مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اطعام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(بایسته‌هاى اطعام)
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
__toc__
+
'''«اِطعام»''' از واژگان [[قرآن|قرآنی]]، به معنای غذا دادن است. در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]]، گونه‌هایی از اطعام مانند اطعام نیازمندان و [[یتیم نوازی|ایتام]]، به عنوان مصادیق [[انفاق]] و [[احسان]] شمرده شده و در مقابل، بى‌توجهى به نیازمندان و ترک اطعام آنان، مورد نکوهش قرار گرفته است. 
  
اطعام مصدر باب افعال و از ريشه «ط‌ ـ‌ ع‌ ـ‌ م» به معناى طعام (غذا)دادن است.<ref>لسان‌العرب، ج‌8، ص‌166، «طعم» لغت نامه، ج‌2، ص‌2450، «اطعام».</ref> در اين كه مراد از طعام چيست، لغويان بر يك نظر نيستند؛ برخى گفته‌اند: هر چيزى است كه چيده و جمع‌آورى شود، اعمّ از حبوبات و ميوه‌ها<ref>لسان‌العرب، ج‌8، ص‌164؛ تاج العروس، ج‌17، ص‌437، «طعم».</ref> و بعضى طعام را خصوص خرما<ref> لسان‌العرب، ج‌8، ص‌164.</ref> و جمعى فقط گندم مى‌دانند<ref>مقاييس‌اللغه، ج‌3، ص‌411؛ لسان‌العرب، ج‌8، ص‌164؛ ترتيب‌العين، ص‌488، «طعم».</ref> ولى به نظر مى‌رسد همه اين موارد مصداق طعام باشد و همان‌گونه كه ابن‌منظور و راغب گفته‌اند: طعام عبارت است از هر چيزخوردنى<ref> مفردات، ص‌519؛ لسان‌العرب، ج‌8، ص‌164، «طعم»</ref> بنابراين اطعام يعنى خوراندن و طعام دادن از آنچه ذكر شد.
+
==واژه‌شناسی ==
 +
«اطعام» مصدر باب افعال و از ریشه «ط‌ ـ‌ ع‌ ـ‌ م» به معناى طعام (غذا) دادن است.<ref>لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۶، «طعم» لغت نامه، ج‌۲، ص‌۲۴۵۰، «اطعام».</ref> در این که مراد از طعام چیست، لغویان بر یک نظر نیستند؛ برخى گفته‌اند: هر چیزى است که چیده و جمع‌آورى شود، اعمّ از حبوبات و میوه‌ها<ref>لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۴؛ تاج العروس، ج‌۱۷، ص‌۴۳۷، «طعم».</ref> و بعضى طعام را خصوص خرما<ref> لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۴.</ref> و جمعى فقط گندم مى‌دانند.<ref>مقاییس‌اللغه، ج‌۳، ص‌۴۱۱؛ لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۴؛ ترتیب‌العین، ص‌۴۸۸، «طعم».</ref> ولى به نظر مى‌رسد همه این موارد مصداق طعام باشد و همان‌گونه که [[ابن منظور|ابن‌منظور]] و [[راغب اصفهانی|راغب]] گفته‌اند: طعام عبارت است از هر چیز خوردنى.<ref> مفردات، ص‌۵۱۹؛ لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۴، «طعم»</ref> بنابراین اطعام یعنى خوراندن و طعام دادن به دیگران از آنچه ذکر شد.
  
واژه طعم و مشتقات آن 48 بار در [[قرآن كريم]] آمده كه 16 بار آن از باب اِفعال است؛ همچنين واژه طَعام در 5 مورد از جمله در آيه {{متن قرآن|«ولا يَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين»}} ([[سوره الحاقه]]/69،34) به معناى اطعام دانسته شده است.<ref> فتح‌القدير، ج‌5، ص‌285؛ تفسير قرطبى، ج‌18، ص‌177؛ مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌834.</ref> در برخى آيات از اطعام‌كنندگان ستايش ([[سوره انسان]]/76، 8‌ـ‌13) و از كسانى كه اطعام نمى‌كنند يا ديگران را به اطعام‌ تشويق نمى‌كنند، نكوهش شده است.([[سوره الحاقه]]/69،34)<ref> مجمع البيان، ج‌10، ص‌834؛ زادالمسير، ج‌8، ص‌353.</ref>
+
==اطعام در قرآن==
 +
واژه «اطعام» و مشتقات آن، ۴۸ بار در [[قرآن کریم]] آمده است؛ همچنین واژه طَعام در ۵ مورد از جمله در آیه {{متن قرآن|«{{آیه|69|۳۴}}»}}<ref>[[آیه ۳۴ حاقه|سوره الحاقه، آیه ۳۴.]]</ref>؛ به معناى اطعام (نه غذا) دانسته شده است.<ref> فتح‌القدیر، ج‌۵، ص‌۲۸۵؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۱۷۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۴.</ref> در برخى [[آیه|آیات]] از اطعام‌کنندگان ستایش ([[سوره انسان]]/۷۶، ۸‌ـ‌۱۳) شده و کسانى که اطعام نمى‌کنند یا دیگران را به اطعام‌ تشویق نمى‌کنند، نکوهش شده اند.([[سوره الحاقه]]/۶۹،۳۴)<ref> مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۴؛ زادالمسیر، ج‌۸، ص‌۳۵۳.</ref>
  
در پاره‌اى از آيات، اطعام از كارهاى پروردگار شمرده شده است: {{متن قرآن|«...‌و هُوَ يُطعِمُ و لايُطعَمُ»}} ([[سوره انعام]]/6، 14؛ [[سوره قريش]]/106، 3‌ـ‌4؛ [[سوره شعراء]]/26،79) در حقيقت اسناد اطعام به انسانها چيزى جز اسناد اطعام به خدا نيست، زيرا اصل وجود آنان و آنچه اطعام مى‌كنند، از آنِ خداوند است<ref>الفرقان، مج‌9، ج‌7، ص‌357.</ref>، از اين‌رو «مُطعِم» يكى از اسما و صفات الهى شمرده شده است.  
+
در آیات [[سوره بلد]] اطعام از اوصاف [[اصحاب یمین]] شمرده شده است: {{متن قرآن|«أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ 💠<ref>[[آیه 14 سوره بلد|سوره بلد، آیه ۱۴‌.]]</ref> ... أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ<ref>[[آیه 18 سوره بلد|همان، آیه ۱۸.]]</ref>»}}. در پاره‌اى از آیات، اطعام از کارهاى پروردگار شمرده شده است: {{متن قرآن|«...‌ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ ...»}}<ref>[[آیه 14 سوره انعام|سوره انعام، آیه ۱۴‌.]]</ref>؛ [[سوره قریش]]/۱۰۶، ۳‌ـ‌۴؛ [[سوره شعراء]]/۲۶،۷۹) در حقیقت اسناد اطعام به انسانها چیزى جز اسناد اطعام به خدا نیست، زیرا اصل وجود آنان و آنچه اطعام مى‌کنند، از آنِ خداوند است<ref>الفرقان، مج‌۹، ج‌۷، ص‌۳۵۷.</ref>، از این‌رو «مُطعِم» یکى از [[اسماء و صفات الهی|اسماء و صفات الهى]] شمرده شده است.  
  
اطعام از مصاديق [[انفاق]] و احسان است. اسلام براى حفظ حرمت انسان ها و ايجاد تعادل اقتصادى در جامعه، صاحبان ثروت را ملزم كرده كه بخشى از اموال خود را براى تأمين هزينه زندگى و رفع‌ گرسنگى نيازمندان اختصاص دهند: {{متن قرآن|«وفى اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ والمَحروم»}}. ([[سوره ذاريات]]/51،19) قرآن كريم بى‌توجهى به اطعام نيازمندان را از آثار كفر به مبدأ هستى شمرده است: {{متن قرآن|«اِنَّهُ كانَ لا‌يُؤمِنُ بِاللّهِ العَظيم × ولا‌يَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين»}} (سوره حاقه/69، 33‌ـ‌34) همچنين بر ترك اطعام آثار زيانبارى مترتب كرده و در آياتى ([[سوره بلد]]/90، 13 و 14) اطعام به مسكين در روزهاى سخت، نمودى از مجاهدت با نفس و وسوسه‌هاى شيطانى شمرده شده است.<ref>الكشاف، ج‌4، ص‌756.</ref>
+
اطعام از مصادیق [[انفاق]] و [[احسان]] است. [[اسلام]] براى حفظ حرمت انسان ها و ایجاد تعادل اقتصادى در جامعه، صاحبان ثروت را ملزم کرده که بخشى از اموال خود را براى تأمین هزینه زندگى و رفع‌ گرسنگى نیازمندان اختصاص دهند: {{متن قرآن|«{{آیه|51|19}}»}}<ref>[[آیه ۱۹ ذاریات|سوره ذاریات، آیه ۱۹.]]</ref>.
  
بدون ترديد تجلى خصلت پسنديده مهمان‌نوازى بيشتر همراه با اطعام است. از‌ برخى آيات برمى‌آيد كه اطعام، سيره [[پيامبران]] و اولياى الهى بوده است؛ آيات 24‌ـ‌26 [[سوره ذاريات]]/51 و 89 [[سوره هود]]/11 كه به داستان پذيرايى حضرت ابراهيم عليه السلام از مهمانان خود پرداخته بيانگر خصلت مهمان‌نوازى اوست. گفته‌اند: وى هنگام تناول غذا به دنبال مهمان مى‌گشت تا او را با خود شريك كند، از همين رو آن حضرت را «ابوالضيفان» يعنى پدر مهمانان مى‌گفتند<ref>سبل‌الهدى، ج‌1، ص‌306.</ref> چنان كه آيه 53 [[سوره احزاب]]/33: {{متن قرآن|«...‌اِذا دُعيتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا...»}} حاكى از جود و خصلت اطعام در پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است.
+
تجلى خصلت پسندیده [[مهمانی و مهمانداری|مهمان‌نوازى]] بیشتر همراه با اطعام است. از‌ برخى آیات برمى‌آید که اطعام، سیره [[پیامبران]] و [[اولیاء الله|اولیاى الهى]] بوده است؛ آیات ۲۴‌ـ‌۲۶ [[سوره ذاریات]]/۵۱ و ۸۹ [[سوره هود]]/۱۱ که به داستان پذیرایى [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام از مهمانان خود پرداخته بیانگر خصلت مهمان‌نوازى اوست. گفته‌اند: وى هنگام تناول غذا به دنبال مهمان مى‌گشت تا او را با خود شریک کند، از همین رو آن حضرت را «ابوالضیفان» یعنى پدر مهمانان مى‌گفتند؛<ref>سبل‌الهدى، ج‌۱، ص‌۳۰۶.</ref> چنان که در [[سوره احزاب]]: {{متن قرآن|«...‌ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا ...»}}<ref>[[آیه 53 سوره احزاب|سوره احزاب، آیه ۵۳.]]</ref>؛ حاکى از جود و خصلت اطعام در [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلى الله علیه وآله است.
  
اهل‌ بيت عليهم السلام نيز در اطعام به ديگران الگو بودند؛ آيات 8‌ـ‌22 [[سوره انسان]]/76 به نقل [[شيعه]] و سنى درباره حضرت على و فاطمه و فرزندانشان حسن و حسين عليهم السلام نازل گرديده<ref> كشف‌الاسرار، ج10، ص319ـ321؛ البرهان، ج‌5‌، ص546ـ547؛ روح‌المعانى، مج16، ج29، ص270.</ref> و بيان كننده اطعام خالصانه و خداپسندانه ايشان است كه بدون هيچ چشمداشتى و فقط براى رضاى خداوند انجام گرفت و خداى متعالى به پاكى و خلوص عمل ايشان گواهى داده است: {{متن قرآن|«و يُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسكينـًا و يَتيمـًا واَسيرا × اِنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللّهِ لا‌نُريدُ مِنكُم جَزاءً ولاشُكورا» در ادامه، آيات 10‌ـ‌22 [[سوره انسان]]/76 نيز از پاداش هاى الهى در مقابل اين عمل مقبول و نيكوكارانه خبر مى‌دهد.
+
[[اهل‌ بیت]] علیهم السلام نیز در اطعام به دیگران الگو بودند؛ آیات ۸‌ـ‌۲۲ [[سوره انسان]]/۷۶ به نقل [[شیعه]] و [[سنی|سنى]] درباره [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] و فرزندانشان [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیهم السلام نازل گردیده<ref> کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۳۱۹ـ۳۲۱؛ البرهان، ج‌۵‌، ص۵۴۶ـ۵۴۷؛ روح‌المعانى، مج۱۶، ج۲۹، ص۲۷۰.</ref> و بیان کننده اطعام خالصانه و خداپسندانه ایشان است که بدون هیچ چشمداشتى و فقط براى رضاى خداوند انجام گرفت و خداى متعالى به پاکى و خلوص عمل ایشان گواهى داده است: «{{متن قرآن|{{آیه|76|8}} 💠<ref>[[آیه 8 سوره انسان|سوره انسان، آیه ۸‌.]]</ref> {{آیه|76|9}}<ref>[[آیه 9 سوره انسان|همان، آیه ۲۴.]]</ref>}}»؛ در ادامه، آیات ۱۰‌ـ‌۲۲ این [[سوره]] نیز از پاداش هاى الهى در مقابل این عمل مقبول و نیکوکارانه خبر مى‌دهد. اطعام در این آیات (سوره انسان/۷۶،۸‌ـ‌۲۲) از نوع اطعام [[واجب]] نیست، زیرا اطعام‌کنندگان خود به آن نیاز داشتند: «عَلى حُبِّهِ». اطعام در چنین موقعیتى که با تحمل سه روز گرسنگى همراه بود، حاکى از اوج [[ایثار]] اطعام‌کنندگان و دلیل بر خلوص و فداکارى ایشان است.
  
اطعام در اين آيات (سوره انسان/76،8‌ـ‌22) از نوع اطعام واجب نيست، زيرا اطعام‌كنندگان خود به آن نياز داشتند: «عَلى حُبِّهِ». اطعام در چنين موقعيتى كه با تحمل سه روز گرسنگى همراه بود حاكى از اوج ايثار اطعام‌كنندگان از نظر اخلاق و رفتار و دليل بر خلوص و فداكارى ايشان است.
+
قرآن کریم بر اطعامِ نیازمند که در قحطى دچار سختى و گرسنگى شده اصرار ورزیده، یتیم و مسکین را از مصادیق بارز نیازمندان مى‌داند: «{{متن قرآن|{{آیه|90|14}} 💠<ref>[[آیه 14 سوره بلد|سوره بلد، آیه ۱۴‌.]]</ref> {{آیه|90|15}} 💠<ref>[[آیه 15 سوره بلد|همان، آیه ۱۵.]]</ref> {{آیه|90|16}}<ref>[[آیه 16 سوره بلد|همان، آیه ۱۶.]]</ref>}}»؛ و آن را نمودى از مجاهدت با نفس و وسوسه‌هاى [[شیطان|شیطانى]] شمرده اند.<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۷۵۶.</ref>
  
در آيات 14‌ـ‌18 [[سوره بلد]]/90 اطعام از اوصاف اصحاب يمين شمرده شده است: {{متن قرآن|«اَو اِطعـمٌ فى يَوم ذى مَسغَبَه × ...اُولـئِكَ اَصحـبُ المَيمَنَه»}}. در روايات بر مواردى از اطعام، مانند اطعام روزه‌دار و اطعام در عروسى، بازگشت از سفر حج، خريد منزل و ختنه و عقيقه فرزند تأكيد شده است.<ref> من لايحضره الفقيه، ج‌2، ص‌134‌ـ‌135؛ ج‌3، ص‌402؛ بحارالانوار، ج‌73، ص‌157‌ـ‌158.</ref> قرآن كريم بر اطعامِ نيازمند كه در قحطى دچار سختى و گرسنگى شده اصرار ورزيده، يتيم و مسكين را از مصاديق بارز نيازمندان مى‌داند: {{متن قرآن|«اَو اِطعـمٌ فى يَوم ذى مَسغَبَه × يَتيمـًا ذا مَقرَبَه × اَو مِسكينـًا ذا مَترَبَه»}}. (سوره بلد/90،14‌ـ‌16)
+
در روایات نیز بر مواردى از اطعام، مانند اطعام [[روزه|روزه‌دار]] و اطعام در عروسى، بازگشت از سفر [[حج]]، خرید منزل، ختنه و [[عقیقه|عقیقه]] فرزند تأکید شده است.<ref> من لایحضره الفقیه، ج‌۲، ص‌۱۳۴‌ـ‌۱۳۵؛ ج‌۳، ص‌۴۰۲؛ بحارالانوار، ج‌۷۳، ص‌۱۵۷‌ـ‌۱۵۸.</ref>
  
==بايسته‌هاى اطعام==
+
==بایسته‌هاى اطعام==
  
# اطعام در صورتى ارزشمند است كه صرفاً براى رضاى خدا انجام شود و هيچ انگيزه‌اى جز خشنودى پروردگار در آن نباشد: {{متن قرآن|«اِنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ‌اللّهِ لانُريدُ مِنكُم جَزاءً و لا شُكورا»}}. (سوره انسان/76،9) طبعاً در چنين اطعامى كه براى خدا و منزّه از هر گونه منت و اذيت و رياكارى است. همه به ويژه نيازمندان شركت داده مى‌شوند؛ اما چنانچه در اطعام اغراض ديگرى دنبال شود، بسيارى از نيازمندان به ويژه انسان هاى عفيف‌النفس و خويشتندار، محروم مى‌مانند.<ref>الفرقان، ج‌29، ص‌314‌ـ‌315.</ref>
+
*اطعام در صورتى ارزشمند است که صرفاً براى رضاى [[خدا]] انجام شود و هیچ انگیزه‌اى جز خشنودى پروردگار در آن نباشد: {{متن قرآن|«إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا»}}<ref>[[آیه 9 سوره انسان|سوره انسان، آیه ۹.]]</ref>؛  طبعاً در چنین اطعامى که براى خدا و منزّه از هر گونه منت و اذیت و [[ریا|ریاکارى]] است، همه به ویژه نیازمندان شرکت داده مى‌شوند؛ اما چنانچه در اطعام اغراض دیگرى دنبال شود، بسیارى از نیازمندان به ویژه انسان هاى عفیف‌النفس و خویشتندار، محروم مى‌مانند.<ref>الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۳۱۴‌ـ‌۳۱۵.</ref>
# شايسته است طعام دهنده، هم اطعام را دوست داشته باشد و هم از آنچه دوست مى‌دارد به ديگران بخوراند<ref>تفسير قرطبى، ج‌19، ص‌84؛ الفرقان، ج‌29، ص‌310.</ref>: {{متن قرآن|«و‌يُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ...»}} ([[سوره انسان]]/76، 8)، {{متن قرآن|«لَن تَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ»}} ([[سوره آل‌ عمران]]/3، 92) البته اطعام محبوب چنانچه مورد نياز خود انسان نيز باشد فضيلت بيشتر و پاداش هاى ويژه‌اى دارد، چنان كه از آيات 8 [[سوره انسان]]/76 و 9 [[سوره حشر]]/59: {{متن قرآن|«...و‌يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ...»}} استفاده مى‌شود.
+
*شایسته است طعام دهنده، هم اطعام را دوست داشته باشد و هم از آنچه دوست مى‌دارد به دیگران بخوراند:<ref>تفسیر قرطبى، ج‌۱۹، ص‌۸۴؛ الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۳۱۰.</ref> {{متن قرآن|«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ ...»}}<ref>[[آیه 8 سوره انسان|سوره انسان، آیه ۸.]]</ref>؛ {{متن قرآن|«لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ...»}}<ref>[[آیه 92 سوره آل عمران|سوره آل عمران، آیه ۹۲.]]</ref>؛ البته اطعام محبوب چنانچه مورد نیاز خود انسان نیز باشد، فضیلت بیشتر و پاداش هاى ویژه‌اى دارد، چنان که از آیات ۸ [[سوره انسان]]/۷۶ و ۹ [[سوره حشر]]<ref>[[آیه 9 سوره حشر|«... وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ...».]]</ref> استفاده مى‌شود.
# سزاوار است در اطعام نيازمندان، آنان كه احتياج بيشترى دارند در اولويت باشند و به هنگام سختى و قحطى بيشتر مورد توجه قرار گيرند، چنان كه آيات 8 سوره انسان/76 و 14‌ـ‌16 سوره بلد/90 بر اطعام نيازمندان در روزهاى سخت زندگى و گرسنگى تأكيد مى‌كند: {{متن قرآن|«اَو اِطعـمٌ فى يَوم ذى مَسغَبَه * يَتيمـًا ذا مَقرَبَه * اَو مِسكينـًا ذا مَترَبَه»}}. بر پايه روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هر كس گرسنه‌اى را در روز قحطى اطعام كند خداوند او را از دَرِ مخصوص وارد [[بهشت]] مى‌كند.<ref> مجمع البيان، ج‌10، ص‌750؛ نورالثقلين، ج‌5، ص‌584.</ref> نيز اطعام مسلمانان در روز سختى از اسباب مغفرت شمرده شده است.<ref>الكافى، ج‌2، ص‌201؛ كنزالعمال، ج‌9، ص‌243؛ نورالثقلين، ج‌5، ص‌584.</ref>
+
*سزاوار است در اطعام نیازمندان، آنان که احتیاج بیشترى دارند در اولویت باشند و به هنگام سختى و قحطى بیشتر مورد توجه قرار گیرند، چنان که آیات ۸ سوره انسان/۷۶ و ۱۴‌ـ‌۱۶ سوره بلد/۹۰ بر اطعام نیازمندان در روزهاى سخت زندگى و گرسنگى تأکید مى‌کند: {{متن قرآن|«أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ 💠<ref>[[آیه 14 سوره بلد|سوره بلد، آیه ۱۴‌.]]</ref> يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ 💠<ref>[[آیه 15 سوره بلد|همان، آیه ۱۵.]]</ref> أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ<ref>[[آیه 16 سوره بلد|همان، آیه ۱۶.]]</ref>»}}. بر پایه روایتى از [[پیامبر اکرم]] صلى الله علیه وآله، هر کس گرسنه‌اى را در روز قحطى اطعام کند خداوند او را از دَرِ مخصوص وارد [[بهشت]] مى‌کند.<ref> مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۵۰؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۵۸۴.</ref> نیز اطعام مسلمانان در روز سختى از اسباب مغفرت الهی شمرده شده است.<ref>الکافى، ج‌۲، ص‌۲۰۱؛ کنزالعمال، ج‌۹، ص‌۲۴۳؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۵۸۴.</ref>
  
 
==اطعام واجب==
 
==اطعام واجب==
  
1. اطعام به عنوان كفّاره و فديه:  
+
[[قرآن|قرآن کریم]] در مواردى به [[واجب|وجوب]] اطعام مساکین به عناوین مختلف مانند [[کفاره|کفّاره]] برخى [[گناهان]] یا جایگزین کردن برخى از اعمال (فدیه)، اشاره کرده است، از جمله:  
  
قرآن در مواردى به وجوب اطعام مساكين به عنوان كفاره برخى گناهان يا جايگزين كردن برخى از اعمال، اشاره كرده است.
+
*الف. اطعام به ۱۰ مسکین براى شکستن سوگند از روى قصد، واجب است: {{متن قرآن|«لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ ۖ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ ...»}}<ref>[[آیه 89 سوره مائده|سوره مائده، آیه ۸۹.]]</ref>؛ برخى جمله {{متن قرآن|«مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ»}} را اشاره به کیفیت غذا دانسته و گفته‌اند: این طعام نباید پایین‌تر از خوراک خانواده‌اش باشد.<ref>جواهرالکلام، ج۳۳، ص۲۶۲؛ زبدة‌البیان، ص۶۳۱.</ref> بعضى دیگر آن را توضیح کمّى دانسته و گفته‌اند: مقصود یک مُدّ طعام است، زیرا این مقدار حدّ متوسط خوراک افراد‌ است.<ref> جواهرالکلام، ج‌۳۳، ص‌۲۶۶؛ مسالک‌الافهام، ج‌۳، ص‌۱۵۷.</ref>
 +
*ب. شخصى که به موجب پیرى یا تشنگى طاقتفرسا توان [[روزه|روزه‌دارى]] را از دست داده، نیز زن باردارى که زایمانش نزدیک است و زن شیرده کم‌شیر، مى‌بایست به جاى هر روز روزه ماه [[رمضان]]، مسکینى را اطعام کنند و اگر بیش از آن اطعام کنند، بهتر خواهد بود.<ref> زبدة‌البیان، ص۲۱۲ـ۲۱۳؛ البرهان، ج۱، ص‌۳۸۷؛ مسالک‌الافهام، ج‌۱، ص‌۳۲۰‌ـ‌۳۲۱.</ref> {{متن قرآن|«... وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ ۖ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ ...»}}<ref>[[آیه 184 سوره بقره|سوره بقره، آیه ۱۸۴.]]</ref>.
 +
*ج. کسى که در حال [[احرام]] و از روى عمد صید مى‌کند، باید تعدادى از مساکین را اطعام کند: {{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ ۚ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ ...»}}<ref>[[آیه 95 سوره مائده|سوره مائده، آیه ۹۵.]]</ref>؛  بر اساس آیه مقدار طعام مساکین بستگى به‌ نوع شکار دارد.<ref> جامع البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۵۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۷۹.</ref> مفسران و فقها در ترتیب یا تخییر کفارات یاد شده در آیه بر یک نظر نیستند؛<ref> مجمع‌البیان، مج‌۳، ص‌۳۷۹؛ تفسیر قرطبى، ج‌۶، ص‌۲۰۳؛ مسالک الافهام، ج‌۲، ص‌۲۶۴.</ref> برخى از ظاهر آیه (کلمه أو) تخییر را استفاده کرده‌اند<ref>الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۷۸‌؛ مسالک‌الافهام، ج‌۲، ص‌۲۷۱.</ref> و برخى ظهور کلمه «أو» را بر تخییر انکار کرده و ترتیب یا تخییر را به روایات ارجاع‌ داده‌اند.<ref> مسالک‌الافهام، ج‌۲، ص‌۲۷۲؛ المیزان، ج‌۶، ص‌۱۴۰.</ref>
 +
*د. اطعام ۱۰ یا ۶ مسکین به عوض تراشیدن موى سر، قبل از قربانى در مراسم [[حج]] لازم است: {{متن قرآن|«... وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ۚ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ ...»}}<ref>[[آیه 196 سوره بقره|سوره بقره، آیه ۱۹۶.]]</ref>؛ مراد از «صدقه» اطعام ۱۰ مسکین و به قولى ۶ مسکین است.<ref>التبیان، ج۲، ص‌۱۵۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۹.</ref>
 +
*ه. وجوب اطعام از گوشت قربانى حج به بینوایان: {{متن قرآن|«... فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ ۖ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ ...»}}<ref>[[آیه 36 سوره حج|سوره حج، آیه ۳۶.]]</ref>؛ فقیر «قانع» کسى است که سؤال نمى‌کند و به آنچه داده مى‌شود قناعت مىورزد. فقیر «مُعترّ» کسى است که به آنچه داده مى‌شود معترض است و از گدایى‌کردن هراسى ندارد.<ref>الکشاف، ج‌۳، ص‌۱۵۸؛ زبدة البیان، ص‌۳۰۱.</ref> شاید بتوان از تقدیم «قانع» بر «معترّ» در آیه، اولویت و تقدم اطعام فقیر قانع بر فقیر معترّ را استفاده کرد.
 +
*و. [[زکات]] مال و زکات فطره نیز از مصادیق اطعام واجب به شمار مى‌آید. افزون بر آیات زیادى که لفظ زکات در آنها به‌کار رفته، شمارى از آیات با لفظ «طَعام» و «نُطعم» به موضوع زکات پرداخته است؛ مانند: {{متن قرآن|«و لایحُضُّ عَلى طَعامِ المِسکین»}}<ref>[[آیه 34 سوره حاقه|سوره حاقه، آیه ۳۴.]]</ref><ref>[[آیه 3 سوره ماعون|سوره ماعون، آیه ۳.]]</ref>؛ {{متن قرآن|«وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ»}}<ref>[[آیه 18 سوره فجر|سوره فجر، آیه ۱۸.]]</ref>؛ {{متن قرآن|«وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ»}}<ref>[[آیه 44 سوره مدثر|سوره مدثر، آیه ۴۴.]]</ref>؛ برخى واژه طعام را در این آیات به معناى «اِطعام» دانسته و برخى آن را مضاف‌الیه کلمه محذوف یا مقدّر «اطعام» یا «بذل»<ref> الکشاف، ج‌۴، ص‌۸۰۴‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۵؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۶۸.</ref> مى‌دانند ولى به هر صورت اضافه طعام به مسکین بیان کننده این است که طعام، حق مسکین و گویا در واقع وى مالک آن است.<ref>التفسیرالکبیر، ج۳۲، ص۱۱۳؛ روح‌المعانى، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۳۵؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۶۸.</ref>
  
الف. بر كسانى كه زنانشان را ظهار مى‌كنند و سپس پشيمان مى‌شوند، پيش از آن كه با همسرشان همبستر شوند در صورتى كه قدرت بر آزاد كردن برده يا دو ماه روزه پى در پى ندارند، واجب است 60 مسكين را طعام دهند: {{متن قرآن|«...‌فَتَحريرُ رَقَبَة... × فَمَن لَم‌يَجِد فَصيامُ شَهرَينِ مُتَتابِعَينِ ... فَمَن لَم يَستَطِع فَاِطعَامُ‌سِتّينَ مِسكينـًا ذلِكَ لِتُؤمِنوا بِاللّهِ و رَسولِهِ‌ و‌ تِلكَ حُدودُ اللّهِ و لِلكـفِرينَ عَذابٌ اَليم»}}. ([[سوره مجادله]]/58،3‌ـ‌4)
+
{{متن قرآن|«وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»}}<ref>[[آیه 19 سوره ذاریات|سوره ذاریات، آیه ۱۹.]]</ref>؛ نیز گویاى همین مطلب است، ازاین‌رو در پرداخت آن به مسکین جاى هیچ‌گونه منّتى نیست. از برخى روایات استفاده مى‌شود که علت وجوب زکات در اموال توانگران فراهم شدن غذاى فقراست.<ref> بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۹۶.</ref> شاید از همین روست که بیشترین مواردى که زکات در آن واجب شده مانند گندم، جو، کشمش، خرما، شتر، گاو و گوسفند، کاربردى جز طعام ندارد و زکات فطره را نیز باید از خوراک معمول خانواده و اهل شهر پرداخت.
 +
*ز. اطعام کسانى که [[نفقه]] آنها بر انسان واجب است؛ مانند وجوب نفقه مادر بر پدر: {{متن قرآن|«... وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ...<ref>[[آیه 233 سوره بقره|سوره بقره، آیه ۲۳۳.]]</ref>»}}.<ref>احکام‌القرآن، ج۱، ص۵۵۶؛ التبیان، ج۲، ص‌۲۵۶.</ref>
  
ب. اطعام به 10 مسكين براى شكستن سوگند از روى قصد، واجب است: {{متن قرآن|«لايُؤاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فى اَيمنِكُم ولكِن يُؤاخِذُكُم بِما‌عَقَّدتُمُ الاَيمنَ فَكَفّرَتُهُ اِطعامُ عَشَرَةِ مَسكينَ مِن اَوسَطِ ما تُطعِمونَ اَهليكُم...»}}. ([[سوره مائده]]/5،‌89)
+
==آثار اطعام و ترک اطعام==
  
برخى جمله «مِن اَوسَطِ ما تُطعِمونَ» را اشاره به كيفيت غذا دانسته و گفته‌اند: اين طعام نبايد پايين‌تر از خوراك خانواده‌اش باشد.<ref>جواهرالكلام، ج33، ص262؛ زبدة‌البيان، ص631.</ref> بعضى ديگر آن را توضيح كمّى دانسته و گفته‌اند: مقصود يك مدّ طعام است، زيرا اين مقدار حدّ متوسط خوراك افراد‌است.<ref> جواهرالكلام، ج‌33، ص‌266؛ مسالك‌الافهام، ج‌3، ص‌157.</ref>
+
خداوند در [[سوره بلد]]/۹۰، «ابرار» را ـ‌ که بر اساس روایات فریقین، [[امیرالمؤمنین]]، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] و [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیهم السلام هستند<ref> شواهدالتنزیل، ج‌۲، ص۳۹۶‌ـ‌۳۹۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۱۶.</ref> ـ به سبب اطعام خالصانه و ایثارگرانه ستوده است و ایشان را از شرّ روزى که از آن مى‌هراسند (قیامت) محافظت کرده و آنان را با صورت هایى نورانى و زیبا و دلهایى شاد برمى‌انگیزد و به موجب صبر بر تکالیف یا صبر بر [[ایثار|ایثار]] در [[بهشت]] ساکن کرده و انواع نعمتها در دسترس و اختیار آنها قرار داده می شود. (انسان/۷۶، آیات‌۷‌ـ‌۲۱)
  
ج. كسى كه در حال احرام و از روى عمد صيد مى‌كند، بايد تعدادى از مساكين را اطعام كند: {{متن قرآن|«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَقتُلوا الصَّيدَ و اَنتُم حُرُمٌ و مَن قَتَلَهُ مِنكُم مُتَعَمِّدًا فَجَزاءٌ مِثلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحكُمُ بِهِ ذَوا عَدل مِنكُم هَديـًا بلِغَ الكَعبَةِ اَو كَفّـرَةٌ طَعامُ مَسكينَ...»}}. ([[سوره مائده]]/5، 95) بر اساس آيه مقدار طعام مساكين بستگى به‌ نوع شكار دارد.<ref> جامع البيان، مج‌5، ج‌7، ص‌58؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌379.</ref> مفسران و فقها در ترتيب يا تخيير كفارات ياد شده در آيه بر يك نظر نيستند<ref> مجمع‌البيان، مج‌3، ص‌379؛ تفسير قرطبى، ج‌6، ص‌203؛ مسالك الافهام، ج‌2، ص‌264.</ref> برخى از ظاهر آيه (كلمه أو) تخيير را استفاده كرده‌اند<ref>الكشاف، ج‌1، ص‌678‌؛ مسالك‌الافهام، ج‌2، ص‌271.</ref> و برخى ظهور كلمه «أو» را بر تخيير انكار كرده و ترتيب يا تخيير را به روايات ارجاع‌داده‌اند.<ref> مسالك‌الافهام، ج‌2، ص‌272؛ الميزان، ج‌6، ص‌140.</ref>
+
در روایات نیز، پاداش دنیوى اطعام، زیادشدن [[رزق|روزى]]،<ref> الکافى، ج۶، ص۲۸۴؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۶۲، ۳۶۸.</ref> دفع و رفع بلاها و بیماری ها،<ref> بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۳۷۹، ۳۸۶.</ref> ایجاد محبّت<ref>همان، ج‌۷۲، ص‌۴۴۹.</ref> و‌... دانسته شده است.  
  
د. شخصى كه به موجب پيرى يا تشنگى طاقتفرسا توان روزه‌دارى را از دست داده، نيز زن باردارى كه زايمانش نزديك است و زن شيرده كم‌شير، مى‌بايست به جاى هر روز روزه ماه [[رمضان]]، مسكينى را اطعام كنند و اگر بيش از آن اطعام كنند، بهتر خواهد بود.<ref> زبدة‌البيان، ص212ـ213؛ البرهان، ج1، ص‌387؛ مسالك‌الافهام، ج‌1، ص‌320‌ـ‌321.</ref> {{متن قرآن|«و عَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ فِديَةٌ طَعامُ مِسكين فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ»}}. ([[سوره بقره]]/2، 184)
+
همچنین در [[قرآن کریم]] بر ترک اطعام آثار زیانبارى مترتب شده است؛ در آیات ۱۶‌ـ‌۱۸ [[سوره فجر]]/۸۹ سختى معیشت را پیامد ترک اطعام یتیمان و مساکین برشمرده است. ترک اطعام و حتى تشویق‌ نکردن به آن در کنار بى‌ایمانى به خدا قرار گرفته است: «{{متن قرآن|{{آیه|69|33}} 💠<ref>[[آیه 33 سوره حاقه|سوره حاقه، آیه ۳۳.]]</ref> {{آیه|69|34}}<ref>[[آیه 34 سوره حاقه|همان، آیه ۳۴.]]</ref>}}»؛ و این دو را از علایم [[اصحاب شمال]] برشمرده است. ([[سوره الحاقة]]/۶۹، ۲۵‌ـ‌۲۷)
  
هـ‌. اطعام 10 يا 6 مسكين به عوض تراشيدن موى سر، قبل از قربانى لازم است: {{متن قرآن|«و لاتَحلِقوا رُءوسَكُم حَتّى يَبلُغَ الهَدىُ مَحِلَّهُ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضـًا اَو بِهِ اَذىً مِن رَأسِهِ فَفِديَةٌ مِن صِيام اَو صَدَقَة اَو نُسُك...»}}. ([[سوره بقره]]/2، 196) مراد از «صدقه» اطعام 10 مسكين و به قولى 6 مسكين است.<ref>التبيان، ج2، ص‌158؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌519.</ref>
+
بر اساس آیات ۴۰‌ـ‌۴۶ [[سوره مدثر]]/۷۴، جهنمیان بزهکار در پاسخ این پرسش که چه چیزى شما را به [[دوزخ]] کشانده گویند: از نمازگزاران نبودیم و بینوایان را اطعام نمى‌کردیم. با یاوه‌گویان یاوه‌ مى‌گفتیم و روز پاداش (آخرت) را دروغ مى‌شمردیم:«{{متن قرآن|{{آیه|74|40}} 💠<ref>[[آیه 40 سوره مدثر|سوره مدثر، آیه ۴۰‌.]]</ref> {{آیه|74|41}} 💠<ref>[[آیه 41 سوره مدثر|همان، آیه ۴۱.]]</ref> {{آیه|74|42}} 💠<ref>[[آیه 42 سوره مدثر|همان، آیه ۴۲.]]</ref> {{آیه|74|43}} 💠<ref>[[آیه 43 سوره مدثر|همان، آیه ۴۳.]]</ref> {{آیه|74|44}} 💠<ref>[[آیه 44 سوره مدثر|همان، آیه ۴۴.]]</ref> {{آیه|74|45}} 💠<ref>[[آیه 45 سوره مدثر|همان، آیه ۴۵‌.]]</ref> {{آیه|74|46}} <ref>[[آیه 46 سوره مدثر|همان، آیه ۴۶.]]</ref>}}».
  
2. اطعام در غير كفّارات:
+
در این آیات، عدم اطعام مساکین، ترک [[نماز]] و تکذیب [[آخرت]]، سبب [[جهنم|جهنمى]] شدن شمرده شده است، چنان که در برخى از آیات، راندن [[یتیم نوازی|یتیم]] و ترغیب نکردن دیگران به اطعام بینوایان خصلت کسى به شمار آمده که به روز [[قیامت]] و [[ثواب]] و عقاب باور ندارد: «{{متن قرآن|{{آیه|107|1}} 💠<ref>[[آیه 1 سوره ماعون|سوره ماعون، آیه ۱.]]</ref> {{آیه|107|2}} 💠<ref>[[آیه 2 سوره ماعون|همان، آیه ۲.]]</ref> {{آیه|107|3}}<ref>[[آیه 3 سوره ماعون|همان، آیه ۳.]]</ref>}}».
  
اطعام در مواردى خود مستقلاً مورد توجه بوده است:
+
ترک اطعام از ویژگی هاى کسانى است که از آیات الهى رویگردان بوده و کافرند، از این‌رو وقتى مؤمنان ایشان را به اطعام و [[انفاق]] تشویق‌ مى‌کنند با [[استهزاء|استهزا]] و نسبت دادن گمراهى آشکار به مؤمنان مى‌گویند: آیا اطعام کنیم کسى را که اگر خدا مى‌خواست او را اطعام مى‌کرد: «{{متن قرآن|{{آیه|36|47}}».<ref>[[آیه 47 سوره یس|سوره یس، آیه ۴۷.]]</ref>}}
  
الف. وجوب اطعام از گوشت قربانى حج به بينوايان: {{متن قرآن|«فَكُلوا مِنها و اَطعِموا البائِسَ الفَقير»}} ([[سوره حج]]/22، 28)، {{متن  قرآن|«...فَكُلوا مِنها و اَطعِموا القانِعَ والمُعتَرَّ...»}} (سوره حج/22، 36) فقير «قانع» كسى است كه سؤال نمى‌كند و به آنچه داده مى‌شود قناعت مىورزد. فقير «معترّ» كسى است كه به آنچه داده مى‌شود معترض است و از گدايى‌كردن هراسى ندارد.<ref>الكشاف، ج‌3، ص‌158؛ زبدة البيان، ص‌301.</ref> شايد بتوان از تقديم «قانع» بر «معترّ» در آيه اولويت و تقدم اطعام فقير قانع بر فقير معترّ را استفاده كرد.
+
قرآن کریم به تارکان اطعام یادآور مى‌شود که تنگدستى و سختى معیشت آنان، پیامد دنیوى ترک اطعام و اکرام به یتیم و مسکین است: «{{متن قرآن|{{آیه|89|16}} 💠<ref>[[آیه 16 سوره فجر|سوره فجر، آیه ۱۶‌.]]</ref> {{آیه|89|17}} 💠<ref>[[آیه 17 سوره فجر|همان، آیه ۱۷.]]</ref> {{آیه|89|18}}<ref>[[آیه 18 سوره فجر|همان، آیه ۱۸.]]</ref>}}».<ref> التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۴۶.</ref>
  
ب. زكات مال و [[زكات]] فطره نيز از مصاديق اطعام واجب به شمار مى‌آيد. افزون بر آيات زيادى كه لفظ [[زكات]] در آنها به‌كار رفته، شمارى از آيات با لفظ «طَعام» و «نُطعم» به موضوع زكات پرداخته است؛ مانند: {{متن قرآن|«و لايَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين»}} ([[سوره الحاقة]]/69، 34؛ الماعون/107، 3)، {{متن قرآن|«و‌لاتَحضّونَ عَلى طَعامِ المِسكين»}} ([[سوره فجر]]/89، 18)، {{متن قرآن|«ولَم‌نَكُ نُطعِمُ المِسكين»}} ([[سوره مدثر]]/74، 44) برخى واژه طعام را در اين آيات به معناى «اِطعام» دانسته و برخى آن را مضاف‌اليه كلمه محذوف يا مقدّر «اطعام» يا «بذل»<ref> الكشاف، ج‌4، ص‌804‌؛ مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌735؛ الميزان، ج‌20، ص‌368.</ref> مى‌دانند ولى به هر صورت اضافه طعام به مسكين بيان كننده اين است كه طعام، حق مسكين و گويا در واقع وى مالك آن است.<ref>التفسيرالكبير، ج32، ص113؛ روح‌المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌435؛ الميزان، ج‌20، ص‌368.</ref> آيه 19 ذاريات/51: {{متن قرآن|«و فى اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ و المَحروم»}} نيز گوياى همين مطلب است، ازاين‌رو در پرداخت آن به مسكين جاى هيچ‌گونه منّتى نيست.
+
ترک اطعام دلیل بر پستى و [[بخل]] است؛ بر اساس روایتى از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله ذیل آیه {{متن قرآن|«... فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا ...»}}<ref>[[آیه 77 سوره کهف|سوره کهف، آیه ۷۷.]]</ref>، اهل قریه‌اى که از اطعام و پذیرایى [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسى]] و همراه وى سرباز زدند، مردمى پست بودند:<ref>مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۵۱؛ روح‌المعانى، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۸.</ref> {{متن قرآن|«فَانْطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا ...»}}<ref>سوره کهف، آیه ۷۷.</ref>؛ گفته شده که این قریه دورترین نقطه زمین خدا از آسمان است،<ref> تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۴۱۸؛ البرهان، ج‌۸، ص‌۱۶۳.</ref> یعنى اهل آن از رحمت خدا دورند.<ref> جامع‌البیان، مج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۷.</ref>
 
 
از برخى روايات استفاده مى‌شود كه علت وجوب [[زكات]] در اموال توانگران فراهم شدن غذاى فقراست.<ref> بحارالانوار، ج‌6، ص‌96.</ref> شايد از همين روست كه بيشترين مواردى كه زكات در آن واجب شده مانند گندم، جو، كشمش، خرما، شتر، گاو و گوسفند كاربردى جز طعام ندارد و زكات فطره را نيز بايد از خوراك معمول خانواده و اهل شهر پرداخت.
 
 
 
ج. اطعام كسانى كه نفقه آنها بر انسان واجب است؛ مانند وجوب نفقه مادر بر پدر: {{متن قرآن|«و عَلَى المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ و كِسوَتُهُنَّ بِالمَعروفِ لاتُكَلَّفُ نَفسٌ‌اِلاّ وُسعَها...»}} ([[سوره بقره]]/2، 233)<ref>احكام‌القرآن، ج1، ص556؛ التبيان، ج2، ص‌256.</ref>
 
 
 
==آثار اطعام==
 
 
 
خداوند در [[سوره بلد]]/90، ابرار را ـ‌ كه بر اساس روايات فريقين، اميرمؤمنان، فاطمه زهرا و حسنين عليهم السلام هستند.<ref> شواهدالتنزيل، ج‌2، ص396‌ـ‌397؛ مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌616.</ref> ـ به سبب اطعام خالصانه و ايثارگرانه ستوده است و ايشان را از شرّ روزى كه از آن مى‌هراسند (قيامت) محافظت كرده و آنان را با صورت هايى نورانى و زيبا و دلهايى شاد برمى‌انگيزد و به موجب صبر بر تكاليف يا صبر بر ايثار با شدت احتياجِ خودشان در بهشت ساكن كرده و حرير بهشتى بر ايشان مى‌پوشاند، در حالى‌ كه در آنجا بر تخت ها تكيه زده و از گرما و سرما درامان‌اند و درختان بهشتى بر سرشان سايه افكنده و ميوه‌هايش در دسترس و اختيار آنهاست.
 
 
 
حوريان و نوجوانان زيباىِ بهشتى با سبوهايى سيمين و جام هايى بلورين گرداگرد ايشان در گردش‌اند؛ جامهايى كه در سفيدى همچون نقره و در صفا و درخشندگى همچون شيشه و از هر حيث اندازه‌گيرى شده است. آنان را از شرابى كه طعم زنجبيل دارد مى‌نوشانند. در آنجا چشمه‌اى به نام سلسبيل است. گرداگرد بهشتيان پسرانى جاودانى، همواره در گردش‌اند؛ پسرانى كه در زيبايى همچون مرواريد پراكنده در اطراف بهشتيان (براى خدمت) به نظر مى‌آيند و چون خوب بنگرى آن جايگاه باشكوه را عالَمى پرنعمت و حكومتى بى‌نهايت بزرگ از حيث بقا و وسعت خواهى يافت. بالاپوش ايشان ديباى سبز و استبرق (پارچه ضخيمى از جنس ابريشم و طلا) و زيورآلات ايشان دستبندهايى از نقره است و خدايشان آنان را شرابى طهور و گوارا مى‌نوشاند: {{متن قرآن|«اَنَّ الاَبرارَ يَشرَبونَ... و سَقـهُم‌رَبُّهُم شَرابـًا طَهورا»}}. (انسان/76، آيات‌7‌ـ‌21)
 
 
 
در روايات، پاداش دنيوى اطعام زيادشدن روزى<ref> الكافى، ج6، ص284؛ بحارالانوار، ج71، ص362، 368.</ref>دفع و رفع بلاها و بيماري ها<ref> بحارالانوار، ج‌71، ص‌379، 386.</ref>ايجاد محبّت<ref>همان، ج‌72، ص‌449.</ref> و‌... دانسته شده است. در آيات 16‌ـ‌18 [[سوره فجر]]/89 سختى معيشت را پيامد ترك اطعام يتيمان و مساكين برشمرده است.
 
 
 
در قرآن كريم ترك اطعام و حتى تشويق‌ نكردن به آن در كنار بى‌ايمانى به خدا قرار گرفته است: {{متن قرآن|«اِنَّهُ كانَ لايُؤمِنُ بِاللّهِ العَظيم × و‌لا‌يَحُضُّ عَلى طَعامِ‌المِسكين»}} (حاقّه/69، 33‌ـ‌34) و اين دو را از علايم اصحاب شمال برشمرده است. ([[سوره الحاقة]]/69، 25‌ـ‌27)
 
 
 
بر اساس آيات 40‌ـ‌46 [[سوره مدثر]]/74، جهنميان بزهكار در پاسخ اين پرسش كه چه چيزى شما را به دوزخ كشانده گويند: از نمازگزاران نبوديم و بينوايان را اطعام نمى‌كرديم. با ياوه‌گويان ياوه‌ مى‌گفتيم و روز پاداش (آخرت) را دروغ مى‌شمرديم: {{متن قرآن|«فى جَنّـت يَتَساءَلون × عَنِ المُجرِمين × ما‌سَلَكَكُم فى سَقَر × قالوا لَم‌نَكُ مِنَ المُصَلّين × و‌لَم‌نَكُ نُطعِمُ المِسكين و كنّا‌نخوض مع الخائضين و كُنّا نُكَذِّبُ بِيَومِ الدّين»}}. طبق برخى روايات مراد از عدم اطعام در‌ اين آيه نپرداختن حقوق آل‌ محمّد صلى الله عليه وآله يعنى خمس است.
 
 
 
در اين آيات عدم اطعام مساكين، ترك نماز و تكذيب آخرت سبب جهنمى شدن شمرده شده است، چنان كه در برخى از آيات، راندن يتيم و ترغيب نكردن ديگران به اطعام بينوايان خصلت كسى به شمار آمده كه به روز قيامت و ثواب و عقاب باور ندارد: {{متن قرآن|«اَرَءَيتَ الَّذى يُكَذِّبُ بِالدّين × فَذلِكَ الَّذى يَدُعُّ اليَتيم × و لايَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين»}}. ([[سوره ماعون]]/107،1‌ـ‌3)
 
 
 
ترك اطعام از ويژگي هاى كسانى است كه از آيات الهى رويگردان بوده و كافرند، از اين‌رو وقتى مؤمنان ايشان را به اطعام و انفاق تشويق‌ مى‌كنند با استهزا و نسبت دادن گمراهى آشكار به مؤمنان مى‌گويند: آيا اطعام كنيم كسى را كه اگر خدا مى‌خواست او را اطعام مى‌كرد: {{متن قرآن|«و اِذا قيلَ لَهُم اَنفِقوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قالَ الَّذينَ كَفَروا لِلَّذينَ ءامَنوا اَنُطعِمُ‌مَن لَو يَشاءُ اللّهُ اَطعَمَهُ اِن اَنتُم اِلاّ فى ضَلل مُبين»}}. ([[سوره يس]]/36، 47)
 
 
 
قرآن كريم به تاركان اطعام يادآور مى‌شود كه تنگدستى و سختى معيشت آنان، پيامد دنيوى ترك اطعام و اكرام به يتيم و مسكين است<ref> التبيان، ج‌10، ص‌346.</ref>: {{متن قرآن|«و‌اَمّا اِذا ما ابتَلهُ فَقَدَرَ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَقولُ رَبّى اَهنَن × كَلاّ بَل‌لاتُكرِمونَ اليَتيم × و لاتَحضّونَ عَلى طَعامِ المِسكين»}}. ([[سوره فجر]]/89، 16‌ـ‌18)
 
 
 
ترك اطعام دليل بر پستى و خسيس بودن است؛ بر اساس روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله ذيل آيه {{متن قرآن|«فَاَبَوا اَن يُضَيِّفوهُما»}} ([[سوره كهف]]/18، 77) اهل قريه‌اى كه از اطعام و پذيرايى حضرت موسى و همراه وى سرباز زدند، مردمى پست بودند<ref>مجمع‌البيان، ج‌6‌، ص‌751؛ روح‌المعانى، مج‌9، ج‌16، ص‌8.</ref>: {{متن قرآن|«فَانطَلَقا حَتّى اِذا اَتَيا اَهلَ قَريَة اِستَطعَما اَهلَها فَاَبَوا اَن يُضَيِّفوهُما‌...»}} ([[سوره كهف]]/18، 77) گفته شده كه اين قريه دورترين نقطه زمين خدا از آسمان است<ref> تفسير قمى، ج‌2، ص‌418؛ البرهان، ج‌8، ص‌163.</ref>يعنى اهل آن از رحمت خدا دورند.<ref> جامع‌البيان، مج‌9، ج‌15، ص‌357.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، جلد مدخل "اطعام" از محمد خراسانی]
+
* [http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 دایرةالمعارف قرآن کریم، جلد ۳، مدخل "اطعام" از محمد خراسانی].
 
+
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
 +
{{قرآن}}
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۵۳

«اِطعام» از واژگان قرآنی، به معنای غذا دادن است. در فرهنگ اسلامی، گونه‌هایی از اطعام مانند اطعام نیازمندان و ایتام، به عنوان مصادیق انفاق و احسان شمرده شده و در مقابل، بى‌توجهى به نیازمندان و ترک اطعام آنان، مورد نکوهش قرار گرفته است.

واژه‌شناسی

«اطعام» مصدر باب افعال و از ریشه «ط‌ ـ‌ ع‌ ـ‌ م» به معناى طعام (غذا) دادن است.[۱] در این که مراد از طعام چیست، لغویان بر یک نظر نیستند؛ برخى گفته‌اند: هر چیزى است که چیده و جمع‌آورى شود، اعمّ از حبوبات و میوه‌ها[۲] و بعضى طعام را خصوص خرما[۳] و جمعى فقط گندم مى‌دانند.[۴] ولى به نظر مى‌رسد همه این موارد مصداق طعام باشد و همان‌گونه که ابن‌منظور و راغب گفته‌اند: طعام عبارت است از هر چیز خوردنى.[۵] بنابراین اطعام یعنى خوراندن و طعام دادن به دیگران از آنچه ذکر شد.

اطعام در قرآن

واژه «اطعام» و مشتقات آن، ۴۸ بار در قرآن کریم آمده است؛ همچنین واژه طَعام در ۵ مورد از جمله در آیه «وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ»[۶]؛ به معناى اطعام (نه غذا) دانسته شده است.[۷] در برخى آیات از اطعام‌کنندگان ستایش (سوره انسان/۷۶، ۸‌ـ‌۱۳) شده و کسانى که اطعام نمى‌کنند یا دیگران را به اطعام‌ تشویق نمى‌کنند، نکوهش شده اند.(سوره الحاقه/۶۹،۳۴)[۸]

در آیات سوره بلد اطعام از اوصاف اصحاب یمین شمرده شده است: «أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ 💠[۹] ... أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ[۱۰]». در پاره‌اى از آیات، اطعام از کارهاى پروردگار شمرده شده است: «...‌ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ ...»[۱۱]؛ سوره قریش/۱۰۶، ۳‌ـ‌۴؛ سوره شعراء/۲۶،۷۹) در حقیقت اسناد اطعام به انسانها چیزى جز اسناد اطعام به خدا نیست، زیرا اصل وجود آنان و آنچه اطعام مى‌کنند، از آنِ خداوند است[۱۲]، از این‌رو «مُطعِم» یکى از اسماء و صفات الهى شمرده شده است.

اطعام از مصادیق انفاق و احسان است. اسلام براى حفظ حرمت انسان ها و ایجاد تعادل اقتصادى در جامعه، صاحبان ثروت را ملزم کرده که بخشى از اموال خود را براى تأمین هزینه زندگى و رفع‌ گرسنگى نیازمندان اختصاص دهند: «وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»[۱۳].

تجلى خصلت پسندیده مهمان‌نوازى بیشتر همراه با اطعام است. از‌ برخى آیات برمى‌آید که اطعام، سیره پیامبران و اولیاى الهى بوده است؛ آیات ۲۴‌ـ‌۲۶ سوره ذاریات/۵۱ و ۸۹ سوره هود/۱۱ که به داستان پذیرایى حضرت ابراهیم علیه السلام از مهمانان خود پرداخته بیانگر خصلت مهمان‌نوازى اوست. گفته‌اند: وى هنگام تناول غذا به دنبال مهمان مى‌گشت تا او را با خود شریک کند، از همین رو آن حضرت را «ابوالضیفان» یعنى پدر مهمانان مى‌گفتند؛[۱۴] چنان که در سوره احزاب: «...‌ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا ...»[۱۵]؛ حاکى از جود و خصلت اطعام در پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله است.

اهل‌ بیت علیهم السلام نیز در اطعام به دیگران الگو بودند؛ آیات ۸‌ـ‌۲۲ سوره انسان/۷۶ به نقل شیعه و سنى درباره حضرت على و حضرت فاطمه و فرزندانشان حسن و حسین علیهم السلام نازل گردیده[۱۶] و بیان کننده اطعام خالصانه و خداپسندانه ایشان است که بدون هیچ چشمداشتى و فقط براى رضاى خداوند انجام گرفت و خداى متعالى به پاکى و خلوص عمل ایشان گواهى داده است: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا 💠[۱۷] إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۱۸]»؛ در ادامه، آیات ۱۰‌ـ‌۲۲ این سوره نیز از پاداش هاى الهى در مقابل این عمل مقبول و نیکوکارانه خبر مى‌دهد. اطعام در این آیات (سوره انسان/۷۶،۸‌ـ‌۲۲) از نوع اطعام واجب نیست، زیرا اطعام‌کنندگان خود به آن نیاز داشتند: «عَلى حُبِّهِ». اطعام در چنین موقعیتى که با تحمل سه روز گرسنگى همراه بود، حاکى از اوج ایثار اطعام‌کنندگان و دلیل بر خلوص و فداکارى ایشان است.

قرآن کریم بر اطعامِ نیازمند که در قحطى دچار سختى و گرسنگى شده اصرار ورزیده، یتیم و مسکین را از مصادیق بارز نیازمندان مى‌داند: «أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ 💠[۱۹] يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ 💠[۲۰] أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ[۲۱]»؛ و آن را نمودى از مجاهدت با نفس و وسوسه‌هاى شیطانى شمرده اند.[۲۲]

در روایات نیز بر مواردى از اطعام، مانند اطعام روزه‌دار و اطعام در عروسى، بازگشت از سفر حج، خرید منزل، ختنه و عقیقه فرزند تأکید شده است.[۲۳]

بایسته‌هاى اطعام

  • اطعام در صورتى ارزشمند است که صرفاً براى رضاى خدا انجام شود و هیچ انگیزه‌اى جز خشنودى پروردگار در آن نباشد: «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا»[۲۴]؛ طبعاً در چنین اطعامى که براى خدا و منزّه از هر گونه منت و اذیت و ریاکارى است، همه به ویژه نیازمندان شرکت داده مى‌شوند؛ اما چنانچه در اطعام اغراض دیگرى دنبال شود، بسیارى از نیازمندان به ویژه انسان هاى عفیف‌النفس و خویشتندار، محروم مى‌مانند.[۲۵]
  • شایسته است طعام دهنده، هم اطعام را دوست داشته باشد و هم از آنچه دوست مى‌دارد به دیگران بخوراند:[۲۶] «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ ...»[۲۷]؛ «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ...»[۲۸]؛ البته اطعام محبوب چنانچه مورد نیاز خود انسان نیز باشد، فضیلت بیشتر و پاداش هاى ویژه‌اى دارد، چنان که از آیات ۸ سوره انسان/۷۶ و ۹ سوره حشر[۲۹] استفاده مى‌شود.
  • سزاوار است در اطعام نیازمندان، آنان که احتیاج بیشترى دارند در اولویت باشند و به هنگام سختى و قحطى بیشتر مورد توجه قرار گیرند، چنان که آیات ۸ سوره انسان/۷۶ و ۱۴‌ـ‌۱۶ سوره بلد/۹۰ بر اطعام نیازمندان در روزهاى سخت زندگى و گرسنگى تأکید مى‌کند: «أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ 💠[۳۰] يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ 💠[۳۱] أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ[۳۲]». بر پایه روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، هر کس گرسنه‌اى را در روز قحطى اطعام کند خداوند او را از دَرِ مخصوص وارد بهشت مى‌کند.[۳۳] نیز اطعام مسلمانان در روز سختى از اسباب مغفرت الهی شمرده شده است.[۳۴]

اطعام واجب

قرآن کریم در مواردى به وجوب اطعام مساکین به عناوین مختلف مانند کفّاره برخى گناهان یا جایگزین کردن برخى از اعمال (فدیه)، اشاره کرده است، از جمله:

  • الف. اطعام به ۱۰ مسکین براى شکستن سوگند از روى قصد، واجب است: «لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ ۖ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ ...»[۳۵]؛ برخى جمله «مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ» را اشاره به کیفیت غذا دانسته و گفته‌اند: این طعام نباید پایین‌تر از خوراک خانواده‌اش باشد.[۳۶] بعضى دیگر آن را توضیح کمّى دانسته و گفته‌اند: مقصود یک مُدّ طعام است، زیرا این مقدار حدّ متوسط خوراک افراد‌ است.[۳۷]
  • ب. شخصى که به موجب پیرى یا تشنگى طاقتفرسا توان روزه‌دارى را از دست داده، نیز زن باردارى که زایمانش نزدیک است و زن شیرده کم‌شیر، مى‌بایست به جاى هر روز روزه ماه رمضان، مسکینى را اطعام کنند و اگر بیش از آن اطعام کنند، بهتر خواهد بود.[۳۸] «... وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ ۖ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ ...»[۳۹].
  • ج. کسى که در حال احرام و از روى عمد صید مى‌کند، باید تعدادى از مساکین را اطعام کند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ ۚ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ ...»[۴۰]؛ بر اساس آیه مقدار طعام مساکین بستگى به‌ نوع شکار دارد.[۴۱] مفسران و فقها در ترتیب یا تخییر کفارات یاد شده در آیه بر یک نظر نیستند؛[۴۲] برخى از ظاهر آیه (کلمه أو) تخییر را استفاده کرده‌اند[۴۳] و برخى ظهور کلمه «أو» را بر تخییر انکار کرده و ترتیب یا تخییر را به روایات ارجاع‌ داده‌اند.[۴۴]
  • د. اطعام ۱۰ یا ۶ مسکین به عوض تراشیدن موى سر، قبل از قربانى در مراسم حج لازم است: «... وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ۚ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ ...»[۴۵]؛ مراد از «صدقه» اطعام ۱۰ مسکین و به قولى ۶ مسکین است.[۴۶]
  • ه. وجوب اطعام از گوشت قربانى حج به بینوایان: «... فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ ۖ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ ...»[۴۷]؛ فقیر «قانع» کسى است که سؤال نمى‌کند و به آنچه داده مى‌شود قناعت مىورزد. فقیر «مُعترّ» کسى است که به آنچه داده مى‌شود معترض است و از گدایى‌کردن هراسى ندارد.[۴۸] شاید بتوان از تقدیم «قانع» بر «معترّ» در آیه، اولویت و تقدم اطعام فقیر قانع بر فقیر معترّ را استفاده کرد.
  • و. زکات مال و زکات فطره نیز از مصادیق اطعام واجب به شمار مى‌آید. افزون بر آیات زیادى که لفظ زکات در آنها به‌کار رفته، شمارى از آیات با لفظ «طَعام» و «نُطعم» به موضوع زکات پرداخته است؛ مانند: «و لایحُضُّ عَلى طَعامِ المِسکین»[۴۹][۵۰]؛ «وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ»[۵۱]؛ «وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ»[۵۲]؛ برخى واژه طعام را در این آیات به معناى «اِطعام» دانسته و برخى آن را مضاف‌الیه کلمه محذوف یا مقدّر «اطعام» یا «بذل»[۵۳] مى‌دانند ولى به هر صورت اضافه طعام به مسکین بیان کننده این است که طعام، حق مسکین و گویا در واقع وى مالک آن است.[۵۴]

«وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»[۵۵]؛ نیز گویاى همین مطلب است، ازاین‌رو در پرداخت آن به مسکین جاى هیچ‌گونه منّتى نیست. از برخى روایات استفاده مى‌شود که علت وجوب زکات در اموال توانگران فراهم شدن غذاى فقراست.[۵۶] شاید از همین روست که بیشترین مواردى که زکات در آن واجب شده مانند گندم، جو، کشمش، خرما، شتر، گاو و گوسفند، کاربردى جز طعام ندارد و زکات فطره را نیز باید از خوراک معمول خانواده و اهل شهر پرداخت.

  • ز. اطعام کسانى که نفقه آنها بر انسان واجب است؛ مانند وجوب نفقه مادر بر پدر: «... وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ...[۵۷]».[۵۸]

آثار اطعام و ترک اطعام

خداوند در سوره بلد/۹۰، «ابرار» را ـ‌ که بر اساس روایات فریقین، امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام هستند[۵۹] ـ به سبب اطعام خالصانه و ایثارگرانه ستوده است و ایشان را از شرّ روزى که از آن مى‌هراسند (قیامت) محافظت کرده و آنان را با صورت هایى نورانى و زیبا و دلهایى شاد برمى‌انگیزد و به موجب صبر بر تکالیف یا صبر بر ایثار در بهشت ساکن کرده و انواع نعمتها در دسترس و اختیار آنها قرار داده می شود. (انسان/۷۶، آیات‌۷‌ـ‌۲۱)

در روایات نیز، پاداش دنیوى اطعام، زیادشدن روزى،[۶۰] دفع و رفع بلاها و بیماری ها،[۶۱] ایجاد محبّت[۶۲] و‌... دانسته شده است.

همچنین در قرآن کریم بر ترک اطعام آثار زیانبارى مترتب شده است؛ در آیات ۱۶‌ـ‌۱۸ سوره فجر/۸۹ سختى معیشت را پیامد ترک اطعام یتیمان و مساکین برشمرده است. ترک اطعام و حتى تشویق‌ نکردن به آن در کنار بى‌ایمانى به خدا قرار گرفته است: «إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ 💠[۶۳] وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ[۶۴]»؛ و این دو را از علایم اصحاب شمال برشمرده است. (سوره الحاقة/۶۹، ۲۵‌ـ‌۲۷)

بر اساس آیات ۴۰‌ـ‌۴۶ سوره مدثر/۷۴، جهنمیان بزهکار در پاسخ این پرسش که چه چیزى شما را به دوزخ کشانده گویند: از نمازگزاران نبودیم و بینوایان را اطعام نمى‌کردیم. با یاوه‌گویان یاوه‌ مى‌گفتیم و روز پاداش (آخرت) را دروغ مى‌شمردیم:«فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ 💠[۶۵] عَنِ الْمُجْرِمِينَ 💠[۶۶] مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ 💠[۶۷] قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ 💠[۶۸] وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ 💠[۶۹] وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ 💠[۷۰] وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ [۷۱]».

در این آیات، عدم اطعام مساکین، ترک نماز و تکذیب آخرت، سبب جهنمى شدن شمرده شده است، چنان که در برخى از آیات، راندن یتیم و ترغیب نکردن دیگران به اطعام بینوایان خصلت کسى به شمار آمده که به روز قیامت و ثواب و عقاب باور ندارد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ 💠[۷۲] فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ 💠[۷۳] وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ[۷۴]».

ترک اطعام از ویژگی هاى کسانى است که از آیات الهى رویگردان بوده و کافرند، از این‌رو وقتى مؤمنان ایشان را به اطعام و انفاق تشویق‌ مى‌کنند با استهزا و نسبت دادن گمراهى آشکار به مؤمنان مى‌گویند: آیا اطعام کنیم کسى را که اگر خدا مى‌خواست او را اطعام مى‌کرد: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ».[۷۵]

قرآن کریم به تارکان اطعام یادآور مى‌شود که تنگدستى و سختى معیشت آنان، پیامد دنیوى ترک اطعام و اکرام به یتیم و مسکین است: «وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ 💠[۷۶] كَلَّا ۖ بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ 💠[۷۷] وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ[۷۸]».[۷۹]

ترک اطعام دلیل بر پستى و بخل است؛ بر اساس روایتى از پیامبر صلى الله علیه و آله ذیل آیه «... فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا ...»[۸۰]، اهل قریه‌اى که از اطعام و پذیرایى حضرت موسى و همراه وى سرباز زدند، مردمى پست بودند:[۸۱] «فَانْطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا ...»[۸۲]؛ گفته شده که این قریه دورترین نقطه زمین خدا از آسمان است،[۸۳] یعنى اهل آن از رحمت خدا دورند.[۸۴]

پانویس

  1. پرش به بالا لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۶، «طعم» لغت نامه، ج‌۲، ص‌۲۴۵۰، «اطعام».
  2. پرش به بالا لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۴؛ تاج العروس، ج‌۱۷، ص‌۴۳۷، «طعم».
  3. پرش به بالا لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۴.
  4. پرش به بالا مقاییس‌اللغه، ج‌۳، ص‌۴۱۱؛ لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۴؛ ترتیب‌العین، ص‌۴۸۸، «طعم».
  5. پرش به بالا مفردات، ص‌۵۱۹؛ لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۱۶۴، «طعم»
  6. پرش به بالا سوره الحاقه، آیه ۳۴.
  7. پرش به بالا فتح‌القدیر، ج‌۵، ص‌۲۸۵؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۱۷۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۴.
  8. پرش به بالا مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۴؛ زادالمسیر، ج‌۸، ص‌۳۵۳.
  9. پرش به بالا سوره بلد، آیه ۱۴‌.
  10. پرش به بالا همان، آیه ۱۸.
  11. پرش به بالا سوره انعام، آیه ۱۴‌.
  12. پرش به بالا الفرقان، مج‌۹، ج‌۷، ص‌۳۵۷.
  13. پرش به بالا سوره ذاریات، آیه ۱۹.
  14. پرش به بالا سبل‌الهدى، ج‌۱، ص‌۳۰۶.
  15. پرش به بالا سوره احزاب، آیه ۵۳.
  16. پرش به بالا کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۳۱۹ـ۳۲۱؛ البرهان، ج‌۵‌، ص۵۴۶ـ۵۴۷؛ روح‌المعانى، مج۱۶، ج۲۹، ص۲۷۰.
  17. پرش به بالا سوره انسان، آیه ۸‌.
  18. پرش به بالا همان، آیه ۲۴.
  19. پرش به بالا سوره بلد، آیه ۱۴‌.
  20. پرش به بالا همان، آیه ۱۵.
  21. پرش به بالا همان، آیه ۱۶.
  22. پرش به بالا الکشاف، ج‌۴، ص‌۷۵۶.
  23. پرش به بالا من لایحضره الفقیه، ج‌۲، ص‌۱۳۴‌ـ‌۱۳۵؛ ج‌۳، ص‌۴۰۲؛ بحارالانوار، ج‌۷۳، ص‌۱۵۷‌ـ‌۱۵۸.
  24. پرش به بالا سوره انسان، آیه ۹.
  25. پرش به بالا الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۳۱۴‌ـ‌۳۱۵.
  26. پرش به بالا تفسیر قرطبى، ج‌۱۹، ص‌۸۴؛ الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۳۱۰.
  27. پرش به بالا سوره انسان، آیه ۸.
  28. پرش به بالا سوره آل عمران، آیه ۹۲.
  29. پرش به بالا «... وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ...».
  30. پرش به بالا سوره بلد، آیه ۱۴‌.
  31. پرش به بالا همان، آیه ۱۵.
  32. پرش به بالا همان، آیه ۱۶.
  33. پرش به بالا مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۵۰؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۵۸۴.
  34. پرش به بالا الکافى، ج‌۲، ص‌۲۰۱؛ کنزالعمال، ج‌۹، ص‌۲۴۳؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۵۸۴.
  35. پرش به بالا سوره مائده، آیه ۸۹.
  36. پرش به بالا جواهرالکلام، ج۳۳، ص۲۶۲؛ زبدة‌البیان، ص۶۳۱.
  37. پرش به بالا جواهرالکلام، ج‌۳۳، ص‌۲۶۶؛ مسالک‌الافهام، ج‌۳، ص‌۱۵۷.
  38. پرش به بالا زبدة‌البیان، ص۲۱۲ـ۲۱۳؛ البرهان، ج۱، ص‌۳۸۷؛ مسالک‌الافهام، ج‌۱، ص‌۳۲۰‌ـ‌۳۲۱.
  39. پرش به بالا سوره بقره، آیه ۱۸۴.
  40. پرش به بالا سوره مائده، آیه ۹۵.
  41. پرش به بالا جامع البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۵۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۷۹.
  42. پرش به بالا مجمع‌البیان، مج‌۳، ص‌۳۷۹؛ تفسیر قرطبى، ج‌۶، ص‌۲۰۳؛ مسالک الافهام، ج‌۲، ص‌۲۶۴.
  43. پرش به بالا الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۷۸‌؛ مسالک‌الافهام، ج‌۲، ص‌۲۷۱.
  44. پرش به بالا مسالک‌الافهام، ج‌۲، ص‌۲۷۲؛ المیزان، ج‌۶، ص‌۱۴۰.
  45. پرش به بالا سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  46. پرش به بالا التبیان، ج۲، ص‌۱۵۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۹.
  47. پرش به بالا سوره حج، آیه ۳۶.
  48. پرش به بالا الکشاف، ج‌۳، ص‌۱۵۸؛ زبدة البیان، ص‌۳۰۱.
  49. پرش به بالا سوره حاقه، آیه ۳۴.
  50. پرش به بالا سوره ماعون، آیه ۳.
  51. پرش به بالا سوره فجر، آیه ۱۸.
  52. پرش به بالا سوره مدثر، آیه ۴۴.
  53. پرش به بالا الکشاف، ج‌۴، ص‌۸۰۴‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۵؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۶۸.
  54. پرش به بالا التفسیرالکبیر، ج۳۲، ص۱۱۳؛ روح‌المعانى، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۳۵؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۶۸.
  55. پرش به بالا سوره ذاریات، آیه ۱۹.
  56. پرش به بالا بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۹۶.
  57. پرش به بالا سوره بقره، آیه ۲۳۳.
  58. پرش به بالا احکام‌القرآن، ج۱، ص۵۵۶؛ التبیان، ج۲، ص‌۲۵۶.
  59. پرش به بالا شواهدالتنزیل، ج‌۲، ص۳۹۶‌ـ‌۳۹۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۱۶.
  60. پرش به بالا الکافى، ج۶، ص۲۸۴؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۶۲، ۳۶۸.
  61. پرش به بالا بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۳۷۹، ۳۸۶.
  62. پرش به بالا همان، ج‌۷۲، ص‌۴۴۹.
  63. پرش به بالا سوره حاقه، آیه ۳۳.
  64. پرش به بالا همان، آیه ۳۴.
  65. پرش به بالا سوره مدثر، آیه ۴۰‌.
  66. پرش به بالا همان، آیه ۴۱.
  67. پرش به بالا همان، آیه ۴۲.
  68. پرش به بالا همان، آیه ۴۳.
  69. پرش به بالا همان، آیه ۴۴.
  70. پرش به بالا همان، آیه ۴۵‌.
  71. پرش به بالا همان، آیه ۴۶.
  72. پرش به بالا سوره ماعون، آیه ۱.
  73. پرش به بالا همان، آیه ۲.
  74. پرش به بالا همان، آیه ۳.
  75. پرش به بالا سوره یس، آیه ۴۷.
  76. پرش به بالا سوره فجر، آیه ۱۶‌.
  77. پرش به بالا همان، آیه ۱۷.
  78. پرش به بالا همان، آیه ۱۸.
  79. پرش به بالا التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۴۶.
  80. پرش به بالا سوره کهف، آیه ۷۷.
  81. پرش به بالا مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۵۱؛ روح‌المعانى، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۸.
  82. پرش به بالا سوره کهف، آیه ۷۷.
  83. پرش به بالا تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۴۱۸؛ البرهان، ج‌۸، ص‌۱۶۳.
  84. پرش به بالا جامع‌البیان، مج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۷.

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن