ابن تیمیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
«احمد بن عبدالحلیم‌ حرّانی‌ حنبلی‌» معروف به «ابن  تَیْمیّه‌» (۶۶۱-۷۲۸ ق)، از شخصیت‌های‌ مشهور [[اهل سنت]] در قرن هشتم هجری است‌ که‌ به سبب اظهار عقاید خاص‌ خود نسبت‌ به‌ مسائل‌ مختلف‌ کلامی‌، فقهی‌، عرفانی‌ و... و موضع‌گیری‌ در برابر شخصیت‌های‌ برجسته اسلامی‌، مخالفان‌ بسیاری‌ در همان‌ روزگار خویش‌ یافت‌. آرای ابن تیمیه‌ درباره [[تبرک]] و [[توسل]] و [[شفاعت]] و [[زیارت اهل قبور|زیارت قبور]]، مبنای نگرش [[وهابیت|وهابیان]] قرار گرفته است.  
+
«احمد بن عبدالحلیم‌ حرّانی‌» معروف به «ابن  تَیْمیّه‌» (۶۶۱-۷۲۸ ق)، عالم [[حنبلی]] و از رجال مشهور [[اهل سنت]] در قرن هشتم هجری است‌ که‌ به سبب اظهار عقاید خاص‌ خود نسبت‌ به‌ مسائل‌ مختلف‌ کلامی‌، فقهی‌، عرفانی‌ و...، و موضع‌گیری‌ در برابر شخصیت‌های‌ برجسته اسلامی‌، مخالفان‌ بسیاری‌ در همان‌ روزگار خویش‌ یافت‌. آرای ابن تیمیه‌ درباره [[تبرک]] و [[توسل]] و [[شفاعت]] و [[زیارت اهل قبور|زیارت قبور]]، مبنای نگرش [[وهابیت|وهابیان]] قرار گرفته است
 
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل=  احمد بن عبدالحلیم‌ حرانی‌
 +
|تصویر=
 +
||زادروز =  ۶۶۱ قمری
 +
|زادگاه =  حران، [[ترکیه]]
 +
|وفات =  ۷۲۸ قمری
 +
|مدفن =  [[دمشق]]
 +
|اساتید = علی‌ بن احمد مقدسی‌، مجد بن عساکر، یحیی‌ بن الصیرفی‌، قاسم‌ اربلی‌، ابن ابی‌ الیسر، ابراهیم‌ بن الدرجی‌، ابن المنجا تنوخی‌،...
 +
|شاگردان = [[ابن قیم‌ جوزی]]، [[ابن کثیر دمشقی]]، احمد بن محمد حنبلی‌، ابن قدامه مقدسی‌،...
 +
|آثار=  منهاج السنة النبویة، مجمع الرسائل، التوسل و الوسیله، عدة الدلاله فی عموم الرساله، الصارم‌ المسلول‌ علی‌ ساب‌ الرسول‌، العقیدة الحمویة الکبری‌، فضائل القرآن،...
 +
}}
 
==زندگی‌نامه==
 
==زندگی‌نامه==
  
ابن تیمیه‌، تقی‌الدین‌ ابوالعباس‌ احمد بن عبدالحلیم‌ حرانی‌ دمشقی‌، در ۱۰ [[ربیع الاول‌]] ۶۶۱ ق. در حرّان‌ (از شهرهای‌ [[ترکیه]] کنونی) که‌ در آن‌ زمان‌ از مراکز تعلیمات‌ مذهب‌ [[حنبلی‌]] بود، متولد شد. مردم حران حنبلی بوده و همچنان وفاداری خود را به [[بنی امیه|آل‌ امیّه]] حفظ کرده‌اند و رسوب افکار اموی در میان دانشمندان سده‌های متاخر این دیار نیز یافت می‌شود.[۲۶]
+
ابن تیمیه‌، تقی‌الدین‌ ابوالعباس‌ احمد بن عبدالحلیم‌ حرانی‌ دمشقی‌، در ۱۰ [[ربیع الاول]] ۶۶۱ ق. در حرّان‌ (از شهرهای‌ [[ترکیه]] کنونی) که‌ در آن‌ زمان‌ از مراکز تعلیمات‌ مذهب‌ [[حنبلی]] بود، متولد شد. مردم حران حنبلی بوده و همچنان وفاداری خود را به [[بنی امیه|آل‌ امیّه]] حفظ کرده‌اند و رسوب افکار اموی در میان دانشمندان سده‌های متاخر این دیار نیز یافت می‌شود.<ref>ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۵۱۱. </ref>
  
 
ابن کثیر می‌گوید که‌ در سال ۶۶۷ق‌/۱۲۶۹م‌، هنگامی‌ که‌ ابن تیمیه‌ بیش‌ از ۶ سال‌ نداشته‌ است‌، مردم‌ حران‌ از ترس‌ حمله‌ مغول‌ شهر را ترک‌ کردند. از آن‌ جمله‌ عبدالحلیم‌ پدر ابن تیمیه‌ که‌ از علمای‌ دینی‌ و خطیب‌ بزرگ‌ شهر بود، در همین‌ سال‌ به‌ همراه‌ خانواده خویش‌ روانه [[دمشق‌]] شد.
 
ابن کثیر می‌گوید که‌ در سال ۶۶۷ق‌/۱۲۶۹م‌، هنگامی‌ که‌ ابن تیمیه‌ بیش‌ از ۶ سال‌ نداشته‌ است‌، مردم‌ حران‌ از ترس‌ حمله‌ مغول‌ شهر را ترک‌ کردند. از آن‌ جمله‌ عبدالحلیم‌ پدر ابن تیمیه‌ که‌ از علمای‌ دینی‌ و خطیب‌ بزرگ‌ شهر بود، در همین‌ سال‌ به‌ همراه‌ خانواده خویش‌ روانه [[دمشق‌]] شد.
چون پدر ابن تیمیه، روحانی حنبلی‌ مذهب بود، فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا [[فقه]] حنبلی را فرا گیرد[۶]سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج ۳، ص ۱۹. برای همین او در فقه، پیرو مذهب حنبلی و در [[کلام]]، طریقت سَلفیان را برگزید.
+
چون پدر ابن تیمیه، روحانی حنبلی‌ مذهب بود، فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا [[فقه]] حنبلی را فرا گیرد،<ref>سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج ۳، ص ۱۹.</ref> برای همین او در فقه، پیرو مذهب حنبلی و در [[کلام]]، طریقت سَلفیان را برگزید.
  
نخستین‌ فرد معروف‌ این‌ خانواده‌ که‌ به‌ «ابن تیمیه‌» مشهور شده‌، فخرالدین‌ خطیب‌ محمد بن خضر (۵۴۲-۶۲۱) است‌. در وجه‌ تسمیه او گفته‌اند که‌ پدر یا جد وی‌ در سفر حج‌ در تَیْماء دخترک‌ زیبایی‌ دید و هنگامی‌ که‌ از سفر به‌ وطن‌ بازگشت‌، دختر نوزاد خویش‌ را شبیه‌ آن‌ دختر تیمایی‌ یافت‌، پس‌ او را تیمیه‌ نامید. از این‌ رو فرزندان‌ آن‌ دختر به‌ «ابن تیمیه‌» معروف‌ شدند. [۸]ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان ج۴، ص۳۸۸.
+
نخستین‌ فرد معروف‌ این‌ خانواده‌ که‌ به‌ «ابن تیمیه‌» مشهور شده‌، فخرالدین‌ خطیب‌ محمد بن خضر (۵۴۲-۶۲۱) است‌. در وجه‌ تسمیه او گفته‌اند که‌ پدر یا جد وی‌ در سفر حج‌ در تَیْماء دخترک‌ زیبایی‌ دید و هنگامی‌ که‌ از سفر به‌ وطن‌ بازگشت‌، دختر نوزاد خویش‌ را شبیه‌ آن‌ دختر تیمایی‌ یافت‌، پس‌ او را تیمیه‌ نامید. از این‌ رو فرزندان‌ آن‌ دختر به‌ «ابن تیمیه‌» معروف‌ شدند.<ref>ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۴، ص۳۸۸.</ref>
  
دوران ابن‌ تیمیه با خطر حمله مغولان از شرق و نیز صلیبیان، فقدان حکومت مرکزی و رکود علم[۳۵][۳۶] مقارن بود. نفوذ مغولان و صلیبیان و ترکان در میان مسلمانان، در کنار مهاجرت‌های بسیار به سبب جنگ‌ها، موجب آمیختگی فرهنگی فراوان در جامعه اسلامی آن زمان ‌گشت. این پدیده افزون بر برخی پیامدهای نیکو، ناگواری‌هایی را همچون رواج آداب به نام [[شریعت]] همراه داشت.[۳۷] [[تصوف|صوفیه]] که از دیرباز مورد حمایت [[عباسیان]]، ایوبیان، و ممالیک بودند، رواج گسترده یافتند و نگرش معنوی آنان به [[دین]]، زمینه‌ساز گرایش مردم به [[زیارت اهل قبور|زیارت قبور]] پیامبران و صالحان گشته، اعتقاداتی مانند [[توسل]]، [[شفاعت]] و اخذ شفا را بسیار رونق داد.[۳۸] نیز برخی [[خرافات]] و [[بدعت|بدعت‌ها]] در کنار این جریان شکل گرفت.[۳۹] ابن‌ تیمیه در چنین فضایی از زاویه دید خود به غالیان [[شیعه]] و نصیریه و [[اسماعیلیه]]، به ترویج دیدگاه‌های افراطی خویش ‌پرداخت و همه شیعیان را به بدعت‌گذاری متهم ساخت.[۴۰]
+
دوران ابن‌ تیمیه با خطر حمله مغولان از شرق و نیز صلیبیان، فقدان حکومت مرکزی و رکود علم<ref>محمد‌جزری، ابن اثیر، الکامل، ج۱۲، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref> مقارن بود. نفوذ مغولان و صلیبیان و ترکان در میان مسلمانان، در کنار مهاجرت‌های بسیار به سبب جنگ‌ها، موجب آمیختگی فرهنگی فراوان در جامعه اسلامی آن زمان ‌گشت. این پدیده افزون بر برخی پیامدهای نیکو، ناگواری‌هایی را همچون رواج آداب به نام [[شریعت]] همراه داشت.<ref>صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۲۷.</ref>   
  
ابن‌ تیمیه به سال ۷۰۴ق. در قتل ‌عام شیعیان کسروان، در امتداد اقدام‌های سرکوبگرانه ایوبیان و ممالیک برای قتل ‌عام شیعیان و راندن آنان از مصر و شام و سپس مدینه[۵۶][۵۷] و لبنان، نقشی مهم داشت. به گفته ابن کثیر (م،۷۴۸ق.) او برای توجیه کشتارهایش، شیعیان را کافر و گمراه نامید.[۶۰]  
+
[[تصوف|صوفیه]] که از دیرباز مورد حمایت [[عباسیان]]، ایوبیان، و ممالیک بودند، رواج گسترده یافتند و نگرش معنوی آنان به [[دین]]، زمینه‌ساز گرایش مردم به [[زیارت اهل قبور|زیارت قبور]] پیامبران و صالحان گشته، اعتقاداتی مانند [[توسل][[شفاعت]] و اخذ شفا را بسیار رونق داد.<ref>ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ص۱۹۴.</ref> نیز برخی [[خرافات]] و [[بدعت|بدعت‌ها]] در کنار این جریان شکل گرفت. ابن‌ تیمیه در چنین فضایی از زاویه دید خود به غالیان [[شیعه]] و نصیریه و [[اسماعیلیه]]، به ترویج دیدگاه‌های افراطی خویش ‌پرداخت و همه شیعیان را به بدعت‌گذاری متهم ساخت.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۲.</ref>
اختلاف‌های داخلی در امت اسلامی از جمله نزاع سخت میان شافعیان و حنفیان که گاه به کشتار یکدیگر و آتش زدن مساجد می‌انجامید[۶۲] و نیز اختلاف‌های سیاسی میان حاکمان مسلمان در کشورهای اسلامی، بهترین فرصت را برای سلطه مغول و صلیبیان بر امت اسلامی فراهم ‌آورد.[۶۳] در این اوضاع، ابن‌ تیمیه به جای توجه به این ضعف‌ها و تلاش برای یکپارچه ساختن نیروی مسلمانان در برابر حمله همه‌ جانبه مغولان و صلیبیان که در آخرین گام به شام و [[فلسطین]] رسیده بودند، همواره به این اختلاف‌های درونی دامن می‌زد.[۶۴][۶۵]
 
  
بهره‌مندی گهگاهی ابن‌ تیمیه از حمایت حکومت‌ها، و نیز عقاید خاص مخالف با دیدگاه‌های متعارف، هجمه به دیدگاه‌ها یا مقدسات دیگران، به کار بردن کلمات رکیک در مناظرات[۶۶][۶۷][۶۸] به‌ رغم اعتراف به حرمت دشنام مسلمان، [۶۹] اقامه حدود و قتل افراد بر پایه تشخیص خود[۷۰] و چه بسا حسدورزی رقیبان،[۷۱] موجب بروز کشمکش‌هایی میان وی و دانشوران زمانش شد.  
+
ابن‌ تیمیه به سال ۷۰۴ق. در قتل ‌عام شیعیان کسروان، در امتداد اقدام‌های سرکوبگرانه ایوبیان و ممالیک برای قتل ‌عام شیعیان و راندن آنان از مصر و شام و سپس [[مدینه]] و [[لبنان]]، نقشی مهم داشت. به گفته ابن کثیر (م،۷۴۸ق.) او برای توجیه کشتارهایش، شیعیان را کافر و گمراه نامید.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۲.</ref>
ابن‌ تیمیه بر تمام مخالفت‌ها و نزاع‌های خود برچسب [[جهاد]] ضدّ بدعت‌های رایج زمان می‌زد و رد این‌گونه افکار را وظیفه هر دانشمندی می‌خواند.[۸۸] اما خود هیچ اعتراضی به کارهای ظالمانه حکمرانان نکرد.[۸۹]
+
اختلاف‌های داخلی در امت اسلامی از جمله نزاع سخت میان شافعیان و حنفیان که گاه به کشتار یکدیگر و آتش زدن مساجد می‌انجامید و نیز اختلاف‌های سیاسی میان حاکمان مسلمان در کشورهای اسلامی، بهترین فرصت را برای سلطه مغول و صلیبیان بر امت اسلامی فراهم ‌آورد. در این اوضاع، ابن‌ تیمیه به جای توجه به این ضعف‌ها و تلاش برای یکپارچه ساختن نیروی مسلمانان در برابر حمله همه‌ جانبه مغولان و صلیبیان که در آخرین گام به شام و [[فلسطین]] رسیده بودند، همواره به این اختلاف‌های درونی دامن می‌زد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۹۹-۴۱۸.</ref>
  
پس از آنکه افکار و عقاید ابن تیمیه به علمای عصرش رسید، جنجالی در میان علما بر پا شد و با او به مخالفت برخاستند و علمای آن عصر متفق شدند، اگر وی دست از عقائد باطلش برندارد او را زندانی کنند. در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضی او را چند روز در برجی حبس کرده و سپس او را به حبس معروفی به نام «جب» منتقل ساختند. [۳۳]شهرستانی، علی، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۳۸.
+
بهره‌مندی گهگاهی ابن‌ تیمیه از حمایت حکومت‌ها، و نیز عقاید خاص مخالف با دیدگاه‌های متعارف، هجمه به دیدگاه‌ها یا مقدسات دیگران، به کار بردن کلمات رکیک در مناظرات<ref>سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۸۱.</ref> به‌ رغم اعتراف به حرمت دشنام مسلمان، اقامه حدود و قتل افراد بر پایه تشخیص خود<ref>یحیی‌عمری، احمد، مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۰.</ref> و چه بسا حسدورزی رقیبان، موجب بروز کشمکش‌هایی میان وی و دانشوران زمانش شد.
 +
ابن‌ تیمیه بر تمام مخالفت‌ها و نزاع‌های خود برچسب [[جهاد]] ضدّ بدعت‌های رایج زمان می‌زد و رد این‌گونه افکار را وظیفه هر دانشمندی می‌خواند. اما خود هیچ اعتراضی به کارهای ظالمانه حکمرانان نکرد.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۸۳.</ref>
  
از آغاز قرن هشتم، برخی تفکرات وی باعث شد تا در زندگی خود دچار شرایط سخت شود. وی در آن سال‌ها عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن [[خداوند]] را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر «حماة» ([[سوریه]]) از او درباره آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» پرسیدند، وى در [[تفسیر]] آن جایگاهى براى خداوند در [[عرش]] تعیین کرد. چنان‌که در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بلاکیف بوده و این نظر را به اهل حدیث و ظاهرگرایان نسبت داده است[۲۳]ابن تیمیه حرّانی، عبدالحلیم، التأسیس فی ردّ اسس التقدیس، ج۱، ص۱۰۱. این تفکر باعث شد تا قاضی وقت، او را در سال ۷۰۵ ه.ق در دادگاه، محکوم و به زندان فرستاد. بعد از دو سال، از زندان آزاد شد و مجدداً به نشر عقاید خود پرداخت. پافشاری دوباره ابن‌ تیمیه بر عقاید خود، سبب شد قضات هر چهار مذهب، حکم دستگیری و زندان کردن او را صادر کنند و در سال ۷۲۱ ق، دوباره محکوم به زندان شد و در آن مدت مشغول تصنیف شد، ولی پس از مدتی از نوشتن و مطالعه ممنوع شد و هر نوع کتاب، قلم و دواتی از او گرفته شد.[۳۶]ابن تغری بری، یوسف، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، ج۱، ص۶۸. او سرانجام در سال ۷۲۸ ق، در زندان قلعه دمشق درگذشت[۲۴]حافظ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۴۶۸.
+
پس از آنکه افکار و عقاید ابن تیمیه به علمای عصرش رسید، جنجالی در میان علما بر پا شد و با او به مخالفت برخاستند و علمای آن عصر متفق شدند، اگر وی دست از عقائد باطلش برندارد او را زندانی کنند. در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضی او را چند روز در برجی حبس کرده و سپس او را به حبس معروفی به نام «جب» منتقل ساختند.<ref>شهرستانی، علی، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۳۸.</ref>
  
در خصوصیات ابن تیمیه‌ گفته اند: وی‌ شخصی تندخو بود و در بحث‌ گاه‌ بسیار تند می‌شد و به‌ مخاطب‌ اهانت‌ می‌کرد، [۱۰۸]ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳. در برابر کسی‌ خم‌ نمی‌شد و به‌ سلام‌ و مصافحه‌ بسنده‌ می‌کرد.
+
از آغاز قرن هشتم، برخی تفکرات وی باعث شد تا در زندگی خود دچار شرایط سخت شود. وی در آن سال‌ها عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن [[خداوند]] را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر «حماة» ([[سوریه]]) از او درباره آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» پرسیدند، وى در [[تفسیر]] آن جایگاهى براى خداوند در [[عرش]] تعیین کرد. چنان‌که در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بلاکیف بوده و این نظر را به اهل حدیث و ظاهرگرایان نسبت داده است.<ref>ابن تیمیه حرّانی، عبدالحلیم، التأسیس فی ردّ اسس التقدیس، ج۱، ص۱۰۱.</ref> این تفکر باعث شد تا قاضی وقت، او را در سال ۷۰۵ ه.ق در دادگاه، محکوم و به زندان فرستاد. بعد از دو سال، از زندان آزاد شد و مجدداً به نشر عقاید خود پرداخت. پافشاری دوباره ابن‌ تیمیه بر عقاید خود، سبب شد قضات هر چهار مذهب، حکم دستگیری و زندان کردن او را صادر کنند و در سال ۷۲۱ ق، دوباره محکوم به زندان شد و در آن مدت مشغول تصنیف شد، ولی پس از مدتی از نوشتن و مطالعه ممنوع شد و هر نوع کتاب، قلم و دواتی از او گرفته شد.<ref>ابن تغری بری، یوسف، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، ج۱، ص۶۸.</ref> او سرانجام در سال ۷۲۸ ق، در زندان قلعه دمشق درگذشت.<ref>حافظ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۴۶۸.</ref>
با امرا و شخصیت‌های‌ بلند مقام‌ سیاسی‌ استوار و بی‌پروا روبه‌رو می‌شد. [۱۰۹]ابن رجب‌، شهاب‌ الدین‌ عبدالرحمان‌، ج۲، ص۳۹۵.
+
 
خود را مجتهد می‌دانست‌ و از کسی‌ [[تقلید]] نمی‌کرد؛ در داوری‌ نسبت‌ به‌ بزرگان‌ دین‌ بی‌پروا بود و گاه‌ بر علما و فقهای‌ مشهور و مسلم‌ خرده‌ می‌گرفت‌. [۱۱۰]ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.
+
در خصوصیات ابن تیمیه‌ گفته اند: وی‌ شخصی تندخو بود و در بحث‌ گاه‌ بسیار تند می‌شد و به‌ مخاطب‌ اهانت‌ می‌کرد،<ref>ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.</ref> در برابر کسی‌ خم‌ نمی‌شد و به‌ سلام‌ و مصافحه‌ بسنده‌ می‌کرد.
 +
با امرا و شخصیت‌های‌ بلند مقام‌ سیاسی‌ استوار و بی‌پروا روبه‌رو می‌شد.<ref>ابن رجب‌، شهاب‌ الدین‌ عبدالرحمان‌، ج۲، ص۳۹۵.</ref>
 +
خود را مجتهد می‌دانست‌ و از کسی‌ [[تقلید]] نمی‌کرد؛ در داوری‌ نسبت‌ به‌ بزرگان‌ دین‌ بی‌پروا بود و گاه‌ بر علما و فقهای‌ مشهور و مسلم‌ خرده‌ می‌گرفت‌.<ref>ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.</ref>
  
 
==اساتید و مشایخ==
 
==اساتید و مشایخ==
  
ابن تیمیه‌ پرورش‌ علمی‌ و دینی‌ خود را ابتدا در محیط علمای‌ [[حنبلی‌]] در [[دمشق‌]] تکمیل‌ کرد. از شیوخ‌ او می‌توان‌ ابن عبدالدائم‌، علی‌ بن احمد بن عبدالدائم‌ بن نعمة المقدسی‌ الحنبلی‌ (د ۶۹۹ق‌)، مجد بن عساکر (د ۶۶۹ق‌)، یحیی‌ بن الصیرفی‌ (د ۶۹۶ق‌)، قاسم‌ اربلی‌ (د ۶۸۰ق‌)، و ابن ابی‌ الیسر (د ۶۷۲ق‌/۱۲۷۳م‌)، شمس‌الدین‌ ابوالفرج‌ عبدالرحمان‌ بن ابی‌ عمر محمد بن احمد بن محمد ابن قدامة المقدسی‌ الحنبلی‌ (د ۶۸۲ق‌)، مسلم‌ بن علان‌ شمس‌ الدین‌ ابوالغنائم‌ دمشقی‌ (۶۸۰ق‌)، ابراهیم‌ بن الدرجی‌ (د ۶۸۱ق‌) و زین‌الدین‌ ابن المنجا ابوالبرکات‌ تنوخی‌ حنبلی‌ (د ۶۹۵ق‌) را نام‌ برد. [۹]ابن عماد، شذرات‌ الذهب‌، ج۵، ص۳۳۱.
+
ابن تیمیه‌ پرورش‌ علمی‌ و دینی‌ خود را ابتدا در محیط علمای‌ [[حنبلی]] در [[دمشق‌]] تکمیل‌ کرد.  
 +
 
 +
از شیوخ‌ او می‌توان‌ ابن عبدالدائم‌، علی‌ بن احمد بن عبدالدائم‌ بن نعمة المقدسی‌ الحنبلی‌ (م ۶۹۹ق‌)، مجد بن عساکر (م ۶۶۹ق‌)، یحیی‌ بن الصیرفی‌ (م ۶۹۶ق‌)، قاسم‌ اربلی‌ (م ۶۸۰ق‌)، ابن ابی‌ الیسر (م ۶۷۲ق‌/۱۲۷۳م‌)، شمس‌الدین‌ ابوالفرج‌ عبدالرحمان‌ بن ابی‌ عمر محمد بن احمد بن محمد ابن قدامة المقدسی‌ الحنبلی‌ (م ۶۸۲ق‌)، مسلم‌ بن علان‌ شمس‌ الدین‌ ابوالغنائم‌ دمشقی‌ (م ۶۸۰ق‌)، ابراهیم‌ بن الدرجی‌ (م ۶۸۱ق‌) و زین‌الدین‌ ابن المنجا ابوالبرکات‌ تنوخی‌ حنبلی‌ (م ۶۹۵ق‌) را نام‌ برد.<ref>ابن عماد، شذرات‌ الذهب‌، ج۵، ص۳۳۱.</ref>
  
 
==شاگردان==
 
==شاگردان==
 
برخی از شاگردان‌ و مدافعان نامدار ابن تیمیه‌ عبارتند از:
 
برخی از شاگردان‌ و مدافعان نامدار ابن تیمیه‌ عبارتند از:
 
*[[ابن قیم‌ جوزی]] (۶۹۱-۷۵۱ق‌): بی‌شک‌ او بزرگ‌ترین‌ شاگرد و مدافع‌ ابن تیمیه‌ است‌ که‌ در همه اقوال‌ و عقاید تابع‌ و حامی‌ بی‌چون‌ و چرای‌ او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیه‌ را در زمان‌ حیات‌ او و پس‌ از مرگ‌ او بر عهده‌ داشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌ او را تازیانه‌ زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیه‌ در قلعه دمشق‌ زندانی‌ کردند. از این‌ رو نام‌ او همیشه‌ با نام‌ استادش‌ قرین‌ است‌.
 
*[[ابن قیم‌ جوزی]] (۶۹۱-۷۵۱ق‌): بی‌شک‌ او بزرگ‌ترین‌ شاگرد و مدافع‌ ابن تیمیه‌ است‌ که‌ در همه اقوال‌ و عقاید تابع‌ و حامی‌ بی‌چون‌ و چرای‌ او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیه‌ را در زمان‌ حیات‌ او و پس‌ از مرگ‌ او بر عهده‌ داشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌ او را تازیانه‌ زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیه‌ در قلعه دمشق‌ زندانی‌ کردند. از این‌ رو نام‌ او همیشه‌ با نام‌ استادش‌ قرین‌ است‌.
*[[ابن کثیر دمشقی]]، مؤلف‌ البدایة و النهایة (م ۷۴۴ق‌): از شاگردان‌ و مدافعان‌ سرسخت‌ ابن تیمیه‌ که‌ در سراسر کتاب‌ خود به‌ هر مناسبتی‌ از ابن تیمیه‌ دفاع‌ کرده‌ و او را ستوده‌ است‌. او در روز وفات‌ استادش به‌ قلعه دمشق‌ رفت‌ و بر سر جسد او نشست‌ و صورتش‌ را باز کرد و بوسید. [۱۲۸]ابن کثیر، البدایة، ج۱۴، ص۱۳۸،
+
*[[ابن کثیر دمشقی]] (م ۷۴۴ق‌): از شاگردان‌ و مدافعان‌ سرسخت‌ ابن تیمیه‌ که‌ در سراسر کتاب‌ خود (البدایة و النهایة) به‌ هر مناسبتی‌ از ابن تیمیه‌ دفاع‌ کرده‌ و او را ستوده‌ است‌. او در روز وفات‌ استادش به‌ قلعه دمشق‌ رفت‌ و بر سر جسد او نشست‌ و صورتش‌ را باز کرد و بوسید.<ref>ابن کثیر، البدایة، ج۱۴، ص۱۳۸.</ref> 
*احمد بن محمد حنبلی‌: از دیگر شاگردان‌ بنام‌ او است‌ که‌ به‌ گفته [[ابن حجر عسقلانی]] نخست‌ مخالف‌ ابن تیمیه‌ بود، ولی‌ پس‌ از ملاقات‌ با او از دوستان‌ و شاگردان‌ او گردید و مصنفات‌ او را نوشت‌ و در طرفداری‌ از او پافشاری‌ کرد و در رد بر صوفیه‌ و مسأله زیارت‌ سخت‌ از او دفاع‌ کرد تا آن‌که‌ عامه‌ و صوفیان‌ بر او شوریدند و قصد کشتن‌ او کردند. [۱۳۰]ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۳۲۳.
+
*احمد بن محمد حنبلی‌: از دیگر شاگردان‌ بنام‌ او است‌ که‌ به‌ گفته [[ابن حجر عسقلانی]] نخست‌ مخالف‌ ابن تیمیه‌ بود، ولی‌ پس‌ از ملاقات‌ با او از دوستان‌ و شاگردان‌ او گردید و مصنفات‌ او را نوشت‌ و در طرفداری‌ از او پافشاری‌ کرد و در رد بر صوفیه‌ و مسأله زیارت‌ سخت‌ از او دفاع‌ کرد تا آن‌که‌ عامه‌ و صوفیان‌ بر او شوریدند و قصد کشتن‌ او کردند.<ref>ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۳۲۳.</ref>
 
*ابن قدامه مقدسی‌ (م ۷۴۴ق‌).
 
*ابن قدامه مقدسی‌ (م ۷۴۴ق‌).
  
 
==جایگاه علمی==
 
==جایگاه علمی==
  
ابن تیمیه‌ در اکثر علوم‌ متداول‌ زمان‌ خود از [[فقه‌]] و [[حدیث‌]] و [[اصول فقه|اصول‌]] و [[کلام‌]] و [[تفسیر]] متبحر بود و در [[فلسفه‌]] و [[ریاضیات‌]] و ملل‌ و نحل‌ و عقاید ادیان‌ دیگر مخصوصاً [[مسیحیت‌]] و [[یهود]] نیز اطلاعات‌ فراوان‌ داشت‌ و این‌ معنی‌ در سرتاسر آثار و تصانیف‌ او مشهود است‌.
+
ابن تیمیه‌ در اکثر علوم‌ متداول‌ زمان‌ خود از [[فقه‌]] و [[حدیث]] و [[اصول فقه|اصول‌]] و [[کلام]] و [[تفسیر]] متبحر بود و در [[فلسفه‌]] و [[ریاضیات]] و ملل‌ و نحل‌ و عقاید ادیان‌ دیگر مخصوصاً [[مسیحیت]] و [[یهود]] نیز اطلاعات‌ فراوان‌ داشت‌ و این‌ معنی‌ در سرتاسر آثار و تصانیف‌ او مشهود است‌.
  
ابن تیمیه ۱۷ ساله بود که در فقه‌ [[حنبلی‌]] به‌ درجه [[اجتهاد]] رسید و قاضی المقدسی (۶۹۹ ق) به وی اجازه [[فتوا]] در فقه حنبلی داد [۱۸]اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌تیمیه، ص ۲۱۵.
+
ابن تیمیه ۱۷ ساله بود که در فقه‌ [[حنبلی]] به‌ درجه [[اجتهاد]] رسید و قاضی المقدسی (۶۹۹ ق) به وی اجازه [[فتوا]] در فقه حنبلی داد<ref>اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌تیمیه، ص ۲۱۵.</ref>
 
وی پس‌ از مطالعه‌ و تبحر در مذاهب‌ دیگر فقهی‌، فتواهایی‌ داد که‌ با فتاوی‌ مذاهب‌ اربعه‌ اختلاف‌ داشت‌ و بدین‌ سان‌، استقلال‌ رأی‌ و نظر آزاد خود را در فقه‌ به‌ ثبوت‌ رسانید.
 
وی پس‌ از مطالعه‌ و تبحر در مذاهب‌ دیگر فقهی‌، فتواهایی‌ داد که‌ با فتاوی‌ مذاهب‌ اربعه‌ اختلاف‌ داشت‌ و بدین‌ سان‌، استقلال‌ رأی‌ و نظر آزاد خود را در فقه‌ به‌ ثبوت‌ رسانید.
  
هنوز به‌ ۲۰ سالگی‌ نرسیده‌ بود که‌ پس‌ از فوت‌ پدرش‌ (۶۸۲ق‌) از آغاز سال‌ ۶۸۳ ق. در دارالحدیث‌ سکریه‌ به‌ تدریس‌ پرداخت‌.[۲۰]ابن کثیر، البدایة، ج۱۳، ص۳۰۳. ابن تیمیه‌ با آن‌که‌ جوانی‌ ۲۲ ساله‌ بود، حاضران‌ را با قدرت‌ علمی‌ و حسن‌ بیان‌ خود شگفت‌زده‌ کرد، و تاج‌الدین‌ فزاری‌ آن‌ درس‌ را نوشت‌.
+
هنوز به‌ ۲۰ سالگی‌ نرسیده‌ بود که‌ پس‌ از فوت‌ پدرش‌ (۶۸۲ق‌) از آغاز سال‌ ۶۸۳ ق. در دارالحدیث‌ سکریه‌ به‌ تدریس‌ پرداخت‌.<ref>ابن کثیر، البدایة، ج۱۳، ص۳۰۳.</ref> ابن تیمیه‌ با آن‌که‌ جوانی‌ ۲۲ ساله‌ بود، حاضران‌ را با قدرت‌ علمی‌ و حسن‌ بیان‌ خود شگفت‌زده‌ کرد، و تاج‌الدین‌ فزاری‌ آن‌ درس‌ را نوشت‌.
  
ابن تیمیه‌ به‌ زودی‌ بر اثر قدرت‌ بیان‌ و وسعت‌ دانش‌ و [[زهد]] و عبادت‌ خود مشهور گردید و از مراجع‌ مهم‌ فتوا در زمان‌ خود شد. هنگامی که ۳۰ ساله بود به وی پیشنهاد قاضی‌القضاتی داده شد؛ اما نپذیرفت[۲۵]اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌ تیمیه، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ص۲۱۵.
+
ابن تیمیه‌ به‌ زودی‌ بر اثر قدرت‌ بیان‌ و وسعت‌ دانش‌ و [[زهد]] و عبادت‌ خود مشهور گردید و از مراجع‌ مهم‌ فتوا در زمان‌ خود شد. هنگامی که ۳۰ ساله بود به وی پیشنهاد قاضی‌القضاتی داده شد؛ اما نپذیرفت.<ref>اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌ تیمیه، ص۲۱۵.</ref>
  
 
==آثار و تألیفات==
 
==آثار و تألیفات==
ابن‌ تیمیه‌ هیچ‌گاه‌ از نوشتن‌ و تصنیف‌ فارغ‌ نبود، حتى‌ در زندان‌ همواره‌ به‌ نوشتن‌ اشتغال‌ داشت‌ و نیز بسیار سریع‌ مى‌نوشت‌. برخی شمار مصنفات‌ او را تا ۳۰۰ جلد نوشته‌اند. وی همچنین مقالات و نامه‌های بسیاری را با استفاده از زغال در زندان به رشته تحریر درآورد [۲۷] اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌ تیمیه، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ص ۲۱۵.
+
ابن‌ تیمیه‌ هیچ‌گاه‌ از نوشتن‌ و تصنیف‌ فارغ‌ نبود، حتى‌ در زندان‌ همواره‌ به‌ نوشتن‌ اشتغال‌ داشت‌ و نیز بسیار سریع‌ مى‌نوشت‌. برخی شمار مصنفات‌ او را تا ۳۰۰ جلد نوشته‌اند. وی همچنین مقالات و نامه‌های بسیاری را با استفاده از زغال در زندان به رشته تحریر درآورد.<ref>اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌ تیمیه، ص ۲۱۵.</ref>
  
مهمترین ویژگی‌های آثار ابن‌ تیمیه از این قرارند: پراکندگی مباحث و نداشتن تبویب و انسجام[۴۴۵] در عین بهره‌مندی از خطابه‌های جذاب و قلمی روان و خواندنی، تکرار مباحث، استطراد، و به روز نگاری.[۴۴۶] می‌توان بیشتر مصنفات ابن‌ تیمیه را در دایره ردود یا پاسخ‌های عقیدتی و توحیدی به شمار آورد.[۴۴۳]
+
مهمترین ویژگی‌های آثار ابن‌ تیمیه از این قرارند: پراکندگی مباحث و نداشتن تبویب و انسجام در عین بهره‌مندی از خطابه‌های جذاب و قلمی روان و خواندنی، تکرار مباحث، استطراد، و به روز نگاری.<ref>عبدالله ابوزید، بکر، المداخل الی آثار ابن‌ تیمیه، ص۵۰-۵۱.</ref> می‌توان بیشتر مصنفات ابن‌ تیمیه را در دایره ردود یا پاسخ‌های عقیدتی و توحیدی به شمار آورد.
 
از مهمترین آثار وی عبارتند از:
 
از مهمترین آثار وی عبارتند از:
 +
*منهاج السنة النبویة، در نقض [[منهاج الکرامه فی معرفة الامامه (کتاب)|منهاج الکرامه]] اثر [[علامه حلی]] (م، ۷۲۴ق.)
 
*مجمع الرسائل
 
*مجمع الرسائل
*اقتداء السیره المستقیم  
+
*اقتداء السیرة المستقیم  
*التوسل والوسیله
+
*التوسل و الوسیله
 
*عدة الدلاله فی عموم الرساله  
 
*عدة الدلاله فی عموم الرساله  
*منهاج السنة النبویة، در نقض منهاج الکرامه علامه حلی (م،۷۲۴ق.)
 
 
*تفسیر سورة الاخلاص
 
*تفسیر سورة الاخلاص
 
*تفسیر المعوذتین
 
*تفسیر المعوذتین
 
*الحسبه فی الاسلام
 
*الحسبه فی الاسلام
*السیاسة الشرعیه فی الاصلاح الراعی و الرعیة»
+
*السیاسة الشرعیه فی الاصلاح الراعی و الرعیة
*الصارم‌ المسلول‌ علی‌ ساب‌ الرسول‌ (یا شاتم‌ الرسول‌) در پاسخ به جسارت کسی که به‌ [[حضرت‌ رسول‌]] (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) ناسزا گفته‌ بود.  
+
*الصارم‌ المسلول‌ علی‌ ساب‌ الرسول‌ (یا شاتم‌ الرسول‌) در پاسخ به جسارت کسی که به‌ [[پیامبر اسلام]] (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) ناسزا گفته‌ بود.  
*العقیدة الحمویة الکبری‌: به‌ گفته ابن شاکر، ابن تیمیه‌ این کتاب‌ را در ۶۹۸ق‌. میان‌ نماز ظهر و عصر در پاسخ‌ سؤالاتی‌ که‌ درباره‌ مسائل‌ کلامی‌ از او کرده‌ بودند، نوشت‌. [۳۸]ابن شاکر، فوات‌ الوفیات‌، ج۱، ص۷۲.
+
*العقیدة الحمویة الکبری‌: به‌ گفته ابن شاکر، ابن تیمیه‌ این کتاب‌ را در ۶۹۸ق‌. میان‌ نماز ظهر و عصر در پاسخ‌ سؤالاتی‌ که‌ درباره‌ مسائل‌ کلامی‌ از او کرده‌ بودند، نوشت‌.<ref>ابن شاکر، فوات‌ الوفیات‌، ج۱، ص۷۲.</ref>
 
*تلبیس الجهمیه در شش مجلد
 
*تلبیس الجهمیه در شش مجلد
 
*العقیدة الواسطیه
 
*العقیدة الواسطیه
 
*الجواب الصحیح لمن بدّل دین المسیح
 
*الجواب الصحیح لمن بدّل دین المسیح
*کتاب الحمویه
 
 
*فضائل القرآن  
 
*فضائل القرآن  
 
*امثال القرآن  
 
*امثال القرآن  
 
*الفرقان بین اولیاء الرحمان و اولیاء الشیطان  
 
*الفرقان بین اولیاء الرحمان و اولیاء الشیطان  
 
*شرح العمدة فی الفقه.  
 
*شرح العمدة فی الفقه.  
 
==ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت==
 
برخی از [[اهل سنت]] ابن تیمیه را فردی [[بدعت]] گو، گمراه، گمراه کننده و افراط‌گر مـی دانند؛
 
*عبدالکافی در مقدمه کتابش می‌نویسد: ابن تیمیه بدعت‌هایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایه‌های [[اسلام]] را خراب کرد اینها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوی حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـی کند. ولی از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویی پرداخت. او با مخالفت با [[اجماع]] از جماعت مسلمین جـدا شـد.[۶۸]عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۲.
 
*ابوبکر حصینی درباره ابن تیمیه می‌گوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات [[قرآن]] و سنت با هدف ایجاد فتنه تبعیت می‌کند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کرده‌اند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم... ؛ چرا که در آن‌ها تکذیب پروردگار عالمیان است...» . [۶۹]عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۳، به نقل از بحوث فی الملل و النحل، ج۴، ص۴۲.
 
*[[ابن حجر عسقلانی]] می‌گوید: درباره ابن تیمیه بین مردم و علما اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی او را به تجسیم نسبت می‌دهند، به سبب آنچه که در العقیدة الحمویه و واسطیه و غیره ذکر کرده، مانند این قولش که معتقد بود خداوند دارای صفات حقیقی، دست، پا، ساق و صورت می‌باشد و او به ذاتش بر عرش قرار دارد!... برخی او را زندیق و بی دین می‌دانند؛ به سبب قولی که می‌گوید: نباید از [[پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) کمک خواست و چنین درخواستی از عظمت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) می‌کاهد و منع می‌کند...  برخی ابن تیمیه را به خاطر نسبت‌های ناروایی که به [[حضرت علی]] علیه‌السّلام داده، نسبت [[نفاق]] می‌دهند؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره علی(علیه السلام) فرمود: "لا یبغضک الا منافق"؛ جز منافق کسی بغض و دشمنی تو را به دل ندارد.[۷۰]عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۶، ص۶۴.
 
*حسن بن علی سقاف نیز می‌گوید: «ابن تیمیه کسی است که او را شیخ الاسلام می‌نامند و گروهی نیز به کلماتش استدلال می‌کنند؛ در حالی که او [[ناصبی]] و دشمن علی (ع) است و به [[فاطمه]] (علیهاالسّلام) نسبت نفاق داده است.» [۷۱]سقاف، حسن بن علی، التنبیه و الرد ص۷.
 
*محمد العلاء البخاری -از علمای اهل سنت- تصریح به [[کفر]] ابن تیمیه کرده و به آن فتوا داده است؛ شوکانی در این باره می‌گوید: «صرح (محمد بن محمد العلاء البخاری) بتبدیعه ثم تکفیره، ثم صار یصرح فی مجلسه ان من اطلق علی ابن تیمیه انه شیخ الاسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»؛ محمد بن محمد بخاری در بدعت گذاری و تکفیر ابن تیمیه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه "شیخ الاسلام" اطلاق کند، او به خاطر همین اطلاق کافر است.[۷۲]شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج۲، ص۲۶۲.
 
  
 
==عقاید و اندیشه‌ها==
 
==عقاید و اندیشه‌ها==
  
ابن تیمیه معتقد به عقاید انحرافی و مخالف عقاید عموم مسلمین بود و برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند، آن عقاید را به سلف نسبت می‌داد. لکن شهرستانی – از علمای [[اهل سنت]]- ادعای ابن تیمیه درباره مذهب سلف را تکذیب کرده و می‌گوید: گروهی از متاخرین این سخن را به گفته‌های سلف اضافه کرده می‌گویند: در این [[آیات]] باید همان ظاهر بدوی آنها را گرفت و تفسیر آنها درست به همان نحو باید باشد که وارد شده، بدون هیچ تاویلی یا توقفی در آن چه ظاهر است، همانگونه که ابن تیمیه تفسیر کرد، ولذا اینها گرفتار تشبیه کامل شدند و این خلاف عقیده سلف است..[۳۲]شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۰۰.
+
ابن تیمیه معتقد به عقاید انحرافی و مخالف عقاید عموم مسلمین بود و برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند، آن عقاید را به سلف نسبت می‌داد. لکن شهرستانی – از علمای [[اهل سنت]]- ادعای ابن تیمیه درباره مذهب سلف را تکذیب کرده و می‌گوید: گروهی از متاخرین این سخن را به گفته‌های سلف اضافه کرده می‌گویند: در این [[آیات]] باید همان ظاهر بدوی آنها را گرفت و تفسیر آنها درست به همان نحو باید باشد که وارد شده، بدون هیچ تاویلی یا توقفی در آن چه ظاهر است، همانگونه که ابن تیمیه تفسیر کرد، ولذا اینها گرفتار تشبیه کامل شدند و این خلاف عقیده سلف است.<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۰۰.</ref>
  
ابن تیمیه تنها منبع [[شریعت]] را [[قرآن]] دانسته و [[سنت]] را شارح آن شمرده است.[۹۱][۹۲] بزرگداشت نصوص شرعی در برابر حکم [[عقل]]، [۹۳] تایید آن به اقوال سلف، رعایت ترتیب میان منابع اسلامی همچون کتاب، سنت نبوی و اقوال سلف، و واگذاشتن بحث از امور غیبی را، از ویژگی‌های عقیده او شمرده‌اند.[۹۴]
+
ابن تیمیه تنها منبع [[شریعت]] را [[قرآن]] دانسته و [[سنت]] را شارح آن شمرده است.<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۸.</ref> بزرگداشت نصوص شرعی در برابر حکم [[عقل]]، تایید آن به اقوال سلف، رعایت ترتیب میان منابع اسلامی همچون کتاب، سنت نبوی و اقوال سلف، و واگذاشتن بحث از امور غیبی را، از ویژگی‌های عقیده او شمرده‌اند.<ref>صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۳۹-۵۱.</ref>
  
وی تعارض میان کتاب و سنت و عقل را منتفی می‌دانست[۹۶] [۹۷]و حجیت عقل در امور اعتقادی و احکام را رد می‌کرد[۹۸] و با [[کلام]]، [[منطق]] و [[فلسفه]] میانه خوشی نداشت. در این زمینه، کتاب‌هایی چون الرد علی الفلاسفه و نقض المنطق را نگاشته و [[محمد بن زکریای رازی]] (م،۳۱۱ق)، [[ابن سینا]] (م،۴۲۸ق) و [[غزالی]] (م،۵۰۵ق) را با تعابیری موهن، وارثان مجوس و هند و یونان و مشرک خوانده است.[۹۹][۱۰۰] البته خود وی در عمده آثارش به ترتیب دادن مقدمات منطقی و طرح مباحث کلامی روی آورده است؛ چنان‌که قیاس را مادام که به مخالفت با نص منتهی نگردد، معتبر می‌داند.[۱۰۱][۱۰۲]
+
وی تعارض میان کتاب و سنت و عقل را منتفی می‌دانست و حجیت عقل در امور اعتقادی و احکام را رد می‌کرد<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۶.</ref> و با [[کلام]]، [[منطق]] و [[فلسفه]] میانه خوشی نداشت. در این زمینه، کتاب‌هایی چون الرد علی الفلاسفه و نقض المنطق را نگاشته و [[محمد بن زکریای رازی]] (م،۳۱۱ق)، [[ابن سینا]] (م،۴۲۸ق) و [[ابوحامد محمد غزالی]] (م،۵۰۵ق) را با تعابیری موهن، وارثان مجوس و هند و یونان و مشرک خوانده است.<ref>ابن تیمیه، العقیدة الحمویه، ص۷.</ref> البته خود وی در عمده آثارش به ترتیب دادن مقدمات منطقی و طرح مباحث کلامی روی آورده است؛ چنان‌که [[قیاس]] را مادام که به مخالفت با نص منتهی نگردد، معتبر می‌داند.<ref>ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۹۸.</ref>
  
ابن‌ تیمیه خود را تبیین‌گر و پاسدار‌ اندیشه‌های سلف دانسته است. از این رو، تنها دیدگاهی را برگزیده که به ادعای وی، اجماع سلف -که اطمینان آور و مصون از خطاست-[۱۰۳][۱۰۴] بر آن مستقر شده باشد.[۱۰۵][۱۰۶]
+
ابن‌ تیمیه خود را تبیین‌گر و پاسدار‌ اندیشه‌های سلف دانسته است. از این رو، تنها دیدگاهی را برگزیده که به ادعای وی، اجماع سلف -که اطمینان آور و مصون از خطاست- بر آن مستقر شده باشد.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۲۲۹.</ref>
  
 
'''آرای حدیثی:'''
 
'''آرای حدیثی:'''
  
ابن‌ تیمیه معمولاً پس از نقل [[احادیث]] به بررسی درجه اعتبار آن‌ها می‌پردازد. سپس دیدگاه خود را با قطعیت کامل بیان می‌کند. گویا پرونده هر مبحث با اظهار عقیده او برای همیشه بسته خواهد شد.[۱۱۴] البته منتقدان از اشتباه‌های وی در نقل و نقد حدیث پرده برداشته‌اند. وی گاه حدیث نبوی را قدسی می‌شمرد و در بسیاری اوقات احادیث متفاوت را با هم می‌آمیخت؛ چنان‌که گاه در نسبت حدیث به مصدر یا راوی آن اشتباه می‌کرد. همین اشتباه‌ها نقشی عمده در‌ اندیشه‌های فقهی و کلامی وی داشت.[۱۱۷] تقطیع یا گزینش سخنان بر وفق دیدگاه‌های خود نیز از دیگر موارد اتهام وی است.[۱۱۸][۱۱۹]
+
ابن‌ تیمیه معمولاً پس از نقل [[احادیث]] به بررسی درجه اعتبار آن‌ها می‌پردازد. سپس دیدگاه خود را با قطعیت کامل بیان می‌کند. گویا پرونده هر مبحث با اظهار عقیده او برای همیشه بسته خواهد شد.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹.</ref> البته منتقدان از اشتباه‌های وی در نقل و نقد حدیث پرده برداشته‌اند. وی گاه حدیث نبوی را قدسی می‌شمرد و در بسیاری اوقات احادیث متفاوت را با هم می‌آمیخت؛ چنان‌که گاه در نسبت حدیث به مصدر یا راوی آن اشتباه می‌کرد. همین اشتباه‌ها نقشی عمده در‌ اندیشه‌های فقهی و کلامی وی داشت.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹-۷۲.</ref>  تقطیع یا گزینش سخنان بر وفق دیدگاه‌های خود نیز از دیگر موارد اتهام وی است.<ref>جوزی، عبد‌الرحمان، دفع شبه التشبیه، ص۷۴.</ref>
  
رجال‌شناسی ابن‌ تیمیه نیز با اشتباه‌های فاحشی همراه است. گاه از شخصیت‌هایی یاد می‌کند که در هیچ منبع رجالی یافت نمی‌شوند.[۱۲۰] تضعیف‌های رجالی‌اش از نظر متخصصان حدیث بی‌اعتبار است تا آن‌جا که اهل حدیث را بر آن داشته تا به بررسی‌های رجالی او اعتنا نکنند.[۱۲۱] رد‌کردن احادیث صحیح در فضیلت علی (علیه‌السّلام) هواداران وی را نیز به اعتراض واداشته است؛ چنان‌که البانی (م،۱۳۳۲ق.) وی را به جرئت در انکار احادیث صحیح متهم کرده است.[۱۲۲] وی بی‌مهابا برخی از تضعیف‌های خود را به اجماع نسبت داده است. مثلاً حدیث تصدّق خاتم علی (علیه‌السّلام) را به اجماع نادرست می‌شمرد[۱۲۳] [۱۲۴]؛ در حالی که بسیاری از محدثان و مفسران بدان احتجاج کرده‌اند.[۱۲۵][۱۲۶][۱۲۷]
+
رجال‌شناسی ابن‌ تیمیه نیز با اشتباه‌های فاحشی همراه است. گاه از شخصیت‌هایی یاد می‌کند که در هیچ منبع رجالی یافت نمی‌شوند.<ref>ابن تیمیه، کتاب الزیاره، ص۲۳.</ref> تضعیف‌های رجالی‌اش از نظر متخصصان حدیث بی‌اعتبار است تا آن‌جا که اهل حدیث را بر آن داشته تا به بررسی‌های رجالی او اعتنا نکنند.<ref>عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، ج۶، ص۳۱۹.</ref> رد‌کردن احادیث صحیح در فضیلت علی (علیه‌السّلام) هواداران وی را نیز به اعتراض واداشته است؛ چنان‌که البانی (م،۱۳۳۲ق.) وی را به جرئت در انکار احادیث صحیح متهم کرده است.<ref>بانی، محمدناصرالدین، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۴.</ref> وی بی‌مهابا برخی از تضعیف‌های خود را به اجماع نسبت داده است. مثلاً حدیث «تصدّق خاتم علی» (علیه‌السلام) را به اجماع نادرست می‌شمرد؛ در حالی که بسیاری از محدثان و مفسران بدان احتجاج کرده‌اند.<ref>طبری، محمد، جامع البیان، ج۶، ص۸۶.</ref>
  
 
'''آرای تفسیری:'''
 
'''آرای تفسیری:'''
  
بیشتر مباحث [[تفسیر|تفسیری]] ابن‌ تیمیه به آیات صفات و آیات مرتبط با ردّ صوفیه اختصاص دارد[۱۳۰] که به طور پراکنده در لابه‌لای کتاب‌هایش یافت می‌شوند.
+
بیشتر مباحث [[تفسیر|تفسیری]] ابن‌ تیمیه به آیات صفات و آیات مرتبط با ردّ صوفیه اختصاص دارد که به طور پراکنده در لابه‌لای کتاب‌هایش یافت می‌شوند.
  
عقاید تشبیهی ابن‌ تیمیه در تفسیرش نیز اثری بارز نهاده است؛ تا جایی که وجود [[متشابه]] را در [[قرآن]] انکار می‌کند و آن را امری کاملاً نسبی می‌داند. از این رو، بر این باور است که برای تفسیر آیات قرآن هیچ نیازی به ارجاع آیه متشابه به آیه محکم نیست و هر آیه‌ای خودبسند است.[۱۳۳]
+
عقاید تشبیهی ابن‌ تیمیه در تفسیرش نیز اثری بارز نهاده است؛ تا جایی که وجود [[متشابهات]] را در [[قرآن]] انکار می‌کند و آن را امری کاملاً نسبی می‌داند. از این رو، بر این باور است که برای تفسیر آیات قرآن هیچ نیازی به ارجاع آیه متشابه به آیه محکم نیست و هر آیه‌ای خودبسند است.<ref>ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۶۴.</ref>
  
 
'''آرای اعتقادی:'''
 
'''آرای اعتقادی:'''
  
ابن‌ تیمیه در امور اعتقادی، ظاهر کتاب را حجت دانسته، تاویل کلام بر خلاف ظاهر[۱۴۶] یا هر‌گونه باطن مخالف با ظاهر را که گاه به بهانه دوری از تشبیه و تجسیم مطرح می‌گردد، رد می‌کند.[۱۴۷]
+
ابن‌ تیمیه در امور اعتقادی، ظاهر کتاب را حجت دانسته، تاویل کلام بر خلاف ظاهر یا هر‌گونه باطن مخالف با ظاهر را که گاه به بهانه دوری از تشبیه و تجسیم مطرح می‌گردد، رد می‌کند.<ref>جهبل، شهاب‌الدین، الفتوی الحمویه، ص۱۰۶-۱۱۰.</ref>
  
 
در تفسیر صفات خبری با دو‌گونه موضع‌گیری از ابن‌ تیمیه روبه‌رو می‌شویم که جمع آن دو نتیجه‌ای جز تشبیه و تجسیم به دست نمی‌دهد.  
 
در تفسیر صفات خبری با دو‌گونه موضع‌گیری از ابن‌ تیمیه روبه‌رو می‌شویم که جمع آن دو نتیجه‌ای جز تشبیه و تجسیم به دست نمی‌دهد.  
به باور وی، از آن‌جا که اسماء و صفات خداوند توقیفی هستند، نمی‌توان خداوند را به جسمانیت متصف کرد.[۱۶۹] این همه در حالی است که وی در نوشتارهای خود صریحاً به استواء، مجیء، دست، پا، [۱۷۲] فرح و غضب و... برای خداوند اشاره دارد و روایت‌های این باب را می‌پذیرد و بر تفسیر آن‌ها بر پایه معنای ظاهری و عرفی آن تاکید می‌ورزد[۱۷۳].
+
به باور وی، از آن‌جا که اسماء و صفات خداوند توقیفی هستند، نمی‌توان خداوند را به جسمانیت متصف کرد. این همه در حالی است که وی در نوشتارهای خود صریحاً به استواء، مجیء، دست، پا، فرح و غضب و... برای خداوند اشاره دارد و روایت‌های این باب را می‌پذیرد و بر تفسیر آن‌ها بر پایه معنای ظاهری و عرفی آن تاکید می‌ورزد.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹-۶۴۰.</ref>
  
حصنی (م،۸۲۹ق.)، ابن حجر هیتمی (م،۹۷۳ق.) و بسیاری دیگر ابن‌ تیمیه را به تشبیه و تجسیم وصف کرده‌اند.[۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲] بسیاری نیز بر این باورند که ابن‌ تیمیه به جهت و تحیز قائل بوده است.[۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵][۱۸۶] به روایت [[ابن بطوطه]] (م،۷۷۹ق.) وی حدیث نزول خداوند بر آسمان دنیا را به نزول خود از منبر تشبیه کرد.[۱۸۸] فارغ از گزارش ابن بطوطه به عنوان جهانگردی بی‌طرف، به گزارش ابوحیّان (م،۷۴۵ق.) نیز وی در کتاب العرش خود آورده که خداوند بر کرسی جلوس نموده و جایی را برای نشستن پیامبرش خالی کرده است.[۱۸۹] شاهد صحت این نسبت آن است که ابن‌ تیمیه این حدیث را صحیح شمرده است![۱۹۰]
+
حصنی (م،۸۲۹ق.)، ابن حجر هیتمی (م،۹۷۳ق.) و بسیاری دیگر ابن‌ تیمیه را به تشبیه و تجسیم وصف کرده‌اند.<ref>سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۴۲.</ref> بسیاری نیز بر این باورند که ابن‌ تیمیه به جهت و تحیز قائل بوده است.<ref>هیتمی، ابن حجر، الفتاوی الحدیثیه، ص۱۱۶.</ref> به روایت [[ابن بطوطه]] (م،۷۷۹ق.) وی حدیث نزول خداوند بر آسمان دنیا را به نزول خود از منبر تشبیه کرد.<ref>ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ج۱.</ref> فارغ از گزارش ابن بطوطه به عنوان جهانگردی بی‌طرف، به گزارش ابوحیّان (م،۷۴۵ق.) نیز وی در کتاب العرش خود آورده که خداوند بر کرسی جلوس نموده و جایی را برای نشستن پیامبرش خالی کرده است. شاهد صحت این نسبت آن است که ابن‌ تیمیه این حدیث را صحیح شمرده است!<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۶۲۸-۶۳۰.</ref>
  
 
'''آرای فقهی:'''
 
'''آرای فقهی:'''
سطر ۱۱۶: سطر ۱۲۱:
 
الف. زیارت:
 
الف. زیارت:
  
ابن‌ تیمیه مسلمانان را از رفتن بر مزار پیامبران بازمی‌دارد و تنها روی‌کردن به قبر ایشان را هنگام سلام بر آنان می‌پذیرد.[۲۱۸] وی بر آن است که هرگونه نماز یا دعا برای خود نزد قبر هر میتی بدعت و حرام است[۲۱۹][۲۲۰]؛ نیز نشستن نزدیک قبر پیامبران و مسح یا بوسیدن قبور آنان ممنوع است.[۲۲۱]
+
ابن‌ تیمیه مسلمانان را از رفتن بر مزار پیامبران بازمی‌دارد و تنها روی‌کردن به قبر ایشان را هنگام سلام بر آنان می‌پذیرد. وی بر آن است که هرگونه نماز یا دعا برای خود نزد قبر هر میتی بدعت و حرام است؛ نیز نشستن نزدیک قبر پیامبران و مسح یا بوسیدن قبور آنان ممنوع است.<ref>ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۵۷.</ref>
  
ابن‌ تیمیه هر‌گونه بنا بر قبور را نشانه [[شرک]] و ریشه بت‌پرستی خوانده[۲۴۰] و تعظیم قبور را آیین مشرکان و کار [[اهل کتاب]] شمرده است.[۲۴۱]
+
ابن‌ تیمیه هر‌گونه بنا بر قبور را نشانه [[شرک]] و ریشه [[بت پرستی]] خوانده و تعظیم قبور را آیین مشرکان و کار [[اهل کتاب]] شمرده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۴۷۴.</ref>
  
برخی از مخالفان ابن‌ تیمیه این سخنان را انکار حیات پیامبران در قبر، [۲۵۱] مساوات قبور ایشان و دیگران[۲۵۲] و انکار رسالت نبوی پس از وفات وی[۲۵۳]دانسته‌اند. به عقیده ایشان ادله تعظیم شعائر الهی (حجّ/۲۲، ۳۲) و وجوب محبت [[پیامبر اکرم]] (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) و [[اهل‌ بیت]] ایشان (شوری/۴۲، ۲۳)، نیز گزارش قرآن از رواج سنت بنای مسجد بر قبور صالحان و تایید ضمنی آن (کهف/۱۸، ۲۱) و تصریح قرآن به اراده الهی بر بزرگداشت مادی یا معنوی خانه‌هایی که در آن یاد خدا می‌شود (نور/۲۴، ۳۶-۳۷) از ادله قرآنی مطلوبیت ساخت مشاهد بر قبور صالحان‌اند.[۲۵۴] نیز بقای آثار باستانی قبور پیامبران در منطقه حجاز، فلسطین و شامات به‌ رغم دسترسی مسلمانان روزگار نزول و امکان تخریب آن‌ها شاهدی بر جواز آن است.[۲۵۵] ادله روایی ابن‌ تیمیه و شاگردان مکتب وی نیز با مناقشات سندی، متنی و دلالی روبه رو شده است.[۲۵۶]
+
برخی از مخالفان ابن‌ تیمیه این سخنان را انکار حیات پیامبران در قبر، مساوات قبور ایشان و دیگران و انکار [[رسالت]] نبوی پس از وفات وی دانسته‌اند.<ref>حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۶۵، ۶۷.</ref>  به عقیده ایشان ادله تعظیم شعائر الهی (حجّ/۲۲، ۳۲) و وجوب محبت [[پیامبر اکرم]] (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) و [[اهل‌ بیت]] ایشان (شوری/۴۲، ۲۳)، نیز گزارش قرآن از رواج سنت بنای مسجد بر قبور صالحان و تایید ضمنی آن (کهف/۱۸، ۲۱) و تصریح قرآن به اراده الهی بر بزرگداشت مادی یا معنوی خانه‌هایی که در آن یاد خدا می‌شود (نور/۲۴، ۳۶-۳۷) از ادله قرآنی مطلوبیت ساخت مشاهد بر قبور صالحان‌اند.<ref>سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۳۳-۴۲.</ref> نیز بقای آثار باستانی قبور پیامبران در منطقه حجاز، فلسطین و شامات به‌ رغم دسترسی مسلمانان روزگار نزول و امکان تخریب آن‌ها شاهدی بر جواز آن است. ادله روایی ابن‌ تیمیه و شاگردان مکتب وی نیز با مناقشات سندی، متنی و دلالی روبه رو شده است.<ref>سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۵۳.</ref>
  
 
ب. توسّل:
 
ب. توسّل:
  
به باور ابن‌ تیمیه، توسل به معنای تبعیت از سنت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.[۲۵۷] وی گر چه دعای مؤمنان درباره یکدیگر را پسندیده می‌داند، درخواست دعا از صالحان پس از مرگشان را ناخواسته خداوند می‌شمرد[۲۵۸] وی [[شفاعت‌]]جویی از پیامبر در زمان وفات وی را نیز بدعت‌آمیز دانسته، آیات دال بر مطلوبیت درخواست [[استغفار]] از پیامبران را ویژه زمان زندگی ایشان می‌داند.[۲۶۱] وی بر این باور است که تعبیر توسل به پیامبر در کلمات صحابه و دانشوران تنها در زمان حیات صالحان[۲۶۲][۲۶۳] و به معنای تمسک به دعا و شفاعت ایشان است.[۲۶۴] از این رو، توسل به ذات صالحان هر چند مقامی ارجمند نزد خدا داشته باشند، مؤثر نیست[۲۶۵]؛ زیرا ذات ایشان چیزی ندارد که اقتضای اجابت دعا کند.[۲۶۶][۲۶۷] نیز درخواست دعا برای اموری چون شفای بیمار و ادای دِین و آمرزش گناهان که جز خداوند کسی قادر بر آن نیست، حرام است.[۲۶۹]
+
به باور ابن‌ تیمیه، توسل به معنای تبعیت از سنت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) است. وی گرچه دعای مؤمنان درباره یکدیگر را پسندیده می‌داند، درخواست دعا از صالحان پس از مرگشان را ناخواسته خداوند می‌شمرد.<ref>محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۵۸.</ref> وی [[شفاعت]] جویی از پیامبر در زمان وفات وی را نیز بدعت‌آمیز دانسته، آیات دال بر مطلوبیت درخواست [[استغفار]] از پیامبران را ویژه زمان زندگی ایشان می‌داند. وی بر این باور است که تعبیر توسل به پیامبر در کلمات صحابه و دانشوران تنها در زمان حیات صالحان و به معنای تمسک به دعا و شفاعت ایشان است. از این رو، توسل به ذات صالحان هر چند مقامی ارجمند نزد خدا داشته باشند، مؤثر نیست؛ زیرا ذات ایشان چیزی ندارد که اقتضای اجابت دعا کند. نیز درخواست دعا برای اموری چون شفای بیمار و ادای دِین و آمرزش گناهان که جز خداوند کسی قادر بر آن نیست، حرام است.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۶۷.</ref>
  
برخی از منتقدان در پاسخ، مسئله توسل و زیارت را به [[اجماع]] عملی امت اسلامی نسبت داده و او را بنیان‌گذار تحریم این کارها دانسته‌اند.[۲۷۲][۲۷۳][۲۷۴] به عقیده ایشان، ابن‌ تیمیه تمام احادیث صحیح دال بر جواز توسل را تاویل برده است.[۲۷۵] در پاسخ به شرک‌آمیز بودن توسل به کسی جز خدا نیز میان باور به استقلال در سببیت و وساطت در پیشگاه خداوند تفاوت‌ نهاده و قسم دوم را خارج از شرک و عین توحید دانسته‌اند[۲۷۶]؛ همان‌گونه که توسل در حال حیات نیز شرک نیست.[۲۷۷] بر این اساس، کمک‌خواهی از اولیای الهی در حال حیات و در امور جزئی (کهف/۱۸، ۹۵) یا برای دعا و طلب مغفرت (ر. ک: نساء، ۴/ ۶۴؛ توبه/۹، ۱۰۳) یا انجام امور فراعادی (اعراف/۷، ‌۱۶۰؛ نمل/۲۷، ۳۸؛ مائده/۵، ۱۱۰) و نیز پس از وفات ایشان رواست؛ زیرا با الهام از قرآن، نه مرگ به معنای معدوم شدن است و نه اتصال به عالم ارواح یا همان حقیقت آدمی محال است.[۲۷۸] اموات مؤمنان به سان زندگان در قبر خویش قدرت درک و برآوردن نیازها را به اذن خداوند دارند.[۲۷۹] آیات (مائده/۵، ۳۵؛ فرقان/۲۵، ۵۷)، [۲۸۰] روایت‌ها[۲۸۱][۲۸۲][۲۸۳][۲۸۴] و سیره مسلمانان نیز یاری خواستن از ارواح مطهر اولیای خدا را تایید می‌کنند.[۲۸۵]
+
برخی از منتقدان در پاسخ، مسئله توسل و زیارت را به [[اجماع]] عملی امت اسلامی نسبت داده و او را بنیان‌گذار تحریم این کارها دانسته‌اند.<ref>سبکی، تقی‌الدین، شفاء السقام، ص۱۵۳.</ref> به عقیده ایشان، ابن‌ تیمیه تمام احادیث صحیح دال بر جواز توسل را [[تأویل]] برده است. در پاسخ به شرک‌آمیز بودن توسل به کسی جز خدا نیز میان باور به استقلال در سببیت و وساطت در پیشگاه خداوند تفاوت‌ نهاده و قسم دوم را خارج از شرک و عین توحید دانسته‌اند؛ همان‌گونه که توسل در حال حیات نیز شرک نیست.<ref>قزوینی حائری، محمد حسن، البراهین الجلیه، ص۳۴.</ref> بر این اساس، کمک‌خواهی از اولیای الهی در حال حیات و در امور جزئی (کهف/۱۸، ۹۵) یا برای دعا و طلب مغفرت (ر. ک: نساء، ۴/ ۶۴؛ توبه/۹، ۱۰۳) یا انجام امور فراعادی (اعراف/۷، ‌۱۶۰؛ نمل/۲۷، ۳۸؛ مائده/۵، ۱۱۰) و نیز پس از وفات ایشان رواست؛ زیرا با الهام از قرآن، نه مرگ به معنای معدوم شدن است و نه اتصال به عالم ارواح یا همان حقیقت آدمی محال است.<ref>سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۱-۵۵.</ref> اموات مؤمنان به سان زندگان در قبر خویش قدرت درک و برآوردن نیازها را به اذن خداوند دارند. آیات (مائده/۵، ۳۵؛ فرقان/۲۵، ۵۷)، روایت‌ها و سیره مسلمانان نیز یاری خواستن از ارواح مطهر اولیای خدا را تایید می‌کنند.<ref>سبحانی، جعفر، التوسل، ص۷۶.</ref>
  
 
ج. تبرّک:
 
ج. تبرّک:
  
ابن‌ تیمیه [[تبرک]] به اجزای بدن پیامبران را روا و جز آن را حرام می‌شمارد.[۲۹۵] اما بر پایه گزارش‌های فراوان تاریخی، یاران رسول خدا به آثاری چون ظرفی که وی از آن نوشیده، [۲۹۶][۲۹۷][۲۹۸][۲۹۹] جای لبان و دست مبارک وی، [۳۰۰][۳۰۱][۳۰۲][۳۰۳][۳۰۴][۳۰۵][۳۰۶] منبر، [۳۰۷][۳۰۸][۳۰۹][۳۱۰] [۳۱۱] [۳۱۲] دینارهای اعطایی، [۳۱۳][۳۱۴][۳۱۵][۳۱۶][۳۱۷] عصا، [۳۱۸][۳۱۹][۳۲۰] لباس، [۳۲۱][۳۲۲][۳۲۳] مکان عبور[۳۲۴] و قبر ایشان[۳۲۵] تبرک می‌جستند.
+
ابن‌ تیمیه [[تبرک]] به اجزای بدن پیامبران را روا و جز آن را حرام می‌شمارد.<ref>ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۶۸۰-۶۸۱.</ref> اما بر پایه گزارش‌های فراوان تاریخی، یاران رسول خدا به آثاری چون ظرفی که وی از آن نوشیده، جای لبان و دست مبارک وی، منبر، دینارهای اعطایی، عصا، لباس، مکان عبور و قبر ایشان تبرک می‌جستند.<ref>احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۴۱-۱۶۲.</ref>
  
 
'''آرای تاریخی:'''
 
'''آرای تاریخی:'''
سطر ۱۳۶: سطر ۱۴۱:
 
الف. صحابه:
 
الف. صحابه:
  
ابن‌ تیمیه در قصیده‌ای محبت همه [[صحابه]] را مذهب خود دانسته، [۳۲۶] بر رعایت حقوق ایشان به اتفاق [[اهل‌ سنت]][۳۲۷] و اهل [[بهشت]] بودن تمام ایشان به مقتضای رضایت الهی از آن‌ها[۳۲۸] تاکید می‌ورزد. وی اعتقاد به [[ارتداد]] صحابه را موجب [[کفر]] خوانده و درباره جواز [[لعن]] تردید کرده است.[۳۲۹][۳۳۰] وی خطاهای ایشان را به سبب کارهای نیکشان مغفور می‌داند و بر این باور است که از ایشان گناهانی بخشوده می‌شود که از غیر آنان بخشوده نخواهد شد.[۳۳۱] به باور وی، باید از بازگو‌کردن اختلاف‌های صحابه خودداری کرد و به بیان فضیلت‌های آنان و استغفار برای ایشان بسنده نمود.[۳۳۲][۳۳۳] این بدان روست که برخی از اشتباه‌های ایشان از روی عذر صورت گرفته و برخی به سبب توبه یا انجام کار خیر بخشوده شده است و یادکرد کارهای زشت آنان موجب بغض و دشمنی به آنان می‌گردد.[۳۳۴]
+
ابن‌ تیمیه در قصیده‌ای محبت همه [[صحابه]] را مذهب خود دانسته، بر رعایت حقوق ایشان به اتفاق [[اهل‌ سنت]] و اهل [[بهشت]] بودن تمام ایشان به مقتضای رضایت الهی از آن‌ها تاکید می‌ورزد.<ref>ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۷۱-۵۷۳.</ref> وی اعتقاد به [[ارتداد]] صحابه را موجب [[کفر]] خوانده و درباره جواز [[لعن]] تردید کرده است.<ref>ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۸۶.</ref> وی خطاهای ایشان را به سبب کارهای نیکشان مغفور می‌داند و بر این باور است که از ایشان گناهانی بخشوده می‌شود که از غیر آنان بخشوده نخواهد شد.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۵.</ref> به باور وی، باید از بازگو‌کردن اختلاف‌های صحابه خودداری کرد و به بیان فضیلت‌های آنان و استغفار برای ایشان بسنده نمود. این بدان روست که برخی از اشتباه‌های ایشان از روی عذر صورت گرفته و برخی به سبب توبه یا انجام کار خیر بخشوده شده است و یادکرد کارهای زشت آنان موجب بغض و دشمنی به آنان می‌گردد.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۹.</ref>
  
این همه در حالی است که به عقیده برخی نویسندگان، هیچ فردی حتی صحابه از دشمنی و تکفیر ابن‌ تیمیه در امان نمانده است.[۳۳۵][۳۳۶] برخی نیز وی را به خبث نیت و برداشت غلط یا کینه‌ورزی به صحابه متهم می‌دانند[۳۳۷][۳۳۸] و او را ضعیف العقل می‌خوانند.[۳۳۹][۳۴۰] به گزارش ایشان، ابن‌ تیمیه [[ابوبکر]] را به عدم فهم اسلام[۳۴۱] و عمر را به عدم اعتنا به سخنانش[۳۴۲] و [[عثمان]] را به مال‌دوستی[۳۴۳] متهم کرده است. ابن‌ تیمیه تحت تاثیر باورهای [[اموی]] دمشق، از ارادتمندان [[معاویه]] به شمار می‌رود. وی با نگارش فضائل معاویة و فی یزید و انّه لا یسبّ نخستین بار آرزوی دیرینه شام را جامه عمل پوشاند.[۳۴۴] وی معاویه را صحابی عادل و بهترین سلطان و فردی فقیه دانسته است.[۳۴۵][۳۴۶] نیز به برائت [[مروان بن حکم]] از هرگونه گناهی که سبب تبعیدش گردد، تصریح کرده است.[۳۴۷]
+
این همه در حالی است که به عقیده برخی نویسندگان، هیچ فردی حتی صحابه از دشمنی و تکفیر ابن‌ تیمیه در امان نمانده است.<ref>حصنی، ابوبکر، دفع شبه من شبه، ص۶۲، ۶۴، ۱۲۳.</ref> برخی نیز وی را به خبث نیت و برداشت غلط یا کینه‌ورزی به صحابه متهم می‌دانند و او را ضعیف العقل می‌خوانند.<ref>سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۲۱.</ref>  به گزارش ایشان، ابن‌ تیمیه [[ابوبکر]] را به عدم فهم اسلام و عمر را به عدم اعتنا به سخنانش و [[عثمان]] را به مال‌دوستی متهم کرده است. ابن‌ تیمیه تحت تاثیر باورهای [[بنی امیه|اموی]] دمشق، از ارادتمندان [[معاویه]] به شمار می‌رود. وی با نگارش «فضائل معاویة و فی یزید و انّه لا یسبّ» نخستین بار آرزوی دیرینه شام را جامه عمل پوشاند. وی معاویه را صحابی عادل و بهترین سلطان و فردی فقیه دانسته است.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۵۳، ۴۶۶، ۴۷۸.</ref> نیز به برائت [[مروان بن حکم]] از هرگونه گناهی که سبب تبعیدش گردد، تصریح کرده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۱۹۶.</ref>
  
 
ب. اهل‌ بیت:
 
ب. اهل‌ بیت:
  
ابن‌ تیمیه رویکردی دوگانه درباره [[اهل بیت]] علیهم السلام دارد. در جایی سبب تقدم آنان را رسوم [[جاهلیت|جاهلی]] و رابطه خویشاوندی ایشان دانسته[۳۴۸] و در جای دیگری محبت اهل‌ بیت را فریضه[۳۴۹] و فراتر از محبت به سایر قبایل [[قریش]][۳۵۰] دانسته و آن را فارغ از نسب، به سبب ایمان قوی ایشان خوانده است.[۳۵۱] به عقیده وی، اجماع اهل‌ بیت، حجت[۳۵۵] و [[صلوات]] بر ایشان سنت[۳۵۶] و واجب است.[۳۵۷] او در جایی [[فاطمه زهرا]] (سلام‌الله‌علیها) را سرور زنان جهان خوانده[۳۶۰] و در جای دیگر او را به [[منافقان]] تشبیه کرده است.[۳۶۱] نیز [[حسین بن علی]] (علیه‌السلام) را شهید و قاتل وی را ملعون دانسته[۳۶۲]؛ اما [[یزید]] را از مشارکت در قتل وی تبرئه کرده و او را از بشارت یافتگان به بهشت خوانده است. وی قیام امام حسین (علیه‌السلام) را به هدف دستیابی به خلافت به گمان همکاری اهل [[عراق]] با وی وصف کرده است.[۳۶۳]
+
ابن‌ تیمیه رویکردی دوگانه درباره [[اهل بیت]] علیهم السلام دارد. در جایی سبب تقدم آنان را رسوم [[جاهلیت|جاهلی]] و رابطه خویشاوندی ایشان دانسته،<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۷۲.</ref> و در جای دیگری محبت اهل‌ بیت را فریضه و فراتر از محبت به سایر قبایل [[قریش]] دانسته و آن را فارغ از نسب، به سبب ایمان قوی ایشان خوانده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۳.</ref> به عقیده وی، اجماع اهل‌ بیت، حجت و [[صلوات]] بر ایشان سنت و واجب است. او در جایی [[فاطمه زهرا]] (سلام‌الله‌علیها) را سرور زنان جهان خوانده و در جای دیگر او را به [[منافقان]] تشبیه کرده است.<ref>حسینی میلانی، سید علی، ابن‌تیمیة و امامة علی (علیه‌السلام)، ص۵۶.</ref> نیز [[امام حسین]] (علیه‌السلام) را شهید و قاتل وی را ملعون دانسته؛<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۱۴۱.</ref> اما [[یزید]] را از مشارکت در قتل وی تبرئه کرده و او را از بشارت یافتگان به بهشت خوانده است. وی قیام امام حسین (علیه‌السلام) را به هدف دستیابی به خلافت به گمان همکاری اهل [[عراق]] با وی وصف کرده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۲.</ref>
  
او دیگر [[ائمه]] [[شیعه]] را گاه به عنوان فقیه، [[تابعین|تابعی]] و عابد ستوده است.[۳۶۴][۳۶۵][۳۶۶][۳۶۷] [[امام علی]] (علیه‌السلام) را چهارمین صحابی در فضیلت و خلافت، [۳۶۸][۳۶۹] محبوب خداوند[۳۷۰] و زاهد[۳۷۱] خوانده و دعوتگر به جنگ با وی را دوزخی شمرده است.[۳۷۲] با این حال، در جریان نبرد وی و معاویه، هر دو را بر حق نسبی دانسته است، گرچه علی (علیه‌السلام) به حق نزدیک‌تر بود. [۳۷۳] [۳۷۴] [۳۷۵][۳۷۶][۳۷۷] وی بسیاری از فضیلت‌های علی (علیه‌السلام) را رد کرده یا آن را در حد فضیلت‌های سایر صحابه تلقی کرده است. به عقیده وی، علی (علیه‌السلام) پیش از [[اسلام]] همچون خلفای سه‌گانه بت‌پرست بوده و اسلام وی نیز به سبب خردسالی پذیرفته نیست.[۳۷۸][۳۷۹] او علم باطن آن امام را انکار کرده[۳۸۰] و جانشینی وی در [[مدینه]] هنگام [[جنگ تبوک]] را بسان جانشینی [[ابن‌ ام مکتوم]] و دیگران در سایر جنگ‌ها دانسته[۳۸۱] و ربط [[ایمان]] به حبّ علی(ع) و [[نفاق]] به بغض وی را نیز بسان ربط این دو به حبّ و بغض [[انصار]] شمرده[۳۸۲] و شجاعتش را همسان دیگران[۳۸۳] خوانده است. وی تنقیص‌هایی را که از جانب شیعه بر سه خلیفه نخست وارد شده، درباره علی (علیه‌السلام) نیز وارد می‌داند.[۳۸۴][۳۸۵]
+
او دیگر [[ائمه]] [[شیعه]] را گاه به عنوان فقیه، [[تابعین|تابعی]] و عابد ستوده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۵.</ref> [[امام علی]] (علیه‌السلام) را چهارمین صحابی در فضیلت و خلافت، محبوب خداوند و زاهد خوانده و دعوتگر به جنگ با وی را دوزخی شمرده است.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۷.</ref>  با این حال، در جریان نبرد وی و معاویه، هر دو را بر حق نسبی دانسته است، گرچه علی (علیه‌السلام) به حق نزدیک‌تر بود.<ref>ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۹</ref> وی بسیاری از فضیلت‌های علی (علیه‌السلام) را رد کرده یا آن را در حد فضیلت‌های سایر صحابه تلقی کرده است. به عقیده وی، علی (علیه‌السلام) پیش از [[اسلام]] همچون خلفای سه‌گانه بت‌پرست بوده و اسلام وی نیز به سبب خردسالی پذیرفته نیست.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۲۸۵-۲۸۶.</ref> او علم باطن آن امام را انکار کرده و جانشینی وی در [[مدینه]] هنگام [[جنگ تبوک]] را بسان جانشینی [[ابن ام مکتوم]] و دیگران در سایر جنگ‌ها دانسته و ربط [[ایمان]] به حبّ علی(ع) و [[نفاق]] به بغض وی را نیز بسان ربط این دو به حبّ و بغض [[انصار]] شمرده و شجاعتش را همسان دیگران خوانده است. وی تنقیص‌هایی را که از جانب شیعه بر سه خلیفه نخست وارد شده، درباره علی (علیه‌السلام) نیز وارد می‌داند.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۵۳.</ref>
  
 
ج. شیعه:
 
ج. شیعه:
  
ابن‌ تیمیه گاهی در برخورد با مخالفان خود -خصوصا [[امامیه]]- دچار قضاوت نادرست و افراطی می‌گردد؛ چنان‌که در نقد [[محیی الدین ابن عربی]] (م،۶۳۸ق.) اتهام‌هایی چون فضیلت دادن اولیا بر انبیا، [۴۱۱] تنقیص پیامبران[۴۱۲] و ... بر او وارد کرده است که با مطالعه آثارش، ناوارد می‌نماید.[۴۱۴] وی [[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م،۶۷۲ق.) را نیز به مواردی مانند مشاوره به هلاکو در قتل خلیفه عباسی و مسلمانان، و ارتکاب محرمات متهم کرده[۴۱۵] که با استنادات تاریخی ناسازگار است.[۴۱۶][۴۱۷]
+
ابن‌ تیمیه گاهی در برخورد با مخالفان خود -خصوصا [[امامیه]]- دچار قضاوت نادرست و افراطی می‌گردد؛ چنان‌که در نقد [[محیی الدین ابن عربی]] (م،۶۳۸ق.) اتهام‌هایی چون فضیلت دادن اولیا بر انبیا، تنقیص پیامبران و ... بر او وارد کرده است که با مطالعه آثارش، ناوارد می‌نماید.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۶۰-۱۶۸.</ref> وی [[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م،۶۷۲ق.) را نیز به مواردی مانند مشاوره به هلاکو در قتل خلیفه عباسی و مسلمانان، و ارتکاب محرمات متهم کرده که با استنادات تاریخی ناسازگار است.<ref>حسینی میلانی، سید علی، دراسات فی منهاج السنّة، ص۱۷-۲۰.</ref>
  
ابن‌ تیمیه با استناد به روایت شعبی (م،۱۰۵ق.)، [۴۱۹] پایه‌گذار [[شیعه]] را عبدالله بن سباء یهودی و دیگر زنادقه خوانده است.[۴۲۰] اما دانشمندان منصف، مبدا تشیع را [[پیامبر]] و [[اهل‌ بیت]] خوانده[۴۲۲] و این انتساب دروغین به ابن سبا را دسیسه‌ای برای خدشه‌دار‌ کردن تشیع دانسته‌اند.[۴۲۳]
+
ابن‌ تیمیه با استناد به روایت شعبی (م،۱۰۵ق.)، پایه‌گذار [[شیعه]] را عبدالله بن سباء یهودی و دیگر زنادقه خوانده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۳.</ref> اما دانشمندان منصف، مبدا تشیع را [[پیامبر]] و [[اهل‌ بیت]] خوانده و این انتساب دروغین به ابن سبا را دسیسه‌ای برای خدشه‌دار‌ کردن تشیع دانسته‌اند.<ref>طه حسین، مجموعه آثار طه حسین، ج۴، ص۵۱۸، «علی و بنوه».</ref>
  
ابن‌ تیمیه در موارد فراوان عقاید [[غلات]] را به [[امامیه]] نسبت داده.[۴۲۴] اما امامیه، خود، غُلات را کافر خوانده اند.[۴۲۵] وی شیعه را به ایمان به سحر و [[فلسفه]] به عنوان جبت و طاغوت، ادای مناسک حج‌گونه هنگام زیارت قبور و همکاری با مشرکان در جنگ با مسلمانان، متهم کرده است.[۴۲۸]
+
ابن‌ تیمیه در موارد فراوان عقاید [[غلات]] را به [[امامیه]] نسبت داده است.<ref>صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۴۶.</ref> اما امامیه، خود، غُلات را کافر خوانده اند. وی شیعه را به ایمان به سحر و [[فلسفه]] به عنوان جبت و طاغوت، ادای مناسک حج‌گونه هنگام زیارت قبور و همکاری با مشرکان در جنگ با مسلمانان، متهم کرده است.<ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۴۵۱-۴۵۲.</ref>
  
==تاثیرات اجتماعی==
+
==ابن‌تیمیه از دیدگاه اهل‌سنت==
 +
برخی از علمای [[اهل سنت]]، ابن تیمیه را فردی [[بدعت]] گو، گمراه، گمراه کننده و افراط‌گر معرفی کرده اند:
 +
*عبدالکافی در مقدمه کتابش می‌نویسد: ابن تیمیه بدعت‌هایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایه‌های [[اسلام]] را خراب کرد اینها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوی حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـی کند. ولی از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویی پرداخت. او با مخالفت با [[اجماع]] از جماعت مسلمین جـدا شـد.<ref>عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۲.</ref>
 +
*ابوبکر حصینی درباره ابن تیمیه می‌گوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات [[قرآن]] و سنت با هدف ایجاد فتنه تبعیت می‌کند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کرده‌اند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم... ؛ چرا که در آن‌ها تکذیب پروردگار عالمیان است...» .<ref>عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۳، به نقل از بحوث فی الملل و النحل، ج۴، ص۴۲.</ref>
 +
*[[ابن حجر عسقلانی]] می‌گوید: درباره ابن تیمیه بین مردم و علما اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی او را به تجسیم نسبت می‌دهند، به سبب آنچه که در العقیدة الحمویه و واسطیه و غیره ذکر کرده، مانند این قولش که معتقد بود خداوند دارای صفات حقیقی، دست، پا، ساق و صورت می‌باشد و او به ذاتش بر عرش قرار دارد!... برخی او را زندیق و بی دین می‌دانند؛ به سبب قولی که می‌گوید: نباید از [[پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) کمک خواست و چنین درخواستی از عظمت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) می‌کاهد و منع می‌کند...  برخی ابن تیمیه را به خاطر نسبت‌های ناروایی که به [[حضرت علی]] علیه‌السّلام داده، نسبت [[نفاق]] می‌دهند؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره علی(علیه السلام) فرمود: "لا یبغضک الا منافق"؛ جز منافق کسی بغض و دشمنی تو را به دل ندارد.<ref>عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۶، ص۶۴.</ref>
 +
*حسن بن علی سقاف نیز می‌گوید: «ابن تیمیه کسی است که او را شیخ الاسلام می‌نامند و گروهی نیز به کلماتش استدلال می‌کنند؛ در حالی که او [[ناصبی]] و دشمن علی (ع) است و به [[فاطمه]] (علیهاالسّلام) نسبت نفاق داده است.»<ref>سقاف، حسن بن علی، التنبیه و الرد ص۷.</ref>
 +
*محمد العلاء البخاری -از علمای اهل سنت- تصریح به [[کفر]] ابن تیمیه کرده و به آن فتوا داده است؛ شوکانی در این باره می‌گوید: «صرح (محمد بن محمد العلاء البخاری) بتبدیعه ثم تکفیره، ثم صار یصرح فی مجلسه ان من اطلق علی ابن تیمیه انه شیخ الاسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»؛ محمد بن محمد بخاری در بدعت گذاری و تکفیر ابن تیمیه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه "شیخ الاسلام" اطلاق کند، او به خاطر همین اطلاق کافر است.<ref>شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج۲، ص۲۶۲.</ref>
  
ابن‌ تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و عقیدتی، تاثیراتی عمده‌ بر حرکت‌های سلفی پس از خود نهاد.[۴۴۷] تاکید بر پیروی از منهج سلف و پرهیز از هرگونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعت‌گذاری دانستن، عقل ستیزی و تفسیر خاص از ابعاد توحید و پیوند احکام و آداب شرعی از جمله احکام حج و حرمین با این تفسیر، نیز نبرد وی با مخالفان، الهام‌بخش حرکت سلفیه در تعامل با نصوص شرعی، دیدگاه‌های عقیدتی و حرکت‌های نظامی بوده است.[۴۴۸] با گذشت پنج سده از نگارش کتاب‌های مختلف در نقد و رد افکار ابن‌ تیمیه و افول نسبی این تفکر، در بحرانی‌ترین وضعیت، [[محمد بن عبدالوهاب]] (م، ۱۲۰۶ق) با [[تکفیر]] هر مسلمانی که عقیده وی را نداشته باشد و با همکاری برخی سران ایلات به کشتار مسلمانان پرداخت.[۴۴۹]
+
==تأثیرات اجتماعی==
  
تاکید ابن‌ تیمیه بر لزوم محو مظاهر [[شرک]] و [[بدعت]]، موجب یورش وهابیان به [[حرم امام حسین|حرم حسینی]] در سال ۱۲۱۶ق. و کشتار بیش از ۵۰۰۰ مسلمان[۴۵۰] شد. در سال ۱۳۴۳ق. و پس از یک استفتای صوری از دانشوران مدینه درباره جواز ساخت بارگاه برای [[اهل‌ بیت]] و [[صحابه]]، این مشاهد ویران شدند.[۴۵۱] ترویج این عقاید در کشورهای اسلامی موجب ظهور موجی از حرکت‌های انتحاری در میان وابستگان به این حرکت گردیده است. جالب آن است که برخی این معارضه را در مسیر دعوت به وحدت اسلامی تعریف کرده‌اند.[۴۵۲]
+
ابن‌ تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و عقیدتی، تاثیراتی عمده‌ بر حرکت‌های سلفی پس از خود نهاد.<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۰۷.</ref> تاکید بر پیروی از منهج سلف و پرهیز از هرگونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعت‌گذاری دانستن، عقل ستیزی و تفسیر خاص از ابعاد توحید و پیوند احکام و آداب شرعی از جمله احکام حج و حرمین با این تفسیر، نیز نبرد وی با مخالفان، الهام‌بخش حرکت سلفیه در تعامل با نصوص شرعی، دیدگاه‌های عقیدتی و حرکت‌های نظامی بوده است.<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۱۰-۱۲۴.</ref> با گذشت پنج سده از نگارش کتاب‌های مختلف در نقد و رد افکار ابن‌ تیمیه و افول نسبی این تفکر، در بحرانی‌ترین وضعیت، [[محمد بن عبدالوهاب]] (م، ۱۲۰۶ق) با [[تکفیر]] هر مسلمانی که عقیده وی را نداشته باشد و با همکاری برخی سران ایلات به کشتار مسلمانان پرداخت.<ref>سبحانی تبریزی، جعفر، الوهابیة بین المبانی الفکریه، ص۴۷-۵۱.</ref>
  
 +
تاکید ابن‌ تیمیه بر لزوم محو مظاهر [[شرک]] و [[بدعت]]، موجب یورش وهابیان به [[حرم امام حسین علیه السلام|حرم حسینی]] در سال ۱۲۱۶ق. و کشتار بیش از ۵۰۰۰ مسلمان شد.<ref>سبحانی، جعفر، الملل و النحل، سبحانی، ج۴، ص۵۸۷.</ref>  در سال ۱۳۴۳ق. و پس از یک استفتای صوری از دانشوران مدینه درباره جواز ساخت بارگاه برای [[اهل‌ بیت]] و [[صحابه]]، این مشاهد ویران شدند.<ref>امین، سید‌محسن، کشف الارتیاب، ص۵۱-۵۲.</ref> ترویج این عقاید در کشورهای اسلامی موجب ظهور موجی از حرکت‌های انتحاری در میان وابستگان به این حرکت گردیده است. جالب آن است که برخی این معارضه را در مسیر دعوت به وحدت اسلامی تعریف کرده‌اند.<ref>عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۱۰.</ref>
  
۱۹ - پانویس
+
==پانویس==
[ویرایش]
+
{{پانویس}}
۱. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۲۶.   
 
۲. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۳۷.   
 
۳. ↑ عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۸، ص۱۴۵.   
 
۴. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۲۶.   
 
۵. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۱۹۳.   
 
۶. ↑ شاکرالکتبی، محمد، فوات الوفیات، ج۱، ص۷۴.   
 
۷. ↑ عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۷۰.   
 
۸. ↑ نک: ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۶۴-۶۹.
 
۹. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۲۰.   
 
۱۰. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۷.
 
۱۱. ↑ ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۱۳۴.   
 
۱۲. ↑ ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۴۸، ص۱۶۱.   
 
۱۳. ↑ ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵۰، ص۲۵۷.   
 
۱۴. ↑ ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵۱، ص۱۰۴.   
 
۱۵. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۲۵.   
 
۱۶. ↑ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۳۸۶-۳۸۷.   
 
۱۷. ↑ ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۴۵، ص۱۳۴.   
 
۱۸. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۱۸.   
 
۱۹. ↑ عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۸، ص۱۴۳.   
 
۲۰. ↑ ابن جبیر، محمد، رحلة ابن جبیر، ص۱۹۷.   
 
۲۱. ↑ خوافی ، عبدالله، جغرافیای حافظ ابرو، ج۲، ص۳۵.
 
۲۲. ↑ ناصر خسرو، سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۵.
 
۲۳. ↑ سبط ابن العجمی، موفقالدین، کنوز الذهب، ج۲، ص۳۵۷.   
 
۲۴. ↑ مهلبی، حسن، المسالک و الممالک، ص۱۱۱.   
 
۲۵. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۳-۲۴.
 
۲۶. ↑ ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۵۱۱.   
 
۲۷. ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۷۹    .
 
۲۸. ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۶، ص۵۲.   
 
۲۹. ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۳، ص۱۰۶.   
 
۳۰. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۲۸۹.   
 
۳۱. ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۳۲۱.   
 
۳۲. ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۷، ص۱۱.   
 
۳۳. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۵۸.
 
۳۴. ↑ عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۸، ص۱۶۳.
 
۳۵. ↑ محمد‌جزری، ابن اثیر، الکامل، ج۱۲، ص۳۶۰-۳۶۱.   
 
۳۶. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۶۰.
 
۳۷. ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۲۷.   
 
۳۸. ↑ ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ص۱۹۴.
 
۳۹. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۴۸.
 
۴۰. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۲.
 
۴۱. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۸-۵۹.
 
۴۲. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۶.
 
۴۳. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۲۰.   
 
۴۴. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۰۳.   
 
۴۵. ↑ احمدعینی، محمد، عقد الجمان، ج۳، ص۲۸۵.   
 
۴۶. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۰۳.   
 
۴۷. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۴۴.   
 
۴۸. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۳۵-۳۳۶.   
 
۴۹. ↑ عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۷، ص۷۹۴.   
 
۵۰. ↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۵، ص۴۷۴.   
 
۵۱. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۷.   
 
۵۲. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۰-۱۱.   
 
۵۳. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۳-۲۴.   
 
۵۴. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۵.   
 
۵۵. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۲.   
 
۵۶. ↑ علی فرحون، ابراهیم، تبصرة الحکام، ج۳، ص۳۵۴.
 
۵۷. ↑ کثیری، سید محمد، السلفیه، ص۶۳۴.   
 
۵۸. ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۷، ص۳۱۶.   
 
۵۹. ↑ یحیی‌عمری، احمد، مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۱.   
 
۶۰. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۲.   
 
۶۱. ↑ سبحانی، جعفر، الملل و النحل، ج۸، ص۴۱۳-۴۱۴.   
 
۶۲. ↑ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۳۷-۲۳۸.   
 
۶۳. ↑ ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۷، ص۳۶۳ به بعد.   
 
۶۴. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۹۹-۴۱۸.
 
۶۵. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۶۱-۲۶۳.
 
۶۶. ↑ سبکی، تقی‌الدین، شفاء السقام، ص۱۳۲.
 
۶۷. ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۸۱.
 
۶۸. ↑ مرزوق، ابوحامد، برائة الاشعریین، ص۲۵۴.
 
۶۹. ↑ ابن تیمیه، رفع الملام، ص۶۵.
 
۷۰. ↑ یحیی‌عمری، احمد، مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۰.   
 
۷۱. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۹، ۳۷.   
 
۷۲. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۴.   
 
۷۳. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۹.   
 
۷۴. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۲۱۵.
 
۷۵. ↑ عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۸، ص۱۹.   
 
۷۶. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۳۶.   
 
۷۷. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۳۷-۳۸.   
 
۷۸. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۴۵-۴۶.   
 
۷۹. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۴۹-۵۰.   
 
۸۰. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۹۷.   
 
۸۱. ↑ عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۸، ص۹۳.   
 
۸۲. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۹۷.   
 
۸۳. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۲۳.   
 
۸۴. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۳۸۵.   
 
۸۵. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۳۵.   
 
۸۶. ↑ یحیی‌عمری، احمد، مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۳.   
 
۸۷. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۳۶.   
 
۸۸. ↑ بزار، ابوحفص، الاعلام العلیه، ص۳۴.   
 
۸۹. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۸۳.
 
۹۰. ↑ ابن تیمیه، الوصیة الکبری، ص۵.   
 
۹۱. ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۸.
 
۹۲. ↑ ابن تیمیه، الایمان، ص۳۶.   
 
۹۳. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۷.   
 
۹۴. ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۳۹-۵۱.   
 
۹۵. ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۴۷-۵۱.   
 
۹۶. ↑ ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۵، ص۲۳۱-۲۳۳.   
 
۹۷. ↑ ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۵، ص ۲۵۵.   
 
۹۸. ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۶.
 
۹۹. ↑ ابن تیمیه، العقیدة الحمویه، ص۷.
 
۱۰۰. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۹۸.   
 
۱۰۱. ↑ ابن تیمیه، مجموعة الرسائل، ج۲، ص۲۳۸.   
 
۱۰۲. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۹، ص۲۹۸-۲۹۹.   
 
۱۰۳. ↑ ابن تیمیه، الفرقان، ص۲۰، ۷۵.
 
۱۰۴. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۵، ص۱۸۲.   
 
۱۰۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۲۲۹.   
 
۱۰۶. ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۴۰.   
 
۱۰۷. ↑ ابن تیمیه، الرد علی الاخنائی، ص۱۹۵.   
 
۱۰۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویه، ج۵، ص۱۸۲.   
 
۱۰۹. ↑ ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۲، ص۳۰۱.   
 
۱۱۰. ↑ مرزوق، ابوحامد، التوسل و الوسیله، ص۱۱۳.
 
۱۱۱. ↑ ابن تیمیه، الجواب الصحیح، ج۴، ص۳۴۹-۳۵۰.   
 
۱۱۲. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۷۹-۸۱.
 
۱۱۳. ↑ مرزوق، ابوحامد، التوسل و الوسیله، ص۱۱۳.
 
۱۱۴. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹.
 
۱۱۵. ↑ مظفر، عمر، تاریخ ابن الوردی، ج۲، ص۲۷۷.   
 
۱۱۶. ↑ ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۷۱.
 
۱۱۷. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹-۷۲.
 
۱۱۸. ↑ جوزی، عبد‌الرحمان، دفع شبه التشبیه، ص۷۴.
 
۱۱۹. ↑ دمشقیه، عبدالرحمن، المقالات السنیه، ص۲۰۵-۲۰۶.   
 
۱۲۰. ↑ ابن تیمیه، کتاب الزیاره، ص۲۳.   
 
۱۲۱. ↑ عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، ج۶، ص۳۱۹.   
 
۱۲۲. ↑ بانی، محمدناصرالدین، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۴.   
 
۱۲۳. ↑ ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۱.   
 
۱۲۴. ↑ ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۶.   
 
۱۲۵. ↑ شحاته، عبدالله محمود، تفسیر مقاتل، ج۱، ص۴۸۶.   
 
۱۲۶. ↑ طبری، محمد، جامع البیان، ج۶، ص۸۶.
 
۱۲۷. ↑ ابن ابی حاتم، تفسیر ابن ابی حاتم، ج۴، ص۱۱۶۲.   
 
۱۲۸. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۷۵.
 
۱۲۹. ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۴۲-۴۴.   
 
۱۳۰. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ج۷، ص۱۴۱.
 
۱۳۱. ↑ ایبک صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۷، ص۹۱-۹۵.
 
۱۳۲. ↑ ایبک صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۷، ص۹۶.
 
۱۳۳. ↑ ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۶۴.   
 
۱۳۴. ↑ ابن‌تیمیه، الاکلیل، ص۸.   
 
۱۳۵. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۱۰.
 
۱۳۶. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱.
 
۱۳۷. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۱۷.   
 
۱۳۸. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۰۵.
 
۱۳۹. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۱۶.   
 
۱۴۰. ↑ ایبک صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۷، ص۲۰-۲۱.
 
۱۴۱. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۱۲.
 
۱۴۲. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۶۸-۶۹.
 
۱۴۳. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۱۹.
 
۱۴۴. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۹۶.
 
۱۴۵. ↑ ابن تیمیه، دقائق التفسیر، ج۱، ص۱۰۴.
 
۱۴۶. ↑ ابن تیمیه، الصفدیه، ج۱، ص۲۹۱.   
 
۱۴۷. ↑ جهبل، شهاب‌الدین، الفتوی الحمویه، ص۱۰۶-۱۱۰.
 
۱۴۸. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۶، ص۳۵۷.   
 
۱۴۹. ↑ نبهانی، یوسف، شواهد الحق، ص۲۲۷.
 
۱۵۰. ↑ سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۱۳۲، ۱۳۶.   
 
۱۵۱. ↑ ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۳، ص۳۸۳-۳۸۴.   
 
۱۵۲. ↑ ابن تیمیه، المسوده، ص۲۴۸.   
 
۱۵۳. ↑ ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ص۳۸.   
 
۱۵۴. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۳، ص۳۵۱.   
 
۱۵۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۸، ص۴۸.   
 
۱۵۶. ↑ حسینی، سید محمد رشید رضا، الحقائق الجلیه، ص۸۷.
 
۱۵۷. ↑ نبهانی، یوسف، رفع الاشتباه، ص۲۳۲.
 
۱۵۸. ↑ ابن تیمیه، شرح حدیث النزول، ص۱۱۴.   
 
۱۵۹. ↑ ابن تیمیه، الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۰۶.   
 
۱۶۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹.   
 
۱۶۱. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۲۱۷.   
 
۱۶۲. ↑ ابن تیمیه، شرح حدیث النزول، ص۱۳۰، ۲۳۷-۲۵۲، ۲۵۸.   
 
۱۶۳. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۲۱۷.   
 
۱۶۴. ↑ ابن تیمیه، الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۰۶.   
 
۱۶۵. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۵۰۰، ۵۲۰.   
 
۱۶۶. ↑ ابن تیمیه، الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۵۱، ۴۵۳-۴۵۴.   
 
۱۶۷. ↑ ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱۰، ص۳۱۲.   
 
۱۶۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۲۴۳، ۲۵۶.   
 
۱۶۹. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۶۸.   
 
۱۷۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۱۳۷.   
 
۱۷۱. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۵.   
 
۱۷۲. ↑ بانی، محمد ناصرالدین، صحیح الکلم، ص۴۳.
 
۱۷۳. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹-۶۴۰.   
 
۱۷۴. ↑ ابن تیمیه، التدمریه، ص۳۹-۴۰.   
 
۱۷۵. ↑ ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۲۵۳.   
 
۱۷۶. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۵، ص۲۶۲.   
 
۱۷۷. ↑ ابن تیمیه، العقیدة الحمویه، ص۹۴.
 
۱۷۸. ↑ ابن تیمیه، شرح حدیث النزول، ص۵۹.   
 
۱۷۹. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۱۹، ۱۲۹-۱۳۰.
 
۱۸۰. ↑ طباطبائی، ابوالحسن، کشف النقاب، ص۱۵.
 
۱۸۱. ↑ سلیمان، عبدربّه، فیض الوهاب، ج۲، ص۵۰.
 
۱۸۲. ↑ سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۴۲.   
 
۱۸۳. ↑ هیتمی، ابن حجر، الفتاوی الحدیثیه، ص۱۱۶.
 
۱۸۴. ↑ نبهانی، یوسف، شواهد الحق، ص۲۰۹.
 
۱۸۵. ↑ حسینی، سید محمد رشید رضا، الحقائق الجلیه، ص۶۱.
 
۱۸۶. ↑ عویس، منصور، ابن تیمیة لیس سلفیاً، ص۷۴.
 
۱۸۷. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۴۱.
 
۱۸۸. ↑ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ج۱، ص۳۱۷.   
 
۱۸۹. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۴۷.
 
۱۹۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۶۲۸-۶۳۰.
 
۱۹۱. ↑ مظفر، عمر، تاریخ ابن الوردی، ج۲، ص۲۴۶.   
 
۱۹۲. ↑ ایبک صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۷، ص۱۹.
 
۱۹۳. ↑ ابن تیمیه، احمد، ابن‌تیمیة حیاته عقائده، ص۱۱۷-۱۱۸، ۱۲۵.
 
۱۹۴. ↑ ابن تیمیه، احمد، ابن‌تیمیة حیاته عقائده، ص۱۳۰.
 
۱۹۵. ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۵.   
 
۱۹۶. ↑ جوزی، عبد‌الرحمان، دفع شبه التشبیه، ص۷۳.
 
۱۹۷. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۳۰.
 
۱۹۸. ↑ ابن تیمیه، تفسیر سورة النور، ص۱۷۸-۱۷۹.
 
۱۹۹. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۲۱-۱۲۹.
 
۲۰۰. ↑ میمون، موسی، المقدمات الخمس و العشرون، ص۹-۱۰.
 
۲۰۱. ↑ نشار، علی سامی، نشاة الفکر الفلسفی، ج۱، ص۳۱۱.
 
۲۰۲. ↑ اسفرایینی، ابوالمظفر، التبصیر فیالدین، ص۶۷.
 
۲۰۳. ↑ ابن تیمیه، مجموعة الرسائل، ج۲، ص۸۹-۹۱.   
 
۲۰۴. ↑ ابن تیمیه، الایمان، ص۸.   
 
۲۰۵. ↑ ابن تیمیه، الایمان، ص۱۵.   
 
۲۰۶. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۱.   
 
۲۰۷. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۳، ص۳۴۸-۳۴۹.   
 
۲۰۸. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۲، ص۴۸۷-۴۸۸.   
 
۲۰۹. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۱، ص۴۰۶.   
 
۲۱۰. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۴۷۸.   
 
۲۱۱. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳۵، ص۱۶۷.
 
۲۱۲. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۶، ص۲۱۶.   
 
۲۱۳. ↑ ابن تیمیه، بیان تلبیس الجهمیه، ج۳، ص۵۴۸.   
 
۲۱۴. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۶۹.   
 
۲۱۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۸۹.   
 
۲۱۶. ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ابن‌ تیمیه، ص۱۸۸-۱۸۹.
 
۲۱۷. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.
 
۲۱۸. ↑ ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۵۶، ۸۸.   
 
۲۱۹. ↑ ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۶۸۲.   
 
۲۲۰. ↑ ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۵۷.   
 
۲۲۱. ↑ ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۵۷.
 
۲۲۲. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۴، ص۳۵۶-۳۵۷.   
 
۲۲۳. ↑ ابن تیمیه، الجواب الباهر، ص۴۴-۴۶.   
 
۲۲۴. ↑ ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۶۱-۶۲.   
 
۲۲۵. ↑ ابن تیمیه، الجواب الباهر، ص۲۲.   
 
۲۲۶. ↑ محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۱۴۰-۱۴۱.   
 
۲۲۷. ↑ سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۱۰۳.   
 
۲۲۸. ↑ ابن تیمیه، الرد علی الاخنائی، ص۱۳.   
 
۲۲۹. ↑ ابن تیمیه، الجواب الباهر، ص۴۳.   
 
۲۳۰. ↑ ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۶۲.   
 
۲۳۱. ↑ ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۴۸-۴۹.   
 
۲۳۲. ↑ سبکی، تقی‌الدین، شفاء السقام، ص۱۱۵.
 
۲۳۳. ↑ سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۱۵۶.
 
۲۳۴. ↑ هیتمی، ابن حجر، الجوهر المنظم، ص۲۳.
 
۲۳۵. ↑ سبحانی تبریزی، جعفر، الوهابیة بین المبانی الفکریه، ص۱۸۱-۱۸۳.   
 
۲۳۶. ↑ غزالی، احیاء علومالدین، ج۲، ص۲۴۷، ۴۴۸.   
 
۲۳۷. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۴۷.
 
۲۳۸. ↑ ابن ‌عبدالبر، التمهید، ج۱، ص۱۶۸.   
 
۲۳۹. ↑ ابن قدامه، موفق الدین، المغنی، ج۳، ص۴۴۱.   
 
۲۴۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۴۳۷.   
 
۲۴۱. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۴۷۴.   
 
۲۴۲. ↑ ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۶۷۲.
 
۲۴۳. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۴۷۹.   
 
۲۴۴. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۴۳۷.   
 
۲۴۵. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۴۸۰.   
 
۲۴۶. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۱۶۷.   
 
۲۴۷. ↑ ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۶۷۵.
 
۲۴۸. ↑ ابن تیمیه، الرد علی البکری، ج۱، ص۱۱۵.
 
۲۴۹. ↑ ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۴۵.   
 
۲۵۰. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۴۸۸.   
 
۲۵۱. ↑ سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۱۷۶.   
 
۲۵۲. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۴۵.
 
۲۵۳. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۶۵، ۶۷.
 
۲۵۴. ↑ سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۳۳-۴۲.   
 
۲۵۵. ↑ سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۴۵.   
 
۲۵۶. ↑ سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۵۳.   
 
۲۵۷. ↑ ابن تیمیه، قاعدة ‌جلیله، ص ۲۴۱.   
 
۲۵۸. ↑ محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۵۸.   
 
۲۵۹. ↑ محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۷۱.
 
۲۶۰. ↑ محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۶۰.
 
۲۶۱. ↑ ابن‌ تیمیه، جامع الرسائل، ج۲، ص۳۷۶.   
 
۲۶۲. ↑ ابن‌ تیمیه، جامع الرسائل، ‌ج۲، ‌ص۳۷۸.   
 
۲۶۳. ↑ ابن تیمیه، الرد علی البکری، ص۱۲۶.
 
۲۶۴. ↑ ابن‌ تیمیه، جامع الرسائل، ‌ج۲، ص۳۷۹.   
 
۲۶۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۱۳۳.   
 
۲۶۶. ↑ ابن‌ تیمیه، الفتاوی الکبری، ج۴، ص۳۶۵.
 
۲۶۷. ↑ محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۲۷۵.   
 
۲۶۸. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۸۰-۸۱.   
 
۲۶۹. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۶۷.   
 
۲۷۰. ↑ ابن‌ تیمیه، الفتاوی الکبری، ج۴، ص۳۷۰-۳۷۱.
 
۲۷۱. ↑ محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۲۴۴.
 
۲۷۲. ↑ سبکی، تقی‌الدین، شفاء السقام، ص۱۵۳.
 
۲۷۳. ↑ زاهد کوثری، محمد، مقالات الکوثری، ص۴۶۸.
 
۲۷۴. ↑ سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامی، ص۳۲۱.   
 
۲۷۵. ↑ سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۱۵۵.   
 
۲۷۶. ↑ همدانی، محمد، الوهابیون و البیوت المرفوعه، ص۱۵.   
 
۲۷۷. ↑ کون قزوینی حائری، محمد حسن، البراهین الجلیه، ص۳۴.   
 
۲۷۸. ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۱-۵۵.
 
۲۷۹. ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۴۹.   
 
۲۸۰. ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۹۹-۱۰۷.
 
۲۸۱. ↑ هیتمی، ابن حجر، تحفة الزوار، ص۱۱۱.
 
۲۸۲. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۷۵.
 
۲۸۳. ↑ هیتمی، ابن حجر، الجوهر المنظم، ص۱۲۴-۱۲۵.
 
۲۸۴. ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۲۲-۱۷۹.
 
۲۸۵. ↑ سبحانی، جعفر، التوسل، ص۷۶.   
 
۲۸۶. ↑ بیهقی، دلائل النبوه، ج۷، ص۴۷.   
 
۲۸۷. ↑ ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۷۳.   
 
۲۸۸. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۹۲.   
 
۲۸۹. ↑ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۱۶.
 
۲۹۰. ↑ یوسف صالحی، محمد، سبل الهدی، ج۱۲، ص۳۸۱.   
 
۲۹۱. ↑ ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۲۵۶.   
 
۲۹۲. ↑ حسینی فیروزآبادی، مرتضی، فضائل الخمسه، ج۲، ص۸۱.   
 
۲۹۳. ↑ احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۴۱-۱۶۲.
 
۲۹۴. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۳.   
 
۲۹۵. ↑ ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۶۸۰-۶۸۱.
 
۲۹۶. ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۱۳۴.
 
۲۹۷. ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۲۶۷۳.
 
۲۹۸. ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج۵، ص۳۴۹.
 
۲۹۹. ↑ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۲۷۶.
 
۳۰۰. ↑ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۳، ص۱۱۹.
 
۳۰۱. ↑ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۶، ص۳۷۶.
 
۳۰۲. ↑ مسند الشامیین، ج۱، ص۳۶۹.
 
۳۰۳. ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۳۲.
 
۳۰۴. ↑ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۰۰.
 
۳۰۵. ↑ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۴۲۶.
 
۳۰۶. ↑ احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۲۱-۱۳۸.
 
۳۰۷. ↑ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹.
 
۳۰۸. ↑ ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۱۹۶.
 
۳۰۹. ↑ ابن‌ ابی‌شیبه، المصنف، ج۳، ص۴۵۰.
 
۳۱۰. ↑ قاضی عیاض، الشفا، ج۲، ص۱۲۷.   
 
۳۱۱. ↑ قاضی عیاض، الشفا، ج۲، ص۲۰۰   
 
۳۱۲. ↑ قاضی عیاض، الشفا، ج۲، ص ۶۶۴-۶۶۵   
 
۳۱۳. ↑ واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۸۷.   
 
۳۱۴. ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۲-۳۴۳.   
 
۳۱۵. ↑ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۳، ص۳۱۴.
 
۳۱۶. ↑ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۶، ص۳۸۰.
 
۳۱۷. ↑ نسائی، سنن النسائی، ج۷، ص۲۹۸.   
 
۳۱۸. ↑ واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۳۳.   
 
۳۱۹. ↑ ابن سعد، الطبقات، ج۲، ص۳۹.   
 
۳۲۰. ↑ محمدجزری، ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۱۵۲.   
 
۳۲۱. ↑ حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۳۳۳.
 
۳۲۲. ↑ [[http://lib.efatwa.ir/۴۰۲۳۷/۱/۳۵۱/إِبْرَاهِيمُ ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۳۵۱.]
 
۳۲۳. ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۴۱.   
 
۳۲۴. ↑ انس، مالک، الموطا، ج۱، ص۲۱۶   
 
۳۲۵. ↑ احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۴۱-۱۶۲.
 
۳۲۶. ↑ ابن تیمیه، سؤال فی یزید بن معاویه، ص۱۹.
 
۳۲۷. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۸، ص۴۹۲.   
 
۳۲۸. ↑ ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۷۱-۵۷۳.   
 
۳۲۹. ↑ ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۸۶.   
 
۳۳۰. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳۵، ص۵۸.   
 
۳۳۱. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۵.   
 
۳۳۲. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۴.   
 
۳۳۳. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷.   
 
۳۳۴. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۹.   
 
۳۳۵. ↑ نشار، علی سامی، نشاة الفکر الفلسفی، ج۲، ص۱۱۶-۱۶۲.
 
۳۳۶. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۶۲، ۶۴، ۱۲۳.
 
۳۳۷. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۹۴، ۱۰۷، ۱۲۱.
 
۳۳۸. ↑ غماری، احمد، البرهان الجلی، ص۵۶.
 
۳۳۹. ↑ سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۲۱.   
 
۳۴۰. ↑ هیتمی، ابن حجر، الجوهر المنظم، ص۲۸.
 
۳۴۱. ↑ بکر عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۸۱.   
 
۳۴۲. ↑ حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۶۲.
 
۳۴۳. ↑ عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۸۱.   
 
۳۴۴. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۷۷-۲۷۸.
 
۳۴۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۵۳، ۴۶۶، ۴۷۸.   
 
۳۴۶. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۶، ص۲۳۲، ۲۳۵.   
 
۳۴۷. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۱۹۶.
 
۳۴۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۷۲.   
 
۳۴۹. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۸۷.   
 
۳۵۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۵۹۹-۶۰۲.   
 
۳۵۱. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۳.   
 
۳۵۲. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۰.   
 
۳۵۳. ↑ ابن تیمیه، فضل اهل البیت، ص۲۴.
 
۳۵۴. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۰.   
 
۳۵۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۸، ص۴۹۳.   
 
۳۵۶. ↑ ابن تیمیه، فضل اهل البیت، ص۲۳.
 
۳۵۷. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۷، ص۲۴۳-۲۴۴.   
 
۳۵۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۷، ص۷۶.   
 
۳۵۹. ↑ ابن تیمیه، فضل اهل البیت، ص۲۱.
 
۳۶۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۶۳.   
 
۳۶۱. ↑ حسینی میلانی، سید علی، ابن‌تیمیة و امامة علی (علیه‌السلام)، ص۵۶.
 
۳۶۲. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۱۴۱.   
 
۳۶۳. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۲.   
 
۳۶۴. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۵.   
 
۳۶۵. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۵۰، ۵۲.   
 
۳۶۶. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۵، ص۱۶۲-۱۶۳.   
 
۳۶۷. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۷، ص۵۳۴.   
 
۳۶۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۶، ص۳۳۰.   
 
۳۶۹. ↑ ابن تیمیه، الوصیة الکبری، ص۴۱.
 
۳۷۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۷، ص۲۱۸.   
 
۳۷۱. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۷، ص۴۸۹.   
 
۳۷۲. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۷.   
 
۳۷۳. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۹   
 
۳۷۴. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۳   
 
۳۷۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۸.   
 
۳۷۶. ↑ ابن تیمیه، الجواب الصحیح، ج۶، ص۱۱۴.   
 
۳۷۷. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۸.   
 
۳۷۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۲۸۵-۲۸۶.   
 
۳۷۹. ↑ عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۸۸.   
 
۳۸۰. ↑ ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل، ج۵، ص۲۵.   
 
۳۸۱. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۷۱-۲۷۲.   
 
۳۸۲. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۳۷۱.   
 
۳۸۳. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۷، ص۴۵۳.   
 
۳۸۴. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۵۳.   
 
۳۸۵. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۹۱.   
 
۳۸۶. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۴۲۱.   
 
۳۸۷. ↑ حسینی میلانی، سیدعلی، ابن تیمیة و امامة علی (علیه‌السلام)، ص۵۵.   
 
۳۸۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۵، ص۳۵.   
 
۳۸۹. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۷، ص۳۲۶.   
 
۳۹۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۳۸.   
 
۳۹۱. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۳۳.   
 
۳۹۲. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۱۰.   
 
۳۹۳. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۷، ص۳۹۱.   
 
۳۹۴. ↑ ابن تیمیه، الجواب الصحیح، ج۶، ص۳۴۲-۳۴۳.   
 
۳۹۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۱۸.   
 
۳۹۶. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲، ص۳۰-۳۲.
 
۳۹۷. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۱۸.   
 
۳۹۸. ↑ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۳، ص۱۵۶.   
 
۳۹۹. ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۵۴۹.   
 
۴۰۰. ↑ عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، ج۶، ص۳۱۹.   
 
۴۰۱. ↑ سلیمان خراشی، سلیمان، شیخ الاسلام لم یکن ناصبیاً، ص۴۸.   
 
۴۰۲. ↑ غماری، احمد، فتح الملک العلی، ص۷۳.   
 
۴۰۳. ↑ دمشقیه، عبدالرحمن، المقالات السنیه، ص۲۰۰، ۲۰۸.   
 
۴۰۴. ↑ مظفر، محمدحسین، دلائل الصدق، ج۶، ص۵-۲۸۲.   
 
۴۰۵. ↑ حسینی میلانی، سید علی، محاضرات فی الاعتقادات، ج۱، ص۹۱.   
 
۴۰۶. ↑ حسینی میلانی، سید علی، محاضرات فی الاعتقادات، ج۱، ص۳۵.   
 
۴۰۷. ↑ ابن تیمیه، السیاسة الشرعیه، ص۱۴۱.
 
۴۰۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۱.
 
۴۰۹. ↑ ابن تیمیه، الحسنة و السیئه، ص۳.   
 
۴۱۰. ↑ ابن تیمیه، الایمان، ص۴۵.   
 
۴۱۱. ↑ ابن تیمیه، الفرقان، ص۸۰.
 
۴۱۲. ↑ ابن تیمیه، الفرقان، ص۹۸.   
 
۴۱۳. ↑ ابن تیمیه، الفرقان، ص۹۹.
 
۴۱۴. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۶۰-۱۶۸.
 
۴۱۵. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۴۴۵-۴۵۱.   
 
۴۱۶. ↑ حسینی میلانی، سید علی، الشیخ نصیر الدین الطوسی وسقوط بغداد، ص۳۶.   
 
۴۱۷. ↑ حسینی میلانی، سید علی، دراسات فی منهاج السنّة، ص۱۷-۲۰.
 
۴۱۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۹۳.
 
۴۱۹. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۶.
 
۴۲۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۳.
 
۴۲۱. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۸.
 
۴۲۲. ↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۱۴-۲۱۵.   
 
۴۲۳. ↑ طه حسین، مجموعه آثار طه حسین، ج۴، ص۵۱۸، «علی و بنوه.
 
۴۲۴. ↑ صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۴۶.
 
۴۲۵. ↑ شیخ صدوق، الاعتقادات، ص۹۷.   
 
۴۲۶. ↑ عمرکشی، محمد، رجال کشی، ص۱۹۱.
 
۴۲۷. ↑ شیخ کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۲۵.
 
۴۲۸. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۴۵۱-۴۵۲.
 
۴۲۹. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۲۵۷.
 
۴۳۰. ↑ ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۶.
 
۴۳۱. ↑ شیخ طوسی، الاستبصار، ج۴، ص۸۷.   
 
۴۳۲. ↑ آل محسن، علی، لله و للحقیقه، ص۴۹۴.   
 
۴۳۳. ↑ مغنیه، محمدجواد، عقلیّات اسلامیه، ج۲، ص۶۱۸.
 
۴۳۴. ↑ امام سجاد (علیه‌السلام)، صحیفه سجادیه، ص۴۲.
 
۴۳۵. ↑ آل کاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، ص۴۷-۴۸.   
 
۴۳۶. ↑ صدر، محمدباقر، بحث حول الولایه، ص۷۴-۷۵.
 
۴۳۷. ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۸.   
 
۴۳۸. ↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۴۷.   
 
۴۳۹. ↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۴۳.
 
۴۴۰. ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۱، ص۱۴۴.   
 
۴۴۱. ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۴۵.   
 
۴۴۲. ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۳۵-۳۳۶.   
 
۴۴۳. ↑ عبدالله ابوزید، بکر، المداخل الی آثار ابن‌ تیمیه، ص۴۶.
 
۴۴۴. ↑ ابن تیمیه، منسک شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۶-۷.   
 
۴۴۵. ↑ عبدالله ابوزید، بکر، المداخل الی آثار ابن‌ تیمیه، ص۴۵.
 
۴۴۶. ↑ عبدالله ابوزید، بکر، المداخل الی آثار ابن‌ تیمیه، ص۵۰-۵۱.
 
۴۴۷. ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۰۷.   
 
۴۴۸. ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۱۰-۱۲۴.
 
۴۴۹. ↑ سبحانی تبریزی، جعفر، الوهابیة بین المبانی الفکریه، ص۴۷-۵۱.   
 
۴۵۰. ↑ سبحانی، جعفر، الملل و النحل، سبحانی، ج۴، ص۵۸۷.   
 
۴۵۱. ↑ امین، سید‌محسن، کشف الارتیاب، ص۵۱-۵۲.
 
۴۵۲. ↑ عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۱۰.
 
۴۵۳. ↑ ابی‌بکر دمشقی، محمد، الرد الوافر، ص۲۶-۱۳۵.   
 
۴۵۴. ↑ صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۶۲-۷۳.   
 
۴۵۵. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳۳، ص۷.   
 
۴۵۶. ↑ ابن تیمیه، راس الحسین، ص۴۱.
 
۴۵۷. ↑ عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۵۷.
 
۴۵۸. ↑ محمد علی، عبدالله، معجم ما الّفه علماء الامامه.
 
۴۵۹. ↑ ایبک صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۲۱، ص۲۶۲.   
 
۴۶۰. ↑ امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۵، ص۳۹۸.   
 
۴۶۱. ↑ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۶۲.   
 
۴۶۲. ↑ سخاوی، شمس‌الدین، الضوء اللامع، ج۶، ص۸۳.
 
۴۶۳. ↑ ابی‌بکر دمشقی، محمد، الرد الوافر، ص۲۱.   
 
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*"ابن تیمیه"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، شماره ۱۰۰۸.   
*سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابن تیمیه حرانی»، تاریخ بازیابی۹۵/۱/۲۴.   
+
*"ابن تیمیه"، دانشنامه حج و حرمین شریفین، تاریخ بازیابی: ۱۴۰۰/۰۴/۱۶.
*دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن تیمیه»، شماره۱۰۰۸.     
+
*"ابن تیمیه حرانی"، سایت پژوهه، تاریخ بازیابی: ۹۵/۱/۲۴.     
 
*فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۴۸.
 
*فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۴۸.
*دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «ابن تیمیه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۴/۱۶  .
+
[[رده:علمای قرن هشتم]]
 +
[[رده:فقیهان]][[رده:متکلمان]][[رده:مفسرین قرآن]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۶

«احمد بن عبدالحلیم‌ حرّانی‌» معروف به «ابن تَیْمیّه‌» (۶۶۱-۷۲۸ ق)، عالم حنبلی و از رجال مشهور اهل سنت در قرن هشتم هجری است‌ که‌ به سبب اظهار عقاید خاص‌ خود نسبت‌ به‌ مسائل‌ مختلف‌ کلامی‌، فقهی‌، عرفانی‌ و...، و موضع‌گیری‌ در برابر شخصیت‌های‌ برجسته اسلامی‌، مخالفان‌ بسیاری‌ در همان‌ روزگار خویش‌ یافت‌. آرای ابن تیمیه‌ درباره تبرک و توسل و شفاعت و زیارت قبور، مبنای نگرش وهابیان قرار گرفته است.

نام کامل احمد بن عبدالحلیم‌ حرانی‌
زادروز ۶۶۱ قمری
زادگاه حران، ترکیه
وفات ۷۲۸ قمری
مدفن دمشق

Line.png

اساتید

علی‌ بن احمد مقدسی‌، مجد بن عساکر، یحیی‌ بن الصیرفی‌، قاسم‌ اربلی‌، ابن ابی‌ الیسر، ابراهیم‌ بن الدرجی‌، ابن المنجا تنوخی‌،...

شاگردان

ابن قیم‌ جوزی، ابن کثیر دمشقی، احمد بن محمد حنبلی‌، ابن قدامه مقدسی‌،...

آثار

منهاج السنة النبویة، مجمع الرسائل، التوسل و الوسیله، عدة الدلاله فی عموم الرساله، الصارم‌ المسلول‌ علی‌ ساب‌ الرسول‌، العقیدة الحمویة الکبری‌، فضائل القرآن،...

زندگی‌نامه

ابن تیمیه‌، تقی‌الدین‌ ابوالعباس‌ احمد بن عبدالحلیم‌ حرانی‌ دمشقی‌، در ۱۰ ربیع الاول ۶۶۱ ق. در حرّان‌ (از شهرهای‌ ترکیه کنونی) که‌ در آن‌ زمان‌ از مراکز تعلیمات‌ مذهب‌ حنبلی بود، متولد شد. مردم حران حنبلی بوده و همچنان وفاداری خود را به آل‌ امیّه حفظ کرده‌اند و رسوب افکار اموی در میان دانشمندان سده‌های متاخر این دیار نیز یافت می‌شود.[۱]

ابن کثیر می‌گوید که‌ در سال ۶۶۷ق‌/۱۲۶۹م‌، هنگامی‌ که‌ ابن تیمیه‌ بیش‌ از ۶ سال‌ نداشته‌ است‌، مردم‌ حران‌ از ترس‌ حمله‌ مغول‌ شهر را ترک‌ کردند. از آن‌ جمله‌ عبدالحلیم‌ پدر ابن تیمیه‌ که‌ از علمای‌ دینی‌ و خطیب‌ بزرگ‌ شهر بود، در همین‌ سال‌ به‌ همراه‌ خانواده خویش‌ روانه دمشق‌ شد. چون پدر ابن تیمیه، روحانی حنبلی‌ مذهب بود، فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا فقه حنبلی را فرا گیرد،[۲] برای همین او در فقه، پیرو مذهب حنبلی و در کلام، طریقت سَلفیان را برگزید.

نخستین‌ فرد معروف‌ این‌ خانواده‌ که‌ به‌ «ابن تیمیه‌» مشهور شده‌، فخرالدین‌ خطیب‌ محمد بن خضر (۵۴۲-۶۲۱) است‌. در وجه‌ تسمیه او گفته‌اند که‌ پدر یا جد وی‌ در سفر حج‌ در تَیْماء دخترک‌ زیبایی‌ دید و هنگامی‌ که‌ از سفر به‌ وطن‌ بازگشت‌، دختر نوزاد خویش‌ را شبیه‌ آن‌ دختر تیمایی‌ یافت‌، پس‌ او را تیمیه‌ نامید. از این‌ رو فرزندان‌ آن‌ دختر به‌ «ابن تیمیه‌» معروف‌ شدند.[۳]

دوران ابن‌ تیمیه با خطر حمله مغولان از شرق و نیز صلیبیان، فقدان حکومت مرکزی و رکود علم[۴] مقارن بود. نفوذ مغولان و صلیبیان و ترکان در میان مسلمانان، در کنار مهاجرت‌های بسیار به سبب جنگ‌ها، موجب آمیختگی فرهنگی فراوان در جامعه اسلامی آن زمان ‌گشت. این پدیده افزون بر برخی پیامدهای نیکو، ناگواری‌هایی را همچون رواج آداب به نام شریعت همراه داشت.[۵]

صوفیه که از دیرباز مورد حمایت عباسیان، ایوبیان، و ممالیک بودند، رواج گسترده یافتند و نگرش معنوی آنان به دین، زمینه‌ساز گرایش مردم به زیارت قبور پیامبران و صالحان گشته، اعتقاداتی مانند توسل، شفاعت و اخذ شفا را بسیار رونق داد.[۶] نیز برخی خرافات و بدعت‌ها در کنار این جریان شکل گرفت. ابن‌ تیمیه در چنین فضایی از زاویه دید خود به غالیان شیعه و نصیریه و اسماعیلیه، به ترویج دیدگاه‌های افراطی خویش ‌پرداخت و همه شیعیان را به بدعت‌گذاری متهم ساخت.[۷]

ابن‌ تیمیه به سال ۷۰۴ق. در قتل ‌عام شیعیان کسروان، در امتداد اقدام‌های سرکوبگرانه ایوبیان و ممالیک برای قتل ‌عام شیعیان و راندن آنان از مصر و شام و سپس مدینه و لبنان، نقشی مهم داشت. به گفته ابن کثیر (م،۷۴۸ق.) او برای توجیه کشتارهایش، شیعیان را کافر و گمراه نامید.[۸] اختلاف‌های داخلی در امت اسلامی از جمله نزاع سخت میان شافعیان و حنفیان که گاه به کشتار یکدیگر و آتش زدن مساجد می‌انجامید و نیز اختلاف‌های سیاسی میان حاکمان مسلمان در کشورهای اسلامی، بهترین فرصت را برای سلطه مغول و صلیبیان بر امت اسلامی فراهم ‌آورد. در این اوضاع، ابن‌ تیمیه به جای توجه به این ضعف‌ها و تلاش برای یکپارچه ساختن نیروی مسلمانان در برابر حمله همه‌ جانبه مغولان و صلیبیان که در آخرین گام به شام و فلسطین رسیده بودند، همواره به این اختلاف‌های درونی دامن می‌زد.[۹]

بهره‌مندی گهگاهی ابن‌ تیمیه از حمایت حکومت‌ها، و نیز عقاید خاص مخالف با دیدگاه‌های متعارف، هجمه به دیدگاه‌ها یا مقدسات دیگران، به کار بردن کلمات رکیک در مناظرات[۱۰] به‌ رغم اعتراف به حرمت دشنام مسلمان، اقامه حدود و قتل افراد بر پایه تشخیص خود[۱۱] و چه بسا حسدورزی رقیبان، موجب بروز کشمکش‌هایی میان وی و دانشوران زمانش شد. ابن‌ تیمیه بر تمام مخالفت‌ها و نزاع‌های خود برچسب جهاد ضدّ بدعت‌های رایج زمان می‌زد و رد این‌گونه افکار را وظیفه هر دانشمندی می‌خواند. اما خود هیچ اعتراضی به کارهای ظالمانه حکمرانان نکرد.[۱۲]

پس از آنکه افکار و عقاید ابن تیمیه به علمای عصرش رسید، جنجالی در میان علما بر پا شد و با او به مخالفت برخاستند و علمای آن عصر متفق شدند، اگر وی دست از عقائد باطلش برندارد او را زندانی کنند. در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضی او را چند روز در برجی حبس کرده و سپس او را به حبس معروفی به نام «جب» منتقل ساختند.[۱۳]

از آغاز قرن هشتم، برخی تفکرات وی باعث شد تا در زندگی خود دچار شرایط سخت شود. وی در آن سال‌ها عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن خداوند را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر «حماة» (سوریه) از او درباره آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» پرسیدند، وى در تفسیر آن جایگاهى براى خداوند در عرش تعیین کرد. چنان‌که در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بلاکیف بوده و این نظر را به اهل حدیث و ظاهرگرایان نسبت داده است.[۱۴] این تفکر باعث شد تا قاضی وقت، او را در سال ۷۰۵ ه.ق در دادگاه، محکوم و به زندان فرستاد. بعد از دو سال، از زندان آزاد شد و مجدداً به نشر عقاید خود پرداخت. پافشاری دوباره ابن‌ تیمیه بر عقاید خود، سبب شد قضات هر چهار مذهب، حکم دستگیری و زندان کردن او را صادر کنند و در سال ۷۲۱ ق، دوباره محکوم به زندان شد و در آن مدت مشغول تصنیف شد، ولی پس از مدتی از نوشتن و مطالعه ممنوع شد و هر نوع کتاب، قلم و دواتی از او گرفته شد.[۱۵] او سرانجام در سال ۷۲۸ ق، در زندان قلعه دمشق درگذشت.[۱۶]

در خصوصیات ابن تیمیه‌ گفته اند: وی‌ شخصی تندخو بود و در بحث‌ گاه‌ بسیار تند می‌شد و به‌ مخاطب‌ اهانت‌ می‌کرد،[۱۷] در برابر کسی‌ خم‌ نمی‌شد و به‌ سلام‌ و مصافحه‌ بسنده‌ می‌کرد. با امرا و شخصیت‌های‌ بلند مقام‌ سیاسی‌ استوار و بی‌پروا روبه‌رو می‌شد.[۱۸] خود را مجتهد می‌دانست‌ و از کسی‌ تقلید نمی‌کرد؛ در داوری‌ نسبت‌ به‌ بزرگان‌ دین‌ بی‌پروا بود و گاه‌ بر علما و فقهای‌ مشهور و مسلم‌ خرده‌ می‌گرفت‌.[۱۹]

اساتید و مشایخ

ابن تیمیه‌ پرورش‌ علمی‌ و دینی‌ خود را ابتدا در محیط علمای‌ حنبلی در دمشق‌ تکمیل‌ کرد.

از شیوخ‌ او می‌توان‌ ابن عبدالدائم‌، علی‌ بن احمد بن عبدالدائم‌ بن نعمة المقدسی‌ الحنبلی‌ (م ۶۹۹ق‌)، مجد بن عساکر (م ۶۶۹ق‌)، یحیی‌ بن الصیرفی‌ (م ۶۹۶ق‌)، قاسم‌ اربلی‌ (م ۶۸۰ق‌)، ابن ابی‌ الیسر (م ۶۷۲ق‌/۱۲۷۳م‌)، شمس‌الدین‌ ابوالفرج‌ عبدالرحمان‌ بن ابی‌ عمر محمد بن احمد بن محمد ابن قدامة المقدسی‌ الحنبلی‌ (م ۶۸۲ق‌)، مسلم‌ بن علان‌ شمس‌ الدین‌ ابوالغنائم‌ دمشقی‌ (م ۶۸۰ق‌)، ابراهیم‌ بن الدرجی‌ (م ۶۸۱ق‌) و زین‌الدین‌ ابن المنجا ابوالبرکات‌ تنوخی‌ حنبلی‌ (م ۶۹۵ق‌) را نام‌ برد.[۲۰]

شاگردان

برخی از شاگردان‌ و مدافعان نامدار ابن تیمیه‌ عبارتند از:

  • ابن قیم‌ جوزی (۶۹۱-۷۵۱ق‌): بی‌شک‌ او بزرگ‌ترین‌ شاگرد و مدافع‌ ابن تیمیه‌ است‌ که‌ در همه اقوال‌ و عقاید تابع‌ و حامی‌ بی‌چون‌ و چرای‌ او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیه‌ را در زمان‌ حیات‌ او و پس‌ از مرگ‌ او بر عهده‌ داشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌ او را تازیانه‌ زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیه‌ در قلعه دمشق‌ زندانی‌ کردند. از این‌ رو نام‌ او همیشه‌ با نام‌ استادش‌ قرین‌ است‌.
  • ابن کثیر دمشقی (م ۷۴۴ق‌): از شاگردان‌ و مدافعان‌ سرسخت‌ ابن تیمیه‌ که‌ در سراسر کتاب‌ خود (البدایة و النهایة) به‌ هر مناسبتی‌ از ابن تیمیه‌ دفاع‌ کرده‌ و او را ستوده‌ است‌. او در روز وفات‌ استادش به‌ قلعه دمشق‌ رفت‌ و بر سر جسد او نشست‌ و صورتش‌ را باز کرد و بوسید.[۲۱]
  • احمد بن محمد حنبلی‌: از دیگر شاگردان‌ بنام‌ او است‌ که‌ به‌ گفته ابن حجر عسقلانی نخست‌ مخالف‌ ابن تیمیه‌ بود، ولی‌ پس‌ از ملاقات‌ با او از دوستان‌ و شاگردان‌ او گردید و مصنفات‌ او را نوشت‌ و در طرفداری‌ از او پافشاری‌ کرد و در رد بر صوفیه‌ و مسأله زیارت‌ سخت‌ از او دفاع‌ کرد تا آن‌که‌ عامه‌ و صوفیان‌ بر او شوریدند و قصد کشتن‌ او کردند.[۲۲]
  • ابن قدامه مقدسی‌ (م ۷۴۴ق‌).

جایگاه علمی

ابن تیمیه‌ در اکثر علوم‌ متداول‌ زمان‌ خود از فقه‌ و حدیث و اصول‌ و کلام و تفسیر متبحر بود و در فلسفه‌ و ریاضیات و ملل‌ و نحل‌ و عقاید ادیان‌ دیگر مخصوصاً مسیحیت و یهود نیز اطلاعات‌ فراوان‌ داشت‌ و این‌ معنی‌ در سرتاسر آثار و تصانیف‌ او مشهود است‌.

ابن تیمیه ۱۷ ساله بود که در فقه‌ حنبلی به‌ درجه اجتهاد رسید و قاضی المقدسی (۶۹۹ ق) به وی اجازه فتوا در فقه حنبلی داد[۲۳] وی پس‌ از مطالعه‌ و تبحر در مذاهب‌ دیگر فقهی‌، فتواهایی‌ داد که‌ با فتاوی‌ مذاهب‌ اربعه‌ اختلاف‌ داشت‌ و بدین‌ سان‌، استقلال‌ رأی‌ و نظر آزاد خود را در فقه‌ به‌ ثبوت‌ رسانید.

هنوز به‌ ۲۰ سالگی‌ نرسیده‌ بود که‌ پس‌ از فوت‌ پدرش‌ (۶۸۲ق‌) از آغاز سال‌ ۶۸۳ ق. در دارالحدیث‌ سکریه‌ به‌ تدریس‌ پرداخت‌.[۲۴] ابن تیمیه‌ با آن‌که‌ جوانی‌ ۲۲ ساله‌ بود، حاضران‌ را با قدرت‌ علمی‌ و حسن‌ بیان‌ خود شگفت‌زده‌ کرد، و تاج‌الدین‌ فزاری‌ آن‌ درس‌ را نوشت‌.

ابن تیمیه‌ به‌ زودی‌ بر اثر قدرت‌ بیان‌ و وسعت‌ دانش‌ و زهد و عبادت‌ خود مشهور گردید و از مراجع‌ مهم‌ فتوا در زمان‌ خود شد. هنگامی که ۳۰ ساله بود به وی پیشنهاد قاضی‌القضاتی داده شد؛ اما نپذیرفت.[۲۵]

آثار و تألیفات

ابن‌ تیمیه‌ هیچ‌گاه‌ از نوشتن‌ و تصنیف‌ فارغ‌ نبود، حتى‌ در زندان‌ همواره‌ به‌ نوشتن‌ اشتغال‌ داشت‌ و نیز بسیار سریع‌ مى‌نوشت‌. برخی شمار مصنفات‌ او را تا ۳۰۰ جلد نوشته‌اند. وی همچنین مقالات و نامه‌های بسیاری را با استفاده از زغال در زندان به رشته تحریر درآورد.[۲۶]

مهمترین ویژگی‌های آثار ابن‌ تیمیه از این قرارند: پراکندگی مباحث و نداشتن تبویب و انسجام در عین بهره‌مندی از خطابه‌های جذاب و قلمی روان و خواندنی، تکرار مباحث، استطراد، و به روز نگاری.[۲۷] می‌توان بیشتر مصنفات ابن‌ تیمیه را در دایره ردود یا پاسخ‌های عقیدتی و توحیدی به شمار آورد. از مهمترین آثار وی عبارتند از:

  • منهاج السنة النبویة، در نقض منهاج الکرامه اثر علامه حلی (م، ۷۲۴ق.)
  • مجمع الرسائل
  • اقتداء السیرة المستقیم
  • التوسل و الوسیله
  • عدة الدلاله فی عموم الرساله
  • تفسیر سورة الاخلاص
  • تفسیر المعوذتین
  • الحسبه فی الاسلام
  • السیاسة الشرعیه فی الاصلاح الراعی و الرعیة
  • الصارم‌ المسلول‌ علی‌ ساب‌ الرسول‌ (یا شاتم‌ الرسول‌) در پاسخ به جسارت کسی که به‌ پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) ناسزا گفته‌ بود.
  • العقیدة الحمویة الکبری‌: به‌ گفته ابن شاکر، ابن تیمیه‌ این کتاب‌ را در ۶۹۸ق‌. میان‌ نماز ظهر و عصر در پاسخ‌ سؤالاتی‌ که‌ درباره‌ مسائل‌ کلامی‌ از او کرده‌ بودند، نوشت‌.[۲۸]
  • تلبیس الجهمیه در شش مجلد
  • العقیدة الواسطیه
  • الجواب الصحیح لمن بدّل دین المسیح
  • فضائل القرآن
  • امثال القرآن
  • الفرقان بین اولیاء الرحمان و اولیاء الشیطان
  • شرح العمدة فی الفقه.

عقاید و اندیشه‌ها

ابن تیمیه معتقد به عقاید انحرافی و مخالف عقاید عموم مسلمین بود و برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند، آن عقاید را به سلف نسبت می‌داد. لکن شهرستانی – از علمای اهل سنت- ادعای ابن تیمیه درباره مذهب سلف را تکذیب کرده و می‌گوید: گروهی از متاخرین این سخن را به گفته‌های سلف اضافه کرده می‌گویند: در این آیات باید همان ظاهر بدوی آنها را گرفت و تفسیر آنها درست به همان نحو باید باشد که وارد شده، بدون هیچ تاویلی یا توقفی در آن چه ظاهر است، همانگونه که ابن تیمیه تفسیر کرد، ولذا اینها گرفتار تشبیه کامل شدند و این خلاف عقیده سلف است.[۲۹]

ابن تیمیه تنها منبع شریعت را قرآن دانسته و سنت را شارح آن شمرده است.[۳۰] بزرگداشت نصوص شرعی در برابر حکم عقل، تایید آن به اقوال سلف، رعایت ترتیب میان منابع اسلامی همچون کتاب، سنت نبوی و اقوال سلف، و واگذاشتن بحث از امور غیبی را، از ویژگی‌های عقیده او شمرده‌اند.[۳۱]

وی تعارض میان کتاب و سنت و عقل را منتفی می‌دانست و حجیت عقل در امور اعتقادی و احکام را رد می‌کرد[۳۲] و با کلام، منطق و فلسفه میانه خوشی نداشت. در این زمینه، کتاب‌هایی چون الرد علی الفلاسفه و نقض المنطق را نگاشته و محمد بن زکریای رازی (م،۳۱۱ق)، ابن سینا (م،۴۲۸ق) و ابوحامد محمد غزالی (م،۵۰۵ق) را با تعابیری موهن، وارثان مجوس و هند و یونان و مشرک خوانده است.[۳۳] البته خود وی در عمده آثارش به ترتیب دادن مقدمات منطقی و طرح مباحث کلامی روی آورده است؛ چنان‌که قیاس را مادام که به مخالفت با نص منتهی نگردد، معتبر می‌داند.[۳۴]

ابن‌ تیمیه خود را تبیین‌گر و پاسدار‌ اندیشه‌های سلف دانسته است. از این رو، تنها دیدگاهی را برگزیده که به ادعای وی، اجماع سلف -که اطمینان آور و مصون از خطاست- بر آن مستقر شده باشد.[۳۵]

آرای حدیثی:

ابن‌ تیمیه معمولاً پس از نقل احادیث به بررسی درجه اعتبار آن‌ها می‌پردازد. سپس دیدگاه خود را با قطعیت کامل بیان می‌کند. گویا پرونده هر مبحث با اظهار عقیده او برای همیشه بسته خواهد شد.[۳۶] البته منتقدان از اشتباه‌های وی در نقل و نقد حدیث پرده برداشته‌اند. وی گاه حدیث نبوی را قدسی می‌شمرد و در بسیاری اوقات احادیث متفاوت را با هم می‌آمیخت؛ چنان‌که گاه در نسبت حدیث به مصدر یا راوی آن اشتباه می‌کرد. همین اشتباه‌ها نقشی عمده در‌ اندیشه‌های فقهی و کلامی وی داشت.[۳۷] تقطیع یا گزینش سخنان بر وفق دیدگاه‌های خود نیز از دیگر موارد اتهام وی است.[۳۸]

رجال‌شناسی ابن‌ تیمیه نیز با اشتباه‌های فاحشی همراه است. گاه از شخصیت‌هایی یاد می‌کند که در هیچ منبع رجالی یافت نمی‌شوند.[۳۹] تضعیف‌های رجالی‌اش از نظر متخصصان حدیث بی‌اعتبار است تا آن‌جا که اهل حدیث را بر آن داشته تا به بررسی‌های رجالی او اعتنا نکنند.[۴۰] رد‌کردن احادیث صحیح در فضیلت علی (علیه‌السّلام) هواداران وی را نیز به اعتراض واداشته است؛ چنان‌که البانی (م،۱۳۳۲ق.) وی را به جرئت در انکار احادیث صحیح متهم کرده است.[۴۱] وی بی‌مهابا برخی از تضعیف‌های خود را به اجماع نسبت داده است. مثلاً حدیث «تصدّق خاتم علی» (علیه‌السلام) را به اجماع نادرست می‌شمرد؛ در حالی که بسیاری از محدثان و مفسران بدان احتجاج کرده‌اند.[۴۲]

آرای تفسیری:

بیشتر مباحث تفسیری ابن‌ تیمیه به آیات صفات و آیات مرتبط با ردّ صوفیه اختصاص دارد که به طور پراکنده در لابه‌لای کتاب‌هایش یافت می‌شوند.

عقاید تشبیهی ابن‌ تیمیه در تفسیرش نیز اثری بارز نهاده است؛ تا جایی که وجود متشابهات را در قرآن انکار می‌کند و آن را امری کاملاً نسبی می‌داند. از این رو، بر این باور است که برای تفسیر آیات قرآن هیچ نیازی به ارجاع آیه متشابه به آیه محکم نیست و هر آیه‌ای خودبسند است.[۴۳]

آرای اعتقادی:

ابن‌ تیمیه در امور اعتقادی، ظاهر کتاب را حجت دانسته، تاویل کلام بر خلاف ظاهر یا هر‌گونه باطن مخالف با ظاهر را که گاه به بهانه دوری از تشبیه و تجسیم مطرح می‌گردد، رد می‌کند.[۴۴]

در تفسیر صفات خبری با دو‌گونه موضع‌گیری از ابن‌ تیمیه روبه‌رو می‌شویم که جمع آن دو نتیجه‌ای جز تشبیه و تجسیم به دست نمی‌دهد. به باور وی، از آن‌جا که اسماء و صفات خداوند توقیفی هستند، نمی‌توان خداوند را به جسمانیت متصف کرد. این همه در حالی است که وی در نوشتارهای خود صریحاً به استواء، مجیء، دست، پا، فرح و غضب و... برای خداوند اشاره دارد و روایت‌های این باب را می‌پذیرد و بر تفسیر آن‌ها بر پایه معنای ظاهری و عرفی آن تاکید می‌ورزد.[۴۵]

حصنی (م،۸۲۹ق.)، ابن حجر هیتمی (م،۹۷۳ق.) و بسیاری دیگر ابن‌ تیمیه را به تشبیه و تجسیم وصف کرده‌اند.[۴۶] بسیاری نیز بر این باورند که ابن‌ تیمیه به جهت و تحیز قائل بوده است.[۴۷] به روایت ابن بطوطه (م،۷۷۹ق.) وی حدیث نزول خداوند بر آسمان دنیا را به نزول خود از منبر تشبیه کرد.[۴۸] فارغ از گزارش ابن بطوطه به عنوان جهانگردی بی‌طرف، به گزارش ابوحیّان (م،۷۴۵ق.) نیز وی در کتاب العرش خود آورده که خداوند بر کرسی جلوس نموده و جایی را برای نشستن پیامبرش خالی کرده است. شاهد صحت این نسبت آن است که ابن‌ تیمیه این حدیث را صحیح شمرده است![۴۹]

آرای فقهی:

الف. زیارت:

ابن‌ تیمیه مسلمانان را از رفتن بر مزار پیامبران بازمی‌دارد و تنها روی‌کردن به قبر ایشان را هنگام سلام بر آنان می‌پذیرد. وی بر آن است که هرگونه نماز یا دعا برای خود نزد قبر هر میتی بدعت و حرام است؛ نیز نشستن نزدیک قبر پیامبران و مسح یا بوسیدن قبور آنان ممنوع است.[۵۰]

ابن‌ تیمیه هر‌گونه بنا بر قبور را نشانه شرک و ریشه بت پرستی خوانده و تعظیم قبور را آیین مشرکان و کار اهل کتاب شمرده است.[۵۱]

برخی از مخالفان ابن‌ تیمیه این سخنان را انکار حیات پیامبران در قبر، مساوات قبور ایشان و دیگران و انکار رسالت نبوی پس از وفات وی دانسته‌اند.[۵۲] به عقیده ایشان ادله تعظیم شعائر الهی (حجّ/۲۲، ۳۲) و وجوب محبت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) و اهل‌ بیت ایشان (شوری/۴۲، ۲۳)، نیز گزارش قرآن از رواج سنت بنای مسجد بر قبور صالحان و تایید ضمنی آن (کهف/۱۸، ۲۱) و تصریح قرآن به اراده الهی بر بزرگداشت مادی یا معنوی خانه‌هایی که در آن یاد خدا می‌شود (نور/۲۴، ۳۶-۳۷) از ادله قرآنی مطلوبیت ساخت مشاهد بر قبور صالحان‌اند.[۵۳] نیز بقای آثار باستانی قبور پیامبران در منطقه حجاز، فلسطین و شامات به‌ رغم دسترسی مسلمانان روزگار نزول و امکان تخریب آن‌ها شاهدی بر جواز آن است. ادله روایی ابن‌ تیمیه و شاگردان مکتب وی نیز با مناقشات سندی، متنی و دلالی روبه رو شده است.[۵۴]

ب. توسّل:

به باور ابن‌ تیمیه، توسل به معنای تبعیت از سنت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) است. وی گرچه دعای مؤمنان درباره یکدیگر را پسندیده می‌داند، درخواست دعا از صالحان پس از مرگشان را ناخواسته خداوند می‌شمرد.[۵۵] وی شفاعت جویی از پیامبر در زمان وفات وی را نیز بدعت‌آمیز دانسته، آیات دال بر مطلوبیت درخواست استغفار از پیامبران را ویژه زمان زندگی ایشان می‌داند. وی بر این باور است که تعبیر توسل به پیامبر در کلمات صحابه و دانشوران تنها در زمان حیات صالحان و به معنای تمسک به دعا و شفاعت ایشان است. از این رو، توسل به ذات صالحان هر چند مقامی ارجمند نزد خدا داشته باشند، مؤثر نیست؛ زیرا ذات ایشان چیزی ندارد که اقتضای اجابت دعا کند. نیز درخواست دعا برای اموری چون شفای بیمار و ادای دِین و آمرزش گناهان که جز خداوند کسی قادر بر آن نیست، حرام است.[۵۶]

برخی از منتقدان در پاسخ، مسئله توسل و زیارت را به اجماع عملی امت اسلامی نسبت داده و او را بنیان‌گذار تحریم این کارها دانسته‌اند.[۵۷] به عقیده ایشان، ابن‌ تیمیه تمام احادیث صحیح دال بر جواز توسل را تأویل برده است. در پاسخ به شرک‌آمیز بودن توسل به کسی جز خدا نیز میان باور به استقلال در سببیت و وساطت در پیشگاه خداوند تفاوت‌ نهاده و قسم دوم را خارج از شرک و عین توحید دانسته‌اند؛ همان‌گونه که توسل در حال حیات نیز شرک نیست.[۵۸] بر این اساس، کمک‌خواهی از اولیای الهی در حال حیات و در امور جزئی (کهف/۱۸، ۹۵) یا برای دعا و طلب مغفرت (ر. ک: نساء، ۴/ ۶۴؛ توبه/۹، ۱۰۳) یا انجام امور فراعادی (اعراف/۷، ‌۱۶۰؛ نمل/۲۷، ۳۸؛ مائده/۵، ۱۱۰) و نیز پس از وفات ایشان رواست؛ زیرا با الهام از قرآن، نه مرگ به معنای معدوم شدن است و نه اتصال به عالم ارواح یا همان حقیقت آدمی محال است.[۵۹] اموات مؤمنان به سان زندگان در قبر خویش قدرت درک و برآوردن نیازها را به اذن خداوند دارند. آیات (مائده/۵، ۳۵؛ فرقان/۲۵، ۵۷)، روایت‌ها و سیره مسلمانان نیز یاری خواستن از ارواح مطهر اولیای خدا را تایید می‌کنند.[۶۰]

ج. تبرّک:

ابن‌ تیمیه تبرک به اجزای بدن پیامبران را روا و جز آن را حرام می‌شمارد.[۶۱] اما بر پایه گزارش‌های فراوان تاریخی، یاران رسول خدا به آثاری چون ظرفی که وی از آن نوشیده، جای لبان و دست مبارک وی، منبر، دینارهای اعطایی، عصا، لباس، مکان عبور و قبر ایشان تبرک می‌جستند.[۶۲]

آرای تاریخی:

الف. صحابه:

ابن‌ تیمیه در قصیده‌ای محبت همه صحابه را مذهب خود دانسته، بر رعایت حقوق ایشان به اتفاق اهل‌ سنت و اهل بهشت بودن تمام ایشان به مقتضای رضایت الهی از آن‌ها تاکید می‌ورزد.[۶۳] وی اعتقاد به ارتداد صحابه را موجب کفر خوانده و درباره جواز لعن تردید کرده است.[۶۴] وی خطاهای ایشان را به سبب کارهای نیکشان مغفور می‌داند و بر این باور است که از ایشان گناهانی بخشوده می‌شود که از غیر آنان بخشوده نخواهد شد.[۶۵] به باور وی، باید از بازگو‌کردن اختلاف‌های صحابه خودداری کرد و به بیان فضیلت‌های آنان و استغفار برای ایشان بسنده نمود. این بدان روست که برخی از اشتباه‌های ایشان از روی عذر صورت گرفته و برخی به سبب توبه یا انجام کار خیر بخشوده شده است و یادکرد کارهای زشت آنان موجب بغض و دشمنی به آنان می‌گردد.[۶۶]

این همه در حالی است که به عقیده برخی نویسندگان، هیچ فردی حتی صحابه از دشمنی و تکفیر ابن‌ تیمیه در امان نمانده است.[۶۷] برخی نیز وی را به خبث نیت و برداشت غلط یا کینه‌ورزی به صحابه متهم می‌دانند و او را ضعیف العقل می‌خوانند.[۶۸] به گزارش ایشان، ابن‌ تیمیه ابوبکر را به عدم فهم اسلام و عمر را به عدم اعتنا به سخنانش و عثمان را به مال‌دوستی متهم کرده است. ابن‌ تیمیه تحت تاثیر باورهای اموی دمشق، از ارادتمندان معاویه به شمار می‌رود. وی با نگارش «فضائل معاویة و فی یزید و انّه لا یسبّ» نخستین بار آرزوی دیرینه شام را جامه عمل پوشاند. وی معاویه را صحابی عادل و بهترین سلطان و فردی فقیه دانسته است.[۶۹] نیز به برائت مروان بن حکم از هرگونه گناهی که سبب تبعیدش گردد، تصریح کرده است.[۷۰]

ب. اهل‌ بیت:

ابن‌ تیمیه رویکردی دوگانه درباره اهل بیت علیهم السلام دارد. در جایی سبب تقدم آنان را رسوم جاهلی و رابطه خویشاوندی ایشان دانسته،[۷۱] و در جای دیگری محبت اهل‌ بیت را فریضه و فراتر از محبت به سایر قبایل قریش دانسته و آن را فارغ از نسب، به سبب ایمان قوی ایشان خوانده است.[۷۲] به عقیده وی، اجماع اهل‌ بیت، حجت و صلوات بر ایشان سنت و واجب است. او در جایی فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را سرور زنان جهان خوانده و در جای دیگر او را به منافقان تشبیه کرده است.[۷۳] نیز امام حسین (علیه‌السلام) را شهید و قاتل وی را ملعون دانسته؛[۷۴] اما یزید را از مشارکت در قتل وی تبرئه کرده و او را از بشارت یافتگان به بهشت خوانده است. وی قیام امام حسین (علیه‌السلام) را به هدف دستیابی به خلافت به گمان همکاری اهل عراق با وی وصف کرده است.[۷۵]

او دیگر ائمه شیعه را گاه به عنوان فقیه، تابعی و عابد ستوده است.[۷۶] امام علی (علیه‌السلام) را چهارمین صحابی در فضیلت و خلافت، محبوب خداوند و زاهد خوانده و دعوتگر به جنگ با وی را دوزخی شمرده است.[۷۷] با این حال، در جریان نبرد وی و معاویه، هر دو را بر حق نسبی دانسته است، گرچه علی (علیه‌السلام) به حق نزدیک‌تر بود.[۷۸] وی بسیاری از فضیلت‌های علی (علیه‌السلام) را رد کرده یا آن را در حد فضیلت‌های سایر صحابه تلقی کرده است. به عقیده وی، علی (علیه‌السلام) پیش از اسلام همچون خلفای سه‌گانه بت‌پرست بوده و اسلام وی نیز به سبب خردسالی پذیرفته نیست.[۷۹] او علم باطن آن امام را انکار کرده و جانشینی وی در مدینه هنگام جنگ تبوک را بسان جانشینی ابن ام مکتوم و دیگران در سایر جنگ‌ها دانسته و ربط ایمان به حبّ علی(ع) و نفاق به بغض وی را نیز بسان ربط این دو به حبّ و بغض انصار شمرده و شجاعتش را همسان دیگران خوانده است. وی تنقیص‌هایی را که از جانب شیعه بر سه خلیفه نخست وارد شده، درباره علی (علیه‌السلام) نیز وارد می‌داند.[۸۰]

ج. شیعه:

ابن‌ تیمیه گاهی در برخورد با مخالفان خود -خصوصا امامیه- دچار قضاوت نادرست و افراطی می‌گردد؛ چنان‌که در نقد محیی الدین ابن عربی (م،۶۳۸ق.) اتهام‌هایی چون فضیلت دادن اولیا بر انبیا، تنقیص پیامبران و ... بر او وارد کرده است که با مطالعه آثارش، ناوارد می‌نماید.[۸۱] وی خواجه نصیرالدین طوسی (م،۶۷۲ق.) را نیز به مواردی مانند مشاوره به هلاکو در قتل خلیفه عباسی و مسلمانان، و ارتکاب محرمات متهم کرده که با استنادات تاریخی ناسازگار است.[۸۲]

ابن‌ تیمیه با استناد به روایت شعبی (م،۱۰۵ق.)، پایه‌گذار شیعه را عبدالله بن سباء یهودی و دیگر زنادقه خوانده است.[۸۳] اما دانشمندان منصف، مبدا تشیع را پیامبر و اهل‌ بیت خوانده و این انتساب دروغین به ابن سبا را دسیسه‌ای برای خدشه‌دار‌ کردن تشیع دانسته‌اند.[۸۴]

ابن‌ تیمیه در موارد فراوان عقاید غلات را به امامیه نسبت داده است.[۸۵] اما امامیه، خود، غُلات را کافر خوانده اند. وی شیعه را به ایمان به سحر و فلسفه به عنوان جبت و طاغوت، ادای مناسک حج‌گونه هنگام زیارت قبور و همکاری با مشرکان در جنگ با مسلمانان، متهم کرده است.[۸۶]

ابن‌تیمیه از دیدگاه اهل‌سنت

برخی از علمای اهل سنت، ابن تیمیه را فردی بدعت گو، گمراه، گمراه کننده و افراط‌گر معرفی کرده اند:

  • عبدالکافی در مقدمه کتابش می‌نویسد: ابن تیمیه بدعت‌هایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایه‌های اسلام را خراب کرد اینها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوی حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـی کند. ولی از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویی پرداخت. او با مخالفت با اجماع از جماعت مسلمین جـدا شـد.[۸۷]
  • ابوبکر حصینی درباره ابن تیمیه می‌گوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات قرآن و سنت با هدف ایجاد فتنه تبعیت می‌کند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کرده‌اند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم... ؛ چرا که در آن‌ها تکذیب پروردگار عالمیان است...» .[۸۸]
  • ابن حجر عسقلانی می‌گوید: درباره ابن تیمیه بین مردم و علما اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی او را به تجسیم نسبت می‌دهند، به سبب آنچه که در العقیدة الحمویه و واسطیه و غیره ذکر کرده، مانند این قولش که معتقد بود خداوند دارای صفات حقیقی، دست، پا، ساق و صورت می‌باشد و او به ذاتش بر عرش قرار دارد!... برخی او را زندیق و بی دین می‌دانند؛ به سبب قولی که می‌گوید: نباید از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) کمک خواست و چنین درخواستی از عظمت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) می‌کاهد و منع می‌کند... برخی ابن تیمیه را به خاطر نسبت‌های ناروایی که به حضرت علی علیه‌السّلام داده، نسبت نفاق می‌دهند؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره علی(علیه السلام) فرمود: "لا یبغضک الا منافق"؛ جز منافق کسی بغض و دشمنی تو را به دل ندارد.[۸۹]
  • حسن بن علی سقاف نیز می‌گوید: «ابن تیمیه کسی است که او را شیخ الاسلام می‌نامند و گروهی نیز به کلماتش استدلال می‌کنند؛ در حالی که او ناصبی و دشمن علی (ع) است و به فاطمه (علیهاالسّلام) نسبت نفاق داده است.»[۹۰]
  • محمد العلاء البخاری -از علمای اهل سنت- تصریح به کفر ابن تیمیه کرده و به آن فتوا داده است؛ شوکانی در این باره می‌گوید: «صرح (محمد بن محمد العلاء البخاری) بتبدیعه ثم تکفیره، ثم صار یصرح فی مجلسه ان من اطلق علی ابن تیمیه انه شیخ الاسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»؛ محمد بن محمد بخاری در بدعت گذاری و تکفیر ابن تیمیه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه "شیخ الاسلام" اطلاق کند، او به خاطر همین اطلاق کافر است.[۹۱]

تأثیرات اجتماعی

ابن‌ تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و عقیدتی، تاثیراتی عمده‌ بر حرکت‌های سلفی پس از خود نهاد.[۹۲] تاکید بر پیروی از منهج سلف و پرهیز از هرگونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعت‌گذاری دانستن، عقل ستیزی و تفسیر خاص از ابعاد توحید و پیوند احکام و آداب شرعی از جمله احکام حج و حرمین با این تفسیر، نیز نبرد وی با مخالفان، الهام‌بخش حرکت سلفیه در تعامل با نصوص شرعی، دیدگاه‌های عقیدتی و حرکت‌های نظامی بوده است.[۹۳] با گذشت پنج سده از نگارش کتاب‌های مختلف در نقد و رد افکار ابن‌ تیمیه و افول نسبی این تفکر، در بحرانی‌ترین وضعیت، محمد بن عبدالوهاب (م، ۱۲۰۶ق) با تکفیر هر مسلمانی که عقیده وی را نداشته باشد و با همکاری برخی سران ایلات به کشتار مسلمانان پرداخت.[۹۴]

تاکید ابن‌ تیمیه بر لزوم محو مظاهر شرک و بدعت، موجب یورش وهابیان به حرم حسینی در سال ۱۲۱۶ق. و کشتار بیش از ۵۰۰۰ مسلمان شد.[۹۵] در سال ۱۳۴۳ق. و پس از یک استفتای صوری از دانشوران مدینه درباره جواز ساخت بارگاه برای اهل‌ بیت و صحابه، این مشاهد ویران شدند.[۹۶] ترویج این عقاید در کشورهای اسلامی موجب ظهور موجی از حرکت‌های انتحاری در میان وابستگان به این حرکت گردیده است. جالب آن است که برخی این معارضه را در مسیر دعوت به وحدت اسلامی تعریف کرده‌اند.[۹۷]

پانویس

  1. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۵۱۱.
  2. سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج ۳، ص ۱۹.
  3. ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۴، ص۳۸۸.
  4. محمد‌جزری، ابن اثیر، الکامل، ج۱۲، ص۳۶۰-۳۶۱.
  5. صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۲۷.
  6. ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ص۱۹۴.
  7. صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۵۲.
  8. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۲.
  9. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۳۹۹-۴۱۸.
  10. سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۸۱.
  11. یحیی‌عمری، احمد، مسالک الابصار، ج۵، ص۷۰۰.
  12. صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۸۳.
  13. شهرستانی، علی، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۳۸.
  14. ابن تیمیه حرّانی، عبدالحلیم، التأسیس فی ردّ اسس التقدیس، ج۱، ص۱۰۱.
  15. ابن تغری بری، یوسف، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، ج۱، ص۶۸.
  16. حافظ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۴۶۸.
  17. ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.
  18. ابن رجب‌، شهاب‌ الدین‌ عبدالرحمان‌، ج۲، ص۳۹۵.
  19. ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۱۶۳.
  20. ابن عماد، شذرات‌ الذهب‌، ج۵، ص۳۳۱.
  21. ابن کثیر، البدایة، ج۱۴، ص۱۳۸.
  22. ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، ج۱، ص۳۲۳.
  23. اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌تیمیه، ص ۲۱۵.
  24. ابن کثیر، البدایة، ج۱۳، ص۳۰۳.
  25. اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌ تیمیه، ص۲۱۵.
  26. اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن‌ تیمیه، ص ۲۱۵.
  27. عبدالله ابوزید، بکر، المداخل الی آثار ابن‌ تیمیه، ص۵۰-۵۱.
  28. ابن شاکر، فوات‌ الوفیات‌، ج۱، ص۷۲.
  29. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۰۰.
  30. عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۸.
  31. صالح الغصن، عبدالله، دعاوی المناوئین، ص۳۹-۵۱.
  32. عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام، ص۳۶.
  33. ابن تیمیه، العقیدة الحمویه، ص۷.
  34. ابن عبدالهادی، العقود الدریه، ص۹۸.
  35. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۲۲۹.
  36. صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹.
  37. صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۶۹-۷۲.
  38. جوزی، عبد‌الرحمان، دفع شبه التشبیه، ص۷۴.
  39. ابن تیمیه، کتاب الزیاره، ص۲۳.
  40. عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، ج۶، ص۳۱۹.
  41. بانی، محمدناصرالدین، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۴.
  42. طبری، محمد، جامع البیان، ج۶، ص۸۶.
  43. ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۶۴.
  44. جهبل، شهاب‌الدین، الفتوی الحمویه، ص۱۰۶-۱۱۰.
  45. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹-۶۴۰.
  46. سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۴۲.
  47. هیتمی، ابن حجر، الفتاوی الحدیثیه، ص۱۱۶.
  48. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ج۱.
  49. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۶۲۸-۶۳۰.
  50. ابن تیمیه، قاعدة عظیمه، ص۵۷.
  51. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۴۷۴.
  52. حصنی، ابو بکر، دفع شبه من شبه، ص۶۵، ۶۷.
  53. سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۳۳-۴۲.
  54. سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، ص۵۳.
  55. محیطی، مجتبی، قاعدة جلیله، ص۵۸.
  56. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۶۷.
  57. سبکی، تقی‌الدین، شفاء السقام، ص۱۵۳.
  58. قزوینی حائری، محمد حسن، البراهین الجلیه، ص۳۴.
  59. سبحانی، جعفر، التوسل، ص۱۱-۵۵.
  60. سبحانی، جعفر، التوسل، ص۷۶.
  61. ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۶۸۰-۶۸۱.
  62. احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۴۱-۱۶۲.
  63. ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۷۱-۵۷۳.
  64. ابن تیمیه، الصارم المسلول، ص۵۸۶.
  65. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۵.
  66. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۹.
  67. حصنی، ابوبکر، دفع شبه من شبه، ص۶۲، ۶۴، ۱۲۳.
  68. سبکی، تقی‌الدین، السیف الصقیل، ص۲۱.
  69. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۵۳، ۴۶۶، ۴۷۸.
  70. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۱۹۶.
  71. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۷۲.
  72. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۳.
  73. حسینی میلانی، سید علی، ابن‌تیمیة و امامة علی (علیه‌السلام)، ص۵۶.
  74. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۱۴۱.
  75. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۴۲.
  76. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۵.
  77. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۷.
  78. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۹
  79. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۸، ص۲۸۵-۲۸۶.
  80. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۴، ص۲۵۳.
  81. صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۶۰-۱۶۸.
  82. حسینی میلانی، سید علی، دراسات فی منهاج السنّة، ص۱۷-۲۰.
  83. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۳.
  84. طه حسین، مجموعه آثار طه حسین، ج۴، ص۵۱۸، «علی و بنوه».
  85. صائب، عبدالحمید، ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۴۶.
  86. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۳، ص۴۵۱-۴۵۲.
  87. عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۲.
  88. عبد الکافی، علی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص۳، به نقل از بحوث فی الملل و النحل، ج۴، ص۴۲.
  89. عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۶، ص۶۴.
  90. سقاف، حسن بن علی، التنبیه و الرد ص۷.
  91. شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج۲، ص۲۶۲.
  92. عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۰۷.
  93. عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۱۰-۱۲۴.
  94. سبحانی تبریزی، جعفر، الوهابیة بین المبانی الفکریه، ص۴۷-۵۱.
  95. سبحانی، جعفر، الملل و النحل، سبحانی، ج۴، ص۵۸۷.
  96. امین، سید‌محسن، کشف الارتیاب، ص۵۱-۵۲.
  97. عبدالعظیم، سعید، منهج شیخ الاسلام ابن‌ تیمیه، ص۱۱۰.

منابع

  • "ابن تیمیه"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، شماره ۱۰۰۸.
  • "ابن تیمیه"، دانشنامه حج و حرمین شریفین، تاریخ بازیابی: ۱۴۰۰/۰۴/۱۶.
  • "ابن تیمیه حرانی"، سایت پژوهه، تاریخ بازیابی: ۹۵/۱/۲۴.
  • فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۴۸.