|
|
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
− | {{بخشی از یک کتاب}} | + | {{خوب}} |
| + | آغاز [[نزول قرآن]] مطابق با روایات [[شیعه]]، همزمان با [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله در ۲۷ [[ماه رجب|رجب]] و با نزول آیات ابتدائی [[سوره علق]] بوده است. این واقعه در چهل سالگی رسول خدا صلی الله علیه وآله و در [[غار حرا|غار حراء]] رخ داد. |
| | | |
− | نخستین زمینههای حیات وحیانی [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در غار حرا آغاز شد، آن زمان كه چهل سال از زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله گذشته بود، درباره كیفیت اقامت آن حضرت در [[غار حرا]] و پیشینیه آن در جاهلیت، مطالب چندی در مآخذ تاریخی آمده كه نیاز به بررسی و تأمل دارد.
| + | ==اقامت پیامبر در غار حرا== |
| + | [[غار حرا|غار حراء]] بر روی کوهی با همین نام است که در فاصله دو فرسنگی شهر [[مکه]]، در ناحیهی شمال شرقی آن قرار گرفته<ref>درباره محل دقیق آن نکـ: اخبار مکه، ج۲، ص۲۸۸؛ المعجم البلدان، ج۲، ص۲۳۳، اکنون در محدوده شهر قرار گرفته است.</ref> که به نام «جبل النور» نیز شناخته میشود. این کوه در شمار برخی از کوههای مقدس یاد شده است. [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله مدتی از سال را در این غار به [[عبادت]] خداوند مشغول می شدند. |
| | | |
− | اصطلاحاً اقامت رسول خدا صلی الله علیه و آله در غار حرا را «[[تحنّث]]» میگویند. در لغت، «حنث» به معنای گناه آمده و گفتهاند كه تحنّث به معنای دوری از گناه و در معنای اثباتی خود، به معنای تعبد و عبودیت در درگاه خداوند است.
| + | این خلوتگزینی مقدمهای برای [[بعثت]] و [[نزول قرآن]] بر آن حضرت به شمار میرفته است. گفته شده که نشستن پیامبر در غار حرا همراه با سه چیز بوده: یکی خلوت، دیگری عبادت و سوم نگاه به [[کعبه]] از فراز کوه حراء.<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۳۱۹.</ref> |
| | | |
− | این مفهوم در جاهلیت، برای «حنفا» شناخته شده بوده<ref>ابن هشام دربارهی معنای تحنث میگوید: عرب میگوید: التحنث و التحنف؛ آنان فاء را به ثاء تبدیل كردهاند مثل: جدث و جدف كه معنای قبر میباشد (السیره النبویه، ج1، ص235) بدین ترتیب اساساً كلمه حنث همان حنف است.</ref> و از جمله این سخن حكیم بن حزام كه او «در جاهلیت در مسایلی چند تحنّث میكرده همچون [[صلهی رحم]] و دادن [[صدقه]]»؛ بدین معناست كه به وسیلهی این امور تقرب به خداوند پیدا میكرده است.<ref> تاج العروس، ج5، صص225ـ224 گفته شده است كه كلمه تحنث معرب یك اصل عبری است كه «یحینوت» یا «تحینوث» میباشد. این كلمه در عبری به معنای [[اعتكاف]] و توجه به خدا با [[نماز]] و [[دعا]] میباشد؛ نكـ: تاریخ العرب فی الاسلام، ص163.</ref> به هر روی كاربرد كلمه تحنّث در تعبُّد، نوعی مجاز دانسته شده كه برخلاف معنای حقیقی آن ـ گناه ـ در «اجتناب از گناه» بكار رفته است.<ref>نمونهی دیگر آن این جمله است كه «فلانٌ یتجنس»، درباره كسی است كه درصدد تطهیر نجاست برمیآید.</ref>
| + | ==چگونگی آغاز نزول قرآن== |
| + | [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه السلام در مورد آغاز [[بعثت]] و نزول [[قرآن]] می فرماید: «هنگامى که [[پیامبر اسلام|محمد]] صلّى اللّه علیه وآله تجارت [[شام]] را ترک گفت و آنچه را خداوند از آن راه به وى [[رزق|روزى]] کرده بود به مردم مستمند بخشید، هر روز به [[غار حرا|کوه حرا]] مىرفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مىنگریست و شگفتىهاى رحمت و بدایع حکمت الهى را مورد مطالعه قرار مىداد. به اطراف آسمانها نظر مىدوخت و کرانههاى زمین و دریاها و درهها و دشتها و بیابانها را از نظر مىگذرانید و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهى درس عبرت مىآموخت. از آنچه مىدید به یاد عظمت خداى آفریننده مىافتاد، آنگاه با روشنى خاصى به [[عبادت]] خداوند اشتغال مىورزید. چون به سن چهل سالگى رسید و خداوند به دل وى نظر نمود، دل او را بهترین و روشنترین و خاضعترین دلها یافت. پس فرمان داد که درهاى آسمانها گشوده گردد. محمّد صلّى اللّه علیه وآله از آنجا به آسمانها نگاه مىکرد. |
| | | |
− | غار حرا بر روی كوهی با همین نام است كه در فاصله دو فرسنگی شهر [[مكه]]، در ناحیهی شمال شرق آن قرار گرفته<ref>درباره محل دقیق آن نكـ: اخبار مكه، ج2، ص288؛ المعجم البلدان، ج2، ص233، اكنون در محدوده شهر قرار گرفته است.</ref> كه به نام كوه نور نیز شناخته میشود. این كوه در شمار برخی از كوههای مقدس یاد شده است. محتمل است كه این تقدس پیش از اسلام، حداقل برای حنفا شناخته شده بوده است. در حدیثی از انس آمده كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: آنگاه كه خداوند بر كوه طور تجلی كرد از تجلی خدا سه كوه برخاست در مكه كوه حِرا، ثبیر و ثور و در مدینه احد، وَرِقان و رضْوی.<ref>اخبار مكه، ج2، ص 281، كتاب مناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزیره، ص 406.</ref>
| + | سپس به [[فرشتگان]] امر کرد فرود آیند، آنها نیز فرود آمدند، و محمد (ص) آنها را مىنگریست، و خدا مرحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمانها به سر محمد و چهره او معطوف داشت و به [[جبرئیل]] روح الامین که در هالهاى از نور قرار داشت نظر دوخت. طاووس ملائکه به سوى او هبوط نمود و بازوى او را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان! گفت: چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: اى محمد! {{متن قرآن|«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّک الْأَکرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یعْلَمْ»}}.<ref>[[سوره علق]]، ۱-۵.</ref> |
| + | سپس به او آنچه را رب او عزوجل [[وحی]] نموده بود، وحى کرد و به بالا صعود نمود. و محمد از کوه فرود آمد در حالی که از مشاهده عظمت جلال خداوندى و کبریای شأن او دچار تب گردیده بود و از اینکه مبادا [[قریش]] و مردم [[مکه]] [[نبوت]] او را تکذیب کنند و به جنون و تماس با [[شیطان]] نسبت دهند، سخت هراسان بود. او از روز نخست خردمندترین بندگان خدا و بزرگترین آنها بود و مبغوض ترین چیزها در نزد او شیاطین و کارهاى دیوانگان بود. |
| | | |
− | گفته شده كه از جمله منبع تأمین سنگ خانه خدا كعبه، كوه حرا بوده است.<ref>اخبار مكه، ج1، ص222.</ref> در نقلهای دیگری نیز از كوه حرا در كنار كوههای مقدسی چون طور سینا و كوه جودی یاد شده است.<ref>نكـ: اخبار مكه، ج1، ص 36؛ كتاب اماكن و مناسك طرق الحج، ص 481.</ref> در متن مكتوبی كه عبدالمطلب با قبیله خزاعه نوشته آمده است كه تا وقتی كه كوه حرا و ثبیر پابرجا هستند ما با هم یكی خواهیم بود.<ref>المغازی، ج2، ص 781.</ref> ابوطالب در شعری از سه كوه مقدس [[مكه]] چنین یاد كرده:
| + | پس خداوند اراده نمود که سینه اش را گشاده سازد و قلبش را شجاع نماید. بدین منظور کوهها و صخرهها و سنگلاخها را به سخن آورد، به طورى که به هر کدام که مىرسید، اداى احترام مىکردند و مىگفتند: السلام علیک یا حبیب اللّه، السلام علیک یا ولى اللّه، السلام علیک یا رسول اللّه! مژده باد بر تو که خداوند تو را از همه مخلوقات، آنها که پیش از تو بوده اند و آنها که بعدها مى آیند، برتر و زیباتر و پرشکوهتر و گرامىتر گردانیده است. تو را اندوهگین نکند که قریش بگوید تو مجنون شده ای و دچار فتنه در دین شده ای! زیرا فاضل کسى است که خداوند جهان به وى فضل بخشد و گرامى کسی است که خالق همه مخلوقات او را گرامی بدارد. بنابراین از تکذیب قریش و سرکشان عرب ناراحت مباش که خدایت تو را به عالىترین مقام خواهد رسانید و بالاترین درجه را به تو خواهد داد. |
| | | |
− | {{بیت|و ثورٍ و مَنْ أرسی ثبیراً مكانه|و راقٍ لیرقی فی حراء و نازل<ref>السیره النبویه؛ ابن هشام، ج1، ص135.</ref>}}
| + | پس از آن نیز پیروانت به وسیله جانشین تو [[امام علی علیه السلام|على بن ابیطالب]] از نعمت وصول به [[دین]] حق برخوردار خواهند شد و شادمان مىگردند. |
| + | دانشهاى تو، توسط شهر [[حکمت]] و دانشت على بن ابیطالب در میان بندگان و شهرها و کشورها منتشر مىگردد. به زودى دیدگانت به وجود دخترت [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] روشن مىشود و از وى و همسرش على، [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] که هر دو سروران بهشتیان خواهند بود، پدید مىآیند. دوستان تو و برادرت على پاداش بزرگى خواهند یافت. لواى حمد را به دست تو مىدهند، و تو آن را به برادرت على مىسپارى. پرچمى که در سراى دیگر، همه پیغمبران و صدیقان و شهیدان به زیر آن گرد مىآیند و على تا درون [[بهشت]] پرنعمت فرمانده آنها خواهد بود، در دست توست. |
| | | |
− | در این باره كه آیا تحنّث در غار حرا یك سنت مرسوم و جاری میان اعراب و یا قریش بوده، نمیتوان اظهارنظر جدی كرد. پیشاپیش باید توجه داشت كه غار حرا ظرفیت بیش از چند نفر را نداشته و آنگونه كه در نقلها آمده، سنّت تحنث تنها در ماه [[رمضان]] بوده است. بدین ترتیب نمیتوانسته سنت رایجی بوده باشد.
| + | من گفتم: خداوندا! این على بن ابیطالب که او را به من وعده مى دهى کیست؟إ آیا او پسر عموى من است؟ ندا رسید اى محمد! آرى. این على بن ابیطالب برگزیده من است که به وسیله او این دین را پایدار مىگردانم و بعد از تو بر همه پیروانت برترى خواهد داشت.»<ref>بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۰۵ و ج۱۷، ص۳۰۹. ترجمه روایت از على دوانى در مقاله آغاز وحى و بعثت پیامبر، ص ۱۸۷.</ref> |
| | | |
− | ابن عباس میگوید: وقتی ماه رمضان فرا میرسید كسانی از قریش راهی حرا میشدند، یك ماه در آنجا اقامت میكردند و به فقیرانی كه نزد آنان میآمدند كمك مینمودند. این اقامت تا رؤیت هلال ماه [[شوال]] ادامه داشت. پس از آن به مسجد آمده، هفت بار [[طواف]] كرده و سپس به خانه میرفتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز چنین میكرد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص105.</ref>
| + | ==زمان آغاز نزول قرآن== |
| + | [[شیعه]] به تبعیت از [[اهل بیت]] علیهم السّلام معتقد است که [[بعثت]] رسول گرامى اسلام در روز بیست و هفتم [[رجب]] است و براى [[عبادت]] در شب بیست و هفتم و [[روزه]] در روز بیست و هفتم فضیلت بسیارى را نقل کردهاند. |
| | | |
− | این امر مربوط به شمار اندكی از قریش بوده و همانگونه كه گذشت به احتمال قوی، اختصاص به حنفا داشته است به ویژه كه گفته شده: عبدالمطلب بُنیادگذار این سنت بوده است.<ref>السیره الحلبیه، ج1، ص 237، سبل الهدی والرشاد، ج2، ص 319، گفتهاند كه قریش به آن جهت كه اول بار عبدالمطلب در غار حرا تحنث كرده بود، حق تقدم رفتن به غار را برای محمد صلی الله علیه و آله كه نواده او بود حفظ میكردند.</ref> همچنین گفته شده است كه دیگر متألهان نیز پس از وی چنین میكردهاند، اما تنها از دو نفر یاد شده: یكی ورقه بن نوفل و دیگر ابوامیه بن مغیره.<ref>همان.</ref>
| + | از طرق [[اهل سنت]] نیز روایاتى وارد شده که در آنها تصریح شده که روز بیست و هفتم رجب روز بعثت است. مثل اینکه بیهقى در «شعب الإیمان» از [[سلمان فارسى]] نقل کرده که او گفته است در ماه رجب یک روز و یک شب وجود دارد که اگر کسى در آن روز روزه بگیرد و در آن شب عبادت کند، همانند کسى است که یکصد سال روزه گرفته و یکصد سال به عبادت مشغول باشد، آن شب و روز بیست و هفتم رجب است که خداوند در آن روز [[محمد]] صلّى اللّه علیه و آله را به پیامبرى مبعوث کرد. از [[ابوهریره]] نیز نقل شده که روزه در روز بیست و هفتم رجب معادل شصت ماه روزه در غیر این روز است؛ زیرا این روز روزى است که [[جبرئیل]] به پیامبر فرودآمد و پیام [[رسالت]] را به او ابلاغ کرد و این اولین روز فرودآمدن جبرئیل است. |
− | | |
− | در برابر این نقلها، ابن حزم میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به تنهایی به غار حرا میرفت و خداوند علاقه این كار را در دل او انداخته بود، هیچ كس رسول خدا صلی الله علیه و آله را به این كار دستور نداده و هیچ كس پیش از وی این كار را نكرده بود كه وی به او تأسی جوید؛ این اقدامی بود كه تنها خواست خداوند بود. آن حضرت شبها و روزهایی را در آنجا گذراند تا آنكه وحی بر او نازل شد.<ref>جوامع السیره النبویه، ص 36.</ref> آنچه قطعی است همین كه تنها رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین میكرده و بعید مینماید كه پیش از او چنین سنتی به صورت جدی وجود داشته باشد.
| |
− | | |
− | در بیشتر نقلها آمده است كه آن حضرت در غار حرا تنها بوده و هر از چندی مقداری طعام از مكه برای او به غار آورده و پس از تمام شدن، بار دیگر برای چند روز چنین میكرده است. اما نقلی نیز حكایت از آن دارد كه خانواده او نیز با وی بوده است.<ref>السیره النبویه، ابن هشام، ج1، ص236؛ سبل الهدی والرشاد، ج2، ص312؛ در برخی موارد با همسر و گاهی با فرزندان؛ نكـ: السیره الحلبیه، ج1، ص237.</ref>
| |
− | | |
− | درباره كیفیت تحنّث گزارشی به دست نیامد، جز آنكه به حدس قوی خلوت گزینی، تفكر در صنع الهی و عبودیت حق، مهمترین اعمالی است كه در اینگونه اعتكافها رایج است.<ref>نكـ: السیره الحلبیه، ج1،صص 237ـ 236.</ref> در واقع باید گفت این خلوت گزینی آغاز حیات روحانی و وحیانی رسول اكرم صلی الله علیه و آله و مقدمهای برای بعثت و نزول [[وحی]] بر آن حضرت به شمار میرفته است. گفته شده كه نشستن در غار حرا همراه با سه چیز بوده: یكی خلوت، دیگری تعبد و سوم نگاه به كعبه از فراز غار حراء.<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج2، ص319.</ref>
| |
− | | |
− | نخستین آیات قرآنی در غار حراء بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردید. درباره كیفیت اولین آشنایی رسول خدا صلی الله علیه و آله با وحی و حامل آن [[جبرئیل]]، روایات متعددی در منابع تاریخی و حدیثی آمده است. در این روایات علاوه بر جنبههای تاریخی، نكاتی وجود دارد كه مربوط به مباحث كلامی نظیر ماهیت وحی و همچنین عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله میشود. با توجه به اختلافی كه در مبانی مذاهب اسلامی درباره مسائل فوق الذكر وجود دارد، روایت مزبور مورد تفسیرهای مختلف و حتی انكار قرار گرفته است.
| |
− | | |
− | در آغاز باید اشاره كنیم كه مجموع روایاتی كه درباره نخستین وحی بدست آمده از چند نفر مشخص از صحابه است كه میان نقلهای آنان نقاط اشتراك و افتراق چندی وجود دارد. راوی اصلی ابن اسحاق درباره نخستین وحی عبید بن عمیر قتاده لیثی است. واسطه ابن اسحاق با عبید، وهب بن كیسان از موالی آل زبیر است. در این نقل پای عبدالله بن زبیر نیز در میان است، زیرا او از عبید میخواهد تا حكایت بعثت را نقل كند.<ref>السیره النبویه، ابن هشام، ج1، ص 235؛ تاریخ الطبری، ج2، صص 301ـ 300.</ref>
| |
− | | |
− | روایت دیگر از ابن اسحاق از زهری از عروه بن زبیر از عایشه است.<ref> تاریخ الطبری، ج2، صص 299 ـ 298؛ مغازی رسول الله صلی الله علیه و آله عروه بن زبیر، صص 102، 100؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج2، صص 137ـ135. این نقل را بخاری و مسلم نیز آوردهاند. در برخی مصادر (مثل: دلائل النیوه، ج2، صص 144ـ143) مستقیماً از قول زهری روایت شده است.</ref> نقل دیگر واقعه از سلیمان شیبانی از عبدالله بن شداد است.<ref>همان، صص 300 ـ 299.</ref> نقل دیگر از اسماعیل بن ابی حكیم از موالی آل زبیر است.<ref>همان، صص 303ـ302.</ref> بلاذری نیز چند روایت از ابن عباس آورده است.<ref>انساب الاشراف، ج1، صص 105 ـ 104 ش 195 ـ 190؛ طبقات الكبری، ج2، صص 195 ـ 194.</ref> نقلی نیز از ابومسیره دارد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص 105، ش 193.</ref> جابر بن عبدالله انصاری نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله آغاز وحی را گزارش كرده است.<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج2، ص 139، (در پاورقی از بخاری نیز نقل شده است) درباره دیگر اسناد واقعه نكـ: سبل الهدی والرشاد، ج2، ص 311.</ref>
| |
− | | |
− | در مجموع این نقل ها یك نكته مسلم است و آن حضور زبیریها و وابستگان به آنها است. دو نفر از موالی آل زبیر به علاوه عبدالله بن زبیر، عروه بن زبیر و نیز عایشه (كه عبدالله بن زبیر فرزند خواهرش بود) در بیشتراین نقلها حضور دارند؛ به علاوه عایشه و ابن عباس هیچ كدام از لحاظ سنّی نمیتوانستهاند خود راوی مستقل ماجرا باشند. البته رخدادهای دوره [[مكه]] در بسیاری از موارد این شكل را دارد. اشكال حضور آل زبیر در این واقعه تا حدودی مربوط به ورقه بن نوفل، خدیجه سلام الله علیها و حكایتی است كه در ارتباط با نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و ورقه نقل میكنند. میدانیم كه این طائفه از تیره بنی اسد و از طائفه قریشاند. به هر روی باید قسمتهای مهم این روایت را نقل و سپس مروری بر آنها داشته باشیم. | |
− | | |
− | عایشه میگوید: اولین وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله به صورت رؤیای صادقه بود كه در خواب بر وی الهام شده و در بیداری همچون سپیده صبح محقق میباشد. آنگاه او علاقهمند به انزوا برای تحنث شده و چندین روز و شب در غار حرا ماند تا اینكه ملك بر او فرود آمده به او گفت: بخوان؛ محمد صلی الله علیه و آله گفت: نمیتوانم بخوانم. ملك او را فشار داد و مجدداً از او خواست تا بخواند و باز او همان پاسخ را داد و همان فشار را تحمل كرد. بار سوم ملك، آیات نخست سوره علق را بر وی تلاوت كرد. محمد صلی الله علیه و آله وحشت زده و مضطرب به خانه بازگشت و گفت تا برای رفع اضطراب او را بپوشانند. خدیجه ماجرا را پرسید و وقتی تردید رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید گفت: خداوند تو را ضایع نخواهد كرد، تو اهل صله رحم و [[صدقه]] بوده و مردی مهماننواز هستی. آنگاه خدیجه نزد ورقه بن نوفل رفت و از او درباره ماجرای فرود ملك پرسید. ورقه گفت: آن ملك همان ناموسی است كه بر موسی نازل شد. او آرزو كرد كه آن اندازه زنده بماند تا پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را یاری كند.<ref>دلائل النبوه، ج1، صص 137، 135.</ref>
| |
− | | |
− | این نقل كه مایه اولیه آن از عایشه است، با اختلاف چندی از طرق مختلف و در منابع متفاوت آمده است. روایات و نقل های دیگر نیز كمابیش دربرگیرنده همین موارد است جز آن كه در هر نقل قسمتی از این موارد با شدت بیشتر یا كمتری عرضه شده است. عبید بن عمیر میگوید: جبرئیل در حالی فرود آمد كه كتابی در دست داشت و از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله خواست تا بخواند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: قاری نیست، او را به حدی فشار داد كه محمد صلی الله علیه و آله احساس كرد كه [[مرگ]] او را در آغوش گرفته است. آن حضرت در بازگشت صدای جبرئیل را شنید كه او را رسول الله خطاب میكرد، در حالی كه در هر گوشه آسمان ظاهر بود. روایت ابن عباس نقل همین قسمت اخیر است؛ یعنی پس از آنكه نخستین آیات بر آن حضرت نازل شد و در حال فرود از كوه، جبرئیل را در افق مشاهده كرده است.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص 104. </ref>
| |
− | | |
− | یك مشكل عمده در این نقل ها عدم اطمینان رسول خدا صلی الله علیه و آله به نبوت خویش است كه آشكارا از لحاظ دینی و كلامی مشكلزاست. وسیله اثبات این نبوت در روایات مربوط به آغاز [[وحی]]، ورقه بن نوفل و در برخی روایات نُسطور، عدّاس<ref> عداس بعدها در جریان طائف مسلمان شد، مورخان در بیان اسلام او هیچ اشارهای به سهم او در مورد آغاز وحی نمیكنند.</ref> و كسان دیگرند كه سرنوشت بیشتر آنها نامعلوم است. هنوز نیز روشن نیست كه ورقه دقیقاً چه شخصیتی داشته و چه زمانی درگذشته<ref>درباره ادعاهای متناقضی كه درباره اسلام و كفر وی شده و این كه او در همان آغاز مرده یا تا بعد از اجازه یافتن مسلمانان به جنگ زنده بوده و دیگر اخبار آشفته درباره وی نكـ: الصحیح من سیره النبی، ج1، صص 229ـ228. جالب است كه اشعاری از ورقه در باب رسول خدا صلی الله علیه و آله و اسلام نقل كردهاند كه محل تردید واقع شده است. نكـ: دلائل النبوه، ج1، ص 150، البدایه والنهایه، ج3، ص13ـ10؛ سبل الهدی و ارشاد، ج2، صص318ـ317؛ و باز از نكات جالب آنكه: با این كه عموماً تصریح به عدم اسلام او شده، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه او را در لباس سپید دیده و قاعدتاً بهشتی است (سبل الهدی، ج2، ص 1327)، اما ابوطالب كه كه تمام دوره بعثت حامی رسول الله صلی الله علیه و آله بود در آتش است! آشكار است كه این اخبار جعلی است.</ref> و آیا بر نصرانیت مرده یا مسلمانان شده است.
| |
− | | |
− | ابن عساكر میگوید: احدی نگفته است او مسلمان شده، در حالی كه برخی او را اولین مسلمان دانستهاند.<ref>الاصابه، ج3، ص 633، ارشاد الساری، ج1، ص 67، به نقل از الصحیح، ج1، صص 289ـ288.</ref> همانگونه كه اشاره شد تأكید بر نقش ورقه برای افزونی سهم بنی اسد در مسایل صدر اسلام است. پذیرفتن این امر كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در شرایطی مبعوث شده كه آگاهی كافی درباره وضعیت خویش نداشته دشوار به نظر میرسد. این امری است كه در نوع نقل های مزبور كه از چند نفر مشخص و نوعاً ناصالح برای نقل وقایعِ نخستین وحی هستند، دشوار به نظر میرسد. مسأله دیگر فشار دادن پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، آن هم برای خواندن چیزی كه آن را نمیدانسته است. البته تحمل وحی امری دشوار بوده و رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره در زمان اخذ وحی گرفتار تنش شدید جسمی میشده است.<ref>در این باره گفته شده: فشار جبرئیل برای آن بود تا توجه رسول را از چیزهای دیگر دور كند یا برای آن بود تا اهمیت تحمل وحی را به وی بنمایاند؛ وقتی روشن شد كه تحمل فشار را دارد بر او وحی را فرو فرستاد، برای توجیهات دیگر نكـ: سبل الهدی والرشاد، ج2، صص 322ـ321، خواهیم دید كه در نخستین آیات [[سوره مزمل]] نیز از وحی به عنوان «قول ثقیل» یاد شده است.</ref>
| |
− | | |
− | به هر روی آغاز وحی نمیتوانسته برای رسول خدا صلی الله علیه و آله چندان عادی باشد اما نه به قیمت فراموشی سادهترین اصول دینی و عقلی در امر [[وحی]] و [[نبوت]]. در روایاتی كه از [[امام صادق]] علیه السلام نقل شده، بر اطمینان رسول خدا صلی الله علیه و آله در برخورد با ملك وحی تأكید شده است. آن حضرت در برابر این سؤال كه رسولان چگونه رسالت خود را میشناسند فرمود: پرده از برابر آنان كنار میرود.<ref>بحارالانوار، ج11، ص 56، و نكـ: ج18، ص 262؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص 201، التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص 49.</ref> خداوند در قرآن بر این اطمینان تكیه دارد: {{متن قرآن|«قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي»}}،<ref>[[سوره انعام]]، 57.</ref> {{متن قرآن|«قُلْ هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي»}}.<ref>[[سوره یوسف]]، 108، طبرسی در نقد روایت نقل شده از جابر بن عبدالله كه نوعی واهمه از اولین وحی را به رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت داده، میگوید: این صحیح نتواند بود زیرا خداوند جز با دلایل آشكار و نشانههای روشن به رسولش وحی نمیكند، به طوری كه رسول مطمئن است كه آنچه به او وحی میشود، از ناحیه خداوند است، نكـ: مجمع البیان، ج10، ص 384؛ جواب شامی (سبل الهدی، ج2، ص 326) از این اشكال به هیچ روی قانع كننده نیست كه اطمینان ورقه به نبوت محمد بیش از اطمینان خود میباشد.</ref>
| |
− | | |
− | مسأله ای كه درباره آغاز وحی، محل اختلاف واقع شده. زمان نزول اولین آیات و تاریخ بعثت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله است. در شماری از روایات مربوط به تحنث رسول خدا صلی الله علیه و آله در غار حرا آمده است كه آن حضرت در ماه [[رمضان]] به عبادت در آنجا میپرداخته است.
| |
− | | |
− | اگر در این سخن تردید نكنیم باید بپذیریم كه نخستین آیات [[سوره علق]] در ماه رمضان بر فراز كوه حرا بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده است. ابن اسحاق این رأی را پذیرفته كه نزول نخستین آیات در ماه رمضان بوده است.<ref>السیره النبویه، ابن هشام، ج1، صص240ـ239.</ref> | |
− | | |
− | او به سه آیهی قرآن استشهاد كرده، اول: «ماه رمضان كه در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل قرآن نازل شده است».<ref>[[سوره بقره]]، 185.</ref> دیگر [[سوره قدر]] كه در آن فرمود: «ما قرآن را در شب قدر نازل كردیم». آیه سوم مورد نظر ابن اسحاق تعیین «یوم الفرقان» (روز قرآن)<ref>او فرقان را در این آیه به عنوان قرآن گرفته نه روز جدایی حق از باطل.</ref> در قرآن است كه همان «یوم التقی الجمعان» یعنی روز بدر (17 رمضان) میباشد. در آن آیه آمده است: «و اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان كه دو گروه به هم رسیدند، نازل كردهایم. ایمان آوردهاید، بدانید كه هرگاه چیزی به غنیمت گرفتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر و ذوالقربی و یتیمان و مسكینان و در راه ماندگان است».
| |
− | | |
− | ابن اسحاق یوم الفرقان را نه روزی كه جنگ بدر اتفاق افتاد بلكه روز قرآن كه همان هفدهم رمضان است میداند؛ یعنی روزی كه قرآن بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نازل شده است. این كه هفدهم رمضان از كجا مطرح شده، برگرفته از تطبیق آن بر روز بدر است كه در هفدهم رمضان سال دوم هجرت رخ داده است. روایتی از [[امام باقر]] علیه السلام نیز حكایت از آن دارد كه نخستین نزول ملك بر رسول خدا صلی الله علیه و آله هفدهم رمضان بوده است.<ref>طبقات الكبری، ج1، ص194.</ref>
| |
− | | |
− | درباره آیه [[سوره بقره]] كه نزول قرآن را در [[رمضان]] دانسته، گفته شده كه صراحت در نزول اولین آیات قرآنی دارد لذا دیگر اقوالی كه نزول آیات را در وقت دیگر دانستهاند با این آیه مخالفت دارد.<ref>تاریخ العرب فی الاسلام، صص159ـ158.</ref> اما برای آیه مزبور توجیهات دیگری نیز شده. از جمله آن كه مقصود، نزول همه قرآن در ماه رمضان در آسمان دنیاست كه پس از آن به تدریج بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده است. شاهد آن كه در سوره قدر نیز آمده است كه قرآن در شب قدر نازل شده و محتمل است كه مقصود همه قرآن باشد.<ref>این فقط یك احتمال است زیرا نمیتوان گفت كه وقتی كلمه قرآن بكار رفته، آیا مقصود همه آن است یا بعض آن. در مواردی مثل سوره مزمل بر آن مقدار اطلاق شد كه تا آن زمان نازل شده بوده است (ورتّل القرآن ترتیلا)، در این صورت احتمال متن قابل قبول است، چون مقصود همان مقداری بوده كه تا آن زمان نازل شده بود است.</ref> میدانیم كه همه قرآن نمیتوانسته در همان آغاز وحی بر رسول نازل شده باشد. گویا روایت بیت المعمور كه محل نزول قرآن دانسته شده برای رفع همین دشواری بوده است، روایتی كه بنا به نظر بسیاری از محققان به دلیل تشتت در اصل نقلهای مربوط به بیت المعمور قابل قبول نیست.
| |
− | | |
− | به هر روی ممكن است گفته شود كه نخستین آیات در [[شب قدر]] در ماه [[رمضان]] نازل شده و آیه نازل شده، تطبیق داده شود. مشكل آن است كه چگونه این عقیده [[اهل بیت]] علیهم السلام كه بعثت در بیست و هفتم ماه [[رجب]] بوده با نزول نخستین آیات در ماه رمضان قابل جمع است. گویا تنها راه آن است كه نخستین آشنایی رسول الله صلی الله علیه و آله با ملك را پیش از نزول آیات نخست [[سوره علق]] بدانیم. این مطلبی كه در برخی از نقلها نیز آمده است.<ref>الصحیح، ج1، ص195.</ref>
| |
− | | |
− | بر این اساس، پیش از نزول نخستین آیات، زمینه آشنایی با وحی برای رسول فراهم شده است. برخی از اهل سنت نیز كه گفتهاند بعثت در [[ربیع الاول]] بوده، به همین ترتیب سخن خود را با نزول نخستین آیات در ماه [[رمضان]] جمع كردهاند.<ref>سبل الهدی والرشاد، ج2، ص340.</ref> در واقع با این نظر، تاریخ بعثت، پیش از نزول اولین آیات دانسته میشود. گفته شده پس از نزول نخستین آیات، برای مدتی [[وحی]] منقطع شده است. درباره این فترت، اقوال متفاوتی هست. سه سال، دو سال و نیم، یك سال،<ref>این عقیده دكتر رامیار است نكـ: تاریخ قرآن، ص75.</ref> چهل روز (عقیده ابن عباس)، پانزده روز (ابن جوزی و فرّاء) و سه روز (مقاتل ابن سلیمان).<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج2، ص363 شامی عقیده آخرین را قرین به صحت دانستهاند.</ref>
| |
− | | |
− | درباره تعیین دقیق مدت این فترت، نمیتوان اظهارنظر كرد؛ زیرا اختلاف نظر به حدی است كه جمع میان آنها ناممكن است. قاعدتاً باید میان نزول [[سوره علق]] و [[سوره مدثر]] كه گفته شده پس از انقطاع وحی بوده، فاصلهای طولانی باشد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص108، قول دیگر این كه بعد از انقطاع وحی اولین سورهای كه نازل شد سوره «الضحی» بود، صص108ـ109 و در ص 109 از ابن عباس نقل شده كه اولین سوره علق و بعد از آن نون والقلم و آنگاه مدثر و مزمل نازل شده است.</ref> اما اینكه این فاصله چقدر بوده، تنها میتوان گفت كه نباید طولانی باشد. درباره [[فلسفه]] این فترت گفته شده است كه هدف آمادگی روحی رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از نزول نخستین آیات بوده است.<ref>نكـ: تاریخ قرآن، رامیار، صص73ـ72.</ref> بعدها نیز چندین بار نزول وحی به تأخیر میافتاد و سبب انگیزش مشركان بر ملامت میشد كه از جمله آنها اشارتی است كه در سوره «الضحی» وجود دارد. این سوره نیز از سورههای قدیمی دوره مكه میباشد. در آنجا در برابر ملامت مشركان به تأخیر وحی بوده كه خداوند فرمود: «سوگند به آغاز روز و سوگند به شب چون آرام و در خود شود كه پروردگارت تو را ترك نكرده و بر تو خشم نگرفته است».<ref>الضحی، 1ـ3؛ ابن اسحاق این آیات را مربوط به همان فترتی میداند كه پس از نزول اولین آیات مطرح شده (السیره النبویه، ج1، ص241) اما برخی آن را نمیپذیرند و سوره مدثر را سوره اول بعد از فترت میدانند.</ref>
| |
− | | |
− | معمولاً نزول وحی بر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله همراه با ظهور حالات خاصی در آن حضرت بود. در آن لحظه چهره حضرت برافروخته شده، لرزش بر بدنش عارض میگردید. عرق بر پیشانیاش نشسته و چشمهایش بسته میشد و پس از مدتی به حال اول بازگشته و آیات وحی شده را بر اصحابی كه در اطرافش بودند، باز میخواند.
| |
− | | |
− | در روایتی از [[امام صادق]] علیه السلام آمده: این نوع وحی در وقتی بوده كه خدا بدون واسطه با رسول خود سخن میگفته است.<ref> بحارالانوار، ج18، صص256،268.</ref> در مواردی رسول خدا صلی الله علیه و آله در خواندن آیات شتاب میكرد ولذا خداوند فرمود: {{متن قرآن|«وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا»}} و پیش از آنكه وحی به پایان رسد در خواندن قرآن شتاب مكن و بگو: ای پروردگار من، بر علم من بیفزا.<ref>[[سوره طه]]، 114.</ref>
| |
− | | |
− | شاید دلیل آن در این آیه آمده باشد كه فرمود: {{متن قرآن|«لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ × إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ × فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ»}}؛ به تعجیل زبان به خواندن قرآن مجنبان كه گردآوردن و خواندنش بر عهده ماست چون خواندیمش، تو آن خواندن را پیروی كن.<ref>[[سوره قیامة]]، 16ـ18.</ref>
| |
| | | |
| + | البته اهل سنت به طور عمده معتقدند که بعثت در ماه [[رمضان]] واقع شده است و عمده دلیلشان همان آیاتى است که مىگویند [[قرآن]] در ماه رمضان نازل شده است.<ref>طاهری، درسهایى از علوم قرآنى، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۶</ref> |
| ==پانویس== | | ==پانویس== |
− | <references/> | + | <references /> |
− | | |
| ==منابع== | | ==منابع== |
− | رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام، ج1، ص225. | + | *تاریخ سیاسی اسلامر، سول جعفریان. |
− | | + | *آشنایی با علوم قرآنی، محمدمهدى رکنى یزدى، مشهد، آستان قدس، چاپ اوّل، ۱۳۷۹ش. |
| + | *"آغاز وحى و بعثت پیامبر در تاریخ و تفسیر طبرى (بررسى و نقد)"، علی دوانی، یادنامه طبری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۶۹ش. |
| + | *درسهایى از علوم قرآنى، حبیبالله طاهرى، قم، اسوه، چاپ اوّل، ۱۳۷۷ش. |
| + | {{قرآن}} |
| + | {{شناختنامه رسول خدا (ص)}} |
| + | {{سنجش کیفی |
| + | |سنجش=نشده |
| + | |شناسه= |
| + | |عنوان بندی مناسب= |
| + | |کفایت منابع و پی نوشت ها= |
| + | |رعایت سطح مخاطب عام= |
| + | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= |
| + | |جامعیت= |
| + | |رعایت اختصار= |
| + | |سیر منطقی= |
| + | }} |
| [[رده:تاریخ اسلام]] | | [[رده:تاریخ اسلام]] |
| [[رده:تاریخ پیامبر اسلام]] | | [[رده:تاریخ پیامبر اسلام]] |
| [[رده:تاریخ قرآن]] | | [[رده:تاریخ قرآن]] |
| + | [[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] |
آغاز نزول قرآن مطابق با روایات شیعه، همزمان با بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در ۲۷ رجب و با نزول آیات ابتدائی سوره علق بوده است. این واقعه در چهل سالگی رسول خدا صلی الله علیه وآله و در غار حراء رخ داد.
اقامت پیامبر در غار حرا
غار حراء بر روی کوهی با همین نام است که در فاصله دو فرسنگی شهر مکه، در ناحیهی شمال شرقی آن قرار گرفته[۱] که به نام «جبل النور» نیز شناخته میشود. این کوه در شمار برخی از کوههای مقدس یاد شده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله مدتی از سال را در این غار به عبادت خداوند مشغول می شدند.
این خلوتگزینی مقدمهای برای بعثت و نزول قرآن بر آن حضرت به شمار میرفته است. گفته شده که نشستن پیامبر در غار حرا همراه با سه چیز بوده: یکی خلوت، دیگری عبادت و سوم نگاه به کعبه از فراز کوه حراء.[۲]
چگونگی آغاز نزول قرآن
امام هادى علیه السلام در مورد آغاز بعثت و نزول قرآن می فرماید: «هنگامى که محمد صلّى اللّه علیه وآله تجارت شام را ترک گفت و آنچه را خداوند از آن راه به وى روزى کرده بود به مردم مستمند بخشید، هر روز به کوه حرا مىرفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مىنگریست و شگفتىهاى رحمت و بدایع حکمت الهى را مورد مطالعه قرار مىداد. به اطراف آسمانها نظر مىدوخت و کرانههاى زمین و دریاها و درهها و دشتها و بیابانها را از نظر مىگذرانید و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهى درس عبرت مىآموخت. از آنچه مىدید به یاد عظمت خداى آفریننده مىافتاد، آنگاه با روشنى خاصى به عبادت خداوند اشتغال مىورزید. چون به سن چهل سالگى رسید و خداوند به دل وى نظر نمود، دل او را بهترین و روشنترین و خاضعترین دلها یافت. پس فرمان داد که درهاى آسمانها گشوده گردد. محمّد صلّى اللّه علیه وآله از آنجا به آسمانها نگاه مىکرد.
سپس به فرشتگان امر کرد فرود آیند، آنها نیز فرود آمدند، و محمد (ص) آنها را مىنگریست، و خدا مرحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمانها به سر محمد و چهره او معطوف داشت و به جبرئیل روح الامین که در هالهاى از نور قرار داشت نظر دوخت. طاووس ملائکه به سوى او هبوط نمود و بازوى او را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان! گفت: چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: اى محمد! «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّک الْأَکرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یعْلَمْ».[۳]
سپس به او آنچه را رب او عزوجل وحی نموده بود، وحى کرد و به بالا صعود نمود. و محمد از کوه فرود آمد در حالی که از مشاهده عظمت جلال خداوندى و کبریای شأن او دچار تب گردیده بود و از اینکه مبادا قریش و مردم مکه نبوت او را تکذیب کنند و به جنون و تماس با شیطان نسبت دهند، سخت هراسان بود. او از روز نخست خردمندترین بندگان خدا و بزرگترین آنها بود و مبغوض ترین چیزها در نزد او شیاطین و کارهاى دیوانگان بود.
پس خداوند اراده نمود که سینه اش را گشاده سازد و قلبش را شجاع نماید. بدین منظور کوهها و صخرهها و سنگلاخها را به سخن آورد، به طورى که به هر کدام که مىرسید، اداى احترام مىکردند و مىگفتند: السلام علیک یا حبیب اللّه، السلام علیک یا ولى اللّه، السلام علیک یا رسول اللّه! مژده باد بر تو که خداوند تو را از همه مخلوقات، آنها که پیش از تو بوده اند و آنها که بعدها مى آیند، برتر و زیباتر و پرشکوهتر و گرامىتر گردانیده است. تو را اندوهگین نکند که قریش بگوید تو مجنون شده ای و دچار فتنه در دین شده ای! زیرا فاضل کسى است که خداوند جهان به وى فضل بخشد و گرامى کسی است که خالق همه مخلوقات او را گرامی بدارد. بنابراین از تکذیب قریش و سرکشان عرب ناراحت مباش که خدایت تو را به عالىترین مقام خواهد رسانید و بالاترین درجه را به تو خواهد داد.
پس از آن نیز پیروانت به وسیله جانشین تو على بن ابیطالب از نعمت وصول به دین حق برخوردار خواهند شد و شادمان مىگردند.
دانشهاى تو، توسط شهر حکمت و دانشت على بن ابیطالب در میان بندگان و شهرها و کشورها منتشر مىگردد. به زودى دیدگانت به وجود دخترت فاطمه روشن مىشود و از وى و همسرش على، حسن و حسین که هر دو سروران بهشتیان خواهند بود، پدید مىآیند. دوستان تو و برادرت على پاداش بزرگى خواهند یافت. لواى حمد را به دست تو مىدهند، و تو آن را به برادرت على مىسپارى. پرچمى که در سراى دیگر، همه پیغمبران و صدیقان و شهیدان به زیر آن گرد مىآیند و على تا درون بهشت پرنعمت فرمانده آنها خواهد بود، در دست توست.
من گفتم: خداوندا! این على بن ابیطالب که او را به من وعده مى دهى کیست؟إ آیا او پسر عموى من است؟ ندا رسید اى محمد! آرى. این على بن ابیطالب برگزیده من است که به وسیله او این دین را پایدار مىگردانم و بعد از تو بر همه پیروانت برترى خواهد داشت.»[۴]
زمان آغاز نزول قرآن
شیعه به تبعیت از اهل بیت علیهم السّلام معتقد است که بعثت رسول گرامى اسلام در روز بیست و هفتم رجب است و براى عبادت در شب بیست و هفتم و روزه در روز بیست و هفتم فضیلت بسیارى را نقل کردهاند.
از طرق اهل سنت نیز روایاتى وارد شده که در آنها تصریح شده که روز بیست و هفتم رجب روز بعثت است. مثل اینکه بیهقى در «شعب الإیمان» از سلمان فارسى نقل کرده که او گفته است در ماه رجب یک روز و یک شب وجود دارد که اگر کسى در آن روز روزه بگیرد و در آن شب عبادت کند، همانند کسى است که یکصد سال روزه گرفته و یکصد سال به عبادت مشغول باشد، آن شب و روز بیست و هفتم رجب است که خداوند در آن روز محمد صلّى اللّه علیه و آله را به پیامبرى مبعوث کرد. از ابوهریره نیز نقل شده که روزه در روز بیست و هفتم رجب معادل شصت ماه روزه در غیر این روز است؛ زیرا این روز روزى است که جبرئیل به پیامبر فرودآمد و پیام رسالت را به او ابلاغ کرد و این اولین روز فرودآمدن جبرئیل است.
البته اهل سنت به طور عمده معتقدند که بعثت در ماه رمضان واقع شده است و عمده دلیلشان همان آیاتى است که مىگویند قرآن در ماه رمضان نازل شده است.[۵]
پانویس
- ↑ درباره محل دقیق آن نکـ: اخبار مکه، ج۲، ص۲۸۸؛ المعجم البلدان، ج۲، ص۲۳۳، اکنون در محدوده شهر قرار گرفته است.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۳۱۹.
- ↑ سوره علق، ۱-۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۰۵ و ج۱۷، ص۳۰۹. ترجمه روایت از على دوانى در مقاله آغاز وحى و بعثت پیامبر، ص ۱۸۷.
- ↑ طاهری، درسهایى از علوم قرآنى، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۶
منابع
- تاریخ سیاسی اسلامر، سول جعفریان.
- آشنایی با علوم قرآنی، محمدمهدى رکنى یزدى، مشهد، آستان قدس، چاپ اوّل، ۱۳۷۹ش.
- "آغاز وحى و بعثت پیامبر در تاریخ و تفسیر طبرى (بررسى و نقد)"، علی دوانی، یادنامه طبری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۶۹ش.
- درسهایى از علوم قرآنى، حبیبالله طاهرى، قم، اسوه، چاپ اوّل، ۱۳۷۷ش.