قیّوم (اسم الله)
لفظ «القَيّوم» در قرآن سه بار وارد شده و در هر سه مورد وصف خداوند و پس از صفت «الحَىّ» قرار گرفته است:
- «اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الحَىُّ القَیومُ لاتَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَومٌ...»؛ (سوره بقره/ ۲۵۵) «خدا كه جز او خدايى نيست زنده و قائم به ذات و قوام بخش موجودات است، نه خواب سبك او را مى گيرد و نه خواب سنگين».
- «اَللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الحَىُّ القَیوم * نَزّلَ عَلَيْكَ الكِتابَ بِالحَقّ...»؛ (سوره آل عمران/ ۳-۲) «خدا كه جز او خدايى نيست زنده و قائم به نفس و قوام بخش موجودات است، كتاب را به حق بر تو فرو فرستاد».
- «وعَنَتِ الوُجوهُ لِلحَىِّ القَیومِ وَ قَد خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلماً»؛ (سوره طه/ ۱۱۱) «چهره ها در برابر خداى زنده قائم به نفس و قوام بخش موجودات خضوع مى كنند، و آن كس كه بار ظلم بر دوش كشيده نوميد مى گردد».
این اسم و صفت الهى، صفت مبالغه به معناى تدبیرکننده و اجراکننده همه امورى که در عالم جارى مى باشد،[۱] پاینده و همیشگى است.[۲]
راغب اصفهانی مى گويد: «قيوم» قائم به ذات و نگهدارنده همه چيز و قوام بخش موجودات است، چنان كه در آيه ديگر مى فرمايد: «...اَلَّذِى أَعْطى كُلّ شَىء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»؛ (سوره طه/۵۰) «خدايى كه آفرينش شايسته هر موجودى را به او داده آنگاه او را (در مسير زندگى) هدايت كرده است».
و در آيه ديگر نيز به قوامبخش بودن خدا اشاره شده است، چنان كه مى فرمايد: «أَفَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلّ نَفس بِما كَسَبَتْ...»؛ (سوره رعد/۳۳) «آيا آن كس كه مراقب اعمال همه انسانها است...».
يادآور مى شويم كه «قائم» در اين آيه كه تقريباً به معنى مراقب است يكى از شئون قيوم است؛ موجودى كه قائم به ذات و قوامبخش ديگران است، همه شئون اشيا از ايجاد و تربيت و مراقبت بر عهده او مى باشد.
شیخ صدوق مى گويد: «قيّوم»، «قيام» بر وزن «فيعول» و «فيعال» از جمله «قمتُ بالشىء» گرفته شده است. اين جمله را موقعى مى گويند كه انسان متولى نگهدارى و اصلاح و اندازه گيرى وجود چيزى باشد كه سرپرستى آن برعهده او است.
فخر رازی نیز مى گويد: «قيّوم» به اين معنا است كه او قائم به ذات است و مقصود نهايى در آن نگهدارى و تدبير و تربيت و مراقبت چيزهايى است كه با او قائم مى باشند. به كار بردن واژه «قيام» در اين معنا به خاطر اين است كه قيام به معنى ايستادگى است كه ملازم با استوارى مى باشد و مسلماً تدبير جهان آفرينش بدون استوارى امكان پذير نيست.
در آيه ديگر خدا شيوه تدبير خود را چنين بيان مى كند: «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ المَلائِكَة وَ أُولُوا العِلْمِ قائِماً بِالقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ العَزِيزُ الحَكيم؛ (سوره آل عمران/۱۸) «خدا، فرشتگان و دانشمندان گواهى مى دهند كه خدايى جز او نيست، خدايى كه قائم به قسط است و جز او كه خداى قدرتمند و حكيم است خدايى نيست».
در اين آيه به شيوه تدبير موجودات اشاره شده و آن اين كه او مواهب خود را به صورت عادلانه ميان موجودات تقسيم مى كند، و هر چيزى كه شايسته وجود او است را به او مى بخشد، و در آخر آيه دو اسم «عزيز» و «حكيم» آمده است و اين دو، برهان قيام به قسط خدا است، چون قدرتمند و حكيم است، قطعاً افعال او عادلانه خواهد بود.
در اين جا نكته اى را يادآور مى شويم و آن اين كه موجودات امكانى با تمام آثار خود، قائم به خدا بوده و از وجود او جلوه و هستى دارند، ولى اين نه به آن معنا است كه همه افعال ما، فعل مباشرى خدا باشند، بلكه بخشى از پديده ها فعل مباشرى موجودات امكانى است، مثلاً خوردن غذا و هضم آن، در گرو داشتن دهان و دندان و گلو و غيره است كه پس از فعل و انفعالات خاص هضم شود. اين نوع افعال که بدون اين جوارح قابل فرض نيست، قهراً نمى توانند فعل مباشرى خدا باشند.
ولى در عين حال، همه جهان امكانى نسبت به واجب، حالت معنى اسمى و حرفى دارد كه اگر از معنى اسمى صرف نظر شود هيچ نوع جلوه اى وجود ندارد.
نكته ديگر اين كه: يک رشته از اسماى الهى، اسماء اضافى است مانند: خالق، رازق (رزّاق)، مُبدئ، مُعيد، مُحيى، مُميت، غفور، رحيم، ودود، و مقصود از اسماى اضافى اسم هايى است كه از خارج از ذات خدا نيز حكايت مى كند، مثلاً خالق علاوه بر اين كه بر ذات حق دلالت دارد، بر غير او (مخلوق) نيز دلالت مى كند و همچنين است ديگر اسم هاى اضافى، ولى همه آنها تحت اسم واحدى به نام «قيّوم» قرار دارند.
پانویس
منابع
- منشور جاوید، آیتالله جعفر سبحانی، ج۲ ص۳۲۹-۳۳۱.
- فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی، ج۲۳، ص۶۱۲.