التفسیر الکبیر (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ مفاتيح الغيب (کتاب) را به التفسیر الکبیر (کتاب) منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
|زبان= عربی  
 
|زبان= عربی  
  
|تعداد جلد= 32
+
|تعداد جلد= ۳۲
  
 
|عنوان افزوده1=
 
|عنوان افزوده1=
سطر ۲۵: سطر ۲۵:
 
}}
 
}}
  
تفسیرى [[علم کلام|کلامى]] نوشته [[فخر رازى|فخر الدین رازى]]، متکلم و مفسر [[اشاعره|اشعرى]] قرن ششم و هفتم.
+
'''«مفاتیح الغیب»''' معروف به '''«التفسیر الکبیر»'''، تألیف [[فخر رازى|فخرالدین رازى]] (م، ۶۰۶ ق)، متکلم و مفسر [[اشاعره|اشعرى]] قرن هفتم هجری است. تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث [[کلام|کلامى]]، [[فلسفه|فلسفى]]، [[منطق|منطقى]]، [[فقه|فقهى]] و [[ادبیات عرب|ادبى]] است. در تفسیر کبیر که از [[تفسیر کلامی|تفاسیر کلامى]] بشمار مى‌رود، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى [[اشاعره]]، [[معتزله]]، کرامیه و برخى فرق دیگر ملاحظه کرد.
این کتاب به سبب حجم بسیارش به تفسیر کبیر مشهور شده ولى نام اصلى آن مفاتیح الغیب است.
 
فخر رازى، بر خلاف [[جارالله زمخشری|زمخشرى]]، که هدف از تفسیرش دفاع از آموزه‌هاى [[معتزله|معتزلى]] است، بصراحت به انگیزه و هدف خود در نگارش این تفسیر اشاره‌اى نکرده ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب کلامى [[ابوالحسن اشعری|ابو الحسن اشعرى]] (متوفى ۳۳۴) و رد آراى مخالفان وى، بویژه معتزله، پرداخته است (ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۴, عبد الحمید، ص ۶۴- ۶۶, نیز- ابن حجر عسقلانى، ۱۳۹۰، ج ۴، ص ۴۲۸,« شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، ص ۷۸-۷۹).
 
  
==تاریخ تألیف==    
+
==مؤلف==
 +
[[فخر رازى|محمد بن عمر فخر رازی]] (۵۴۳-۶۰۶ ق) متکلم، [[فقیه]] و مفسر [[اهل سنت]] ایرانی است. وی در فروع دین، [[شافعی]] مذهب و در اصول عقاید [[کلام|کلامی]]، پیرو مذهب [[اشاعره|اشعری]] بود، و با این وصف با علمای هم کیش خود همیشه در مجادله و مناظره بوده است.
  
درباره تاریخ آغاز و پایان نگارش این تفسیر، تنها بر اساس اطلاعات پراکنده‌اى که در آخر برخى [[سوره|سوره‌ها]] آمده مى‌توان سخن گفت. نخستین تاریخى که فخر رازى به آن اشاره کرده، اول [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] ۵۹۵ است که در پایان [[سوره آل عمران]] آمده است.
+
فخر دارای در عصر خود از بزرگترین علما و حکمای اسلام بوده و در علوم مختلف [[فلسفه]]، [[علم کلام|کلام]]، [[ریاضی|ریاضیات]] و [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[تفسیر قرآن]] و [[ادبیات عرب|ادبیات]]، صاحب نظر و صاحب تألیف بود. معروفترین اثر او کتاب تفسیری «مفاتیح الغیب» است. برخی دیگر از آثار او عبارتند از: نهایة العقول، المحصول فی علم الاصول، الملخص فی الحکمه، مباحث المشرقیه، لباب الاشاره فی شرح اشارات، المطالب العالیه فی الحکمه، الاربعین فی اصول الدین، الجامع الکبیر فی الطب، تفسیر اسما الحسنی، الرساله الکمالیه، الطریقه فی الجدل.
  
بر این اساس وى تفسیر خود را قبل از ۵۹۵ آغاز کرده است. آخرین تاریخ نیز در پایان [[سوره احقاف]] ذکر شده که چهارشنبه ۲۰ [[ماه ذی الحجه|ذی الحجّه]] ۶۰۳ است (عبد الحمید، ص ۵۱- ۵۲).
+
==معرفی کتاب==     
  
==اهمیت کتاب==
+
«تفسیر کبیر» مهمترین و جامعترین اثر [[فخر رازى]] و یکى از چند [[تفسیر قرآن|تفسیر]] مهم و برجسته [[قرآن|قرآن کریم]] به زبان عربى است. این کتاب به سبب حجم بسیارش به «تفسیر کبیر» مشهور شده، ولى نام اصلى آن «مفاتیح الغیب» است.
  
تفسیر کبیر مهمترین و جامعترین اثر فخر رازى و یکى از چند [[تفسیر قرآن|تفسیر]] مهم و برجسته [[قرآن|قرآن کریم]] به زبان عربى است. یکى از دلایل شهرت و اعتبار تفسیر کبیر، تأثیر آن بر تفاسیر بعدى است. برخى از مفسرانى که از محتواى تفسیر کبیر و روش آن استفاده کرده یا تأثیر پذیرفته‌اند، عبارت‌اند از: نیشابورى در غرائب القرآن، بیضاوى در [[انوار التنزیل و اسرار التأویل (کتاب)|انوار التنزیل]]، آلوسى در [[روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم (کتاب)|روح المعانى]]، قاسمى در [[محاسن التأویل|محاسن التأویل]]، [[علامه طباطبایى|طباطبائى]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] و [[سید محمد رشیدرضا|سید محمد رشید رضا]] در المنار (ایازى، ص ۶۵۵, عبد الحمید، ص ۱۶۹- ۱۹۱).
+
یکى از دلایل شهرت و اعتبار تفسیر کبیر، تأثیر آن بر تفاسیر بعدى است. برخى از مفسرانى که از محتواى تفسیر کبیر و روش آن استفاده کرده یا تأثیر پذیرفته‌اند، عبارت‌اند از: نیشابورى در غرائب القرآن، بیضاوى در [[انوار التنزیل و اسرار التأویل (کتاب)|انوار التنزیل]]، آلوسى در [[روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم (کتاب)|روح المعانى]]، [[علامه طباطبایى|علامه طباطبائى]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] و [[سید محمد رشیدرضا|محمد رشید رضا]] در [[تفسیر المنار (کتاب)|المنار]].
رشید رضا که عالمى سلفى و پیرو [[ابن تیمیه|ابن تیمیه]] است، در المنار از شیوه استدلال و محتواى تفسیر کبیر بسیار استفاده کرده و طنطاوى نیز در [[الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم|الجواهر]]، قرآن را به همان شیوه فخر رازى تفسیر کرده است (عبد الحمید، ص ۱۸۲- ۱۸۸, فخر رازى، ج ۱، مقدمه حلبى، ص ۳۷).
 
  
==منابع فخر رازى==     
+
درباره تاریخ آغاز و پایان نگارش این تفسیر، تنها بر اساس اطلاعات پراکنده‌اى که در آخر برخى [[سوره|سوره‌ها]] آمده مى‌توان سخن گفت. نخستین تاریخى که فخر رازى به آن اشاره کرده، اول [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] ۵۹۵ ق. است که در پایان [[سوره آل عمران]] آمده است. بر این اساس وى تفسیر خود را قبل از ۵۹۵ آغاز کرده است. آخرین تاریخ نیز در پایان [[سوره احقاف]] ذکر شده که چهارشنبه ۲۰ [[ماه ذی الحجه|ذی الحجّه]] ۶۰۳ ق. است.
  
فخر رازى در نگارش تفسیر خود از آثار و تفاسیر گوناگونى بهره برده (عبد الحمید، ص ۸۷- ۱۲۲) ولى نام بیشتر آنها را ذکر نکرده است (خرمشاهى، ص ۸۰- ۸۱, جولاندرى، ص ۵۲- ۵۴).
+
فخر رازى، بر خلاف [[جارالله زمخشری|زمخشرى]]، که هدف از تفسیرش دفاع از آموزه‌هاى [[معتزله|معتزلى]] است، بصراحت به انگیزه و هدف خود در نگارش این تفسیر اشاره‌اى نکرده ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب کلامى [[ابوالحسن اشعری|ابو الحسن اشعرى]] (متوفى ۳۳۴) و رد آراى مخالفان وى، بویژه [[معتزله]]، پرداخته است.
از جمله آثارى که نام برده، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة [[ابوریحان بیرونی|ابوریحان بیرونى]] و الاعتذار [[قاضی عبدالجبار معتزلی|قاضى عبد الجبار معتزلى]] و التوحید ابن خزیمه است (لاگارد، ص ۱۳۷- ۱۳۹, براى فهرست کامل این آثار- همان، ص ۱۳۷- ۱۴۴).
 
  
شیوه معمول فخر رازى تنها ذکر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از کتاب معانى القرآن زجّاج (همان، ص ۸۲- ۸۳) و فرّاء (همان، ص ۱۲۶- ۱۲۷)، الکامل مبرّد (همان، ص ۱۵۱) و غریب القرآن ابن قتیبه (همان، ص ۱۳) بهره برده است. در تفاسیر روایى و [[تفسیر مأثور|مأثور]] [[صحابه]] و [[تابعین|تابعین]] به تفاسیر [[عبدالله بن عباس|عبداللّه بن عباس]]، مجاهد بن جبر، [[قتادة بن دعامه]] و [[سعید بن جبیر|سعید بن جبیر]] مراجعه و بیش از همه به آراى ابن عباس استناد کرده است (عبد الحمید، ص ۹۰- ۹۴). برخى از این تفاسیر با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته (تفسیر ابن عباس, تفسیر، بخش ۵: تفسیر تابعین) اما فخر رازى به اسناد روایت این تفاسیر اشاره‌اى نکرده است. از تفاسیر متأخرتر نیز از [[تفسیر طبری (کتاب)|جامع البیان فى تفسیر القرآن]] طبرى، [[الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (کتاب)|الکشف و البیان]] احمد بن ابراهیم ثعلبى (متوفى ۴۲۷) و تفسیر قفّال شاشى و احکام القرآن جصّاص بهره جسته است (همان، ص ۹۵-۹۹، ۱۲۰- ۱۲۲).
+
تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غیره است و همین ویژگى آن را دایرةالمعارف گونه کرده است. این گستردگى و اطناب تفسیر فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد که وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسیر، اشتمال تفسیر کبیر بر این حجم مطالب متنوع، از اهمیت تفسیرى آن کاسته است. به گفته [[ابوحیان اندلسی|ابوحیان غرناطى]]، (مفسر قرن هشتم)، در تفسیر فخر رازى مطالبى هست که در عالم تفسیر نیازى به آنها نیست. [[ابن تیمیه]] نیز آن را تفسیرى دانسته که در آن، جز تفسیر از هر موضوعى سخنى یافت مى‌شود. به عقیده [[سیوطی|سیوطى]]، این تفسیر مملو از سخنان حکما و فلاسفه است و بحثهاى تفسیرى‌اش بى‌ارتباط با آیات است. [[ابن خلکان|ابن خلّکان]] نیز مى‌گوید که در آن مطالب غریب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبکى در وصف این کتاب گفته است که در آن همه چیز، از جمله تفسیر، وجود دارد.
  
با توجه به رویکرد عقلانى در تفسیر فخر رازى، وى از تفاسیر معتزلى نقل قول فراوانى آورده است (همان، ص ۱۰۰- ۱۲۰). تفاسیر معتزلى که فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسیر ابو القاسم کعبى (متوفى ۳۱۹, لاگارد، ص ۲۴، ۱۳۹)، تفسیر ابو على جبّایى (متوفى ۳۰۳, همان، ص ۲۲- ۲۳، ۱۳۸)، الجامع ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانى (همان، ص ۲۵- ۲۶، ۱۴۰)، تفسیر قاضى عبد الجبار معتزلى (متوفى ۴۱۵, همان، ص ۱۳۱- ۱۳۲، ۱۳۹)، تفسیر ابو بکر اصمّ (همان، ص ۱۵- ۱۶) و [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزئل (کتاب)|کشاف]] زمخشرى (متوفى ۵۳۸) که فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است (عبد الحمید، ص ۱۱۰- ۱۲۰).
+
عده‌اى نیز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند که تفسیر کبیر از این جهت عیوب فراوانى دارد، از جمله ابوشامه مقدسى (متوفى ۶۶۵) معتقد است که فخر رازى در تفسیر خود شبهات جدّى مخالفان [[اسلام]] و [[اهل سنت|اهل سنّت]] را به بهترین شکل مطرح کرده، ولى از حل آنها در نهایت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفته شرف الدین نصیبى، استاد و شیخ او سراج الدین سرمیاحى مغربى در کتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بیان معایب و نقاط ضعف تفسیر فخر رازى پرداخته است. [[محمد اقبال لاهوری|اقبال لاهورى]] نیز تفسیر فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است.  
  
تفسیر کبیر از حیث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نیز اهمیت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارتهایى از معتزلیان متقدم، به اقوال و آراى معتزلیان متأخر و معاصر خود، چون ابو الحسین بصرى (متوفى ۴۳۶) و رکن الدین محمود ملاحمى (متوفى ۵۳۶)، که فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى یاد کرده (لاگارد، ص ۱۸، ۷۳، ۱۴۱، ۱۵۵، ۱۵۹، ۱۶۰)، نیز اشاره نموده است. وى به اختلافات کلامى نحله‌ها و مذاهب گوناگون نیز توجه داشته و از گروههایى چون کرامیه (همان، ص ۱۴۵)، [[اشاعره]] (همان، ص ۲۷، ۳۳، ۳۶- ۳۷)، [[امامیه|امامیه]] (همان، ص ۴۰)، ثنویه (همان، ص ۶۰)، [[جبریه|جبریه]] (همان، ص ۶۱)، [[خوارج]] (همان، ص ۷۴) و [[روافض]] (همان، ص ۸۰) نیز یاد کرده است.
+
در دفاع از فخر رازى پاسخهایى نیز داده‌اند، از جمله گفته‌اند که امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان، بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گیرى واداشته است. خود فخر رازى نیز در ابتداى تفسیر کبیر، دلیل تفصیل و تنوع مطالب کتاب را بیان کرده و به خرده گیران پاسخ داده و مى‌گوید: زمانى گفته بودم که مى‌توان از فواید و نفایس [[سوره حمد]]، ده هزار مسئله استنباط کرد، برخى از حسودان و جاهلان و دشمنان قیاس به نفس کرده، این سخن مرا باور نکردند و آن را انکار نمودند، لذا هنگامى که شروع به نگارش این کتاب کردم، براى اثبات اینکه چنین چیزى ممکن است، این مقدمه (تفسیر تفصیلى سوره حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى دیگرى از تفسیر، انگیزه‌اش را در تنوع و تفصیل مطالب، تقویت [[دین]] و القاى یقین و برطرف کردن شک و شبهه‌ها و از بین بردن نا آگاهى ذکر کرده است.
  
توجه به نظریات لغویان و نحویان بصره و کوفه و ذکر اختلاف آراى آنها، و بیان نظریات عالمان قرائت و فقها از دیگر جنبه‌هاى در خور توجه تفسیر فخر رازى است (عبد الحمید، ص ۸۷-۸۹، ۱۲۳- ۱۳۶، ۱۵۲- ۱۵۸). فخر رازى در [[فقه]] بیشتر از [[شافعی|شافعى]]- چون پیرو مذهب امام شافعى بوده- و سپس از [[ابوحنیفه|ابو حنیفه]] تأثیر گرفته است (برکة الشامى، ج ۱، ص ۳۰- ۳۳, عمّارى، ص ۱۳۷- ۱۵۹). به گفته [[قاضی نورالله شوشتری|قاضى نور اللّه شوشترى]] (ج ۱، ص ۴۹۰)، فخر الدین رازى اساس تفسیر خود را از تفسیر [[ابوالفتوح رازی|ابوالفتوح رازى]]، اقتباس کرده و براى رفع توهم، بعضى از تشکیکات خود را بر آن افزوده است ولى حلبى (فخر رازى، ج ۱، مقدمه، ص ۳۹) این قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسیار مشکل و بلکه محال دانسته و منکر هر گونه شباهت این دو تفسیر شده است. حلبى (همانجا) معتقد است که چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسیارى از اوقات از خواندن تفاسیر عقلى، از جمله تفاسیر [[شیعه|شیعى]]، متأثر گشته و بر خلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.
+
اما درباره اینکه تمامى تفسیر کبیر را خود فخر رازى نوشته یا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد؛ یک نظر این است که فخر رازى، خود، تفسیرش را به اتمام رسانده است، زیرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسیر کبیر نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به میان نیاورده‌اند. گروهى دیگر مانند [[ابن خلکان]]، بخشى از تفسیر کبیر را تألیف فخر رازى دانسته و براى اثبات نظرشان به خود تفسیر کبیر استناد کرده‌اند، از جمله ذیل آیه {{متن قرآن|«جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»}} ([[سوره واقعه|واقعه]]: ۲۴) که آمده است: «المسألة الاولى الاصولیة، ذکرها الامام فخرالدین رحمه اللّه فى مواضع کثیرة و نحن نذکر بعضها». این عبارت به روشنى گواه است بر اینکه فخر رازى در تفسیرش به این جا نرسیده بوده و این بخش از تفسیر کبیر را کس دیگرى نوشته است. به گفته [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانى]]، تکمیل کننده تفسیر کبیر، احمد بن محمد بن مکى قمولى (متوفى ۷۲۵) بوده است. [[حاجی خلیفه|حاجى خلیفه]] نوشته است که قمولى و شهاب الدین بن خلیل خویى (متوفى ۶۳۱) تفسیر فخر رازى را تکمیل کرده‌اند. ذهبى معتقد است که بعد از فخر رازى، خویى شروع به تکمیل تفسیر کبیر کرد ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. به این ترتیب، مسلّم شده که فخرالدین رازى خود تفسیرش را به پایان نرسانده ولى مشخص نیست تا کجاى آن را نوشته است. به عقیده ذهبى از ابتدا تا تفسیر [[سوره انبیاء|سوره انبیاء]]، و به گفته خرمشاهى تا [[سوره فتح‌|سوره فتح]] اثر فخر رازى است. در [[نسخه خطی|نسخه خطى]] از تفسیر کبیر آمده که از بعد از تفسیر [[سوره عنکبوت|سوره عنکبوت]] تألیف خویى است.
  
 
==روش تفسیر==       
 
==روش تفسیر==       
  
هر چند فخر رازى در ابتداى تفسیر کبیر گفته است که آن را در مقدمه و ابوابى تنظیم کرده و مقدمه نیز شامل ابواب و فصولى است، عملا در همان فصل اول از مقدمه، به تفسیر «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» پرداخته است. او تفسیر هر [[سوره]] را با ذکر نام آن، محل نزول، تعداد آیات و اقوال مربوط به آن آغاز کرده، سپس با ذکر یک یا دو یا چند آیه از آن سوره، توضیح کوتاهى درباره مناسبت آنها با آیات قبلى داده است. این ویژگى از امتیازات بارز این تفسیر است (ایازى، ص ۶۵۵). سپس، چنانچه [[روایت]] یا حدیثى از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]]، [[صحابه]] یا [[تابعین|تابعین]] درباره [[آیه|آیه]] یا آیات وجود داشته، آنها را بررسى کرده، یا به ذکر مسائلى چون [[ناسخ و منسوخ]] یا شرح مصطلحات حدیثى (مانند [[متواتر]] و آحاد و [[جرح و تعدیل|جرح و تعدیل]]) پرداخته، آنگاه آیه یا آیات مورد نظر را به کوچکترین اجزاى مفهومى، تجزیه کرده و تحت عناوینى چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و غیره، از ابعاد مختلف [[علم کلام|کلامى]] و [[فلسفه|فلسفى]] و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اینها به بررسى و تفسیر آنها پرداخته («شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، ص ۷۹- ۸۰) و در پایان، نظر خود را بیان نموده است. این بحثهاى تفصیلى و پرداختن به ابعاد گوناگون یک مسئله، از ویژگیهاى بارز و منحصر به فرد تفسیر کبیر است.
+
[[فخر رازى]] تفسیر هر [[سوره]] را با ذکر نام آن، محل نزول، تعداد [[آیه|آیات]] و اقوال مربوط به آن آغاز کرده، سپس با ذکر یک یا دو یا چند آیه از آن سوره، توضیح کوتاهى درباره [[تناسب آیات و سور|مناسبت]] آنها با آیات قبلى داده است. سپس، چنانچه [[حدیث|روایتی]] از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (ص)، [[صحابه]] یا [[تابعین|تابعین]] درباره آیات وجود داشته، آنها را بررسى کرده، یا به ذکر مسائلى چون [[ناسخ و منسوخ]] یا شرح مصطلحات حدیثى (مانند [[متواتر]] و [[خبر واحد]] و [[جرح و تعدیل|جرح و تعدیل]]) پرداخته، آنگاه آیه یا آیات مورد نظر را به کوچکترین اجزاى مفهومى، تجزیه کرده و تحت عناوینى چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و ...، از ابعاد مختلف [[علم کلام|کلامى]] و [[فلسفه|فلسفى]] و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اینها به بررسى و تفسیر آنها پرداخته و در پایان، نظر خود را بیان نموده است. این بحثهاى تفصیلى و پرداختن به ابعاد گوناگون یک مسئله، از ویژگیهاى بارز و منحصر به فرد تفسیر کبیر است.
  
تفسیر کبیر را از نظر روش، در شمار [[تفسیر عقلی|تفاسیر عقلى]] و کلامى آورده‌اند (سیوطى، ج ۴، ص ۲۴۳, طباطبائى، ۱۳۷۴ ش، ص ۵۶). ذهبى (ج ۱، ص ۲۸۹) آن را از نوع [[تفسیر به رأی|تفسیر به رأى]] جائز دانسته است. [[علامه طباطبایى|علامه طباطبائى]] نیز از طرفى این تفسیر را تفسیرى کلامى ذکر کرده (همانجا) و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است (۱۳۹۰- ۱۳۹۴، ج ۱، ص ۶). هر چند تفسیر فخر رازى پر از مباحث کلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسیرى کلامى یا فلسفى یا تفسیر به رأى، چه ممدوح چه مذموم، نبوده است، زیرا در تفسیر خود به این نکته اشاره‌اى نکرده و در وصیتنامه‌اش مى‌نویسد که هیچیک از این روشهاى فلسفى و کلامى در کنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند (داوودى، ج ۲، ص ۲۱۷). با توجه به اینکه محور غالب مباحث کلامى، آیات قرآن کریم بوده است، در تفسیر کبیر که صبغه‌اى کلامى دارد، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى اشاعره، معتزله، کرامیه و برخى فرق دیگر (عبد الحمید، ص ۳۲۱- ۳۳۹) ملاحظه کرد و به یک دوره کامل از مباحث کلامى دست یافت.
+
تفسیر کبیر را از نظر روش، در شمار [[تفسیر عقلی|تفاسیر عقلى]] و [[تفسیر کلامی|کلامى]] آورده‌اند. محمدحسین ذهبى آن را از نوع [[تفسیر به رأی|تفسیر به رأى]] جائز دانسته است. [[علامه طباطبایى|علامه طباطبائى]] نیز از طرفى این تفسیر را تفسیرى کلامى ذکر کرده و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است. هر چند تفسیر فخر رازى پر از مباحث کلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسیرى کلامى یا فلسفى نبوده است، زیرا در تفسیر خود به این نکته اشاره‌اى نکرده و در وصیتنامه‌اش مى‌نویسد که هیچیک از این روشهاى فلسفى و کلامى در کنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند.  
  
برخى از مباحث کلامى- فلسفى که فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اینکه آیا در شناخت او نظر و استدلال جائز است یا نه (لاگارد، ص ۲۹۶، ۳۳۹)، [[ایمان|ایمان]] و [[اسلام]]، تفاوت میان این دو و ارکان ایمان (همان، ص ۲۱۶- ۲۱۷)، کلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن (همان، ص ۳۰۷، ۳۲۰)، رؤیت خداوند (همان، ص ۲۷۲)، عدل الهى (همان، ص ۲۹۳)، [[جبر]] و [[اختیار|اختیار]] و قضا و قدر (همان، ص ۲۴۶، ۳۱۶)، حدوث و قدم عالم (همان، ص ۲۰۸، ۲۵۰)، اعجاز قرآن (همان، ص ۲۰۷, نیز- عبد الحمید، ص ۲۲۵، ۲۳۱)، اراده خداوند (لاگارد، ص ۱۹۵)، مفهوم استواى خداوند بر [[عرش]] (همان، ص ۱۹۹)، تجسیم (همان، ص ۲۲۳)، تثلیث (همان، ص ۲۲۳)، [[عصمت]] انبیا (همان، ص ۲۹۴- ۲۹۵)، [[شفاعت]] پیامبر اکرم (همان، ص ۲۸۲)، عقیده [[شیعه|شیعه]] در [[امامت]] [[معصوم]] و احتمال صحت آن (همان، ص ۴۰)، بیان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با این توضیح که بر خلاف نظر شیعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه یک تن، و بحث [[معاد]] (همان، ص ۳۳۹، براى موارد دیگر- ص ۲۵۷- ۲۵۸).
+
با توجه به اینکه محور غالب مباحث کلامى، آیات قرآن کریم بوده است، در تفسیر کبیر که صبغه‌اى کلامى دارد، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى [[اشاعره]]، [[معتزله]]، کرامیه و برخى فرق دیگر ملاحظه کرد و به یک دوره کامل از مباحث کلامى دست یافت. برخى از مباحث کلامى-فلسفى که فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اینکه آیا در شناخت او نظر و استدلال جائز است یا نه، [[ایمان|ایمان]] و [[اسلام]]، تفاوت میان این دو و ارکان ایمان، کلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن، رؤیت خداوند، [[عدل الهی|عدل الهى]]، [[جبر]] و [[اختیار|اختیار]] و [[قضا و قدر]]، حدوث و قدم عالم، [[اعجاز قرآن]]، اراده خداوند، مفهوم استواى خداوند بر [[عرش]]، تجسیم، [[تثلیث]]، [[معاد]]، [[عصمت]] انبیا، [[شفاعت]] پیامبر اکرم، عقیده [[شیعه|شیعه]] در [[امامت]] معصوم و احتمال صحت آن، بیان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با این توضیح که بر خلاف نظر شیعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است، نه یک نفر.
  
در میان مفسران، فخر رازى بیش از همه در تبیین آیات باران کوشیده است (باران، بخش دوم: باران در قرآن و حدیث). از آراى خاص تفسیرى رازى، اعتقاد به نبودن واژه‌هاى دخیل و غیر عربى در قرآن است (عبد الحمید، ص ۱۲۸). همچنین وى به نقل روایات [[اسباب نزول]] و ذکر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است (همان، ص ۱۴۴- ۱۴۶، ۱۵۲- ۱۵۸). عبد الحمید (ص ۲۰۷- ۲۲۷) فهرستى از آراى خاص تفسیرى فخر رازى را آورده است. غلبه صبغه کلامى- عقلى در تفسیر کبیر مانع از این نشده است که فخر رازى در مواردى، از شیوه [[تفسیر قرآن به قرآن|قرآن به قرآن]]، در تفسیر آیات کریمه استفاده کند (همان، ص ۱۳۶- ۱۳۸) ولى با وجود اشاراتى که به احادیث پیامبر اکرم و [[ائمه اطهار|امامان شیعه]] کرده (لاگارد، ص ۶۸، ۹۸، ۱۱۹) و روایاتى که از صحابه و تابعین آورده، در تفسیر خود اعتماد اندکى به [[احادیث]] داشته است (عبد الحمید، ص ۱۳۸- ۱۴۰). گفته مى‌شود که او در نقل احادیث به شیوه‌اى که در عصر او معمول بوده، سلسله سند حدیث را ذکر نکرده و نیز احادیثى را که بسیارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون زمخشرى و [[شیخ طبرسی|طبرسى]]، در فضائل سوره‌ها و ثواب قرائت آنها نقل مى‌کنند، نیاورده است (همان، ص ۱۶۷, خرمشاهى، ص ۸۰).
+
از آراى خاص تفسیرى رازى، اعتقاد به نبودن واژه‌هاى دخیل و غیر عربى در [[قرآن]] است. همچنین وى به نقل روایات [[اسباب نزول]] و ذکر [[قراءات قرآن|قرائتهاى]] مختلف اهتمام فراوانى داشته است.  
  
در تفسیر کبیر استفاده از روایاتى که از [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] شمرده مى‌شوند، بسیار اندک است. براى نمونه ذیل آیه «ن» در [[سوره قلم]]، «ن» را به معناى نهنگى که زمین بر پشت آن قرار دارد، دانسته است. فخر رازى هر چند این روایت را در تفسیر آیه مذکور آورده، آن را نه به سبب مخالفت با عقل یا اشکال در سلسله روایت یا محتواى حدیث یا از اسرائیلیات بودن رد کرده، بلکه از جنبه ادبى و نحوى مردود دانسته است (فخر رازى، ج ۳۰، ص ۷۷, ابو شهبه، ص ۱۳۴, نیز- عبد الحمید، ص ۱۴۶- ۱۵۱).
+
غلبه صبغه کلامى-عقلى در تفسیر کبیر مانع از این نشده است که فخر رازى در مواردى، از شیوه [[تفسیر قرآن به قرآن|تفسیر قرآن به قرآن]]، در تفسیر آیات کریمه استفاده کند، ولى با وجود اشاراتى که به [[احادیث]] [[پیامبر اکرم]] و [[ائمه اطهار|امامان شیعه]] کرده و روایاتى که از صحابه و تابعین آورده، در تفسیر خود اعتماد اندکى به احادیث داشته است. گفته مى‌شود که او در نقل احادیث به شیوه‌اى که در عصر او معمول بوده، سلسله [[سند حدیث]] را ذکر نکرده و نیز احادیثى را که بسیارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون [[زمخشرى]] و [[شیخ طبرسی|طبرسى]]، در فضائل سوره‌ها و [[ثواب]] قرائت آنها نقل مى‌کنند، نیاورده است. همچنین در تفسیر کبیر استفاده از روایاتى که از [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] شمرده مى‌شوند، بسیار اندک است.  
  
تفسیر فخر رازى با وجود صبغه کلامى، از اشارات صوفیانه خالى نیست و در تفسیر برخى آیات به ذکر طریق و شیوه [[عارف|عارفان]] در تفسیر آیات نیز پرداخته است (فخر رازى، ج ۱۶، ص ۱۵, نیز- عبد الحمید، ص ۳۲۱-۳۳۰). سبکى (ج ۸، ص ۸۶) ضمن اشاره به اینکه فخر رازى در تفسیر خود عبارتهایى درباره [[تصوف]] آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نیز یاد کرده است. از ویژگیهاى بارز روش فخر رازى در تفسیر کبیر، اهتمام جدّى او به بیان مناسبات میان آیات و سور قرآن کریم است. وى تنها به ذکر یک مناسبت اکتفا نمى‌کند، بلکه در بیشتر مواقع به بیان چند مناسبت مى‌پردازد (عبد الحمید، ص ۱۶۳- ۱۶۴, ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۳- ۲۹۴). عنایت به نکات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دوره [[جاهلیت|جاهلیت]] در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از دیگر ویژگیهاى روش تفسیرى فخر رازى محسوب مى‌شود (عبد الحمید، ص ۱۲۳- ۱۳۶). وى در این خصوص، بیشترین استفاده را از کشاف زمخشرى برده است (همان، ص ۱۱۰). توجه به مباحث فقهى نیز از جمله خصایص روش فخر رازى در تفسیر کبیر است. فخر رازى در برخورد با [[آیات الاحکام|آیات احکام]]، ابتدا آراى مکاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌کند و سپس بتفصیل به بیان گرایش فقهى خود، یعنى مذهب فقهى شافعى، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌کند (ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۵).
+
تفسیر فخر رازى با وجود صبغه کلامى، از اشارات صوفیانه خالى نیست و در تفسیر برخى آیات به ذکر طریق و شیوه [[عارف|عارفان]] و اهل [[تصوف]] در تفسیر آیات نیز پرداخته است.  
  
درباره اینکه تمامى تفسیر کبیر را خود فخر رازى نوشته یا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: یک نظر این است که فخر رازى، خود، تفسیرش را به اتمام رسانده است (عمارى، ص ۱۸۶- ۱۸۷, آل جعفر، ص ۱۹۰, داوودى، ج ۲، ص ۲۱۷)، زیرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسیر کبیر نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به میان نیاورده‌اند. عبد الحمید (ص ۵۴- ۶۳)، بر اساس شواهد فراوانى از تفسیر کبیر، نتیجه گرفته که تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى دیگر، بخشى از تفسیر کبیر را تألیف فخر رازى دانسته (ابن خلّکان، ج ۴، ص ۲۴۹, ابن قاضى شهبه، ج ۲، ص ۸۳) و براى اثبات نظرشان به خود تفسیر کبیر استناد کرده‌اند، از جمله ذیل آیه {{متن قرآن|«جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»}} ([[سوره واقعه|واقعه]]: ۲۴) که آمده است: المسألة الاولى الاصولیة، ذکرها الامام فخر الدین رحمه اللّه فى مواضع کثیرة و نحن نذکر بعضها (فخر رازى، ج ۲۱، ص ۱۵۶). این عبارت به روشنى گواه است بر اینکه فخر رازى در تفسیرش به این جا نرسیده بوده و این بخش از تفسیر کبیر را کس دیگرى نوشته است. به گفته ابو بکر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه (متوفى ۸۵۱, ج ۲، ص ۳۳۳) و [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانى]] (۱۳۸۵، ج ۱، ص ۳۲۵)، تکمیل کننده تفسیر فخر رازى احمد بن محمد بن مکى قمولى (متوفى ۷۲۵) بوده است. حاجى خلیفه (ج ۲، ستون ۷۵۶) نوشته است که قمولى و شهاب الدین بن خلیل خویى (متوفى ۶۳۱) تفسیر فخر رازى را تکمیل کرده‌اند. ذهبى (ج ۱، ص ۲۹۳) معتقد است که بعد از فخر رازى، خویى شروع به تکمیل تفسیر کبیر کرد ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنین به نظر دیگرى هم اشاره مى‌کند و آن اینکه خویى و قمولى هر یک بتنهایى تکمله‌اى مستقل بر تفسیر کبیر نوشتند. به این ترتیب، مسلّم شده که فخر الدین رازى خود تفسیرش را به پایان نرسانده ولى مشخص نیست تا کجاى آن را نوشته است. به عقیده ذهبى (همانجا) از ابتدا تا تفسیر [[سوره انبیاء|سوره انبیاء]]، و به گفته خرمشاهى (ص ۸۳) تا [[سوره فتح‌|سوره فتح]] اثر فخر رازى است. در نسخه‌اى خطى از تفسیر فخر رازى آمده که از بعد از تفسیر [[سوره عنکبوت|سوره عنکبوت]] تألیف خویى است (حدایق شیرازى، ج ۱، ص ۱۵۸).
+
از ویژگیهاى بارز روش فخر رازى در تفسیر کبیر، اهتمام جدّى او به بیان [[تناسب آیات و سور]] قرآن کریم است. وى تنها به ذکر یک مناسبت اکتفا نمى‌کند، بلکه در بیشتر مواقع به بیان چند مناسبت مى‌پردازد.  
  
تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غیره است و همین ویژگى آن را دایرة المعارف گونه کرده است. این گستردگى و اطناب تفسیر فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد که وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسیر، اشتمال تفسیر فخر رازى بر این حجم مطالب متنوع، از اهمیت تفسیرى آن کاسته است. به گفته ابو حیان غرناطى، (مفسر قرن هفتم و هشتم)، در تفسیر فخر رازى مطالبى هست که در عالم تفسیر نیازى به آنها نیست (سیوطى، ج ۴، ص ۲۴۳). ابن تیمیه نیز آن را تفسیرى دانسته که در آن، جز تفسیر از هر موضوعى سخنى یافت مى‌شود (سیوطى، همانجا, صفدى، ج ۴، ص ۲۵۴). به عقیده [[سیوطی|سیوطى]]( همانجا)، این تفسیر مملو از سخنان حکما و فلاسفه است و بحثهاى تفسیرى‌اش بى‌ارتباط با آیات است. [[ابن خلکان|ابن خلّکان]] (همانجا) نیز مى‌گوید که در آن مطالب غریب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبکى در وصف این کتاب گفته است که در آن همه چیز، از جمله تفسیر، وجود دارد (صفدى، همانجا).
+
عنایت به نکات ادبى و [[بلاغت|بلاغى]]، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دوره [[جاهلیت|جاهلیت]] در مباحث لغوى و [[نحو|نحوى]] و بلاغى، از دیگر ویژگیهاى روش تفسیرى فخر رازى محسوب مى‌شود. وى در این خصوص، بیشترین استفاده را از [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل (کتاب)|الکشاف]] زمخشرى برده است.  
  
عده‌اى نیز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند که تفسیر کبیر از این جهت عیوب فراوانى دارد، از جمله ابو شامه مقدسى (متوفى ۶۶۵, ص ۶۸) معتقد است که فخر رازى در تفسیر خود شبهات جدّى مخالفان [[اسلام]] و [[اهل سنت|اهل سنّت]] را به بهترین شکل مطرح کرده ولى از حل آنها در نهایت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفته شرف الدین نصیبى، استاد و شیخ او سراج الدین سرمیاحى مغربى در کتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بیان معایب و نقاط ضعف تفسیر فخر رازى پرداخته است (به نقل ابن حجر عسقلانى، ۱۳۹۰، ج ۴، ص ۴۲۸). [[محمد اقبال لاهوری|اقبال لاهورى]] (ص ۱۹۹، نیز- ص ۲۹۳) نیز تفسیر فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است. برکة الشامى (ج ۱، ص ۲۴) این نظر را که فخر رازى از دو روش تفصیل در تفسیر [[سوره حمد]] و اجمال در سایر سوره‌ها استفاده کرده، رد نموده و معتقد است که فخر رازى در تمام تفسیر خود، از یک شیوه بهره گرفته و تفصیل سوره حمد به اقتضاى خود سوره بوده و فخر رازى در تفسیر برخى آیات دیگر نیز، به تناسب، مباحث را بتفصیل بیان کرده، از جمله ذیل آیه ۳۱ [[سوره بقره]]، بحث گسترده‌اى درباره علم آورده است (همان، ج ۱، ص ۲۸- ۲۹).
+
توجه به مباحث [[فقه|فقهى]] نیز از جمله خصایص روش فخر رازى در تفسیر کبیر است. فخر رازى در برخورد با [[آیات الاحکام|آیات الاحکام]]، ابتدا آراى مکاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌کند و سپس بتفصیل به بیان گرایش فقهى خود، یعنى مذهب فقهى [[شافعی|شافعى]]، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌کند.
  
در دفاع از فخر رازى پاسخهاى دیگرى نیز داده‌اند، از جمله گفته‌اند که امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گیرى واداشته است (ابو شامه، ص ۹۸, نیز- سبکى، ج ۸، ص ۸۸). خود فخر رازى نیز در ابتداى تفسیر کبیر، دلیل تفصیل و تنوع مطالب کتاب را بیان کرده و به خرده گیران پاسخ داده است. او (ج ۱، ص ۳) مى‌گوید زمانى گفته بودم که مى‌توان از فواید و نفایس سوره حمد، ده هزار مسئله استنباط کرد، برخى از حسودان و جاهلان و گمراهان و دشمنان قیاس به نفس کرده، این سخن مرا باور نکردند و آن را انکار نمودند، لذا هنگامى که شروع به نگارش این کتاب کردم، براى اثبات اینکه چنین چیزى ممکن است، این مقدمه( تفسیر تفصیلى سوره حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى دیگرى از تفسیر، انگیزه‌اش را در تنوع و تفصیل مطالب، تقویت دین و القاى یقین و برطرف کردن شک و شبهه‌ها و از بین بردن نا آگاهى ذکر کرده است( ج ۱۷، ص ۱۱۴، نیز- ج ۱۶، ص ۳۲).
+
==منابع تفسیر==     
  
==نسخه شناسى==   
+
[[فخر رازى]] در نگارش تفسیر خود از آثار و تفاسیر گوناگونى بهره برده، ولى نام بیشتر آنها را ذکر نکرده است.
 +
از جمله آثارى که نام برده، «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» [[ابوریحان بیرونی|ابوریحان بیرونى]] و «الاعتذار» [[قاضی عبدالجبار معتزلی|قاضى عبدالجبار معتزلى]] و «التوحید» ابن خزیمه است.
  
تفسیر کبیر مجموعا شامل ۳۲ جزء است ولى تعداد مجلدات آن در چاپهاى گوناگون، متفاوت است. نسخه‌هاى خطى متعددى از این تفسیر بر جا مانده است( براى نمونه- حدایق شیرازى، ج ۱، ص ۱۵۳- ۱۵۸). على اصغر حلبى در کار ترجمه آن به فارسى است و چند جلد آن را منتشر کرده است.
+
شیوه معمول فخر رازى تنها ذکر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از کتاب «معانى القرآن» زجّاج، «الکامل» مبرّد و «غریب القرآن» [[ابن قتیبه دینوری|ابن قتیبه]] بهره برده است. در تفاسیر [[تفسیر مأثور|مأثور]] و روایى [[صحابه]] و [[تابعین|تابعین]] به تفاسیر [[عبدالله بن عباس|عبداللّه بن عباس]]، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و [[سعید بن جبیر|سعید بن جبیر]] مراجعه و بیش از همه به آراى [[ابن عباس]] استناد کرده است. از تفاسیر متأخرتر نیز از [[تفسیر طبری (کتاب)|جامع البیان فى تفسیر القرآن]] طبرى، [[الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (کتاب)|الکشف و البیان]] احمد بن ابراهیم ثعلبى (متوفى ۴۲۷) و تفسیر قفّال شاشى و احکام القرآن جصّاص بهره جسته است.
فخر رازى علاوه بر تفسیر کبیر، آثار دیگرى نیز در [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] دارد( عبد الحمید، ص ۳۸). پژوهشهاى فراوانى درباره تفسیر فخر رازى انجام شده است. ماهر مهدى هلال، فصل سوم کتاب خود، فخر الدین رازى بلاغیاً( ص ۱۸۵- ۲۵۵)، را به بررسى آراى بلاغى تفسیر کبیر اختصاص داده است. برخى دیگر از این تألیفات عبارت‌اند از:
 
  
- الرازى مفسرا از محسن عبد الحمید, الامام فخر الدین الرازى: حیاته و آثاره از على محمد حسن عمارى( قاهره ۱۳۸۸ / ۱۹۶۹)
+
با توجه به رویکرد عقلانى در تفسیر فخر رازى، وى از تفاسیر [[معتزله|معتزلى]] نقل قول فراوانى آورده است. تفاسیر معتزلى که فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسیر ابوالقاسم کعبى، تفسیر ابوعلى جبّایى (متوفى ۳۰۳)، الجامع ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى، تفسیر قاضى عبدالجبار معتزلى (متوفى ۴۱۵)، تفسیر ابوبکر اصمّ و [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزئل (کتاب)|کشاف]] [[جارالله زمخشری|زمخشرى]] (متوفى ۵۳۸) که فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است.
  
- الرازى من خلال تفسیره اثر عبد العزیز المجذوب( لیبى و تونس ۱۴۰۰ / ۱۹۸۰)
+
وى به اختلافات [[کلام|کلامى]] نحله‌ها و مذاهب گوناگون نیز توجه داشته و از گروههایى چون کرامیه، [[اشاعره]]، [[امامیه|امامیه]]، ثنویه، [[جبریه|جبریه]]، [[خوارج]] و [[روافض]] نیز یاد کرده است.
  
- فخر الدین الرازى، آراؤه الکلامیة و الفلسفیة از محمد صالح الزرکان
+
توجه به نظریات لغویان و نحویان [[بصره]] و [[کوفه]] و ذکر اختلاف آراى آنها، و بیان نظریات عالمان [[قراءات قرآن|قرائت]] و فقها، از دیگر جنبه‌هاى درخور توجه تفسیر فخر رازى است. فخر رازى در [[فقه]] بیشتر از [[شافعی|شافعى]]- چون پیرو مذهب امام شافعى بوده- و سپس از [[ابوحنیفه|ابو حنیفه]] تأثیر گرفته است.
  
از تحقیقات خاورشناسان مى‌توان به کارهاى روژه آرنالدز(کریمى‌نیا، ص ۲۴) و ژاک ژومیه(همان، ص ۱۳۲-۱۳۳) درباره تفسیر فخر رازى اشاره کرد. از مقالات متعدد روژه آرنالدز، مقاله‌هاى «مسیحیان بنا بر تفسیر فخر رازى از قرآن» (ترجمه على محمد کاردان، معارف، دوره ۳، ش ۱، فروردین- تیر ۱۳۶۵)،« جبر و اختیار در تفسیر رازى» (ترجمه میشل کوئى‌پرس، همان مجله) به طور کامل به فارسى ترجمه شده و گزارشى از مقاله« یافته‌هاى فلسفى در تفسیر کبیر فخر الدین رازى» (ترجمه رضا داورى، همان مجله) نیز به فارسى موجود است.
+
به گفته [[قاضی نورالله شوشتری|قاضى نوراللّه شوشترى]]، فخر رازى اساس تفسیر خود را از تفسیر [[ابوالفتوح رازی|ابوالفتوح رازى]]، اقتباس کرده و براى رفع توهم، بعضى از تشکیکات خود را بر آن افزوده است؛ ولى حلبى این قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسیار مشکل دانسته و منکر هر گونه شباهت این دو تفسیر شده است. حلبى معتقد است که چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسیارى از اوقات از خواندن تفاسیر عقلى، از جمله تفاسیر [[شیعه|شیعى]]، متأثر گشته و بر خلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.
 
 
همچنین میشل لاگارد در کتابى با عنوان المصباح المنیر للتفسیر الکبیر ئ(لیدن ۱۹۹۶) نمایه‌اى از اعلام و موضوعات تفسیر فخر رازى را به این شرح گرد آورده است: نمایه اعلام و اماکن و کتابهاى مذکور در تفسیر رازى (ص ۳- ۱۸۳)، نمایه موضوعات کلامى و ادبى و فقهى (ص ۱۸۵- ۳۵۹) و نمایه مباحث اصول فقه بر اساس تفکیک موضوعى (ص ۱۶- ۴۹). اساس کار لاگارد، تفسیر کبیر رازى چاپ بیروت ۱۹۸۲ است. لاگارد جدولهایى تطبیقى نیز با دو چاپ دیگر این تفسیر آورده که بر اساس آنها مى‌توان مطلب را در دو چاپ دیگر نیز یافت. با وجود چندین چاپ از تفسیر فخر رازى، هنوز این متن تصحیح انتقادى نشده است (ایازى، ص ۶۵۰- ۶۵۱). در منابع از دو تلخیص این تفسیر به نامهاى التنویر فى التفسیر فى مختصر التفسیر الکبیر نوشته محمد بن ابى القاسم ربقى (متوفى ۷۰۹) و الواضح فى تلخیص تفسیر القرآن نگاشته محمد بن محمد نسفى (متوفى ۶۸۷) یاد شده است (همان، ص ۶۵۷).
 
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
* مسلم آل جعفر، مناهج المفسرین، [بى‌جا]: دار الکتب للطباعة و النشر، ۱۹۸۰,
+
*مسلم آل جعفر، مناهج المفسرین، دارالکتب للطباعة و النشر، ۱۹۸۰.
* ابن حجر عسقلانى، الدرر الکامنة فى اعیان المائة الثامنة، چاپ محمد سید جاد الحق، قاهره ۱۳۸۵ / ۱۹۶۶,
+
*محمد على ایازى، المفسرون حیاتهم و منهجهم، تهران ۱۴۱۴.
* همو، لسان المیزان، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹- ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰ / ۱۹۷۱,
+
*محمد بن على داوودى، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳.
* ابن خلّکان, ابن قاضى شهبه، طبقات الشافعیة، چاپ حافظ عبد العلیم خان، حیدر آباد دکن ۱۳۹۸- ۱۴۰۰ / ۱۹۷۸- ۱۹۸۰,
+
*محمدحسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷.
* عبد الرحمان بن اسماعیل ابو شامه، تراجم رجال القرنین السادس و السابع، المعروف بالذیل على الروضتین، چاپ محمد زاهد بن حسن کوثرى و عزت عطار حسینى، بیروت ۱۹۷۴,
+
*«شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، حوزه، سال ۵، ش ۴ (مهر ۱۳۶۷).
* محمد ابو شهبه، الاسرائیلیات و الموضوعات فى کتب التفسیر، بیروت ۱۴۱۳ / ۱۹۹۲,
+
*[[نرم افزار جامع تفاسیر نور|نرم افزار جامع التفاسیر نور]]، بخش کتابشناسی.
* محمد اقبال لاهورى، کلیات اشعار فارسى مولانا اقبال لاهورى، با مقدمه و شرح احوال و تفسیر کامل احمد سروش، تهران‌[؟ ۱۳۴۳ ش‌],
 
* محمد على ایازى، المفسرون: حیاتهم و منهجهم، تهران ۱۴۱۴,
 
* حسین برکة الشامى، تهذیب التفسیر الکبیر، لندن ۱۴۱۸ / ۱۹۹۸,
 
* حاجى خلیفه, ضیاء الدین حدایق شیرازى، فهرست کتابخانه مدرسه عالى سپهسالار، تهران ۱۳۱۵- ۱۳۱۸,
 
* بهاء الدین خرمشاهى، سیر بى‌سلوک، تهران ۱۳۷۰ ش,
 
* محمد بن على داوودى، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳ / ۱۹۸۳, محمد حسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷ / ۱۹۸۷,
 
* عبد الوهاب بن على سبکى، طبقات الشافعیة الکبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبد الفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴- ۱۹۷۶,
 
* عبد الرحمان بن ابى بکر سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمد ابو الفضل ابراهیم،[ قاهره ۱۹۶۷]، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش,
 
* «شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، حوزه، سال ۵، ش ۴( مهر و آبان ۱۳۶۷),
 
* نور اللّه بن شریف الدین شوشترى، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ ش, صفدى,
 
* محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، قم ۱۳۷۴ ش,
 
* همو، المیزان فى تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰- ۱۳۹۴ / ۱۹۷۱- ۱۹۷۴,
 
* محسن عبد الحمید، الرازى مفسرا، بغداد ۱۳۹۴ / ۱۹۷۴,
 
* على محمد حسن عمارى، الامام فخر الدین رازى: حیاته و آثاره، قاهره ۱۳۸۸ / ۱۹۶۹,
 
* محمد بن عمر فخر رازى، التفسیر الکبیر، قاهره‌[ بى‌تا.]، چاپ افست تهران‌[ بى‌تا.],
 
* همان: تفسیر کبیر( مفاتیح الغیب)، ترجمه على اصغر حلبى، تهران ۱۳۷۱ ش-,
 
* مرتضى کریمى‌نیا، کتاب‌شناسى مطالعات قرآنى به زبان‌هاى اروپایى: ۱۷۰۰- ۱۹۹۵، تهران ۱۳۸۰ ش,
 
* ماهر مهدى هلال، فخر الدین الرازى بلاغیا، بغداد ۱۳۹۷ / ۱۹۷۷,
 
* و المصباح المنیر للتفسیر الکبیر: الفهرست الکامل لمفاتیح الغیب لفخر الدین الرازى، ۱۹۹۶,
 
* Rashid Ahmad Jullandri, Abu al- Qasim al- Qushairi as a theologian and commentator, The Islamic quarterly, ۳۱ / I )1969
 
* .Michel Lagarde, Index du grand commentaire de Fakhr al- Din al- Razi- nedie
 
 
 
==منبع==
 
نرم افزار [[نرم افزار جامع تفاسیر نور|جامع التفاسیر نور]]، بخش کتابشناسی.
 
  
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
[[رده: تفاسیر]]
+
[[رده: تفاسیر]][[رده: تفاسیر کلامی]][[رده: تفاسیر اجتهادی]][[رده: تفسیرهای اهل سنت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۵۱

التفسير الكبير (فخر رازی).jpg
نویسنده فخرالدين رازى
موضوع تفسیر اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد ۳۲

«مفاتیح الغیب» معروف به «التفسیر الکبیر»، تألیف فخرالدین رازى (م، ۶۰۶ ق)، متکلم و مفسر اشعرى قرن هفتم هجری است. تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى و ادبى است. در تفسیر کبیر که از تفاسیر کلامى بشمار مى‌رود، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى اشاعره، معتزله، کرامیه و برخى فرق دیگر ملاحظه کرد.

مؤلف

محمد بن عمر فخر رازی (۵۴۳-۶۰۶ ق) متکلم، فقیه و مفسر اهل سنت ایرانی است. وی در فروع دین، شافعی مذهب و در اصول عقاید کلامی، پیرو مذهب اشعری بود، و با این وصف با علمای هم کیش خود همیشه در مجادله و مناظره بوده است.

فخر دارای در عصر خود از بزرگترین علما و حکمای اسلام بوده و در علوم مختلف فلسفه، کلام، ریاضیات و فقه و اصول، تفسیر قرآن و ادبیات، صاحب نظر و صاحب تألیف بود. معروفترین اثر او کتاب تفسیری «مفاتیح الغیب» است. برخی دیگر از آثار او عبارتند از: نهایة العقول، المحصول فی علم الاصول، الملخص فی الحکمه، مباحث المشرقیه، لباب الاشاره فی شرح اشارات، المطالب العالیه فی الحکمه، الاربعین فی اصول الدین، الجامع الکبیر فی الطب، تفسیر اسما الحسنی، الرساله الکمالیه، الطریقه فی الجدل.

معرفی کتاب

«تفسیر کبیر» مهمترین و جامعترین اثر فخر رازى و یکى از چند تفسیر مهم و برجسته قرآن کریم به زبان عربى است. این کتاب به سبب حجم بسیارش به «تفسیر کبیر» مشهور شده، ولى نام اصلى آن «مفاتیح الغیب» است.

یکى از دلایل شهرت و اعتبار تفسیر کبیر، تأثیر آن بر تفاسیر بعدى است. برخى از مفسرانى که از محتواى تفسیر کبیر و روش آن استفاده کرده یا تأثیر پذیرفته‌اند، عبارت‌اند از: نیشابورى در غرائب القرآن، بیضاوى در انوار التنزیل، آلوسى در روح المعانى، علامه طباطبائى در المیزان و محمد رشید رضا در المنار.

درباره تاریخ آغاز و پایان نگارش این تفسیر، تنها بر اساس اطلاعات پراکنده‌اى که در آخر برخى سوره‌ها آمده مى‌توان سخن گفت. نخستین تاریخى که فخر رازى به آن اشاره کرده، اول ربیع الاول ۵۹۵ ق. است که در پایان سوره آل عمران آمده است. بر این اساس وى تفسیر خود را قبل از ۵۹۵ آغاز کرده است. آخرین تاریخ نیز در پایان سوره احقاف ذکر شده که چهارشنبه ۲۰ ذی الحجّه ۶۰۳ ق. است.

فخر رازى، بر خلاف زمخشرى، که هدف از تفسیرش دفاع از آموزه‌هاى معتزلى است، بصراحت به انگیزه و هدف خود در نگارش این تفسیر اشاره‌اى نکرده ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب کلامى ابو الحسن اشعرى (متوفى ۳۳۴) و رد آراى مخالفان وى، بویژه معتزله، پرداخته است.

تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غیره است و همین ویژگى آن را دایرةالمعارف گونه کرده است. این گستردگى و اطناب تفسیر فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد که وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسیر، اشتمال تفسیر کبیر بر این حجم مطالب متنوع، از اهمیت تفسیرى آن کاسته است. به گفته ابوحیان غرناطى، (مفسر قرن هشتم)، در تفسیر فخر رازى مطالبى هست که در عالم تفسیر نیازى به آنها نیست. ابن تیمیه نیز آن را تفسیرى دانسته که در آن، جز تفسیر از هر موضوعى سخنى یافت مى‌شود. به عقیده سیوطى، این تفسیر مملو از سخنان حکما و فلاسفه است و بحثهاى تفسیرى‌اش بى‌ارتباط با آیات است. ابن خلّکان نیز مى‌گوید که در آن مطالب غریب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبکى در وصف این کتاب گفته است که در آن همه چیز، از جمله تفسیر، وجود دارد.

عده‌اى نیز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند که تفسیر کبیر از این جهت عیوب فراوانى دارد، از جمله ابوشامه مقدسى (متوفى ۶۶۵) معتقد است که فخر رازى در تفسیر خود شبهات جدّى مخالفان اسلام و اهل سنّت را به بهترین شکل مطرح کرده، ولى از حل آنها در نهایت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفته شرف الدین نصیبى، استاد و شیخ او سراج الدین سرمیاحى مغربى در کتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بیان معایب و نقاط ضعف تفسیر فخر رازى پرداخته است. اقبال لاهورى نیز تفسیر فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است.

در دفاع از فخر رازى پاسخهایى نیز داده‌اند، از جمله گفته‌اند که امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان، بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گیرى واداشته است. خود فخر رازى نیز در ابتداى تفسیر کبیر، دلیل تفصیل و تنوع مطالب کتاب را بیان کرده و به خرده گیران پاسخ داده و مى‌گوید: زمانى گفته بودم که مى‌توان از فواید و نفایس سوره حمد، ده هزار مسئله استنباط کرد، برخى از حسودان و جاهلان و دشمنان قیاس به نفس کرده، این سخن مرا باور نکردند و آن را انکار نمودند، لذا هنگامى که شروع به نگارش این کتاب کردم، براى اثبات اینکه چنین چیزى ممکن است، این مقدمه (تفسیر تفصیلى سوره حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى دیگرى از تفسیر، انگیزه‌اش را در تنوع و تفصیل مطالب، تقویت دین و القاى یقین و برطرف کردن شک و شبهه‌ها و از بین بردن نا آگاهى ذکر کرده است.

اما درباره اینکه تمامى تفسیر کبیر را خود فخر رازى نوشته یا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد؛ یک نظر این است که فخر رازى، خود، تفسیرش را به اتمام رسانده است، زیرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسیر کبیر نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به میان نیاورده‌اند. گروهى دیگر مانند ابن خلکان، بخشى از تفسیر کبیر را تألیف فخر رازى دانسته و براى اثبات نظرشان به خود تفسیر کبیر استناد کرده‌اند، از جمله ذیل آیه «جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (واقعه: ۲۴) که آمده است: «المسألة الاولى الاصولیة، ذکرها الامام فخرالدین رحمه اللّه فى مواضع کثیرة و نحن نذکر بعضها». این عبارت به روشنى گواه است بر اینکه فخر رازى در تفسیرش به این جا نرسیده بوده و این بخش از تفسیر کبیر را کس دیگرى نوشته است. به گفته ابن حجر عسقلانى، تکمیل کننده تفسیر کبیر، احمد بن محمد بن مکى قمولى (متوفى ۷۲۵) بوده است. حاجى خلیفه نوشته است که قمولى و شهاب الدین بن خلیل خویى (متوفى ۶۳۱) تفسیر فخر رازى را تکمیل کرده‌اند. ذهبى معتقد است که بعد از فخر رازى، خویى شروع به تکمیل تفسیر کبیر کرد ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. به این ترتیب، مسلّم شده که فخرالدین رازى خود تفسیرش را به پایان نرسانده ولى مشخص نیست تا کجاى آن را نوشته است. به عقیده ذهبى از ابتدا تا تفسیر سوره انبیاء، و به گفته خرمشاهى تا سوره فتح اثر فخر رازى است. در نسخه خطى از تفسیر کبیر آمده که از بعد از تفسیر سوره عنکبوت تألیف خویى است.

