة: لیس للإنسان فیها اختیار، و دار الاختیار هو الحیاة الدنیا فقط.
 
. وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ- ۳۳/ ۶/- أى مصاحبو الأرحام و الّذین یتعلّقون بهم و یرجعون الیهم، فیشمل جمیع طبقات الأقرباء و ذوى النسب و الحسب، فیکون الأرحام جمع الرحم، و یمکن أن یکون جمع الرحم الّذى بمعنى القرابة کما قیل، و اطلاق الرحم على القرابة للمبالغة، لکونها مظهر الرحم- راجع- أولو.
 
. وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ- ۴/ ۱،. أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکمْ- ۴۷/ ۲۲-
 
 
 
التعبیر بهذه المادّة دون الأقارب و غیرها: للاشارة الى علّة الحکم و هی تحقّق الرحمة بینهم بالطبیعة و الفطرة الذاتیة و لازم أن یلاحظ جانب الفطرة و لا سیما إذا یؤید بحکم الشریعة.
 
و لا یبعد أن یکون الرحم بمعناه اللغوىّ العامّ شاملا على الأرحام الروحانیة أیضا، فانّ النبىّ مصداق کامل لهذا المفهوم-. حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ- ۹/ ۱۲۸، ثم أوصیاؤه المطهرون و الأولیاء المخلصون من المؤمنین.
 
فکما أنّ قطع الرحم الظاهری یوجب الاختلال فی الأمور الانفرادیة و الاجتماعیة: کذلک الانقطاع عن الأرحام الروحانیین (الّذین یحبّون الخیر و صلاح الاجتماع و السعادة و الفوز و النجاح و الفلاح) یوجب الخیبة و الخسران و الضلالة و الحیرة و الحرمان فی الدنیا و الآخرة. وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ- ۲/ ۲.                     
 
 
 
=== رحم در مفردات راغب ===
 
الرَّحِمُ: رَحِمُ المرأة، و امرأة رَحُومٌ تشتکی رحمها. و منه استعیر الرَّحِمُ للقرابة، لکونهم خارجین من رحم واحدة، یقال: رَحِمٌ و رُحْمٌ.
 
قال تعالى: وَ أَقْرَبَ رُحْماً [<nowiki/>[[سوره کهف|الکهف]]/ ۸۱]، و الرَّحْمَةُ رقّة تقتضی الإحسان إلى الْمَرْحُومِ، و قد تستعمل تارة فی الرّقّة المجرّدة، و تارة فی الإحسان المجرّد عن الرّقّة، نحو: رَحِمَ اللّه فلانا. و إذا وصف به الباری فلیس یراد به إلّا الإحسان المجرّد دون الرّقّة، و على هذا روی أنّ الرَّحْمَةَ من اللّه إنعام و إفضال، و من الآدمیین رقّة و تعطّف.  
 
  
و على هذا قول النّبی صلّى اللّه علیه و سلم ذاکرا عن ربّه «أنّه لمّا خلق الرَّحِمَ قال له: أنا الرّحمن، و أنت الرّحم، شققت اسمک من اسمی، فمن وصلک وصلته، و من قطعک بتتّه». فذلک إشارة إلى ما تقدّم، و هو أنّ الرَّحْمَةَ منطویة على معنیین: الرّقّة و الإحسان، فرکز تعالى فی طبائع الناس الرّقّة، و تفرّد بالإحسان، فصار کما أنّ لفظ الرَّحِمِ من الرّحمة، فمعناه الموجود فی الناس من المعنى الموجود للّه تعالى، فتناسب معناهما تناسب لفظیهما. و الرَّحْمَنُ و الرَّحِیمُ، نحو: ندمان و ندیم، و لا یطلق الرَّحْمَنُ إلّا على اللّه تعالى من حیث إنّ معناه لا یصحّ إلّا له، إذ هو الذی وسع کلّ شی‌ء رَحْمَةً، و الرَّحِیمُ یستعمل فی غیره و هو الذی کثرت رحمته، قال تعالى: إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [<nowiki/>[[سوره بقره|البقرة]]/ ۱۸۲]، و قال فی صفة النبی صلّى اللّه علیه و سلم: لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ [<nowiki/>[[سوره توبه|التوبة]]/ ۱۲۸]، و قیل: إنّ اللّه تعالى: هو رحمن الدّنیا، و رحیم الآخرة، و ذلک أنّ إحسانه فی الدّنیا یعمّ المؤمنین و الکافرین، و فی الآخرة یختصّ بالمؤمنین، و على هذا قال: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ فَسَأَکتُبُها لِلَّذِینَ یتَّقُونَ [<nowiki/>[[سوره اعراف|الأعراف]]/ ۱۵۶]، تنبیها أنها فی الدّنیا عامّة للمؤمنین و الکافرین، و فی الآخرة مختصّة بالمؤمنین.
+
==موارد کاربرد رحم در قرآن==
 +
برخی از موارد و مصادیق به کار رفته واژه «رحم» در [[قرآن کریم]] چنین است:
  
==موارد به کار رحم رفته در قرآن==
 
 
'''رَحِمَ:'''
 
'''رَحِمَ:'''
  
*وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَ'''ارْحَمْنَا''' ([[آیه ۲۸۶ بقره]])
+
*وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَ'''ارْحَمْنَا'''  
*وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکمْ '''تُرْحَمُونَ''' ([[آیه ۲۰۰ آل عمران]])
+
*وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکمْ '''تُرْحَمُونَ'''  
 
*مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ '''رَحِمَهُ''' وَذَٰلِک الْفَوْزُ الْمُبِینُ
 
*مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ '''رَحِمَهُ''' وَذَٰلِک الْفَوْزُ الْمُبِینُ
  
سطر ۳۳۶: سطر ۱۸۱:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی.
+
*[[قاموس قرآن]]، سید علی‌اکبر قرشی، ج‌۳، ص۷۶-۷۰.
*التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی.
+
{{قرآن}}
*مفردات، راغب اصهفانی.
+
[[رده:قرآن]]
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۵۷

ریشه «رحم» و مشتقات آن، از واژگان پرکاربرد در قرآن کریم و دارای معانی گوناگون است. «رحمن» و «رحیم» از اسماء و صفات خداوند، از «رحم» مشتق شده‌اند.

معنای رحم و مشتقات آن در قرآن

الف. رَحِم:

«رَحِم» (بفتح اوّل و کسر دوّم) به معنای رَحِم زن و محل رشد جنین و جمع آن «ارحام» است: «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ» (آل عمران: ۶). «وَ ینَزِّلُ الْغَیثَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ» (لقمان: ۳۴).

رحِم بمعناى فوق در قرآن همیشه جمع آمده است. به گفته راغب اصفهانی در «مفردات» به قوم و خویش از آن جهت رحم و ارحام گفته‌اند که آنها از یک رحم خارج شده‌اند، یعنى ریشه همه یک رحم است. ذو رحم یعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام یعنى صاحبان قرابت. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» (نساء: ۱). یعنى از خدا و از ارحام بترسید و قطع رحم نکنید، مراد از ارحام، خویشان است.

«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَی‌ءٍ عَلِیمٌ» (انفال: ۷۵). نظیر این آیه، آیه ششم احزاب است که فرموده: «النَّبِی أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‌ أَوْلِیائِکمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِک فِی الْکتابِ مَسْطُوراً».

بموجب این دو آیه وارث شخص متوفّى فقط ارحام اوست نه دیگران و در میان ارحام هم بعضى از بعض دیگر برتر است و با وجود ارحام نزدیک ارحام دیگر ارث نمى‌برند. مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمى‌برند. مؤمنین و مهاجران و غیرهم با آنکه دوست و رفیق و برادر پیمانى شخص‌اند باز حقّى در ارث ندارند مگر آنکه بطور احسان چیزى بآنها داده شود و اینکه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنین‌اند اینها هیچ یک سبب ارث نمیشوند و ترکه فقط مال ارحام است.

در المیزان از درّ المنثور نقل میکند که ابن عباس گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله میان صحابه برادرى افکند و گفت که بعضى از بعضى ارث ببرند تا این آیه نازل شد «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ» (احزاب: ۶) و توارث با نسب برقرار گردید.

در مجمع البیان از امام باقر علیه السّلام نقل شده که با برادرى ارث مى‌بردند (تا آیه آنرا نسخ کرد). المیزان ذیل آیه دوم میگوید: این آیه توارثى را که در صدر اسلام بوسیله هجرت و موالات در دین بود نسخ میکند. اهل بیت علیهم السلام با آیه «أُولُوا الْأَرْحامِ» آنطور که گذشت فتوا داده‌اند. در تفسیر صافى از الکافی نقل میکند چون یکى از غلامان آزاد کرده امام علی علیه السّلام فوت میکرد و وارث داشت، امام چیزى از ترکه او اخذ نمیکرد و میفرمود: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ» (احزاب: ۶).

