آیه 92 سوره نساء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا ۚ فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ ۖ وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ ۖ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا

مشاهده آیه در سوره


<<91 آیه 92 سوره نساء 93>>
سوره : سوره نساء (4)
جزء : 5
نزول : مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

هیچ مؤمنی را نرسد که مؤمن دیگری را به قتل رساند مگر آنکه به اشتباه و خطا مرتکب آن شود، و در صورتی که به خطا هم مؤمنی را مقتول ساخت باید (به کفّاره آن) بنده مؤمنی را آزاد کند و خونبهای آن را به صاحبش تسلیم نماید مگر آنکه دیه را ورثه (به قاتل) ببخشند. و اگر مقتولِ مؤمن از قومی باشد که با شما دشمن و محاربند، قاتل دیه ندهد، لیکن بر او است که بنده مؤمنی را آزاد کند، و اگر مقتول از قومی است که بین شما با آنها پیمان برقرار بوده پس خونبها را به صاحب خون پرداخته و بنده مؤمنی (به کفاره آن) آزاد کند، و اگر (بنده‌ای) نیابد بایستی دو ماه متوالی روزه دارد. این توبه‌ای است که از طرف خدا پذیرفته است و خدا دانا و حکیم است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

A believer may not kill another believer, unless it is by mistake. Anyone who kills a believer by mistake should set free a believing slave, and pay blood-money to his family, unless they remit it in charity. If he belongs to a people that are hostile to you but is a believer, then a believing slave is to be set free. And if he belongs to a people with whom you have a treaty, the blood-money is to be paid to his family and a believing slave is to be set free. He who cannot afford [to pay the blood-money], must fast two successive months as a penance from Allah, and Allah is all-knowing, all-wise.

معانی کلمات آیه

خطاء: اشتباه.

تحرير: آزاد كردن.

رقبه: گردن، مراد از آن در متعارف برده است . (تسميه شىء باسم اشرف اعضاء).

ديه: خونبها. آن در اصل ودى است، واو به هاء مبدل شده است (قاموس قرآن).

مسلمة: تسليم شده. داده شده از ماده سلم.

متتابعين: متتابع: پى در پى. متتابعين: دو چيز پى در پى.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گويند: درباره عياش بن ابى‌ربيعة المخزومى برادر مادرى ابوجهل نازل گرديد زيرا مسلمان شده بود و شخص ديگرى را كه اسلام آورده بود به قتل رسانيد در حالتى كه از مسلمان شدن او اطلاعى نداشته است چنان كه مجاهد و ابن جريج و عكرمة و سدى نقل نموده اند و گفته اند مقتول مزبور حرث بن يزيد بن ابى‌نبشة العامرى بوده است و كسى بود كه عياش و برادرش ابوجهل را آزار مي‌رسانيده است و اين موضوع را ابوالجارود از امام محمدباقر عليه‌السلام روايت نموده است[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‌ أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‌ أَهْلِهِ وَ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «92»

و هيچ مؤمنى را نسزد كه مؤمنى را بكُشد، مگر از روى اشتباه و هر كس مؤمنى را به خطا كشت، پس بايد برده مؤمنى را آزاد كند و خونبهاى كشته را به خانواده‌اش تسليم كند، مگر آنكه (خانواده‌ى مقتول، از ديه‌ى قاتل) بگذرد و اگر (مقتول) با آنكه مؤمن است، از قومى است كه با شما دشمن است (جريمه‌اش فقط) آزاد كردن يك برده‌ى مؤمن است و اگر (مقتول) از قومى باشد كه ميان شما و آنان پيمان است، ديه‌ى او را به خانواده‌اش تسليم كند و برده‌ى مؤمنى را آزاد سازد. و اگر (برده‌اى براى آزاد كردن، يا پولى براى خريد برده) نيافت، پس دو ماه پياپى روزه بگيرد.

اين، (تخفيف و) بازگشتى از سوى خدا (به مردم) است، و خداوند دانا و حكيم است.

جلد 2 - صفحه 130

نکته ها

مسلمانى به نام «عيّاش‌بن ابى ربيعه» كه سالها در مكّه به دست «حارث» شكنجه شده بود، روزى پس از هجرت مسلمانان به مدينه، حارث را در مدينه ديد و بى‌خبر از مسلمان شدنش، او را به عنوان كافر شكنجه‌گر كشت. خبر به پيامبر دادند، و اين آيه نازل شد.

پرداخت ديه آثارى دارد:

الف: مرهمى براى بازماندگان مقتول است.

ب: جلوگيرى از بى مبالاتى مردم است، تا نگويند قتل خطايى، بها ندارد.

ج: احترام به جان افراد و امنيّت اجتماعى است.

د: جبران خلأ اقتصادى است كه در اثر قتل پيدا مى‌شود.

در جايى كه بستگان مقتول از دشمنان مسلمانان باشند، خونبها به آنان داده نمى‌شود، تا بنيه‌ى مالى دشمنان اسلام تقويت نشود. به علاوه اسلام، ارتباط مقتول مؤمن با خانواده كافرش را بريده است، پس جايى براى جبران نيست.

امام صادق عليه السلام فرمود: آزاد كردن برده، پرداخت حقّ خدا و ديه دادن پرداخت حقّ اولياى مقتول است. «1»

يك ديه و خونبهاى كامل، به اندازه‌ى متوسط درآمد يك فرد عادّى است. هزار مثقال طلا يا صد شتر و يا دويست گاو. «2»

در آيه مقدار ديه بيان نشده، تا نياز به مفسران واقعى قرآن و سنّت پيامبر و اهل‌بيت بيشتر احساس شود.

ديه‌ى پرداختى به خانواده مقتول مسلمان، ابتدا آزادى برده مطرح شده، سپس خونبها، «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ» ولى در بستگان كافر، ابتدا سخن از خونبهاست، سپس آزادى برده.

فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ ... وَ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ شايد چون خويشانِ غير مسلمان، توجّهشان بيشتر به‌مادّيات است ويا آنكه پرداخت ديه، در حفظ وبقاى پيمان مؤثّرتر است.

«1». نور الثقلين، ج 1، ص 530.

«2». تفسير الميزان.

جلد 2 - صفحه 131

پیام ها

1- قتل بى‌گناه، در اسلام حرام است. «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ»

2- قتل، با ايمان ناسازگار است. «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ»

3- مؤمن، جايزالخطاست، بايد مواظب باشد. «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً»

4- احترام جان مسلمان تا حدّى است كه از قتل خطايى هم نمى‌توان به آسانى گذشت. «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ»

5- خطا، يكى از ملاك‌هاى رفع تكليف يا تخفيف در كيفر است. «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»

6- جبران فقدان مؤمن، با آزاد كردن انسان با ايمان است. «تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ»

7- آزادى، نوعى حيات است. وقتى حيات يك نفر گرفته مى‌شود، به جبرانش بايد يك نفر را آزاد كرد. «1» «تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»

8- آزادى بردگان، در لابلاى برنامه‌هاى اسلام گنجانده شده است. «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»

9- تسليم ديه، مشروط به درخواست خانواده مقتول نيست، بلكه وظيفه‌ى قاتل پرداخت آن است. «مُسَلَّمَةٌ إِلى‌ أَهْلِهِ»

10- به هركس نبايد ديه داد، بايد به خانواده مقتول داد تا حقّ به حق‌دار برسد. «مُسَلَّمَةٌ إِلى‌ أَهْلِهِ»

11- خانواده‌ى مقتول، مالك خونبها مى‌شود. «مُسَلَّمَةٌ إِلى‌ أَهْلِهِ»

12- تعيين ديه‌ى خطاكار، رمز وجود جريمه در نظام اسلامى است. «دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ»

13- در حالات هيجانى هم، عواطف و رحم نبايد فراموش شود و عفو از خطاكار، يك صدقه‌ى پسنديده است. «إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا»

14- ارزش پيمان تا آنجاست كه گاهى كافر را در رديف مؤمن قرار مى‌دهد. خونبها را به كافرى كه هم پيمان است بايد داد. فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ ... وَ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ

15- نوع جريمه‌ها بايد از يك سو به نفع افراد مؤمن باشد، «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ» و

«1». تفسير الميزان.

جلد 2 - صفحه 132

از سوى ديگر سبب تقويت جامعه‌ى كفّار نگردد. لذا پرداخت ديه و خونبها به دشمن حربى، ممنوع است. «فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»

16- شرط ايمان براى آزاد كردن برده، تشويقى است براى بردگان كه به سراغ پذيرش اسلام بروند. «رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ»

17- در اسلام و قوانينش، بن‌بست نيست. احكام اسلامى تعطيل نمى‌شود، ولى تخفيف دارد. «فَمَنْ لَمْ يَجِدْ»

18- در اسلام، جريمه به مقدار توان جسمى و مالى افراد است. فَمَنْ لَمْ يَجِدْ ...

19- روزه‌هاى پياپى، وسيله‌اى براى پاكسازى روح است. «فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ»

20- اسلام، به بعد ايمانى افراد تكيه دارد. آزاد كردن برده و پرداخت ديه، ديدنى است، ولى روزه گرفتن، ديدنى نيست و به اين وسيله، انسان وجدان دينى و اخلاقى خود را جريمه مى‌كند. «فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ»

21- جان مؤمن بسيار مهم است، و كفّارات، نوعى تخفيف و ارفاق الهى است. «تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ»

22- قتل غير عمدى نيز انسان را از لطف خدا دور مى‌كند و پرداخت ديه و آزاد كردن برده راهى است براى برگرداندن لطف الهى به قاتل. «تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ»

23- قوانين الهى، بر اساس علم و حكمت و با ملاحظه‌ى همه‌ى جوانب مسأله است. «كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌3، ص 3.
  3. پرش به بالا صاحب كشف الاسرار گويد: عياش برادر مادرى ابوجهل در مكه مسلمان شده بود و از ترس مشركين اسلام خود را آشكار نمى ساخت و به مدینه گريخت. مادر وى اسماء بنت مخزمة از اين موضوع سخت ناراحت شد و به جزع افتاد و به پسران خود ابوجهل و حارث فرزندان هشام گفت: سوگند ياد مي‌كنم كه خود را در صحرا نگهدارم و به خانه نيايم و غذا نخورم تا اين كه عياش را نزد من بياوريد، برادران به طلب عياش شتافتند و او را در مدینه يافتند و موضوع مادرش را به او گفتند و در ضمن يادآور شدند كه به وى آزارى نخواهند رسانيد. با اين كلمات او را فريفتند و سپس نقض عهد نموده هر روز او را صد تازيانه مي‌زدند تا به نزد مادرش آوردند. مادر به وى گفت: هرگز از تو نگذرم و تو را از آفتاب به سايه نياورم و از بند رها نكنم تا از دين محمد برگردى. عياش به ناچار به آئين بت‌پرستى بازگشت. روزى حارث بن يزيد به او رسيد و او را ملامت و سرزنش نمود كه چرا از دينى كه پذيرفته، برگشته است. عياش بر او خشم گرفت و گفت: اگر او را بدست آورد، خواهد كشت. عياش دوباره مسلمان شد و به مدينه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگشت از طرفى حارث بن يزيد نيز مسلمان شده و هجرت كرده بود ولى عياش از اسلام آوردن او خبر نداشت تا اين كه روزى او را نزديك قبا يافت و ضربتى به او زد و او را بكشت مردم وى را ملامت كردند كه چرا يك نفر مسلمان را كشته است. عياش از اين واقعه دلتنگ شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و موضوع خود را باز گفت و اين آية نازل گرديد، ابن زيد واقعه ديگرى را به ابوالدرداء نسبت مي‌دهد كه او شخصى را به اين كيفيت كشته است، - طبرى صاحب جامع البيان نيز از عكرمة و مجاهد و سدى موضوع عياش را روايت كرده و همچنين ابن اسحق و ابو يعلى و حرث بن ابى‌اسامة و ابومسلم الكجى از قاسم بن محمد و نيز ابن ابى‌حاتم در تفسير خود از طريق سعيد بن جبير او از ابن عباس آن را روايت نموده است.
  4. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 228.

منابع