خوردن و آشامیدن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{و}}
+
یکى از گرایش هاى اصلى [[انسان]] گرایش به لذت است، از این شاخه، شاخه هاى فرعی ای منشعب مى شود که یکى از آنها خوردن و آشامیدن می باشد. اصل خوردن و آشامیدن و التذاذ از مأکولات و مشروبات فى حد نفسه از نظر [[اخلاق|اخلاقى]] نه ارزش مثبت دارد نه منفى. ارزش مثبت و منفى هر کدام از اینها در گرو جهت خاصى است: یا مربوط به کمیت است، یا کیفیت یا به [[نیت|نیتى]] است که به آنها تعلق مى گیرد و یا سایر تزاحماتى دیگر که با کمالات و مصالح انسانى پیدا مى کند.
يكى از گرايش هاى اصلى انسان گرايش به لذت است, از اين شاخه, شاخه هاى فرعيى منشعب مى شود كه به وسيله اعضا و جهازات مختلف و نسبت به اشياى گوناگون خارجى و مربوط به افعال مختلف انسان مى شود. يكى از آنها خوردن و آشاميدن است. لذت هايى كه از اين راه براى انسان حاصل مى شود, فطرىاند. و مطلوبيت آنها در حوزه اخلاق قرار نمى گيرد; يعنى از نظر اخلاق, حكم به خوب و بد آنها نمى توان كرد, چون خوب و بد اخلاقى مخصوص افعال اختيارى است كه براى رسيدن به هدف خاصى انجام مى گيرد. اما اين ها افعال نيستند, ميل هاى فطرى و طبيعى اند كه خدا در سرشت انسان قرار داده است. پس علاقه به لذت خوردن و آشاميدن يك امر فطرى است و مورد مدح و ذم نيست.  
 
  
==فطرى بودن خوردن و آشاميدن==
+
==فطرى بودن خوردن و آشامیدن==
  
براى اين مطلب شواهد زيادى از آيات كريمه قرآن مى توان به دست آورد, از جمله, آياتى كه نعمت هاى خدا را در مورد رزق انسان و خوردن و آشاميدن ذكر مى فرمايد و لسان اين آيات, لسان منت بر انسان است كه چنين نعمت هايى را برايش فراهم كرده است و چنين لسانى با مذموم بودن استفاده از اين نعمت ها سازگار نيست.
+
لذت هایى که از راه خوردن و آشامیدن براى [[انسان]] حاصل مى شود، [[فطرت|فطرى]] هستند و مطلوبیت آنها در حوزه [[اخلاق]] قرار نمى گیرد; یعنى از نظر اخلاق، حکم به خوب و بد آنها نمى توان کرد، چون خوب و بد اخلاقى مخصوص افعال اختیارى است که براى رسیدن به هدف خاصى انجام مى گیرد. اما این ها افعال نیستند، میل هاى فطرى و طبیعى اند که [[الله|خدا]] در سرشت انسان قرار داده است. پس علاقه به لذت خوردن و آشامیدن یک امر فطرى است و مورد مدح و ذم نیست.
  
از جمله, آياتى است كه به ذكر فهرست آنها اكتفا مى كنيم: آيه 27 از سوره سجده, آيه14 سوره نحل, آيه79 سوره غافر, آيه33 و 72 سوره يس, آيه16 سوره جاثيه.
+
براى این مطلب شواهد زیادى از آیات کریمه [[قرآن]] مى توان به دست آورد، از جمله، آیاتى که نعمت هاى خدا را در مورد [[رزق]] انسان و خوردن و آشامیدن ذکر مى فرماید و لسان این آیات، لسان منت بر انسان است که چنین نعمت هایى را برایش فراهم کرده است و چنین لسانى با مذموم بودن استفاده از این نعمت ها سازگار نیست. از جمله، آیاتى است که به ذکر فهرست آنها اکتفا مى کنیم:
در همه اين آيات, نعمت هاى مختلفى از گياهان و حيوانات دريايى و خشكى را كه براى رزق و روزى انسان آفريده شده ذكر مى فرمايد و لسانش لسان مذمت و نكوهش نيست بلكه لسان تجويز و ترخيص استفاده از آنهاست. همين طور آيه 22 سوره بقره و آيه 32 سوره ابراهيم.
 
در يك سلسله ديگر از آيات صريحا به استفاده از مإكولات و مشروبات امر شده, منتها اين گونه امرها دلالت بر مطلوبيت ندارد بلكه فقط جواز و رخصت را مى رساند. فهرست اين دسته آيات از اين قرار است:
 
آيه141 و 142 سوره انعام, آيه60 سوره بقره, آيه31 و 160 سوره اعراف, آيه57 و 172 سوره بقره. آيه69 سوره انفال, آيه114 سوره نحل, آيه88 سوره مائده, آيه54 و آيه81 سوره طه, آيه51 سوره مومنون, آيه15 سوره سبا, آيه168 سوره بقره, آيه15 سوره ملك.
 
قرآن كريم به تجويز و رخصت براى استفاده از مإكولات و مشروبات اكتفا نكرده بلكه كسانى را كه بعضى از مإكولات و مشروبات را بى جا بر خود تحريم كرده بودند مورد مذمت قرار داده است, از جمله آيه 32 سوره اعراف: ((قل من حرم زينه الله التى اخرج لعباده والطيبات من الرزق)) و در آيه 140 سوره انعام كسانى كه از پيش خود چيزهايى را منع كردند مذمت مى كند: ((و حرموا ما رزقهم الله افترإ عليه)) بر خدا افترا بستند كه اين ها حرام است در صورتى كه خدا منعى نكرده است.
 
در دو مورد از حضرت ابراهيم(ع) نقل شده كه براى اهل مكه دعا كرد كه خدا آنها را از ميوه ها روزى دهد. ((وارزق اهله من الثمرات)) و هم چنين آيه 37 سوره ابراهيم.
 
اينها آياتى هست كه دلالت مى كند كه استفاده از مإكولات و مشروبات در دنيا ممنوع نيست بلكه مطابق با فطرت انسان است.
 
  
==خوردن و آشاميدن بهشتيان و جهنميان ==
+
[[آیه 27 سوره سجدة|آیه ۲۷ سوره سجده]]، [[آیه 14 سوره نحل|آیه ۱۴ سوره نحل]]، [[آیه 79 سوره غافر|آیه ۷۹ سوره غافر]]، [[آیه 33 سوره یس|آیه ۳۳]] و [[آیه 72 سوره یس|۷۲ سوره یس]]، [[آیه 16 سوره جاثیة|آیه ۱۶ سوره جاثیه]].
 +
در همه این آیات، نعمت هاى مختلفى از گیاهان و حیوانات دریایى و خشکى را که براى رزق و روزى انسان آفریده شده ذکر مى فرماید و لسانش لسان مذمت و نکوهش نیست بلکه لسان تجویز و ترخیص استفاده از آنهاست. همین طور [[آیه 22 سوره بقره|آیه ۲۲ سوره بقره]] و [[آیه 32 سوره ابراهیم|آیه ۳۲ سوره ابراهیم]].
  
از طرف ديگر يك دسته آياتى داريم كه دلالت مى كند بر اين كه در آخرت هم براى مومنين و اهل سعادت اين نعمت ها برقرار است و حكايت مى كند از اين كه در آن جا هم چنين ميلى وجود دارد, از جمله اين آيات:
+
در یک سلسله دیگر از آیات صریحا به استفاده از مأکولات و مشروبات امر شده، منتها این گونه امرها دلالت بر مطلوبیت ندارد بلکه فقط جواز و رخصت را مى رساند. فهرست این دسته آیات از این قرار است:
آيه 35 سوره رعد, آيه51 سوره ص, آيه71 تا 73 سوره زخرف, آيه55 سوره احقاف, آيه15 سوره محمد(ص), آيه17 تا 19 و آيه22 ـ 23 سوره طور, آيه52 و 68 سوره الرحمن, آيه20 و 21 و آيه 32 و 33 سوره واقعه, آيه24 سوره الحاقه, آيه56 سوره دهر, آيه 42 و 43 سوره مرسلات و آيه25 تا 28 سوره مطففين.
 
  
در مقابلش هم آياتى است مربوط به اكل و شرب اهل جهنم كه حاكى از اين است كه اين نياز انسان به اكل و شرب حتى در جهنم هم باقى است و دوزخيان هم مإكولات و مشروباتى دارند و از همين راه عذاب مى شوند, يعنى همان طور كه اهل بهشت اگر ميل به خوردنى و آشاميدنى نداشتند اين نعمت ها برايشان بى مورد بود اگر اهل جهنم هم ميل به خوردن و آشاميدن نداشتند آن عذاب ها برايشان امكان نداشت, بايد اين ميل در ايشان باشد تا با خوردنى خاصى معذب بشوند. از جمله اين آيات است: آيه44 سوره احقاف, آيه52 تا 55 سوره واقعه, آيه37 سوره الحاقه, آيه13 سوره مزمل و آيه5 تا 7 سوره غاشيه.
+
[[آیه 141 سوره انعام|آیه ۱۴۱]] و [[آیه 142 سوره انعام|۱۴۲ سوره انعام]]، [[آیه 60 سوره بقره|آیه ۶۰ سوره بقره]]، [[آیه 31 سوره اعراف|آیه ۳۱]] و [[آیه 160 سوره اعراف|۱۶۰ سوره اعراف]]، [[آیه 57 سوره بقره|آیه ۵۷]] و [[آیه 172 سوره بقره|۱۷۲ سوره بقره]]. [[آیه 69 سوره انفال|آیه ۶۹ سوره انفال]]، [[آیه 114 سوره نحل|آیه ۱۱۴ سوره نحل]]، [[آیه 88 سوره مائده|آیه ۸۸ سوره مائده]]، [[آیه 54 سوره طه|آیه ۵۴]] و [[آیه 81 سوره طه|آیه ۸۱ سوره طه]]، [[آیه 51 سوره مؤمنون|آیه ۵۱ سوره مومنون]]، [[آیه 15 سوره سبأ|آیه ۱۵ سوره سبا]]، [[آیه 168 سوره بقره|آیه ۱۶۸ سوره بقره]]، [[آیه 15 سوره ملک|آیه ۱۵ سوره ملک]].
  