ب. رحمة:

«رحمة» به معنای مهربانى: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» (اسراء: ۲۴). بال تواضع را براى آنها از روى مهربانى بخوابان. «وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» (روم: ۲۱).

راغب اصفهانی میگوید: رحمت مهربانى و رقتّى است که مقتضى احسان است. نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بکار میرود مثل: رحم اللّه فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب، لذاست که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.

در المیزان ذیل تفسیر بسمله میگوید: رحمت انفعال و تأثر خاصى است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را برفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند. این معنى بحسب تحلیل به عطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنى خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات بارى انفعال نیست.

طبرسى در موارد بسیارى از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه ۱۵۷ بقره رحمت را نعمت معنى کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس میگوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد).

زمخشرى در تفسیر بسمله گوید: اگر گوئى معنى توصیف خدا با رحمت یعنى چه؟ با آنکه رحمت بمعنى عاطفه و مهربانى است؟ گویم: آن مَجاز است از انعام خدا ببندگانش چون فرمانروا آنگاه که بمردم مهربان باشد به آنها انعام و احسان میکند. کوتاه سخن آنکه رحمت بمعنى مهربانى و رقت قلب است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و شخص را به احسان وامیدارد، ولى در خدا فقط بمعنى احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود.

در نهج البلاغه خطبه ۱۷۷ فرموده: «رحیم لا یوصف بالرّقّة». «مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ ...» (انعام: ۱۶). هر که آنروز عذاب از وى دفع شود خدا احسانش کرده است. «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...» (عنکبوت: ۲۱). هر که را خواهد عذاب کند و هر که را خواهد مى‌بخشد و از عذاب نجاتش میدهد.

«أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» (بقره: ۱۵۷). آنانرا از پروردگارشان عنایات و احسانى است. «وَ رَبُّک الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ ...» (انعام: ۱۳۳). خداى تو بى نیاز و صاحب احسان و نعمت است.

«خَیراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» (کهف: ۸۱). «رُحم» (بر وزن قُفل): در اکثر کتب لغت رُحم بمعنى مهربانى است چنانکه در قاموس المحیط، صحاح، اقرب الموارد، النهایه و غیره آمده استريال لذا رحم در آیه فوق بمعنى مهربانى است، نه از رحِم بمعنى قرابت. معنى «أَقْرَبَ رُحْماً» یعنى نزدیکتر از جهت مهر و عاطفه. بنا بر آنچه گذشت همه نعمتهاى خدا رحمت او هستند و بعضى از چیزها در قرآن بخصوص با کلمه رحمت توصیف شده‌اند که ذیلا ببعضى اشاره میشود:

۱- بهشت: «وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ» (آل عمران: ۱۰۷).

۲- قرآن: «وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‌ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ» (اعراف: ۵۲).

۳- تورات: «وَ مِنْ قَبْلِهِ کتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً» (هود: ۱۷).

۴- نبوت: «یا قَوْمِ أَرَأَیتُمْ إِنْ کنْتُ عَلى‌ بَینَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً» (هود: ۶۳).

۵- پیامبر: «وَ لِنَجْعَلَهُ آیةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا» (مریم: ۲۱) و «وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» (انبیاء: ۱۰۷).

۶- باران: «فَانْظُرْ إِلى‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» (روم: ۵۰).

خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده و رحمتش به تمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است: «کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (انعام: ۵۴). «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» (غافر: ۷). «وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» (اعراف: ۱۵۱)، «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» (یوسف: ۶۴ و ۹۲).

ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است: یکى رحمت عام که شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غیره است، چنانکه فرموده: «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ» (اعراف: ۱۵۶). «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» (غافر: ۷). و یکى رحمت خاصّ که مخصوص اهل ایمان است و دیگران در آن سهیم نیستند، مثل: «أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» (بقره: ۱۵۷). «وَ اللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ» (بقره ۱۰۵). «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» (احزاب: ۴۳).

ج. رحمن:

«رحمن» از نامهاى خداوند سبحان است و غیر خدا با آن توصیف نمیشود و ۱۶۹ بار در قرآن مجید آمده است؛ صد و سیزده بار در اوّل سوره‌ها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آیات. اکثریت قریب باتفاق اهل لغت و تفسیر آنرا کلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته‌اند و احسان کننده و نعمت دهنده معنى کرده‌اند.

در صحاح میگوید: رحمن و رحیم دو اسم‌اند مشتق از رحمت مثل ندمان و ندیم و هر دو بیک معنى‌اند و چون صیغه دو اسم مختلف باشد تکرار آنها بر وجه تأکید جایز است چنانکه گفته‌اند: جاد مجد تنها فرق آنست که رحمن مختص بخداست بخلاف رحیم. راغب نیز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را کسیکه رحمتش بهر چیز وسعت داده و رحیم را کثیر الرحمة معنى کرده است.

ابن اثیر در النهایه گوید: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتق‌اند مثل ندمان و ندیم و هر دو صیغه مبالغه‌اند و رحمن از رحیم رساتر است. رحمن اسم خاصّ خداست و غیر خدا با آن توصیف نمیشود، بر خلاف رحیم. طبرسى فرموده: رحمن و رحیم براى مبالغه‌اند و هر دو از رحمت مشتق میباشند جز آنکه وزن فعلان در مبالغه از فعیل رساتر است. همچنین است قول زمخشرى و بیضاوى که هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحیم رساتر گفته‌اند.

صاحب المنار گوید: رحمن صیغه مبالغه است و دلالت بر کثرت دارد و رحیم صفت مشبهه است که دلالت بر ثبوت دارد و این دو تأکید هم نیستند بلکه هر یک معنى مستقل دارد. المیزان نیز مانند المنار رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه گرفته و گوید: لذا مناسب است که رحمن دلالت بر رحمت کثیره کند که بر مؤمن و کافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اکثرا در این معنى بکار رفته ... و لذا مناسب است که رحیم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد که بر مؤمن افاضه میشود چنانکه فرموده «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» (احزاب: ۴۳) ... و براى همین است که گفته‌اند: رحمن بر مؤمن و کافر عمومیت دارد و رحیم خاصّ مؤمن است. شیخ صدوق در کتاب التوحید بعد از ذکر معناى رحمن فرموده: رحمن براى جمیع عالم و رحیم فقط براى مؤمنان است.

خلاصه سخن آنکه: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتقّ‌اند و هر دو صیغه مبالغه و یا رحمن صیغه مبالغه و رحیم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه بگیریم تا تکرار لازم نیاید و نیز خیلى جالب است که گفته شود رحمن دلالت بر کثرت و رحیم دلالت بر دوام دارد. ناگفته نماند یکى از مختّصات «رحمن» آنست که در قرآن هر جا کلمه رحمن آمده میشود بجاى آن «الله» ذکر کرد و بالعکس، بر خلاف نامهاى دیگر خدا. مثلا در جاى «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» (بقره: ۱۶۳)، میشود گفت «هو اللّه الرّحیم» و بجاى «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» (رعد: ۳۰)، میشود گفت: «و هم یکفرون باللَّه». و در آیات «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» (مریم: ۲۶) و «إِذا تُتْلى‌ عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» (مریم: ۵۸)، نیز میشود بجاى رحمن، «اللّه» گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمن در قرآن چنین است.

از طرف دیگر میشود بجاى «اللّه»، «رحمن» گذاشت، چنانکه آمده «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» (بقره: ۱۱۶). «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» (مریم: ۸۸) هر یک بجاى دیگرى است. «إِنْ أَتاکمْ عَذابُ اللَّهِ» (انعام: ۴۰ و ۴۷). «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» (مریم: ۴۵). در این دو آیه نیز یکى بجاى دیگرى آمده و متعلق هر دو عذاب است. در آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» (اسراء: ۱۱۰). نیز هر دو مساوى آمده‌اند. «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ» (مریم: ۶۱). «أَطَّلَعَ الْغَیبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» (مریم: ۷۸). نظیر این دو آیه چنین است «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... جَنَّاتِ عَدْنٍ» (توبه: ۷۲). «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً» (بقره: ۸۰).

این مطلب نشان میدهد که «رحمن» با «اللّه» مساوى و هر دو به یک معنى‌اند، نه اینکه رحمن صفتى از صفات خدا باشد. این مطلب که گفته شد، در صفات دیگر عمومیت ندارد؛ «مثلا در جاى «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» (احزاب: ۴۳)، نمیشود گفت «و کان بالمؤمنین اللَّه» و در جاى «وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» (بقره: ۱۶۰)، نمیشود گفت «و انا التواب اللَّه». همچنین سایر اسماء الحسنی که دلالت بر معناى خاصّ دارند.

از طرف دیگر، «رحمن» مثل «اللّه» در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت؛ مثلا رحیم پیوسته در موارد رحمت بکار رفته ولى «رحمن» مثل «اللّه» در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غیره استعمال گردیده، مثل «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» (رعد: ۳۰). «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» (مریم: ۲۶). «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» (مریم: ۴۵). «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً * وَ ما ینْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یتَّخِذَ وَلَداً» (مریم: ۹۱-۹۲). ملاحظه میشود که این موارد محل رحمت نیستند بلکه محل عذاب و اقتدارند.

«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌» (طه: ۵) «وَ إِنَّ رَبَّکمُ الرَّحْمنُ ...» (طه: ۹۰) «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ» (طه: ۱۰۸) «الْمُلْک یوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً» (فرقان: ۲۶). «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» (فرقان: ۶۳). «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» (زخرف: ۲۰) «ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» (ملک: ۳). «لا یتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ» (نباء: ۳۸).

ملاحظه این آیات و غیره شکى نمیگذارد در اینکه «رحمن» با «اللّه» مساوى است و همچون اوصاف دیگر خدا نمیباشد که به یک معنى خاصّ دلالت داشته باشد. این سخن مؤید آنست که «رحمن» مثل «اللّه» از نامهاى خداست و وصف نیست و از رحمت مشتق نمیباشد و عربى نیست بلکه دخیل است. و در غیر لغت عربى بمعنى اللّه و خدا و «گاد» انگلیسى میباشد.

طریحى در مجمع البحرین ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل کرده که وقت نشستن کشتى گفت «رهمان اتقن» و گوید: معنایش آنست پروردگارا احسان کن. این جمله میرساند که رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى اللّه میباشد. طبرسى رحمه اللّه گوید: از ثعلب حکایت شده که رحمن عربى نیست و از لغات دیگر است و با آیه «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ» که کفار مکه آنرا انکار میکردند استدلال کرده ولى طبرسى آنرا قبول نمیکند و میگوید: این لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است. شنفرى گفته «الا ضربت تلک الفتاة هجینها * الا قضب الرحمن ربى یمینها» و سلامة بن جندل گفته است: و ما یشاء الرحمن یعقد و یطلق. ولى فرمایش طبرسى رحمه اللّه سخن پیشین ما را که رحمن با اللّه مساوى استعمال شده است و مانند صفات دیگر خاصّ نیست رد نمیکند. دو شعر فوق در تفسیر ابن کثیر ذیل آیه بسمله نیز نقل شده است و نیز ابن کثیر از ابن انبارى از مبرّد نقل میکند که رحمن عبرانى است و عربى نیست و از زجاج از احمد بن یحیى نقل کرده که رحیم عربى و رحمن عبرانى است لذا میان آندو در (بسمله) جمع شده است.

حبیب اللّه نوبخت در کتاب دیوان دین از کتاب المزهر و الاتقان سیوطى نقل نموده که رحمن عبرى و معرّب رخمان است و نیز میگوید: کلمه رحمن چنانکه در کتاب المزهر آمده و نیز در ضمن معربات ابن نقیب، لغتى است معرّب و عبرى و نظیر رحمان. آیه ۶۰ سوره فرقان نیز مؤید و یا دلیل این مطلب است «وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَنَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً» کلمه «وَ مَا الرَّحْمنُ» اگر از روى عناد نباشد میرساند که آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نمیدانستند که رحمن از نامهاى خداست.

در مجمع از زجاج نقل میکند: که رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در کتب قبلى ذکر شده و عرب آنرا از نامهاى خدا نمیدانستند بآنها گفته شد که رحمن از نامهاى خداست. در جریان صلح حدیبیه نقل شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به حضرت على علیه السّلام فرمود: بنویس بسم اللّه الرحمن الرحیم. سهیل بن عمرو و مشرکان گفتند: ما رحمن را نمى‌شناسیم مگر صاحب یمامه (مسیلمه کذاب). بنویس: «بسمک اللّهم». این سخن نیز حاکى از عدم شناسائى آنها از رحمن است.

ابن کثیر در تفسیر بسمله گوید: این سخن را از روى عناد و لجاجت گفته‌اند و گرنه رحمن در اشعارشان مذکور است، آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. صاحب المیزان گوید: «وَ مَا الرَّحْمنُ» سؤال از هویت و ماهیت است و این از آنها مبالغه در تجاهل و استکبارى است نسبت بخداوند.

و خلاصه آنکه: لفظ رحمن یا غیر عربى است و بمعنى «الله» میباشد و از این جهت هر یک در جاى دیگرى واقع میشوند و معنى «بسم اللّه الرحمن الرحیم» چنین میشود: بنام خدا، خدائیکه مهربان است. و یا بواسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بکار میرود. ولى این اشکال میماند که در قرآن پیوسته در مواقع رحمت بکار نرفته است.

د. رحیم:

«رحیم»: مهربان؛ از اسماء الحسنی است و ۲۲۷ بار در قرآن بکار رفته است؛ صد و سیزده بار در ضمن بسمله و صد و چهار ده بار در اثناء آیات و آن بر خدا و غیر خدا اطلاق میشود، چنانکه درباره حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله آمده: «عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (توبه: ۱۲۸). در تمام قرآن فقط یکمورد فوق آمده و در موارد دیگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن بعکس «رحمن» فقط در موارد رحمت بکار رفته است. وصف رحیم مخصوص براى آخرت نیست، بلکه بیشتر آیات عمومیت آنرا میرساند: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (بقره: ۱۷۳). «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (فصلت: ۲). و ده‌ها آیه دیگر و اگر بگوئیم رحیم یعنى خدائیکه فقط براى مؤمنان رحیم است آنهم در قیامت، این سخن را قرآن تصدیق نمیکند. در دعاى ۵۴ صحیفه سجّادیه آمده «یا رحمن الدّنیا و الآخرة و رحیمهما». چنانکه ملاحظه میشود هر دو درباره دنیا و آخرت بکار رفته است. رحیم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان کننده است و چون بر غیر خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است، محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد.

مولا امیرالمؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه در خطبه ۱۷۷ نهج البلاغه در وصف خدا فرموده: «بصیر لا یوصف بالحاسّة رحیم لا یوصف بالرّقّة» یعنى خدا بیناست ولى نمیشود گفت چشم دارد. رحیم است ولى با رقت و تأثر و انفعال توصیف نمیشود. شیخ صدوق رحمه اللّه در التوحید در معنى رحیم فرموده: معنى رحمت نعمت است و راحم بمعنى منعم است ... معناى رحمت (در خدا) رقّت نیست که آن از خدا منتفى است فقط بشخص رقیق القلب رحیم گویند که بسیار رحم کننده باشد. مرحمت نیز بمعنى رحمت است «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» (بلد: ۱۷). جمع رحیم در قرآن «رُحماء» آمده: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ» (فتح: ۲۹).

موارد کاربرد رحم در قرآن

برخی از موارد و مصادیق به کار رفته واژه «رحم» در قرآن کریم چنین است:

رَحِمَ:

  • وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا
  • وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ
  • مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَٰلِک الْفَوْزُ الْمُبِینُ

أَرْحَام:

  • وَلَا یحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یکتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ
  • هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحَامِ کیفَ یشَاءُ

أَرْحَم:

  • وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِک وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • فَاللَّهُ خَیرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَکمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • وَأَیوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

رُحْم:

  • فَأَرَدْنَا أَنْ یبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیرًا مِنْهُ زَکاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا

رَحْمَٰن:

  • وَإِلَٰهُکمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ
  • لِتَتْلُوَ عَلَیهِمُ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَهُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمَٰنِ
  • قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ

رَحْمَة:

  • فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ
  • وَاللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
  • أُولَٰئِک عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ

رَحِیم:

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
  • الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
  • فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
  • ذَٰلِکمْ خَیرٌ لَکمْ عِنْدَ بَارِئِکمْ فَتَابَ عَلَیکمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
  • وَأَرِنَا مَنَاسِکنَا وَتُبْ عَلَینَا إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
  • وَمَا کانَ اللَّهُ لِیضِیعَ إِیمَانَکمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ

مَرْحَمَة:

  • وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ

الرَّٰحِمِین:

  • وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِک وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • فَاللَّهُ خَیرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَکمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه