خوردن و آشامیدن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

یکى از گرایش هاى اصلى انسان گرایش به لذت است، از این شاخه، شاخه هاى فرعی ای منشعب مى شود که یکى از آنها خوردن و آشامیدن می باشد. اصل خوردن و آشامیدن و التذاذ از مأکولات و مشروبات فى حد نفسه از نظر اخلاقى نه ارزش مثبت دارد نه منفى. ارزش مثبت و منفى هر کدام از اینها در گرو جهت خاصى است: یا مربوط به کمیت است، یا کیفیت یا به نیتى است که به آنها تعلق مى گیرد و یا سایر تزاحماتى دیگر که با کمالات و مصالح انسانى پیدا مى کند.

فطرى بودن خوردن و آشامیدن

لذت هایى که از راه خوردن و آشامیدن براى انسان حاصل مى شود، فطرى هستند و مطلوبیت آنها در حوزه اخلاق قرار نمى گیرد; یعنى از نظر اخلاق، حکم به خوب و بد آنها نمى توان کرد، چون خوب و بد اخلاقى مخصوص افعال اختیارى است که براى رسیدن به هدف خاصى انجام مى گیرد. اما این ها افعال نیستند، میل هاى فطرى و طبیعى اند که خدا در سرشت انسان قرار داده است. پس علاقه به لذت خوردن و آشامیدن یک امر فطرى است و مورد مدح و ذم نیست.

براى این مطلب شواهد زیادى از آیات کریمه قرآن مى توان به دست آورد، از جمله، آیاتى که نعمت هاى خدا را در مورد رزق انسان و خوردن و آشامیدن ذکر مى فرماید و لسان این آیات، لسان منت بر انسان است که چنین نعمت هایى را برایش فراهم کرده است و چنین لسانى با مذموم بودن استفاده از این نعمت ها سازگار نیست. از جمله، آیاتى است که به ذکر فهرست آنها اکتفا مى کنیم:

آیه ۲۷ سوره سجده، آیه ۱۴ سوره نحل، آیه ۷۹ سوره غافر، آیه ۳۳ و ۷۲ سوره یس، آیه ۱۶ سوره جاثیه. در همه این آیات، نعمت هاى مختلفى از گیاهان و حیوانات دریایى و خشکى را که براى رزق و روزى انسان آفریده شده ذکر مى فرماید و لسانش لسان مذمت و نکوهش نیست بلکه لسان تجویز و ترخیص استفاده از آنهاست. همین طور آیه ۲۲ سوره بقره و آیه ۳۲ سوره ابراهیم.

در یک سلسله دیگر از آیات صریحا به استفاده از مأکولات و مشروبات امر شده، منتها این گونه امرها دلالت بر مطلوبیت ندارد بلکه فقط جواز و رخصت را مى رساند. فهرست این دسته آیات از این قرار است:

آیه ۱۴۱ و ۱۴۲ سوره انعام، آیه ۶۰ سوره بقره، آیه ۳۱ و ۱۶۰ سوره اعراف، آیه ۵۷ و ۱۷۲ سوره بقره. آیه ۶۹ سوره انفال، آیه ۱۱۴ سوره نحل، آیه ۸۸ سوره مائده، آیه ۵۴ و آیه ۸۱ سوره طه، آیه ۵۱ سوره مومنون، آیه ۱۵ سوره سبا، آیه ۱۶۸ سوره بقره، آیه ۱۵ سوره ملک.

قرآن کریم به تجویز و رخصت براى استفاده از مأکولات و مشروبات اکتفا نکرده بلکه کسانى را که بعضى از مأکولات و مشروبات را بى جا بر خود تحریم کرده بودند مورد مذمت قرار داده است، از جمله آیه ۳۲ سوره اعراف: «قل من حرّم زینة الله التى اخرج لعباده والطیبات من الرزق» و در آیه ۱۴۰ سوره انعام کسانى که از پیش خود چیزهایى را منع کردند مذمت مى کند: «و حرّموا ما رزقهم الله افتراءً علی الله» بر خدا افترا بستند که این ها حرام است در صورتى که خدا منعى نکرده است. در دو مورد از حضرت ابراهیم(ع) نقل شده که براى اهل مکه دعا کرد که خدا آنها را از میوه ها روزى دهد. «وارزق اهله من الثمرات» و هم چنین آیه ۳۷ سوره ابراهیم. اینها آیاتى است که دلالت مى کند که استفاده از مأکولات و مشروبات در دنیا ممنوع نیست بلکه مطابق با فطرت انسان است.

از طرف دیگر یک دسته آیاتى داریم که دلالت مى کند بر این که در آخرت هم براى مومنین و اهل سعادت این نعمت ها برقرار است و حکایت مى کند از این که در آن جا هم چنین میلى وجود دارد، از جمله این آیات:

آیه ۳۵ سوره رعد، آیه ۵۱ سوره ص، آیه ۷۱ تا ۷۳ سوره زخرف، آیه ۱۵ سوره محمد(ص)، آیه ۲۲ سوره طور، آیه ۵۲ سوره الرحمن، آیه ۲۰ سوره واقعه، آیه ۲۴ سوره حاقه، آیه ۴۲ سوره مرسلات و آیه ۲۵ سوره مطففین.

در مقابلش هم آیاتى است مربوط به اکل و شرب اهل جهنم که حاکى از این است که این نیاز انسان به اکل و شرب حتى در جهنم هم باقى است و دوزخیان هم مأکولات و مشروباتى دارند و از همین راه عذاب مى شوند، یعنى همان طور که اهل بهشت اگر میل به خوردنى و آشامیدنى نداشتند این نعمت ها برایشان بى مورد بود، اگر اهل جهنم هم میل به خوردن و آشامیدن نداشتند آن عذاب ها برایشان امکان نداشت، باید این میل در ایشان باشد تا با خوردنى خاصى معذب بشوند. از جمله این آیات است: آیه ۵۲ سوره واقعه، آیه ۳۷ سوره الحاقه، آیه ۱۳ سوره مزمل و آیه ۵ سوره غاشیه.

از مجموع این آیات استفاده مى شود که این میل، فطرى است و حتى در عالم آخرت هم از انسان سلب نمى شود و در اثر همین میل است که بهشتیان به وسیله نعمت ها متنعم مى شوند و دوزخیان هم به وسیله خوردنى ها و آشامیدنى هاى نامطلوب معذب مى شوند.

ارزشهای مثبت و منفى خوردن و آشامیدن

حال ممکن است پرسیده شود که در مورد خوردن و آشامیدن، مطلوبیت و نامطلوبیت اخلاقى و ارزش مثبت و منفى اخلاقى از کجا پیدا مى شود؟ این مورد هم مثل سایر موارد در اثر انتخاب حاصل مى شود و مربوط به کمیت یا کیفیت یا جهت خاصى است. اگر از اکل و شرب مذمت مى شود ممکن است مربوط به کمیت باشد، مانند این آیه که مى فرماید: «کلوا واشربوا ولاتُسرفوا» (سوره اعراف، آیه ۳۱)؛ یعنى ارزش منفى در اثر کمیت خاصى پدید مى آید. یا در اثر نوع متعلق اکل و شرب است که بازگشتش به یک نوع تزاحم است; یعنى خوردنى ها و آشامیدنى هایى به خاطر مزاحمتى که براى چیزهاى دیگر ایجاد مى کند یا موجب ضررى براى بدن یا روح مى شود، ممنوع مى شود; مثلا بین التذاذ به خوردن و آشامیدن و التذاذ به سلامتى، تزاحم واقع مى شود، پس باید به اندازه اى خورد که به سلامتى لطمه نزند یا چیزى را باید خورد که به سلامتى لطمه نزند و همچنین چیزهایى که ضرر روحى و معنوى دارد بر فرض که ضرر بدنى هم نداشته باشد، مثل خمر و گوشت خوک، یا چیزهایى که بدون نام خدا ذبح شده اند: «ولا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه» (سوره انعام، آیه ۱۲۱).

از جمله عواملى که موجب ارزش منفى مى شود، جهت نامطلوب است، مثل این که کسى بخواهد نیروى حاصل از اکل و شرب را در راه معصیت خدا به کار بگیرد با این که مأکولاتش همه از طیبات است و ضرر مادى و عقلى و اجتماعى هم ندارد، اما به وسیله این اکل و شرب مى خواهد قدرت بر معصیت پیدا بکند، چنین نیتى موجب ارزش منفى مى شود.

در مقابل، گاهى ممکن است ترک خوردن و آشامیدن ارزش مثبت داشته باشد، چون موجب بهتر کار کردن سایر قواى انسان مى شود، زیرا در اثر خوردن، خواه ناخواه مقدارى مزاحمت براى قواى عقلى و فکرى و توجهات نفسانى پیش مى آید، البته تا یک حدش چاره اى نیست چون نیاز بدن باید تأمین بشود، ولى بیش از آن اندازه اى که بدن لازم دارد ارزش منفى پیدا مى کند، چون آدم را کسل و قواى فکرى را تضعیف مى کند و باعث ناتوانى انسان در توجهات قلبى و نیز از دست دادن لطافت قلبى مى شود. این است که ترک خوردن و آشامیدن گاهى ارزش مثبت پیدا مى کند; بهترین نمونه اش روزه گرفتن است.

از سوى دیگر خود خوردن و آشامیدن هم ممکن است به خاطر «نیت» ارزش مثبت داشته باشد; یعنى انسان غذا بخورد براى این که قدرت عبادت، تحصیل علم، کمک به بیچارگان و کارهاى خیر دیگر را داشته باشد، و گاهى هم به عناوین ثانویه دیگرى این ارزش حاصل مى شود مثل این که به خاطر خشنودى پدر و مادر، یا خشنودى دوستان، یا میزبانى که دوست دارد از غذایش تناول کند؛ در چنین مواردى حتى مستحب است که شخص، روزه استحبابى خودش را هم افطار کند و اظهار نکند که من روزه دار هستم و از غذاى او تناول کند گرچه این مربوط به اخلاق اجتماعى است.

در قرآن کریم در مواردى ارزش هاى مثبت و منفى بر اساس همین محورها ذکر شده است، مانند آیاتى که مربوط به صوم هست، یا صوم واجب یا مطلق صوم که شامل مستحبات بشود یا به خصوص راجع به صوم مستحبى و تطوع، مانند آیه ۱۸۳ سوره بقره: «کتب علیکم الصیام» که مربوط به روزه واجب است و همچنین آیاتى که مربوط به صوم کفاره است مانند آیه ۱۹۶ سوره بقره، آیه ۹۲ سوره نساء، آیه ۸۹ سوره مائده و آیه ۱۴ سوره مجادله. این ها مربوط به روزه هایى است که در مورد کفاره انجام مى گیرد. و همین که روزه به عنوان کفاره قرار داده شده معلوم مى شود که روزه یک نورانیتى دارد که آن آلودگى قبلى را از بین مى برد. آلودگى خاصى در اثر گناه پدید آمده که باید جبران بشود و یکى از راه هاى جبران آن، روزه گرفتن است و اصلا «کفاره» یعنى جبران کننده.

در ذیل آیات وجوب صوم، این جمله شریفه است: «فمن تطوّع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون» که اطلاق آن شامل روزه مستحبى هم مى شود. همین طور در آیه ۳۵ سوره احزاب، مطلق صائمین و صائمات را مورد ستایش قرار داده است: «والصائمین والصائمات».

اینها نمونه هاى روشنى است که دلالت مى کند بر این که ترک اکل و شرب در مواردى و تا حدودى مطلوب است. البته روزه گرفتن تنها ترک خوراک نیست ولى امساک از خوردن و آشامیدن جزو آن است و شاید بتوان گفت که رکن اصلى آن را تشکیل مى دهد. در قرآن کریم به حکمت آن اشاره شده: «لعلکم تتقون».

همچنین در قرآن از کسانى در مورد اکل و شربشان مذمت شده است، از جمله آیه اى است درباره بنى اسرائیل که لسانش لسان مذمت است، موقعى که بنى اسرائیل از مصر خارج و وارد سرزمین شامات شدند خداى متعال «منّ» و «سلوى» بر آنان نازل کرد. آنان گفتند: «و اذ قلتم یا موسى لن نصبر على طعام واحد» ما به یک نوع غذا نمى توانیم اکتفا کنیم، انواع و اقسام غذاها را مى خواهیم. این لسان کما بیش دلالت بر مذمت مى کند با این که غذایى که خدا برایشان نازل مى فرمود غذاى بسیار مطلوبى بود، در عین حال آنان به فکر شکم پرستى بودند و دلشان مى خواست غذاهاى رنگارنگ داشته باشند. مخصوصا در ذیل آیه مى فرماید: «الذى هو ادنى بالذى هو خیر» ما غذاى بهتر به شما دادیم شما دنبال بدترش مى گردید؟! این حالتى که آدمى هوسناکانه دنبال این غذا و آن غذا و تفنن در غذا باشد چیز نامطلوبى است و حاکى است از این که انسان یک تعلق قلبى به لذایذ مادى و حیوانى دارد و آن را براى خود هدف قرار داده است. انواع دیگرى از مذمت هاست که مربوط به یکى از جهاتى مى شود که گفتیم.

از جمله آیات مربوط به متعلقات اکل و شرب، آیاتى است که امورى را تحریم مى فرماید: «انما حرّم علیکم المیته والدم و لحم الخنزیر و ما اُهِل به لغیر الله» آیه ۱۷۳ سوره بقره، آیه ۱۱۵ سوره نحل، و در آیه ۱۵۷ سوره اعراف یک عنوان کلى براى مأکولات و مشروبات و ملاک تحریم و تحلیل آنها به دست مى دهد، مى فرماید: «و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث». پیغمبر اکرم(ص) طیبات و اشیاى خوب و مناسب با وجود انسان را حلال، و پلیدىها و ناپاکى ها را حرام مى فرماید.

در آیه ۶۷ سوره نحل مى فرماید: «و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا». از میوه ها خرما و انگور دو جور استفاده مى کنید: گاهى رزق حسن از آنها مى گیرید، این میوه ها را همان طور که خدا آفریده و مفید هستند مورد استفاده قرار مى دهید، یا تصرفاتى در آنها مى کنید و تغییر شکل هایى مى دهید که از حسن و طیب آنها نمى کاهد، در مقابلش «سکر» هست (مست کننده) که دیگر رزق حسن نیست، از خبائث و پلیدى هاست و نباید از آن استفاده کنید. شبیه آیه ۹۰ سوره مائده است: «انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه» و آیه ۲۱۹ سوره بقره که مى فرماید: «و اثمهما اکبر من نفعهما». این آیه از جهت بیان تزاحم، روشن تر است، اگر چیزى نفعى هم داشته باشد اما اثم اکبر و ضرر بیشترى داشته باشد، به واسطه آن ضررش باید از نفعش هم چشم پوشى کرد. این آیه به خوبى نشان مى دهد که در تشریع، جهت تزاحم ملاحظه شده و ملاک اقوی مراعات گردیده و اضعف فداى اقوی شده است.

از جمله چیزهایى که ضرر معنوى دارد و قبلا هم اشاره شد، گوشت حیوانى است که براى خدا ذبح نشده باشد: «ولا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه»، چون خود استفاده از حیوانات و گرفتن جان آنها یک نوع تصرف در مخلوقاتى است که خدا به آنها حیات داده و حکمت الهى اقتضا مى کرده که آنها زنده باشند و حیات داشته باشند. شما حیات را از اینها مى گیرید و در واقع تصرفى در مملوکات خدا و مخلوقات خدا انجام مى دهید که باید به اذن و نام او باشد. اگر انسان آن قدر غافل باشد و توجه به معنویات در او ضعیف باشد که حتى در موقع کشتن حیوان توجهى به خداى جان آفرین نکند حق ندارد از چنین چیزى تناول کند. پس یک دسته از مأکولات که خوردن آنها منع شده به خاطر رعایت آن جهت معنوى است.

و دسته دیگرى از ممنوعات هست که بازگشت آن به حقوق مردم و ضررهاى اجتماعى است; یعنى اگر به کیفیت خاصى از مأکولات و مشروبات استفاده شود، ضررهاى اجتماعى دارد و موجب مفاسدى براى جامعه مى شود و حقوق دیگران تضییع مى گردد و از این جهت ممنوع است; مثل آیاتى که دلالت مى کند بر حرمت ربا و اموال مردم و اموال یتیمان و... مانند آیه ۱۸۸ سوره بقره، آیه ۲۹ سوره نساء، آیه ۱۳۰ سوره آل عمران و همچنین آیه ۲ و آیه ۱۰ سوره نساء. پس به طور کلى آن چه از آیات قرآن به دست آمد این بود که اصل خوردن و آشامیدن و التذاذ از مأکولات و مشروبات فى حد نفسه از نظر اخلاقى نه ارزش مثبت دارد نه منفى. ارزش مثبت و منفى هر کدام از اینها در گرو جهت خاصى است: یا مربوط به کمیت است، یا کیفیت یا به نیتى است که به آنها تعلق مى گیرد و یا سایر تزاحماتى دیگر که با کمالات و مصالح انسانى پیدا مى کند و موجب ضررى در بدن یا در عقل و فکر و روح انسان و یا ضررى به اجتماع و بالاخره موجب ضرر اخروى مى شود.

ارزش مثبت آن هم بستگى دارد به این که انسان به چه نیت و انگیزه اى از این نعمت هاى خدا استفاده کند، اگر نیتش خیر باشد ممدوح است وگرنه داراى مراتب مختلفى از نکوهش خواهد بود. از آیات کریمه قرآن مى توان استشعار کرد که دو نوع نیت هست که براى استفاده از مأکولات و مشروبات مطلوب است: یکى کسب توانایى بر عبادت و عمل صالح. در آیه اى خطاب به پیامبران مى فرماید: «یا ایها الرسل کلوا من الطیبات واعملوا صالحا»، این مقارنت «کلوا من الطیبات» با «واعملوا صالحا» مى تواند اشاره باشد به این جهت که با استفاده از مأکولات طیب است که شما قدرت بر عمل صالح پیدا مى کنید پس اگر انگیزه شما استفاده از این نعمت ها براى قدرت یافتن بر کارهاى شایسته باشد داراى ارزش مثبت خواهد بود.

انگیزه دومى که خیلى روشن تر در آیات روى آن تأکید شده مسأله «شکر» است که گاهى به دنبال سفارش به خوردن از طیبات مى فرماید: «واشکروا الله» و یا مى فرماید: «لعلکم تشکرون». از این آیات به خوبى به دست مى آید که انگیزه ما باید این باشد و به یک معنا مى توانیم بگوییم که هدف از وجود این نعمت ها و خلق آنها این است که مردم شکر بکنند. شکر یکى از اقسام عبادت است و وسیله اى براى تکامل انسان است. همه این نعمت ها که در اختیار انسان قرار داده شده براى این است که با استفاده از آنها به کمال معنوى و ابدى خودش برسد. یکى از این راه هاى کمال معنوى شکر است و شکر وقتى تحقق پیدا مى کند که شخصى از نعمتى استفاده کند، آن وقت انگیزه شکر در او پیدا مى شود; مثلا وقتى در هواى گرم تابستان یک جرعه آب خنک مى آشامد آن وقت ارزش این نعمت را درک مى کند و به یاد خدا مى افتد و شکر خدا را به جاى مى آورد و آن شکر است که انسان را تعالى مى بخشد و کمال معنوى براى انسان ایجاد مى کند. پس مى توانیم از این آیات به دست آوریم که استفاده از مأکولات و مشروبات مثل سایر نعمت هاى الهى اگر به انگیزه شکر باشد داراى ارزش مثبت خواهد بود.

خوردن و آشامیدن در روایات

اما در روایات، مطالب فراوانى در این باب داریم لکن چون بحث ما بر محور آیات قرآن دور مى زند درصدد بررسى و بیان آنها نیستیم، فقط به ذکر یک روایت بسنده مى کنیم: در روایت معروفى هست که خداى متعال مى فرماید: «هیچ ظرف پرى نزد من مبغوض تر از شکم پر از غذا نیست». پرخورى و شکم پرورى، هزاران مفسده دارد از جمله آن که: آدمى را از یاد خدا غافل مى سازد، توجهات معنوى و قلبى را ضعیف مى کند، قدرت فکر و تإمل را از انسان مى گیرد، شهوات حیوانى را تقویت مى کند و....

در روایات زیادى شرط دستیابى به حکمت و کمالات روحى و اخلاقى «جوع» قرار داده شده است; یعنى اگر انسانى بخواهد به این فضایل نایل شود باید گرسنگى بکشد. اگر با سیرى هم مى شد انسان به مقامات معنوى برسد خدا بخل نداشت، این نعمت ها را آفریده که انسان ها استفاده کنند اما وقتى اسراف و زیاده روى کنند، بیش از اندازه حاجت و نیاز بدن بخورند به طورى که مانع استفاده از دیگر نعمت ها مانند نعمت عقل و دل و سایر نعمت هاى روحى و معنوى بشود مذموم خواهد بود. یکى از بزرگ ترین نعمت هاى خدا این است که چنین قدرتى را به انسان داده که توجه خود را منعطف به ساحت قدس الهى کند.

در یکى از دعاهاى حضرت سجاد ـ سلام الله علیه ـ هست که چه نعمتى بزرگ تر از این که به من اجازه دادى که یاد تو بکنم؟ تو منزهى از یاد ما، ما لیاقت این را نداریم که توجه به ساحت تو پیدا کنیم، همین که تو اجازه دادى که ما به تو توجه پیدا کنیم این خود بزرگترین منتى است که بر ما گذاشته اى. «قلب المومن عرش الرحمن»، دلى که یاد خدا باشد حکم عرش خدا را دارد، خدا چنین لیاقت هایى به انسان مى دهد آن وقت در اثر خوردن چند لقمه غذا انسان خود را از چنین کرامتى محروم مى کند. این تزاحم است که منشأ این مى شود که خوردن و آشامیدن در یک حدى یا در یک شکل به یک کیفیتى، یا به یک اندازه اى ارزش منفى پیدا بکند.

در همین جا باید گفت که مواظب باشید در این کار دچار تفریط نشوید و سلامتى خود را به خطر نیندازید و نیرو و نشاط خود را از دست ندهید. متأسفانه بسیارى از جوان هایى که پاک و مخلص هستند و مى خواهند که سیر معنوى داشته باشند و فضایل اخلاقى را کسب کنند بدون مشورت با کسانى که تجربه دارند کارهایى را انجام مى دهند که سال ها خودشان را از سلامتى محروم مى کنند و آن چنان به ضعف و ناتوانى مبتلا مى شوند که دیگر توان انجام بعضى از واجبات را هم ندارند چه رسد به مستحبات، گاهى ضررهاى جبران ناپذیرى به خود مى زنند که به خسران دنیا و آخرت مى انجامد.

مطلوبیت کم خوردن براى این است که انسان بتواند از نیروهاى روحى و معنویش بیشتر بهره مند شود، اما اگر خود این کم خوردن موجب محرومیت از سایر توفیقات شود مسلما نامطلوب است. این یکى از موارد خیلى روشن مطلوبیت اعتدال است که باید حتما در نظر بگیریم. البته مقدار خوراک قاعده کلى ندارد، مزاج ها متفاوت است، سنین اشخاص فرق مى کند و هر کس باید شرایط مختلف مزاجى خود را در نظر بگیرد و از افراط و تفریط بپرهیزد.

منابع