از مجموع اين آيات استفاده مى شود كه اين ميل, فطرى است و حتى در عالم آخرت هم از انسان سلب نمى شود و در اثر همين ميل است كه بهشتيان به وسيله نعمت ها متنعم مى شوند و دوزخيان هم به وسيله خوردنى ها و آشاميدنى هاى نامطلوب معذب مى شوند.
+
قرآن کریم به تجویز و رخصت براى استفاده از مأکولات و مشروبات اکتفا نکرده بلکه کسانى را که بعضى از مأکولات و مشروبات را بى جا بر خود تحریم کرده بودند مورد مذمت قرار داده است، از جمله [[آیه 32 سوره اعراف|آیه ۳۲ سوره اعراف]]: {{متن قرآن|«قل من حرّم زینة الله التى اخرج لعباده والطیبات من الرزق»}} و در [[آیه 140 سوره انعام|آیه ۱۴۰ سوره انعام]] کسانى که از پیش خود چیزهایى را منع کردند مذمت مى کند: {{متن قرآن|«و حرّموا ما رزقهم الله افتراءً علی الله»}} بر خدا افترا بستند که این ها [[حرام]] است در صورتى که خدا منعى نکرده است.
حال ممكن است بپرسند كه در اين مورد مطلوبيت و نامطلوبيت اخلاقى و ارزش مثبت و منفى اخلاقى از كجا پيدا مى شود؟ اين مورد هم مثل ساير موارد در اثر انتخاب حاصل مى شود و مربوط به كميت يا كيفيت يا جهت خاصى است. اگر از اكل و شرب مذمت مى شود ممكن است مربوط به كميت باشد اين آيه كه مى فرمايد: ((كلوا واشربوا ولاتسرفوا)) يعنى ارزش منفى در اثر كميت خاصى پديد مىآيد. يا در اثر نوع متعلق اكل و شرب است كه بازگشتش به يك نوع تزاحم است; يعنى خوردنى ها و آشاميدنى هايى به خاطر مزاحمتى كه براى چيزهاى ديگر ايجاد مى كند يا موجب ضررى براى بدن يا روح مى شود, ممنوع مى شود; مثلا بين التذاذ به خوردن و آشاميدن و التذاذ به سلامتى, تزاحم واقع مى شود, پس بايد به اندازه اى خورد كه به سلامتى لطمه نزند يا چيزى را بايد خورد كه به سلامتى لطمه نزند و هم چنين چيزهايى كه ضرر روحى و معنوى دارد بر فرض كه ضرر بدنى هم نداشته باشد, مثل خمر و گوشت خوك, يا چيزهايى كه بدون نام خدا ذبح شده اند: ((ما لم يذكر اسم الله عليه)).
+
در دو مورد از [[حضرت ابراهیم(ع)]] نقل شده که براى اهل [[مکه]] [[دعا]] کرد که خدا آنها را از میوه ها روزى دهد. {{متن قرآن|«وارزق اهله من الثمرات»}} و هم چنین [[آیه 37 سوره ابراهیم|آیه ۳۷ سوره ابراهیم]].
 +
اینها آیاتى است که دلالت مى کند که استفاده از مأکولات و مشروبات در دنیا ممنوع نیست بلکه مطابق با [[فطرت]] انسان است.
  
از جمله عواملى كه موجب ارزش منفى مى شود جهت نامطلوب است مثل اين كه كسى بخواهد نيروى حاصل از اكل و شرب را در راه معصيت خدا به كار بگيرد با اين كه مإكولاتش همه از طيبات است و ضرر مادى و عقلى و اجتماعى هم ندارد اما به وسيله اين اكل و شرب مى خواهد قدرت بر معصيت پيدا بكند, چنين نيتى موجب ارزش منفى مى شود.
+
از طرف دیگر یک دسته آیاتى داریم که دلالت مى کند بر این که در [[آخرت]] هم براى مومنین و اهل سعادت این نعمت ها برقرار است و حکایت مى کند از این که در آن جا هم چنین میلى وجود دارد، از جمله این آیات:
  
در مقابل, گاهى ممكن است ترك خوردن و آشاميدن ارزش مثبت داشته باشد چون موجب بهتر كار كردن ساير قواى انسان مى شود, زيرا در اثر خوردن, خواه ناخواه مقدارى مزاحمت براى قواى عقلى و فكرى و توجهات نفسانى پيش مىآيد البته تا يك حدش چاره اى نيست چون نياز بدن بايد تإمين بشود, ولى بيش از آن اندازه اى كه بدن لازم دارد ارزش منفى پيدا مى كند, چون آدم را كسل و قواى فكرى را تضعيف مى كند و باعث ناتوانى انسان در توجهات قلبى و نيز از دست دادن لطافت قلبى مى شود. اين است كه ترك خوردن و آشاميدن گاهى ارزش مثبت پيدا مى كند; بهترين نمونه اش روزه گرفتن است. از سوى ديگر خود خوردن و آشاميدن هم ممكن است به خاطر ((نيت)) ارزش مثبت داشته باشد; يعنى انسان غذا بخورد براى اين كه قدرت عبادت, تحصيل علم, كمك به بيچارگان و كارهاى خير ديگر را داشته باشد, و گاهى هم به عناوين ثانويه ديگرى اين ارزش حاصل مى شود مثل اين كه به خاطر خشنودى پدر و مادر, يا خشنودى دوستان, يا ميزبانى كه دوست دارد از غذايش تناول كند در چنين مواردى حتى مستحب است كه شخص, روزه استحبابى خودش را هم افطار كند و اظهار نكند كه من روزه دار هستم و از غذاى او تناول كند گرچه اين مربوط به اخلاق اجتماعى است.
+
[[آیه 35 سوره رعد|آیه ۳۵ سوره رعد]]، [[آیه 51 سوره ص|آیه ۵۱ سوره ص]]، [[آیه 71 سوره زخرف|آیه ۷۱]] تا [[آیه 73 سوره زخرف|۷۳ سوره زخرف]]، [[آیه 15 سوره محمد|آیه ۱۵ سوره محمد]](ص)، [[آیه 22 سوره طور|آیه ۲۲ سوره طور]]، [[آیه 52 سوره الرحمن|آیه ۵۲ سوره الرحمن]]، [[آیه 20 سوره واقعه|آیه ۲۰ سوره واقعه]]، [[آیه 24 سوره حاقه|آیه ۲۴ سوره حاقه]]، [[آیه 42 سوره مرسلات|آیه ۴۲ سوره مرسلات]] و [[آیه 25 سوره مطففین|آیه ۲۵ سوره مطففین]].
  
در قرآن كريم در مواردى ارزش هاى مثبت و منفى بر اساس همين محورها ذكر شده است مانند آياتى كه مربوط به صوم هست يا صوم واجب يا مطلق صوم كه شامل مستحبات بشود يا به خصوص راجع به صوم مستحبى و تطوع مانند آيه183 سوره بقره: ((كتب عليكم الصيام)) كه مربوط به روزه واجب است و هم چنين آياتى كه مربوط به صوم كفاره است مانند آيه196 سوره بقره, آيه92 سوره نسإ, آيه89 و 95 سوره مائده و آيه 14 سوره مجادله. اين ها مربوط به روزه هايى است كه در مورد كفاره انجام مى گيرد. و همين كه روزه به عنوان كفاره قرار داده شده معلوم مى شود كه روزه يك نورانيتى دارد كه آن آلودگى قبلى را از بين مى برد. آلودگى خاصى در اثر گناه پديد آمده كه بايد جبران بشود و يكى از راه هاى جبران آن, روزه گرفتن است و اصلا ((كفاره)) يعنى جبران كننده.
+
در مقابلش هم آیاتى است مربوط به اکل و شرب اهل [[جهنم]] که حاکى از این است که این نیاز انسان به اکل و شرب حتى در جهنم هم باقى است و دوزخیان هم مأکولات و مشروباتى دارند و از همین راه [[عذاب]] مى شوند، یعنى همان طور که اهل [[بهشت]] اگر میل به خوردنى و آشامیدنى نداشتند این نعمت ها برایشان بى مورد بود، اگر اهل جهنم هم میل به خوردن و آشامیدن نداشتند آن عذاب ها برایشان امکان نداشت، باید این میل در ایشان باشد تا با خوردنى خاصى معذب بشوند. از جمله این آیات است: [[آیه 52 سوره واقعه|آیه ۵۲ سوره واقعه]]، [[آیه 37 سوره حاقه|آیه ۳۷ سوره الحاقه]]، [[آیه 13 سوره مزمل|آیه ۱۳ سوره مزمل]] و [[آیه 5 سوره غاشیه|آیه ۵ سوره غاشیه]].
  
در ذيل آيات وجوب صوم, اين جمله شريفه است: ((فمن تطوع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون)) كه اطلاق آن شامل روزه مستحبى هم مى شود. همين طور در آيه35 از سوره احزاب, مطلق صائمين و صائمات را مورد ستايش قرار داده است: ((والصائمين والصائمات)).
+
از مجموع این آیات استفاده مى شود که این میل، فطرى است و حتى در عالم آخرت هم از انسان سلب نمى شود و در اثر همین میل است که بهشتیان به وسیله نعمت ها متنعم مى شوند و دوزخیان هم به وسیله خوردنى ها و آشامیدنى هاى نامطلوب معذب مى شوند.
  
اين ها نمونه هاى روشنى است كه دلالت مى كند بر اين كه ترك اكل و شرب در مواردى و تا حدودى مطلوب است. البته روزه گرفتن تنها ترك خوراك نيست ولى امساك از خوردن و آشاميدن جزو آن است و شايد بتوان گفت كه ركن اصلى آن را تشكيل مى دهد. در قرآن كريم به حكمت آن اشاره شده: ((لعلكم تتقون)).
+
==ارزشهای مثبت و منفى خوردن و آشامیدن==
 +
حال ممکن است پرسیده شود که در مورد خوردن و آشامیدن، مطلوبیت و نامطلوبیت اخلاقى و ارزش مثبت و منفى اخلاقى از کجا پیدا مى شود؟ این مورد هم مثل سایر موارد در اثر انتخاب حاصل مى شود و مربوط به کمیت یا کیفیت یا جهت خاصى است. اگر از اکل و شرب مذمت مى شود ممکن است مربوط به کمیت باشد، مانند این آیه که مى فرماید: {{متن قرآن|«کلوا واشربوا ولاتُسرفوا»}} ([[سوره اعراف]]، آیه ۳۱)؛ یعنى ارزش منفى در اثر کمیت خاصى پدید مى آید. یا در اثر نوع متعلق اکل و شرب است که بازگشتش به یک نوع تزاحم است; یعنى خوردنى ها و آشامیدنى هایى به خاطر مزاحمتى که براى چیزهاى دیگر ایجاد مى کند یا موجب ضررى براى بدن یا روح مى شود، ممنوع مى شود; مثلا بین التذاذ به خوردن و آشامیدن و التذاذ به سلامتى، تزاحم واقع مى شود، پس باید به اندازه اى خورد که به سلامتى لطمه نزند یا چیزى را باید خورد که به سلامتى لطمه نزند و همچنین چیزهایى که ضرر روحى و معنوى دارد بر فرض که ضرر بدنى هم نداشته باشد، مثل خمر و گوشت خوک، یا چیزهایى که بدون نام خدا [[ذبح]] شده اند: {{متن قرآن|«ولا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه»}} ([[سوره انعام]]، آیه ۱۲۱).
  
 +
از جمله عواملى که موجب ارزش منفى مى شود، جهت نامطلوب است، مثل این که کسى بخواهد نیروى حاصل از اکل و شرب را در راه [[معصیت]] خدا به کار بگیرد با این که مأکولاتش همه از طیبات است و ضرر مادى و عقلى و اجتماعى هم ندارد، اما به وسیله این اکل و شرب مى خواهد قدرت بر معصیت پیدا بکند، چنین نیتى موجب ارزش منفى مى شود.
  
در قرآن از كسانى در مورد اكل و شربشان مذمت شده است از جمله آيه اى است درباره بنى اسرائيل كه لسانش لسان مذمت است, موقعى كه بنى اسرائيل از مصر خارج و وارد سرزمين شامات شدند خداى متعال ((من)) و ((سلوى)) بر آنان نازل كرد. آنان گفتند: ((و اذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعام واحد)) ما به يك نوع غذا نمى توانيم اكتفا كنيم, انواع و اقسام غذاها را مى خواهيم. اين لسان كما بيش دلالت بر مذمت مى كند با اين كه غذايى كه خدا برايشان نازل مى فرمود غذاى بسيار مطلوبى بود در عين حال آنان به فكر شكم پرستى بودند و دلشان مى خواست غذاهاى رنگارنگ داشته باشند. مخصوصا در ذيل آيه مى فرمايد:
+
در مقابل، گاهى ممکن است ترک خوردن و آشامیدن ارزش مثبت داشته باشد، چون موجب بهتر کار کردن سایر قواى انسان مى شود، زیرا در اثر خوردن، خواه ناخواه مقدارى مزاحمت براى قواى عقلى و فکرى و توجهات نفسانى پیش مى آید، البته تا یک حدش چاره اى نیست چون نیاز بدن باید تأمین بشود، ولى بیش از آن اندازه اى که بدن لازم دارد ارزش منفى پیدا مى کند، چون آدم را کسل و قواى فکرى را تضعیف مى کند و باعث ناتوانى انسان در توجهات قلبى و نیز از دست دادن لطافت قلبى مى شود. این است که ترک خوردن و آشامیدن گاهى ارزش مثبت پیدا مى کند; بهترین نمونه اش [[روزه]] گرفتن است.  
  
((الذى هو ادنى بالذى هو خير)) ما غذاى بهتر به شما داديم شما دنبال بدترش مى گرديد؟! اين حالتى كه آدمى هوسناكانه دنبال اين غذا و آن غذا و تفنن در غذا باشد چيز نامطلوبى است و حاكى است از اين كه انسان يك تعلق قلبى به لذايذ مادى و حيوانى دارد و آن را براى خود هدف قرار داده است. انواع ديگرى از مذمت هاست كه مربوط به يكى از جهاتى مى شود كه گفتيم.
+
از سوى دیگر خود خوردن و آشامیدن هم ممکن است به خاطر «[[نیت]]» ارزش مثبت داشته باشد; یعنى انسان غذا بخورد براى این که قدرت [[عبادت]]، تحصیل علم، کمک به بیچارگان و کارهاى خیر دیگر را داشته باشد، و گاهى هم به عناوین ثانویه دیگرى این ارزش حاصل مى شود مثل این که به خاطر خشنودى پدر و مادر، یا خشنودى دوستان، یا میزبانى که دوست دارد از غذایش تناول کند؛ در چنین مواردى حتى [[مستحب]] است که شخص، روزه استحبابى خودش را هم [[افطار]] کند و اظهار نکند که من روزه دار هستم و از غذاى او تناول کند گرچه این مربوط به [[اخلاق اجتماعی|اخلاق اجتماعى]] است.
  
 +
در [[قرآن|قرآن کریم]] در مواردى ارزش هاى مثبت و منفى بر اساس همین محورها ذکر شده است، مانند آیاتى که مربوط به [[صوم]] هست، یا صوم واجب یا مطلق صوم که شامل مستحبات بشود یا به خصوص راجع به صوم مستحبى و تطوع، مانند [[آیه 183 سوره بقره|آیه ۱۸۳ سوره بقره]]: {{متن قرآن|«کتب علیکم الصیام»}} که مربوط به روزه واجب است و همچنین آیاتى که مربوط به صوم [[کفاره]] است مانند [[آیه 196 سوره بقره|آیه ۱۹۶ سوره بقره]]، [[آیه 92 سوره نساء|آیه ۹۲ سوره نساء]]، [[آیه 89 سوره مائده|آیه ۸۹ سوره مائده]] و [[آیه 14 سوره مجادله|آیه ۱۴ سوره مجادله]]. این ها مربوط به روزه هایى است که در مورد کفاره انجام مى گیرد. و همین که روزه به عنوان کفاره قرار داده شده معلوم مى شود که روزه یک نورانیتى دارد که آن آلودگى قبلى را از بین مى برد. آلودگى خاصى در اثر [[گناه]] پدید آمده که باید جبران بشود و یکى از راه هاى جبران آن، روزه گرفتن است و اصلا «کفاره» یعنى جبران کننده.
  
از جمله آيات مربوط به متعلقات اكل و شرب, آياتى است كه امورى را تحريم مى فرمايد: ((انما حرم عليكم الميته والدم و لحم الخنزير و ما اهل به لغير الله)) آيه173 سوره بقره, آيه115 سوره نحل, و در آيه157 سوره اعراف يك عنوان كلى براى مإكولات و مشروبات و ملاك تحريم و تحليل آنها به دست مى دهد. مى فرمايد: ((و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث)) پيغمبر اكرم(ص) طيبات و اشياى خوب و مناسب با وجود انسان را حلال, و پليدىها و ناپاكى ها راحرام مى فرمايد. در آيه 67 سوره نحل مى فرمايد: ((النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا))
+
در ذیل آیات وجوب صوم، این جمله شریفه است: {{متن قرآن|«فمن تطوّع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون»}} که اطلاق آن شامل روزه مستحبى هم مى شود. همین طور در [[آیه 35 سوره احزاب|آیه ۳۵ سوره احزاب]]، مطلق صائمین و صائمات را مورد ستایش قرار داده است: {{متن قرآن|«والصائمین والصائمات»}}.
  
از ميوه ها خرما و انگور دوجور استفاده مى كنيد: گاهى رزق حسن از آنها مى گيريد, اين ميوه ها را همان طور كه خدا آفريده و مفيد هستند مورد استفاده قرار مى دهيد يا تصرفاتى در آنها مى كنيد و تغيير شكل هايى مى دهيد كه از حسن و طيب آنها نمى كاهد, در مقابلش ((سكر)) هست (مست كننده) كه ديگر رزق حسن نيست, از خبائث و پليدىهاست و نبايد از آن استفاده كنيد. شبيه آيه 90 سوره مائده است: ((انما الخمر والميسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه)) و آيه219 سوره بقره كه مى فرمايد: ((و اثمهما اكبر من نفعهما)). اين آيه از جهت بيان تزاحم, روشن تر است اگر چيزى نفعى هم داشته باشد اما اثم اكبر و ضرر بيشترى داشته باشد به واسطه آن ضررش بايد از نفعش هم چشم پوشى كرد. اين آيه به خوبى نشان مى دهد كه در تشريع, جهت تزاحم ملاحظه شده و ملاك اقوا مراعات گرديده و اضعف فداى اقوا شده است.
+
اینها نمونه هاى روشنى است که دلالت مى کند بر این که ترک اکل و شرب در مواردى و تا حدودى مطلوب است. البته روزه گرفتن تنها ترک خوراک نیست ولى امساک از خوردن و آشامیدن جزو آن است و شاید بتوان گفت که رکن اصلى آن را تشکیل مى دهد. در قرآن کریم به حکمت آن اشاره شده: {{متن قرآن|«لعلکم تتقون»}}.
  
از جمله چيزهايى كه ضرر معنوى دارد و قبلا هم اشاره شد گوشت حيوانى است كه براى خدا ذبح نشده باشد:
+
همچنین در قرآن از کسانى در مورد اکل و شربشان مذمت شده است، از جمله آیه اى است درباره [[بنى اسرائیل]] که لسانش لسان مذمت است، موقعى که بنى اسرائیل از [[مصر]] خارج و وارد سرزمین [[شام|شامات]] شدند خداى متعال «منّ» و «سلوى» بر آنان نازل کرد. آنان گفتند: {{متن قرآن|«و اذ قلتم یا موسى لن نصبر على طعام واحد»}} ما به یک نوع غذا نمى توانیم اکتفا کنیم، انواع و اقسام غذاها را مى خواهیم. این لسان کما بیش دلالت بر مذمت مى کند با این که غذایى که خدا برایشان نازل مى فرمود غذاى بسیار مطلوبى بود، در عین حال آنان به فکر شکم پرستى بودند و دلشان مى خواست غذاهاى رنگارنگ داشته باشند. مخصوصا در ذیل آیه مى فرماید: {{متن قرآن|«الذى هو ادنى بالذى هو خیر»}} ما غذاى بهتر به شما دادیم شما دنبال بدترش مى گردید؟! این حالتى که آدمى هوسناکانه دنبال این غذا و آن غذا و تفنن در غذا باشد چیز نامطلوبى است و حاکى است از این که انسان یک تعلق قلبى به لذایذ مادى و حیوانى دارد و آن را براى خود هدف قرار داده است. انواع دیگرى از مذمت هاست که مربوط به یکى از جهاتى مى شود که گفتیم.
  
((ولا تإكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه)) چون خود استفاده از حيوانات و گرفتن جان آنها يك نوع تصرف در مخلوقاتى است كه خدا به آنها حيات داده و حكمت الهى اقتضا مى كرده كه آنها زنده باشند و حيات داشته باشند. شما حيات را از اينها مى گيريد و در واقع تصرفى در مملوكات خدا و مخلوقات خدا انجام مى دهيد كه بايد به اذن و نام او باشد. اگر انسان آن قدر غافل باشد و توجه به معنويات در او ضعيف باشد كه حتى در موقع كشتن حيوان توجهى به خداى جان آفرين نكند حق ندارد از چنين چيزى تناول كند. پس يك دسته از مإكولات كه خوردن آنها منع شده به خاطر رعايت آن جهت معنوى است.
+
از جمله آیات مربوط به متعلقات اکل و شرب، آیاتى است که امورى را [[حرام|تحریم]] مى فرماید: {{متن قرآن|«انما حرّم علیکم المیته والدم و لحم الخنزیر و ما اُهِل به لغیر الله»}} [[آیه 173 سوره بقره|آیه ۱۷۳ سوره بقره]]، [[آیه 115 سوره نحل|آیه ۱۱۵ سوره نحل]]، و در [[آیه 157 سوره اعراف|آیه ۱۵۷ سوره اعراف]] یک عنوان کلى براى مأکولات و مشروبات و ملاک تحریم و [[حلال|تحلیل]] آنها به دست مى دهد، مى فرماید: {{متن قرآن|«و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث»}}. [[پیامبر اکرم|پیغمبر اکرم(ص)]] طیبات و اشیاى خوب و مناسب با وجود انسان را حلال، و پلیدىها و ناپاکى ها را حرام مى فرماید.  
  
و دسته ديگرى از ممنوعات هست كه بازگشت آن به حقوق مردم و ضررهاى اجتماعى است; يعنى اگر به كيفيت خاصى از مإكولات و مشروبات استفاده شود ضررهاى اجتماعى دارد و موجب مفاسدى براى جامعه مى شود و حقوق ديگران تضييع مى گردد و از اين جهت ممنوع است; مثل آياتى كه دلالت مى كند بر حرمت ربا و اموال مردم و اموال يتيمان و. .. مانند آيه188 سوره بقره, آيه29 سوره نسإ, آيه130 سوره آل عمران و هم چنين آيه دوم و آيه دهم سوره نسإ.
+
در [[آیه 67 سوره نحل|آیه ۶۷ سوره نحل]] مى فرماید: {{متن قرآن|«و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا»}}. از میوه ها خرما و انگور دو جور استفاده مى کنید: گاهى رزق حسن از آنها مى گیرید، این میوه ها را همان طور که خدا آفریده و مفید هستند مورد استفاده قرار مى دهید، یا تصرفاتى در آنها مى کنید و تغییر شکل هایى مى دهید که از حسن و طیب آنها نمى کاهد، در مقابلش «سکر» هست (مست کننده) که دیگر رزق حسن نیست، از خبائث و پلیدى هاست و نباید از آن استفاده کنید. شبیه آیه ۹۰ [[سوره مائده]] است: {{متن قرآن|«انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه»}} و [[آیه 219 سوره بقره|آیه ۲۱۹ سوره بقره]] که مى فرماید: {{متن قرآن|«و اثمهما اکبر من نفعهما»}}. این آیه از جهت بیان تزاحم، روشن تر است، اگر چیزى نفعى هم داشته باشد اما اثم اکبر و ضرر بیشترى داشته باشد، به واسطه آن ضررش باید از نفعش هم چشم پوشى کرد. این آیه به خوبى نشان مى دهد که در تشریع، جهت تزاحم ملاحظه شده و ملاک اقوی مراعات گردیده و اضعف فداى اقوی شده است.
  
 +
از جمله چیزهایى که ضرر معنوى دارد و قبلا هم اشاره شد، گوشت حیوانى است که براى خدا [[ذبح]] نشده باشد: {{متن قرآن|«ولا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه»}}، چون خود استفاده از حیوانات و گرفتن جان آنها یک نوع تصرف در مخلوقاتى است که خدا به آنها حیات داده و حکمت الهى اقتضا مى کرده که آنها زنده باشند و حیات داشته باشند. شما حیات را از اینها مى گیرید و در واقع تصرفى در مملوکات خدا و مخلوقات خدا انجام مى دهید که باید به اذن و نام او باشد. اگر انسان آن قدر غافل باشد و توجه به معنویات در او ضعیف باشد که حتى در موقع کشتن حیوان توجهى به خداى جان آفرین نکند حق ندارد از چنین چیزى تناول کند. پس یک دسته از مأکولات که خوردن آنها منع شده به خاطر رعایت آن جهت معنوى است.
  
پس به طور كلى آن چه از آيات قرآن به دست آمد اين بود كه اصل خوردن و آشاميدن و التذاذ از مإكولات و مشروبات فى حد نفسه از نظر اخلاقى نه ارزش مثبت دارد نه منفى. ارزش مثبت و منفى هر كدام از اينها در گرو جهت خاصى است: يا مربوط به كميت است, يا كيفيت يا به نيتى است كه به آنها تعلق مى گيرد و يا ساير تزاحماتى ديگر كه با كمالات و مصالح انسانى پيدا مى كند و موجب ضررى در بدن يا در عقل و فكر و روح انسان و يا ضررى به اجتماع و بالاخره موجب ضرر اخروى مى شود. ارزش مثبت آن هم بستگى دارد به اين كه انسان به چه نيت و انگيزه اى از اين نعمت هاى خدا استفاده كند اگر نيتش خير باشد ممدوح است وگرنه داراى مراتب مختلفى از نكوهش خواهد بود.
+
و دسته دیگرى از ممنوعات هست که بازگشت آن به حقوق مردم و ضررهاى اجتماعى است; یعنى اگر به کیفیت خاصى از مأکولات و مشروبات استفاده شود، ضررهاى اجتماعى دارد و موجب مفاسدى براى جامعه مى شود و حقوق دیگران تضییع مى گردد و از این جهت ممنوع است; مثل آیاتى که دلالت مى کند بر حرمت [[ربا خواری|ربا]] و اموال مردم و اموال یتیمان و... مانند [[آیه 188 سوره بقره|آیه ۱۸۸ سوره بقره]]، [[آیه 29 سوره نساء|آیه ۲۹ سوره نساء]]، [[آیه 130 سوره آل عمران|آیه ۱۳۰ سوره آل عمران]] و همچنین [[آیه 2 سوره نساء|آیه ۲]] و [[آیه 10 سوره نساء|آیه ۱۰ سوره نساء]]. پس به طور کلى آن چه از آیات قرآن به دست آمد این بود که اصل خوردن و آشامیدن و التذاذ از مأکولات و مشروبات فى حد نفسه از نظر اخلاقى نه ارزش مثبت دارد نه منفى. ارزش مثبت و منفى هر کدام از اینها در گرو جهت خاصى است: یا مربوط به کمیت است، یا کیفیت یا به نیتى است که به آنها تعلق مى گیرد و یا سایر تزاحماتى دیگر که با کمالات و مصالح انسانى پیدا مى کند و موجب ضررى در بدن یا در [[عقل]] و فکر و [[روح]] انسان و یا ضررى به اجتماع و بالاخره موجب ضرر اخروى مى شود.  
  
 +
ارزش مثبت آن هم بستگى دارد به این که انسان به چه [[نیت]] و انگیزه اى از این نعمت هاى خدا استفاده کند، اگر نیتش خیر باشد ممدوح است وگرنه داراى مراتب مختلفى از نکوهش خواهد بود. از آیات کریمه [[قرآن]] مى توان استشعار کرد که دو نوع نیت هست که براى استفاده از مأکولات و مشروبات مطلوب است: یکى کسب توانایى بر [[عبادت]] و [[عمل صالح]]. در آیه اى خطاب به پیامبران مى فرماید: {{متن قرآن|«یا ایها الرسل کلوا من الطیبات واعملوا صالحا»}}، این مقارنت «کلوا من الطیبات» با «واعملوا صالحا» مى تواند اشاره باشد به این جهت که با استفاده از مأکولات طیب است که شما قدرت بر عمل صالح پیدا مى کنید پس اگر انگیزه شما استفاده از این نعمت ها براى قدرت یافتن بر کارهاى شایسته باشد داراى ارزش مثبت خواهد بود.
  
==نيت در خوردن و آشاميدن==
+
انگیزه دومى که خیلى روشن تر در آیات روى آن تأکید شده مسأله «[[شکر]]» است که گاهى به دنبال سفارش به خوردن از طیبات مى فرماید: «واشکروا الله» و یا مى فرماید: «لعلکم تشکرون». از این آیات به خوبى به دست مى آید که انگیزه ما باید این باشد و به یک معنا مى توانیم بگوییم که هدف از وجود این نعمت ها و خلق آنها این است که مردم شکر بکنند. شکر یکى از اقسام عبادت است و وسیله اى براى تکامل انسان است. همه این نعمت ها که در اختیار انسان قرار داده شده براى این است که با استفاده از آنها به کمال معنوى و ابدى خودش برسد. یکى از این راه هاى کمال معنوى شکر است و شکر وقتى تحقق پیدا مى کند که شخصى از نعمتى استفاده کند، آن وقت انگیزه شکر در او پیدا مى شود; مثلا وقتى در هواى گرم تابستان یک جرعه آب خنک مى آشامد آن وقت ارزش این نعمت را درک مى کند و به یاد خدا مى افتد و شکر خدا را به جاى مى آورد و آن شکر است که انسان را تعالى مى بخشد و کمال معنوى براى انسان ایجاد مى کند.
 +
پس مى توانیم از این آیات به دست آوریم که استفاده از مأکولات و مشروبات مثل سایر نعمت هاى الهى اگر به انگیزه شکر باشد داراى ارزش مثبت خواهد بود.
  
از آيات كريمه قرآن مى توان استشعار كرد كه دو نوع نيت هست كه براى استفاده از مإكولات و مشروبات مطلوب است: يكى كسب توانايى بر عبادت و عمل صالح. در آيه اى خطاب به پيامبران مى فرمايد: ((يا ايها الرسل كلوا من الطيبات)) با ((واعملوا صالحا)) اين مقارنت ((كلوا من الطيبات)) با ((واعملوا صالحا)) مى تواند اشاره باشد به اين جهت كه با استفاده از مإكولات طيب است كه شما قدرت بر عمل صالح پيدا مى كنيد پس اگر انگيزه شما استفاده از اين نعمت ها براى قدرت يافتن بر كارهاى شايسته باشد داراى ارزش مثبت خواهد بود.  
+
==خوردن و آشامیدن در روایات==
 +
اما در [[حدیث|روایات]]، مطالب فراوانى در این باب داریم لکن چون بحث ما بر محور آیات [[قرآن]] دور مى زند درصدد بررسى و بیان آنها نیستیم، فقط به ذکر یک روایت بسنده مى کنیم:  
 +
در روایت معروفى هست که خداى متعال مى فرماید: «هیچ ظرف پرى نزد من مبغوض تر از شکم پر از غذا نیست». پرخورى و شکم پرورى، هزاران مفسده دارد از جمله آن که: آدمى را از یاد خدا غافل مى سازد، توجهات معنوى و قلبى را ضعیف مى کند، قدرت فکر و تإمل را از انسان مى گیرد، شهوات حیوانى را تقویت مى کند و....
  
انگيزه دومى كه خيلى روشن تر در آيات روى آن تإكيد شده مسإله ((شكر)) است كه گاهى به دنبال سفارش به خوردن از طيبات مى فرمايد: ((واشكروا الله)) و يا مى فرمايد: ((لعلكم تشكرون)) از اين آيات به خوبى به دست مىآيد كه انگيزه ما بايد اين باشد و به يك معنا مى توانيم بگوييم كه هدف از وجود اين نعمت ها و خلق آنها اين است كه مردم شكر بكنند. شكر يكى از اقسام عبادت است و وسيله اى براى تكامل انسان است. همه اين نعمت ها كه در اختيار انسان قرار داده شده براى اين است كه با استفاده از آنها به كمال معنوى و ابدى خودش برسد.
+
در روایات زیادى شرط دستیابى به [[حکمت]] و کمالات روحى و اخلاقى «[[جوع]]» قرار داده شده است; یعنى اگر انسانى بخواهد به این فضایل نایل شود باید گرسنگى بکشد. اگر با سیرى هم مى شد انسان به مقامات معنوى برسد خدا بخل نداشت، این نعمت ها را آفریده که انسان ها استفاده کنند اما وقتى [[اسراف]] و زیاده روى کنند، بیش از اندازه حاجت و نیاز بدن بخورند به طورى که مانع استفاده از دیگر نعمت ها مانند نعمت [[عقل]] و دل و سایر نعمت هاى روحى و معنوى بشود مذموم خواهد بود. یکى از بزرگ ترین نعمت هاى خدا این است که چنین قدرتى را به انسان داده که توجه خود را منعطف به ساحت قدس الهى کند.
  
يكى از اين راه هاى كمال معنوى شكر است و شكر وقتى تحقق پيدا مى كند كه شخصى از نعمتى استفاده كند, آن وقت انگيزه شكر در او پيدا مى شود; مثلا وقتى در هواى گرم تابستان يك جرعه آب خنك مىآشامد آن وقت ارزش اين نعمت را درك مى كند و به ياد خدا مى افتد و شكر خدا را به جاى مىآورد و آن شكر است كه انسان را تعالى مى بخشد و كمال معنوى براى انسان ايجاد مى كند.
+
در یکى از دعاهاى [[امام سجاد علیه السلام|حضرت سجاد]] ـ سلام الله علیه ـ هست که چه نعمتى بزرگ تر از این که به من اجازه دادى که یاد تو بکنم؟ تو منزهى از یاد ما، ما لیاقت این را نداریم که توجه به ساحت تو پیدا کنیم، همین که تو اجازه دادى که ما به تو توجه پیدا کنیم این خود بزرگترین منتى است که بر ما گذاشته اى. «قلب المومن عرش الرحمن»، دلى که یاد خدا باشد حکم [[عرش]] خدا را دارد، خدا چنین لیاقت هایى به انسان مى دهد آن وقت در اثر خوردن چند لقمه غذا انسان خود را از چنین کرامتى محروم مى کند. این تزاحم است که منشأ این مى شود که خوردن و آشامیدن در یک حدى یا در یک شکل به یک کیفیتى، یا به یک اندازه اى ارزش منفى پیدا بکند.  
پس مى توانيم از اين آيات به دست آوريم كه استفاده از مإكولات و مشروبات مثل ساير نعمت هاى الهى اگر به انگيزه شكر باشد داراى ارزش مثبت خواهد بود.
 
  
==خوردن و آشاميدن در روايات==
+
در همین جا باید گفت که مواظب باشید در این کار دچار تفریط نشوید و سلامتى خود را به خطر نیندازید و نیرو و نشاط خود را از دست ندهید. متأسفانه بسیارى از جوان هایى که پاک و مخلص هستند و مى خواهند که سیر معنوى داشته باشند و فضایل اخلاقى را کسب کنند بدون مشورت با کسانى که تجربه دارند کارهایى را انجام مى دهند که سال ها خودشان را از سلامتى محروم مى کنند و آن چنان به ضعف و ناتوانى مبتلا مى شوند که دیگر توان انجام بعضى از واجبات را هم ندارند چه رسد به مستحبات، گاهى ضررهاى جبران ناپذیرى به خود مى زنند که به خسران دنیا و آخرت مى انجامد.
  
اما در روايات, مطالب فراوانى در اين باب داريم لكن چون بحث ما بر محور آيات قرآن دور مى زند درصدد بررسى و بيان آنها نيستيم, فقط به ذكر يك روايت بسنده مى كنيم:
+
مطلوبیت کم خوردن براى این است که انسان بتواند از نیروهاى روحى و معنویش بیشتر بهره مند شود، اما اگر خود این کم خوردن موجب محرومیت از سایر توفیقات شود مسلما نامطلوب است. این یکى از موارد خیلى روشن مطلوبیت [[اعتدال]] است که باید حتما در نظر بگیریم. البته مقدار خوراک قاعده کلى ندارد، مزاج ها متفاوت است، سنین اشخاص فرق مى کند و هر کس باید شرایط مختلف مزاجى خود را در نظر بگیرد و از افراط و تفریط بپرهیزد.
در روايت معروفى هست كه خداى متعال مى فرمايد: ((هيچ ظرف پرى نزد من مبغوض تر از شكم پر از غذا نيست.)) پرخورى و شكم پرورى, هزاران مفسده دارد از جمله آن كه: آدمى را از ياد خدا غافل مى سازد, توجهات معنوى و قلبى را ضعيف مى كند, قدرت فكر و تإمل را از انسان مى گيرد, شهوات حيوانى را تقويت مى كند و... .
 
  
در روايات زيادى شرط دستيابى به حكمت و كمالات روحى و اخلاقى ((جوع)) قرار داده شده است; يعنى اگر انسانى بخواهد به اين فضايل نايل شود بايد گرسنگى بكشد. اگر با سيرى هم مى شد انسان به مقامات معنوى برسد خدا بخل نداشت, اين نعمت ها را آفريده كه انسان ها استفاده كنند اما وقتى اسراف و زياده روى كنند, بيش از اندازه حاجت و نياز بدن بخورند به طورى كه مانع استفاده از ديگر نعمت ها مانند نعمت عقل و دل و ساير نعمت هاى روحى و معنوى بشود مذموم خواهد بود. يكى از بزرگ ترين نعمت هاى خدا اين است كه چنين قدرتى را به انسان داده كه توجه خود را منعطف به ساحت قدس الهى كند.
+
==منابع==
  
در يكى از دعاهاى حضرت سجاد ـ سلام الله عليه ـ هست كه چه نعمتى بزرگ تر از اين كه به من اجازه دادى كه ياد تو بكنم؟ تو منزهى از ياد ما, ما لياقت اين را نداريم كه توجه به ساحت تو پيدا كنيم همين كه تو اجازه دادى كه ما به تو توجه پيدا كنيم اين خود بزرگترين منتى است كه بر ما گذاشته اى. ((قلب المومن عرش الرحمن)) دلى كه ياد خدا باشد حكم عرش خدا را دارد, خدا چنين لياقت هايى به انسان مى دهد آن وقت در اثر خوردن چند لقمه غذا انسان خود را از چنين كرامتى محروم مى كند. اين تزاحم است كه منشإ اين مى شود كه خوردن و آشاميدن در يك حدى يا در يك شكل به يك كيفيتى, يا به يك اندازه اى ارزش منفى پيدا بكند.
+
*آیت الله [[محمدتقی مصباح یزدی]]، مجله پاسدار اسلام، شماره ۱۸۰، آذر ۷۵، در دسترس در [http://iec-md.org/khanevadeh/khordan_aashaamidan_quran_mesbaah-yazdi.html مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن] بازیابی هفتم اردیبهشت ۱۳۹۴.
 
 
==يك توصيه مهم==
 
در همين جا بايد گفت كه مواظب باشيد در اين كار دچار تفريط نشويد و سلامتى خود را به خطر نيندازيد و نيرو و نشاط خود را از دست ندهيد. متإسفانه بسيارى از جوان هايى كه پاك و مخلص هستند و مى خواهند كه سير معنوى داشته باشند و فضايل اخلاقى را كسب كنند بدون مشورت با كسانى كه تجربه دارند كارهايى را انجام مى دهند كه سال ها خودشان را از سلامتى محروم مى كنند و آن چنان به ضعف و ناتوانى مبتلا مى شوند كه ديگر توان انجام بعضى از واجبات را هم ندارند چه رسد به مستحبات, گاهى ضررهاى جبران ناپذيرى به خود مى زنند كه به خسران دنيا و آخرت مى انجامد.
 
 
 
مطلوبيت كم خوردن براى اين است كه انسان بتواند از نيروهاى روحى و معنويش بيشتر بهره مند شود اما اگر خود اين كم خوردن موجب محروميت از ساير توفيقات شود مسلما نامطلوب است. اين يكى از موارد خيلى روشن مطلوبيت اعتدال است كه بايد حتما در نظر بگيريم. البته مقدار خوراك قاعده كلى ندارد, مزاج ها متفاوت است, سنين اشخاص فرق مى كند و هر كس بايد شرايط مختلف مزاجى خود را در نظر بگيرد و از افراط و تفريط بپرهيزد.
 
 
 
==منبع==
 
 
 
آیه الله محمد تقی مصباح یزدی ، مجله پاسدار اسلام ،  شماره 180 آذر 75 در دسترس در [http://iec-md.org/khanevadeh/khordan_aashaamidan_quran_mesbaah-yazdi.html مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن] بازیابی هفتم اردیبهشت 1394
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۵:۳۰

یکى از گرایش هاى اصلى انسان گرایش به لذت است، از این شاخه، شاخه هاى فرعی ای منشعب مى شود که یکى از آنها خوردن و آشامیدن می باشد. اصل خوردن و آشامیدن و التذاذ از مأکولات و مشروبات فى حد نفسه از نظر اخلاقى نه ارزش مثبت دارد نه منفى. ارزش مثبت و منفى هر کدام از اینها در گرو جهت خاصى است: یا مربوط به کمیت است، یا کیفیت یا به نیتى است که به آنها تعلق مى گیرد و یا سایر تزاحماتى دیگر که با کمالات و مصالح انسانى پیدا مى کند.

فطرى بودن خوردن و آشامیدن

لذت هایى که از راه خوردن و آشامیدن براى انسان حاصل مى شود، فطرى هستند و مطلوبیت آنها در حوزه اخلاق قرار نمى گیرد; یعنى از نظر اخلاق، حکم به خوب و بد آنها نمى توان کرد، چون خوب و بد اخلاقى مخصوص افعال اختیارى است که براى رسیدن به هدف خاصى انجام مى گیرد. اما این ها افعال نیستند، میل هاى فطرى و طبیعى اند که خدا در سرشت انسان قرار داده است. پس علاقه به لذت خوردن و آشامیدن یک امر فطرى است و مورد مدح و ذم نیست.

براى این مطلب شواهد زیادى از آیات کریمه قرآن مى توان به دست آورد، از جمله، آیاتى که نعمت هاى خدا را در مورد رزق انسان و خوردن و آشامیدن ذکر مى فرماید و لسان این آیات، لسان منت بر انسان است که چنین نعمت هایى را برایش فراهم کرده است و چنین لسانى با مذموم بودن استفاده از این نعمت ها سازگار نیست. از جمله، آیاتى است که به ذکر فهرست آنها اکتفا مى کنیم:

آیه ۲۷ سوره سجده، آیه ۱۴ سوره نحل، آیه ۷۹ سوره غافر، آیه ۳۳ و ۷۲ سوره یس، آیه ۱۶ سوره جاثیه. در همه این آیات، نعمت هاى مختلفى از گیاهان و حیوانات دریایى و خشکى را که براى رزق و روزى انسان آفریده شده ذکر مى فرماید و لسانش لسان مذمت و نکوهش نیست بلکه لسان تجویز و ترخیص استفاده از آنهاست. همین طور آیه ۲۲ سوره بقره و آیه ۳۲ سوره ابراهیم.

در یک سلسله دیگر از آیات صریحا به استفاده از مأکولات و مشروبات امر شده، منتها این گونه امرها دلالت بر مطلوبیت ندارد بلکه فقط جواز و رخصت را مى رساند. فهرست این دسته آیات از این قرار است:

آیه ۱۴۱ و ۱۴۲ سوره انعام، آیه ۶۰ سوره بقره، آیه ۳۱ و ۱۶۰ سوره اعراف، آیه ۵۷ و ۱۷۲ سوره بقره. آیه ۶۹ سوره انفال، آیه ۱۱۴ سوره نحل، آیه ۸۸ سوره مائده، آیه ۵۴ و آیه ۸۱ سوره طه، آیه ۵۱ سوره مومنون، آیه ۱۵ سوره سبا، آیه ۱۶۸ سوره بقره، آیه ۱۵ سوره ملک.

قرآن کریم به تجویز و رخصت براى استفاده از مأکولات و مشروبات اکتفا نکرده بلکه کسانى را که بعضى از مأکولات و مشروبات را بى جا بر خود تحریم کرده بودند مورد مذمت قرار داده است، از جمله آیه ۳۲ سوره اعراف: «قل من حرّم زینة الله التى اخرج لعباده والطیبات من الرزق» و در آیه ۱۴۰ سوره انعام کسانى که از پیش خود چیزهایى را منع کردند مذمت مى کند: «و حرّموا ما رزقهم الله افتراءً علی الله» بر خدا افترا بستند که این ها حرام است در صورتى که خدا منعى نکرده است. در دو مورد از حضرت ابراهیم(ع) نقل شده که براى اهل مکه دعا کرد که خدا آنها را از میوه ها روزى دهد. «وارزق اهله من الثمرات» و هم چنین آیه ۳۷ سوره ابراهیم. اینها آیاتى است که دلالت مى کند که استفاده از مأکولات و مشروبات در دنیا ممنوع نیست بلکه مطابق با فطرت انسان است.

از طرف دیگر یک دسته آیاتى داریم که دلالت مى کند بر این که در آخرت هم براى مومنین و اهل سعادت این نعمت ها برقرار است و حکایت مى کند از این که در آن جا هم چنین میلى وجود دارد، از جمله این آیات:

آیه ۳۵ سوره رعد، آیه ۵۱ سوره ص، آیه ۷۱ تا ۷۳ سوره زخرف، آیه ۱۵ سوره محمد(ص)، آیه ۲۲ سوره طور، آیه ۵۲ سوره الرحمن، آیه ۲۰ سوره واقعه، آیه ۲۴ سوره حاقه، آیه ۴۲ سوره مرسلات و آیه ۲۵ سوره مطففین.

در مقابلش هم آیاتى است مربوط به اکل و شرب اهل جهنم که حاکى از این است که این نیاز انسان به اکل و شرب حتى در جهنم هم باقى است و دوزخیان هم مأکولات و مشروباتى دارند و از همین راه عذاب مى شوند، یعنى همان طور که اهل بهشت اگر میل به خوردنى و آشامیدنى نداشتند این نعمت ها برایشان بى مورد بود، اگر اهل جهنم هم میل به خوردن و آشامیدن نداشتند آن عذاب ها برایشان امکان نداشت، باید این میل در ایشان باشد تا با خوردنى خاصى معذب بشوند. از جمله این آیات است: آیه ۵۲ سوره واقعه، آیه ۳۷ سوره الحاقه، آیه ۱۳ سوره مزمل و آیه ۵ سوره غاشیه.

از مجموع این آیات استفاده مى شود که این میل، فطرى است و حتى در عالم آخرت هم از انسان سلب نمى شود و در اثر همین میل است که بهشتیان به وسیله نعمت ها متنعم مى شوند و دوزخیان هم به وسیله خوردنى ها و آشامیدنى هاى نامطلوب معذب مى شوند.

ارزشهای مثبت و منفى خوردن و آشامیدن

حال ممکن است پرسیده شود که در مورد خوردن و آشامیدن، مطلوبیت و نامطلوبیت اخلاقى و ارزش مثبت و منفى اخلاقى از کجا پیدا مى شود؟ این مورد هم مثل سایر موارد در اثر انتخاب حاصل مى شود و مربوط به کمیت یا کیفیت یا جهت خاصى است. اگر از اکل و شرب مذمت مى شود ممکن است مربوط به کمیت باشد، مانند این آیه که مى فرماید: «کلوا واشربوا ولاتُسرفوا» (سوره اعراف، آیه ۳۱)؛ یعنى ارزش منفى در اثر کمیت خاصى پدید مى آید. یا در اثر نوع متعلق اکل و شرب است که بازگشتش به یک نوع تزاحم است; یعنى خوردنى ها و آشامیدنى هایى به خاطر مزاحمتى که براى چیزهاى دیگر ایجاد مى کند یا موجب ضررى براى بدن یا روح مى شود، ممنوع مى شود; مثلا بین التذاذ به خوردن و آشامیدن و التذاذ به سلامتى، تزاحم واقع مى شود، پس باید به اندازه اى خورد که به سلامتى لطمه نزند یا چیزى را باید خورد که به سلامتى لطمه نزند و همچنین چیزهایى که ضرر روحى و معنوى دارد بر فرض که ضرر بدنى هم نداشته باشد، مثل خمر و گوشت خوک، یا چیزهایى که بدون نام خدا ذبح شده اند: «ولا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه» (سوره انعام، آیه ۱۲۱).

از جمله عواملى که موجب ارزش منفى مى شود، جهت نامطلوب است، مثل این که کسى بخواهد نیروى حاصل از اکل و شرب را در راه معصیت خدا به کار بگیرد با این که مأکولاتش همه از طیبات است و ضرر مادى و عقلى و اجتماعى هم ندارد، اما به وسیله این اکل و شرب مى خواهد قدرت بر معصیت پیدا بکند، چنین نیتى موجب ارزش منفى مى شود.

در مقابل، گاهى ممکن است ترک خوردن و آشامیدن ارزش مثبت داشته باشد، چون موجب بهتر کار کردن سایر قواى انسان مى شود، زیرا در اثر خوردن، خواه ناخواه مقدارى مزاحمت براى قواى عقلى و فکرى و توجهات نفسانى پیش مى آید، البته تا یک حدش چاره اى نیست چون نیاز بدن باید تأمین بشود، ولى بیش از آن اندازه اى که بدن لازم دارد ارزش منفى پیدا مى کند، چون آدم را کسل و قواى فکرى را تضعیف مى کند و باعث ناتوانى انسان در توجهات قلبى و نیز از دست دادن لطافت قلبى مى شود. این است که ترک خوردن و آشامیدن گاهى ارزش مثبت پیدا مى کند; بهترین نمونه اش روزه گرفتن است.

از سوى دیگر خود خوردن و آشامیدن هم ممکن است به خاطر «نیت» ارزش مثبت داشته باشد; یعنى انسان غذا بخورد براى این که قدرت عبادت، تحصیل علم، کمک به بیچارگان و کارهاى خیر دیگر را داشته باشد، و گاهى هم به عناوین ثانویه دیگرى این ارزش حاصل مى شود مثل این که به خاطر خشنودى پدر و مادر، یا خشنودى دوستان، یا میزبانى که دوست دارد از غذایش تناول کند؛ در چنین مواردى حتى مستحب است که شخص، روزه استحبابى خودش را هم افطار کند و اظهار نکند که من روزه دار هستم و از غذاى او تناول کند گرچه این مربوط به اخلاق اجتماعى است.

در قرآن کریم در مواردى ارزش هاى مثبت و منفى بر اساس همین محورها ذکر شده است، مانند آیاتى که مربوط به صوم هست، یا صوم واجب یا مطلق صوم که شامل مستحبات بشود یا به خصوص راجع به صوم مستحبى و تطوع، مانند آیه ۱۸۳ سوره بقره: «کتب علیکم الصیام» که مربوط به روزه واجب است و همچنین آیاتى که مربوط به صوم کفاره است مانند آیه ۱۹۶ سوره بقره، آیه ۹۲ سوره نساء، آیه ۸۹ سوره مائده و آیه ۱۴ سوره مجادله. این ها مربوط به روزه هایى است که در مورد کفاره انجام مى گیرد. و همین که روزه به عنوان کفاره قرار داده شده معلوم مى شود که روزه یک نورانیتى دارد که آن آلودگى قبلى را از بین مى برد. آلودگى خاصى در اثر گناه پدید آمده که باید جبران بشود و یکى از راه هاى جبران آن، روزه گرفتن است و اصلا «کفاره» یعنى جبران کننده.

در ذیل آیات وجوب صوم، این جمله شریفه است: «فمن تطوّع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون» که اطلاق آن شامل روزه مستحبى هم مى شود. همین طور در آیه ۳۵ سوره احزاب، مطلق صائمین و صائمات را مورد ستایش قرار داده است: «والصائمین والصائمات».

اینها نمونه هاى روشنى است که دلالت مى کند بر این که ترک اکل و شرب در مواردى و تا حدودى مطلوب است. البته روزه گرفتن تنها ترک خوراک نیست ولى امساک از خوردن و آشامیدن جزو آن است و شاید بتوان گفت که رکن اصلى آن را تشکیل مى دهد. در قرآن کریم به حکمت آن اشاره شده: «لعلکم تتقون».

همچنین در قرآن از کسانى در مورد اکل و شربشان مذمت شده است، از جمله آیه اى است درباره بنى اسرائیل که لسانش لسان مذمت است، موقعى که بنى اسرائیل از مصر خارج و وارد سرزمین شامات شدند خداى متعال «منّ» و «سلوى» بر آنان نازل کرد. آنان گفتند: «و اذ قلتم یا موسى لن نصبر على طعام واحد» ما به یک نوع غذا نمى توانیم اکتفا کنیم، انواع و اقسام غذاها را مى خواهیم. این لسان کما بیش دلالت بر مذمت مى کند با این که غذایى که خدا برایشان نازل مى فرمود غذاى بسیار مطلوبى بود، در عین حال آنان به فکر شکم پرستى بودند و دلشان مى خواست غذاهاى رنگارنگ داشته باشند. مخصوصا در ذیل آیه مى فرماید: «الذى هو ادنى بالذى هو خیر» ما غذاى بهتر به شما دادیم شما دنبال بدترش مى گردید؟! این حالتى که آدمى هوسناکانه دنبال این غذا و آن غذا و تفنن در غذا باشد چیز نامطلوبى است و حاکى است از این که انسان یک تعلق قلبى به لذایذ مادى و حیوانى دارد و آن را براى خود هدف قرار داده است. انواع دیگرى از مذمت هاست که مربوط به یکى از جهاتى مى شود که گفتیم.

از جمله آیات مربوط به متعلقات اکل و شرب، آیاتى است که امورى را تحریم مى فرماید: «انما حرّم علیکم المیته والدم و لحم الخنزیر و ما اُهِل به لغیر الله» آیه ۱۷۳ سوره بقره، آیه ۱۱۵ سوره نحل، و در آیه ۱۵۷ سوره اعراف یک عنوان کلى براى مأکولات و مشروبات و ملاک تحریم و تحلیل آنها به دست مى دهد، مى فرماید: «و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث». پیغمبر اکرم(ص) طیبات و اشیاى خوب و مناسب با وجود انسان را حلال، و پلیدىها و ناپاکى ها را حرام مى فرماید.

در آیه ۶۷ سوره نحل مى فرماید: «و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا». از میوه ها خرما و انگور دو جور استفاده مى کنید: گاهى رزق حسن از آنها مى گیرید، این میوه ها را همان طور که خدا آفریده و مفید هستند مورد استفاده قرار مى دهید، یا تصرفاتى در آنها مى کنید و تغییر شکل هایى مى دهید که از حسن و طیب آنها نمى کاهد، در مقابلش «سکر» هست (مست کننده) که دیگر رزق حسن نیست، از خبائث و پلیدى هاست و نباید از آن استفاده کنید. شبیه آیه ۹۰ سوره مائده است: «انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه» و آیه ۲۱۹ سوره بقره که مى فرماید: «و اثمهما اکبر من نفعهما». این آیه از جهت بیان تزاحم، روشن تر است، اگر چیزى نفعى هم داشته باشد اما اثم اکبر و ضرر بیشترى داشته باشد، به واسطه آن ضررش باید از نفعش هم چشم پوشى کرد. این آیه به خوبى نشان مى دهد که در تشریع، جهت تزاحم ملاحظه شده و ملاک اقوی مراعات گردیده و اضعف فداى اقوی شده است.

از جمله چیزهایى که ضرر معنوى دارد و قبلا هم اشاره شد، گوشت حیوانى است که براى خدا ذبح نشده باشد: «ولا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه»، چون خود استفاده از حیوانات و گرفتن جان آنها یک نوع تصرف در مخلوقاتى است که خدا به آنها حیات داده و حکمت الهى اقتضا مى کرده که آنها زنده باشند و حیات داشته باشند. شما حیات را از اینها مى گیرید و در واقع تصرفى در مملوکات خدا و مخلوقات خدا انجام مى دهید که باید به اذن و نام او باشد. اگر انسان آن قدر غافل باشد و توجه به معنویات در او ضعیف باشد که حتى در موقع کشتن حیوان توجهى به خداى جان آفرین نکند حق ندارد از چنین چیزى تناول کند. پس یک دسته از مأکولات که خوردن آنها منع شده به خاطر رعایت آن جهت معنوى است.

و دسته دیگرى از ممنوعات هست که بازگشت آن به حقوق مردم و ضررهاى اجتماعى است; یعنى اگر به کیفیت خاصى از مأکولات و مشروبات استفاده شود، ضررهاى اجتماعى دارد و موجب مفاسدى براى جامعه مى شود و حقوق دیگران تضییع مى گردد و از این جهت ممنوع است; مثل آیاتى که دلالت مى کند بر حرمت ربا و اموال مردم و اموال یتیمان و... مانند آیه ۱۸۸ سوره بقره، آیه ۲۹ سوره نساء، آیه ۱۳۰ سوره آل عمران و همچنین آیه ۲ و آیه ۱۰ سوره نساء. پس به طور کلى آن چه از آیات قرآن به دست آمد این بود که اصل خوردن و آشامیدن و التذاذ از مأکولات و مشروبات فى حد نفسه از نظر اخلاقى نه ارزش مثبت دارد نه منفى. ارزش مثبت و منفى هر کدام از اینها در گرو جهت خاصى است: یا مربوط به کمیت است، یا کیفیت یا به نیتى است که به آنها تعلق مى گیرد و یا سایر تزاحماتى دیگر که با کمالات و مصالح انسانى پیدا مى کند و موجب ضررى در بدن یا در عقل و فکر و روح انسان و یا ضررى به اجتماع و بالاخره موجب ضرر اخروى مى شود.

ارزش مثبت آن هم بستگى دارد به این که انسان به چه نیت و انگیزه اى از این نعمت هاى خدا استفاده کند، اگر نیتش خیر باشد ممدوح است وگرنه داراى مراتب مختلفى از نکوهش خواهد بود. از آیات کریمه قرآن مى توان استشعار کرد که دو نوع نیت هست که براى استفاده از مأکولات و مشروبات مطلوب است: یکى کسب توانایى بر عبادت و عمل صالح. در آیه اى خطاب به پیامبران مى فرماید: «یا ایها الرسل کلوا من الطیبات واعملوا صالحا»، این مقارنت «کلوا من الطیبات» با «واعملوا صالحا» مى تواند اشاره باشد به این جهت که با استفاده از مأکولات طیب است که شما قدرت بر عمل صالح پیدا مى کنید پس اگر انگیزه شما استفاده از این نعمت ها براى قدرت یافتن بر کارهاى شایسته باشد داراى ارزش مثبت خواهد بود.

انگیزه دومى که خیلى روشن تر در آیات روى آن تأکید شده مسأله «شکر» است که گاهى به دنبال سفارش به خوردن از طیبات مى فرماید: «واشکروا الله» و یا مى فرماید: «لعلکم تشکرون». از این آیات به خوبى به دست مى آید که انگیزه ما باید این باشد و به یک معنا مى توانیم بگوییم که هدف از وجود این نعمت ها و خلق آنها این است که مردم شکر بکنند. شکر یکى از اقسام عبادت است و وسیله اى براى تکامل انسان است. همه این نعمت ها که در اختیار انسان قرار داده شده براى این است که با استفاده از آنها به کمال معنوى و ابدى خودش برسد. یکى از این راه هاى کمال معنوى شکر است و شکر وقتى تحقق پیدا مى کند که شخصى از نعمتى استفاده کند، آن وقت انگیزه شکر در او پیدا مى شود; مثلا وقتى در هواى گرم تابستان یک جرعه آب خنک مى آشامد آن وقت ارزش این نعمت را درک مى کند و به یاد خدا مى افتد و شکر خدا را به جاى مى آورد و آن شکر است که انسان را تعالى مى بخشد و کمال معنوى براى انسان ایجاد مى کند. پس مى توانیم از این آیات به دست آوریم که استفاده از مأکولات و مشروبات مثل سایر نعمت هاى الهى اگر به انگیزه شکر باشد داراى ارزش مثبت خواهد بود.

خوردن و آشامیدن در روایات

اما در روایات، مطالب فراوانى در این باب داریم لکن چون بحث ما بر محور آیات قرآن دور مى زند درصدد بررسى و بیان آنها نیستیم، فقط به ذکر یک روایت بسنده مى کنیم: در روایت معروفى هست که خداى متعال مى فرماید: «هیچ ظرف پرى نزد من مبغوض تر از شکم پر از غذا نیست». پرخورى و شکم پرورى، هزاران مفسده دارد از جمله آن که: آدمى را از یاد خدا غافل مى سازد، توجهات معنوى و قلبى را ضعیف مى کند، قدرت فکر و تإمل را از انسان مى گیرد، شهوات حیوانى را تقویت مى کند و....

در روایات زیادى شرط دستیابى به حکمت و کمالات روحى و اخلاقى «جوع» قرار داده شده است; یعنى اگر انسانى بخواهد به این فضایل نایل شود باید گرسنگى بکشد. اگر با سیرى هم مى شد انسان به مقامات معنوى برسد خدا بخل نداشت، این نعمت ها را آفریده که انسان ها استفاده کنند اما وقتى اسراف و زیاده روى کنند، بیش از اندازه حاجت و نیاز بدن بخورند به طورى که مانع استفاده از دیگر نعمت ها مانند نعمت عقل و دل و سایر نعمت هاى روحى و معنوى بشود مذموم خواهد بود. یکى از بزرگ ترین نعمت هاى خدا این است که چنین قدرتى را به انسان داده که توجه خود را منعطف به ساحت قدس الهى کند.

در یکى از دعاهاى حضرت سجاد ـ سلام الله علیه ـ هست که چه نعمتى بزرگ تر از این که به من اجازه دادى که یاد تو بکنم؟ تو منزهى از یاد ما، ما لیاقت این را نداریم که توجه به ساحت تو پیدا کنیم، همین که تو اجازه دادى که ما به تو توجه پیدا کنیم این خود بزرگترین منتى است که بر ما گذاشته اى. «قلب المومن عرش الرحمن»، دلى که یاد خدا باشد حکم عرش خدا را دارد، خدا چنین لیاقت هایى به انسان مى دهد آن وقت در اثر خوردن چند لقمه غذا انسان خود را از چنین کرامتى محروم مى کند. این تزاحم است که منشأ این مى شود که خوردن و آشامیدن در یک حدى یا در یک شکل به یک کیفیتى، یا به یک اندازه اى ارزش منفى پیدا بکند.

در همین جا باید گفت که مواظب باشید در این کار دچار تفریط نشوید و سلامتى خود را به خطر نیندازید و نیرو و نشاط خود را از دست ندهید. متأسفانه بسیارى از جوان هایى که پاک و مخلص هستند و مى خواهند که سیر معنوى داشته باشند و فضایل اخلاقى را کسب کنند بدون مشورت با کسانى که تجربه دارند کارهایى را انجام مى دهند که سال ها خودشان را از سلامتى محروم مى کنند و آن چنان به ضعف و ناتوانى مبتلا مى شوند که دیگر توان انجام بعضى از واجبات را هم ندارند چه رسد به مستحبات، گاهى ضررهاى جبران ناپذیرى به خود مى زنند که به خسران دنیا و آخرت مى انجامد.

مطلوبیت کم خوردن براى این است که انسان بتواند از نیروهاى روحى و معنویش بیشتر بهره مند شود، اما اگر خود این کم خوردن موجب محرومیت از سایر توفیقات شود مسلما نامطلوب است. این یکى از موارد خیلى روشن مطلوبیت اعتدال است که باید حتما در نظر بگیریم. البته مقدار خوراک قاعده کلى ندارد، مزاج ها متفاوت است، سنین اشخاص فرق مى کند و هر کس باید شرایط مختلف مزاجى خود را در نظر بگیرد و از افراط و تفریط بپرهیزد.

منابع