روش تفسیر

فخر رازى تفسیر هر سوره را با ذکر نام آن، محل نزول، تعداد آیات و اقوال مربوط به آن آغاز کرده، سپس با ذکر یک یا دو یا چند آیه از آن سوره، توضیح کوتاهى درباره مناسبت آنها با آیات قبلى داده است. سپس، چنانچه روایتی از پیامبر اکرم (ص)، صحابه یا تابعین درباره آیات وجود داشته، آنها را بررسى کرده، یا به ذکر مسائلى چون ناسخ و منسوخ یا شرح مصطلحات حدیثى (مانند متواتر و خبر واحد و جرح و تعدیل) پرداخته، آنگاه آیه یا آیات مورد نظر را به کوچکترین اجزاى مفهومى، تجزیه کرده و تحت عناوینى چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و ...، از ابعاد مختلف کلامى و فلسفى و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اینها به بررسى و تفسیر آنها پرداخته و در پایان، نظر خود را بیان نموده است. این بحثهاى تفصیلى و پرداختن به ابعاد گوناگون یک مسئله، از ویژگیهاى بارز و منحصر به فرد تفسیر کبیر است.

تفسیر کبیر را از نظر روش، در شمار تفاسیر عقلى و کلامى آورده‌اند. محمدحسین ذهبى آن را از نوع تفسیر به رأى جائز دانسته است. علامه طباطبائى نیز از طرفى این تفسیر را تفسیرى کلامى ذکر کرده و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است. هر چند تفسیر فخر رازى پر از مباحث کلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسیرى کلامى یا فلسفى نبوده است، زیرا در تفسیر خود به این نکته اشاره‌اى نکرده و در وصیتنامه‌اش مى‌نویسد که هیچیک از این روشهاى فلسفى و کلامى در کنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند.

با توجه به اینکه محور غالب مباحث کلامى، آیات قرآن کریم بوده است، در تفسیر کبیر که صبغه‌اى کلامى دارد، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى اشاعره، معتزله، کرامیه و برخى فرق دیگر ملاحظه کرد و به یک دوره کامل از مباحث کلامى دست یافت. برخى از مباحث کلامى-فلسفى که فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اینکه آیا در شناخت او نظر و استدلال جائز است یا نه، ایمان و اسلام، تفاوت میان این دو و ارکان ایمان، کلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن، رؤیت خداوند، عدل الهى، جبر و اختیار و قضا و قدر، حدوث و قدم عالم، اعجاز قرآن، اراده خداوند، مفهوم استواى خداوند بر عرش، تجسیم، تثلیث، معاد، عصمت انبیا، شفاعت پیامبر اکرم، عقیده شیعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن، بیان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با این توضیح که بر خلاف نظر شیعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است، نه یک نفر.

از آراى خاص تفسیرى رازى، اعتقاد به نبودن واژه‌هاى دخیل و غیر عربى در قرآن است. همچنین وى به نقل روایات اسباب نزول و ذکر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است.

غلبه صبغه کلامى-عقلى در تفسیر کبیر مانع از این نشده است که فخر رازى در مواردى، از شیوه تفسیر قرآن به قرآن، در تفسیر آیات کریمه استفاده کند، ولى با وجود اشاراتى که به احادیث پیامبر اکرم و امامان شیعه کرده و روایاتى که از صحابه و تابعین آورده، در تفسیر خود اعتماد اندکى به احادیث داشته است. گفته مى‌شود که او در نقل احادیث به شیوه‌اى که در عصر او معمول بوده، سلسله سند حدیث را ذکر نکرده و نیز احادیثى را که بسیارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون زمخشرى و طبرسى، در فضائل سوره‌ها و ثواب قرائت آنها نقل مى‌کنند، نیاورده است. همچنین در تفسیر کبیر استفاده از روایاتى که از اسرائیلیات شمرده مى‌شوند، بسیار اندک است.

تفسیر فخر رازى با وجود صبغه کلامى، از اشارات صوفیانه خالى نیست و در تفسیر برخى آیات به ذکر طریق و شیوه عارفان و اهل تصوف در تفسیر آیات نیز پرداخته است.

از ویژگیهاى بارز روش فخر رازى در تفسیر کبیر، اهتمام جدّى او به بیان تناسب آیات و سور قرآن کریم است. وى تنها به ذکر یک مناسبت اکتفا نمى‌کند، بلکه در بیشتر مواقع به بیان چند مناسبت مى‌پردازد.

عنایت به نکات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دوره جاهلیت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از دیگر ویژگیهاى روش تفسیرى فخر رازى محسوب مى‌شود. وى در این خصوص، بیشترین استفاده را از الکشاف زمخشرى برده است.

توجه به مباحث فقهى نیز از جمله خصایص روش فخر رازى در تفسیر کبیر است. فخر رازى در برخورد با آیات الاحکام، ابتدا آراى مکاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌کند و سپس بتفصیل به بیان گرایش فقهى خود، یعنى مذهب فقهى شافعى، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌کند.

منابع تفسیر

فخر رازى در نگارش تفسیر خود از آثار و تفاسیر گوناگونى بهره برده، ولى نام بیشتر آنها را ذکر نکرده است. از جمله آثارى که نام برده، «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» ابوریحان بیرونى و «الاعتذار» قاضى عبدالجبار معتزلى و «التوحید» ابن خزیمه است.

شیوه معمول فخر رازى تنها ذکر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از کتاب «معانى القرآن» زجّاج، «الکامل» مبرّد و «غریب القرآن» ابن قتیبه بهره برده است. در تفاسیر مأثور و روایى صحابه و تابعین به تفاسیر عبداللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعید بن جبیر مراجعه و بیش از همه به آراى ابن عباس استناد کرده است. از تفاسیر متأخرتر نیز از جامع البیان فى تفسیر القرآن طبرى، الکشف و البیان احمد بن ابراهیم ثعلبى (متوفى ۴۲۷) و تفسیر قفّال شاشى و احکام القرآن جصّاص بهره جسته است.

با توجه به رویکرد عقلانى در تفسیر فخر رازى، وى از تفاسیر معتزلى نقل قول فراوانى آورده است. تفاسیر معتزلى که فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسیر ابوالقاسم کعبى، تفسیر ابوعلى جبّایى (متوفى ۳۰۳)، الجامع ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى، تفسیر قاضى عبدالجبار معتزلى (متوفى ۴۱۵)، تفسیر ابوبکر اصمّ و کشاف زمخشرى (متوفى ۵۳۸) که فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است.

وى به اختلافات کلامى نحله‌ها و مذاهب گوناگون نیز توجه داشته و از گروههایى چون کرامیه، اشاعره، امامیه، ثنویه، جبریه، خوارج و روافض نیز یاد کرده است.

توجه به نظریات لغویان و نحویان بصره و کوفه و ذکر اختلاف آراى آنها، و بیان نظریات عالمان قرائت و فقها، از دیگر جنبه‌هاى درخور توجه تفسیر فخر رازى است. فخر رازى در فقه بیشتر از شافعى- چون پیرو مذهب امام شافعى بوده- و سپس از ابو حنیفه تأثیر گرفته است.

به گفته قاضى نوراللّه شوشترى، فخر رازى اساس تفسیر خود را از تفسیر ابوالفتوح رازى، اقتباس کرده و براى رفع توهم، بعضى از تشکیکات خود را بر آن افزوده است؛ ولى حلبى این قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسیار مشکل دانسته و منکر هر گونه شباهت این دو تفسیر شده است. حلبى معتقد است که چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسیارى از اوقات از خواندن تفاسیر عقلى، از جمله تفاسیر شیعى، متأثر گشته و بر خلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.

منابع

  • مسلم آل جعفر، مناهج المفسرین، دارالکتب للطباعة و النشر، ۱۹۸۰.
  • محمد على ایازى، المفسرون حیاتهم و منهجهم، تهران ۱۴۱۴.
  • محمد بن على داوودى، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳.
  • محمدحسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷.
  • «شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، حوزه، سال ۵، ش ۴ (مهر ۱۳۶۷).
  • نرم افزار جامع التفاسیر نور، بخش کتابشناسی.
***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: