وصف بهشتی که متقیان را وعده دادند چنان است که نهرها زیر درختانش جاری است و مأکولاتش همیشگی و سایه آن برقرار است، این بهشت سرانجام اهل تقواست و سرانجام کافران آتش دوزخ است.
صفت بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده [چنین است که] از زیر [درختانِ] آن نهرها جاری است، میوه ها و سایه اش همیشگی است. این عاقبت و فرجام کسانی است که [در همه امور زندگی] پرهیزکاری کردند و فرجام کافران آتش است.
وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [اين است كه] از زير [درختان ] آن نهرها روان است. ميوه و سايهاش پايدار است. اين است فرجام كسانى كه پرهيزگارى كردهاند و فرجام كافران آتش [دوزخ ]است.
صفت بهشتى كه به پرهيزگاران وعده شده: آب از زير درختانش روان است و ميوهها و سايهاش هميشگى است. اين سرانجام كسانى است كه پرهيزگارند و سرانجام كافران آتش است.
توصیف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده، (این است که) نهرهای آب از زیر درختانش جاری است، میوه آن همیشگی، و سایهاش دائمی است؛ این سرانجام کسانی است که پرهیزگاری پیشه کردند؛ و سرانجام کافران، آتش است!
A description of the paradise promised to the Godwary: streams run in it, its fruits and shade are everlasting. Such is the requital of those who are Godwary; and the requital of the faithless is the Fire.
A likeness of the garden which the righteous are promised; there now beneath it rivers, its food and shades are perpetual; this is the requital of those who guarded (against evil), and the requital of the unbelievers is the fire.
A similitude of the Garden which is promised unto those who keep their duty (to Allah): Underneath it rivers flow; its food is everlasting, and its shade; this is the reward of those who keep their duty, while the reward of disbelievers is the Fire.
The parable of the Garden which the righteous are promised!- beneath it flow rivers: perpetual is the enjoyment thereof and the shade therein: such is the end of the Righteous; and the end of Unbelievers in the Fire.
معانی کلمات آیه
أكل: اكل (بر وزن عقل)، خوردن و بر وزن عنق، به معنى ميوه و خوردنى است.
مثال بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (چنين است كه) نهرها از زير آن جارى است. ميوهها و سايهاش دائمى است اين است. عاقبت كسانىكه تقوا پيشه كردند و سرانجام كافران آتش است.
نکته ها
از جمله شيوههاى تعليم و تربيت در قرآن، مقايسه و سنجش ميان افراد، حالات و سرانجامِ حقّ و باطل است. از اين جهت چون در آيهى قبل، آينده مشركان بيان شده بود، لذا در اين آيه به عاقبت افراد با تقوا اشاره مىفرمايد تا انسانها با مقايسهى اين دو سرنوشت، با درك و آگاهى بيشتر و بهترى بتوانند راه خود را انتخاب نمايند.
پیام ها
1- آنچه را كه مىتوان از بهشت درك كرد، شبيه و مثل آن است، «مَثَلُ الْجَنَّةِ» و گرنه بهشت براى وجود محدودى مانند ما، به درستى قابل درك نيست.
2- نعمتهاى بهشتى، موسمى، موضعى و فاسد شدنى نيست و قطع و وصل و آفت در آن راه ندارد. «دائِمٌ»
3- بهشت، بهاى تقواست و بىجهت به كسى داده نمىشود. پاداش پرهيز موقت دنيوى، كاميابى دائم اخروى است. الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ... أُكُلُها دائِمٌ
4- به ظاهر افراد نگاه نكنيد، زيرا كه پايان كار مهم است. «عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا»
5- مؤمن بايد باتقوا باشد. در مقابل «الْمُتَّقُونَ»، «الْكافِرِينَ» آمده است.
چون حق تعالى ذكر فرمود عقاب كفار و آنچه مهيا شده براى آنان از سختى عذاب و اينكه نگهدارندهاى از عذاب نخواهد بود، در عقب آن ثواب متين و آنچه مهيا فرموده براى ايشان از نعم بيان فرمايد:
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ: مثل يا صفت بهشتى كه وعده داده شدهاند پرهيزكاران، مثل بستانى است پر درخت كه: تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: مىرود پيوسته از جلو مساكن آنان يا از زير درختان نهرها. چهار قسم نهر جارى است: آب و شير و خمر و عسل خالص، به طورى كه هيچيك داخل و مخلوط به ديگرى نشود. و صف بهشت را فرمود به صفات سهگانه:
اول جريان نهرها در زير درختان.
و صف دوم: أُكُلُها دائِمٌ: ميوجات آن بستان هميشه باشند و هرگز منقطع نشوند به خلاف ميوههاى دنيا. نعيم و لذت آن انقطاع نيابد به موت و آفت.
صفت سوم: وَ ظِلُّها: و سايه آن مستمر باشد، يعنى سرما و گرما و آفتاب و ماه و ظلمت در آن نباشد. قشيرى گفته: مؤمنين امروز در ظل رعايت و فردا در ظل حمايتند.
تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا: آن بهشت موصوف مآل حال و منتهاى كار آنانست كه پرهيزكارى نمودند در دنيا از شرك و معاصى و مخالفت، لكن؛ وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ: و عاقبت مهم كافران آتش جهنم است.
تنبيه: مركز ترقيات انسانى، پرهيزكارى از شرك و معاصى است؛ هر كه آن را پيشه خود سازد، هرآينه روز جزا انديشه ندارد. و آنكه عارى از آن باشد، خسران ابدى را براى خويش فراهم نمايد. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبهاى فرمايد: «1» الا و انّ التّقوى مطايا ذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمّتها فاوردتهم الجنّة حق و باطل.
«1» نهج البلاغه فيض خطبه 16 ص 67.
جلد 6 - صفحه 395
و لكن آگاه باشيد بتحقيق پرهيزكارى مثل شترانيند كه مركبهاى رام باشند و سوار كرده باشند بر آن صاحبان آن را و داده باشند به دستهاى ايشان مهارشان را پس وارد سازند سواران خود را به بهشت عنبر سرشت. (استعاره فرموده شتر را براى تقوى، يعنى چنانچه شتران رام راكب خود را به سهولت و اختيار به سر حد مرام رساند، همچنين تقوى صاحب خود را بدار السلام وارد كند). و اين تقوى راهى است راست و درست، و گناه و خطا راهى است نادرست، و هر يك را اهلى است: اهل تقوى مقبولانند، و اهل خطا مردودانند.
صفت بهشتيكه وعده داده شدند پرهيزكاران آنستكه ميرود از زير قصرهايش نهرها ميوجاتش هميشگى است و سايهاش، اين است انجام كار آنانكه پرهيزكار شدند و انجام كار كافران آتش است
و آنانكه داديم ايشانرا كتاب شاد ميشوند بآنچه فرستاده شد بسوى تو و از دستههاى مخالف كسانى هستند كه انكار ميكنند بعضى از
جلد 3 صفحه 211
آنرا بگو جز اين نيست كه مأمور شدم پرستش كنم خدا را و شرك نياورم باو بسوى او ميخوانم و بسوى او است بازگشت من
و همچنين فرستاديم آنرا فرمانى عربى و اگر پيروى كنى خواهشهاى آنها را بعد از آنچه آمد تو را از دانش نباشد مر تو را از امر خدا هيچ ياور و نه نگهدارى.
تفسير
مثل در اصل لغت بمعناى مانند است ولى در صورت و صفت چيزى استعمال ميشود ميگويند مثل او چنين است يعنى صورت و صفت او از اين قرار است و در اينجا مراد صفت بهشتى است كه خداوند باهل تقوى وعده فرموده كه ايشان كسانى هستند كه ترك معصيت نمودهاند از ترس خدا و يكى از اوصاف آن بهشت موعود آنستكه نهرهاى آب شيرين و شير و شراب طهور و عسل مصفّى از زير قصرها و كنار درختان آن جارى است و ميوه درختان آن دائمى است قطع و منع نميشود و همچنين ساير نعم و لذائذ آن هميشگى است و از آن جمله سايه آنست كه مانند باغهاى دنيا نيست كه گاهى سايه و گاهى آفتاب باشد آنجا هميشه سايه است اين بهشت با اين اوصاف عاقبت امر اهل تقوى است و مئال كار كافران آتش جهنم است و كسانيكه خداوند براى آنها كتاب آسمانى فرستاده و بآن ايمان آوردهاند مانند مسلمانان صدر اسلام خواه از اهل كتاب باشند مانند عبد اللّه سلام و اصحابش خواه نباشند خوشحال ميشوند باحكاميكه خداوند براى صلاح ايشان بر پيغمبر نازل فرموده بطوريكه در موقع تلاوت قرآن بر آنها گريه شوق ميكنند چون مىيابند كه حقّ است و همانستكه در كتب سماوى از آن خبر داده شده و بعضى از دستجات مخالف با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه در مقام تجهيز و اعلان جنگ با آنحضرت بودند از اهل كتاب مانند كعب بن اشرف و پيروانش و ساير كفّار هر مقدار از قرآن را كه مخالف با شرائع آنها بود منكر ميشدند و حضرت مأمور شد بآنها بفرمايد كه مأموريّت من از طرف خدا دعوت بتوحيد و عبادت خداوند يكتا و نفى شرك و بت پرستى است مبدء و مرجع امر من از اين مقصد شروع و باين مقصود ختم ميشود و اين قدر مشترك و مورد اتّفاق تمام انبياء و كتب آسمانى و شرائع حقّه است و در آن شما با من مخالف نيستيد پس نبايد براى مخالفت بعضى از احكام كتاب من با شرايع سابقه منكر آنشويد چون خودتان اقرار داريد كه هر پيغمبرى كه مبعوث شود و كتابى بياورد بعضى از احكام خواهد آورد كه در كتب
جلد 3 صفحه 212
انبياء گذشته نبوده و چنانچه آن كتب بلسان هر قومى بود كه بر آنها نازل شده بود قرآن هم كه مجموعه احكام و معارف الهيّه است بلسان عربى نازل شد تا اهل عربستان كه در بدو امر مكلّف بعمل بر طبق آن شدند بتوانند از آن اخذ احكام نمايند و بنابراين اطلاق حكم بر قرآن باعتبار اشتمال آنست بر احكام حلال و حرام كه محكم و واجب العمل و ناسخ شرائع سابقه است و بعضى گفتهاند باعتبار اشتمالش بر حكمت اطلاق حكم بر آن شده است در هر حال پيغمبر اكرم مأمور شد كه بهيچ وجه با افكار و عقايد آنها در اصول و فروع موافقت نفرمايد و خواهش آنها را حتى در تغيير يكى از حدود الهى اجابت ننمايد چون آنحضرت ميدانست كه شريعت آنها نسخ شده و صلاح در ابقاء آن نيست و موافقت با آنها مخالفت با خدا است كه موجب استحقاق عقابى است كه هيچ ناصر و معين و نگهبان و نگهدارى نميتواند از آن جلوگيرى نمايد ..
(آیه 35)- بار دیگر در این آیه سخن از معاد و مخصوصا از نعمتهای بهشتی و کیفرهای دوزخی به میان آمده است.
نخست میگوید: «توصیف بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده (این است که) نهرهای آب از زیر درختانش جاری است» (مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
دومین وصف باغهای بهشت این است که: «میوههای آن دائمی و همیشگی است» (أُکُلُها دائِمٌ).
نه همچون میوههای این جهان که فصلی است و هر کدام در فصل خاصی آشکار میشود بلکه گاهی بر اثر آفت و بلا ممکن است در یک سال اصلا نباشد.
و همچنین «سایه آنها» نیز همیشگی است (وَ ظِلُّها).
از این جمله روشن میشود که باغهای بهشت خزان ندارند، و نیز از آن معلوم میشود که تابش نور آفتاب یا همانند آن در بهشت هست.
و در پایان آیه بعد از بیان این اوصاف سه گانه بهشت میگوید: «این است سر انجام پرهیزکاران، ولی سر انجام کافران آتش است»! (تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَی الْکافِرِینَ النَّارُ).
در این تعبیر زیبا، نعمتهای بهشتی با لطافت و به تفصیل بیان شده، اما در مورد دوزخیان در یک جمله کوتاه، و خشک و خشن میگوید: «عاقبت کارشان جهنم است»!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: