حضرت یحیی علیه السلام
حضرت یحیی علیه السلام فرزند حضرت زكریا علیه السلام و یکی از پیامبران بنی اسرائیل بود. حضرت يحيى به طور معجزه آسا براى پدر پیر و مادرش که نازا بود، متولد شد. خداى تعالى نام او را خودش نهاده و از كودكى او را حكمت داده بود. نام حضرت یحیی پنج بار در قرآن کریم آمده و خداوند او را به ثناى جميلى ستوده است.
نام و نسب
آیه 7 سوره مریم که می فرماید: «يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا؛ اى زكريا! ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است، مژده مىدهيم، [و] پيش از اين همنامى براى او قرار ندادهايم.»، دلالت بر این دارد که خداوند خود نام یحیی را بر او نهاد و این نام بر کسی تا قبل از او گذاشته نشده بود.[۱]
در تفسیر اثنی عشری آمده است: تسميه او به يحيى به جهت آن است كه زنده شد از رحم عاقرى كه در حكم ميت بود. يا دين خدا به دعوت او زنده گشت و نزد جمعى اين لفظ عجمى است.[۲] از سخنان دیگری که در مورد وجه این نامگذاری گفته شده آن است که او به این دلیل یحیی نامیده شد که خداوند او را با ایمان احیا کرد یا اینکه خدا قلب او را با نبوّت زنده کرد.[۳]
پدرش حضرت زكریا (علیهالسلام) بود که با بانویی به نام ایشاع (یا حنانه) خاله حضرت مریم (علیهاالسلام) ازدواج كرد. سالها گذشت و هر دو به سن پیری رسیدند ولی دارای فرزند نشدند. سرانجام زكریا (علیهالسلام) در كنار محراب حضرت مریم غذاها و میوههای بهشتی دید، دریافت كه باید امیدوار به خدا بود، با اینكه ۱۲۰ سال از عمرش گذشته بود و همسرش ۹۸ سال داشت،[۴] از درگاه خداوند تقاضای داشتن فرزند كرد. سرانجام فرشتگان به او بشارت دادند كه خداوند پسری به نام «یحیی» به تو عطا خواهد كرد، و چنین نامی تاكنون كسی نداشته است.
نسب حضرت یحیی علیه السلام را این گونه ذکر کرده اند: يحيى بن زكريا بن برخيا بن شوا بن نحرائيل بن سهلون بن ارسوا بن شويل بن نعود بن موسى بن عمران علیه السلام.[۵]
حضرت یحیی در قرآن
نام مبارك حضرت یحیی پنج بار در قرآن کریم آمده است. خداى عزوجل حضرت یحیی را در چند جاى قرآن به ثناى جميلى ستوده، از آن جمله: او را تصديق كننده كلمه اى از خدا (يعنى نبوت مسيح) خوانده و او را سيد و مايه آبروى قومش و حصور (بى زن) خوانده و پيغمبرى از صالحين ناميده است. (سوره آل عمران، آيه 39)
و نيز از مُجتبين يعنى مخلصين و راهيافتگان خوانده (سوره انعام، آيات 85-87) و نام او را خودش نهاده و او را يحيى ناميده كه قبل از وى هيچ كس بدين نام مسمى نشده و او را مامور به اخذ كتاب به قوت نموده و او را در كودكى حكمت داده و بر او در سه روز زندگيش سلام فرستاده، روزى كه متولد شد و روزى كه از دنيا مى رود و روزى كه دوباره زنده مى شود. (سوره مريم، آيات 2-15)
و به طور كلى دودمان زكريا را مدح كرده و فرموده: «إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ»: اينان مردمى بودند كه در خيرات ساعى و كوشا بودند و ما را به رغبت و از رهبت و خشوع مى خواندند. (سوره انبياء، آيه 90) و مقصود از كلمه «انّهم» (اينان)، يحيى و پدر و مادر او است.[۶]
برخی از آیات قرآن درباره حضرت یحیی عبارت است از:
- «فَنَادَتْهُ الْمَلآئِكَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَ سَيِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ»: در حالى كه زکریا در محراب به نماز ايستاده بود، فرشتگان ندايش دادند كه خدا تو را به ولادت يحيى بشارت مى دهد كه عیسی مخلوق برگزيده خدا را تصديق مى كند و بزرگوار و خويشتندار است و پيامبرى است از شايستگان. (سوره آل عمران، آیه 39)
- «يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا»: اى زكريا ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است مژده مى دهيم كه قبلا همنامى براى او قرار نداده ايم. (سوره مریم، آیه 7)
- «يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»: اى يحيى كتاب خدا را به جد و جهد بگير و از كودكى به او نبوت داديم. (سوره مریم، آیه 12)
- «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ»: پس اجابت كرديم او را و بخشيديم او را يحيى و شايسته كرديم براى او همسرش را بدرستى كه ايشان مى شتافتند در خيرات و مي خواندند ما را از راه اميد و بيم و بودند ما را خضوع كنندگان. (سوره انبیاء، آیه 90)
- «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسَى وَ إِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ»: و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند. (سوره انعام، آیه 85)
گرچه از ظاهر آیه ۱۲ سوره مریم استفاده میشود كه او دارای كتاب مستقل بوده، ولی منظور از كتاب در این آیه، همان تورات است. او مروج آیین حضرت موسی (علیهالسلام) بود، و وقتی كه حضرت عیسی (علیهالسلام) به مقام نبوت رسید، به او ایمان آورد و مروج آیین او گردید. حضرت یحیی (علیهالسلام) سه سال یا شش ماه از حضرت عیسی (علیهالسلام) بزرگتر بود.[۷]
حضرت یحیی در روايات
- از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند: كشنده يحيى بن زكريا ولدالزنا بوده و كشنده امام حسين عليه السلام نيز ولدالزنا است و آسمان نگريسته مگر بر اين دو.[۸]
- و به سند معتبر از امام زين العابدين عليه السلام منقول است كه فرمود: با پدرم امام حسين عليه السلام چون به كربلا مى رفتيم در هيچ منزل فرود نمى آمديم و بار نمى كرديم مگر آن كه ياد حضرت يحيى عليه السلام مى كردند و روزى فرمودند: از پستى و بى قدرى دنيا نزد خدا آن بود كه سر يحيى بن زكريا عليه السلام را به هديه فرستادند براى فاحشه اى از فاحشه هاى بنى اسرائيل.[۹]
- در حدیث معتبر از امام باقر عليه السلام منقول است كه: لطف الهى نسبت به او به مرتبه اى بود كه هر وقت «يا رب» مى گفت، حق تعالى مى فرمود: لبيك یا يحيى.[۱۰]
- از پیامبر اکرم نقل شده که يحيي عليه السلام فرمود: از شما مي خواهم كه (پيوسته) به ياد خدا باشيد؛ زيرا حكايت به ياد خدا بودن، حكايت مردي است كه دشمن به سرعت او را تعقيب كند و او به دژي نفوذ ناپذير پناه برد و خود را از گزند آنان در امان دارد. بنده نيز چنين است، خود را از گزند شيطان نگه ندارد مگر با ياد خدا.[۱۱]
- شیخ طبرسی در مجمع البيان از مجاهد و معمر نقل می کند كه: كودكان به يحيي گفتند، بيا با هم بازي كنيم. يحيي گفت: ما براي بازي آفريده نشده ايم. از اين جا است كه خداوند درباره او فرموده است: «...وآتَيْناهُ الحُكْمَ صَبِيّا»: «و از كودكي به او حكمت داديم». طبرسی پس از آن می گوید اين مطلب از امام رضا عليه السلام نیز روايت شده است.[۱۲]
شهادت حضرت یحیی
در قرآن کریم درباره كشته شدن حضرت یحیی چيزى نيامده ولى در اخبار آمده كه سبب شهادتش اين بود كه زنى زناكار در عهد او مى زيسته و پادشاه بنى اسرائيل مفتون او شد و با او مراوده كرد. يحيى علیه السلام وى را از اين كار نهى مى نمود و ملامتش مى كرد، اين باعث شد كه زن زانيه نسبت به آن جناب كينه توزى كند، از آن به بعد به پادشاه دست نمى داد مگر بعد از آن كه سر يحيى را از بدنش جدا نموده برايش هديه بفرستد، پادشاه نيز چنين كرد آن جناب را به قتل رسانده و سر مقدسش را براى زن زانيه هديه فرستاد.
و در بعضى از اخبار ديگر آمده كه سبب قتلش اين بود كه پادشاه عاشق برادرزاده خود شد و مى خواست با او ازدواج كند، يحيى علیه السلام او را نهى مى كرد و مخالفت مى نمود تا آن كه وقتى همسر برادرش دختر را آنچنان آرايش كرد كه تمام قلب شاه را مسخر كند، با چنين وضعى دخترش را نزد پادشاه فرستاد و به او گفته بود كه چون خواست از تو كام بگيرد مخالفت كن و بگو شرطش اين است كه سر يحيى را برايم حاضر كنى، او نيز بلادرنگ سر يحيى را از بدن جدا نموده در طشتى طلا گذاشت و براى دختر برادر حاضر ساخت.[۱۳]
پانویس
- ↑ طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص15
- ↑ حسينى شاه عبدالعظيمى، تفسير اثنا عشري، ج8، ص146.
- ↑ عزیزی، داستان پیامبران، ص563.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۷، ص۹۷.
- ↑ ترجمه تاريخ يعقوبى، محمدابراهيم آيتى، ج1، ص83.
- ↑ ترجمه الميزان، ج14، ص36.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۶۹.
- ↑ ترجمه كامل الزيارات، سيد محمدجواد ذهنى تهرانى، ص243.
- ↑ حيوة القلوب، ج2، ص1044.
- ↑ علامه مجلسى، حيوة القلوب، ج2، ص1041.
- ↑ حكم رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم، علاءالدين اعلمى، ص337.
- ↑ شیخ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج6، ص781.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۸۱؛ ترجمه الميزان، ج14، ص36.
منابع
- حيوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، 1384 ش.
- ترجمه تاريخ يعقوبى، محمدابراهيم آيتى؛ تهران: علمى و فرهنگى، ششم، 1371 ش.
- داستان پیامبران يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ يوسف عزيزى، تهران: انتشارات هاد، اول، 1380 ش.
- بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
- حكم رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم؛ علاءالدين اعلمى، بيروت: اعلمى، اول، 1423 ق.
- مجمع البيان في تفسير القرآن؛ شيخ طبرسى، تهران: ناصرخسرو، سوم، 1372 ش.
- طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ، چاپ 2، 1390 ه.ق.
- طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، 1374 ش.
- تفسير اثنا عشري، حسينى شاه عبدالعظيمى حسين بن احمد؛ تهران: انتشارات ميقات، اول، 1363 ش.
- ترجمه كامل الزيارات، ترجمه ذهنى تهرانى؛ تهران: انتشارات پيام حق، اول، 1377 ش.
پیامبران |
پیامبران اولوالعزم |
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم |
سایر پیامبران |
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون |