آیه 36 سوره رعد
<<35 | آیه 36 سوره الرعد | 37>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنان که ما بر آنها کتاب فرستادیم (یعنی مؤمنان اهل کتاب و مسلمانان) به این (کتاب با عظمت قرآن) که بر تو نازل شد بسیار خوشوقتند، و جماعتی از آنها (مانند کفار اهل کتاب و قریش) برخی آیات را انکار میکنند. بگو: من مأمورم که خدای یکتا را پرستم و هرگز به او شرک نیاورم، به سوی او دعوت میکنم و بازگشت من به سوی اوست.
و کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطا کردیم از آنچه بر تو نازل شده است، خوشحالند. و برخی از گروه ها [یِ اهل کتاب] بخشی از آن را منکرند، بگو: من فرمان یافته ام که خدای یکتا را بپرستم و شریکی برای او قرار ندهم، تنها به سوی او دعوت می کنم و بازگشتم فقط به سوی اوست.
و كسانى كه به آنان كتاب [آسمانى] دادهايم، از آنچه به سوى تو نازل شده شاد مىشوند. و برخى از دستهها كسانى هستند كه بخشى از آن را انكار مىكنند. بگو: «جز اين نيست كه من مأمورم خدا را بپرستم و به او شرك نورزم. به سوى او مىخوانم و بازگشتم به سوى اوست.»
اهل كتاب از آنچه بر تو نازل شده شادمانند. و از آن جماعات كسانى هستند كه پارهاى از آن را انكار مىكنند. بگو: من مأمور شدهام كه خداى يكتا را بپرستم و به او شرك نياورم. به سوى او دعوت مىكنم و بازگشت من به سوى اوست.
کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند؛ و بعضی از احزاب (و گروهها)، قسمتی از آن را انکار میکنند؛ بگو: «من مأمورم که «اللّه» را بپرستم؛ و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت میکنم؛ و بازگشت من بسوی اوست!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
يفرحون: فرح: شادى. شادى كه ناشى از تكبر است . آن هم در شادى مذموم به كار مى رود و هم در شادى ممدوح . در آيه، مراد معناى دوم است.
الاحزاب: حزب (بر وزن جسر)، گروه و دسته. جمع آن ، احزاب است. مراد از آن، گروههايى است كه بر عليه پيامبران برخاستند. از قرآن كريم بر مى آيد كه وحدت عقيده و هدف در آن ملحوظ است . «احزاب»، يازده بار در قرآن آمده است.
مآب: اوب: رجوع. ماب: محل رجوع و زمان رجوع.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ «36»
و كسانىكه به آنان كتاب (آسمانى) داديم، به آنچه به سوى تو نازل شده دلشاد مىشوند. و بعضى از گروهها كسانى هستند كه بخشى از آن (قرآن) را انكار مىكنند. بگو: همانا من مأمورم كه خدا را بپرستم و به او شرك نورزم. تنها به سوى او دعوت مىكنم و بازگشت من به سوى اوست.
نکته ها
اين آيه همچون آيات ديگر «1» از افراد سالم، خوش قلب و پذيراى حقِ اهل كتاب ستايش كرده و مىفرمايد: اهل كتاب واقعى، روحيّهى حقگرا دارند، از تعصبات نابجا پرهيز مىكنند وچون با اسلام و آيات الهى برخورد كنند، شادمان شده و ايمان مىآورند.
پیام ها
1- گرچه پذيرفتن آيات مهم است، ولى پذيرش شادمانه مهمتر است. «يَفْرَحُونَ»
2- ايمان به تمام دستورات الهى لازم است، نه بخشى از آن. «بِما أُنْزِلَ»
3- حزبگرايى كوركورانه، يك آفت وخطر در برابر حقگرايى است. «مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ»
4- بايد در برابر انكار حق، قاطعيّت نشان داد. مَنْ يُنْكِرُ ... قُلْ
5- دليل بندگى خالصانه، آن است كه سرنوشت و آينده ما به دست اوست. أَعْبُدَ اللَّهَ ... إِلَيْهِ مَآبِ
6- توحيد، نبوّت، معاد اصول مشترك همه اديان آسمانى است؛
توحيد، «أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ» نبوّت، «إِلَيْهِ أَدْعُوا» معاد، «إِلَيْهِ مَآبِ»
«1». از قبيل: قصص 52، بقره 120 و اعراف 159.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 369
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ (36)
بعد از ذكر وعد و وعيد، اخبار مىفرمايد از حال متقيان و كافران در دار تكليف بقوله:
وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ: و آنانكه عطا فرموديم آنها را كتاب، مراد مؤمنان اهل كتابند مانند عبد الله سلام يهودى و هشتاد نفر نصارى كه چهل نجرانى و هشت يمنى و سى و دو حبشى بودند و ايشان، يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ: شاد مىشوند و خوشحالى مىكنند به آنچه نازل مىشود به تو از قرآن.
وَ مِنَ الْأَحْزابِ: و بعضى از گروه كفره اهل كتاب از يهود مانند حى بن اخطب و كنانة بن ربيع و اتباع آنان و از نصارى مانند سيد و عاقب و امثال ايشان. مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ: كسانيند كه انكار مىكنند بعض از قرآن را كه مخالف شريعت آنان است.
جلد 6 - صفحه 396
شأن نزول: مفسرين نقل نموده در بدايت اسلام ذكر «رحمن» در قرآن كمتر بود، چون عبد الله سلام ايمان آورد، جماعتى با او به حضرت پيغمبر عرضه داشتند كه: در تورات ذكر «رحمن» بسيار و در قرآن اندك است؛ خداى تعالى آيه شريفه نازل فرمود «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» قريش گفتند تا به امروز ما را به يك خدا مىخواند امروز ما را باد و خداى ميخواند: اللّه و رحمن، ما رحمن نشناسيم مگر رحمن يمامه، آيه شريفه نازل كه بعضى احزاب كسانيند كه برخى از آنچه به تو نازل شده كه ذكر «رحمن» باشد انكار مىكنند.
قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ: بگو اى پيغمبر ايشان را كه اين است و جز اين نيست كه من مأمور شدهام به آنكه حق تعالى را به يگانگى پرستش كنم.
وَ لا أُشْرِكَ بِهِ: و شرك نياورم به وى نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال و نه در عبادات، مانند شما. إِلَيْهِ أَدْعُوا: بسوى پرستش و ستايش ذات يكتاى الهى مىخوانم خلق را. وَ إِلَيْهِ مَآبِ: و بسوى او است بازگشت من نه به غير او، و اين دعوت من متفق عليه تمام انبياء باشد، پس معنى ندارد انكار شما.
تبصره: شخص بصير كه قدرى تأمل در اين آيه شريفه نمايد، هرآينه دريابد كه با كمى لفظ مشتمل است بر بسيارى دقايق و علوم از مبدء و وسط و معاد، بدين تقرير كه: اول بيان عقايد فرق را نسبت به قرآن كه بعضى خوشحال به نزول آن و برخى منكر بعض احكام آن، و بعد امر فرمايد پيغمبر اكرم را به تصريح طريقه خود يعنى پرستش خداوند يكتا و شرك نياوردن به او كه جميع وظايف بندگى در آن مندرج است، سپس ذكر اينكه وجود نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با كماليت مقامش مكمل نفوس بشريه مىباشد و لازمه آن ابلاغ تمام ما يحتاج جامعه است بطور اكمل، و در خاتمه بيان معاد را فرمايد.
جلد 6 - صفحه 397
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ (35) وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ (36) وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا واقٍ (37)
ترجمه
صفت بهشتيكه وعده داده شدند پرهيزكاران آنستكه ميرود از زير قصرهايش نهرها ميوجاتش هميشگى است و سايهاش، اين است انجام كار آنانكه پرهيزكار شدند و انجام كار كافران آتش است
و آنانكه داديم ايشانرا كتاب شاد ميشوند بآنچه فرستاده شد بسوى تو و از دستههاى مخالف كسانى هستند كه انكار ميكنند بعضى از
جلد 3 صفحه 211
آنرا بگو جز اين نيست كه مأمور شدم پرستش كنم خدا را و شرك نياورم باو بسوى او ميخوانم و بسوى او است بازگشت من
و همچنين فرستاديم آنرا فرمانى عربى و اگر پيروى كنى خواهشهاى آنها را بعد از آنچه آمد تو را از دانش نباشد مر تو را از امر خدا هيچ ياور و نه نگهدارى.
تفسير
مثل در اصل لغت بمعناى مانند است ولى در صورت و صفت چيزى استعمال ميشود ميگويند مثل او چنين است يعنى صورت و صفت او از اين قرار است و در اينجا مراد صفت بهشتى است كه خداوند باهل تقوى وعده فرموده كه ايشان كسانى هستند كه ترك معصيت نمودهاند از ترس خدا و يكى از اوصاف آن بهشت موعود آنستكه نهرهاى آب شيرين و شير و شراب طهور و عسل مصفّى از زير قصرها و كنار درختان آن جارى است و ميوه درختان آن دائمى است قطع و منع نميشود و همچنين ساير نعم و لذائذ آن هميشگى است و از آن جمله سايه آنست كه مانند باغهاى دنيا نيست كه گاهى سايه و گاهى آفتاب باشد آنجا هميشه سايه است اين بهشت با اين اوصاف عاقبت امر اهل تقوى است و مئال كار كافران آتش جهنم است و كسانيكه خداوند براى آنها كتاب آسمانى فرستاده و بآن ايمان آوردهاند مانند مسلمانان صدر اسلام خواه از اهل كتاب باشند مانند عبد اللّه سلام و اصحابش خواه نباشند خوشحال ميشوند باحكاميكه خداوند براى صلاح ايشان بر پيغمبر نازل فرموده بطوريكه در موقع تلاوت قرآن بر آنها گريه شوق ميكنند چون مىيابند كه حقّ است و همانستكه در كتب سماوى از آن خبر داده شده و بعضى از دستجات مخالف با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه در مقام تجهيز و اعلان جنگ با آنحضرت بودند از اهل كتاب مانند كعب بن اشرف و پيروانش و ساير كفّار هر مقدار از قرآن را كه مخالف با شرائع آنها بود منكر ميشدند و حضرت مأمور شد بآنها بفرمايد كه مأموريّت من از طرف خدا دعوت بتوحيد و عبادت خداوند يكتا و نفى شرك و بت پرستى است مبدء و مرجع امر من از اين مقصد شروع و باين مقصود ختم ميشود و اين قدر مشترك و مورد اتّفاق تمام انبياء و كتب آسمانى و شرائع حقّه است و در آن شما با من مخالف نيستيد پس نبايد براى مخالفت بعضى از احكام كتاب من با شرايع سابقه منكر آنشويد چون خودتان اقرار داريد كه هر پيغمبرى كه مبعوث شود و كتابى بياورد بعضى از احكام خواهد آورد كه در كتب
جلد 3 صفحه 212
انبياء گذشته نبوده و چنانچه آن كتب بلسان هر قومى بود كه بر آنها نازل شده بود قرآن هم كه مجموعه احكام و معارف الهيّه است بلسان عربى نازل شد تا اهل عربستان كه در بدو امر مكلّف بعمل بر طبق آن شدند بتوانند از آن اخذ احكام نمايند و بنابراين اطلاق حكم بر قرآن باعتبار اشتمال آنست بر احكام حلال و حرام كه محكم و واجب العمل و ناسخ شرائع سابقه است و بعضى گفتهاند باعتبار اشتمالش بر حكمت اطلاق حكم بر آن شده است در هر حال پيغمبر اكرم مأمور شد كه بهيچ وجه با افكار و عقايد آنها در اصول و فروع موافقت نفرمايد و خواهش آنها را حتى در تغيير يكى از حدود الهى اجابت ننمايد چون آنحضرت ميدانست كه شريعت آنها نسخ شده و صلاح در ابقاء آن نيست و موافقت با آنها مخالفت با خدا است كه موجب استحقاق عقابى است كه هيچ ناصر و معين و نگهبان و نگهدارى نميتواند از آن جلوگيرى نمايد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الَّذِينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ يَفرَحُونَ بِما أُنزِلَ إِلَيكَ وَ مِنَ الأَحزابِ مَن يُنكِرُ بَعضَهُ قُل إِنَّما أُمِرتُ أَن أَعبُدَ اللّهَ وَ لا أُشرِكَ بِهِ إِلَيهِ أَدعُوا وَ إِلَيهِ مَآبِ (36)
و كساني که داديم آنها را كتاب خوشنود و فرحناك شدند بآنچه نازل شده بسوي تو و بعض احزاب كساني هستند که انكار ميكنند بعض ما انزل را بگو جز اينکه نيست که من مأمور شدهام اينكه بپرستم و عبادت كنم خداوند متعال را و شريك قرار ندهم و شرك نياورم باو بسوي او است دعوت من و بسوي او است بازگشت من.
در اينکه آيه شريفه پس از صرف نظر از كلمات مفسرين ميگوييم وَ الَّذِينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ که يهود و نصاري باشند که تورية و زبور و انجيل بر آنها
جلد 11 - صفحه 346
نازل شده و بشاراتي که در آنها بوجود مبارك شما داده شده و انتظار مقدم شما را داشتند و بشما ايمان آوردند يَفرَحُونَ بِما أُنزِلَ إِلَيكَ از قرآن مجيد و دستورات ديني و فرامين الهي چون در قرآن تصديق انبياء سلف را مخصوصا موسي و عيسي را فرموده و معجزات آنها را بنحو اتم بيان كرده و ايمان بآنها را واجب فرموده و كتابها و صحف آنها را از جانب خدا دانسته بسيار فرحناك و خوشنود شدند.
اما آنهايي که عناد و عصبيت و كبر و نخوت و شرك و كفر ورزيدند وَ مِنَ الأَحزابِ يعني بعض احزاب از مشركين و يهود و نصاري که بكفر خود باقي ماندند مَن يُنكِرُ بَعضَهُ زيرا در قرآن كفريات آنها را و مزخرفاتي که در اينکه تورات رائج آنها بوده و فسادهايي که روي زمين كردند از قتل انبياء و شرك بخدا و افتراء بخداوند متعال و اعمال زشت آنها و بدعتهاي آنها در دين اينها را انكار كردند و گفتند كذب است و چنين نبوده.
قُل إِنَّما أُمِرتُ أَن أَعبُدَ اللّهَ بآنها بفرما فقط من مأمور هستم اينكه پرستش كنم خداوند را وَ لا أُشرِكَ بِهِ نه آدم را پسر خدا ميدانم و نه عزير را و نه عيسي را و نه سائر افراد بشر را و نه گوساله را و نه ساير آلهه شما را پرستش كنم و نه ملائكه را دختران خدا ميدانم.
إِلَيهِ أَدعُوا فقط دعوت بتوحيد ميكنم وَ إِلَيهِ مَآبِ بازگشت من بسوي او است توجه باو نظر باو توكّل باو ميگويم «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ»
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 36)- خدا پرستان و احزاب! در این آیه اشاره به عکس العمل متفاوت مردم در برابر نزول آیات قرآن شده است که افراد حقیقت جو و حق طلب چگونه در برابر آنچه بر پیامبر نازل میشد تسلیم و خوشحال بودند و معاندان و افراد لجوج به مخالفت بر میخاستند.
نخست میگوید: «آنها که کتاب آسمانی در اختیارشان قرار دادهایم از آنچه بر تو نازل میشود خوشحالند» (وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ).
یعنی حق طلبان یهود و نصاری و مانند آنها از نزول این آیات بر تو خوشحال
ج2، ص486
و خشنودند، چرا که از یک سو آن را هماهنگ با نشانههایی که در دست دارند میبینند و از سوی دیگر مایه آزادی و نجات آنها از شرّ خرافات و عالم نمایان یهود و مسیحیت و امثال آنهاست که آنان را به قید و بند کشیده، و از آزادی فکری و تکامل انسانی محروم داشته بودند.
سپس اضافه میکند: «ولی جمعی از احزاب قسمتی از آیاتی را که بر تو نازل شده است انکار میکنند» (وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ).
منظور از این گروه همان جمعیت از یهود و نصاری بودهاند که تعصبهای قومی و مذهبی و مانند آن بر آنها غلبه داشته، و در برابر کتب آسمانی خودشان نیز تسلیم نبودند، آنها در حقیقت «احزاب» و گروههایی بودند که تنها خط حزبی خودشان را دنبال میکردند.
یا اشاره به مشرکان بوده باشد که آیین و مذهبی نداشتند بلکه احزاب و گروههای پراکندهای بودند که مخالفت با قرآن و اسلام آنها را متحد ساخته بود.
در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که، به مخالفت و لجاجت این و آن اعتنا مکن بلکه در خط اصیل و صراط مستقیم خود بایست و «بگو: من تنها مأمورم که اللّه و خدای یگانه یکتا را بپرستم و هیچ شریکی برای او قائل نشوم، فقط به سوی او دعوت میکنم و بازگشت من (و همگان) به سوی اوست» (قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ).
اشاره به این که، موحد راستین و خدا پرست حقیقی جز تسلیم در برابر همه فرمانهای خدا هیچ خط و برنامهای ندارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم