امام صادق علیه السلام
ابو عبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) (۸۳ - ۱۴۸ق)، امام ششم شیعیان و در بین آنان به امام جعفر صادق معروف است. مدت امامت آن حضرت ۳۴ و عمر ایشان ۶۵ سال بوده است. آن حضرت در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید. امامت ایشان همزمان با سالهای پایانی حکومت بنی امیه و سالهای آغازین حکومت بنی عباس بود. از آنجا که حکومت بنی امیه در این سالها رو به ضعف و سقوط میرفت و بنی عباس نیز استقرار پیدا ننموده بودند و علاوه بر آن در ابتدای حکومت خود برای جلب نظر بیشتر منش سرکوب را نداشتند، به امام صادق علیه السلام فرصتی دست داد که برای سایر ائمه علیهم السلام پیش نیامده بود و آن حضرت توانست با استفاده از این فرصت نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کند، تا جایی که از مذهب شیعه اثنی عشری با عنوان "مذهب جعفری" و از آن حضرت با عنوان رئیس این مذهب یاد می شود.
مقام | امام ششم |
نام | جعفر |
القاب | صادق |
کنیه | ابو عبدالله |
پدر | امام باقر علیه السلام |
مادر | ام فروه |
زادروز | 17 ربیع الاول سال 83 هجری |
زادگاه | مدینه |
مدت امامت | 34سال |
مدت عمر | 65 سال |
تاریخ شهادت | سال 148 هجری قمری |
علت شهادت | مسومیت توسط زهر |
قاتل | منصور عباسی لعنه الله |
مدفن | مدینه، بقیع |
محتویات
- ۱ ولادت
- ۲ کنیه و لقب
- ۳ سیمای آن حضرت
- ۴ شخصیت علمی
- ۵ رسیدن به امامت
- ۶ خلفای معاصر امام صادق
- ۷ امام صادق در دوران امویان
- ۸ امام صادق و قیام عباسیان
- ۹ امام صادق در دوره عباسیان
- ۱۰ برخورد امام با قیام های علویان
- ۱۱ نهضت علمی امام صادق علیه السلام
- ۱۲ برخورد امام صادق (علیه السلام) با فرقه های دیگر
- ۱۳ فرزندان امام صادق علیه السلام
- ۱۴ شهادت
- ۱۵ پانویس
- ۱۶ منابع
ولادت
امام صادق علیه السلام، فرزند امام باقر علیه السلام، بنا به نقل برخی منابع، در 17 ربیع الاول سال 80 هجری[۱] و به نقل منابع دیگر، در سال 83 هجری[۲] و در مدینه به دنیا آمد. مادر آن حضرت، فاطمه (امفروه) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مى باشد.
کنیه و لقب
معروف ترین کنیه آن حضرت، «ابا عبدالله» است كه در زبان روایات و احادیث منقول از سوی ایشان بدان بسیار بر می خوریم. ابا اسماعیل و ابا موسی دو کنیه دیگر ایشان هستند که اباموسی را فقط شیعه به کار می برد، و این كنیهها به اعتبار فرزندان امام بوده كه این اسامی را دارا بودند.[۳]
برای آن حضرت القاب متعدد و متنوعی است که هر کدام به نوعی صفت و حقیقتی را در ایشان نشان میدهد. معروف ترین لقب ایشان «صادق» است، به معنی راستین و راستگو. و از دیگر القاب ایشان می توان موارد زیر را نام برد:
- فاضل: دارای فضیلت و برتری از جهات مختلف).
- قائم: به معنی ثابت و پایدار، قیام کننده، برپا و استوار.
- طاهر: به معنی پاک از هر پلیدی
- کامل: کسی که از عیب ها منزه و دور و برکنار است.
- منجی: نجات بخش و رستگار کننده، عامل رستگاری و نجات.
- صابر: بردبار، متحمل، مقاوم، در برابر دشواری ها، استوار و پایدار.
- لسان الصدق: زبان راست، و راستگوی در سخن.
- کلمة الحق: کلمه حق.
پیامبر (ص) فرموده است: به هنگامی كه پسرم جعفر بن محمد بدنیا آمد، او را صادق بخوانید، بدان خاطر كه در تداوم امامت، فرزندی به دنیا می آید كه به همین نام (جعفر) موسوم می شود، بدون حقی دعوی امامت می كند و او را جعفر كذاب می نامند.[۴]
سیمای آن حضرت
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: «امام صادق قدى متوسط داشتند، چهرهاى درخشان و موهاى سياه و بينى بلند و زيبا، جلو سرشان مو نداشت و موهاى سينه تا شكمش كم بود، روى صورتش خالى سياه داشت و روى بدنش خالهاى قرمز داشت.»[۵]
شخصیت علمی
حسن بن على الوشاء مىگفت: در مسجد كوفه نهصد نفر را ديده كه حدّثنى جعفر بن محمد[۶] مى گفتند. برخى منابع، شمار كسانى را كه از آن حضرت تلمذ كرده و حديث شنيدهاند، حدود چهار هزار نفر ياد كردهاند.[۷]
امام صادق عليه السّلام در ميان اهل سنت، از نظر روايت حديث و فقاهت و افتاء، از موقعيت شامخى برخوردار بوده، به طورى كه او را از شيوخ مسلّم ابو حنيفه و مالك بن انس و شمار فراوانى از محدثان بزرگ زمان خود به شمار آوردهاند. مالك بن انس، رئیس مکتب فقهی مالکی از جمله كسانى است كه مدتى در محضر امام صادق عليه السّلام تلمذ كرده است. ابن حجر هيثمى نيز در مقام تمجيد از شخصيت علمى امام اشاره به اين نكته دارد كه افرادى چون يحيى بن سعيد، ابن جريح، مالك، سفيان ثورى، ابو حنيفه و شعبه و ايوب فقيه، از آن حضرت نقل روايت نمودهاند.[۸]
رسیدن به امامت
امام صادق علیهالسلام مدت 12 تا 15 سال (بنابر اختلاف) با جد بزرگوارش امام زین العابدین علیهالسلام و بعد از شهادت ایشان، مدت 19 سال با پدرش امام باقر علیهالسلام زندگى كرد.[۹]
آن حضرت در سالهای پایانی حکومت عبدالملك بن مروان (65 - 86) به دنیا آمد. و تا پیش از امامت ایشان، پنج نفر دیگر از حاکمان بنی امیه بر سر کار آمدند.
در سال 114 قمری امام باقر علیه السلام به شهادت رسید و امامت به امام صادق منتقل شد. مطابق با ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشكارا و علنی به امامت منصوب نمود. هشام بن سالم از آن حضرت نقل كرده است كه چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر به تو سفارش مي كنم كه نسبت به اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض كردم چنان در پيشرفت و تعليم و تربيت آنها مي كوشم كه هر كدام از برجستهترين افراد جامعه شوند و احتياجى به دانش ديگران نداشته باشند.[۱۰]
امامت آن حضرت 34 سال به طول انجامید[۱۱] كه 18 سال در دوره اموى و 16 سال در دوره عباسى بوده است.[۱۲]
خلفای معاصر امام صادق
در دوران امامت امام صادق علیه السّلام، حوادث سیاسی مهمی رخ داد که از جمله آنها جنبش علویان (قیام زید بن علی در سال 122 و قیام محمد بن عبد الله بن حسن و برادرش ابراهیم در سالهای 145 و 146 هجری) و جنبش عباسیان بود که به دنبال آن حکومت اموی سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. جدایی عباسیان و علویان نیز که زمینههای آن قبل از به حکومت رسیدن آل عباس آماده شده بود، از جمله حوادثی است که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست.
بخش امامت زندگانى امام جعفر صادق علیهالسلام را مى توان به دو بخش تقسیم نمود:
- قسمت اول زندگى امام جعفرصادق علیهالسلام از سال 114 هجرى تا 140 هجرى مىباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى كه به وجود آمد، استفاده نمود و مكتب جعفرى را به تكامل رساند. در این مدت، 4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را كه جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
- قسمت دوم زندگی امام که شامل هشت سال آخر عمر ایشان می باشد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حكومت منصور عباسى قرار داشت. در این دوره امام دائماً تحت نظر بود و مكتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.[۱۳]
- خلفاى اموى معاصر امام جعفر صادق علیهالسلام در دوران امامت ایشان به ترتیب عبارتند از:
- هشام بن عبدالملك (106-125) (امامت امام از سال 114 و همزمان با این خلیفه آغاز شد.)
- ولید بن یزید بن عبدالملك(126-125)
- یزید بن ولید بن عبدالملك (126)
- ابراهیم بن ولید بن عبدالملك (2 ماه و 10 روز از سال 126)
- مروان بن محمد معروف به مروان حمار (132-126).
- خلفاى عباسى معاصر امام علیهالسلام عبارتند از:
- ابوالعباس سفاح (عبدالله بن محمد) (137-132)
- ابوجعفر منصور دوانیقى (137-148).
امام صادق در دوران امویان
هشام بن عبدالملک پس از سرکوبی قیام زید بن علی بن حسین (ع)، دشمنى با آل على را آشكارتر كرد و به كارگزارانش دستور داد تا بر علويان سخت بگيرند، و نام آنان را از ديوان حذف كنند و زندانها را از آنان انباشته سازند. اما همین رفتارهای خصمانه امویان با شیعیان، و پایداری شیعیان بر اعتقاداتشان از سوی دیگر، تودۀ مردم را نسبت به بنی امیّه بدبین می کرد و بر احساس و آگاهى مردم نسبت به آل محمد می افزود. در پرتو آن جلسات و اجتماعات مخفى، به قصد قيام عمومى و بر انداختن امويان و انتقال خلافت به آل على، تشكيل گرديد. پراكنده شدن مبلغان انديشه انقلاب و پيدايى اختلافات درونى دولت اموى را آشفته كرد و ناتوانى به پيكر آن دولت راه يافت و عوامل ويرانى و نابودى بر آن چيره شد.
اما با این وجود امام به علت کمبود یاران واقعی و مخلص[۱۴]، صلاح را در این می دید که به صورت مستقیم در قیامهای بر ضد حکومت شرکت نکند و در عوض در فرصت به دست آمده پایه های علمی مکتب شیعه را تقویت نماید و هویت فقهی و اعتقادی مذهب امامیه را روشن سازد به گونه ای که مذهب شیعه بخاطر فعالیت های علمی امام صادق علیه السلام با نام مذهب جعفری شناخته شد.
در جلسات درس امام صادق(علیه السلام) گاه تا چهار هزار نفر شركت مى كردند. كسانى كه در جلسات درس امام حضور مىيافتند دانش طلبان و راويان حديث بودند كه معمولا از جاهاى دور به درس او حاضر می شدند.
امام صادق و قیام عباسیان
در دوران ضعف بنی امیه، بنی عباس توانستند با وعده انتقام خون زید بن علی و فرزندش یحیی و شعار الرضا من آل محمد، بر ضد امویان دست به قیام زدند. کار اصلى دعوت بنى عباس به دست دو نفر ابو سلمه خلال كه به عنوان وزير آل محمد شهرت داشت[۱۵] و ابو مسلم خراسانى انجام شد. آنچه كه مردم از اين شعار در مىيافتند اين بود كه قرار است شخصى از خاندان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه طبعا جز علويان كسى نمىتوانست باشد، بايد به خلافت برسد. ولى ضعف سياسى علويان و تلاش بىوقفه بنى عباس، مسائل پشت پرده را به نفع دسته دوم تغيير داد. در عين حال تا آخرين روزها، در عراق كليد كار در دست ابو سلمه خلال بود كه در كوفه، سفاح و منصور را تحت نظر داشت تا آن كه به محض سقوط امويان از مردم براى سفاح بيعت گرفت. اما چندى بعد به اتهام دعوت براى علويان و اين كه تلاش مىكرده علويان را جايگزين عباسيان نمايد، كشته شد.
ماجرا از اين قرار بود كه ابو سلمه نامهاى به امام صادق عليه السّلام و دو نفر ديگر از علويان نوشت و ابراز تمايل كرد تا در صورت قبول آنها، براى ايشان بيعت بگيرد. امام صادق عليه السّلام آگاه بود كه چنين دعوتى پايهاى ندارد. حتى اگر پايه اى هم مى داشت، امام وضعيت را براى رهبرى يك امام شيعه مناسب نمى ديد. از نظر امام صادق عليه السّلام، دعوت ابو سلمه نمى توانست جدى تلقى شود. از اين رو در پاسخ نامه او، حضرت به فرستاده او فرمود: «ابو سلمه، شيعه شخص ديگرى است.»[۱۶]
امام صادق در دوره عباسیان
اولین خلیفه عباسی ابوالعباس سفاح بود. روزگار او روزگار انقلاب و شورش بود و مردم به سركوب و تعقيب بازماندههاى اموى سرگرم بودند. همچنین سياست دولت جوان و جديد چنين اقتضا داشت كه سفاح با پسر عموهايش نرم و مهربان باشد، و به خونخواهى از قاتلان امام حسين (ع) تظاهر كند. در این دوران امام صادق علیه السلام آزادی عمل خوبی برای تعلیم و تربیت شاگردان داشت.
در سال 136 هجرى منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال 158 هجرى حكومت كرد. دوران منصور یكى از پر اختناق ترین دوران هاى تاریخ اسلام است. به طورى كه حكومت ارعاب و ترور، نفس هاى مردم را در سینه خفه كرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحكام پایه هاى حكومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند كه ابومسلم خراسانى را مى توان یكى از این افراد دانست.[۱۷]
مهمترین مسئله اى كه منصور را به رنج و زحمت مى انداخت، وجود علویان كه در راس آنان شخص امام جعفرصادق علیهالسلام قرار داشت، بود. وى براى این كه شخصیت و عظمت امام را بكاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى داد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند[۱۸] و امام را مغلوب كنند، ولى موفق نگردید.
از روزى كه منصور به حكومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق علیهالسلام كه 12 سال به طول كشید، با وجودى كه بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند و منصور در عراق مى زیست، ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مى داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد.-[۱۹]
منصور درباره امام صادق علیهالسلام تعبیر عجیبى دارد. مى گوید: جعفر بن محمد مثل یك استخوان در گلوى من است؛ نه مى توانم بیرونش بیاورم و نه مى توانم آن را فرو برم. نه مى توانم مدركى از او بدست آورم و كلكش را بكنم و نه مى توانم تحملش كنم.[۲۰]
برخورد امام صادق با منصور دوانیقی
امام صادق عليه السّلام در ميان بنى هاشم به عنوان يك شخصيت معنوى منحصر به فرد مطرح بود.[۲۱] او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسيارى از فقيهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبيعى بود كه منصور با توجه به كينه شديدى كه نسبت به علويان داشت، آن حضرت را به شدت زير نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد به او نمى داد. فعاليتهاى امام به طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مكرر اصحاب خود را به كتمان و حفظ اسرار اهل بيت عليهم السّلام دستور مى داد.[۲۲]
امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور - جز در مواردی- سرباز مى زد و به همين سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت.[۲۳] چنانكه روزى به آن حضرت گفت: چرا مانند ديگران به ديدار او نمى رود؟ امام در جواب فرمود: كارى نكردهايم كه به جهت آن از تو بترسيم؛ و از امر آخرت پيش تو چيزى نيست كه به آن اميدوار باشيم؛ و اين مقام تو در واقع نعمتى نيست كه آن را به تو تبريك بگوييم و تو آن را مصيبتى براى خود نمىدانى كه تو را دلدارى بدهيم، پس پيش تو چهكار داريم؟[۲۴]
آن حضرت عالمانى را كه به دربار شاهان رفت و آمد داشتند، از اين كار بيم داده و مى فرمود: فقيهان امناى پيامبران اند، اگر فقيهى را ببينيد كه پيش سلاطين رفت و آمد دارد، او را متهم كنيد.[۲۵]
برخورد امام با قیام های علویان
قیام زید بن علی بن الحسین
زيد بن على، برادر امام باقر عليه السّلام بود و با توجه به اهميت زيادى كه امام باقر از لحاظ علمى در جامعه داشت، موقعيت چشمگيرى براى زيد و حركت انقلابى او به وجود نيامد، گرچه در شمار محدثان بود و به سبب علوى بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت. امام باقر عليه السّلام در سال 114 يا 117 رحلت فرمود و پس از آن امام صادق عليه السّلام به عنوان ششمين امام از امامان شيعه عليهم السّلام، نظرها را به سوى خود جلب كرد. اواخر دهه دوم قرن دوم، زيد پس از پشت سر گذاشتن يك سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با هشام بن عبد الملك، تصميم به اعتراض عليه قدرت حاكم گرفت و در صفر (سال 122) در كوفه دست به يك حركت انقلابى زده و پس از دو روز درگيرى نظامى به شهادت رسيد.
در برخى از روايات شيعه آمده است كه زيد از معتقدان به امامت امامان شيعه از جمله امام باقر و امام صادق عليهما السّلام بوده است، چنانكه از او نقل شده كه مى گفت: جعفر، امام ما در حلال و حرام است.[۲۶]
و در روايتى از امام صادق عليه السّلام دربارۀ زيد چنين آمده است: خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گويى بود، كه اگر پيروز مىشد وفا مى كرد و اگر زمام امور را به دست مىگرفت، مى دانست آن را به دست چه كسى بسپارد.
در نقل ديگرى آن حضرت در برابر كسانى از شيعيان كه از زيد تبرى مى جستند، آنها را تأييد فرموده است. هر دو قسم اين روايات در مصادر اهل سنت نقل شده است، اما سر جمع رضايت امام را از اصل قيام نشان نمىدهد.[۲۷]
با اين همه، مسلم است كه حضرت به قيام زيد، به عنوان «قيامى بر ضد ستمگرى» مىنگريستند، چنانكه شخصيت اخلاقى زيد را نيز تأييد مىفرمودند و حاضر نبودند كسى به ايشان جسارت كند.
قیام یحیی بن زید
یحیی بن زید بن علی بن حسین یکی از چهار پسر زید بن علی است. بنا به نقل مشهور، وی در سال ۱۰۷ هجری قمری در محلهٔ بنیهاشم شهر مکه به دنیا آمد. یحیی بن زید در قیام و خروج پدرش زید بن علی در مقابل هشام خلیفه حکومت اموی حضور داشته و پس از کشته شدن پدرش در سال ۱۲۱ در کوفه و دفن او، اصحاب و یاران زید متفرق شدند و فقط ده نفر از آنان باقی ماندند، یحیی که وضع را اینگونه مشاهده نمود، شبانه از کوفه به نینوا و از آنجا به مدائن رفت و چون حاکم عراق در تعقیب او بودند از مدائن به ری و از ری به سرخس رفت. یحیی به سرخس و سپس به بیهق رفت و با هفتاد نفر به جنگ عمرو بن زراره حاکم ابرشهر و ده هزار لشکر او شتافت و در پایان، عمرو بن زراره را کشت و بر لشکر او پیروز شد و از آنجا به هرات و از هرات عازم جوزجان شد.
نصر بن سیار حاکم خراسان لشکری را به دفع او روانه جوزجان کرد که جنگ درگرفت. یحیی سه روز و سه شب با ایشان جنگ کرد تا همه یارانش کشته شدند و در پایان کار تیری بر پیشانی او رسید و کشته شد. سپاهیان نصر، سر یحیی را جدا نموده و برای ولید فرستادند و بدن او را برهنه بر دروازه شهر سرپل آویختند و پیوسته بدن او بر دار بود تا حکومت اموی متزلزل و بنی عباس قدرت یافتند.
قیام نفس زکیه
ابوعبدالله محمد «نفس زکیه» و ملقب به «صریح قریش» در سال 100 هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. او نامزد جمعی از بنیهاشم برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشیگرفتن بنیعباس به چنین مقامی نرسید. محمد در سال ۱۴۵ هـ. ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد مدینه شد و مردم به فتوای مالک بن انس با وی بیعت کردند. منصور او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عدهای کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد. مدفن او در بقیع است. پس از مرگش بسیاری از پیروانش چنین میپنداشتند که او به غیبت رفته است و زمانی مجدد بازمی گردد. پیروان این فرقه شیعه را محمدیه مینامند.
اختلاف ميان فرزندان امام حسن و امام حسين عليهما السّلام از آنجا پديد آمد كه عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد[۲۸] معرفى كرد.
جريان بيعت علويان و عباسيان با نفس زكيه را، ابو الفرج اصفهانى به تفصيل نقل كرده است. بنا به نقل او، از عباسيان داود بن على، ابراهيم امام، صالح بن على، منصور و سفاح در اين بيعت حاضر بودند. زمانى كه در آن محفل از امام صادق عليه السّلام سخن به ميان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زكيه گفت: حضور جعفر در اينجا لزومى ندارد؛ زيرا او كار شما را خراب مى كند.
زمانى هم كه امام مخالفت خود را با قيام آنها اعلام كرد، عبدالله بن حسن اين عمل او را حمل بر حسادت كرد.[۲۹] در جريان شورش نفس زكيه در مدينه، امام صادق عليه السّلام از مدينه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدينه به مكه رفتند و پس از پايان ماجرا به مدينه بازگشتند.[۳۰] پيش از آن هم منصور از امام صادق به خاطر فتنهانگيزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله كرد. حضرت اختلاف ميان خود و آنها را به وى يادآور شد.
پس از نفس زکیه برخی از برادرانش راه او را ادامه دادند و اينها به تدريج گروهى از شيعيان را نيز به دور خويش جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان اطلاق گرديد. زيديها، امام صادق عليه السّلام را آماج ايراد اتهاماتى قرار دادند.
در حديثى آمده است: زيديان امام صادق را متهم مىكردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام اين اتهام را از خود رد كرده، فرمود: ولى من نمىخواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم.[۳۱]
نهضت علمی امام صادق علیه السلام
از سال 129 هجرى تا 132 هجرى كه عباسیان روى كار آمدند؛ چون بنى امیه رو به ضعف و سقوط مى رفتند، فرصت این كه امام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز كه شعار طرفدارى از خاندان پاك پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى دادند، به امام فشارى وارد نمى آوردند.
از این رو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت هاى علمى و فرهنگى به شمار مى رفت، فرصتى كه براى هیچ یك از امامان دیگر به غیر از امام باقر علیهالسلام كه اندكى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع كرده بود، و هم چنین براى امام رضا علیهالسلام، فراهم نگشت. ولى امام صادق علیهالسلام هم عمر طولانى (حدود 70 سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.[۳۲]
امام با استفاده از این فرصت نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کردند. حضرت در طول زندگی خود در مدينه زيست و تنها به قصد حج يا بنا به الزامات سياسی، سفرهايی کوتاه به مکه و عراق داشت. وی در مدينه که اصلیترين مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا ساختن پيروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکانپذير بود. گسترۀ دانش حضرت از يک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی ديگر موجب شده بود تا طيف وسيعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآيند. شاگردانی از خواص اماميه گرفته تا طيفهای متنوع عامه، از متکلم و فقيه گرفته تا مقری و محدث بر گرد حضرت ديده میشدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. شيخ مفيد اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب حديث احصا کردهاند، شمار شاگردان حضرت بالغ بر 4 هزار نفر بوده است.[۳۳]
شاگردان نهضت علمی امام صادق (علیه السلام)
در شمار راويان و شاگردان نامبُردار در منابع اهل سنت می توان اينان را برشمرد: از مدينه مالک بن انس ، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعيل حارثی، سليمان بن بلال تيمی، محمد بن اسحاق بن يسار، اسماعيل بن جعفر، سعيد بن سفيان اسلمی، عبدالعزيز بن عمران زهری، عبدالعزيز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه ابن جريج، سفيان بن عيينه، عبدالله بن ميمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه ابوحنيفه، سفيان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غياث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عياش، ابان بن تغلب، معاوية بن عمار، زيد بن حسن انماطی و محمد بن ميمون زعفرانی؛ از بصره عبدالوهاب بن عبدالمجيد ثقفی، وهيب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبيل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزيز بن مختار دباغ؛ و از خراسان ابراهيم بن طهمان و زهير بن محمد تميمی.
در منابع اماميه نيز طيف وسيعی از رجال به عنوان اصحاب حضرت معرفی شدهاند.امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى همچون «هشام بن حكم كندى»، «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب »، «هشام بن سالم»، «معلى بن خنیس»، «محمد بن على بن نعمان بجلى كوفى » معروف به «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»، «ثابت بن دینار» معروف به «ابو حمزه ثمالى»، «زرارة بن اعین»، «جابر بن یزید جعفى كوفى»، «صفوان بن مهران جمال اسدى كوفى » معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بن ابى یعفور»، «حمران بن اعین شیبانى»، «حمزه طیار»، «برید بن معاویه عجلى»، و... تربیت نمود.[۳۴]
در ميان اصحاب حضرت، 12 تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجاليان شيعه، به عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شدهاند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکيد اماميه بوده، و از ديدگاه اماميه، آنان معتبرترين مروجان تعاليم حضرت محسوب بودهاند.
برخورد امام صادق (علیه السلام) با فرقه های دیگر
امام صادق علیهالسلام در عصرى زیست كه علاوه بر حوادث سیاسى، یك سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ها و ابهام هاى فكرى و روحى پیدا شده بود كه اسلام را تهدید مى كرد.
متکلمان
از بحث هاى داغ آن روز، بحث هاى كلامى بود. متكلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و... بحث مى كردند.
جبریه، مشبهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند
زنادقه
از خطرناكترین طبقه هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل كرده آن عصر بودند. كه با زبان هاى زنده آن روز سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در راس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاكر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند
غالیان
امام صادق عليه السّلام همانند پدرشان، بشدّت در برابر انحراف غلو ايستادگى كردند. بايد گفت در طى سالها تلاش، از زمان امام على عليه السّلام تا امام باقر عليه السّلام محبوبيتى براى اهل بيت عليهم السّلام پديد آمد و نفوذ تشيع در عراق و برخى از نقاط ديگر، تعميق يافته بود. اينك غاليان مى كوشيدند تا با رخنه در درون شيعه، آن را از داخل متلاشى كرده و چهره خارجى آن را خراب كنند.[۳۵]
جريان غالى از جهاتى براى تشيع خطرناك بود، زيرا نه تنها از درون سبب ايجاد آشفتگى در عقايد شيعه شده و آن را منزوى مى كرد، بلكه شيعه را در نظر ديگران انسانهاى بى قيد و بند نسبت به فروعات دينى نشان داده و بدبينى همگانى را نسبت به شيعيان به وجود مى آورد.
از جمله اقدامات امام، دور كردن شيعيان اصيل از غاليان منحرف بود. بديهى است وجود ارتباط ميان شيعه و غاليان با جاذبههاى احتمالى موجود در غلات، مىتوانست كسانى از شيعيان را به سوى غلو بكشاند، به ويژه كه غاليان به دروغ خود را مرتبط با امامان عليهم السّلام معرفى كرده و در برابر تكذيب امامان، اظهار مىكردند كه اين تكذيب صرفا از روى تقيه است. اين امر در فريب شيعيان سادهدل مؤثر بود.
در روايتى مسند از قول امام صادق عليه السّلام آمده كه حضرت با اشاره به اصحاب ابو الخطاب و ديگر غاليان، به «مفضّل» فرمودند: يا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاكلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم [۳۶]، اى مفضل! با غلات نشست و برخاست نكنيد، با آنان هم غذا نباشيد و همراهشان چيزى ننوشيد و با آنان مصافحه نكنيد.
در روايتى ديگر امام بار ديگر همين مسأله را تأكيد كرده فرمود: و أما أبو الخطاب محمد أبى زينب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برئ و آبائى عليهم السّلام منهم براء [۳۷]، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدين به مرام او همنشين نشويد، من و پدرانم از او بيزاريم.
امام به ويژه نسبت به جوانان شيعه حساسيت زيادترى داشته و مىفرمودند: احذروا على شبابكم الغلاة لا يفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، يصغّرون عظمة الله و يدعون الربوبيّة لعباد الله [۳۸]، درباره جوانان خويش از اين كه غلاة آنان را فاسد كنند بترسيد. غلاة بدترين دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را كوچك كرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبيت مى كنند.
مكتب ها و نحله هاى مختلف فقهى
مدینه، كوفه، بصره و حتى اندلس هر كدام مركزى بشمار مى رفتند كه مالك ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند. [۳۹]
امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «توحید مفضل» در اثر یك مباحثه با یك نفر دهرى مسلك و رجوع مفضل به امام صادق علیهالسلام پدید آمده است.
امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند.
در باب نحله هاى فقهى هم مكتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود قوى ترین و نیرومندترین مكتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى كه اهل تسنن هم اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۴۰] و مالك[۴۱] شخصاً از محضر امام استفاده كردند و مالك بارها از مدینه به خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.-[۴۲]
فرزندان امام صادق علیه السلام
از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند كه عبارتند از:
- اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترين فرزند وي است. اسماعيل در زمان حيات حضرت از دنيا رفت.پس از شهادت حضرت صادق عليه السلام عده اي از کجانديشان به امامت اسماعيل و عدها ی به امامت فرزند اسماعیل محمد پيوستند که آنان را اسماعيليه مي گويند.
- عبدالله بن افطح : وي هميشه با خواسته هاي پدر مخالفت ميکرد. بعد از پدر مدعي خلافت و امامت شد و جمعي نيز امامت وي را پذيرفتند که آنان را فطحيه مينامند. بعدها چون مردم ضعف علمي و عملي وي را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسي بن جعفر روي آوردند.
- امام موسی کاظم علیه السلام
- اسحاق بن جعفر صادق عليه السلام شخص جليلالقدر و اهل فضل و تقوي بود و احاديث بسياري نقل کرده است و به امامت برادرش موسي عليه السلام قائل بود.
- محمد ديباج بن جعفرصادق عليهالسلام. اين شخص والا از سخيترين و شجاعترين مردمان عصر خود بود و در تمام سال يک روز در ميان روزهدار بود. در سال يکصد و نود و نه به مأمون عباسي به خاطر ظلمها و حقکشيهاي وي خروج کرد و مأمون نيز يکي از سرداران سپاه خود به نام عيسي جلودي را با لشکري مجهز به جنگ وي فرستاد. در اين جنگ سپاهيانش را فراري دادند و خود ايشان را نيز دستگير کردند. وقتي که به مرز خراسان رسيدند در محلي به نام «فرقان چاپي» که امروزه معروف به لطف آباد است دار فاني را وداع گفت.
- عباس بن جعفر صادق عليه السلام است که سيد جليل القدر و دانشمند و فاضلي بوده است.
- علي بن جعفر عليه السلام شخص کثير الفضل و پرهيزگار و صاحب عقيده صادق بود. اين بزرگوار تحت تربيت برادرش حضرت موسي بن جعفر عليهالسلام به مقامات عالي علمي و عملي نايل شد.
دختران امام صادق عليه السلام:
- ام فروه که همنام مادرش بود.اين ام فروه عروس زيد بن علي بن الحسين بود.
- اسماء
- فاطمه
شهادت
امام صادق علیه السلام در سال 148 هجرى به دستور منصور عباسى به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع[۴۳] قرار دارد.[۴۴]
پانویس
- ↑ کشف الغمه، ج 2، ص 161؛ اثبات الوصیه، ص 178
- ↑ الکافی، ج 1، ص 472؛ الارشاد، ص 304؛ فرق الشیعه، ص 78
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص281
- ↑ زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، ص7
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص281
- ↑ الامام الصادق، ص 129؛ و نك: الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 1، ص 67
- ↑ كشف الغمه، ج 2، ص 166
- ↑ الصواعق المحرقه، ص 120
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، مرتضی مطهرى، ص 137؛ الارشاد، ص249.
- ↑ زندگانى امام جعفر صادق(ع) (ترجمه بحار الأنوار)، ص9
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، استاد مطهرى، ص 137، الارشاد، ص 249.
- ↑ تاریخ الامم والملوك، ج 4، ص 375/ الشیعه والحاكمون، ص 137/ مروج الذهب مسعودى، ج 3، ص 233 به بعد/ الكامل، ابن اثیر، ج 4، ص 465 به بعد.
- ↑ سید سعید روحانى، نگاهی به رخدادهاى عصر امام صادق علیه السلام، ماهنامه کوثر، ش40
- ↑ سدیر صیرفی میگوید: نزد امام صادق(ع) رفتم و به عرض رساندم که: به خدا سوگند خانه نشینی برای شما روا نیست! فرمود: چرا ای سدیر؟ گفتم: چون دوستان، شیعیان و یاران شما فراوانند. به خدا اگر امیرمؤمنان به اندازه شما شیعه و یاور داشت ابوبکر و عمر در بردن حق او طمع نمیکردند. فرمود: ای سدیر، به نظر میرسد که چه مقدار باشند؟ گفتم: صد هزار. فرمود: صد هزار؟ گفتم: دویست هزار. فرمود:دویست هزار؟ گفتم: آری و نیمی از دنیا. امام در پاسخ سکوت اختیار کرد و پس از چند لحظه فرمود: ممکن است که با همه به ینبع برویم؟ گفتم: آری. در بین راه به جوانی رسیدیم که چند بزغاله را شبانی میکرد، حضرت نگاه کرد و فرمود: به خدا سوگند، اگر من به اندازه شماره این بزغالهها یاور داشتم، سکوت برایم روا نبود! او میگوید: پیاده شدیم و نماز خواندیم. آنگاه که از نماز فراغت پیدا کردیم، متوجه بزغالهها شدم، آنها را شمارش کردم؛ 17 تا بیشتر نبودند. (اصول کافي، ج 2، باب قلت عدد مؤمنين، ص 190.)
- ↑ الوزراء و الكتاب، ص 84؛ او و ابو مسلم هر دو از موالى به حساب مىآمدند.
- ↑ مروج الذهب، ج 3، ص 269؛ الوزراء و الكتاب، ص 86
- ↑ تذكرة الخواص، ابن جوزى، ص 203-199.
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص 197/ تاریخ الخلفا، سیوطى، ص 208 و 209.
- ↑ الامام الصادق علیهالسلام، محمد ابوزهره، ص 28/ الامام جعفرالصادق رائد السنه والشیعه، ص 19.
- ↑ مناقب آل ابى طالب علیهالسلام، ج 4، ص 238/ الامام الصادق علیهالسلام، مظفر، ج 1، ص 111/ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص 159-158/ وسائل الشیعه، ج 12، ص 129/ كشف الغمه، ج 2، ص 209-208/ بحارالانوار، ج 47، ص 42.
- ↑ شذرات الذهب، ج 1، ص 220؛ جهاد الشيعة، ص 104
- ↑ مستدرك الوسائل، ج 12، صص 203- 291
- ↑ مستدرك الوسائل، ج 12، ص 307
- ↑ كشف الغمه، ج 2، صص 209- 208؛ الامام الصادق عليه السّلام، ص 141
- ↑ كشف الغمه، ج 2، ص 184؛ تهذيب الكمال، ج 5، ص 88؛ سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 262
- ↑ رجال النجاشى، ص 130؛ كفاية الاثر، ص 327، و نك: سيره و قيام زيد بن على، حسين كريمان، ص 49 به بعد
- ↑ خطط مقريزى، ج 4، ص 307؛ نامه دانشوران، ج 5، ص 92؛ فوات الوفيات، ج 1؛ ص 210
- ↑ مقاتل الطالبيين، ص 141
- ↑ مقاتل الطالبيين، صص 41-40؛ سيره و قيام زيد بن على، ص 75 به نقل از الارشاد، صص 277-276؛ اعلام الورى (ترجمه) ، صص 384-383؛ الامام الصادق عليه السّلام، ص 56 به نقل از الاحتجاج؛ كشف الغمه، ج 2، ص 173-172؛ و نك: تاريخ طبرى، ج 7، ص 302، ط عز الدين
- ↑ كشف الغمه، ج 2، ص 162
- ↑ تهذيب، ج 2، ص 43؛ وسائل الشيعة، ج 2، ص 32
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص 157-158.
- ↑ الارشاد، 2/179.
- ↑ رجال كشى، محمد بن حسن طوسى، ص 275؛ قاموس الرجال، محمدتقى تسترى، ج 3، ص 416/ بحارالانوار، ج 47، ص 345.
- ↑ به طورى كه از يكى از خوارج، شيعه را متهم كرده بود كه آنها گمان كردهاند به جهت دوستى اهل بيت مستغنى از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب، به خاطر اعمال بدشان، نجات مىيابند نك: الاغانى، ج 20، ص 107. به نقل از العقيدة و الشريعة فى الاسلام، ص 203
- ↑ رجال كشى، حديث 525؛ مستدرك الوسائل، ج 12، ص 315
- ↑ الغيبه ص 177؛ مستدرك الوسائل ج 12 ص 315
- ↑ الامالى، شيخ طوسى، ج 2، ص 264
- ↑ بیست گفتار، ص 180-184.
- ↑ نعمان بن ثابت بن زو طى بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بود. (امام الصادق والمذاهب الاربعه، حیدر اسد، ج 1، ص 70).
- ↑ مالك بن انس نیز نزد امام مى آمد و به شاگردى آن حضرت افتخار مى كرد. (همان، ج 1، ص 53).
- ↑ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص 151-147.
- ↑ ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهمالسلام.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 271/ كتاب الحجه، كلینى، باب مولد الامام ابى عبدالله/ حیات الصادق، ص 6/ اعلام الورى طبرسى، ص 271/ اصول كافى، ج 1، ص 472/ بحارالانوار، ج 47، ص 1.
منابع
- سید سعید روحانى، پرتوى از رخدادهاى عصر امام صادق عليهالسلام، ماهنامه كوثر، ش 40، با موضوع امام صادق علیهالسلام، پایگاه مرکز اطلاع رسانی آل البیت علیهمالسلام.
- حيات فكرى و سياسى ائمه،رسول جعفريان،انتشارات انصاريان ،سال چاپ 1381 ش
- امام صادق و مذاهب چهارگانه،اسد حيدر / مترجم حسن يوسفى اشكورى،انتشارات شركت سهامى انتشار،سال چاپ: 1369 شريا، نوبت چاپ: اوّل
- زندگانى حضرت امام جعفر صادق(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی،ترجمه موسی خسروی،انتشارات اسلامیة
- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد،شیخ مفید،ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامية
چهارده معصوم علیهم السلام |
↓ اسامی ↓ |
حضرت محمد صلی الله علیه و آله • حضرت فاطمه سلام الله علیها امام علی علیه السلام • امام حسن علیه السلام • امام حسین علیه السلام • امام سجاد علیه السلام • امام باقر علیه السلام • امام صادق علیه السلام • امام کاظم علیه السلام • امام رضا علیه السلام • امام جواد علیه السلام • امام هادی علیه السلام • امام حسن عسکری علیه السلام • امام زمان عجل الله تعالی فرجه |
↓ مفاهیم وابسته ↓ |
اهل البیت علیهم السلام • عصمت • پنج تن • عترت • سادات • اهل الذکر • اکمال دین • اولی الأمر |
↓ آیات و احادیث مرتبط ↓ |
آیه تطهیر • آیه امامت • آیه اکمال • حدیث ثقلین • حدیث سفینه • حدیث یوم الدار • حدیث طیر مشوی |