تاریخ تفسیر
تفسیر و تبیین الفاظ و عبارات قرآن مجید از عصر نزول شروع شده و شخص پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به تعلیم قرآن و بیان معانى و مقاصد آیات کریمه آن مىپرداخته است. چنان که خداى متعال مىفرماید: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ» (سوره نحل، آیه ۴۴). همچنین در زمان پیامبر اکرم و به امر ایشان، جمعى به قرائت و ضبط و حفظ قرآن اشتغال داشتند که قرّاء نامیده مىشدند و پس از رحلت آن حضرت، صحابه و سپس سایر مسلمانان، به تفسیر قرآن می پرداختند.
طبقات مفسرین سنی
تفسیر در عصر صحابه:
پس از رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله جمعى از صحابه مانند ابى بن کعب و عبدالله بن مسعود و جابر بن عبدالله و ابوسعید خدرى و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر و انس و ابوهریره و ابوموسى و از همه معروفتر عبدالله بن عباس به تفسیر قرآن اشتغال داشتند و روششان در تفسیر این بود که گاهى آنچه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در معانى آیات قرآنى شنیده بودند در شکل روایت مسند نقل مىکردند.[۱] این احادیث از اول تا آخر قرآن جمعاً دویست و چهل و چند حدیثند که سند بسیارى از آنها ضعیف و متن برخى از آنها منکر است و گاهى تفسیر آیات را در صورت اظهارنظر، بى این که به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله اسناد دهند، القاء مىکردند.
متأخرین اهل تفسیر از اهل سنت این قسم را نیز جزء روایات نبوى در تفسیر مىشمارند زیرا صحابه علم قرآن را از مقام رسالت آموختهاند و مستبعد است که خودشان از خود چیزى گفته باشند. ولى دلیلى قاطع بر این سخن نیست، علاوه به این که مقدار زیادى از این قسم روایاتى است که در اسباب نزول آیات و قصص تاریخى آنها وارد شده و همچنین در میان این روایات صحابى بسیارى از سخنان علماء یهود که مسلمان شده بودند مانند کعب الاحبار و غیره بدون اسناد یافت مىشود.
و همچنین ابن عباس بیشتر اوقات در معنى آیات به شعر تمثل مىکرد چنان که در روایتى که از ابن عباس در سؤالات نافع بن ازرق نقل شده در جواب دویست و اندى سؤال به اشعار عرب متمثل مىشود و سیوطى در کتاب الاتقان صد و نود سؤال از آن جمله را روایت مىکند[۲] و با این حال، روایاتى را که از مفسرین صحابه رسیده، نمىتوان روایات نبوى شمرد و اعمال نظر را از صحابه نفى کرد و مفسرین صحابه را اهل طبقه اول گرفتهاند.
تفسیر تابعین:
طبقه دوم جماعت تابعین هستند که شاگردان مفسرین صحابه مىباشند مانند مجاهد و سعید بن جبیر و عکرمه و ضحاک و از این طبقه است حسن بصرى و عطاء بن ابىرباح و عطاء بن ابىمسلم و ابوالعالیه و محمد بن کعب قرظى و قتاده و عطیه و زید بن اسلم و طاوس یمانی.[۳]
طبقه شاگردان تابعین:
طبقه سوم شاگردان طبقه دوم مىباشند مانند ربیع بن انس[۴] و عبدالرحمن بن زید بن اسلم و ابوصالح کلبى و نظراء ایشان. و طریقه تابعین در تفسیر این بود که تفسیر آیات را گاهى در شکل روایت از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله یا صحابه نقل مىکردند و گاهى معنى آیه را بى این که به کسی اسناد دهند در صورت اظهارنظر ایراد مىکردند و متأخرین مفسرین با این اقوال نیز معامله روایات نبوى نموده آنها را روایات موقوفه[۵] میشمارند و قدماء مفسرین به این دو طبقه اطلاق میشود.
اولین مؤلفین تفسیر:
طبقه چهارم طبقه اولین مؤلفین تفسیر است[۶] مانند سفیان بن عیینه و وکیع بن جراح و شعبة بن حجاج و عبد بن حمید و غیر ایشان و از این طبقه است ابن جریر طبرى[۷] صاحب «تفسیر طبری». طریقه این طبقه نیز این گونه بود که اقوال صحابه و تابعین را در صورت روایتهاى معنعن در تالیفات تفسیرى خود وارد مىکردند و از نظر استقلالى خوددارى مىنمودند، جز این که ابن جریر طبرى در تفسیر خود گاهى در ترجیح میان اقوال اظهارنظر مىکند و طبقات متاخرین از این طائفه شروع مىشود.
طبقه پنجم مفسرین:
طبقه پنجم کسانى هستند که روایات را با حذف اسناد در تألیفات خود درج کردند و به مجرد نقل اقوال قناعت نمودند. بعضى[۸] از علماء گفتهاند که اختلال نظم تفسیر از همین جا شروع گردیده و اقوال زیادى در این تفاسیر بدون مراعات صحت و اعتبار نقل و تشخیص سند به صحابه و تابعین نسبت داده شده و در اثر این هرج و مرج دخیل بسیارى بوجود آمده و اعتبار اقوال متزلزل شده است. ولى کسی که با دقت در روایات معنعن تفسیر تدبر نماید تردید نخواهد داشت دسّ و وضع در میان آنها نیز فراوان است، اقوال متدافع و متناقض به تنها یک صحابى یا تابعى بسیار نسبت داده شده، قصص و حکایاتى که قطعى الکذب است در میان این روایات بسیار دیده مىشود و اسباب نزول و ناسخ و منسوخى که با سیاق آیات وفق نمیدهد یکى دو تا نیست که قابل اغماض باشد و از این جا است که امام احمد بن حنبل (که خود قبل از پیدایش این طبقه بود) گفته است، سه چیز اصل ندارند: مغازى و ملاحم و روایات تفسیر، و از امام شافعى نقل شده که از ابن عباس نزدیک به صد حدیث فقط ثابت شده است.
ورود فنون مختلف در تفسیر:
طبقه ششم مفسرینى هستند که پس از پیدایش علوم مختلفه و نضج آنها در اسلام بوجود آمدند و متخصصین هر علم از راه فن مخصوص خود به تفسیر پرداختند؛ نحوى از راه نحو مانند زجاج و واحدى و ابىحیان[۹] که از راه اعراب آیات بحث نمودهاند؛ بیانى از راه بلاغت و فصاحت مانند زمخشرى[۱۰] در کشاف؛ متکلم از راه کلام مانند فخر رازى[۱۱] در تفسیر کبیر؛ عارف از راه عرفان مانند ابن عربى و عبدالرزاق کاشى[۱۲] در تفاسیر خودشان؛ اخبارى از راه نقل اخبار مانند ثعلبى[۱۳] در تفسیر خود؛ فقیه از راه فقه مانند قرطبى[۱۴] در تفسیر جامع الاحکام و جمعى نیز تفاسیرى مختلط از علوم متفرقه نوشتند مانند تفسیر روح البیان[۱۵] و تفسیر روح المعانى[۱۶] و تفسیر نیشابورى.[۱۷] خدمت این طبقه به عالم تفسیر این شد که فن تفسیر را از حالت جمود و رکودى که در طبقات پنجگانه قبلى داشت بیرون آورده وارد مرحله بحث و نظر نمودند، اگر چه کسی که با نظر انصاف نگاه کند خواهد دید که در اغلب بحثهای تفسیرى این طبقه، نظریات علمى به قرآن تحمیل شده و خود آیات قرآنى از مضامین خودشان استنطاق نشدهاند.
طبقات مفسرین شیعه
طبقاتى که ذکر شد طبقات مفسرین اهل سنت و جماعت بود و منشاء آن روش خاصى است که از روز نخست در تفسیر گرفته شده و آن معامله روایت نبوى است با اقوال صحابه و تابعین که اعمال نظر در برابر آن از قبیل اجتهاد در مقابل نصّ شمرده مىشد، تا اختلال وضع این روایات و آفتابى شدن تضاد و تناقض و دسّ و وضع در میان آنها اجازه اعمال نظر به طبقه ششم مفسرین داد.
ولى روشى که شیعه در تفسیر قرآن مجید اتخاذ نموده است، غیر این روش مىباشد و در نتیجه اختلاف روش طبقهبندى مفسرین نیز سیماى دیگرى به خود مىگیرد. شیعه به نصّ قرآن، قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را در تفسیر آیات قرآن حجت مىداند و براى اقوال صحابه و تابعین مانند سایر مسلمین هیچگونه حجیتى قائل نیست مگر از راه روایت از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، جز این که به نص خبر متواتر «ثقلین»، قول عترت و اهل بیت را تالى قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و مانند آن حجت مىدانند و از این روى در نقل و اخذ روایات تفسیرى تنها به روایاتى که از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهالسلام نقل شده اکتفا کردهاند و طبقات خود را به ترتیب زیرین بوجود آوردهاند:
طبقه اول:
طبقه اول کسانى که روایات تفسیر را از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت فراگرفتهاند و در اصول خود به طور غیرمرتب ثبت کرده به روایت آنها پرداختهاند، مانند زراره و محمد بن مسلم و معروف و جریر[۱۸] و امثال ایشان.
طبقه دوم:
طبقه دوم اهل تألیفات اولى تفسیر مانند فرات بن ابراهیم و ابوحمزه ثمالى[۱۹] و عیاشى و على بن ابراهیم قمى و نعمانى[۲۰] صاحب تفسیر هستند. شیوه این طبقه مانند طبقه چهارم از مفسرین اهل سنت این بود که روایات مأثوره را که از طبقه اول اخذ کرده بودند با اسناد در تألیفات خودشان درج مىکردند و از هر گونه اعمال نظر خوددارى مىنمودند.
نظر به این که زمان دسترسى به ائمه اهل بیت علیهم السلام طولانى بود و تقریباً سیصد سال ادامه داشت، طبعاً این دو طبقه مذکور ترتیب زمانى نداشته متداخل بودند و همچنین کسانى که روایات را با حذف اسناد درج کنند بسیار کم بودند و در این باب به عنوان نمونه تفسیر عیاشى موجود را باید نام برد که یکى از شاگردان عیاشى از تألیف عیاشى اسناد روایات را اختصارا حذف نموده و نسخه او به جای نسخه عیاشى دائر گشته است.
طبقه سوم:
طبقه سوم طبقه ارباب علوم متفرقه است، مانند سید رضى[۲۱] در تفسیر ادبى خود و شیخ طوسی[۲۲] در تفسیر کلامى خود که تفسیر تبیان است و صدرالمتألهین شیرازى[۲۳] در تفاسیر فلسفى خود و میبدى گنابادى در تفسیر عرفانى خود و شیخ عبدعلى حویزى[۲۴] در تفسیر نورالثقلین و سید هاشم بحرانى در تفسیر برهان و فیض کاشانى در تفسیر صافى و کسانى میان عده ای از علوم در تفاسیرشان جمع کردهاند مانند شیخ طبرسى[۲۵] در تفسیر مجمع البیان که از راههاى مختلف لغت و نحو و قرائت و کلام و حدیث بحث مىکند.
پانویس
- ↑ آخر اتقان، سیوطى، چاپ قاهره، (۱۳۷۰ هـ).
- ↑ اتقان، ص ۱۲۰-۱۳۳.
- ↑ مجاهد مفسر معروف، متوفى ۱۰۰-۱۰۳ هجرى، (تهذیب الاسماء نووى)؛ (سعید بن جبیر) مفسر معروف، متوفى ۱۰۰-۱۰۳ هجرى (تهذیب الاسماء نووى)؛ (عکرمه) مولى و شاگرد ابن عباس و سعید بن جبیر، متوفى سال ۱۰۴ هجرى - تهذیب -؛ (ضحاک) از شاگردان عکرمه (لسان المیزان)؛ (حسن بصرى) زاهد و مفسر معروف، متوفى سال ۱۱۰ هجرى (تهذیب)؛ (عطاء بن ابىرباح) فقیه و مفسر مشهور از تلامذه ابن عباس، متوفى سال ۱۱۵ هجرى (تهذیب)؛ (عطاء بن ابىمسلم) از بزرگان تابعین از شاگردان ابن جبیر و عکرمه متوفى سال ۱۳۳ هجرى (تهذیب)؛ (ابوالعالیه) از ائمه تفسیر و بزرگان تابعین در قرن اول هجرى میزیسته (تهذیب)؛ (محمد بن کعب قرظى) از مفسرین معروف و از نژاد یهود بنىقریظه بوده در قرن اول هجرى میزیسته؛ (قتاده) اعمى از بزرگان فن تفسیر شمرده شده از تلامذه حسن بصرى و عکرمه بوده در سال ۱۱۷ درگذشته است. (تهذیب)؛ (عطیه) از ابن عباس نقل مىکند. (لسان)؛ (زید بن اسلم) مولى عمر بن خطاب فقیه و مفسر سال صد و سى شش هجرى درگذشته است. (تهذیب)؛ (طاوس) یمانى از علماء وقت خود و شاگرد ابن عباس بوده و سنه صد و شش هجرى درگذشته است. (تهذیب)
- ↑ عبدالرحمن بن زید پسر زید بن اسلم و از علماء تفسیر معدود است؛ (ابوصالح کلبى) نسابه و مفسر در قرن دوم میزیسته.
- ↑ روایت موقوفه روایتى است که مروى عنه در آن ذکر نشده باشد.
- ↑ (سفیان بن عیینه) مکى از طبقه دوم تابعین و از علماء تفسیر است. در سال صد و نود و هشت هجرى درگذشته است. (تهذیب)؛ (وکیع بن جراح) کوفى از طبقه دوم تابعین و از مفسرین است سال صد و نود و هفت هجرى درگذشته. (تهذیب)؛ (شعبة بن الحجاج) بصرى از طبقه دوم تابعین و از معاریف مفسرین است سال صد و شصت هجرى درگذشته (تهذیب)؛ (عبدبن حمید) صاحب تفسیر از طبقه دوم تابعین و در قرن دوم میزیسته.
- ↑ (ابن جریر طبرى) محمد بن جریز بن یزید از معاریف علماء اهل سنت و در سال سیصد و ده هجرى درگذشته. (لسان المیزان)
- ↑ اتقان، سیوطى، جزء ۲، ص ۱۹۰.
- ↑ زجاج از علماى نحو، متوفی ۳۱۰ هجرى. (ریحانه)؛ (واحدى) نحوى مفسر، متوفى ۴۶۸ هجرى (ریحانه)؛ (ابوحیان) اندلسى نحوى و مفسر وقارى سال هفتصد و چهل و پنج در مصر وفات کرده. (ریحانه)
- ↑ زمخشرى یکى از معاریف علماء ادب مؤلف تفسیر کشاف متوفى سال ۵۳۸ هجرى. (کشف الظنون)
- ↑ امام فخر رازى متکلم و مفسر معروف صاحب تفسیر مفاتیح الغیب، متوفى سال ۶۰۶ هجرى. (کشف الظنون)
- ↑ (عبدالرزاق کاشى) از معاریف علماء و عرفاى قرن هشتم هجرى در سال ۷۲۰-۷۵۱ هجرى درگذشته. (ریحانه)
- ↑ احمد بن محمد بن ابراهیم ثعلبى صاحب تفسیر ثعلبى، متوفى ۴۲۶-۴۲۷ هجرى. (ریحانه)
- ↑ محمد بن احمد بن ابىبکر قرطبى، متوفى سال ۶۶۸ هجرى. (ریحانه)
- ↑ تألیف شیخ اسماعیل حقى اسلامبولى، متوفى سال ۱۱۳۷ هجرى. (ملحقات کشف الظنون)
- ↑ تألیف شهاب الدین محمود آلوسى بغدادى، متوفى سال ۱۲۷۰ هجرى. (ملحقات کشف الظنون)
- ↑ بنام غرائب القرآن تألیف نظامالدین حسن قمى نیشابورى، متوفى سال ۷۲۸ هجرى. (ملحقات کشف الظنون)
- ↑ زراره و محمد بن مسلم هر دو از فقهاى شیعه و خواص اصحاب امام پنجم و ششم امامیه مىباشد و معروف و جریر هر دو از خواص اصحاب امام ششماند.
- ↑ فرات بن ابراهیم کوفى صاحب تفسیر از مشایخ قمى صاحب تفسیر است. (ریحانه) (و ابوحمزه ثمالى) از فقهاى شیعه و از خواص اصحاب امام چهارم و پنجم امامیه است.
- ↑ (عیاشى) محمد بن مسعود کوفى سمرقندى از اعیان علماء امامیه و در نیمه دوم قرن سوم هجرى میزیسته. (ریحانه)؛ (على بن ابراهیم قمى) از مشایخ حدیث امامیه و در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم میزیسته است. (ریحانه)؛ (نعمانى) محمد بن ابراهیم نعمانى از اعیان علماء امامیه و از تلامذه کلینى است و در اوائل قرن چهارم هجرى میزیسته. (ریحانه)
- ↑ سید رضى از اعیان فقهاء امامیه و در شعر و ادب سرآمد اهل عصر خود بوده و نهج البلاغه از تالیفات اوست. در سال چهارصد و چهار یا شش هجرى درگذشته. (ریحانه)
- ↑ شیخ الطایفه محمد بن حسن طوسى که از اکابر علماء امامیه و کتاب تهذیب و کتاب استبصار که دو اصل از چهار اصل حدیث امامیه میباشند تالیف اوست در سال چهار صد و شصت هجرى درگذشته. (ریحانه)
- ↑ صدرالمتالهین محمد بن ابراهیم شیرازى فیلسوف نامى، متوفى هزار و پنجاه هجرى مؤلف کتاب اسرارآلایات و مجموعه تفاسیر. (روضات و ریحانه)؛ میبدى گنابادى و سید هاشم بحرانى صاحب تفسیر برهان در ۴ مجلد، متوفى سال ۱۱۰۷ هجرى و فیض کاشانى آخوند ملا محسن مؤلف تفسیر صافى و اصفى، متوفى ۱۰۹۱ هجرى. (ریحانه)
- ↑ شیخ عبد على حویزى شیرازى صاحب تفسیر نورالثقلین در ۵ مجلد، متوفى سال ۱۱۱۲ هجرى. (ریحانه)
- ↑ فضل بن حسن طبرسى از اعیان علماء امامیه صاحب تفسیر مجمع البیان در ده جلد، متوفى ۵۴۸ هجرى. (ریحانه)
منابع
- قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.
تفسیر قرآن | |
درباره تفسیر قرآن: | تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن |
---|---|
اصطلاحات: | اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات |
شاخه های تفسیر قرآن: |
تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی) |
روشهای تفسیری قرآن: |
|
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: |
|